علم

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«علم» دارای ارزش ذاتی می‌باشد و در دین مبین اسلام به علم ارزش و بهای بالایی داده شده است. هدف قرآن کریم تشویق مردم به تحصیل علم و تعمیق در اعتقادات و تعهد آنها است تا ایمانی راسخ و استوار به دنبال داشته باشد. آنقدر دانش در اسلام ارزشمند است که امیرالمؤمنین علیه السلام میان آن و ثروت، به هفت دلیل علم و دانش را انتخاب می‌نماید. و در حدیثی از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده که فرمودند: «پاداش هر کس به اندازه عقل و دانش اوست».[۱] این همه مزیت و اعتبار، برای معرفتی است که هم رساننده و هم بازدارنده باشد و علمی باشد که از طریق صواب، بدست ما رسیده باشد.

مفهوم علم و انواع آن

حال باید ببینیم علم چیست و عالم کیست و هدف همه‌ مزایا و ارزش‌ها به سمت کدام علم و عالم است؛ آیا هر دانشی ره‌گشا و تأمین‌کننده‌ی سعادت بشری است و آیا هر دانشمندی، چراغی فراروی حرمان و جهالت انسان‌ها و نجات‌بخش آنان از بزه‌کاری‌ها و ناهنجاری‌هاست؟ یا برعکس، در مواردی زمینه‌ساز تخریب فطرت و از بین برنده‌ی سعادت انسان است.

آیا دانشی که به شخص غیرمهذب رسیده است می‌تواند در خدمت جامعه قرار گیرد و آیا احاد مردم، از پرتو انوار او استفاده می‌کنند؟ آیا بشر در سایه علم و تمدن و صنعت و تکنولوژی پیشرفته‌ امروزی، به صلح و صفا و امنیت روانی رسیده است و می‌تواند آسایش خیال و صلاح خود را ارمغان علم بداند؟

«علم در لغت به معنای نشان‌دار کردن و علامت گذاشتن است، و درک کردن و به حقیقت چیزی رسیدن نیز معنا شده است. در قرآن کریم آمده است: «...لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ يَعْلَمُهُمْ...»؛[۲] شما به آنها آگاه نیستید، خداوند به آنها آگاه است. و «... فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ...»؛[۳] هرگاه آنها را از زنان مؤمنه‌ای یافتید... .[۴]

درک کردن حقیقت چیزی، بر دو نوع است:

یکی درک کردن ذات شیء است، و دیگری حکم کردن بر شیء به وجود چیزی که آن برای آن شیء موجود است، یا نفی چیزی که نافی از آن شیء است. بنابر معنای اول با یک مفعول متعدی می‌شود، مانند آیه‌ اول[۵] و دومی با دو مفعول متعدی می‌شود، مانند آنچه در آیه‌ سوره‌ ممتحنه گذشت.

علم از حیث دیگری نیز به دو گونه تقسیم شده است: نظری و عملی؛ علم نظری همان است که با دانستن، کامل می‌شود مثل علم به موجودات هستی. و علم عملی کامل نمی‌شود مگر این که بدان عمل شود، مانند علم به عبادات.

«دانشمندانی چون سقراط تنها راه معارف را عمل دانسته و برای آن ارزش نامحدودی قائل شده و حقیقت علم را مدرکات عقلانی پنداشته‌اند و کلیه اعمال نیک را مبتنی بر عمل دانسته‌اند. حصول علم مطلق ممکن است و علم حقیقی عبارت است از علم به مثل و حقایق اشیا و این گروه، مدرکات عقلی را، اصل دانسته و معتقدند همان طور که ماده و مادیات پرتوی از عوامل روحانی و معنوی هستند، علمی که از راه حواس حاصل می‌شود نیز علم حقیقی نبوده و تنها علم حقیقی مخصوص به مدرکات عقل است که بر اثر اتصال آن با عقل فعال، حقایق عالم را درمی‌یابد».[۶]

علم صفتی است که موجب تمایز اشیاء می‌شود و عبارت از ادراک مطلق یا حصول صور اشیاء نزد عقل است و شامل صور یقینی یا وهمی یا شکلی می‌گردد و علامه طباطبایی علم را به حصولی و حضوری تقسیم نموده و معتقد است در علم حصولی، ماهیت نزد عالم معلوم است، در حالی که در علم حضوری وجود نزد عالم معلوم است.[۷]

علم انسان دارای حقیقتی نوری الذات و مجرد است که به نفس و روح انسان افاضه می‌شود و این حقیقت از حقیقت نفس متمایز است و ذاتاً نور، خودش را معرفی می‌کند و چیز دیگر را نیز روشن می‌سازد.

البته علم، به مطلق دانش و معرفت نیز اطلاق می‌شود، چه از طریق عقل تحصیل شود (مانند علم ریاضی) و یا از راه تجربه (مانند علم فیزیک و یا شیمی).

جایگاه علم در قرآن

قرآن کریم در آیات فراوانی، انسان‌ها را به فراگیری علم و دانش و شناخت رازهای هستی و اسرار عالم آفرینش دعوت می‌کند و در برابر دیدگان مردم افق تازه‌ای می‌گشاید و شناخت و معرفت را یک وظیفه‌ی قطعی قلمداد می‌کند و جالب اینجاست که این دعوت زمانی انجام می‌گیرد که ابرهای جهل و تاریکی افق جامعه را پوشانده و مردم را به خوابی عمیق فرو برده است. ارزش علم و دانش به اندازه‌ای است که خداوند متعال به قلم و آنچه می‌نویسد، سوگند خورده است.

دعوت قرآن به شناخت:

خداوند متعال در ۲۷ مورد در قرآن کریم با لفظ «اعلموا» مردم را به صورت آشکار به فراگیری و شناخت دعوت نموده است، مانند آیات ۲۰۳، ۲۰۹، ۲۲۳ و ۲۳۱ سوره بقره.[۸] [۹] [۱۰] [۱۱]

قوام دین از نظر قرآن:

از نظر قرآن قوام و پایداری دین بر اساس تعلیم و آموزش است و انتقال اندوخته‌های علمی به دیگران از اهم عبادات است.

نکوهش ترک علم:

قرآن کریم در مواردی بر لزوم تعلیم و تعلّم توصیه نموده و مردم را به دلیل ترک تفقه سرزنش کرده است؛ «چرا از هر گروهی، طائفه‌ای از آنان کوچ نمی‌کنند تا در دین آگاهی یابند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود آنها را انذار نمایند تا شاید از مخالفت فرمان الهی حذر نمایند».[۱۲]

بصیرت و ظلمت از نظر قرآن:

قرآن علم را بصیرت و بینایی و جهل را کوری و ظلمت می‌داند؛ «...هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ...».[۱۳]

علم منشأ ایمان و تقوی:

از نظر قرآن کریم علم و دانش منشأ ایمان و تقوی است؛ چنان‌که می‌فرماید: «آنها که پیش از این علم و دانش دریافت داشته‌اند هنگامی که قرآن بر آنها تلاوت می‌شود به خاک می‌افتند و سجده می‌کنند و می‌گویند: پروردگار ما منزه است زیرا وعده‌هایش قطعاً انجام شدنی است».[۱۴]

همچنین در جای دیگر می‌فرماید: «و راسخان در علم می‌گویند: ما به همه آیات الهی ایمان آورده‌ایم، همه از سوی پروردگار ماست و تنها صاحبان عقل متذکر می‌شوند».[۱۵]

علم منشأ قدرت و پیشرفت:

علم و دانش در همه ابعاد افتخارآفرین است و منشأ قدرت و پیشرفت‌های مادی می‌شود: «ما به داود و سلیمان علم و دانش فراوان بخشیدیم و آنها گفتند: سپاس خداوندی را که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمنش برتری بخشیده. سلیمان وارث داوود شد و گفت: ای مردم! سخن گفتن پرندگان به ما تعلیم داده شده است و از هر چیزی هم به ما عطا گردیده که اینها خود فضیلت آشکاری است».[۱۶]

زمانی که قوم موسی علیه‌السلام قارون ثروتمند و مغرور را نصیحت کردند که از مکنت خود جامعه را اشباع کن، پاسخ داد: «این ثروت را به وسیله دانشی که نزد من است بدست آورده‌ام»؛ [۱۷] و خداوند متذکر می‌شود که ثروتمندان و نیرومندان دیگری نیز هلاک شده‌اند: «آیا او نمی‌دانست که خدا اقوامی را پیش از او به هلاکت رساند که از او نیرومندتر و ثروتمندتر بودند».[۱۸]

شرط درک اسرار هستی:

قرآن کریم درک اسرار هستی را ویژه دانشمندان می‌داند و می‌فرماید: «از نشانه‌های او آفرینش آسمان‌ها و زمین و تفاوت زبان‌ها و رنگ‌های شماست و این‌ها نشانه‌هایی برای دانشمندان است».[۱۹]

و در جای دیگر که نعمات الهی برشمرده می‌شود می‌فرماید: «این مثال‌ها را برای مردم می‌زنیم و جز عالمان آن را درک نمی‌کنند».[۲۰]

برتری عالم بر جاهل:

«هل یستوی الذین یعلمون والذین لایعلمون انما یتذکر اولوا الالباب»[۲۱]. علامه طباطبایی با اشاره به این آیه‌ معتقد است که در آیه فوق علم داشتن و نداشتن هر دو مطلق آمده، ولی مراد از آن برحسب مفاد آیه، علم به خدا است، چون علم به خداست که آدمی را به کمال می‌رساند و به حقیقت معنای کلمه نافع است و نبود آن ضرر می‌رساند؛ ولی علوم دیگر مانند مال هستند که تنها نافع زندگی دنیوی است و با فنای دنیا فانی می‌گردد. پس مؤمنان دو دسته‌اند، مؤمنان عالم و مؤمنان غیرعالم که گروه اول رجحان و برتری دارند.[۲۲]

ارتقای رتبه انسانی:

قرآن کریم در مقام اهتمام به صاحبان علم می‌فرماید: «...يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ».[۲۳] خداوند رتبه‌ کسانی از شما را که ایمان آورده‌‌اید و کسانی را که دانشمندند به درجات بالا ارتقا داد و خداوند به آنچه می‌کنید آگاه است. در تفسیر منهج الصادقین آمده است: «این‌که صاحبان علم نام برده شده‌اند با آن که از جمله مؤمنان هستند دلالت بر رفعت درجات و شایستگی آنها دارد».[۲۴]

همچنین در سوره علق آمده است: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ * خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ * اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ * الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ».[۲۵] که در این آیه نازل‌ترین و عالی‌ترین مرتبه وجودی انسان ذکر شده است. برترین مراتب علم است، از آن جهت که خداوند کریم پس از صفت کریم و کرامت (که هستی همه چیز به واسطه این صفت ذات اقدس است)، صفت تعلیم علم را به خود منتسب نموده است و از طرف دیگر در مقابل علم، علقه را قرار داده که نازلترین مراتب وجود است، پس قوس صعودی کمال انسان حرکت به سمت علم است.[۲۶]

علم در روایات

طلب علم:

طلب علم و دانش از بالاترین کمالات انسان مى‌باشد و روایات متعددی این نکته را تبیین فرموده‌اند:

  1. أَخْبَرَنَا مُحَمّدُ بْنُ یعْقُوبَ عَنْ عَلِی بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبِی الْحُسَینِ الْفَارِسِی عَنْ عَبْدِ الرّحْمَنِ بْنِ زَیدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَى کلّ مُسْلِمٍ أَلَا إِنّ اللّهَ یحِبّ بُغَاةَ الْعِلْمِ؛ رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود: دانشجوئى بر هر مسلمانى واجب است، همانا خدا دانشجویان را دوست دارد.[۲۷]
  2. عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمّدٍ عَنْ سُلَیمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِی عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیاثٍ قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللّهِ علیه السلام مَنْ تَعَلّمَ الْعِلْمَ وَعَمِلَ بِهِ وَعَلّمَ لِلّهِ دُعِی فِی مَلَکوتِ السّمَاوَاتِ عَظِیماً فَقِیلَ تَعَلّمَ لِلّهِ وَعَمِلَ لِلّهِ وَعَلّمَ لِلّهِ؛ حفص گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود: هر که براى خدا علم را بیاموزد و بدان عمل کند و بدیگران بیاموزد در مقامهاى بلند آسمانها عظیمش خوانند و گویند: آموخت براى خدا، عمل کرد براى خدا، تعلیم داد براى خدا.[۲۸]
  3. عَلِی بْنُ مُحَمّدِ بْنِ عَبْدِاللّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنْ عَلِی بْنِ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللّهِ علیه السلام یقُولُ تَفَقّهُوا فِی الدّینِ فَإِنّهُ مَنْ لَمْ یتَفَقّهْ مِنْکمْ فِی الدّینِ فَهُوَ أَعْرَابِی ٌ إِنّ اللّهَ یقُولُ فِی کتَابِهِ لِیتَفَقّهُوا فِی الدّینِ وَ لِینْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیهِمْ لَعَلّهُمْ یحْذَرُونَ؛ على بن أبى حمزه گوید: شنیدم که حضرت صادق علیه السلام مى فرمود دین را خوب بفهمید زیرا هر که دین را خوب نفهمد مانند صحراگرد است. خداوند در کتابش مى فرماید ( ۱۲۴ سوره ۹ ) تا در امر دین دانش اندوزند و چون بازگشتند قوم خود را بیم دهند شاید آن ها بترسند.[۲۹]
  4. عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یونُسَ عَنْ جَمِیلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِاللّهِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ یقُولُ یغْدُو النّاسُ عَلَى ثَلَاثَةِ أَصْنَافٍ عَالِمٍ وَ مُتَعَلّمٍ وَ غُثَاءٍ فَنَحْنُ الْعُلَمَاءُ وَ شِیعَتُنَا الْمُتَعَلّمُونَ و َسَائِرُ النّاسِ غُثَاءٌ؛ و فرمود: مردم به سه دسته شوند: دانشمند و دانشجو و خاشاک روى آب، ما دانشمندانیم و شیعیان ما دانشجویان و مردم دیگر خاشاک روى آب.[۳۰]
  5. الْحُسَینُ بْنُ مُحَمّدٍ عَنْ عَلِی بْنِ مُحَمّدِ بْنِ سَعْدٍ رَفَعَهُ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ علیه السلام قَالَ لَوْ یعْلَمُ النّاسُ مَا فِی طَلَبِ الْعِلْمِ لَطَلَبُوهُ وَ لَوْ بِسَفْک الْمُهَجِ وَ خَوْضِ اللّجَجِ إِنّ اللّهَ تَبَارَک و َتَعَالَى أَوْحَى إِلَى دَانِیالَ أَنّ أَمْقَتَ عَبِیدِی إِلَی الْجَاهِلُ الْمُسْتَخِفّ بِحَقّ أَهْلِ الْعِلْمِ التّارِک لِلِاقْتِدَاءِ بِهِمْ وَ أَنّ أَحَبّ عَبِیدِی إِلَی التّقِی الطّالِبُ لِلثّوَابِ الْجَزِیلِ اللّازِمُ لِلْعُلَمَاءِ التّابِعُ لِلْحُلَمَاءِ الْقَابِلُ عَنِ الْحُکمَاءِ؛ امام سجاد علیه السلام فرمود: اگر مردم بدانند در طلب علم چه فایده ای است آن را مى طلبند اگر چه با ریختن خون دل و فرو رفتن در گرداب ها باشد. خداوند تبارک و تعالى به دانیال وحى فرمود که: منفورترین بندگان من نزد من نادانى است که حق علما را سبک شمرد و پیروى ایشان نکند و محبوب ترین بندگانم پرهیزکارى است که طالب ثواب بزرگ و ملازم علماء و پیرو خویشتن داران و پذیرنده حکما باشد.[۳۱]
  6. مُحَمّدُ بْنُ یحْیى عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ مُحَمّدٍ عَنْ عَلِی بْنِ الْحَکمِ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثّمَالِی قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِاللّهِ علیه السلام اغْدُ عَالِماً أَوْ مُتَعَلّماً أَوْ أَحِبّ أَهْلَ الْعِلْمِ وَلَا تَکنْ رَابِعاً فَتَهْلِک بِبُغْضِهِمْ؛ و آن حضرت به أبى حمزه فرمود: یا دانشمند باش و دانشجو و یا دوستدار دانشمندان و چهارمى ( یعنى دشمن اهل علم ) مباش که بسبب دشمنى آن ها هلاک شوى.[۳۲]
  7. الْحُسَینُ بْنُ مُحَمّدٍ الْأَشْعَرِی عَنْ مُعَلّى بْنِ مُحَمّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی ٍ الْوَشّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنْ أَبِی خَدِیجَةَ سَالِمِ بْنِ مُکرَمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِاللّهِ علیه السلام قَالَ النّاسُ ثَلَاثَةٌ عَالِمٌ و َمُتَعَلّمٌ وَ غُثَاءٌ؛ امام صادق علیه السلام فرمود: مردم سه دسته اند: دانشمند و دانشجو و خاشاک روى آب (که هر لحظه آبش به جانبى برد مانند مردمى که چون تعمق دینى ندارند هر روز به کیشى گروند و دنبال صدایى برآیند).[۳۳]
  8. عَلِی بْنُ مُحَمّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیادٍ وَمُحَمّدُ بْنُ یحْیى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدِ بْنِ عِیسَى جَمِیعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی أُسَامَةَ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ السّبِیعِی عَمّنْ حَدّثَهُ مِمّنْ یوثَقُ بِهِ قَالَ سَمِعْتُ أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یقُولُ إِنّ النّاسَ آلُوا بَعْدَ رَسُولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله إِلَى ثَلَاثَةٍ آلُوا إِلَى عَالِمٍ عَلَى هُدًى مِنَ اللّهِ قَدْ أَغْنَاهُ اللّهُ بِمَا عَلِمَ عَنْ عِلْمِ غَیرِهِ و جَاهِلٍ مُدّعٍ لِلْعِلْمِ لَاعِلْمَ لَهُ مُعْجَبٍ بِمَا عِنْدَهُ قَدْ فَتَنَتْهُ الدّنْیا و َفَتَنَ غَیرَهُ وَ مُتَعَلّمٍ مِنْ عَالِمٍ عَلَى سَبِیلِ هُدًى مِنَ اللّهِ وَ نَجَاةٍ ثُمّ هَلَک مَنِ ادّعَى وَ خَابَ مَنِ افْتَرَى؛ امیرمؤمنان علیه السلام مى فرمود: پس از رسول خدا صلی الله و علیه و آله مردم به سه جانب روى آورند: ۱- به عالمى که رهبرى خدایى داشت و خدا او را به آن چه مى دانست از علم دیگران بى نیاز ساخته بود ( قطعا این عالم خود آن حضرت بود و آن مردم سلمان و مقداد و ابوذر و امثال آن ها ) ۲- به نادانى که مدعى علم بود و علم نداشت، به آن چه در دست داشت مغرور بود، دنیا او را فریفته بود و او دیگران را. ۳- به دانش آموزى که دانش خود را از عالمى که در راه هدایت خدا و نجات گام برداشته پس آن که ادعا کرد هلاکت شد و آن که دروغ بست نومید گشت.[۳۴]
  9. مُحَمّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ عَلِی بْنُ مُحَمّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیادٍ و َمُحَمّدُ بْنُ یحْیى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدٍ جَمِیعاً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمّدٍ الْأَشْعَرِی عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ مَیمُونٍ الْقَدّاحِ وَ عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمّادِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْقَدّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِاللّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله علیه وآله مَنْ سَلَک طَرِیقاً یطْلُبُ فِیهِ عِلْماً سَلَک اللّهُ بِهِ طَرِیقاً إِلَى الْجَنّةِ و َإِنّ الْمَلَائِکةَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ الْعِلْمِ رِضًا بِهِ وَ إِنّهُ یسْتَغْفِرُ لِطَالِبِ الْعِلْمِ مَنْ فِی السّمَاءِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ حَتّى الْحُوتِ فِی الْبَحْرِ وَ فَضْلُ الْعَالِمِ عَلَى الْعَابِدِ کفَضْلِ الْقَمَرِ عَلَى سَائِرِ النّجُومِ لَیلَةَ الْبَدْرِ وَ إِنّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِیاءِ إِنّ الْأَنْبِیاءَ لَمْ یوَرّثُوا دِینَاراً وَلَا دِرْهَماً وَلَکنْ وَرّثُوا الْعِلْمَ فَمَنْ أَخَذَ مِنْهُ أَخَذَ بِحَظٍّ وَافِرٍ؛ رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود: کسی که در راهى رود که در آن دانشى جوید خدا او را به راهى سوى بهشت برد، همانا، فرشتگان با خرسندى بال هاى خویش به راه دانشجو فرو نهند و اهل زمین و آسمان تا برسد به ماهیان دریا براى دانشجو آمرزش طلبند و برترى عالم بر عابد مانند برترى ماه شب چهارده است بر ستارگان دیگر و علما وارث پیامبرانند زیرا پیامبران پول طلا و نقره به جاى نگذارند بلکه دانش بجاى گذارند، هر که از دانش ایشان برگیرد بهره فراوانى گرفته است.[۳۵]
  10. الْحُسَینُ بْنُ مُحَمّدٍ عَنْ مُعَلّى بْنِ مُحَمّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی ٍ الْوَشّاءِ عَنْ حَمّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِاللّهِ علیه السلام قَالَ إِذَا أَرَادَ اللّهُ بِعَبْدٍ خَیراً فَقّهَهُ فِی الدّینِ؛ و فرمود: چون خدا خیر بنده اى خواهد او را در دین دانشمند کند.[۳۶]
  11. مُحَمّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ حَمّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ رِبْعِی بْنِ عَبْدِ اللّهِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ الْکمَالُ کلّ الْکمَالِ التّفَقّهُ فِی الدّینِ وَ الصّبْرُ عَلَى النّائِبَةِ وَ تَقْدِیرُ الْمَعِیشَةِ؛ امام باقر علیه السلام فرمود: کمال انسان و نهایت کمالش دانشمند شدن در دین و صبر در بلا و اقتصاد در زندگى است.[۳۷]
  12. أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ حَسّانَ عَنْ إِدْرِیسَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ الْکنْدِی عَنْ بَشِیرٍ الدّهّانِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِاللّهِ علیه السلام لَا خَیرَ فِیمَنْ لَا یتَفَقّهُ مِنْ أَصْحَابِنَا یا بَشِیرُ إِنّ الرّجُلَ مِنْهُمْ إِذَا لَمْ یسْتَغْنِ بِفِقْهِهِ احْتَاجَ إِلَیهِمْ فَإِذَا احْتَاجَ إِلَیهِمْ أَدْخَلُوهُ فِی بَابِ ضَلَالَتِهِمْ و َهُوَ لَا یعْلَمُ؛ حضرت صادق علیه السلام به بشیر فرمود: هر یک از اصحاب ما که فهم دین ندارد خیرى ندارد، اى بشیر هر مردى از ایشان که از نظر فهم دین بى نیاز نباشد به دیگران نیاز پیدا مى کند و چون به آن ها نیازمند شد او را در گمراهى خویش وارد کنند و او نفهمد.[۳۸]

ارزش معلم بودن:

  1. مُحَمّدُ بْنُ یحْیى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ إِنّ الّذِی یعَلّمُ الْعِلْمَ مِنْکمْ لَهُ أَجْرٌ مِثْلُ أَجْرِ الْمُتَعَلّمِ وَ لَهُ الْفَضْلُ عَلَیهِ فَتَعَلّمُوا الْعِلْمَ مِنْ حَمَلَةِ الْعِلْمِ وَ عَلّمُوهُ إِخْوَانَکمْ کمَا عَلّمَکمُوهُ الْعُلَمَاءُ؛ امام باقر علیه السلام فرمود: آن که از شما شیعیان به دیگرى علم آموزد مزد او به مقدار مزد دانشجو است با قدرى بیشتر پس از دانشمندان دانش آموزید و آن را به برادران دینى خود بیاموزید چنان چه دانشمندان به شما آموخته اند.[۳۹]
  2. عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدٍ الْبَرْقِی عَنْ عَلِی بْنِ الْحَکمِ عَنْ عَلِی بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللّهِ علیه السلام یقُولُ مَنْ عَلّمَ خَیراً فَلَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ عَمِلَ بِهِ قُلْتُ فَإِنْ عَلّمَهُ غَیرَهُ یجْرِی ذَلِک لَهُ قَالَ إِنْ عَلّمَهُ النّاسَ کلّهُمْ جَرَى لَهُ قُلْتُ فَإِنْ مَاتَ قَالَ و َإِنْ مَاتَ؛ ابو بصیر گوید شنیدم که امام صادق علیه السلام مى فرمود: کسى که به دیگرى چیزى آموزد براى اوست مثل پاداش کسى که به آن عمل کند. عرض کردم: اگر باز به دیگرى آموزد همین پاداش براى او هست؟ فرمود: اگر به همه مردم بیاموزد همان ثواب درباره او جارى است، گفتم: اگر چه معلم بمیرد فرمود: اگر چه بمیرد.[۴۰]
  3. وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ عَنْ أَبِی عُبَیدَةَ الْحَذّاءِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ مَنْ عَلّمَ بَابَ هُدًى فَلَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ عَمِلَ بِهِ وَلَا ینْقَصُ أُولَئِک مِنْ أُجُورِهِمْ شَیئاً وَمَنْ عَلّمَ بَابَ ضَلَالٍ کانَ عَلَیهِ مِثْلُ أَوْزَارِ مَنْ عَمِلَ بِهِ وَلَا ینْقَصُ أُولَئِک مِنْ أَوْزَارِهِمْ شَیئاً؛ حضرت باقر علیه السلام فرمود: هرکه به مردم درى از هدایت آموزد مثل پاداش ایشان دارد بدون این که از پاداش آن ها چیزى کم شود و کسى که به مردم درى از گمراهى آموزد مثل گناه ایشان دارد بدون این که از گناه آن ها چیزى کم شود.[۴۱]
  4. وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ سِنَانٍ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیمَ علیه السلام یا مَعْشَرَ الْحَوَارِیینَ لِی إِلَیکمْ حَاجَةٌ اقْضُوهَا لِی قَالُوا قُضِیتْ حَاجَتُک یا رُوحَ اللّهِ فَقَامَ فَغَسَلَ أَقْدَامَهُمْ فَقَالُوا کنّا نَحْنُ أَحَقّ بِهَذَا یا رُوحَ اللّهِ فَقَالَ إِنّ أَحَقّ النّاسِ بِالْخِدْمَةِ الْعَالِمُ إِنّمَا تَوَاضَعْتُ هَکذَا لِکیمَا تَتَوَاضَعُوا بَعْدِی فِی النّاسِ کتَوَاضُعِی لَکمْ ثُمّ قَالَ عِیسَى علیه السلام بِالتّوَاضُعِ تُعْمَرُ الْحِکمَةُ لَا بِالتّکبّرِ وَکذَلِک فِی السّهْلِ ینْبُتُ الزّرْعُ لَا فِی الْجَبَلِ؛ امام علیه السلام از عیسى بن مریم نقل مى کند که او گفت: اى گروه حواریون: مرا به شما حاجتى است، آن را برآورید: گفتند حاجتت رواست یا روح الله! پس برخاست و پاهاى ایشان را بشست، آن ها گفتند: ما به شستن سزاورتر بودیم یا روح الله فرمود: همانا سزاروارترین مردم به خدمت نمودن عالم است من تا این اندازه تواضع کردم تا شما پس از من در میان مردم چون من تواضع کنید. سپس عیسى علیه السلام فرمود: بناى حکمت بوسیله تواضع ساخته شود نه بوسیله تکبر چنان چه زراعت در زمین نرم مى روید نه در کوه.[۴۲]

ارزش طالب علم:

  • الْحُسَینُ بْنُ مُحَمّدٍ عَنْ عَلِی بْنِ مُحَمّدِ بْنِ سَعْدٍ رَفَعَهُ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ علیه السلام قَالَ لَوْ یعْلَمُ النّاسُ مَا فِی طَلَبِ الْعِلْمِ لَطَلَبُوهُ وَ لَوْ بِسَفْک الْمُهَجِ و َخَوْضِ اللّجَجِ إِنّ اللّهَ تَبَارَک وَ تَعَالَى أَوْحَى إِلَى دَانِیالَ أَنّ أَمْقَتَ عَبِیدِی إِلَی الْجَاهِلُ الْمُسْتَخِفّ بِحَقّ أَهْلِ الْعِلْمِ التّارِک لِلِاقْتِدَاءِ بِهِمْ و َأَنّ أَحَبّ عَبِیدِی إِلَی التّقِی الطّالِبُ لِلثّوَابِ الْجَزِیلِ اللّازِمُ لِلْعُلَمَاءِ التّابِعُ لِلْحُلَمَاءِ الْقَابِلُ عَنِ الْحُکمَاءِ؛ امام چهارم علیه السلام فرمود: اگر مردم بدانند در طلب علم چه فایده ای است آن را مى طلبند اگر چه با ریختن خون دل و فرو رفتن در گرداب ها باشد. خداوند تبارک و تعالى به دانیال وحى فرمود که: منفورترین بندگان من نزد من نادانى است که حق علما را سبک شمرد و پیروى ایشان نکند و محبوب ترین بندگانم پرهیزکارى است که طالب ثواب بزرگ و ملازم علماء و پیرو خویشتن داران و پذیرنده حکما باشد.[۴۳]
  • عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمّدٍ عَنْ سُلَیمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِی عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیاثٍ قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِاللّهِ علیه السلام مَنْ تَعَلّمَ الْعِلْمَ وَ عَمِلَ بِهِ وَ عَلّمَ لِلّهِ دُعِی فِی مَلَکوتِ السّمَاوَاتِ عَظِیماً فَقِیلَ تَعَلّمَ لِلّهِ وَ عَمِلَ لِلّهِ وَ عَلّمَ لِلّهِ؛ حفص گوید امام صادق علیه السلام به من فرمود: هر که براى خدا علم را بیاموزد و بدان عمل کند و به دیگران بیاموزد در مقام هاى بلند آسمان ها عظیمش خوانند و گویند: آموخت براى خدا، عمل کرد براى خدا، تعلیم داد براى خدا.[۴۴]
  • مُحَمّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ عَلِی بْنُ مُحَمّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیادٍ وَ مُحَمّدُ بْنُ یحْیى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدٍ جَمِیعاً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمّدٍ الْأَشْعَرِی عَنْ عَبْدِاللّهِ بْنِ مَیمُونٍ الْقَدّاحِ و َعَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمّادِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْقَدّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِاللّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله مَنْ سَلَک طَرِیقاً یطْلُبُ فِیهِ عِلْماً سَلَک اللّهُ بِهِ طَرِیقاً إِلَى الْجَنّةِ وَ إِنّ الْمَلَائِکةَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ الْعِلْمِ رِضًا بِهِ وَ إِنّهُ یسْتَغْفِرُ لِطَالِبِ الْعِلْمِ مَنْ فِی السّمَاءِ و َمَنْ فِی الْأَرْضِ حَتّى الْحُوتِ فِی الْبَحْرِ وَ فَضْلُ الْعَالِمِ عَلَى الْعَابِدِ کفَضْلِ الْقَمَرِ عَلَى سَائِرِ النّجُومِ لَیلَةَ الْبَدْرِ و َإِنّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِیاءِ إِنّ الْأَنْبِیاءَ لَمْ یوَرّثُوا دِینَاراً وَلَا دِرْهَماً وَلَکنْ وَرّثُوا الْعِلْمَ فَمَنْ أَخَذَ مِنْهُ أَخَذَ بِحَظٍّ وَافِرٍ؛ رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود: کسی که در راهى رود که در آن دانشى جوید خدا او را به راهى سوى بهشت برد، همانا، فرشتگان با خرسندى بالهاى خویش به راه دانشجو فرو نهند و اهل زمین و آسمان تا برسد به ماهیان دریا براى دانشجو آمرزش طلبند و برترى عالم بر عابد مانند برترى ماه شب چهارده است بر ستارگان دیگر و علما وارث پیامبرانند زیرا پیامبران پول طلا و نقره به جاى نگذارند بلکه دانش بجاى گذارند، هر که از دانش ایشان برگیرد بهره فراوانى گرفته است.[۴۵]

اثرات خوب دانش:

  1. عِدّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدٍ عَنْ نُوحِ بْنِ شُعَیبٍ النّیسَابُورِی عَنْ عُبَیدِ اللّهِ بْنِ عَبْدِاللّهِ الدّهْقَانِ عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِی مَنْصُورٍ عَنْ عُرْوَةَ بْنِ أَخِی شُعَیبٍ الْعَقَرْقُوفِی عَنْ شُعَیبٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللّهِ علیه السلام یقُولُ کانَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یقُولُ یا طَالِبَ الْعِلْمِ إِنّ الْعِلْمَ ذُو فَضَائِلَ کثِیرَةٍ فَرَأْسُهُ التّوَاضُعُ وَ عَینُهُ الْبَرَاءَةُ مِنَ الْحَسَدِ و َأُذُنُهُ الْفَهْمُ وَ لِسَانُهُ الصّدْقُ وَ حِفْظُهُ الْفَحْصُ وَ قَلْبُهُ حُسْنُ النّیةِ وَ عَقْلُهُ مَعْرِفَةُ الْأَشْیاءِ و َالْأُمُورِ وَیدُهُ الرّحْمَةُ وَ رِجْلُهُ زِیارَةُ الْعُلَمَاءِ وَ هِمّتُهُ السّلَامَةُ وَ حِکمَتُهُ الْوَرَعُ وَ مُسْتَقَرّهُ النّجَاةُ وَ قَائِدُهُ الْعَافِیةُ وَ مَرْکبُهُ الْوَفَاءُ و َسِلَاحُهُ لِینُ الْکلِمَةِ وَ سَیفُهُ الرّضَا وَ قَوْسُهُ الْمُدَارَاةُ وَ جَیشُهُ مُحَاوَرَةُ الْعُلَمَاءِ وَ مَالُهُ الْأَدَبُ وَ ذَخِیرَتُهُ اجْتِنَابُ الذّنُوبِ وَ زَادُهُ الْمَعْرُوفُ وَ مَاؤُهُ الْمُوَادَعَةُ و َدَلِیلُهُ الْهُدَى وَ رَفِیقُهُ مَحَبّةُ الْأَخْیارِ؛ امیرالمؤمنین علیه السلام مى فرمود: اى دانشجو همانا دانش امتیازات بسیارى دارد ( اگر بانسان کاملى تشبیه شود ) سرش تواضع است، چشمش بى رشکى، گوشش فهمیدن، زبانش راست گفتن، حافظه اش کنجکاوى، دلش حسن نیت، خردش شناختن اشیاء و امور، دستش رحمت، پایش دیدار علماء همتش سلامت، حکمتش پرهیزگارى قرارگاهش رستگارى، جلودارش عافیت و مرکبش وفا، اسلحه اش نرم زبانى، شمشیرش رضا، کمانش مدارا، لشکرش گفتگوى با علماء، ثروتش ادب، پسندازش دورى از گناه، توشه اش نیکى، آشامیدنش سازگارى، رهبرش هدایت، رفیقش دوستى نیکان.[۴۶]
  2. عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ رَفَعَهُ إِلَى أَبِی عَبْدِاللّهِ علیه السلام قَالَ طَلَبَةُ الْعِلْمِ ثَلَاثَةٌ فَاعْرِفْهُمْ بِأَعْیانِهِمْ وَ صِفَاتِهِمْ صِنْفٌ یطْلُبُهُ لِلْجَهْلِ وَ الْمِرَاءِ وَ صِنْفٌ یطْلُبُهُ لِلِاسْتِطَالَةِ و َالْخَتْلِ وَ صِنْفٌ یطْلُبُهُ لِلْفِقْهِ و َالْعَقْلِ فَصَاحِبُ الْجَهْلِ وَ الْمِرَاءِ مُوذٍ مُمَارٍ مُتَعَرّضٌ لِلْمَقَالِ فِی أَنْدِیةِ الرّجَالِ بِتَذَاکرِ الْعِلْمِ وَصِفَةِ الْحِلْمِ قَدْ تَسَرْبَلَ بِالْخُشُوعِ وَ تَخَلّى مِنَ الْوَرَعِ فَدَقّ اللّهُ مِنْ هَذَا خَیشُومَهُ وَ قَطَعَ مِنْهُ حَیزُومَهُ وَ صَاحِبُ الِاسْتِطَالَةِ وَ الْخَتْلِ ذُو خِبّ وَ مَلَقٍ یسْتَطِیلُ عَلَى مِثْلِهِ مِنْ أَشْبَاهِهِ وَ یتَوَاضَعُ لِلْأَغْنِیاءِ مِنْ دُونِهِ فَهُوَ لِحَلْوَائِهِمْ هَاضِمٌ وَلِدِینِهِ حَاطِمٌ فَأَعْمَى اللّهُ عَلَى هَذَا خُبْرَهُ و َقَطَعَ مِنْ آثَارِ الْعُلَمَاءِ أَثَرَهُ و َصَاحِبُ الْفِقْهِ وَ الْعَقْلِ ذُو ک آبَةٍ وَ حَزَنٍ وَ سَهَرٍ قَدْ تَحَنّک فِی بُرْنُسِهِ و َقَامَ اللّیلَ فِی حِنْدِسِهِ یعْمَلُ و َیخْشَى وَجِلًا دَاعِیاً مُشْفِقاً مُقْبِلًا عَلَى شَأْنِهِ عَارِفاً بِأَهْلِ زَمَانِهِ مُسْتَوْحِشاً مِنْ أَوْثَقِ إِخْوَانِهِ فَشَدّ اللّهُ مِنْ هَذَا أَرْکانَهُ وَ أَعْطَاهُ یوْمَ الْقِیامَةِ أَمَانَهُ وَحَدّثَنِی بِهِ مُحَمّدُ بْنُ مَحْمُودٍ أَبُو عَبْدِ اللّهِ الْقَزْوِینِی عَنْ عِدّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا مِنْهُمْ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمّدٍ الصّیقَلِ بِقَزْوِینَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عِیسَى الْعَلَوِی عَنْ عَبّادِ بْنِ صُهَیبٍ الْبَصْرِی عَنْ أَبِی عَبْدِ الّهِ علیه السلام؛ امام صادق علیه السلام فرمود: دانشجویان سه دسته اند، ایشان را و صفاتشان را بشناسید: دسته اى دانش را براى نادانى و ستیزه جویند، و دسته اى براى بلندى جستن و فریفتن جویند، و دسته اى براى فهمیدن و خرد ورزیدن جویند، یار نادانى و ستیزه ( اولى ) مردم آزار و ستیزه گر است و در مجالس مردان سخنرانى مى کند، از علم یاد مى کند و حلم را مى ستاید به فروتنى تظاهر مى کند ولى از پرهیزکارى تهى است خدا ( از این جهت ) بینیش را بکوبد و کمرش را جدا کند و یار بلندى جستن و فریفتن ( دومى ) نیرنگ باز و چاپلوس است و بر همدوشان خود گردن فرازى کند و براى ثروتمندان پست تر از خود کوچکى نماید، حلواى آن ها را بخورد و دین خود را بشکند خدا او را ( بر این روش ) بى نام و نشان کند و اثرش را از میان آثار علماء قطع نماید. و یار فهم و خرد ( سومى ) افسرده و غمگین و شب بیدار است، تحت الحنک خویش انداخته ( خلوت گزیده ) و در تاریکى شب بپا ایستاده است، ترسان و خواهان و هراسان عمل کند، بخود مشغول است، مردم زمانش را خوب مى شناسد و از مطمئن ترین برادرانش دهشتناک است، خدا ( از این جهت ) پایه هاى وجودش را محکم کند و روز قیامت امانش عطا فرماید.[۴۷]
  3. مُحَمّدُ بْنُ یحْیى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ عَلِی بْنِ النّعْمَانِ عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ مُسْکانَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الزّهْرِی عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ الْوُقُوفُ عِنْدَ الشّبْهَةِ خَیرٌ مِنَ الِاقْتِحَامِ فِی الْهَلَکةِ و َتَرْکک حَدِیثاً لَمْ تُرْوَهُ خَیرٌ مِنْ رِوَایتِک حَدِیثاً لَمْ تُحْصِهِ؛ حضرت باقر علیه السلام فرمود: از امر مشتبه باز ایستادن بهتر است از به هلاکت افتادن و واگذاردنت حدیثى را که روایت آن برایت ثابت نشده بهتر است از روایت کردنت حدیثى را که بر آن احاطه ندارى.[۴۸]
  4. مُحَمّدٌ عَنْ أَحْمَدَ عَنِ ابْنِ فَضّالٍ عَنِ ابْنِ بُکیرٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ الطّیارِ أَنّهُ عَرَضَ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام بَعْضَ خُطَبِ أَبِیهِ حَتّى إِذَا بَلَغَ مَوْضِعاً مِنْهَا قَالَ لَهُ کفّ و َاسْکتْ ثُمّ قَالَ أَبُو عَبْدِاللّهِ علیه السلام لَا یسَعُکمْ فِیمَا ینْزِلُ بِکمْ مِمّا لَا تَعْلَمُونَ إِلّا الْکفّ عَنْهُ وَ التّثَبّتُ وَ الرّدّ إِلَى أَئِمّةِ الْهُدَى حَتّى یحْمِلُوکمْ فِیهِ عَلَى الْقَصْدِ و َیجْلُوا عَنْکمْ فِیهِ الْعَمَى و َیعَرّفُوکمْ فِیهِ الْحَقّ قَالَ اللّهُ تَعَالَى فَسْئَلُوا أَهْلَ الذّکرِ إِنْ کنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ؛ ابن طیار بر حضرت صادق بعضى از سخنرانی هاى پدرش علیهما السلام را عرضه کرد تا به جمله اى از آن رسید فرمود: بایست و ساکت باش. سپس فرمود: در اموری که با آن مواجه مى شوید و حکمش را نمى دانید وظیفه اى جز باز ایستادن و درنگ کردن و ارجاع دادن آنرا به ائمه هدى علیه السلام ندارید، تا ایشان شما را بر اعتدال وا دارند و گمراهى را از شما بردارند و حق را بشما بفهمانند، خدای تعالى فرموده ( ۴۲ سوره ۱۶ ) اگر نمى دانید از اهل قرآن بپرسید.[۴۹]

مسئولیت دانایان:

  1. عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمّدٍ عَنِ الْمِنْقَرِی عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیاثٍ عَنْ أَبِی عَبْدِاللّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ یا حَفْصُ یغْفَرُ لِلْجَاهِلِ سَبْعُونَ ذَنْباً قَبْلَ أَنْ یغْفَرَ لِلْعَالِمِ ذَنْبٌ وَاحِدٌ؛ امام صادق علیه السلام به حفص بن غیاث فرمود: اى حفص هفتاد گناه جاهل آمرزیده شود پیش از آن که یک گناه عالم آمرزیده شود.[۵۰]
  2. و َبِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِاللّهِ علیه السلام قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیمَ عَلَى نَبِینَا وَ آلِهِ و َعَلَیهِ السّلَامُ وَیلٌ لِلْعُلَمَاءِ السّوْءِ کیفَ تَلَظّى عَلَیهِمُ النّارُ؛ و حضرت صادق علیه السلام فرمود: عیسى بن مریم علیه السلام فرمود: واى بر علماء بد که چگونه آتش دوزخ بر آن ها زبانه کشد.[۵۱]
  3. عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ مُحَمّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرّاجٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللّهِ علیه السلام یقُولُ إِذَا بَلَغَتِ النّفْسُ هَاهُنَا و َأَشَارَ بِیدِهِ إِلَى حَلْقِهِ لَمْ یکنْ لِلْعَالِمِ تَوْبَةٌ ثُمّ قَرَأَ إِنّمَا التّوْبَةُ عَلَى اللّهِ لِلّذِینَ یعْمَلُونَ السّوءَ بِجَهالَةٍ؛ و حضرت صادق علیه السلام فرمود، چون جان به این جا رسد -و با دست بگلویش اشاره کرد- براى عالم توبه اى نیست سپس این آیه را قرائت فرمود (۱۷ سوره ۴) قبول توبه بر خدا فقط نسبت بکسانى است که از روى نادانى بدى می کند.[۵۲]
  4. مُحَمّدُ بْنُ یحْیى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحُسَینِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ النّضْرِ بْنِ سُوَیدٍ عَنْ یحْیى الْحَلَبِی عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْمُکارِی عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فِی قَوْلِ اللّهِ عَزّوَجَلّ فَکبْکبُوا فِیها هُمْ وَ الْغاوُونَ قَالَ هُمْ قَوْمٌ و َصَفُوا عَدْلًا بِأَلْسِنَتِهِمْ ثُمّ خَالَفُوهُ إِلَى غَیرِهِ؛ امام باقر علیه السلام راجع بگفتار خداى عزوجل (۹۴ سوره ۲۶) گمراه کنندگان و گمراه شدگان به دوزخ سرنگون گردند مى فرماید: ایشان گروهى باشند که عدالت را بزبان بستایند (ولى در مقام عمل) مخالفت نموده بستم گرایند (عادل را ستایند و بظالم گرایند).[۵۳]
  5. مُحَمّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ حَمّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ رِبْعِی بْنِ عَبْدِ اللّهِ عَمّنْ حَدّثَهُ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ لِیبَاهِی بِهِ الْعُلَمَاءَ أَوْ یمَارِی بِهِ السّفَهَاءَ أَوْ یصْرِفَ بِهِ وُجُوهَ النّاسِ إِلَیهِ فَلْیتَبَوّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النّارِ إِنّ الرّئَاسَةَ لَا تَصْلُحُ إِلّا لِأَهْلِهَا؛ امام باقر علیه السلام فرمود: هر که علم جوید براى این که بر علما ببالد یا بر سفها ستیزد یا مردم را متوجه خود کند باید آتش دوزخ را جاى نشستن خود گیرد همانا ریاست جز براى اهلش شایسته نیست.[۵۴]
  6. الْحُسَینُ بْنُ مُحَمّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ مُعَلّى بْنِ مُحَمّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی ٍ الْوَشّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنْ أَبِی خَدِیجَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِاللّهِ علیه السلام قَالَ مَنْ أَرَادَ الْحَدِیثَ لِمَنْفَعَةِ الدّنْیا لَمْ یکنْ لَهُ فِی الْآخِرَةِ نَصِیبٌ وَ مَنْ أَرَادَ بِهِ خَیرَ الآخِرَةِ أَعْطَاهُ اللّهُ خَیرَ الدّنْیا و َالْآخِرَةِ؛ امام صادق علیه السلام فرمود کسى که حدیث ما را براى سود دنیا خواهد در آخرت بهره اى ندارد و هر که آن را براى خیر آخرت جوید خداوند خیر دنیا و آخرت به او عطا فرماید.[۵۵]
  7. عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْقَاسِمِ عَنِ الْمِنْقَرِی عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیاثٍ عَنْ أَبِی عَبْدِاللّهِ علیه السلام قَالَ إِذَا رَأَیتُمُ الْعَالِمَ مُحِبّاً لِدُنْیاهُ فَاتّهِمُوهُ عَلَى دِینِکمْ فَإِنّ کلّ مُحِبّ ٍ لِشَی ءٍ یحُوطُ مَا أَحَبّ وَ قَالَ صلى الله علیه و آله أَوْحَى اللّهُ إِلَى دَاوُدَ علیه السلام لَا تَجْعَلْ بَینِی و َبَینَک عَالِماً مَفْتُوناً بِالدّنْیا فَیصُدّک عَنْ طَرِیقِ مَحَبّتِی فَإِنّ أُولَئِک قُطّاعُ طَرِیقِ عِبَادِی الْمُرِیدِینَ إِنّ أَدْنَى مَا أَنَا صَانِعٌ بِهِمْ أَنْ أَنْزِعَ حَلَاوَةَ مُنَاجَاتِی عَنْ قُلُوبِهِمْ؛ و فرمود: چون عالم را دنیا دوست دیدید او را نسبت بدین تان متهم دانید ( بدانید دینداریش حقیقى نیست ) زیرا دوست هر چیزى گرد محبوبش مى گردد، و فرمود خدا به داود وحى فرمود که: میان من و خودت عالم فریفته دنیا را واسطه قرار مده که تو را از راه دوستیم بگرداند زیرا که ایشان راهزنان بندگان جویاى منند، همانا کمتر کارى که با ایشان کنم این است که شیرینى مناجات مرا از دلشان بر کنم.[۵۶]
  8. عَلِی عَنْ أَبِیهِ عَنِ النّوْفَلِی عَنِ السّکونِی عَنْ أَبِی عَبْدِاللّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله الْفُقَهَاءُ أُمَنَاءُ الرّسُلِ مَا لَمْ یدْخُلُوا فِی الدّنْیا قِیلَ یا رَسُولَ اللّهِ وَ مَا دُخُولُهُمْ فِی الدّنْیا قَالَ اتّبَاعُ السّلْطَانِ فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِک فَاحْذَرُوهُمْ عَلَى دِینِکمْ؛ رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود: دانشمندان فقیه تا هنگامی که وارد دنیا نشده اند امین پیغمبرانند. عرض شد یا رسول الله! معنى ورودشان در دنیا چیست؟ فرمود: پیرو سلطان، پس چون چنین کنند نسبت بدینتان از ایشان بر حذر باشید.[۵۷]

حق عالم بر مردم:

  1. عَلِی بْنُ مُحَمّدِ بْنِ عَبْدِ اللّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدٍ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ سُلَیمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْجَعْفَرِی عَمّنْ ذَکرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِاللّهِ علیه السلام قَالَ کانَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یقُولُ إِنّ مِنْ حَقّ الْعَالِمِ أَنْ لَا تُکثِرَ عَلَیهِ السّؤَالَ وَ لَا تَأْخُذَ بِثَوْبِهِ وَ إِذَا دَخَلْتَ عَلَیهِ وَ عِنْدَهُ قَوْمٌ فَسَلّمْ عَلَیهِمْ جَمِیعاً و َخُصّهُ بِالتّحِیةِ دُونَهُمْ و َاجْلِسْ بَینَ یدَیهِ وَ لَا تَجْلِسْ خَلْفَهُ و لا تَغْمِزْ بِعَینِک وَ لَا تُشِرْ بِیدِک وَ لَا تُکثِرْ مِنَ الْقَوْلِ قَالَ فُلَانٌ وَ قَالَ فُلَانٌ خِلَافاً لِقَوْلِهِ و َلَا تَضْجَرْ بِطُولِ صُحْبَتِهِ فَإِنّمَا مَثَلُ الْعَالِمِ مَثَلُ النّخْلَةِ تَنْتَظِرُهَا حَتّى یسْقُطَ عَلَیک مِنْهَا شَیءٌ وَالْعَالِمُ أَعْظَمُ أَجْراً مِنَ الصّائِمِ الْقَائِمِ الْغَازِی فِی سَبِیلِ اللّهِ؛ امیرالمؤمنین علیه السلام مى فرماید: از جمله حقوق عالم است که از او زیاد نپرسى و جامه اش نگیرى چون بر او وارد شدى و گروهى نزد او بودند به همه سلام کن و او را نزد آن ها بتحیت مخصوص گردان، مقابلش بنشین و پشت سرش منشین، چشمک مزن، با دست اشاره مکن، پرگوئى مکن که فلانى و فلانى برخلاف نظر او چنین گفته اند و از زیادى مجالستش دلتنگ مشو زیرا مثل عالم مثل درخت خرما است باید در انتظار باشى تا چیزى از آن بر تو فرو ریزد و پاداش عالم از روزه دار شب زنده دارى که در راه خدا جهاد کند بیشتر است.[۵۸]

نشر روایات:

  1. الْحُسَینُ بْنُ مُحَمّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مُعَاوِیةَ بْنِ عَمّارٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِاللّهِ علیه السلام رَجُلٌ رَاوِیةٌ لِحَدِیثِکمْ یبُثّ ذَلِک فِی النّاسِ و َیشَدّدُهُ فِی قُلُوبِهِمْ و َقُلُوبِ شِیعَتِکمْ و َلَعَلّ عَابِداً مِنْ شِیعَتِکمْ لَیسَتْ لَهُ هَذِهِ الرّوَایةُ أَیهُمَا أَفْضَلُ قَالَ الرّاوِیةُ لِحَدِیثِنَا یشُدّ بِهِ قُلُوبَ شِیعَتِنَا أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ عَابِدٍ؛ معاویه بن عمار گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: مردى است که از شما روایت بسیار نقل کند و میان مردم انتشار دهد و آن را در دل مردم و دل شیعیانتان استوار کند و شاید عابدى از شیعیان شما باشد که در روایت چون او نباشد کدامیک بهترند؟ فرمود: آن که احادیث ما را روایت کند و دل هاى شیعیانمان را استوار سازد از هزار عابد بهتر است.[۵۹]
  2. الْحُسَینُ بْنُ مُحَمّدٍ الْأَشْعَرِی عَنْ مُعَلّى بْنِ مُحَمّدٍ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ عَبْدِ الرّحْمَنِ بْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَمّنْ ذَکرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام قَالَ مَنْ حَفِظَ مِنْ أَحَادِیثِنَا أَرْبَعِینَ حَدِیثاً بَعَثَهُ اللّهُ یوْمَ الْقِیامَةِ عَالِماً فَقِیهاً؛ و فرمود: کسى که چهل حدیث از احادیث ما را حفظ کند خدا او را روز قیامت عالم و فقیه مبعوث کند.[۶۰]
  3. عِدّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِی عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخَیبَرِی عَنِ الْمُفَضّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِاللّهِ علیه السلام اکتُبْ وَ بُثّ عِلْمَک فِی إِخْوَانِک فَإِنْ مِتّ فَأَوْرِثْ کتُبَک بَنِیک فَإِنّهُ یأْتِی عَلَى النّاسِ زَمَانُ هَرْجٍ لَا یأْنَسُونَ فِیهِ إِلّا بِکتُبِهِمْ؛ مفضل گوید: امام صادق علیه السلام بمن فرمود: بنویس و علمت را در میان دوستانت منتشر ساز و چون مرگت رسید آن ها را به پسرانت میراث ده زیرا براى مردم زمان فتنه و آشوب مى رسد که آن هنگام جز با کتاب انس نگیرند.[۶۱]

مجالست با علماء:

  1. مُحَمّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله علیه وآله مُجَالَسَةُ أَهْلِ الدّینِ شَرَفُ الدّنْیا وَ الْآخِرَةِ؛ رسول خدا فرمود: همنشینى با اهل دین شرف دنیا و آخرتست.[۶۲]
  2. عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمّدٍ الْأَصْبَهَانِی عَنْ سُلَیمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِی عَنْ سُفْیانَ بْنِ عُیینَةَ عَنْ مِسْعَرِ بْنِ کدَامٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یقُولُ لَمَجْلِسٌ أَجْلِسُهُ إِلَى مَنْ أَثِقُ بِهِ أَوْثَقُ فِی نَفْسِی مِنْ عَمَلِ سَنَةٍ؛ امام باقر علیه السلام فرمود: نشستن نزد کسی که به او اعتماد دارم از عبادت یکسال برایم اطمینان بخش تر است.[۶۳]
  3. عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یونُسَ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ یا بُنَی اخْتَرِ الْمَجَالِسَ عَلَى عَینِک فَإِنْ رَأَیتَ قَوْماً یذْکرُونَ اللّهَ عَزوَجَلّّ فَاجْلِسْ مَعَهُمْ فَإِنْ تَکنْ عَالِماً نَفَعَک عِلْمُک وَ إِنْ تَکنْ جَاهِلًا عَلّمُوک وَ لَعَلّ اللّهَ أَنْ یظِلّهُمْ بِرَحْمَتِهِ فَیعُمّک مَعَهُمْ و َإِذَا رَأَیتَ قَوْماً لَا یذْکرُونَ اللّهَ فَلَا تَجْلِسْ مَعَهُمْ فَإِنْ تَکنْ عَالِماً لَمْ ینْفَعْک عِلْمُک و َإِنْ کنْتَ جَاهِلًا یزِیدُوک جَهْلًا وَ لَعَلّ اللّهَ أَنْ یظِلّهُمْ بِعُقُوبَةٍ فَیعُمّک مَعَهُمْ؛ امام فرماید: لقمان به پسرش گفت: پسر عزیزم همنشین را از روى بصیرت انتخاب کن. اگر دیدى گروهى خداى عزوجل را یاد مى کنند با ایشان بنشین که اگر تو عالم باشى علمت سودت بخشد و اگر جاهل باشى ترا بیاموزند و شاید خدا بر آن ها سایه رحمت اندازد و تو را هم فرا گیرد. و چون دیدى گروهى بیاد خدا نیستند با آن ها منشین زیرا اگر تو عالم باشى علمت سودت ندهد و اگر جاهل باشى نادانترت کنند و شاید خدا بر سرشان کیفرى آرد و تو را هم فرا گیرد.[۶۴]
  4. عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ مُحَمّدُ بْنُ یحْیى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدِ بْنِ عِیسَى جَمِیعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِی مَنْصُورٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ مُحَادَثَةُ الْعَالِمِ عَلَى الْمَزَابِلِ خَیرٌ مِنْ مُحَادَثَةِ الْجَاهِلِ عَلَى الزّرَابِی؛ موسى بن جعفر علیهما السلام فرمود: گفتگوى با عالم در خاکروبه بهتر از گفتگوى با جاهل است روى تشک ها.[۶۵]
  5. عِدّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدٍ الْبَرْقِی عَنْ شَرِیفِ بْنِ سَابِقٍ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ أَبِی قُرّةَ عَنْ أَبِی عَبْدِاللّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله قَالَتِ الْحَوَارِیونَ لِعِیسَى یا رُوحَ اللّهِ مَنْ نُجَالِسُ قَالَ مَنْ یذَکرُکمُ اللّهَ رُؤْیتُهُ وَ یزِیدُ فِی عِلْمِکمْ مَنْطِقُهُ وَ یرَغّبُکمْ فِی الْآخِرَةِ عَمَلُهُ؛ رسول خدا فرمود: حواریین به عیسى علیه السلام گفتند یا روح الله با که بنشینیم؟ فرمود: با کسی که دیدارش شما را بیاد خدا اندازد و سخنش دانشتان را زیاد کند و کردارش شما را به آخرت تشویق کند.[۶۶]

پرسش از علماء:

  1. مُحَمّدُ بْنُ یحْیى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ حَمّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ وَ مُحَمّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ بُرَیدٍ الْعِجْلِی قَالُوا قَالَ أَبُو عَبْدِاللّهِ علیه السلام لِحُمْرَانَ بْنِ أَعْینَ فِی شَی ءٍ سَأَلَهُ إِنّمَا یهْلِک النّاسُ لِأَنّهُمْ لَا یسْأَلُونَ؛ حضرت صادق بحمران راجع بسؤالی که کرده بود فرمود: همانا مردم هلاک شدند چون نپرسیدند.[۶۷]
  2. عَلِی بْنُ مُحَمّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمّدٍ الْأَشْعَرِی عَنْ عَبْدِاللّهِ بْنِ مَیمُونٍ الْقَدّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِاللّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ إِنّ هَذَا الْعِلْمَ عَلَیهِ قُفْلٌ وَ مِفْتَاحُهُ الْمَسْأَلَةُ عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النّوْفَلِی عَنِ السّکونِی عَنْ أَبِی عَبْدِاللّهِ علیه السلام مِثْلَهُ؛ و فرمود: بر در این علم قفلى است که کلید آن پرسش است.[۶۸]
  3. عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ عِیسَى بْنِ عُبَیدٍ عَنْ یونُسَ بْنِ عَبْدِ الرّحْمَنِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْأَحْوَلِ عَنْ أَبِی عَبْدِاللّهِ علیه السلام قَالَ لَا یسَعُ النّاسَ حَتّى یسْأَلُوا وَ یتَفَقّهُوا و َیعْرِفُوا إِمَامَهُمْ وَ یسَعُهُمْ أَنْ یأْخُذُوا بِمَا یقُولُ وَ إِنْ کانَ تَقِیةً؛ و فرمود: مردم در فراخى و گشادگى نیستند مگر این که بپرسند و بفهمند و امام خویش بشناسند و بر آن ها رواست که به آن چه امام گوید عمل کنند اگرچه از روى تقیه باشد.[۶۹]
  4. عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله علیه وآله إِنّ اللّهَ عَزّ وَجَلّ یقُولُ تَذَاکرُ الْعِلْمِ بَینَ عِبَادِی مِمّا تَحْیا عَلَیهِ الْقُلُوبُ الْمَیتَةُ إِذَا هُمُ انْتَهَوْا فِیهِ إِلَى أَمْرِی؛ و فرمود: خداى عزوجل فرماید: گفتگوى علمى میان بندگانم زنده شدن دل هاى مرده مى گردد در صورتی که پایان گفتگویشان به امرى که مربوط بمن است برسد (اصول دین باشد یا فروع دین).[۷۰]
  5. مُحَمّدُ بْنُ یحْیى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی الْجَارُودِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یقُولُ رَحِمَ اللّهُ عَبْداً أَحْیا الْعِلْمَ قَالَ قُلْتُ وَ مَا إِحْیاؤُهُ قَالَ أَنْ یذَاکرَ بِهِ أَهْلَ الدّینِ و َأَهْلَ الْوَرَعِ؛ ابوجارود گوید شنیدم امام باقر علیه السلام مى فرمود: خدا رحمت کند بنده اى را که علم را زنده کند. گفتم زنده کردن علم چیست؟ فرمود: این است که با اهل دین و اهل پرهیزکارى مذاکره شود.[۷۱]
  6. مُحَمّدُ بْنُ یحْیى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدٍ عَنْ عَبْدِاللّهِ بْنِ مُحَمّدٍ الْحَجّالِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله تَذَاکرُوا وَ تَلَاقَوْا و َتَحَدّثُوا فَإِنّ الْحَدِیثَ جِلَاءٌ لِلْقُلُوبِ إِنّ الْقُلُوبَ لَتَرِینُ کمَا یرِینُ السّیفُ جِلَاؤُهَا الْحَدِیثُ؛ رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود: با یکدیگر مذاکره و ملاقات و گفتگو کنید زیرا حدیث صیقل دل ها است همانا دل ها مانند شمشیر زنگار مى گیرد و صیقل آن ها حدیث است.[۷۲]
  7. عِدّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَیوبَ عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ عَنْ مَنْصُورٍ الصّیقَلِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یقُولُ تَذَاکرُ الْعِلْمِ دِرَاسَةٌ وَ الدّرَاسَةُ صَلَاةٌ حَسَنَةٌ؛ امام باقر علیه السلام مى فرماید: مذاکره علم درس است و درس نماز (دعاء) خوبى است (ثواب نماز مقبول را دارد).[۷۳]
  8. عِدّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَیدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ علیه السلام یقُولُ الْعَامِلُ عَلَى غَیرِ بَصِیرَةٍ کالسّائِرِ عَلَى غَیرِ الطّرِیقِ لَا یزِیدُهُ سُرْعَةُ السّیرِ إِلّا بُعْداً؛ امام صادق علیه السلام مى فرمود: هر که بدون بصیرت عمل کند مانند کسى است که بیراهه می رود هر چند شتاب کند از هدف دورتر گردد.[۷۴]
  9. عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدٍ عَنِ ابْنِ فَضّالٍ عَمّنْ رَوَاهُ عَنْ أَبِی عَبْدِاللّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله مَنْ عَمِلَ عَلَى غَیرِ عِلْمٍ کانَ مَا یفْسِدُ أَکثَرَ مِمّا یصْلِحُ؛ رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود: کسی که ندانسته عملى انجام دهد خراب کردنش از درست کردنش بیشتر است.[۷۵]
  10. عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یونُسَ بْنِ عَبْدِ الرّحْمَنِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ قَالَ سُئِلَ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام هَلْ یسَعُ النّاسَ تَرْک الْمَسْأَلَةِ عَمّا یحْتَاجُونَ إِلَیهِ فَقَالَ لَا؛ از حضرت ابوالحسن علیه السلام سؤال شد که: مردم را سزاوار است که از آن چه نیاز دارند نپرسند؟ فرمود: نه.[۷۶]

نشر علم:

  1. مُحَمّدُ بْنُ یحْیى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَیدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام قَالَ قَرَأْتُ فِی کتَابِ عَلِی ٍ علیه السلام إِنّ اللّهَ لَمْ یأْخُذْ عَلَى الْجُهّالِ عَهْداً بِطَلَبِ الْعِلْمِ حَتّى أَخَذَ عَلَى الْعُلَمَاءِ عَهْداً بِبَذْلِ الْعِلْمِ لِلْجُهّالِ لِأَنّ الْعِلْمَ کانَ قَبْلَ الْجَهْلِ؛ امام صادق علیه السلام فرماید: در کتاب على علیه السلام خواندم که: خدا از نادان ها پیمانى براى طلب علم نمى گیرد تا آن که از علماء پیمان گیرد که به نادانان علم آموزند زیرا که علم بر جهل مقدم است (یعنى خلقت موجودات عالم مانند لوح و قلم و ملائکه و آدم بر خلقت مردم جاهل مقدم است و ابتدا خدا از آن ها پیمان گرفته است سپس از نادانان).[۷۷]
  2. عِدّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدٍ الْبَرْقِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِاللّهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ وَمُحَمّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَیدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِاللّهِ علیه السلام فِی هَذِهِ الْآیةِ وَ لا تُصَعّرْ خَدّک لِلنّاسِ قَالَ لِیکنِ النّاسُ عِنْدَک فِی الْعِلْمِ سَوَاءً؛ امام صادق در باره این آیه (۱۸ سوره ۳۱) (از مردم روى بر مگردان) فرماید: باید همه مردم از نظر علم پیشت مساوى باشند (و از نظر آموختن بین دانش آموزانت فرق نگذارى).[۷۸]
  3. وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النّضْرِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ زَکاةُ الْعِلْمِ أَنْ تُعَلّمَهُ عِبَادَ اللّهِ؛ امام باقر علیه السلام فرمود: زکاة علم این است که آن را به بندگان خدا بیاموزى.[۷۹]
  4. عَلِی بْنُ مُحَمّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمّدٍ الْأَشْعَرِی عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ مَیمُونٍ الْقَدّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِاللّهِ علیه السلام عَنْ آبَائِهِ علیه السلام قَالَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله فَقَالَ یا رَسُولَ اللّهِ مَا الْعِلْمُ قَالَ الْإِنْصَاتُ قَالَ ثُمّ مَهْ قَالَ الِاسْتِمَاعُ قَالَ ثُمّ مَهْ قَالَ الْحِفْظُ قَالَ ثُمّ مَهْ قَالَ الْعَمَلُ بِهِ قَالَ ثُمّ مَهْ یا رَسُولَ اللّهِ قَالَ نَشْرُهُ؛ مردى خدمت رسول خدا صلی الله و علیه و آله آمد و گفت: یا رسول الله علم چیست؟ فرمود: سکوت کردن، گفت سپس چه؟ فرمود: گوش فرا دادن، گفت سپس چه؟ فرمود: حفظ کردن، گفت سپس چه؟ فرمود به آن عمل کردن، گفت سپس چه اى رسول خدا: فرمود: انتشارش دادن.[۸۰]

عمل به علم:

  1. مُحَمّدُ بْنُ یحْیى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدٍ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ جَابِرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِاللّهِ علیه السلام قَالَ الْعِلْمُ مَقْرُونٌ إِلَى الْعَمَلِ فَمَنْ عَلِمَ عَمِلَ وَ مَنْ عَمِلَ عَلِمَ و َالْعِلْمُ یهْتِفُ بِالْعَمَلِ فَإِنْ أَجَابَهُ وَ إِلّا ارْتَحَلَ عَنْهُ؛ امام صادق علیه السلام فرمود: علم با عمل همدوش است (نجات و رستگارى انسان به هر دو مربوط است) هر که بداند باید عمل کند و هر که عمل کند باید بداند، علم عمل را صدا زند اگر پاسخش گوید بماند و گرنه کوچ کند (مثلا کسى که مى داند اطاعت خدا خوب است و لازم گویا همان دانستن او را به زبان حال صدا مى زند و مى گوید تو که مى دانى اطاعت خدا خوب است اطاعت کن، اگر فرمان برد علمش ثابت و بر جا ماند و گرنه با شک و شبهه و فراموشى از میان برود).[۸۱]
  2. عِدّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِیهِ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فِی کلَامٍ لَهُ خَطَبَ بِهِ عَلَى الْمِنْبَرِ أَیهَا النّاسُ إِذَا عَلِمْتُمْ فَاعْمَلُوا بِمَا عَلِمْتُمْ لَعَلّکمْ تَهْتَدُونَ إِنّ الْعَالِمَ الْعَامِلَ بِغَیرِهِ کالْجَاهِلِ الْحَائِرِ الّذِی لَا یسْتَفِیقُ عَنْ جَهْلِهِ بَلْ قَدْ رَأَیتُ أَنّ الْحُجّةَ عَلَیهِ أَعْظَمُ و َالْحَسْرَةُ أَدْوَمُ عَلَى هَذَا الْعَالِمِ الْمُنْسَلِخِ مِنْ عِلْمِهِ مِنْهَا عَلَى هَذَا الْجَاهِلِ الْمُتَحَیرِ فِی جَهْلِهِ وَ کلَاهُمَا حَائِرٌ بَائِرٌ لَا تَرْتَابُوا فَتَشُکوا وَ لَا تَشُکوا فَتَکفُرُوا و َلَا تُرَخّصُوا لِأَنْفُسِکمْ فَتُدْهِنُوا وَ لَا تُدْهِنُوا فِی الْحَقّ فَتَخْسَرُوا وَ إِنّ مِنَ الْحَقّ أَنْ تَفَقّهُوا وَ مِنَ الْفِقْهِ أَنْ لَا تَغْتَرّوا و َإِنّ أَنْصَحَکمْ لِنَفْسِهِ أَطْوَعُکمْ لِرَبّهِ و َأَغَشّکمْ لِنَفْسِهِ أَعْصَاکمْ لِرَبّهِ وَ مَنْ یطِعِ اللّهَ یأْمَنْ وَ یسْتَبْشِرْ وَ مَنْ یعْصِ اللّهَ یخِبْ وَ ینْدَمْ؛ امیرالمؤمنین علیه السلام در سخنرانى منبر خویش فرمود: اى مردم چون دانا شدید به آن عمل کنید شاید هدایت شوید. عالمى که برخلاف عملش عمل کند چون جاهل سرگردانى است که از نادانى به هوش نیاید بلکه حجت بر او تمام تر و حسرت این عالمى که از علم خویش جدا شده بیشتر است از حسرت جاهل سرگردان در جهالت و هر دو سرگردان و خوابند. تردید و دو دلى به خود راه ندهید تا به شک افتید و شک نکنید تا کافر شوید و به خود اجازه ندهید ( از خود سلب مسؤلیت نکنید ) تا سست شوید و در راه حق سست نشوید تا زیان یابید. از جمله حق این است که دین را بفهمید و از فهمیدن است که فریب نخورید. همانا خیر خواه ترین شما نسبت به خود مطیع ترین شما است خدا را و خائن ترین شما با خود نافرمان ترین شما است خدا را، کسی که اطاعت خدا کند ایمن گردد و مژده یابد و آن که نافرمانى خدا کند نومید گردد و پشیمان شود.[۸۲]
  3. عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمّدٍ عَنِ الْمِنْقَرِی عَنْ عَلِی بْنِ هَاشِمِ بْنِ الْبَرِیدِ عَنْ أَبِیهِ قَالَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى عَلِی بْنِ الْحُسَینِ علیه السلام فَسَأَلَهُ عَنْ مَسَائِلَ فَأَجَابَ ثُمّ عَادَ لِیسْأَلَ عَنْ مِثْلِهَا فَقَالَ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ علیه السلام مَکتُوبٌ فِی الْإِنْجِیلِ لَا تَطْلُبُوا عِلْمَ مَا لَا تَعْلَمُونَ و َلَمّا تَعْمَلُوا بِمَا عَلِمْتُمْ فَإِنّ الْعِلْمَ إِذَا لَمْ یعْمَلْ بِهِ لَمْ یزْدَدْ صَاحِبُهُ إِلّا کفْراً وَ لَمْ یزْدَدْ مِنَ اللّهِ إلا بُعْداً؛ مردى خدمت امام چهارم علیه السلام آمد و از او مسائلى پرسید و آن حضرت جواب داد سپس بازگشت تا هم چنان بپرسید حضرت فرمود: در انجیل نوشته است که: تا بدان چه دانسته اید عمل نکرده اید از آن چه نمی دانید نپرسید، همانا علمى که به آن عمل نشود جز کفر (ناسپاسى) داننده و دورى او را از خدا نیفزاید.[۸۳]
  4. عِدّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِیهِ عَمّنْ ذَکرَهُ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ عَبْدِ الرّحْمَنِ بْنِ أَبِی لَیلَى عَنْ أَبِیهِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یقُولُ إِذَا سَمِعْتُمُ الْعِلْمَ فَاسْتَعْمِلُوهُ وَ لْتَتّسِعْ قُلُوبُکمْ فَإِنّ الْعِلْمَ إِذَا کثُرَ فِی قَلْبِ رَجُلٍ لَا یحْتَمِلُهُ قَدَرَ الشّیطَانُ عَلَیهِ فَإِذَا خَاصَمَکمُ الشّیطَانُ فَأَقْبِلُوا عَلَیهِ بِمَا تَعْرِفُونَ فَإِنّ کیدَ الشّیطَانِ کانَ ضَعِیفاً فَقُلْتُ وَ مَا الّذِی نَعْرِفُهُ قَالَ خَاصِمُوهُ بِمَا ظَهَرَ لَکمْ مِنْ قُدْرَةِ اللّهِ عَزّوَجَلّ؛ امام باقر علیه السلام مى فرمود: چون علم را شنیدید به کارش بندید و باید دل هاى شما گنجایش داشته باشد ( زیادتر از استعداد و حوصله خود علم را فرا نگیرید ) زیرا چون علم در دل مرد بقدرى زیاد شود که نتواند تحمل کند شیطان بر او مسلط شود، پس چون شیطان با شما بدشمنى بر خاست بر آن چه می دانید باو روى آورید زیرا نیرنگ شیطان ضعیف است ( راوى گوید ) گفتم می دانیم چیست؟ فرمود: با او مبارزه کنید به آن چه از قدرت خداى عزوجل براى شما هویدا گشته است.[۸۴]
  5. عِدّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَلِی بْنِ مُحَمّدٍ الْقَاسَانِی عَمّنْ ذَکرَهُ عَنْ عَبْدِاللّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْجَعْفَرِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام قَالَ إِنّ الْعَالِمَ إِذَا لَمْ یعْمَلْ بِعِلْمِهِ زَلّتْ مَوْعِظَتُهُ عَنِ الْقُلُوبِ کمَا یزِلّ الْمَطَرُ عَنِ الصّفَا؛ امام صادق فرمود: چون عالم بعلم خویش عمل نکند اندرزش از دل هاى شنوندگان بلغزد چنان چه باران از سنگ صاف بلغزد.[۸۵]

پانویس

  1. بحارالانوار، ج۱، ص۸۴.
  2. سوره انفال/سوره۸، آیه۶۰.
  3. سوره ممتحنه/سوره۶۰، آیه۱۰.
  4. مفردات، ص۸۵۶.
  5. سوره انفال/سوره۸، آیه۶۰.
  6. حسینی دشتی، محمد، معارف و معاریف، ج۷، ص۴۳۵.
  7. المیزان، ج۶، ص۱۷۱.
  8. سوره بقره/سوره۲، آیه۲۰۳.
  9. سوره بقره/سوره۲، آیه۲۰۹.
  10. سوره بقره/سوره۲، آیه۲۲۳.
  11. سوره بقره/سوره۲، آیه۲۳۱.
  12. سوره توبه/سوره۹، آیه۱۲۲.
  13. سوره رعد/سوره۱۳، آیه۱۶.
  14. سوره اسراء/سوره۱۷، آیه۱۰۷-۱۰۸.
  15. سوره آل‌ عمران/سوره۳، آیه۷.
  16. سوره نمل/سوره۲۷، آیه۱۶-۱۵.
  17. سوره قصص/سوره۲۸، آیه۷۸.
  18. سوره قصص/سوره۲۸، آیه۷۷.
  19. سوره روم/سوره۳۰، آیه۲۲.
  20. سوره عنکبوت/سوره۲۹، آیه۴۳.
  21. سوره زمر/سوره۳۹، آیه۹.
  22. المیزان، ج۱۷، ص۲۴۳.
  23. سوره مجادله/سوره۵۸، آیه۱۱.
  24. تفسیر منهج الصادقین، ج۹، ص۲۱۰.
  25. سوره علق/سوره۹۶، آیه۵-۱.
  26. مدیرشانه چی، علم الحدیث، ص۱۸۰.
  27. اصول کافى ج: ۱ ص: ۳۵ روایة: ۱.
  28. اصول کافى جلد ۱ ص: ۴۳ روایة: ۶.
  29. اصول کافى جلد ۱ صفحه: ۳۶ روایة: ۶.
  30. اصول کافى جلد ۱ ص: ۴۱ روایة: ۴.
  31. اصول کافى جلد ۱ صفحه: ۴۳ روایة: ۵.
  32. اصول کافى جلد ۱ ص: ۴۱ روایه: ۳.
  33. اصول کافى جلد ۱ صفحه: ۴۱ روایة: ۲.
  34. اصول کافى جلد ۱ ص: ۴۱ روایة: ۱.
  35. اصول کافى جلد ۱ صفحه: ۴۲ روایة: ۱.
  36. اصول کافى جلد ۱ صفحه: ۳۹ روایة: ۳.
  37. اصول کافى جلد ۱ ص: ۳۹ روایة: ۴.
  38. اصول کافى جلد ۱ ص: ۴۰ روایة: ۶.
  39. اصول کافى جلد ۱ ص ۴۲ روایة: ۲.
  40. اصول کافى جلد ۱ ص: ۴۲ روایة: ۳.
  41. اصول کافى جلد ۱ ص: ۴۳ روایة: ۴.
  42. اصول کافى جلد ۱ صفحه: ۴۵ روایة: ۶.
  43. اصول کافى جلد ۱ صفحه: ۴۳ روایة: ۵.
  44. اصول کافى جلد ۱ ص: ۴۳ روایة: ۶.
  45. اصول کافى جلد ۱ صفحه: ۴۲ روایة: ۱.
  46. اصول کافى جلد ۱ ص: ۶۰ روایة: ۲.
  47. اصول کافى جلد ۱ ص: ۶۱ روایة: ۵.
  48. اصول کافى جلد ۱ صفحه: ۶۳ روایة: ۹.
  49. اصول کافى جلد ۱ ص: ۶۳ روایة: ۱۰.
  50. اصول کافى جلد: ۱ صفحه: ۵۹ روایة: ۱.
  51. اصول کافى جلد ۱ صفحه: ۵۹ روایة: ۲.
  52. اصول کافى جلد ۱ ص: ۵۹ روایة: ۳.
  53. اصول کافى جلد ۱ صفحه: ۵۹ روایة: ۴.
  54. اصول کافى، جلد ۱ ص: ۵۹ روایة: ۶.
  55. اصول کافى جلد ۱ ص: ۵۸ روایة ۲.
  56. اصول کافى جلد ۱ صفحه: ۵۸ روایة: ۴.
  57. اصول کافى جلد ۱ ص: ۵۸ روایة: ۵.
  58. اصول کافى جلد ۱ ص: ۴۶ روایة: ۱.
  59. اصول کافى جلد ۱ ص: ۴۰ روایة: ۹.
  60. اصول کافى جلد ۱ ص: ۶۲ روایة: ۷.
  61. اصول کافى جلد ۱ صفحه: ۶۷ روایة: ۱۱.
  62. اصول کافى جلد ۱ صفحه: ۴۹ روایة: ۴.
  63. اصول کافى جلد ۱ صفحه: ۴۹ روایة: ۵.
  64. اصول کافى جلد ۱ صفحه: ۴۸ روایة: ۱.
  65. اصول کافى جلد ۱ صفحه: ۴۸ روایة: ۲.
  66. اصول کافى جلد ۱ ص: ۴۸ روایة: ۳.
  67. اصول کافى جلد ۱ صفحه: ۴۹ روایة: ۲.
  68. اصول کافى جلد ۱ صفحه: ۴۹ روایة: ۳.
  69. اصول کافى جلد ۱ صفحه: ۵۰ روایة: ۴.
  70. اصول کافى جلد ۱ صفحه: ۵۰ روایة: ۶.
  71. اصول کافى جلد ۱ صفحه: ۵۰ روایة: ۷.
  72. اصول کافى جلد ۱ صفحه: ۵۰ روایة: ۸.
  73. اصول کافى جلد ۱ ص: ۵۰ روایة: ۹.
  74. کتاب کافى جلد ۱ ص: ۵۴ روایة: ۱.
  75. اصول کافى جلد ۱ ص: ۵۵ روایة: ۳.
  76. اصول کافى جلد ۱ صفحه: ۳۵ روایة: ۳.
  77. اصول کافى جلد ۱ صفحه: ۵۱ روایة: ۱.
  78. اصول کافى جلد ۱ ص: ۵۱ روایة: ۲.
  79. اصول کافى جلد ۱ ص: ۵۱ روایة: ۳.
  80. کتاب کافى جلد ۱ ص: ۶۱ روایة: ۴.
  81. اصول کافى جلد ۱ ص: ۵۵ روایة: ۲.
  82. اصول کافى جلد ۱ صفحه: ۵۶ روایة ۶.
  83. اصول کافى جلد ۱ ص: ۵۶ روایة: ۴.
  84. اصول کافى جلد ۱ ص: ۵۶ روایة: ۷.
  85. اصول کافى جلد ۱ ص: ۵۶ روایة: ۳.

منابع