نور (اسم الله): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
سطر ۱: سطر ۱:
 
لفظ '''«نور»''' در [[قرآن کریم]] ۴۱ بار آمده، و فقط در یک مورد وصف [[خداوند]] قرار گرفته است، چنانکه مى‌فرماید:
 
لفظ '''«نور»''' در [[قرآن کریم]] ۴۱ بار آمده، و فقط در یک مورد وصف [[خداوند]] قرار گرفته است، چنانکه مى‌فرماید:
  
{{متن قرآن|«اَللّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الأَرضِ مَثَلُ نُورِهِ کمِشْکاة فِیها مِصْباحٌ اَلْمِصْباحُ فِى زُجاجَة اَلزُّجاجَةُ کأَنَّها کوْکبٌ دُرِّىٌّ یوقَدُ مِنْ شَجَرَة مُبارَکة زَیتُونَة لا شَرْقِیة وَ لاغَرْبیة یکادُ زَیتُها یُضىءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ على نُور یهْدِى اللّهُ لِنُورِهِ مَنْ یشاءُ وَ یضْرِبُ اللّهُ الأَمْثالَ لِلنّاسِ وَ اللّهُ بِکلِّ شَىء عَلِیمٌ}}»؛ ([[سوره نور]]/۳۵) «خدا نور آسمانها و زمین است، مثل نور او بسان چراغدانى<ref>«مشکات» غیر از «مصباح» است، دومى به معنى چراغ و اوّلى به معنى «چراغدان» است. اکنون باید دید مقصود از «چراغدان» چیست. تمدن صنعتى که تحولى در مسائل زندگى به وجود آورده، مصادیق قسمتى از مفاهیم را از ذهن ما گرفته است. با مراجعه به کتب لغت و تفاسیر روشن مى شود که در زمانهاى دیرینه در دیوار اتاق مجاور با حیاط طاقچه و یا روزنه اى مى ساختند و چراغ را در آن قرار مى دادند، و دو طرف آن را شیشه مى کردند تا هر دو نقطه (اتاق و حیاط) از آن نور بگیرد. نگارنده به خاطر دارد دورانى که هنوز استفاده از برق همگانى نشده بود در شبهاى تابستانى تبریز که پیوسته همراه با باد است، براى صیانت چراغ از طوفان و باد، چراغ را در «جاچراغى» ـ شیشه اى بزرگ به شکل مکعب ـ قرار مى دادند. در «لسان العرب» مى گوید: «کلّ کوّة لیست بنافذة مشکاة».</ref> است که در آن چراغى باشد، آن چراغ در درون شیشه، و آن شیشه بسان ستاره درخشنده، از روغن درخت پر برکت زیتون که نه شرقى است و نه غربى بر افروخته مى شود، نزدیک است روغن آن روشنى بخشد، هرچند آتشى به آن نرسد، نورى افزون بر نور دیگر، خدا هرکس را که بخواهد به سوى نور خود هدایت مى کند، خداوند براى انسانها مثالهایى مى آورد و خدا بر همه چیز آگاه است».
+
{{متن قرآن|« اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ ۖ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}» <ref>[[آیه 35 سوره نور|سوره نور،آیه ۳۵.]]</ref>؛ خدا نور آسمانها و زمین است، مثل نور او بسان چراغدانى<ref>«مشکات» غیر از «مصباح» است، دومى به معنى چراغ و اوّلى به معنى «چراغدان» است. اکنون باید دید مقصود از «چراغدان» چیست. تمدن صنعتى که تحولى در مسائل زندگى به وجود آورده، مصادیق قسمتى از مفاهیم را از ذهن ما گرفته است. با مراجعه به کتب لغت و تفاسیر روشن مى شود که در زمانهاى دیرینه در دیوار اتاق مجاور با حیاط طاقچه و یا روزنه اى مى ساختند و چراغ را در آن قرار مى دادند، و دو طرف آن را شیشه مى کردند تا هر دو نقطه (اتاق و حیاط) از آن نور بگیرد. نگارنده به خاطر دارد دورانى که هنوز استفاده از برق همگانى نشده بود در شبهاى تابستانى تبریز که پیوسته همراه با باد است، براى صیانت چراغ از طوفان و باد، چراغ را در «جاچراغى» ـ شیشه اى بزرگ به شکل مکعب ـ قرار مى دادند. در «لسان العرب» مى گوید: «کلّ کوّة لیست بنافذة مشکاة».</ref> است که در آن چراغى باشد، آن چراغ در درون شیشه، و آن شیشه بسان ستاره درخشنده، از روغن درخت پر برکت زیتون که نه شرقى است و نه غربى بر افروخته مى شود، نزدیک است روغن آن روشنى بخشد، هرچند آتشى به آن نرسد، نورى افزون بر نور دیگر، خدا هرکس را که بخواهد به سوى نور خود هدایت مى کند، خداوند براى انسانها مثالهایى مى آورد و خدا بر همه چیز آگاه است».
  
 
[[ابن فارس]] مى گوید: نور حاکى از روشنى است، و به روشنایى که به چشم مى تابد نور مى گویند، و آن روشنایى که از اجسامى مانند خورشید و ماه و ستارگان حاصل مى شود نیز نور نامیده مى شود، خلاصه هرچیزى که راه را روشن سازد، نور است.<ref>مقاییس اللغة، ابن فارس، "نور".</ref>
 
[[ابن فارس]] مى گوید: نور حاکى از روشنى است، و به روشنایى که به چشم مى تابد نور مى گویند، و آن روشنایى که از اجسامى مانند خورشید و ماه و ستارگان حاصل مى شود نیز نور نامیده مى شود، خلاصه هرچیزى که راه را روشن سازد، نور است.<ref>مقاییس اللغة، ابن فارس، "نور".</ref>
سطر ۷: سطر ۷:
 
ولى از نظر قرآن، نور معنى گسترده ترى دارد و آنچه را که راه سعادت را نیز روشن سازد، نور نامیده مى شود. به خاطر این گسترشى که در معنى نور وجود دارد، قرآن کریم امور معنوى را که راه سعادت را مى نمایانند نور مى نامد، مانند: [[پیامبر]]، [[قرآن]]، [[تورات]] و [[ایمان]]، چنان که مى فرماید:
 
ولى از نظر قرآن، نور معنى گسترده ترى دارد و آنچه را که راه سعادت را نیز روشن سازد، نور نامیده مى شود. به خاطر این گسترشى که در معنى نور وجود دارد، قرآن کریم امور معنوى را که راه سعادت را مى نمایانند نور مى نامد، مانند: [[پیامبر]]، [[قرآن]]، [[تورات]] و [[ایمان]]، چنان که مى فرماید:
  
*{{متن قرآن|«قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ»}}؛ ([[سوره مائده]]/۱۵) «از سوى خدا به سوى شما نور و کتاب روشنگر آمد».
+
*{{متن قرآن|«... قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ}}<ref>[[آیه 15 سوره مائده|سوره مائده،آیه ۱۵.]]</ref>؛ ...از سوى خدا به سوى شما نور و کتاب روشنگر آمد».
  
*{{متن قرآن|«...وَ أَنْزَلْنا إِلَیکمْ نُوراً مُبیناً}}»؛ ([[سوره نساء]]/۱۷۴) «به سوى شما نور روشنى بخش نازل نمودیم».
+
*{{متن قرآن|«... وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُبِينًا}}<ref>[[آیه 174 سوره نساء|سوره نساء،آیه ۱۷۴.]]</ref>؛... به سوى شما نور روشنى بخش نازل نمودیم».
  
*{{متن قرآن|«إِنّا أَنْزَلْنَا التَوراة فِیها هدىً وَ نور...}}»؛ ([[سوره مائده]]/۴۴) «ما تورات که در آن راهنمایى و روشنایى است نازل کردیم».
+
*{{متن قرآن|«إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ...}}<ref>[[آیه 44 سوره مائده|سوره مائده،آیه ۴۴.]]</ref>؛ ما تورات که در آن راهنمایى و روشنایى است نازل کردیم...».
  
*{{متن قرآن|«اللّهُ وَلِىُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ...}}»؛ ([[سوره بقره]]/۲۵۷) «خداى ولى کسانى است که ایمان آورده اند، آنان را از تاریکى به سوى نور هدایت مى کند».
+
*{{متن قرآن|« اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ...}}<ref>[[آیه 257 سوره بقره|سوره بقره،آیه ۲۵۷.]]</ref>؛ خداى ولى کسانى است که ایمان آورده اند، آنان را از تاریکى به سوى نور هدایت مى کند...».
  
 
[[آیه]] اخیر در صدد بیان شأن خدا است و آن این که افراد مؤمن در پرتو [[ولایت]] خدا از [[کفر]] خارج شده و به وادى [[ایمان]] وارد مى شوند.
 
[[آیه]] اخیر در صدد بیان شأن خدا است و آن این که افراد مؤمن در پرتو [[ولایت]] خدا از [[کفر]] خارج شده و به وادى [[ایمان]] وارد مى شوند.
سطر ۲۵: سطر ۲۵:
 
در آیه یاد شده، خدا نور آسمانها و زمین معرفى شده است، زیرا پدید آرنده آسمانها و زمین است. در این مورد سخنى را که قبلاً از [[امام حسین]] (علیه‌السلام) نقل کردیم به یاد آرید: «أیکون لغیرک من الظهور ما لیس لک حتّى یکون هو المُظْهِر لک»؛<ref>دعاى عرفه، مفاتیح الجنان.</ref> آیا براى غیر تو ظهور و بروزى هست که براى تو نیست تا این که ظاهر کننده تو باشد؟
 
در آیه یاد شده، خدا نور آسمانها و زمین معرفى شده است، زیرا پدید آرنده آسمانها و زمین است. در این مورد سخنى را که قبلاً از [[امام حسین]] (علیه‌السلام) نقل کردیم به یاد آرید: «أیکون لغیرک من الظهور ما لیس لک حتّى یکون هو المُظْهِر لک»؛<ref>دعاى عرفه، مفاتیح الجنان.</ref> آیا براى غیر تو ظهور و بروزى هست که براى تو نیست تا این که ظاهر کننده تو باشد؟
  
از اطلاق لفظ نور بر خدا مى توان نتیجه گرفت که وجود خدا آشکار است و هیچ نوع ابهامى به وجود او راه ندارد، او به خودى خود آشکار است، و ظهور اشیاى دیگر در پرتو او صورت مى گیرد، و به خاطر همین ظهور تکوینى است که تمام ذرات جهان تسبیح گوى او مى باشند، چنان که مى فرماید: {{متن قرآن|«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ یسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِى السَّماواتِ والأَرضِ وَ الطَّیر صافّات کلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبیحَهُ...}}»؛ ([[سوره نور]]/۴۱) «ندیدى که آنچه در آسمانها و زمین است و مرغان پرواز کننده خدا را تسبیح مى کنند، و هر یک دعا و تسبیح خود را مى داند».
+
از اطلاق لفظ نور بر خدا مى توان نتیجه گرفت که وجود خدا آشکار است و هیچ نوع ابهامى به وجود او راه ندارد، او به خودى خود آشکار است، و ظهور اشیاى دیگر در پرتو او صورت مى گیرد، و به خاطر همین ظهور تکوینى است که تمام ذرات جهان تسبیح گوى او مى باشند، چنان که مى فرماید: {{متن قرآن|«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ ۖ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ...}}<ref>[[آیه 41 سوره نور|سوره نور،آیه ۴۱.]]</ref>؛ ندیدى که آنچه در آسمانها و زمین است و مرغان پرواز کننده خدا را تسبیح مى کنند، و هر یک دعا و تسبیح خود را مى داند...».
  
هرگاه این موجودات، خدا را تسبیح مى گویند، طبعاً او را مى شناسند، زیرا تسبیح با جهل ونا آگاهى معنى ندارد، و از آیه دیگر استفاده مى شود تمام ذرات جهان هستى ثناگویان درگاه هستى مى باشند، هرچند انسان کیفیت آن را نمى داند، چنان که مى فرماید: {{متن قرآن|«...وَ إِنْ مِنْ شَىء إِلاّ یسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ...}}»؛ ([[سوره اسراء]]/۴۴) «چیزى نیست مگر این که با ستایش خود خدا را تنزیه کنند، ولى شما تنزیه آنها را نمى فهمید».
+
هرگاه این موجودات، خدا را تسبیح مى گویند، طبعاً او را مى شناسند، زیرا تسبیح با جهل ونا آگاهى معنى ندارد، و از آیه دیگر استفاده مى شود تمام ذرات جهان هستى ثناگویان درگاه هستى مى باشند، هرچند انسان کیفیت آن را نمى داند، چنان که مى فرماید: {{متن قرآن|«...وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَٰكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُ...}}»<ref>[[آیه 44 سوره اسراء|سوره اسراء،آیه ۴۴.]]</ref>؛... چیزى نیست مگر این که با ستایش خود خدا را تنزیه کنند، ولى شما تنزیه آنها را نمى فهمید...».
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ دسامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۶:۴۸

لفظ «نور» در قرآن کریم ۴۱ بار آمده، و فقط در یک مورد وصف خداوند قرار گرفته است، چنانکه مى‌فرماید:

« اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ ۖ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» [۱]؛ خدا نور آسمانها و زمین است، مثل نور او بسان چراغدانى[۲] است که در آن چراغى باشد، آن چراغ در درون شیشه، و آن شیشه بسان ستاره درخشنده، از روغن درخت پر برکت زیتون که نه شرقى است و نه غربى بر افروخته مى شود، نزدیک است روغن آن روشنى بخشد، هرچند آتشى به آن نرسد، نورى افزون بر نور دیگر، خدا هرکس را که بخواهد به سوى نور خود هدایت مى کند، خداوند براى انسانها مثالهایى مى آورد و خدا بر همه چیز آگاه است».

ابن فارس مى گوید: نور حاکى از روشنى است، و به روشنایى که به چشم مى تابد نور مى گویند، و آن روشنایى که از اجسامى مانند خورشید و ماه و ستارگان حاصل مى شود نیز نور نامیده مى شود، خلاصه هرچیزى که راه را روشن سازد، نور است.[۳]

ولى از نظر قرآن، نور معنى گسترده ترى دارد و آنچه را که راه سعادت را نیز روشن سازد، نور نامیده مى شود. به خاطر این گسترشى که در معنى نور وجود دارد، قرآن کریم امور معنوى را که راه سعادت را مى نمایانند نور مى نامد، مانند: پیامبر، قرآن، تورات و ایمان، چنان که مى فرماید:

  • «... قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ[۴]؛ ...از سوى خدا به سوى شما نور و کتاب روشنگر آمد».
  • «... وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُبِينًا[۵]؛... به سوى شما نور روشنى بخش نازل نمودیم».
  • «إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ...[۶]؛ ما تورات که در آن راهنمایى و روشنایى است نازل کردیم...».
  • « اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ...[۷]؛ خداى ولى کسانى است که ایمان آورده اند، آنان را از تاریکى به سوى نور هدایت مى کند...».

آیه اخیر در صدد بیان شأن خدا است و آن این که افراد مؤمن در پرتو ولایت خدا از کفر خارج شده و به وادى ایمان وارد مى شوند.

مسلماً نور در محاورات عرب همان نور حسى است، ولى از طریق استعاره و مناسبتى که میان نور حسى و هدایت هاى الهى هست، هدایت هاى الهى و اسباب آنها نیز نور نامیده شده است.

در آیه گذشته، خدا به عنوان «نور» معرفى شده است، و نکته آن این است که «نور» چیزى است که خود ظاهر است و اشیاى دیگر را نیز ظاهر مى سازد، و وجود خدا نیز همین گونه است، زیرا وجود خدا قائم به ذات و ظاهر به نفس است، و قیام و ظهور سایر موجودات به واسطه او است، و از آنجا که تعریف نور حسى، بر وجود خدا نیز منطبق است، خدا نور نامیده شده است.

از آنجا که نور داراى مراتب است، از نور ضعیف گرفته تا متوسط و شدید، وجودى که ظاهر کننده اشیا است نیز داراى مراتب مختلف است، ولى در عین حال، وجود امکانى که خود روشنى بخش است، وابسته به نور واجب بوده و یک لحظه جدایى از منشأ، مایه نابودى آن است.

در آیه یاد شده، خدا نور آسمانها و زمین معرفى شده است، زیرا پدید آرنده آسمانها و زمین است. در این مورد سخنى را که قبلاً از امام حسین (علیه‌السلام) نقل کردیم به یاد آرید: «أیکون لغیرک من الظهور ما لیس لک حتّى یکون هو المُظْهِر لک»؛[۸] آیا براى غیر تو ظهور و بروزى هست که براى تو نیست تا این که ظاهر کننده تو باشد؟

از اطلاق لفظ نور بر خدا مى توان نتیجه گرفت که وجود خدا آشکار است و هیچ نوع ابهامى به وجود او راه ندارد، او به خودى خود آشکار است، و ظهور اشیاى دیگر در پرتو او صورت مى گیرد، و به خاطر همین ظهور تکوینى است که تمام ذرات جهان تسبیح گوى او مى باشند، چنان که مى فرماید: «أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ ۖ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ...[۹]؛ ندیدى که آنچه در آسمانها و زمین است و مرغان پرواز کننده خدا را تسبیح مى کنند، و هر یک دعا و تسبیح خود را مى داند...».

هرگاه این موجودات، خدا را تسبیح مى گویند، طبعاً او را مى شناسند، زیرا تسبیح با جهل ونا آگاهى معنى ندارد، و از آیه دیگر استفاده مى شود تمام ذرات جهان هستى ثناگویان درگاه هستى مى باشند، هرچند انسان کیفیت آن را نمى داند، چنان که مى فرماید: «...وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَٰكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُ...»[۱۰]؛... چیزى نیست مگر این که با ستایش خود خدا را تنزیه کنند، ولى شما تنزیه آنها را نمى فهمید...».

پانویس

  1. سوره نور،آیه ۳۵.
  2. «مشکات» غیر از «مصباح» است، دومى به معنى چراغ و اوّلى به معنى «چراغدان» است. اکنون باید دید مقصود از «چراغدان» چیست. تمدن صنعتى که تحولى در مسائل زندگى به وجود آورده، مصادیق قسمتى از مفاهیم را از ذهن ما گرفته است. با مراجعه به کتب لغت و تفاسیر روشن مى شود که در زمانهاى دیرینه در دیوار اتاق مجاور با حیاط طاقچه و یا روزنه اى مى ساختند و چراغ را در آن قرار مى دادند، و دو طرف آن را شیشه مى کردند تا هر دو نقطه (اتاق و حیاط) از آن نور بگیرد. نگارنده به خاطر دارد دورانى که هنوز استفاده از برق همگانى نشده بود در شبهاى تابستانى تبریز که پیوسته همراه با باد است، براى صیانت چراغ از طوفان و باد، چراغ را در «جاچراغى» ـ شیشه اى بزرگ به شکل مکعب ـ قرار مى دادند. در «لسان العرب» مى گوید: «کلّ کوّة لیست بنافذة مشکاة».
  3. مقاییس اللغة، ابن فارس، "نور".
  4. سوره مائده،آیه ۱۵.
  5. سوره نساء،آیه ۱۷۴.
  6. سوره مائده،آیه ۴۴.
  7. سوره بقره،آیه ۲۵۷.
  8. دعاى عرفه، مفاتیح الجنان.
  9. سوره نور،آیه ۴۱.
  10. سوره اسراء،آیه ۴۴.

منابع

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.


قرآن
متن و ترجمه قرآن
اوصاف قرآن (اسامی و صفات قرآن، اعجاز قرآن، عدم تحریف در قرآن)
اجزاء قرآن آیه، سوره، جزء، حزب، حروف مقطعه
ترجمه و تفسیر قرآن تاریخ تفسیر، روشهای تفسیری قرآن، سیاق آیات، اسرائیلیات، تاویل، فهرست تفاسیر شیعه، فهرست تفاسیر اهل سنت، ترجمه های قرآن
علوم قرآنی تاریخ قرآن: نزول قرآن، جمع قرآن، شان نزول، کاتبان وحی، قراء سبعه
دلالت الفاظ قرآن: عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید، محکم و متشابه، مفهوم و منطوق، نص و ظاهر، ناسخ و منسوخ
تلاوت قرآن تجوید، آداب قرائت قرآن، تدبر در قرآن
رده ها: سوره های قرآن * آیات قرآن * واژگان قرآنی * شخصیت های قرآنی * قصه های قرآنی * علوم قرآنی * معارف قرآن
مسابقه از خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه