رفیع الدرجات (اسم الله)

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از رفیع الدرجات)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از فرهنگ قرآن است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


«رفیع الدرجات» به معناى بالا بردن قدر و منزلت و بلند گردانیدن است.[۱]

این اسم در قرآن یک بار و به عنوان وصف خدا وارد شده است، چنان که مى فرماید: «رَفِیعُ الدَّرَجات ذُو العَرْشِ یلقِى الرُّوح مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ یشاء مِنْ عِبادِهِ لِینْذِرَ یومَ التَّلاق». (غافر/۱۵) «بالا برنده درجات بندگان، صاحب عرش، وحى را به فرمان خود به هر یک از بندگانش که بخواهد القاء مى کند تا بندگانش را از روز قیامت بیم دهند».

اکنون باید دید مقصود از «رَفیعُ الدّرجات» چیست؟ در اینجا احتمالاتى است که یادآور مى شویم:

۱. رفیع به معنى رافع است و مقصود خدا این است که درجات پیامبران و اولیاى الهى را در بهشت بالا مى برد.

۲. مقصود بالا برنده آسمانهاى هفتگانه است که فرشتگان از آن نقاط عروج مى کنند.

۳. کنایه از رفعت شأن و قدرت برتر او است.

۴. هر موجودى را از یک درجه به درجه برتر مى برد، خاک را از درجه جمادى به درجه نباتى و همچنین نبات را به درجه حیوان و سرانجام به درجه انسان مى رساند.[۲]

پانویس

  1. اسما و صفات الهى فقط در قرآن، ج۱، ص۵۹۳.
  2. منشور جاوید، آیت الله سبحانی، ج۲ ص۲۶۷-۲۶۸.

منابع

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.