ولادت حضرت فاطمه سلام الله علیها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

تقویم هجری قمری

روز واقعه:۲۰ جمادی الثانی
۵ بعثت

حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام، دختر گرامی پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و حضرت خدیجه علیهاالسلام، به اعتقاد مشهور میان مورخان شیعه، در سال پنجم بعثت به دنیا آمد.

تاریخ ولادت حضرت فاطمه

درباره تاریخ تولد حضرت زهرا سلام الله علیها گرچه همگان اتفاق دارند که در ماه جمادی الآخر واقع گردیده است، اما در سال تولد او میان شیعیان و اهل سنت اختلاف است. اهل سنت معتقدند که آن حضرت در جمادی الآخر پنج سال پیش از بعثت یعنی در ۳۵ سالگی رسول خدا صلی الله علیه و آله به دنیا آمد، ولیکن مورخان و سیره‌نگاران شیعه با تبعیت از گفتار امامان معصوم علیهم‌السلام معتقدند که آن حضرت پس از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله دیده به جهان گشود، زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله مدتی پس از بعثت به فرمان پروردگار متعال به معراج رفت و با عروج خویش به بسیاری از اسرار عالم خلقت و عوالم غیب آگاهی یافت و در آن مدت از خوراکی‌های بهشت تناول کرد و پس از بازگشت به زمین و برگشتن به خانه با همسرش هم‌بستر شد و نطفه پاک و بهشتی دخترش فاطمه زهرا سلام الله علیها در چنین فضایی منعقد گردید.

اما خود شیعیان با این که تولد آن حضرت را پس از بعثت می‌دانند، در سال آن اتفاق چندانی ندارند. اکثر آن‌ها سال پنجم بعثت و هشت سال پیش از هجرت و عده‌ای سال دوم بعثت و یازده سال پیش از هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله را تاریخ تولد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌دانند.[۱] شیخ طوسى در (مصباح) و اکثر علما ذکر کرده اند که ولادت آن حضرت در روز بیستم ماه جمادى الثانی بوده و گفته اند که در روز جمعه سال دوم از بعثت بوده و بعضى سال پنجم از بعثت گفته اند.[۲]

کیفیت حمل حضرت خدیجه

علامه مجلسى رحمه اللّه در «حیاة القلوب» فرموده که صاحب «عُدَد القویة» روایت کرده است که پنج سال بعد از بعثت حضرت رسالت پناه صلى اللّه علیه و آله، حضرت فاطمه علیهاالسلام از حضرت خدیجه علیهاالسلام متولد شد و کیفیت حمل خدیجه به آن حضرت چنان بود که روزى حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله در ابطح نشسته بود با امیرالمؤمنین علیه السلام و عمار بن یاسر و منذر بن ضحضاح و حمزه و عباس و ابوبکر و عمر، ناگاه جبرئیل نازل شد با صورت اصلى خود و بال هاى خود را گشود تا مشرق و مغرب را پر کرد و ندا کرد آن حضرت را که اى محمد، خداوند على اعلی تو را سلام مى رساند و امر مى نماید که چهل شبانه روز از خدیجه دورى اختیار کنى؛ پس آن حضرت چهل روز به خانه خدیجه نرفت و روزها روزه مى داشت و شب ها تا صبح عبادت مى کرد و عمار را به سوى خدیجه فرستاد و گفت: او را بگو که اى خدیجه نیامدن من به سوى تو از کراهت و عداوت نیست ولیکن پروردگار من چنین امر کرده است که تقدیرات خود را جارى سازد و گمان مبر در حق خود جز نیکى، و به درستى که حق تعالى به تو مباهات مى کند هر روز چند مرتبه با ملائکه خود و باید هر شب در خانه خود را ببندى و در رختخواب خود بخوابى و من در خانه فاطمه بنت اسد مى باشم تا مدت وعده الهى منقضى گردد.

و خدیجه هر روز چند نوبت از مفارقت آن حضرت مى گریست و چون چهل روز تمام شد، جبرئیل بر آن حضرت نازل شد و گفت: اى محمد، خداوند على اعلی تو را سلام مى رساند که مهیا شو براى تحفه و کرامت من، پس ناگاه میکائیل نازل شد و طبقى آورد که دستمال از سندس بهشت بر روى آن پوشیده بودند و در پیش آن حضرت گذاشت و گفت: پروردگار تو مى فرماید که امشب بر این طعام افطار کن و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام گفت که هر شب چون هنگام افطار آن حضرت مى شد مرا امر مى کرد که در را مى گشودم که هر که خواهد بیاید و با آن حضرت افطار نماید، در این شب مرا فرمود که بر دَرِ خانه بنشین و مگذار کسى داخل شود که این طعام بر غیر من حرام است؛ پس چون اراده افطار نمود، طبق را گشود و در میان آن طبق از میوه هاى بهشت یک خوشه خرما و یک خوشه انگور بود و جامى از آب بهشت، پس از آن میوه ها تناول فرمود که سیر شد و از آن آب آشامید تا سیراب شد و جبرئیل از ابریق بهشت آب بر دست مبارکش مى ریخت و میکائیل دستش را مى شست و اسرافیل دستش را از دستمال بهشت پاک مى کرد و طعام باقیمانده با ظرف ها به آسمان بالا رفت.

و چون حضرت برخاست که مشغول نماز شود، جبرئیل گفت که در این وقت نماز تو را جایز نیست (معلوم است که مراد نمازهاى نافله و مستحبّى است نه نماز فریضه، چه دأب نبى و امام بر آن است که نماز را مقدم بر افطار مى دارند) باید که الحال به منزل خدیجه روى و با او مضاجعت نمائى که حق تعالى مى خواهد که در این شب از نسل تو ذریه اى طیبه خلق نماید.

پس آن حضرت متوجه خانه خدیجه شد و خدیجه گفت که من با تنهائى الفت گرفته بودم و چون شب مى شد درها را مى بستم و پرده ها را مى آویختم و نماز خود را مى کردم و در جامه خواب خود مى خوابیدم و چراغ را خاموش مى کردم در این شب در میان خواب بودم که صداى دَرِ خانه را شنیدم، پرسیدم که کیست در را مى کوبد که به غیر محمد، دیگرى را روا نیست کوبیدن آن؟

آن حضرت فرمود: اى خدیجه! باز کن در را که منم محمد، چون صداى فرح افزاى آن حضرت را شنیدم از جا جستم و در را گشودم و پیوسته عادت آن حضرت آن بود که چون اراده خوابیدن مى نمود آب مى طلبید و وضو تجدید مى کرد و دو رکعت نماز به جا مى آورد و داخل رختخواب مى شد و در این شب مبارک سحر هیچ یک از این ها نکرد و تا داخل شد دست مرا گرفت و به رختخواب برد و چون از مضاجعت برخاست من نور فاطمه را در شکم خود یافتم.[۳]

حضرت فاطمه سلام الله علیها آخرین فرزند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از همسرش حضرت خدیجه سلام الله علیها بود. خدیجه سلام الله علیها در خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله دارای دو پسر به نام‌های قاسم و عبدالله بود که قاسم پیش از بعثت و عبدالله پس از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله به دنیا آمده بودند و چهار دختر به نام‌های زینب، رقیه، ام‌کلثوم و فاطمه زهرا سلام الله علیها شد که همه آنان پیش از بعثت پیامبر و تنها فاطمه زهرا سلام الله علیها (و به روایتی ام‌کلثوم و فاطمه زهرا سلام الله علیها) پس از بعثت دیده به جهان گشودند.

کیفیت ولادت حضرت فاطمه

شیخ صدوق رحمه اللّه به سند معتبر از مُفَضّل بن عمر روایت کرده است که گفت: از امام صادق علیه السلام سؤال کردم که چگونه بود ولادت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام؟

حضرت فرمود: که چون خدیجه اختیار مزاوجت حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله و سلم نمود، زنان مکه از عداوتى که با آن حضرت داشتند از او هجرت نمودند و بر او سلام نمى کردند و نمى گذاشتند که زنى به نزد او برود، پس خدیجه را به این سبب، وحشتى عظیم عارض شد ولیکن عمده غم و جزع خدیجه براى حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله و سلم بود که مبادا از شدت عداوت ایشان آسیبى به آن حضرت برسد.

چون به حضرت فاطمه علیهاالسلام حامله شد فاطمه در شکم با او سخن مى گفت و مونس او بود و او را صبر مى فرمود، خدیجه این حالت را از حضرت رسالت پنهان مى داشت، پس روزى حضرت داخل شد شنید که خدیجه سخن مى گوید با شخصى و کسى را نزد او ندید، فرمود که اى خدیجه با که سخن مى گوئى؟

خدیجه گفت: فرزندى که در شکم من است با من سخن مى گوید و مونس من است! حضرت فرمود: که اینک جبرئیل مرا خبر مى دهد که این فرزند دختر است و او است نسل طاهر با میمنت و برکت و حق تعالى نسل مرا از او به وجود خواهد آورد، و از نسل او امامان و پیشوایان دین به هم خواهند رسید و حق تعالى بعد از انقضاى وحى، ایشان را خلیفه هاى خود خواهد گردانید در زمین.

و پیوسته خدیجه در این حالت بود تا آن که ولادت جناب فاطمه علیهاالسلام نزدیک شد. چون درد زائیدن در خود احساس کرد به سوى زنان قریش ‍و فرزندان هاشم کس فرستاد که نزد او حاضر شوند؛ ایشان در جواب او فرستادند که فرمان ما نبردى و قبول قول ما نکردى و زن یتیم ابوطالب شدى که فقیر است و مالى ندارد. ما به این سبب به خانه تو نمى آئیم و متوجه امور تو نمى شویم.

خدیجه چون پیغام ایشان را شنید بسیار اندوهناک گردید در این حالت ناگاه دید که چهار زن گندمگون بلند بالا نزد او حاضر شده و به زنان بنى هاشم شبیه بودند، خدیجه از دیدن ایشان بترسید، پس یکى از ایشان گفت که مترس اى خدیجه که ما رسولان پروردگاریم به سوى تو؛ و ما ظهیران توئیم، منم ساره زوجه ابراهیم علیه السلام و دوم آسیه دختر مزاحم است که رفیق تو خواهد بود در بهشت و سوم مریم دختر عِمران است و چهارم کلثوم خواهر موسى بن عمران است و حق تعالى ما را فرستاده است که در وقت ولادت نزد تو باشیم و تو را بر این حالت معاونت نمائیم.

پس یکى از ایشان در جانب راست خدیجه نشست و دیگرى در جانب چپ و سوم در پیش رو و چهارم در پشت سر، پس حضرت فاطمه علیهاالسلام پاک و پاکیزه فرود آمد و چون به زمین رسید نور او ساطع گردید به مرتبه اى که خانه هاى مکه را روشن گردانید و در مشرق و مغرب زمین موضعى نماند مگر آن که از آن نور روشن شد و ده نفر از حورالعین به آن خانه درآمدند و هر یک اِبْریقى و طشتى از بهشت در دست داشتند و ابریق هاى ایشان مملو بود از آب کوثر، پس آن زنى که در پیش روى خدیجه بود جناب فاطمه علیهاالسلام را برداشت وبه آب کوثر غـُسل یا شست و شو داد و دو جامه سفیدى بیرون آورد که از شیر سفیدتر و از مُشْک وعَنْبَر خوشبوى تر بود و فاطمه علیهاالسّلام را در یک جامه از آن پیچید و جامه دیگر را مقنعه او گردانید پس او را به سخن درآورد.

فاطمه گفت: اَشهدُ اَنْ لااِلهِ اِلا اللّهُ وَ اَنَّ اَبی رَسولُ اللّهِ سیِّدُ الاَنبیاءِ وَ اَنَّ بَعْلی سَیِّدُالاَوْصِیاءِ وَ وُلْدی سادَةُ الاَسْباطِ؛ گواهى مى دهم به یگانگى خدا و به آن که پدرم رسول خدا سید پیغمبران است و شوهرم سید اوصیاء پیغمبران است و فرزندانم سید فرزندزاده هاى پیغمبران است.

پس بر هر یک از آن زنان سلام کرد و هر یک را به نام ایشان خواند، پس آن زنان شادى کردند و حوریان بهشت خندان شدند و یکدیگر را بشارت دادند به ولادت آن سیده زنان عالمیان. و در آسمان نور روشنى هویدا شد که پیش تر چنان نورى مشاهده نکرده بودند، پس آن زنان مقدسه با خدیجه خطاب کردند و گفتند: بگیر این دختر را که طاهره و مطهره است پاکیزه و بابرکت است، حق تعالى برکت داده او را و نسل او را، پس خدیجه آن حضرت را گرفت شاد و خوشحال و پستان خود را در دهان او گذاشت، پس فاطمه علیهاالسلام در روزى آن قدر نمو مى کرد که اطفال دیگر در ماهى نمو کنند و در ماهى آن قدر نمو مى کرد که اطفال دیگر در سال نمو کنند.[۴]

پانویس

  1. نک: بیت الأحزان، شیخ عباس قمی، ص ۱۸؛ العدد القویة، علی بن یوسف حلی، ص ۲۱۹؛ زندگانی چهارده معصوم علیهم‌السلام، ترجمه اعلام الوری، ص ۲۲۱؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، محمدهادی یوسفی، ج ۱، ص ۳۴۸.
  2. مصباح المتهجد، شیخ طوسى ص ۵۵۱، بیروت، چاپ اعلمى.
  3. تاریخ پیامبران (حیاة القلوب)، ۳/۲۵۵ـ۲۵۶، چاپ سرور.
  4. امالى شیخ صدوق، ص ۶۹۰، مجلس ۸۷، حدیث ۹۴۷.

منابع

  • مؤسسه تبیان، نرم‌افزار دایرة‌المعارف چهارده معصوم علیهم‌السلام.

مطالب مرتبط