شهادت (در فقه)

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

شهادت در لغت به معنای: حاضرشدن؛ مشاهده‌کردن؛ و خبردادن از روى قطع و یقین (اِخبار جزمى و قطعى از حقى که براى دیگران مى باشد) است. و در اصطلاح، «شهادت» به معنای گواهی دادن به چیزی از روی علم و یقین است، که یکی از دلایل اثبات دعوی در فقه می باشد.

شروط اعتبار شهادت

در اسلام، شهادت شاهدى براى قاضى اعتبار دارد که داراى شروط ذیل باشد:

  • ۱- بلوغ: گواهى کودکى که به حد تکلیف نرسیده باشد قبول نیست، مگر گواهى پسرى که ده سال داشته باشد، آن هم در مورد قتل و جرح که قبولى آن محتمل است.
  • ۲- عقل: گواهى دیوانه مورد قبول نیست، همچنین کسى که سهو یا نسیان و فراموشى و امثال آن بر او غلبه دارد.
  • ۳- ایمان: شهادت غیر شیعه قبول نیست، چه رسد به غیر مسلمان.
  • ۴- عدالت: شاهد باید عادل باشد. شهادت فاسق قبول نیست. «فاسق» کسى است که مرتکب گناه کبیره شود یا بر گناه صغیره اصرار ورزد. بنابر احتیاط واجب، گواهى مرتکب گناه صغیره نیز - اگر چه اصرار نورزد - قبول نمى شود، مگر این که توبه کند.
  • ۵- طهارت مولد: شاهد باید حلال‌زاده باشد. کسى که از حرام متولد شده - اگر چه عادل باشد - شهادتش قبول نیست.
  • ۶- متهم‌نبودن: شاهد باید در مورد مسائل ذیل - که در نحوه شهادت تأثیر دارد - مورد اتهام نباشد:

الف) جلب منفعت: مورد شهادت به گونه اى باشد که به نفع شاهد منتهى شود.

ب) دفع ضرر: مورد شهادت به گونه اى باشد که منجر به دفع ضرر از شاهد گردد.

ج) عداوت: شاهد با فردى که شهادت علیه او است دشمنى دنیوى داشته باشد، ولى دشمنى دینى ایرادى ندارد.

د) گدایى: کسى که گدایى را شغل خود قرار داده باشد، شهادت او در هیچ موردى قبول نمى شود ولى اگر تنها در حال ضرورت و در مورد خاصى سؤال کرده باشد، گواهى او رد نمى شود.[۱]

  • ۷- شاهد باید - علاوه بر شروط مذکور - به مورد شهادت خود علم قطعى و یقین داشته باشد. در غیر این صورت، گواهى او مورد قبول نیست.[۲]

موضوع شهادت

شهادت در مورد «حقوق» جارى مى شود و حقوق - با کثرتى که دارد - به دو قسم حقوق الهى (حق الله) و حقوق مردمى (حق الناس) تقسیم مى شود.[۳]

درباره تعریف حق الله و حق الناس گفته شده: حق الناس عبارت از حقى است که به اسقاط افراد ساقط و منتفى مى گردد مانند حق قصاص، و حق الله نیز حقى است که به اسقاط انسان ساقط نمى شود مانند نماز، روزه، جهاد و حج.[۴]

در کتاب هاى حقوقى نیز حق الله و حق الناس چنین تعریف شده است: حقوقى که یک طرف آن خداوند تعالى و طرف دیگر آن افراد جامعه یا گروهى از افراد باشد «حق الله» نامیده مى شود، مانند وجوب پرداخت زکات، حرمت دزدى و... و به حقوقى که براى افراد یا اجتماعات شناخته شده است «حق الناس» مى گویند.[۵]

اگر مکلفین از احکام الهى سرپیچى کنند، خداوند حق بازخواست و مجازات آن‌ها را دارد و مقدار مجازات یا از طرف خداوند معین شده (حد) و یا تعیین آن به دست حاکم شرع نهاده شده است (تعزیر).

اثبات حق الله:

در بحث حدود خواهد آمد که حق الله به یکى از چهار طریق زیر ثابت مى شود:

  • ۱- گواهى چهار مرد در حد لواط و مساحقه.
  • ۲- گواهى چهار مرد یا سه مرد و دو زن، در حد زناى موجب رجم.
  • ۳- گواهى دو مرد و چهار زن، در زناى موجب تازیانه.

اثبات حق الناس:

حق الناس بر چند قسم است:

  • ۱- در اثبات بعضى از آن‌ها مرد بودن شرط است. این گونه موارد جز با شهادت دو مرد ثابت نمى شود. مانند طلاق؛ بنابراین در طلاق، شهادت زنان - جداگانه یا با ضمیمه مردها - قبول نمى شود.[۷]
  • ۲- حقوق مالى و اقتصادى با شهادت دو مرد، یک مرد و دو زن، یک مرد و سوگندخواهان، دو زن و سوگندخواهان (بنابر اظهر)، ثابت مى شود.[۸]
  • ۳- در امورى که اطلاع مردان بر آن مشکل است، مثل دعواهاى مربوط به ولادت و مسائل زنانه، شهادت زنان به تنهایى کافى است.[۹]

شهادت زن

در مواردى که گواهى زن[۱۰] پذیرفته مى شود، شهادت دو زن معادل با شهادت یک مرد است؛ زیرا شاهدگرفتن و اداى شهادت، بدین منظور است که حقى ضایع و پایمال نشود؛ از این رو باید شاهد داراى دو ویژگى باشد:

  • الف) در مقام تحمل شهادت هوشیارانه برخورد کرده و حادثه را به درستى ضبط کند.
  • ب) در مقام اداى شهادت، تحت تأثیر عواطف و احساسات واقع نشود و آن چه را که شاهدش بوده، بى کم و کاست بازگوید و گواهى دهد.

اگر جنس مرد با جنس زن، در داشتن دو ویژگى یادشده مقایسه شوند، معلوم خواهد شد که مردان در هر دو مورد، قوى تر و شایسته تر از زنانند و زن ممکن است حادثه اى را که بر آن شاهد بوده فراموش کند یا تحت تأثیر عواطف و احساسات واقع شده و از حق عدول نماید. بنابراین احتیاط حکم مى کند که زن دیگرى همراه وى باشد تا احتمال حق کشى کاهش یابد.[۱۱]

پانویس

  1. پرش به بالا تحریرالوسیله، ج ۲، ص ۴۴۱-۴۴۴.
  2. پرش به بالا آشنایى با ابواب فقه، ص ۱۳۷.
  3. پرش به بالا تحریرالوسیله، ج ۲، ص ۴۴۶، مسأله ۱.
  4. پرش به بالا فرهنگ اصطلاحات فقه اسلامى، محسن جابرى عربلو، ص ۸۷.
  5. پرش به بالا ترمینولوژى حقوق، دکتر محمدجعفر جعفرى لنگرودى، واژه حق‌الله و حق‌الناس.
  6. پرش به بالا تحریرالوسیله، ج ۲، ص ۴۴۶، مسأله ۱.
  7. پرش به بالا همان، مسأله ۲.
  8. پرش به بالا همان، ص ۴۴۷، مسأله ۴.
  9. پرش به بالا احکام قضایى، ص ۲۰.
  10. پرش به بالا مواردى هست که در اثباتش، مردبودن گواهان شرط است مانند طلاق که جز با گواهى دو مرد عادل ثابت نمى شود.
  11. پرش به بالا کلیات فقه اسلامى، ص ۲۲۲.

منابع

  • آشنایى با ابواب فقه، محمداسماعیل نورى.
  • احکام قضایى، نعمت الله یوسفیان.
  • کلیات فقه اسلامى، علیرضا على نورى.