باطن (اسم الله)
«باطن»، به معناى مخفى از حواسّ[۱] و از اسماء و صفات خداوند است و در تفسیر آن این معانی را گفته اند: پنهان از دیدگان و گمانهاى آفریدهها؛[۲] غیرقابل ادراک با حواسّ؛ محیط بر هر امر باطنى.[۳]
واژه «باطن» یک بار در قرآن کریم همراه با «ظاهر» به عنوان وصف خدا به کار رفته است: «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ»؛ اوست اول و آخر و ظاهر و باطن، و او به هر چیزی داناست. (سوره حدید، ۳)
«ظاهر» از ماده «ظُهْر» گرفته شده که قسمت روشن چیز را مى گویند، و اگر نیمه روز را ظُهْر گویند چون روشن ترین نقطه از روز همان وقت نیمه آن است، و از این جا معنى «باطن» نیز روشن مى شود و آن قسمت خفا و پنهانى شیئ است. از این جهت به آن نقطه روشن از حیوانات «ظَهْر» و نقطه پنهان «بَطْن» گفته مى شود، و در قرآن نیز این دو لفظ به همین ملاک به کار رفته اند، آن جا که مى فرماید: «وَ ذَرُوا ظاهِرَ الإِثْمِ وَ باطنَهُ...»؛ (سوره انعام، ۱۲۰) گناهان آشکار و پنهان را ترک کنید.
بنابراین مقصود از توصیف خدا به «ظاهر» و «باطن»، ظهور و خفاى او است; اکنون باید دید چگونه خدا با این دو صفت متضاد، همزمان توصیف مى شود. در این جا مفسران وجوه گوناگونى گفته اند و فخر رازى ۲۴ وجه ذکر کرده که همگى از قبیل «تفسیر اشارى» است، نه تفسیر بیانى و ما به بیان سه وجه اکتفا مى کنیم:
- خدا به وسیله آیات و نشانه هاى خود آشکار است و همگى بر قدرت و علم نامحدود او گواهى مى دهند، ولى در عین حال واقعیت و کنه خدا براى ما پنهان است.
- خدا به آشکار و پنهان علم دارد. در معنى نخست ظاهر و باطن صفت خود خدا است، درحالى که در معنى دوم صفت مخلوقات است.
- اتصاف خدا به این دو صفت، از شئون احاطه او بر ماسوى است، از آن جا که بر همه چیز محیط است، هرچه را که ظاهر فرض کنیم، خدا أظْهر و آشکاتر از آن است و هرچه را که باطن فرض کنیم، چون خدا بر آن احاطه دارد، از آن پنهان تر خواهد بود.[۴]
عارفان در تقسیمى باطن را به همراه سه اسم «ظاهر»، «اول» و «آخر»، امهات اسماء دانسته، اسم جامع آنها را «الله» و «الرحمن» مىدانند و معتقدند اسمائى که به بطون تعلق دارد، در اسم باطن داخل است.[۵]
پانویس
منابع
- منشور جاوید، آیت الله جعفر سبحانی، ج ۲ ص ۱۵۸.
- فرهنگ قرآن، ج ۶.
- "باطن"، پرتال جامع علوم و معارف قرآن، بازیابی: ۲ شهریور ۱۳۹۳.