آیه 14 سوره عنکبوت
<<13 | آیه 14 سوره عنکبوت | 15>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و همانا نوح را (به رسالت) به سوی قومش فرستادیم و او هزار سال پنجاه سال کم میان قوم درنگ کرد، و چون همه ستمگر و ظالم بودند همه را طوفان هلاک فرا گرفت.
و همانا نوح را به سوی قومش فرستادیم پس نهصد و پنجاه سال در میانشان درنگ کرد [ولی بیشتر مردم به او ایمان نیاوردند]، سرانجام توفان آنان را در حالی که ستمکار بودند، فرا گرفت.
و به راستى، نوح را به سوى قومش فرستاديم، پس در ميان آنان نهصد و پنجاه سال درنگ كرد، تا طوفان آنها را در حالى كه ستمكار بودند فرا گرفت.
ما نوح را بر مردمش به پيامبرى فرستاديم. او هزار سال و پنجاه سال كم در ميان آنان بزيست. و چون مردمى ستم پيشه بودند، طوفانشان فروگرفت.
و ما نوح را بسوی قومش فرستادیم؛ و او را در میان آنان هزار سال مگر پنجاه سال، درنگ کرد؛ اما سرانجام طوفان و سیلاب آنان را فراگرفت در حالی که ظالم بودند.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- سنة: سال. راغب ذيل لغت «عوم» مىگويد: كلمه سنه اغلب به سال قحطى و سختى اطلاق مىشود، به عكس لفظ «عام» كه به سال فراوانى و راحتى گفته مىشود، اين سخن در اقرب الموارد و كتابهاى ديگر نيز آمده است اين مورد تصديق قرآن است كه در آيه «عاما» از «سنين» استثناء شده است.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عاماً فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ «14»
و به راستى نوح را به سوى قومش فرستاديم، پس در ميان آنان، هزار سال به استثناى پنجاه سال درنگ كرد، (ولى جز اندكى از مردم به سخن او گوش ندادند) پس طوفان (قهر خداوند) آنان را در حالى كه ستمگر بودند فرا گرفت.
فَأَنْجَيْناهُ وَ أَصْحابَ السَّفِينَةِ وَ جَعَلْناها آيَةً لِلْعالَمِينَ «15»
پس او و سرنشينان كشتى را نجات داديم و آن (ماجرا) را براى جهانيان، نشانهى (عبرت) قرار داديم.
جلد 7 - صفحه 122
نکته ها
در آغاز سوره خوانديم كه خداى متعال فرمود: مردم و مدّعيان ايمان رها نيستند، همه را مورد آزمون قرار مىدهيم. از اين آيه بهبعد داستان حضرت نوح، ابراهيم، لوط، شعيب، هود، صالح و موسى عليهم السلام را مىخوانيم و با نمونههايى از آزمايش امّتهاى پيشين آشنا مىشويم.
تنها پيامبرى كه مدّت رسالتش در قرآن بيان شده، حضرت نوح است. نهصد و پنجاه سال، مدّت رسالت حضرت نوح تا زمان طوفان است؛ امّا مدّت زندگى آن حضرت و پيامبرى آن حضرت پس از طوفان، بيان نشده است.
پیام ها
1- در شيوهى تبليغ، سزاوار است ابتدا كليّات گفته شود و بعد تفصيل مطالب و نمونهها بيان گردد. در آيات قبل خوانديم: «وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ» و اكنون به تفصيل بيان مىكند. «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً»
2- آشنايى با تاريخ اقوام گذشته، مورد توجّه قرآن است. «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً» (بيان تاريخ انبياى پيشين، تسلّى بخش پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است.)
3- انبيا، در ميان مردم بودند. «فِيهِمْ» (اگر پيامبرى از مردم قهر كند، تنبيه مىشود.
چنانكه در مورد حضرت يونس مىخوانيم: «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ» «1» پس از دورى از مردم، نهنگى او را بلعيد.)
4- قرآن، با بيان عمر طولانى انسان، آن را محال نمىداند. أَلْفَ سَنَةٍ ...
5- اگر قابليّت و آمادگى پذيرش نباشد، هزار سال تبليغ هم اثرى ندارد. «أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عاماً»
6- در تربيت و تبليغ، صبر و پايدارى لازم است. «أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عاماً» اين آيه پايدارى نوح عليه السلام و سرسختىمردم را نشان دهد.
7- آمار را دقيق نقل كنيم. «أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عاماً»
«1». صافّات، 142.
جلد 7 - صفحه 123
8- بىتوجّهى به پيام انبيا، ظلم است و ظلم، كليد قهر الهى است. «فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ»
9- پيامبران و پيروان آنها، از قهر الهى در امانند. «فَأَنْجَيْناهُ وَ أَصْحابَ السَّفِينَةِ»
10- طول عمر نوح، ساختن كشتى و زير آب رفتن همهى زمين، به امر خداوند بوده است. أَرْسَلْنا ... أَلْفَ سَنَةٍ ... فَأَنْجَيْناهُ وَ أَصْحابَ السَّفِينَةِ
11- يارى الهى به معناى ترك كوشش و تلاش نيست. حضرت نوح و ياران او كشتى را ساختند. «السَّفِينَةِ»
12- بعضى از افراد و حوادث، فوق زمان و مكانند. «آيَةً لِلْعالَمِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسِينَ عاماً فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ «14»
چون در آيه سابقه ذكر حال مجاهد صابر فرمود و حال كسى كه به خلاف آنست، در عقب آن ذكر قصه نوح پيغمبر عليه السّلام و بيان صبر او بر آزار و اذيت
«1» ثواب الاعمال، باب ثواب من سنّ سنة هدى، ص 161- 160؛ بحار الانوار ج 71 باب 72.
«2» ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 161- 160.
جلد 10 - صفحه 212
قوم و تكذيب ايشان را در مدت طويله و سر انجام شآمت قوم را فرمايد كه تذكرى باشد براى امت پيغمبر:
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً: و هر آينه به تحقيق فرستاديم نوح عليه السّلام را، إِلى قَوْمِهِ: بسوى قوم خود به جهت دعوت به توحيد و فرمانبردارى اوامر خدا و پرهيز از مناهى او را. فَلَبِثَ فِيهِمْ: پس درنگ نمود در ميان ايشان، أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عاماً: هزار سال مگر پنجاه سال، يعنى نهصد و پنجاه سال دعوت ايشان نمود. به روايت اشهر در سن چهل سالگى مبعوث شد بر قوم، و مدت نهصد و پنجاه سال مردم را به خدا پرستى و دين حق دعوت نمود و بعد از طوفان هم شصت سال عمر نمود، پس سن آن حضرت هزار و پنجاه سال مىباشد.
ابن بابويه (رحمه اللّه) در كتاب نبوت فرموده: كه عمر او دو هزار و پانصد سال بوده، چون وقت وفات او رسيد، عزرائيل از او پرسيد: اى شيخ الانبياء دنيا را چگونه يافتى؟ گفت: مثل خانهاى كه دو در داشته باشد از يك در وارد شده و از ديگرى بيرون رفتم «1».
لطيفه: اختيار «أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عاماً» بر «تسع مائة و خمسين» به جهت دلالت است بر كمال عدد، چه گاهى اطلاق تسع مائة و خمسين بر عددى مىكنند كه قريب به آن باشد؛ پس اگر حق تعالى «تسعمائة و خمسين» مىفرمود، جايز بود تو هم اطلاق اين عدد بر اكثر آن، و اين توهم در «الف سنة الّا خمسين عاما» منفى است فكأنه قيل: «تسع مائة و خمسين سنة كاملة وافية العدد». و معذلك در ذكر «الف» سامع را تخييل طول مدت است و اين مقصود است در اين مقام، زيرا غرض از اين قصه تسليه خاطر مبارك پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و تثبيت آن حضرت بر مكاره و مكائده صادره از كفار؛ يعنى حضرت نوح عليه السّلام نهصد و پنجاه سال تمام جفاى قوم را كشيده، با وجود بر اين از دائره دعوت قوم اصلا قدم بيرون ننهاده و عده كمى كه هشتاد نفر بودند ايمان آوردند و بقيه در كفر و عناد و لجاج و انكار دائما مىافزودند.
«1» تفسير ابو الفتوح رازى، ج 9، ص 11 به نقل از كتاب النبوة شيخ صدوق- و نظير اين روايت درج 11، ص 286- 285.
جلد 10 - صفحه 213
و چون اتمام حجت در دعوت بر آنها شد، فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ: پس فرا گرفت آن قوم را عذاب طوفان، وَ هُمْ ظالِمُونَ: در حالتى كه ايشان ستمكاران بودند به كفر و در گذشتگان از طريق حق كه اسلام است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْمُنافِقِينَ «11» وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِيلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطاياكُمْ وَ ما هُمْ بِحامِلِينَ مِنْ خَطاياهُمْ مِنْ شَيْءٍ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ «12» وَ لَيَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالاً مَعَ أَثْقالِهِمْ وَ لَيُسْئَلُنَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَمَّا كانُوا يَفْتَرُونَ «13» وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسِينَ عاماً فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ «14» فَأَنْجَيْناهُ وَ أَصْحابَ السَّفِينَةِ وَ جَعَلْناها آيَةً لِلْعالَمِينَ «15»
ترجمه
و هر آينه ميداند البته خدا آنانرا كه ايمان آوردند و هر آينه ميداند البته منافقانرا
و گفتند آنها كه كافر شدند بآنانكه ايمان آوردند پيروى كنيد راه ما را و بايد بر داريم گناهان شما را و نباشند آنها بر دارندگان از گناهان ايشان چيزيرا همانا آنها هر آينه دروغگويانند
و هر آينه بر ميدارند البته بارهاى گران خود را و بارهاى گرانى با بارهاى گران خود و هر آينه پرسيده ميشوند روز قيامت از آنچه كه بدروغ نسبت ميدادند
و بتحقيق فرستاديم نوح را بسوى قومش پس درنگ كرد در ميان آنها هزار سال مگر پنجاه سال پس گرفت آنها را طوفان و آنها بودند ستمكاران
پس نجات داديم او و اهل كشتى را و قرار داديم آنرا عبرتى براى جهانيان.
تفسير
خداوند متعال براى تأكيد ابطال تصوّر منافقان سابق الذّكر قسم ياد فرموده كه از ضمير اهل ايمان و آنها آگاه است چون لام مشعر بقسم ميباشد و ميداند و ميشناسد بخوبى يكايكشان را و بجزاى كامل خواهد رسانيد و بعضى گفتهاند مراد
جلد 4 صفحه 219
از علم تميز است چنانچه در اوائل سوره گذشت يعنى خداوند ممتاز ميفرمايد در خارج آن دو فرقه را از يكديگر بامتحان براى رسوائى منافقان و سر بلندى اهل ايمان و نيز نقل فرموده كلام كفّار را كه در صدر اسلام باهل ايمان ميگفتند شما تابع مسلك ما باشيد و اگر از عذاب الهى ميترسيد كه آن حق باشد ما گناهان شما را بگردن ميگيريم تا از اين جهت خاطر شما مشوّش نباشد ولى واقعا معتقد بمعاد نبودند و اين سخن را براى گمراه نمودن اهل ايمان ميگفتند كه آنها را فريب دهند و از راه حق باز دارند و خداوند در ردّ قول آنها فرموده كه بهيچ اندازه اينجماعت نميتوانند گناهان غير خودشان را بگردن بگيرند بطوريكه خداوند بجاى غير آنها آنها را عذاب نمايد و از عذاب غير صرف نظر فرمايد اينها دروغ ميگويند و مقصودشان اضلال اهل ايمان است بلى گناه اشخاصيكه بفريب آنها مرتكب معصيت شدند بر گناهان فريب دهندگان افزوده و روى بار گناه آنها خواهد آمد ولى چنين نيست كه مرتكب معصيت از عذاب آن ايمن گردد بلكه او معذّب بيك عذاب و گمراه كننده معذّب بدو عذاب خواهد بود عذاب گناه خود و عذاب گناه غير كه باضلال او مرتكب شده است و روز قيامت بازخواست خواهد شد كه چرا چنين دروغى گفتهاند و چنين افترائى بستهاند كه اين قبيل ضمانت از گناه در پيشگاه الهى مقبول است چون مستفاد از كلام آنها با اهل ايمان كه تعهّدى بصورت امر بخودشان است اين بوده. از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم روايت شده كه هر كس ديگرى را دعوت بضلالت نمايد و او دعوتش را اجابت نمايد و پيروى از آن كند پس بر دوش آن گمراه كننده مانند گناهان پيروى كننده است بدون اينكه از گناه پيروان چيزى كم گردد و خداوند حضرت نوح پيغمبر را مبعوث فرمود بر قومش و او در ميان آنها نهصد و پنجاه سال بدون شريك سرّا و علنا مشغول بدعوت بود و چون سركشى و طغيان آنها از حدّ گذشت عرضه داشت ربّ انّى مغلوب فانتصر پس طوفان بر آنها احاطه نمود و غرق شدند چون ستمكار بودند و در سور سابقه شرح اين واقعه بتفصيل گذشت و خداوند آنحضرت و كسانيرا كه با او در كشتى بودند نجات داد و قرار داد آن كشتى را موجب عبرت براى جهانيان كه معلوم شد موحّدين و اهل ايمان بأمان و اصل شدند و براى
جلد 4 صفحه 220
مشركين و مخالفين جز خسران دنيا و آخرت چيزى حاصل نشد پس نبايد خاطر مبارك پيغمبر خاتم آزرده و ملول از مكر و حيله كفّار براى اضلال و گمراه نمودن مسلمانان باشد چون خداوند هميشه دوستان خود را بر دشمنان ظفر داده و خواهد داد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَقَد أَرسَلنا نُوحاً إِلي قَومِهِ فَلَبِثَ فِيهِم أَلفَ سَنَةٍ إِلاّ خَمسِينَ عاماً فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُم ظالِمُونَ «14»
و هر آينه بتحقيق ما فرستاديم نوح را بسوي قوم خود پس درنگ كرد در آنها هزار سال باستثناء پنجاه سال پس گرفت آنها را طوفان و آنها ظالم بودند.
در اخبار دارد چنانچه گذشت که حضرت نوح پس از هزار سال از هبوط آدم روز رحلت- آدم بدنيا آمد و هشتصد و پنجاه سال از عمر شريف او گذشت تا مبعوث برسالت شد و ناسخ
جلد 14 - صفحه 300
دين آدم بود و در اينکه مدت اوصياء حضرت آدم حجت روي زمين بودند مثل شيث و ساير انبياء قبل از نوح مثل ادريس و غيره که اسامي آنها در قرآن بيان نشده چنانچه ميفرمايد وَ لَقَد أَرسَلنا رُسُلًا مِن قَبلِكَ مِنهُم مَن قَصَصنا عَلَيكَ وَ مِنهُم مَن لَم نَقصُص عَلَيكَ (مؤمن آيه 78) و پس از بعثت نهصد و پنجاه سال دعوت نمود
«فما امن معه الا قليل»
و تقريبا حدود هفتاد و هشتاد نفر و بقيه عمر پس از طوفان بود که مجموعش در بعض اخبار دو هزار و سيصد سال و در اكثر اخبار دو هزار و پانصد سال که شهرها و عمارات ساختمان شده تا حين وفاتش ملك الموت آمد براي قبض روحش مهلت خواست از آفتاب برود سايه رفت و گفت اينکه مدت عمر در نظر بقدر اينکه رفتن از آفتاب بسايه است و اوصياء او مثل سام، هود، صالح، ساير انبياء تا زمان ابراهيم حجت روي زمين بودند لذا ميفرمايد:
وَ لَقَد أَرسَلنا نُوحاً إِلي قَومِهِ سرتاسر دنيا.
فَلَبِثَ فِيهِم أَلفَ سَنَةٍ إِلّا خَمسِينَ عاماً مدت دعوتش قبل از طوفان.
فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ تمام صفحه زمين زير آب رفت و تمام غرق شدند.
وَ هُم ظالِمُونَ هم ظلم بنوح كردند چه اندازه اذيت هم ظلم بدين هم ظلم بنفس.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 14)- اشارهای به سر گذشت نوح و ابراهیم: از آنجا که بحثهای گذشته سخن از آزمایش عمومی انسانها بود از اینجا به بعد بخشهایی از آزمایشهای سخت انبیا و اقوام پیشین را منعکس میکند.
نخست از اولین پیامبر اولوا العزم یعنی نوح (ع) شروع میکند و در عبارتی کوتاه آن بخش از زندگانیش را که بیشتر متناسب وضع مسلمانان آن روز بود بازگو میکند.
میگوید: «و ما نوح را به سوی قومش فرستادیم و او در میان آنها هزار سال- مگر پنجاه سال- درنگ کرد» (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلی قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِیهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِینَ عاماً).
ج3، ص494
شب و روز مشغول تبلیغ و دعوت به سوی توحید بود، یعنی 950 سال! به سوی خدا فرا خواند، و از این تلاش پیگیر خسته نشد اما با این همه جز گروه اندکی ایمان نیاوردند- حدود هشتاد نفر طبق نقل تواریخ یعنی بطور متوسط هر دوازده سال یک نفر!.
بنا بر این شما در راه دعوت به سوی حق و مبارزه با انحرافات خسته نشوید که برنامه شما در مقابل برنامه نوح (ع) سهل و آسان است.
ولی ببینید پایان این قوم ستمگر و لجوج به کجا رسید: «سر انجام طوفان عظیم آنها را فرو گرفت، در حالی که ظالم و ستمگر بودند» (فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج8، ص: 119
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم