سریه قرده

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«سریه قرده» به منظور حمله به کاروان تجارتى قریش، در جمادى الآخر سال سوم هجری به فرماندهی زید بن حارثه انجام شد و نتیجه آن، فرار مشرکان و به دست آمدن مقدار زیادی غنیمت از قریش برای مسلمانان بود.

علت وقوع سریه قرده

قریش هر ساله کاروانى تجارتى به شام مى فرستاد و اموال تجارتى خود را از قبیل پوست، کشمش، نقره و غیره بدان جا مى بردند و در مقابل، خوار و بار، مواد غذایى، پارچه و غیره خریدارى کرده و به حجاز مى آوردند. و چنان که در قرآن کریم نیز در سوره قریش بدان اشاره شده آن ها دو مسافرت تجارتى در سال داشتند، یکى در تابستان و یکى در زمستان، در تابستان که هوا گرم بود به سوى شام و در زمستان به یمن مى رفتند.

قریش با خود گفتند: محمد با سلطه بر راه بازرگانى ما، تجارتمان را بر هم زد. ابوسفیان و صفوان بن اميه با هم رایزنى کردند که اگر همین طور در مکه بمانیم، سرمایه ‌مان را خواهیم خورد. از این رو با هم توافق کردند که پس از جنگ بدر راه همیشگى خود به شام را رها کنند و از راه عراق به شام بروند. از این رو گروهى از جمله صفوان و ابوسفیان عازم سفرى شدند که بیشتر سرمایه آن را نقره تشکیل مى‌ داد. دلیلى هم که اسود بن مطلب براى پیشنهاد خود آورد این بود که گفت: راه عراق کوهستانى است و بیابان هاى وسیعى دارد و مسلمانان بدان بیابان ها وارد نخواهند شد.

بدین ترتیب کاروان قریش که ابوسفیان نیز در میان آن ها بود، با کالایى که قیمت آن به صد هزار درهم مى رسید به سوى شام حرکت کرد. راهنماى این کاروان فرات بن حیان عجلى بود که کاوران را از راه عراق و ناحیه «ذات عرق» مى برد. خبر حرکت کاروان به گوش مسلمانان رسید. سبب وقوع رسیدن این خبر آن بود که نعیم بن مسعود به آیین شرک وارد مدینه شد و مسلمانان را از کاروان تجارتى قریش باخبر کرد.

پس از اینکه خبر به اطلاع پیامبر صلی الله علیه و آله رسید، آن حضرت برای کاهش قدرت شیطانی قریش، تصمیم گرفت که بر آنان ضربه ای وارد سازد. بدین جهت پسرخوانده اش زید بن حارثه را در رأس یکصد مرد جنگی بسوی آنان اعزام کرد.

سریه قرده و نتایج آن

زید بن حارثه و سربازان او در نخستین روز ماه جمادی الثانی سال سوم قمری، از مدینه منوره حرکت کرده و به سمت کاروان قریش رهسپار شدند. آنها تا جایى به نام «قردة» که در ناحیه «ذات عرق» میان مکه و عراق واقع است پیش رفتند و در آن جا به کاروان مزبور برخوردند و بر آنها حمله برده و موفق گردیدند که سه نفر از همراهان آنان را اسیر کرده و شتران و اموال ایشان را به غنیمت گرفته و به مدینه آوردند. اما اعیان و اشراف قریش، مانند ابوسفیان، صفوان بن امیه، ابوزمعه، عبدالله بن ابی ربیعه و حویطب بن عبدالعزی، که صاحبان اصلی این کاروان بودند، به محض رویارویی با سپاهیان اسلام، از منطقه گریخته و خود را رهانیدند و به مکه بازگشتند.

یکی از اسیران آن سریه، مردی به نام فُرات بن حیان عجلی بود، که مسئولیت راهنمایی کاروان قریش از مکه به سمت عراق را بر عهده داشت و پیش از این، در جنگ بدر اسیر شده و با رأفت پیامبر صلی الله علیه و آله آزاد گردیده بود. بدین جهت، در این سریه در معرض اعدام قرار گرفت، ولی با وساطت ابوبکر بن ابی قحافه، که از پیش با وی رابطه حسنه ای داشت، مسلمان شد و از مرگ حتمی رهایی یافت.

رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از دریافت غنایم، خمس آن را که بیست هزار درهم بود برداشت و باقیمانده را بین مردان سریه قسمت کرد. بدین ترتیب بزرگترین غنیمت نصیب مسلمانان گردید.

گفتنی است که این سریه، نخستین سریه ای بود که زید بن حارثه، فرماندهی آن را بر عهده گرفته بود.[۱] از آن پس وی سریه های دیگری را نیز فرماندهی کرد و سرانجام در یکی از سریه ها، به نام جنگ موته به شهادت رسید.

این حادثه با توجه به شکست قبلى قریش در جنگ بدر و عزادار شدن آن ها در مرگ کشتگان و بزرگان خویش، آنان را در انتقام گرفتن از مسلمانان و ایجاد امنیت در راه تجارتى خود مصمم تر ساخت و مقدمات یک جنگ خونین دیگر و حمله به مدینه را فراهم نمود.

قریش تنها راه نجات خود را از این محاصره اقتصادى و جبران شکست هاى گذشته در آن دیدند که تمام قواى خود را در یک جا متمرکز ساخته و هر چه را در اختیار و امکان دارند به کار برده و ضربه محکمى به مسلمانان و پیروان پیغمبر اسلام بزنند، که منجر به غزوه احد گردید.

پانویس

  1. نک: المغازی (محمد بن عمر واقدی)، ج ۱، ص ۱۹۷؛ التنبیه والاشراف (مسعودی)، ص ۲۱۰، سبل الهدی والرشاد (صالحی شامی)، ج ۶، ص ۳۲.

منابع

  • زندگانى حضرت محمد صلی الله علیه و آله، هاشم رسولى محلاتی.
  • چکیده تاریخ پیامبر اکرم(ص)، محمدابراهیم آیتی، به کوشش ابوالقاسم گرجی.
  • سیرت جاودانه، ترجمه‌ الصحیح من سیرة نبی الاعظم، جعفر مرتضى العاملى، ترجمه محمد سپهرى، پژوشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى‌، ۱۳۸۴ش‌.
  • روزشمار تاریخ اسلام، سید تقى واردى، جلد چهارم، ماه جمادی الثانی.