سریه عبدالله بن جحش

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

در ماه رجب سال دوم هجرت، رسول خدا صلی الله علیه و آله عمه زاده خود - عبدالله بن جحش یکى از مهاجرین - را مامور کرد با هشت نفر - و به گفته برخى دوازده نفر - از مدینه خارج شود و نامه اى سربسته بدو داد و فرمود: به سمت مکه برو و تا دو روز، نامه را باز نکن و پس از آن، نامه را باز کن و هر چه در آن نوشته بود بدان عمل نما.

عبدالله طبق دستور به راه افتاد و پس از دو روز، نامه را گشود و دید در آن نوشته تا نخله - که میان مکه و طائف است - پیش بروید و در آن جا مترصد کاروان قریش باش و از اخبار ایشان ما را آگاه کن و همراهان خود را در رفتن بدان جا آزاد بگذار و کسى را براى رفتن مجبور نکن.

عبدالله همین که نامه را خواند به همراهان خود گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا مامور کرده به «نخله» بروم و در آن جا مترصد کاروان قریش باشم و خبر آن ها را براى آن حضرت بفرستم و شما را در آمدن با من مخیر ساخته اکنون هر کس آماده فداکارى و شهامت است همراه من بیاید و گر نه از همین جا بازگردد.

همراهان همگى گفتند: ما همراه تو خواهیم آمد و هیچ کدام حاضر به بازگشت نشدند. آن ها تا جایى به نام «بحران» پیش رفتند و در آن جا دو تن از ایشان - که یکى سعد بن ابى وقاص و دیگرى عتبة بن غزوان بود - شتران خود را گم کرده و براى پیدا کردن شتر خود از آن ها جدا شدند و راه بیابان را پیش گرفتند، عبدالله بن جحش نیز با دیگران به دنبال ماموریت به سوى نخله حرکت کردند.

سعد بن ابى وقاص و عتبة همچنان که پیش مى رفتند به دست قرشیان افتاده و اسیر گشتند، عبدالله بن جحش نیز با همراهان وارد نخله شد و براى اطلاع از کاروان قریش در جایى کمین کردند و روز آخر ماه رجب بود که کاروانى از قریش را دیدند با کالاهاى تجارتى مانند پوست و کشمش و غیره از طائف به سوى مکه مى روند.

این کاروان را چند تن از قرشیان به نام عمرو بن حضرمى، عثمان بن عبدالله، برادرش نوفل بن عبدالله و حکم بن کیسان نگهبانى و همراهى مى کردند و چون چشمشان به عبدالله بن جحش و همراهان او افتاد، وحشت آن ها را گرفت ولى چون جلوى مسلمانان عکاشة بن محصن بود و او نیز سر خود را تراشیده بود قرشیان با هم گفتند: اینان از عمره باز مى گردند و ترسى از آن ها در دل راه ندهید.

از آن سو عبدالله و همراهان او وقتى قرشیان را دیدند براى جنگ با آن ها به گفتگو و مشورت پرداختند. اینان که پس از سال ها شکنجه و آزارى که از دست مشرکین دیده بودند و دستورى براى دفاع از خویش نداشتند، فرصتى براى انتقام و تلافى به دست آورده مایل بودند به هر کیفیتى شده این فرصت را از دست ندهند و به جاى آن ضربت ها که خورده بودند ضربتى به قریش بزنند، به خصوص عبدالله بن جحش که خانه و اموالش را پس از مهاجرت به مکه همین قرشیان مصادره کرده و همه را به غارت برده بودند. و از طرفى روز آخر ماه رجب و از ماه هایى بود که عرب ها جنگ در آن را جایز نمى دانستند.

سرانجام پس از گفتگوى مختصرى نتوانستند فرصت را از دست داده و خوددارى کنند و واقد بن عبدالله تمیمى - یکى از همراهان عبدالله - تیرى به سوى قرشیان انداخت و عمرو بن حضرمى را به قتل رسانید و به دنبال او مسلمانان دیگر نیز حمله کرده و عثمان بن عبدالله و حکم بن کیسان را دستگیر ساخته نوفل بن عبدالله نیز فرار کرده به مکه گریخت و بدین ترتیب فرستادگان رسول خدا صلی الله علیه و آله با دو اسیر و اموال کاروان به مدینه آمدند.

اما وقتى به مدینه آمدند با اعتراض رسول خدا صلی الله علیه و آله که بدان ها فرمود: «من به شما نگفته بودم در ماه حرام جنگ کنید»؛ مواجه شده و به دنبال آن مسلمانان دیگر نیز زبان به ملامت آن ها گشوده و پیغمبر اسلام در آن اموال و دو اسیرى هم که آورده بودند تصرفى نکرده و آن ها را بلاتکلیف گذارد تا دستورى در این باره از خداى تعالى برسد، و همین جریان عبدالله و همراهان را سخت پریشان و افسرده کرد و کسى نمى دانست تکلیف آن ها و عملى که انجام داده بودند چه خواهد شد.

این ماجرا تدریجا به صورت حربه اى به دست مشرکین و یهودیان افتاد تا علیه پیامبر اسلام و مسلمانان تبلیغ کنند و بگویند: محمد و پیروانش حرمت ماه حرام را شکسته و دست به قتل و خونریزى در ماه رجب زده اند.

هر چه از این ماجرا مى گذشت به ناراحتى عبدالله و همراهانش افزوده مى شد و بیشتر مورد شماتت و ملامت قرار مى گرفتند تا سرانجام وحى الهى در ضمن آیات زیر به رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد و زبان دشمنان را بست:

«یسئلونک عن الشهر الحرام قتال فیه قل قتال فیه کبیر و صد عن سبیل الله و کفر به و المسجد الحرام و اخراج اهله منه اکبر عندالله و الفتنة اکبر من القتل و لا یزالون یقاتلونکم حتى یردوکم عن دینکم ان استطاعوا»؛ اى پیغمبر مردم از تو راجع به جنگ در ماه حرام سؤال مى کنند بگو گناهى است بزرگ و بازداشتن مردم از راه خدا و کفر به خداست ولى بیرون کردن اهل حرم خدا گناه بزرگترى است و فتنه گرى بزرگتر از قتل است، و اینان پیوسته با شما کارزار کنند تا شما را اگر بتوانند از دین خود بازگردانند... .(سوره بقره، ۲۱۷)

یعنى شما اگر در ماه حرام اقدام به جنگ کرده اید، آنان گناه بزرگترى را مرتکب شده اند که اهل مکه را به جرم پرستش خداوند از شهر و دیار خود بیرون کرده و از سوى دیگر مسلمانان مکه را زیر شکنجه و فشار قرار داده تا دست از دین و آیین خود بردارند و چنین افرادى حق ندارند عبدالله و همراهانش را سرزنش و ملامت کنند.

با نزول این آیات، عبدالله و یارانش از نگرانى و اضطراب بیرون آمده و پاسخ مشرکان و یهودیان و دیگران داده شد و رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز غنایم جنگ را قبول کرده و تقسیم نمود و به دنبال آن قریش کسى به نزد آن حضرت فرستاد تا اسیران خود را بدون فدیه آزاد کنند و رسول خدا صلی الله علیه و آله آزادى آن دو را موکول به آمدن سعد بن ابى وقاص و عتبة بن غزوان کرد.

و چون آن دو را آزاد کردند پیغمبر اسلام نیز آن دو اسیر را آزاد ساخت و حکم بن کیسان - یکى از آن دو اسیر - پس از آن آزاد شدن مسلمان گردید و به مکه نرفت و هم چنان در مدینه ماند تا در جنگ «بئر معونة» به شهادت رسید، و آن دیگری یعنى عثمان بن عبدالله به مکه بازگشت و در همان جا بود تا به حال کفر از دنیا برفت.

غنیمت این سریه نخستین غنیمتى بود که به دست مسلمانان رسید و «عمرو بن حضرمى» نخستین کافرى بود که به دست مسلمانان کشته شد و «عثمان» و «حکم» نخستین اسیرانى بودند که به دست مسلمانان اسیر شدند.

منابع

  • هاشم رسولى محلاتى، زندگانى حضرت محمد صلی الله علیه و آله، ص۲۹۱.
  • محمد ابراهیم آیتی، چکیده تاریخ پیامبر اکرم(ص)، به کوشش ابوالقاسم گرجی.