ذوالجلال و الاکرام

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«جلال» مصدر «جلیل» و «اکرام» مصدر «کرم» و بدین معنا است که خداوند مستحق آن است که مورد اجلال و بزرگى و اکرام باشد و نباید مورد انکار و کفر قرار گیرد. به گفته ابن عباس «ذوالجلال والاکرام» به معناى «ذوالعظمة والکبریاء» است.[۱]

«ذوالجلال» دو بار در قرآن آمده است که در هر دو مورد، «الاکرام» در پى آن ذکر شده است. به گفته ابن عربى، بدان جهت خداوند «اکرام» را بر «جلال» عطف نمود که انسان هنگامى که وصف خداوند را به جلال و بزرگى بدون «اکرام» بشنود در او یأس و ناامیدى به وجود مى آید، از وصول به قرب خدا؛ زیرا خود را در قبال آن عظمت و جلال الهى چیزى نمى بیند؛ ولى خداوند با عطف نمودن «اکرام» بر «جلال» این توهّم را از انسان بیرون برد زیرا با جمع میان این دو صفت، معناى آن چنین است: خداوند گرچه بسیار باعظمت است ولى در عین حال بزرگى خود به انسان توجه داشته نسبت به او اکرام مى کند، آن هم از راه تفضّل و کرم خود.[۲]

اما این اسم در دو آیه زیر آمده و در هر دو مورد وصف خدا قرار گرفته است:

  • «وَیبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّک ذُو الْجَلَالِ وَالْإِکرَامِ». (سوره الرحمن/ ۲۷)
  • «تَبَارَک اسْمُ رَبِّک ذِی الْجَلَالِ وَالْإِکرَامِ». (سوره الرحمن/ ۷۸) فرخنده است اسم پروردگار بزرگوار و گرامى تو.

در این جا نکته اى را یادآور مى شویم و آن این که واژه «ذو» از الفاظى است که در حالت رفع با واو «ذو» و در حالت نصب با الف «ذا» و در حالت جر با یاء به کار مى رود، اکنون باید دید که چرا در آیه نخست مرفوع (ذو الجلال) و در آیه دیگر به صورت مجرور (ذى الجلال) آمده است.

نکته آن این است که در آیه نخست وصف «وجه» است که مرفوع است، و در آیه دوم وصف «رب» است که مجرور مى باشد.

این از نظر ادبى روشن است، ولى از این جا مى توان به یک مطلب دیگر دست یافت و آن این که «وجه» در آیه نخست به معنى عضو خاصى (صورت) نیست، چنانکه «حشویه و سلفیه» مى اندیشند، بلکه به معنى ذات خداوند است، و در حقیقت «وجه» در آیه اول جایگزین «رب» در آیه دوم است، و ما به وسیله آیه دوم ابهام آیه نخست را برطرف مى کنیم. و طبعاً اضافه «وجه» به «رب» در آیه نخست اضافه بیانیه خواهد بود.[۳]

پانویس

  1. پرش به بالا الأسنى فى شرح اسماء اللّه الحسنى، قرطبى، ج۱، ص۱۳۴؛ اسما و صفات الهى فقط در قرآن، ج۱، ص۴۸۰.
  2. پرش به بالا فتوحات مکیه، ابن عربى، ج ۴، ص ۲۵۲.
  3. پرش به بالا منشور جاوید، ج۲، صفحه ۲۴۰.

منابع

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.


قرآن
متن و ترجمه قرآن
اوصاف قرآن (اسامی و صفات قرآن، اعجاز قرآن، عدم تحریف در قرآن)
اجزاء قرآن آیه، سوره، جزء، حزب، حروف مقطعه
ترجمه و تفسیر قرآن تاریخ تفسیر، روشهای تفسیری قرآن، سیاق آیات، اسرائیلیات، تاویل، فهرست تفاسیر شیعه، فهرست تفاسیر اهل سنت، ترجمه های قرآن
علوم قرآنی تاریخ قرآن: نزول قرآن، جمع قرآن، شان نزول، کاتبان وحی، قراء سبعه
دلالت الفاظ قرآن: عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید، محکم و متشابه، مفهوم و منطوق، نص و ظاهر، ناسخ و منسوخ
تلاوت قرآن تجوید، آداب قرائت قرآن، تدبر در قرآن
رده ها: سوره های قرآن * آیات قرآن * واژگان قرآنی * شخصیت های قرآنی * قصه های قرآنی * علوم قرآنی * معارف قرآن