مجمل و مبین

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«مُجمَل و مُبَیَّن» از جمله مباحثی است که در علم اصول -در بخش الفاظ- از آن سخن به میان می‌آید. «مجمل» لفظی است که در آن ابهامی برای مخاطب وجود داشته باشد و او به مراد متکلم نرسد؛ در مقابل، «مبیّن» لفظی است که مخاطب به منظور و مراد متکلم می‌رسد.

بیان مجمل و مبین

لفظى که به حسب فهم عرف، معنى آن به خودى خود آشکار نباشد، «مجمل» است، و لفظى که معنى آن به نظر عرف آشکار و هویدا باشد، «مُبَیَّن» نامیده مى شود.

اجمال و تبیین گرچه نسبت به فعل و ترک، بلکه نسبت به تقریر نیز قابل تصور و وقوع است، اما منظور از اجمال و تبیین در این مقام این است که به لفظ، مربوط باشد. در علوم قرآنی نیز از مجمل و مبیّن سخن به میان آمده ولی با بیان دیگر که در این نوشتار قصد آن نیست.

گفتگو در پیرامون اینکه آیا تکلیف به مجمل جائز است یا نه؟ به کلى بیهوده است؛ زیرا تنها چیزى که براى جائز نبودن آن توهم شده قبح صدور تکلیفى است که منظور از آن به طور کامل آشکار نباشد. لیکن این توهم درخور توجه نیست، زیرا آشکار بودن تکلیف هنگامى ضرورت و لزوم مى یابد که وقت عمل به آن فرار سد، نه پیش از آن. پس اگر براى این که مکلّف پیش از رسیدن وقت کار خود را براى انجام دادن آن آماده سازد و از همه جهت حاضر باشد تکلیفى بطور اجمال به وى متوجه گردد، نه تنها این تکلیف قبیح نیست، بلکه پسندیده هم هست. بعلاوه با توجه به آیات و روایات بسیار، که از این قبیل مى باشد صادر گشته، پس چنانکه مانعى عقلى براى صدور چنین تکلیفى موجود نیست، از لحاظ شرعى نیز مانعى ندارد و در وقوع آن تردیدى نمى باشد.

در آیات و روایات، موارد بسیاری است که به گفته برخى از دانشمندان، داراى اجمال است که از آن جمله چند مورد زیر نقل مى شود:

  • آیه سرقت -«والسّارقُ و السّارقةُ فاقطَعوا أیدیَهما» (مائده، 38)- که به عقیده سید مرتضى و بسیارى از علماء عامه در لفظ «یَد» اجمال است. زیرا لفظ «ید» همانطورکه بر همه دست گفته مى شود، بر بسیارى از قسمتهاى آن نیز گفته مى شود. به اعتقاد برخى دیگر در لفظ «فاقطَعوا» نیز اجمال است، زیرا لفظ قطع، هم به معنى جدا کردن استعمال شده و هم به معنى مجروح ساختن .
  • آیه وضو -«وَامسَحوا بِرُؤسِکم» (مائده، 6)- که علماء شیعه به استناد دلالت حرف «باء» بر تبعیض، و تصریح حدیث صحیح، مسح را نسبت به بعضى از قسمت سر واجب دانسته اند و علماى مالکی چون استعمال «باء» را در لغت عرب به معنى تبعیض انکار کرده گفته اند: باید همه سر مسح شود، لیکن علماى حنفى چون بودن «باء» را به معنى تبعیض انکار نداشته اند تنها از لحاظ معلوم نبودن اندازه آن بعض که باید از سر مسح گردد آیه را مجمل دانسته اند.
  • آیه تیمّم -«فَتَیَمَّموا صَعیداً طیّباً» (مائده، 6)- چه به حسب لغت آشکار نیست که آیا مراد از لفظ «صعید» خصوص خاک است یا مطلق روى زمین، خاک باشد یا سنگ؟
  • حدیث نبوى معروف «لا صلوةَ الّا بفاتحة الکتاب و لا نکاحَ الّا بِوَلى» و امثال این عبارات که به عقیده برخى مردد است میان نفى ذات و نفى صحت و نفى فضیلت مثلا.

اسباب اجمال

امورى که منشأ اجمال لفظ مى باشد، همان است که در منطق از اسباب مغالطه به شمار رفته است. این امور به طور کلى بر دو گونه است: الف. آنکه به لفظ مفرد مربوط است؛ ب. آنکه به جمله و لفظ مرکب ارتباط دارد.

الف. اسباب اجمال الفاظ مفرد

از جمله چیزهایى که وجود آنها در الفاظ مفرد، موجب اجمال می گردد امور زیر است:

  • اشتراک لفظى، ذاتى باشد مانند لفظ «عین» در عربى و کلمه «بار» در فارسى، یا عرضى مانند لفظ «مختار» در عربى و لفظ «شیرین» در فارسى.
  • اشتراک معنوى، در صورتى که از مشترک معنوى مصداقى معین منظور باشد؛ آیه «و جاء رجلٌ مِن أقصى المدینة یَسعی» (قصص، 20) را براى این قسم مثال زده اند.
  • تعدد مجازات و تساوى آنها از حیث خفاء و ظهور در موردى که نسبت به اراده معنى حقیقى آنها قرینه صارفه موجود باشد. مانند اینکه گفته شود: ستاره درخشانى با من سخن گفت، چه با تصریح به سخن گفتن آن، بطور یقین ستاره آسمان از آن اراده نشده، بلکه انسانى از آن منظور است. لیکن ممکن است به مناسبت درخشندگى جمال باطن، انسانى دانا از آن اراده شده باشد یا به مناسبت جمال ظاهر، انسانى زیبا اراده گردیده باشد؛ از این رو مجمل است.

ب. اسباب اجمال ترکیب

مجمل مرکب به جمله دارای معنای غیر روشن اطلاق می‌شود. از جمله چیزهایى که وجود آنها موجب اجمال ترکیب شمرده شده چند امر زیر است:

  • مجهول بودن مخصّص، مانند اینکه گفته شود: «همه دانشمندان جز چند تن از ایشان»؛ در صورتى که مراد چند تن معین باشد باید گرامى داشته شوند و مانند این آیه: «أُحِلَّتْ لَكُم بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا يُتْلَىٰ عَلَيْكُمْ» (مائده، 1).
  • مردد بودن مرجع ضمیر، مانند: مثال معروف در باب مغالطه «کلّ ما یعلمه الانسان فهو کما یعلمه» و مانند: «من بنتُه فى بَیته»؛ این جمله ای از عبدالرحمان بن جوزی در پاسخِ به پرسشی از برخی مردم درباره این که کدام یک از اصحاب رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌ از همه افضل بود، بیان شده است؛ لفظ «من» در این جمله، به دلیل اجمال در مرجع ضمیر «بنته» و «بیته»، هم می‌تواند بر امام علی علیه‌السلام صادق باشد که دختر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌ در خانه او بوده و هم بر ابوبکر که دختر او عایشه در خانه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌ بوده است.
  • مردد بودن لفظى میان تأکید و تأسیس، مانند: لفظ «اربعة» -با سه بار تکرار- که یکى از ظرفاء در پاسخ از عدد خلفاى اسلامى گفته است.
  • مردد بودن موصوف مانند: اینکه در عربى گفته شود «زید طبیب ماهر»؛ که معلوم نیست «ماهر» صفت طبیب است یا صفت زید.
  • مردد بودن منظور از جمله موصول، مانند: «اَوْ یَعْفُوَا الَّذِی بِیَدِهِ عُقْدَةُ النِّکاحِ» (بقره، 237)؛ که روشن نیست مراد از «الذی» ولیّ صغیر و سفیه است یا شوهر زن.

منابع

  • تقریرات اصول فقه، دکتر محمود شهابی خراسانی و عباس فربد.
  • "مجمل مرکب"، فرهنگ‌نامه اصول فقه، مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ص۷۰۴.
فقه/اصول فقه
اصول فقه مبحث الفاظ: مشتق، اوامر، نواهی، مفاهیم، عام و خاص ، مطلق و مقید ، مجمل و مبین منابع اصول فقه
ملازمات عقلیه: مستقلات عقلیه و غیر مستقلات عقلیه
مباحث حجت: کتاب، سنت، اجماع، حجیت ظواهر، شهرت، سیره ، قیاس، تعادل و تراجیح
مباحث اصول عملیه :اصل برائت، اصل احتیاط، اصل تخییر، اصل استصحاب
پیوندهای مرتبط: رده:اصول فقه | رده:اصولیون | رده:منابع اصول فقه | رده:اصطلاحات اصول فقه قواعد فقهی | احکام