حضرت داوود علیه السلام
حضرت داوود علیه السلام از انبیاء بنی اسرائیل، پدر حضرت سلیمان (علیهالسلام) و چهاردهمین نسل حضرت ابراهیم (علیهالسلام) است.[۱] او در آیاتی از قرآن مورد توصیف و تمجید واقع شده است. کتاب آسمانی او «زبور» نام دارد، که مشتمل بر حمد و ثناى الهى، مناجات و نصایح و امور اخلاقی است. کشته شدن جالوت توسط داوود در زمانی که او در سپاه طالوت قرار داشت، از رویدادهای برجسته زندگی اوست. حضرت داوود پس از مرگ طالوت، حکومت بنی اسرائیل را بر عهده داشت.
محتویات
زندگینامه
کلمه «داود» یا «داوید» به معناى محبوب مىباشد. حضرت داود (علیهالسلام) در حدود ۹۷۲ قبل از میلاد مىزیسته است. وى در سرزمینی بین مصر و شام دیده به جهان گشود و در کودکی به شغل شبانى اشتغال داشت. او از نواده های حضرت یعقوب است و با نُه واسطه به یکی از فرزندان حضرت یعقوب می رسد. نسب او چنین نقل شده است: داوود بن ایشا بن عوید بن باعز بن سلمون بن نحشون بن عمى نادب بن رام بن حصرون بن فارص بن یهوذا بن یعقوب بن إسحاق بن ابراهیم (ع).[۲]
حضرت داود (ع) صد سال عمر کرد، که چهل سال از آن را حکومت نمود. او پس از مرگ طالوت (پادشاه شام)، پادشاه بنی اسرائیل شد. داوود علیه السلام هفت سال با دشمنان جنگید و سپس «اورشلیم» را فتح نمود و در آنجا استقرار یافت. او قواعد پرستش را منظم ساخت و حکومتى عادلانه آمیخته با حکمت ایجاد کرد. حکمت و غیرت او حکومت یهود را توانمند ساخت و صنعت زره سازى و مهارت جنگىاش او را بر دشمنان پیروز گرداند و سرزمین آنان را از دریاى سرخ و مصر تا رود فرات گسترش داد.[۳]
امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند به داوود پیغمبر علیه السلام وحى فرستاد که تو بنده خوبى هستى، به شرطى که از بیت المال مصرف شخصى نکنى و کارى را با دست خودت انجام دهى و امرار معاش کنى. داوود علیه السلام سخت گریست. خداوند عزوجل به آهن وحى کرد که در برابر داوود نرم شود و آهن نرم شد. حضرت داوود علیه السلام نیز، هر روز زرهى مىساخت و به هزار درهم مىفروخت و از مصرف کردن بیت المال بىنیاز گشت.[۴]
حضرت داوود علیه السلام در سن صدسالگی درگذشت. بعد از مرگ داود جنازه آن حضرت را در بیت المقدس در قریه داود بر کوه صیهون به خاک سپردند. از داود هجده فرزند باقی ماند و یک پسر از همسر اوریا که همان سلیمان نبی بود حکومت و مقام علم و نبوت داود علیهالسلام از جانب خدا به او عطا شد.
حضرت داوود در قرآن
نام حضرت داوود شانزده بار در قرآن کریم آمده است. خداوند به او حکومت و حکمت را عطا کرد و آنچه میخواست به او تعلیم داد. همچنین، کوهها و پرندگان نیز به همراه داوود تسبیح خداوند را میگفتند.
براساس قرآن حضرت داوود زبان حیوانات را میفهمید: «وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ». (نمل، آیه ۱۶)
اعطای زبور به داوود علیه السلام: «وَ رَبُّک أَعْلَمُ بِمَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیینَ عَلَى بَعْضٍ وَ آتَینَا دَاوُودَ زَبُورًا»: و پروردگار تو به هر که و هر چه در آسمانها و زمین است داناتر است و در حقیقت بعضى از انبیاء را بر بعضى برترى بخشیدیم و به داوود زبور دادیم. (اسراء، آیه ۵۵)
علم و حکمت حضرت داوود علیه السلام: «وَلَقَدْ آتَینَا دَاوُودَ وَ سُلَیمَانَ عِلْمًا وَ قَالَا الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنَا عَلَى کثِیرٍ مِّنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ»: و به راستى به داوود و سلیمان دانشى عطا کردیم و آن دو گفتند ستایش خدایى را که ما را بر بسیارى از بندگان باایمانش برترى داده است. (نمل، آیه ۱۵)
اعطای قدرتهاى مادی و معنوى به او: «اِصبِر عَلى ما یقولونَ واذکر عَبدَنا داوودَ ذَاالاَیدِ اِنَّهُ اَوّاب * إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبالَ مَعَهُ یسَبِّحْنَ بِالْعَشِی وَ الْإِشْراقِ * وَالطَّیرَ مَحْشُورَةً کلٌّ لَهُ أَوَّابٌ * وَ شَدَدْنا مُلْکهُ وَ آتَیناهُ الْحِکمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ...»: بر آنچه مى گویند شکیبا باش و بنده ما داود را که دارنده قدرت [و حکومت] بود یاد کن. او بسیار رجوع کننده به حق و به شدت متوجه خدا بود. ما کوه ها را مسخر کردیم که با او هر شامگاه و صبحگاه (خدا را) تسبیح مى گفتند. و پرندگان را به گرد او درآورده (رام کردیم) که هر یک به سوى خدا بازگشت بسیار داشتند. و سلطنت او را تقویت نمودیم و او را حکمت و سخنانى فیصله دهنده (میان حق و باطل) عطا کردیم. (سوره ص، آیات ۱۷-۲۰)
خداوند به حضرت داوود فصل الخطاب بودن را عطا کرد و به او دستور داد در میان مردم قضاوت کند. در قرآن مواردی از قضاوت حضرت داوود ذکر شده است، از جمله: «وَ دَاوُودَ وَ سُلَیمَانَ إِذْ یحْکمَانِ فِی الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِیهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَ کنَّا لِحُکمِهِمْ شَاهِدِینَ»: و داوود و سلیمان را یاد کن هنگامى که درباره آن کشتزار که گوسفندان مردم شب هنگام در آن چریده بودند داورى مى کردند و ما شاهد داورى آنان بودیم. (انبیاء، آیه ۷۸)
داورى دیگر داوود علیه السلام در رسیدگى به دعاوی مردم، در سوره ص آمده است: «وَ هَلْ أَتاک نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ * إِذْ دَخَلُوا عَلى داوُدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغى بَعْضُنا عَلى بَعْضٍ فَاحْکمْ بَینَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِلى سَواءِ الصِّراطِ * إِنَّ هذا أَخی لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِی نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَکفِلْنیها وَ عَزَّنی فِی الْخِطابِ * قالَ لَقَدْ ظَلَمَک بِسُؤالِ نَعْجَتِک إِلى نِعاجِهِ وَ إِنَّ کثیراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَیبْغی بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَلیلٌ ما هُمْ وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راکعاً وَ أَنابَ * فَغَفَرْنا لَهُ ذلِک وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى وَ حُسْنَ مَآبٍ * یا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاک خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکمْ بَینَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَىٰ فَیضِلَّک عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ...» آیا خبر مهم آن دادخواهان هنگامى که از دیوار محراب او بالا رفتند به تو رسیده است؟ زمانى که بر داود وارد شدند و او از آنان هراسان شد، گفتند: نترس ما دو گروه دادخواه و شاکى هستیم که یکى از ما بر دیگرى ستم کرده است؛ بنابراین میان ما به حق داورى کن و ستم روا مدار، و ما را به راه راست راهنمایى کن. این برادر من است، نود و نه میش دارد و من یک میش دارم، گفته: این یکى را هم به من واگذار. و در گفتگو مرا مغلوب ساخت. گفت: یقیناً او با درخواست افزودن میش تو به میشهاى خود بر تو ستم روا داشته است و قطعاً بسیارى از معاشران و شریکان به یکدیگر ستم مى کنند، به جز کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده اند و اینان اندک اند. داود دانست که ما او را آزموده ایم، در نتیجه از پروردگارش درخواست آمرزش کرد و بى درنگ به حالت خضوع به رو در افتاد و به خدا بازگشت. و ما او را در این داورى آمرزیدیم، بى تردید او نزد ما منزلتى بلند و سرانجامى نیکو دارد. [و گفتیم:]ای داود! همانا تو را در زمین جانشین [و نماینده خود] قرار دادیم؛ پس میان مردم به حق داوری کن و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف میکند... . (سوره ص، آیات ۲۱-۲۶)
زبور حضرت داوود علیه السلام
«زبور» کتاب آسمانى حضرت داوود علیه السلام است که نام آن در آیه: «انا اوحینا الیک کما اوحینا الى نوح و النبین من بعده و اوحینا الى ابراهیم و اسماعیل... و آتینا داود زبورا»[۵] و نیز آیه ۱۰۶ سوره انبیاء و آیه ۵۵ سوره اسراء ذکر شده است.
در آیه شریفه مزبور به دو نکته اشاره نموده است، یکى مسئله نزول وحى و دیگرى مسئله فرستادن کتاب «زبور» بر حضرت داود علیهالسلام. زبور مشتمل بر حمد و ثناى الهى ، نصایح و مناجات و امور اخلاقی است، و خالى از ذکر اوامر و نواهى بود، بلکه شریعت داود علیهالسلام همان شریعت تورات بود. زبور خطى برجسته داشت و مشتمل بر مواعظ بود.
و در حیات القلوب به سند معتبر از امام صادق علیهالسلام مروى است که: زبور در شب هیجدهم ماه مبارک رمضان بر حضرت داود علیهالسلام نازل شد.
در میان کتب «عهد عتیق» کتابى بنام زبور یا «مزامیر» وجود دارد که مشتمل بر ۱۵۰ فصل به نام «مزمور» است. مزامیر سه دسته است: ۱- وابسته به عبادت ۲- وابسته به أغانى دینى ۳- وابسته به مراثى و شکر و مدائح ملکى.
اهل کتاب، زبور فعلی را به داوود علیه السلام نسبت می دهند. اما بر اساس شواهد این کتاب از مؤلفین متعدد در عصرهاى متوالى است و فقط قسمتى از آن متعلق به داوود علیه السلام است و از آن جمله مزمور چهل و پنجم است که راجع به پیغمبر اسلام و اصحاب آن حضرت سخن گفته و قرآن نیز در آیه ۱۰۵ سوره انبیاء به این بشارت زبور اشاره کرده است.
قتل جالوت توسط حضرت داوود
مطابق با قرآن مجید، پیامبر وقتِ بنی اسرائیل ـ که در تورات نام او سموئیل ذکر شده ـ به فرمان خدا طالوت را برای جنگ با فلسطینیان به پادشاهی برگزید و سپاهی تحت فرماندهی وی را راهی جنگ با جالوت و سپاهیانش نمود. به هنگام مواجهه دو سپاه، بیشتر سپاهیان طالوت از مقاومت در برابر جالوت و سپاهیانش اظهار ناتوانی کردند ولى کسانى که به تعبیر قرآن یقین داشتند ملاقات کننده خدا هستند، گفتند: چه بسا گروه اندکى که به توفیق خدا بر گروه بسیارى پیروز شدند، و از خدا طلب نصرت و پیروزی کردند. مطابق با آنچه در قرآن آمده آنها به توفیق الهی در این جنگ پیروز شدند و داود جالوت را کشت و خدا او را فرمانروایى و حکمت داد، و از آنچه مى خواست به او آموخت.[۶]
امام صادق علیه السلام می فرماید: خداى علیم به پیامبر بنى اسرائیل وحى کرد: آن کسى جالوت را خواهد کشت که زره حضرت موسی به اندازه اندام او باشد. و وى مردى است از فرزندان لاوى بن یعقوب به نام داوود بن ایشا و گوسفند چران است. ایشا داراى ده پسر بود که حضرت داوود کوچکتر از همه بود. هنگامى که خدا طالوت را براى پادشاهى بنى اسرائیل برانگیخت و وى آنان را براى جنگ با جالوت جمع آورى نمود نزد ایشا فرستاد و گفت: فرزندان خود را براى کارزار حاضر کن.
وقتى آنان حاضر شدند طالوت زره حضرت موسى را بر تن هر یک از ایشان که پوشانید، یا بلند بود یا کوتاه! طالوت به: ایشا گفت: آیا فرزندى دارى که او را بجاى گذاشته باشى؟ گفت: آرى، کوچکترین فرزندم را بجاى نهاده ام تا گوسفندان را بچراند.
طالوت به دنبال داوود فرستاد تا آمد. هنگامى که حضرت داوود خواست بیاید فلاخن خود را نیز به همراه آورد. حضرت داوود می گوید: در بین راه هر یک از سه عدد سنگ می گفتند: اى داوود مرا برگیر. آن بزرگوار آن ها را برگرفت و در میان توبره خود نهاد، آن سنگ ها، سنگ فیروزه بودند. حضرت داوود مردى پرجست و خیز و نیرومند و قوى بود. وقتى آن حضرت نزد طالوت آمد و طالوت زره حضرت موسى را بر بدن وى پوشانید به اندازه قامتش درآمد.
حضرت داوود آمد و در برابر جالوت قرار گرفت. جالوت بر پشت فیل سوار بود و تاجى بر سر داشت و یاقوتى که می درخشید بر پیشانیش بود و سپاهش در مقابلش قرار داشتند. حضرت داوود یکى از آن سنگ ها را برگرفت و به میمنه سپاه جالوت انداخت و آنان شکست خوردند. بعدا سنگ دیگرى به میسره لشکر جالوت پرتاب نمود و ایشان هم شکست خوردند. سپس سومین سنگ را بسوى جالوت انداخت و آن سنگ پس از این که به پیشانى جالوت در موضع یاقوت رسید به مغز سرش اصابت کرد و جالوت را نقش زمین نمود.[۷]
حضرت داوود در تورات
درباره حضرت داوود علیه السلام در تورات قصهاى را نقل کردهاند که ناپسند بوده و موافق با مقام نبوت نمىباشد. میگویند که: حضرت داوود بسیار نماز مىخواند و مىگفت: خدایا! تو ابراهیم را بر من فضیلت دادى و او را به عنوان خلیل انتخاب کردى و موسى را بر من فضیلت دادى و او را (کلیم) گردانیدى! خداوند فرمود: اى داوود! ما ایشان را آزمایش کردیم و به این مقام رسانیدیم ولى تو را به مانند آنان آزمایش نکردیم، اگر بخواهى تو را هم امتحان مى کنیم؟
داوود گفت: آرى مرا هم امتحان کن، پس روزى که او در محرابش بود، کبوترى به چشمش خورد و خواست او را بگیرد، کبوتر به پنجره پرستشگاه پرید و داوود به دنبال آن به پنجره درآمد. در این هنگام چشمش به زن «اوریا» افتاد که او خود را مى شست، پس دل به او بست و تصمیم گرفت با او ازدواج کند. در یکى از جنگ ها دستور داد که «اوریا» در پیشاپیش جبهه جلوتر از «تابوت سکینه» مشغول مبارزه شود، «اوریا» نیز چنین کرد و کشته شد، و چون عده وى تمام شد با همسر او ازدواج کرد و «سلیمان» از او زاده شد، روزگار به کام داوود مى گذشت تا روزى که در محراب خود مشغول عبادت بود، دو مرد را مشاهده کرد و از آنان هراسید، آن دو به وى گفتند: نترس ما دو خصم هستیم که بعضى بر بعض دیگر ستم کرده و آمده ایم که تو درباره ما قضاوت کنى! یکى از آن دو مرد به دیگرى نگاه کرده و خندید، در این هنگام «داوود» متوجه شد آن دو مرد دو فرشته مى باشند که خداوند به صورت دو خصم فرستاده تا «داوود» را بر لغزش او متوجه کنند، پس در این هنگام توبه کرده و گریه نمود تا جایى که از آب چشم او گیاهى روئیده شد.
از امام رضا (علیهالسلام) در مورد حقیقت این ماجرا سوال شد، فرمودند: در عصر داود حکم چنین بود که اگر زنى شوهرش مى مرد و یا کشته مى شد، دیگر حق نداشت شوهرى دیگر اختیار کند، و اولین کسى که خدا این حکم را برایش برداشت و به او اجازه داد تا با زن شوهر مرده ازدواج کند، داود (علیهالسلام) بود که با همسر اوریا بعد از کشته شدن او و گذشتن عده ازدواج کرد، و این بر مردم آن روز گران آمد. ثمره ازدواج داوود با همسر اوریا سلیمان نبی بود که خداوند به آنها عنایت فرمود.
و در امالى صدوق از امام صادق (علیهالسلام) روایت شده که به علقمه فرمود: انسان نمى تواند رضایت همه مردم را به دست آورد و نیز نمی تواند زبان آنان را کنترل کند. همین مردم بودند که به داود (علیهالسلام) نسبت دادند که: مرغى را دنبال کرد تا جایى که نگاهش به همسر اوریا افتاد و عاشق او شد و براى رسیدن به آن زن، اوریا را به جنگ فرستاد، آن هم در پیشاپیش تابوت قرارش داد تا کشته شود، و او بتواند با همسر وى ازدواج کند.[۸]
از امام علی علیه السلام روایت شده که فرمود: اگر کسى بگوید که داوود زن «اوریا» را (از روی هوس) تزویج کرد باید بداند که من درباره او دو حد جارى کرده و تازیانه مى زنم، یکى براى اهانت به نبوت و دیگرى طبق قانون اسلام.![۹]
پانویس
- ↑ بی آزار شیرازی، باستان شناسى و جغرافیاى تاریخى قصص قرآن، ص۱۳۵
- ↑ طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۱، ص۴۷۶.
- ↑ بی آزار شیرازی، باستان شناسى و جغرافیاى تاریخى قصص قرآن، ص۱۳۶
- ↑ کلینی، کافی، ج۵، ص۷۴.
- ↑ سوره نساء، ۱۶۳.
- ↑ رجوع کنید: سوره بقره، آیات ۲۴۷ـ۲۵۱
- ↑ نجفى خمینى، محمد جواد، تفسیر آسان، ج۲، ص۱۱۳.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۹، ص۲۵۶-۲۵۹.
- ↑ فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج۴، ص۲۹۶
منابع
- سید عبدالحجت بلاغی، حجةالتفاسیر و بلاغ الإکسیر، قم، حکمت، ۱۳۸۶ ق.
- صدرالدین بلاغى، قصص قرآن، تهران، امیر کبیر، چاپ ۱۸، ۱۳۸۱ ش.
- عبدالکریم بىآزار شیرازى، باستان شناسى و جغرافیاى تاریخى قصص قرآن، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ۱۳۸۰ ش.
- محمد طبرى، تاریخ الأمم والملوک، بیروت ، دارالتراث، دوم، ۱۳۸۷.
- فیض کاشانی، تفسیر الصافی، تهران، انتشارات الصدر، دوم، ۱۴۱۵ق.
- شیخ کلینى، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق.
- محمدجواد نجفى خمینى، تفسیر آسان، تهران، انتشارات اسلامیه، اول، ۱۳۹۸ ق.
پیامبران |
پیامبران اولوالعزم |
محمد (ص) * عیسی * موسی * نوح * ابراهیم |
سایر پیامبران |
آدم * ادریس * یعقوب * یوسف * یونس * اسحاق * اسماعیل * الیاس * ایوب * خضر * داوود * سلیمان * ذوالکفل * زکریا * شعیب * صالح * لوط * هارون * هود * یحیی * یسع * شعیا * اِرميا * جرجیس * حبقوق * يوشع بن نون |