اعلام قرآن: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
|||
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۲: | سطر ۲: | ||
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}} | {{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}} | ||
− | '''''نامهای خاص در قرآن کریم | + | '''«اَعلام قرآن»''' به معنای نامهای خاص در [[قرآن|قرآن کریم]] است؛ مانند نام پیامبران، نام کتابهای آسمانی، نام اقوام و نام حیوانات. شناسایی اعلام قرآن و بحث درباره آنها، از دیرباز مورد توجه برخی مفسران و قرآنپژوهان بوده و به تدریج به صورت یکی از [[علوم قرآنی]] درآمده است. |
− | + | ==اعلام در لغت و اصطلاح== | |
+ | «اَعلام» جمع عَلَم است و به آنچه در راهها و منازل بین راه برای راهنمایی مسافران نصب میشود، علم گفته میشود. به مناره نیز عَلَم گفته اند.<ref>لسانالعرب، ج۹، ص۳۷۲-۳۷۳، «علم».</ref> [[ابن فارس|ابن فارس]] میگوید: «ع ل م» دارای یک معنای اصلی است و آن بر اثری از یک چیز دلالت میکند که آن را از چیزهای دیگر متمایز میسازد.<ref>مقاییساللغه، ج۴، ص۱۰۹، «علم».</ref> | ||
− | + | واژه اعلام در [[قرآن]] دو بار آمده است و در هر دو مورد، کشتیهای بزرگ در دریا به آن تشبیه شده است:{{متن قرآن|«وَلَهُ الْجَوَارِ الْمُنْشَآتُ فِی الْبَحْرِ کالْأَعْلَامِ»}}([[سوره الرحمن]]/۵۵، ۲۴)،{{متن قرآن|«وَمِنْ آیاتِهِ الْجَوَارِ فِی الْبَحْرِ کالْأَعْلَامِ»}}([[سوره شوری]]/۴۲، ۳۲). برخی مفسّران اَعلام در این دو آیه را به معنای کوههای بلند دانستهاند.<ref>الکشاف، ج۴، ص۲۲۶ و ۴۴۶؛ تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص ۲۲-۲۳؛ لسانالعرب، ج۹، ص۳۷۳، «علم».</ref> | |
− | اعلام | ||
− | این واژه در اصطلاح علم | + | این واژه در اصطلاح علم [[نحو]]، معنای خاصتری به خود گرفته و بر بخشی از نامهای معرفه (در مقابل نکره) که برای شیئ معین و شخصی وضع شده باشد، اطلاق شده است.<ref>موسوعة اصطلاحات الفنون، ج۲، ص۱۲-۱۵، «علم».</ref> این معنای اصطلاحی با معنای لغوی عَلَم یعنی نشانه یا اثری از یک چیز که آن را از چیزهای دیگر متمایز میسازد، به طور کامل تناسب دارد. |
==اقسام اسم عَلَم== | ==اقسام اسم عَلَم== | ||
− | برای اسم عَلمَ، تقسیمات متعدّدی از جنبههای گوناگون ذکر شده است | + | برای اسم عَلمَ، تقسیمات متعدّدی از جنبههای گوناگون ذکر شده است<ref>البهجة المرضیه، ج۱، ص۱۰۷-۱۱۷؛ معجمالقواعد العربیه، ص۳۰۶-۳۱۱؛ موسوعة النحو والصرف والاعراب، ص۴۶۳-۴۶۵.</ref> که در اینجا به چند مورد آن اشاره میشود: |
− | ''' | + | '''۱. لقب، کنیه و اسم:''' |
− | کنیه نام مرکّبی است که با یکی از کلمات اب، ام، ابن و بنت آغاز میشود و با غرض تعظیم و احترام، بر شخص نهاده میشود؛ مانند ابوالحسن، ابنعبّاس، امحبیبه. لقب | + | لقب نام عَلَمی است که برای مدح یا ذم بر کسی اطلاق میشود؛ مانند صادق و هادی. [[کنیه]] نام مرکّبی است که با یکی از کلمات اب، ام، ابن و بنت آغاز میشود و با غرض تعظیم و احترام، بر شخص نهاده میشود؛ مانند ابوالحسن، ابنعبّاس، امحبیبه. و اسم آن است که نه لقب باشد و نه کنیه. در حقیقت همان تعریف عَلَم بر اسم نیز صدق میکند. بدیهی است که هریک از کنیه و اسم نیز ممکن است بر مدح یا ذم دلالت کند؛ ولی این دلالت در اسم و کنیه تبعی و فرعی است؛ در حالی که مقصود اصلی و اوّلی از وضع لقب، مدح یا ذم مسمّاست.<ref>موسوعة اصطلاحاتالفنون، ج۲، ص۱۲۱۷-۱۲۱۸؛ البهجةالمرضیه، ج۱، ص۱۰۷-۱۱۷؛ موسوعة النحو والصرف والاعراب، ص۴۶۴-۴۶۵.</ref> |
− | + | '''۲. عَلَم شخص و علم جنس:''' | |
− | + | علم شخص اسمی است که برای فرد خارجی معین و مشخص وضع شده باشد و علم جنس اسمی است که برای حقیقتی دارای افراد بسیار بدون آنکه نظر به افراد آن باشد، وضع شده باشد. در حقیقت علم جنس همان اسم جنس است که به سبب برخی شباهتهای ظاهری و لفظی با اسمهای معرفه آن را علم جنس نامیدهاند تا از اسم جنس جدا گردد وگرنه از نظر معنا و کاربرد با اسم جنس فرقی ندارد؛<ref>البهجة المرضیه، ج۱، ص۱۰۷-۱۱۶.</ref> مانند اسامه که آن را عَلَم جنس برای شیر دانستهاند و اسد را اسم جنس برای همان حیوان معرفی کردهاند. | |
− | + | '''۳. عَلَم بالوضع و علم بالغلبه:''' | |
− | + | علم بالوضع آن است که از ابتدا نامی برای شخصی معین وضع شده باشد؛ مانند نام ابراهیم که بر [[حضرت ابراهیم]] علیه السلام نهاده شده است. در مقابل، علم بالغلبه آن است که در آغاز نامی بر کسی یا چیزی اطلاق میشود، سپس بر اثر فراوانی کاربرد، آن نام مخصوص آن شخص میشود؛ به طوری که هرگاه آن نام بر زبان رانده شود، همان شخص خاص به ذهن میآید؛<ref>موسوعة النحو والصرف والاعراب، ص۴۶۴.</ref> مانند، نام [[فرعون]] که در ابتدا لقب ویژه پادشاهان [[مصر]] بوده است؛ امّا بر اثر فراوانی اطلاق این لقب بر پادشاه زمان [[حضرت موسی]] علیه السلام، خاص وی شده است و از نام فرعون فقط همو به ذهن میآید. طرح این تقسیم از آن جهت ضرورت دارد که بخشی از نامهای خاص [[قرآن]] که برخی از مفسران معرفی کردهاند، در ابتدا یا حتی در زمان [[نزول قرآن]]، عَلَم نبوده و بعدها به تدریج به صورت نامی خاص برای فرد یا گروهی خاص درآمده است. همچنین با توجه به این که عَلَم جنس برای غیرانسان اعم از حیوانات و غیر آنها بکار میرود میتوان همه اسمهای جنس غیرانسانی را در ردیف اعلام غیرانسانی و در اعلام قرآن مورد بحث قرار داد؛ مانند نامهای حیوانات در قرآن؛ نیز میتوان از ترکیب های اضافی خاصی مانند [[اصحاب مدین]] ([[سوره حج]]/۲۲، ۴۴)، ازواج النبی ([[سوره احزاب]]/۳۳، ۶) [[اهل البیت]] ([[سوره احزاب]]/۳۳، ۳۳) و برخی ترکیب های وصفی که اشتهار و تشخص پیدا کردهاند، مانند اشهر الحُرم (ماههای حرام) ([[سوره توبه]]/۹، ۵) و [[بیت الحرام]] ([[سوره مائده]]/۵، ۲) و نظایر اینها به عنوان نام عَلَم یاد کرد. | |
− | + | در این مقاله همه نامهای عَلَم قرآن به طور جامع و از هر قسمی که باشند معرفی خواهد شد. حتی همه نامهای معرفه و نامهای خاص و اسمهای جنس نیز به مناسبت، معرفی میشوند. شایان ذکر است که در یک تقسیمبندی دیگر میتوان نامهای علم موجود در قرآن یا مورد اشاره قرآن را به دو قسم اعلام مصرّح و اعلام غیرمصرح تقسیم کرد. اعلام مصرح نامهایی است که قرآن کریم به صراحت از آنها یاد کرده است و اعلام غیرمصرح نامهایی که به طور اشاره و ضمنی از آنها یاد شده است؛ مانند برادران یوسف که با عنوان «اِخوَة» به آنان اشاره شده؛ اما نام آنان صریحاً در قرآن نیامده است. در ادامه مقاله تنها از اعلام مصرح قرآن و موارد معدودی از اعلام غیرمصرح یاد خواهد شد. | |
− | + | ==پیشینه بحث== | |
− | + | بحث درباره اعلام مصرّح قرآن، از دیرباز مورد توجه مفسران بوده و نخستین مفسران از [[صحابه]] و [[تابعان]] به شناسایی و معرفی آن اهتمام داشتهاند؛ اما در این باره کمتر کتاب مستقلی تألیف شده است و آنچه در زمینه اعلام قرآن از صحابه و تابعان و دیگر دانشمندان علوم قرآنی گزارش شده، در لابهلای کتابهای [[تفسیر]] به ویژه [[تفسیر مأثور|تفاسیر روایی]] پراکنده است. | |
− | + | ظاهراً نخستین بار جلال الدین بلقینی در کتابش «مواقع العلوم من مواقع النجوم» به معرفی اعلام قرآن تحت عنوان اسمها و کنیهها و لقبها در [[قرآن]] اقدام و آن را شاخهای از [[علوم قرآن]] به شمار آورد. سپس [[جلال الدین سیوطی|سیوطی]] با الهام از وی ابتدا در کتاب «التحبیر فی علمالتفسیر»<ref>التحبیر، ص ۳۷۸، ۴۴۰.</ref> و سپس در «[[الاتقان فی علوم القرآن (کتاب)|الاتقان]]» فصلی را به این بحث اختصاص داد. وی در نوع شصت و نهم الاتقان با عنوان «فیما وقع فیالقرآن منالاسماء والکُنی والألقاب» به جمع اعلام قرآن و نقل سخن مفسران در این موضوع روی آورده است. ابراهیم الابیاری<ref>الاتقان، ج۲، ص۲۹۸.</ref> همین بحث را با عنوان فوق در «الموسوعة القرآنیه» خود با تغییری ناچیز آورده است.<ref>الموسوعة القرآنیه، ج۲، ص۳۰۶-۳۱۵.</ref> وی همچنین در جلد هفتم موسوعه خود بیش از ۹۰ عَلَم قرآنی را معرفی و شماره آیات هر یک را بیان کرده است که با کار سیوطی در الاتقان تفاوت قابل توجهی دارد.<ref>همان، ج۷، ص۵۰۱-۵۱۰.</ref> | |
− | + | بحث درباره اعلام قرآن آنگونه که سیوطی مطرح کرد، پس از وی در کتب علوم قرآنی دیده نمیشود و این شاید از آن رو بوده است که اوّلاً برای آن هدف، یعنی شناسایی نامهای خاص قرآن، نیازمند بحث بیش از آنچه سیوطی آورده، نبوده است. ثانیاً این بحث از نظر درجه اهمیت، همردیف با دیگر بحثهای علوم قرآنی چون [[ناسخ و منسوخ]]، [[اعجاز قرآن]]، [[سوره های مکی و مدنی|مکی و مدنی]] و... نبوده است. | |
برخی معاصران با رویکردی متفاوت به بحث موضوعی درباره اعلام قرآن پرداخته و کتابهایی چند تألیف کردهاند: | برخی معاصران با رویکردی متفاوت به بحث موضوعی درباره اعلام قرآن پرداخته و کتابهایی چند تألیف کردهاند: | ||
− | + | *اعلام قرآن، از محمد خزائلی که در ضمن ۱۰۴ گفتار، از ۱۱۵ اسم علم بحث کرده است.<ref>اعلام قرآن، ص۵۷-۳۱.</ref> | |
− | + | *اعلامالقرآن، از عبدالحسین شبستری. این کتاب شکل کاملتر شده کتاب دیگری از همین مؤلّف با عنوان ارشاد الاذهان الی اعلامالقرآن است. | |
− | + | *معجم الالفاظ والاعلام القرآنیه، از محمداسماعیل ابراهیم. | |
− | + | *معجم اعلام القرآن الکریم، از محمد التونجی. | |
− | == | + | ==حکمت ذکر برخی نامها در قرآن== |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | تأمّل در نامهای موجود در [[قرآن]] که علم بودن آنها پذیرفته شده است، به ویژه نام پیامبران و دیگر افراد انسانی اعمّ از نام [[صحابه]]، اصحابِ پیامبران پیشین، زنان و کافران، چنین نتیجه میدهد که غرض، صرفاً یادکرد از نام آنها نبوده است، بلکه افزون بر آن، بار معنایی ویژهای دارد؛ به عبارت دیگر این نامها دست کم در موارد فراوانی گویای صفتی در صاحب نام است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. | |
− | + | [[بدرالدین محمد زرکشی|زرکشی]] در ضمن بحث درباره علم المبهمات به [[حکمت]] تصریح بعضی از نامها اشاره دارد. وی مینویسد: برخی از اشخاص دارای دو ناماند؛ اما در قرآن به لحاظ نکتهای تربیتی معرفتی فقط از یکی از نامهای آن شخص یاد شده است؛ برای مثال، خداوند در خطاب به [[اهل کتاب|اهل کتاب]] ([[یهود|یهودیان]]) همواره از تعبیر «[[بنی اسرائیل|بنی إسرائیل]]» استفاده کرده و هیچگاه تعبیر «بنی یعقوب» را بکار نبرده است، در حالی که آنها بنی یعقوب نیز بودهاند. | |
− | + | راز آن این است که [[اسرائیل]] (لقب [[حضرت یعقوب]]) به معنای عبداللّه (بنده خدا) است و خداوند با این تعبیر، گویا میخواهد یهودیان را از غفلتی که بر آنها سایه انداخته، خارج سازد و [[دین]] گذشتگانشان را که همانا بندگی خداوند و [[تسلیم]] در برابر دستورهای او بوده است، به یادشان آورد و بدین وسیله آنان را به بندگی و عبادت خدای متعالی ترغیب و تشویق کند؛ امّا آنجا که میخواهد تولد یعقوب را به [[حضرت ابراهیم]] و همسرش بشارت دهد، از ایشان با نام یعقوب یاد میکند، نه اسرائیل؛ زیرا در این مقام، بشارت به تولد یعقوب موهبتی به ابراهیم بود که در پی بشارتِ تولّد [[حضرت اسحاق علیه السلام|اسحاق]] به همسر ابراهیم، این بشارت نیز به وی داده شد: {{متن قرآن|«فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ یعْقُوبَ»}}. ([[سوره هود]]/۱۱، ۷۱)<ref>البرهان فی علومالقرآن، ج۱، ص۲۵۰-۲۵۱.</ref> | |
− | + | این لطافت در تعبیر درباره نام حضرت یعقوب را در آیه ۹۳ [[سوره آل عمران]]/۳ نیز میبینیم؛ خداوند در همه جای قرآن از آن حضرت با نام یعقوب یاد کرده، جز در این آیه که از ایشان با نام «اسرائیل» یاد شده است: {{متن قرآن|«کلُّ الطَّعَامِ کانَ حِلًّا لِبَنِی إِسْرَائِیلَ إِلَّا مَا حَرَّمَ إِسْرَائِیلُ عَلَىٰ نَفْسِهِ...»}} خداوند در این آیه، از حلال بودن همه غذاها برای بنیاسرائیل خبر میدهد، مگر غذاهایی را که اسرائیل یعنی حضرت یعقوب بر خودش [[حرام]] کرده بود. | |
− | + | حال ذکر نام اسرائیل به جای یعقوب میتواند اشاره به این باشد که حضرت یعقوب در جهت بندگی و اطاعت از خداوند، خوردن برخی از خوراکی ها را بر خود حرام کرده بود، نه این که به طور مثال، از روی خواهش نفس یا به جهت بیمیلی به آن غذاها یا احیاناً ریاضت های جسمی یا به علل دیگر، آنها را حرام کرده باشد.<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۷۹۴.</ref> | |
− | + | نام [[حضرت نوح علیه السلام|نوح]]، [[پیامبر اسلام|محمد]] و [[احمد]] (دو نام پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله)، [[حضرت مریم علیهاالسلام|مریم]]، [[اصحاب مدین]]، [[اصحاب ایکه|اصحاب الایکه]] (که هر دو تعبیری درباره قوم [[حضرت شعیب علیه السلام|شعیب]] پیامبر است)، ذاالنون (لقب [[حضرت یونس]]) و [[ابولهب]]، نمونههای دیگری است که در کنار عَلَم بودن، ممکن است بار معنایی آنها نیز مورد توجه باشد.<ref>البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۵۰-۲۵۱.</ref> | |
− | + | زرکشی درباره ذکر انحصاری نام [[زید بن حارثه|زید]] از میان [[صحابه]] رسول خدا صلی الله علیه وآله میگوید: از میان اصحاب رسول خدا نام هیچ یک در [[قرآن]] نیامده، جز زید که در آیه ۳۷ [[سوره احزاب]]/۳۳ به نام وی تصریح شده است و شاید راز آن این باشد که چون زید به پسرخواندگی [[پیامبر اسلام]] شناخته شده بود، خداوند با ذکر نام وی خواسته است به صراحت اعلام کند که وی فرزند حقیقی پیامبر نیست و رسول خدا هیچ فرزند پسری ندارد.<ref>البرهان فی علوم القرآن، ص۲۵۲.</ref> | |
− | + | ==معرفی اعلام قرآن== | |
− | + | [[جلال الدین سیوطی|سیوطی]] در نوع شصت و نهم «[[الاتقان فی علوم القرآن (کتاب)|الاتقان]]» خود، آنچه را که در کتابهای پیشینیان و روایات گوناگون درباره «اعلام قرآن» دیده، گرد آورده است. وی در این نوع ذیل ۱۴ بخش، نامهای [[پیامبران]]، [[فرشتگان]]، [[صحابه]]، زنان، همچنین نامهای کافران، [[جن]]، قبایل، اقوام، بتها و نیز نامهای شهرها و جایها، مکانهای آخرتی، ستارگان، پرندگان و سرانجام [[کنیه های امام رضا علیه السلام|کنیه]] و لقبها در [[قرآن کریم]] را معرفی کرده است. مجموع نامهای عَلَمی را که وی گزارش کرده به حدود ۱۳۶ نام میرسد. | |
− | + | البته همه نقلهایی را که سیوطی با استناد به آنها به شناسایی اعلام قرآن روی آورده، از یک درجه اعتبار برخوردار نیست و مواردی از آن فقط اظهارنظر برخی مفسران است، در حالی که ممکن است دیگر مفسران یا حتی بیشتر آنها، نام بودن آن کلمه را نپذیرفته باشند؛ برخی از این نامها عبارتاند از: رعد، برق، سِجلّ، قعید، سکینه، بَعل، بُشری، جِبْت، طاغوت، رَشاد، نَقْع، حَرْد، صَریم، جُرُز، طاغیه، عِلّیون، صَعود، غَیّ، اَثام، مَوْبِق، سعیر، سائل، سُحْق، ویل، غلیظ، فَلَق.<ref>همان، ص ۳۰۶-۳۱۱.</ref> | |
− | + | '''۱. نام پیامبران:''' | |
− | + | در [[قرآن کریم]] از ۲۵ پیامبر، با نامهای [[حضرت آدم علیه السلام|آدم]] ([[سوره بقره]]/۲، ۳۱)، [[حضرت نوح علیه السلام|نوح]]، [[حضرت ابراهیم علیه السلام|ابراهیم]]، [[حضرت اسماعیل علیه السلام|اسماعیل]]، [[حضرت اسحاق علیه السلام|اسحاق]]، [[حضرت یعقوب علیه السلام|یعقوب]]، [[حضرت یوسف علیه السلام|یوسف]]، [[حضرت لوط علیه السلام|لوط]]، [[حضرت موسی علیه السلام|موسی]]، [[حضرت هارون علیه السلام|هارون]]، [[حضرت داوود علیه السلام|داود]]، [[حضرت سلیمان علیه السلام|سلیمان]]، [[حضرت ایوب علیه السلام|ایوب]]، [[حضرت یونس علیه السلام|یونس]]، [[حضرت الیاس علیه السلام|اِلیاس]]، [[حضرت الیسع علیه السلام|اَلْیَسَع]]، [[حضرت زکریا علیه السلام|زکریا]]، [[حضرت یحیی علیه السلام|یحیی]]، [[حضرت عیسی علیه السلام|عیسی]] ([[سوره انعام]]/۶، ۸۳-۸۶...)، [[حضرت ادریس علیه السلام|ادریس]]، [[حضرت ذوالکفل علیه السلام|ذوالکفل]] ([[سوره انبیاء]]/۲۱، ۸۵،...)، [[حضرت هود علیه السلام|هود]]، [[حضرت صالح علیه السلام|صالح]]، [[حضرت شعیب علیه السلام|شعیب]] علیهم السلام، ([[سوره اعراف]]/۷، ۶۵، ۷۷، ۸۵؛...) و [[پیامبر اسلام|محمد]] صلی الله علیه وآله ([[سوره آل عمران]]/۳، ۱۴۴؛...) نام برده شده است. | |
− | + | در روایتی منقول از [[عبدالله بن عباس|ابنعباس]] آمده است که از میان [[پیامبران]]، عیسی و محمد صلی الله علیه وآله دو نام داشتهاند؛<ref>همان، ص۲۹۸ -۳۰۵.</ref> برای [[حضرت عیسی]] علیه السلام دو نام مسیح و عیسی است و این هر دو نام در آیه ۴۵ [[سوره آل عمران]]/۳ دیده میشود: {{متن قرآن|«إِنَّ اللَّهَ یبَشِّرُک بِکلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْی»}} و برای [[پیامبر اسلام]] دو نام محمد صلی الله علیه وآله و [[احمد]] است که نام محمّد، ۴ بار در سوره آل عمران/۳، ۱۴۴، [[سوره احزاب]]/۳۳، ۴۰، [[سوره محمد]]/۴۷، ۲ و [[سوره فتح]]/۴۸، ۲۹ و نام احمد یک بار آن هم در [[سوره صف]]/۶۱، ۶ دیده میشود. | |
− | + | پیامبران دیگری نیز هستند که در قرآن با بیش از یک نام از آنان یاد شده است؛ مانند [[حضرت یعقوب]] که در آیه ۹۳ [[سوره آل عمران]]/۳، از وی به «[[اسرائیل]]» یا [[حضرت یونس]] که در آیه ۸۷ [[سوره انبیاء]]/۲۱ از وی به «ذَاالنّون» و در آیه ۴۸ [[سوره قلم]]/۶۸ به «صاحِبِ الحوتِ» تعبیر شده است،<ref>همان، ص ۳۱۱-۳۱۲.</ref> در عین حال درباره نامهای پیامبران در قرآن کریم آرای دیگری نیز وجود دارد؛ مثلاً بر پایه برخی روایات، اسماعیل یکی از پیامبران [[بنی اسرائیل|بنیاسرائیل]] مشهور به [[اسماعیل صادق الوعد علیه السلام|اسماعیل صادق الوعد]] و او غیر از [[حضرت اسماعیل علیه السلام|اسماعیل ذبیح اللّه]] فرزند [[حضرت ابراهیم علیه السلام|ابراهیم]] بوده است؛<ref>تفسیر قمی، ج۲، ص۵۰؛ تفسیر ماوردی، ج۳، ص۳۷۷؛ المیزان، ج۱۴، ص۶۳.</ref> نیز برخی ذوالکفل را همان [[حضرت الیاس علیه السلام|الیاس]] دانستهاند.<ref>الاتقان، ج۲، ص۳۰۳.</ref> در روایتی از [[ابن مسعود]]، الیاس همان [[حضرت ادریس علیه السلام|ادریس]] معرفی شده است.<ref>همان، ص۳۰۴.</ref> | |
− | ''' | + | '''۲. نام کتابهای آسمانی:''' |
− | از | + | بخشی از اعلام قرآن نیز به نام کتابهای آسمانیِ نازل شده بر [[پیامبران]] اختصاص دارد. این نامها عبارتاند از: [[تورات]]، کتاب [[حضرت موسی علیه السلام|موسی]] علیه السلام که گاه از آن به «الذِکر» ([[سوره انبیاء]]/۲۱، ۱۰۵) یاد شده است. [[انجیل]]، کتاب [[حضرت عیسی علیه السلام|عیسی]] علیه السلام ([[سوره مائده]]/۵، ۶۸؛...)، [[زبور]]، کتاب [[حضرت داوود علیه السلام|داود]] علیه السلام ([[سوره نساء]]/۴، ۱۶۳) و صحف [[حضرت ابراهیم علیه السلام|ابراهیم]] ([[سوره اعلی]]/۸۷، ۱۹؛ نیز باید از نامهای متعدد [[قرآن]] یاد کرد که عبارتاند از: القرآن ([[سوره بروج]]/۸۵، ۲۱؛...)، [[فرقان|الفرقان]] ([[سوره فرقان]]/۲۵، ۱)، الکتاب ([[سوره نساء]]/۴، ۱۰۵)، الذکر ([[سوره حجر]]/۱۵، ۹) و التنزیل. ([[سوره شعراء]]/۲۶، ۱۹۲) برخی از مفسران بالغ بر ۴۰ نام<ref>روضالجنان، ج۱، ص۸، ۱۴؛ تاریخ قرآن، ص۹، ۳۲.</ref> یا حتی نزدیک به ۹۰ نام برای قرآن کریم یاد کردهاند که مقصود از نامها در این شمارشها اوصاف قرآن است.<ref>بصائر ذوی التمییز، ج۱، ص۸۸.</ref> |
− | ''' | + | '''۳. نام فرشتگان:''' |
− | + | نام این [[فرشتگان]] در [[قرآن]] به چشم میخورد: [[جبرئیل]] که در برخی آیات از او با نام روحالامین ([[سوره شعراء]]/۲۶، ۱۹۳) و روحالقدس ([[سوره بقره]]/۲، ۸۷، ۲۵۳) نیز یاد شده است، ملکالموت یا [[عزرائیل]] ([[سوره سجده]]/۳۲، ۱۱)، [[میکائیل]]، هاروت، ماروت ([[سوره بقره]]/۲، ۹۸، ۱۰۲)، مالک (خازن و فرشته موکل بر [[جهنم]]) ([[سوره زخرف]]/۴۳، ۷۷). | |
− | ''' | + | '''۴. نام صحابه:''' |
− | + | از [[صحابه]] پیامبر فقط نام [[زید بن حارثه|زید بن حارثه]] در [[قرآن]] دیده میشود ([[سوره احزاب]]/۳۳، ۳۷). [[سیوطی]] از برخی نامهای دیگر یاد کرده است که باید آنها را در شمار اصحاب [[پیامبران]] پیشین قرار داد که نام آنها چنین است: عمران، پدر [[حضرت موسی]] یا پدر [[حضرت مریم]]، [[لقمان]] که بیشتر مفسران معتقدند بندهای حبشی و نجار بوده است. ([[سوره لقمان]]/۳۱، ۱۲-۱۳) | |
− | + | جز آنچه سیوطی یاد کرده میتوان کسان دیگری را که نام یا وصف آنها به صراحت در قرآن آمده است معرفی کرد: [[طالوت]] ([[سوره بقره]]/۲، ۲۴۷-۲۴۹)، عزیز مصر ([[سوره یوسف]]/۱۲، ۳۰)، الیاسین ([[سوره صافات]]/۳۷، ۱۳۰)، [[ملکه سبأ]] ([[سوره نمل]]/۲۷، ۲۳) و [[سامری]] ([[سوره طه]]/۲۰، ۸۵). | |
− | + | '''۵. نام زنان:''' | |
− | + | از نامهای زنان نیز فقط از نام [[حضرت مریم]] یاد شده است ([[سوره آل عمران]]/۳، ۳۶). | |
− | + | '''۶. نام کافران:''' | |
− | + | نامهای کافرانی که [[سیوطی]] در قرآن معرفی کرده، عبارت است از: [[ابولهب]]، [[فرعون]]، [[قارون]]، پسرعموی [[حضرت موسی]] علیه السلام ([[سوره عنکبوت]]/۲۹، ۳۹؛...)، [[جالوت]] ([[سوره بقره]]/۲، ۲۵۰؛...)، [[هامان]] ([[سوره عنکبوت]]/۲۹، ۳۹؛...)، آزر ([[سوره انعام]]/۶، ۷۴). | |
− | + | '''۷. کنیهها و القاب:''' | |
− | + | در قرآن کریم فقط یک [[کنیه]] دیده میشود و آن کنیه [[ابولهب]] است ([[سوره مسد]]/۱۱۱، ۱)؛ امّا لقب بیش از ۸ مورد است: [[اسرائیل]] که لقب [[حضرت یعقوب]] علیه السلام است ([[سوره مریم]]/۱۹، ۵۸)، مسیح که لقب [[حضرت عیسی]] علیه السلام است ([[سوره آل عمران]]/۳، ۴۵؛...)، الیاس که لقب [[حضرت ادریس]] است ([[سوره انعام]]/۶، ۸۵؛...)، ذوالکفل ([[سوره انبیاء]]/۲۱، ۸۵؛...) و درباره آن چند نظر است لقب الیاس، الیسع، یوشع و زکریا هر کدام قائلی دارد)، نوح ([[سوره آل عمران]]/۳، ۳۳؛...) که برخی آن را لقب [[حضرت نوح]] دانستهاند و معتقدند نام آن حضرت عبدالغفار بوده و به جهت فراوانی نوحه و زاری، نوح خوانده شده است. [[ذوالقرنین]] ([[سوره کهف]]/۱۸، ۸۳؛...)، فرعون ([[سوره اعراف]]/۷، ۱۰۳؛...) و [[تُبَّع]] که بعضی گفتهاند لقب پادشاهان [[یمن]] بوده است ([[سوره دخان]]/۴۴، ۳۷).<ref>الاتقان، ج۲، ص۳۱۱-۳۱۲.</ref> | |
− | + | '''۸. نام جنّیان:''' | |
− | + | از [[جن|جنّیان]] نیز فقط نام [[ابلیس]] آمده ([[سوره بقره]]/۲، ۳۴؛...) و پدر جن معرفی شده است.<ref>الاتقان، ج۲، ص۳۰۷.</ref> | |
− | + | '''۹. نام قبایل:''' | |
− | + | سیوطی از نامهای ۷ قبیله به این شرح یاد میکند: [[یأجوج و مأجوج]]، [[قوم عاد|عاد]]، [[ثمود]]، مدین، [[قریش]] و روم.<ref>. الاتقان، ج ۲، ص ۳۰۸.</ref> اما میدانیم که روم یک کشور و رومیها یک ملت بودند نه یک قبیله و قبیله معرفی کردن آن چنین توجیه میشود که عربها نظام قبیلهای خود را به دیگران نیز تعمیم میدادند. | |
− | + | '''۱۰. نام اقوام و گروهها:''' | |
− | + | این اقوام و گروهها عبارتاند از: قوم نوح، [[قوم لوط]]، [[قوم تبع|قوم تُبَّع]]، قوم ابراهیم، [[اصحاب ایکه|اصحاب الایکه]] (برخی آنها را [[اصحاب مدین]] میدانند) و [[اَصحاب رَسّ|اصحاب الرّس]] که به گفته عکرمه همان اصحاب یاسین بودهاند؛ اما قتاده آنها را قوم شعیب و طبری همان [[اصحاب اخدود]] معرفی کرده است.<ref>همان، ص۳۰۸؛ جامع البیان، مج ۱۱، ج۱۹، ص۱۹-۲۰.</ref> | |
− | + | در اینجا سیوطی آگاهی نسبتاً ناقصی را به ما داده است، زیرا گروهها و اقوام دیگری را نیز به عنوان علم به معنای عام آن میتوان در قرآن نشان داد؛ مانند [[اصحاب کهف]] که از آنان به [[اَصحاب رَقیم|اصحاب رقیم]] نیز تعبیر شده است، ([[سوره کهف]]/۱۸، ۹)، آلابراهیم ([[سوره آل عمران]]/۳، ۳۳؛...)، آلداود ([[سوره سبأ]]/۳۴، ۱۳)، [[آل عمران|آل عمران]] ([[سوره آل عمران]]/۳، ۳۳)، [[آل فرعون|آل فرعون]] ([[سوره بقره]]/۲، ۵۰؛...)، آللوط ([[سوره حجر]]/۱۵، ۵۹؛...)، آلموسی (سوره بقره/۲، ۲۴۸)، آل هارون (سوره بقره/۲، ۲۴۸)، آلیعقوب ([[سوره یوسف]]/۱۲، ۶؛...)، اصحاب الجنه یعنی صاحبان باغ سوخته ([[سوره قلم]]/۶۸، ۱۷)، [[اصحاب الحجر|اصحاب حجر]] ([[سوره حجر]]/۱۵، ۸۰)، [[اَصحاب سَبت|اصحاب سبت]] ([[سوره نساء]]/۴، ۴۷)، اصحاب سفینه ([[سوره عنکبوت]]/۲۹، ۱۵)، [[اصحاب فیل]] ([[سوره فیل]]/۱۰۵، ۱)، [[اصحاب القریه]] ([[سوره یس]]/۳۶، ۱۳)، [[اصحاب مدین]] ([[سوره توبه]]/۹، ۷۰) اصحاب مؤتفکات (سوره توبه/۹، ۷۰)، احزاب ([[سوره احزاب]]/۳۳، ۲۲؛...)، [[اسباط]] (سوره بقره/۲، ۱۳۶؛...)، اهل لوط ([[سوره عنکبوت]]/۲۹، ۲۲؛...)، اهل موسی ([[سوره نمل]]/۲۷، ۷؛...)، اهل مدین ([[سوره طه]]/۲۰، ۴۰؛...)، اهل نوح ([[سوره صافات]]/۳۷، ۷۶)، برادران [[حضرت یوسف علیه السلام|یوسف]] ([[سوره یوسف]]/۱۲، ۷؛...)، [[بنی اسرائیل|بنیاسرائیل]] ([[سوره بقره]]/۲، ۴۰؛...)، قوم [[ثمود]] (سوره توبه/۹، ۷۰؛...)، [[حواریون|حواریان]] ([[سوره آل عمران]]/۳، ۵۲؛...)، [[قوم صالح]] ([[سوره هود]]/۱۱، ۸۹)، نقبای بنیاسرائیل ([[سوره مائده]]/۵، ۱۲)، قوم [[حضرت هود علیه السلام|هود]] ([[سوره هود]]/۱۱، ۸۹؛...)، قوم [[حضرت یونس علیه السلام|یونس]] ([[سوره یونس]]/۱۰، ۹۸)، [[انصار]] ([[سوره توبه]]/۹، ۱۰۰-۱۱۷)، [[مهاجران]] ([[سوره توبه]]/۹، ۱۰۰-۱۱۷)، [[صابئان]] ([[سوره مائده]]/۵، ۶۹؛...)، نصاری ([[سوره مائده]]/۵، ۶۹؛...)، [[ملائکه]] (سوره بقره/۲، ۳۰؛...)، یهودیان (سوره بقره/۲، ۱۱۳؛...) و [[مجوس]]. ([[سوره حج]]/۲۲، ۱۷) | |
− | |||
− | + | سیوطی از «[[اصحاب اعراف|اصحاب الاعراف]]» نیز به عنوان یکی از اقوام و گروهها یاد کرده است؛<ref>الاتقان، ج۲، ص۳۰۷.</ref> اما روشن است که مقصود از اصحاب الاعراف گروهی از مردم در آخرتاند که در کنار اصحاب الجنه و اصحاب النار از آنان یاد شده است. ([[سوره اعراف]]/۸، ۴۶-۴۸) | |
− | ''' | + | '''۱۱. نام بتها:''' |
− | نام این بتها در [[قرآن کریم]] آمده است: وَدّ، | + | نام این بتها در [[قرآن کریم]] آمده است: وَدّ، [[سواع]]، یغوث، [[یعوق]] و نسر (نام بتهای قوم نوح؛ ر.ک: [[سوره نوح]]/۷۱، ۲۳)، [[لات]]، [[عزّی|عزی]] و [[منات]] (نام بتهای [[قریش]]؛ ر.ک: [[سوره نجم]]/۵۳، ۱۹، ۲۰)، [[جبت]] و [[طاغوت]] که بعضی آن را نام دو بت دانستهاند که مشرکان آنها را میپرستیدند (ر.ک: [[سوره نساء]]/۴، ۵۱؛...)، [[بعل]] (نام بت قوم [[حضرت الیاس]]؛ ر.ک: [[سوره صافات]]/۳۷، ۱۲۵). |
− | ''' | + | '''۱۲. نام بلاد و مکانها:''' |
− | از مجموع نامهای عَلَم قرآن، حدود | + | از مجموع نامهای عَلَم قرآن، حدود ۴۷ نام به این شرح به مکانها و شهرها اختصاص یافته است: [[بکه|بکّه]] (نام دیگر [[مکه]] ر.ک: [[سوره آل عمران]]/۳، ۹۶)، (درباره بکه نظرهای دیگری نیز مطرح است)،<ref>همان، ص ۳۰۸-۳۰۹.</ref> [[مدینه]] ([[سوره توبه]]/۹، ۱۰۱؛...)، یثرب ([[سوره احزاب]]/۳۳، ۱۳)، [[غزوه بدر|بدر]] (سوره آل عمران/۳، ۱۲۳؛ این قرائت که منشأ آن اجتهاد قاری بوده نامعتبر و غیرمقبول است)، [[غزوه حنین|حنین]] ([[سوره توبه]]/۹، ۲۵)، جَمع (نام سرزمین [[مزدلفه]]، ر.ک: [[سوره عادیات]]/۱۰۰، ۵)<ref>تفسیر قرطبی، ج۲۰، ص۱۰۹؛ الاتقان، ج۲، ص۳۰۹.</ref>، [[مشعر الحرام]] (نام کوه واقع در مزدلفه، ر.ک: سوره بقره/۲، ۱۹۸)، نقع (نام موضعی بین [[عرفات]] و مزدلفه، ر.ک: عادیات/۱۰۰، ۴)<ref>تفسیر قرطبی، ج۲۰، ص۱۰۸.</ref>، [[مصر]] ([[سوره یونس]]/۱۰، ۸۷؛...)، [[بابل|بابِل]] ([[سوره بقره]]/۲ ، ۱۰۲)، اَیْکه ([[سوره حجر]]/۱۵، ۸۷؛...)، حِجْر (سوره حجر/۱۵، ۸۰)، [[احقاف]] ([[سوره احقاف]]/۴۶، ۲۱)، [[طور سینا|طور سیناء]] ([[سوره مؤمنون]]/۲۳، ۲۰؛...)، جودی ([[سوره هود]]/۱۱، ۴۴)، طُوی (نام یک وادی ر.ک: [[سوره طه]]/۲۰، ۱۲؛...)، کهف، رقیم ([[سوره کهف]]/۱۸، ۹؛...) (درباره این نام اختلاف بسیاری گزارش شده است)، عَرِم (نام یک وادی ر.ک: [[سوره سبأ]]/۳۴، ۱۶)، حَرْد (نام قریهای ر.ک: [[سوره قلم]]/۶۸، ۲۵)، صریم (نام سرزمینی در یمن ر.ک: قلم/۶۸، ۲۰)، (بعضی گفتهاند: همان کوه قاف است و به پندار آنان، گرداگرد زمین را گرفته است. ر.ک: [[سوره ق]]/۵۰، ۱)<ref>معجمالبلدان، ج۴، ص۲۹۸؛ الاتقان، ج۲، ص۳۰۹-۳۱۰.</ref>، جُرُز (نام سرزمینی ر.ک: [[سوره سجده]]/۳۲، ۲۷)، طاغیه (نام بقعهای که قوم ثمود در آنجا نابود شدند، ر.ک: [[سوره حاقه]]/۶۹، ۵)<ref>الاتقان، ج۲، ص۳۱۰.</ref>، [[صفا و مروه]] ([[سوره بقره]]/۲، ۱۵۸)، سبأ ([[سوره نمل]]/۲۷، ۲۲)، [[مسجدالاقصی]] ([[سوره اسراء]]/۱۷، ۱)، [[ارم|اِرَم]] ([[سوره فجر]]/۸۹، ۷)، [[ارض مقدس]] ([[سوره مائده]]/۵، ۲۱)، [[ام القری]] ([[سوره انعام]]/۶، ۱۲۸)، [[بقعه مبارکه]] ([[سوره قصص]]/۲۸، ۳۰)، بلد امین ([[سوره تین]]/۹۵، ۳)، [[بیت الحرام|بیتالحرام]] ([[سوره مائده]]/۵، ۹۷؛...)، بیت العتیق ([[سوره حج]]/۲۲، ۲۹ هر دو نام کعبه است)، [[بیت المعمور|بیتالمعمور]] ([[سوره طور]]/۵۲، ۴۰)، تنّور ([[سوره هود]]/۱۱، ۴۰؛... برابر برخی روایات در جریان طوفان نوح آب از آن میجوشید)، [[عرفات]] ([[سوره بقره]]/۲، ۱۴۳؛...)، الکهف در آیات ۱۰-۱۱ [[سوره کهف]]/۱۸ که مقصود غار [[اصحاب کهف]] است، الغار در آیه ۴۰ [[سوره توبه]]/۹ که اشاره به [[غار ثور]] دارد، [[کعبه]] ([[سوره مائده]]/۵، ۹۵، ۹۷)، [[مسجد ضرار]] ([[سوره توبه]]/۹، ۱۰۷)، [[مقام ابراهیم]] ([[سوره بقره]]/۲، ۱۲۵؛...)، وادی مقدس ([[سوره طه]]/۲۰ ۱۲؛...)، وادی ایمن ([[سوره قصص]]/۲۸، ۳۰)، طور الایمن ([[سوره مریم]]/۱۹، ۵۲)، [[طور سینا|طور سینین]] (سوره تین/۹۵، ۲). |
− | سیوطی از | + | سیوطی از ۴ نام یاد میکند که منسوب به مکان است: امّی که به گفته بعضی منسوب به [[ام القری|امّ القری]] یعنی مکه است ([[سوره اعراف]]/۷، ۱۵۷)، عَبْقَریّ که منسوب به عَبْقَر و آن نام محلی مختص به [[جن]] است و هر چیز نادر را به آن نسبت میدهند ([[سوره الرحمن]]/۵۵، ۷۶)، [[سامری]] که به گفته برخی منسوب به سرزمینی است که به آن سامرون یا سامره گفته میشده است ([[سوره طه]]/۲۰، ۸۵؛...)، عربی که گفته شده: منسوب به عربه است و عربه نام آستانه و میدان جلو خانه [[حضرت اسماعیل علیه السلام|اسماعیل]] علیه السلام بوده است.<ref>الاتقان، ج۲، ص۳۱۱؛ لسانالعرب، ج۹، ص۱۱۴، «عرب».</ref>؛ اما جز در مورد سوم (سامری) سه مورد دیگر را باید دیدگاه شاذی به شمار آورد که مفسران به این [[تفسیر]] از سه واژه اعتنایی ندارند. |
− | ''' | + | '''۱۳. مکانهای آخرتی:''' |
− | بخشی از اعلام، معرف مکانهایی در عالم | + | بخشی از اعلام، معرف مکانهایی در عالم [[آخرت]] و آن ۲۹ نام است. این نامها عبارتاند از: [[فردوس]] (عالیترین جای [[بهشت]]، ر.ک: [[سوره کهف]]/۱۸، ۱۰۷؛ [[سوره مؤمنون]]/۲۳، ۱۱)، عِلّیّون (برخی گفتهاند: نام عالیترین جای بهشت است، ر.ک: [[سوره مطففین|سوره مطفّفین]]/۸۳، ۱۸-۱۹)، [[کوثر]] (نام نهری در بهشت، ر.ک: [[سوره کوثر]]/۱۰۸، ۱)، [[سلسبیل|سَلسبیل]] ([[سوره انسان]]/۷۶، ۱۷-۱۸)، [[تسنیم|تَسنیم]] (نام دو چشمه در بهشت، ر.ک: [[سوره مطففین]]/۸۳، ۲۷)، [[سجین|سِجّین]] (نام جایی که ارواح کافران در آنجاست، ر.ک: مطفّفین/۸۳، ۷-۸)، صَعود (نام کوهی در [[جهنم]]، ر.ک: [[سوره مدثر]]/۷۴، ۱۷)، غَیّ ([[سوره مریم]]/۱۹، ۵۹)، اَثام ([[سوره فرقان]]/۲۵، ۶۸)، مَوبِق ([[سوره کهف]]/۱۸، ۵۲)، [[سعیر]] ([[سوره نساء]]/۴، ۱۰، ۵۵)، سائل ([[سوره معارج]]/۷۰، ۱)، سُحْق ([[سوره ملک]]/۶۷، ۱۱)، ویل ([[سوره ابراهیم]]/۱۴، ۲) و غلیظ ([[سوره هود]]/۱۱، ۵۸). |
− | + | ۸ مورد اخیر نامهای وادی هایی در جهنم است. بعضی گفتهاند: موبق نام نهری در جهنم است و سرانجام فَلَق که گفته شده: نام چاهی در جهنّم است.<ref>الاتقان، ج۲، ص۳۱۰-۳۱۱.</ref> ([[سوره فلق]]/۱۱۳، ۱) | |
− | + | برخی نامها نیز وصف [[بهشت]] یا [[جهنم]] است؛ مانند: اسفل السافلین ([[سوره تین]]/۹۵، ۵)، جنّت ([[سوره بقره]]/۲، ۲۱۴)، بهشت آدم ([[سوره بقره]]/۲، ۳۵) که درباره جایگاه آن اختلاف است، جنّات عدن ([[سوره توبه]]/۹، ۷۲؛...)، جنّة النعیم ([[سوره شعراء]]/۲۶، ۸۵؛...)، جهنّم ([[سوره آل عمران]]/۳، ۱۲؛...)، دارالخُلد ([[سوره فصلت]]/۴۱، ۲۸)، دارالسلام ([[سوره انعام]]/۶، ۱۲۷؛...)، دارالفاسقین ([[سوره اعراف]]/۷، ۱۴۵)، دارالقرار ([[سوره غافر]]/۴۰، ۳۹)، دارالمتقین ([[سوره نحل]]/۱۶، ۳۰)، [[دارالمقامه|دارالمُقامه]] ([[سوره فاطر]]/۳۵، ۳۵) و درک الاسفل. ([[سوره نساء]]/۴، ۱۴۵) همچنین از این مکانها میتوان یاد کرد که نه مکان اخروی است و نه مکان زمینی: [[افق اعلی]] ([[سوره نجم]]/۵۳، ۷)، افق مبین ([[سوره تکویر]]/۸۱، ۲۳)، [[سدرة المنتهى|سدرةالمنتهی]] ([[سوره نجم]]/۵۳، ۱۴). | |
− | + | '''۱۴. نام ستارگان:''' | |
− | + | مقصود از ستاره، جسم نورانی در آسمان است و آنها شمس، قمر ([[سوره یونس]]/۱۰، ۵؛...)، طارق ([[سوره طارق]]/۸۶،۱) و شِعْری ([[سوره نجم]]/۵۳، ۴۹) می باشند. | |
− | + | '''۱۵. نام حیوانات:''' | |
− | + | در قرآن کریم نام حدود ۳۵ حیوان آمده است که در برخی موارد در آیات مختلف از نامهای مختلف یک حیوان یاد شده است؛ این نامها بدین قرار است: | |
− | + | سلوی = بلدرچین ([[سوره بقره]]/۲، ۵۷)، بَعوض = پشه (بقره/۲، ۲۶)، ذباب = مگس ([[سوره حج]]/۲۲، ۷۳)، [[نحل]] = زنبور عسل ([[سوره نحل]]/۱۶، ۶۸)، عنکبوت ([[سوره عنکبوت]]/۲۹، ۴۱)، جراد = ملخ ([[سوره اعراف]]/۷، ۱۳۳؛...)، هدهد = شانه به سر ([[سوره نمل]]/۲۷، ۲۰)، غُراب = کلاغ ([[سوره مائده]]/۵، ۳۱)، [[ابابیل]] = پرستو ([[سوره فیل]]/۱۰۵، ۳)، نمل = مورچه ([[سوره نمل]]/۲۷، ۱۸). | |
− | + | سیوطی از این ۱۰ نام به عنوان نامهای پرندگان (پروازکننده) در قرآن یاد کرده است. سپس درباره این که چرا مورچه جزو پرندگان به شمار آمده مینویسد: به این دلیل که طبق نقل قرآن، [[حضرت سلیمان علیه السلام|حضرت سلیمان]] زبان پرندگان را میدانست: «عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّیر» ([[سوره نمل]]/۲۷، ۱۶) و همو سخن گفتن مورچهای را با دیگر مورچگان شنید و فهمید: {{متن قرآن|«قَالَتْ نَمْلَةٌ یا أَیهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکنَکمْ لَا یحْطِمَنَّکمْ سُلَیمَانُ وَجُنُودُهُ... × فَتَبَسَّمَ ضَاحِکا ...»}}([[سوره نمل]]/۲۷، ۱۸-۱۹) بنابراین باید آن مورچه نیز از پرندگان به شمار آید. بعضی نیز برای جمع میان این دو [[آیه]] گفتهاند: مورچهای که سلیمان زبان او را فهمید، از مورچههای بالدار بوده است.<ref>الاتقان، ج۲، ص۳۱۱.</ref> | |
− | نیز | + | شایان ذکر است که در گزارش سیوطی، عنکبوت نیز از پرواز کنندهها یاد شده است، در حالی که حشره غیر پرنده است و نیز از پروانه = فراش ([[سوره قارعه]]/۱۰۱، ۴) که حشرهای پرواز کننده است سخن به میان نیامده است. |
− | + | نیز قرده = میمون ([[سوره بقره]]/۲، ۶۵؛...)، بغال = استر ([[سوره نحل]]/۱۶، ۸)، غنم، نعجه، ضأن و معز = گوسفند ([[سوره انعام]]/۶، ۱۴۳-۱۴۶؛ [[سوره ص]]/۳۸، ۲۳-۲۴)، ذئب = گرگ ([[سوره یوسف]]/۱۲، ۱۳-۱۵)، بعیر و [[جمل|جَمَل]] = شتر ([[سوره یوسف]]/۱۲، ۶۵؛ [[سوره اعراف]]/۷، ۴۰؛...)، قَسْوَرَة = شتر ([[سوره مدثر]]/۷۴، ۵۱)، خَیْل و جیاد (جمع جواد) و صافنات (جمع صافنه) = اسب ([[سوره نحل]]/۱۶، ۸؛ ص/۳۸، ۵۱)، بقر = گاو (سوره بقره/۲، ۷۰)، عِجْل = گوساله (سوره هود/۱۱، ۶۹)، حیّه = مار (سوره طه/۲۰، ۲۰)، ثُعبان = اژدها (سوره اعراف/۷، ۱۰۷؛...)، حمار و حمیر = اُلاغ (سوره نحل/۱۶، ۸؛ سوره بقره/۲، ۲۵۹؛...)، خنزیر = خوک (سوره بقره/۲، ۱۷۳)، کَلْب = سگ (اعراف/۷، ۱۷۶)، قُمَّل = شپش (سوره اعراف/۷، ۱۳۳)، نون و حوت = ماهی (سوره انبیاء/۲۱، ۸۷؛ سوره کهف/۱۸، ۶۳)، ضفادع = قورباغه (سوره اعراف/۷، ۱۳۳)، فیل (سوره فیل/۱۰۵، ۱)؛ همچنین میتوان از بحیره، سائبه، حام و وصیله (سوره مائده/۵، ۱۰۳) به عنوان نامهایی برای اصنافی از شتر و گوسفند که در میان عرب [[جاهلیت|جاهلی]] رایج بوده است نام برد.<ref>مجمع البیان، ج۳، ص ۳۸۹-۳۹۰.</ref> | |
− | + | '''۱۶. منسوبان:''' | |
− | + | در کنار گروههای پیشین میتوان قسم دیگری از اعلام را معرفی کرد که با [[پیامبران]] یا غیر پیامبران نسبت و رابطه دارند. اینان عبارتاند از: پسران [[حضرت آدم علیه السلام|آدم]] (سوره مائده/۵، ۲۷)، همسر [[حضرت ابراهیم علیه السلام|ابراهیم]] (سوره هود/۱۱، ۷۱)، مادر [[حضرت موسی علیه السلام|موسی]] (سوره قصص/۲۸، ۷)، دختران [[حضرت لوط علیه السلام|لوط]] (سوره هود/۱۱، ۷۸)، دختران [[شعیب]] (سوره قصص/۲۸، ۲۷)، خواهر موسی (سوره طه/۲۰، ۴۰)، پسر [[مریم]] (سوره انبیاء/۲۱، ۹۱)، زن لوط (سوره عنکبوت/۲۹، ۳۲)، زن [[حضرت نوح علیه السلام|نوح]] (سوره تحریم/۶۶، ۱۰)، پسر نوح (سوره هود/۱۱، ۴۲)، هسمر [[حضرت زکریا علیه السلام|زکریا]] (سوره آل عمران/۳، ۴۰)، همسران [[پیامبر اسلام]] (سوره احزاب/۳۳، ۲۸). افراد ذیل نیز منسوب به غیر پیامبرند: همسر عزیز مصر ([[زلیخا]]) (سوره یوسف/۱۲، ۳۰)، پسر [[لقمان]] (سوره لقمان/۳۱، ۱۳)، همسر [[فرعون]] ([[آسیه]]) (سوره تحریم/۶۶، ۱۱)، همسر عمران (سوره آلعمران/۳، ۳۵) و زن [[ابولهب]] (سوره مسد/۱۱۱، ۴). | |
− | + | '''۱۷. نام گیاهان، میوهها و خوراکیها:''' | |
− | + | رطب (سوره مریم/۱۹، ۲۵)، بَقْل = سبزی (سوره بقره/۲، ۶۱)، بَصَل = پیاز (سوره بقره/۲، ۶۱)، قِثّاء = خیار (سوره بقره/۲، ۶۱)، فوم = گندم یا سیر (سوره بقره/۲، ۶۱)، عدس (سوره بقره/۲، ۶۱)، سدر (سوره سبأ/۳۴، ۱۶؛...)، تین = انجیر (سوره تین/۹۵، ۱)، [[زیتون]] (سوره انعام/۶، ۹۹؛...)، شجره مبارکه (سوره نور/۲۴، ۳۵)، رمّان = انار (سوره انعام/۶، ۹۹ و...)، [[اثل|اَثْل]] = گز (سوره سبأ/۳۴، ۱۶)، خَمْط = میوهای تلخ (سوره سبأ/۳۴، ۱۶)، عِنَب = انگور (سوره بقره/۲، ۲۶۶؛ سوره مریم/۱۹، ۲۳-۲۵؛...)، قَضْب = سبزی (سوره عبس/۸۰، ۲۸) نخل و نخله = خرما (سوره بقره/۲، ۲۶۶؛...)، یَقْطین = کدو (سوره صافات/۳۷، ۱۴۶)، خَرْدَل (سوره انبیاء/۲۱، ۴۷؛...)، رَیْحان (سوره الرحمن/۵۵، ۱۲؛...)، شجره طیبه (سوره ابراهیم/۱۴، ۲۴)، زَقُّوم = گیاهی تلخ، بدبو و بدطعم (سوره صافات/۳۷، ۶۲)، لینه = درخت نخل (سوره حشر/۵۹، ۵). | |
− | + | '''۱۸. نام زیورآلات:''' | |
− | + | از اشیای زینتی و گرانبهای زیر در قرآن یاد شده است: لؤلؤ، مرجان، یاقوت ([[سوره الرحمن]]/۵۵، ۲۲-۵۸)، طلا (ذهب)، نقره (فضّه) (توبه/۹، ۳۴). | |
− | + | '''۱۹. نامهای قیامت:''' | |
− | + | گروه دیگری از اسمهای معرفه [[قرآن کریم]] که میتوان به عنوان علم مصرح در قرآن معرفی کرد، نامها و اوصافی است که درباره [[قیامت]] بکار رفته است؛ از قبیل: الواقعه = رخداد ([[سوره واقعه]]/۵۶، ۱)، [[طامّة الکبری|الطّامة الکبری]] = بلای بزرگ ([[سوره نازعات]]/۷۹، ۳۴)، یوم الآزفه = روز نزدیک ([[سوره غافر]]/۴۰، ۱۸). | |
− | + | '''۲۰. زمانها:''' | |
− | + | از نامهای علم مربوط به زمان از این نامها میتوان یاد کرد: اشهرالحرم = ماههای حرام ([[سوره توبه]]/۹، ۳۵ و ۳۶؛...)، لیلةالقدر = [[شب قدر]] ([[سوره قدر]]/۹۷، ۱)، ماه [[رمضان]] ([[سوره بقره]]/۲، ۱۸۵)، [[سبت|السبت]] = شنبه ([[سوره بقره]]/۲، ۶۵؛...)، یومالجمعه = روز [[جمعه]] ([[سوره جمعه]]/۶۲، ۹)، و روز ۵۰۰۰۰ سال ([[سوره معارج]]/۷۰، ۴). | |
− | + | '''۲۱. سایر اعلام:''' | |
+ | دستهای دیگر از اعلام مصرح قرآن که در دستههای پیشین جای نمیگیرد عبارتاند از: کشتی [[حضرت نوح علیه السلام|نوح]] ([[سوره عنکبوت]]/۲۹، ۱۵)، عصای [[حضرت موسی علیه السلام|موسی]] ([[سوره اعراف]]/۷، ۱۶۰؛...)، عصای [[حضرت سلیمان علیه السلام|سلیمان]] ([[سوره سبأ]]/۳۴، ۱۴)، تخت سلیمان ([[سوره ص]]/۳۸، ۳۴)، تخت [[بلقیس]] ([[سوره نمل]]/۲۳، ۴۱-۴۲)، ناقه [[حضرت صالح علیه السلام|صالح]] ([[سوره اعراف]]/۷، ۷۳)، [[الواح موسی علیه السلام|الواح موسی]] ([[سوره اعراف]]/۷، ۱۴۵)، [[تابوت]] [[بنی اسرائیل|بنیاسرائیل]] ([[سوره بقره]]/۲، ۲۴۸)، گوساله [[سامری]] ([[سوره طه]]/۲۰، ۸۸)، مائده آسمانی ([[سوره مائده]]/۵، ۱۱۲-۱۱۴) و گاو [[بنی اسرائیل]]. | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
− | |||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | *[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 | + | *[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرةالمعارف قرآن کریم (جلد ۴)، مدخل "اعلام قرآن" از محمود دشتی]، تاریخ بازیابی: ۷ دی ۱۳۹۲. |
− | |||
− | |||
[[رده:قرآن]] | [[رده:قرآن]] | ||
+ | [[رده:اعلام قرآن]][[رده:واژگان قرآنی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۴ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۷:۳۹
«اَعلام قرآن» به معنای نامهای خاص در قرآن کریم است؛ مانند نام پیامبران، نام کتابهای آسمانی، نام اقوام و نام حیوانات. شناسایی اعلام قرآن و بحث درباره آنها، از دیرباز مورد توجه برخی مفسران و قرآنپژوهان بوده و به تدریج به صورت یکی از علوم قرآنی درآمده است.
محتویات
اعلام در لغت و اصطلاح
«اَعلام» جمع عَلَم است و به آنچه در راهها و منازل بین راه برای راهنمایی مسافران نصب میشود، علم گفته میشود. به مناره نیز عَلَم گفته اند.[۱] ابن فارس میگوید: «ع ل م» دارای یک معنای اصلی است و آن بر اثری از یک چیز دلالت میکند که آن را از چیزهای دیگر متمایز میسازد.[۲]
واژه اعلام در قرآن دو بار آمده است و در هر دو مورد، کشتیهای بزرگ در دریا به آن تشبیه شده است:«وَلَهُ الْجَوَارِ الْمُنْشَآتُ فِی الْبَحْرِ کالْأَعْلَامِ»(سوره الرحمن/۵۵، ۲۴)،«وَمِنْ آیاتِهِ الْجَوَارِ فِی الْبَحْرِ کالْأَعْلَامِ»(سوره شوری/۴۲، ۳۲). برخی مفسّران اَعلام در این دو آیه را به معنای کوههای بلند دانستهاند.[۳]
این واژه در اصطلاح علم نحو، معنای خاصتری به خود گرفته و بر بخشی از نامهای معرفه (در مقابل نکره) که برای شیئ معین و شخصی وضع شده باشد، اطلاق شده است.[۴] این معنای اصطلاحی با معنای لغوی عَلَم یعنی نشانه یا اثری از یک چیز که آن را از چیزهای دیگر متمایز میسازد، به طور کامل تناسب دارد.
اقسام اسم عَلَم
برای اسم عَلمَ، تقسیمات متعدّدی از جنبههای گوناگون ذکر شده است[۵] که در اینجا به چند مورد آن اشاره میشود:
۱. لقب، کنیه و اسم:
لقب نام عَلَمی است که برای مدح یا ذم بر کسی اطلاق میشود؛ مانند صادق و هادی. کنیه نام مرکّبی است که با یکی از کلمات اب، ام، ابن و بنت آغاز میشود و با غرض تعظیم و احترام، بر شخص نهاده میشود؛ مانند ابوالحسن، ابنعبّاس، امحبیبه. و اسم آن است که نه لقب باشد و نه کنیه. در حقیقت همان تعریف عَلَم بر اسم نیز صدق میکند. بدیهی است که هریک از کنیه و اسم نیز ممکن است بر مدح یا ذم دلالت کند؛ ولی این دلالت در اسم و کنیه تبعی و فرعی است؛ در حالی که مقصود اصلی و اوّلی از وضع لقب، مدح یا ذم مسمّاست.[۶]
۲. عَلَم شخص و علم جنس:
علم شخص اسمی است که برای فرد خارجی معین و مشخص وضع شده باشد و علم جنس اسمی است که برای حقیقتی دارای افراد بسیار بدون آنکه نظر به افراد آن باشد، وضع شده باشد. در حقیقت علم جنس همان اسم جنس است که به سبب برخی شباهتهای ظاهری و لفظی با اسمهای معرفه آن را علم جنس نامیدهاند تا از اسم جنس جدا گردد وگرنه از نظر معنا و کاربرد با اسم جنس فرقی ندارد؛[۷] مانند اسامه که آن را عَلَم جنس برای شیر دانستهاند و اسد را اسم جنس برای همان حیوان معرفی کردهاند.
۳. عَلَم بالوضع و علم بالغلبه:
علم بالوضع آن است که از ابتدا نامی برای شخصی معین وضع شده باشد؛ مانند نام ابراهیم که بر حضرت ابراهیم علیه السلام نهاده شده است. در مقابل، علم بالغلبه آن است که در آغاز نامی بر کسی یا چیزی اطلاق میشود، سپس بر اثر فراوانی کاربرد، آن نام مخصوص آن شخص میشود؛ به طوری که هرگاه آن نام بر زبان رانده شود، همان شخص خاص به ذهن میآید؛[۸] مانند، نام فرعون که در ابتدا لقب ویژه پادشاهان مصر بوده است؛ امّا بر اثر فراوانی اطلاق این لقب بر پادشاه زمان حضرت موسی علیه السلام، خاص وی شده است و از نام فرعون فقط همو به ذهن میآید. طرح این تقسیم از آن جهت ضرورت دارد که بخشی از نامهای خاص قرآن که برخی از مفسران معرفی کردهاند، در ابتدا یا حتی در زمان نزول قرآن، عَلَم نبوده و بعدها به تدریج به صورت نامی خاص برای فرد یا گروهی خاص درآمده است. همچنین با توجه به این که عَلَم جنس برای غیرانسان اعم از حیوانات و غیر آنها بکار میرود میتوان همه اسمهای جنس غیرانسانی را در ردیف اعلام غیرانسانی و در اعلام قرآن مورد بحث قرار داد؛ مانند نامهای حیوانات در قرآن؛ نیز میتوان از ترکیب های اضافی خاصی مانند اصحاب مدین (سوره حج/۲۲، ۴۴)، ازواج النبی (سوره احزاب/۳۳، ۶) اهل البیت (سوره احزاب/۳۳، ۳۳) و برخی ترکیب های وصفی که اشتهار و تشخص پیدا کردهاند، مانند اشهر الحُرم (ماههای حرام) (سوره توبه/۹، ۵) و بیت الحرام (سوره مائده/۵، ۲) و نظایر اینها به عنوان نام عَلَم یاد کرد.
در این مقاله همه نامهای عَلَم قرآن به طور جامع و از هر قسمی که باشند معرفی خواهد شد. حتی همه نامهای معرفه و نامهای خاص و اسمهای جنس نیز به مناسبت، معرفی میشوند. شایان ذکر است که در یک تقسیمبندی دیگر میتوان نامهای علم موجود در قرآن یا مورد اشاره قرآن را به دو قسم اعلام مصرّح و اعلام غیرمصرح تقسیم کرد. اعلام مصرح نامهایی است که قرآن کریم به صراحت از آنها یاد کرده است و اعلام غیرمصرح نامهایی که به طور اشاره و ضمنی از آنها یاد شده است؛ مانند برادران یوسف که با عنوان «اِخوَة» به آنان اشاره شده؛ اما نام آنان صریحاً در قرآن نیامده است. در ادامه مقاله تنها از اعلام مصرح قرآن و موارد معدودی از اعلام غیرمصرح یاد خواهد شد.
پیشینه بحث
بحث درباره اعلام مصرّح قرآن، از دیرباز مورد توجه مفسران بوده و نخستین مفسران از صحابه و تابعان به شناسایی و معرفی آن اهتمام داشتهاند؛ اما در این باره کمتر کتاب مستقلی تألیف شده است و آنچه در زمینه اعلام قرآن از صحابه و تابعان و دیگر دانشمندان علوم قرآنی گزارش شده، در لابهلای کتابهای تفسیر به ویژه تفاسیر روایی پراکنده است.
ظاهراً نخستین بار جلال الدین بلقینی در کتابش «مواقع العلوم من مواقع النجوم» به معرفی اعلام قرآن تحت عنوان اسمها و کنیهها و لقبها در قرآن اقدام و آن را شاخهای از علوم قرآن به شمار آورد. سپس سیوطی با الهام از وی ابتدا در کتاب «التحبیر فی علمالتفسیر»[۹] و سپس در «الاتقان» فصلی را به این بحث اختصاص داد. وی در نوع شصت و نهم الاتقان با عنوان «فیما وقع فیالقرآن منالاسماء والکُنی والألقاب» به جمع اعلام قرآن و نقل سخن مفسران در این موضوع روی آورده است. ابراهیم الابیاری[۱۰] همین بحث را با عنوان فوق در «الموسوعة القرآنیه» خود با تغییری ناچیز آورده است.[۱۱] وی همچنین در جلد هفتم موسوعه خود بیش از ۹۰ عَلَم قرآنی را معرفی و شماره آیات هر یک را بیان کرده است که با کار سیوطی در الاتقان تفاوت قابل توجهی دارد.[۱۲]
بحث درباره اعلام قرآن آنگونه که سیوطی مطرح کرد، پس از وی در کتب علوم قرآنی دیده نمیشود و این شاید از آن رو بوده است که اوّلاً برای آن هدف، یعنی شناسایی نامهای خاص قرآن، نیازمند بحث بیش از آنچه سیوطی آورده، نبوده است. ثانیاً این بحث از نظر درجه اهمیت، همردیف با دیگر بحثهای علوم قرآنی چون ناسخ و منسوخ، اعجاز قرآن، مکی و مدنی و... نبوده است.
برخی معاصران با رویکردی متفاوت به بحث موضوعی درباره اعلام قرآن پرداخته و کتابهایی چند تألیف کردهاند:
- اعلام قرآن، از محمد خزائلی که در ضمن ۱۰۴ گفتار، از ۱۱۵ اسم علم بحث کرده است.[۱۳]
- اعلامالقرآن، از عبدالحسین شبستری. این کتاب شکل کاملتر شده کتاب دیگری از همین مؤلّف با عنوان ارشاد الاذهان الی اعلامالقرآن است.
- معجم الالفاظ والاعلام القرآنیه، از محمداسماعیل ابراهیم.
- معجم اعلام القرآن الکریم، از محمد التونجی.
حکمت ذکر برخی نامها در قرآن
تأمّل در نامهای موجود در قرآن که علم بودن آنها پذیرفته شده است، به ویژه نام پیامبران و دیگر افراد انسانی اعمّ از نام صحابه، اصحابِ پیامبران پیشین، زنان و کافران، چنین نتیجه میدهد که غرض، صرفاً یادکرد از نام آنها نبوده است، بلکه افزون بر آن، بار معنایی ویژهای دارد؛ به عبارت دیگر این نامها دست کم در موارد فراوانی گویای صفتی در صاحب نام است که نمیتوان آن را نادیده گرفت.
زرکشی در ضمن بحث درباره علم المبهمات به حکمت تصریح بعضی از نامها اشاره دارد. وی مینویسد: برخی از اشخاص دارای دو ناماند؛ اما در قرآن به لحاظ نکتهای تربیتی معرفتی فقط از یکی از نامهای آن شخص یاد شده است؛ برای مثال، خداوند در خطاب به اهل کتاب (یهودیان) همواره از تعبیر «بنی إسرائیل» استفاده کرده و هیچگاه تعبیر «بنی یعقوب» را بکار نبرده است، در حالی که آنها بنی یعقوب نیز بودهاند.
راز آن این است که اسرائیل (لقب حضرت یعقوب) به معنای عبداللّه (بنده خدا) است و خداوند با این تعبیر، گویا میخواهد یهودیان را از غفلتی که بر آنها سایه انداخته، خارج سازد و دین گذشتگانشان را که همانا بندگی خداوند و تسلیم در برابر دستورهای او بوده است، به یادشان آورد و بدین وسیله آنان را به بندگی و عبادت خدای متعالی ترغیب و تشویق کند؛ امّا آنجا که میخواهد تولد یعقوب را به حضرت ابراهیم و همسرش بشارت دهد، از ایشان با نام یعقوب یاد میکند، نه اسرائیل؛ زیرا در این مقام، بشارت به تولد یعقوب موهبتی به ابراهیم بود که در پی بشارتِ تولّد اسحاق به همسر ابراهیم، این بشارت نیز به وی داده شد: «فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ یعْقُوبَ». (سوره هود/۱۱، ۷۱)[۱۴]
این لطافت در تعبیر درباره نام حضرت یعقوب را در آیه ۹۳ سوره آل عمران/۳ نیز میبینیم؛ خداوند در همه جای قرآن از آن حضرت با نام یعقوب یاد کرده، جز در این آیه که از ایشان با نام «اسرائیل» یاد شده است: «کلُّ الطَّعَامِ کانَ حِلًّا لِبَنِی إِسْرَائِیلَ إِلَّا مَا حَرَّمَ إِسْرَائِیلُ عَلَىٰ نَفْسِهِ...» خداوند در این آیه، از حلال بودن همه غذاها برای بنیاسرائیل خبر میدهد، مگر غذاهایی را که اسرائیل یعنی حضرت یعقوب بر خودش حرام کرده بود.
حال ذکر نام اسرائیل به جای یعقوب میتواند اشاره به این باشد که حضرت یعقوب در جهت بندگی و اطاعت از خداوند، خوردن برخی از خوراکی ها را بر خود حرام کرده بود، نه این که به طور مثال، از روی خواهش نفس یا به جهت بیمیلی به آن غذاها یا احیاناً ریاضت های جسمی یا به علل دیگر، آنها را حرام کرده باشد.[۱۵]
نام نوح، محمد و احمد (دو نام پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله)، مریم، اصحاب مدین، اصحاب الایکه (که هر دو تعبیری درباره قوم شعیب پیامبر است)، ذاالنون (لقب حضرت یونس) و ابولهب، نمونههای دیگری است که در کنار عَلَم بودن، ممکن است بار معنایی آنها نیز مورد توجه باشد.[۱۶]
زرکشی درباره ذکر انحصاری نام زید از میان صحابه رسول خدا صلی الله علیه وآله میگوید: از میان اصحاب رسول خدا نام هیچ یک در قرآن نیامده، جز زید که در آیه ۳۷ سوره احزاب/۳۳ به نام وی تصریح شده است و شاید راز آن این باشد که چون زید به پسرخواندگی پیامبر اسلام شناخته شده بود، خداوند با ذکر نام وی خواسته است به صراحت اعلام کند که وی فرزند حقیقی پیامبر نیست و رسول خدا هیچ فرزند پسری ندارد.[۱۷]
معرفی اعلام قرآن
سیوطی در نوع شصت و نهم «الاتقان» خود، آنچه را که در کتابهای پیشینیان و روایات گوناگون درباره «اعلام قرآن» دیده، گرد آورده است. وی در این نوع ذیل ۱۴ بخش، نامهای پیامبران، فرشتگان، صحابه، زنان، همچنین نامهای کافران، جن، قبایل، اقوام، بتها و نیز نامهای شهرها و جایها، مکانهای آخرتی، ستارگان، پرندگان و سرانجام کنیه و لقبها در قرآن کریم را معرفی کرده است. مجموع نامهای عَلَمی را که وی گزارش کرده به حدود ۱۳۶ نام میرسد.
البته همه نقلهایی را که سیوطی با استناد به آنها به شناسایی اعلام قرآن روی آورده، از یک درجه اعتبار برخوردار نیست و مواردی از آن فقط اظهارنظر برخی مفسران است، در حالی که ممکن است دیگر مفسران یا حتی بیشتر آنها، نام بودن آن کلمه را نپذیرفته باشند؛ برخی از این نامها عبارتاند از: رعد، برق، سِجلّ، قعید، سکینه، بَعل، بُشری، جِبْت، طاغوت، رَشاد، نَقْع، حَرْد، صَریم، جُرُز، طاغیه، عِلّیون، صَعود، غَیّ، اَثام، مَوْبِق، سعیر، سائل، سُحْق، ویل، غلیظ، فَلَق.[۱۸]
۱. نام پیامبران:
در قرآن کریم از ۲۵ پیامبر، با نامهای آدم (سوره بقره/۲، ۳۱)، نوح، ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب، یوسف، لوط، موسی، هارون، داود، سلیمان، ایوب، یونس، اِلیاس، اَلْیَسَع، زکریا، یحیی، عیسی (سوره انعام/۶، ۸۳-۸۶...)، ادریس، ذوالکفل (سوره انبیاء/۲۱، ۸۵،...)، هود، صالح، شعیب علیهم السلام، (سوره اعراف/۷، ۶۵، ۷۷، ۸۵؛...) و محمد صلی الله علیه وآله (سوره آل عمران/۳، ۱۴۴؛...) نام برده شده است.
در روایتی منقول از ابنعباس آمده است که از میان پیامبران، عیسی و محمد صلی الله علیه وآله دو نام داشتهاند؛[۱۹] برای حضرت عیسی علیه السلام دو نام مسیح و عیسی است و این هر دو نام در آیه ۴۵ سوره آل عمران/۳ دیده میشود: «إِنَّ اللَّهَ یبَشِّرُک بِکلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْی» و برای پیامبر اسلام دو نام محمد صلی الله علیه وآله و احمد است که نام محمّد، ۴ بار در سوره آل عمران/۳، ۱۴۴، سوره احزاب/۳۳، ۴۰، سوره محمد/۴۷، ۲ و سوره فتح/۴۸، ۲۹ و نام احمد یک بار آن هم در سوره صف/۶۱، ۶ دیده میشود.
پیامبران دیگری نیز هستند که در قرآن با بیش از یک نام از آنان یاد شده است؛ مانند حضرت یعقوب که در آیه ۹۳ سوره آل عمران/۳، از وی به «اسرائیل» یا حضرت یونس که در آیه ۸۷ سوره انبیاء/۲۱ از وی به «ذَاالنّون» و در آیه ۴۸ سوره قلم/۶۸ به «صاحِبِ الحوتِ» تعبیر شده است،[۲۰] در عین حال درباره نامهای پیامبران در قرآن کریم آرای دیگری نیز وجود دارد؛ مثلاً بر پایه برخی روایات، اسماعیل یکی از پیامبران بنیاسرائیل مشهور به اسماعیل صادق الوعد و او غیر از اسماعیل ذبیح اللّه فرزند ابراهیم بوده است؛[۲۱] نیز برخی ذوالکفل را همان الیاس دانستهاند.[۲۲] در روایتی از ابن مسعود، الیاس همان ادریس معرفی شده است.[۲۳]
۲. نام کتابهای آسمانی:
بخشی از اعلام قرآن نیز به نام کتابهای آسمانیِ نازل شده بر پیامبران اختصاص دارد. این نامها عبارتاند از: تورات، کتاب موسی علیه السلام که گاه از آن به «الذِکر» (سوره انبیاء/۲۱، ۱۰۵) یاد شده است. انجیل، کتاب عیسی علیه السلام (سوره مائده/۵، ۶۸؛...)، زبور، کتاب داود علیه السلام (سوره نساء/۴، ۱۶۳) و صحف ابراهیم (سوره اعلی/۸۷، ۱۹؛ نیز باید از نامهای متعدد قرآن یاد کرد که عبارتاند از: القرآن (سوره بروج/۸۵، ۲۱؛...)، الفرقان (سوره فرقان/۲۵، ۱)، الکتاب (سوره نساء/۴، ۱۰۵)، الذکر (سوره حجر/۱۵، ۹) و التنزیل. (سوره شعراء/۲۶، ۱۹۲) برخی از مفسران بالغ بر ۴۰ نام[۲۴] یا حتی نزدیک به ۹۰ نام برای قرآن کریم یاد کردهاند که مقصود از نامها در این شمارشها اوصاف قرآن است.[۲۵]
۳. نام فرشتگان:
نام این فرشتگان در قرآن به چشم میخورد: جبرئیل که در برخی آیات از او با نام روحالامین (سوره شعراء/۲۶، ۱۹۳) و روحالقدس (سوره بقره/۲، ۸۷، ۲۵۳) نیز یاد شده است، ملکالموت یا عزرائیل (سوره سجده/۳۲، ۱۱)، میکائیل، هاروت، ماروت (سوره بقره/۲، ۹۸، ۱۰۲)، مالک (خازن و فرشته موکل بر جهنم) (سوره زخرف/۴۳، ۷۷).
۴. نام صحابه:
از صحابه پیامبر فقط نام زید بن حارثه در قرآن دیده میشود (سوره احزاب/۳۳، ۳۷). سیوطی از برخی نامهای دیگر یاد کرده است که باید آنها را در شمار اصحاب پیامبران پیشین قرار داد که نام آنها چنین است: عمران، پدر حضرت موسی یا پدر حضرت مریم، لقمان که بیشتر مفسران معتقدند بندهای حبشی و نجار بوده است. (سوره لقمان/۳۱، ۱۲-۱۳)
جز آنچه سیوطی یاد کرده میتوان کسان دیگری را که نام یا وصف آنها به صراحت در قرآن آمده است معرفی کرد: طالوت (سوره بقره/۲، ۲۴۷-۲۴۹)، عزیز مصر (سوره یوسف/۱۲، ۳۰)، الیاسین (سوره صافات/۳۷، ۱۳۰)، ملکه سبأ (سوره نمل/۲۷، ۲۳) و سامری (سوره طه/۲۰، ۸۵).
۵. نام زنان:
از نامهای زنان نیز فقط از نام حضرت مریم یاد شده است (سوره آل عمران/۳، ۳۶).
۶. نام کافران:
نامهای کافرانی که سیوطی در قرآن معرفی کرده، عبارت است از: ابولهب، فرعون، قارون، پسرعموی حضرت موسی علیه السلام (سوره عنکبوت/۲۹، ۳۹؛...)، جالوت (سوره بقره/۲، ۲۵۰؛...)، هامان (سوره عنکبوت/۲۹، ۳۹؛...)، آزر (سوره انعام/۶، ۷۴).
۷. کنیهها و القاب:
در قرآن کریم فقط یک کنیه دیده میشود و آن کنیه ابولهب است (سوره مسد/۱۱۱، ۱)؛ امّا لقب بیش از ۸ مورد است: اسرائیل که لقب حضرت یعقوب علیه السلام است (سوره مریم/۱۹، ۵۸)، مسیح که لقب حضرت عیسی علیه السلام است (سوره آل عمران/۳، ۴۵؛...)، الیاس که لقب حضرت ادریس است (سوره انعام/۶، ۸۵؛...)، ذوالکفل (سوره انبیاء/۲۱، ۸۵؛...) و درباره آن چند نظر است لقب الیاس، الیسع، یوشع و زکریا هر کدام قائلی دارد)، نوح (سوره آل عمران/۳، ۳۳؛...) که برخی آن را لقب حضرت نوح دانستهاند و معتقدند نام آن حضرت عبدالغفار بوده و به جهت فراوانی نوحه و زاری، نوح خوانده شده است. ذوالقرنین (سوره کهف/۱۸، ۸۳؛...)، فرعون (سوره اعراف/۷، ۱۰۳؛...) و تُبَّع که بعضی گفتهاند لقب پادشاهان یمن بوده است (سوره دخان/۴۴، ۳۷).[۲۶]
۸. نام جنّیان:
از جنّیان نیز فقط نام ابلیس آمده (سوره بقره/۲، ۳۴؛...) و پدر جن معرفی شده است.[۲۷]
۹. نام قبایل:
سیوطی از نامهای ۷ قبیله به این شرح یاد میکند: یأجوج و مأجوج، عاد، ثمود، مدین، قریش و روم.[۲۸] اما میدانیم که روم یک کشور و رومیها یک ملت بودند نه یک قبیله و قبیله معرفی کردن آن چنین توجیه میشود که عربها نظام قبیلهای خود را به دیگران نیز تعمیم میدادند.
۱۰. نام اقوام و گروهها:
این اقوام و گروهها عبارتاند از: قوم نوح، قوم لوط، قوم تُبَّع، قوم ابراهیم، اصحاب الایکه (برخی آنها را اصحاب مدین میدانند) و اصحاب الرّس که به گفته عکرمه همان اصحاب یاسین بودهاند؛ اما قتاده آنها را قوم شعیب و طبری همان اصحاب اخدود معرفی کرده است.[۲۹]
در اینجا سیوطی آگاهی نسبتاً ناقصی را به ما داده است، زیرا گروهها و اقوام دیگری را نیز به عنوان علم به معنای عام آن میتوان در قرآن نشان داد؛ مانند اصحاب کهف که از آنان به اصحاب رقیم نیز تعبیر شده است، (سوره کهف/۱۸، ۹)، آلابراهیم (سوره آل عمران/۳، ۳۳؛...)، آلداود (سوره سبأ/۳۴، ۱۳)، آل عمران (سوره آل عمران/۳، ۳۳)، آل فرعون (سوره بقره/۲، ۵۰؛...)، آللوط (سوره حجر/۱۵، ۵۹؛...)، آلموسی (سوره بقره/۲، ۲۴۸)، آل هارون (سوره بقره/۲، ۲۴۸)، آلیعقوب (سوره یوسف/۱۲، ۶؛...)، اصحاب الجنه یعنی صاحبان باغ سوخته (سوره قلم/۶۸، ۱۷)، اصحاب حجر (سوره حجر/۱۵، ۸۰)، اصحاب سبت (سوره نساء/۴، ۴۷)، اصحاب سفینه (سوره عنکبوت/۲۹، ۱۵)، اصحاب فیل (سوره فیل/۱۰۵، ۱)، اصحاب القریه (سوره یس/۳۶، ۱۳)، اصحاب مدین (سوره توبه/۹، ۷۰) اصحاب مؤتفکات (سوره توبه/۹، ۷۰)، احزاب (سوره احزاب/۳۳، ۲۲؛...)، اسباط (سوره بقره/۲، ۱۳۶؛...)، اهل لوط (سوره عنکبوت/۲۹، ۲۲؛...)، اهل موسی (سوره نمل/۲۷، ۷؛...)، اهل مدین (سوره طه/۲۰، ۴۰؛...)، اهل نوح (سوره صافات/۳۷، ۷۶)، برادران یوسف (سوره یوسف/۱۲، ۷؛...)، بنیاسرائیل (سوره بقره/۲، ۴۰؛...)، قوم ثمود (سوره توبه/۹، ۷۰؛...)، حواریان (سوره آل عمران/۳، ۵۲؛...)، قوم صالح (سوره هود/۱۱، ۸۹)، نقبای بنیاسرائیل (سوره مائده/۵، ۱۲)، قوم هود (سوره هود/۱۱، ۸۹؛...)، قوم یونس (سوره یونس/۱۰، ۹۸)، انصار (سوره توبه/۹، ۱۰۰-۱۱۷)، مهاجران (سوره توبه/۹، ۱۰۰-۱۱۷)، صابئان (سوره مائده/۵، ۶۹؛...)، نصاری (سوره مائده/۵، ۶۹؛...)، ملائکه (سوره بقره/۲، ۳۰؛...)، یهودیان (سوره بقره/۲، ۱۱۳؛...) و مجوس. (سوره حج/۲۲، ۱۷)
سیوطی از «اصحاب الاعراف» نیز به عنوان یکی از اقوام و گروهها یاد کرده است؛[۳۰] اما روشن است که مقصود از اصحاب الاعراف گروهی از مردم در آخرتاند که در کنار اصحاب الجنه و اصحاب النار از آنان یاد شده است. (سوره اعراف/۸، ۴۶-۴۸)
۱۱. نام بتها:
نام این بتها در قرآن کریم آمده است: وَدّ، سواع، یغوث، یعوق و نسر (نام بتهای قوم نوح؛ ر.ک: سوره نوح/۷۱، ۲۳)، لات، عزی و منات (نام بتهای قریش؛ ر.ک: سوره نجم/۵۳، ۱۹، ۲۰)، جبت و طاغوت که بعضی آن را نام دو بت دانستهاند که مشرکان آنها را میپرستیدند (ر.ک: سوره نساء/۴، ۵۱؛...)، بعل (نام بت قوم حضرت الیاس؛ ر.ک: سوره صافات/۳۷، ۱۲۵).
۱۲. نام بلاد و مکانها:
از مجموع نامهای عَلَم قرآن، حدود ۴۷ نام به این شرح به مکانها و شهرها اختصاص یافته است: بکّه (نام دیگر مکه ر.ک: سوره آل عمران/۳، ۹۶)، (درباره بکه نظرهای دیگری نیز مطرح است)،[۳۱] مدینه (سوره توبه/۹، ۱۰۱؛...)، یثرب (سوره احزاب/۳۳، ۱۳)، بدر (سوره آل عمران/۳، ۱۲۳؛ این قرائت که منشأ آن اجتهاد قاری بوده نامعتبر و غیرمقبول است)، حنین (سوره توبه/۹، ۲۵)، جَمع (نام سرزمین مزدلفه، ر.ک: سوره عادیات/۱۰۰، ۵)[۳۲]، مشعر الحرام (نام کوه واقع در مزدلفه، ر.ک: سوره بقره/۲، ۱۹۸)، نقع (نام موضعی بین عرفات و مزدلفه، ر.ک: عادیات/۱۰۰، ۴)[۳۳]، مصر (سوره یونس/۱۰، ۸۷؛...)، بابِل (سوره بقره/۲ ، ۱۰۲)، اَیْکه (سوره حجر/۱۵، ۸۷؛...)، حِجْر (سوره حجر/۱۵، ۸۰)، احقاف (سوره احقاف/۴۶، ۲۱)، طور سیناء (سوره مؤمنون/۲۳، ۲۰؛...)، جودی (سوره هود/۱۱، ۴۴)، طُوی (نام یک وادی ر.ک: سوره طه/۲۰، ۱۲؛...)، کهف، رقیم (سوره کهف/۱۸، ۹؛...) (درباره این نام اختلاف بسیاری گزارش شده است)، عَرِم (نام یک وادی ر.ک: سوره سبأ/۳۴، ۱۶)، حَرْد (نام قریهای ر.ک: سوره قلم/۶۸، ۲۵)، صریم (نام سرزمینی در یمن ر.ک: قلم/۶۸، ۲۰)، (بعضی گفتهاند: همان کوه قاف است و به پندار آنان، گرداگرد زمین را گرفته است. ر.ک: سوره ق/۵۰، ۱)[۳۴]، جُرُز (نام سرزمینی ر.ک: سوره سجده/۳۲، ۲۷)، طاغیه (نام بقعهای که قوم ثمود در آنجا نابود شدند، ر.ک: سوره حاقه/۶۹، ۵)[۳۵]، صفا و مروه (سوره بقره/۲، ۱۵۸)، سبأ (سوره نمل/۲۷، ۲۲)، مسجدالاقصی (سوره اسراء/۱۷، ۱)، اِرَم (سوره فجر/۸۹، ۷)، ارض مقدس (سوره مائده/۵، ۲۱)، ام القری (سوره انعام/۶، ۱۲۸)، بقعه مبارکه (سوره قصص/۲۸، ۳۰)، بلد امین (سوره تین/۹۵، ۳)، بیتالحرام (سوره مائده/۵، ۹۷؛...)، بیت العتیق (سوره حج/۲۲، ۲۹ هر دو نام کعبه است)، بیتالمعمور (سوره طور/۵۲، ۴۰)، تنّور (سوره هود/۱۱، ۴۰؛... برابر برخی روایات در جریان طوفان نوح آب از آن میجوشید)، عرفات (سوره بقره/۲، ۱۴۳؛...)، الکهف در آیات ۱۰-۱۱ سوره کهف/۱۸ که مقصود غار اصحاب کهف است، الغار در آیه ۴۰ سوره توبه/۹ که اشاره به غار ثور دارد، کعبه (سوره مائده/۵، ۹۵، ۹۷)، مسجد ضرار (سوره توبه/۹، ۱۰۷)، مقام ابراهیم (سوره بقره/۲، ۱۲۵؛...)، وادی مقدس (سوره طه/۲۰ ۱۲؛...)، وادی ایمن (سوره قصص/۲۸، ۳۰)، طور الایمن (سوره مریم/۱۹، ۵۲)، طور سینین (سوره تین/۹۵، ۲).
سیوطی از ۴ نام یاد میکند که منسوب به مکان است: امّی که به گفته بعضی منسوب به امّ القری یعنی مکه است (سوره اعراف/۷، ۱۵۷)، عَبْقَریّ که منسوب به عَبْقَر و آن نام محلی مختص به جن است و هر چیز نادر را به آن نسبت میدهند (سوره الرحمن/۵۵، ۷۶)، سامری که به گفته برخی منسوب به سرزمینی است که به آن سامرون یا سامره گفته میشده است (سوره طه/۲۰، ۸۵؛...)، عربی که گفته شده: منسوب به عربه است و عربه نام آستانه و میدان جلو خانه اسماعیل علیه السلام بوده است.[۳۶]؛ اما جز در مورد سوم (سامری) سه مورد دیگر را باید دیدگاه شاذی به شمار آورد که مفسران به این تفسیر از سه واژه اعتنایی ندارند.
۱۳. مکانهای آخرتی:
بخشی از اعلام، معرف مکانهایی در عالم آخرت و آن ۲۹ نام است. این نامها عبارتاند از: فردوس (عالیترین جای بهشت، ر.ک: سوره کهف/۱۸، ۱۰۷؛ سوره مؤمنون/۲۳، ۱۱)، عِلّیّون (برخی گفتهاند: نام عالیترین جای بهشت است، ر.ک: سوره مطفّفین/۸۳، ۱۸-۱۹)، کوثر (نام نهری در بهشت، ر.ک: سوره کوثر/۱۰۸، ۱)، سَلسبیل (سوره انسان/۷۶، ۱۷-۱۸)، تَسنیم (نام دو چشمه در بهشت، ر.ک: سوره مطففین/۸۳، ۲۷)، سِجّین (نام جایی که ارواح کافران در آنجاست، ر.ک: مطفّفین/۸۳، ۷-۸)، صَعود (نام کوهی در جهنم، ر.ک: سوره مدثر/۷۴، ۱۷)، غَیّ (سوره مریم/۱۹، ۵۹)، اَثام (سوره فرقان/۲۵، ۶۸)، مَوبِق (سوره کهف/۱۸، ۵۲)، سعیر (سوره نساء/۴، ۱۰، ۵۵)، سائل (سوره معارج/۷۰، ۱)، سُحْق (سوره ملک/۶۷، ۱۱)، ویل (سوره ابراهیم/۱۴، ۲) و غلیظ (سوره هود/۱۱، ۵۸).
۸ مورد اخیر نامهای وادی هایی در جهنم است. بعضی گفتهاند: موبق نام نهری در جهنم است و سرانجام فَلَق که گفته شده: نام چاهی در جهنّم است.[۳۷] (سوره فلق/۱۱۳، ۱)
برخی نامها نیز وصف بهشت یا جهنم است؛ مانند: اسفل السافلین (سوره تین/۹۵، ۵)، جنّت (سوره بقره/۲، ۲۱۴)، بهشت آدم (سوره بقره/۲، ۳۵) که درباره جایگاه آن اختلاف است، جنّات عدن (سوره توبه/۹، ۷۲؛...)، جنّة النعیم (سوره شعراء/۲۶، ۸۵؛...)، جهنّم (سوره آل عمران/۳، ۱۲؛...)، دارالخُلد (سوره فصلت/۴۱، ۲۸)، دارالسلام (سوره انعام/۶، ۱۲۷؛...)، دارالفاسقین (سوره اعراف/۷، ۱۴۵)، دارالقرار (سوره غافر/۴۰، ۳۹)، دارالمتقین (سوره نحل/۱۶، ۳۰)، دارالمُقامه (سوره فاطر/۳۵، ۳۵) و درک الاسفل. (سوره نساء/۴، ۱۴۵) همچنین از این مکانها میتوان یاد کرد که نه مکان اخروی است و نه مکان زمینی: افق اعلی (سوره نجم/۵۳، ۷)، افق مبین (سوره تکویر/۸۱، ۲۳)، سدرةالمنتهی (سوره نجم/۵۳، ۱۴).
۱۴. نام ستارگان:
مقصود از ستاره، جسم نورانی در آسمان است و آنها شمس، قمر (سوره یونس/۱۰، ۵؛...)، طارق (سوره طارق/۸۶،۱) و شِعْری (سوره نجم/۵۳، ۴۹) می باشند.
۱۵. نام حیوانات:
در قرآن کریم نام حدود ۳۵ حیوان آمده است که در برخی موارد در آیات مختلف از نامهای مختلف یک حیوان یاد شده است؛ این نامها بدین قرار است:
سلوی = بلدرچین (سوره بقره/۲، ۵۷)، بَعوض = پشه (بقره/۲، ۲۶)، ذباب = مگس (سوره حج/۲۲، ۷۳)، نحل = زنبور عسل (سوره نحل/۱۶، ۶۸)، عنکبوت (سوره عنکبوت/۲۹، ۴۱)، جراد = ملخ (سوره اعراف/۷، ۱۳۳؛...)، هدهد = شانه به سر (سوره نمل/۲۷، ۲۰)، غُراب = کلاغ (سوره مائده/۵، ۳۱)، ابابیل = پرستو (سوره فیل/۱۰۵، ۳)، نمل = مورچه (سوره نمل/۲۷، ۱۸).
سیوطی از این ۱۰ نام به عنوان نامهای پرندگان (پروازکننده) در قرآن یاد کرده است. سپس درباره این که چرا مورچه جزو پرندگان به شمار آمده مینویسد: به این دلیل که طبق نقل قرآن، حضرت سلیمان زبان پرندگان را میدانست: «عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّیر» (سوره نمل/۲۷، ۱۶) و همو سخن گفتن مورچهای را با دیگر مورچگان شنید و فهمید: «قَالَتْ نَمْلَةٌ یا أَیهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکنَکمْ لَا یحْطِمَنَّکمْ سُلَیمَانُ وَجُنُودُهُ... × فَتَبَسَّمَ ضَاحِکا ...»(سوره نمل/۲۷، ۱۸-۱۹) بنابراین باید آن مورچه نیز از پرندگان به شمار آید. بعضی نیز برای جمع میان این دو آیه گفتهاند: مورچهای که سلیمان زبان او را فهمید، از مورچههای بالدار بوده است.[۳۸]
شایان ذکر است که در گزارش سیوطی، عنکبوت نیز از پرواز کنندهها یاد شده است، در حالی که حشره غیر پرنده است و نیز از پروانه = فراش (سوره قارعه/۱۰۱، ۴) که حشرهای پرواز کننده است سخن به میان نیامده است.
نیز قرده = میمون (سوره بقره/۲، ۶۵؛...)، بغال = استر (سوره نحل/۱۶، ۸)، غنم، نعجه، ضأن و معز = گوسفند (سوره انعام/۶، ۱۴۳-۱۴۶؛ سوره ص/۳۸، ۲۳-۲۴)، ذئب = گرگ (سوره یوسف/۱۲، ۱۳-۱۵)، بعیر و جَمَل = شتر (سوره یوسف/۱۲، ۶۵؛ سوره اعراف/۷، ۴۰؛...)، قَسْوَرَة = شتر (سوره مدثر/۷۴، ۵۱)، خَیْل و جیاد (جمع جواد) و صافنات (جمع صافنه) = اسب (سوره نحل/۱۶، ۸؛ ص/۳۸، ۵۱)، بقر = گاو (سوره بقره/۲، ۷۰)، عِجْل = گوساله (سوره هود/۱۱، ۶۹)، حیّه = مار (سوره طه/۲۰، ۲۰)، ثُعبان = اژدها (سوره اعراف/۷، ۱۰۷؛...)، حمار و حمیر = اُلاغ (سوره نحل/۱۶، ۸؛ سوره بقره/۲، ۲۵۹؛...)، خنزیر = خوک (سوره بقره/۲، ۱۷۳)، کَلْب = سگ (اعراف/۷، ۱۷۶)، قُمَّل = شپش (سوره اعراف/۷، ۱۳۳)، نون و حوت = ماهی (سوره انبیاء/۲۱، ۸۷؛ سوره کهف/۱۸، ۶۳)، ضفادع = قورباغه (سوره اعراف/۷، ۱۳۳)، فیل (سوره فیل/۱۰۵، ۱)؛ همچنین میتوان از بحیره، سائبه، حام و وصیله (سوره مائده/۵، ۱۰۳) به عنوان نامهایی برای اصنافی از شتر و گوسفند که در میان عرب جاهلی رایج بوده است نام برد.[۳۹]
۱۶. منسوبان:
در کنار گروههای پیشین میتوان قسم دیگری از اعلام را معرفی کرد که با پیامبران یا غیر پیامبران نسبت و رابطه دارند. اینان عبارتاند از: پسران آدم (سوره مائده/۵، ۲۷)، همسر ابراهیم (سوره هود/۱۱، ۷۱)، مادر موسی (سوره قصص/۲۸، ۷)، دختران لوط (سوره هود/۱۱، ۷۸)، دختران شعیب (سوره قصص/۲۸، ۲۷)، خواهر موسی (سوره طه/۲۰، ۴۰)، پسر مریم (سوره انبیاء/۲۱، ۹۱)، زن لوط (سوره عنکبوت/۲۹، ۳۲)، زن نوح (سوره تحریم/۶۶، ۱۰)، پسر نوح (سوره هود/۱۱، ۴۲)، هسمر زکریا (سوره آل عمران/۳، ۴۰)، همسران پیامبر اسلام (سوره احزاب/۳۳، ۲۸). افراد ذیل نیز منسوب به غیر پیامبرند: همسر عزیز مصر (زلیخا) (سوره یوسف/۱۲، ۳۰)، پسر لقمان (سوره لقمان/۳۱، ۱۳)، همسر فرعون (آسیه) (سوره تحریم/۶۶، ۱۱)، همسر عمران (سوره آلعمران/۳، ۳۵) و زن ابولهب (سوره مسد/۱۱۱، ۴).
۱۷. نام گیاهان، میوهها و خوراکیها:
رطب (سوره مریم/۱۹، ۲۵)، بَقْل = سبزی (سوره بقره/۲، ۶۱)، بَصَل = پیاز (سوره بقره/۲، ۶۱)، قِثّاء = خیار (سوره بقره/۲، ۶۱)، فوم = گندم یا سیر (سوره بقره/۲، ۶۱)، عدس (سوره بقره/۲، ۶۱)، سدر (سوره سبأ/۳۴، ۱۶؛...)، تین = انجیر (سوره تین/۹۵، ۱)، زیتون (سوره انعام/۶، ۹۹؛...)، شجره مبارکه (سوره نور/۲۴، ۳۵)، رمّان = انار (سوره انعام/۶، ۹۹ و...)، اَثْل = گز (سوره سبأ/۳۴، ۱۶)، خَمْط = میوهای تلخ (سوره سبأ/۳۴، ۱۶)، عِنَب = انگور (سوره بقره/۲، ۲۶۶؛ سوره مریم/۱۹، ۲۳-۲۵؛...)، قَضْب = سبزی (سوره عبس/۸۰، ۲۸) نخل و نخله = خرما (سوره بقره/۲، ۲۶۶؛...)، یَقْطین = کدو (سوره صافات/۳۷، ۱۴۶)، خَرْدَل (سوره انبیاء/۲۱، ۴۷؛...)، رَیْحان (سوره الرحمن/۵۵، ۱۲؛...)، شجره طیبه (سوره ابراهیم/۱۴، ۲۴)، زَقُّوم = گیاهی تلخ، بدبو و بدطعم (سوره صافات/۳۷، ۶۲)، لینه = درخت نخل (سوره حشر/۵۹، ۵).
۱۸. نام زیورآلات:
از اشیای زینتی و گرانبهای زیر در قرآن یاد شده است: لؤلؤ، مرجان، یاقوت (سوره الرحمن/۵۵، ۲۲-۵۸)، طلا (ذهب)، نقره (فضّه) (توبه/۹، ۳۴).
۱۹. نامهای قیامت:
گروه دیگری از اسمهای معرفه قرآن کریم که میتوان به عنوان علم مصرح در قرآن معرفی کرد، نامها و اوصافی است که درباره قیامت بکار رفته است؛ از قبیل: الواقعه = رخداد (سوره واقعه/۵۶، ۱)، الطّامة الکبری = بلای بزرگ (سوره نازعات/۷۹، ۳۴)، یوم الآزفه = روز نزدیک (سوره غافر/۴۰، ۱۸).
۲۰. زمانها:
از نامهای علم مربوط به زمان از این نامها میتوان یاد کرد: اشهرالحرم = ماههای حرام (سوره توبه/۹، ۳۵ و ۳۶؛...)، لیلةالقدر = شب قدر (سوره قدر/۹۷، ۱)، ماه رمضان (سوره بقره/۲، ۱۸۵)، السبت = شنبه (سوره بقره/۲، ۶۵؛...)، یومالجمعه = روز جمعه (سوره جمعه/۶۲، ۹)، و روز ۵۰۰۰۰ سال (سوره معارج/۷۰، ۴).
۲۱. سایر اعلام:
دستهای دیگر از اعلام مصرح قرآن که در دستههای پیشین جای نمیگیرد عبارتاند از: کشتی نوح (سوره عنکبوت/۲۹، ۱۵)، عصای موسی (سوره اعراف/۷، ۱۶۰؛...)، عصای سلیمان (سوره سبأ/۳۴، ۱۴)، تخت سلیمان (سوره ص/۳۸، ۳۴)، تخت بلقیس (سوره نمل/۲۳، ۴۱-۴۲)، ناقه صالح (سوره اعراف/۷، ۷۳)، الواح موسی (سوره اعراف/۷، ۱۴۵)، تابوت بنیاسرائیل (سوره بقره/۲، ۲۴۸)، گوساله سامری (سوره طه/۲۰، ۸۸)، مائده آسمانی (سوره مائده/۵، ۱۱۲-۱۱۴) و گاو بنی اسرائیل.
پانویس
- ↑ لسانالعرب، ج۹، ص۳۷۲-۳۷۳، «علم».
- ↑ مقاییساللغه، ج۴، ص۱۰۹، «علم».
- ↑ الکشاف، ج۴، ص۲۲۶ و ۴۴۶؛ تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص ۲۲-۲۳؛ لسانالعرب، ج۹، ص۳۷۳، «علم».
- ↑ موسوعة اصطلاحات الفنون، ج۲، ص۱۲-۱۵، «علم».
- ↑ البهجة المرضیه، ج۱، ص۱۰۷-۱۱۷؛ معجمالقواعد العربیه، ص۳۰۶-۳۱۱؛ موسوعة النحو والصرف والاعراب، ص۴۶۳-۴۶۵.
- ↑ موسوعة اصطلاحاتالفنون، ج۲، ص۱۲۱۷-۱۲۱۸؛ البهجةالمرضیه، ج۱، ص۱۰۷-۱۱۷؛ موسوعة النحو والصرف والاعراب، ص۴۶۴-۴۶۵.
- ↑ البهجة المرضیه، ج۱، ص۱۰۷-۱۱۶.
- ↑ موسوعة النحو والصرف والاعراب، ص۴۶۴.
- ↑ التحبیر، ص ۳۷۸، ۴۴۰.
- ↑ الاتقان، ج۲، ص۲۹۸.
- ↑ الموسوعة القرآنیه، ج۲، ص۳۰۶-۳۱۵.
- ↑ همان، ج۷، ص۵۰۱-۵۱۰.
- ↑ اعلام قرآن، ص۵۷-۳۱.
- ↑ البرهان فی علومالقرآن، ج۱، ص۲۵۰-۲۵۱.
- ↑ مجمع البیان، ج۲، ص۷۹۴.
- ↑ البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۵۰-۲۵۱.
- ↑ البرهان فی علوم القرآن، ص۲۵۲.
- ↑ همان، ص ۳۰۶-۳۱۱.
- ↑ همان، ص۲۹۸ -۳۰۵.
- ↑ همان، ص ۳۱۱-۳۱۲.
- ↑ تفسیر قمی، ج۲، ص۵۰؛ تفسیر ماوردی، ج۳، ص۳۷۷؛ المیزان، ج۱۴، ص۶۳.
- ↑ الاتقان، ج۲، ص۳۰۳.
- ↑ همان، ص۳۰۴.
- ↑ روضالجنان، ج۱، ص۸، ۱۴؛ تاریخ قرآن، ص۹، ۳۲.
- ↑ بصائر ذوی التمییز، ج۱، ص۸۸.
- ↑ الاتقان، ج۲، ص۳۱۱-۳۱۲.
- ↑ الاتقان، ج۲، ص۳۰۷.
- ↑ . الاتقان، ج ۲، ص ۳۰۸.
- ↑ همان، ص۳۰۸؛ جامع البیان، مج ۱۱، ج۱۹، ص۱۹-۲۰.
- ↑ الاتقان، ج۲، ص۳۰۷.
- ↑ همان، ص ۳۰۸-۳۰۹.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۲۰، ص۱۰۹؛ الاتقان، ج۲، ص۳۰۹.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۲۰، ص۱۰۸.
- ↑ معجمالبلدان، ج۴، ص۲۹۸؛ الاتقان، ج۲، ص۳۰۹-۳۱۰.
- ↑ الاتقان، ج۲، ص۳۱۰.
- ↑ الاتقان، ج۲، ص۳۱۱؛ لسانالعرب، ج۹، ص۱۱۴، «عرب».
- ↑ الاتقان، ج۲، ص۳۱۰-۳۱۱.
- ↑ الاتقان، ج۲، ص۳۱۱.
- ↑ مجمع البیان، ج۳، ص ۳۸۹-۳۹۰.
منابع
- دائرةالمعارف قرآن کریم (جلد ۴)، مدخل "اعلام قرآن" از محمود دشتی، تاریخ بازیابی: ۷ دی ۱۳۹۲.