مقداد بن اسود
این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.
(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)
«مقداد بن اسود» از جمله کسانی است که در همان اوائل بعثت به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله ایمان آورد. او پس از رحلت پیامبر نیز یار و یاور امیرالمؤمنین علی علیهالسلام بود. مقداد در سال ۳۳ هجری درگذشت و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
محتویات
ولادت و نسب
"مقداد بن عمرو بهرایی" در سال شانزدهم عامالفیل (۲۴ سال قبل از بعثت) در جزیرةالعرب در «حضرموت» متولد شد.[۱] سیره نویسان و مورخان، نسب خانوادگی او را تا جد بیستم نام بردهاند. برخی او را "مقداد بهرایی" یا "بهراوی" خواندهاند، از آن جهت که جد هفدهم وی "بهراء" نام داشت.[۲]
پدرش در سرزمین حضرموت با طائفهی معروف «کنده» میزیسته و در بعضی امور با آنها همپیمان بود؛ لذا گاهی او را "مقداد حضرمی" یا "کندی" میخواندند. از طرفی دیگر وی را به «اسود» نسبت میدهند و با عنوان "مقداد بن اسود کندی" یاد میکنند. گاهی او را "ابومعبد" میخوانند به حساب این که نام پسرش "معبد" بود. بعضی دیگر از او با عنوان "ابوسعید" و "ابوالاسود" یاد میکنند.
یکی دیگر از القاب وی نزد مورخین و محدثین، «ثانی الارکان الاربعه» است، زیرا وی از دومین رکنهای چهارگانه ایمان (سلمان، مقداد، ابوذر و عمار) به شمار میآمده است.[۳]
بعدها پیامبر صلی الله علیه وآله دخترعموی خود «ضباعه» را به ازدواج وی درآورد و از آنجا که مقداد قبلاً از زنی از طائفهی قریش خواستگاری کرده بود و اولیای آن زن مانع شده بودند، لذا فرمود: «من دخترعمویم را همسر مقداد نکردم، مگر این که امر ازدواج را سهل و آسان بگیرند و حسب و نسب را در نظر نگیرند».[۴]
اسلام آوردن مقداد
مقداد در همان اوائل بعثت به زیر پرچم اسلام درآمد و در تمام سختیها و شکنجههای مشرکین قریش، در کنار پیامبر صلی الله علیه وآله و دیگر مسلمانان بود. مورخین او را از سابقین به اسلام میدانند؛ اما دربارهی کیفیت اسلام او بحث مفصلی نشده است. از ابن مسعود نقل شده است که نخستین کسانی که اسلام خود را ظاهر کردند، هفت نفرند که مقداد جزء آنهاست.[۵]
وی پس از گرایش به اسلام، طبق فرمان پیامبر صلی الله علیه وآله به همراه گروه دوم مسلمانان که از شدت ستمگری مشرکان مکه به ستوه آمده بودند، به کشور «حبشه» پناهنده شد و بعد از چندی به مکه بازگشت.[۶]
مقداد در سال اول هجری در ماه شوال در سریه[۷] "ابوعبیده" به مسلمانان پیوست. در این سریه پیامبر، ابوعبیده بن حارث را به سوی سپاه قریش که به قصد مدینه رهسپار شده بودند، فرستاد و آنها در کنار چاه «احیا» در راه مدینه اردوگاه زدند. از طرف دیگر علی و "عتبه بن غزوان" که در صف قریش بودند، فرصت را غنیمت شمرده و از سپاه کفر جدا شدند و به لشگر اسلام پیوستند. بدین ترتیب مقداد به همراه مسلمانان به مدینه مهاجرت کرد.[۸]
موضوعی که مهاجرت مقداد به مدینه را در همان اوائل هجرت تأیید میکند این است که پیامبر صلی الله علیه و آله در جریان اجرای عقد اخوت میان انصار و مهاجرین، بین مقداد و "جبار بن صخر" عقد اخوت جاری کرد و اجرای عقد اخوت در سال اول هجری رخ داده است.[۹]
شرکت در جنگها
یکی از افتخارات مقداد، حضور در غزوات و رشادت و شجاعت کم نظیر او در دفاع از آیین نوپای اسلام بود. از مهمترین جنگهایی که در آنها شرکت داشت، غزوه بدر و غزوه احد است. وی در جنگ بدر سواره نظام بود و به اسب وی «سبحه» میگفتند. سبحه به معنای شناوری است و شاید از آن جهت که مقداد با کمال شهامت و دلاوری بر دل دشمن میزد، به اسبش «سبحه» میگفتند.[۱۰]
در جنگ بدر پیامبر اصحاب را به دور خود جمع کرده و از آنها مشورت طلبید و هر کدام چیزی گفتند. در این میان "ابوبکر" و "عمر" سخنانی گفتند مبنی بر عقبنشینی، که باعث خشم و نارحتی پیامبر صلی الله علیه وآله شد. در این هنگام مقداد برخاست و چنین گفت: «ای رسول خدا! این سپاه قریش مغرورانه به سمت ما میآید. ما به تو ایمان آوردیم و تو را تصدیق میکنیم... و فرمان تو را به جان میپذیریم. ما حرفی را که بنی اسرائیل به حضرت موسی علیه السلام گفتند: «تو و پروردگارت بروید جنگ کنید و ما در اینجا نشستهایم»[۱۱] نمیگوییم، ما میگوییم تو و پروردگارت جنگ کنید و ما به همراه شما میجنگیم.[۱۲] در جنگ اُحد نیز جزء تیراندازان سپاه اسلام بود.[۱۳]
همچنین در زمان خلافت "عثمان" خلیفهی سوم، در سال ۲۵ هجری با این که بیش از ۶۵ سال داشت، در فتح «مصر» و «اسکندریه» شرکت نمود و از برجستگان سپاه اسلام بود.[۱۴]
دفاع از حریم ولایت
پس از رحلت پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله حوادثی بروز کرد که باعث تمایز مؤمنان واقعی از دیگران شد. بعد از پیامبر، عدهای از مهاجرین و انصار در «سقیفه بنیساعده» گرد هم آمدند و ابوبکر را به عنوان خلیفه و جانشین پیامبر برگزیدند. این در حالی بود که پیامبر، علی علیه السلام را در «غدیر خم»، وصی و جانشین خود از سوی خداوند متعال به مردم معرفی کرده بود.
بعد از این ماجرا، تعداد اندکی از مسلمانان به علی علیه السلام وفادار ماندند و با ابوبکر بیعت نکردند. از جمله آنها سلمان، ابوذر و مقداد بودند. آنها در موقعیتهای مختلف، مقام و منزلت علی علیه السلام را به ابوبکر و همراهانش یادآور میشدند و به اذن امامشان از هر گونه اقدامی که منجر به درگیری میشد، ممانعت میکردند و در طول ۲۵ سال خانه نشینی امام، همواره در تمام سختیها، یار و مطیع فرامین ایشان بودند.
در اینجا برای نمونه به چند مورد از اقدامات و فعالیتهای مقداد در دفاع از حریم ولایت اشاره میشود:
- پس از آن که مردم با ابوبکر بیعت کردند، گروهی از مهاجر و انصار از بیعت سر باز زدند و به علی بن ابیطالب پیوستند که از جمله آنها مقداد بود.[۱۵]
- زمانی که چهل نفر از مردان نزد علی علیه السلام آمدند و گفتند: «ما آمادهی دفاع و حمایت از شماییم»، حضرت به آنها فرمود: «اگر بر سر قول خود هستید، فردا موی سر خود را بتراشید و نزد من بیایید. روز بعد تنها سلمان، مقداد و ابوذر با سرهای تراشیده نزد ایشان حاضر شدند».[۱۶]
- در جریان شورای شش نفره برای تعیین خلیفهی بعدی، "عبدالرحمن بن عوف" به امام علی گفت: «در صورتی با تو بیعت میکنم که از کتاب خدا و سنت پیامبر و روش ابوبکر و عمر پیروی کنی» و علی علیه السلام تنها دو مورد اول را پذیرفت و فرمود با بودن کتاب خدا و سنّت پیامبرش، به سیره کس دیگرى نیاز نیست. اما عثمان آن شرط را پذیرفت و عبدالرحمن با او بیعت نمود. پس مقداد به عنوان اعتراض رو به عبدالرحمن کرد و گفت: «به خدا سوگند، علی یعنی کسی را که به حق و عدالت قضاوت میکرد را ترک کردید. سپس ادامه داد: هیچ فرد و خاندانی را ندیدهام که بعد از پیامبر خود، این طور مظلوم و ستمدیده شوند که اهل بیت مظلوم واقع شدند».[۱۷]
وفات
مقداد که در اواخر عمر در «جرف»[۱۸] سکونت داشت، در سال ۳۳ هجری در حالی که هفتاد سال از عمر بابرکتش میگذشت، به دیدار حق شتافت.[۱۹] مسلمانان پیکر مطهرش را به مدینه آوردند و عثمان بن عفان بر او نماز گزارد و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
روایاتی در فضیلت مقداد
- روزی "جابر بن عبدالله انصاری" دربارهی سلمان، مقداد و ابوذر از پیامبر صلی الله علیه وآله سؤال کرد. سپس حضرت در مورد هر کدام سخنانی گفتند تا آن که در مورد مقداد فرمودند: «مقداد از ماست. خداوند دشمن است با کسی که دشمن اوست و دوست است با کسی که دوست اوست. ای جابر! هرگاه خواستی دعایی کنی و مستجاب شود، خدا را به نام ایشان بخوان زیرا این نامها نزد پروردگار، بهترین هستند».[۲۰]
- پیامبر فرمود: «خداوند مرا به دوستی با چهار نفر مأمور کرده است. شخصی پرسید آنها را معرفی کنید. فرمود: «علی، سلمان، مقداد و ابوذر».[۲۱]
- امام صادق علیه السلام پیرامون آیهی شریفه: «قل لاأسئلُکم علیه اجراً الّا المودّة فی القُربی» فرمودند: «به خدا سوگند به این آیه کسی عمل نکرد، مگر هفت نفر و مقداد یکی از آنها بود».[۲۲]
پانویس
- پرش به بالا ↑ ابن اثیر، أسدالغابه، تحقیق محمدابراهیم البنا، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ۱۹۷۰م.، ج۵، ص۲۵۲.
- پرش به بالا ↑ ابن حزم اندلسی، جمهره انساب العرب، تحقیق محمد عبدالسلام هارون، قاهره، دارالمعارف، ص۴۴۱.
- پرش به بالا ↑ مامقانی، عبدالله؛ تنقیح المقال فی علم الرجال، نجف اشرف، مرتضویه، ۱۳۵۲، ج۳، ص۲۴۵.
- پرش به بالا ↑ ابن سعد، طبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰، چاپ اول، ج۳، ص۱۱۵.
- پرش به بالا ↑ ابن اثیر، پیشین، ص۲۵۳.
- پرش به بالا ↑ ابن هشام، ابومحمد عبدالملک؛ سیره نبوی، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۲۵، ج۱، ص۳۰۴.
- پرش به بالا ↑ عبارت است از آن جنگهایی که پیامبر در آنها شرکت نمیکرد و فرمانده و پرچمدار تعیین میکرد.
- پرش به بالا ↑ ابن هشام، ابومحمدعبدالملک؛ سیره نبوی، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۲۵، ج۲، ص۵۲۴.
- پرش به بالا ↑ ابن سعد، پیشین، ص۱۱۹.
- پرش به بالا ↑ همان، ص۱۲۰.
- پرش به بالا ↑ سوره مائده، ۲۳.
- پرش به بالا ↑ ابن اثیر، پیشین.
- پرش به بالا ↑ واقدی، محمد بن عمر؛ المغازی، مکتبه الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۴، ج۱، ص۲۴۳.
- پرش به بالا ↑ ابن اثیر، پیشین.
- پرش به بالا ↑ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب؛ تاریخ یعقوبی، ترجمه ابراهیم آیتی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ج۱، ص۵۲۴.
- پرش به بالا ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، قم، شریف رضی، ۱۳۷۳ش، ج۲، ص۱۲۶.
- پرش به بالا ↑ طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ دوم، ۱۳۶۲ش، ج۵، ص۲۰۷۴.
- پرش به بالا ↑ منطقهای که در یک فرسخی مدینه به شام قرار دارد.
- پرش به بالا ↑ همان، ص۱۶۳.
- پرش به بالا ↑ شیخ مفید، الاختصاص، قم، جامعه مدرسین، ص۲۲۳.
- پرش به بالا ↑ همان، ص۹.
- پرش به بالا ↑ مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۳، ج۲۳، ص۲.
منابع
- "مقداد بن اسود كندی"، علیمحمد تاجالدين، دانشنامه پژوهه، تاریخ بازیابی: ۳۰ آذرماه ۱۳۹۲.