شهید (اسم الله): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
اسم هفتاد و پنجم: الشهيد
+
'''اسم هفتاد و پنجم: الشهید؛'''
  
اسم '''شهيد''' در قرآن به صورت معرفه و نكره سىو پنج بار آمده و در بيست مورد وصف خدا قرار گرفته است، برخى را يادآور مى شويم:
+
اسم '''شهید''' در [[قرآن]] به صورت معرفه و نکره سى و پنج بار آمده و در بیست مورد وصف [[الله|خدا]] قرار گرفته است؛ در اینجا برخى را یادآور مى شویم:
  
1.{{متن قرآن|«قُلْ يا أَهْلَ الكِتابِ لِمَ تَكْفُرونَ بِآياتِ اللّهِ وَ اللّهُ شَهِيدٌ عَلى ما تَعْمَلُونَ»}}.(آل عمران/98)
+
۱. {{متن قرآن|«قُلْ یا أَهْلَ الکتابِ لِمَ تَکفُرونَ بِآیاتِ اللّهِ وَ اللّهُ شَهِیدٌ عَلى ما تَعْمَلُونَ»}}.([[سوره آل عمران|آل عمران]]/۹۸)
  
«چرا به آيات الهى كفر مىورزيد در حالى كه خدا به آنچه انجام مى دهيد گواه است».
+
«چرا به آیات الهى کفر مى ورزید در حالى که خدا به آنچه انجام مى دهید گواه است».
  
2. {{متن قرآن|«...إِنَّ اللّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ القِيامَةِ إِنَّ اللّهَ عَلى كُلِّ شَىء شَهيدٌ»}}.(حج/17)
+
۲. {{متن قرآن|«...إِنَّ اللّهَ یفْصِلُ بَینَهُمْ یوْمَ القِیامَةِ إِنَّ اللّهَ عَلى کلِّ شَىء شَهیدٌ»}}.([[سوره حج|حج]]/۱۷)
  
«خدا روز رستاخيز ميان آنان داورى مى كند، خدا بر همه چيز گواه است».(1)
+
«خدا روز رستاخیز میان آنان داورى مى کند، خدا بر همه چیز گواه است».<ref>نساء /۳۳، ۷۹، ۱۶۶; مائده/۱۱۳، ۱۱۷; انعام/۱۹; یونس/۲۹، ۴۶; رعد/۴۳; اسراء/۹۶; عنکبوت/۵۳; احزاب/۵۵; سبأ/۴۷; فصّلت/۵۳; احقاف/۸; فتح/۲۸; مجادله/۶ و بروج/۹</ref>
  
اكنون بايد ديد معناى شهيد چيست؟
+
اکنون باید دید معناى «شهید» چیست؟
1 . نساء /33، 79، 166; مائده/113، 117; انعام/19; يونس/29، 46; رعد/43; اسراء/96; عنكبوت/53; احزاب/55; سبأ/47; فصّلت/53; احقاف/8; فتح/28; مجادله/6 و بروج/9.
 
  
ابن فارس مى گويد معناى اصلى اين لفظ حاكى از حضور و آگاهى است، از اين جهت به حاضر در حادثه، «شاهد» مى گويند كه حاضر درواقعه مى باشد.و اجتماع مردم را «مشهد» مى نامند.
+
[[ابن فارس]] مى گوید معناى اصلى این لفظ حاکى از حضور و آگاهى است، از این جهت به حاضر در حادثه، «شاهد» مى گویند که حاضر در واقعه مى باشد و اجتماع مردم را «مشهد» مى نامند.
  
راغب مى گويد: شهود و [[شهادت]]، حضور با مشاهده است. يا از طريق چشم يا از طريق [[بصيرت]]، و گاهى در خود حضور به كار مى رود هرچند در آنجا بصر و بصيرتى نباشد، چنان كه مى فرمايد:(عالِمُ الغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ)«عرفات و منا» را مشاهِد مى نامند چون در آنجا فرشتگان و نيكوكاران حاضر مى شوند.
+
[[راغب اصفهانی|راغب]] مى گوید: شهود و شهادت، حضور با مشاهده است؛ یا از طریق چشم یا از طریق بصیرت، و گاهى در خود حضور به کار مى رود هرچند در آنجا بصر و بصیرتى نباشد، چنان که مى فرماید: {{متن قرآن|«عَالِمُ الْغَیبِ وَالشَّهَادَةِ»}}. «[[عرفات]] و [[منا]]» را مشاهِد مى نامند چون در آنجا [[فرشتگان]] و نیکوکاران حاضر مى شوند.
  
ولى حق اين است كه شهادت به معنى حضور است و علم و آگاهى از طريق بصر و بصيرت از لوازم آن است، چنان كه مى فرمايد: {{متن قرآن|«لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ...»}}.(حج/28) «تا شاهد منافع خود باشند». {{متن قرآن|«...والْيَشْهَدْ عَذابَهُما ...»}}(نور/2)«به هنگام اجراى حد در مورد مرد و زن بدكار گروهى حاضر شوند».
+
ولى حق این است که شهادت به معنى حضور است و علم و آگاهى از طریق بصر و بصیرت از لوازم آن است، چنان که مى فرماید: {{متن قرآن|«لِیشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ...»}}.([[سوره حج|حج]]/۲۸) «تا شاهد منافع خود باشند». {{متن قرآن|«...والْیشْهَدْ عَذابَهُما ...»}}([[سوره نور|نور]]/۲) «به هنگام اجراى [[حد]] در مورد مرد و زن بدکار گروهى حاضر شوند».
  
و نيز مى فرمايد:{{متن قرآن|«...فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ...»}}.(بقره/185)
+
و نیز مى فرماید: {{متن قرآن|«...فَمَنْ شَهِدَ مِنْکمُ الشَّهْرَ فَلْیصُمْهُ...»}}.([[سوره بقره|بقره]]/۱۸۵) «هرکس در ماه رمضان حاضر باشد، روزه بگیرد».
  
«هركس در ماه رمضان حاضر باشد، روزه بگيرد».
+
در این صورت باید حضور [[الله|خدا]] را [[تفسیر قرآن|تفسیر]] کرد؛ مقصود از حضور خدا این است که چیزى بر او پنهان نمى باشد، زیرا پنهان و آشکار و پنهان تر را نیز مى داند، چنان که مى فرماید: {{متن قرآن|«...فَإِنَّهُ یعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى»}}.([[سوره طه|طه]]/۷) «او پنهان و مخفى تر از آن را نیز مى داند». میان او و مخلوق حاجب و مانعى نیست.
  
در اين صورت بايد حضور خدا را تفسير كرد مقصود از حضور خدا اين است كه چيزى بر او پنهان نمى باشد، زيرا پنهان و آشكار و پنهان تر را نيز مى داند، چنان كه مى فرمايد:(...فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى).(طه/7) «او پنهان و مخفى تر از آن را نيز مى داند». ميان او و مخلوق حاجب و مانعى نيست.
+
از این بیان روشن مى شود که تقسیم اشیا به غیب و شهادت یا پنهان و آشکار یک تفسیر نسبى است (یعنى نسبت به ما است)، وگرنه همه اشیا در نزد خدا حاضر بوده و همه براى او مشهود است از این جهت مى فرماید: {{متن قرآن|«إِنَّهُ عَلى کلِّ شَىْء شَهِیدٌ»}}.([[سوره حج|حج]]/۱۷)
  
از اين بيان روشن مى شود كه تقسيم اشيا به غيب و شهادت يا پنهان و آشكار يك تفسير نسبى است (يعنى نسبت به ما است)، وگرنه همه اشيا در نزد خدا حاضر بوده و همه براى او مشهود است از اين جهت مى فرمايد:{{متن قرآن|«إِنَّهُ عَلى كُلِّ شَىْء شَهِيدٌ»}}.
+
و به دیگر سخن: شهادت رابطه اى است میان «شاهد» و «مشهود» اگر او بر همه چیز «شاهد» است، قهراً همه چیز براى او «مشهود» خواهد بود.
  
و به ديگر سخن: شهادت رابطه اى است ميان «شاهد» و «مشهود» اگر او بر همه چيز «شاهد»است قهراً همه چيز براى او «مشهود» خواهد بود.
+
هرگاه ما علم را به معنى حضور صورت اشیا نزد عالم بدانیم در این صورت شهود فوق علم خواهد بود، زیرا در دومى اشیا با وجود خارجى نزد شاهد حاضر مى باشد. هرگاه علم را به علم حصولى تفسیر کنیم، شهود علم حضورى خواهد بود، و از این جهت باید گفت: «شهادت» اقوى از «علم» و «شاهد» بالاتر از «عالم» است. ولى اگر علم را اعم از حصولى و حضورى تفسیر کنیم، قهراً شهادت بخشى از علم خواهد بود.
 
 
هرگاه ما علم را به معنى حضور صورت اشيا نزد عالم بدانيم در اين صورت شهود فوق علم خواهد بود، زيرا در دومى اشيا با وجود خارجى نزد شاهد حاضر مى باشد.
 
 
 
هرگاه علم را به علم حصولى تفسير كنيم، شهود علم حضورى خواهد بود، و از اين جهت بايد گفت: «شهادت» اقوى از «علم» و «شاهد» بالاتر از «عالم»است ولى اگر علم را اعم از حصولى و حضورى تفسير كنيم، قهراً شهادت بخشى از علم خواهد بود.
 
 
 
«غزالى» درباره فرق ميان اسماى سه گانه(عليم، شهيد و خبير) چنين مى گويد:
 
 
 
«غيب» چيزى است كه از ديدگان پنهان است، در حالى كه «شهادت» چيزى است كه آشكار است، هرگاه آگاهى خدا را بدون مقايسه با يكى از دو عالم «غيب» و «شهادت» بسنجيم، او را «عليم» مى ناميم، و هرگاه آگاهى او را نسبت به عالم غيب در نظر آوريم او را «خبير» مى خوانيم، واگر آگاهى او را نسبت به عالم شهادت در نظرآوريم او را «شهيد» مى ناميم.<ref> [http://shia.ir/fa/persian/book?bookID=167&page=11#id281_p281  منشور جاوید، جعفر سبحانی، صفحه۲۸۱ تا ۲۸۳،  پایگاه اطلاع رسانی آیت الله سبحانی] </ref>
 
 
 
== پانویس ==
 
 
 
<references/>
 
  
 +
«غزالى» درباره فرق میان اسماى سه گانه (علیم، شهید و خبیر) چنین مى گوید: «غیب» چیزى است که از دیدگان پنهان است، در حالى که «شهادت» چیزى است که آشکار است، هرگاه آگاهى خدا را بدون مقایسه با یکى از دو عالم «غیب» و «شهادت» بسنجیم، او را «علیم» مى نامیم، و هرگاه آگاهى او را نسبت به عالم غیب در نظر آوریم او را «خبیر» مى خوانیم، و اگر آگاهى او را نسبت به عالم «شهادت» در نظر آوریم او را «شهید» مى نامیم.
 +
==پانویس==
 +
<references />
 +
== منابع ==
 +
* [http://tohid.ir/fa/index/book?bookID=167&page=11#id281_p281 منشور جاوید، جعفر سبحانی، صفحه ۲۸۱ تا ۲۸۳، پایگاه اطلاع رسانی آیت الله سبحانی]
 
{{اسماء الله}}
 
{{اسماء الله}}
  
 
[[رده:اسماء و صفات الهی]]
 
[[رده:اسماء و صفات الهی]]
 
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
[[رده:واژگان قرآنی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۳۷

اسم هفتاد و پنجم: الشهید؛

اسم شهید در قرآن به صورت معرفه و نکره سى و پنج بار آمده و در بیست مورد وصف خدا قرار گرفته است؛ در اینجا برخى را یادآور مى شویم:

۱. «قُلْ یا أَهْلَ الکتابِ لِمَ تَکفُرونَ بِآیاتِ اللّهِ وَ اللّهُ شَهِیدٌ عَلى ما تَعْمَلُونَ».(آل عمران/۹۸)

«چرا به آیات الهى کفر مى ورزید در حالى که خدا به آنچه انجام مى دهید گواه است».

۲. «...إِنَّ اللّهَ یفْصِلُ بَینَهُمْ یوْمَ القِیامَةِ إِنَّ اللّهَ عَلى کلِّ شَىء شَهیدٌ».(حج/۱۷)

«خدا روز رستاخیز میان آنان داورى مى کند، خدا بر همه چیز گواه است».[۱]

اکنون باید دید معناى «شهید» چیست؟

ابن فارس مى گوید معناى اصلى این لفظ حاکى از حضور و آگاهى است، از این جهت به حاضر در حادثه، «شاهد» مى گویند که حاضر در واقعه مى باشد و اجتماع مردم را «مشهد» مى نامند.

راغب مى گوید: شهود و شهادت، حضور با مشاهده است؛ یا از طریق چشم یا از طریق بصیرت، و گاهى در خود حضور به کار مى رود هرچند در آنجا بصر و بصیرتى نباشد، چنان که مى فرماید: «عَالِمُ الْغَیبِ وَالشَّهَادَةِ». «عرفات و منا» را مشاهِد مى نامند چون در آنجا فرشتگان و نیکوکاران حاضر مى شوند.

ولى حق این است که شهادت به معنى حضور است و علم و آگاهى از طریق بصر و بصیرت از لوازم آن است، چنان که مى فرماید: «لِیشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ...».(حج/۲۸) «تا شاهد منافع خود باشند». «...والْیشْهَدْ عَذابَهُما ...»(نور/۲) «به هنگام اجراى حد در مورد مرد و زن بدکار گروهى حاضر شوند».

و نیز مى فرماید: «...فَمَنْ شَهِدَ مِنْکمُ الشَّهْرَ فَلْیصُمْهُ...».(بقره/۱۸۵) «هرکس در ماه رمضان حاضر باشد، روزه بگیرد».

در این صورت باید حضور خدا را تفسیر کرد؛ مقصود از حضور خدا این است که چیزى بر او پنهان نمى باشد، زیرا پنهان و آشکار و پنهان تر را نیز مى داند، چنان که مى فرماید: «...فَإِنَّهُ یعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى».(طه/۷) «او پنهان و مخفى تر از آن را نیز مى داند». میان او و مخلوق حاجب و مانعى نیست.

از این بیان روشن مى شود که تقسیم اشیا به غیب و شهادت یا پنهان و آشکار یک تفسیر نسبى است (یعنى نسبت به ما است)، وگرنه همه اشیا در نزد خدا حاضر بوده و همه براى او مشهود است از این جهت مى فرماید: «إِنَّهُ عَلى کلِّ شَىْء شَهِیدٌ».(حج/۱۷)

و به دیگر سخن: شهادت رابطه اى است میان «شاهد» و «مشهود» اگر او بر همه چیز «شاهد» است، قهراً همه چیز براى او «مشهود» خواهد بود.

هرگاه ما علم را به معنى حضور صورت اشیا نزد عالم بدانیم در این صورت شهود فوق علم خواهد بود، زیرا در دومى اشیا با وجود خارجى نزد شاهد حاضر مى باشد. هرگاه علم را به علم حصولى تفسیر کنیم، شهود علم حضورى خواهد بود، و از این جهت باید گفت: «شهادت» اقوى از «علم» و «شاهد» بالاتر از «عالم» است. ولى اگر علم را اعم از حصولى و حضورى تفسیر کنیم، قهراً شهادت بخشى از علم خواهد بود.

«غزالى» درباره فرق میان اسماى سه گانه (علیم، شهید و خبیر) چنین مى گوید: «غیب» چیزى است که از دیدگان پنهان است، در حالى که «شهادت» چیزى است که آشکار است، هرگاه آگاهى خدا را بدون مقایسه با یکى از دو عالم «غیب» و «شهادت» بسنجیم، او را «علیم» مى نامیم، و هرگاه آگاهى او را نسبت به عالم غیب در نظر آوریم او را «خبیر» مى خوانیم، و اگر آگاهى او را نسبت به عالم «شهادت» در نظر آوریم او را «شهید» مى نامیم.

پانویس

  1. نساء /۳۳، ۷۹، ۱۶۶; مائده/۱۱۳، ۱۱۷; انعام/۱۹; یونس/۲۹، ۴۶; رعد/۴۳; اسراء/۹۶; عنکبوت/۵۳; احزاب/۵۵; سبأ/۴۷; فصّلت/۵۳; احقاف/۸; فتح/۲۸; مجادله/۶ و بروج/۹

منابع

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.