اعلم (اسم الله)

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«اَعلَم» به معنای عالم‌ترین یا داناترین است. این کلمه در قرآن ۲۹ بار آمده و در همه موارد به عنوان وصف خدا به کار رفته است.

قال سبحانه: «...یقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَیسَ فِى قُلُوبِهِمْ وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِما یکتُمُونَ» (سوره آل عمران/۱۶۷)؛ «به زبان چیزى را مى گویند که در دل آنان نیست و خدا با آنچه که مکتوم مى دارند، آگاهتر است».

و نیز مى فرماید: «وَ إِذا جائَتْهُمْ آیةٌ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتّى نُؤتَى مِثْلَ ما أُوتِىَ رُسُلُ اللّهِ اللّهُ أَعْلَمُ حَیثُ یجْعَلُ رِسالَتَهُ...» (سوره انعام/۱۲۴)؛ «و چون آیه و معجزه ای به سوی آنان آید، می گویند هرگز ایمان نمی آوریم تا نظیر آنچه به پیامبران خدا داده شده به ما هم داده شود. خدا داناتر است که رسالت خود را بر عهده چه کسى بگذارد».

در این جا باید توجه نمود که «اعلم» صیغه افعل تفضیل است و مقتضاى آن، از نظر لغوى این است که مبدأ (علم) در هر دو طرف باشد، ولى یک طرف نسبت به طرف دیگر برترى داشته باشد، بنابر این باید در تفسیر آیه یاد شده چنین گفت: هم منکران نبوت داراى علمند و هم خدا، ولى علم خدا فزون تر بر علم آنهاست; البته این ظاهر آیه است، ولى اگر مجموع آیه را مطالعه کنیم روشن مى شود که دراین مورد، تفاضل وجود ندارد، بلکه هدف اثبات علم براى خدا و نفى علم از مشرکان است، زیرا مشرکان ایمان خود را بر حقانیت پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) مشروط به این مى کردند که به آنان نیز وحى شود تا از طریق وحى بدانند که پیامبر راست مى گوید. و مى گفتند در این صورت ما ایمان مى آوریم و از آن جا که شرط آنان هیچ وقت تحقّق نخواهد پذیرفت، طبعاً ایمان نخواهند آورد و علمى نخواهند داشت، قرآن در این باره مى فرماید: خدا داناتر است که رسالت خود را بر عهده چه کسى بگذارد.

این نوع استعمال چندان بعید نیست و در قرآن «صیغه افعل» در موردى به کار رفته که فقط یک طرف داراى فضیلت بوده، نه دو طرف، چنان که حضرت لوط (علیه السلام) درباره دختران خود مى فرماید: «...یا قَوْمِ هؤلاءِ بَناتى هُنَّ أَطْهَرُ لَکمْ...» (سوره هود/۷۸)؛ «اى قوم اینها دختران من هستند که پاکیزه اند». مسلماً «اطهر» در اینجا فاقد ویژگى تفضیل است، زیرا طرف مقابل فاقد هر نوع طهارت است.

و روشنتر از آن این آیه است: «قُلْ أَذلِک خَیرٌ أَمْ جَنَّةُ الخُلْدِ الَّتى وُعِدَ المُتَّقُونَ...» (سوره فرقان/۱۵)؛ «بگو آیا دوزخ خوب است یا بهشت جاودانى که پرهیزگاران به آن نوید داده شده اند؟».

حتى در آیه اى که حضرت یوسف (علیه السلام) مى گوید: «... ربِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَىَّ مِمّا یدْعُونَنى إِلَیهِ ...» (سوره یوسف/۳۳)؛ «پروردگارا زندان براى من از عمل حرام محبوبتر است»، مى توان گفت یک طرف فاقد وصف مفاضله است، زیرا هیچ گاه فحشا براى پیامبران محبوب نمى باشد واین که گاهى مى گویند مقصود از حب فحشا خواسته غریزه جنسى بوده، دور از مضمون آیه است.[۱]

منابع

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.