حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام (۵ بعثت - ۱۱ قمری)، دختر گرامی پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و حضرت خدیجه، همسر امام علی علیه‌السلام و مادر امام حسن و امام حسین علیهماالسلام است. حضرت فاطمه، معصومه است و یازده نفر از ائمه شیعه از نسل آن حضرت هستند. آیات و سوری از قرآن کریم همچون سوره کوثر، سوره انسان، آیه تطهیر و آیه مودت در شأن حضرت فاطمه و همسر و فرزندانش نازل گردیده و ایشان به عنوان اهل بیت رسول خدا خوانده شده اند. مطابق با روایتی از پیامبر اکرم، دوستی و دشمنی با حضرت فاطمه به منزله دوستی و دشمنی با پیامبر است و در روایتی دیگر آن حضرت را «سیدة نساء العالمین» نامیده است.

حضرت فاطمه سلام الله علیها پس از رحلت پیامبر اسلام، از حق خلافت همسرش که به تعیین الهی بود به شدت دفاع نمود و در جریان هجوم عمر بن خطاب به خانه‌اش (به هواداری از خلافت ابوبکر)، به شهادت رسید.

حضرت-فاطمه.jpg
مقام ام الائمه
نام فاطمه
القاب زهرا، سیدة نساء العالمین، بتول، صدیقه، طاهره و ...
کنیه ام ابیها، ام الائمه، ام الحسن، ام الحسین، ام المحسن
پدر حضرت محمد صلی الله علیه و آله
مادر ام المؤمنین خدیجه کبری (سلام الله علیها)
زادروز بیستم جمادی الاخر، پنج سال پس از بعثت
زادگاه مکه مکرمه
مدت امامت ـــ
مدت عمر ۱۸ سال
تاریخ شهادت ۳ جمادی الثانی سال ۱۱ هجری
علت شهادت وارد شدن ضربه به پهلوی حضرت در حمله به خانه ایشان
قاتل توسط مهاجمان به خانه ایشان
مدفن مدینه منوره


نام، القاب و کنیه‌ها

برای آن حضرت در منابع القاب بسیاری ذکر شده است. در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است: براى فاطمه نزد خداى عز و جل نه نام است: فاطمه، صدیقه، مبارکة، طاهرة، راضیة، مرضیة، محدثة، زهراء.[۱]

معنی فاطمه

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نام ایشان را فاطمه گذشتند. کلمه فاطمه اسم فاعل است که از مصدر "ف ط م" گرفته شده ؛ فَطمَ در زبان عربی به معنی بریدن، قطع کردن و جدا شدن آمده‌است. در مورد علت این نامگذاری در حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمده است: "إنّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ فَطمَ ابْنَتِی فاطِمَة وَ وُلدَها وَمَنْ أَحَبًّهُمْ مِنَ النّارِ فَلِذلِک سُمّیتْ فاطِمَة؛ خداوند دخترم فاطمه و فرزندانش و هر کس که آنها را دوست داشته باشد را از آتش دوزخ جدا کرده است به این دلیل او فاطمه نامیده شده است."[۲]

در جایی دیگر دلیل گذاشتن نام فاطمه را این گونه بیان کردند که از هر گونه بدی جدا و بریده شده است.[۳]

القاب و کنیه‌ها

از القاب ایشان لقب زهرا از شهرت بیشتری برخوردار است، و گاه با نام او همراه می آید (فاطمه الزهرا). زهرا مونث أَزْهَر است به معانی: روشن، آنکه چهره درخشان دارد، آنکه رنگ پاک و سفید دارد، ماه درخشان‏.[۴]

از امام صادق(ع) پرسیدند چرا فاطمه را زهرا نامیدند؟ فرمود: زیرا فاطمه چنان بود که چون در محراب می ایستاد نوری از او برای اهل آسمان درخشش می کرد همان طور که ستارگان برای اهل زمین درخشش دارند.[۵]

از القاب آن حضرت که نشان از جایگاه بسیار رفیع ایشان دارد، لقب سیدة نساء العالمین (بزرگ بانوی زنان جهان) که پیامبر اکرم (ص) آن حضرت را چنین خوانده است.[۶]

برخی از کنیه های آن حضرت عبارتند از: ام الحسن، ام الحسین، ام المحسن، ام الائمه،[۷] ام ابیها، اُمّ‌الخیرة، اُمّ‌المؤمنین، اُمّ‌الأخیار، اُمّ‌الفضایل، اُمّ‌الأزهار، اُمّ‌العلوم، اُمّ‌الأسماء.[۸]

برای تفصیل رجوع شود به مقاله: «القاب حضرت فاطمه سلام الله علیها».

زندگی‌نامه حضرت فاطمه

ولادت

روایات پیرامون سال ولادت حضرت زهرا علیهاالسلام متعدد و مختلف است اما سه مورد پنج سال پیش از بعثت، سال دوم بعثت و سال پنجم بعثت از شهرت بیشتری برخوردار است. شیخ طوسی در ضمن بیان مناسبتهای ماه جمادی الثانی آورده است:

«روز ۲۰ ماه جمادی الثانی سال دوم مبعث، ولادت فاطمه علیها السلام در برخی روایات است و در روایتی دیگر، سال پنجم ذکر شده است و عامه (اهل سنّت) روایت می کنند که ولادت آن حضرت ۵ سال پیش از مبعث بوده است.»[۹]

همچنان که شیخ طوسی گفته، مشهور در میان مورخین اهل سنت، سال پنجم قبل از مبعث است. و عده ای تصریح به همزمانی آن با سال تجدید بناء کعبه یعنی سال پنجم پیش از مبعث نموده اند.[۱۰]

از علمای شیعه، شیخ مفید ولادت آن حضرت را سال دوم بعثت دانسته است و کفعمی نیز این قول را ترجیح داده است.[۱۱] این قول مطابق است با روایتی که حاکم نیشابوری از علمای اهل سنت در کتاب مستدرک با استناد به امام جعفر صادق(علیه السلام) پذیرفته است: «فاطمه در ۲۱ سالگی درگذشت و هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) ۴۱ سال داشت به دنیا آمد».[۱۲]

قول سوم که به نظر می رسد مشهور بین علماء شیعه است، (البته بعضی علمای اهل سنت نیز قائل به آن شده اند)[۱۳] و روایات چندی نیز بر آن دلالت دارد، سال پنجم بعد از مبعث را هنگام ولادت می داند.[۱۴][۱۵]

از میان این اقوال قول پنج سال پیش از بعثت به دلائل زیر نمی توان مورد قبول واقع شود:

  • مورخان گفته اند که همه فرزندان خدیجه علیهاالسلام پس از بعثت به دنیا آمدند.[۱۶]
  • نسایی روایت کرده که وقتی ابوبکر و عمر از فاطمه علیهاالسلام خواستگاری کردند، پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله آنان را با این عذر که فاطمه کوچک است، رد کرد.[۱۷] اگر گفته اهل سنت درست باشد که فاطمه علیهاالسلام پنج سال پیش از بعثت به دنیا آمده، در این صورت باید عمر او به هنگام خواستگاری که به اتفاق همه مورخان پس از هجرت بوده، حدود هجده یا نوزده سال باشد. در حالی که به کسی که در این سن است، کوچک گفته نمی شود.[۱۸]

مطابق با برخی روایات، رسول خدا (ص) قبل از انعقاد نطفه حضرت زهرا سلام الله علیها، از سوی خدا مأمور شد که چهل شبانه روز از حضرت خدیجه (س) فاصله بگیرد و خانه را ترک نموده در مکانی معتکف گردد. آن حضرت این ایام را به روزه و عبادت سپری نمود و در پایان این اعتکاف چهل روزه جبرئیل بر رسول خدا فرود آمد و در حالى که طعامى با خود به همراه آورده بود، به پیامبر گفت: به فرمان خداوند با این طعامى که به دستور خدا از بهشت براى تو آورده‌ام افطار کن. پس رسول خدا با آن غذا افطار نمود و پس از افطار به سوى خانه خدیجه روان شد و همان شب نطفه پاک فاطمه منعقد گردید.[۱۹]

در روایتی آمده است که رسول خدا (ص) در دوران حمل حضرت فاطمه سلام الله علیها توسط خدیجه به او فرمود: اى خدیجه! جبرئیل مرا بشارت داده که او دختر است، و گفته که او منشأ نسلى پاک و مبارک است و خداوند تبارک و تعالى مقدّر نموده که نسل من از طریق او برقرار و پایدار بماند، و مقرّر فرموده که فرزندان او پس از انقطاع وحى، امام و خلیفه خدا در زمین باشند.[۲۰]

حضرت زهرا در زمان پیامبر اکرم

در مکه:

زندگی حضرت فاطمه (س) از آغاز کودکی آمیخته به سختی ها و رنجها و مشکلات فراوان بود. هنوز بیش از دو سال از زندگی حضرت زهرا (س) نگذشته بود که قریش در صدد کشتن رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) برآمدند.[۲۱] و چون ابوطالب از این تصمیم مطلع گشت از بنی عبدالمطلب خواست تا داخل شعب ابوطالب شده و از جان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دفاع کنند. آنان به جز ابولهب و ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب به شعب رفتند.[۲۲] قریش نیز در واکنش به این حرکت، پیوندهای اقتصادی، اجتماعی، خانوادگی و ... را با آنان قطع کرد. این محاصره سه سال به طول انجامید.[۲۳] مطابق با گزارش های تاریخی کسانی که درون شعب بوده‌اند، وضعیت سختی داشتند آنها قادر به برطرف کردن مایحتاج خود نبوده و حتی قریش راه ورود طعام و آب را بر روی آنان بسته بودند.[۲۴]

در سال دهم بعثت پس از آنکه بنی هاشم از شعب ابی طالب بیرون آمدند و وضعیت آنها رو به بهبودی می رفت، حضرت ابوطالب (علیه السلام) از دنیا رفت و به فاصله چند روز پس از آن در حالی حضرت فاطمه سلام الله علیها بیش از پنج سال نداشتند، مادرش حضرت خدیجه (سلام الله علیها)، از دنیا رفت. در روایتی آمده است، پیش از خاکسپاری، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به قبر ایشان فرود آمدند در حالی که «فاطمه» دامان پدرش، پیامبر را گرفته بود و دور پدر می گشت و می پرسید: پدر جان! مادرم کجاست؟ و پیامبر پرسش او را بی پاسخ می گذاشت. او به سوی دیگران می رفت و از آنان سراغ مادر پرمهر خویش را می گرفت که در این هنگام «جبرئیل» فرود آمد و به پیامبر خبر داد که: «پروردگارت به شما فرمان می دهد که سلام ما را به «فاطمه» برسان و به او بگو: مادرش «خدیجه» اینک در بهشت زیبا و پرطراوت خداست... و او در کنار «آسیه» و «مریم» دختر «عمران» و مادر «مسیح» است. پیامبر، «فاطمه» را در آغوش گرفت و مورد محبت قرار داد و پیام خدا را به او رسانید.[۲۵]

پس از وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها، سالهای حضور پیامبر در مکه مملوّ از آزارها و اهانت ها و تلاش های مستمر دشمنان برای محو اسلام و مسلمین بود. گاه دشمنان سنگدل، خاک یا خاکستر بر سر پیامبر (صلی الله علیه وآله) می پاشیدند، هنگامی که پیامبر به خانه می آمد، فاطمه (علیها السلام) خاک و خاکستر را از سر و صورت پدر پاک می کرد، در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، پیامبر می فرمود: «دخترم! غمگین مباش و اشک مریز که خداوند حافظ و نگهبان پدر توست».[۲۶]

در روایت آمده است دشمنان در حِجْر اسماعیل اجتماع داشتند و به بت ها سوگند خوردند که هر کجا «محمّد» را پیدا کنند، او را به قتل برسانند. فاطمه(علیها السلام) این خبر را شنید و به اطلاع پدر رسانید تا مراقبت بیشتری از خود کند.[۲۷]

در صحیح بخاری آمده است: ابوجهل مشتی از اراذل مکه را تحریک کرد که به هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه وآله) در مسجدالحرام به سجده رفته بود، شکمبه گوسفندی را بیاورند و بر سر حضرت بیفکنند، هنگامی که این عمل انجام شد ابوجهل و اطرافیانش صدا به خنده بلند کردند و پیامبر را به باد مسخره گرفتند. بعضی از یاران، منظره را دیدند اما دشمن بی رحم چنان آماده بود که توانایی بر دفاع نداشتند. این خبر به گوش دختر کوچکش فاطمه (علیها السلام) رسید، به سرعت به مسجدالحرام آمد و با شجاعت مخصوص خودش ابوجهل و یارانش را با شمشیر زبان مجازات کرد، و به آنها نفرین فرمود.[۲۸]

هجرت به مدینه:

پس از رحلت ابوطالب و عدم حمایت بنی هاشم از رسول خدا (ص)، مکه دیگر جای امنی برای ایشان نبود و هر لحظه امکان قتل ایشان وجود داشت. پس از آنکه عده ای از مردم یثرب مسلمان شدند و دو بار در عقبه وفاداری خود را به رسول خدا (ص) اعلام کردند، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تصمیم به هجرت به مدینه گرفتند. پیامبر (صلی الله علیه و آله) در شبی که به لیلة المبیت معروف است و در آن شب قریشیان تصمیم به قتل ایشان گرفته بودند، با فداکاری امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) راهی مدینه شدند.

در آن شب پیامبر (ص)، على (ع) را فرمود که صبح و شام بر دامنه کوه فریاد زند: هر که نزد محمّد امانتى دارد بیاید تا امانتش را به او پس دهیم. سپس به او فرمود: على؛ از این پس ناپسندى از قریش نخواهى دید تا به من بپیوندى. پس امانت مرا در حضور مردم و آشکارا ادا کن. من فاطمه دخترم را به تو مى‌ سپارم و هر دوى شما را به خداوند؛ او شما را حفظ کند.

پس از ورود رسول الله به قباء آن حضرت در منزل عمرو ابن عوف ساکن شدند و زمانی که ابوبکر پیشنهاد رفتن به مدینه را داد، آن حضرت نپذیرفتند و فرمودند: «من داخل مدینه نمی شوم تا اینکه پسر برادرم (یعنی علی علیه السلام) و دخترم فاطمه نزد من بیایند». وقتی شب شد ابوبکر از رسول الله (ص) جدا شده و داخل مدینه شد اما پیامبر در قباء باقی ماند و نامه ای برای علی (ع) نوشت و در آن از او خواست تا به ایشان بپیوندد. وقتی نامه به امیرالمومنین (ع) رسید حضرت به همراه حضرت فاطمه و مادرش فاطمه بنت اسد و فاطمه دختر زبیر بن عبدالمطلب و به راه افتاد و به دنبال آنها ایمن فرزند ام ایمن (غلام رسول خدا) و ابو واقد فرستاده رسول خدا نیز آمده و به آنها ملحق شدند. وقتی قریشیان مطلع شدند، عده ای را به دنبال آن حضرت و همراهان فرستادند و قصد وادار نمودن امام علی علیه السلام برای بازگرداندن کاروان به مکه را نمودند که با دفاع قهرمانانه ی آن حضرت، خوار و حقیر به مکه بازگشتند. و حضرت علی علیه السلام به همراه همسفرانش راه مدینه را پیش گرفتند و پس از مدتی به ضجنان رسیدند؛ شب را در آنجا مانده و در طول شب به عبادت خداوند مشغول بودند، در حال ایستاده یا نشسته و حتی در حالی که به پهلو دراز کشیده بودند. صبح هنگام مجددا راه مدینه را پیش گرفته و به هر منزلگاهی می رسیدند به همین وضعیت به عبادت می پرداختند.[۲۹]

در روایت ابو عبیده از پدرش و ابن ابی رافع آمده است که: در شأن آنها قبل از رسیدنشان به پیامبر این آیات نازل گردید: «الَّذِینَ یذْکرُونَ اللَّهَ قِیامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ وَیتَفَکرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا ...» «آنهائی که در هر حال، ایستاده و نشسته و در حال خفتن، خدا را یاد کنند و دائم در خلقت آسمانها و زمین فکر کرده، پروردگارا تو این را بیهوده نیافریده ای ...».(آل عمران، ۱۹۱) تا آنجا که می فرماید: «فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لا أُضِیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکمْ مِنْ ذَکرٍ أَوْ أُنْثى» که «ذکر» علی علیه السلام و «انثی» فاطمه سلام الله علیهاست و «بعضکم من بعض»‏ اشاره دارد به اینکه علی از فاطمه است.[۳۰]

ازدواج با امیرالمؤمنین

علماى شیعه در تعیین سن حضرت فاطمه علیها السلام به هنگام ازدواج از چهارده سال بیشتر نگفته‌اند.[۳۱] اکثر عالمان شیعه معتقدند که، سن حضرت در زمان ازدواج، ۹ یا ۱۰ یا حداکثر ۱۱ سال بوده است.[۳۲]

آن حضرت به ازدواج امام علی علیه السلام در آمد که مطابق با برخی منابع در آن زمان ۲۱ سال داشتند.[۳۳] پیش از حضرت علی علیه السلام افرادی مانند ابوبکر و عمر آمادگی خود را برای ازدواج با دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اعلام کرده بودند و هر دو از پیامبر یک پاسخ شنیده بودند و آن این که درباره ازدواج زهرا منتظر وحی الهی است.[۳۴]

مطابق با روایات وقتی حضرت علی علیه السلام به خواستگاری فاطمه سلام الله علیها رفت پیامبر به نزد فاطمه رفت و فرمود: «على بن ابى طالب، کسى است که خویشاوندى و فضیلت و اسلامش را مى شناسى و من از خدا خواسته‌ام که تو را به ازدواج بهترینِ آفریدگانش و محبوب ترینِ آنان در نزدش درآورد و على از تو خواستگارى کرده است. چه نظرى دارى؟».

فاطمه علیها السلام ساکت ماند و صورتش را برنگردانْد و پیامبر خدا، کراهتى در چهره اش ندید. پس برخاست، در حالى که مى گفت: «اللّه اکبر! سکوت او [نشانه] رضایت اوست».

پس جبرئیل علیه السلام نزدش آمد و گفت: اى محمّد! او را به ازدواج على بن ابى طالب درآور که خداوند، این دو را براى هم پسندیده است.[۳۵]

از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است که خطاب به على علیه السلام فرمود: «لولاک یا على لما کان لفاطمه کفو على وجه الارض:[۳۶] یا على اگر تو نبودى، فاطمه را بر روى زمین کفوی نبود».

علامه حسن زاده آملی در شرح این روایت گفته‌اند: نکاح بر کفائت است -که باید مرد و زن کفو هم باشند- و مرد غیر معصوم را بر زنى که صاحب عصمت است راهى نیست.[۳۷]

برای تفصیل رجوع شود به: «ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س)».

زندگی حضرت زهرا و امیرالمؤمنین

حضرت زهرا سلام الله علیها و امام علی علیه السلام زوجی هستند که هر دو معصوم و از خطا و اشتباه مبرا هستند. لذا زندگی ایشان زندگی کامل، سرتاسر طهارت و از هر نقص و اشتباهی بدور است. از روایات اندکی که در این مورد به دست رسیده است بر می آید که رفتار آنها با یکدیگر و با فرزندانشان به بهترین وجه و سرشار از عشق و علاقه بوده است. و آن دو همه امور خویش را بر اساس دستورات پیامبر اکرم (ص) تنظیم می‌نمودند.

رضایتمندی از یکدیگر:

امیرالمؤمنین علیه السلام در وصف زندگی شان با حضرت فاطمه سلام الله علیها می فرمایند: به خدای سوگند که در همه ی عمر زندگی مشترک، هرگز به فاطمه خشم نگرفته و هرگز او را به کاری وادار نساختم... . و او نیز به من هرگز خشم نگرفت و در هیچ کاری مرا نافرمانی نکرد. او به گونه ای بود که هر گاه به او می نگریستم غمها و اندوه هایم زدوده می‌شد.[۳۸]

تقسیم کارها:

حضرت على (علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها) خدمت رسول خدا (صلى الله علیه و آله) آمدند و تقاضا کردند که خدمات خانه و زندگى را براى هر یک مقرر فرماید. رسول اکرم (صلى الله علیه و آله) فاطمه (سلام الله علیها) را به خدمات درون خانه گماشت و بیرون خانه را به على (علیه السلام) واگذاشت.

حضرت فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: فقط خدا مى‌داند که من چه قدر مسرورم از این که رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) مرا ماءمور به امورى نساخت که فقط از عهده مردان برمى‌آید (کنایه از این که زنان توانایى حمل بار گران زندگى را ندارند).[۳۹] البته در موارد متعددی نیز ذکر شده است که امیرالمؤمنین (ع) در کارهای خانه به همسرشان کمک می‌کنند.[۴۰]

از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: حضرت امیر علیه السلام هیزم می‌آورد، آب می‌آورد، جاروب می‌کرد و فاطمه زهراء علیها السلام آسیاب می‎کرد، خمیر می‌کرد، نان می‌پخت.[۴۱]

تحمل سختی های زندگی:

از روایات و گزارشهای تاریخی مشخص می گردد که زندگی این زوح با سختی و البته صبر ایشان در برابر این سختیها همراه بوده است.

فرزندان:

بی شک هیج زندگی در عالم، ثمره اش پربارتر و گرانبهاتر از زندگی این دو بزرگوار نیست. ثمره این زندگی درخت امامت است. امیرالمؤمنین و حضرت زهرا(س) صاحب سه پسر و دو دختر شدند. فرزندان این دو بزرگوار عبارتند از:

  1. امام حسن (ع) دومین امام شیعیان که در سال سوم هجرت به دنیا آمدند.
  2. امام حسین (ع) سومین امام شیعیان که در سال چهارم هجرت به دنیا آمدند.
  3. حضرت زینب (س) که در سال پنجم هجری به دینا آمدند.
  4. حضرت ام کلثوم (س)
  5. حضرت محسن (ع) اولین شهید راه ولایت که به علت ضربه ای که به حضرت زهرا(س) وارد شد، ایشان در شکم مادرشان سقط شدند و به شهادت رسیدند.

حضرت فاطمه پس از پیامبر

جریان غصب خلافت:

گر چه پیامبر اکرم (ص) قبل از وفات خویش در جایگاه های مختلفی از جمله غدیر خم، حضرت علی علیه السلام را به جانشینی خویش تعیین نموده بودند، اما پس از انتشار خبر رحلت پیامبر (صلى الله علیه وآله)، در حالى که على (علیه السلام) و برخى اصحاب در تدارک غسل و تدفین پیامبر بودند، جمعى از انصار در سقیفه بنى ساعده، جمع شده و بر آن بودند تا سعد بن عباده، شیخى از بزرگان خزرج را به جانشینى رسول خدا نصب کنند. ابوبکر، عمر و ابوعبیده جراح با شنیدن این خبر، بى درنگ و شتابان روانه سقیفه شدند. و پس از رد و بدل شدن سخنانی بین افراد حاضر از قبیله های اوس و خزرج که در این جریان مقابل یکدیگر قرار گرفته بودند و عده اندک مهاجرین حاضر در جلسه که مدعی بودند طبق سخن پیامبر ائمه باید از قریش باشند، در نهایت ابوبکر، عمر و ابوعبیده توانستند به کمک فضای مخالفت پیش آمده بین اوس و خزرج توانستند برای ابوبکر به عنوان خلیفه مسلمین -علی رغم تعیین علی علیه السلام توسط پیامبر- از جمع حاضر در سقیفه بیعت بگیرند.

این امر با اعتراضات اهل بیت و اصحاب ایشان مواجه شد. در روایات آمده است که امام علی علیه السلام به همراه حضرت زهرا (ع) و حسنین (ع) در هنگام شب برای اتمام حجت با اصحاب به درب خانه های آنان می رفت و واقعه غدیر و سخنان پیامبر در حق خود، آنان را به دفاع از حق خویش فرا می خواند.[۴۲]

همچنین آمده است که عده ای از اصحاب ضمن سر باز زدن از بیعت، در خانه حضرت زهرا (س) به نشانه اعتراض تحصن کردند. خلیفه اول و دوم خبر یافتند که گروهى از مهاجرین و انصار با على بن ابیطالب در خانه فاطمه دختر رسول خدا جمع شده‎اند، پس با گروهى آمدند و به خانه هجوم آوردند.

طبری گوید: پس زبیر (پسر عمه امام علی)، با شمشیر کشیده، به مقابله او شتافت، ولی پایش لغزید و شمشیر از دستش بر زمین افتاد. پس مهاجمان حمله بردند و او را دستگیر کردند. نص طبری در این مورد این چنین است: بایعَ النّاسُ و استَشْبَتُوا لِلْبَیعه و تَخَلَّفَ عَلِیَّ و الزُّبَیرُ وَ اخْتَرطَ الزُّبَیرُ سَیفَه وَ قالَ لا اَعمَدُهُ حَتّی یبایعَ عَلیّ. فَبَلَغَ ذلِک اَبابکرِ وَ عُمَرَ. فقالَ عُمَرُ: خُذُوا سَیفَ الزُّبَیرِ فَاضْرِبوا بِهِ الحَجَر.[۴۳]

عمر به همراه دیگر مهاجمان با خشونت وارد خانه شدند. در این میان، حضرت فاطمه(س) مهاجمان را تهدید کرد که اگر از خانه بیرون نروند به خدا شکایت خواهد کرد.[۴۴] از این رو مهاجمان خانه را ترک کردند و به جز علی و بنی‌هاشم همه تحصن‌کنندگان را به مسجد بردند تا با ابوبکر بیعت کنند.[۴۵]

غصب فدک:

پس از ماجرای سقیفه و غصب خلافت، از نخستین اقدام های خلیفه این بود که فدک را از تصرف زهرا علیهاالسلام و امیرالمؤمینین علیه السلام خارج کند. از این رو ابوبکر دستور داد تا عوامل و کارگران آن حضرت را از فدک اخراج کردند و آن را به بیت‌المال ملحق نمودند.[۴۶] وی برای توجیه کار خود به روایتی دست یازید که جز او هیچ یک از صحابه و روات آن را نقل نکرده‌اند. در صحیح بخاری آمده است که ابوبکر در پاسخ حضرت زهرا (سلام الله علیها)، که به اقدام وی اعتراض نمود، چنین گفت: «إنّ رسول اللّه قال: لانورث ما ترکناه صدقة؛ ما ارث نمی‌گذاریم، هر چه از ما بماند صدقه است.[۴۷]»

پس از غصب فدک حضرت زهرا(سلام الله علیها) حضرت زهرا(سلام الله علیها) با گروهى از زنان نزد ابوبکر آمد و فرمود: آیا مى‏ خواهى زمینى را که پدرم پیغمبر خدا به من عطا فرموده بگیرى؟! ابو بکر دوات خواست تا بنویسد که فدک مال فاطمه باشد. عمر وارد شد و به او گفت: اى خلیفه پیامبر خدا! مبادا سند فدک را براى زهرا بنویسى مگر اینکه براى ادّعاى خود شاهد بیاورد.

حضرت فاطمه علیها السّلام فرمود: على و امّ ایمن براى مدّعاى من شهادت مى‏ دهند. عمر گفت: شهادت زن عجمى که فصاحت ندارد قبول نیست. على هم روى خمیر خود آتش مى ‏کشد. حضرت فاطمه با حالتى خشمناک بازگشت.[۴۸]

پس از آنکه حضرت زهرا(سلام الله علیها) موفق نشدند تا فدک را با سند و شاهد از خلیفه پس بگیرند، ایشان سرپوش بر سر افکند و خود را در چادرى پیچیده با گروهى از زنان به جانب مسجد به راه افتاد. حضرت خود را سخت مستور داشته بود و همچون پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم بدون هیچ کاستى قدم برمى‏ داشت، تا اینکه بر ابو بکر وارد شد. ابوبکر در مسجد نشسته بود و گروهى از مهاجرین و انصار بر گردش جمع شده بودند. براى دور ماندن حضرت از نگاه نامحرمان، پرده‌‏اى در مسجد آویخته شد و فاطمه علیها السّلام در پس آن قرار گرفتند و خطبه فدکیه را در مسجد رسول خدا ایراد کردند.

هجوم به خانه حضرت زهرا:

مطابق با آنچه به تفصیل در منابع شیعه نقل شده، دستگاه خلافت پس از بیعت گرفتن از مردم به انحاء گوناگون، متوجه امام علی علیه السلام شد تا به هر نحوی از آن حضرت بیعت بگیرند. عمر و عده ای دیگر از طرف خلیفه مامور شدند که به درب خانه امام علی علیه السلام رفته و ایشان را -که خلافت را مطابق تعیین خدا و ابلاغ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حق خود می دانست و از بیعت با ابوبکر سر باز می زد- برای بیعت به مسجد ببرند. آنها به زور وارد خانه فاطمه سلام الله علیها شده و آن حضرت را مضروب نموده، علی علیه السلام را با خشونت به سمت مسجد برای بیعت کشیدند.

فیض کاشانی در نوادر الاخبار کیفیت این واقعه را به نقل از منابع "التهاب نیران الأحزان‏" چنین می آورد: عمر گروهی را جمع کرد و با آنان به منزل امیر المومنین علیه السلام آمد. آنها به پشت در آمدند و در بسته بود، پس فریاد زدند ای علی خارج شو! خلیفه رسول خدا تو را می خواند، چون درب خانه به روی آنها باز نشد هیزم آوردند و آن را پشت در خانه ریختند و آتش آوردند تا آن را روشن کنند. در این هنگام عمر فریاد زد: به خدا قسم اگر در را باز نکنید آن را آتش می زنم. حضرت زهرا علیها السلام چون فهمید آنها منزلش را آتش می زنند برخواست و در را باز کرد. پس آن در را کنار زدند قبل از آنکه آن حضرت خود را از آنان بپوشاند. پس فاطمه پشت درب پنهان شد، سپس عمر در را به شدت کنار زد تا به حدی که او را بین درب و دیوار فشرد.

سپس آنها به سمت امیر المومنین علیه السلام هجوم آوردند و بر علیه او با هم یکدست شدند تا اینکه او را از خانه اش بیرون کشیدند در حالی که لباسش را به سرش کشیده بودند او را به مسجد کشیدند. پس فاطمه بین آنها و شوهرش حائل شد و گفت به خدا قسم نمی گذارم پسر عمویم را ظالمانه بکشید و ببرید وای بر شما چه زود بر خدا و رسولش در مورد ما اهل بیت خیانت کردید در حالی که رسول خدا صلی الله علیه و آله شما را به پیروی از ما و دوستی ما و و تمسک به ما فراخوانده بود. و خداوند تعالی فرمود: «قُلْ لَا أَسْأَلُکمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی؛ بگو من مزدی از شما طلب نمی کنم مگر دوستی نزدیکانم‏».

راوی گوید: پس اکثر آن گروه علی علیه السلام را به خاطر فاطمه سلام الله علیها رها کردند. پس عمر به قنفذ بن عمر امر نمود که او را به تازیانه بزند. پس قنفذ با تازیانه بر پشت او و بر پهلوهایش زد تا اینکه او را بی رمق نمود و آثار آن تازیانه ها بر جسم شریفش بر جای ماند و آن زدن، قویترین سبب در سقط جنین بود، جنینی که پیامبر اکرم (ص) او را محسن نامگذاری نموده بود... .[۴۹]

منابع اهل سنت برخی از نقل این واقعه سرباز زده یا آن را انکار نموده اند. اما تعداد زیادی از آنها مواردی را گزارش داده اند که نشان از هتک حرمت خانه حضرت زهرا یا فراهم نمودن مقدمات آتش زدن خانه دارد. گر چه به تفصیل واقعه نپرداخته اند. موارد زیر نمونه هایی از این دست است:

احمد بن یحیی جابر بغدادی بلاذری (متوفای ۲۷۰)، این رویداد تاریخی را در کتاب «انساب الاشراف» به این نحو نقل می کند: ابوبکر به دنبال علی علیه السلام فرستاد تا بیعت کند، ولی علی از بیعت امتناع ورزید. سپس عمر همراه با فتیله (آتشزا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه روبرو شد، فاطمه گفت: ای فرزند خطاب، می بینم در صدد سوزاندن خانه من هستی؟! عمر گفت: بلی، این کار کمک به چیزی است که پدرت برای آن مبعوث شده است!![۵۰]

ابن قتیبه دینوری (۲۱۲-۲۷۶) در کتاب «الإمامة و السیاسة» چنین می نویسد: ابوبکر از کسانی که از بیعت با او سربرتافتند و در خانه علی گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به در خانه علی(علیه السلام) آمد و همگان را صدا زد که بیرون بیایند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند. در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایی که جان عمر در دست اوست بیرون بیایید یا خانه را بر سرتان آتش می زنم. مردی به عمر گفت: ای اباحفصدر این خانه، فاطمه، دختر پیامبر است، گفت: باشد!![۵۱]

برخی دیگر از منابعی که به این موضوع اشاره دارند عبارتند از:

  • تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، چاپ بیروت، ج۲، ص۴۴۳
  • مصنف ابن ابی شیبه، ج۸، ص۵۷۲
  • عقد الفرید، ابن عبد ربه، چاپ مکتبة هلال، ج۴، ص۹۳
  • فرائد السمطین، ابراهیم بن محمد جوینی، طبع بیروت، ج ۲، ص ۳۴، ۳۵.

تعدادی از منابع اهل سنت نیز به نقل مطالبی پرداخته‌اند که نشان از وقوع این واقعه دارد. یا به بخشهایی از آن تصریح می نماید. به عنوان نمونه این روایت از ابوبکر در منابعی چند یافت می شود: ابوبکر درحال احتضار چنین گفت: سه چیز انجام دادم که ای کاش انجام نمی‌دادم، یکی از آن سه چیز: آرزو می کردم که ای کاش هتک حرمت خانه زهرا را نمی‌کردم.[۵۲]

ابراهیم بن سیار نظام معتزلی (۱۶۰-۲۳۱) در کتاب «الوافی بالوفیات» می گوید: عمر در روز اخذ بیعت برای ابی بکر، بر شکم فاطمه زد، او فرزندی که در رحم داشت و نام او را محسن نهاده بودند، سقط کرد.[۵۳]

ذهبی در کتاب «میزان الاعتدال» در شرح حال ابن أبی دارم می نویسد: «احمد بن محمّد» معروف به «ابن ابی دارم»، محدث کوفی (م، ۳۵۷ ق)، -کسی که محمّد بن أحمد بن حماد کوفی درباره او می گوید: «کان مستقیم الأمر عامة دهره»: او در سراسر عمر خود پوینده راه راست بود- نقل می کند که در محضر او این خبر خوانده شد: عمر لگدی بر فاطمه زد و او فرزندی که در رحم به نام محسن داشت سقط کرد.[۵۴]

عیادت ابوبکر و عمر از حضرت زهرا:

مطابق با آنچه در روایات آمده است ابوبکر به همراه عمر بن خطاب پس از واقعه هجوم و در حالی که حضرت زهرا در بستر بیماری بودند به عیادت آن حضرت آمدند و به ایشان سلام کردند، ولى آن حضرت روى خود را برگردانید و پاسخ آن‌ها را نداد. ابوبکر گفت: اى دختر پیامبر! ما آمده‌ایم تا رضایت شما را بدست آوریم از شما خواهش می‌‌کنیم که ما را ببخشید و از آن چه بر شما رسیده از ما درگذرید! زهرا سلام الله علیها فرمود: «شما اول جواب مرا بدهید، آیا از پیامبر شنیدید که درباره من فرمود: فاطمه پاره تن من است و من از او هستم. هر که او را بیازارد مرا آزرده و هر که مرا بیازارد خدا را آزرده است. هر که پس از مرگم فاطمه را بیازارد، مانند آن است که در زمان حیاتم مرا آزرده است».

آن دو گفتند: آرى شنیدیم، آنگاه فاطمه فرمود: «پروردگارا! شاهد باش این دو نفر مرا آزردند! با شما سخن نمی‌‌گویم تا پروردگارم را ملاقات کنم و از شما شکایت نمایم».[۵۵]

برای تفصیل رجوع شود به «عیادت خلفا از حضرت زهرا (س)».

شهادت حضرت فاطمه

حضرت فاطمه سلام الله علیها بر اثر ضربه وارده به آن حضرت در هجوم به خانه شان، پس از چند روز از این واقعه، به شهادت رسیدند. درباره روز شهادت حضرت زهرا(س) در میان کتاب های تاریخی چند نظر وجود دارد. بعضی از مورخین این زمان را چهل روز و کسانی این مدت را شش ماه بعد از وفات پیامبر (ص) ذکر کرده‌اند. همچنین در روایاتی که از ائمه (ع) به ما رسیده است دو تاریخ ذکر شده است که بسیاری از علمای شیعه تاریخ ۹۵ روز بعد از رحلت پیامبر را معتبر تر می دانند. مطابق با این نقل، شهادت آن حضرت در ۳ جمادی الاخر سال ۱۱ هجری رخ داد.[۵۶]

آیات نازله در شأن حضرت فاطمه

آیه مباهله:

واقعه مباهله واقعه ای مربوط به سال نهم یا دهم هجری است. وقتى مسیحیان نجران از روى لجاجت و عناد سخن پیامبر را درباره یگانگى آفریدگار و شخصیت حضرت عیسی علیه‌السلام نپذیرفتند، آیه نازل شد که: «فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ». (سوره آل عمران، آیه ۶۱) پس هر کس با تو درباره عیسی در مقام مجادله برآید بعد از آنکه به احوال او آگاهی یافتی، بگو: بیایید ما و شما فرزندان و زنان و کسانی را که به منزله خودمان هستند بخوانیم، سپس به مباهله برخیزیم (در حق یکدیگر نفرین کنیم) تا دروغگویان (و کافران) را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازیم.

پیامبر صلی الله علیه و آله در موعد مقرر به همراه خویش امام حسن و امام حسین علیهماالسلام، حضرت فاطمه سلام الله علیها و دامادش حضرت علی علیه‌السلام را آورد.[۵۷]

علامه طباطبائی در مورد آیه مباهله می گوید: رسول خدا در مقام امتثال این فرمان از «انفسنا» به غیر از علی و از «نسائنا» بجز فاطمه سلام ‌الله ‌علیها و از «ابنائنا» بجز حسنین علیهم‌السلام را نیاورد. معلوم می‌شود برای کلمه اول به جز علی علیه‌السلام و برای کلمه دوم به جز فاطمه سلام ‌الله ‌علیها و از سوم بجز حسنین علیهم‌السلام مصداق نیافت و کانه منظور از «ابناء» و «نساء» و «انفس» همان اهل بیت رسول خدا بوده، همچنان ‌که در بعضی روایات به این معنا تصریح شده، بعد از آن که رسول خدا نام‌بردگان را با خود آورد عرضه داشت: «بارالها اینان‌اند اهل بیت من»، چون این عبارت می‌فهماند پروردگارا من به‌جز اینان کسی را نیافتم تا برای مباهله دعوت کنم.[۵۸]

این مطلب را نقلی از روایت مباهله که زمخشری از علمای اهل سنت در تفسیر کشاف از عایشه نقل می کند تایید می نماید: حضرت رسول(ص) در روز مباهله بیرون آمد و عبایی از موی سیاه پوشیده بود چون امام حسن رسید، او را در ذیل عبای خود جای داد، سپس امام حسین رسید، او را نیز در ذیل عبای خود جای داد، و پس از آن، فاطمه و سپس علی؛ آنگاه گفت: «...إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا...» (سوره احزاب/آیه۳۳) (ترجمه: جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند.)[۵۹]

برای تفصیل رجوع شود به مقاله «مباهله».

آیه تطهیر:

منظور از آیه تطهیر بخش دوم آیه ۳۳ سوره احزاب/۳۳ است که می فرماید: «...انَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا»

این آیه بیان می کند که اراده خداوند بر این امر تعلق گرفته است که اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله از هر رجس و پلیدی پاک باشند. تعبیر «یُطهِّرکم» در پى «لِیُذهِبَ عَنکم الرِّجسَ» تأکیدى بر طهارت و پاکیزگى به دنبال دور شدن پلیدى‌ها است و «تَطهِیرًا» که مفعول مطلق است نیز تأکیدى دیگر براى طهارت به شمار مى‌رود. «الرِجسَ» که با الف و لام جنس است، هر گونه پلیدى فکرى و عملى اعم از شرک، کفر، نفاق و جهل و گناه را دربر مى‌گیرد.[۶۰] مطابق با روایاتی که در منابع شیعه[۶۱] و برخی از منابع اهل سنت[۶۲] آمده است، منظوراز اهل البیت علیهم‌السلام؛ خمسه طیبه یعنی پیامبر صلی الله علیه و آله، على، فاطمه، حسن و حسین علیهم‌السلام هستند.

آیه مودت:

آیه مودت بخشی از آیه ۲۳ سوره شوری است که می فرماید: «قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی...».

سعید بن جبیر از ابن عباس نقل کند وقتى که این آیه نازل شد. گفتند: یا رسول اللّه اقربا و خویشاوندان شما چه کسانى هستند که مودت و دوستى آن‌ها بر ما واجب گردیده است؟ فرمود: على و فاطمه و حسن و حسین.[۶۳]

برای تفصیل رجوع شود به «آیه ۲۳ سوره شوری».

سوره کوثر:

مطابق با نقل ابن عباس، شأن نزول سوره کوثر آن است که عاص بن وائل پیامبر را نزد درب مسجد الحرام ملاقات نمود و با او گفتگو نمود. گروهى از بزرگان قریش در مسجد الحرام نشسته بودند، هنگامی که عاص بن وائل وارد بر افراد قریش شد در مسجد از او سؤال نمودند که با چه شخصى گفتگو و صحبت مى ‏نمودى؟ عاص پاسخ داد: با «ابتر» سخن می گفتم. و این سخن را بدین علت گفت که در همان ایام فرزند پیامبر از خدیجه بنام عبداللّه وفات نموده بود و کسی که پسر نداشت را ابتر و مبتور مى‏ نامیدند (یعنی کسی که از او نسلی باقی نمی ماند).[۶۴]

این سوره کوتاهترین سوره قرآن است و متن آن چنین است: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ (۱) إِنَّا أَعْطَینَاک الْکوْثَرَ (۲) فَصَلِّ لِرَبِّک وَانْحَرْ (۳) إِنَّ شانِئَک هُوَ الْأَبْتَرُ(۴)» اى پیامبر، ما به تو خیر و برکت فراوان (فاطمه) عطا کردیم، کنون در برابر این نعمت بزرگ، براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى کن، مسلّما دشمن تو که مى ‏گوید صاحب فرزندى نخواهى شد و بلا عقب خواهى ماند، خود او ابتر و بلا عقب است.

مفسران گویند ظاهر آنست که بمناسبت شأن نزول سوره، مراد از کوثر، کثرت نسل باشد و منظور از آن فاطمه زهرا سلام اللّه علیها است که چهار فرزند مانند حسن و حسین علیهما السّلام و دو دختر داشت و از آنان نیز فرزندانى بسیار بوجود آمدند.[۶۵]

سوره انسان:

در شأن ‌نزول مشهور سوره انسان از ابن‌عباس آمده است: حسن و حسین علیهماالسلام بیمار شدند. پیامبر صلى الله علیه و آله به همراه جمعى اصحاب به عیادت آنان آمدند و به على علیه‌السلام پیشنهاد کردند تا براى شفاى فرزندان خود نذر کند. على علیه‌السلام و فاطمه علیهاالسلام و کنیزشان (فضه) نذر کردند که اگر آن‌ها شفا یابند سه روز روزه بگیرند. حسنین علیهماالسلام از بیمارى شفا یافتند (و آنان روزه گرفتند در حالى که) چیزى در خانه آنان نبود. على علیه‌السلام از شمعون خیبرى سه صاع جو به قرض گرفت.

فاطمه علیهاالسلام یک صاع آن را آرد کرد و ۵ قرص نان پخت. هنگام افطار سائلى بر در خانه آمد و گفت: سلام بر شما اى خاندان محمد صلى الله علیه و آله بى‌توانى مسلمان هستم، غذایى به من دهید، خداوند به شما از غذاهاى بهشتى عطا کند. آنان مسکین را بر خود مقدم داشتند و در آن شب جز آب ننوشیدند. روز دوم را همچنان روزه گرفتند و به هنگام افطار یتیمى بر در خانه آمد و غذاى خود را به وى دادند. در سومین روز نیز به هنگام افطار اسیرى بر در خانه آمد و آنان سهم غذاى خود را به او بخشیدند.

صبح هنگام امام على علیه‌السلام دست حسنین علیهماالسلام را گرفته به نزد پیامبر آورد. پیامبر صلى الله علیه و آله آن‌ها را مشاهده کرد که از شدت گرسنگى مى‌لرزیدند. فرمود: مشاهده چنین حالى در شما براى من بسیار دشوار است، سپس برخاست و به همراهى آنان وارد خانه فاطمه علیهاالسلام شد و دخترش را دید که در محراب ایستاده در حالى که از شدت گرسنگى شکم او به پشت چسبیده و چشم‌هایش به گودى نشسته است. پیامبر صلى الله علیه و آله ناراحت شد. در همین هنگام جبرئیل فرود آمد و گفت: اى محمد این سوره را بگیر. خداوند با چنین خاندانى به تو تهنیت مى‌گوید، آنگاه سوره هل اتى (انسان) را بر او خواند.[۶۶]

برای تفصیل رجوع شود به «شأن نزول سوره انسان».

فضایل حضرت فاطمه

برخی از فضایل و مناقب حضرت فاطمه علیهاالسلام طبق روایات چنین است:

  1. اشتراک حضرت فاطمه علیهاالسلام با پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین و حسن و حسین علیهم السلام در مقام عصمت و طهارت (بلکه طبق روایات آن حضرت عصمت کبرای الهی است).
  2. اشتراک حضرت صدیقه سلام الله علیها با پدر و همسر و فرزندانش در مجاز بودن به ورود و توقف در مسجد پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم در جمیع حالاتشان.
  3. مادر ائمه اطهار علیهم السلام است.
  4. هنگام ولادت فاطمه علیهاالسلام نور او تمام خانه هاى مکه را فراگرفت.
  5. نام گذارى زهرا علیهاالسلام از طرف خداوند متعال مى باشد.
  6. نام فاطمه بر ساق عرش و درهای بهشت درج شده است.
  7. جنگ و یا صلح با آن حضرت مانند جنگ و صلح با پیامبر و على و حسنین است.
  8. سیده ى زنان عالم است.
  9. دوستى و دشمنى با او مانند دوستى و دشمنى با پیامبر است.
  10. آن حضرت محدثه است یعنی فرشتگان با او سخن می‌گفتند.
  11. شیعیان آن حضرت به بهشت بشارت داده شده‌اند.
  12. مخالفان حضرتش به هلاکت می‌افتند.
  13. در روز قیامت همانند پدر و همسر و فرزندانش سواره محشور می‌شود.
  14. شفیعه کبرای روز قیامت است.
  15. حبّ فاطمه علیهاالسلام همانند حبّ همسر و فرزندان معصومش (که اجر رسالت خاتم الانبیاء است)، بر همگان واجب است.
  16. با پدر و همسر و فرزندانش در قبة الوسیله یا درجةالوسیله‌ى بهشت جای دارند.
  17. با پدر و همسر و فرزندانش در قبه اى از نور که زیر عرش برپا مى شود و جز پنج تن علیهم السلام کسى را به آن رتبه ى والا راه نیست جای دارد.
  18. در صفات و ارزش‌هاى معنوى هم کفو امام على علیه السلام است.
  19. بشر از آدم تا خاتم مأمور به توسل به حضرت صدیقه زهرا علیهاالسلام بوده است.
  20. هنگام ورود فاطمه علیهالسلام به صحنه محشر، از جانب حضرت حق تبارک و تعالى ندا مى شود: «اى اهل محشر نگاهتان را فروافکنید تا فاطمه عبور نماید».[۶۷]

پانویس

  1. شیخ صدوق، الخصال، ج ۲، ص ۴۱۴
  2. کنز العمال ج۶ ص۲۱۹ ؛ الصواعق المحرقة ۹۶
  3. ترجمه مسند فاطمه زهرا سلام الله علیها،ص ۲۵
  4. فرهنگ ابجدی عربی فارسی (ترجمه المنجد)، فواد افرام البستانی؛ ترجمه رضا مهیار، ج۱، ص ۴۸
  5. بحارالأنوار (ط بیروت)، ج ۴۳، ص ۱۲، ح ۶.
  6. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۷۰، ح۴۷۴۰؛ امالی شیخ صدوق، ص ۲۴۵، حدیث ۱۲
  7. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۴ق، ج۴۳، ص۱۶
  8. فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی، ج ۱
  9. المصباح، شیخ طوسی، طبع هند، ص۵۵۴
  10. تاریخ الخمیس، ج۱، ص۲۷۷؛ ذخائرالعقبی، ص۴۹؛ مقاتل الطالبیین، ص۴۸.
  11. رجوع شود به تاریخ ولادت صدیقه کبرا فاطمه زهرا(س)، سید ضیاء مرتضوى، پیام زن، آبان ۱۳۷۷، شماره۸۰
  12. المستدرک، حاکم نیشابوری، ج ۳، ص ۱۷۸، ح ۴۷۶۵. نقل از ولادت فاطمه زهرا(س)، پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مکارم شیرازی
  13. نک: تاریخ الخمیس، ج۱، ص۲۷۸، و ذخائرالعقبی، ص۵۲.
  14. نک: بحارالانوار، ج۴۳، صص۶ ـ ۱۰.
  15. تاریخ ولادت صدیقه کبرا فاطمه زهرا(س)، سید ضیاء مرتضوى، پیام زن، آبان ۱۳۷۷، شماره۸۰
  16. مناقب آل ابی طالب؛ ج ۳، ص ۳۹۳؛ تذکره الخواص، ص ۳۰۶- ۳۰۷؛ ضیاءالعالمین، ج ۲، ص ۴۶.
  17. ر. ک: خصائص امیرالمؤمنین علی، ص ۲۲۸؛ مناقب آل ابی‌طالب؛ ج ۳، ص ۳۹۳؛ تذکرة الخواص، ص ۳۰۶؛ ضیاءالعالمین، ج ۲، ص ۴۶.
  18. علامه جعفر مرتضی عاملی ، رنج های حضرت زهرا ( سلام الله علیها )، ص۲۹
  19. علّامه مجلسى در بحار الانوار، ج ۱۶ ص ۷۸ و ۷۹
  20. زندگانى حضرت زهرا علیها السلام، ترجمه بحار الأنوار ،ص:۳۳
  21. الدر فی اختصار المغازی و السیر،ص۲۷
  22. ترجمه دلائل النبوه،ترجمه محمود مهدوی دامغانی،ج ۲ ص ۶۵-۶۶
  23. سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۳۷۵، ابن سعد، طبقات، ج ۱، ص ۲۰۸ و طبرسی، اعلام الوری، ص ۴۹، بیهقی، دلایل النبوة، ج ۲، ص ۳۱۱.
  24. انساب الاشراف ، ج۱، ص۲۳۴
  25. فاطمه زهرا سلام الله علیها از ولادت تا شهادت ، محمدکاظم قزوینی؛ ص ۱۵۹
  26. سیره ابن هشام، جلد ۱، صفحه ۴۱۶
  27. مناقب ابن شهر آشوب، جلد ۱، صفحه ۷۱
  28. صحیح بخاری، جلد ۵، صفحه ۸
  29. بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏۱۹، ص۶۴-۶۶
  30. بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏۱۹، ص۶۶
  31. امین، سید محسن ، أعیان الشیعة، ج ۱، ص ۳۱۳، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، ۱۴۰۶ ق
  32. انصاری، اسماعیل،الموسوعة الکبرى عن فاطمة الزهراء،ج‌۴،ص۲۱، دلیل ما، قم، ۱۴۲۸ق
  33. ابن عبد البر، الاستیعاب فى معرفة الأصحاب ، ج ۴، ص ۱۸۹۳، بیروت، دار الجیل، ط الأولى، ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
  34. ابن سعد، طبقات، ج ۸، ص ۱۱،در سنن نسائی آمده است: پیغمبر(ص) در پاسخ آنان گفت: «فاطمه خردسال است» و چون علی(ع) او را از وی خواستگاری کرد، پذیرفت.(نسائی، سنن، ج ۶، ص ۶۲؛ فاطمـه الزّهراء، ص ۲۵، ج ۲)،الصواعق المحرّقه، ص ۱۶۲ و رجوع به انساب الاشراف، ص ۴۰۲ شود،بحار، ص ۹۲ و نک: فصل «گزیده ای از شعرای عربی».
  35. الأمالی للطوسی : ص ۳۹ ح ۴۴ ، بشارة المصطفى : ص ۲۶۱
  36. بحارالانوار ج ۴۳/ ۱۰۷
  37. حسن زاده آملی؛ حسن، شرح فص حکمة عصمتیة فی کلمة فاطمیة، ص۱۷۸
  38. بحارالانوار، ج ۴۳
  39. ناسخ التواریخ ، حالات حضرت فاطمه (سلام الله علیها)، ص۴۱۷
  40. فضائل الزهراء، ص ۷۷
  41. زندگانى حضرت زهرا علیها السلام (ترجمه جلد ۴۳ بحار الأنوار)، ترجمه نجفى، ص۱۶۹
  42. رجوع شود به صفحه «اتمام حجت امام علی علیه السلام با اصحاب»
  43. طبری، ۲: ۴۴۳ و ۴۴۴ و ۴۴۶ و در چاپ اروپا، ۱: ۱۸۱۹ و ۱۸۲۰ و الریاض النضره، محبّ الدّین طبری، ۱: ۱۶۷ و تاریخ الخمیس، ۱۸۸: ۱ و ابن ابی الحدید، ۲: ۱۲۲ و ۱۳۲ و ۱۳۴ و ۵۸ و ۶: ۲ و کنزالعمال، ۳: ۱۲۸.
  44. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دارصادر، ج۲، ص۱۰۵.
  45. ابن‌ ابی‌الحدید، شرح نهج‌ البلاغه، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۲۱.
  46. کلینی، اصول کافی، ۱۳۶۹ش، ج۱، ص۵۴۳؛ شیخ مفید، المقنعة، ۱۴۱۰ق، ص۲۸۹ و ۲۹۰
  47. صحیح بخاری، جلد ۵، ص ۱۹۸
  48. بحارالانوار، ج ۲۹، ص ۶۴۵-۶۴۶
  49. فیض کاشانی، نوادر الاخبار، تحقیق مهدی انصاری قمی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى‏، تهران‏، چاپ اول، ۱۳۷۱ ش‏، ص ۱۸۳
  50. انساب الأشراف، دار معارف، قاهره، ج۱، ص۵۸۶
  51. الامامه و السیاسه، ج ۱، ص۱۲
  52. معجم کبیر طبرانی، تحقیق حمدی عبدالمجید سلفی، ج۱، ص۶۲، شماره حدیث ۳۴: «أمّا الثلاث اللائی وددت أنی لم أفعلهنّ، فوددت انّی لم أکن أکشف بیت فاطمة و ترکته»

    عقد الفرید، ابن عبد ربه، چاپ مکتبة هلال، ج۴، ص۹۳: «وددت انّی لم أکشف بیت فاطمة عن شی و إن کانوا اغلقوه علی الحرب.»

    شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، چاپ مصر، ج۲، ص۴۶ و ۴۷: «وددت انّی لم أکن کشفت عن بیت فاطمة و ترکته ولو أغلق علی الحرب.»

    مروج الذهب، مسعودی، چاپ دار اندلس، بیروت، ج۲، ص۳۰۱: « فوددت انّی لم أکن فتشت بیت فاطمة و ذکر فی ذلک کلاماً کثیراً!»

  53. الوافی بالوفیات:، ج۶، ص۱۷، شماره ۲۴۴۴; ملل و نحل شهرستانی، ص۵۷
  54. میزان الاعتدال، ج۳، ص۴۵۹:«انّ عمر رفس فاطمة حتی أسقطت بمحسن.»
  55. اعلام النساء، ج ۳، ص ۱۲۱۴-۱۲۱۵.
  56. تاریخ دقیق شهادت حضرت زهرا (ع) کدام است؟، سایت اسلام کوئست
  57. شیخ مفید، الإرشاد، ج‏۱، ص۱۶۶ تا ۱۶۹. برای مشاهده اسناد روایت در منابع شیعه و سنی رک: تفسیر آیه «مباهله» از دیدگاه اهل بیت(ع) و اهل سنت، ایلقار اسماعیل زاده، طلوع، شماره ۱۰ و ۱۱ در دسترس در سایت حوزه، بازیابی: ۱۵ اسفند ۱۳۹۶
  58. المیزان فى تفسیر القرآن، ج‌۳، ص۲۳۷
  59. زمخشری، تفسیر الکشاف، ج۱، صص ۳۶۹-۳۷۰
  60. المیزان، ج‌ ۱۶، ص‌ ۳۱۲.
  61. به عنوان نمونه: کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۲۸۶ ـ ۲۸۷‌؛ شیخ صدوق، الخصال‌، ص ۴۰۳، حدیث‌ ۱۱۳‌، و ص ۵۸۰، حدیث ۱؛ شیخ‌ طوسی‌، الامالی‌، ص ۳۶۸‌ و ۷۸۳‌؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۷ ص۵۵۹ و ج۸ ص ۳۵۷.
  62. طبری، جامع البیان، ج ۱۲، جزء ۲۲، ص ۶؛ ابن ابی حاتم رازی، تفسیر القـرآن العـظیم، ج ۹، ص ۳۱۳۱، حدیث ۱۷۶۷۳؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم‌، ج ۳، ص ۴۹۴؛ نیشابوری، اسباب النزول، ص ۲۹۵؛ سیوطی، الدرالمنثور، ج ۶، ص ۶۰۴؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج ۲، ص ۴۱۶.
  63. ابن حنبل، فضائل امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع)، ۱۴۳۳ق، ص۲۹۵.
  64. انوار درخشان در تفسیر قرآن، محمد حسینى همدانى، ج‏۱۸، ص۳۰۸
  65. انوار درخشان در تفسیر قرآن، محمد حسینى همدانى، ج‏۱۸، ص۳۰۹- اطیب البیان فى تفسیر القرآن، ج‏۱۴، ص ۲۴۴ - المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏۲۰، ص ۳۷۰ - مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏۱۰، ص: ۸۳۶
  66. الکشاف، ج ۴، ص ۶۷۰؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۶۱۱ ـ ۶۱۴؛ روح المعانى، مج ۱۶، ج ۲۹، ص ۲۶۹ ـ ۲۷۰.
  67. منبع این بخش کتاب فاطمه زهرا سلام الله علیها نوشته علامه عبدالحسین امینی می‌باشد.

پیوندها

چهارده معصوم علیهم السلام
اسامی

حضرت محمد صلی الله علیه و آلهحضرت فاطمه سلام الله علیها

امام علی علیه السلامامام حسن علیه السلامامام حسین علیه السلامامام سجاد علیه السلامامام باقر علیه السلامامام صادق علیه السلامامام کاظم علیه السلامامام رضا علیه السلامامام جواد علیه السلامامام هادی علیه السلامامام حسن عسکری علیه السلامامام زمان عجل الله تعالی فرجه

مفاهیم وابسته
اهل البیت علیهم السلامعصمتپنج تنعترتساداتاهل الذکراکمال دیناولی الأمر
آیات و احادیث مرتبط
آیه تطهیرآیه امامتآیه اکمالحدیث ثقلینحدیث سفینهحدیث یوم الدارحدیث طیر مشوی