صفویه

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از صفویان)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

صفویه سلسله ای پادشاهی است که از سال ۹۰۷ تا ۱۱۳۵ قمری در ایران سلطنت داشتند. این سلسله نام خود را از نام یکی از نیاکانشان به نام صفی‌الدین اردبیلی (م، ۷۳۵ قمری) که صوفی شیعه بود، برگرفته است. صوفیان، شیعه را مذهب رسمی ایران نمودند و دولتی متمرکز با قلمروی یکپارچه ایجاد کردند.

تاریخچه حکومت صفویان

پیش از رسیدن به حکومت

شیخ صفى از عارفان نامى عهد اولجایتو و پسرش، ابوسعید بهادرخان ایلخانى، بود که با مریدان خود در آن ایام در کلخوران، در اطراف مقبره پدر خود، مى‌زیست.[۱] نسب وی را به امام هفتم علیه‌السلام منسوب می‌دانند. وی که مرید شیخ زاهد گیلانی (م ۷۰۰ قمری) و از رجال صوفیه بود از سوی شیخ زاهد به رهبری طریقت «زاهدیه» منسوب شد، این فرقه پس از مرگ شیخ، به صفویه تغییر نام یافت. پس از درگذشت شیخ صفی، پسرش صدرالدین موسی جانشین وی شد. او برای شیخ صفی مرقدی ساخت.

پس از صدرالدین، فرزندش خواجه علی به رهبری طریقت رسید. وی به مدت ۱۲ سال در جنوب ایران به ارشاد مردم مشغول بود. پس از خواجه علی، ابراهیم معروف به شیخ شاه ریاست معنوی نهضت را بر عهده گرفت ولی قدرت چندانی نداشت. پس از وی شیخ جُنید به اشاعه طریقت پرداخت. خروج شیخ جنید و مهاجرت وی به "دیار بکر" بر ترویج طریقت صفوی تأثیر بسیاری داشت. زعامت مذهبی صفوی در این عهد در قالب مبارزات "جنید" به زعامتی سیاسی تبدیل شد.

پس از وی پسرش حیدر جانشین پدر شد. پس از کشته شدن شیخ حیدر، پیروان وی ابتدا به پسر بزرگش سلطان علی شاه روی آوردند ولی وی در جنگ کشته شد و برادرش اسماعیل به اتفاق عده‌ای از مریدان طریقت که «اهل اختصاص» نام یافتند به گیلان رفت و حدود ۵ سال نزد میرزا علی کارکیا از پادشاهان آل‌کیا بسر برد.

تأسیس حکومت صفویه

در سال ۹۰۵ قمری، اسماعیل به اردبیل بازگشت و سال بعد شیروان­شاه را در نبردی به قتل رسانید و در تبریز تاجگذاری کرد (۹۰۷ قمری). مهم‌ترین اقدام شاه اسماعیل در آغاز سلطنت خویش، اعلام مذهب شیعه دوازده امامی به عنوان مذهب رسمی کشور بود. آنان پس از بدست آوردن هویت سیاسی و ارضی توانستند دولتی متمرکز و قوی در ایران ایجاد کنند.

وی محمد شیبان خان ازبک را در مرو شکست داد. پس از سرکوبی ازبک‌ها نبرد شاه اسماعیل با عثمانی‌ها اجتناب‌ناپذیر می‌نمود. ظاهراً علت جنگ دو چیز بود، یکی اقدامات صفویان در آناتولی شرقی در جلب وفاداری مردم آن‌جا و دیگر حمایت شاه اسماعیل از رقیبان سلطان سلیم، جانشین بایزید دوم.

سطان سلیم پس از غلبه بر رقیبان و تحکیم سلطنت خویش به فتوای مفتی سنیان عثمانی، به قتل عام شیعیان در قلمرو حکومت عثمانی دست زد و پس از آن به ایران لشکر کشید و در چالدران (شمال غربی خوی) سپاه شاه اسماعیل را سخت شکست داد (۹۲۰ قمری) و دیار بکر را به تصرف خود درآورد. این رویداد در اخلاق و رفتار شاه اسماعیل تأثیر فراوان بر جای گذاشت. وی پس از این شکست هرگز فرماندهی سپاهیانش را بر عهده نگرفت.

شاه اسماعیل در جوانی درگذشت (۹۳۰ قمری) و پسر ۱۰ ساله‌اش با نام شاه طهماسب بر تخت نشست. طهماسب به تدریج توانست بر اوضاع تسلط یابد و حدود نیم قرن ایران را یکپارچه نگاه دارد.

پس از مرگ شاه طهماسب، هر کدام از عناصر گرجی، چرکس و ارمنی که در نهاد سلطنتی حضور داشتند از یک سو و قزلباش­ها از سوی دیگر سعی داشتند شاهزاده‌ای را که خود می‌خواهند بر سریر حکومت برنشانند. سرانجام طبق خواست قزلباشان، اسماعیل به سلطنت نشست.

اسماعیل دوم پس از بدست گرفتن حکومت به قتل عام فجیع درباریان دست زد. او بسیاری از شاهزادگان خاندان سلطنتی را کشت و یا کور کرد. اما پس از حدود یک سال سلطنت، او را با زهر هلاک کردند. پس از اسماعیل دوم برادرش محمد خدابنده نابینا را به سلطنت رساندند اما او به سال ۹۶۶ قمری تاج و تخت را به عباس تسلیم کرد و وی با نام شاه عباس تاج بر سر نهاد.

اوج حکومت صفویه

شاه عباس با نبوغ خود، اولویت ها را کاملاً‌ مشخص کرد:

  • نخست احیاء امنیت داخلی و قانون و نظم
  • تجدید سازمان سپاه و اصلاح نظام مالی
  • بیرون راندن ازبکان از خراسان
  • باز پس گرفتن نواحی غربی کشور از اشغال عثمانی

البته وی در برابر خطر ازبکان در آغاز با سلطان عثمانی صلح (۹۹۸ قمری) و بر اساس معاهده‌ای، بسیار از نواحی غنی غرب کشور را به آنان واگذار نموده بود.

در امور داخلی در صدد برآمد تا غیر از عناصر قزلباش و تاجیک (ایرانی)، از غلامان گرجی چرکس و ارمنی نیز بهره برد و آنان را به عنوان نیروی سوم در امور حکومت دخالت دهد. وی یک سپاه دائمی تشکیل داد که به شاهسون معروف شدند. اینان چنان تربیت یافته بودند که غیر از شخص شاه به هیچ کس دیگر وابستگی نداشتند. پس از آن که شاه عباس امور داخلی کشور را انتظام بخشید؛ به سال ۱۰۰۶ قمری با سپاهی آهنگ خراسان کرد تا ازبکان را گوشمالی دهد. ازبکان پس از شکست، تن به صلح دادند و شاه عباس با تثبیت مرز شرقی کشور به پایتخت خود اصفهان بازگشت. چند سال بعد هم در غرب کشور عثمانی‌ها را سخت شکست داد و آنان را از نواحی غربی قلمرو ایران بیرون راند. (۱۰۱۴ قمری)

شاه عباس افزون بر بدست آوردن موفقیت‌های بزرگ سیاسی و نظامی، به امور هنری نیز توجه شایانی مبذول می‌داشت. در زمان او هنر به اوج شکوفائی خود رسید. هنر قالیبافی، تهیه ابریشم و پارچه‌های ابریشمی، تذهیب و تصویرنگاری، خوشنویسی و معماری در این دوره رواج بسیاری یافت. اصفهان به شهری پررونق تبدیل شد. بازرگانان از چین، آسیای مرکزی و اروپا و نقاط دیگر برای تجارت به اصفهان روی می‌آوردند. به طور کلی دوره شاه عباس عصر طلایی سیاسی و اقتصادی ایران بود و به درستی بر او لقب «کبیر» نهادند.

سقوط صفویه

پس از مرگ شاه­ عباس (۱۰۳۸ قمری) نوه‌اش، با نام شاه صفی بر تخت نشست. پادشاه جدید به هیچ وجه لیاقت و شایستگی سلف خویش را نداشت. در زمان شاه صفی برخی از شهرهای کلیدی ایران چون قندهار و بغداد از دست صفویان بیرون شد. هر چند پس از مرگ شاه صفی (۱۰۵۲ قمری) و به حکومت رسیدن عباس دوم کوشش‌هایی در جهت احیای اقتدار حکومت صفوی صورت گرفت و او توانست شهرهایی چون قندهار را بازپس گیرد؛ اما در زمان جانشینان وی شاه سلیمان و شاه سلطان حسین به سبب بی‌کفایتی اینان، حکومت صفویه رو به ضعف نهاد و به سراشیبی سقوط نزدیک‌تر شد. یکی از مشخصات بارز اواخر دوره صفوی، بی‌علاقگی به اداره امور کشور بود که در نهایت سبب شد تا فساد و هرج و مرج روزافزون در حکومت ولایات به وجود آید.

ضعف حکومت صفویه، بدین مرحله رسید که افغانان غلجایی به فرماندهی "میر ویس" قندهار را تسخیر کردند (۱۱۲۰ قمری)، و پس از مرگ میر ویس، پسرش محمود بر آن شد تا حکومت صفویان را منقرض سازد. وی پس از تصرف کرمان و یزد، آهنگ اصفهان کرد و پایتخت صفویه را به محاصره خود درآورد. سرانجام شاه سلطان حسین تاج و تخت را به محمود تسلیم کرد و در سال ۱۱۳۵ قمری خاندان صفویه از صحنه حکومت ایران کنار رفتند.

دین و مذهب در عصر صفوی

استقرار و استمرار دولت صفوی در ایران به نهادینه شدن ساختار دینی در کشور انجامید. حکام صفوی به منظور مشروعیت بخشیدن به حکومت خود از طریق پیوند به اسلام به ویژه تشیع، از هیچ کوششی دریغ نکردند. با روی کار آمدن صفویان نظریه‌های دینی دولت از تسنن به تشیع اثنی ­عشری مبدل شد و زمینه اجرای احکام، برنامه و آموزه‌های نظری شیعه در فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی فراهم آمد.

ظهور ساختار دیوانی دینی در عهد صفوی، به کار گماردن علمای دینی در برخی از مناصب دولتی از جمله تعیین مقام صدر، حاصل تعامل صفویان و علمای تشیع بود. در عصر صفوی «تشیع» مذهب رسمی کشور شد و ایران به عنوان کانون اصلی تشیع‌ اثنی عشری مورد توجه قرار گرفت. بی‌تردید عهد صفوی را باید فعال‌ترین دوره تاریخی ایران از نظر رشد و توسعه افکار مذهبی دانست.

دولت‌مردان صفوی در آغاز و به بهانه تقویت پایه‌های حکومتی، در راستای ایجاد مراکز مذهبی، ترجمه کتاب­های دینی از عربی به فارسی و دعوت از علمای تشیع (حتی از جبل عامل لبنان و بحرین) تلاش‌های فراوانی کردند. در عهد صفوی خواندن کتب مذهبی رونق یافت، روضه‌خوانی که در اصل خواندن کتاب «روضة‌الشهداء» واعظ کاشفی بود حاصل ترغیب‌ها و تشویق‌های این دوره است.

شماری از علمای بزرگ مذهبی در عهد صفویه عبارتند از:

شیخ نورالدین عاملی کرکی معروف به محقق ثانی (م، ۹۴۰ق)؛ شیخ عبدالعلی فرزند محقق کرکی (م، ۹۹۳ق)؛ غیاث‌الدین منصور بن صدرالحکماء (م، ۹۴۰ق)؛ زین‌الدین عاملی ملقب به شهید ثانی (م، ۹۶۶ق)؛ شیخ حسین عاملی (م، ۱۰۴۰ق)؛ شیخ بهایی (م، ۱۰۲۱ق) ابوالقاسم میرفندرسکی (م، ۱۰۷۰ق)؛ ملامحسن فیض کاشانی (م، ۱۰۹۱ق)؛ محمد باقر مجلسی (م، ۱۱۱۱ق).

پانویس

  1. علی اکبر ولایتی، تقویم تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، جلد اول، بخش دوم، ص ۱۴۰۳

منابع

  • دایرة المعارف تشیع، زیر نظر احمد صدر حاج سید جوادی، کامران فانی و بهاءالدین خرمشاهی؛ تهران، نشر محبّی، ج۱۰.
  • معارف و معاریف، سید مصطفی حسینی دشتی، تهران، موسسه آرایه، ج۶، ص۷۰۲.
  • پژوهشکده باقر العلوم، دانشنامه پژوهه، بازیابی: ۱۹ خرداد ۱۳۹۲.
  • تقویم تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، علی اکبر ولایتی، انتشارات امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۹۲.