پیامبر اسلام: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(دیگر وقایع سال چهارم)
جز
 
(۱۴۷ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۹ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
'''کلید واژه ها: پیامبر اسلام، محمد رسول الله ،قرآن، مبعث، معجزه، اميرالمؤمنين عليه السلام، مهاجرین، انصار، غدیرخم'''
+
{{عالی}}
 +
'''حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله)'''، پیامبر [[اسلام]] و در اعتقاد مسلمانان، آخرین<ref>«ما کان محمد أبا أحد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبین...»: «محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست، و لیکن فرستاده ى خدا و پایان بخش پیامبران است...” ([[سوره احزاب]]، ٤٠). </ref> و برترین<ref>«فَکیفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ کلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَجِئْنَا بِک عَلَى هَؤُلاءِ شَهِیدًا»: «پس چگونه است [حالشان‌] آن گاه که از هر امّتى گواهى آوریم، و نیز تو را بر آنان گواه آوریم؟» ([[سوره نساء]]، ٤٠).
  
{| id="mp-right" cellpadding="2" cellspacing="5" style="width:30%; padding:3px; color:black; float:left; text-align:center; clear:right; background:#CCCC99; border:3px solid #B5F32D;"
+
[http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/4180/4787/39546 برتری رسول خدا (ص) بر همه پیامبران]</ref> فرستاده‌ی [[الله|خدا]] و از پیامبران [[اولوالعزم]] است. او در [[شبه جزیره عربستان|جزیرة العرب]] مبعوث شد، اما دینش جهانی است و همه انسانها و در همه زمانها را مورد خطاب قرار داده است. [[قرآن|قرآن کریم]] کتابی است که به او [[وحی]] شد و او مامور به تبلیغ و تبیین آن برای مردم گردید.
|+'''پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم'''
 
|-
 
! style="text-align: right;" |مقام: رسول خدا و خاتم پیامبران
 
|-
 
! style="text-align: right;" |نام مبارک:[[نام "محمد" از اسماء شریف پیامبر اکرم|محمد]](صلی الله علیه و آله)
 
|-
 
! style="text-align: right;" |لقب معروف:مصطفی
 
|-
 
! style="text-align: right;" |کنیه شریف:ابو القاسم
 
|-
 
! style="text-align: right;" |پدر: عبدالله
 
|-
 
! style="text-align: right;" |مادر:آمنه
 
|-
 
! style="text-align: right;" |تاریخ ولادت: 17 ربیع الاول سال [[عام الفیل]](570 م)
 
|-
 
! style="text-align: right;" |محل ولادت:[[مکه]] معظمه
 
|-
 
! style="text-align: right;" |مدت رسالت :23 سال
 
|-
 
! style="text-align: right;" |مدت عمر:63 سال
 
|-
 
! style="text-align: right;" |تاریخ شهادت:28 صفر سال 11 هجری قمری (632 م)
 
|-
 
! style="text-align: right;" |علت شهادت: خوراندن زهر
 
|-
 
! style="text-align: right;" |قاتل:زن یهودی
 
|-
 
! style="text-align: right;" |محل دفن:[[مدینه]] منوره
 
|-
 
|}
 
  
حضرت ابوالقاسم '''محمد''' بن عبدالله آخرین  و برترین فرستاده‌ی خدا و پنجمین [[پیامبر|رسول]] از پیامبران [[اولوالعزم]] است
+
پیامبر اکرم مدت ۱۳ سال [[اسلام|دین اسلام]] را در [[مکه]] تبلیغ نمود و پس از آن، برای در امان ماندن خود و پیروانش از آزار مشرکان، به [[یثرب]] مهاجرت نمود و در آن شهر که بعدا به افتخار او «[[مدینه|مدینة النبی]]» نامیده شد، حکومت اسلامی را پایه گذاری نمود. آن حضرت در سال ششم هجری نامه هایی را به سران قدرت های آن زمان یعنی روم و [[ایران]] و ... فرستاد و آنها را به اسلام دعوت نمود و در سال هشتم هجری مکه را [[فتح مکه|فتح]] کرد و به دنبال آن مردم شبه جزیره عربستان گروه گروه به دین اسلام پیوستند.
<ref>
 
ختم نبوت : قرآن کریم، 33 احزاب ، ٤٠ :«ما کان محمد أبا أحد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبین...»: «محمد  پدر هیچ یک از مردان شما نیست، و لیکن فرستاده ى خدا و پایان بخش پیامبران است... ».
 
<br />برترین انبیاء :قرآن کریم، 4 نساء ، ٤٠ :«فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلاءِ شَهِيدًا»: «پس چگونه است [حالشان‌] آن گاه كه از هر امّتى گواهى آوريم، و نیز تو را بر آنان گواه آوريم؟»
 
<br />
 
[http://www.aviny.com/Occasion/ahlebeit/imamsadegh/shahadat/86/Monazere-Hazrat/AfzaliatPeyambar.aspx مناظره پيرامون افضليت پيامبر اسلام]
 
<br />
 
[http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/4180/4787/39546 برتری رسول خدا (ص) بر همه پیامبران]
 
</ref>.
 
خداوند او را به همراه بهترین کتاب آسمانی یعنی [[قرآن]] کریم که در آن کامل ترین نسخه دین مطابق با فطرت ، که توسط [[حضرت ابراهیم]] اسلام نامیده شده<ref> قرآن کریم ،30 روم ،30 :«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي‌ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ» ترجمه : «پس روى خود به سوى دين حنيف كن كه مطابق فطرت خدا است فطرتى كه خدا بشر را بر آن فطرت آفريده و در آفرينش خدا دگرگونگى نيست، اين است دين مستقيم ولى بيشتر مردم نمی‌دانند».
 
<br />
 
قرآن کریم ، 22 حج ، 78 :«وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبيكُمْ إِبْراهيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمينَ مِنْ قَبْل» ترجمه: «و در راه خدا كارزار كنيد چنان كه سزاوار كارزار كردن براى او است او شما را برگزيد و در اين دين براى شما دشوارى ننهاده آئين پدرتان ابراهيم است و او شما را از پيش  نام داد».
 
</ref> فرستاده که دینی جهان شمول است
 
<ref>قرآن کریم ، 34 سبأ 28 :«وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشيراً وَ نَذيراً » ترجمه :«و ما تو را جز براى اينكه عموم بشر را (به رحمت خدا) بشارت دهى و (از عذابش) بترسانى نفرستادیم» </ref>.
 
==[[اجداد رسول خدا(ص)|شجره نامه]]==
 
نسب پیامبر از طرف پدر به تیره [[بنی هاشم]] از قبیله [[قریش]] می رسد و قبیله قریش نیز ، نسب خود را به عدنان بن [[اسماعیل]] می رسانند . به این صورت است که:
 
محمد بن [[عبدالله]] بن [[عبدالمطلب]] بن [[هاشم]] بن [[عبدمناف]] بن [[قصى بن كلاب]]‌ ابن مرة بن كعب بن لوى بن غالب بن فهر بن مالك بن نضر بن كنانة بن خزيمة بن مدركة بن الياس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان .و در دنباله نسب وى بالاتر از عدنان اختلاف هست ، اما به هر حال به [[اسماعیل|حضرت اسماعیل]] و حضرت ابراهیم علیهماالسلام می رسد.روايت شده از رسول اکرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم كه فرمودند:«اِذا بَلَغَ نَسَبى اِلى عَدنان فَاَمْسِكُوا» ( یعنی زمانی که در بیان نسبم به عدنان رسیدید، پس سکوت کنید).
 
<ref>
 
بحارالانوار 15/105
 
</ref>.
 
  
از طرف مادری نسب حضرت برابر است با : جناب [[آمنه]](سلام لله علیها) دختر وهب بن عبد مناف بن زهره كه در آن هنگام به سن و شرف، سالار [[بنى زهره]] بود و آمنه دختر وهب به نسب و مقام بهترين زن قريش بود
+
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در سال دهم هجری [[حضرت علی علیه السلام]] را به جانشینی خود معرفی کرد و حدود دو ماه بعد در تاریخ [[۲۸ صفر]] سال یازدهم هجری وفات نمود.
<ref> تاريخ‌ الطبري/ترجمه،ج‌3،ص:796
+
 
</ref>.
+
{{شناسنامه رسول خدا (ص)
حضرت محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم قبل از هفت سالگی هر دو والدین خود را از دست دادند
+
|مقام = خاتم الانبیا
<ref> قرآن،96 ضحی «أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتيماً فَآوی»:مگر  چنین نبود که تو را يتيمت يافت و در پناه خويش جاى داد؟
+
|تصویر= پرونده:پیامبر-اکرم.jpg
 +
|نام= محمّد
 +
|لقب = رحمة للعالمین، امین، سیدالمرسلین و...
 +
|کنیه=ابوالقاسم
 +
|پدر= عبدالله بن عبدالمطلب
 +
|مادر= [[آمنه]]
 +
|همسر= [[خدیجه کبری]]، [[ام سلمه]]، [[عایشه]]، [[حفصه]] و...
 +
|فرزندان = [[حضرت فاطمه]]، قاسم، عبدالله، ابراهیم، زینب، ام کلثوم و رقیه
 +
|تاریخ ولادت= ۱۷ ربیع الاول، سال اول عام‌الفیل
 +
|محل ولادت= [[مکه]]
 +
|مدت نبوت = ۲۳ سال
 +
|مدت عمر= ۶۳ سال
 +
|تاریخ شهادت= ۲۸ صفر، سال ۱۳ هجری
 +
|علت شهادت= مسمومیت توسط زهر
 +
|قاتل= زن یهودی یا ...
 +
|محل دفن= [[مدینه]]
 +
}}
 +
==نسب پیامبر اکرم==
 +
[[اجداد رسول خدا (ص)|نسب پیامبر اکرم]] (صلی الله علیه و آله) از طرف پدر به تیره [[بنی هاشم]] از قبیله [[قریش]] می رسد. قبیله قریش فرزندان نضر بن کنانه هستند که نسب او با شجره ای معلوم به عدنان و از عدنان با شجره ای که در آن اختلاف است به [[حضرت اسماعیل علیه السلام|حضرت اسماعیل]] فرزند [[حضرت ابراهیم علیه السلام|حضرت ابراهیم]] علیهماالسلام می رسد.<ref>بحارالانوار،علامه محمد باقر مجلسی، ج۱۵، ص۵</ref>
 +
 
 +
شجره نامه پیامبر تا عدنان بدین صورت است: محمد بن عبداللّه بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب بن مرة بن کعب بن لؤی بن غالب بن فهر بن مالک بن النضر بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن إلیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان<ref>إعلام الورى بأعلام الهدى، شیخ طبرسى‏، انتشارات اسلامیه‏، تهران‏، ۱۳۹۰ ش، ج‏۱، ص۴۳</ref>
 +
 
 +
[[عبدالله بن عبدالمطلب|عبدالله]] پدر پیامبر در بین مردم [[مکه]] شخصی معروف و ممتاز بوده است و مردم به خاطر نوری که در چهره او مشاهده می نمودند به او لقب مصباح الحرم (چراغ حرم) داده بودند.<ref>حیوة القلوب ،علامه مجلسی، ج‏۳، ص۸۳</ref>
 +
 
 +
مادر آن حضرت نیز [[آمنه]] دختر وهب بن عبدمناف بن زهره است. که علاوه بر بهره مندی از نسبی نیکو، صفاتی ممتاز داشت. [[عبدالمطلب]] هنگامی که او را به فرزندش عبدالله پیشنهاد داد او را چنین توصیف نمود: «سوگند به عزت و جلال خداوند، که در مکه دختری مثل او  نیست. زیرا او با [[حیا|حیا]] و با [[ادب]] است و نفسی پاکیزه دارد و عاقل و فهیم و [[دین|دین]] باور است.»<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۱۵، ص ۹۹.</ref>  
 +
 
 +
علمای [[شیعه]] و برخى از علمای [[اهل‏ سنت]] بر اساس استدلالهای عقلی و مستندات روایی که ارائه می دهند، معتقدند پدر و مادر پیامبر و جمیع اجداد و جدات آن حضرت تا [[آدم]] علیه السلام همه یکتا پرست بوده اند و نور آن حضرت در صلب و رحم مشرکى قرار نگرفته است.<ref>بحارالانوار، ج۸۵، ص۱۱۷؛ پرسش و پاسخ در محضر علامه طباطبائی (ره)، ص۹۶ـ۹۷؛ پاسخ به پرسشهای مذهبی، ناصر مکارم شیرازی و جعفر سبحانی، ص ۱۱۰.
 
</ref>
 
</ref>
و سرپرستی  آن حضرت ابتدا در دستان جدشان  حضرت [[عبدالمطلب و سرپرستی پیامبر |عبد المطلب]] و بعد از ایشان ، در دستان عموی گرامیشان [[ابوطالب و سرپرستی پیامبر|ابوطالب]] بود.
+
==زندگی‌نامه پیامبر اکرم==
<ref>دلائل‌ النبوة،ج‌2،ص:27</ref>
+
===ولادت===
همچنین دایه ایشان جناب [[رشد پیامبر در دامن حلیمه | حلیمه]] سعدیه بود
+
اکثر [[محدث|محدثان]] و مورخان بر این قول اتفاق دارند که [[ولادت پیامبر اسلام|تولد پیامبر]]، در ماه «[[ربیع الاول]]» سال [[عام الفیل]]<ref>یعنی سالی که اصحاب فیل که قصد ویران نمودن کعبه را داشتند به معجزه الهی به هلاکت رسیدند.</ref> بوده، ولى در روز تولد او اختلاف دارند. معروف میان محدثان [[شیعه]] این است که آن حضرت، در [[۱۷ ربیع الاول|هفدهم ماه ربیع الاول]] به دنیا آمد و مشهور میان [[اهل سنت|اهل تسنن]] این است که ولادت آن حضرت، در روز [[۱۲ ربیع الاول|دوازدهم]] همان ماه اتفاق افتاده است.<ref>أعیان الشیعة، محسن الأمین ،ج‏۱، ص۲۱۸</ref>  
<ref> از طايفه بنى سعد بن بكر بن هوازن‌ تاريخ ‌يعقوبى/ترجمه،ج‌1،ص:362
 
</ref>.
 
  
اجماع علماى اماميه آنست که پدر و مادر حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلم و جميع اجداد و جدات آن حضرت تا [[آدم]] عليه السلام همه یکتا پرست بوده اند و نور آن حضرت در صلب و رحم مشركى قرار نگرفته است، و شبهه ای در نسب آن حضرت و آباء و امهات آن حضرت نبوده است، و [[احادیث]] متواتر از طرق خاصه و عامه بر اين مضامين دلالت دارد.
+
ولادت پیامبر با [[معجزه|معجزاتی]] در جهان همراه بود که از آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
<ref>بحارالانوار، ج85، ص117
 
  
[http://mazaheb.com/index.php?option=com_content&view=article&id=402&catid=23&Itemid=71 مذاهب اسلامی_ پرسش و پاسخ]
+
*ممنوع شدن [[شیطان|شیاطین]] از رفتن به آسمان های هفتگانه و گرفتن خبر
 +
*افتادن همه بت ها از رو بر خاک
 +
*ترک برداشتن کنگره های طاق کسری و فروریختن چهارده کنگره آن
 +
*خشک شدن دریاچه ساوه که برای [[ایران|ایرانیان]] مقدس بود
 +
*سرنگون شدن تخت تمام سلاطین عالم و لال شدن آنها در آن روز
 +
*باطل شدن سحر ساحران و جادوی جادوگران و قطع شدن ارتباط کاهنان با همزادان شیطانی آنها.<ref>امالی صدوق، مجلس چهل و هشتم، حدیث اول </ref><ref> رجوع شود به: [[معجزات مقارن ولادت پیامبر]]</ref>
  
پرسش و پاسخ در محضر علامه طباطبائی(ره)، ص96ـ97
+
===کودکی تا جوانی===
 +
هنوز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به دنیا نیامده بود، یا به نقل های دیگر چند ماهی از ولادت او نگذشته بود، که پدرش [[عبدالله بن عبدالمطلب|عبداللّه]] در بازگشت از سفر تجاری شام در [[مدینه]] وفات نمود.<ref>منتهى الآمال فی تواریخ النبی و الآل، شیخ عباس قمی، ج‏۱، ص۴۷</ref> و لذا پیامبر از همان ابتدا یتیم بود.
  
پاسخ به پرسشهای مذهبی، ناصر مکارم شیرازی و جعفر سبحانی، ص 110
+
چهار ماه پس از ولادت پیامبر، او را به زنی از قبیله صحرا نشین بنی سعد به نام [[حلیمه]] سپردند تا او را شیر دهد.<ref>فروغ ابدیت ، جعفر سبحانی، ص۱۵۶</ref> رسول خدا در حدود چهار سال نزد حلیمه در میان قبیله بنى سعد اقامت داشت و در سال پنجم ولادت، «حلیمه» او را به مادرش [[آمنه]] باز گرداند.<ref>تاریخ پیامبر اسلام، محمد ابراهیم آیتی، ص۵۸</ref> در سال هفتم ولادت که رسول خدا شش ساله بود، مادرش وى را براى‏ دیدن دائى ‏هایش به مدینه برد، و هنگام بازگشت به مکه در «أبواء» در گذشت‏.<ref>تاریخ پیامبر اسلام، محمد ابراهیم آیتی، ص۵۸ و ۵۹</ref>
</ref>
+
 
 +
پس از آن سرپرستی آن حضرت ابتدا در دست جدش حضرت [[عبدالمطلب و سرپرستی پیامبر |عبد المطلب]] و بعد از ایشان، در دست عمویش [[ابوطالب و سرپرستی پیامبر|ابوطالب]] بود.<ref>دلائل‌ النبوة، ج‌۲، ص:۲۷</ref>
 +
 
 +
از اتفاقات مهم دوران کودکی و جوانی پیامبر اسلام می توان به موارد زیر اشاره نمود:
 +
 
 +
*رفتن به سفر تجاری [[شام]] به همراه عموی خود حضرت [[ ابوطالب ]] (علیه السلام) و دیدار با بُحیرای نصرانی، که از عالمان [[مسیحیت|مسیحی]] زمان خود بود و وعده [[نبوت]] آن حضرت را به عمویشان داد و ایشان را از خطر [[یهود]] در مورد نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) مطلع کرد.<ref>دلائل‌ النبوة، ج‌۲، ص:۲۷</ref>
 +
*انتخاب کردن شغل چوپانی که شغل اکثر [[پیامبران|انبیا]] بوده است.
 +
*پذیرفتن سرپرستی کاروان تجاری حضرت [[ خدیجه]] (سلام الله علیها) و نشان دادن لیاقت های خود در امر تجارت در این سفر، با سود خوبی که از این کاروان حاصل شد.
 +
*مشهور شدن به صفت '''امین '''به دلیل [[امانت‌داری|امانت داری]] ایشان.
 +
*شرکت در پیمان جوانمردانه [[ حلف الفضول ]] که برای حمایت از مظلومان بین جوانان [[قریش]] در خانه عبدالله بن جدعان بسته شد.
 +
*حل اختلاف به وجود آمده بین سران قریش بر سر  نصب [[حجر الأسود‌‌|حجرالاسود]]، که نزدیک بود به جنگی خانگی منجر شود.<ref>رسول خدا از بیست سال گذشته بود که در حلف الفضول شرکت کرد و پس از آنکه خدایش برسالت فرستاد گفت: حضرت فى دار عبد الله بن جدعان حلفا ما یسرنى به حمر النعم و لو دعیت الیه لاجبت، " در خانه عبد الله پسر جدعان در پیمانى شرکت نمودم که شادمان نیستم تا بجاى آن شتران سرخ‌ مو داشته باشم (در آن روزگار از شتران بسیار گران بها شتر سرخ موی بود) و اگر دیگر بار بچنان پیمانى دعوت می ‌شدم می ‌پذیرفتم." تاریخ ‌یعقوبى/ترجمه، ج‌۱، ص:۳۷۱</ref>
  
==قبل از بعثت==
+
===ازدواج و فرزندان===
===[[ولادت پیامبر اسلام |ولادت]]===
+
حضرت محمد صلی الله علیه وآله در تجارت، با شریفترین زن [[قریش]]، حضرت [[خدیجه]] دختر خویلد شراکت کرد و بعد از این مشارکت نظر خدیجه که خواستگارانی بسیار از اشراف داشت به آن حضرت جلب شد و بعد از آنکه توسط یکی از بستگان تمایل خود را به اطلاع حضرت محمد رساند، آن حضرت در ۲۵ سالگی با خدیجه کبری [[ازدواج]] کرد.<ref>تاریخ ‌یعقوبى/ترجمه، ج‌۱، ص:۳۷۵؛ تاریخ ‌الطبری/ترجمه، ج‌۳، ص:۸۳۳؛ رجوع شود به: [[سن پیامبر صلی الله علیه و آله و خدیجه در هنگام ازدواج]].</ref>
اكثر محدثان و مورخان بر اين قول اتفاق دارند كه تولد پيامبر، در ماه «[[ربیع الاول]]» بوده، ولى در روز تولد او اختلاف دارند. معروف ميان محدثان [[شيعه]] اين است كه آن حضرت، در هفدهم ماه ربيع الاول روز جمعه، پس از طلوع فجر چشم به دنيا گشود و در این سال حادثه [[اصحاب فيل]] اتفاق افتاد. مشهور ميان اهل تسنن اين است كه ولادت آن حضرت، در روز دوشنبه دوازدهم همان ماه اتفاق افتاده است.
 
====[[ معجزات مقارن ولادت پیامبر ]] ====
 
ولادت پیامبر با معجزاتی در جهان همراه بود که از آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
 
* ممنوع شدن شیاطین از رفتن به آسمان های هفتگانه و گرفتن خبر
 
* سرنگون شدن همه بت ها
 
* ترک برداشتن کنگره های طاق کسری و فروریختن چهارده کنگره آن  
 
* خشک شدن دریاچه ساوه که برای ایرانیان مقدس بود
 
* سرنگون شدن تخت تمام سلاطین عالم و لال شدن آنها در آن روز
 
* باطل شدن سحر، ساحران و جادوی جادوگران و قطع شدن ارتباط کاهنان با همزادان شیطانی آنها
 
<ref> امالی صدوق / ترجمه کمره ای ،ص 285-287 </ref>
 
<ref> [[معجزات مقارن ولادت پیامبر]]</ref>.
 
=== [[جوانی تا بعثت پیامبر (ص)|کودکی تا جوانی]]===
 
از اتفاقات مهم دوران کودکی و جوانی حضرت می توان به :
 
* رفتن به سفر تجاری شام به همراه عموی خود حضرت [[ ابوطالب ]] (علیه السلام) و دیدار با بحیرای نصرانی ، که از عالمان مسیحی زمان خود بود و وعده نبوّت حضرت را به عمویشان داد و ایشان را از خطر یهود در مورد نبی مکرم اسلام (صل الله علیه و آله) مطلع کرد. <ref>دلائل‌ النبوة،ج‌2،ص:27
 
</ref>.
 
* انتخاب کردن شغل چوپانی که شغل اکثر انبیا بوده است.
 
* پذیرفتن سرپرستی کاروان تجاری حضرت [[ خدیجه]] سلام الله علیها و نشان دادن لیاقت های خود در امر تجارت در این سفر با سود خوبی که از این کاروان حاصل شد.
 
* مشهور شدن به صفت ''' امین ''' به دلیل امانت داری ایشان
 
* شرکت در پیمان جوانمردانه [[ حلف الفضول ]] که برای حمایت از مظلومان بین جوانان قریش در خانه عبدالله بن جدعان بسته شد.
 
* حل اختلاف به وجود آمده بین سران قریش بر سر [[  حجرالاسود| نصب حجرالاسود ]] ، که نزدیک بود به جنگی خانگی منجر شود.
 
<ref>رسول خدا از بيست سال گذشته بود كه در حلف الفضول شركت كرد و پس از آنكه خدايش برسالت فرستاد گفت: حضرت فى دار عبد الله بن جدعان حلفا ما يسرنى به حمر النعم و لو دعيت اليه لاجبت،" در خانه عبد الله پسر جدعان در پيمانى شركت نمودم كه شادمان نيستم تا بجاى آن شتران سرخ‌ مو داشته باشم(در آن روزگار از شتران بسیار گران بها شتر سرخ موی بود)  و اگر ديگر بار بچنان پيمانى دعوت می ‌شدم می ‌پذيرفتم."
 
تاريخ ‌يعقوبى/ترجمه،ج‌1،ص:371
 
</ref>.
 
  
===تشکیل خانواده===
+
خدیجه کبری در سال دهم [[مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله|بعثت]] وفات نمود و بعد از درگذشت او، پیامبر با زنان دیگری که همگی به جز [[عایشه]] بیوه بودند ازدواج کرد.<ref>ازدواج های پیامبر، پاسدار اسلام،  مرداد ۱۳۸۵</ref>
حضرت محمد  در تجارت با شریفترین زن قریش ، [[خدیجه]] کبری دختر خویلد شرکت کرد و بعد از این مشارکت  نظر خدیجه که خواستگارانی بسیار از اشراف داشت به آن حضرت جلب شد و بعد از آنکه توسط یکی از بستگان تمایل خود را به اطلاع حضرت محمد راسند ،آن حضرت در  25 سالگی با خدیجه کبری ازدواج کرد
 
<ref>تاريخ ‌يعقوبى/ترجمه،ج‌1،ص:375
 
<br /> تاريخ ‌الطبري/ترجمه،ج‌3،ص:833
 
<br />[[سن پیامبر صلی الله علیه و آله و خدیجه در هنگام ازدواج]]
 
</ref>.
 
بعد از در گذشت خدیجه کبری ، پیامبر با زنان دیگری که اکثراً بیوه بودند ازدواج کرد.
 
===[[فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله از خدیجه | فرزندان رسول خدا]]===
 
پیامبر اکرم از حضرت خدیجه و نیز از سایر همسران خود صاحب فرزندانی شد اما تنها یادگار پیامبر بعد از رحلتش [[حضرت فاطمه]] زهرا.
 
  
==رسالت الهی==
+
پیامبر اکرم (ص) بنا به نقلی از حضرت خدیجه صاحب دو فرزند پسر و چهار دختر شد که [[حضرت فاطمه]] سلام الله علیها یکی از آنان است، اما برخی منابع، دختران به جز فاطمه سلام الله علیها را فرزندان خواهر خدیجه دانسته اند که دختر خوانده های آن حضرت بودند. آن حضرت از سایر همسران خود تنها از [[ماریه قبطیه]] صاحب فررزندی به نام ابراهیم شد. پسران آن حضرت همگی در سنین خردسالی از دنیا رفتند و از دختران به جز فاطمه زهرا نیز در فرض اینکه فرزند خود پیامبر بوده باشند فرزندی باقی نماند. لذا تنها فرزند پیامبر که بعد از رحلتش زنده بود و از او نسل پیامبر ادامه پیدا نمود حضرت فاطمه زهرا بود.<ref>الموسوعة الکبرى عن فاطمة الزهراء، اسماعیل انصارى زنجانى، دلیل ما، قم، ۱۴۲۸ ق‏، چاپ اول‏،ج‏۱۸، ص۶۵</ref>
در بيست و هفتم [[رجب]] كه با روز نوروز مطابق بود حضرت محمد بن عبداللّه صلى الله عليه و آله و سلم در سن چهل سالگى به [[رسالت]] مبعوث شدند <ref> رجوع شود به[[مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله]] </ref> و نزول آیات قرآن که [[معجزه]] جاوید<ref> رجوع شود به [[اعجاز قرآن]] </ref> آن حضرت است آغاز گردید
+
[[پرونده:حرا.jpg|بندانگشتی|جبل النور و [[غار حرا]]]]
  
حضرت محمد قبل از رسالت نیز یکتا پرست بودند.<ref> [[آيين پيامبر صلی الله علیه و آله پيش از بعثت]] </ref>
+
===مبعوث شدن به پیامبری===
 +
حضرت محمد صلی الله علیه وآله قبل از [[رسالت]] نیز یکتا پرست بود.<ref> رجوع شود به: [[دین پیامبر اسلام پیش از بعثت|آیین پیامبر صلی الله علیه و آله پیش از بعثت]] </ref> او معمولا [[غار حرا]] در [[مکه]] را برای [[عبادت]] و مناجات با [[الله|خدا]] انتخاب می نمود. ایشان در بیست و هفتم [[رجب]] که با روز [[عید نوروز|نوروز]] مطابق بود، با دریافت [[آیه|آیات]] آغازین [[سوره علق]] به رسالت [[مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله|مبعوث]] شد<ref> رجوع شود به: [[مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله]] </ref> و [[نزول قرآن]] که [[معجزه]] جاوید<ref> رجوع شود به: [[اعجاز قرآن]] </ref> آن حضرت است، آغاز گردید. به هنگام بعثت، چهل سال از سن آن حضرت می گذشت.<ref>شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص ۴۱.</ref>
  
==دوران پیامبری در مکه==
 
 
===ابلاغ رسالت===
 
===ابلاغ رسالت===
پیامبر اکرم در سه مرحله به ابلاغ رسالت پرداخت:
+
پیامبر اکرم در سه مرحله به ابلاغ رسالت پرداخت:
# دعوت سری که اولین مرحله دعوت ایشان بود
 
# دعوت خویشان و نزدیکان که با نزول [[ آیه انذار ]]  صورت گرفت و به [[حدیث یوم الدار | یوم الدار]]  معروف است. و در آن روز رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ، حضرت علی (علیه السلام) را به جانشینی خود انتخاب کرد.
 
# [[دعوت علنی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم )|دعوت علنی]]
 
  
=== سابقین در اسلام ===
+
*دعوت سرّی که اولین مرحله دعوت ایشان بود.
تخستین زنی که به  پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) ایمان آورد ، همسر ایشان ام المؤمنین خدیجه (سلام الله علیها) بود و پس از ایشان نخستین مردی که ایمان آورد، علی بن ابی طالب (علیه السلام) بوده است.<ref> جعفر سبحانی ، فروغ ابدیت ص 142 </ref>
+
*دعوت خویشان و نزدیکان که با نزول [[آیه انذار]] صورت گرفت و به [[حدیث یوم الدار | یوم الدار]] معروف است. و در آن روز رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]] (علیه السلام) را به جانشینی خود انتخاب کرد.
=== مبارزات اشراف قریش با پیامبر اسلام ===
+
*دعوت علنی.
==== سازش و تطمیع ====
 
موقعیت قریش در مکه از آن روی که اهل تجارت بود و برای ادامه کار خود نیاز به آرامش داشتند،ایجاب می کرد تا مسأله اسلام را به آرامی خاتمه دهند.از طرف دیگر از بین بردن پیامبر اسلام (صل الله علیه و آله و سلم) موجب بروز یک جنگ داخلی خونین و نامحدود می شد و موقعیت قریش را به خطر می انداخت. به همین دلیل قریش در ابتدا به دنبال سازش با پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) یا حامی اصلی ایشان یعنی ابوطالب (علیه السلام) بود. نمونه هایی از این پیشنهادات برای سازش :
 
* ابن اسحاق در ذیل ایه « قُلْ مَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ  إِنْ أَجْرِىَ إِلَّا عَلىَ اللَّهِ  وَ هُوَ عَلىَ‌ كلُ‌ِّ شىَ‌ْءٍ شهَِيد»<ref> سبأ،47 </ref> می نویسد که اشراف قریش در پی رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) فرستاده درخواست مذاکره با وی کردند. آنان گفتند: تو چیزی بر قومت آورده ای که در میان عرب کسی برای قومش چنین نیاورده، تو پدران ما را دشنام داده ای ،دین ما را ناروا دانسته ای،خدایان ما را ناسزا گفتی ، اگر با این کار در پی جمع آوری ثروتی هستی آنقدر به تو می دهیم که ثروتت از همه فزون تر گردد،اگر شرف می خواهی ، ما تو را بر خود سیادت می دهیم؛ اگر ملک و پادشاهی می خواهی،چنین می کنیم، اگر جن بر تو مسلط شده،تو را معالجه می کنیم.
 
رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) در پاسخ گفت: برای هیج یک از این چیزها،ادعای نوبت نکرده،بلکه تنها فرستاده خداست که برای نصیحت آمده،اگر بپذیرند که نفعش از آن خود آنهاست و اگر نپذیرند او صبر خواهد کرد تا خدا میان او و آنان حکم کند.<ref> السیرة النبویه،ابن هشام،ج 1،ص 295-296 </ref>
 
* جمله حضرت خطاب به عمویشان که پیشنهاد اشراف قریش را به حضرت گفت : «عموجان ، اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپ من بگذارند،کار دعوت را تا غلبه آن دنبال خواهم کرد مگر آنکه در این را جان خویش را از دست دهم.»<ref> السیرة النبویه،ابن هشام ج 1 ص 266؛انساب الاشراف،ج1،ص 230 </ref>
 
* درخواست تنی چند از اشراف قریش از جمله حارث بن قیس سهمی، عاص بن وائل ، ولید بن مغیره و امیة بن خلف مبنی بر اینکه رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) یک سال بتان آنان را عبادت کند و در عوض نیز آنان یک سال خدا را عبادت کنند ، در این صورت هر کدام بر حق باشند، دیگری با پیروی از آن بهره ای از حق برده است. پس از این پیشنهاد خداوند سوره کافرون را بر پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) نازل کرد و یک سره راه توحید و شرک را از یکدیگر جدا کرد.<ref> مجمع البیان ج 10 ،ص 552 ؛ انساب الاشراف ج 1،ص 134،عیون الاثر ج1،ص 197؛سبل الهدی و الرشاد، ج 2،ص 559 </ref>
 
==== برخوردهای روانی ====
 
یکی از روش های مشرکان در برخورد با رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) ، برخوردهای استهزایی در جهت اذیت آن حضرت بود. آنچه که هدف اصلی بود، خورد کردن شخصیت پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) و منزوی ساختن ایشان بود. در این میان بعضی از اشراف قریش بیش از دیگران در این امر تلاش می کردند. از جمله این افراد می توان به ابوجهل،ابولهب،اسود بن عبدیغوث،ولید بن مغیره،عاص بن وائل،عقبة بن ابی معیط و ابوسفیان بن حرب اشاره کرد.<ref> طبقات الکبری،ج1 ص 200-201،اسیرة النبویه، ابن هشام ، ج 1، ص 408-410،انساب الاشراف  </ref> از جمله آیاتی که در مورد استهزا پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) در قرآن آمده و بعضاً به پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) دلداری داده است ، می توان به: آیه 95 سوره حجر ، 10 سوره انعام ، 33 سوره رعد ، 41 سوره انبیا ،55 و 53 سوره الذاریات ، 48 سوره فصلت و 41 سوره فرقان اشاره کرد. از مواردی که پیامبر را مورد تمسخر قرار می دادند، می توان به :
 
* نسبت دادن عناوینی همچون : کذاب ، ساحر ، جن زده و بدتر از همه مجنون اشاره کرد که در قرآن در سوره الذاریات ، آیات 53 و 55 به آن اشاره شده است.
 
* پسر نداشتن پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) یا ابتر بودن ایشان که از طرف عاص بن وائل ( پدر عمرو بن عاص) عنوان می شد که خداوند سوره کوثر را در برابر این اتهام نازل کرد.<ref> السیرة النبویه،ابن هشام،ج 1 ص 393؛انساب الاشراف ج 1،ص 132 و 137 </ref>
 
==== آزارهای جسمانی ====
 
به سبب حمایت های عموی پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) حضرت ابوطالب (علیه السلام) ، تا زمانی که ایشان زنده بودند، به دلیل اینکه ایشان رئیس بنی هاشم و از بزرگان قریش بودند، اشراف و مشرکین قریش به راحتی نمی توانستند به ایشان آزار برسانند. ولی با این حال آزارهای جسمی به صورت نامنظم به خصوص از طرف ابولهب صورت می گرفت.امّا پس از رحلت عمویشان و ریاست ابولهب بر بنی هاشم،دست آنان برای اذیت و آزار ایشان باز شد.<ref> طبقات الکبری ،ج1ص211؛السیرة النبویه، ابن کثیر ج1ص276،السیرة النبویه ،ابن هشام ،ج1ص416 </ref> از جمله آزارهای جسمی ایشان می توان به: ریختن شکمبه گوسفند بر سر ایشان در هنگام سجده <ref> انساب الاشراف ج1ص125،السیرة النبویه ،ابن هشام ،ج 1،ص 416 </ref> ، ریختن خاک و خاکستر هنگام عبور از کوچه ها بر سر ایشان<ref> السیرة النبویه ،ابن هشام ،ج 1،ص 416 </ref>، پیچیدن عبا به دور گلوی ایشان توسط عقبطة بن ابی معیط و ... اشاره کرد.
 
==== برخوردهای علمی ====
 
قریش از توانایی لازم در برخورد علمی با دعوت جدید برخوردار نبود. زیرا اساساً اندیشه های جاهلی سست تر از آن بود که روحیه اندیشیدن و تعقل را در جامعه جاهلی ایجاد کند. در این جهت،از این که به ظاهر برخوردهای علمی نیز بکند - ولو با استفاده از یهودیان مدینه - خوداری نکرد. از جمله برخوردهای علمی می توان به :
 
* قریش آنچه را رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) تحت عنوان وحی بر آنان می خواند، نه از طرف خداوند،بلکه مطالبی می دانستند که توسط اهل کتاب به ایشان تعلیم داده شده بود. 
 
* پرسش سؤالاتی در مورد اصحاب کهف،ذوالقرنین و روح که توسط یهود طرح شده بود و نضر بن حارث و عقبة بن ابی معیط آن سؤالات را از رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) پرسیدند.<ref> السیرة النبویه،ابن هشام ج1 ص 301-307،انساب الاشراف ، ج 1 ص 142؛عیون الاثر ج1،ص 199-200 ، دلائل النبوة بیهقی ج 2 ص 269-270 </ref>
 
  
=== حامیان پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) در مکه ===
+
نخستین زنی که به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) [[ایمان]] آورد، همسر ایشان ام المؤمنین [[خدیجه کبری|حضرت خدیجه]] (سلام الله علیها) بود و پس از ایشان نخستین مردی که ایمان آورد، علی بن ابی طالب (علیه السلام) بوده است.<ref> جعفر سبحانی، فروغ ابدیت ص ۱۴۲ </ref>
==== [[ابوطالب علیه السلام ]] ====
 
پس از فوت عبدالمطلب پدربزرگ نبی اکرم اسلام(صل الله علیه و آله و سلم)،وظیفه نگهداری حضرت بر دوش عموی ایشان افتاد و ایشان در تمام دوران زندگی خود از رسول خدا حمایت می کرد و او را مانند فرزند خویش دوست می داشت و همیشه از او حمایت می کرد. مواردی از حمایت های ابوطالب  از پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) در برابر مشرکان و اشراف قریش:
 
* پس آغاز دعوت علنی پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم)، مشرکان در اولین برخورد با ایشان به سراغ عموی ایشان رفته و به او گفتند:« قد سبّ الهتنا و عاب دیننا و سفه أحلامنا و ضلّل آبإنا»؛ابوطالب آنها را آرام کرد و اینان بازگشتند.<ref> مصنف ابن ابی شیبه،ج7 ص 331،السیرة النبویه،ابن کثیر ج 1 ص 273-274؛طبقات الکبری، ج 1 ص202 </ref> 
 
* در یک اقدام بی شرمانه قریش از ابوطالب خواستند تا فرزند ولید بن مغیرة یعنی عمارة را، که زیبا و دلیر بود به فرزندی بپذیرد و در برابر او، رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) را به آنان واگذارد که ابوطالب در پاسخ آنان گفت : « شما فرزندتان را به من می دهید تا او را پرورش دهم و فرزندم را می گیرید تا او را بکشید؟ به خدا چنین چیزی ممکن نیست ؟<ref> السیرة النبویه،ابن هشام،ج1 ص 231؛طبقات الکبری ،ج1 ص 202 </ref>»
 
* ابوطالب از شعرای بزرگ قریش بود. او با شعرهای خود حمایت خود را از پیامبر و نکوهش فرزندان عبدمناف را به دلیل مخالف و آزار رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) اعلام می کرد.                   
 
                                  و إن فَخَرت یَوماً فإن محمداً              هو المصطفی مَن سرّها و کریمها
 
یعنی« اگر روزی بنی هاشم بخواهند به کسی افتخار کند محمد مصطفی (صل الله علیه و آله و سلم) گل سر سبد و برگزیده آن است.»<ref> السیرة النبویه،ابن هشام،ج 1 ص 269؛دیوان شیخ الابطاح ابی طالب ص 71 ، سبل الهدی و الرشاد ج 2 ص 439 </ref>
 
*  خنثی کردن توطئه های قریش برای آزار و اذیت و قتل پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم). مانند:
 
# روزی قریش از ابوطالب خواستند تا رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) را به آنان واگذارند تا او را بکشند، ولی او پیشنهاد آنها را رد کرد. شب آن روز، رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) ناپدید شد.ابوطالب و دیگر فرزندان عبدالمطلب و بنی هاشم و بنی زهره جمع شدند و او به طور پنهانی به هر یک از آنان یک آهن تیزی داده و گفت تا همراه او داخل مسجدالحرام شوند و هر کدام در کنار یکی از بزرگان قریش که یکی از آنان ابوجهل بود،بنیشینند،اگر تا صبح خبری از رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) نشد یا خبری ناخشایند از او رسید، بزرگان قریش را بکشند.تا انکه زید بن حارثه رسید و گفت با رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) بوده است ولی ابوطالب گفت داخل منزل خود نخواهد شد تا او را ببیند و پس از دیدن او به خانه رفت . فردای آن روز ابوطالب داستان را برای بزرگان قریش تعریف کرد و به آنان گفت : اگر محمد(صل الله علیه و آله و سلم) را کشته بودید،حتی یک نفر از شما را باقی نمی گذاشتم تا همگی از بین رویم. پس از آن قریش در هم شکست و ابوجهل پیش از همه.<ref> طبقات الکبری،ج1ص202-203؛ </ref>
 
# در شعب ابی طالب ، همه شب ابوطالب از جان پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) بیمناک بود و هر شب او را در جای خود می خوابانید و به فرزندان خویش دستور می داد که در جای پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) بخوابند و جای او را مرتب عوض می کرد. <ref> السیرة النبویه ، ابن کثیر ، ج 2 ص 44  </ref>
 
==== ام المؤمنین حضرت [[ خدیجه کبری ]] (سلام الله علیها) ====
 
ام المؤمنین خدیجه ، نقش بسزایی در پیشبرد اسلام و کمک به پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) داشت . این پشتیبانی ها بیشتر به صورت حمابت های روحی و روانی از پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم)  و حمابت های اقتصادی از اسلام و مسلمانان بود.
 
* حمابت های روحی از پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) :
 
# کاهش نگرانی های پیامبر اسلام(ص)؛ وقتی که وحی بر محمد(ص) نازل شد از جلال و جبروت خدا از حال رفت. حضرت خدیجه(س) تا آخرین لحظات  حیاتشان دل آرام رسول الله و تسلی دهنده به ایشان بودند؛ با برطرف کردن غم و اندوه ایشان و تبدیل آن به نشاط و شادی مقوم قلب مبارک رسول الله بودند و خداوند به وسیله ی ایشان غم و اندوه آن حضرت را از بین می برد
 
#تسکین دادن ناراحتی های ناشی از آزار دشمنان اسلام؛ حضرت رسول اکرم(ص) هنگامی که رسالت خود را آغاز کردند با دشمنی سرسختانه ی دشمنان اسلام مواجه گردیدند. در این میان فقط چند نفر بودند که از آن حضرت حمایت کردند که یکی از آنها حضرت خدیجه(س) بود. حضرت خدیجه(س) یار غمخوار پیامبر(ص) پیش از بعثت بود و پس از آن هم با تمام وجود حامی افکار و اندیشه های توحیدی ایشان محسوب می شد و به دلیل موقعیت مقبول و ممتازی که داشت پناهگاهی برای محمد(ص) به حساب می آمد.
 
* حامیت های اقتصادی : پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) می فرمایند:« هیچ ثروتی ، هرگز مانند ثروت خدیجه به من سود نرساند. <ref> بحارالنوار،ج 16 ص 75-77 </ref>
 
از جمله مواردی که شامل کمک های اقتصادی می باشد می توان به :
 
# کمک به خرید بردگان مسلمانی که در چنگال ثروتمندان قریش اسیر بودند و شکنجه می شدند.
 
# خرید مواد غذایی و لوازم زندگی در حین محاصره بنی هاشم در شعب ابی طالب.
 
# کمک به فقرای مسلمان و مهیا کردن لوازم زندگی برای آنها
 
# مهیا کردن هجرت رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) به مدینه و سایر بنی هاشم.<ref> پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) خطاب به حضرت علی (علیه السلام) : « .... از آخرین اموال خدیجه برای خود و فاطمه و هرکس از بنی هاشم که که قصد همراهی با شما را دارد،شتر و زاد و توشه بخر و بعد از دادن امانت ها درنگ نکن .....(بحارالنوار ج 19 ص 63 </ref>
 
=== شکنجه و آزار مسلمانان در مکه ===
 
پس از آنکه اشراف مشرک قریش دیدند، نمی توانند به هیچ صورتی جلوی نشر اسلام را بگیرند و با توجه به حامیان رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) قادر به آسیب رساندن به ایشان نیستند،  شروع به آزار و اذیت تازه مسلمانان کردند. هر قبیله مسؤولیت آزار و اذیت مسلمانان  خود را به عهده گرفت و آنان که هیچ قبیله یا عشیره ای یا حامی نداشتند،مجبور به تحمل انواع آزار و اذیت ها شدند.<ref> السیرة النبویه ، ابن هشام، ج1 ص 317 </ref> این شکنجه ها به این صورت بود که    مشرکان، مسلمانانی که از طبقه اشراف و بزرگان مکه بودند،تهدید به خوار کردن ، متهم کردن به حماقت و سفاهت و به صورت محدود شکنجه های بدنی ؛ ثروتمندان را متهم به کسادی تجارت و از بین بردن اموالشان <ref> السیرة النبویه ، ابن هشام ، جلد 1 ص 320 ؛ انساب الاشراف ، ج 1 ص 198 </ref> و ضعیفان را آنقدر می زدند و تشنگی و گرسنگی می دادند که توان نشستن نداشتند.<ref> السیرة النبویه ، ابن هشام ، جلد 1 ص 320 ؛ انساب الاشراف ، ج 1 ص 197؛السیرة النبویه، ذهبی ص 219 </ref>
 
مشرکان در این شکنجه ها از مسلمانان می خواستند تا لات و عزی را بجای خداوند یکتا بپرستند.<ref> السیرة النبویه ، ابن هشام ، جلد 1 ص 320 ؛ انساب الاشراف ، ج 1 ص 198 </ref> در این شکنجه های گاه مسلمنان مانند : یاسر و سمیه پدر و مادر عمار به شهادت می رسیدند ، گاه بردگانی مانند: بلال،به دستور پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) خریده می شدند و آزاد می گشتند و گاه مانند: عمار، تقیه کرد و به ظاهر دست از ایمان خود برمی داشتند تا مشرکان کاری به کار آنان نداشته باشند.<ref> انساب الاشراف ج 1 ص 159-160 </ref> بعضی از مسلمانان به شماتت عمار پرداختند که خداوند در جواب آنها آیه : « مَن كَفَرَ بِاللَّهِ مِن بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئنِ‌ُّ  بِالْايمَانِ وَ لَاكِن مَّن شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللَّهِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيم (كسى كه پس از ايمان به خدا كافر مى‌شود نه آنكه او را به زور واداشته‌اند تا اظهار كفر كند و حال آنكه دلش به ايمان خويش مطمئن است بل آنان كه درِ دل را به روى كفر مى‌گشايند، مورد خشم خدايند و عذابى بزرگ برايشان مهياست.) <ref> سوره نحل ، آیه 106 </ref> را نازل فرمود.
 
=== دستور پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) برای هجرت به حبشه ===
 
پس از آنکه آزار و اذیت های مشرکان افزایش یافت و مسلمانان نیز که دیگر طاقت این شکنجه ها را نداشتند، پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) دستور هجرت به حبشه را صادر کردند. جعفر بن ابی طالب در سخنانی خطاب به نجاشی دلیل هجرت مسلمانان را اینگونه بیان می کند:« زمانی که شمار مسلمانان فزونی گرفت و ایمان آوردن به اسلام آشکار شد و شماری از قبایل به تعذیب و حبس مسلمانان خود پرداختند تا آنان را از دینشان باز گردانند. رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) به آنان فرمود: در این زمین پراکنده شوید.سؤال کردند که به کجا برویم؟آن حضرت به حبشه اشاره کرد. پس از آن بود که عده ای از مسلمانان به همراه خانواده یا بدون آن به حبشه هجرت کردند.<ref> طبقات الکبری ج 1 ص 204؛دلائل النبوة،بیهقی ،ج2ص301 </ref> »
 
=== هجرت به حبشه ===
 
مورخان معتقدند که هجرت به حبشه در سال پنجم بعثت صورت گرفته است و در آن حدود هشتاد نفر مسلمان مرد و زن حضور داشته اند. سرپرستی این کاروان را جعفر بن ابی طالب به عهده داشت .
 
دلیل انتخاب حبشه برای هجرت را می توان از این سخن پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) فهمید. ایشان می فرمایند:« در آنجا پادشاهی است که در حق هیچ کس طلم روا نمی دارد و آنجا سرزمین صدق و درستی و است.<ref> السیرة النبویه ، ابن هشام،ج 1 ص 321 </ref> از طرف دیگر حبشه از جمله کشورهایی بود که قریشیان با آن روابط تجاری داشتند، به همین دلیل آشنایی نسبی با این سرزمین داشتند.<ref> المنتظم ، ج1 ص 374 </ref>
 
=== واکنش مشرکان به هجرت مسلمانان به حبشه ===
 
قریش از اقدام مسلمانان ، احساس شرمساری می کردند، به همین دلیل هیئتی را برای بازپس گرفتن مسلمانان به حبشه به نزد نجاشی فرستادند. برخی مورخان معقتدند که این هیئت دو بار به حبشه رفته. یک بار بعد بلافاصله بعد از هجرت مسلمانان به حبشه و بار دیگر پس از غزوه بدر.<ref> عیون الاثر ، ج 1 ص 209؛سیره حلبی ج 2 ص 212 </ref>  
 
  
عمرو بن عاص و عبدلله بن ربیعة به همراه هدایان فروان ، بلافاصله بعد از هجرت مسلمانان راهی حبشه شدند تا اینان را به مکه برگرداند. آن دو ابتدا با دادن هدایایی به درباریان نجاشی آنان را به طرف خود کشانیدند ولی با سخنان هوشمندانه و شجاعانه جعفر بن ابی طالب در مورد دوران جاهلی و جنایت هایی که آنان در این دوران مانند :بت پرستی، خوردن گوشت مردار،زنده به گور کردن دختران و .... انجام می داده اند و به لطف رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) و دین مبین اسلام، آنها را ترک کرده و راه یکتا پرستی ،صداقت،امانت و ... را در پیش گرفته اند. همچنین جعفر در پاسخ سؤال نجاشی در مورد حضرت عیسی (علیه اسلام،آیاتی از سوره مریم را برای او خواند،که تأثیر عمیقی در نجاشی گذاشت. پس از این سخنان ، نجاشی به فرستادگان قریش گفت که به هیچ عنوان حاضر به برگرداندن مسلمانان نیست و آنان تا هر زمان که بخواهند می توانند در حبشه زندگی کنند. <ref> السیرة النبویه،ابن هشام ج 1 ص 334-338 ؛یعقوبی ، ج2 ص 29 ؛ سبل الهدی و الرشاد ، ج 2 ص 519-524</ref>
+
===دشمنی و مخالفت مشرکین===
=== محاصره اقتصادی بنی هاشم ===
+
بعد از دعوت علنی پیامبر، مشرکین [[مکه]]، بخصوص اشراف [[قریش]] به خاطر مخالفت این دین [[توحید|توحیدی]] با آیین [[شرک]] آمیز آنان و نکوهش خدایانشان، به شدت به مقابله با پیامبر اکرم (ص) پرداختند.<ref>محمدابراهیم آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص۱۰۵-۱۱۸</ref> ترس از دست دادن سروری عرب و رقابت طوایف قریش با [[بنی هاشم]] نیز از دلائل دیگر این مخالفت بود که اشراف قریش را در مقابله خود با پیامبر، سر سخت تر می نمود.<ref>سیره رسول خدا (ص)، ۳۲۸-۳۳۱</ref>
پس از آنکه قریش موفق به برگرداندن مهاجران به حبشه نشد،شروع به مبارزه به صورت ، محاصره اقتصادی و اجتماعی بنی هاشم کرد. دلیل این قطع رابطه بین مورخان متفاوت است:
 
* عده ای معنقدند که قریش در صدد کشتن رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) برآمدند. این اقدام زمانی میسر بود که بنی هاشم و در رأس آنها، ابوطالب راضی باشد. به دین سبب از او خواستند تا دیه قتل پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) را دو برابر پرداخت کرده و فردی غیر قریشی او را به قتل برساند.<ref> الدر فی اختصار المغازی و السیر،ص27 </ref> ابوطالب به شدت با خواسته آنان مخالفت کرده و از بنی عبدالمطلب و بنی مطلب خواست تا داخل [[ شعب ابوطالب ]] خود شده و از جان رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) دفاع کنند. آنان به جز ابولهب و ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب به شعب رفتند. قریش نیز در واکنش به این حرکت پیوندهای اقتصادی،اجتماعی،خانوادگی و ... را با آنان قطع کرد و در این باره پیمانی نوشتند و عهد بستند که هیج گونه صلحی را از بنی هاشم نپذیرند و هیچ گونه رآفت و مراودتی با آنان نکنند، مگر زمانی که حاضر شوند رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) را به مشرکان تسلیم کنند تا او را بکشند.<ref> دلائل النبوه،ج 2 ص 311-312 </ref>
 
* عده ای دیگر می گویند، زمانی که قریش دریافتند که اصحاب رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) در شهری با امنیت کامل استقرار یافتند و نجاشی نیز از پناهندگان حمایت می کند،مجلسی تشکیل داده و تصمیم گرفتند تا پیمانی بر ضد بنی هاشم و بنی عبدالمطلب ننقد کنند. بر این اساس که با از آنان نه دختر بگیرند و نه به آنان دختر بدهند ، هیچ معامله اقتصادی انجام ندهند. بنی هاشم به دور ابوطالب جمع شدند و همه به شعب او رفتند.<ref> السیرة النبویه،ابن هشام،ج1ص350-351؛تاریخ طبری ج2 ص 335-336؛سبل الهدی و الرشاد،ج2ص502 </ref>
 
  
آن چیز که در هر دو نقل مسلم است این است که بنی هاشم خود به درون [[ شعب ابوطالب ]] رفته اند. و دلیل آن :
+
[[مبارزات اشراف قریش با پیامبر اسلام]] را می توان در این موارد ذکر کرد: سازش و تطمیع، برخوردهای روانی، آزارهای جسمانی وبرخوردهای علمی.
# از این پس امکان مراوده با کسی را نداشتند
 
# باید از جان رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) دفاع می کردند.
 
  
همچینین بنی هاشم چه مسلمان و چه کافرشان به جز آن دو نفر وارد شعب شدند ولی سایر مسلمانانی که به حبشه هجرت کردند به همرا بنی هاشم وارد شعب نشدند.<ref> اسکافی می گوید: در آن حال که علی (علیه السلام) با دیگر بنی هاشم در شعب بودند ابوبکر با خانواده اش در آرامش و امنیت بود. (المعیار و الموازنه،ص 88) </ref>
+
===حامیان پیامبر در مکه===
 +
در آن شرایط سختی که مشرکان قریش بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) تحمیل کرده بودند، دو حامی رسول خدا، یعنی عموی ایشان [[ابوطالب علیه السلام|ابوطالب]] (علیه السلام) و همسر مهربان ایشان، ام المؤمنین خدیجه (سلام الله علیها) بودند که فشارهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و روحی را از ایشان برداشتند و تا زمانی که عموی ایشان زنده بود، کسی جرأت آزار و اذیت های جسمانی و کشیدن نقشه قتل حضرت را نداشت.
  
==== سختیهای درون شعب ====
+
===شکنجه و آزار مسلمانان در مکه===
در گزارشات تاریخی آمده است که کسانی که درون شعب بوده اند،قادر به برطرف کردن مایحتاج خود نبوده و حتی قریش راه ورود طعام و آب را بر روی آنان بسته بودند. <ref> انساب الاشراف ، ج1ص234 </ref> اینان به قدری دچار سختی بوده اند که صدای ناله آنان از برون شعب شنیده می شد.<ref> انساب الاشراف،ج 1 ص 234؛طبقات الکبری ، ج1 ص 209 </ref> تنها در یک زمان بنی هاشم امکان خریدن داشتند ، آن هم در ماه های حج،(ذی الحجه و رجب)، که در این مواقع ابوجهل بسیار مراقب بود تا کسی چیزی به بنی هاشم نفروشد. <ref> بیهقی می نویسد که هر نوع طعامی که از ناحیه مسافران در بازارهای مکه عرضه می شد،قریشیان به سرعت ، آن را می خریدند تا مبدا به دست بنی هاشم برسد.(دلائل النبوة،ج 2 ص 312 </ref>این ناله های بنی هاشم بعضاً موجب نرم شدن دل های قریشیان می شد به گونه ای که مخفیانه غذا به دست آنان می رساندند.
+
پس از آنکه اشراف مشرک قریش دیدند که نمی توانند به هیچ صورتی جلوی نشر [[اسلام]] را بگیرند و با توجه به حامیان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) قادر به آسیب رساندن به ایشان نیستند، شروع به [[شکنجه و آزار مسلمانان در مکه]] کردند. هر قبیله مسؤولیت آزار و اذیت مسلمانان خود را به عهده گرفت و آنان که هیچ قبیله یا عشیره ای یا حامی نداشتند، مجبور به تحمل انواع آزار و اذیت ها شدند.<ref> السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱ ص ۳۱۷ </ref> این شکنجه ها برای مسلمانانی که از طبقه اشراف و بزرگان مکه بودند به صورت تهدید به خوار کردن، متهم کردن به حماقت و سفاهت و به صورت محدود شکنجه های بدنی؛ و برای ثروتمندان به صورت تهدید به کسادی تجارت و از بین بردن اموالشان بود.<ref> السیرة النبویه، ابن هشام، جلد ۱ ص ۳۲۰؛ انساب الاشراف، ج ۱ ص ۱۹۸ </ref> و ضعیفان را آنقدر می زدند و تشنگی و گرسنگی می دادند که توان نشستن نداشتند.<ref> السیرة النبویه، ابن هشام، جلد ۱ ص ۳۲۰؛ انساب الاشراف، ج ۱ ص ۱۹۷؛ السیرة النبویه، ذهبی ص ۲۱۹ </ref>
  
==== رهایی از شعب ابی طالب ====
+
===هجرت مسلمانان به حبشه===
وضعیت اسفبار بنی هاشم در شعب به مدت سه سال ادامه داشت به گونه ای ناله های فرزندان آنان ، آرام آرام، موجب نرمی دل های بعضی از متنفذان قریش شد. مورخین دو دلیل را برای رهایی بنی هاشم از شعب ذکر کرده اند.
+
آزار و اذیت های مشرکان به مرور افزایش یافت، تا جایی که مسلمانان دیگر طاقت این شکنجه ها را نداشتند. در این حالت پیامبر (صلی الله علیه و آله) دستور [[هجرت مسلمانان به حبشه|هجرت به حبشه]] را صادر کردند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به آنان فرمود: در این زمین پراکنده شوید. سؤال کردند که به کجا برویم؟ آن حضرت به [[حبشه]] اشاره کرد. پس از آن بود که عده‌ای از مسلمانان به همراه خانواده یا بدون آنها به حبشه هجرت کردند.<ref> ترجمه طبقات الکبری ج ۱ ص ۱۹۰؛ ترجمه دلائل النبوة، بیهقی، ج۲ص۴۷ </ref>
# معجزه خورده شدن پیمان نامه قریش توسط موریانه ها: خداوند، پیامبر (صل الله علیه و اله و سلم) را از خورده شدن پیمان نامه قریش به جز قسمتی از عنوان آن که شامل عبارت « باسمک اللهم » بود،توسط موریانه ها آگاه کرد. رسول خدا(صل الله علیه و اله و سلم) نیز این خبر را به عموی خود ابوطالب داد و او نیز به مشرکان گفت.و به آنان گفت در صورت دروغ بودن آن،پیامبر(صل الله علیه و اله و سلم) را به آنها تحویل خواهد داد.مشرکان به سراغ پیمان نامه رفته و هر آنچه که پیامبر(صل الله علیه و اله و سلم) به آنها گفته بود را دیدند.اما مشرکان پس از دیدن پیمان نامه خورده شده توسط موریانه ها به جای آنکه به عهد خود وفا کنند و محاصره بنی هاشم را پایان دهند ، بر خشمشان افزودند و بنی هاشم به شعب بازگشتند. <ref> دلائل النبوة،ج2،ص 313 ؛ تاریخ یعقوبی ص 389-390 ، الطبقات الکبری،ج1،ص 208-210؛الکامل،ج2،ص 61؛ بحارالنوار، ج 19 ، ص 16-17</ref>
 
# اما جماعتی از قریش از در انصاف در آمده و خود را بر آنچه در این سه سال کرده اند نکوهش کردند. از میان افرادی همچون:«هشام بن عمرو»،« زهیر بن امیه»، « مطعم بن عدی» و «ابوالبختری بن هشام» به همراه « زمعة بن اسود» با هم، هم صدا شدند تا زمانی که عهدنامه را نشکنند،از پای نخواهند نشست. و آن را به قریش اعلام نمودند. و پس از آنکه قریشیان تصمیم به پایان دادن محاصره بنی هاشم گرفتند.
 
به طور کل می توان گفت که هر دو اتفاق بالا افتاده و توسط آنها بنی هاشم از شعب ابی طالب رهایی پیدا کرده اند.<ref> سیرة النبی،ج1،ص 397-399؛الطبقات الکبری ، ج1 ،ص 210؛ بحارالنوار،ج19،ص40 </ref>
 
  
=== [[ عام الحزن ]] ===
+
مورخان معتقدند که هجرت به حبشه در سال پنجم [[مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله|بعثت]] صورت گرفته است و در آن حدود هشتاد نفر مسلمان مرد و زن حضور داشته اند. سرپرستی این کاروان را [[جعفر طیار|جعفر بن ابی طالب]] به عهده داشت. <ref> سیره رسول خدا، رسول جعفریان، ص ۳۴۵ </ref>
پس از آنکه بنی هاشم از شعب ابی طالب بیرون آمدند و وضعیت آنها رو به بهبودی رفت دو اتفاق تلخ برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) افتاد تا ایشان سال دهم بعثت را سال غم و اندوه بنامند. این دو اتفاق ،یکی وفات عموی ایشان حضرت ابوطالب (علیه السلام) بود و دیگری به فاصله چند روز<ref> بنا به نقلی سی و پنج روز و یا بیست و پنج روز و یا پنج و یا سه روز بعد از وفات ابوطالب ، حضرت خدیجه کبری ، از دنیا رفتند. </ref> ، وفات همسر با وفای ایشان ام المؤمنین حضرت خدیجه (سلام الله علیها) بود. حضرت هر دوی این بزرگواران را در قبرستان مُعَلیّ در کنار جدشان عبدالمطلب دفن کردند.
 
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد عمویشان می فرمایند:« تا روزی که ابوطالب وفات یافت دست قریش از آزار و اذیت من کوتاه بود.»<ref> امتاع الاسماع،ص27 ؛اسدالغابه ، ج 5،ص 439 ؛ الکامل،ج2،ص63؛ طبقات الکبری ،ج1،ص 211 </ref>
 
  
===[[سفر پیامبر اکرم (ص) به طائف ]]===
+
[[قریش]] از اقدام مسلمانان، احساس شرمساری می کردند، به همین دلیل هیئتی را برای بازپس گرفتن مسلمانان، به نزد نجاشی در حبشه فرستادند.<ref> عیون الاثر، ج ۱ ص ۲۰۹؛ سیره حلبی ج ۲ ص ۲۱۲ </ref>
پس از فوت ابوطالب،ریاست بنی هاشم به ابولهب رسید و او حمایت بنی هاشم را از پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) برداشت. به همین دلیل پیامبر دیگر در مکه هیچ حامی و یاوری نداشت. از طلیعه سال یازدهم بعثت،حضرتش در محیطی به سر می برد که سراسر آن را کینه ها و عداوت ها فراگرفته بود و هر لحظه خطر جانی او را تهدید می کرد و همه گونه امکانات تبلیغی را از وی سلب کرده بود. پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) بر اثر اختناق محیط مکه ، تصمیم گرفت به محیط دیگری برود و بدین منظور شهر طائف را انتخاب نمود.
 
  
رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) به همراه زید بن حارثه <ref> به نقل ابن اسحاق به تنهایی </ref> عازم طائف شدند تا با بزرگان قبیله ثقیف که سه برادر به نام های : عبدیالیل ،مسعود و حبیب ،پسران عمرو دیدار کرده و آنان را به اسلام دعوت کنند. ولی هر سه آنها دست رد به سینه پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) زدند و سفیهان و بردگان خود را مجبور کردند تا با دشنام و به دنبال رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) رفته و او را سنگباران کنند. رسول خدا پس از ده روز توقف در طائف و ناامیدی از اسلام و حمایت قبیله بنی ثقیف را مکه را در پیش گرفت. <ref> اسدالغابه،ج3،ص 389-390 ؛ سیرة النبی، ج 2،ص 28-31؛الطبقات الکبری ،ج 1،ص 212؛ترجمه تاریخ یعقوبی،ج 2 ص 394-395 </ref>
+
[[عمرو بن عاص]] و عبدالله بن ربیعه به همراه هدایای فروان، بلافاصله بعد از هجرت مسلمانان راهی حبشه شدند تا اینان را به [[مکه]] برگرداند. آن دو ابتدا با دادن هدایایی به درباریان نجاشی آنان را به طرف خود کشانیدند ولی با سخنان هوشمندانه و شجاعانه جعفر بن ابی طالب، اقدامات آنان بی اثر ماند. همچنین جعفر در پاسخ سؤال نجاشی در مورد [[حضرت عیسی علیه السلام|حضرت عیسی]] (علیه السلام)، آیاتی از [[سوره مریم]] را برای او خواند، که تأثیر عمیقی در نجاشی گذاشت. پس از این سخنان، نجاشی به فرستادگان قریش گفت که به هیچ عنوان حاضر به برگرداندن مسلمانان نیست و آنان تا هر زمان که بخواهند می توانند در حبشه زندگی کنند.<ref> زندگانی محمد، ابن هشام ج ۱ ص ۲۰۷-۲۱۰؛ ترجمه تاریخ یعقوبی، ج۱ ص ۳۸۵-۳۸۸؛ سبل الهدی و الرشاد، ج ۲ ص ۵۱۹-۵۲۴</ref>
  
به دلیل اینکه در مکه پیامبر خدا(صل الله علیه و آله و سلم) هیچ حامی نداشت و بنی هاشم نیز دیگر از ایشان حمایت نمی کردند، برای آنکه در مکه کسی به جان حضرت جسارت نکند، پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) در امان یکی از بزرگان قریش به نام مطعم بن عدی وارد مکه شدند.<ref> تاریخ الامم و الملوک ، ج 2 ، ص 82 </ref>
+
===محاصره بنی‌هاشم در شعب ابیطالب===
 +
پس از آنکه [[قریش]] موفق به برگرداندن مهاجران به حبشه نشد، شروع به مبارزه به صورت، [[محاصره بنی هاشم در شعب ابیطالب|محاصره اقتصادی و اجتماعی بنی هاشم]] در [[شعب ابوطالب|شعب ابی طالب]] کرد. دلیل این قطع رابطه بین مورخان متفاوت است، از جمله:
  
=== برخی از معجزات رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) در مکه ===
+
*تصمیم قریش برای کشتن پیامبر (صلی الله علیه و آله) و حمایت عموی ایشان از رسول خدا<ref> دلائل النبوه، ج ۲ ص ۳۱۱-۳۱۲ </ref>
# واقعه [[ معراج ]]
+
*شکست قریش در بازگرداندن مهاجران به حبشه<ref> السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱ص۳۵۰-۳۵۱؛ تاریخ طبری ج۲ ص ۳۳۵-۳۳۶؛ سبل الهدی و الرشاد، ج۲ص۵۰۲ </ref>
# واقعه اسرإ
+
*[[اسلام]] آوردن بعضی از بزرگان قریش مانند: [[حضرت حمزه علیه السلام|حمزة بن عبدالمطلب]] و ترس قریش از اسلام آوردن سایر بزرگان
# شق القمر
 
  
== هجرت به مدینه ==
+
سران قریش پیمان نامه ای علیه [[بنی هاشم]] امضاء کردند که به دنبال آن بنی هاشم برای حفظ جان خویش به شعب ابوطالب پناه بردند.
=== اولین مسلمانان از انصار ===
 
نخستین مسلمانان یثرب در یک گروه شش نفری در سال یازدهم بعثت نزد رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) در مکّه اسلام آوردند. زمانی که اینان برای حج به مکه آمده بودند،رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) به دعوت قبایل در موسم حج مشعول بودند، در «عقبه» به پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) برخورد کردند و رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) از آنان خواست تا بنشینند تا برای آنان سخن بگوید.آنان پذیرفتند.آن حضرت اساس دعوت اسلام را برایشان عرضه کرد و آیاتی از قرآن تلاوت نمود.آنها پیش از آن خبر ظهور پیامبری را از یهودیان شنیده بودند،وی را همو دانسته و دعوتش را پذیرفتند و اظهار امیدواری کردند که با پذیرفتن دعوت رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) با یکدیگر متحد شوند.<ref> السیرة النبویه،ابن هشام،ج2،ص428-429؛تاریخ طبری،ج2،ص 354؛طبقات الکبری،ج1،ص219 </ref> این شش نفر عبارت اند از : اسعد بن زراره،عوف بن حارث،قطبه بن عامر،عقبة بن عامر ،رافع بن مالک و جابر بن عبدلله بن رائب.<ref> طبقات الکبری،ج1،ص 219؛السیرة النبویه،ابن هشام،ج2،ص 429-430 </ref>
 
  
=== بیعت عقبه اول ===
+
مفاد پیمان نامه قریش عبارت است از:
با انتشار خبر اسلام در یثرب، علاوه بر کسانی که در مکه، اسلام را پذیرفته بودند، چندی دیگر از مردم یثرب نیز اسلام را پذیرا شدند. در موسم حج سال دوازدهم بعثت، تعداد دوازده نفر از اهالی یثرب، در عقبه با رسول خدا دیدار کردند. آنها در این دیدار با رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) بیعت کردند. این بعیت به بیعة النسا شهرت یافت. محتوای این بیعت چنین بود که مسلمانان متعهد شوند که:
 
# به خداوند شرک نورزند
 
# دزدی و زنا نکنند
 
# فرزندانشان را نکشند
 
# دروغ در مورد اولادی که در میانشان می آید،نگویند. ( با دروغ فرزندی را به غیر پدر خود نسبت ندهند.
 
# در کار معروف عصیان نورزند.
 
هر کس چنین کند، پاداش وی بر خداست و کسی که نکند، بر خداست که او را عذاب کند یا ببخشاید.<ref> مجمع البیان،ج 9،ص 276؛السیرة الحلبیه،ج2،ص7 </ref>. این بیعت را بیعت ''' عقبه اولی ''' یا عقبه صغری می نامند. همچنین،آنان از پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) خواستند تا کسی را برای تعلیم قرآن و احکام اسلامی به نزد، آنها بفرستد. حضرت نیز مصعب بن عمیر را به یثرب فرستاد تا به آنان قرآن و احکام را بیاموزد.
 
مصعب در مدتی که در یثرب بود،توانست عده ی زیادی از مردم آنجا را مسلمان کند. از جمله،سعد بن معاذ،یکی از رؤسای قبیله اوس که با اسلام آوردن او،به یک باره قبیله بنی عبدالاشهل ، همگی مسلمان شدند.
 
=== بیعت عقبه دوم ===
 
در موسم حج سال سیزدهم بعثت، تعداد هفتاد مرد و دو زن در عقبه با پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) بعیت کردند. به این صورت که زمانی حجاج در منی بودند،مسلمانان یثربی با هم قرار گذاشتند تا به عقبه رفته و با رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) بیعت کنند. در شب موعود،مسلمانان تک تک،به سمت عقبه رفته و در جایی که امروز مسجد البیعة نام دارد. با رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) دیدار کردند. رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) به آنها گفته بود: نباید کسی را بیدار کنند و یا منتظر فرد بمانند،پس از آن بود که انصار تک تک و دو بدو به سوی این منطقه حرکت کردند.<ref> انساب الاشراف ،ج1،ص253؛طبقات الکبری،ج1،ص221 </ref> . در این جا بود که انصار از رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) خواستند تا به همراه آنها به یثرب بیاید. در این جا عباس،عموی پیامبر،که به همراه ایشان به عقبه آمده بود، برخاست و در سخنانی از آنان خواست که اگر با تمام وجود ، همچون زنان و فرزندانشان، از رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) حمایت می کنند، او را به یثرب ببرند و در غیر این صورت ، او را در میان قبیله خویش رها سازند که آنان از او محافظت خواهند کرد.<ref> طبقات ابن سعد،ج1،ص 221-222 ؛سیرة النبویه،ج2،ص84 </ref> همچنین در این دیدار حضرت محمد (صل الله علیه و آله و سلم) به انصار گفت : « به این امر با شما بیعت می کنم که همان گونه که از زنان و فرزندان خود حفاظت می کنید، از من نیز حفاظت کنید.» که برإ بن معرور گفت:« ما فرزند جنگ و سلاح هستیم و همان گونه که از ناموسمان دفاع می کنیم،از شما هم دفاع خواهیم کرد.»<ref> السیرة النبویه،ابن هشام،ج2،ص442-443 </ref>
 
  
پس از انجام بیعت،رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) در اقدامی برای ایجاد انضباط میان انصار، تعداد دوازده نفر نقیب را برگزیدند تا دیگران را کنترل کرده و با مردم در تماس باشند. پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) تاکید کردند که این عدد را به این دلیل در نظر گرفته که موسی از میان بنی اسرائیل دوازده نقیب را برگزید. و فرمودند: کفالت قوم خود را داشته باشید،همان گونه که حواریین عیسی(علیه السلام)(کفالت قوم خود را) برای عیسی (علیه السلام) داشتند.<ref> انساب الاشراف،ج1،ص 253؛السیرة النبویه،ابن هشام،ج2،ص446 </ref>
+
*ممنوعیت هر گونه خرید و فروشی با بنی هاشم
=== صدور فرمان هجرت به مدینه ===
+
*ممنوعیت [[ازدواج]] با بنی هاشم
پس از آنکه اسلام در میان مردم مدینه رواج یافت،قریش احساس خطر کرده و بر فشارهای خود نسبت به مسلمانان،افزودند.به گونه ای که تا آن زمان بی سابقه بوده و علت آن شیوع اسلام در مدینه و اعلام حمایت نظامی آنان از رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) بود.<ref> طبقات الکبری ،ج1،ص 225-2256؛انساب الاشراف ،ج1،ص 257  </ref> رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) با صدور فرمان هجرت به مسلمانان اجازه دادند تا به مدینه هجرت کنند و به آنها گفتند:« خدای عزّوجلّ برای شما برادرانی و محلّ امنی قرار داده است.<ref> سیرة النبی،ج2،ص76 </ref>». اولین مسلمانی که به مدینه هجرت کرد، ابوسلمة بن عبدالاسد بود و با آنکه فاصله میان بیعت عقبه دوم و هجرت رسول خدا بین هفتاد روز تا سه ماه بود،ولی بیشتر مسلمانان از مکه به مدینه هجرت کرده بودند.
+
*حمایت از مخالفان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در تمامی پیشامدها
  
=== توطئه دارالندوه ===
+
وضعیت اسف‌بار بنی هاشم در شعب به مدت سه سال ادامه داشت به گونه ای که ناله های فرزندان آنان، آرام آرام، موجب نرمی دل های بعضی از متنفذان قریش شد. به همین دلیل تصمیم گرفتند تا این پیمان نامه را پاره کنند. از طرف دیگر [[جبرئیل]] خبر خورده شدن پیمان نامه توسط موریانه ها را به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) داد. این دو رویداد موجب شد تا بنی هاشم از شعب بیرون آیند و به زندگی عادی خود بازگردند.
دارالنّدوه را [[ قصی بن کلاب ]] جدّ چهارم رسول خدا (صل الله علیه آله و سلم) ساخت و آن را محلی برای مشورت و تصمیم گیری در مورد مشکلات قریش قرار داد. پس هجرت بیشتر اصحاب رسول خدا(صل الله علیه آله و سلم) به مدینه ، آن شهر به صورت پایگاهی برای مسلمانان در آمده بود و مردم آن برای جنگیدن با دشمنان رسول خدا(صل الله علیه آله و سلم) آماده بودند. به همین منظور مشرکان که از هجرت رسول خدا(صل الله علیه آله و سلم) بیمناک بودند،برای جلوگیری از آن جلسه ای در دارالنّدوه تشکیل دادند و به مشورت پرداختند. در این جلسه عدّه ای پیشنهاد دادند که رسول خدا (صل الله علیه آله و سلم) را زندانی کنند و عده ای دیگر با تبعید و اخراج ایشان از مکه موافق بودند تا این که کسی پیشنهاد داد تا از هر خاندان قریش کسی به نمایندگی از آن خاندان،شبانه به رسول خدا (صل الله علیه آله و سلم) حمله کنند و ایشان را به قتل برسانند . این نظر مورد تایید قرار گرفت و چهل نفر از مشرکان قریش داوطلب شدند تا ایشان را بکشند. مورخین این روز را، روز « یوم الزحمه» می نامند.
 
=== هجرت رسول خدا(صل الله علیه آله و سلم) به مدینه ===
 
پس از آنکه مشرکان مکه،برای قتل رسول خدا (صل الله علیه آله و سلم) نقشه کشیدند،جبرئیل خبر این توطئه را به ایشان داد.<ref> السیرة النبویة،ابن هشام،ج2،ص 483؛انساب الاشراف ،ج1،ص260 </ref>. در شب موعود چهل نفر از قریشیان ، خانه حضرت را به محاصره درآوردند به گونه ای که محل خواب حضرت ، در دید آنان قرار داشت.رسول خدا(صل الله علیه آله و سلم) به حضرت علی (علیه السلام) گفت تا به جای او بخوابد و از همان برد یمانی سبز رنگی که رسول خدا(صل الله علیه آله و سلم) روی خود می کشید ، استفاده کند.<ref> السیرة النبویه،ابن هشام،ج2،ص 483؛طبقات الکبری،ج1،ص 228 </ref>.پس از آن رسول خدا(صل الله علیه آله و سلم) با عنایت خداوند از خانه خارج شده و به جنوب شهر مکه یعنی مسیری کاملاً برعکس مسیر یثرب رفت. رسول خدا(صل الله علیه آله و سلم) هنگام خارج شدن از خانه آیات ابتدایی سوره یس را تلاوت کرد که به موجب آن ، مشرکان از رفتن حضرت بین ایشان غافل شدند.<ref> انساب الاشراف،ج1،ص 260 ؛ بحارالنوار،علامه مجلسی،ج 19،ص87 </ref>. هنگامی که صبح شد، و مشرکان برای اجرای نقشه خود آماده شدند، حضرت علی (علیه السلام) از جای خود برخاست و مشرکان فهمیدند که رسول خدا(صل الله علیه آله و سلم) از دسترس آنان خارج شده است،به تکاپو افتاده و به دنبال ایشان گشتند،و توسط یک راهنما تا پای کوه ثور که رسول خدا(صل الله علیه آله و سلم) به همراه ابوبکر در آنجا پنهان شده بودند، آمدند، و مشاهده تارهای عنکبوبت بر در غار به داخل غار نرفتند.<ref> السیرة الحلبیه،ج2،ص486 </ref> قریش برای کسی که رسول خدا(صل الله علیه آله و سلم) را بیابد و به دست انان بسپارد صد شتر جایزه تعیین کرده بود.<ref> السیرة النبویه،ابن هشام،ج2؛انساب الاشراف،ج1،ص 263 </ref> رسول خدا (صل الله علیه آله و سلم) و ابوبکر سه روز در غار پنهان شدند تا مشرکین از جستجوی ایشان خسته شدند و سپس با تهیه زادوتوشه و استخدام یک راهنما عازم مدینه شدند. رسول خدا (صل الله علیه آله و سلم) فاصله مکه تا مدینه را از راهی غیر معمول طی کردند و پس از پانزده روز وارد دهکده قبا در فاصله شش کیلومتری مدینه شدند.<ref> البدء و التاریخ،ج4،ص 175 </ref> رسول خدا (صل الله علیه آله و سلم) در قبا منتظر رسیدن یار و پسر عم خود حضرت علی (عیله السلام) شدند که بعد از هجرت رسول خدا(صل الله علیه آله و سلم) به همراه کاروانی که شامل زنان و دختران پیامبر(صل الله علیه آله و سلم) و بنی هاشم می شد، از جمله - حضرت زهرا (سلام الله علیها) و فاطمه بنت اسد - و سایر کسانی که هنوز موفق به هجرت نشده بودند ، ب به سمت مدینه در حرکت بود. امام علی (علیه السلام) در مکه وظیفه پس دادن امانت هایی که مردم مکه نزد پیامبر(صل الله علیه آله و سلم) داشتند، را داشت و پس از انجام این کار راهی مدینه شد<ref> بحارالنوار،ج19،ص65 </ref>. پیامبر(صل الله علیه آله و سلم) در این مدت که در قبا بودند،اقدام به ساختن مسجد قبا کردند و پس از رسیدن کاروان حضرت علی (علیه السلام) ، به همراه ایشان راهی مدینه شدند.
 
== سال اول هجرت ==
 
پیامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) پس از ورود به مدینه ، مورد استقبال مردم آن شهر قرار گرفتند.طوایف مختلف انصار، هر کدام می خواستند تا افتخار میزبانی حضرت محمد(صلى الله عليه و آله و سلم) را از آن خود کنند. ولی حضرت فرمودند،هر کجا که شترشان توقف کند،همانجا اقامت خواهند گزید<ref> السیرة النبویه،ابن هشام،ج2،ص 495 </ref>. در نهایت شتر آن حضرت در محله بنو مالک بن النجار فرود آمد . و ابوایوب انصاری پیش دستی کرده و اسباب و اساس حضرت را با خود به خانه اش برد و حضرت همان جا مستقر شدند.<ref> انساب الاشراف  ،ج1،ص 267-268؛طبقات ، ج 1،ص 236 </ref>
 
=== اقدامات پیامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) پس از استقرار در مدینه ===
 
==== بنای مسجد النبی ====
 
نخستین اقدام رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) تاسیس مسجدی است که امروزه به مسجد النبی معروف است.در کنار خانه رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) قطعه زمینی بود، متعلق به دو یتیم که سرپرستی آنها با معاذ بن عفرإ <ref> بعضی گویند با اسعد بن زراره ؛ دلائل النبوه،بیهقی،ج2،ص538 </ref> بوده است. پیامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) این زمین را با وجود آنکه صاحبان آن راضی به واگذاری آن بودند،از معاذ خرید و به کمک سایر مسلمانان،آن را تبدیل به مسجد کرد.این مسجد در زمان رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) یک مرکز عبادی،نظامی،سیاسی و آموزشی داشت و نقشی اساسی در دوران حیات رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) در شکل گیری جامعه اسلامی داشت.
 
==== پیمان برادری ====
 
دیگر اقدام رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) در هنگام ورود به مدینه،برقرار ساختن پیمان برادری میان مسلمانان،که مؤاخاة نامیده می شد، بوده است.به نظر چنین می آید که یک بار پیمانی میان مهاجران بسته شده و دیگر بار پیمانی میان مهاجران و انصار به صورت دو به دو . از مشهور ترین پیمان ها می توان به عقد برادری میان: رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) و حضرت علی (علیه السلام) ، ابوبکر و عمر، حمزه سیدالشهدا با زید بن حارثه و ... اشاره کرد.<ref> المستدک،ج3،ص14؛المعجم الکبیر،ج24،ص 137 </ref>
 
  
====پیمان صلح با اهل کتاب مدینه====
+
===عام الحزن===
رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) عهدنامه ای میان مهاجران و انصار از یک طرف و یهودیان مدینه از طرف دیگر نوشت و یهودیان را دین و دارائی خویش آزاد گذاشت و شرائطی برای ایشان قرار داد. موادّ ابن پیمان نامه عبارت است از:
+
پس از آنکه بنی هاشم از شعب ابی طالب بیرون آمدند و وضعیت آنها رو به بهبودی رفت، دو اتفاق تلخ برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) افتاد تا ایشان سال دهم بعثت را [[عام الحزن]] (سال غم و اندوه) بنامد. این دو اتفاق، یکی وفات عموی ایشان [[ابوطالب علیه السلام|حضرت ابوطالب]] (علیه السلام) بود و دیگری به فاصله چند روز،<ref> بنا به نقلی سی و پنج روز و یا بیست و پنج روز و یا پنج و یا سه روز بعد از وفات ابوطالب، حضرت خدیجه کبری، از دنیا رفتند. </ref> وفات همسر با وفای ایشان ام المؤمنین [[خدیجه کبری|حضرت خدیجه]] (سلام الله علیها) بود. حضرت هر دوی این بزرگواران را در قبرستان مُعَلیّ در کنار جدشان [[عبدالمطلب]] دفن کردند.
# مسلمانان و یهودیان مانند یک ملّت در مدینه زندگی خواهند کرد.
 
# مسلمانان و یهودیان در انجام مراسم دینی خود آزاد خواهند بود.
 
# در موقع پیش آمد جنگ،هر کدام از این دو دیگری را در صورتی که متجاوز نباشد،علیه دشمن کمک خواهد داد.
 
# هر گاه مدینه مورد حمله و تاخت و تاز دشمن قرار گیرد،هر دو با هم در دفاع از آن تشریک مساعی خواهند کرد.
 
# قرارداد صلح با دشمن،با مشورت هر دو انجام خواهد شد.
 
# چون مدینه شهر مقدسی است،از هر دو ناحیه مورد احترام،و هر نوع خونریزی در آن حرام خواهد بود.
 
# در موقع بروز اختلاف و نزاع،آخرین داور برای رفع اختلاف،شخص رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) خواهد بود.
 
# امضا کنندگان این پیمان با همدیگر به خیرخواهی و نیکوکاری رفتار خواهند کرد.<ref> سیرة النبی،ج2،ص 119-123 </ref>
 
== سال دوم هجرت (سنة الامر ) ==
 
  
===[[تغییر قبله]]===
+
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در مورد عمویشان می فرمایند: «تا روزی که ابوطالب وفات یافت، دست قریش از آزار و اذیت من کوتاه بود.»<ref> امتاع الاسماع، ص۲۷؛ اسدالغابه، ج ۵، ص ۴۳۹؛ الکامل، ج۲، ص۶۳؛ طبقات الکبری، ج۱، ص ۲۱۱ </ref>
با وجود بستن پیمان با یهودیان، ولی دانشمندان یهود از روی حسد و کینه ورزی به دشمنی با رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) برخاستند. و مدام با وارد کردن طعنه به ایشان سعی در سستی اعتقادات مسلمانان داشتند. از جمله این طعنه ها، قبله اول مسلمانان بیت المقدس بود. آنان به رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) می گفتند: « با ما مخافت می کند اما به سوی قبله ما نماز می گزارد.<ref> سبل الهدی و الرشاد،ج3،ص 538 </ref>. این طعنه ها موجب آزار مسلمانان و رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) می شد، تا اینکه در نیمه ماه رجب،آیه<ref> بقره،آیه 144 </ref> تغییر قبله ، در مسجد بنی سالم بن عوف که امروزه به مسجد ذوالقبلتین معروف است، نازل شد و قبله مسلمانان به سمت مکه تغییر یافت.  
+
 
=== صدور فرمان جهاد ===
+
===سفر پیامبر اکرم به طائف===
در زمان رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) ، نبردهای مسلمانان به دو قسمت تقسیم می شد.
+
پس از وفات ابوطالب، ریاست [[بنی هاشم]] به [[ابولهب بن عبدالمطلب|ابولهب]] رسید و او حمایت بنی هاشم را از پیامبر (صلی الله علیه و آله) برداشت. پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر اثر اختناق محیط [[مکه]]، تصمیم گرفت به محیط دیگری برود و بدین منظور [[سفر پیامبر اکرم (ص) به طائف|سفر به شهر طائف]] را انتخاب نمود.
# جهادهایی که خود رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) در آنها شرکت می کردند که به آنها ''' غزوه ''' می گفتند و تعداد آنها را 26 یا 27 عدد نوشته اند.
+
 
# جهادهایی که رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) ، یکی از اصحاب خود را فرمانده سپاه می کردند و خود شخصاً در آن ها شرکت نمی کردند، که به آنها''' سریه''' می گویند و تعداد آنها به روایت ابن اسحاق 35 سریه است.
+
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به همراه [[زید بن حارثه]]<ref> به نقل ابن اسحاق به تنهایی </ref> عازم [[طائف]] شدند تا با بزرگان [[قبیله ثقیف]] دیدار کرده و آنان را به [[اسلام]] دعوت کنند. ولی آنها دست رد به سینه پیامبر (صلی الله علیه و آله) زدند و سفیهان و بردگان خود را مجبور کردند تا به دنبال رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رفته و او را سنگباران کنند. رسول خدا پس از ده روز توقف در طائف و ناامیدی از اسلام و حمایت قبیله بنی ثقیف، راه مکه را در پیش گرفت.<ref> اسدالغابه، ج۳، ص ۳۸۹-۳۹۰؛ سیرة النبی، ج ۲، ص ۲۸-۳۱؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۱۲؛ ترجمه تاریخ یعقوبی، ج ۲ ص ۳۹۴-۳۹۵ </ref>
پس از هجرت مسلمانان به مدینه،مشرکان قریشی اسباب و وسایل باقی مانده آنان را به عنوان سرمایه در کاروان های تجارتی خود استفاده کردند. رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) برای جلوگیری از تجارت اینها،دستور به غارت این کاروان ها دادند تا با ناامن کردن راها، اقتصاد قریش را مختل کنند. به همین دلیل به اصحاب خود دستور جهاد دادند.
+
 
 +
===هجرت مسلمانان به مدینه===
 +
 
 +
در سال یازدهم [[مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله|بعثت]]، یک گروه شش نفری از مردم [[یثرب]] به [[مکه]] آمدند و پس از شنیدن سخنان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مسلمان شدند. آن حضرت اساس دعوت [[اسلام]] را برایشان عرضه کرد و آیاتی از [[قرآن]] تلاوت نمود. آنها پیش از آن خبر ظهور پیامبری را از [[یهود|یهودیان]] شنیده بودند، وی را همو دانسته و دعوتش را پذیرفتند و اظهار امیدواری کردند که با پذیرفتن دعوت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با یکدیگر متحد شوند.<ref> السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۴۲۸-۴۲۹؛ تاریخ طبری، ج۲، ص ۳۵۴؛ طبقات الکبری، ج۱، ص۲۱۹ </ref>
 +
 
 +
با انتشار خبر اسلام در یثرب، علاوه بر کسانی که در مکه، اسلام را پذیرفته بودند، چندی دیگر از مردم یثرب نیز اسلام را پذیرا شدند. در موسم [[حج]] سال دوازدهم بعثت، تعداد دوازده نفر از اهالی یثرب، در عقبه با رسول خدا دیدار کردند. آنها در این دیدار با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) [[بیعت]] کردند. این بیعت را [[بیعت عقبه]] اولی یا عقبه صغری می نامند. این بعیت به بیعة النساء نیز شهرت یافت. همچنین، آنان از پیامبر (صلی الله علیه و آله) خواستند تا کسی را برای تعلیم قرآن و [[احکام شرعی|احکام]] اسلامی به نزد، آنها بفرستد. حضرت نیز [[مصعب بن عمیر]] را به یثرب فرستاد تا به آنان قرآن و احکام را بیاموزد.
 +
 
 +
مصعب در مدتی که در یثرب بود، توانست عده ی زیادی از مردم آنجا را مسلمان کند. از جمله، [[سعد بن معاذ]]، یکی از رؤسای [[اوس|قبیله اوس]] که با اسلام آوردن او، به یک باره قبیله بنی عبدالاشهل، همگی مسلمان شدند.
 +
[[پرونده:Hejrat.jpg|thumb|left|مسیر هجرت [[پیامبر اعظم]] صلی الله علیه و آله از [[مکه]] به [[مدینه]]]]
 +
در موسم حج سال سیزدهم بعثت، تعداد هفتاد مرد و دو زن در عقبه با پیامبر (صلی الله علیه و آله) بیعت کردند. در این جا بود که [[انصار]] از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خواستند تا به همراه آنها به یثرب بیاید. در این دیدار حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) به انصار گفت: «به این امر با شما بیعت می کنم که همان گونه که از زنان و فرزندان خود حفاظت می کنید، از من نیز حفاظت کنید.» که [[بَراء‌ بن مَعْرور انصارى|براء بن معرور]] گفت: «ما فرزند جنگ و سلاح هستیم و همان گونه که از ناموسمان دفاع می کنیم، از شما هم دفاع خواهیم کرد.»<ref> السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۴۴۲-۴۴۳ </ref>
 +
 
 +
پس از آن رسول خدا صلى الله علیه و آله به مسلمانانى که در مکه تحت شکنجه و آزار بودند، دستور [[هجرت]] به مدینه و پیوستن به مسلمانان آن سرزمین را بدهد، و در این باره به آنان فرمود: «خداى عز وجل براى شما برادرانى کمک کار و خانه‌هاى امنى (در مدینه) قرار داده است».
 +
 
 +
به دنبال این دستور مسلمانان مکه دسته دسته بسوى مدینه مهاجرت کردند و خود آن حضرت چشم به راه فرمان خداى تعالى در مکه ماند.<ref>زندگانى‌ محمد(ص)/ترجمه سیره ابن هشام، ج‌۱، ص۳۰۴</ref>
 +
 
 +
===هجرت رسول خدا به مدینه===
 +
مشرکان که از [[هجرت پیامبر اسلام به مدینه|هجرت رسول خدا]] (صلی الله علیه آله و سلم) بیمناک بودند، برای جلوگیری از آن جلسه ای در [[دار الندوه|دارالنّدوه]] تشکیل دادند و به مشورت پرداختند. در این جلسه عدّه ای پیشنهاد دادند که رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) را زندانی کنند و عده ای دیگر با تبعید و اخراج ایشان از مکه موافق بودند، تا این که کسی پیشنهاد داد تا از هر خاندان [[قریش]] کسی به نمایندگی از آن خاندان، شبانه به رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) حمله کنند و ایشان را به قتل برسانند. این نظر مورد تایید قرار گرفت و چهل نفر از مشرکان قریش داوطلب شدند تا ایشان را بکشند. مورخین این روز را "یوم الزحمه" می نامند.
 +
 
 +
پس از آنکه مشرکان [[مکه]]، برای قتل رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) نقشه کشیدند، [[جبرئیل]] خبر این توطئه را به ایشان داد.<ref> السیرة النبویة، ابن هشام، ج۲، ص ۴۸۳؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۶۰ </ref> در شب موعود (که بعدا به [[لیلة المبیت]] معروف شد)، چهل نفر از قریشیان، خانه حضرت را به محاصره درآوردند به گونه ای که محل خواب حضرت، در دید آنان قرار داشت. رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) به [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]] (علیه السلام) گفت تا به جای او بخوابد و از همان برد یمانی سبز رنگی که رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) روی خود می کشید، استفاده کند.<ref> السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص ۴۸۳؛ طبقات الکبری، ج۱، ص ۲۲۸ </ref> پس از آن رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) با عنایت خداوند از خانه خارج شده و به جنوب شهر مکه یعنی مسیری کاملاً برعکس مسیر [[یثرب]] رفت. هنگامی که صبح شد و مشرکان برای اجرای نقشه خود آماده شدند، حضرت علی (علیه السلام) از جای خود برخاست و مشرکان فهمیدند که رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) از دسترس آنان خارج شده است، به تکاپو افتاده و به دنبال ایشان گشتند، و توسط یک راهنما تا پای [[کوه ثور]] که رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) به همراه [[ابوبکر]] در آنجا پنهان شده بودند، آمدند، و مشاهده تارهای عنکبوبت بر در غار به داخل غار نرفتند.<ref> السیرة الحلبیه، ج۲، ص۴۸۶ </ref>
 +
 
 +
قریش برای کسی که رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) را بیابد و به دست آنان بسپارد صد شتر جایزه تعیین کرده بود.<ref> السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲؛ انساب الاشراف، ج۱، ص ۲۶۳ </ref> رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) و ابوبکر سه روز در غار پنهان شدند تا مشرکین از جستجوی ایشان خسته شدند و سپس با تهیه زاد و توشه و استخدام یک راهنما عازم مدینه شدند.
 +
 
 +
رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) فاصله مکه تا مدینه را از راهی غیر معمول طی کردند و پس از پانزده روز وارد دهکده [[قبا]] در فاصله شش کیلومتری مدینه شدند.<ref> البدء و التاریخ، ج۴، ص ۱۷۵ </ref> رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) در قبا منتظر رسیدن یار و پسر عم خود [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]] (عیله السلام) شدند که بعد از هجرت رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) به همراه کاروانی که شامل زنان و دختران پیامبر (صلی الله علیه آله و سلم) و [[بنی هاشم]] می شد، از جمله - [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حضرت زهرا]] (سلام الله علیها) و [[فاطمه بنت اسد]] - و سایر کسانی که هنوز موفق به هجرت نشده بودند، به سمت مدینه در حرکت بود. امام علی (علیه السلام) در مکه وظیفه پس دادن امانت هایی که مردم مکه نزد پیامبر (صلی الله علیه آله و سلم) داشتند، را داشت و پس از انجام این کار راهی مدینه شد.<ref> بحارالنوار، ج۱۹، ص۶۵ </ref> پیامبر (صلی الله علیه آله و سلم) در این مدت که در قبا بودند، اقدام به ساختن [[مسجد قبا]] کردند و پس از رسیدن کاروان حضرت علی (علیه السلام)، به همراه ایشان راهی مدینه شدند.
 +
 
 +
====سال اول هجرت====
 +
پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) پس از ورود به [[مدینه]]، مورد استقبال مردم آن شهر قرار گرفتند. طوایف مختلف [[انصار]]، هر کدام می خواستند تا افتخار میزبانی حضرت محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) را از آن خود کنند. ولی حضرت فرمودند، هر کجا که شترشان توقف کند، همانجا اقامت خواهند گزید.<ref> السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص ۴۹۵ </ref> در نهایت شتر آن حضرت در محله بنو مالک بن النجار فرود آمد. و [[ابو ایوب انصاری]] پیش دستی کرده و اسباب و اساس حضرت را با خود به خانه اش برد و حضرت همان جا مستقر شدند.<ref> انساب الاشراف، ج۱، ص ۲۶۷-۲۶۸؛ طبقات، ج ۱، ص ۲۳۶ </ref>
 +
 
 +
پیامبر پس از استقرار در مدینه اقداماتی انجام دادند از جمله:
 +
 
 +
'''۱. بنای مسجد مدینه:'''
 +
[[پرونده:Masjed nabi.jpg|thumb|left|مسجد النبی]]
 +
نخستین اقدام رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) [[بنای مسجد مدینه|تأسیس مسجدی]] است که امروزه به [[مسجد النبی (ص)|مسجد النبی]] معروف است. در کنار خانه رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) قطعه زمینی بود، متعلق به دو یتیم که سرپرستی آنها با معاذ بن عفراء<ref> بعضی گویند با اسعد بن زراره؛ دلائل النبوه، بیهقی، ج۲، ص۵۳۸ </ref> بوده است. پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) این زمین را با وجود آنکه صاحبان آن راضی به واگذاری آن بودند، از معاذ خرید و به کمک سایر مسلمانان، آن را تبدیل به [[مسجد]] کرد. این مسجد در زمان رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) یک مرکز عبادی، نظامی، سیاسی و آموزشی بود و نقشی اساسی در دوران حیات رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) در شکل گیری جامعه اسلامی داشت.
 +
 
 +
'''۲. پیمان برادری:'''
 +
 
 +
دیگر اقدام رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) در هنگام ورود به مدینه، برقرار ساختن [[پیمان برادری میان مسلمانان|پیمان برادری]] میان مسلمانان، که مؤاخاة نامیده می شد، بوده است.به نظر چنین می آید که یک بار پیمانی میان مهاجران بسته شده و دیگر بار پیمانی میان مهاجران و انصار به صورت دو به دو. از مشهور ترین پیمان ها می توان به عقد برادری میان: رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) و حضرت علی (علیه السلام)، ابوبکر و عمر، حمزه سیدالشهدا با زید بن حارثه و... اشاره کرد.<ref> المستدک، ج۳، ص۱۴؛ المعجم الکبیر، ج۲۴، ص ۱۳۷ </ref>
 +
 
 +
'''۳. منشور حکومت مدینه:'''
 +
 
 +
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عهدنامه ای میان [[مهاجرین|مهاجران]] و [[انصار]] از یک طرف و [[یهود|یهودیان]] مدینه از طرف دیگر نوشت و یهودیان را در [[دین]] و دارائی خویش آزاد گذاشت و شرائطی برای ایشان قرار داد. موادّ این [[منشور حکومت مدینه|پیمان نامه]] عبارت است از:
 +
 
 +
*مسلمانان و یهودیان مانند یک ملّت در [[مدینه]] زندگی خواهند کرد.
 +
*مسلمانان و یهودیان در انجام مراسم دینی خود آزاد خواهند بود.
 +
*در موقع پیش آمد جنگ، هر کدام از این دو دیگری را در صورتی که متجاوز نباشد، علیه دشمن کمک خواهد داد.
 +
*هر گاه مدینه مورد حمله و تاخت و تاز دشمن قرار گیرد، هر دو با هم در دفاع از آن تشریک مساعی خواهند کرد.
 +
*قرارداد صلح با دشمن، با مشورت هر دو انجام خواهد شد.
 +
*چون مدینه شهر مقدسی است، از هر دو ناحیه مورد احترام، و هر نوع خونریزی در آن [[حرام]] خواهد بود.
 +
*در موقع بروز اختلاف و نزاع، آخرین داور برای رفع اختلاف، شخص رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خواهد بود.
 +
*امضا کنندگان این پیمان با همدیگر به خیرخواهی و نیکوکاری رفتار خواهند کرد.<ref> سیرة النبی، ج۲، ص ۱۱۹-۱۲۳ </ref>
 +
 
 +
====سال دوم هجرت (سنة الامر)====
 +
'''تغییر قبله:'''
 +
[[پرونده:ذوقبلتین (1).jpg|thumb|left|[[مسجد ذوقبلتین]]]]
 +
با وجود بستن پیمان با [[اهل کتاب]]، ولی دانشمندان [[یهود]] از روی [[حسد]] و [[کینه]] ورزی به دشمنی با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برخاستند. و مدام با وارد کردن طعنه به ایشان سعی در سستی اعتقادات مسلمانان داشتند. از جمله این طعنه ها، قبله اول مسلمانان [[بیت المقدس]] بود. آنان به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می گفتند: “با ما مخافت می کند اما به سوی قبله ما نماز می گزارد.<ref> سبل الهدی و الرشاد، ج۳، ص ۵۳۸ </ref> این طعنه ها موجب آزار مسلمانان و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می شد، تا اینکه در نیمه ماه رجب، آیه [[تغییر قبله]]،<ref> [[سوره بقره]]، آیه ۱۴۴ </ref> در مسجد بنی سالم بن عوف که امروزه به [[مسجد ذوقبلتین]] معروف است، نازل شد و [[قبله]] مسلمانان به سمت [[مکه]] تغییر یافت.  
 +
 
 +
'''صدور فرمان جهاد:'''
 +
 
 +
در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، نبردهای مسلمانان به دو قسمت تقسیم می شد:
 +
 
 +
*جهادهایی که خود رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در آنها شرکت می کردند که به آنها [[غزوه]] می گفتند و [[جنگ های صدر اسلام |تعداد]] آنها را ۲۶ یا ۲۷ عدد نوشته اند.
 +
*جهادهایی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، یکی از اصحاب خود را فرمانده سپاه می کردند و خود شخصاً در آن ها شرکت نمی کردند، که به آنها [[سریه]] می گویند و [[جنگ های صدر اسلام | تعداد]] آنها به روایت [[سیره ابن اسحاق|ابن اسحاق]] ۳۵ سریه است.
 +
 
 +
پس از هجرت مسلمانان به مدینه، مشرکان [[قریش]] اسباب و وسایل باقی مانده آنان را به عنوان سرمایه در کاروان های تجارتی خود استفاده کردند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برای جلوگیری از تجارت اینها، دستور به غارت این کاروان ها دادند تا با ناامن کردن راها، اقتصاد قریش را مختل کنند. به همین دلیل به اصحاب خود دستور [[جهاد]] دادند.
 
   
 
   
اولین سریه در شوال سال اول هجری به فرماندهی عبیدة بن حارث بن مطلب انجام شد و پس از آن سریه حمزه سیدالشهدا،در رمضان همان سال بود که هر دو بدون درگیری با مشرکان بوده است.
+
اولین سریه در [[ماه شوال|شوال]] سال اول هجری، [[سریه عبیدة بن حارث|سریه عبیدة بن حارث بن مطلب]] انجام شد و پس از آن [[سریه حمزة بن عبدالمطلب|سریه حمزه سیدالشهدا]]، در [[ماه رمضان|رمضان]] همان سال بود که هر دو بدون درگیری با مشرکان بوده است.
اولین غزوه ، غزوه ''' بواط ''' است که ریبع الاول سال دوم هجری صورت گرفت که بدون نتیجه باقی ماند.پس از این غزوه، غزوه های عُشَیره و سَفَوان یا بدر اولی است.
+
اولین [[غزوات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله|غزوه]]، [[غزوه بواط]] است که [[ماه ربیع الاول|ریبع الاول]] سال دوم هجری صورت گرفت که بدون نتیجه باقی ماند. پس از این غزوه، غزوه های [[غزوه عشیره|عُشَیره]] و [[غزوه سفوان|سَفَوان]] یا بدر اولی است.
 
اولین درگیری بین مسلمین و مشرکین در [[ سریه عبدالله بن جحش ]] صورت گرفت که در آن یک نفر از مشرکان کشته شد و غنایمی بدست آمد.
 
اولین درگیری بین مسلمین و مشرکین در [[ سریه عبدالله بن جحش ]] صورت گرفت که در آن یک نفر از مشرکان کشته شد و غنایمی بدست آمد.
  
=== غزوه [[بدر]] ===
+
'''جنگ بدر:'''
در هفتدهم رمضان این سال نبردی در نزدیکی چاه های بدر بین مسلمانان و مشرکین در گرفت که در این نبرد مسلمانان توانستند قریشیان را شکست سختی بدهند و بسیاری از سران قریش در این جنگ کشته یا اسیر شدند.
 
==== علت وقوع جنگ بدر ====
 
کاروانی از قریش با سرمایه بسیار بزرگی که همه زن و مرد قریش در آن سهیم بودند به سرپرستی ابوسفیان، عازم شام شد و در بازگشت از شام، مأموران رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) اطلاعت مهمی را به ایشان دادند و ایشان برای جلوگیری از رسیدن کاروان به مکه به همراه سیصد و سیزده نفر از مهاجران و انصار به سمت آن حرکت کردند<ref> المغازی،ج1،ص28 </ref>. هنگامی که خبر حرکت سپاه رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) به ابوسفیان رسید، او یکی از غلامان خود را به مکه فرستاد تا از قریشیان کمک بگیرد<ref> المغازی،ج1،ص 29-30؛السیرة النبویه،ابن هشام،ج1،ص 607-608؛سبل الهدی و الرشاد،ج 4،ص 32-34 </ref>. سپاه قریش نیز با نهصد و پنجاه نفر به سرپرستی ابوجهل به سمت مدینه حرکت کرد<ref> المغازی،ج1،ص39</ref>. همچنین ابوسفیان راه خود را برای رسیدن به مکه عوض کرد تا دست مسلمانان به او نرسد<ref> سبل الهدی و الرشاد،ج4،ص46 </ref>. دو سپاه در نزدیکی چاه های بدر به همدیگر برخورد کردند.
 
  
==== نبرد بدر ====
+
در هفدهم رمضان این سال نبردی در نزدیکی چاه های بدر بین مسلمانان و مشرکین در گرفت. در این نبرد که به [[غزوه بدر]] مشهور است، مسلمانان توانستند قریشیان را شکست سختی بدهند و هفتاد نفر از قریش کشته و هفتاد نفر اسیر شدند.
پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) در نبرد بدر پرچم را به دستان مبارک امام علی (علیه السلام) دادند<ref> سبل الهدی و الرشاد،ج4،ص39 </ref> و پس از آرایش سپاه خود در برابر مشرکین قرار گرفتند. در ابتدا نبرد تن به تنی بین سه تن از قریش به نام های عتبة بن ربیعه،شیبة بن ربیعة و ولید بن عتبة به ترتیب با حمزة سید الشهدا،عبیدة بن حارث و علی بن ابی طالب (علیه السلام) در گرفت که اینان توانستند هر سه مشرک قریشی را بکشند و اولین پیروزی را برای سپاه اسلام به دست آورند.<ref> المغازی،ج1،ص68؛السیرة النبویه،ابن هشام،ج1،ص 624 </ref> دعر ادامه مسلمانان با آنکه تعدادشان یک سوم مشرکین بود،ولی توانستند که آنها را شکسته داده و بعضی از سران قریش مانند: ابوجهل،سعید بن عاص ،عقبة بن ابی معیط ،امیة بن خلف، اسود بن عبدیغوث و .... را کشتند و غنایم بسیاری نصیب آنها شد.
 
 
 
در این سال همچنین غزوه های بنی سلیم،بنی قینقاع ( منجر به اخراج یکی از سه قبیله مهم یهود از مدینه شد.) و سویق و سریه های عمیر بن عدی و سالم بن عمیر رخ داد.
 
 
=== دیگر وقایع سال دوم ===
 
# وجوب روزه ماه رمضان
 
# مقرّر شدن اذان اسلامی و تعیین فصول
 
# عروسی امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب با حضرت زهرا(سلام الله علیها)
 
== سال سوم هجری ==
 
از وقایع سال سوم هجری می توان به واکنش پیامبر ( صل الله علیه و آله و سلم) به توهین ها و تحریکات شاعران یهودی و مشرک اشاره کرد. همچنین غزوه های [[ غزوه ذی امر | ذی امر ]] و بحران و سریه های [[ سریه محمد بن مسلمه | محمد بن مسلمه ]] و [[ سریه قرده | قرده ]] در این سال اتفاق افتادند.
 
=== غزوه احد ===
 
بی شک مهم ترین اتفاق سال سوم هجری غزوه احد است که در هفتم شوال آن سال اتفاق افتاد و مسلمانان بسیاری از جمله : [[ حضرت حمزه سيد الشهداء علیه السلام |حمزه بن عبدالمطلب (سید الشهدا)]]، مصعب بن عمیر و ... به شهادت رسیدند.
 
==== علت غزوه احد ====
 
یک سال بعد از غزوه بدر، قریشیان زخم خورده در بدر، مصمم شدند تا انتقام کشتگان خود را بگیرند. اما آنان نیروی انسانی کافی برای یک نبرد تمام عیار با مسلمانان را نداشتند ولی در عوض با نفوذ چشمگیری که در سایر قبایل عرب داشتند توانستند تا شماری از آنان را به حمایت خود برانگیزند.<ref> سبل الهدی و الرشاد،ج6،ص 54 </ref>. عباس عموی پیامبر در نامه ای به ایشان، مسلمانان را از قصد قریش آگاه نمود.<ref> المغازی،ج1،ص 205 </ref> پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) با جمع کردن اصحاب خود از آنان خواست تا در مورد نحوه رویارویی با سپاهیان قریش نظر دهند. عقیده پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) و برخی از بزرگان مهاجر و انصار بر ماندن در شهر مدینه و عده ی دیگر از آنان و باخصوص جوانان ، بر خروج از شهر بوده است. تا اینکه سرانجام پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) به اصرار گروه دوم تصمیم بر خروج از شهر گرفتند و به همراه هزار نفر از اصحاب به سمت کوه احد حرکت کردند.
 
==== نبرد احد ====
 
پس از آنکه سپاه اسلام از مدینه به سمت کوه احد حرکت کرد، در میان راه یک سوم سپاه به سرکردگی عبدالله بن ابی به مدینه بازگشتند و از فرمان رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) سرپیچی کردند. هنگامی سپاه به کوه احد رسیدند، رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) عبدالله بن جبیر را به همراه پنجاه تیرانداز، بر شکاف کوه عَینَین قرار داد و به آنها فرمود: « شما همین جا بمانید و سواران دشمن را با تیراندازی از ما دفع کنید،که از پشت سر ما هجوم نیاورند،اگر کشته شدیم ما را یاری ندهید و اگر غنیمت بردیم با ما شرکت نکنید.»
 
  
در ابتدا نبرد،سپاه اسلام با دلاوری های حضرت علی (علیه السلام) که پی در پی پرچم داران سپاه کفر را به خاک و خون می کشید به پیروزی رسیدند و مشرکان پا به فرار گذاشتند.<ref> السیرة النبویه،ابن هشام،ج 3،ص 127؛المغازی،ج1،ص 227 </ref>. اما به دلیل سرپیچی آن پنجاه نفر تیرانداز و ترک پست خود، مشرکان فرست پیدا کردند تا سپاه اسلام را دور بزنند و از پشت سر به آنها حمله کنند. در این حمله حدود هفتاد نفر از اصحاب رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم)  به شهادت رسیدند و خود ایشان مجروح شد و عده بسیاری از مسلمانان فرار کرده و به بالای کوه احد فرار کردند<ref> مغازی،ج1،ص237 </ref> و تنها عده کمی چون حضرت علی (علیه السلام)،ابودجانه،سهل بن حنیف و عاصم بن ثابت در کنار رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) باقی ماندند. و در این جنگ بود که ندای « لا فتی الا علی  لاسیف الا ذوالفقار » شنیده می شد<ref> السیرة النبویه،ابن هشام،ج 3،ص 100؛مجمع البیان ،ج2،ص 497 </ref>. به هر حال مشرکان پس از این پیروزی به مکه و مسلمانان به مدینه بازگشتند.
+
دیگر وقایع سال دوم عبارتند از:
  
همجنین در این سال [[ غزوه حمرإالأسد ]] بلافاصله بعد از احد اتفاق افتاد. و [[امام حسن علیه السلام | امام حسن مجتبی (علیه السلام)]] نیز در نیمه رمضان این سال متولد شدند.
+
*وجوب [[روزه]] ماه [[ماه رمضان|رمضان]]
 +
*مقرّر شدن [[اذان]] اسلامی و تعیین فصول
 +
*[[ازدواج]] امیرالمؤمنین [[امام علی علیه السلام|علی بن ابی طالب]] (علیه السلام) با [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حضرت زهرا]] (سلام الله علیها)
 +
*[[برخورد با شاعران یهودی و کافر]]
  
== سال چهارم هجرت ==
+
====سال سوم هجرت====
در این سال دو حادثه تلخ برای اسلام و مسلمین رخ داد.اولین حادثه، اتقاق [[ رجیع ]] و دومین حادثه، واقعه [[ بئر معونه ]] بود. که در اولی،گروهی از اعراب خارج مدینه، از رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) درخواست کردند تا عده ای مبلغ را به قبیله آنها بفرستند تا آنها را به اسلام دعوت کنند. رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) نیز شش نفر از اصحاب خود را به همراه آنها فرستادند. ولی آنها این شش نفر را به شهادت رساندند. در حادثه دوم نیز ، یک نفر از مردم نجد از رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) ، درخواست فرستادن مبلغانی کرد که حضرت چهل نفر را همراه او فرستادند که همه آنها به جز یک نفرشان مانند افراد رجیع به شهادت رسیدند. گویند خبر شهادت هر دو گروه را در یک شب به رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) رساندند.
+
از وقایع سال سوم هجری می توان به واکنش پیامبر (صلی الله علیه و آله) به توهین ها و تحریکات شاعران یهودی و مشرک اشاره کرد. همچنین غزوه های [[ غزوه ذی امر |ذی امر]] و بحران و سریه های [[ سریه محمد بن مسلمه |محمد بن مسلمه]] و [[ سریه قرده |قرده]] در این سال اتفاق افتادند.
=== دیگر وقایع سال چهارم ===
+
[[پرونده:احد0.jpg|300px|thumb|left|مقبره [[حمزه بن عبدالمطلب|حضرت حمزه]] سلام الله و شهدای احد قبل از تخریب ]]
# [[غزوه بنی نضیر]] ، [[غزوه ذات الرقاع]] و [[غزوه بدر الوعد]]  
+
اما مهم ترین اتفاق سال سوم هجری [[غزوه احد]] است که در هفتم [[ماه شوال|شوال]] آن سال اتفاق افتاد و هفتاد مسلمان از جمله: [[حمزة بن عبدالمطلب|حمزه بن عبدالمطلب]]، [[مصعب بن عمیر]] و... به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رسیدند و هفتاد مسلمان دیگر زخمی شدند.
# [[سریه ابوسلمه]] و [[ سریه عبدالله بن انیس ]]
 
# میلاد [[امام حسین علیه السلام]] در سوم شعبان
 
# وفات [[فاطمه بنت اسد]] مادر حضرت علی (علیه السلام)
 
# نزول آیه تحریم شراب
 
  
===[[صلح حديبيه]]===
+
همچنین در این سال [[ غزوه حمراء الأسد ]] بلافاصله بعد از احد اتفاق افتاد. و [[امام حسن علیه السلام|امام حسن مجتبی]] (علیه السلام) نیز در نیمه [[ماه رمضان]] این سال متولد شدند.
===دعوت سران کشورها===
 
===فتح مکه===
 
سال هشتم هجرت [[فتح مكه]] بدون جنگ رخ داد و پیامبر و اصحاب ایشان وارد مکه معظمه شدند.
 
  
=== حجه الوداع و [[غدیر خم| نصب خلیفه در واقعه غدیر خم ]]===
+
====سال چهارم هجرت====
[[شيخ كلينى]] روايت كرده كه: حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم بعد از هجرت، ده سال در مدينه ماند و [[حج]] به جا نياورد تا آن كه در سال دهم خداوند عالميان اين آيه را فرستاد كه: «و اذّن فى النّاس بالحجّ يأتوك رجالا و على كلّ ضامر يأتين من كلّ فجّ عميق، ليشهدوا منافع لهم»؛ و در ميان مردم براى اداى حج بانگ برآور تا پياده و سوار بر هر شتر لاغرى كه از هر راه دورى مى  آيند به سوى تو روى آورند.<ref> [[سوره حج]] آیه 22.</ref>
+
در این سال دو حادثه تلخ برای [[اسلام]] و مسلمین رخ داد. اولین حادثه، حادثه [[ فاجعه رجیع |رجیع]] و دومین حادثه، واقعه [[ بئر معونه ]] بود. که در اولی، گروهی از اعراب خارج مدینه، از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) درخواست کردند تا عده ای مبلغ را به قبیله آنها بفرستد تا آنها را به اسلام دعوت کنند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز شش نفر از اصحاب خود را به همراه آنها فرستادند. ولی آنها این شش نفر را به شهادت رساندند. در حادثه دوم نیز، یک نفر از مردم [[نجد]] از رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، درخواست فرستادن مبلغانی کرد که حضرت چهل نفر را همراه او فرستادند که همه آنها به جز یک نفرشان مانند افراد رجیع به شهادت رسیدند. گویند خبر شهادت هر دو گروه را در یک شب به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رساندند.
  
وقتی حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم از اعمال [[حجة الوداع]]  فارغ شد متوجه مدينه شد و حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام و ساير مسلمانان در خدمت آن حضرت بودند و چون به [[غدیر خم]] رسيدند. حق تعالى اين آيه را فرستاد: {{متن قرآن|«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ»}}.
+
دیگر وقایع سال چهارم هجری عبارتند از:
  
يعنى: «اى پيغمبر بزرگوار! برسان به مردم آن چه فرستاده شده است بسوى تو از جانب پروردگار تو» در باب نص بر [[امامت]] على بن ابى طالب و خليفه نمودن او در ميان امت خود؛ پس فرمود: {{متن قرآن|«وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»}}؛ پس اگر نكنى رسالت خدا را نرسانده ای و خدا تو را نگاه مى دارد از شر مردم.
+
*[[غزوه بنی نضیر]]، [[غزوه ذات الرقاع]] و [[غزوه بدر الموعد]]
 +
*[[سریه ابوسلمه]] و  سریه عبدالله بن انیس
 +
*میلاد [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] (علیه السلام) در سوم [[ماه شعبان|شعبان]]
 +
*وفات [[فاطمه بنت اسد]] مادر [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]] (علیه السلام)
 +
*نزول آیه تحریم [[شراب خواری|شراب]]
  
رسول اکرم صلی الله علیه و آله در آنجا خطبه معروف غدیرخم را قرائت فرمودند و حضرت علی علیه السلام را به جانشینی خود معرفی کردند. سپس همه بر گرد رسول خدا صلى الله عليه و اله و سلم و اميرالمؤمنين عليه السلام جمع شدند و با آن حضرت مصافحه كردند و بيعت نمودند.
+
====سال پنجم هجرت (سنة الاحزاب)====
 +
بی شک مهم ترین رویداد سال پنجم هجری، [[ غزوه خندق ]] یا احزاب است. همچنین در این سال [[ غزوه دومة الجندل ]]،[[ غزوه بنی قریظه ]] و سریه ابوعبیده بن جراح نیز اتفاق افتاد.
  
==[[تقویم: شدت یافتن بیمارى حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله|رحلت]]==
+
====سال ششم هجرت (سنة الاستئناس)====
پیامبر اکرم قبل از رحلت خود سفارشاتی داشتند که متاسفانه با کارشکنی منافقین به نتیجه لازم نرسید
+
تعداد سریه های سال ششم بسیار زیاد است. از غزوه هایی که در این سال اتفاق افتاد می توان به [[غزوه بنی لحیان]]، [[غزوه ذى قرد]] و [[ غزوه بنی مصطلق ]] اشاره کرد. ولی بی شک مهم ترین رویداد این سال،[[ صلح حدیبیه ]] است که در [[قرآن]] در [[سوره فتح]] از آن به عنوان فتح المبین یاد می شود.
<ref> [[آخرین سفارش های پیامبر]]
+
[[پرونده:حدیبیه.jpeg|300px|thumb|left|بقایای محل امضای صلح حدیبیه در [[مکه]]]]
[[تقویم: طلب کاغذ و دوات توسط پیامبر صلى الله علیه وآله]]
+
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در [[ماه ذی القعده|ذی القعده]] این سال به قصد [[عمره]] بی آن که جنگی در نظر داشته باشد، آهنگ [[مکه]] کرد. [[قریش]] که دیگر از رویارویی با مسلمانان خسته شده بود، با فرستادن سفرایی صلحی را با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در منطقه [[حدیبیّه|حدیبیه]] امضا کرد. مفاد صلح حدیبیه چنین بود:
</ref>
 
اكثر علماى خاصه و عامه معتقدند كه ارتحال سيد انبيا روز دوشنبه بوده است و اكثر علماى شيعه معتقدند كه روز بيست و هشتم ماه [[صفر]] بوده است و اكثر علماى عامه دوازدهم ماه [[ربيع الاول]] را گفته اند. در آن وقت سن شريف آن حضرت شصت و سه سال بود و سال دهم هجرت بود.
 
  
 +
*به مدت ده سال صلحی بین دو طرف برقرار شود و جنگی در کار نباشد.
 +
*مسلمانان هر که را که بی اجازه قریش به مدینه آمد به نزد قریش پس بفرستند.
 +
*اگر کسی از مسلمانان به نزد قریش رفت، قریش او را پس نخواهد فرستاد.
 +
*هر دو طرف با هر قبیله ای که می خواهند، مختار به هم پیمانی اند.
 +
*سپاه اسلام امسال را به مدینه باز می گردد و سال بعد برای سه روز می تواند به مکه بیاید.
  
==فضائل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مطابق با قرآن==
+
همچنین قبل از امضای صلح نامه، پیامبر از مسلمانان در کنار درختی بیعت گرفت که در صورت بروز جنگ میان آنها و قریش، از پیامبر (صلی الله علیه و آله) دفاع کنند. این بیعت به [[ بیعت رضوان ]] یا بیعت شجره معروف است.
  
یکی از القاب قرآنی آن حضرت ، "رحمة للعالمین" است. <ref> توبه 128. : لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ </ref> <ref> انبیاء 107: وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ </ref>
+
همچنین در این سال رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نامه هایی را به همراه سفیرانی به سمت کشورهای روم، [[ایران]]، [[مصر]]، [[عمان]]، [[یمن]] و [[بحرین]] فرستادند. پس از صلح حدیبیه و کنار رفتن قریش به عنوان جدی تری خطر برای [[اسلام]]، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرصت پیدا کردند تا کارهای دیگری را از جمله [[دعوت جهانی پیامبر اسلام (ص)|جهانی کردن رسالتشان]] انجام دهند، به همین دلیل نامه هایی را به سران قدرت های آن زمان یعنی روم و ایران و کشورهای تابعه اینان فرستادند و آنها را به اسلام دعوت کردند.
  
خدا از [[پیامبران]] خود عهد گرفته است که اگر زمان او را درک کردند از او پیروی نمایند: {{متن قرآن|«وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى ذلِكُمْ إِصْرِي قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ»}}.<ref> [[سوره آل عمران]] آیه 81.</ref>
+
====سال هفتم هجرت====
 +
در این سال نیز  سریه های زیادی اتفاق افتاد. همچنین در ذی القعده این سال، حج [[عمره]] ای که در سال گذشته محقق نشده بود، انجام شد که[[ عمرة القضاء]] معروف است. مهم ترین اتفاق این سال [[ غزوه خیبر]] است. در این غزوه رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) خطر [[یهود|یهودیان]] را برای همیشه از بین برد. از دیگر اتفاقات این سال بازگشت مهاجران [[حبشه]] به سرپرستی [[جعفر طیار|جعفر بن ابی طالب]] به [[مدینه]] است.
 +
====سال هشتم هجرت====
 +
در این سال یکی از مهم ترین اتفاقات تاریخ اسلام افتاد و آن [[فتح مکه]] به دست مسلمانان بود. پس از آنکه [[قریش]] پیمانی را که در حدیبیه با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بسته بود را شکست، پیامبر به همراهی ده هزار نفر از مسلمانان از مدینه عازم [[مکه]] شدند. حرکت سپاه به صورت مخفیانه بود و تنها زمانی قریشیان از سپاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آگاه شدند که آتش های افروخته شده در اردوی سپاه اسلام را مشاهده نمودند. [[ابوسفیان]] که دید نمی توان در برابر سپاه اسلام مقاومت کند، ناچار [[اسلام]] آورد و از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) امان خواست. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به مردم مکه اعلام کردند هر که در خانه خود بماند، یا به خانه ابوسفیان برود و یا در [[مسجد الحرام]] باشد در امان است مگر  چند نفر که رسول خدا امان را از آنها برداشت. هنگامی که سپاه اسلام وارد مکه شد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به همراه [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]] (علیه السلام) وارد [[کعبه]] شدند و آنجا را از بت ها پاک کردند.  
  
خداوند در قرآن پیامبرانش را با نام خطاب می کند در حالی که نبی مکرم اسلام را از جهت تعظیم و تکریم با عناوین {{متن قرآن|«يا أَيُّهَا النَّبِيُّ جاهِدِ»}}<ref> [[سوره تحريم]] آیه 9.</ref>، و {{متن قرآن|«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ»}}<ref> [[سوره مائده]] آیه 41.</ref> و هر جا نام مبارک محمد صلی الله علیه و آله را آورده مخاطب نبوده است {{متن قرآن|«وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ»}}<ref> سوره آل عمران آیه 144.</ref> و ديگر {{متن قرآن|«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ»}}<ref> [[سوره محمد]] آیه 29.</ref>، {{متن قرآن|«ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ»}}<ref> [[سوره احزاب]] آیه 40.</ref>
+
از جمله اتفاقات دیگر این سال می توان به [[جنگ موته|سریه موته]] در کنار تعداد بسیار زیاد سریه های سال هشتم هجری اشاره کرد، که اولین رویارویی سپاه اسلام با رومیان بود و در آن سه تن از سرداران اسلام و [[صحابی|اصحاب]] پیامبر یعنی پسر عموی ایشان [[جعفر طیار|جعفر طیّار]]، پسرخوانده ایشان [[زید بن حارثه]] و عبدالله بن رواحه به شهادت رسیدند. غزوه های مهم دیگری که در این سال اتفاق افتاد، یکی [[ جنگ طائف | غزوه طائف]] و دیگری [[ جنگ حنین|غزوه حنین]] که میدانی دیگر برای آزمایش یاران راستین رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) بود و نبردی بود بین مسلمانان و مشرکان قبیله هوازن و [[قبیله ثقیف|ثقیف]].  
تمام روى زمين براى معبد و [[مسجد]] [[امت]] او  جايز است و  و امم پیش از ایشان جز در معبد معين عبادتشان مورد قبول نبوده است. ایشان بر تمامت خلايق مبعوث شدند و انبياى قبل از ایشان به روايتى هر يك به قومى مبعوث شدند.  
+
====سال نهم هجرت (سنة الوفود)====
پیامبران دیگر بر اساس درخواست شان خدا بدان ها عنایتی می فرمود مانند [[حضرت موسی]] علیه السلام که از خدا شرح صدر طلب نمود {{متن قرآن|«رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي»}}<ref> [[سوره طه]] آیه 25.</ref> ولی درباره رسول اکرم فرمود: {{متن قرآن|«أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ»}}<ref> [[سوره انشراح]] آیه 1.</ref> آیا ما سینه تو را وسعت ندادیم.<ref> [[ناسخ التواریخ]]، ج 4، ص 1810.</ref>
+
پس از آنکه در سال هشتم هجری قریشیان تسلیم مسلمانان شدند، دیگر قبایل عرب نیز دیگر در خود توان ایستادگی در برابر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را نمی دیدند، به همین دلیل همگی تسلیم اسلام شدند. پیمانی را که سران این قبایل با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می بستند را «وفد» می گویند. در این سال همچنین آخرین غزوه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) یعنی [[جنگ تبوک| غزوه تبوک]] اتفاق افتاد. در این غزوه بسیاری از چهره های [[نفاق|منافقان]]، پرده از چهره خود برداشتند. هم چنین در این غزوه عده ای قصد ترور رسول خدا (صلی الله علیه و آله)  را در عقبه داشتند که در کار خود ناموفق بودند، این افراد به اصحاب عقبه معروف اند. در این سال همچون سال های قبل، سریه های بسیاری اتفاق افتاد که بیشتر آنها در جهت تخریب بتخانه ها بوده است. [[ ابلاغ سوره برائت ]] توسط [[امام علی علیه السلام|علی بن ابی طالب]] (علیه السلام) نیز در این سال اتفاق افتاده است.
 +
====سال دهم هجرت====
 +
در این سال بود که رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم)، [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]] (علیه السلام) را به [[یمن]] فرستادند تا مردم آنجا را به اسلام دعوت کنند و ایشان در سفر خود به یمن موفق شدند تا قبایل بسیاری از یمنیان را مسلمان کنند. همچنین در اواخر این سال  مدعیان دروغین  شروع به مبارزه با مسلمانان کردند. 
 +
[[پرونده:محل آبگیر غدیر.jpg|300px|thumb|left|مکان غدیر در نقشه اطلس تاریخ شیعه]]
 +
ولی مهم ترین اتفاق در تاریخ اسلام، اعلام [[خلافت]] امیرالمؤمنین [[امام علی علیه السلام|امام علی]] (علیه السلام) در روز [[واقعه غدیر|غدیر]] است. [[شیخ کلینی|شیخ کلینى]] روایت کرده که: حضرت رسول (صلى الله علیه و آله و سلم) بعد از هجرت، ده سال در مدینه ماند و [[حج]] به جا نیاورد تا آن که در سال دهم خداوند عالمیان این [[آیه|آیه]] را فرستاد که: {{متن قرآن|«و أذّن فى النّاس بالحجّ یأتوک رجالا و على کلّ ضامر یأتین من کلّ فجّ عمیق، لیشهدوا منافع لهم»}}؛ و در میان مردم براى اداى حج بانگ برآور تا پیاده و سوار بر هر شتر لاغرى که از هر راه دورى مى آیند به سوى تو روى آورند.<ref> [[سوره حج]] آیه ۲۲.</ref>  
  
==سنت پیامبر اکرم (ص)==
+
وقتی حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم از اعمال [[حجة الوداع]] فارغ شد، متوجه مدینه شد و حضرت [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] علیه السلام و سایر مسلمانان در خدمت آن حضرت بودند و چون به [[غدیر خم]] رسیدند، حق تعالى این [[آیه]] را فرستاد: {{متن قرآن|«یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک»}}. یعنى: «اى پیغمبر بزرگوار! برسان به مردم آن چه فرستاده شده است بسوى تو از جانب پروردگار تو (در باب نص بر [[امامت]] على بن ابى طالب و خلیفه نمودن او در میان امت خود)». پس فرمود: {{متن قرآن|«وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یعْصِمُک مِنَ النَّاسِ»}}؛ پس اگر نکنى رسالت خدا را نرسانده ای و خدا تو را نگاه مى دارد از شر مردم.
[[سنت]] پیامبر اکرم که عبارت است از قول (سخن)، فعل (رفتار) و تقرير آن حضرت در کنار قرآن يكى از منابع مهم، تفکر مذهبی اسلام در تمام مذاهب آن است. بنابراين هرگاه حديثى معتبر از پيامبر نقل شود و بدان عمل می‌شود و اين كار را عمل به سنت می‌گويند. شيعه با تأسى به [[حدیث ثقلین]] که یکی از موارد سنت آن حضرت است  قول و فعل و تقرير معصومان را نيز همچون سنت آن حضرت حجت می داند.<ref> رجوع شود به کتاب شیعه در اسلام، علامه طباطبائی، بخش دوم:«تفکر مذهبی شیعه» </ref>
 
  
==پیامبر اکرم (ص) در روایات==
+
رسول اکرم صلی الله علیه و آله در آنجا [[خطبه غدیر|خطبه غدیر خم]] را قرائت فرمودند و حضرت علی علیه السلام را به جانشینی خود معرفی کردند. سپس همه بر گرد رسول خدا صلى الله علیه و اله و سلم و امیرالمؤمنین علیه السلام جمع شدند و با آن حضرت مصافحه کردند و [[بیعت]] نمودند.
در احاديث معتبر از حضرت [[امام صادق]] عليه السلام منقول است كه: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به روش بندگان طعام مى  خورد بى خوان و به روش بندگان مى نشست يعنى دو زانو و بر زمين مى خوابيد بى فراش و مى دانست كه او بنده است. در حديث ديگر فرمود كه: بهترين نان خورش ها نزد آن حضرت سركه و زيت بود.<ref> [[سنن النبی]]، [[علامه طباطبائی]].</ref>
 
* [[امام صادق]] عليه السلام: [[رسول خدا]] صلي الله عليه و آله هيچ گاه به اندازه ژرفاي خرد خود با بندگان سخن نگفت. رسول خدا صلي  الله  عليه  و  آله فرمود: ما، جماعت [[پیامبران]]، دستور داريم كه با مردم به فراخور فهم و خردهايشان سخن بگوييم.<ref> [[حكم النبي الأعظم]] صلى الله عليه و آله و سلم (محمدى رى شهرى)، ج2، ص264.</ref>
 
* [[امام علی]] علیه السلام در وصف پيامبر صلي الله عليه و آله فرمودند: خداوند او را از شجره پيامبران و چراغدان (و جايگاه) روشنايي و بلنداي پيشاني (خانداني بلندپايه و شريف) و ناف مكه و چراغ هاي تاريكي و چشمه هاي [[حكمت]]، برگزيد.<ref> [[بحارالأنوار]] ([[علامه مجلسى]])، ج34، ص240.</ref>
 
* امام علی علیه السلام در وصف پيامبر صلي الله عليه و آله فرمودند: و گواهي مي دهم كه محمد بنده [[خدا]] و فرستاده اوست و سرور بندگانش مي باشد. هر زمان خداوند آفريدگان را به دو شاخه تقسيم كرد، او را در بهترين شاخه قرار داد، نه آلوده دامني در وجود او سهيم شد و نه گنه كاري در وجودش شريك گشت.<ref> بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج66، ص311.</ref>
 
* امام علی علیه السلام درباره [[بعثت پيامبر]] صلي الله عليه و آله: خداوند در روزگاري او را برانگيخت كه مردم گمراه و سرگردان بودند و در [[فتنه]] و فساد دست و پا مي زدند. هوسها آنان را دلباخته خود كرده و از راه به درشان برده بود.<ref>بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج18، ص219.</ref>
 
برای مطالعه بیشتر در مورد سیره آن حضرت رجوع شود به : [http://www.ahlolbait.com/category/%D8%A8%D8%AE%D8%B4%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B5%D9%84%DB%8C/%D8%A7%D9%87%D9%84-%D8%A7%D9%84%D8%A8%DB%8C%D8%AA-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%D9%85-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85/%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D9%85-%D8%B5%D9%84%DB%8C-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D9%88%D8%A2%D9%84%D9%87/%D8%B3%DB%8C%D8%B1%D9%87-%D9%88-%D8%B3%D9%86%D8%AA-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1  سیره و سنت پیامبر اکرم (ص)، سایت موسسه تحقیقات و معارف اهل البیت علیهم السلام]
 
  
 +
====سال یازدهم هجرت====
 +
[[رحلت پیامبر اسلام|رحلت پیامبر اکرم]] (صلى الله علیه و آله و سلم) در اواخر [[ماه صفر]] این سال واقع شد، و بعد از آن، برخی [[صحابه]] آن حضرت در [[واقعه سقیفه بنی ساعده |سقیفه بنی ساعده]]، برخلاف توصیه های رسول خدا، خلافت را از حضرت علی (علیه السلام) [[غصب]] کرده و به نام خود زدند!
  
==شئون پیامبر صلی الله علیه و آله==
+
==معجزات پیامبر اکرم==
 +
برای پیامبر اسلام به جز [[قرآن|قرآن کریم]]، [[معجزه|معجزات]] بسیار دیگری نقل شده است. [[ابن شهر آشوب]] می گوید : ذکر شده که برای آن حضرت ۴۴۴۰ معجزه است که از آنها ۳ هزار معجزه ذکر شده است. و این معجزات چهار نوع است: معجزات قبل از ولادت آن حضرت، معجزات پس از ولادت، معجزات پس از [[مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله|بعثت]] آن حضرت و معجزات پس از وفات آن حضرت.<ref>ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على‌، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ج۱، ص ۱۴۴</ref>
 +
 +
در کتاب [[حیوة القلوب]] نوشته [[علامه مجلسی]] تعدادی از این معجزات در قالب نقل روایت بیان شده است.<ref>حیوة القلوب، ج‌۳، ص۴۲۹-۶۶۷</ref> از مشهورترین معجزات آن حضرت، [[شق القمر]] و [[رد الشمس]] را می توان نام برد.<ref> برای تفصیل در این مورد رجوع شود به [http://fa.wikishia.net/view/%D9%85%D8%B9%D8%AC%D8%B2%D8%A7%D8%AA_%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1_(%D8%B5) معجزات پیامبر (ص)، ویکی شیعه] </ref>
 +
==فضائل پیامبر اکرم در قرآن==
  
شئون پیامبر سه شأن و سه مقام مختلف است كه هرسه از مختصات رسول اكرم است، به این معنی كه از رسول اكرم است و از ناحیه ی او به دیگران می رسد و رسیده است؛ یعنی پیغمبر اكرم در آنِ واحد از طرف پروردگار دارای سه مقام بود.
+
*یکی از القاب [[قرآن|قرآنی]] آن حضرت، "رحمة للعالمین" است: {{متن قرآن|«وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ»}}.<ref>[[سوره انبیاء]]/۱۰۷</ref>
 +
*خدا از [[پیامبران]] خود عهد گرفته است که اگر زمان او را درک کردند از او پیروی نمایند: {{متن قرآن|«وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ النَّبِیینَ لَما آتَیتُکمْ مِنْ کتابٍ وَ حِکمَةٍ ثُمَّ جاءَکمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى ذلِکمْ إِصْرِی قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَکمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ»}}.<ref> [[سوره آل عمران]]، آیه ۸۱.</ref>
 +
*خداوند در قرآن پیامبرانش را با نام خطاب می کند در حالی که نبی مکرم اسلام را از جهت تعظیم و تکریم با عناوین {{متن قرآن|«یا أَیهَا النَّبِی جاهِدِ»}}<ref> [[سوره تحریم]] آیه ۹.</ref> و {{متن قرآن|«یا أَیهَا الرَّسُولُ»}}<ref> [[سوره مائده]] آیه ۴۱.</ref> خطاب کرده و هر جا نام مبارک «محمد» را آورده مخاطب نبوده است: {{متن قرآن|«وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ»}}<ref> سوره آل عمران آیه ۱۴۴.</ref>، {{متن قرآن|«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ»}}<ref> [[سوره محمد]] آیه ۲۹.</ref> و {{متن قرآن|«ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکمْ»}}.<ref> [[سوره احزاب]] آیه ۴۰.</ref>
 +
*تمام روى زمین براى [[مسجد]] و معبد [[امت]] او جایز است و امم پیش از ایشان جز در معبد معین عبادتشان مورد قبول نبوده است.
 +
*ایشان بر تمامی خلایق مبعوث شدند و انبیاى قبل از ایشان به روایتى هر یک به قومى مبعوث شدند.
 +
*پیامبران دیگر بر اساس درخواستشان خدا بدان ها عنایتی می فرمود، مانند [[حضرت موسی]] علیه السلام که از خدا [[شرح صدر]] طلب نمود: {{متن قرآن|«رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی»}}،<ref> [[سوره طه]] آیه ۲۵.</ref> ولی درباره رسول اکرم فرمود: {{متن قرآن|«أَلَمْ نَشْرَحْ لَک صَدْرَک»}}<ref> [[سوره انشراح]] آیه ۱.</ref> آیا ما سینه تو را وسعت ندادیم.<ref> ناسخ التواریخ، ج ۴، ص ۱۸۱۰.</ref>
  
1-'''مقام پیغمبری یا رسالت :''' مقام ابلاغ احكام الهی؛ یعنی از طرف خداوند احكام و معارف الهی به او وحی می شد و او مأمور بود كه آنچه را كه به او ابلاغ می شد، آنچه را كه به او وحی می شد به دیگران اعلان بكند. از این نظر، او رسول و پیغمبر بود كه در آیه ای می فرماید: ما عَلَی اَلرَّسُولِ إِلاَّ اَلْبَلاغُ<ref> سوره مائده،آیه 99</ref> بر یك نفر فرستاده، نیست جز رساندن به مردم. یعنی به او وحی می شد احكام و دستورها كه چه طور نماز بخوانید،روزه بگیرید،زكات بدهید، حج بروید،معاملات انجام بدهید و او هم آنها را به مردم ابلاغ می كرد. مردم هم در قبال او از این نظر وظیفه دارند آنچه را كه او ابلاغ می كند بگیرند.
+
==سنت پیامبر اکرم==
 +
[[سنت]] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که عبارت است از قول (سخن)، فعل (رفتار) و تقریر آن حضرت، در کنار [[قرآن]]، یکى از منابع مهم تفکر مذهبی [[اسلام]] در تمام مذاهب آن است. بنابراین هرگاه [[حدیث|حدیثى]] معتبر از پیامبر نقل شود، بدان عمل می‌شود و این کار را عمل به سنت می‌گویند. [[شیعه|شیعه]] با تأسى به [[حدیث ثقلین]] که یکی از موارد سنت آن حضرت است، قول و فعل و تقریر [[معصوم|معصومان]] را نیز همچون سنت آن حضرت حجت می داند.<ref> رجوع شود به کتاب شیعه در اسلام، علامه طباطبائی، بخش دوم:«تفکر مذهبی شیعه» </ref>
  
2'''- مقام قضاوت:''' قضاوت مقامی است كه باید از ناحیه ی خدا به كسی داده شود كه بتواند در میان مردم داوری كند. داوری یعنی مردم از لحاظ حقوق اجتماعی اختلاف پیدا می كنند، مقامی باید در اجتماع باشد كه احقاق حق بكند؛ یعنی به آن موضوع رسیدگی كند و طبق قانون خاصی رأی و حكم بدهد.
+
==پیامبر اکرم در روایات==
  
پیغمبر از ناحیه ی خدا، تنها پیغمبر نبود، بلكه قاضی هم بود. هم پیغمبر بود و هم قاضی. اینها فی حد ذاته قابل تفكیك است. قضاوت هم خود یك مقام مقدس دیگری است. قاضی را هم باید خدا تعیین كرده باشد. این آیه ای كه در قرآن است: فَلا وَ رَبِّكَ لا یُؤْمِنُونَ حَتّی یُحَكِّمُوكَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً<ref> سوره نساء، آیه65</ref> مربوط به مقام قضاوت رسول اكرم است نه مقام پیامبری او. معنای آیه این است كه مردم باید در مقابل قضاوت تو تسلیم بشوند، یعنی این جور نباشند كه وقتی نزد تو می آیند توقع داشته باشند كه تو جانب آنان را بگیری. مثلاً دو نفر هر دو مسلمان، اما یك نفر مسلمان با سابقه، مسلمان مهاجر، مسلمانی كه مال و زن و بچه ی خودش را گذاشته و آمده، و یك نفر كه تازه اسلام آورده، در یك موضوع اختلاف دارند، نزد تو می آیند. احتمالاً آن مسلمانی كه سابقه ی زیادی دارد توقع دارد كه پیغمبر جانب او را بگیرد. یا یك نفر مسلمان و یك نفر غیرمسلمان كه در پناه مسلمین است و با مسلمین پیمان دارد، در یك موضوع مالی اختلاف پیدا می كنند، خدمت پیغمبر می آیند. یك وقت ممكن است این مسلمان توقع داشته باشد كه پیغمبر جانب او را بگیرد. این ایمان نیست. ایمان آنگاه ایمان است كه وقتی پیغمبر را حَكَم قرار دادند، داور و قاضی قرار دادند، در مقابل حكم او تسلیم بشوند. این آیه مربوط به قضاوت پیغمبر است.
+
*[[امام صادق]] علیه السلام: رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) به روش بندگان طعام مى خورد، بى خوان و به روش بندگان مى نشست یعنى دو زانو و بر زمین مى خوابید، بى فراش و مى دانست که او بنده است. در حدیث دیگر فرمود که: بهترین نان خورش ها نزد آن حضرت سرکه و زیت (روغن) بود.<ref> سنن النبی، علامه طباطبائی.</ref>
  
3'''- مقام حکومت:''' مقام مقدس سومی پیغمبر دارد كه آن را هم خدا برای او معین كرده است و خدا هم باید معین كند و آن، مقام حكومت است. پیغمبر حاكم مردم بود، سائس مردم بود؛ یعنی مدیر اجتماع بود، ولیّ امر اجتماع بود. پیغمبر حكومت تشكیل داد.خودش در رأس بود، فرمان می داد. مثلاً در فلان قضیه ای كه پیش آمده بود، بسیج عمومی اعلام می كرد یا [دستور می داد] امسال چه كشت بكنید. بدون شك پیغمبر اكرم در ده سالی كه در مدینه بود، حكومت تشكیل داد و در میان مردم مثل یك حاكم حكومت می كرد. باز مقام حاكمیت و مقام مدیریت اجتماع غیر از مقام پیامبری و غیر از مقام قضاوت است. از آن جهت كه پیغمبر بود، فقط مبیّن احكام بود؛ یعنی می گفت خدا این جور امر كرده است، من هم به شما ابلاغ می كنم. از آن جهت كه قاضی بود به مشاجرات مردم می رسید و از آن جهت كه حاكم و سائس بود، اداره ی سیاسی مردم را به عهده گرفته بود. آیه ی شریفه می فرماید: یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اَللّهَ وَ أَطِیعُوا اَلرَّسُولَ وَ أُولِی اَلْأَمْرِ مِنْكُم<ref> سوره نساء، آیه59</ref> ( اینجاست انضباطی كه محكوم باید در مقابل حاكم داشته باشد، مردم باید در مقابل قوّه ی حاكمه داشته باشند) می گوید: خدا را اطاعت كنید، پیغمبر و اولی الامر را اطاعت كنید. و لهذا می بینید ما شیعیان به این آیه كه می رسیم «امر» اولی الامر را مربوط به خلافت می دانیم، می گوییم این آیه مقام خلافت را معین می كند. این یك مقام دیگری است.  
+
*امام صادق علیه السلام: رسول خدا صلی الله علیه و آله هیچ گاه به اندازه ژرفای خرد خود با بندگان سخن نگفت. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ما جماعت [[پیامبران]]، دستور داریم که با مردم به فراخور فهم و خردهایشان سخن بگوییم.<ref> حکم النبی الأعظم صلى الله علیه و آله و سلم (محمدى رى شهرى)، ج۲، ص۲۶۴.</ref>
 +
*[[امام علی]] علیه السلام در وصف پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: خداوند او را از شجره پیامبران و چراغدان (و جایگاه) روشنایی و بلندای پیشانی (خاندانی بلندپایه و شریف) و ناف مکه و چراغ های تاریکی و چشمه های [[حکمت]]، برگزید.<ref> بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج۳۴، ص۲۴۰.</ref>
 +
*امام علی علیه السلام: و گواهی می دهم که محمد بنده [[خدا]] و فرستاده اوست و سرور بندگانش می باشد. هر زمان خداوند آفریدگان را به دو شاخه تقسیم کرد، او را در بهترین شاخه قرار داد، نه آلوده دامنی در وجود او سهیم شد و نه گنهکاری در وجودش شریک گشت.<ref> بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج۶۶، ص۳۱۱.</ref>
 +
*امام علی علیه السلام درباره [[مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله|بعثت پیامبر]] صلی الله علیه و آله: خداوند در روزگاری او را برانگیخت که مردم گمراه و سرگردان بودند و در [[فتنه]] و [[فساد]] دست و پا می زدند. هوسها آنان را دلباخته خود کرده و از راه به درشان برده بود.<ref>بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج۱۸، ص۲۱۹.</ref>
  
این مقام هم مقام مقدسی است و مثل آن دو مقام ، آن را خدا باید معین كرده باشد.
+
==شئون پیامبر اکرم==
 +
[[مرتضی مطهری|شهید مطهری]] بر اساس [[قرآن|قرآن کریم]] سه مقام برای پیامبر اکرم صلی اله علیه و آله بر می شمارد که از طرف خداوند به آن حضرت داده شده است و از ناحیه آن حضرت به [[ائمه اطهار|ائمه]] علیهم السلام که خلفای آن حضرت‌اند می رسد:
  
که پیامبر(ص) این سه مقام را به امام منقل کردند. <ref>تعلیم و تربیت در اسلام،استاد مطهری، در دسترس در [http://www.mortezamotahari.com/fa/bookview.html?BookId=9561&BookArticleID=129533 شهید مطهری]، بازیابی: 27آبان 1392</ref>
+
* '''مقام پیغمبری یا رسالت:''' مقام ابلاغ احکام الهی؛ یعنی از طرف خداوند احکام و معارف الهی به او [[وحی]] می شد و او مأمور بود که آنچه را که به او ابلاغ می شد، به دیگران اعلان بکند. از این نظر، او رسول و پیغمبر بود که در آیه ای می فرماید: {{متن قرآن|«مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ...»}}.<ref> سوره مائده، آیه ۹۹</ref>
 +
* '''مقام قضاوت:''' {{متن قرآن|«فَلَا وَرَبِّک لَا یؤْمِنُونَ حَتَّىٰ یحَکمُوک فِیمَا شَجَرَ بَینَهُمْ ثُمَّ لَا یجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیتَ وَیسَلِّمُوا تَسْلِیمًا»}}<ref> سوره نساء، آیه۶۵</ref>؛ این [[آیه]] مربوط به مقام قضاوت رسول اکرم است نه مقام پیامبری او. معنای آیه این است که مردم باید در مقابل قضاوت تو [[تسلیم]] بشوند.
 +
* '''مقام حکومت:''' {{متن قرآن|«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ...»}}<ref> سوره نساء، آیه۵۹</ref>؛ ای کسانی که ایمان آورده اید خدا را اطاعت کنید و پیغمبر و [[اولی الأمر|اولی الامر]] از خودتان را اطاعت کنید.<ref>تعلیم و تربیت در اسلام، مرتضی مطهری، در دسترس در [http://www.mortezamotahari.com/fa/bookview.html?BookId=9561&BookArticleID=129533 سایت شهید مطهری]، بازیابی: ۲۷آبان ۱۳۹۲</ref>
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
{{نمایش فشرده|{{پانویس}}}}
 
==منابع==
 
==منابع==
* قرآن کریم
+
 
*دشتی معارف و معاريف.
+
*قرآن کریم.
*جعفر سبحاني.فرازهائي از تاريخ پيامبر اسلام.
+
*دشتی، معارف و معاریف.
*محمد ابراهيم آيتي. تاريخ پيامبر اسلام.  
+
*جعفر سبحانی، فرازهائی از تاریخ پیامبر اسلام.
* رسول جعفریان،سیره رسول خدا،
+
*محمد ابراهیم آیتی، تاریخ پیامبر اسلام.
*ابن هشام، سيرة النبي، چاپ مصطفي البابي، 1355 هـ.  
+
*رسول جعفریان، سیره رسول خدا.
*مسعودي، مروج الذهب، چاپ مطبعة السعاده، 1367 هـ.
+
*ابن هشام، سیرة النبی، چاپ مصطفی البابی، ۱۳۵۵ ق.
*[[علامه مجلسى]]، [[بحارالأنوار]]
+
*مسعودی، مروج الذهب، چاپ مطبعة السعاده، ۱۳۶۷ ق.
*علامه مجلسى ، [[حیوه القلوب]]
+
*علامه مجلسى، بحارالأنوار.
*محمدى رى شهری [[حكم النبي الأعظم]] صلى الله عليه و آله و سلم .
+
*علامه مجلسى، حیوة القلوب.
*[[شیخ عباس قمی]]،[[منتهی الآمال]]
+
*محمدى رى شهری، حکم النبی الأعظم صلى الله علیه و آله و سلم.
*ناسخ التواریخ، ج ص 1810.
+
*شیخ عباس قمی، منتهی الآمال.
*سنن النبی، علامه طباطبائی.
+
*ناسخ التواریخ، ج ۴، ص ۱۸۱۰.
*تاريخ ‌يعقوبى/ترجمه.
+
*علامه طباطبائی، سنن النبی.
*تاريخ ‌الطبري/ترجمه.
+
*تاریخ ‌یعقوبى/ترجمه.
*دلائل‌ النبوة.
+
*تاریخ ‌الطبری/ترجمه.
 +
*ابونعیم اصفهانی، دلائل‌ النبوة.
 +
*ابن شهر آشوب مازندرانى، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، قم، ۱۳۷۹ ق‌.
 +
*مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام.
 +
 
 +
{{شناختنامه رسول خدا (ص)}}
  
 
{{چهارده معصوم علیهم السلام}}
 
{{چهارده معصوم علیهم السلام}}
 +
 +
{{اسلام}}
  
 
[[رده:شخصیت ها]]
 
[[رده:شخصیت ها]]
سطر ۳۹۶: سطر ۳۳۶:
 
[[رده:اهل البیت]]
 
[[رده:اهل البیت]]
 
[[رده:آل عبا]]
 
[[رده:آل عبا]]
 +
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۸ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۴۷

حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله)، پیامبر اسلام و در اعتقاد مسلمانان، آخرین[۱] و برترین[۲] فرستاده‌ی خدا و از پیامبران اولوالعزم است. او در جزیرة العرب مبعوث شد، اما دینش جهانی است و همه انسانها و در همه زمانها را مورد خطاب قرار داده است. قرآن کریم کتابی است که به او وحی شد و او مامور به تبلیغ و تبیین آن برای مردم گردید.

پیامبر اکرم مدت ۱۳ سال دین اسلام را در مکه تبلیغ نمود و پس از آن، برای در امان ماندن خود و پیروانش از آزار مشرکان، به یثرب مهاجرت نمود و در آن شهر که بعدا به افتخار او «مدینة النبی» نامیده شد، حکومت اسلامی را پایه گذاری نمود. آن حضرت در سال ششم هجری نامه هایی را به سران قدرت های آن زمان یعنی روم و ایران و ... فرستاد و آنها را به اسلام دعوت نمود و در سال هشتم هجری مکه را فتح کرد و به دنبال آن مردم شبه جزیره عربستان گروه گروه به دین اسلام پیوستند.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در سال دهم هجری حضرت علی علیه السلام را به جانشینی خود معرفی کرد و حدود دو ماه بعد در تاریخ ۲۸ صفر سال یازدهم هجری وفات نمود.

پیامبر-اکرم.jpg
مقام خاتم الانبیا
نام محمّد
القاب رحمة للعالمین، امین، سیدالمرسلین و...
کنیه ابوالقاسم
پدر عبدالله بن عبدالمطلب
مادر آمنه
زادروز ۱۷ ربیع الاول، سال اول عام‌الفیل
زادگاه مکه
مدت امامت
مدت عمر ۶۳ سال
تاریخ شهادت ۲۸ صفر، سال ۱۳ هجری
علت شهادت مسمومیت توسط زهر
قاتل زن یهودی یا ...
مدفن مدینه


نسب پیامبر اکرم

نسب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از طرف پدر به تیره بنی هاشم از قبیله قریش می رسد. قبیله قریش فرزندان نضر بن کنانه هستند که نسب او با شجره ای معلوم به عدنان و از عدنان با شجره ای که در آن اختلاف است به حضرت اسماعیل فرزند حضرت ابراهیم علیهماالسلام می رسد.[۳]

شجره نامه پیامبر تا عدنان بدین صورت است: محمد بن عبداللّه بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب بن مرة بن کعب بن لؤی بن غالب بن فهر بن مالک بن النضر بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن إلیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان[۴]

عبدالله پدر پیامبر در بین مردم مکه شخصی معروف و ممتاز بوده است و مردم به خاطر نوری که در چهره او مشاهده می نمودند به او لقب مصباح الحرم (چراغ حرم) داده بودند.[۵]

مادر آن حضرت نیز آمنه دختر وهب بن عبدمناف بن زهره است. که علاوه بر بهره مندی از نسبی نیکو، صفاتی ممتاز داشت. عبدالمطلب هنگامی که او را به فرزندش عبدالله پیشنهاد داد او را چنین توصیف نمود: «سوگند به عزت و جلال خداوند، که در مکه دختری مثل او نیست. زیرا او با حیا و با ادب است و نفسی پاکیزه دارد و عاقل و فهیم و دین باور است.»[۶]

علمای شیعه و برخى از علمای اهل‏ سنت بر اساس استدلالهای عقلی و مستندات روایی که ارائه می دهند، معتقدند پدر و مادر پیامبر و جمیع اجداد و جدات آن حضرت تا آدم علیه السلام همه یکتا پرست بوده اند و نور آن حضرت در صلب و رحم مشرکى قرار نگرفته است.[۷]

زندگی‌نامه پیامبر اکرم

ولادت

اکثر محدثان و مورخان بر این قول اتفاق دارند که تولد پیامبر، در ماه «ربیع الاول» سال عام الفیل[۸] بوده، ولى در روز تولد او اختلاف دارند. معروف میان محدثان شیعه این است که آن حضرت، در هفدهم ماه ربیع الاول به دنیا آمد و مشهور میان اهل تسنن این است که ولادت آن حضرت، در روز دوازدهم همان ماه اتفاق افتاده است.[۹]

ولادت پیامبر با معجزاتی در جهان همراه بود که از آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • ممنوع شدن شیاطین از رفتن به آسمان های هفتگانه و گرفتن خبر
  • افتادن همه بت ها از رو بر خاک
  • ترک برداشتن کنگره های طاق کسری و فروریختن چهارده کنگره آن
  • خشک شدن دریاچه ساوه که برای ایرانیان مقدس بود
  • سرنگون شدن تخت تمام سلاطین عالم و لال شدن آنها در آن روز
  • باطل شدن سحر ساحران و جادوی جادوگران و قطع شدن ارتباط کاهنان با همزادان شیطانی آنها.[۱۰][۱۱]

کودکی تا جوانی

هنوز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به دنیا نیامده بود، یا به نقل های دیگر چند ماهی از ولادت او نگذشته بود، که پدرش عبداللّه در بازگشت از سفر تجاری شام در مدینه وفات نمود.[۱۲] و لذا پیامبر از همان ابتدا یتیم بود.

چهار ماه پس از ولادت پیامبر، او را به زنی از قبیله صحرا نشین بنی سعد به نام حلیمه سپردند تا او را شیر دهد.[۱۳] رسول خدا در حدود چهار سال نزد حلیمه در میان قبیله بنى سعد اقامت داشت و در سال پنجم ولادت، «حلیمه» او را به مادرش آمنه باز گرداند.[۱۴] در سال هفتم ولادت که رسول خدا شش ساله بود، مادرش وى را براى‏ دیدن دائى ‏هایش به مدینه برد، و هنگام بازگشت به مکه در «أبواء» در گذشت‏.[۱۵]

پس از آن سرپرستی آن حضرت ابتدا در دست جدش حضرت عبد المطلب و بعد از ایشان، در دست عمویش ابوطالب بود.[۱۶]

از اتفاقات مهم دوران کودکی و جوانی پیامبر اسلام می توان به موارد زیر اشاره نمود:

  • رفتن به سفر تجاری شام به همراه عموی خود حضرت ابوطالب (علیه السلام) و دیدار با بُحیرای نصرانی، که از عالمان مسیحی زمان خود بود و وعده نبوت آن حضرت را به عمویشان داد و ایشان را از خطر یهود در مورد نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) مطلع کرد.[۱۷]
  • انتخاب کردن شغل چوپانی که شغل اکثر انبیا بوده است.
  • پذیرفتن سرپرستی کاروان تجاری حضرت خدیجه (سلام الله علیها) و نشان دادن لیاقت های خود در امر تجارت در این سفر، با سود خوبی که از این کاروان حاصل شد.
  • مشهور شدن به صفت امین به دلیل امانت داری ایشان.
  • شرکت در پیمان جوانمردانه حلف الفضول که برای حمایت از مظلومان بین جوانان قریش در خانه عبدالله بن جدعان بسته شد.
  • حل اختلاف به وجود آمده بین سران قریش بر سر نصب حجرالاسود، که نزدیک بود به جنگی خانگی منجر شود.[۱۸]

ازدواج و فرزندان

حضرت محمد صلی الله علیه وآله در تجارت، با شریفترین زن قریش، حضرت خدیجه دختر خویلد شراکت کرد و بعد از این مشارکت نظر خدیجه که خواستگارانی بسیار از اشراف داشت به آن حضرت جلب شد و بعد از آنکه توسط یکی از بستگان تمایل خود را به اطلاع حضرت محمد رساند، آن حضرت در ۲۵ سالگی با خدیجه کبری ازدواج کرد.[۱۹]

خدیجه کبری در سال دهم بعثت وفات نمود و بعد از درگذشت او، پیامبر با زنان دیگری که همگی به جز عایشه بیوه بودند ازدواج کرد.[۲۰]

پیامبر اکرم (ص) بنا به نقلی از حضرت خدیجه صاحب دو فرزند پسر و چهار دختر شد که حضرت فاطمه سلام الله علیها یکی از آنان است، اما برخی منابع، دختران به جز فاطمه سلام الله علیها را فرزندان خواهر خدیجه دانسته اند که دختر خوانده های آن حضرت بودند. آن حضرت از سایر همسران خود تنها از ماریه قبطیه صاحب فررزندی به نام ابراهیم شد. پسران آن حضرت همگی در سنین خردسالی از دنیا رفتند و از دختران به جز فاطمه زهرا نیز در فرض اینکه فرزند خود پیامبر بوده باشند فرزندی باقی نماند. لذا تنها فرزند پیامبر که بعد از رحلتش زنده بود و از او نسل پیامبر ادامه پیدا نمود حضرت فاطمه زهرا بود.[۲۱]

جبل النور و غار حرا

مبعوث شدن به پیامبری

حضرت محمد صلی الله علیه وآله قبل از رسالت نیز یکتا پرست بود.[۲۲] او معمولا غار حرا در مکه را برای عبادت و مناجات با خدا انتخاب می نمود. ایشان در بیست و هفتم رجب که با روز نوروز مطابق بود، با دریافت آیات آغازین سوره علق به رسالت مبعوث شد[۲۳] و نزول قرآن که معجزه جاوید[۲۴] آن حضرت است، آغاز گردید. به هنگام بعثت، چهل سال از سن آن حضرت می گذشت.[۲۵]

ابلاغ رسالت

پیامبر اکرم در سه مرحله به ابلاغ رسالت پرداخت:

  • دعوت سرّی که اولین مرحله دعوت ایشان بود.
  • دعوت خویشان و نزدیکان که با نزول آیه انذار صورت گرفت و به یوم الدار معروف است. و در آن روز رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، حضرت علی (علیه السلام) را به جانشینی خود انتخاب کرد.
  • دعوت علنی.

نخستین زنی که به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) ایمان آورد، همسر ایشان ام المؤمنین حضرت خدیجه (سلام الله علیها) بود و پس از ایشان نخستین مردی که ایمان آورد، علی بن ابی طالب (علیه السلام) بوده است.[۲۶]

دشمنی و مخالفت مشرکین

بعد از دعوت علنی پیامبر، مشرکین مکه، بخصوص اشراف قریش به خاطر مخالفت این دین توحیدی با آیین شرک آمیز آنان و نکوهش خدایانشان، به شدت به مقابله با پیامبر اکرم (ص) پرداختند.[۲۷] ترس از دست دادن سروری عرب و رقابت طوایف قریش با بنی هاشم نیز از دلائل دیگر این مخالفت بود که اشراف قریش را در مقابله خود با پیامبر، سر سخت تر می نمود.[۲۸]

مبارزات اشراف قریش با پیامبر اسلام را می توان در این موارد ذکر کرد: سازش و تطمیع، برخوردهای روانی، آزارهای جسمانی وبرخوردهای علمی.

حامیان پیامبر در مکه

در آن شرایط سختی که مشرکان قریش بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) تحمیل کرده بودند، دو حامی رسول خدا، یعنی عموی ایشان ابوطالب (علیه السلام) و همسر مهربان ایشان، ام المؤمنین خدیجه (سلام الله علیها) بودند که فشارهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و روحی را از ایشان برداشتند و تا زمانی که عموی ایشان زنده بود، کسی جرأت آزار و اذیت های جسمانی و کشیدن نقشه قتل حضرت را نداشت.

شکنجه و آزار مسلمانان در مکه

پس از آنکه اشراف مشرک قریش دیدند که نمی توانند به هیچ صورتی جلوی نشر اسلام را بگیرند و با توجه به حامیان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) قادر به آسیب رساندن به ایشان نیستند، شروع به شکنجه و آزار مسلمانان در مکه کردند. هر قبیله مسؤولیت آزار و اذیت مسلمانان خود را به عهده گرفت و آنان که هیچ قبیله یا عشیره ای یا حامی نداشتند، مجبور به تحمل انواع آزار و اذیت ها شدند.[۲۹] این شکنجه ها برای مسلمانانی که از طبقه اشراف و بزرگان مکه بودند به صورت تهدید به خوار کردن، متهم کردن به حماقت و سفاهت و به صورت محدود شکنجه های بدنی؛ و برای ثروتمندان به صورت تهدید به کسادی تجارت و از بین بردن اموالشان بود.[۳۰] و ضعیفان را آنقدر می زدند و تشنگی و گرسنگی می دادند که توان نشستن نداشتند.[۳۱]

هجرت مسلمانان به حبشه

آزار و اذیت های مشرکان به مرور افزایش یافت، تا جایی که مسلمانان دیگر طاقت این شکنجه ها را نداشتند. در این حالت پیامبر (صلی الله علیه و آله) دستور هجرت به حبشه را صادر کردند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به آنان فرمود: در این زمین پراکنده شوید. سؤال کردند که به کجا برویم؟ آن حضرت به حبشه اشاره کرد. پس از آن بود که عده‌ای از مسلمانان به همراه خانواده یا بدون آنها به حبشه هجرت کردند.[۳۲]

مورخان معتقدند که هجرت به حبشه در سال پنجم بعثت صورت گرفته است و در آن حدود هشتاد نفر مسلمان مرد و زن حضور داشته اند. سرپرستی این کاروان را جعفر بن ابی طالب به عهده داشت. [۳۳]

قریش از اقدام مسلمانان، احساس شرمساری می کردند، به همین دلیل هیئتی را برای بازپس گرفتن مسلمانان، به نزد نجاشی در حبشه فرستادند.[۳۴]

عمرو بن عاص و عبدالله بن ربیعه به همراه هدایای فروان، بلافاصله بعد از هجرت مسلمانان راهی حبشه شدند تا اینان را به مکه برگرداند. آن دو ابتدا با دادن هدایایی به درباریان نجاشی آنان را به طرف خود کشانیدند ولی با سخنان هوشمندانه و شجاعانه جعفر بن ابی طالب، اقدامات آنان بی اثر ماند. همچنین جعفر در پاسخ سؤال نجاشی در مورد حضرت عیسی (علیه السلام)، آیاتی از سوره مریم را برای او خواند، که تأثیر عمیقی در نجاشی گذاشت. پس از این سخنان، نجاشی به فرستادگان قریش گفت که به هیچ عنوان حاضر به برگرداندن مسلمانان نیست و آنان تا هر زمان که بخواهند می توانند در حبشه زندگی کنند.[۳۵]

محاصره بنی‌هاشم در شعب ابیطالب

پس از آنکه قریش موفق به برگرداندن مهاجران به حبشه نشد، شروع به مبارزه به صورت، محاصره اقتصادی و اجتماعی بنی هاشم در شعب ابی طالب کرد. دلیل این قطع رابطه بین مورخان متفاوت است، از جمله:

  • تصمیم قریش برای کشتن پیامبر (صلی الله علیه و آله) و حمایت عموی ایشان از رسول خدا[۳۶]
  • شکست قریش در بازگرداندن مهاجران به حبشه[۳۷]
  • اسلام آوردن بعضی از بزرگان قریش مانند: حمزة بن عبدالمطلب و ترس قریش از اسلام آوردن سایر بزرگان

سران قریش پیمان نامه ای علیه بنی هاشم امضاء کردند که به دنبال آن بنی هاشم برای حفظ جان خویش به شعب ابوطالب پناه بردند.

مفاد پیمان نامه قریش عبارت است از:

  • ممنوعیت هر گونه خرید و فروشی با بنی هاشم
  • ممنوعیت ازدواج با بنی هاشم
  • حمایت از مخالفان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در تمامی پیشامدها

وضعیت اسف‌بار بنی هاشم در شعب به مدت سه سال ادامه داشت به گونه ای که ناله های فرزندان آنان، آرام آرام، موجب نرمی دل های بعضی از متنفذان قریش شد. به همین دلیل تصمیم گرفتند تا این پیمان نامه را پاره کنند. از طرف دیگر جبرئیل خبر خورده شدن پیمان نامه توسط موریانه ها را به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) داد. این دو رویداد موجب شد تا بنی هاشم از شعب بیرون آیند و به زندگی عادی خود بازگردند.

عام الحزن

پس از آنکه بنی هاشم از شعب ابی طالب بیرون آمدند و وضعیت آنها رو به بهبودی رفت، دو اتفاق تلخ برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) افتاد تا ایشان سال دهم بعثت را عام الحزن (سال غم و اندوه) بنامد. این دو اتفاق، یکی وفات عموی ایشان حضرت ابوطالب (علیه السلام) بود و دیگری به فاصله چند روز،[۳۸] وفات همسر با وفای ایشان ام المؤمنین حضرت خدیجه (سلام الله علیها) بود. حضرت هر دوی این بزرگواران را در قبرستان مُعَلیّ در کنار جدشان عبدالمطلب دفن کردند.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در مورد عمویشان می فرمایند: «تا روزی که ابوطالب وفات یافت، دست قریش از آزار و اذیت من کوتاه بود.»[۳۹]

سفر پیامبر اکرم به طائف

پس از وفات ابوطالب، ریاست بنی هاشم به ابولهب رسید و او حمایت بنی هاشم را از پیامبر (صلی الله علیه و آله) برداشت. پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر اثر اختناق محیط مکه، تصمیم گرفت به محیط دیگری برود و بدین منظور سفر به شهر طائف را انتخاب نمود.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به همراه زید بن حارثه[۴۰] عازم طائف شدند تا با بزرگان قبیله ثقیف دیدار کرده و آنان را به اسلام دعوت کنند. ولی آنها دست رد به سینه پیامبر (صلی الله علیه و آله) زدند و سفیهان و بردگان خود را مجبور کردند تا به دنبال رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رفته و او را سنگباران کنند. رسول خدا پس از ده روز توقف در طائف و ناامیدی از اسلام و حمایت قبیله بنی ثقیف، راه مکه را در پیش گرفت.[۴۱]

هجرت مسلمانان به مدینه

در سال یازدهم بعثت، یک گروه شش نفری از مردم یثرب به مکه آمدند و پس از شنیدن سخنان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مسلمان شدند. آن حضرت اساس دعوت اسلام را برایشان عرضه کرد و آیاتی از قرآن تلاوت نمود. آنها پیش از آن خبر ظهور پیامبری را از یهودیان شنیده بودند، وی را همو دانسته و دعوتش را پذیرفتند و اظهار امیدواری کردند که با پذیرفتن دعوت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با یکدیگر متحد شوند.[۴۲]

با انتشار خبر اسلام در یثرب، علاوه بر کسانی که در مکه، اسلام را پذیرفته بودند، چندی دیگر از مردم یثرب نیز اسلام را پذیرا شدند. در موسم حج سال دوازدهم بعثت، تعداد دوازده نفر از اهالی یثرب، در عقبه با رسول خدا دیدار کردند. آنها در این دیدار با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بیعت کردند. این بیعت را بیعت عقبه اولی یا عقبه صغری می نامند. این بعیت به بیعة النساء نیز شهرت یافت. همچنین، آنان از پیامبر (صلی الله علیه و آله) خواستند تا کسی را برای تعلیم قرآن و احکام اسلامی به نزد، آنها بفرستد. حضرت نیز مصعب بن عمیر را به یثرب فرستاد تا به آنان قرآن و احکام را بیاموزد.

مصعب در مدتی که در یثرب بود، توانست عده ی زیادی از مردم آنجا را مسلمان کند. از جمله، سعد بن معاذ، یکی از رؤسای قبیله اوس که با اسلام آوردن او، به یک باره قبیله بنی عبدالاشهل، همگی مسلمان شدند.

مسیر هجرت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله از مکه به مدینه

در موسم حج سال سیزدهم بعثت، تعداد هفتاد مرد و دو زن در عقبه با پیامبر (صلی الله علیه و آله) بیعت کردند. در این جا بود که انصار از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خواستند تا به همراه آنها به یثرب بیاید. در این دیدار حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) به انصار گفت: «به این امر با شما بیعت می کنم که همان گونه که از زنان و فرزندان خود حفاظت می کنید، از من نیز حفاظت کنید.» که براء بن معرور گفت: «ما فرزند جنگ و سلاح هستیم و همان گونه که از ناموسمان دفاع می کنیم، از شما هم دفاع خواهیم کرد.»[۴۳]

پس از آن رسول خدا صلى الله علیه و آله به مسلمانانى که در مکه تحت شکنجه و آزار بودند، دستور هجرت به مدینه و پیوستن به مسلمانان آن سرزمین را بدهد، و در این باره به آنان فرمود: «خداى عز وجل براى شما برادرانى کمک کار و خانه‌هاى امنى (در مدینه) قرار داده است».

به دنبال این دستور مسلمانان مکه دسته دسته بسوى مدینه مهاجرت کردند و خود آن حضرت چشم به راه فرمان خداى تعالى در مکه ماند.[۴۴]

هجرت رسول خدا به مدینه

مشرکان که از هجرت رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) بیمناک بودند، برای جلوگیری از آن جلسه ای در دارالنّدوه تشکیل دادند و به مشورت پرداختند. در این جلسه عدّه ای پیشنهاد دادند که رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) را زندانی کنند و عده ای دیگر با تبعید و اخراج ایشان از مکه موافق بودند، تا این که کسی پیشنهاد داد تا از هر خاندان قریش کسی به نمایندگی از آن خاندان، شبانه به رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) حمله کنند و ایشان را به قتل برسانند. این نظر مورد تایید قرار گرفت و چهل نفر از مشرکان قریش داوطلب شدند تا ایشان را بکشند. مورخین این روز را "یوم الزحمه" می نامند.

پس از آنکه مشرکان مکه، برای قتل رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) نقشه کشیدند، جبرئیل خبر این توطئه را به ایشان داد.[۴۵] در شب موعود (که بعدا به لیلة المبیت معروف شد)، چهل نفر از قریشیان، خانه حضرت را به محاصره درآوردند به گونه ای که محل خواب حضرت، در دید آنان قرار داشت. رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) به حضرت علی (علیه السلام) گفت تا به جای او بخوابد و از همان برد یمانی سبز رنگی که رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) روی خود می کشید، استفاده کند.[۴۶] پس از آن رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) با عنایت خداوند از خانه خارج شده و به جنوب شهر مکه یعنی مسیری کاملاً برعکس مسیر یثرب رفت. هنگامی که صبح شد و مشرکان برای اجرای نقشه خود آماده شدند، حضرت علی (علیه السلام) از جای خود برخاست و مشرکان فهمیدند که رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) از دسترس آنان خارج شده است، به تکاپو افتاده و به دنبال ایشان گشتند، و توسط یک راهنما تا پای کوه ثور که رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) به همراه ابوبکر در آنجا پنهان شده بودند، آمدند، و مشاهده تارهای عنکبوبت بر در غار به داخل غار نرفتند.[۴۷]

قریش برای کسی که رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) را بیابد و به دست آنان بسپارد صد شتر جایزه تعیین کرده بود.[۴۸] رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) و ابوبکر سه روز در غار پنهان شدند تا مشرکین از جستجوی ایشان خسته شدند و سپس با تهیه زاد و توشه و استخدام یک راهنما عازم مدینه شدند.

رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) فاصله مکه تا مدینه را از راهی غیر معمول طی کردند و پس از پانزده روز وارد دهکده قبا در فاصله شش کیلومتری مدینه شدند.[۴۹] رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) در قبا منتظر رسیدن یار و پسر عم خود حضرت علی (عیله السلام) شدند که بعد از هجرت رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم) به همراه کاروانی که شامل زنان و دختران پیامبر (صلی الله علیه آله و سلم) و بنی هاشم می شد، از جمله - حضرت زهرا (سلام الله علیها) و فاطمه بنت اسد - و سایر کسانی که هنوز موفق به هجرت نشده بودند، به سمت مدینه در حرکت بود. امام علی (علیه السلام) در مکه وظیفه پس دادن امانت هایی که مردم مکه نزد پیامبر (صلی الله علیه آله و سلم) داشتند، را داشت و پس از انجام این کار راهی مدینه شد.[۵۰] پیامبر (صلی الله علیه آله و سلم) در این مدت که در قبا بودند، اقدام به ساختن مسجد قبا کردند و پس از رسیدن کاروان حضرت علی (علیه السلام)، به همراه ایشان راهی مدینه شدند.

سال اول هجرت

پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) پس از ورود به مدینه، مورد استقبال مردم آن شهر قرار گرفتند. طوایف مختلف انصار، هر کدام می خواستند تا افتخار میزبانی حضرت محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) را از آن خود کنند. ولی حضرت فرمودند، هر کجا که شترشان توقف کند، همانجا اقامت خواهند گزید.[۵۱] در نهایت شتر آن حضرت در محله بنو مالک بن النجار فرود آمد. و ابو ایوب انصاری پیش دستی کرده و اسباب و اساس حضرت را با خود به خانه اش برد و حضرت همان جا مستقر شدند.[۵۲]

پیامبر پس از استقرار در مدینه اقداماتی انجام دادند از جمله:

۱. بنای مسجد مدینه:

مسجد النبی

نخستین اقدام رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) تأسیس مسجدی است که امروزه به مسجد النبی معروف است. در کنار خانه رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) قطعه زمینی بود، متعلق به دو یتیم که سرپرستی آنها با معاذ بن عفراء[۵۳] بوده است. پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) این زمین را با وجود آنکه صاحبان آن راضی به واگذاری آن بودند، از معاذ خرید و به کمک سایر مسلمانان، آن را تبدیل به مسجد کرد. این مسجد در زمان رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) یک مرکز عبادی، نظامی، سیاسی و آموزشی بود و نقشی اساسی در دوران حیات رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) در شکل گیری جامعه اسلامی داشت.

۲. پیمان برادری:

دیگر اقدام رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) در هنگام ورود به مدینه، برقرار ساختن پیمان برادری میان مسلمانان، که مؤاخاة نامیده می شد، بوده است.به نظر چنین می آید که یک بار پیمانی میان مهاجران بسته شده و دیگر بار پیمانی میان مهاجران و انصار به صورت دو به دو. از مشهور ترین پیمان ها می توان به عقد برادری میان: رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) و حضرت علی (علیه السلام)، ابوبکر و عمر، حمزه سیدالشهدا با زید بن حارثه و... اشاره کرد.[۵۴]

۳. منشور حکومت مدینه:

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عهدنامه ای میان مهاجران و انصار از یک طرف و یهودیان مدینه از طرف دیگر نوشت و یهودیان را در دین و دارائی خویش آزاد گذاشت و شرائطی برای ایشان قرار داد. موادّ این پیمان نامه عبارت است از:

  • مسلمانان و یهودیان مانند یک ملّت در مدینه زندگی خواهند کرد.
  • مسلمانان و یهودیان در انجام مراسم دینی خود آزاد خواهند بود.
  • در موقع پیش آمد جنگ، هر کدام از این دو دیگری را در صورتی که متجاوز نباشد، علیه دشمن کمک خواهد داد.
  • هر گاه مدینه مورد حمله و تاخت و تاز دشمن قرار گیرد، هر دو با هم در دفاع از آن تشریک مساعی خواهند کرد.
  • قرارداد صلح با دشمن، با مشورت هر دو انجام خواهد شد.
  • چون مدینه شهر مقدسی است، از هر دو ناحیه مورد احترام، و هر نوع خونریزی در آن حرام خواهد بود.
  • در موقع بروز اختلاف و نزاع، آخرین داور برای رفع اختلاف، شخص رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خواهد بود.
  • امضا کنندگان این پیمان با همدیگر به خیرخواهی و نیکوکاری رفتار خواهند کرد.[۵۵]

سال دوم هجرت (سنة الامر)

تغییر قبله:

با وجود بستن پیمان با اهل کتاب، ولی دانشمندان یهود از روی حسد و کینه ورزی به دشمنی با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برخاستند. و مدام با وارد کردن طعنه به ایشان سعی در سستی اعتقادات مسلمانان داشتند. از جمله این طعنه ها، قبله اول مسلمانان بیت المقدس بود. آنان به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می گفتند: “با ما مخافت می کند اما به سوی قبله ما نماز می گزارد.[۵۶] این طعنه ها موجب آزار مسلمانان و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می شد، تا اینکه در نیمه ماه رجب، آیه تغییر قبله،[۵۷] در مسجد بنی سالم بن عوف که امروزه به مسجد ذوقبلتین معروف است، نازل شد و قبله مسلمانان به سمت مکه تغییر یافت.

صدور فرمان جهاد:

در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، نبردهای مسلمانان به دو قسمت تقسیم می شد:

  • جهادهایی که خود رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در آنها شرکت می کردند که به آنها غزوه می گفتند و تعداد آنها را ۲۶ یا ۲۷ عدد نوشته اند.
  • جهادهایی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، یکی از اصحاب خود را فرمانده سپاه می کردند و خود شخصاً در آن ها شرکت نمی کردند، که به آنها سریه می گویند و تعداد آنها به روایت ابن اسحاق ۳۵ سریه است.

پس از هجرت مسلمانان به مدینه، مشرکان قریش اسباب و وسایل باقی مانده آنان را به عنوان سرمایه در کاروان های تجارتی خود استفاده کردند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برای جلوگیری از تجارت اینها، دستور به غارت این کاروان ها دادند تا با ناامن کردن راها، اقتصاد قریش را مختل کنند. به همین دلیل به اصحاب خود دستور جهاد دادند.

اولین سریه در شوال سال اول هجری، سریه عبیدة بن حارث بن مطلب انجام شد و پس از آن سریه حمزه سیدالشهدا، در رمضان همان سال بود که هر دو بدون درگیری با مشرکان بوده است. اولین غزوه، غزوه بواط است که ریبع الاول سال دوم هجری صورت گرفت که بدون نتیجه باقی ماند. پس از این غزوه، غزوه های عُشَیره و سَفَوان یا بدر اولی است. اولین درگیری بین مسلمین و مشرکین در سریه عبدالله بن جحش صورت گرفت که در آن یک نفر از مشرکان کشته شد و غنایمی بدست آمد.

جنگ بدر:

در هفدهم رمضان این سال نبردی در نزدیکی چاه های بدر بین مسلمانان و مشرکین در گرفت. در این نبرد که به غزوه بدر مشهور است، مسلمانان توانستند قریشیان را شکست سختی بدهند و هفتاد نفر از قریش کشته و هفتاد نفر اسیر شدند.

دیگر وقایع سال دوم عبارتند از:

سال سوم هجرت

از وقایع سال سوم هجری می توان به واکنش پیامبر (صلی الله علیه و آله) به توهین ها و تحریکات شاعران یهودی و مشرک اشاره کرد. همچنین غزوه های ذی امر و بحران و سریه های محمد بن مسلمه و قرده در این سال اتفاق افتادند.

مقبره حضرت حمزه سلام الله و شهدای احد قبل از تخریب

اما مهم ترین اتفاق سال سوم هجری غزوه احد است که در هفتم شوال آن سال اتفاق افتاد و هفتاد مسلمان از جمله: حمزه بن عبدالمطلب، مصعب بن عمیر و... به شهادت رسیدند و هفتاد مسلمان دیگر زخمی شدند.

همچنین در این سال غزوه حمراء الأسد بلافاصله بعد از احد اتفاق افتاد. و امام حسن مجتبی (علیه السلام) نیز در نیمه ماه رمضان این سال متولد شدند.

سال چهارم هجرت

در این سال دو حادثه تلخ برای اسلام و مسلمین رخ داد. اولین حادثه، حادثه رجیع و دومین حادثه، واقعه بئر معونه بود. که در اولی، گروهی از اعراب خارج مدینه، از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) درخواست کردند تا عده ای مبلغ را به قبیله آنها بفرستد تا آنها را به اسلام دعوت کنند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز شش نفر از اصحاب خود را به همراه آنها فرستادند. ولی آنها این شش نفر را به شهادت رساندند. در حادثه دوم نیز، یک نفر از مردم نجد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، درخواست فرستادن مبلغانی کرد که حضرت چهل نفر را همراه او فرستادند که همه آنها به جز یک نفرشان مانند افراد رجیع به شهادت رسیدند. گویند خبر شهادت هر دو گروه را در یک شب به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رساندند.

دیگر وقایع سال چهارم هجری عبارتند از:

سال پنجم هجرت (سنة الاحزاب)

بی شک مهم ترین رویداد سال پنجم هجری، غزوه خندق یا احزاب است. همچنین در این سال غزوه دومة الجندل ،غزوه بنی قریظه و سریه ابوعبیده بن جراح نیز اتفاق افتاد.

سال ششم هجرت (سنة الاستئناس)

تعداد سریه های سال ششم بسیار زیاد است. از غزوه هایی که در این سال اتفاق افتاد می توان به غزوه بنی لحیان، غزوه ذى قرد و غزوه بنی مصطلق اشاره کرد. ولی بی شک مهم ترین رویداد این سال،صلح حدیبیه است که در قرآن در سوره فتح از آن به عنوان فتح المبین یاد می شود.

بقایای محل امضای صلح حدیبیه در مکه

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در ذی القعده این سال به قصد عمره بی آن که جنگی در نظر داشته باشد، آهنگ مکه کرد. قریش که دیگر از رویارویی با مسلمانان خسته شده بود، با فرستادن سفرایی صلحی را با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در منطقه حدیبیه امضا کرد. مفاد صلح حدیبیه چنین بود:

  • به مدت ده سال صلحی بین دو طرف برقرار شود و جنگی در کار نباشد.
  • مسلمانان هر که را که بی اجازه قریش به مدینه آمد به نزد قریش پس بفرستند.
  • اگر کسی از مسلمانان به نزد قریش رفت، قریش او را پس نخواهد فرستاد.
  • هر دو طرف با هر قبیله ای که می خواهند، مختار به هم پیمانی اند.
  • سپاه اسلام امسال را به مدینه باز می گردد و سال بعد برای سه روز می تواند به مکه بیاید.

همچنین قبل از امضای صلح نامه، پیامبر از مسلمانان در کنار درختی بیعت گرفت که در صورت بروز جنگ میان آنها و قریش، از پیامبر (صلی الله علیه و آله) دفاع کنند. این بیعت به بیعت رضوان یا بیعت شجره معروف است.

همچنین در این سال رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نامه هایی را به همراه سفیرانی به سمت کشورهای روم، ایران، مصر، عمان، یمن و بحرین فرستادند. پس از صلح حدیبیه و کنار رفتن قریش به عنوان جدی تری خطر برای اسلام، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرصت پیدا کردند تا کارهای دیگری را از جمله جهانی کردن رسالتشان انجام دهند، به همین دلیل نامه هایی را به سران قدرت های آن زمان یعنی روم و ایران و کشورهای تابعه اینان فرستادند و آنها را به اسلام دعوت کردند.

سال هفتم هجرت

در این سال نیز سریه های زیادی اتفاق افتاد. همچنین در ذی القعده این سال، حج عمره ای که در سال گذشته محقق نشده بود، انجام شد کهعمرة القضاء معروف است. مهم ترین اتفاق این سال غزوه خیبر است. در این غزوه رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) خطر یهودیان را برای همیشه از بین برد. از دیگر اتفاقات این سال بازگشت مهاجران حبشه به سرپرستی جعفر بن ابی طالب به مدینه است.

سال هشتم هجرت

در این سال یکی از مهم ترین اتفاقات تاریخ اسلام افتاد و آن فتح مکه به دست مسلمانان بود. پس از آنکه قریش پیمانی را که در حدیبیه با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بسته بود را شکست، پیامبر به همراهی ده هزار نفر از مسلمانان از مدینه عازم مکه شدند. حرکت سپاه به صورت مخفیانه بود و تنها زمانی قریشیان از سپاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آگاه شدند که آتش های افروخته شده در اردوی سپاه اسلام را مشاهده نمودند. ابوسفیان که دید نمی توان در برابر سپاه اسلام مقاومت کند، ناچار اسلام آورد و از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) امان خواست. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به مردم مکه اعلام کردند هر که در خانه خود بماند، یا به خانه ابوسفیان برود و یا در مسجد الحرام باشد در امان است مگر چند نفر که رسول خدا امان را از آنها برداشت. هنگامی که سپاه اسلام وارد مکه شد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به همراه حضرت علی (علیه السلام) وارد کعبه شدند و آنجا را از بت ها پاک کردند.

از جمله اتفاقات دیگر این سال می توان به سریه موته در کنار تعداد بسیار زیاد سریه های سال هشتم هجری اشاره کرد، که اولین رویارویی سپاه اسلام با رومیان بود و در آن سه تن از سرداران اسلام و اصحاب پیامبر یعنی پسر عموی ایشان جعفر طیّار، پسرخوانده ایشان زید بن حارثه و عبدالله بن رواحه به شهادت رسیدند. غزوه های مهم دیگری که در این سال اتفاق افتاد، یکی غزوه طائف و دیگری غزوه حنین که میدانی دیگر برای آزمایش یاران راستین رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) بود و نبردی بود بین مسلمانان و مشرکان قبیله هوازن و ثقیف.

سال نهم هجرت (سنة الوفود)

پس از آنکه در سال هشتم هجری قریشیان تسلیم مسلمانان شدند، دیگر قبایل عرب نیز دیگر در خود توان ایستادگی در برابر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را نمی دیدند، به همین دلیل همگی تسلیم اسلام شدند. پیمانی را که سران این قبایل با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می بستند را «وفد» می گویند. در این سال همچنین آخرین غزوه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) یعنی غزوه تبوک اتفاق افتاد. در این غزوه بسیاری از چهره های منافقان، پرده از چهره خود برداشتند. هم چنین در این غزوه عده ای قصد ترور رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را در عقبه داشتند که در کار خود ناموفق بودند، این افراد به اصحاب عقبه معروف اند. در این سال همچون سال های قبل، سریه های بسیاری اتفاق افتاد که بیشتر آنها در جهت تخریب بتخانه ها بوده است. ابلاغ سوره برائت توسط علی بن ابی طالب (علیه السلام) نیز در این سال اتفاق افتاده است.

سال دهم هجرت

در این سال بود که رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم)، حضرت علی (علیه السلام) را به یمن فرستادند تا مردم آنجا را به اسلام دعوت کنند و ایشان در سفر خود به یمن موفق شدند تا قبایل بسیاری از یمنیان را مسلمان کنند. همچنین در اواخر این سال مدعیان دروغین شروع به مبارزه با مسلمانان کردند.

مکان غدیر در نقشه اطلس تاریخ شیعه

ولی مهم ترین اتفاق در تاریخ اسلام، اعلام خلافت امیرالمؤمنین امام علی (علیه السلام) در روز غدیر است. شیخ کلینى روایت کرده که: حضرت رسول (صلى الله علیه و آله و سلم) بعد از هجرت، ده سال در مدینه ماند و حج به جا نیاورد تا آن که در سال دهم خداوند عالمیان این آیه را فرستاد که: «و أذّن فى النّاس بالحجّ یأتوک رجالا و على کلّ ضامر یأتین من کلّ فجّ عمیق، لیشهدوا منافع لهم»؛ و در میان مردم براى اداى حج بانگ برآور تا پیاده و سوار بر هر شتر لاغرى که از هر راه دورى مى آیند به سوى تو روى آورند.[۵۸]

وقتی حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم از اعمال حجة الوداع فارغ شد، متوجه مدینه شد و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و سایر مسلمانان در خدمت آن حضرت بودند و چون به غدیر خم رسیدند، حق تعالى این آیه را فرستاد: «یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک». یعنى: «اى پیغمبر بزرگوار! برسان به مردم آن چه فرستاده شده است بسوى تو از جانب پروردگار تو (در باب نص بر امامت على بن ابى طالب و خلیفه نمودن او در میان امت خود)». پس فرمود: «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یعْصِمُک مِنَ النَّاسِ»؛ پس اگر نکنى رسالت خدا را نرسانده ای و خدا تو را نگاه مى دارد از شر مردم.

رسول اکرم صلی الله علیه و آله در آنجا خطبه غدیر خم را قرائت فرمودند و حضرت علی علیه السلام را به جانشینی خود معرفی کردند. سپس همه بر گرد رسول خدا صلى الله علیه و اله و سلم و امیرالمؤمنین علیه السلام جمع شدند و با آن حضرت مصافحه کردند و بیعت نمودند.

سال یازدهم هجرت

رحلت پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) در اواخر ماه صفر این سال واقع شد، و بعد از آن، برخی صحابه آن حضرت در سقیفه بنی ساعده، برخلاف توصیه های رسول خدا، خلافت را از حضرت علی (علیه السلام) غصب کرده و به نام خود زدند!

معجزات پیامبر اکرم

برای پیامبر اسلام به جز قرآن کریم، معجزات بسیار دیگری نقل شده است. ابن شهر آشوب می گوید : ذکر شده که برای آن حضرت ۴۴۴۰ معجزه است که از آنها ۳ هزار معجزه ذکر شده است. و این معجزات چهار نوع است: معجزات قبل از ولادت آن حضرت، معجزات پس از ولادت، معجزات پس از بعثت آن حضرت و معجزات پس از وفات آن حضرت.[۵۹]

در کتاب حیوة القلوب نوشته علامه مجلسی تعدادی از این معجزات در قالب نقل روایت بیان شده است.[۶۰] از مشهورترین معجزات آن حضرت، شق القمر و رد الشمس را می توان نام برد.[۶۱]

فضائل پیامبر اکرم در قرآن

  • یکی از القاب قرآنی آن حضرت، "رحمة للعالمین" است: «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ».[۶۲]
  • خدا از پیامبران خود عهد گرفته است که اگر زمان او را درک کردند از او پیروی نمایند: «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ النَّبِیینَ لَما آتَیتُکمْ مِنْ کتابٍ وَ حِکمَةٍ ثُمَّ جاءَکمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى ذلِکمْ إِصْرِی قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَکمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ».[۶۳]
  • خداوند در قرآن پیامبرانش را با نام خطاب می کند در حالی که نبی مکرم اسلام را از جهت تعظیم و تکریم با عناوین «یا أَیهَا النَّبِی جاهِدِ»[۶۴] و «یا أَیهَا الرَّسُولُ»[۶۵] خطاب کرده و هر جا نام مبارک «محمد» را آورده مخاطب نبوده است: «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ»[۶۶]، «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ»[۶۷] و «ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکمْ».[۶۸]
  • تمام روى زمین براى مسجد و معبد امت او جایز است و امم پیش از ایشان جز در معبد معین عبادتشان مورد قبول نبوده است.
  • ایشان بر تمامی خلایق مبعوث شدند و انبیاى قبل از ایشان به روایتى هر یک به قومى مبعوث شدند.
  • پیامبران دیگر بر اساس درخواستشان خدا بدان ها عنایتی می فرمود، مانند حضرت موسی علیه السلام که از خدا شرح صدر طلب نمود: «رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی»،[۶۹] ولی درباره رسول اکرم فرمود: «أَلَمْ نَشْرَحْ لَک صَدْرَک»[۷۰] آیا ما سینه تو را وسعت ندادیم.[۷۱]

سنت پیامبر اکرم

سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که عبارت است از قول (سخن)، فعل (رفتار) و تقریر آن حضرت، در کنار قرآن، یکى از منابع مهم تفکر مذهبی اسلام در تمام مذاهب آن است. بنابراین هرگاه حدیثى معتبر از پیامبر نقل شود، بدان عمل می‌شود و این کار را عمل به سنت می‌گویند. شیعه با تأسى به حدیث ثقلین که یکی از موارد سنت آن حضرت است، قول و فعل و تقریر معصومان را نیز همچون سنت آن حضرت حجت می داند.[۷۲]

پیامبر اکرم در روایات

  • امام صادق علیه السلام: رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) به روش بندگان طعام مى خورد، بى خوان و به روش بندگان مى نشست یعنى دو زانو و بر زمین مى خوابید، بى فراش و مى دانست که او بنده است. در حدیث دیگر فرمود که: بهترین نان خورش ها نزد آن حضرت سرکه و زیت (روغن) بود.[۷۳]
  • امام صادق علیه السلام: رسول خدا صلی الله علیه و آله هیچ گاه به اندازه ژرفای خرد خود با بندگان سخن نگفت. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ما جماعت پیامبران، دستور داریم که با مردم به فراخور فهم و خردهایشان سخن بگوییم.[۷۴]
  • امام علی علیه السلام در وصف پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: خداوند او را از شجره پیامبران و چراغدان (و جایگاه) روشنایی و بلندای پیشانی (خاندانی بلندپایه و شریف) و ناف مکه و چراغ های تاریکی و چشمه های حکمت، برگزید.[۷۵]
  • امام علی علیه السلام: و گواهی می دهم که محمد بنده خدا و فرستاده اوست و سرور بندگانش می باشد. هر زمان خداوند آفریدگان را به دو شاخه تقسیم کرد، او را در بهترین شاخه قرار داد، نه آلوده دامنی در وجود او سهیم شد و نه گنهکاری در وجودش شریک گشت.[۷۶]
  • امام علی علیه السلام درباره بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله: خداوند در روزگاری او را برانگیخت که مردم گمراه و سرگردان بودند و در فتنه و فساد دست و پا می زدند. هوسها آنان را دلباخته خود کرده و از راه به درشان برده بود.[۷۷]

شئون پیامبر اکرم

شهید مطهری بر اساس قرآن کریم سه مقام برای پیامبر اکرم صلی اله علیه و آله بر می شمارد که از طرف خداوند به آن حضرت داده شده است و از ناحیه آن حضرت به ائمه علیهم السلام که خلفای آن حضرت‌اند می رسد:

  • مقام پیغمبری یا رسالت: مقام ابلاغ احکام الهی؛ یعنی از طرف خداوند احکام و معارف الهی به او وحی می شد و او مأمور بود که آنچه را که به او ابلاغ می شد، به دیگران اعلان بکند. از این نظر، او رسول و پیغمبر بود که در آیه ای می فرماید: «مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ...».[۷۸]
  • مقام قضاوت: «فَلَا وَرَبِّک لَا یؤْمِنُونَ حَتَّىٰ یحَکمُوک فِیمَا شَجَرَ بَینَهُمْ ثُمَّ لَا یجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیتَ وَیسَلِّمُوا تَسْلِیمًا»[۷۹]؛ این آیه مربوط به مقام قضاوت رسول اکرم است نه مقام پیامبری او. معنای آیه این است که مردم باید در مقابل قضاوت تو تسلیم بشوند.
  • مقام حکومت: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ...»[۸۰]؛ ای کسانی که ایمان آورده اید خدا را اطاعت کنید و پیغمبر و اولی الامر از خودتان را اطاعت کنید.[۸۱]

پانویس


  1. «ما کان محمد أبا أحد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبین...»: «محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست، و لیکن فرستاده ى خدا و پایان بخش پیامبران است...” (سوره احزاب، ٤٠).
  2. «فَکیفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ کلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَجِئْنَا بِک عَلَى هَؤُلاءِ شَهِیدًا»: «پس چگونه است [حالشان‌] آن گاه که از هر امّتى گواهى آوریم، و نیز تو را بر آنان گواه آوریم؟» (سوره نساء، ٤٠). برتری رسول خدا (ص) بر همه پیامبران
  3. بحارالانوار،علامه محمد باقر مجلسی، ج۱۵، ص۵
  4. إعلام الورى بأعلام الهدى، شیخ طبرسى‏، انتشارات اسلامیه‏، تهران‏، ۱۳۹۰ ش، ج‏۱، ص۴۳
  5. حیوة القلوب ،علامه مجلسی، ج‏۳، ص۸۳
  6. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۱۵، ص ۹۹.
  7. بحارالانوار، ج۸۵، ص۱۱۷؛ پرسش و پاسخ در محضر علامه طباطبائی (ره)، ص۹۶ـ۹۷؛ پاسخ به پرسشهای مذهبی، ناصر مکارم شیرازی و جعفر سبحانی، ص ۱۱۰.
  8. یعنی سالی که اصحاب فیل که قصد ویران نمودن کعبه را داشتند به معجزه الهی به هلاکت رسیدند.
  9. أعیان الشیعة، محسن الأمین ،ج‏۱، ص۲۱۸
  10. امالی صدوق، مجلس چهل و هشتم، حدیث اول
  11. رجوع شود به: معجزات مقارن ولادت پیامبر
  12. منتهى الآمال فی تواریخ النبی و الآل، شیخ عباس قمی، ج‏۱، ص۴۷
  13. فروغ ابدیت ، جعفر سبحانی، ص۱۵۶
  14. تاریخ پیامبر اسلام، محمد ابراهیم آیتی، ص۵۸
  15. تاریخ پیامبر اسلام، محمد ابراهیم آیتی، ص۵۸ و ۵۹
  16. دلائل‌ النبوة، ج‌۲، ص:۲۷
  17. دلائل‌ النبوة، ج‌۲، ص:۲۷
  18. رسول خدا از بیست سال گذشته بود که در حلف الفضول شرکت کرد و پس از آنکه خدایش برسالت فرستاد گفت: حضرت فى دار عبد الله بن جدعان حلفا ما یسرنى به حمر النعم و لو دعیت الیه لاجبت، " در خانه عبد الله پسر جدعان در پیمانى شرکت نمودم که شادمان نیستم تا بجاى آن شتران سرخ‌ مو داشته باشم (در آن روزگار از شتران بسیار گران بها شتر سرخ موی بود) و اگر دیگر بار بچنان پیمانى دعوت می ‌شدم می ‌پذیرفتم." تاریخ ‌یعقوبى/ترجمه، ج‌۱، ص:۳۷۱
  19. تاریخ ‌یعقوبى/ترجمه، ج‌۱، ص:۳۷۵؛ تاریخ ‌الطبری/ترجمه، ج‌۳، ص:۸۳۳؛ رجوع شود به: سن پیامبر صلی الله علیه و آله و خدیجه در هنگام ازدواج.
  20. ازدواج های پیامبر، پاسدار اسلام، مرداد ۱۳۸۵
  21. الموسوعة الکبرى عن فاطمة الزهراء، اسماعیل انصارى زنجانى، دلیل ما، قم، ۱۴۲۸ ق‏، چاپ اول‏،ج‏۱۸، ص۶۵
  22. رجوع شود به: آیین پیامبر صلی الله علیه و آله پیش از بعثت
  23. رجوع شود به: مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله
  24. رجوع شود به: اعجاز قرآن
  25. شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص ۴۱.
  26. جعفر سبحانی، فروغ ابدیت ص ۱۴۲
  27. محمدابراهیم آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص۱۰۵-۱۱۸
  28. سیره رسول خدا (ص)، ۳۲۸-۳۳۱
  29. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱ ص ۳۱۷
  30. السیرة النبویه، ابن هشام، جلد ۱ ص ۳۲۰؛ انساب الاشراف، ج ۱ ص ۱۹۸
  31. السیرة النبویه، ابن هشام، جلد ۱ ص ۳۲۰؛ انساب الاشراف، ج ۱ ص ۱۹۷؛ السیرة النبویه، ذهبی ص ۲۱۹
  32. ترجمه طبقات الکبری ج ۱ ص ۱۹۰؛ ترجمه دلائل النبوة، بیهقی، ج۲ص۴۷
  33. سیره رسول خدا، رسول جعفریان، ص ۳۴۵
  34. عیون الاثر، ج ۱ ص ۲۰۹؛ سیره حلبی ج ۲ ص ۲۱۲
  35. زندگانی محمد، ابن هشام ج ۱ ص ۲۰۷-۲۱۰؛ ترجمه تاریخ یعقوبی، ج۱ ص ۳۸۵-۳۸۸؛ سبل الهدی و الرشاد، ج ۲ ص ۵۱۹-۵۲۴
  36. دلائل النبوه، ج ۲ ص ۳۱۱-۳۱۲
  37. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱ص۳۵۰-۳۵۱؛ تاریخ طبری ج۲ ص ۳۳۵-۳۳۶؛ سبل الهدی و الرشاد، ج۲ص۵۰۲
  38. بنا به نقلی سی و پنج روز و یا بیست و پنج روز و یا پنج و یا سه روز بعد از وفات ابوطالب، حضرت خدیجه کبری، از دنیا رفتند.
  39. امتاع الاسماع، ص۲۷؛ اسدالغابه، ج ۵، ص ۴۳۹؛ الکامل، ج۲، ص۶۳؛ طبقات الکبری، ج۱، ص ۲۱۱
  40. به نقل ابن اسحاق به تنهایی
  41. اسدالغابه، ج۳، ص ۳۸۹-۳۹۰؛ سیرة النبی، ج ۲، ص ۲۸-۳۱؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۱۲؛ ترجمه تاریخ یعقوبی، ج ۲ ص ۳۹۴-۳۹۵
  42. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۴۲۸-۴۲۹؛ تاریخ طبری، ج۲، ص ۳۵۴؛ طبقات الکبری، ج۱، ص۲۱۹
  43. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۴۴۲-۴۴۳
  44. زندگانى‌ محمد(ص)/ترجمه سیره ابن هشام، ج‌۱، ص۳۰۴
  45. السیرة النبویة، ابن هشام، ج۲، ص ۴۸۳؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۶۰
  46. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص ۴۸۳؛ طبقات الکبری، ج۱، ص ۲۲۸
  47. السیرة الحلبیه، ج۲، ص۴۸۶
  48. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲؛ انساب الاشراف، ج۱، ص ۲۶۳
  49. البدء و التاریخ، ج۴، ص ۱۷۵
  50. بحارالنوار، ج۱۹، ص۶۵
  51. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص ۴۹۵
  52. انساب الاشراف، ج۱، ص ۲۶۷-۲۶۸؛ طبقات، ج ۱، ص ۲۳۶
  53. بعضی گویند با اسعد بن زراره؛ دلائل النبوه، بیهقی، ج۲، ص۵۳۸
  54. المستدک، ج۳، ص۱۴؛ المعجم الکبیر، ج۲۴، ص ۱۳۷
  55. سیرة النبی، ج۲، ص ۱۱۹-۱۲۳
  56. سبل الهدی و الرشاد، ج۳، ص ۵۳۸
  57. سوره بقره، آیه ۱۴۴
  58. سوره حج آیه ۲۲.
  59. ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على‌، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ج۱، ص ۱۴۴
  60. حیوة القلوب، ج‌۳، ص۴۲۹-۶۶۷
  61. برای تفصیل در این مورد رجوع شود به معجزات پیامبر (ص)، ویکی شیعه
  62. سوره انبیاء/۱۰۷
  63. سوره آل عمران، آیه ۸۱.
  64. سوره تحریم آیه ۹.
  65. سوره مائده آیه ۴۱.
  66. سوره آل عمران آیه ۱۴۴.
  67. سوره محمد آیه ۲۹.
  68. سوره احزاب آیه ۴۰.
  69. سوره طه آیه ۲۵.
  70. سوره انشراح آیه ۱.
  71. ناسخ التواریخ، ج ۴، ص ۱۸۱۰.
  72. رجوع شود به کتاب شیعه در اسلام، علامه طباطبائی، بخش دوم:«تفکر مذهبی شیعه»
  73. سنن النبی، علامه طباطبائی.
  74. حکم النبی الأعظم صلى الله علیه و آله و سلم (محمدى رى شهرى)، ج۲، ص۲۶۴.
  75. بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج۳۴، ص۲۴۰.
  76. بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج۶۶، ص۳۱۱.
  77. بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج۱۸، ص۲۱۹.
  78. سوره مائده، آیه ۹۹
  79. سوره نساء، آیه۶۵
  80. سوره نساء، آیه۵۹
  81. تعلیم و تربیت در اسلام، مرتضی مطهری، در دسترس در سایت شهید مطهری، بازیابی: ۲۷آبان ۱۳۹۲

منابع

  • قرآن کریم.
  • دشتی، معارف و معاریف.
  • جعفر سبحانی، فرازهائی از تاریخ پیامبر اسلام.
  • محمد ابراهیم آیتی، تاریخ پیامبر اسلام.
  • رسول جعفریان، سیره رسول خدا.
  • ابن هشام، سیرة النبی، چاپ مصطفی البابی، ۱۳۵۵ ق.
  • مسعودی، مروج الذهب، چاپ مطبعة السعاده، ۱۳۶۷ ق.
  • علامه مجلسى، بحارالأنوار.
  • علامه مجلسى، حیوة القلوب.
  • محمدى رى شهری، حکم النبی الأعظم صلى الله علیه و آله و سلم.
  • شیخ عباس قمی، منتهی الآمال.
  • ناسخ التواریخ، ج ۴، ص ۱۸۱۰.
  • علامه طباطبائی، سنن النبی.
  • تاریخ ‌یعقوبى/ترجمه.
  • تاریخ ‌الطبری/ترجمه.
  • ابونعیم اصفهانی، دلائل‌ النبوة.
  • ابن شهر آشوب مازندرانى، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، قم، ۱۳۷۹ ق‌.
  • مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام.
حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)
رحمة للعالمین.jpg
رویدادهای مهم زندگی
حمله اصحاب فیل به مکهسفر پیامبر اکرم به شامازدواج با حضرت خدیجه کبری (س) • گذاشتن سنگ حجرالاسود در جای خویش • مبعثمعراجولادت حضرت فاطمه سلام الله علیهارفتن به شعب ابی طالبعام الحزنسفر به طائفهجرت به مدینهازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س)غزوه بدرغزوه احدغزوه احزابصلح حدیبیهغزوه خیبرسریه ذات السلاسل فتح مکهغزوه حنینغزوه تبوکغدیر خم
بستگان
امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) •عبدالله بن عبدالمطلب(س) • عبدالمطلبابوطالب(ع) • حمزه بن عبدالمطلب(ع) • عباس بن عبدالمطلبابولهبجعفر طیارآمنه(س) • فاطمه بنت اسد(س) • خدیجه کبری(س) • حضرت زهرا(س) • امام حسن(ع) • امام حسین(ع) • حضرت زینب(س)
اصحاب
سلمان فارسیعمار بن یاسرابوذرمقدادابوسلمه مخزومیزيد بن حارثهعثمان بن مظعونمصعب بن عمیرابوبکرطلحهزبیرعثمان بن عفانعمر بن خطابسعد بن ابی وقاصعبدالله بن مسعوداسعد بن زرارهسعد بن معاذسعد بن عبادهعثمان بن حنیفسهل بن حنیفابو ایوب انصاری حذیفة بن یمانخالد بن سعيدخزیمة بن ثابتعبدالله بن رواحهاویس قرنیعبدالله بن مسعود بلال حبشی
مکان های مرتبط
مکهمدینهغار حراکعبهشعب ابوطالبغدیر خمفدکبقیعغار ثورمسجد قبامسجد النبیمسجد الحرام


چهارده معصوم علیهم السلام
اسامی

حضرت محمد صلی الله علیه و آلهحضرت فاطمه سلام الله علیها

امام علی علیه السلامامام حسن علیه السلامامام حسین علیه السلامامام سجاد علیه السلامامام باقر علیه السلامامام صادق علیه السلامامام کاظم علیه السلامامام رضا علیه السلامامام جواد علیه السلامامام هادی علیه السلامامام حسن عسکری علیه السلامامام زمان عجل الله تعالی فرجه

مفاهیم وابسته
اهل البیت علیهم السلامعصمتپنج تنعترتساداتاهل الذکراکمال دیناولی الأمر
آیات و احادیث مرتبط
آیه تطهیرآیه امامتآیه اکمالحدیث ثقلینحدیث سفینهحدیث یوم الدارحدیث طیر مشوی