مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

بقعه مبارکه

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو


این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«بُقعة مبارکة» قطعه‌ای معین از وادی مقدسِ طُوی در نزدیک کوه طور است، که ندای الهی نخستین بار از آنجا به گوش حضرت موسی علیه السلام رسید.

معرفی اجمالی

«بُقعه» از ریشه (ب ق ع) و در لغت به معنای قطعه‌ای از زمین[۱] و نیز قطعه زمینی است که به سبب تفاوت در رنگ، شکل و...، از زمین های همجوار، متمایز است.[۲] تعبیر «بقعه مبارکه» به معنای قطعه زمینی متبرک و بابرکت است.

وادی مقدس که «بُقعه مبارکه» در آن قرار دارد، جلگه‌ای است در جنوب صحرای سینا و نزدیک کوه طور با آب و هوایی خوش و انبوهی از درختان زیتون.[۳] بر این اساس گروهی از مفسران، بقعه مبارکه و وادی مقدس طوی را که همان «وادی أیمن» است یکی دانسته‌اند.[۴] اما ظاهر آیه «فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِی مِنْ شَاطِئِ الْوَادِ الْأَیمَنِ فِی الْبُقْعَةِ الْمُبَارَکةِ...» (سوره قصص، ۳۰) که «بقعه مبارکه» و «وادی أیمن» را جداگانه آورده است، نشان می‌دهد که آن دو دقیقاً یکی نیستند.

در مقابل، شماری نیز بقعه مبارکه را قطعه مشخصی از کوه طور در کرانه راستِ وادی مقدس، جایی که درخت یاد شده در آن قرار داشت می‌دانند.[۵] این دیدگاه با ظاهر آیه یاد شده سازگار و به وسیله ظاهر آیه «فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِی أَنْ بُورِک مَنْ فِی النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا» (سوره نمل، ۸) قابل تأیید است.[۶]

کوه طور و در نتیجه بقعه مبارکه، همچنین درّه طُوی که از آن به وادی مقدس و أیمن نیز تعبیر شده است در جنوب صحرای سینا قرار دارد.[۷] چون هنگام رفتن به مصر از سوی مدین، دره یاد شده در سمت راست کوه طور قرار دارد، از آن به وادی أیمن یاد شده است.[۸]

بقعه مبارکه در قرآن

این عنوان فقط یک بار در گزارش مربوط به مکان و چگونگی بعثت حضرت موسی علیه السلام آمده است؛ هنگامی که موسی علیه السلام از مدین عازم مصر بود، شبانه آتشی از جانب طور سینا دید و برای کسب آگاهی در این باره، یا آوردن شعله‌ای از آتش به‌ سوی آن روانه شد. (سوره قصص، ۲۹ و نیز سوره نمل، ۷)

هنگامی که نزد آتش رسید از کرانه راستِ «وادی مقدس» و از میان درختی ندا داده شد که ای موسی! منم خداوند، پروردگار جهانیان: «فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِی مِنْ شَاطِئِ الْوَادِ الْأَیمَنِ فِی الْبُقْعَةِ الْمُبَارَکةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ یا مُوسَىٰ إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ» (سوره قصص، ۳۰). در همین جا بود که خداوند با دادن معجزه عصا و ید بیضا، حضرت موسی علیه السلام را به پیامبری برگزید و به سوی فرعون روانه کرد. (سوره قصص، ۳۱‌‌-۳۲)

این گزارش در سوره‌ طه، ۲۰-۲۴؛ سوره نمل، ۸-۱۲ و سوره نازعات، ۱۶-۱۷ نیز آمده است. در دو مورد از آیات، مکانی که ندای الهی در آن به گوش موسی علیه السلام رسید، «وادی مقدس طُوی» خوانده شده است. (سوره طه، ۱۱-۱۲؛ سوره نازعات، ۱۶)

افزون بر تفاسیر، در منابع روایی شیعه نیز از بقعه مبارکه یاد شده است؛ در برخی احادیث، پرسش یکی از عالمان یهود از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله درباره ۱۰ سخنی که خداوند در بقعه مبارکه به حضرت موسی گفت گزارش شده است.[۹]

علت مبارک بودن بقعه مبارکه

درباره علت مبارک خواندن بقعه یاد شده، اغلب مفسّران شیعه[۱۰] و سنی[۱۱] برآن‌اند که سخن گفتن خداوند متعال با حضرت موسی علیه السلام در آنجا و گزینش وی به رسالت، سبب آن است؛ زیرا زمینه‌ساز خیر و برکت فراوانی برای بشر شد. برخی نیز، وجود انبوهی از درختان و میوه‌ها را مایه برکت و مبارکی بقعه یاد شده دانسته‌اند.[۱۲]

اما با توجه به آیه‌ ۸ سوره نمل و نیز سیاق آیه مورد استناد (سوره قصص، ۳۰) دیدگاه نخست درست است؛[۱۳] زیرا اصولاً در یک نظام اعتقاد توحیدی، تقدس و تبرک مکانها و زمانها اغلب به سبب حوادث دینی است که در آنها روی داده یا مناسکی است که در آن انجام می‌پذیرد.[۱۴] مبارک خواندن مواردی چون خانه خدا (سوره آل‌ عمران، ۹۶)، قرآن (سوره انعام، ۹۲-۱۵۵)، اطراف مسجد الاقصی (سوره اسراء، ۱) و شب قدر (سوره دخان، ۳) از سوی خداوند، دقیقاً بر‌ همین اساس است. یادکرد مدفن امامان شیعه در برخی زیارتنامه‌ها به عنوان «بقعه مبارکه» به‌ معنای مکانی متبرک نیز می‌تواند مؤید این معنا باشد.[۱۵]

پانویس

  1. الصحاح، ج‌۳، ص‌۱۱۸۷؛ المصباح، ص‌۵۷‌، «بقع».
  2. ترتیب العین، ص‌۹؛ لسان العرب، ج‌۱، ص‌۴۶۲؛ التحقیق، ج‌۱، ص‌۳۱۴، «بقع».
  3. مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۳۹۲؛ بحارالانوار، ج‌۸۷‌، ص‌۱۱۱؛ التحقیق، ج‌۵‌، ص‌۲۹۲.
  4. مجمع‌البیان، ج‌۷، ص‌۳۹۲؛ روح‌المعانی، مج‌۱۱، ج‌۲۰، ص‌۱۰۹.
  5. جامع البیان، مج‌۱۱، ج‌۲۰، ص‌۸۸‌؛ ر.ک: تفسیر بیضاوی، ج‌۳، ص‌۳۰۲؛ المیزان، ج‌۱۶، ص‌۳۲.
  6. تفسیر بیضاوی، ج‌۳، ص‌۲۷۲؛ تفسیر ابی السعود، ج‌۴، ص‌۱۸۷.
  7. التحقیق، ج‌۱، ص‌۳۱۴؛ ج‌۷، ص‌۱۳۵.
  8. معجم البلدان، ج‌۳، ص‌۲۶۹؛ لسان العرب، ج‌۸‌، ص‌۲۳۲.
  9. الامالی، ص‌۲۵۴؛ الاختصاص، ص‌۳۳.
  10. التبیان، ج‌۸‌، ص‌۱۴۶؛ مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۳۹۲؛ المیزان، ج‌۱۶، ص‌۳۲.
  11. زادالمسیر، ج‌۶‌، ص‌۲۱۸؛ التفسیر الکبیر، ج‌۲۳، ص‌۲۴۴؛ تفسیر الجلالین، ص‌۵۱۲‌.
  12. ر.ک: مجمع‌البیان، ج‌۷، ص‌۳۹۲.
  13. مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۳۹۲.
  14. المیزان، ج‌۱۴، ص‌۱۳۷‌‌-۱۳۸.
  15. المزار، ص۲۳؛ بحارالانوار، ج۹۷، ص۱۶۰‌‌-۱۶۱؛ ج‌۹۸، ص‌۱۲۸؛ ج‌۱۰۷، ص‌۱۵۲.

منابع