بعل
«بَعل» از واژگان قرآنی است، و کاربرد رایج آن نام بتى در شهر «بعلبک» لبنان بوده که بنىاسرائیل آن را مىپرستیدهاند، تا این که الیاس پیامبر (علیه السلام) براى هدایت آنان مبعوث شد. واژه «بعل» سه بار در قرآن آمده و مفسران در معنا و مصداق آن اختلاف کردهاند.
واژه بعل و معنا و مصداق آن
عربى یا عجمى بودن واژه بَعْل، مورد اختلاف است. دیدگاه نخست، کاربرد متداول و فراوان آن در زبان عربى را دلیل عربى بودن آن مىداند.[۱] از جمله معانى مشهور لغوى که در زبان عربى براى بعل گفتهاند عبارت است از: خدا و ربّ،[۲] مالک،[۳] بت[۴] (یا نام بتى از طلا[۵]) و زوج.[۶]
برخى در جمع معانى یاد شده، بعل را چیزى قائم به ذات دانستهاند که نسبت به همنوعان خود برتر و از آنها بىنیاز است، بر این اساس به رغم وجود این معناى مشترک در همه کاربردها، بعل در موارد گوناگون مصداق و معناى متفاوتى دارد؛ مثلاً بعلِ زن به معناى شوهر او، بعل در مورد درخت خرما به معناى نخل بىنیاز از آبیارى، بعلِ یک قبیله به معناى بتِ آنان، بعل یک چیز به معناى مالک و صاحب آن و بعل یک مکان به معناى بخش مرتفع آن است.[۷]
در مقابل، شمارى دیگر از صاحبنظران بعل را از واژگان دخیل مىدانند، با این تفاوت که برخى آن را حبشى یا سریانى و به معناى «ربّ»[۸] و برخى دیگر آن را در اصل لغتى بابلى و همان «بال» به معناى خداى بینالنهرین دانستهاند.[۹]
در زبان عبرى این واژه به معناى رب النوع (خداوند یا آقا) آمده است؛[۱۰] اما در اصطلاح فرهنگ اسلامى، بعل اسم عَلَم براى بتى است در شهر «بعلبک» لبنان، که بنىاسرائیل آن را مىپرستیدهاند تا این که الیاس پیامبر براى هدایت آنان مبعوث شد.[۱۱] گویند: نام این شهر نیز برگرفته از نام همان بت است.[۱۲]
واژه «بعل»، سه بار در قرآن کریم آمده است: در آیه ۱۲۸ سوره نساء و ۷۲ سوره هود معناى شوهر،[۱۳] و در آیه ۱۲۵ سوره صافات معناى بت دارد:[۱۴] «وَإِنَّ إِلْیاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ * إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلَا تَتَّقُونَ * أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ». مفسران در معنا و مصداق بعل در آیه ۱۲۵ سوره صافات اختلاف کردهاند. برخى چون عکرمه، مجاهد، قتاده و سدى آن را واژهاى یمنى به معناى رب دانستهاند.[۱۵] مطابق قول ابن عباس، حسن، ضحاک و ابنزید که از شهرت برخوردار است،[۱۶] مراد از بعل بتى به همین نام در بعلبک[۱۷] بوده و نام این شهر برگرفته از همان بت است.[۱۸]
منابع تفسیرى و لغوى در بیان ویژگی هاى بت بعل، آن را از طلا،[۱۹] توخالى،[۲۰] چهارروى،[۲۱] داراى ارتفاع ۲۰ ذراعى[۲۲] و دو یاقوت بزرگ در چشم،[۲۳] مانند انسانى نشسته بر صندلى در حال خوردن چیزى وصف کردهاند که شیطان با سخن گفتن از درون آن، مردم را به گمراهى مىکشانده است.[۲۴] البته داستانپردازى مربوط به ورود شیطان به درون بت را شمارى از مفسران نقد کرده و آن را از اسرائیلیات و قادح معجزات پیامبر صلى الله علیه و آله برشمردهاند. تصویر بتى با این ویژگی ها در موزه لوور (لوفر) پاریس موجود است.[۲۵]
مىتوان به احتمال زیاد، بعل را نه نام یک بت مشخص، بلکه رب النوع آسمان، باد و توفان به عنوان مظاهر نیروهاى تأثیرگذار در رویش زراعت و گیاهان دانست.[۲۶] عَلَم جنس[۲۷] و عنوان بودن آن براى خدایان متعدد، همچنین اضافه شدن آن به واژگان گوناگون[۲۸] و نکره آمدنش در قرآن[۲۹] (سوره صافات، ۱۲۵) مىتواند مؤید این دیدگاه باشد.
پرستش بت بعل
هر چند اظهارنظر قطعى درباره سابقه پیدایش بعل به عنوان ربالنوع مردمان آسیاى غربى[۳۰] دشوار است؛ اما در این که این بت قرنها پیش از میلاد مسیح، پرستیده مىشد، تردیدى نیست.[۳۱]
ظاهراً فینیقی ها (از ساکنان لبنان امروزى و مناطق همجوار) از نخستین اقوامى بودند که به پرستش آن روى آوردند.[۳۲] آنها براى بعل قربانگاه هایى ساخته و محافظان بسیارى بر آن گمارده بودند[۳۳] و در برپایى جشن ها به قربانى کردن انسان نیز مىپرداختند.[۳۴] هر شهر، «بعل» یا «شهرخدا»ى خاصى داشته و همانند پدر، بزرگِ شاهان و سرچشمه حاصلخیزى زمین پنداشته مىشده است.[۳۵]
کنعانیان (ساکنان اردن) از دیگر اقوامى بودند که ظاهراً تحت تأثیر فینیقی ها بعل را خداى آفتاب لقب داده[۳۶] و شکل انسانى آن را به عنوان بزرگترین معبود مىپرستیدند.[۳۷] مطابق گزارش هایى، کنعانیان به طور کلى خدایان خود را بعل نام نهاده و بر فراز قلهها، درون درهها و کنار نهرها براى آنها معابدى خاص و قربانگاه هایى به نام بعلِ همان مکان، ساخته بودند.[۳۸]
افزون بر آسیاى غربى، گسترش بعل پرستى در نقاط مختلف اروپا نیز گزارش شده است؛ ایرلندی ها آن را به اسم «بیل» (بال)، رومی ها «بیلوس» و یونیان به نام «فیلوس» عبادت مىکردند[۳۹] یا پرستش آنها شباهت بسیارى به پرستش بعل داشته است.[۴۰] گزارش مسعودی از وجود بت بعل در یونان را مىتوان مؤید این مطلب دانست؛[۴۱] گویا فینیقی ها به عنوان قومى دریانورد در رواج آن نقش داشتهاند.
به هر حال بیشتر اطلاعات تاریخى از پرستش بعل در ارتباط با اهالى سواحل شرقى دریاى مدیترانه از شمال تا جنوب جزیرةالعرب است، چنانکه گفته شده: مردمان پارهاى از این مناطق فرزندان خود را براى تقرب به آن، قربانى مىکردند؛[۴۲] نیز نام پادشاهان و شهرها را بعل مىگذاشتند.[۴۳] عرب هاى ساکن حجاز نیز بت هاى لات، عُزّى و مَنات را دختران آن مىدانستند.[۴۴] بعل براى عرب جنوبى جزیرةالعرب نیز شناخته شده بود،[۴۵] چنان که بعل را از خدایان عرب جاهلى و مورد پرستش قبایل یمنى و مردم شمال جزیرةالعرب دانستهاند.[۴۶]
عمده روایات اسلامى درباره پرستش بعل، در ارتباط با بنى اسرائیل است؛ گویا عبادت آن از زمان حضرت موسى علیه السلام در میان این قوم مورد توجه بوده است.[۴۷] آنها به تقلید از ساکنان سرزمین کنعان و به تدریج به پرستش این بت روى آوردند، به گونهاى که در مواردى متعدد از بعل پرستى آنان یاد شده است.[۴۸]
گویند: یهود در این زمان براى بعل معابد فراوانى ساخته و خدمه بسیارى بکار گرفته بودند. آنها همچنین براى تقرب به آن در اماکن مرتفع آتشافروزى کرده، به درگاهش قربانى مىکردند،[۴۹] چنانکه گزارشى از پیروزى ایلیاى پیامبر علیه السلام بر بعل پرستان و کشتهشدن ۴۵۰ تن از خدمه آن حکایت دارد.[۵۰] مطابق گزارشى دیگر، وقتى ایلیاء به نبوت و اصلاح دینى قیام کرد در سراسر کشور بنىاسرائیل فقط ۷۰۰۰ تن از پرستش بعل رویگردان بودند؛ اما بر اثر مبارزه او پیروان بعل کم شدند.[۵۱] برخى ایلیاء را همان حضرت الیاس علیه السلام مىدانند.[۵۲] این گزارش ها به میزان زیادى با منابع فرهنگ اسلامى مطابقت دارد.[۵۳]
به اعتقاد برخی مفسران، بنى اسرائیل پس از وفات حزقیل نبى به پرستش بعل روى آوردند. سبب رواج آن را نیز همسر اَحاب (اَخاب) از پادشاهان این قوم دانستهاند.[۵۴] بر اساس گزارش این منابع هنگامى که بعل پرستى به اوج خود رسید، خداوند الیاس علیه السلام را براى هدایت و نجات مردم بعلبک مبعوث کرد.[۵۵]
قرآن کریم نیز به صراحت مأموریت حضرت الیاس را برچیدن بعلپرستى دانسته است. آن حضرت با نکوهش پرستش بعل، بت پرستان را به پرستش خداى یگانه فراخواند: «وَإِنَّ إِلْيَاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ * إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلَا تَتَّقُونَ * أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ * اللَّهَ رَبَّکمْ وَرَبَّ آبَائِکمُ الْأَوَّلِینَ» (سوره صافات، ۱۲۳-۱۲۶). نکره آمدن بعل[۵۶] تأیید مىکند که مراد از آیه این است: آیا بعضى از بعول (خدایان باطل) را فرامىخوانید؟ ابن عاشور بعل را رب النوعى مذکر، متعلق به قوم کنعان و بزرگترین بت آنان دانسته که نزد ایشان رمز خورشید بوده است. در مقابل آن بت مؤنثى به نام «تأنیت» قرار داشته که رمز ماه بوده است.[۵۷]
بنا به گزارش هایى، از مردم بعلبک جز وزیر اَحاب، کسى دعوت الیاس علیه السلام را نپذیرفت،[۵۸] حتى پیروان بعل، درصدد قتل آن حضرت برآمدند، به گونهاى که الیاس وادار به فرار شد.[۵۹] در برخى منابع آمده است که وى بت بعل را شکست و گریخت؛[۶۰] اما با مرگ احاب و روى کار آمدن پادشاه جدید او دعوت الیاس علیه السلام را پذیرفت. به دنبال وى، قومش نیز ایمان آوردند و بت پرستانى که حاضر به ترک بعل پرستى نشدند قتل عام گشتند. شمار کشتهشدگان ۱۰۰۰۰ تن گزارش شده است.[۶۱] از جمله کشته شدگان، محافظان بعل بودند که به انتقام آن دسته از کسانى که ایزابل همسر احاب آنان را کشته بود، کشته شدند.[۶۲]
به موجب اخبارى دیگر، الیاس علیه السلام چون از دعوت خود نتیجهاى نگرفت بعل پرستان را نفرین کرد[۶۳] و آنان گرفتار خشکسالى شدند.[۶۴] پس از سه سال که بنى اسرائیل ایمان آوردند، دوباره رحمت الهى نازل شد؛[۶۵] ولى چیزى نگذشت که این قوم دوباره به پرستش بعل روى آوردند. این بار الیاس علیه السلام از خداوند خواست تا وى را از شر بتپرستان آسوده سازد.[۶۶]
تعبیر «اَحسَن الخالِقین» در آیه با آن که آفریننده حقیقى در عالم جز خدا نیست، ظاهراً اشاره به مصنوعاتى دارد که انسان با تغییر شکل دادن به مواد طبیعى درست مىکند، بنابراین خالق بر آنها اطلاق مىگردد، هر چند خالق مجازى است؛[۶۷] به سخن دیگر از مجموع آیه «أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ» (سوره صافات، ۱۲۵) مىتوان فهمید که شرک مردم آن دیار در خالقیت بوده است.
از فرجام بعل اطلاع دقیقى در دست نیست. به موجب پارهاى گزارش ها به رغم مبارزاتى که براى ریشهکن کردن پرستش آن در زمان هاى مختلف صورت گرفت باز هم عبادت آن استمرار یافت. سرانجام، این بت نیز همچون بت هاى دیگر جزیرةالعرب، با گسترش اسلام از بین رفت.[۶۸] هنوز در شهر «پالمیر» که عرب آن را «تدمر» مىگفتند آثار بتکده قدیمى بزرگى به نام بعل مشهود است. در کشفیات فینیقی ها نیز آثارى از آن بر جاى مانده است.[۶۹]
پانویس
- پرش به بالا ↑ مفردات، ص۱۳۵، «بعل»؛ معجم اعلام القرآن، ص۷۹.
- پرش به بالا ↑ القاموس المحیط، ج۲، ص۱۲۸۰؛ لسان العرب، ج۱، ص۴۴۹؛ لغت نامه، ج۳، ص۴۲۳۲، «بعل».
- پرش به بالا ↑ الغریبین، ج۱، ص۱۹۵؛ القاموس المحیط، ج۲، ص۱۲۸۰.
- پرش به بالا ↑ المعجم الجامع، ص۷۰؛ لغت نامه، ج۳، ص۴۲۳۲.
- پرش به بالا ↑ الغریبین، ج۱، ص۱۹۵، «بعل»؛ الاصنام، ص۶۸.
- پرش به بالا ↑ لسان العرب، ج۱، ص۴۴۹؛ القاموس المحیط، ج۲، ص۱۲۸۰، «بعل».
- پرش به بالا ↑ دائرةالمعارف بستانى، ج۳، ص۴۹۳ـ۴۹۴؛ التحقیق، ج۱، ص۳۰۳، «بعل».
- پرش به بالا ↑ واژههاى دخیل، ص۱۴۴.
- پرش به بالا ↑ جاهلیت و اسلام، ص ۲۶۵؛ تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج ۲، ص۱۲۱۷؛ Encyclopaedie of The Quran A - D P.
- پرش به بالا ↑ کتاب مقدس، اول پادشاهان، ۱۶: ۳۲؛ قاموس کتاب مقدس، ص۱۸۰ـ۱۸۱.
- پرش به بالا ↑ تاریخ طبرى، ج۱، ص۴۶۱؛ البدء والتاریخ، ج۳، ص۹۹؛ مجمع البیان، ج۸، ص۷۱۳.
- پرش به بالا ↑ معجمالبلدان، ج۱، ص۴۵۵؛ الدرالمنثور، ج۷، ص۱۱۶.
- پرش به بالا ↑ مفردات، ص۱۳۵؛ التحقیق، ج۱، ص۳۴، «بعل».
- پرش به بالا ↑ مفردات، ص۱۳۵؛ التحقیق، ج۱، ص۳۴، «بعل».
- پرش به بالا ↑ جامع البیان، مج۱۲، ج۲۳، ص۱۱۰؛ التبیان، ج۸، ص۵۲۵؛ مجمع البیان، ج۸، ص۷۱۳.
- پرش به بالا ↑ همان، ص۲۰۴؛ تفسیر قرطبى، ج۱۵، ص۷۷؛ الدرالمنثور، ج۷، ص۱۱۹.
- پرش به بالا ↑ جامع البیان، مج۱۲، ج۲۳، ص۱۱۱.
- پرش به بالا ↑ همان، ص۱۱۰؛ الکشاف، ج۴، ص۶۰؛ تفسیر قرطبى، ج۱۵، ص۷۷.
- پرش به بالا ↑ مجمع البیان، ج۷، ص۷۱۳؛ لسان العرب، ج۱، ص۴۴۹؛ الغریبین، ج۱، ص۱۹۵.
- پرش به بالا ↑ روض الجنان، ج۱۶، ص۲۲۴؛ تفسیر قرطبى، ج۱۵، ص۷۷.
- پرش به بالا ↑ روض الجنان، ج۱۶، ص۲۲۴؛ التفسیر الکبیر، ج۲۶، ص۱۶۱.
- پرش به بالا ↑ روض الجنان، ج۱۶، ص۲۲۴؛ التفسیر الکبیر، ج۲۶، ص۱۶۱.
- پرش به بالا ↑ کشف الاسرار، ج۸، ص۲۹۶؛ روح البیان، ج۵، ص۴۸۱.
- پرش به بالا ↑ التحریر والتنویر، ج۲۳، ص۱۶۷؛ الدرالمنثور، ج۷، ص۱۱۷.
- پرش به بالا ↑ التحریر والتنویر، ج۲۳، ص۱۶۷.
- پرش به بالا ↑ تاریخ الحضارات العام، ج۱، ص۲۰۷ـ۲۰۸؛ تاریخ جامع ادیان، ص۳۳۸ـ۳۴۰؛ تاریخ ملل قدیم آسیاى غربى، ص۲۰۴ـ۲۱۱.
- پرش به بالا ↑ اعلام قرآن، ص۲۵۵.
- پرش به بالا ↑ المفصل، ج۶، ص۳۰۶ـ۳۰۷، ۳۳۳ـ۳۳۵؛ قاموس کتاب مقدس، ص۱۸۰ـ۱۸۴.
- پرش به بالا ↑ روح المعانى، مج۱۲، ج۲۳، ص۲۰۵.
- پرش به بالا ↑ تاریخ جامع ادیان، ص۳۳۸ـ۳۳۹؛ قاموس کتاب مقدس، ص۱۰۸؛ المفصل، ج۶، ص۳۰۶؛ تاریخ ملل قدیم، ص۲۱۱.
- پرش به بالا ↑ المفصل، ج۶، ص۳۰۷؛ دائرةالمعارف بستانى، ج۵، ص۲۹۴.
- پرش به بالا ↑ تاریخ ملل قدیم، ص۲۰۴؛ تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ص۱۲۱۷.
- پرش به بالا ↑ تاریخ تمدن، ج۱، ص۳۴۵.
- پرش به بالا ↑ تاریخ تمدن، ج۱، ص۳۴۵.
- پرش به بالا ↑ تاریخ تمدن، ج۱، ص۳۴۵.
- پرش به بالا ↑ قاموس کتاب مقدس، ص۱۸۰؛ دائرةالمعارف بستانى، ج۵، ص۲۹۴.
- پرش به بالا ↑ تاریخ جامع ادیان، ص۳۳۸ـ۳۳۹.
- پرش به بالا ↑ اعلام قرآن، ص۲۵۵ـ۲۵۶؛ تاریخ جامع ادیان، ص۳۳۸.
- پرش به بالا ↑ دائرةالمعارف بستانى، ج۲، ص۴۹۵؛ اعلام قرآن، ص۲۵۵ـ۲۵۶.
- پرش به بالا ↑ قاموس کتاب مقدس، ص۱۸۰ـ۱۸۱.
- پرش به بالا ↑ مروج الذهب، ج۲، ص۲۷۴.
- پرش به بالا ↑ قاموس کتاب مقدس، ص۱۸۰ـ۱۸۱.
- پرش به بالا ↑ دائرةالمعارف بستانى، ج۲، ص۴۹۵؛ قاموس کتاب مقدس، ص۱۸۱؛ تاج العروس، ج۱۴، ص۵۸، «بعل».
- پرش به بالا ↑ Encyclopedia OF The Quran A - D.
- پرش به بالا ↑ المفصل، ج۶، ص۳۰۷.
- پرش به بالا ↑ تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج۲، ص۱۲۱۶.
- پرش به بالا ↑ تاریخ تمدن، ج۱، ص۳۶۵ـ۳۶۷؛ دائرةالمعارف بستانى، ج۲، ص۴۹۴.
- پرش به بالا ↑ کتاب مقدس، اول پادشاهان، ۱۶: ۳۱ـ۳۲، ۱۸: ۱۹ـ۲۶؛ تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج۲، ص۱۲۱۷.
- پرش به بالا ↑ تاریخ تمدن، ج۱، ص۳۷۵؛ دائرةالمعارف بستانى، ج۲، ص۴۹۴.
- پرش به بالا ↑ کتاب مقدس، اول پادشاهان، ۱۸: ۱ به بعد، ص۴۳۶ـ۴۳۸؛ تاریخ جامع ادیان، ص۳۴۱.
- پرش به بالا ↑ تاریخ جامع ادیان، ص۳۴۱؛ تاریخ تمدن، ج۱، ص۳۷۵.
- پرش به بالا ↑ التحریر والتنویر، ج۲۲، ص۱۶۶؛ تفسیر قاسمى، ج۱۳، ص۱۲۷.
- پرش به بالا ↑ روض الجنان، ج۱۶، ص۲۲۴ به بعد؛ الدرالمنثور، ج۷، ص۱۱۶.
- پرش به بالا ↑ جامع البیان، مج۱۲، ج۲۳، ص۱۱۱؛ کشفالاسرار، ج۸، ص۲۹۵؛ کتاب مقدس، اول پادشاهان، ۱۸.
- پرش به بالا ↑ مجمع البیان، ج۸، ص۷۱۳؛ الدرالمنثور، ج۷، ص۱۱۶ـ۱۱۷.
- پرش به بالا ↑ روح المعانى، مج۱۳، ج۲۳، ص۲۰۵.
- پرش به بالا ↑ التحریر والتنویر، ج۲۲، ص۱۶۶.
- پرش به بالا ↑ روضة الصفا، ج۱، ص۳۲۷.
- پرش به بالا ↑ روضالجنان، ج۱۶، ص۲۲۶؛ البدایة والنهایه، ج۱، ص۳۳۷.
- پرش به بالا ↑ تفسیر قرطبى، ج۱۵، ص۷۷.
- پرش به بالا ↑ البدایة والنهایه، ج۱، ص۳۳۷.
- پرش به بالا ↑ التحریر والتنویر، ج۲۲، ص۱۶۸.
- پرش به بالا ↑ جامع البیان، مج۱۲، ج۲۳، ص۱۱۲؛ المنتظم، ج۱، ص۲۶۰؛ قصص الانبیاء، ص۲۵۰.
- پرش به بالا ↑ تاریخ طبرى، ج۱، ص۴۶۲؛ الکامل، ج۱، ص۲۱۳.
- پرش به بالا ↑ البدء والتاریخ، ج۱، ص۹۹؛ قصصالانبیاء، ص۲۴۳.
- پرش به بالا ↑ الکامل، ج۱، ص۲۱۳.
- پرش به بالا ↑ تفسیر قرطبى، ج۱۵، ص۷۷؛ نمونه، ج۱۹، ص۱۴۰ـ۱۴۱.
- پرش به بالا ↑ جاهلیت و اسلام، ص۲۶۵ـ۲۶۶.
- پرش به بالا ↑ همان؛ دائرةالمعارف بستانى، ج۲، ص۴۹۴.
منابع
- "بعل"، دائرةالمعارف قرآن کریم، سید محمود سامانى، ج۵، ص۵۸۱-۵۸۶.