سیاق آیات
از جمله اصطلاحات رایج در علوم قرآنی به خصوص «تفسیر»، اصطلاح «سیاق آیات» می باشد. در معناى اصطلاحى «سیاق»، نظم و ترتیب جملهها و چینش کلمات مورد نظر است و مطلبى که از سیاق بدست مىآید، بر اساس همان نظم کلمات و جملههاست. به آیاتی که دارای یک جهت و سمت و سوی خاص بوده و موضوع واحدی را دنبال کنند آیات «هم سیاق» می گویند.
محتویات
معناشناسی سیاق
«سیاق» را می توان از ریشه کلمه «سوق» به معنی حرکت دادن یا جهت دادن دانست؛ نظیر آنچه که در این آیه شریفه آمده است: «وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْدًا»؛ و مجرمان را با حال تشنگى به سوى دوزخ مىرانیم (سوره مریم، ۸۶).
با توجه به این معنی، آیاتی را می توان «هم سیاق» برشمرد که دارای یک جهت و سمت و سوی خاص بوده، و آهنگ و موضوع واحدی را دنبال کنند. همچنین مىتوان معناى اصطلاحى آن را چنین تعریف کرد: «سیاق عبارت است از نوع چینش کلمات یک جمله و پیوند آن با جملههاى پیشین و پسین و محتواى کلى برآمده از آن».
یا بگوییم: «سیاق کیفیت قرار گرفتن یک لفظ در یک جمله و جایگاه آن و پیوند خاص میان مفردات یک جمله و جملههاى قبل و بعد است، به گونهاى که بتوان از آن معنایى کشف کرد که از منطوق و مفهوم آیه آشکارا به دست نمىآید، بلکه از لوازم عقلى آن است».
در معناى اصطلاحى «سیاق»، نظم و ترتیب جملهها و چینش کلمات مورد نظر است و مطلبى که از سیاق بدست مىآید، بر اساس همان نظم کلمات و جملههاست.
به این نکته باید توجه داشت که سیاق گاهى مربوط به متن است و گاهى مربوط به چگونگى تلفظ و اداى جمله از سوى متکلم، که مىتوان به آن «سیاق آوایى» گفت. یک جمله ممکن است طورى تلفظ شود که معناى جمله خبرى بدهد و ممکن است عین همان جمله به گونهاى ادا شود که معناى استفهام انکارى بدهد. البته امروزه با علامتگذارىهاى معمول در ویراستارى، نوع جمله تعیین مىشود، ولى ما در اینجا با سیاق متن بدون در نظر گرفتن چگونگى تلفظ آن سروکار داریم.
اساساً دلالت سیاق از مقوله دلالت عقلى و بر اساس التزامات عقلى الفاظ است و در استفاده از سیاق جمله باید صرفا از التزامات لفظ استفاده کرد. بنابراین استفاده از قراین خارجى مانند شأن نزول و آیات دیگر قرآن که در کنار آیه مورد بحث قرار ندارد و همچنین قواعد شرعى و مانند آنها، دلالت سیاق به شمار نمىآید.
مثلا آیه شریفه «وَ آتُوا الْیتامى أَمْوالَهُمْ» (سوره نساء، ۲) را با توجه به احکام شرعى چنین معنا مىکنیم که اموال یتیمان را «پس از بلوغ» به آنها بدهید. عبارت «پس از بلوغ» را از سیاق آیه استفاده نکردهایم بلکه آن را از یک حکم شرعى استفاده کردهایم.
استفاده از دلالت سیاق، کمبود لفظ در بیان معانى را تا اندازهاى جبران مىکند. سیاق آنچنان اهمیتى دارد که مىتوان معناى مراد لفظى را که از اضداد است، به وسیله آن معلوم ساخت. همچنین مخاطب با توجه به سیاق کلام مىتواند معناى مجازى لفظ را بفهمد.
با این که دلالت سیاق در هر نوع متنى کاربرد دارد، ولى استفاده از آن در تفسیر قرآن و فهم معناى مراد آیات قرآنى بسیار کارساز است، چون قرآن با ادبیات خاصى که دارد، با کمترین لفظ، بیشترین معنا را افاده مىکند و توجه به سیاق ما را به درک معانى دیگرى فراتر از مفهوم و منطوق لفظ سوق مىدهد.
سیاق از نظر عالمان قرآنی
مفسران و دانشمندان علوم قرآنى همواره به ارزش و اهمیت دلالت سیاق در فهم درست آیات قرآنى توجه داشتهاند. به نظر فخر رازى بیشترین لطایف قرآن در ترتیبات و روابط آیات قرار داده شده است.[۱]
زرکشى دلالت سیاق را در تبیین مجمل و تخصیص عام و تقیید مطلق و تنوع دلالت راهگشا مىداند و مىگوید: دلالت سیاق از بزرگترین قراینى است که مراد متکلم را مىرساند و هر کس از آن غفلت کند، در موارد مشابه آن دچار اشتباه مىشود و در مناظرات خود مغالطه مىکند. به این سخن خداوند بنگر: «ذُقْ اِنَّک أَنْتَ الْعَزیزُ الْکریمُ» (سوره دخان، ۴۹) خواهى دید که سیاق آن دلالت مىکند که منظور از عزیز و کریم، ذلیل و حقیر است.[۲]
استفاده از سیاق در تفسیر
سابقه استفاده از سیاق آیات در تفسیر قرآن به زمان صحابه و تابعین برمى گردد. در روایاتِ نقل شده از معصومین علیهم السلام نیز، در مواردى از سیاق آیات براى بیان معنا استفاده شده است که نمونههایى از آن را ارائه خواهیم کرد. البته در این نمونهها کلمه «سیاق» به کار نرفته ولى عملاً از آن استفاده شده است.
شاید نخستین کسى که این کلمه را به همین معنا بکار برده و به آن تصریح کرده، شافعى (متوفى ۲۰۴ ق) باشد که در کتاب خود با عنوان الرسالة، بابى تحت عنوان: «باب الصنف سیاقه یبین معناه» دارد و در آنجا راجع به دلالت سیاق مطالب مختصرى آورده و براى آن آیه «وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیةِ» را مثال زده که مراد از «قریه» اهل قریه است.[۳]
در اینجا دو نمونه از استفاده از سیاق در تفسیر آیات را ذکر می کنیم:
۱. در روایتى از امام باقر علیه السلام که در مسئله وضو وارد شده است، حضرت از آیه وضو به وسیله دلالت سیاق مطالبى را استخراج مىکند. در بخشى از این روایت چنین آمده است: «... ثم فصّل بین الکلام فقال: «وامسحوا بِرُءوُسِکم» فعرفنا حین قال «بِرُءوُسِکم» ان المسح ببعض الرأس لمکان الباء، ثم وصل الرجلین بالرأس کما وصل الیدین بالوجه فقال: «وارجلکم الى الکعبین» فعرفنا حین وصلهما بالرأس ان المسح على بعضهما...».[۴]
در این روایت، امام علیه السلام از آمدن حرف «با» بر سر «رُءوُسِکم» و عطف «ارجلکم» به آن چنین استفاده کرده که قسمتى از سر و پا مسح مىشود و نه همه آنها.
۲. یزید بن صهیب مىگوید: جابر بن عبداللّه انصارى از پیامبر خدا نقل کرد که فرمود: قومى از اهل ایمان با شفاعت محمد صلی الله علیه و آله از آتش بیرون مىآیند. یزید مىگوید: به جابر گفتم: خداوند در قرآن مىفرماید: «وَ ما هُمْ بِخارِجینَ مِنْها» (سوره مائده، ۳۷) جابر گفت: آیه پیش از آن را بخوان که فرموده: «اِنَّ الَّذینَ کفَرُوا...» آیه درباره کافران است (نه مؤمنان).[۵]
معلوم مىشود که پیشینیان در فهم آیات به این نکته توجه داشتهاند که یک آیه و یا یک جمله از یک آیه را نباید بدون توجه به قبل و بعد آن معنا کرد و سیاق هم از همین مقوله است.
ضوابط استفاده از سیاق
مىتوان گفت که استفاده از سیاق کلام، کارى ذوقى است و هر کسى مىتواند با توجه به برایند کلام به نتایج خاصى برسد. معروف است که عربى بادیه نشین از کسى شنید که این آیه را مىخواند: «وَالسّارِقُ وَ السّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیدِیهُما جَزآءً بِما کسَبا نَکالاً مِنَ اللّهِ ...» (سوره مائده، ۳۸) و آخر آن را چنین مىخواند: «واللّه غفور رحیم». آن عرب گفت: نباید آخر آیه این چنین باشد، چون بریدن دست با غفور و رحیم بودن خداوند سازگار نیست. آن شخص به قرآن مراجعه کرد، دید آخر آیه چنین است: «وَاللّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ». وقتى آن را خواند، عرب گفت: درست است باید چنین باشد.
بنابراین، استفاده از سیاق در فهم آیات باید از ضوابط معینى پیروى کند و هر کسى ذوق و سلیقه خود را بر آیه قرآن تحمیل نکند و این کار با احتیاط کامل و با اندیشیدن بسیار صورت گیرد.
برخى از ضوابط استفاده از سیاق در فهم آیات به قرار زیر است:
۱. دلالت سیاق باید به صورت شفاف باشد. گفتیم که دلالت سیاق از باب التزام عقلى لفظ است. لازم است که این التزام یک التزام قریب باشد، زیرا استفاده از التزام بعید ممکن است انسان را به بیراهه بکشاند.
۲. سیاق با ادله دیگر تعارض نداشته باشد. گاهى ممکن است سیاق اقتضایى داشته باشد که با ادله دیگر در تعارض باشد. در چنین شرایطى بدون شک، ادله دیگر مقدم بر سیاق است، چون قبلا گفتیم حجیت دلالت سیاق از باب حجیت ظواهر است و معلوم است که ظاهر در تعارض با نصّ، حجیت خود را از دست مىدهد. مثلا آیه تطهیر (سوره احزاب، ۳۳) که در ضمن آیات مربوط به همسران پیامبر قرار گرفته است، از نظر سیاق مىتواند مربوط به آنها باشد، ولى با توجه به روایات مستفیضه اطمینان بخش که شیعه و سنى نقل کردهاند که این بخش از آیه درباره اهل بیت پیامبر، یعنى خود آن حضرت و على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام است، نمىتوان به سیاق استناد کرد. در آیه تطهیر سیاق دیگرى هم وجود دارد که با آن سیاقى که گفتیم در تعارض است و آن اینکه تمام ضمیرهاى خطاب در جملات قبل و بعد که مربوط به همسران پیامبر است، به صورت ضمیر مؤنث است، ولى در این بخش از آیه خطاب به صورت ضمیر مذکر «عنکم» آمده است، و نیز آیات قبلى لحن تعریض دارد، ولى این جمله لحن تعریف و تمجید دارد. در تعارض دو سیاق، اگر دلیل خارجى یکى از آن دو را تأیید کند باید آن را اخذ کرد.
۳. استناد به سیاق آیات قبل و بعد در صورتى حجت است که مجموع آیات با هم و یکجا نازل شده باشند. البته اگر دلیل روشنى در دست نباشد که آیات مورد نظر یکجا نازل نشدهاند، همین مقدار کافى است، چون اصل بر پیوستگى آیات است، مگر آنکه دلیلى بر ضد آن اقامه شود. در اینجا به این مطلب مهم اشاره مىکنیم که به نظر ما ترتیب آیات سورهها توقیفى است و از جانب پیامبر صلی الله علیه و آله صورت پذیرفته است. به نظر ما، حتى با وجود اینکه ترتیب آیهها را توقیفى و به دستور پیامبر مىدانیم، باز اگر معلوم شود که آیه قبلى یا بعدى همراه با آیه مورد بحث نازل نشده است، نمى توان به سیاق آن آیات استناد کرد، چون شرط دلالت سیاق، پیوستگى کلام متکلم است و در اینجا آن پیوستگى وجود ندارد. آرى مىتوان از آیات قبل و بعد به عنوان قرینه خارجى و از باب تفسیر قرآن به قرآن استفاده کرد، ولى این دیگر از باب سیاق نیست. بنابراین صِرفِ قرار گرفتن دو آیه در کنار یکدیگر یا حتى چند جمله در یک آیه، دلالتى بر تناسب منطقى آنها ندارد و گاهى از نظر مفهومى کاملا از یکدیگر فاصله دارند؛ مانند آیات پایانى سوره نساء که پس از سخن درباره حضرت مسیح و نزول قرآن و تعریف از مؤمنان، بلافاصله آیه درباره ارث کلاله است. و یا در «آیه ۳ مائده» که در ضمن بیان احکام خوردن میته و خون و گوشت خوک و چند چیز دیگر، از مأیوس شدن کافران از دین اسلام و اکمال دین و اتمام نعمت سخن گفته مىشود.
۴. مطلبى که از سیاق بدست مىآوریم، باید مراد متکلم باشد، یعنى بدانیم و یا حداقل احتمال قوى بدهیم که متکلم آن را اراده کرده است. بنابراین احتمالات و مطالب گوناگونى که اخیراً بعضى به عنوان نکتهها یا پیام هاى آیات قرآنى عنوان مىکنند و آنها را بر قرآن تحمیل مىنمایند، یک نوع استحسان است و نباید آن را از باب سیاق آیات دانست، زیرا برخى از آنها به گونهاى هستند که انسان احتمال هم نمىدهد که خداوند آن را اراده کرده است.
۵. استفاده از سیاق در آیات قرآنى نباید منجر به تغییر و تبدیل کلام شود. ما از سیاق آیات فقط مىتوانیم به یک معنا برسیم و حق نداریم آن را مجوزى براى تغییر الفاظ به عنوان نقل به معنا بدانیم. این مطلب را از آن جهت عنوان کردیم که در برخى از منابع اهل سنت مطلبى آمده که واقعاً مایه شگفتى است. طبق روایاتى که در این منابع آمده، اجازه داده مىشود که اگر کسى با توجه به سیاق یک آیه و مفهوم کلى آن تشخیص داد که به جاى کلماتى که در آیه است، کلمات دیگرى را به کار ببرد که همان مفهوم را مىرساند، مىتواند آن را به دلخواه خود تغییر دهد. در صورتی که این کار به طور مسلم با مسأله تحریف ناپذیری قرآن مجید ناسازگاری دارد.
پانویس
منابع
تفسیر قرآن | |
درباره تفسیر قرآن: | تفسیر قرآن -تاریخ تفسیر - روشهای تفسیری قرآن |
---|---|
اصطلاحات: | اسباب نزول -اسرائیلیات -سیاق آیات |
شاخه های تفسیر قرآن: |
تفسیر روایی (تفاسیر روایی) • تفسیر اجتهادی (تفاسیر اجتهادی) • تفسیر فقهی ( تفاسیر فقهی) • تفسیر ادبی ( تفاسیر ادبی) • تفسیر تربیتی ( تفاسیر تربیتی) • تفسیر كلامی ( تفاسیر كلامی) • تفسیر فلسفی ( تفاسیر فلسفی ) • تفسیر عرفانی (تفاسیر عرفانی ) • تفسیر علمی (تفاسیر علمی) |
روشهای تفسیری قرآن: |
|
تفاسیر به تفکیک مذهب مولف: |
|