سنجش مقاله انجام نشده است

اعداد در قرآن

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو


Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

در قرآن کریم، از ۳۱ عدد صحیح و ۸ عدد کسری نام برده شده است.

واژه‌شناسی

واژه «اَعداد» جمع عدد، در لغت غالباً به معنای شماره و رقم و گاه به معنای شمارش تعداد یا به معنای معدود (شمرده و مقدار) است.[۱]

لغت شناسان عدد را به یکی های ترکیب شده یا ترکیب آحاد تعریف کرده‌اند.[۲] عدد در اصطلاح فلسفه، از مقوله «کمّ» به حساب می‌آید که یکی از مقولات عشر است. برخی فلاسفه عدد را از مفاهیم ماهوی[۳] و بعضی آن را از مفاهیم اعتباری می‌دانند.[۴]

ریاضی‌دانان، اعداد را به حقیقی، صحیح، طبیعی، کسری، گویا، مخلوط، موهومی، مثبت، منفی و... تقسیم می‌کنند.[۵]

تاریخچه اعداد

شمارش در تاریخ بشر پیشینه‌ای کهن دارد و بشر پیش از اختراع خط به آن آگاهی داشته است. انسانهای نخستین برای نشان دادن اعداد و ارقام، خطوطی را رسم می‌کردند. مورخان با توجه به اسناد تاریخی، بابلی ها را نخستین واضعان حساب و عدد می‌دانند؛ آنان با وضع حساب و عدد، سال را به ۱۲ ماه و ماه را به ۳۰ شبانه روز و شبانه روز را به ساعات، دقایق و ثانیه‌ها تقسیم کردند و عدد را تا ۶۰ به توان ۴ می‌شمردند. تقسیمات شمارشی آنها شصت شصت بوده که در اصطلاح «حساب ستّینی» نامیده می‌شود.[۶] برخی نیز بر این باورند که اعداد و مسمّیات آنها و ارقام و مدلولاتشان از علم اسماء است که خداوند به حضرت آدم علیه السلام آموخت.[۷]: «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کلَّهَا». (سوره بقره/۲، ۳۱)

استفاده از عدد و حساب در همه شئون زندگی و رشته‌های علمی گوناگون، شاخص و صفت علمی غالب عصر ماست. کشف اتم، فضانوردی و کاوش در کرات آسمانی، طب، اقتصاد و بسیاری دیگر از رشته‌های علمی و حتی اداره یک زندگی ساده همگی، عرصه‌های استفاده از اعداد، ارقام و حساب است.

در خواندن برخی ادعیه و اذکار مستحب وارده از سوی معصومان علیهم السلام، عدد و روز خاصی سفارش شده است که رعایت آن طبق دستور لازم است. امام صادق علیه السلام فرمود: بدانید که اسماءاللّه به منزله گنج‌اند و عدد به منزله ذراع، اگر ذراع را کمتر بگیری به گنج نمی‌رسی و اگر فزون‌تر بگیری از آن درمی‌گذری.[۸] از این‌ رو عرفا برای اعداد، اسرار، ارواح و منازلی قائل‌اند و عدد را سرّی از اسرار الهی در عالم وجود می‌دانند.[۹]

قرآن در آیاتی پرشمار با ذکر اعداد و ارقام، توجه انسان را به شمارش و حساب جلب کرده است: «وَإِنَّ یوْمًا عِنْدَ رَبِّک کأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ». (سوره حج/۲۲، ۴۷)؛ همچنین انسان را متوجه عناصر زمان کرده که با محاسبه به ساعات، ایام، ماهها و سالها منتهی می‌شود: «هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً وَالْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَالْحِسَابَ». (سوره یونس/۱۰، ۵) تاریخ، مبتنی بر گردش ماه و خورشید طبیعی و همگانی است.

عدد در قرآن

واژه «عدد» شش بار در قرآن کریم به صورت اسم و به دو معنا آمده است:[۱۰]

مصادیق اعدادی که در قرآن ذکر شده، ۳۰ عدد صحیح است که بعضی از آنها بارها تکرار شده[۱۲] و با احتساب عدد ۹۵۰ که به طور ضمنی از آن یاد شده: «فَلَبِثَ فِیهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِینَ عَامًا» (سوره عنکبوت/۱۴، ۲۹)، ۳۱ عدد صحیح و ۸ عدد کسری است[۱۳] که به ترتیب از کوچک به بزرگ، آنها را ذکر می‌کنیم:

اعداد صحیح

واحد:

«واحد» به معنای یک که ۶۱ بار در قرآن آمده و ۲۲ بار آن در ارتباط با توحید و یگانگی خدا است: «وَإِلَٰهُکمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَٰنُ الرَّحِیمُ». (سوره بقره/۲، ۱۶۳) این‌ گونه آیات دلالت دارد که خدا یکی است و اله و معبودی جز او نیست. مقصود از وحدت و یگانگی خدا «وحدت عددی» نیست؛[۱۴] بلکه منظور «وحدت حَقّه» است؛ یعنی وجود خدا به‌ گونه‌ای است که تصور هر گونه شریک دیگری برای او ممکن نیست[۱۵] و ذات او از هر گونه کثرت و ترکیب پیراسته است.[۱۶]

دو:

واژه‌های اثنان، اثنین و اثنتین، معادل عربی عدد «دو» است که ۱۵ بار در قرآن در ۱۲ آیه و مرتبط با ۹ موضوع ذکر شده است:

  • الف. سهم‌ ارث فرزندان میت در صورتی که دو یا بیش از دو دختر باشند. (سوره نساء/۴، ۱۱، ۱۷۶)
  • ب. دوبار زنده شدن و مردن انسانها به صورت مردن پس از زندگی دنیا و زنده شدن برای حیات برزخی و سپس مردن پس از حیات برزخی و زنده شدن برای حساب روز قیامت.[۱۷] (سوره غافر/۴۰، ۱۱)
  • ج. شاهد و گواه گرفتن دو نفر بر وصیت. (سوره مائده/۵، ۱۰۶)
  • د. زوجیت در آفرینش حیوانات (دو گونه نر و ماده) (سوره انعام/۶، ۱۴۳-۱۴۴)
  • ه. زوجیت در آفرینش میوه‌ها (دو گونه ترش و شیرین، تابستانی و زمستانی و...) (سوره رعد/۱۳، ۳)
  • و. نفی شرک و دوگانه‌پرستی. (سوره نحل/۱۶، ۵۱)
  • ز. داستان حضرت نوح علیه السلام در طوفان و دستور خدا به او که از هر نوعی از حیوانات یک جفت (نر و ماده) بر کشتی سوار کند تا نسل آنها قطع نشود.[۱۸] (سوره مؤمنون/۲۳، ۲۷؛ سوره هود/۱۱، ۴۰)
  • ح. تکذیب فرستادگان خدا به سوی مردم انطاکیه که در ابتدا دو نفر بودند.(سوره یس/۳۶، ۱۴)
  • ط. همچنین واژه «مَثْنی» که به معنای دوتا دوتا است[۱۹] و سه بار در قرآن آمده است: ۱. جواز ازدواج با بیش از یک زن. (سوره نساء/۴، ۳)؛ ۲. قیام در راه خدا. (سوره سبا/۳۴، ۴۶)؛ ۳. قدرت فرشتگان (سوره فاطر/۳۵، ۱).
  • ی. واژه «ثانی» نیز به معنای دوم یک مرتبه درباره هجرت پیامبر صلی الله علیه وآله که تنها یک همراه داشت، در قرآن ذکر شده است. (سوره توبه/۹، ۴۰)

سه:

واژه‌های ثلاث و ثلاثه که معادل عربی عدد سه است، ۱۷ بار در ۱۶ آیه و مرتبط با ۱۳ موضوع در قرآن ذکر شده است:

  • الف. عدّه طلاق که سه طُهر است. (سوره طلاق/۶۵، ۴؛ سوره بقره/۲، ۲۲۸)
  • ب. کفّاره قربانی به این ترتیب که اگر کسی در ایام حج نتوانست قربانی کند باید ۱۰ روز، روزه بگیرد؛ سه روز در ایام حج و ۷ روز پس از بازگشت. (سوره بقره/۲، ۱۹۶)[۲۰]
  • ج. نفی شرک و قائل شدن به اقانیم سه‌گانه اب و ابن و روح‌القدس (تثلیث).[۲۱] (سوره نساء/۴، ۱۷۱؛ سوره مائده/۵، ۷۳)
  • د. تعداد احتمالی اصحاب کهف. (سوره کهف/۱۸، ۲۲)
  • ه. فرزنددار شدن حضرت زکریا، به این ترتیب که خداوند در دوران پیری به او مژده آن را داد و او که از این امر شگفت‌زده شده بود از خدا خواست تا نشانه‌ای برایش قرار دهد. خداوند هم این نشانه را قرار داد که تا سه روز نتواند با مردم سخن بگوید. (سوره مریم/۱۹، ۱۰؛ سوره آل‌ عمران/۳، ۴۱)[۲۲]
  • و. کفاره شکستن سوگند که عبارت است از اطعام یا پوشاندن ۱۰ مسکین، آزاد کردن یک بنده یا سه‌روز، روزه. (سوره مائده/۵، ۸۹)[۲۳]
  • ز. متخلفان از جنگ تبوک که سه نفر بودند: کعب بن مالک، هلال بن امیه و مرارة بن ربیع. (سوره توبه/۹، ۱۱۸)[۲۴]
  • ح. نجوا که هرگاه سه نفر با هم آهسته و در گوشی سخن بگویند خداوند چهارمی آنهاست و سخن آهسته و در گوشی آنها را می‌شنود و هیچ‌چیز بر او پوشیده نیست. (سوره مجادله/۵۸، ۷)[۲۵]
  • ط. آفرینش انسان در تاریکی های سه‌گانه؛ خداوند انسان را در تاریکی شکم و رحم و پرده نازک دور تا دور جنین می‌آفریند. (سوره زمر/۳۹، ۶)[۲۶]
  • ی. اجازه گرفتن کودکان برای ورود به اتاق پدر و مادر در سه وقت: پیش از نماز صبح، هنگام استراحت ظهر و پس از نماز عشاء که پوشش آنها متناسب با وضعیت خواب است. (سوره نور/۲۴، ۵۸)[۲۷]
  • ک. سایه سه شعبه آتش جهنم؛ دود آتش جهنم سه شعبه دارد: شاخه‌ای از بالای سر، شاخه‌ای از سمت راست و شاخه‌ای از سمت چپ، گنهکاران را احاطه می‌کند و آنها را در کام خود فرو می‌برد. (سوره مرسلات/۷۷، ۳۰)[۲۸]
  • ل. مدّت مهلت به پی‌کنندگان ناقه صالح؛ حضرت صالح علیه السلام به کسانی که ناقه وی را پی کردند سه روز مهلت داد تا از لذایذ دنیوی استفاده کنند و پس از سه روز عذاب الهی فرود آمد و آنها را نابود کرد. (سوره هود/۱۱، ۶۵)[۲۹]
  • م. گروه‌بندی انسانها در قیامت؛ مردم در روز قیامت سه صنف و گروه هستند: اصحاب یمین، اصحاب شمال و سابقون. (سوره واقعه/۵۶، ۷)[۳۰]

واژه‌های «ثالث و ثالثه» به معنای سوم نیز سه بار در قرآن ذکر شده است:

همچنین واژه ثُلاث به معنای سه تا سه تا[۳۱] دو بار در قرآن ذکر شده است:

چهار:

واژه‌های اربع و اربعه، ۱۲ بار در ۱۲ آیه و مرتبط با ۱۰ موضوع در قرآن دیده می‌شود:

  • الف. عده وفات که ۴ ماه و اندی است. (سوره بقره/۲، ۲۳۴)[۳۲]
  • ب. ۴ پرنده که حضرت ابراهیم علیه السلام به دستور خداوند و برای رؤیت چگونگی زنده کردن مردگان کشت. (سوره بقره/۲، ۲۶۰)[۳۳]
  • ج. ایلاء؛ اگر مردی از روی خشم و برای اذیت کردن همسرش سوگند یاد کرد که با او نزدیکی نکند، حاکم شرع ۴ ماه به او مهلت می‌دهد که یا به مقتضای زوجیت بازگردد یا زن را طلاق دهد. (سوره بقره/۲، ۲۲۶)[۳۴]
  • د. قذف؛ اگر کسی به زن محصنه و عفیفه‌ای نسبت زنا داد و ۴ گواه که ناظر زنا بوده‌اند نیاورد، ۸۰ تازیانه می‌خورد. (سوره نور/۲۴، ۴، ۱۳)
  • ه. لعان؛ کسانی که به زنان خود نسبت زنا می‌دهند و ۴ شاهد ندارند، باید ۴ بار پیاپی بگویند: خدا را گواه می‌گیرم که در این نسبتی که می‌دهم، صادقم و بار پنجم بگویند: لعنت خدا بر من اگر از دروغگویان باشم. در مقابل، زن نیز باید ۴ بار بگوید: خدا را شاهد می‌گیرم که این مرد از دروغگویان است و بار پنجم بگوید: لعنت خدا بر من اگر این‌ مرد از راستگویان باشد. (سوره نور/۲۴، ۶۹)[۳۵]
  • و. شهادت بر زنا؛ خداوند فقط برای شهادت بر زنا ۴ شاهد قرار داده و این به جهت سختگیری بر مدعی و حفظ آبروی مردم است. (سوره نساء/۴، ۱۵)[۳۶]
  • ز. تعداد ماههای حرام که ۴ تا است: ذی‌ القعده، ذی‌ الحجه، محرم و رجب. (سوره توبه/۹، ۳۶)[۳۷]
  • ح. اتمام حجت پیامبر صلی الله علیه وآله با مشرکان و تعیین ۴ ماه فرصت به آنها. (سوره توبه/۹، ۲)[۳۸]
  • ط. چهارپایان که در کنار خزندگان و دو پایان از گونه‌های جانداران‌اند. (سوره نور/۲۴، ۴۵)[۳۹]
  • ی. آفرینش کوهها و دیگر پدیده‌ها و نعمتهای زمین در ۴ روز. (سوره فصلت/۴۱، ۱۰)[۴۰]

واژه «رابع» نیز به معنای چهارم، دو مرتبه در قرآن ذکر شده است:

واژه «رُباع» نیز که به معنای چهارتا چهارتا است،[۴۱] دو بار در قرآن آمده است:

پنج:

این عدد دو مرتبه در قرآن و مرتبط با دو موضوع دیده می‌شود:

  • الف. شمار احتمالی اصحاب کهف. (سوره کهف/۱۸، ۲۲)
  • ب. هیچ‌گاه سه نفر با هم نجوا نمی‌کنند، مگر این که خداوند چهارمین آنهاست و هیچ‌گاه ۵ نفر با هم نجوا نمی‌کنند، مگر اینکه خداوند ششمین آنهاست. (سوره مجادله/۵۸، ۷) در این آیه نخست از نجوای سه نفری و سپس ۵ نفری سخن می‌گوید و از نجوای ۴ نفری برای رعایت فصاحت در کلام و عدم تکرار سخن نگفته[۴۲] و به مراتب عدد از سه تا ۶ بدون هیچ‌گونه تکرار اشاره کرده است.[۴۳]

واژه «خامسه» نیز به معنای پنجم دو بار در ارتباط با موضوع لعان در قرآن آمده است. (سوره نور/۲۴، ۷-۹)

شش:

این عدد ۷ بار در قرآن آمده و در همه موارد با آفرینش آسمانها و زمین مرتبط است؛ در ۴ آیه، تعبیر «خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیامٍ» آمده (سوره اعراف/۷، ۵۴؛ سوره یونس/۱۰، ۳؛ سوره هود/۱۱، ۷؛ سوره حدید/۵۷، ۴) و در سه آیه، افزون بر آسمانها و زمین «مابینهما» نیز آمده است که در حقیقت توضیحی است برای جمله قبل. (سوره فرقان/۲۵، ۵۹؛ سوره سجده/۳۲، ۴؛ سوره ق/۵۰، ۳۸)[۴۴]

واژه «سادس» نیز که به معنای ششم است، دو بار در قرآن آمده است:

هفت:

این عدد، ۲۴ بار و مرتبط با ۹ موضوع در قرآن آمده است:

  • الف. آسمانهای هفت‌گانه که در ۹ آیه قرآن از آن یاد شده است: (سوره بقره/۲، ۲۹؛ سوره مؤمنون/۲۳، ۱۷، ۸۶؛ سوره فصلت/۴۱، ۱۲؛ سوره طلاق/۶۵، ۱۲؛ سوره ملک/۶۷، ۳؛ سوره نوح/۷۱، ۱۵؛ سوره اسراء/۱۷، ۴۴؛ سوره نبا/۷۸، ۱۲). مفسران و قرآن‌پژوهان در این که مراد از آسمانهای هفت‌گانه چیست نظرات گوناگونی ابراز داشته‌اند.[۴۵]
  • ب. رؤیای پادشاه مصر که ۷ گاو لاغر را در حال خوردن ۷ گاو چاق و همچنین ۷ خوشه سبز را در کنار ۷ خوشه خشک دید. حضرت یوسف علیه السلام خوابش را چنین تعبیر کرد که پس از ۷ سال فراوانی نعمت، ۷ سال قحطی پیش می‌آید؛[۴۶] نیز به آنان گفت: ۷ سال پیاپی کشت و کار کنند و آنچه را می‌دروند، در خوشه نگهداری و انبار کنند و جز کمی از آن را نخورند تا در سالهای قحطی و سختی از آن استفاده کنند. (سوره یوسف/۱۲، ۴۳، ۴۶-۴۹)[۴۷]
  • ج. تشبیه انفاق در راه خدا به دانه‌ای که از آن ۷ خوشه بروید و در هر خوشه‌ای ۱۰۰ دانه باشد، یعنی انفاق در راه خدا ۷۰۰ برابر پاداش دارد. (سوره بقره/۲، ۲۶۱)[۴۸]
  • د. نابودی قوم عاد به وسیله باد سرد و شدیدی که ۷ شب و ۸ روز پیاپی بر آنها وزید. (سوره حاقه/۶۹، ۷)[۴۹]
  • ه. سبع مثانی. (سوره حجر/۱۵، ۸۷) مقصود از «سبع مثانی» بنابر روایات اهل‌ بیت علیهم السلام، سوره‌ حمد است.[۵۰]
  • و. درهای هفت‌گانه جهنم. (سوره حجر/۱۵، ۴۴) مفسران در بیان منظور از این درها گفته‌اند: جهنم ۷ نوع عذاب دارد و هر نوعی به مقتضای واردان چند قسم است. گناهانی که مستوجب آتش جهنم است ۷ قسم است.[۵۱]
  • ز. بی‌نهایت‌ بودن کلمات‌ الهی. (سوره لقمان/۳۱، ۲۷) اگر همه درختان به قلم تبدیل شوند و دریاها به اضافه ۷ برابر خود مرکب شوند و کلمات و نشانه‌های خدا را بنویسند، دریاها می‌خشکند پیش از آنکه کلمات الهی تمام شوند؛ چون کلمات خدا نامتناهی است.[۵۲]
  • ح. شمار احتمالی اصحاب کهف (سوره کهف/۱۸، ۲۲) که بنا به شواهدی در آیه، نظر مورد تأیید قرآن همین قول است.[۵۳]
  • ط. کفاره کسی که در حج قربانی نکرده، سه روز روزه در حج و ۷ روز پس از بازگشت است. (سوره بقره/۲، ۱۹۶)[۵۴]

هشت:

عدد ۸ در قرآن ۵ مرتبه و مرتبط با ۴ موضوع آمده است:

  • الف. آفرینش ۸ تا از دامها (گاو، شتر، گوسفند و بز): «وَأَنْزَلَ لَکمْ مِنَ الْأَنْعَامِ ثَمَانِیةَ أَزْوَاجٍ» (سوره زمر/۳۹، ۶ و نیز سوره انعام/۶، ۱۴۳) مقصود از «ثمانیة ازواج» این است که خداوند از هر یک از «ضأن» «معز»، «بقر» و «ابل» دو تا یعنی دو گونه نر و ماده آفریده است.[۵۵]
  • ب. شمار حاملان عرش الهی: «وَیحْمِلُ عَرْشَ رَبِّک فَوْقَهُمْ یوْمَئِذٍ ثَمَانِیةٌ» (سوره حاقه/۶۹، ۱۷) در این که منظور از این حاملان هشت‌گانه، ۸ نفر از ملائکه یا از پیامبران و امامان یا ۸ ردیف فرشته است، نظرات مختلفی از سوی مفسران ارائه شده است.[۵۶]
  • ج. هلاکت قوم حضرت هود علیه السلام در ۷ شب و ۸ روز. (سوره حاقه/۶۹، ۷)
  • د. مهریه همسر حضرت موسی علیه السلام: «عَلَىٰ أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمَانِی حِجَجٍ» (سوره قصص/۲۸، ۲۷) که ۸ سال موسی علیه السلام در خدمت حضرت شعیب علیه السلام بود و بعد به اختیار موسی دو سال بر آن افزوده شد.[۵۷]

واژه «ثامن» که به معنای هشتم است نیز یک بار در ارتباط با شمار اصحاب کهف در قرآن آمده است. (سوره کهف/۱۸، ۲۲)

نُه:

عدد ۹ سه بار و مرتبط با دو موضوع در قرآن دیده می‌شود:

  • الف. معجزات نُه‌گانه حضرت موسی علیه السلام: «وَلَقَدْ آتَینَا مُوسَىٰ تِسْعَ آیاتٍ بَینَاتٍ» (سوره اسراء/۱۷، ۱۰۱) منظور از این معجزات تنها معجزاتی است که در برابر فرعون آورده شده که عبارت است از عصا، ید بیضا، طوفان، ملخ، قورباغه، آفت نباتی، خون، قحطی و کمبود میوه‌ها.[۵۸] (نیز ر.ک: سوره اعراف/۷، ۱۳۰، ۱۳۳؛ سوره نمل/۲۷، ۱۰، ۱۲)
  • ب. پی‌کنندگان ناقه حضرت صالح علیه السلام در شهر حِجر که ۹ نفر بوده‌اند: «وَکانَ فِی الْمَدِینَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ یفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ». (سوره نمل/۲۷، ۴۸)[۵۹]

ده:

عدد ۱۰، ۹ بار و مرتبط با ۹ موضوع در قرآن آمده است:

  • الف. پاداش نیکوکاری: «مَن جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ عَشرُ اَمثالِها» (سوره انعام/۶، ۱۶۰) که طبق این آیه ۱۰ برابر می‌گردد.
  • ب. کفاره قربانی حج؛ کسی که نتواند در حج قربانی کند باید سه روز در ایام حج و ۷ روز هنگام بازگشت، روزه بگیرد که مجموعاً ۱۰ روز می‌شود: «وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ ۗ تِلْک عَشَرَةٌ کامِلَةٌ» (سوره بقره/۲، ۱۹۶)
  • ج. کفاره حَنث قسم؛ اگر کسی بر انجام یا ترک کاری سوگند یاد کرد و مطابق آن عمل نکرد باید بنده‌ای را آزاد، یا ۱۰ مستمند را اطعام کند یا سه روز، روزه بگیرد: «فَکفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاکینَ». (سوره مائده/۵، ۸۹)[۶۰]
  • د. عدّه زن شوهر مرده که ۴ ماه و ۱۰ روز است: «یتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا». (سوره بقره/۲، ۲۳۴)
  • و. مهریه همسر حضرت موسی علیه السلام که ۸ سال کارگری برای حضرت شعیب علیه السلام بود و در پایان، از روی اختیار ۱۰ سال شد: «فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِنْدِک». (سوره قصص/۲۸، ۲۷)[۶۲]
  • ط. گفتگوی مجرمان در روز قیامت که بر اثر طولانی بودن عذاب، مدت درنگ در دنیا را تنها ۱۰ روز می‌پندارند: «یتَخَافَتُونَ بَینَهُمْ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا عَشْرًا» (سوره طه/۲۰، ۱۰۳).[۶۵]

یازده:

عدد ۱۱ یک بار در قرآن، در ارتباط با رؤیای حضرت یوسف علیه السلام ذکر شده است: «یا أَبَتِ إِنِّی رَأَیتُ أَحَدَ عَشَرَ کوْکبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ». (سوره یوسف/۱۲، ۴) امام باقر علیه السلام فرمود: تأویل خواب این بود که حضرت یوسف علیه السلام به پادشاهی مصر رسید و پدر و مادر و برادرانش نزد او آمدند. خورشید مادر، ماه پدر و ۱۱ ستاره برادرانش بودند که همگی وقتی نزد وی آمدند و نگاهشان به یوسف علیه السلام افتاد، سجده شکر کردند و سجودشان برای خدا بود.[۶۶]

دوازده:

این عدد ۵ بار، در ۴ آیه و مرتبط با ۴ موضوع در قرآن کریم آمده است:

  • الف. ماههای دوازده‌گانه سال: «اِنَّ عِدَّةَ الشُّهورِ عِندَاللّهِ اثنا عَشَرَ شَهرًا». (سوره توبه/۹، ۳۷)
  • ج. شمار نقبای بنی‌اسرائیل که ۱۲ نفر و بنا به نظر برخی مفسران از وزیران حضرت موسی علیه السلام بوده‌اند:[۶۷] «وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَی عَشَرَ نَقِیبًا» (سوره مائده/۵، ۱۲)
  • د. شمار چشمه‌هایی که خداوند برای بنی‌اسرائیل از سنگ جوشاند: «فَانفَجَرَت مِنهُ اثنَتا عَشرَةَ عَینًا». (سوره بقره/۲، ۶۰؛ سوره اعراف/۷، ۱۶۰)

نوزده:

عدد ۱۹ یک بار در قرآن آمده است: «عَلَیها تِسعَةَ عَشَر» (سوره مدثر/۷۴، ۳۰)؛ ۱۹ فرشته بر جهنم موکل و عهده‌دار عذاب مجرمان هستند.[۶۸] برخی گفته‌اند: مقصود ۱۹ صنف از اصناف فرشتگان است.[۶۹] برخی نیز آنان را رؤسا و سرگروه های فرشتگان مأمور عذاب می‌دانند که شمار همه آنها را با هیچ لفظ و عبارتی نمی‌توان بیان کرد.[۷۰]

در این باره که چرا عدد ۱۹ درباره فرشتگان دوزخ بکار رفته، بین مفسران اختلاف است؛ عده‌ای راز آن را هماهنگی با اخبار پیامبران پیشین می‌دانند و برخی می‌گویند: چون عدد ۱۹ بزرگترین عدد آحاد، یعنی ۹ و کوچک‌ترین عدد عشرات یعنی ۱۰ را در خود جمع کرده است.[۷۱] برخی دیگر بر این باورند که مقصود از آن مبالغه در کثرت است.[۷۲]

بیست:

این عدد یک بار در قرآن، درباره تشویق و ترغیب مسلمانان به جهاد با کافران و مشرکان آمده است: «إِنْ یکنْ مِنْکمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یغْلِبُوا مِائَتَینِ» (سوره انفال/۸، ۶۵) در صدر اسلام بر هر مسلمانی واجب بود که با ۱۰ نفر از کافران بجنگد و اگر می‌گریخت، فراری محسوب می‌شد. سپس خداوند به علت ضعف آنها این حکم را برداشت و بر آنها واجب کرد که یک نفر از مسلمانان با دو نفر از کافران بجنگد.[۷۳] مجاهد می‌گوید: این حکم مربوط به جنگ بدر است که هر مسلمانی مأمور بود با ۱۰ نفر از مشرکان بجنگد.[۷۴] و هر ۲۰ نفر باید با ۲۰۰ نفر می‌جنگید.

سی:

عدد ۳۰ دو بار و مرتبط با دو موضوع در قرآن آمده‌ است:

  • الف. میقات‌ حضرت موسی علیه السلام: «وَوَاعَدْنَا مُوسَىٰ ثَلَاثِینَ لَیلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ». (سوره اعراف/۷، ۱۴۲)
  • ب. اقل مدت بارداری و دوران شیردهی: «و حَملُهُ و فِصلُهُ ثَلثونَ شَهرًا» (سوره احقاف/۴۶، ۱۵). ۳۰ ماه مدتی است که برای اقلّ حمل و حد کامل شیردهی مقدر شده است، چون مدت کامل شیردهی ۲۴ ماه است (سوره بقره/۲، ۲۳۳)، پس اقل مدت حمل ۶ ماه است، بنابراین اگر فرزند ۹ ماهه به دنیا آمد، موجب نقصان دوران شیردهی نمی‌شود.[۷۵]

چهل:

این عدد ۴ بار در قرآن آمده است:

  • الف. میقات‌ حضرت موسی علیه السلام: «وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِینَ لَیْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنتُمْ ظَالِمُونَ». (سوره بقره/ ۵۱) و آنگاه که با موسى چهل شب قرار گذاشتیم آنگاه در غیاب وى شما گوساله را [به پرستش] گرفتید در حالى که ستمکار بودید.
  • ب. میقات‌ حضرت موسی علیه السلام: «وَ وَاعَدْنَا مُوسَىٰ ثَلَاثِینَ لَیلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیلَةً...». (سوره اعراف/۷، ۱۴۲) و با موسى ۳۰ شب وعده گذاشتیم و آن را با ۱۰ شب دیگر تمام کردیم تا آنکه وقت معین پروردگارش در چهل شب به سر آمد... .
  • ج. محرومیت چهل ساله بنی اسرائیل از ورود به ارض مقدس: «قالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ أَرْبَعِینَ سَنَةً یَتِیهُونَ فِی الأَرْضِ فَلاَ تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ» (سوره مائده/ ۲۶) [خدا به موسى] فرمود [ورود به] آن [سرزمین] ۴۰ سال بر ایشان حرام شد [که] در بیابان سرگردان خواهند بود پس تو بر گروه نافرمانان اندوه مخور.
  • د. زمان چهل سالگی انسان: «و وَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کرْهًا وَوَضَعَتْهُ کرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکرَ نِعْمَتَک الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَى وَالِدَیَّ...» (سوره أحقاف/۱۵). و انسان را [نسبت] به پدر و مادرش به احسان سفارش کردیم مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمل رنج او را به دنیا آورد و با برداشتن و از شیرگرفتن او ۳۰ ماه است تا آنگاه که به رشد کامل خود برسد و به ۴۰ سال برسد مى‌‏گوید پروردگارا بر دلم بیفکن تا نعمتى را که به من و به پدر و مادرم ارزانى داشته‏‌اى سپاس گویم... .

پنجاه:

عدد ۵۰ در قرآن یک بار و در ارتباط با بیان مدت پیامبری حضرت نوح علیه السلام آمده است: «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِیهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِینَ عَامًا» (سوره عنکبوت/۲۹، ۱۴)

شصت:

این عدد یک بار و درباره کفاره «ظِهار» در قرآن آمده که سه چیز است: آزاد کردن بنده و در صورت عجز دو ماه روزه پی در پی و در صورت ناتوانی، اطعام ۶۰ مسکین: «فَمَنْ لَمْ یسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّینَ مِسْکینًا». (سوره مجادله/۵۸، ۴)[۷۶] ظهار، نوعی طلاق در زمان جاهلیت بوده که مرد به همسر خود می‌گفت: «ظَهْرُکِ کَظهرِ أمّی» (پشت تو مانند پشت مادر من است) و بدین وسیله او را مانند مادر خویش بر خود حرام می‌کرد.

هفتاد:

عدد ۷۰ سه بار، در سه آیه و مرتبط با سه موضوع در قرآن آمده است:

  • الف. شمار برگزیدگان حضرت موسی علیه السلام برای میقات با خدا: «وَاخْتَارَ مُوسَىٰ قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا لِمِیقَاتِنَا». (سوره اعراف/۷، ۱۵۵) و گرفتار آمدن آنها به عذاب پس از اصرار بر تقاضای رؤیت خداوند و زنده شدن مجدد آنان به درخواست موسی علیه السلام. (سوره اعراف/۷، ۱۵۵)[۷۷]
  • ب. عدم آمرزش منافقان، هر چند رسول خدا صلی الله علیه و آله ۷۰ بار برای آنان طلب آمرزش کند: «اِن تَستَغفِر لَهُم سَبعینَ مَرَّةً فَلَن یَغفِرَاللّهُ لَهُم» (سوره توبه/۹، ۸۰) ذکر عدد ۷۰ در اینجا کنایه از کثرت است و خصوصیتی ندارد، چنان که عدد ۱۰۰ و ۱۰۰۰ گاهی در کثرت بکار می‌رود.[۷۸]
  • ج. طول زنجیری که جهنمیان را با آن می‌بندند که ۷۰ ذراع است: «ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُکوهُ» (سوره حاقه/۶۹، ۳۲) برخی مفسران، اندازه ذراعهای اخروی را متفاوت از ذراعهای دنیا دانسته[۷۹] و برخی نیز گفته‌اند: ممکن است مقصود از ۷۰ همین عدد خاص باشد که در این صورت خدا می‌داند حکمت ۷۰ زراع بودن این زنجیر چیست و برخی نیز تکثیر و مبالغه را منظور نظر آیه دانسته‌اند.[۸۰]

هشتاد:

این عدد یک بار و درباره حد «قذف» در قرآن آمده است. شخص قذف کننده وقتی بیّنه و شاهدی برای صحت گفتارش نیاورد، سه حکم بر او ثابت است: ۸۰ ضربه شلاق، عدم پذیرش شهادت وی و فاسق بودن او نزد خدا و مردم: «فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِینَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا ۚ وَأُولَٰئِک هُمُ الْفَاسِقُونَ». (سوره نور/۲۴، ۴)[۸۱]

نود و نه:

عدد ۹۹ یک بار و درباره کسانی که برای طرح دعوا و فصل خصومت نزد حضرت داود علیه السلام آمدند، مطرح شده است: «إِنَّ هَٰذَا أَخِی لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِی نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ». (سوره ص/۳۸، ۲۳) بیشتر مفسران معتقدند این دو نفر از فرشتگان بودند که خداوند برای آزمودن حضرت داود علیه السلام نزد او فرستاد.[۸۲]

صد:

عدد ۱۰۰، ۶ بار در ۵ آیه و مرتبط با ۴ موضوع در قرآن آمده است:

  • الف. داستان حضرت عزیر[۸۳] یا حضرت ارمیا[۸۴] که به دستور خداوند پس از ۱۰۰ سال دوباره زنده شد: «فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ کمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یوْمًاأَوْ بَعْضَ یوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ» (سوره بقره/۲، ۲۵۹) و بدین ترتیب نشانه‌ای بر امکان برپا شدن رستاخیز اقامه شد.
  • ب. پاداش انفاق که به دانه گندمی تشبیه شده که به ۷ خوشه و هر خوشه با ۱۰۰ دانه گندم تبدیل می‌شود: «مَثَلُ الَّذِینَ ینْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ».(سوره بقره/۲ ، ۲۶۱)[۸۵]
  • ج. تحریک و ترغیب مسلمانان به جهاد که ۱۰۰ نفر از آنان می‌توانند بر ۱۰۰۰ یا ۲۰۰ نفر از کافران چیره شوند: «وَإِنْ یکنْ مِنْکمْ مِائَةٌ یغْلِبُوا أَلْفًا ... فَإِنْ یکنْ مِنْکمْ مِائَةٌ صَابِرَةٌ یغْلِبُوا مِائَتَینِ». (سوره انفال/۸، ۶۵-۶۶)
  • د. حدّ زنای غیرمحصنه؛ زن یا مرد آزاد، بالغ و عاقلی که محصن (همسردار) نیستند اگر مرتکب زنا شدند کیفر هر یک ۱۰۰ ضربه تازیانه است، به عقوبت گناهی که انجام داده‌اند: «الزَّانِیةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ». (سوره نور/۲۴، ۲)[۸۶]

دویست:

این عدد دو بار در آیات ۶۵-۶۶ سوره انفال/۸ که درباره تشویق مسلمانان به جهاد است، ذکر شده است:«وَإِنْ یکنْ مِنْکمْ مِائَةٌ یغْلِبُوا أَلْفًا ... فَإِنْ یکنْ مِنْکمْ مِائَةٌ صَابِرَةٌ یغْلِبُوا مِائَتَینِ».

سیصد و سیصد و نه:

این دو عدد هر کدام یک بار، در یک آیه و در ارتباط با مدت خواب اصحاب کهف در قرآن آمده است: «وَلَبِثُوا فِی کهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِائَةٍ سِنِینَ وَازْدَادُوا تِسْعًا». (سوره کهف/۱۸، ۲۵) افزودن ۹ سال به ۳۰۰ سال مفید این معناست که مدت توقف و خواب اصحاب کهف در غار، ۳۰۰ سال شمسی و ۳۰۹ سال قمری بوده است، چون تفاوت حساب شمسی و قمری در ۳۰۰ سال، حدود ۹ سال است.[۸۷]

نهصد و پنجاه:

عدد ۹۵۰ یک بار، در یک آیه و درباره مدت پیامبری حضرت نوح علیه السلام ذکر شده است: «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِیهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِینَ عَامًا» (سوره عنکبوت/۲۹، ۱۴) خداوند به جای ۹۵۰ سال فرموده: ۱۰۰۰ سال به جز ۵۰ سال، که برای تکثیر عدد است. ظاهر آیه این است که ۹۵۰ سال مدت پیامبری نوح علیه السلام بوده نه مدت عمرش؛ بنابراین، نظر قرآن با تورات کنونی که مدت عمر حضرت نوح علیه السلام را ۹۵۰ سال می‌داند،[۸۸] مغایر است.

هزار:

این عدد ۸ بار در ۸ آیه از قرآن کریم آمده است:

  • الف. خداوند در آیه ۹۶ سوره بقره/۲ درباره حرص یهود به زندگی دنیا فرموده: هر یک از آنها (یهودیان یا علمای یهود)[۸۹] دوست دارد ۱۰۰۰ سال، یعنی طولانی‌ترین و بیشترین عمر را داشته باشد: «یَوَدُّ اَحَدُهم لَوْ یُعَمَّر اَلْفَ سَنَة». عدد ۱۰۰۰ در اینجا کنایه از کثرت است.[۹۰]
  • ب. پیامبر و مسلمانان در جنگ بدر با توجه به کمی شمار لشکر خود و فزونی لشکر دشمن، از خداوند کمک خواستند و خداوند دعای آنها را مستجاب کرد و آنان را با ۱۰۰۰ نفر از فرشتگان یاری داد: «أَنِّی مُمِدُّکمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِکةِ مُرْدِفِینَ». (سوره انفال/۹، ۸)[۹۱]
  • ج و د. طبق آیات ۶۵-۶۶ سوره انفال/۸ که درباره تشویق مسلمانان به جهاد است، ابتدا هر ۱۰۰ نفر از مسلمانان باید با ۱۰۰۰ نفر می‌جنگید و پس از تخفیف هر ۱۰۰۰ نفر با ۲۰۰۰ نفر: «وَإِنْ یکنْ مِنْکمْ مِائَةٌ یغْلِبُوا أَلْفًا... × ... وَإِنْ یکنْ مِنْکمْ أَلْفٌ یغْلِبُوا أَلْفَینِ».
  • ه. در آیه ۴۷ سوره حج/۲۲، هر روز نزد خداوند معادل ۱۰۰۰ سال انسانها شمرده شده است: «وَإِنَّ یوْمًا عِنْدَ رَبِّک کأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ» دیدگاههای مفسران درباره این آیه متفاوت است؛ گروهی از جمله ابن عباس، معتقدند که یک روز از روزهای قیامت با ۱۰۰۰ سال برابر است. گروهی دیگر بر این باورند که یک روز از روزهایی که خدا آسمانها و زمین را در آن آفرید برابر با ۱۰۰۰ سال است. بعضی معتقدند مفهوم آیه این است که در برابر قدرت خدا یک روز و ۱۰۰۰ سال یکی است و برخی دیگر هم بر این عقیده‌اند که یک روز عذاب آخرت از نظر شدت و عظمت، با ۱۰۰۰ سال عذاب دنیا برابر است، همان‌گونه که یک روز نعمت های گوناگون بهشت با نعمت های متنوع ۱۰۰۰ ساله این دنیا برابر است.[۹۲]
  • و. در آیه ۵ سوره سجده/۳۲ نیز از روزی به درازی ۱۰۰۰ سال بشری یاد شده است: «ثُمَّ یعْرُجُ إِلَیهِ فِی یوْمٍ کانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ» از ابن عباس دو تفسیر راجع به این آیه ذکر شده: یکی این که مقصود فرشتگانی است که برای انجام فرمان خدا با آوردن وحی فرود می‌آیند و بازمی‌گردند، آمد و شد آنها در یک روز به‌گونه‌ای است که اگر شما بخواهید آن اندازه راه بروید و بازگردید، ۱۰۰۰ سال طول می‌کشد و دیگر این که مقصود روز قیامت است که برابر ۱۰۰۰ سال دنیاست. وی تهافت ظاهری این آیه را با آیه چهارم سوره معارج که می‌گوید: مدت روز قیامت ۵۰۰۰۰ سال است، این‌گونه حل می‌کند که آن آیه درباره کافران است، چون حال مردم در قیامت متفاوت است.[۹۳]
  • ز. در آیه ۳ سوره قدر/۹۷ درباره بزرگداشت شب قدر آمده است که عمل نیک در آن بهتر از عمل نیک در ۱۰۰۰ ماهی است که شب قدر در آنها نباشد: «لَیلَةُ القَدرِ خَیرٌ مِن اَلفِ شَهر».
  • ح. آیه ۱۴ سوره عنکبوت/۲۹ درباره مدت دعوت حضرت نوح: «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِیهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِینَ عَامًا».

دو هزار:

عدد ۲۰۰۰، یک بار در یک آیه قرآن و درباره تشویق مسلمانان به جهاد ذکر شده است: «وَإِنْ یکنْ مِنْکمْ أَلْفٌ یغْلِبُوا أَلْفَینِ». (سوره انفال/۸، ۶۶)

سه هزار:

این عدد یکبار در قرآن و درباره شمار فرشتگانی است که مسلمانان را در جنگ بدر کمک کرده‌اند:[۹۴] «أَلَنْ یکفِیکمْ أَنْ یمِدَّکمْ رَبُّکمْ بِثَلَاثَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِکةِ مُنْزَلِینَ» (سوره آل‌ عمران/۳، ۱۲۴).

پنج هزار:

این عدد یک بار در قرآن و درباره شمار فرشتگانی است که خداوند وعده داد در جنگ احد به کمک مسلمانان بیایند:[۹۵] «یمْدِدْکمْ رَبُّکمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِکةِ». (سوره آل‌ عمران/۳، ۱۲۵)

پنجاه هزار:

این عدد یک بار در آیه ۴ سوره معارج/۷۰ درباره مدت عروج روح و فرشتگان، به ساحت قدس ربوبی آمده است: «تَعْرُجُ الْمَلَائِکةُ وَالرُّوحُ إِلَیهِ فِی یوْمٍ کانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ».

صد هزار:

این عدد یک بار در آیه ۱۴۷ سوره صافات/۳۷ ذکر شده است: «وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَىٰ مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ یزِیدُونَ»؛ و او [حضرت یونس] را به سوی جمعیت ۱۰۰۰۰۰ نفری یا بیشتر فرستادیم. خداوند پس از نجات دادن حضرت یونس علیه السلام از شکم ماهی او را به سوی مردم نینوا فرستاد. تعداد افرادی که یونس علیه السلام به عنوان رسول الهی به سوی آنها رفت ۱۰۰۰۰۰ یا بیشتر بود. در مقدار افزون بر ۱۰۰۰۰۰ اختلاف است؛ ۲۰۰۰۰، ۳۰۰۰۰ و ۷۰۰۰۰ نقل شده است.[۹۶]

اعداد کسرى

یک دوم:

این عدد، ۷ بار و در ارتباط با ۴ موضوع در قرآن آمده است:

  • الف. مهریه زنانى که با آنان آمیزش نشده، هنگام طلاق: «و اِن طَلَّقتُموهُنَّ مِن قَبلِ اَن تَمَسُّوهُنَّ وقَد فَرَضتُم لَهُنَّ فَریضَةً فَنِصفُ ما فَرَضتُم». (سوره بقره/۲، ۲۳۷)
  • ب. سهم‌ ارث که یک دوم آن به سه دسته از افراد اختصاص دارد: «یوصِیکمُ اللَّهُ فِی أَوْلَادِکمْ لِلذَّکرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیینِ فَإِنْ کنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَینِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَک وَإِنْ کانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ...* وَلَکمْ نِصْفُ مَا تَرَک أَزْوَاجُکمْ إِنْ لَمْ یکنْ لَهُنَّ وَلَدٌ...*...* یسْتَفْتُونَک قُلِ اللَّهُ یفْتِیکمْ فِی الْکلَالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَک لَیسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَک...» (سوره نساء/۴، ۱۱ـ۱۲ و ۱۷۶)
  • ج. حدّ زناى کنیزان، نیمى از حد زناى زنان آزاد است: «فَاِذا احصنّ فَاِنْ اَتَینَ بِفاحِشَة فَعَلَیهِنَّ نِصْفُ ما عَلَى الْمُحْصِنات». (سوره نساء/۴، ۲۵) پس در خصوص کنیزان‌ محصنه ۵۰ ضربه‌ شلاق است.
  • د. فرمان شب زنده‌دارى به پیامبر به اندازه نیمى از شب یا اندکى کمتر که در آیات ۲ـ۳ و ۲۰ سوره مزمل/۷۳ به آن اشاره شده است: «قُمِ اللَّیلَ إِلَّا قَلِیلًا × نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا».

یک سوم:

این عدد سه مرتبه در قرآن و درباره دو موضوع ذکر شده است:

  • الف. سهم‌الارث دو دسته از وارثان که در آیات ۱۱ـ۱۲ سوره نساء/۴ به آن اشاره شده است:«... فَإِنْ لَمْ یکنْ لَهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ ...* وَإِنْ کانَ رَجُلٌ یورَثُ کلَالَةً ... فَإِنْ کانُوا أَکثَرَ مِنْ ذَٰلِک فَهُمْ شُرَکاءُ فِی الثُّلُثِ...».
  • ب. شب زنده‌دارى پیامبر و گروهى از یاران آن حضرت: «اِنَّ رَبَّک یعلَمُ اَنَّک تَقومُ اَدنى مِن ثُلُثَىِ الَّیلِ و نِصفَهُ و ثُلُثَهُ و طَائِفَةٌ مِنَ الَّذینَ مَعَک». (سوره مزمل/۷۳، ۲۰)

یک چهارم:

این عدد کسرى دو بار در آیه ۱۲ سوره نساء درباره سهم الارث دو دسته از وارثان آمده است: «وَلَکمْ نِصْفُ مَا تَرَک أَزْوَاجُکمْ إِنْ لَمْ یکنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ کانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَکمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکنَ...».

یک پنجم:

این عدد یک بار در آیه ۴۱ سوره انفال/۸ و درباره خمس اموال آمده است: «وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَىٰ وَالْیتَامَىٰ وَالْمَسَاکینِ وَابْنِ السَّبِیلِ...».

یک ششم:

این کسر سه بار در آیات ۱۱ـ۱۲ سوره نساء/۴ درباره سهم الارث سه گروه آمده است: «... وَلِأَبَوَیهِ لِکلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَک إِنْ کانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ یکنْ لَهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ کانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ... * ... وَإِنْ کانَ رَجُلٌ یورَثُ کلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ...».

یک هشتم:

این عدد یک بار در آیه ۱۲ سوره نساء/۴ و در زمینه سهم الارث یک گروه از وارثان آمده است: «وَلَکمْ نِصْفُ مَا تَرَک أَزْوَاجُکمْ إِنْ لَمْ یکنْ لَهُنَّ وَلَدٌ... وَلَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکتُمْ إِنْ لَمْ یکنْ لَکمْ وَلَدٌ فَإِنْ کانَ لَکمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَکتُمْ...».

دو سوم:

این کسر سه بار در قرآن و در ارتباط با دو موضوع آمده است:

  • الف. سهم‌الارث دو گروه از وارثان که در آیات ۱۱ و ۱۷۶ سوره نساء/۴ آمده است: «یوصِیکمُ اللَّهُ فِی أَوْلَادِکمْ لِلذَّکرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیینِ فَإِنْ کنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَینِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَک...* ... * یسْتَفْتُونَک قُلِ اللَّهُ یفْتِیکمْ فِی الْکلَالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَک لَیسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَک وَهُوَ یرِثُهَا إِنْ لَمْ یکنْ لَهَا وَلَدٌ فَإِنْ کانَتَا اثْنَتَینِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَک...».
  • ب. شب زنده‌دارى پیامبر صلى الله علیه و آله و گروهى از یاران او که در آیه ۲۰ سوره مزمل/۷۳ بیان شده است.

یک دهم

آیه ۴۵ سوره سبا/۳۴ در زمینه تکذیب پیامبران از ناحیه اقوام پیش از اسلام و مشرکان قریش است: «وَکذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَینَاهُمْ فَکذَّبُوا رُسُلِی...» و کسانی که پیش از اینان بودند [آیات ما و پیامبران را] تکذیب کردند، و اینان به یک دهم قدرت و ثروتی که به آنان داده بودیم، نرسیده اند، پس پیامبرانم را تکذیب کردند... .

همچنین گفته شده: در تعدادى از آیات قرآن، چهار عمل اصلى حساب ذکر شده است: جمع (سوره اعراف/۷، ۱۴۲؛ سوره کهف/۱۸، ۲۵)، تفریق (سوره عنکبوت/۲۹، ۱۴؛ سوره توبه/۹ ، ۳۶)، ضرب (سوره بقره/۲، ۲۶۱) و تقسیم. (سوره بقره/۲، ۲۳۷؛ سوره نساء/۴، ۱۱ـ۱۲)

پانویس

  1. قاموس قرآن، ج۴، ص۲۹۹، «عدد»؛ فرهنگ الرائد، ج۲، ص۱۱۷۰؛ فرهنگ معاصر، ص۴۰۳، «عد».
  2. مفردات، ص۵۵۰، «عد».
  3. الشفا، ص۱۰۳-۱۰۵، ۱۱۲-۱۱۵.
  4. آموزش فلسفه، ج۲، ص۱۸۳.
  5. فرهنگ بزرگ سخن، ج۵، ۴۹-۷۹، «عدد».
  6. اعلام قرآن، ص۲۴۴؛ موسوعة المورد، ج۱، ص۹۹.
  7. معجزة الارقام والترقیم، ص۵۷.
  8. نور علی نور، ص۵۳.
  9. الفتوحات المکیه، ج۱، ص۳۴۹.
  10. واژگان پژوهی قرآنی، ص۲۳۶، «عد».
  11. التبیان، ج۷، ص۱۳؛ مجمع‌البیان، ج۶، ص۶۹۸.
  12. عجائب العدد والمعدود، ص۱۰۷.
  13. موسوعة الاعداد، ص۲۹.
  14. المیزان، ج۶، ص۸۷؛ الخصال، ص۲.
  15. منشور جاوید، ج۲، ص۱۸۳.
  16. همان، ص۲۲۰.
  17. المیزان، ج۱۷، ص۳۱۳.
  18. نمونه، ج۹، ص۹۸.
  19. مجمع البحرین، ج۱، ص۳۲۶.
  20. مجمع البیان، ج۲، ص۵۲۰.
  21. لغت‌نامه، ج۲، ص۲۶۶۴.
  22. جامع البیان، مج۹، ج۱۶، ص۶۵-۶۶.
  23. مجمع‌البیان، ج۳، ص۳۶۸.
  24. همان، ج۵، ص۱۲۰؛ تفسیرالمنار، ج۱۱، ص۶۶.
  25. جامع البیان، مج۱۴، ج۲۸، ص۱۷-۱۸.
  26. مجمع البیان، ج۸، ص۷۶۶.
  27. همان، ج۷، ص۲۴۲.
  28. التبیان، ج۱۰، ص۲۳۰؛ نمونه، ج۲۵، ص۴۱۷.
  29. مجمع البیان، ج۵، ص۲۶۵.
  30. جامع البیان، مج۱۳، ج۲۷، ص۲۲۰.
  31. مجمع البحرین، ج۱، ص۳۲۶.
  32. المیزان، ج۲، ص۲۴۲-۲۴۳.
  33. همان، ص۳۷۵؛ البرهان، ج۱، ص۵۳۶.
  34. المیزان، ج۲، ص۲۲۶.
  35. همان، ج۱۵، ص۸۲.
  36. تفسیر قرطبی، ج۵، ص۵۶؛ روح المعانی، مج۳، ج۴، ص۳۶۶.
  37. تفسیر قرطبی، ج۸، ص۸۵.
  38. جامع‌البیان، مج۶، ج۱۰، ص۸۱؛ تفسیر قرطبی، ج۸، ص۸۵؛ نورالثقلین، ج۲، ص۱۸۱-۱۸۳.
  39. المیزان، ج۱۵، ص۱۳۷.
  40. جامع البیان، مج۱۲، ج۲۴، ص۱۲۱-۱۲۲.
  41. مجمع البحرین، ج۱، ص۳۲۶.
  42. نمونه، ج۲۳، ص۴۲۵.
  43. المیزان، ج۱۹، ص۱۸۴.
  44. نمونه، ج۶، ص۲۰۰.
  45. همان، ج‌۱، ص‌۱۶۶‌‌-۱۶۷.
  46. مجمع‌البیان، ج۵، ص۳۶۴-۳۶۵.
  47. مجمع‌البیان، ج۵، ص۳۶۴-۳۶۵.
  48. مجمع‌البیان، ج۲، ص۶۴۶.
  49. روح‌المعانی، مج۱۶، ج۲۹، ص۷۱؛ المیزان، ج۱۹، ص۳۹۳.
  50. المیزان، ج۱۲، ص۱۹۱.
  51. روح‌المعانی، مج۸، ج۱۴، ص۸۳؛ المیزان، ج۱۲، ص۱۷۰.
  52. تفسیر ماوردی، ج۴، ص۳۴۴؛ المیزان، ج۱۶، ص۲۳۲-۲۳۳.
  53. مجمع‌البیان، ج۶، ص۷۱۰؛ المیزان، ج۱۳، ص۲۶۸.
  54. تحریرالوسیله، ج۱، ص۴۱۱.
  55. مجمع‌البیان، ج۴، ص۵۸۱؛ المیزان، ج۷، ص۳۶۵.
  56. المیزان، ج۱۹، ص۳۹۸-۴۰۱؛ انوارالقرآن، ج۶، ص۳۶۲.
  57. انوارالقرآن، ج۴، ص۴۴۳.
  58. المیزان، ج۱۳، ص۲۱۸؛ نمونه، ج۱۲، ص۳۱۱؛ انوارالقرآن، ج۴، ص۳۷۵.
  59. مجمع‌البیان، ج۷، ص۳۵۴؛ انوارالقرآن، ج۴، ص۳۹۷.
  60. تحریرالوسیله، ج۲، ص۱۱۰.
  61. التبیان، ج۴، ص۵۳۱؛ مجمع‌البیان، ج۴، ص۷۲۸.
  62. انوارالقرآن، ج۴، ص۴۴۳؛ التبیان، ج۸، ص۱۴۵.
  63. انوار القرآن، ج۶، ص۶۲۱؛ نورالثقلین، ج۵، ص۵۷۱.
  64. البرهان، ج۵، ص۶۵۰.
  65. مجمع‌البیان، مج۷، ص۴۸؛ انوارالقرآن، ج۳، ص۶۳۴.
  66. البرهان، ج۳، ص۱۵۳؛ نورالثقلین، ج۲، ص۴۱۰.
  67. روح المعانی، مج۴، ج۶، ص۱۲۹.
  68. المیزان، ج۲۰، ص۸۸.
  69. انوارالقرآن، ج۶، ص۴۴۷.
  70. تفسیر قرطبی، ج۱۹، ص۵۳.
  71. مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۵۸۶.
  72. نثر طوبی، ج۱، ص۱۰۷.
  73. البرهان، ج۲، ص۷۰۹.
  74. تفسیر ماوردی، ج۲، ص۳۳۲.
  75. همان، ج۵، ص۲۷۶.
  76. تحریرالوسیله، ج۲، ص۳۱۸.
  77. التبیان، ج۴، ص۵۵۶؛ البرهان، ج۲، ص۵۹۱؛ المیزان، ج۸، ص۲۷۰.
  78. همان، ج۹، ص۳۵۱-۳۵۲؛ انوار القرآن، ج۲، ص۵۷۶.
  79. جامع‌البیان، مج۱۴، ج۲۹، ص۷۸.
  80. روح‌المعانی، مج۱۶، ج۲۹، ص۸۵.
  81. تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۲۷۵.
  82. المیزان، ج‌۱۷، ص‌۱۹۳.
  83. نورالثقلین، ج۱، ص۲۶۹.
  84. البرهان، ج۱، ص۵۲۹-۵۳۲.
  85. نورالثقلین، ج۱، ص۲۸۲.
  86. تفسیر مراغی، مج۶، ج۱۸، ص۶۸.
  87. المیزان، ج۱۳، ص۲۷۶.
  88. کتاب مقدس، تکوین، ۹: ۲۹.
  89. مجمع‌البیان، ج۱، ص۳۲۳.
  90. المیزان، ج۱، ص۲۲۹.
  91. انوارالقرآن، ج۲، ص۴۴۵-۴۴۶.
  92. مجمع‌البیان، ج ۷، ص۱۴۲-۱۴۳.
  93. همان، ج۸، ص۵۱۰.
  94. مجمع‌البیان، ج۸، ص۸۲۸.
  95. مجمع‌البیان، ج۸، ص۸۲۸.
  96. مجمع‌البیان، ج۸، ص۷۱۶-۷۱۷.

منابع

قرآن
متن و ترجمه قرآن
اوصاف قرآن (اسامی و صفات قرآن، اعجاز قرآن، عدم تحریف در قرآن)
اجزاء قرآن آیه، سوره، جزء، حزب، حروف مقطعه
ترجمه و تفسیر قرآن تاریخ تفسیر، روشهای تفسیری قرآن، سیاق آیات، اسرائیلیات، تاویل، فهرست تفاسیر شیعه، فهرست تفاسیر اهل سنت، ترجمه های قرآن
علوم قرآنی تاریخ قرآن: نزول قرآن، جمع قرآن، شان نزول، کاتبان وحی، قراء سبعه
دلالت الفاظ قرآن: عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید، محکم و متشابه، مفهوم و منطوق، نص و ظاهر، ناسخ و منسوخ
تلاوت قرآن تجوید، آداب قرائت قرآن، تدبر در قرآن
رده ها: سوره های قرآن * آیات قرآن * واژگان قرآنی * شخصیت های قرآنی * قصه های قرآنی * علوم قرآنی * معارف قرآن