خیرالوارثین (اسم الله)

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از خیرالوارثین)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«خیرُ الوارثین» از اسماء و صفات خداوند و به معناى «بهترین ستانندگان» است و تنها یک بار در قرآن کریم در آیه ۸۹ سوره انبیاء آمده است:[۱]

«وَ زَکرِیا إِذْ نادى رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنى فَرداً وَأَنْتَ خَیر الوارِثینَ * فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ یحیى وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوجَهُ إِنَّهُمْ کانُوا یسارِعُونَ فِى الخَیراتِ وَیدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَکانُوا لَنا خاشِعینَ»؛ «وقتى زکریا پروردگارش را چنین ندا کرد: پروردگارا! مرا تنها نگذار، که تو بهترین وارثانى، دعاى او را اجابت کردیم، و یحیى را به او بخشیدیم، و همسرش را براى او اصلاح کردیم (امکان فرزند آورى به او دادیم) آنها در کارهاى خیر پیشگام بودند و با بیم و امید، ما را مى خواندند، و در برابر ما فروتن بودند».

«ارث» در لغت چیزى است که از طریق بستگى نسبى یا سببى، از فردى به فرد دیگر منتقل شود، و چون وارث به این معنى متعدد است این آیه، خدا را «خَیرُ الوارِثین» خواند، و در قرآن لفظ وارث در غیر خدا نیز به کار رفته است چنان که مى فرماید: «... وَ عَلَى الوارِثِ مِثْلُ ذلِک...».(بقره/۲۳۳) «و بر وارث او نیز مانند آن است».

ولى مسلماً وراثت خدا برتر از وراثت دیگران است.

چیزى که در آیه مورد بحث باید مورد دقت قرار گیرد این است که پس از نداى «ربّ لا تَذَرْنى فَرداً» جمله «وَ أَنْتَ خَیرُ الوارِثینَ» به عنوان استدراک وارد شده است. اکنون باید دید هدف از آوردن این جمله چیست؟ در باره این پرسش مى توان گفت جمله نخست حاکى است که حضرت زکریا مى گوید: خدایا! مرا تنها مگذار، و با دادن فرزند به من وارثى عطا فرما، ناگهان به ذهن زکریا خطور مى کند، اگر هدف از درخواست فرزند وارث بودن است، خدا که وارث همگان و بهترین وارثها است، دیگر چه نیازى به درخواست وارث است. براى رفع ابهام یادآور مى شود که تفاوت میان دو وارث زیاد است، وارث مورد نظر من من وارث موقتى است که او نیز بسان مورّث، مى میرد و ارث او به دیگران منتقل مى گردد. در حالى که وارث بودن خدا پیوسته و دایمى است چنان که مى فرماید:

«... وَ للّهِ مِیراثُ السَّماواتِ وَ الأَرْض وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبیر».(آل عمران/۱۸۰) «براى خدا است ارث آسمانها و زمین، خدا از آنچه که انجام مى دهید آگاه است».

و نیز مى فرماید: «وَ إِنّا لنحنُ نُحْیى و نُمیتُ وَنَحْنُ الوارثُون...».(حجر/۲۳) «و ما زنده مى کنیم و مى میرانیم و ما وارث همگانیم».[۲]

پانویس

  1. اسماء و صفات الهى فقط در قرآن، ج۱، ص۴۱۰.
  2. آیت الله جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج۲، ص۲۳۳.


اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.