سنجش مقاله انجام نشده است

اعجاز قرآن

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«قرآن کریم» معجزۀ پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) و سند نبوت و گواه صداقت او در ادعای رسالت است؛ زیرا هیچ بشری نمی‌تواند کتابی مانند قرآن بیاورد، پس از سوی خداوند نازل‌ شده است. قرآن خود در قالب آیاتی «تحدّی» نموده، و اثبات کرده که کسی را توان هم‌آوردی با آن نیست. فصاحت و بلاغت والا، معارف عالیه و تعالیم حکیمانه، طرح علوم و مسائل ناشناخته علمى، پیشگویى‌ها و اخبار غیبى، از جمله «وجوه اعجاز قرآن» ذکر شده‌اند.

تعریف اعجاز

اعجاز از ریشه «عجز» (ناتوانی) به معنای ناتوان ساختن دیگری می‌باشد؛ ناتوان ساختن بر دو گونه است: یکی آن که توانایی کسی قهرا از وی سلب شود. دیگر آن که کاری انجام گیرد که دیگران از انجام و یا هم آوردی با آن عاجز باشند، بدون آن که درباره آنان هیچ گونه اقدام منفی به عمل آمده باشد.

اعجاز قرآن کریم از نوع دوم است، یعنی در بلاغت، فصاحت، استواری گفتار، رسابودن بیان، نوآوری های فراوان در زمینه معارف و احکام و دیگر ویژگی‌ها، آن اندازه اوج گرفته که دور از دسترس بشریت قرار گرفته است. از این جهت قرآن را «معجزه جاوید» گویند که این حالت برای قرآن، همیشگی و ثابت است، و این کتاب بزرگ قدر، سند شریعت جاوید اسلام است.

پیشینه بحث

مبحث «اعجاز قرآن» از دیر زمان مورد بحث و نظر دانشمندان بوده است. طبق گفته ابن ندیم[۱] ظاهرا اولین کسی که در این زمینه بحث کرده و مسأله را به صورت کتاب یا یک رساله درآورده محمد بن زید واسطی (متوفی ۳۰۷) است وکتابی در این زمینه به نام «اعجاز القرآن فی نظمه و تألیفه» نگاشته است. برخی پیش از او، ابوعبیدة معمر بن المثنی (متوفی ۲۰۹) را یاد می‌کنند که کتابی در دو مجلد درباره اعجاز قرآن نوشته است. همچنین ابوعبید قاسم بن سلام (متوفی ۲۲۴) کتابی در اعجاز قرآن دارد اما این نوشته‌ها اکنون در دست نیست.

قدیمی‌ترین اثری که در این زمینه در دست است، رساله «بیان اعجاز القرآن» نوشته حمد بن محمد خطابی بستی (متوفی ۳۸۸) است. این اثر ضمن مجموعه‌ای با عنوان «ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن» اخیرا به چاپ رسیده است. مؤلف این رساله، مساله اعجاز القرآن را از بعد «بیانی» با شیوه‌ای جالب مطرح ساخته و درباره انتخاب واژه‌ها در قرآن و نکته‌سنجی‌ها متناسب و هم‌آهنگ سخن گفته و برجستگی قرآن را در این انتخاب و چینش شگفت‌آور کاملا آشکار ساخته است. دو رساله دیگر این مجموعه یکی تالیف علی بن عیسی رمانی (متوفی ۳۸۶) و دیگری رساله «شافیه» نوشته شیخ عبدالقاهر جرجانی (متوفی ۴۷۱) است. جرجانی پایه‌گذار علوم بلاغت، به صورت علم مدون می‌باشد و سه نوشته ارجمند در این زمینه برای همیشه به یادگار گذارده است: اسرارالبلاغة، دلایل الاعجاز و رساله «شافیه». رساله شافیه خلاصه مباحث دو کتاب پیش را که به مثابه مقدمه برای وصول به اعجاز می‌باشد به گونه‌ای مختصر عرضه کرده است.

ابوبکر باقلانی (متوفی ۴۰۳)، فخر رازی (متوفی ۶۰۶) و کمال الدین زملکانی (متوفی ۶۵۱)، هر یک کتابی مبسوط در این زمینه نوشته و مساله اعجاز قرآن را به گونه تفصیلی مورد بحث قرار داده‌اند. جلال الدین سیوطی (متوفی ۹۱۱) هم به طور گسترده کتابی در سه جلد با عنوان «معترک الاقران فی اعجاز القرآن» به رشته تحریر درآورده است.

اخیرا نیز کتاب‌ها و رساله‌های فراوانی در زمینه اعجاز قرآن نوشته شده که مشهورترین آن‌ها عبارت‌اند از: «المعجزة الخالدة» علامه سید هبة‌الدین شهرستانی، «اعجازالقرآن» استاد مصطفی صادق رافعی، «النباء العظیم» استاد عبدالله درّاز، «اعجاز قرآن» علامه طباطبایی. به علاوه نوشته‌هایی نیز به عنوان مقدمه تفسیر نوشته‌اند مانند مقدمه تفسیر «آلاء الرحمان» شیخ محمدجواد بلاغی و «البیان» آیت الله خویی.[۲]

قرآن معجزه الهى

مبارزه طلبی قرآن

قرآن مجید برای اینکه نشان دهد معجزه و از نزد خداست و سخن محمد (صلی الله علیه وآله) نیست، در چند مورد تحدّی کرده و همگان را به آوردن شبیه آن دعوت نموده تا آنها که ادعا می کنند قرآن کلام بشر است، فرصت اثبات ادعای خود را داشته باشند.

از جمله می فرماید: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‌ أَنْ یأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ، لا یأْتُونَ بِمِثْلِهِ، وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً» (سوره اسراء/۸۸)؛ بگو اگر انس و جن دست بدست هم دهند، که مثل این قرآن بیاورند، نمى‌توانند بیاورند، هر چند که مدد کار یکدیگر شوند.

همچنین می فرماید:«أَمْ یقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ، وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ، إِنْ کنْتُمْ صادِقِینَ» (سوره هود/۱۳)؛ آیا می گویند: این قرآن افترایى است که به خدا بسته، بگو اگر راست مى‌گویید، غیر از خدا هر کس را که می خواهید دعوت کنید، و به کمک بطلبید، و شما هم ده سوره مثل آن بخدا افتراء ببندید.

براى عرب آن زمان که در فصاحت و بلاغت و در شعر و ادب، تخصص و بلکه یک نوع نبوغ داشت، بهترین و ساده‌ترین راه مبارزه با قرآن این بود که یکى از سوره‌هاى کوچک قرآن را بیاورد و جوابگوى تحدى و پیشنهاد رسول خدا صلی الله علیه و آله گردیده با بلاغت و فصاحت قرآن مجید، معارضه و مبارزه کند و ادعاى وى را که رایج‌ترین عقاید و روشن‌ترین سنن و آداب آنان را مى‌کوبید، محکوم نماید و از این طریق پیروزى خود را ثابت کند. ولى عرب فصیح و بلیغ آن روز وقتى در برابر قرآن قرار گرفت و در فصاحت و بلاغت آیات قرآن دقت و تفکر کرد، هر چه زودتر به معجزه بودن آن اذعان نمود و به این حقیقت پى برد که مبارزه با قرآن با شکست قطعى مواجه خواهد شد. این عجز و درماندگى، خود بزرگ‌ترین دلیل بر وحى بودن قرآن مى‌باشد و ثابت مى‌کند که آوردن کتابى مثل قرآن از دایره قدرت بشر بیرون و از حد امکان او خارج است.

معجزه باید به گونه اى انجام گیرد تا کارشناسان همان دوره به خوبى تشخیص دهند که آنچه ارائه شده ماوراى جهان طبیعت و بیرون از توان بشریت است. از این رو قرآن با شیواترین سبک و رساترین بیان و استوارترین محتوی بر عربِ آن زمان عرضه شد؛ در حالى که یگانه مهارت عربِ آن دوره در زبان و بیان آنان بود، به خوبى تشخیص دادند که این سخن نمى تواند ساخته بشر باشد. لذا «ولید بن مغیره» مى گوید: «آنچه فرزند ابن ابى کبشه مى سراید، به خدا سوگند! نه شعر است و نه سِحر و نه گزاف گویى بى خردان، بى گمان گفته او سخن خداست».

قرآن معجزه جاودان

تنها راه شناخت انبیاء معجزه مى‌باشد و چون نبوت پیامبران گذشته به دوران معین و محدودى اختصاص داشت، دوران معجزه آنان نیز طبعا کوتاه و محدود و تنها براى مردم آن دوران بوده است...

ولى یک شریعت و نبوت جاودانى باید داراى یک معجزه جاوید نیز باشد زیرا معجزه اگر محدود و منحصر به یک زمان گردد، مردم زمانهای آینده نمى‌توانند آن را با چشم خود درک نمایند و اخبار و نقل‌هاى متواتر نیز در اثر مرور زمان ممکن است، از بین برود و یا لااقل در اثر عوامل مختلف تردیدهایى به وجود آید... به همین دلیل نبوت جاودانى، معجزه جاودانى مى‌خواهد که همیشه دلیل بر صدق چنین نبوت گردد و خداوند قرآن مجید را به همین منظور نازل نموده است که معجزه جاوید براى نبوت جاودانه خاتم پیامبران باشد، همان طور که حجت و دلیل بر گذشتگان بود، بر آیندگان نیز گواه روشن و وسیله اتمام حجت گردد.

و از همه آنچه گفته شد، چنین بدست می آید که: اولاً قرآن بر تمام معجزات پیامبران گذشته و همچنین بر دیگر معجزات خود پیامبر اسلام برترى دارد. و دیگر این که دوران شرایع و قوانین گذشته به پایان رسیده است، به دلیل این که معجزات آن شرایع که شاهد و گواه صدق آن‌ها بود، منقطع و زمان آن‌ها پایان رفته است.[۳]

وجوه اعجاز قرآن

اندیشمندان در مورد وجوه اعجاز قرآن بحث هاى گوناگونى مطرح کرده اند؛ حقیقت این است که از هر زاویه و دریچه ای به قرآن بنگریم، یکى از چهره ها و جهات اعجاز آن آشکار مى گردد. جهاتی را در زمینه اعجاز قرآن می توان برشمرد که شواهد همه آنها در خود قرآن وجود دارد، از جمله: ۱- اعجاز از نظر فصاحت و بلاغت ۲- اعجاز از نظر معارف و طرح مسائل عقیدتى ۳- اعجاز از نظر طرح مسائل تاریخى ۴- اعجاز از نظر وضع قوانین ۵- اعجاز از نظر علوم روز و مسائل ناشناخته علمى در عصر قرآن ۶- اعجاز از نظر پیشگویى ها و اخبار غیبى ۷- اعجاز از نظر یکپارچگى و عدم وجود اختلاف در میان آیات قرآن.

یکى از آیاتى که بر عموم قرآن تحدى کرده، آیه: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلى‌ أَنْ یأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ، لایأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً»(سوره الاسراء/ آیه ۸۸) است که در مکه نازل شده و در عمومیت تحدى آن جاى شک نیست. اگر تحدی قرآن تنها در خصوص بلاغت و عظمت اسلوب آن بود، دیگر نباید از عرب تجاوز می کرد، پس معلوم می شود معجزه بودنش تنها از نظر اسلوب کلام نیست. و همچنین، هیچ جهت دیگر قرآن به تنهایى مورد نظر نیست و نمیخواهد بفهماند تنها در فلان صفت معجزه است؛ پس این که بطور مطلق تحدى کرد (یعنى فرمود: اگر شک دارید مثلش را بیاورید) و نفرمود کتابى فصیح مثل آن بیاورید و یا کتابى مشتمل بر چنین معارف بیاورید، مى‌فهماند که قرآن از هر جهتى که ممکن است مورد برترى قرار گیرد برتر است، نه یک جهت و دو جهت... از اینجا روشن می شود که قرآن کریم دعوى اعجاز از هر جهت براى خود مى‌کند، آنهم اعجاز براى تمامى افراد جن و انس، چه عوام و چه خواص، چه عالم و چه جاهل.[۴]

اینک به برخی از جنبه های اعجاز قرآن کریم اشاره می شود:

الف. فصاحت و بلاغت قرآن:

نخستین وجه اعجاز قرآن کریم، شیوایى (فصاحت) و رسایى (بلاغت) آن است. یعنى خداى متعال براى بیان مقاصد خود در هر مقامى شیواترین و زیباترین الفاظ، و سنجیده ترین و خوش آهنگ ترین ترکیباتى را بکار گرفته که به بهترین و رساترین وجهى معانى مورد نظر را به مخاطبین مى‌فهماند. و گزینش چنین الفاظ و ترکیبات متناسب و هماهنگ با معانى بلند و دقیق، براى کسى میسر است که احاطه کافى بر همه ویژگیهاى الفاظ و دقایق معانى و روابط متقابل آنها داشته باشد و بتواند با در نظر گرفتن همگى اطراف و ابعاد معانى مورد نظر و رعایت مقتضیات حال و مقام، بهترین الفاظ و عبارات را انتخاب کند. و چنین احاطه علمى بدون وحى و الهام الهى براى هیچ انسانى فراهم نمى‌شود. اساساً حکمت الهى، اقتضاء دارد که معجزه هر پیامبرى متناسب با علم و هنر رایج در آن زمان باشد تا امتیاز و برترى اعجازآمیز آنرا بر آثار بشرى، به خوبى درک کنند؛ چنانکه امام هادى (علیه السلام) در پاسخ «ابن سکیّت» که پرسید: «چرا خداى متعال، معجزه حضرت موسى (علیه السلام) را ید بیضاء و اژدها کردن عصا، و معجزه حضرت عیسى (علیه السلام) را شفاء دادن بیماران، و معجزه پیامبر اسلام (صلّى اللّه علیه و آله) را قرآن کریم قرار داد؟» فرمود: «هنر رایج حضرت موسى سحر و جادو بود از این روى، خداى متعال معجزه آن حضرت را شبیه کارهاى آنان قرار داد تا عجز و ناتوانى خودشان را از آوردن مانند آن دریابند. و هنر رایج زمان حضرت عیسى فنّ پزشکى بود از اینروى، خداى متعال معجزه آن حضرت را شفاء دادن بیماران علاج ناپذیر، قرار داد تا جهت اعجاز آنرا بخوبى درک کنند. اما هنر رایج در زمان پیامبر اسلام سخنورى و شعر بود، از این جهت، خداى متعال قرآن کریم را با زیباترین اسلوب، نازل فرمود تا برترى اعجازآمیز آنرا باز شناسند.»[۵]

بارى، بزرگترین سخن شناسان آن عصر، مانند ولید بن مغیره مخزومى و عتبة بن ربیعه و طفیل بن عمرو، به نهایت فصاحت و بلاغت قرآن و برترى آن بر شیواترین سخنان بشرى، گواهى دادند.[۶] و در حدود یک قرن بعد، کسانى امثال ابن ابى العوجاء و ابن مقفّع و ابوشاکر دیصانى و عبدالملک بصرى، تصمیم گرفتند که توان خود را در معارضه با قرآن بیازمایند و یک سال تمام، نیروى خود را بر سر این کار گذاشتند ولى کوچکترین کارى از پیش نبردند و سرانجام، همگى در برابر عظمت این کتاب الهى، زانوى عجز و حیرت به زمین زدند و هنگامى که در مسجدالحرام جلسه‌اى براى بازرسى کارهاى یک ساله شان تشکیل داده بودند، امام صادق (علیه السلام) از کنار ایشان عبور کرد و این آیه شریفه را تلاوت فرمود: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْض ظَهِیراً» (سوره اسراء، آیه ۸۸).[۷]

ب. اُمّى بودن آورنده قرآن:

قرآن کریم، کتابى است که با وجود کمى حجم، مشتمل بر انواعى از معارف و علوم و احکام و قوانین فردى و اجتماعى است و بررسى کامل هر دسته از آنها نیازمند به گروههاى متخصصى است که در طول سالیان دراز، به تحقیق و تلاش علمى درباره آنها بپردازند و تدریجاً رازهاى نهفته آنرا کشف کنند و به حقایق بیشترى دست یابند. فراهم آوردن همه این معارف و حقایق در چنین مجموعه اى، فراتر از توان انسانهاى عادى است. ولى آنچه بر شگفتى آن مى‌افزاید این است که این کتاب عظیم بوسیله یک فرد درس نخوانده و تعلیم ندیده که هرگز قلمى بر کاغذ نیاورده و در محیطى دور از تمدن و فرهنگ، پرورش یافته بود عرضه شد. و عجیب‌تر آنکه در زندگى چهل ساله قبل از بعثت نمونه‌اى از این سخنان، از وى شنیده نشده بود و در دوران رسالتش هم آنچه را بعنوان وحى الهى، ارائه مى‌کرد اسلوب ویژه و هماهنگ و موزونى داشت که کاملا آنرا از دیگر سخنانش متمایز مى‌ساخت و تفاوت آشکارى میان این کتاب با سایر سخنان وى مشهود و محسوس بود. قرآن کریم با اشاره به این نکات مى‌فرماید: «وَ ما کنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کتاب وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمِینِک إِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُونَ».[۸] بنابراین، ظهور چنین کتابى با این ویژگیها از فرد تحصیل نکرده اى، مبیّن جهت دیگرى از جهات اعجاز آن مى‌باشد.

ج. هماهنگى و عدم اختلاف در قرآن:

قرآن کریم، کتابى است که در طول ۲۳ سال رسالت پیامبر اکرم (صلّى اللّه علیه وآله) که دورانى بحرانى و پرماجرا و توأم با فراز و نشیبها و حوادث تلخ و شیرین فراوان بود نازل گردید، ولى این دگرگونیهاى عجیب، تأثیرى در انسجام مطالب و شیوه اعجازآمیز آن نگذاشت. و همین هماهنگى و یکنواختى آن از نظر شکل و محتوى، جهت دیگرى از جهات اعجاز - یعنی صدور این کتاب شریف از منبع علم ثابت و نامتناهى خداى متعال - بشمار مى‌رود که در خود قرآن به آن، اشاره شده است در آنجا که مى‌فرماید: «أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کثِیراً».[۹]

د. اخبار غیبى در قرآن:

آیات در این مورد، بعضى درباره داستان هاى انبیاء گذشته و امت هاى ایشان است، مانند

  • «تِلْک مِنْ أَنْباءِ الْغَیبِ، نُوحِیها إِلَیک، ما کنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَلا قَوْمُک مِنْ قَبْلِ هذا»؛ این داستان از خبرهاى غیب است که ما به تو وحى مى‌کنیم و تو خودت و قومت هیچ یک از آن اطلاع نداشتید.[۱۰]
  • و آیه: «ذلِک مِنْ أَنْباءِ الْغَیبِ نُوحِیهِ إِلَیک، وَ ما کنْتَ لَدَیهِمْ إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَ هُمْ یمْکرُونَ»؛ این (سرگذشت یوسف) از خبرهاى غیبى است که ما به تو وحى مى‌کنیم، تو خودت در آن جریان نبودى و ندیدى که چگونه حرف‌هاى خود را یکى کردند تا با یوسف نیرنگ کنند.[۱۱]
  • و آیه: «ذلِک مِنْ أَنْباءِ الْغَیبِ، نُوحِیهِ إِلَیک، وَ ما کنْتَ لَدَیهِمْ إِذْ یلْقُونَ أَقْلامَهُمْ، أَیهُمْ یکفُلُ مَرْیمَ؟ وَ ما کنْتَ لَدَیهِمْ، إِذْ یخْتَصِمُونَ»؛ این از خبرهاى غیبى است که ما به تو وحى مى‌کنیم وگرنه تو آن روز نزد ایشان نبودى که داشتند قرعه‌هاى خود مى‌انداختند که کدامشان سرپرست مریم شود و نیز نبودى که چگونه بر سر این کار با هم مخاصمه مى‌کردند.[۱۲]
  • و آیه: «ذلِک عِیسَى ابْنُ مَرْیمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِی فِیهِ یمْتَرُونَ»؛ اینست عیسى بن مریم آن قول حقى که در او شک مى‌کنند.[۱۳]

و آیاتى دیگر درباره حوادث آینده است، مانند:

  • «غُلِبَتِ الرُّومُ فِی أَدْنَى الْأَرْضِ، وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیغْلِبُونَ فِی بِضْعِ سِنِینَ»؛ سپاه روم در سرزمین پائین‌تر شکست خوردند، ولى هم ایشان بعد از شکستشان بزودى و در چند سال بعد غلبه خواهند کرد.[۱۴]
  • و آیه: «إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیک الْقُرْآنَ، لَرادُّک إِلى‌ مَعادٍ»؛ آن خدایى که قرآن را نصیب تو کرد، بزودى تو را بدانجا که از آنجا گریختى یعنى به شهر مکه برمى‌گرداند.[۱۵]
  • و آیه: «لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ، إِنْشاءَ اللَّهُ آمِنِینَ، مُحَلِّقِینَ رُؤُسَکمْ، وَ مُقَصِّرِینَ لاتَخافُونَ»؛ بزودى داخل مسجدالحرام می شوید، در حالى که سرها تراشیده باشید و تقصیر کرده باشید و در حالى که هیچ ترسى نداشته باشید.[۱۶]
  • و آیه: «سَیقُولُ الْمُخَلَّفُونَ، إِذَا انْطَلَقْتُمْ إِلى‌ مَغانِمَ لِتَأْخُذُوها، ذَرُونا نَتَّبِعْکمْ»؛ بزودى آنها که از شرکت در جهاد تخلف کردند، وقتى براى گرفتن غنیمت روانه می شوید، التماس خواهند کرد: که اجازه دهید ما هم بیائیم.[۱۷]
  • و آیه: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»؛ بدرستى که ما خودمان ذکر را نازل کرده‌ایم و خودمان نیز به طور مسلم آن را حفظ خواهیم کرد.[۱۸]

ه. اعجاز علمی قرآن:

یکی از جنبه‌های اعجاز قرآن کریم، مطابقت گزاره‌های علمی این کتاب آسمانی با جدیدترین یافته‌های علمی بشر می‌باشد. این گونه آیات از حقایقى خبر داده که در روزهاى نزول قرآن در هیچ جاى دنیا اثرى از آن حقایق وجود نداشته و بعد از چندین قرن و بعد از بحث‌هاى علمى طولانى بشر موفق بکشف آنها شده است.[۱۹] نمونه‌هایی از اعجاز علمی قرآن چنین است:

  • قرآن و جاذبه عمومی: قرآن مجید به وجود قانون جاذبه در جهان آفرینش تصریح می فرماید: «خَلَقَ السَّماواتِ بِغَیرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها وَ أَلْقى‌ فِی الْأَرْضِ رَواسِی أَنْ تَمیدَ بِکمْ...».[۲۰]
  • بادهای تلقیح کننده: قرآن آنجا که درباره باد، از نظر نقشی که در زمینه تلقیح دارد سخن می گوید، چنین می فرماید: «وَ أَرْسَلْنَا الرِّیاحَ لَواقِحَ فَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَسْقَیناکمُوهُ وَ ما أَنْتُمْ لَهُ بِخازِنینَ».[۲۱] در این جا خداوند با صراحت نقش باد را در آبستن کردن ابرها بیان کرده و به دنبال آن نزول باران را خبر می دهد. یعنی همان مسائل دقیقی که پس از پیشرفت های علمی فراوان تازه برای انسان ها کشف گردیده است.
  • کروی بودن زمین: «...یکوِّرُ اللَّیلَ عَلَى النَّهارِ وَ یکوِّرُ النَّهارَ عَلَى اللَّیلِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ...».[۲۲] نکته لطیفى که در این تعبیر قرآنى نهفته است، کروی بودن زمین می باشد، به این معنا که زمین دور خود گردش مى‌کند و بر اثر این گردش، نوار سیاه شب و نوار سفید روز دائما گرد آن مى‌گردند.
  • حرکت دورانی زمین: قرآن از حقیقت جریان و متحرک بودن زمین خبر می دهد: «وَ تَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِی تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ...».[۲۳] جمله «تمرّ مَرّ السحاب» دلالت بر حرکت دورانی زمین دارد و این حرکت به گونه ای تنظیم شده که قابل احساس و درک با هواس بشری نمی باشد.
  • رتق و فتق آسمان‌ها و زمین: «أَوَ لَمْ یرَ الَّذِینَ کفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ کانَتَا رَتْقاً فَفَتَقْنَاهُمَا».[۲۴] در این آیه آمده است که آسمان ها و زمین به هم پیوسته بوده اند و سپس از هم گسسته شدند. مطلب مذکور در آیه فوق مُبین یک حقیقت علمى است که دانش روز، کم و بیش به آن پى برده است و آن این است که منشأ جهان مادّى به صورت یک توده گازى بوده است.
  • جنین‌شناسی در قرآن: در چندین آیه از قرآن به مراحل رشد جنین اشاره شده است؛ از جمله در آیات زیر می فرماید: «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طینٍ * ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فى قَرارٍ مَکینٍ * ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ انْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللَّهُ احْسَنُ الْخالِقینَ».[۲۵] در آیاتی که بیان شد به پنج مرحله (نطفه، علقه، مُضغه، عظام و لحم) در فرآیند تکامل جنین اشاره کرده است. امروزه عظمت مفهوم این آیه قرآن با توجه به پیشرفتهاى علم جنین شناسى از هر زمانى آشکارتر است، زیرا قبل از دسترسی به تجهیزات پیشرفته مانند میکروسکوپ، پزشکان قادر به اثبات آن نبودند، اما امروزه شاهد اعتراف دانشمندان به عظمت این آیات می باشیم.

پانویس

  1. الفهرست، ص ۶۳ و ص ۲۵۹.
  2. علوم قرآنی، محمد هادی معرفت، ص ۳۴۲.
  3. ترجمه البیان فی تفسیر القرآن، سید ابولقاسم خوئی، ص ۶۵.
  4. ترجمه المیزان، ج‌۱، ص ۹۴ و ۹۵.
  5. اصول کافى، ج ۱، ص ۲۴.
  6. اعلام الورى، ص ۲۷-۲۸؛ سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۲۹۳.
  7. نورالثقلین، ذیل همین آیه.
  8. سوره عنکبوت، آیه ۴۸.
  9. سوره نساء، آیه ۸۲.
  10. سوره هود، آیه ۴۹.
  11. سوره یوسف، آیه ۱۰۲.
  12. سوره آل عمران، آیه ۴۴.
  13. سوره مریم، آیه ۳۴.
  14. سوره روم، آیات ۱-۴.
  15. سوره قصص، آیه ۸۵.
  16. سوره فتح، آیه ۲۷.
  17. سوره فتح، آیه ۱۵.
  18. سوره حجر، آیه ۹.
  19. ترجمه المیزان، ج‌۱، ص۱۰۱ تا ۱۰۳.
  20. سوره لقمان، آیه ۱۰.
  21. سوره حجر، آیه ۲۲.
  22. سوره زمر، آیه ۵.
  23. سوره نمل، آیه ۸۸.
  24. سوره انبیاء، آیه ۳۰.
  25. سوره مؤمنون، ۱۲_۱۵.

منابع

قرآن
متن و ترجمه قرآن
اوصاف قرآن (اسامی و صفات قرآن، اعجاز قرآن، عدم تحریف در قرآن)
اجزاء قرآن آیه، سوره، جزء، حزب، حروف مقطعه
ترجمه و تفسیر قرآن تاریخ تفسیر، روشهای تفسیری قرآن، سیاق آیات، اسرائیلیات، تاویل، فهرست تفاسیر شیعه، فهرست تفاسیر اهل سنت، ترجمه های قرآن
علوم قرآنی تاریخ قرآن: نزول قرآن، جمع قرآن، شان نزول، کاتبان وحی، قراء سبعه
دلالت الفاظ قرآن: عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید، محکم و متشابه، مفهوم و منطوق، نص و ظاهر، ناسخ و منسوخ
تلاوت قرآن تجوید، آداب قرائت قرآن، تدبر در قرآن
رده ها: سوره های قرآن * آیات قرآن * واژگان قرآنی * شخصیت های قرآنی * قصه های قرآنی * علوم قرآنی * معارف قرآن