لطیف (اسم الله)

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

اسم «لطيف» در قرآن کریم هفت بار آمده و در همه موارد وصف خدا قرار گرفته است، گاهى تنها با اسم «خبیر» و احياناً با دو اسم «علیم» و «حکیم» همراه آمده است، مانند:

  • ۱. (لا تُدْرِكُهُ الأَبْصار وَ هُوَ يُدْرِكُ الأَبْصارَ وَهُوَ اللَّطيفُ الخَبير).(سوره انعام/۱۰۳) «ديدگان او را درك نمى كنند ولى او ديدگان را درك مى كند و او باريك بين و آگاه است».
  • ۲. (...إِنَّ رَبِّى لَطِيفٌ لِما يَشاءُ إِنَّهُ هُوَ العَلِيمُ الحَكِيم).(سوره يوسف/۱۰۰) «پروردگار من در انجام آنچه بخواهد دقيق است. او است دانا و فرزانه».
  • ۳. (أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَتُصْبِحُ الأَرْضُ مُخْضَرَّةً إِنَّ اللّهَ لَطِيفٌ خَبيرٌ).(سوره حج/۶۳) «نمى بينى كه خدا از آسمان آب فرو مى فرستد و روى زمين سرسبز مى شود خداى من دقيق وآگاه است».
  • ۴. (يا بُنَىَّ إِنَّها إِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّة مِنْ خَرْدَل فَتَكُنْ فى صَخْرَة أَوْ فِى السَّماواتِ أَوْ فِى الأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللّهُ إِنَّ اللّهَ لَطيفٌ خَبيرٌ).(سوره لقمان/۱۶) «اى فرزند من اگر خطيئه اى به اندازه سنگينى دانه خردل باشد، و در دل سنگ بزرگ يا آسمانها يا زمين قرار گيرد (بر خدا مخفى نمى ماند) آن را مى آورد. خداوند دقيق وآگاه است».
  • ۵. (اللّهُ لَطِيفٌ بِعِبادِهِ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ القَوِىُّ العَزِيز).(سوره شورى/۱۹) «خداوند به بندگان خود مهربان است هر كس را بخواهد روزى مى دهد، و او توانا و قدرتمند است».
  • ۶. (أَلا يَعْلَمُ مَن خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الخَبير).(سوره ملک/۱۴) «آيا آن كس كه آفريده است (به مخلوق خود) علم ندارد، در حالى كه او دقيق و آگاه است».
  • ۷. (وَ اذْكُرْنَ ما يُتْلى فِى بُيُوتِكُنَّ مِنْ آياتِ اللّهِ وَ الحِكْمَةِ إِنَّ اللّهَ كانَ لَطيفاً خَبيراً).(سوره احزاب/۳۴) «آنچه در خانه هاى خود از آيات خدا و حكمت تلاوت مى شود ياد آوريد، خداوند دقيق و آگاه است».

اينها آياتى است كه در آنها اسم «لطيف» به عنوان وصف خدا آمده است. اكنون بايد معنى آن را بدست آوريم. ابن فارس مى گويد: اين لفظ دو معنى بيش ندارد، يكى حاكى از «رفق» و «مهربانى»، و ديگرى حاكى از ريزى و باريكى است. توضيح آنچه كه در «المنجد» آمده اين است: هرگاه اين لفظ از باب (نَصَرَ يَنْصُرُ) گرفته شود، با حروف جرّى مانند ب و لام، متعدى شده و به معنى رأفت و مهربانى خواهد بود، چنانكه مى گويند: «لطَف يلطُف بفلان و لفلان رَفَقَ به». ولى هرگاه از باب (شَرُفَ يَشْرُفُ) باشد، نيازى به مفعول نداشته و به معناى دقت و ظرافت خواهد بود.

هدف از توصيف خدا در آیات ياد شده به اين اسم يكى از دو مطلب است: يا بيان دقت و ظرافت -كنايه از برترى وجود او از انديشه انسان-، و يا محبت و مهربانى است. اينک چهار مورد را يادآور مى شويم:

  • ۱. ذات اقدس الهى «لطيف» و نامحسوس است، از اين جهت ديده نمى شود و لذا خدا در تعليل نامرئى بودن خود از كلمه «لطيف» به عنوان علت استفاده كرده مى فرمايد: (لاتُدْرِكُهُ الأَبْصار وَ هُوَ يُدْرِكُ الأَبْصار وَ هُوَ اللَّطيفُ الخَبير) (سوره انعام/۱۰۳) و در حقيقت، علت جمله نخست وصف «لطيف»، و علت جمله دوم اسم «خبير» است.
  • ۲. آگاهى از پوشيده و پنهان ها، و آيه سوره لقمان ناظر به همين معنا است: (يا بُنَىَّ إِنَّها إِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّة مِنْ خَرْدَل ... إِنَّ اللّهَ لَطيفٌ خَبيرٌ).(سوره لقمان/۱۶)
  • ۳. لطيف در تدبير، چنان كه آيه سوره يوسف ناظر به همين معنا است. چون پس از بيان سرگذشت حضرت يوسف كه از دل چاه او را به تخت فرمانروايى رساند، چنين مى فرمايد: (إِنَّ رَبِّى لَطِيفٌ لِما يَشاء) (سوره يوسف/۱۰۰)؛ يعنى كارش را آن چنان با دقت و ظرافت صورت مى دهد كه فراتر از انديشه و خرد انسان است.
  • ۴. بيان رأفت و مهربانى خدا و لفظ لطيف در آيه سوره شورى ناظر به همين معنا است، چنان كه مى فرمايد: (اللّهُ لَطِيفٌ بِعِبادِهِ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ).(سوره شورى/۱۹)

با توجه به اين كه كلمه «لطيف» يكى از اهداف چهارگانه را در اين آيات تعقيب مى كند، مى توان گفت همه اين معانى جلوه هاى يكى از دو معنايى است كه ابن فارس بيان كرد. سه مورد نخست را بايد از شاخه هاى لطيف به معنى دقيق گرفت، و در حقيقت لازمه دقيق بودن ذات، نامرئى بودن و آگاهى از پنهانها، و تدبير فراتر از حس و خيال و خرد مى باشد. ولى مورد چهارم مربوط به معنى دوم است كه همان رفق و مهربانی مى باشد.

اصولاً معارف و مسايل عقلى فراتر از آن است كه الفاظ محدود براى تبيين آن كافى و رسا باشد، از اين جهت وحى الهى از استعاره و كنايه كمك مى گيرد و اگر به صورت علمى مى گفت خدا مجرد از ماده و فراتر از حس است، در عين صحت يك بحث فلسفى مى شد، در حالى كه وحى به زبان ديگر سخن مى گويد، از اين جهت براى رساندن تجرد ذات از ماده، از لفظ لطيف كه در اصطلاح ما معادل با ظريف رفيق است كمك مى گيرد و مى رساند كه او فراتر از ديدگان ماست.

همچنين براى بيان آگاهى از پنهان ها، بهترين راه اين است كه لطيف و دقيق بودن ذات را گواه بر نفوذ او در گستره هستى بگيريم، زيرا شيئ دقيق مى تواند نافذ باشد، از اين جهت علمش گسترده و فراگير است.

پس لطيف بودن خداوند به این معناست که او نيكى كننده و بسيار مهربان نسبت به خلقش است، در مسير نفع رساندن به آنان؛ يا نسبت به امور مخفى و پنهانى و ظرايف آن‌ها عالم و آگاه است. به بیان دیگر، «لطيف» اسمى از اسامى حضرت حق است، به جهت نفع رساندن به مخلوقاتش در نهايت لطف و مهربانى، و يا به جهت احاطه‌اش به دقائق و ظرائف امور عالم و ناديدنى ‌هايش.

منابع

  • منشور جاوید، آیت‌الله جعفر سبحانی، ج۲ ص ۳۹۹-۳۳۷.
  • شرح الاسماء الحُسنى، سيد حسين همدانى درودآبادى.
قرآن
متن و ترجمه قرآن
اوصاف قرآن (اسامی و صفات قرآن، اعجاز قرآن، عدم تحریف در قرآن)
اجزاء قرآن آیه، سوره، جزء، حزب، حروف مقطعه
ترجمه و تفسیر قرآن تاریخ تفسیر، روشهای تفسیری قرآن، سیاق آیات، اسرائیلیات، تاویل، فهرست تفاسیر شیعه، فهرست تفاسیر اهل سنت، ترجمه های قرآن
علوم قرآنی تاریخ قرآن: نزول قرآن، جمع قرآن، شان نزول، کاتبان وحی، قراء سبعه
دلالت الفاظ قرآن: عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید، محکم و متشابه، مفهوم و منطوق، نص و ظاهر، ناسخ و منسوخ
تلاوت قرآن تجوید، آداب قرائت قرآن، تدبر در قرآن
رده ها: سوره های قرآن * آیات قرآن * واژگان قرآنی * شخصیت های قرآنی * قصه های قرآنی * علوم قرآنی * معارف قرآن
اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.