حذیفة بن یمان
«حذیفة بن الیمان العنسى» (م، ۳۶ هجری)، از صحابه بزرگوار رسول خدا صلى الله علیه و آله و یاران خاص امیرالمؤمنین علیهالسلام است و یکى از آن هفت نفرى است که بر حضرت فاطمه علیهاالسلام نماز گزاشتند. او بنابر سرّى که پیامبر اکرم با او در میان نهاده بود، به حال منافقین صحابه معرفت داشت.
محتویات
زندگینامه
پدر حذیفه، حِسْل یا حُسَیل، از قبیله قبیله عَبْس یمن، و مشهور به یمان بود. این واژه در اصل، یمانی، یعنی منسوب به یمن، بوده سپس «ی» نسبت از آن حذف شده است.
حذیفه از نخستین اسلامآورندگان بود. وی با پدر و برادر خود صفوان در جنگ اُحُد در خدمت حضرت رسالت پناه صلى الله علیه و آله حاضر بوده و در آن روز یکى از مسلمانان، پدر او را به گمان آن که از مشرکین است، در اثناى گرمى جنگ شهید کرد.[۱]
حذیفه از جانب عمر خطاب سالها در مدائن والى بود، پس او را عزل کرد و حضرت سلمان رضى الله عنه والى آن جا شد، چون وفات کرد دوباره حُذیفه والى آن جا شد و مستقر بود تا نوبت به شاه ولایت امام على علیه السلام رسید، پس از مدینه رقمى مبارک باد و فرمان همایونى به اهل مداین صادر شد و از خلافت خود و استقرار حُذیفه در آن جا به نحوى که بود اطلاع داد ولکن حُذیفه بعد از حرکت آن حضرت از مدینه به جانب بصره به جهت دفع شر اصحاب جَمَل و قبل از نزول موکب همایون به کوفه، در سال ۳۶ هجری وفات کرد و در همان مداین مدفون شد.
و از «رجال ابن داود» و غیره نقل شده که حُذَیفه بن الیمان بعد از وفات حضرت رسالت صلى الله علیه و آله و سلم در کوفه ساکن شد و بعد از بیعت با حضرت امیرالمومنین علیه السلام به چهل روز در مدائن وفات یافت[۲] و در مرض موت، پسران خود صفوان و سعید را وصیت نمود که با حضرت امیر علیه السلام بیعت نمایند و ایشان به موجب وصیت پدر عمل نموده در حرب صِفین به درجه شهادت رسیدند.[۳]
و از ابوحمزه ثمالى روایت است که چون حذیفه خواست وفات کند فرزند خود را طلبید و وصیت کرد او را به عمل کردن این نصیحتهاى نافعه فرمود: اى پسرجان من! ظاهر کن مأیوسى از آن چه که در دست مردم است که در این یأس، غنى و توانگرى است و طلب مکن از مردم حاجات خود را که آن فقرِ حاضر است و همیشه چنان باش که روزى که در آن هستى بهتر باشى از روز گذشته، و هر وقت نماز مىکنى چنان نماز کن که گویا نماز وداع و نماز آخر تو است و مکن کارى را که از آن عذر بخواهى.[۴]
ویژگیهای حذیفه
رجالیان و شرح حال نگاران، حذیفه را با ویژگى هایى چون: نجیب زاده، صحابى بزرگ پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، رازدار پیامبر و داناترینِ مردم به منافقان ستوده اند؛ زیرا پیامبر اکرم، خبر بسیاری از حوادث و فتنههای آینده را با او در میان گذاشته بود و از باطن بسیاری افراد، به او خبر داده و برخی منافقان از جمله هنگام بازگشت از تبوک را به او شناسانده بود.[۵] او بنابر سرّى که حضرت رسول صلى الله علیه و آله با او در میان نهاده بود به حال منافقین صحابه معرفت داشت[۶] و اگر در نماز جنازه کسى حاضر نمىشد خلیفه ثانى بر او نماز نمىگزاشت.
حذیفه همچنین به پرهیزکاری، دنیاگریزی و دوری از ثروتاندوزی معروف بود.[۷] هنگام بستن پیمان برادری میان مهاجران و انصار، به فرمان پیامبر صلی الله علیه وآله، میان او و عمار، پیمان برادری بسته شد.[۸]
گفته شده حذیفه از معدود کسانى است که پس از پیامبر صلى الله علیه و آله بر «حقّ خلافت» و «خلافت حق»، استوار ماند و از جمله کسانى بود که فریاد دفاع از خلافت حضرت على علیه السلام را در مسجد پیامبر صلى الله علیه و آله سرداد و با تکیه بر عنوان و جایگاهى که پیامبر خدا به او داده بود، گواهى داد که پیامبر صلى الله علیه و آله، اهل بیت علیهم السلام را معیار شناخت حق از باطل، معرّفى کرده است و پیشوایى را به نام آنان رقم زده است.
هنگامی که امام علی علیهالسلام برای شرکت در جنگ جمل به منطقه ذوقار رسید، حذیفه به یاران خود گفت: خود را به امیرالمؤمنین و وصی سید المرسلین برسانید که حق در یاری دادن اوست.[۹] همچنین از او روایاتی در شأن و منزلت اهل بیت علیهمالسلام بخصوص امام علی علیهالسلام نقل شده است.[۱۰]
پانویس
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۳.
- ↑ رجال ابن داود، ص ۷۱.
- ↑ تنقیح المقال، مامقانى ۱/۲۵۹، چاپ سه جلدى.
- ↑ امالى شیخ صدوق، ص ۴۰۱، مجلس ۵۲، حدیث ۵۱۸.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۴۶.
- ↑ ر.ک: تفسیر کشاف، زمخشرى، ۲/۲۹۱، ذیل آیه ۷۴ سوره توبه.
- ↑ ابونعیم اصفهانی، حیلة الاولیاء و طبقات الأصفیاء، ج۱، ص۳۵۴.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۳۵۲.
- ↑ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغة، ج۲، ص۱۸۷-۱۸۸.
- ↑ اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج۳، ص۲۶۹.
منابع
- حاج شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، قسمت اول، باب اول: در تاریخ حضرت خاتم الانبیاء.
- دانشنامه جهان اسلام، مقاله "حذیفة بن یمان"، شماره ۵۸۹۳.
- محمد محمدی ری شهری، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین علیه السلام، ۱۳۸۸، ص ۸۷۳، دسترس در سایت حدیث نت.