مجید (اسم الله)

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

لفظ «مَجيد» در قرآن چهار بار آمده و در دو مورد اسم خدا قرار گرفته است، چنانكه می‌فرمايد:

«وَ هُوَ الغَفُورُ الوَدُود * ذُوالعَرْشِ المَجِيدِ»؛ (سوره بروج، 14-15) او است بخشاينده و مهربان صاحب عرش و بزرگوار.

و نیز می فرماید: «رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ البَيْتِ انَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ»؛ (سوره هود، 73) رحمت و بركات خدا بر شما اهل بيت است و او ستوده و بزرگوار است.

ترکیب «حَمِيدٌ مَجِيدٌ» در این آیه به این معناست كه خدای تعالی به علت حميد و مجيد بودنش منشأ و مصدر هر فعل پسنديده و هر كرم و جود است و او از رحمت و بركات خود بر هر كس از بندگانش كه بخواهد افاضه مي‌كند.

«ابن فارس» مي‌گويد: «مجد» عبارت از اين است كه چيزي به درجه نهائي برسد و عرب آن را در صفات زيبا بكار مي‌برد، مثلاً فردي كه از نظر كَرَم در رده بالائي قرار گيرد، به عمل او «مجد» گفته مي‌شود و او را «ماجد» مي‌خوانند و چون كرمي بالاتر از كرم خدا نيست، خدا ماجد و مجيد است.

«راغب اصفهانی» نیز مي‌گويد: «مجد» گستردگي در كرم و جلال است، اگر خدا را مجيد مي‌ناميم، يا به خاطر برتري ذات و صفات او و يا گسترش كرم و احسان او است.

ولي ظاهراً «مجد» به معنای رفعت و عظمت است و مجيد كسی است كه دارای يكی از اين دو مبدأ است و وسعت در كرم از آثار و مظاهر آن است.

همچنین گفته شده كلمه مجيد از مجد است كه به معناي كرم و بزرگواري است و مجيد به معناي كريم است و كريم به كسي گويند كه خوان و سفره‌اي گسترده داشته باشد و خيرش براي مردم بسيار باشد.

منابع

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.