سنجش مقاله انجام نشده است

امام علی علیه السلام: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اقدامات حضرت)
 
(۱۴۶ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{عالی}}
 
{{عالی}}
{{شناسنامه ائمه
+
'''[[امیرالمؤمنین]] علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام)''' [[امامت|امام]] اول [[شیعه|شیعیان]]، پسر عمو و داماد [[حضرت محمد]] (صلی الله علیه وآله)، همسر [[حضرت زهرا]] (علیهاالسلام) و پدر [[امام حسن]] و [[امام حسین ]] (علیهماالسلام) است. آن حضرت اولین مردی است که به پیامبر اسلام [[ایمان]] آورد و همواره یار و یاور ایشان بود. پیامبر اکرم حضرت علی را به دستور خدا در [[غدیر خم]] به عنوان جانشین خود تعیین نمود و از مردم برای او [[بیعت]] گرفت، اما پس از [[رحلت پيامبر اسلام|رحلت پیامبر]] در سال ۱۱ هجری، عده‌ای از [[مهاجرین]] و [[انصار]] از این دستور سرپیچی نموده و به طور خودسرانه در [[سقیفه بنی ساعده|سقیفه بنی‌ساعده]] با [[ابوبکر]] به عنوان [[خليفه|خلیفه]] مسلمانان بیعت نمودند! این واقعه موجب شد که آن حضرت عملا در سال ۳۵ هجری و پس از [[عثمان]] به [[خلافت]] برسد. دوران حکومت ایشان عموما به درگیری با [[معاویه]]، [[جنگ جمل|اصحاب جمل]] و [[خوارج]] گذشت و سرانجام آن حضرت در سال ۴۰ هجری در ۶۳ سالگی به دست یکی از خوارج به نام [[ابن ملجم مرادی]] به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رسید. موضوع خلافت امام علی (علیه‌السلام) مسئله‌ای است که به سبب آن مسلمانان به دو گروه [[شیعه]] و [[سنی]] تقسیم می‌گردند؛ شیعیان، آن حضرت را خلیفه بلافصل پیامبر (صلی الله علیه وآله) و [[اهل سنت]]، چهارمین خلیفه می‌دانند.{{شناسنامه ائمه
|عنوان امام=امام علی علیه السلام|مقام=امام اول|نام=علی|لقب=امیرالمؤمنین، مرتضی،حیدر کرار، اسدالله، امام متقین، سید عرب، |کنیه=ابو الحسن،ابوتراب|پدر=ابوطالب علیه السلام|مادر= فاطمه بنت اسد |تاریخ ولادت=13 رجب سال سی ام عام الفیل|محل ولادت=مکه، [[خانه کعبه]]|مدت امامت=30 سال|مدت عمر=63 سال |تاریخ شهادت=21 رمضان سال 40 هجری|قاتل=ابن ملجم مرادی لعنه الله |محل دفن=نجف اشرف}}
+
|عنوان امام=امام علی علیه السلام
[[پرونده:Emam_ali.jpg|270px|thumb|left|مرقد امام علی علیه السلام در نجف اشرف]]
+
|تصویر = پرونده: H1151.jpg
 +
|مقام = امام اول
 +
|نام = علی  
 +
|لقب = امیرالمؤمنین، مرتضی، حیدر کرار، امام متقین
 +
|کنیه = ابو الحسن، ابو تراب
 +
|پدر = ابوطالب علیه السلام
 +
|مادر= [[فاطمه بنت اسد]]
 +
|تاریخ ولادت = ۱۳ [[رجب]] سال ۳۰ [[عام الفیل]]
 +
|محل ولادت =[[مکه]]، [[خانه کعبه]]
 +
|مدت امامت = ۳۰ سال
 +
|مدت عمر = ۶۳ سال
 +
|تاریخ شهادت = ۲۱ [[رمضان]] سال ۴۰ هجری
 +
|علت شهادت = ضربت خوردن در محراب نماز
 +
|قاتل = ابن ملجم مرادی لعنة الله علیه
 +
|محل دفن = [[نجف اشرف]]}}
 +
==ولادت و نسب==
 +
علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام در سی‌ام [[عام الفیل]] (۱۰ سال پیش از [[بعثت]]) در روز جمعه سیزدهم ماه [[رجب]]<ref>الإرشاد، المفید ،ج‏۱،ص:۵؛إعلام الورى، الطبرسی ،ج‏۱،ص:۳۰۶</ref> در خانه [[کعبه]]<ref>إثبات الهداة، الحر العاملی ،ج‏۳،ص:۴۴۱ ؛ تذکرة الخواص، سبط بن الجوزی ،ص:۲۰؛ کشف الغمة ج۱ ص۱۲۵؛ إزالة الخفاء (ط باکستان) ص۲۵۱؛ مرآة المؤمنین (ط الهند) ص۲۱؛ حلیة الأبرار ج۲ ص۲۱ </ref> متولد شد. پدر ایشان [[ابوطالب]] عموی گرامی [[رسول خدا]] (صلی الله علیه و آله) و مادرش [[فاطمه بنت اسد]] نام داشتند، که هر دو از تیره [[بنی هاشم]] از قبیله [[قریش]] در [[مکه]] بودند.<ref>الأئمة الإثنا عشر، ابن طولون ،ص:۴۷</ref> 
  
امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) امام اول [[شیعه| شیعیان]]، چهارمین [[خلیفه]] [[اهل سنت]]، جانشین بر حق،داماد و پسر عموی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است.وی فرزند [[ابوطالب]] و [[فاطمه بنت اسد]]،همسر [[ حضرت زهرا]] (سلام الله علیها) و پدر [[امام حسن ]] (علیه السلام)و [[امام حسین ]] (علیه اسلام) و [[زینب کبری سلام الله علیها ]] است.ایشان در سیزدهم رجب، سی سال پس از واقعه اصحاب فیل در داخل خانه کعبه  متولد شدند.پس از بعثت [[رسول خدا]] (صل الله علیه و آله و سلم) ایشان اولین مردی بودند که اسلام آوردند و در تمام سختی ها یار و یاور پیامبر (صل الله علیه و آله) بودند. حضرت در سال 40 هجری در 63 سالگی به دلیل کینه ای که [[خوارج]] نسبت به ایشان داشتند و به دست [[ابن ملجم مرادی]] به شهادت رسیدند.
+
[[پرونده: Emam_ali.jpg|thumb|left|مرقد امام علی علیه‌السلام در نجف اشرف]]
  
== نسب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب ==
+
هنگامى که حضرت علی (علیه السلام) متولّد شد، مادرش فاطمه بنت اسد، او را «حیدرة» (به معنای شیر) نامید. سپس او و ابوطالب، به الهام الهى توافق کردند که وى را «على» بنامند.
نسب ایشان عبارت است از: علي بن أبي طالب، بن عبد المطلب، بن هاشم بن عبد مناف، بن قصي، بن كلاب، بن مرة، بن كعب، بن لؤي، بن غالب، بن فهر، بن مالك، بن النضر، بن كنانة، بن خزيمة، بن مدركة، بن إلياس، بن مضر، بن نزار، بن معد، بن عدنان..
 
  
و نسب مادرشان عبارت است از: فاطمة بنت أسد، بن هاشم، بن عبد مناف، بن قصي..
+
فاطمه بنت اسد می گوید: «إنی دخلت بیت الله الحرام، وأکلت من ثمار الجنة وأرزاقها، فلما أردت أن أخرج هتف بی هاتف: یا فاطمة! سمّیه علیاً، فهو علیّ، والله العلی الأعلى یقول: إنی شققت اسمه من اسمی، وأدّبته بأدبی، ووقَّفته على غامض علمی، وهو الذی یکسّر الأصنام فی بیتی، وهو الذی یؤذّن فوق ظهر بیتی، ویقدسنی ویمجدنی، فطوبى لمن حبه وأطاعه، و ویل لمن عصاه وأبغضه»؛<ref>موسوعة الإمام علی بن أبی طالب علیه السلام فی الکتاب والسنة والتاریخ، ج۱ ص۷۶-۷۷؛ علل الشرائع، ج۱ ص۱۶۴؛ معانی الأخبار، ص۶۲ و ۶۳؛ روضة الواعظین، ص۷۷؛ الأمالی، شیخ الصدوق، ص۱۹۵؛ الأمالی للشیخ الطوسی، ص۷۰۷؛ الثاقب فی المناقب، ابن حمزة الطوسی ص۱۹۷ و ۱۹۸؛ الجواهر السنیة، شیخ حر العاملی، ص۲۳۰؛ حلیة الأبرار، سید هاشم البحرانی، ج۲ ص۲۲ ومدینة المعاجز ج۱ ص۴۸ وبحار الأنوار ج۳۵ ص۹؛ بشارة المصطفى، محمد بن علی الطبری، ص۲۷؛ کشف الغمة، إربلی، ج۱ ص۶۱؛ کشف الیقین، علامة الحلی، ص۱۹.</ref> «من به درون کعبه رفتم و از میوه ها و روزى هاى بهشتى خوردم. پس چون خواستم بیرون بیایم، کسى مرا ندا داد: اى فاطمه! او را «على» بنام که او علىّ (بلند مرتبه) است و خداوندِ علىّ اعلى مى فرماید: نامش را از نام خود برگرفته ام و به ادب خود، تربیتش کرده ام و بر دشوارى هاى دانشم آگاهش کرده ام. اوست که بت ها را در خانه ام مى شکند، و اوست که بر بام خانه ام اذان مى گوید و مرا تقدیس و تمجید مى کند. پس خوشا به سعادت کسى که دوستش بدارد و اطاعتش کند، و واى بر کسى که سرپیچى اش کند و دشمنش بدارد!».
  
رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) در مورد نسب خودشان و حضرت علی (علیه اسلام) می فرمایند:أنا وعلي من شجرة واحدة، وسائر الناس من شجر شتى<ref>المناقب للخوارزمي ص143 وكشف الغمة للإربلي ج1 ص300 وإقبال الأعمال للسيد ابن طاووس ج1 ص506 ومناقب الإمام أمير المؤمنين "عليه السلام" للكوفي ج1 ص469 و 460 وج2 ص230 والمزار لابن المشهدي ص576 والأربعون حديثاً لمنتجب الدين ابن بابويـه ص35 وبحار الأنـوارج21 ص279 ـ 280 وج23 ص230 وج35 ص301 وج38 ص188 و 309 وج40 ص78 وج99 ص106. ومستدرك سفينة البحار ج5 ص361 والإمام علي بن أبي طالب "عليه السلام" للهمداني ص72 ـ 73 و 293 و 364 ومجمع الزوائد للهيثمي ج9 ص100 والمعجم الأوسط للطبراني ج4 ص263 وكنز العمال ج11 ص608 وتفسير فرات الكوفي ص161 ومجمع البيان ج2 ص311 وج9 ص48 وخصائص الوحي المبين لابن البطريق ص242 والتفسير الصافي ج4 ص373 وج6 ص366 وتفسير الميزان ج11 ص296 وشواهد التنزيل للحاكم الحسكاني ج1 ص377 وج2 ص203.</ref>
+
==همسران و فرزندان==
 +
امام علی (علیه السلام) در [[ذی الحجه|ذى الحجّه]] سال دوم هجرى<ref>إربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج ۱، ص ۳۶۴، مکتبة بنی هاشم، تبریز، ۱۳۸۱ق</ref> و در سن ۲۴ سالگی با [[حضرت فاطمه زهرا]] (سلام الله علیها) دختر [[پیامبر اسلام]]، [[ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه علیهماالسلام|ازدواج]] نمود. فرزندان آن حضرت از حضرت فاطمه علیها السلام عبارتند از: [[امام حسن علیه السلام|امام حسن]] علیه السلام، [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیه السلام، [[حضرت زینب سلام الله علیها|حضرت زینب]] علیهاالسلام و [[ام کلثوم دختر علی بن ابی طالب|حضرت ام کلثوم]] علیهاالسلام.<ref>ارشاد، ج ۱، ص ۳۵۶</ref>  
  
پدر آن حضرت [[ابوطالب]] پسر [[عبدالمطلب]] بوده که با عبدالله پدر حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم برادر اعیانی (پدری و مادری) بوده و مادر آن حضرت، [[فاطمه بنت اسد]] بن [[هاشم]] بن [[عبدمناف]] بوده و آن حضرت و برادرانش اول هاشمی بودند که پدر و مادرشان هر دو هاشمی بودند.
+
ایشان تا زمان [[شهادت حضرت فاطمه علیهاالسلام|شهادت حضرت فاطمه]] (سلام الله علیها) همسر دیگری نداشتند. ولی پس از آن، همسرانی اختیار کرد؛ [[امامه دختر ابی العاص]]،<ref>این ازدواج  بنا به وصیت زهرا سلام الله علیها انجام شد که به على علیه السلام گفت: «او براى فرزندانم همچون من است» نک:روضة الواعظین: ص ۱۶۸، کتاب سلیم بن قیس: ج ۲ ص ۸۷۰ ح ۴۸ وراجع علل الشرائع: ص ۱۸۸ ح ۲</ref> [[اسماء دختر عمیس]]،<ref>الطبقات الکبرى: ج۸ ص۲۸۵، تهذیب الکمال: ج۳۵ ص۱۲۷ الرقم ۷۷۸۴، تاریخ الطبری: ج ۵ ص ۱۵۴، الکامل فی التاریخ: ج ۲ ص ۴۴۰، حلیة الأولیاء: ج ۲ ص ۷۵ ح ۱۵۸، سیر أعلام النبلاء: ج ۲ ص ۲۸۳ الرقم ۵۱، اُسد الغابة: ج ۷ ص ۱۳ الرقم ۶۷۱۳، الاستیعاب: ج ۴ ص ۳۴۸ الرقم ۳۲۶۴، الإصابة: ج ۸ ص ۱۵ الرقم ۱۰۸۰۹</ref> فاطمه دختر حِزام ([[ام البنین]])<ref>مقاتل الطالبیین: ص ۹۰ </ref> از همسران آن حضرت بودند.  
  
== همسران و فرزندان امیرالمؤنین علی (علیه اسلام) ==
+
در مورد تعداد [[فرزندان امام على علیه السلام|فرزندان امام على]] (علیه السلام) مورّخان، بر عدد واحدى اتّفاق ندارند؛ [[شیخ مفید]]، آنان را ۲۷ پسر و دختر مى داند<ref>الإرشاد: ج ۱ ص ۳۵۴ </ref> و [[ابن سعد]]، تعداد آنان را به ۳۴ نفر مى رساند<ref>الطبقات الکبرى: ج ۳ ص ۲۰ </ref> و مِزّى، آنان را ۳۹ نفر مى شمارد.<ref>تهذیب الکمال: ج ۲۰ ص ۴۷۹ الرقم ۴۰۸۹</ref> اختلاف موجود در کتاب هاى تاریخى را مى توان ناشى از تداخل نام ها و [[کنیه]] ها و تکرار برخى از آنها دانست. [[حضرت عباس]] علیه السلام فرزند [[ام البنین]] و [[محمد بن حنفیه]] فرزند [[خوله حنفیه|خوله بنت جعفر]]، دو فرزند دیگر آن حضرت هستند که شهرت تاریخی دارند.  
=== همسران حضرت ===
 
مورخان تعداد [[همسران حضرت علی (علیه اسلام)|همسران حضرت]] را نه<ref>دائرة المعارف الاسلامیة الشیعة، ج 1، ص 95، حسن الأمین و منتهی الآمال، ج ص 220، شیخ عباس قمی</ref> نفر ذکر کرده اند که در زمان حیات حضرت زهرا(س) تنها ایشان همسر امیرالمؤمنین بوده اند و پس از آن نیز در هر زمان تنها چهار نفر همسر ایشان بوده اند. از جمله این زنان عبارتند از :
 
#''' [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها]] ''' : ایشان اولین همسر حضرت و تنها همسر ایشان از سال اول هجری تا زمان به شهادت رسیدنشان توسط غاصبان خلافت بودند.بی شک ماجرای [[ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س)]] الگویی بی مانند برای تمام انسان ها می باشد. امیرالمؤمنین در حالی که 24 سال داشتند به نقل اکثر علما و مورخین در روز اول ذی الحجه سال اول هجری با حضرت زهرا(س) ازدواج کردند و ثمره این این ازدواج درخت گهربار امامت بود.
 
# '''اُمامه دختر ابو العاص''' :او دختر زينب ، دختر پيامبر خداست . زينب ، پيش از اسلام با ابو العاص ، خواهرزاده خديجه (و پسر خاله خويش) ، ازدواج كرده بود.بنا به وصيّت زهرا عليها السلام با او ازدواج كرد. فاطمه زهرا عليها السلام به على عليه السلام گفت: «او براى فرزندانم همچون من است<ref>روضة الواعظين : ص ۱۶۸ ، كتاب سليم بن قيس : ج ۲ ص ۸۷۰ ح ۴۸ وراجع علل الشرائع : ص ۱۸۸ ح ۲ </ref>». وی تا زمان به شهادت رسیدن حضرت ، همسر ایشان بود.
 
#'''اسماء دختر عُمَيس خَثعَمى''':و از زنان بزرگ در تاريخ اسلام و جزو نخستين زنانى است كه به پيامبر صلى الله عليه و آله ايمان آوردند . اسماء با جعفر بن ابى طالب ، ازدواج كرد.چون جعفر به شهادت رسيد ، به ازدواج ابو بكر درآمد و [[محمد بن ابی بكر]] را به دنيا آورد كه قهرمان پايدارى در ولايت على عليه السلام است.اسماء پس از فوت ابو بكر ، به ازدواج امام على عليه السلام درآمد<ref>الطبقات الكبرى : ج۸ ص۲۸۵ ، تهذيب الكمال : ج۳۵ ص۱۲۷ الرقم ۷۷۸۴ ، تاريخ الطبري : ج ۵ ص ۱۵۴ ، الكامل في التاريخ : ج ۲ ص ۴۴۰ ، حلية الأولياء : ج ۲ ص ۷۵ ح ۱۵۸ ، سير أعلام النبلاء : ج ۲ ص ۲۸۳ الرقم ۵۱ ، اُسد الغابة : ج ۷ ص ۱۳ الرقم ۶۷۱۳ ، الاستيعاب : ج ۴ ص ۳۴۸ الرقم ۳۲۶۴ ، الإصابة : ج ۸ ص ۱۵ الرقم ۱۰۸۰۹</ref> و يحيى را برايش به دنيا آورد و تا زمان شهادت امام عليه السلام با او بود .
 
#''' فاطمه دختر حِزام ([[ام البنين]]) ''' : وى از شخصيت هاى درخشان در تاريخ اسلام است و به خانواده اى منسوب است كه در شجاعت و شهامت و پيكار ، نظير ندارند . ایشان را عقیل برادر حضرت علی علیه اسلام به برای حضرت انتخاب کرد<ref>عمدة الطالب : ص ۳۵۷ </ref>.اُمّ البنين ، شاعرى زبان آور و بزرگ بود . چهار پسرش را در ركاب امام حسين عليه السلام به كربلا فرستاد که همگی به شهادت رسیدند<ref>مقاتل الطالبيّين : ص ۹۰ </ref>
 
  
همچینن حضرت دارای هفده کنیز بوده اند<ref>تاريخ الإسلام للذهبي : ج ۳ ص ۶۵۲ عن الإمام الصادق عليه السلام ، البداية والنهاية : ج ۷ ص ۳۳۳ من دون إسنادٍ إلى المعصوم ؛ دعائم الإسلام : ج ۲ ص ۱۹۲ ح ۶۹۶ عن الإمام الصادق عليه السلام وفيهما «ترك عليّ أربع نسوة وتسع عشرة سرّيّة» </ref> که برخی از آنان برای ایشان فرزند آورده و به ام ولد مشهور گشتند.
+
==القاب و کنیه‌ها==
 +
امام علی علیه السلام، القاب و اوصاف بسیارى دارد که هر کدام، اشاره دارد به بُعدى از ابعاد والاى شخصیت ایشان دارد. بیشتر این القاب را [[پیامبر خدا]] (صلی الله علیه وآله) به ایشان داده بودند.
 +
برخى از این القاب چنین اند: «[[امیرالمومنین|أمیرالمؤمنین]]»، «إمام المتّقین»، «قائد الغُرِّ المُحَجَّلین»، «سید المسلمین»، «سید المؤمنین»، «[[یعسوب الدین|یعسوب المؤمنین]]»، «[[الانزع البطین|الأنزع البطین]]»، «أعلمُ الاُمّة»، «أقضَى الاُمّة»، «أوّلُ مَن أسلَمَ»، «أوّلُ مَن صلّى»، «خیر البشر»، «عمود الدین»، «سید العرب»، «رایة الهدى»، «باب الهدى»، «حَیدر»، «المرتضى»، «الولىّ» و «الوصىّ»<ref>تذکرة الخواصّ: ص ۵ </ref> و... . 
  
=== فرزندان حضرت ===
+
بر اساس برخی روایات لقب «[[امیرالمؤمنین]]»، اختصاص به على علیه السلام داشته و دیگران حتی سایر [[امامان معصوم]] علیهم السلام را با این لقب نمی خوانند.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج۳۷، ص۳۳۴؛ وسائل‌الشیعة، حر عاملی، ج۱۴، ص۶۰۰. </ref>
مورّخان ، بر عدد واحدى در تعداد [[فرزندان امام على علیه السلام]] اتّفاق ندارند . شيخ مفيد ، آنان را ۲۷ پسر و دختر مى داند<ref>الإرشاد : ج ۱ ص ۳۵۴ </ref> و ابن سعد ، تعداد آنان را به ۳۴ نفر مى رساند<ref>الطبقات الكبرى : ج ۳ ص ۲۰ </ref> و مِزّى ، آنان را ۳۹ نفر مى شمارد<ref>تهذيب الكمال : ج ۲۰ ص ۴۷۹ الرقم ۴۰۸۹</ref>.
+
به عنوان نمونه پیامبر خدا صلى الله علیه وآله فرمود: آن گاه که شبانه به آسمان برده شدم و میان من و پروردگارم فاصله اى جز به اندازه دو سرِ کمان یا کمتر از آن نبود، پروردگارم آنچه که باید به من [[وحى]] کند، وحى کرد و سپس فرمود: «اى محمّد! به على بن ابى طالب، امیر مؤمنان، سلام برسان، که پیش از او هیچ کس را به این نام ننامیده ام و پس از او نیز کسى را به این نام نمى نامم».<ref>الأمالی للصدوق: ص ۶۳۴ ح ۸۵۰ بحار الأنوار: ج ۳۸ ص ۱۰۶ ح ۳۴. </ref> در منابع [[اهل سنت]] نیز روایاتی وجود دارد که در آنها پیامبر او را به امیرالمؤمنین توصیف نموده است.<ref>برای نمونه بنگرید: مناقب ابن مردویه، ص ۶۲؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۲۵ق، ج۴۲، ص۳۰۳ و ۳۸۶</ref>
اختلاف موجود در كتاب هاى تاريخى را مى توان ناشى از تداخل نام ها و كنيه ها و تكرار برخى از آنها دانست. برخی از فرزندان حضرت عبارتند اند:
 
#[[امام حسن علیه السلام]]
 
#[[امام حسین علیه السلام]]
 
#[[حضرت زینب سلام الله علیها]]
 
#[[ام کلثوم دختر علی بن ابی طالب | حضرت ام کلثوم سلام الله علیها]]
 
#[[محمد بن حنفیه]]
 
#[[حضرت عباس علیه السلام]]
 
و .....
 
  
==ولادت امام علی علیه السلام==
+
عنوان «الوصىّ» نیز، در زمان حیاتِ پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای على (علیه السلام) مشهور بود، زیرا رسول خدا در زمان حیات خود بارها ایشان را با این عنوان یاد کردند. به عنوان نمونه در روز دعوت خویشاوندان که به [[حدیث یوم الدار|یوم الدار]] یا یوم الانذار معروف است فرمودند: {{متن حدیث|«إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیی وَ خَلِیفَتِی فِیکُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَأَطِیعُوا»}}؛ این برادر، وصی و جانشین من در میان شماست. سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید».<ref>بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏۳۸، ص: ۲۲۴</ref>
  
حضرت علی علیه السلام در روز جمعه سیزدهم ماه [[رجب]] بعد از سی سال<ref>در سال ولادت آن حضرت گفته هاى ديگرى نيز هست، از جمله: «دوازده سال پيش از بعثت» (يعنى ۲۸ سال پس از عام الفيل) و از جمله: «پيامبر صلى الله عليه و آله مبعوث شد و على عليه السلام هفت ساله بود». در اين روايت، «هشت ساله» نيز آمده است و از جمله: «۲۹ سال پس از عام الفيل» نيز گفته اند.</ref> از [[عام الفیل]] در درون [[کعبه]] معظمه متولد شده اند.<ref>المستدرك على الصحيحين ج3 ص483 والغدير للأميني ج6 ص22 عن إزالة الخفاء للدهلوي. ونزهة المجالس للصفوري الشافعي (ط سنة 1310 هـ) ج2 ص165 والإمام علي بن أبي طالب "عليه السلام" لأحمد الرحماني الهمداني ص525 وخصائص الوحي المبين لابن البطريق ص24 والإكمال في أسماء الرجال للخطيب التبريزي ص50 وموسوعة الإمام علي بن أبي طالب "عليه السلام" في الكتاب والسنة والتاريخ ج1 ص72 وشرح إحقاق الحق (الملحقات) ج7 ص489 وج17 ص364 و 365 وج30 ص175.</ref>
+
همچنین امام علی (علیه السلام[[کنیه|کنیه‌هاى]] متعدّدى داشته که مشهورترین آنها «ابوالحسن» است.<ref>الطبقات الکبرى: ج ۳ ص ۱۹، المعجم الکبیر: ج ۱ ص ۹۲، تاریخ بغداد: ج ۱ ص ۱۳۳، المعارف لابن قتیبة: ص ۲۰۳، تاریخ دمشق: ج ۴۲ ص ۷ و ص ۱۰ ـ ۱۴، مروج الذهب: ج ۲ ص ۳۵۹، الاستیعاب: ج ۳ ص ۱۹۷ الرقم ۱۸۷۵، اُسد الغابة: ج ۴ ص ۸۸ الرقم ۳۷۸۹، الإصابة: ج ۴ ص ۴۶۴ الرقم ۵۷۰۴، تاریخ الإسلام للذهبی: ج ۳ ص ۶۲۱، صفة الصفوة: ج ۱ ص ۱۳۰، البدایة والنهایة: ج ۷ ص ۲۲۳ ؛ تهذیب الأحکام: ج ۶ ص ۱۹، الإرشاد: ج ۱ ص ۵، تاج الموالید: ص ۸۷، تاریخ موالید الأئمّة علیهم السلام: ص ۱۶۹، المستجاد: ص ۲۹۴، روضة الواعظین: ص ۸۷، عمدة الطالب: ص ۵۹. </ref> کنیه های دیگر ایشان، ابوالحسین، [[ابوالسبطین]]،<ref>الفصول المهمّة: ص ۱۲۹ ؛ تاج الموالید: ص ۸۸، إعلام الورى: ج ۱ ص ۳۰۷. </ref> [[ابوالریحانتین]] و [[ابوتراب]] می باشد. از روایات، چنین بر مى آید که کنیه «ابوتراب»، محبوب ترین کنیه نزد امام علی علیه السلام بوده و هرگاه ایشان را با آن مى خوانده اند، شادمان مى شده است.<ref>المعجم الکبیر ج۶ ص۱۶۷ و ۱۴۹ وتاریخ مدینة دمشق ج۴۲ ص۱۷ و ۱۸ وتاریخ الأمم والملوک ج۲ ص۴۰۹ وتذکرة الخواص ج۱ ص۱۲۷ وکشف الغمة ج۱ ص۱۳۶ وبحار الأنوار ج۳۵ ص۶۰ ومناقب علی بن أبی طالب "علیه السلام" وما نزل من القرآن فی علی "علیه السلام" لابن مردویه الأصفهانی ص۵۳ ومناقب آل أبی طالب لابن شهرآشوب ج۲ ص۳۰۵ وجواهر المطالب ج۱ ص۳۰ وشرح إحقاق الحق (الملحقات) ج۱۵ ص۵۹۷ وج۳۰ ص۱۳۸ ومقاتل الطالبیین ص۲۵ و ۲۶ وعن البخاری، ومسلم، والسنن الکبرى للبیهقی ج۲ ص۶۲۵ وتاریخ الإسلام للذهبی ج۳ ص۲۶۲، وغیر ذلک. </ref>
  
به نقل از سعيد بن جبير، از يزيد بن قَعنَب: من با عبّاس بن عبد المطّلب و گروهى از قبيله عبد العُزّى، روبه روى [[كعبه]] نشسته بودم كه ناگاه، [[فاطمه بنت اسد]]، مادر امير مؤمنان، جلو آمد. او در ماه نهم باردارى به على عليه السلام بود و درد زايمانش آغاز شده بود. پس گفت: پروردگارا! من به تو و پيامبران و كتاب هاى آمده از سوى تو، ايمان دارم و سخن جدّم ابراهيم خليل را تصديق مى كنم و اين كه او خانه كُهن و آزاد را [براى عبادت همه مردم ]ساخت. پس به حقِّ بنا كننده اين خانه و به حقّ فرزندى كه در شكم دارم، زايمانم را بر من آسان گردان! پس ديديم كه پشت كعبه باز شد و فاطمه، داخل شد و از ديد ما پنهان گشت و ديوار كعبه به هم برآمد. خواستيم قفل در را بگشاييم؛ امّا گشوده نشد. پس دانستيم كه اين، امرى از امور خداى متعال است. سپس فاطمه پس از چهار روز بيرون آمد، در حالى كه امير مؤمنان را در دست داشت. سپس گفت: من بر همه زنان پيش از خود، برترى يافتم؛ چون آسيه دختر مزاحم، خدا را پنهانى در جايى عبادت كرد كه خدا عبادت در آن جا را جز از روى اضطرارْ دوست نمى دارد، و مريم دختر عمران، درخت خشكيده خرما را تكان داد تا از آن، خرماى تازه بخورد، ولى من به درون خانه حرمتدار خدا رفتم و از ميوه ها و روزى هاى بهشتى خوردم.<ref>بحار الأنوار ج35 ص17 و 36 وكشف الغمة ج1 ص125 وروضة الواعظين ص76 و 77 ومناقب آل أبي طالب ج2 ص174 و (ط المكتبة الحيدرية سنة 1956م) ج2 ص21 وكشف اليقين للحلي ص18 وبشارة المصطفى ص7 و 8 وإزالة الخفاء (ط باكستان) ص251 ومرآة المؤمنين (ط الهند) ص21 والأمالي للصدوق ص165 ومعاني الأخبار ص62 وعلل الشرايع ج1 ص164 والخرائج والجرائح ج1 ص171 والأمالي للطوسي ج2 ص318 و (ط دار الثقافة ـ قم سنة 1414هـ) ص707 وحلية الأبرار ج2 ص21 ومدينة المعاجز للسيد هاشم البحراني ج1 ص47 والدر النظيم لابن حاتم العاملي ص235 والأنوار العلوية ص36 وغاية المرام للسيد هاشم البحراني ج1 ص53.</ref>
+
==امام علی علیه‌السلام در عصر پیامبر==
  
=== نام گذاری حضرت ===
+
=== دوران کودکی حضرت علی ===
هنگامى كه امام عليه السلام متولّد شد، مادرش فاطمه بنت اسد، از سرِ خجسته داشتن نام پدرش اسد، او را «حيدرة»  ناميد. سپس او و ابو طالب، به الهام الهى توافق كردند كه وى را «على» بنامند.
+
زمانی که علی (علیه السلام) خردسال بود [[قریش]] دچار قحطی شد. همین امر باعث شد [[پیامبر اسلام|پیامبر]] (صلی الله علیه و آله) به [[ابوطالب علیه السلام|ابوطالب]] که فرزندان زیادی داشت و نگهداری آنها در شرایط قحطی برایش دشوار شده بود پیشنهاد بدهد که سرپرستی علی علیه السلام را به او بسپارد. ابوطالب این پیشنهاد را پذیرفت و علی علیه السلام به خانه پیامبر وارد شد.<ref>المستدرک على الصحیحین: ج ۳ ص ۶۶۶ ح ۶۴۶۳، السیرة النبویة لابن هشام: ج ۱ ص ۲۶۲، تاریخ الطبری: ج ۲ ص ۳۱۳، الکامل فی التاریخ: ج ۱ ص ۴۸۴، علل الشرائع: ص ۱۶۹ ح ۱، المناقب لابن شهر آشوب: ج ۲ ص ۱۷۹، إعلام الورى: ج ۱ ص ۱۰۵، روضة الواعظین: ص ۹۸</ref>
  
به نقل از فاطمه بنت اسد ـ: من به درون كعبه رفتم و از ميوه ها و روزى هاى بهشتى خوردم. پس چون خواستم بيرون بيايم، كسى مرا ندا داد: اى فاطمه! او را «على» بنام كه او على (بلند مرتبه) است و خداوندِ علىّ اعلى مى فرمايد: «نامش را از نام خود برگرفته ام و به ادب خود، تربيتش كرده ام و بر دشوارى هاى دانشم آگاهش كرده ام. اوست كه بت ها را در خانه ام مى شكند، و اوست كه بر بام خانه ام اذان مى گويد و مرا تقديس و تمجيد مى كند. پس خوشا به سعادت كسى كه دوستش بدارد و اطاعتش كند، و واى بر كسى كه سرپيچى اش كند و دشمنش بدارد!».<ref>وقد روي عن فاطمة بنت أسد أنها قالت: إني دخلت بيت الله الحرام، وأكلت من ثمار الجنة وأرزاقها، فلما أردت أن أخرج هتف بي هاتف: يا فاطمة! سميه علياً، فهو علي، والله العلي الأعلى يقول: إني شققت اسمه من اسمي، وأدبته بأدبي، ووقَّفته على غامض علمي، وهو الذي يكسر الأصنام في بيتي، وهو الذي يؤذن فوق ظهر بيتي، ويقدسني ويمجدني، فطوبى لمنحبه وأطاعه، و ويل لمن عصاه وأبغضه (موسوعة الإمام علي بن أبي طالب "عليه السلام" في الكتاب والسنة والتاريخ ج1 ص76 و 77 وعلل الشرائع ج1 ص164 و (ط المطبعة الحيدرية) ج1 ص136 ومعاني الأخبار ص62 و 63 وروضة الواعظين ص77 والأمالي للشيخ الصدوق ص195 والأمالي للشيخ الطوسي ص707 والثاقب في المناقب لابن حمزة الطوسي ص197 و 198 والمحتضر لحسن بن سليمان الحلي ص264 وكتاب الأربعين للشيرازي ص61 والجواهر السنية للحر العاملي ص230 وحلية الأبرار للسيد هاشم البحراني ج2 ص22 ومدينة المعاجز ج1 ص48 وبحار الأنوار ج35 ص9 و 37 والأنوار البهية ص68 والإمام علي بن أبي طالب "عليه السلام" لأحمد الرحماني الهمداني ص636 وبشارة المصطفى لمحمد بن علي الطبري ص27 والدر النظيم لابن حاتم العاملي ص235 وكشف الغمة للإربلي ج1 ص61 وكشف اليقين للعلامة الحلي ص19 والخصائص الفاطمية للكجوري ج2 ص99 وشرح إحقاق الحق (الملحقات) ج5 ص57.)</ref>
+
رسول خدا (ص) محبت فراوانی به علی علیه السلام داشت و در تربیت او بسیار دقیق و کوشا بود. امیرالمؤمنین (ع) در مورد آموزش و پرورش خویش به دست رسول خدا (ص) در [[خطبه قاصعه]] می فرمایند: «شما موقعیت مرا نزد پیامبر خدا به سبب خویشاوندى نزدیک و منزلت ویژه‌ام مى‌دانید. به گاه کودکى‌ام مرا در دامنش مى‌نهاد و به سینه‌اش مى چسبانْد، و در بستر خویش جایم مى‌داد، و مرا به تن خویش مى‌سود، و بوى خوشش را به [مشام] من مى‌رسانْد، و غذا را مى‌جوید و لقمه لقمه در دهانم مى‌نهاد. از من نه سخن دروغى شنید و نه کار خطایى دید. بى تردید، خداوند از همان اَوانِ از شیر گرفته شدنِ پیامبر صلى الله علیه و آله، بزرگ ترین فرشته را از میان فرشتگانش شب و روز، همراه او ساخت تا راه بزرگوارى و محاسن اخلاقى جهان را بپیماید و من هماره در پى او بودم، همچون بچّه شتر از شیر گرفته شده در پىِ مادرش. هر روز از اخلاق خود، نشانه‌اى برایم بر پا مى‌داشت و مرا به پیروى‌اش وا‌مى‌داشت».<ref>نهج البلاغة: الخطبة ۱۹۲</ref>
 +
===اولین ایمان‌آورنده به پیامبر===
 +
اولین مردی که بلافاصله پس از [[مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله|بعثت]] رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با ایشان [[بیعت]] کرد و [[رسالت]] ایشان را پذیرفت، امام علی (علیه السلام) بود.
 +
رسول اکرم صلی الله علیه و آله، در این باره به اصحاب چنین فرمودند: «نخستین کسی که در روز رستاخیر با من در حوض ([[کوثر]]) ملاقات می کند پیش قدمترین شما در اسلام، علی بن ابی طالب است».<ref>تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۴۱ و ۴۲ و ۴۳؛ میزان الإعتدال، ج۲، ص۳ و ۴۱۶؛ المعجم الکبیر للطبرانی، ج۶، ص۲۶۹.</ref> [[علامه امینی]] احادیث و کلمات بسیاری از محدثان و مورخان اسلامی را پیرامون پیش قدم بودن علی علیه السلام در [[ایمان]] به پیامبر اکرم در «[[الغدیر (کتاب)|الغدیر]]» آورده است.<ref>علامه امینی، الغدیر، ج ۳، ص ۱۹۱-۲۱۳.
 +
</ref> بسیاری از محدثان و تاریخ نویسان نقل می کنند که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله روز دوشنبه به رسالت مبعوث شد و حضرت علی علیه السلام فردای آن روز ایمان آورد.
  
=== نام حضرت به زبان های دیگر ===
+
===لیلة المبیت===
امام على عليه السلام می فرمایند:نام من در [[انجيل]]، «اليا» و در [[تورات]]، «برى ء» و در زبور، «أرىّ» و نزد هندوان، «كبكر» و پيش روميان، «بطريسا» و نزد پارسيان، «جبتر» و پيش تركان، «بثير» و نزد زنگيان، «حيتر» و پيش كاهنان، «بوى ء» و نزد حبشيان، «بثريك» و نزد مادرم، «حيدرة» و پيش دايه ام، «ميمون (خوش يُمن)» و نزد عرب، «علىّ» و پيش ارامنه، «فريق» و نزد پدرم، «ظهير» است.<ref>معاني الأخبار: ص ۵۹ ح ۹ عن جابر الجعفي عن الإمام الباقر عليه السلام.</ref>
+
در سال سیزدهم بعثت، با اوج گرفتن فشار مشرکان [[مکه]] بر مسلمانان و همچنین دعوت مردم [[یثرب]] (مدینه) از [[رسول خدا]] صلی الله علیه وآله، زمینه مهاجرت مسلمانان به یثرب فراهم شد. در این شرایط، مشرکان قریش تصمیم به قتل پیامبر اسلام گرفتند. آنها ۴۰ نفر از قبایل مختلف را برگزیدند تا شبانه به خانه پیامبر هجوم برده و ایشان را در بستر به قتل برسانند. رسول خدا به [[وحی]] الهی از این نقشه آگاهی یافته و از علی علیه السلام خواستند تا برای فریب قاتلان، در بستر ایشان بخوابد تا ایشان شبانه به سمت یثرب حرکت کنند.
 
+
به این ترتیب در شبی که به «[[لیلة المبیت]]» معروف شد، علی علیه السلام فداکارانه در بستر پیامبر خوابید و پیامبر در غفلت مشرکان به مدینه [[هجرت پیامبر اسلام به مدینه|هجرت]] نمود.<ref>شیخ مفید، الإرشاد، ترجمه رسولى محلاتى، ج‏۱، ص۴۳؛ بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏۱۹، ص۶۰؛الأمالی (للطوسیالنص، ص۴۶۳</ref>
== کنیه ها،القاب و سیمای حضرت ==
+
آیه ۲۰۷ [[سوره بقره]] به مناسبت این واقعه در [[شأن نزول|شأن]] علی علیه السلام نازل شد: {{متن قرآن|«وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ»}}؛ و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا می‌فروشد، و خدا نسبت به [این] بندگان مهربان است.
 
 
=== کنیه ها ===
 
امير مؤمنان، كنيه هاى متعدّدى داشته كه مشهورترين آنها «ابو الحسن» است <ref>الطبقات الكبرى: ج ۳ ص ۱۹، المعجم الكبير: ج ۱ ص ۹۲، تاريخ بغداد: ج ۱ ص ۱۳۳، المعارف لابن قتيبة: ص ۲۰۳، تاريخ دمشق: ج ۴۲ ص ۷ و ص ۱۰ ـ ۱۴، مروج الذهب: ج ۲ ص ۳۵۹، الاستيعاب: ج ۳ ص ۱۹۷ الرقم ۱۸۷۵، اُسد الغابة: ج ۴ ص ۸۸ الرقم ۳۷۸۹، الإصابة: ج ۴ ص ۴۶۴ الرقم ۵۷۰۴، تاريخ الإسلام للذهبي: ج ۳ ص ۶۲۱، صفة الصفوة: ج ۱ ص ۱۳۰، البداية والنهاية: ج ۷ ص ۲۲۳ ؛ تهذيب الأحكام: ج ۶ ص ۱۹، الإرشاد: ج ۱ ص ۵، تاج المواليد: ص ۸۷، تاريخ مواليد الأئمّة عليهم السلام: ص ۱۶۹، المستجاد: ص ۲۹۴، روضة الواعظين: ص ۸۷، عمدة الطالب: ص ۵۹.</ref>.
 
 
 
براى امام عليه السلام كنيه هاى ديگرى مانند: ابو الحسين، ابو السبطين <ref>الفصول المهمّة: ص ۱۲۹ ؛ تاج المواليد: ص ۸۸، إعلام الورى: ج ۱ ص ۳۰۷.</ref>، [[ابو الريحانتين]] و [[ابو تراب]] هم ذكره شده است.
 
 
 
از روايات، چنين بر مى آيد كه كنيه «ابو تراب»، محبوب ترين كنيه نزد امام عليه السلام بوده است و هرگاه ايشان را با آن مى خوانده اند، شادمان مى شده است. <ref>المعجم الكبير ج6 ص167 و 149 وتاريخ مدينة دمشق ج42 ص17 و 18 وتاريخ الأمم والملوك ج2 ص409 وتذكرة الخواص ج1 ص127 وكشف الغمة ج1 ص136 وبحار الأنوار ج35 ص60 ومناقب علي بن أبي طالب "عليه السلام" وما نزل من القرآن في علي "عليه السلام" لابن مردويه الأصفهاني ص53 ومناقب آل أبي طالب لابن شهرآشوب ج2 ص305 وجواهر المطالب ج1 ص30 وشرح إحقاق الحق (الملحقات) ج15 ص597 وج30 ص138 ومقاتل الطالبيين ص25 و 26 وعن البخاري، ومسلم، والسنن الكبرى للبيهقي ج2 ص625 وتاريخ الإسلام للذهبي ج3 ص262، وغير ذلك.</ref>
 
 
 
=== لقب ها ===
 
امام عليه السلام، القاب  و اوصاف بسيارى دارد كه هر كدام، اشاره اى دارند به بُعدى از ابعاد والاى علمى، عملى، فرهنگى، اجتماعى، معنوى و سياسى شخصيت او. بسيارى از اين القاب، به روزگار پيامبر خدا(صل الله علیه و آله و سلم) شناخته شده بود، كه پيامبر خدا (صل الله علیه و آله و سلم)، امام عليه السلام را بدان ها خطاب مى كرد.
 
 
 
برخى از اين القاب چنين اند: «أعلمُ الاُمّة»، «أقضَى الاُمّة»، «أوّلُ مَن أسلَمَ»، «أوّلُ مَن صلّى»، «خير البشر»، «أمير المؤمنين»، «إمام المتّقين»، «قائد الغُرِّ المُحَجَّلين»، «سيّد المسلمين»، «سيّد المؤمنين»، «يعسوب المؤمنين»، «الأنزع البطين»، «عمود الدين»، «سيّد الشهداء»، «سيّد العرب»، «راية الهدى»، «باب الهدى»، «حَيدر»، «المرتضى»، «الولىّ» و «الوصىّ» <ref>تذكرة الخواصّ: ص ۵ </ref> و.....
 
 
 
در ميان القاب على عليه السلام، دو لقب از بقيه مشهورتر است:
 
 
 
*''' امیرالمؤمنین ''':
 
لقب «امير المؤمنين»، ويژه على عليه السلام است و ديگرى را با اين لقب ياد كردن، شايسته نيست. بر اساس متون مختلف روايى كه بخشى از آنها پس از اين مى آيد، حتّى ساير امامان معصوم عليهم السلام را نيز نمى توان با اين عنوان، ياد كرد.
 
 
 
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:آن گاه كه شبانه به آسمان برده شدم و ميان من و پروردگارم فاصله اى جز به اندازه دو سرِ كمان يا كمتر از آن نبود، پروردگارم آنچه كه بايد به من وحى كند، وحى كرد و سپس فرمود: «اى محمّد! به على بن ابى طالب، امير مؤمنان، سلام برسان، كه پيش از او هيچ كس را به اين نام نناميده ام و پس از او نيز كسى را به اين نام نمى نامم».<ref>الأمالي للصدوق: ص ۶۳۴ ح ۸۵۰ بحار الأنوار: ج ۳۸ ص ۱۰۶ ح ۳۴.</ref>
 
 
 
*''' وصی ''':
 
اين عنوان، در همان روزگاران حياتِ پيامبر خدا چنان براى على عليه السلام مشهور بود كه دور ونزديك، و دوست و دشمن، از اين عنوان مولا آگاهى داشتند.
 
 
 
=== سیمای حضرت ===
 
مردى ميانه بالا كه به كوتاهى و چاقى نزديك تر مى نمود. از خوش سيماترين مردم بود و رويش گويى ماه شب چهارده. پُرتبسّم، گندمگونِ مايل به سبزه، چشمانش سياه و درشت و اندكى خمار. موى جلوى سرش ريخته بود. گردنش گويى جام نقره بود. ريشش پُر پشت بود و موهاى سپيدش را رنگ نمى كرد. چهارشانه بود. كف دستانش زِبر، و دست و مچ او محكم و سينه اش پهن بود. شكم داشت. مَفصل هايش سِتَبر، ماهيچه هاى ساعد و ساق پايش ستبر و سرِ آنها باريك بود. چون راه مى رفت، مى خراميد.<ref>الطبقات الكبرى: ج ۳ ص ۲۷، تاريخ بغداد: ج ۱ ص ۱۳۴ و ص۱۳۵، أنساب الأشراف: ج ۲ ص ۳۶۶، تاريخ الطبري: ج ۵ ص ۱۵۳، تاريخ الإسلام للذهبي: ج ۳ ص ۶۲۴ نحوه، تاريخ دمشق: ج ۴۲ ص ۲۴ و۲۵ عن الخوارزمي، المناقب لابن المغازلي: ص ۱۲ ح ۱۳ عن قتادة، المعارف لابن قتيبة: ص ۲۱۰ عن الواقدي والثلاثة الأخيرة نحوه من دون إسنادٍ إلى المعصوم؛ شرح الأخبار: ج۲ ص۴۲۷ح۷۷۱ وراجع اُسد الغابة: ج ۴ ص ۱۱۵ الرقم ۳۷۹ والبداية والنهاية: ج ۷ ص ۲۲۳</ref>
 
 
 
== دوران کودکی و پرورش حضرت توسط رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) ==
 
=== محبت رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) به حضرت در دوران نوزادی ===
 
فاطمه بنت اسد، على عليه السلام را به دنيا آورد، در حالى كه پيامبر خدا سى سال داشت. پيامبر خدا به او محبّت شديدى پيدا كرد و به فاطمه فرمود: «گهواره او را نزديك بستر من قرار بده». تربيت على عليه السلام را بيشتر، پيامبر خدا به عهده داشت. او را هنگام شستنش مى شست و به وى شير مى نوشاندْ.<ref>وَجَرْته الدواءَ: جعلته في فِيه (لسان العرب: ج ۵ ص ۲۷۹ «وجر»)</ref> در خواب، گهواره اش را مى جنباند و در بيدارى، او را مى خندانْد و بر سينه اش مى نهاد.<ref>كشف اليقين: ص ۳۲ ح ۱۲</ref>
 
 
 
=== پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) و پذیرفتن سرپرستی حضرت علی (علیه السلام) ===
 
قريش به قحطى شديدى دچار شدند و ابو طالب، نانخورهاى فراوانى داشت. پس پيامبر خدا به عمويش عبّاس كه از توانگران بنى هاشم بود، فرمود: «اى ابو الفضل! برادرت ابو طالب، عيالوار است و مى بينى كه از اين قحطى چه به مردم رسيده است. پس بيا تا عائله ابو طالب را سبُك كنيم. من يكى از پسرانش را مى گيرم و تو نيز يكى را و سرپرستى شان را به عهده مى گيريم». عبّاس، موافقت كرد. برخاستند و به نزد ابو طالب آمدند و گفتند: ما مى خواهيم عائله ات را سبك كنيم تا آن گاه كه مردم از اين سختى به درآيند. ابو طالب به آنها گفت: اگر عقيل را براى من مى نهيد، هركارى كه مى خواهيد، بكنيد. پس پيامبر خدا، على عليه السلام را گرفت و با خود برد و عبّاس، جعفر را. پس على عليه السلام همواره با پيامبر خدا بود تا خداوند، وى را به پيامبرى برانگيخت و على عليه السلام، وى را پيروى و تصديق كرد.<ref>المستدرك على الصحيحين: ج ۳ ص ۶۶۶ ح ۶۴۶۳، السيرة النبويّة لابن هشام: ج ۱ ص ۲۶۲، تاريخ الطبري: ج ۲ ص ۳۱۳، الكامل في التاريخ: ج ۱ ص ۴۸۴، تاريخ الإسلام للذهبي: ج ۱ ص ۱۳۶، دلائل النبوّة للبيهقي: ج ۲ ص ۱۶۲، المناقب للخوارزمي: ص ۵۱ ح ۱۴، البداية والنهاية: ج ۳ ص ۲۵ والأربعة الأخيرة نحوه ؛ علل الشرائع: ص ۱۶۹ ح ۱، المناقب لابن شهر آشوب: ج ۲ ص ۱۷۹، إعلام الورى: ج ۱ ص ۱۰۵ كلاهما نحوه، روضة الواعظين: ص ۹۸</ref>
 
 
 
در برخی روایات آمده است که  پيامبر خدا، على عليه السلام را كه خردسال بود، از پدرش گرفت و حمزه، جعفر را و عبّاس، طالب را تا هزينه زندگى پدرشان را كفايت كنند و بارش را سَبُك گردانند و ابو طالب، خود، عقيل را به سبب علاقه اى كه به او داشت، نگه داشت.<ref>مقاتل الطالبيّين: ص ۴۱، شرح نهج البلاغة: ج ۱ ص ۱۵ نحوه.</ref>
 
 
 
=== مراقبت و محبت رسول خدا(ص) به امیرالمؤمنین ===
 
پس از آنکه رسول خدا(ص) سرپرستی امیرالمؤمنین (ع) را قبول کردند، همچون پسر خویش حتی بیشتر ، از ایشان مراقبت می کردند. فصل بن عباس پسر عموی حضرت در این مورد نقل می کند که: «از پدرم پرسيدم : كدام يك از پسران پيامبر خدا نزدش عزيزتر بودند؟
 
گفت: على بن ابى طالب .
 
گفتم: از تو درباره پسرانش پرسيدم !
 
گفت: او برايش محبوب تر و عزيزتر از همه پسرانش بود . ما از همان كودكى نديديم كه روزى از وى جدا شود ، مگر در سفر براى خديجه ، و ما در احسان پدر به پسر ، همچون او به على عليه السلام ، و در فرمانبردارى پسر از پدر ، همچون على عليه السلام از پيامبر خدا نديديم.<ref>شرح نهج البلاغة : ج ۱۳ ص۲۰۱ ؛ بحار الأنوار : ج۳۸ ص۳۲۴</ref> »  
 
 
 
حسين بن زيد بن على بن حسين عليهما السلام نیز از پدرش روایت می کند که:« پيامبر خدا ، گوشت و خرما را مى جويد تا نرم شود و در دهان على عليه السلام مى نهاد ، در حالى كه او خردسال و در دامانش بود.<ref>شرح نهج البلاغة : ج۱۳ ص ۲۰۰ ؛ بحار الأنوار : ج ۳۸ ص ۳۲۳</ref>»
 
 
 
همچنین ابن ابی الحدید معتزلی از جیبر بن مطعم روایت می کند که: « پدرم مطعم بن عدى به ما بچّه هاى مكّه گفت: شما نمى بينيد محبّت اين پسر (يعنى على عليه السلام ) را به محمّد و فرمانبردارى اش را از او كه حتّى بيشتر از پدرش است؟! به لات و عزّى سوگند ، دوست داشتم به جاى همه جوانان بنى نوفل ، او پسرم باشد.<ref>شرح نهج البلاغة : ج ۱۳ ص۲۰۱ ؛ بحار الأنوار : ج۳۸ ص۳۲۴</ref>»
 
 
 
=== آموزش و پروش حضرت توسط رسول خدا(ص) ===
 
امیرالمؤمنین (ع)در مورد آموزش و پروش خویش به دست رسول خدا(ص) در خطبه قاصعه می فرمایند: «شما موقعيت مرا نزد پيامبر خدا به سبب خويشاوندى نزديك و منزلت ويژه ام مى دانيد . به گاه كودكى ام مرا در دامنش مى نهاد و به سينه اش مى چسبانْد ، و در بستر خويش جايم مى داد ، و مرا به تن خويش مى سود ، و بوى خوشش را به [مشام ]من مى رسانْد ، و غذا را مى جويد و لقمه لقمه در دهانم مى نهاد . از من نه سخن دروغى شنيد و نه كار خطايى ديد .
 
بى ترديد ، خداوند از همان اَوانِ از شير گرفته شدنِ پيامبر صلى الله عليه و آله ، بزرگ ترين فرشته را از ميان فرشتگانش شب و روز ، همراه او ساخت تا راه بزرگوارى و محاسن اخلاقى جهان را بپيمايد و من هماره در پى او بودم ، همچون بچّه شتر از شير گرفته شده در پىِ مادرش . هر روز از اخلاق خود ، نشانه اى برايم بر پا مى داشت و مرا به پيروى اش وا مى داشت <ref>نهج البلاغة : الخطبة ۱۹۲</ref>
 
 
 
==حضرت علی علیه السلام یاور پیامبر اسلام==
 
=== اولین مرد که اسلام آورد ===
 
بنا بر شهادت تمام مورخان قدیم و جدید اولین مردی که بلافاصله پس از بعثت رسول خدا(ص) با ایشان بعیت کرد و رسالت ایشان را قبول کرد ، کسی نبود جز امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) <ref>مرحوم علامه  امینی متون احادیث و کلمات بسیاری از محدثان و مورخان اسلامی را پیرامون پیش قدم بودن علی علیه السلام در [[ایمان]] به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در جلد سوم الغدیر، صفحات 191 تا 213 (چاپ [[نجف]]) آورده است. بسیاری از محدثان و تاریخ نویسان نقل می کنند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روز دوشنبه به رسالت مبعوث شد و حضرت علی علیه السلام فردای آن روز ایمان آورد.
 
</ref>
 
 
 
رسول اکرم صلی الله علیه و آله، خود به سبقت حضرت علی علیه السلام در اسلام تصریح کردند و در مجمع عمومی صحابه چنین فرمودند: نخستین کسی که در روز رستاخیر با من در حوض ([[کوثر]]) ملاقات می کند پیش قدمترین شما در اسلام، علی بن ابی طالب است. <ref>تاريخ مدينة دمشق ج42 ص41 و 42 و 43 وميزان الإعتدال ج2 ص3 و 416 ولسان الميزان ج2 ص414 وج3 ص283 وبشارة المصطفى ص172 وكشف الغمة ج1 ص85 وكشف اليقين ص36 ومناقب علي بن أبي طالب "عليه السلام" لابن مردويه ص66 وفيض القدير ج4 ص472 والأمالي للصدوق ص274 ومعاني الأخبار ص402 وروضة الواعظين ص115 ومناقب الإمام أمير المؤمنين "عليه السلام" للكوفي ج1 ص267 و 279 وشرح الأخبار ج2 ص264 و 266 وكنز الفوائد للكراجكي ص121 ومناقب آل أبي طالب ج2 ص287 واليقين لابن طاووس ص500 و 509 و 512 وبحار الأنوار ج38 ص127 و 210 و 212 و 214 و 215 وج40 ص5 وج89 = = ص26 والمراجعات ص241 ومجمع الزوائد ج9 ص102 والمعجم الكبير للطبراني ج6 ص269 والموضوعات لابن الجوزي ج1 ص345 وشرح نهج البلاغة للمعتزلي ج13 ص225 وتفسير العياشي ج1 ص4 والإكمال في أسماء الرجال ص127.</ref>
 
 
 
===یوم الدار و تعیین حضرت علی علیه السلام به جانشینی پیامبر===
 
امیرالمؤمنین خود روایت می کنند:«چون آيه «و خويشان نزديكت را بيم ده<ref>[[سوره شعراء]]، آیه 214</ref>» بر پيامبر خدا نازل شد ، مرا فرا خواند و به من فرمود: «اى على! خداوند به من فرمان داد كه خويشان نزديكم را بيم دهم و من دل تنگ و درمانده شدم ؛ چون مى دانستم كه هرگاه اين دعوت را برايشان آشكار كنم ، از آنان چيزى مشاهده مى كنم كه نمى پسندم . پس خاموش ماندم تا جبرئيل عليه السلام به نزدم آمد و گفت: اى محمّد! اگر فرمان را انجام ندهى ، پروردگارت عذابت مى كند .
 
 
 
پس طعامى به اندازه يك صاع (سه كيلو) آماده كن و ران گوسفندى بر آن بنِه و ظرفى بزرگ هم از شير پُر كن . سپس بنى عبد المطّلب را براى من گِرد آور تا با آنان سخن بگويم و آنچه فرمان يافته ام ، به آنان برسانم».
 
پس من آنچه بدان فرمان يافته بودم ، انجام دادم و آنان را كه در آن روز ، چهل تن ، يكى كم يا بيش بودند ، فرا خواندم . در ميان آنان ، عموهاى پيامبر خدا: ابو طالب ، حمزه ، عبّاس و ابو لهب نيز بودند.
 
  
پس چون به نزد ايشان گِرد آمدند ، از من خواست تا خوراكى را كه براى آنان آماده كرده بودم ، بياورم . آوردم و چون آن را نهادم ، پيامبر خدا ، تكّه گوشتى برداشت و با دندان هايش آن را پاره پاره كرد و در اطراف سينى نهاد و فرمود: «با نام خدا شروع كنيد».
+
===حضرت علی در جنگهای صدر اسلام===
 +
پس از هجرت مسلمانان به [[مدینه]]، [[غزوات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله|غزوات پیامبر]] با مشرکین و [[نفاق|منافقین]] و [[اهل کتاب]] آغاز شد. علی علیه السلام -به جز [[غزوه تبوک]] که به فرمان پیامبر برای جلوگیری از دسیسه مشرکان و [[فتنه]] احتمالی منافقان در مدینه ماند-،<ref>الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج‏۱، ص۱۵۴</ref> در همه این جنگها حضور داشت<ref>الأئمة الإثنا عشر، ابن طولون ،ص:۴۹ ؛الإصابة، ابن حجر العسقلانی ، ج‏۴، ص۴۶۴؛ تذکرة الخواص، سبط بن الجوزی، ص۲۸ </ref>
 +
و در تمام این جنگها پرچمدار مسلمین بود.<ref>مناقب أهل البیت(ع)،ابن المغازلی جلد۱،  صفحه۴۲۹؛إحقاق الحق و إزهاق الباطل،التستری، القاضی نور الله، جلد۳۰،  صفحه۲۲۰؛الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج‏۱، ص: ۷۹ </ref>
 +
سیره نویسان از رشادتها و فداکاری های علی علیه السلام در این غزوات فراوان نوشته اند.
 +
[[پرونده:Ohod.jpg|بندانگشتی|موقعیت کوه احد و مقبره شهدای احد]]
  
پس آنان خوردند تا جايى كه ديگر به چيزى نياز نداشتند ؛ امّا غذا دست نخورده مى نمود و سوگند به خدايى كه جان على در دست اوست ، همه آن غذا ، خوراك يك نفرشان بود .  
+
*در [[جنگ بدر]] علی علیه السلام جلوتر از دیگران می جنگید و نیمی از کشتگان [[قریش]] با شمشیر او هلاک شدند.<ref>زندگانى دوازده امام علیهم السلام ،ج‏۱،ص:۱۹۷؛أعیان الشیعة، محسن الأمین ،ج‏۱، ص۳۸۴ </ref>
سپس فرمود: «به آنان نوشيدنى ده» و من ، همان ظرف بزرگ را آوردم و از آن نوشيدند تا همگى سيراب شدند و به خدا سوگند، يكى از آنان به تنهايى، مانند آن را مى نوشيد.  
+
*در [[غزوه احد|جنگ احد]] نافرمانی گروهی از مسلمانان از دستور پیامبر صلی الله علیه وآله موجب شد سپاه مشرکان از پشت سر به سپاه مسلمانان یورش برد. در این شرایط سخت که بسیاری از [[صحابه|اصحاب]] از معرکه گریختند، علی علیه السلام فداکارانه به دفاع از پیامبر (ص) در برابر حمله مشرکان پرداخت.<ref>إعلام الورى، الطبرسی ،ج‏۱، ص۱۷۶؛ الإرشاد، المفید ،ج‏۱، ص:۸۲</ref>  تا آنجا که زخمهای فراوان برداشت<ref>سیره رسول خدا(ص)، جعفریان ،ص:۵۱۶</ref> و شمشیرش شکست.<ref>بحار الأنوار، المجلسی ،ج‏۴۱،ص:۸۴</ref> در این جنگ پیامبر  صلی الله علیه وآله درباره علی علیه السلام فرمود: {{متن حدیث|«هُوَ مِنِّی وَ أَنَا مِنْه»}}‏؛ علی از من است و من از علی هستم.<ref>الإرشاد، المفید ،ج‏۱،ص:۸۵ ؛ إعلام الورى، الطبرسی ،ج‏۱،ص:۱۷۸؛فرائد السمطین، الحموی الشافعی ،ج‏۱،ص:۲۵۸</ref> و [[جبرئیل]] در آسمان ندا داد: {{متن حدیث|«لا سیف إلّا ذوالفقار و لا فتى إلّا علی»}}.<ref>إعلام الورى، الطبرسی ،ج‏۱،ص:۳۷۸؛ فرائد السمطین، الحموی الشافعی ،ج‏۱،ص:۲۵۸</ref>
پس چون پيامبر خدا خواست با آنان گفتگو كند ، ابو لهب پيش دستى كرد و گفت: عجبْ اين همراهتان ، جادويتان كرد! آنان ، متفرّق شدند و پيامبر خدا با آنان سخن نگفت . پس فرمود: «فردا ، اى على! اين مرد ، چنان كه شنيدى ، بر من پيش دستى كرد و قوم ، پيش از آن كه با آنان سخن بگويم ، متفرّق شدند . پس براى ما خوراكى همچون گذشته بساز و آنان را براى من گِردآور» .
+
*در [[جنگ خندق]] (یا احزاب) مشرکان با سپاه ده هزار نفری به جنگ مسلمین آمدند و مسلمانان با کندن خندق در اطراف مدینه مانع یورش آنها شدند. با این وجود [[عمرو بن عبدود]] -که از  زبده ترین جنگجویان عرب بود- از خندق گذشت و مبارز طلبید. جز علی علیه السلام کسی برای مبارزه برنخواست. رسول خدا صلى الله علیه وآله به دست خویش عمامه ‏اى بر سر امام نهاده او را دعا کرد و به سوى عمرو فرستاد. جنگ سختی در گرفت و در نهایت علی علیه السلام عمرو را از پای در آورد.<ref>سیره رسول خدا(ص)، جعفریان ،ص:۵۵۹  ؛الإرشاد، المفید ،ج‏۱،ص:۹۸</ref> رسول خدا درباره مبارزه علی علیه السلام در [[جنگ احزاب]] فرمود: {{متن حدیث|«لمبارزة علی بن أبی طالب عمرو بن عبدود یوم الخندق أفضل من عمل أمتی إلى یوم القیامة»}}؛ مبارزه علی با عمرو بن عبدود در روز خندق از عبادت همه امت من تا روز قیامت بالاتر است.<ref>فرائد السمطین، الحموی الشافعی ،ج‏۱،ص:۲۵۶؛ بحار الأنوار، المجلسی ،ج‏۳۹،ص:۱؛  إثبات الهداة، الحر العاملی ،ج‏۳،ص:۲۶۵</ref>
من ، آماده كردم و آنان را فرا خواندم . پيامبر صلى الله عليه و آله از من خواست تا خوراك را بياورم . من هم آوردم . چنان كرد كه ديروز كرده بود،و همه خوردند تا آن جا كه ديگر به چيزى نياز نداشتند. سپس فرمود: «به آنان نوشيدنى بده»و من همان ظرف بزرگ را آوردم و همگى نوشيدند تا سيراب شدند .
+
*در [[غزوه خیبر|جنگ خیبر]] پس از اینکه سپاه مسلمین یک بار به فرماندهی [[ابوبکر]] و بار دیگر به فرماندهی [[عمر بن خطاب|عمر]] موفق به گشودن قلعه قموص نشده و از میدان گریختند،<ref>إثبات الهداة، الحر العاملی ،ج‏۱،ص:۳۹۱؛  الإرشاد، المفید ،ج‏۱،ص:۱۲۵</ref> رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «فردا پرچم را به مردى خواهم داد که از میدان مبارزه فرار نمی کند، خداوند و رسول او را دوست دارند، و او نیز خدا و رسول را دوست دارد، وى هرگز از جنگ‏ فرار نمی کند تا آنگاه که خداوند قلعه‏ هاى محکم را به دست او بگشاید». فردا رسول خدا صلی الله علیه وآله پرچم را به دست علی علیه السلام سپرد و او با فتح و پیروزی بازگشت.<ref>إعلام الورى، الطبرسی،ج‏۱، ص۲۰۷؛ ینابیع المودة، القندوزی ،ج‏۱، ص۱۵۴؛ الإصابة، ابن حجر العسقلانی ،ج‏۴،ص:۴۶۶؛</ref> در این جنگ پهلوان [[یهود|یهودیان]] به نام مرحب به دست علی علیه السلام کشته شد.<ref>أعیان الشیعة، محسن الأمین ،ج‏۱،ص:۳۳۱؛ الإصابة، ابن حجر العسقلانی ،ج‏۴،ص:۴۶۶</ref> همچنین در این جنگ، امیرالمؤمنین علی (ع) درب قلعه قموص که ۴۰ نفر به سختی قدرت جابجاکردنش را داشتند، با قدرت روحانی خویش از جا کند.<ref>ینابیع المودة، القندوزی، ج‏۲، ص۳۸۶ ؛  مناقب أمیر المؤمنین(ع)، الکوفی ، ج‏۲، ص۵۶۲؛ مدینة المعاجز، البحرانی، ج‏۱، ص۱۷۵</ref>
سپس پيامبر خدا فرمود: «اى بنى عبد المطّلب! به خدا سوگند ، هيچ جوانى را در عرب نمى شناسم كه براى قومش چيزى بهتر از آنچه من براى شما آورده ام ، آورده باشد . من خير دنيا و آخرت را براى شما آورده ام و خداى متعال به من فرمان داده كه شما را به آن فرا بخوانم . پس كدامتان مرا بر اين امر ، يارى مى دهد تا برادر و وصى و جانشين من در ميان شما باشد؟» .  
 
همه خاموش ماندند و من گفتم: . . . من ـ اى پيامبر خدا ـ وزير تو مى شوم!
 
س دست بر گردنم نهاد و فرمود: «اين ، برادر و وصى و جانشينم در ميان شماست . پس گوش به فرمان و مطيعش باشيد» .  
 
آن جمع برخاستند ، در حالى كه مى خنديدند و به ابو طالب مى گفتند: به تو فرمان داد كه گوش به فرمان و فرمانبردار پسرت باشى!<ref>اريخ الطبري: ج ۲ ص۳۱۹ـ۳۲۱، تاريخ دمشق: ج ۴۲ ص ۴۸ ح ۸۳۸۱ ، تفسير الطبري: ج ۱۱ الجزء۱۹ ص ۱۲۱، شرح نهج البلاغة : ج ۱۳ ص ۲۱۰ ، شواهد التنزيل : ج ۱ ص ۴۸۶ ح ۵۱۴ كلّها عن عبد اللّه بن عبّاس و ص ۵۴۳ ح ۵۸۰ عن البراء من دون إسنادٍ إلى المعصوم نحوه ، الكامل في التاريخ : ج ۱ ص ۴۸۷ ، كنز العمّال : ج ۱۳ ص ۱۳۱ ح ۳۶۴۱۹ و ص ۱۱۴ ح ۳۶۳۷۱ ؛ الأمالي للطوسي : ص ۵۸۲ ح ۱۲۰۶ عن عبد اللّه بن عبّاس وفيه «ووزيري» بعد «وصيّي» ، تفسير فرات : ص ۳۰۱ ح ۳۰۶ و ص ۲۹۹ ح ۴۰۴ عن جعفر بن محمّد بن أحمد بن يوسف ، مجمع البيان : ج ۷ ص ۳۲۲ عن البراء بن عازب وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج ۳۸ ص ۲۲۳ ح ۲۴ وراجع السيرة الحلبيّة : ج ۱ ص ۲۸۵ وتفسير القمّي : ج ۲ ص ۱۲۴ والإرشاد : ج ۱ ص ۴۸ .
 
</ref> »
 
=== شکستن بت ها به همراه رسول خدا(ص) ===
 
حضرت علی علیه السلام نه یک بار که چندین بار، پا به دوش نبی اکرم صلی الله علیه و آله گذاشته و بام بیت خدا را از لوث وجود بت ها پاک ساخته است. دست کم یک بار قبل از هجرت و بار دیگر بعد از هجرت و پس از فتح مکه این کار را کرده است.<ref> احمد بن محمد عاصمی، زین الفتی 1 / 159 ذیل حدیث 58.</ref>
 
  
به نقل از ابومريم از امام على عليه السلام ـ: پيامبر خدا، مرا با خود برد تا به كعبه رساند و به من فرمود: «بنشين!» .  
+
[[پرونده:خیبر.png|thumb|left| موقعیت جغرافیایی خیبر]]
  
من كنار كعبه نشستم و پيامبر خدا از شانه هاى من بالا رفت و به من فرمود: «برخيز!» .  
+
*پس از [[فتح مکه]] به دست مسلمانان، علی علیه السلام به همراه رسول خدا صلی الله علیه وآله وارد [[کعبه]] شده و به فرمان پیامبر بر دوش ایشان قرار گرفت و بتهای کعبه را سرنگون کرد و آنجا را از آلودگی بتها پاک نمود.<ref>علامه امینی در الغدیر دهها منبع تاریخی برای این واقعه گزارش نموده است. رک: الغدیر، ج۷، صص ۱۰-۱۴ </ref>
 +
*بعد از فتح مکه، قبایل هوازن و [[قبیله ثقیف|ثقیف]] از شهر [[طائف]] هم‌دست شده و تصمیم به جنگ با مسلمانان گرفتند. در این غزوه مسلمانان که از نظر تعداد رزمندگان و امکانات وضعیت خوبی داشتند، دچار [[عجب]] و [[غرور]] شدند، ولی با شبیخون دشمن غافلگیر شده و پیامبر خدا را رها کرده و از میدان گریختند؛ جز چند نفر از جمله علی بن ابی طالب علیه السلام که مردانه از رسول الله دفاع کردند. پایمردی این گروه باعث شد سایر مسلمان به میدان بازگشته و مسلمانان به پیروزی برسند.<ref>الإرشاد، المفید ،ج‏۱،ص۱۴۰ ؛ إعلام الورى، الطبرسی ،ج‏۱،ص۳۸۶  ؛المناقب، ابن شهرآشوب ،ج‏۳، ص۱۴۳ ؛</ref>
  
برخاستم و چون ضعفم را در زير [سنگينى] خود ديد فرمود: «بنشين!» .
+
==امام علی علیه‌السلام و جانشینی پیامبر==
 +
[[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] (صلی الله علیه و آله) در طول ۲۳ سال [[نبوت|رسالت]] خود، بارها به [[خلافت]] و جانشینی علی (علیه السلام) تأکید نمودند، از جمله:
  
پس پايين آمدم و نشستم . سپس به من فرمود: «اى على! از شانه هاى من بالا برو» .  
+
===ماجرای یوم الدار===
 +
سال سوم [[مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله|بعثت]] با نزول آیه {{متن قرآن|«وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ»}}؛<ref>[[سوره شعراء]]، ۲۱۴.</ref> «و خویشان نزدیکت را بیم ده»، پیامبر خدا مأمور به ابلاغ رسالتش به خویشاوندان و نزدیکان خود شد. ایشان مجلسی با حضور فرزندان [[عبدالمطلب]] ترتیب داد و به ایشان فرمود: «اى بنى عبد المطّلب! به خدا سوگند، هیچ جوانى را در عرب نمى شناسم که براى قومش چیزى بهتر از آنچه من براى شما آورده ام، آورده باشد. من خیر دنیا و [[آخرت]] را براى شما آورده ام و خداى متعال به من فرمان داده که شما را به آن فرا بخوانم. پس کدامتان مرا بر این امر، یارى مى دهد تا برادر و وصى و جانشین من در میان شما باشد؟».  
  
من از شانه هاى ايشان بالا رفتم و پيامبر خدا مرا بلند كرد . چون مرا بالا برد ، چنان پنداشتم كه اگر بخواهم ، به كرانه آسمان دست مى يابم .  
+
در این روز که به «[[حدیث یوم الدار|یوم الدار]]» معروف است، جز علی بن ابی طالب علیه السلام، کسی پاسخ مثبت نداد. پیامبر صلی الله علیه وآله دست بر گردن علی علیه السلام انداخت و فرمود: «این، برادر و وصى و جانشینم در میان شماست. پس گوش به فرمان و مطیعش باشید».<ref>تاریخ الطبری: ج ۲ ص۳۱۹ـ۳۲۱، تاریخ دمشق: ج ۴۲ ص ۴۸ ح ۸۳۸۱، تفسیر الطبری: ج ۱۱ الجزء۱۹ ص ۱۲۱، شرح نهج البلاغة: ج ۱۳ ص ۲۱۰، شواهد التنزیل: ج ۱ ص ۴۸۶ ح ۵۱۴؛ الکامل فی التاریخ: ج ۱ ص ۴۸۷، کنز العمّال: ج ۱۳ ص ۱۳۱ ح ۳۶۴۱۹ و ص ۱۱۴ ح ۳۶۳۷۱ ؛ مجمع البیان: ج ۷ ص ۳۲۲</ref>
  
پس بر بالاى كعبه رفتم و پيامبر خدا كنار رفت و به من فرمود: «بت بزرگ آنان (بت قريش) را بينداز» .  
+
===واقعه غدیر خم===
 +
رسول اکرم صلی الله علیه و آله در سال دهم هجری مسلمین را فرمان دادند تا همراه ایشان در آخرین [[حج]] رسول خدا که به «[[حجة الوداع]]» معروف است، شرکت کنند. در راه بازگشت در منطقه ای به نام [[واقعه غدیر|غدیر خم]] (جایی که کاروانیان از هم جدا می شدند) آیه ای نازل شد: {{متن قرآن|« يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ»}}.<ref>[[سوره مائده]]، آیه ۶۷</ref> رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمان توقف دادند و در آن جا [[خطبه غدیر|خطبه غدیر]] را قرائت فرمودند و حضرت علی علیه السلام را به عنوان [[خلیفه|خلیفه]] و جانشین خود معرفی نمودند.
 +
[[پرونده:نقشه موقع غدیر خم - الفضلی.jpg|۳|بندانگشتی|موقعیت غدیر خم در مقاله دکتر الفضلی]]
 +
خود حضرت علی در این باره می فرمایند: «پیامبر خدا به قصد حجة الوداع بیرون آمد. سپس (در بازگشت)، به غدیر خم رسید. به دستور او برایش چیزی شبیه منبر ساختند. سپس از آن، بالا آمد و بازوی مرا گرفت (و بالا برد)، تا آن جا که سفیدی زیر بغلش دیده شد و با صدای بلند، در همان جایگاه گفت: «هر که من مولای اویم، پس علی مولای اوست. خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار!». پس با [[ولایت|ولایت]] من، ولایت خدا و با دشمنی با من، دشمنی با خدا محقق می شود. [[الله|خداوند]] عزوجل در آن روز، نازل کرد:{{متن قرآن|«الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا»}}<ref>سوره مائده، آیه ۳</ref> پس، ولایت من مایه کمال دین و رضایت پروردگار بلند مرتبه است».<ref>الکافی، کلینی، ۴/۲۷/۸</ref>
  
آن بت از مس بود و با ميخ هاى آهنين به سقف كعبه محكم شده بود . پس پيامبر خدا به من فرمود: «چاره اى برايش بينديش» و پيوسته به من مى گفت: «زود باش! زود باش! «حق آمد و باطل رفت كه باطل ، رفتنى است» » .  
+
===حدیث منزلت===
 +
[[حدیث منزلت]]، حدیث معتبری از پیامبر اکرم نزد [[اهل سنت]] و [[شیعه]] است که به علی علیه السلام فرمود: {{متن حدیث|«أنتَ مِنّى بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسى، اِلّا أنه لانَبىَّ بَعدى»}}<ref>صحیح بخاری، کتاب فضائل اصحاب النبی، باب ۹ حدیث ۳۷۰۶؛ صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابه، باب ۴، حدیث ۲۴۰۴، ص ۱۰۴۱؛ سنن ترمزی، کتاب المناقب، باب ۲۱ حدیث ۳۷۳۱، ص۹۸۱.</ref> تو نسبت به من مثل [[حضرت هارون علیه السلام|هارون]] به [[حضرت موسی علیه السلام|موسی]] هستی، جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود. لازم به توضیح است که بر اساس آیات [[قرآن]]، هارون علیه السلام دارای ۵ جایگاه بود: وزارت، با توجه به آیه: {{متن قرآن|«وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِيرًا»}}<ref>سوره فرقان آیه ۳۵</ref>؛ برادری و اخوت، با توجه به کلام موسی علیه السلام در آیه: {{متن قرآن|«هَارُونَ أَخِي»}}<ref>سوره طه، آیه ۳۰</ref>؛ قرابت، با توجه به واژه اهلی در آیه:{{متن قرآن|«وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي‏»}}<ref>سوره طه آیه ۲۹</ref>؛ [[خلافت]]؛ {{متن قرآن|«قَالَ مُوسَىٰ لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي»}}<ref>سوره اعراف آیه ۱۴۲</ref> موسى به برادر خود هارون گفت: تو اکنون جانشین من در قوم من باش‏؛ [[نبوت]]، با توجه به آیه: {{متن قرآن|«وَوَهَبْنَا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِيًّا»}}.<ref>سوره مریم آیه ۵۳</ref>
  
من پيوسته در كارِ آن بودم تا موفّق شدم . پس فرمود: «پَرتابش كن!» .  
+
بر اساس حدیث منزلت و با توجه به این آیات، علی علیه السلام به جز نبوت، سایر مناصب هارون علیه السلام از جمله خلافت را داشته است.
  
من بت را پرتاب كردم و شكست . از بالاى كعبه به پايين پريدم و با پيامبر صلى الله عليه و آله به سرعت بازگشتيم و بيم آن داشتيم كه كسى از قريش يا غير آنان ، ما را ببيند .
+
===آیه ولایت===
و [ آن بت] ، ديگر بالاى كعبه نرفت.<ref>المستدرك على الصحيحين: ج۲ ص۳۹۸ ح۳۳۸۷، مسند ابن حنبل: ج ۱ ص ۱۸۳ ح ۶۴۴ ، خصائص أمير المؤمنين للنسائي : ص ۲۲۵ ح ۱۲۲ ، تهذيب الآثار (مسند عليّ بن أبي طالب) : ص ۲۳۷ ح ۳۲ و ۳۳ ، مسند أبي يعلى : ج ۱ ص ۱۸۰ ح ۲۸۷ وزاد في آخرهما «فلم يرفع عليها بعد» ، المناقب للخوارزمي : ص ۱۲۳ ح ۱۳۹ ، المناقب لابن المغازلي : ص ۴۲۹ ح ۵ ؛ المناقب للكوفي : ج ۲ ص ۶۰۶ ح ۱۱۰۵ .</ref>
+
آیه ۵۵ [[سوره مائده]] معروف به «[[آیه ولایت]]» است که در شأن امام علی علیه السلام نازل شد: {{متن قرآن|«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»}}؛ ولیّ شما فقط خدا، پیامبر و مؤمنانی هستند که [[نماز]] را به پا داشته، در رکوع زکات می‌دهند.
=== نجات جان پیامبر (ص) در شعب ابی طالب ===
+
و این آن زمانی بود که نیازمندی به [[مسجد]] آمد و درخواست کمک کرد؛ پس علی علیه السلام در حال [[رکوع]] انگشترش را به او بخشید. این [[شأن نزول]] در منابع حدیثی فراوان شیعه و اهل سنت بیان شده و همه مفسران شیعه و بسیاری از مفسران اهل سنت نزول این آیه را در شأن علی علیه السلام دانسته اند.<ref>رک: حسن حکیم باشى، پژوهشهای قرآنی ۱۳۷۴، شماره ۲، ویژه نامه اسباب نزول؛ فتح الله نجارزادگان، نشریه طلوع، ۱۳۸۱، شماره ۱</ref>
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و مسلمانان بر اثر [[محاصره بنی هاشم در شعب ابیطالب|محاصره اقتصادى قريش]] به مدت 3 سال در [[شعب ابوطالب | شعب ابى طالب]] ساكن شدند، ابوطالب فداكارى را به جايى رساند كه علاوه بر ساختن برج هاى مخصوصى كه از حمله قريش جلوگيرى مى كرد هر شب پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را از خوابگاه خود بلند مى كرد و جايگاه ديگرى براى استراحت او تهيه مى نمود و فرزند دلبندش على علیه السلام را بجاى او مى خوابانيد و هنگامى كه على علیه السلام مى گفت: پدر جان من با اين وضع بالاخره كشته مى شوم، پاسخ مى داد: عزيزم بردبارى را از دست مده هر زنده اى بسوى مرگ رهسپار است من تو را فداى محمد بن عبد الله صلى الله عليه و آله و سلم نمودم. على علیه السلام در جواب پدر گفت: پدر جان اين كلام من نه به خاطر اين بود كه از كشته شدن در راه محمد صلى الله عليه و آله و سلم هراسى دارم بلكه بخاطر اين بود كه مى خواستم بدانى چگونه در برابر تو مطيع و آماده براى يارى احمد صلى الله عليه و آله و سلم هستم. ابوطالب در شعرى چنين مى گويد: «و لقد علمت بان دين محمد من خير اديان البرية دينا». يعنى: هر آينه دانسته ام كه دين محمد بهترين دينى است كه براى بشريت آمده است
 
  
ابن ابي الحديد در اين باره مي نويسد : « ابوطالب غالباً در مورد شبيخون دشمن و آسيب رساني شبانه به پيامبر(ص) در هراس بود شب از خواب بر مي خاست و پسرش علي را در بستر پيامبر (ص) مي خوابانيد.»
+
===آیه اولی‌الأمر===
 
+
آیه ۵۹ [[سوره نساء]] که به «[[آيه اطاعت]]» یا «آیه اولی الامر» نیز نامیده می شود، مؤمنان را به اطاعت از خدا، پیامبر صلى الله علیه وآله و [[اولی الأمر|اولى الأمر]] فرمان داده است: {{متن قرآن|«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ۖ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ...»}}. در روایات فراوان منظور از اولی الامر، [[ائمه اطهار|ائمه]] علیهم السلام دانسته شده است.<ref>رک: مکارم شیرازی، آیات ولایت در قرآن، ۱۳۸۶ش، ص۱۱۶.</ref> از جمله حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله که در این باره فرمود: {{متن حدیث|«هُوَ عَلِی بنُ أبی طالِبٍ»}}.<ref>تفسیر فرات : ص ۱۰۹ ح ۱۱۰ عن سلمان الفارسی ، الیقین : ص ۳۷۹ ح ۱۳۴ عن جابر بن عبد اللّه الأنصاری</ref>
===لیلة المبیت===
 
پس از آنکه شهر مکه دیگر جای مناسبی برای تبلیغ دین اسلام نبود و با وجود تهدیدات صورت گرفته از سوی قریش ، نیاز بود تا رسول خدا(ص) برای تبلیغ دین اسلام شهر دیگری را انتخاب کنند.در سال یازدهم هجری، چند نفر از مردم شهر یثرب  اسلام آوردند و سال بعد عده ای از این تازه مسلمانان در عقبه ، با رسول خدا (ص) پیمان بستند و سال بعد از آن 72 نفر مرد و زن مسلمان یثرب پیمان [[هجرت به مدینه | عقبه دوم]] را با رسول خدا بستند و در آن پیمان از رسول خدا(ص) خواستند تا همراه آنها به یثرب هجرت کند.
 
 
 
زمانی که قریش از تصمیم مسلمانان و پیامبر اسلام (ص) برای [[هجرت به مدینه]] آگاه شدند،جلسه ای در دارالندوه تشکیل دادند و در آن جلسه تصمیم بر قتل رسول خدا(ص) گرفتند. اما حضرت توسط جبرائیل از نقشه شوم قریش آگاه شدند و مسمم شدند تا همان شب از مکه خارج شوند.برای آنکه قریشیان از فرار رسول خدا(ص)، آگاه نشوند،ایشان از امیرالمؤمنین علی (ع) خواستند تا به جای ایشان در بستر حضرت  بخواند و جان خود را در این راه به خطر بیاندازند. این فداکاری حضرت در آن شب به [[لیلة المبیت]] معروف گشت.
 
=== هجرت به مدینه ===
 
پیش از آنکه رسول خدا(ص) از مکه هجرت کنند به امیرالمؤمنین امر کردند تا پس از خارج شدن ایشان از مکه ، سه روز در مکه بمانند و امانت هایی که نزد رسول خدا(ص) داشتند را به صاحبانشان برگردانند و سپس به همراه دخترشان حضرت فاطمه (س) ، فاطمه بنت اسد و فاطمه بنت زبیر بن عبدالمطلب و دیگر کسانی که موفق به هجرت نشده بودند،از مکه به مدینه هجرت کنند. کفار قریش وقتی خبر هجرت علی علیه السلام را شنیدند، به دنبالش شتافتند تا در نزدیکی ضجنان به آنها رسیدند.امیرالمؤمنین با دفاعی جانانه آنها را مجبور به فرار کرد.
 
 
 
 
 
امیراالمؤمنین خود روایت می کنند :چون پيامبر خدا براى هجرت به مدينه [ از مكّه ] خارج شد ، به من فرمان داد كه پس از او [ در مكّه ]بمانم تا امانت هايى را كه از مردم ، نزد او بود و بدان سببْ «امين» ناميده مى شد ، بازگردانم.
 
سه روز [براى بازگرداندن امانت ها در مكّه ]ماندم و حاضر و بيدار بودم و يك روز هم غايب نشدم . سپس حركت كردم و مسير پيامبر خدا را پيمودم تا بر [ محلّه ]بنى عمرو بن عوف ـ كه پيامبر خدا در آن جا اقامت گزيده بود ـ وارد شدم و در خانه كلثوم بن هِدم ـ كه اقامتگاه پيامبر صلى الله عليه و آله بود ـ اقامت كردم .<ref>طبقات الكبرى : ج ۳ ص ۲۲ عن عبيد اللّه بن أبي رافع ، تاريخ دمشق : ج ۴۲ ص ۶۹ وراجع السنن الكبرى : ج ۶ ص ۴۷۲ ح ۱۲۶۹۷ وأنساب الأشراف : ج ۱ ص ۳۰۹ وتاريخ الطبري : ج ۲ ص ۳۸۲ والسيرة النبويّة لابن هشام : ج ۲ ص ۱۲۹ .</ref>
 
 
 
===حضرت علی علیه السلام در جنگ ها و غزوات صدر اسلام===
 
 
 
پس از هجرت به [[مدینه]] [[جنگ های صدر اسلام|غزوات]] پیامبر با مشرکین و [[نفاق|منافقین]] و اهل کتاب آغاز شد. قصه دلاوری های حضرت علی علیه السلام در این جنگ ها فراوان است.امیرمؤمنان (ع) در بیست و شش غزوه از غزوات پیامبر شرکت کردند و فقط در [[غزوه  تبوک]] به فرمان رسول اکرم صلی الله علیه و آله در مدینه اقامت گزیدند و از شرکت در جنگ بازماندند، زیرا بیم آن می رفت که منافقان مدینه در غیاب پیامبر شورش کنند و زمام امور را در مرکز اسلام (مدینه) بدست گیرند.برخی از افتخارات ، دلاوری ها و فداکاری های امیرالمؤمنین (ع) در این جنگ ها عبارتند از:
 
 
 
*پرچم داری سپاه اسلام در تمام غزوات.ابن عباس مي‌گويد:«او (امیرالمؤمنین علی (ع))چهار خصلت دارد كه جز او كسي آنها را دارا نيست. اولين كسي است كه با رسول خدا(ص) نماز خوانده پرچمدار پيامبر در هر جنگي بوده و كسي است كه در روز احد ‌ايستاگي كرد و ساير مردم فرار نمودند و اوست كه پيامبر(ص) را داخل قبر كرد.<ref> ارشاد مفيد، فصل22</ref> »
 
*کشتن بسیاری از سران مشرکان قریش در [[غزوه بدر]]
 
*کشتن پرچمداران قریش در [[غزوه احد]] و دفاع جانانه از رسول خدا(ص) پس از فرار مسلمانان از میدان جنگ و بیان  عبارت «لا سیف الا ذوالفقار    لا فتی الا علی» در وصف حضرت
 
*کشتن سؤقصد کنندگان به جان رسول خدا در [[غزوه بنی نضیر]]
 
*کشتن عمرو بن عبدود در [[غزوه احزاب]] که رسول خدا(ص) آن را از عبادت جن و انس برتر دانستند.
 
*فتح قلعه قموص از قلعه های یهودیان خیبر پس از ناکامی دیگر مسلمانان در فتح آن و کشتن مرحب و برادرش در [[غزوه خیبر]] و کندن در قلعه قموص
 
*پیروزی در نبرد با مشرکانی که قصد حمله به مدینه را داشتند در [[سریه ذات السلاسل]] و نزول سوره عادیات در وصف این پیروزی حضرت
 
*شکستن بت های درون کعبه به همراه رسول خدا(ص)
 
*ایستادگی در [[غزوه حنین]] و محافظت از جان رسول خدا(ص) پس از فرار مسلمانان از جنگ
 
*جانشین رسول خدا(ص) در [[غزوه تبوک]] در مدینه . در این غزوه به دلیل دوری بیش از حد تبوک از مدینه احتمال توطئه منافقان مدینه می رفت .
 
*رفتن به یمن به دستور رسول خدا(ص) و دعوت مردم آنجا به اسلام و اسلام آوردن بسیاری از قبایل یمنی به دست حضرت
 
 
 
===تعیین حضرت علی علیه السلام به جانشینی پیامبر در روز غدیر===
 
 
 
اواخر عمر شریف رسول اکرم صلی الله علیه و آله پیامبر مسلمین را فرمان دادند تا همراه ایشان در آخرین [[حج]] رسول خدا شرکت کنند. در راه بازگشت در منطقه ای به نام غدیر (جایی که کاروانیان از هم جدا می شدند) آیه ای نازل شد. «يَأَيهَُّا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ  وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَايهَْدِى الْقَوْمَ الْكَافِرِين». ([[سوره مائده]]، آیه 67)
 
 
 
رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله فرمان توقف دادند و در آن جا خطبه معروف غدیر را قرائت فرمودند و حضرت علی علیه السلام را به عنوان خلیفه و جانشین خود معرفی نمودند. خود حضرت در این باره می فرمایند: پیامبر خدا به قصد [[حجة الوداع]] بیرون آمد. سپس (در بازگشت)، به [[غدیرخم]] رسید. به دستور او برایش چیزی شبیه منبر ساختند. سپس از آن، بالا آمد و بازوی مرا گرفت (و بالا برد)، تا آن جا که سفیدی زیر بغلش دیده شد و با صدای بلند، در همان جایگاه گفت: «هر که من مولای اویم، پس علی مولای اوست. خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار!».
 
 
 
پس با ولایت من، ولایت خدا و با دشمنی با من، دشمنی با خدا محقق می شود. خداوند عزوجل در آن روز، نازل کرد: «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا». (سوره مائده، آیه 3) پس، ولایت من مایه کمال دین و رضایت پروردگار بلند مرتبه است. <ref>[[الکافی]]: 4/27/8</ref>
 
  
 
==سقیفه و غصب خلافت پیامبر==
 
==سقیفه و غصب خلافت پیامبر==
 +
[[رحلت پيامبر اسلام|رحلت پیامبر]] (صلی الله علیه و آله) در ۲۸ [[صفر]] سال ۱۱ هجری واقع شد و در حالیکه امام علی (علیه السلام) و برخی از اصحاب مشغول [[تجهیز میت|تجهیز]] پیکر پاک رسول الله بودند، عده ای از [[مهاجرین]] و [[انصار]] بدون توجه به سخنان و سفارشات مکرر پیامبر صلی الله علیه وآله نسبت به جانشینی علی علیه السلام -که بخشی از آن ذکر شد-، در مکانی به نام [[سقیفه بنی ساعده]] جمع شدند و [[ابوبکر]] را به [[خلافت]] برگزیدند.<ref>رک: کتاب سقیفه، علامه سید مرتضی عسکری،</ref>
  
در 28 [[صفر]] سال 13 هجری مصیبت عظمای شهادت رسول اکرم صلی الله علیه و آله واقع شد و هنوز جسم مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دفن نگردیده بود که عده ای بدون توجه به تعیین الهی امام علی علیه السلام به جانشینی پیامبر اکرم (ص)، در مکانی که به نام [[سقیفه بنی ساعده]] جمع شدند و ابوبکر را به خلافت برگزیدند. حضرت علی علیه السلام در این باره می فرمایند: به خدا سوگند که «فلان» خلافت را چون جامه اى بر تن کرد و نیک مى دانست که پایگاه من نسبت به آن چونان محور است به آسیاب. سیل ها از من فرو مى ریزد و پرنده را یاراى پرواز به قله رفیع من نیست. <ref>[[نهج البلاغه]]، خطبه 3</ref>
+
حضرت علی علیه السلام در این باره می فرمایند: «به خدا قسم، فرزند ابوقحافه (ابوبکر) خلافت را مانند پیراهن در بر کرد هر چند که می داند من برای خلافت مانند محور آسیاب هستم که علم و فضیلت از سرچشمه من مانند سیل سرازیر می‌شود و پرندگان هوا به اوج مقام من نمی‌رسند».<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغة، مکتبه آیة الله المرعشی، ج۱، ص۱۵۱</ref>
 
 
امیرالمؤنین (ع) بلافاصله پس از شهادت رسول خدا(ص) به جمع آوری قرآن پرداختند و پس از اتمام آن ، دست به اعتراضاتی علیه غاصبان خلافت زدند.از جمله این اعتراضات می توان به موارد زیر اشاره کرد:
 
*بیعت نکردن با ابوبکر به عنوان جانشین رسول خدا(ص) تا زمان شهادت حضرت زهرا (سلام الله عیها)
 
*تحصن در خانه خویش به همراه همسر ، فرزندان و اصحاب رسول خدا(ص) که به انتخاب ابوبکر به عنوان جانشین پیامبر(ص) اعتراض داشتند.این تحصن با خشونت های انجام شده توسط غاصبان خلافت شکسته شد.
 
*به همراه حضرت زهرا(سلام الله علیها) و حسنین (علیهماالسلام)با انصار مدینه و شرکت کنندگان در غزوه بدر اتمام حجت کردند و آنان را به یاری خویش و وفای عهدی که در غدیر خم با رسول خدا(ص) بسته بودند،دعوت کردند که جز چهار نفر کس دیگر پاسخ نداد.
 
 
 
حضرت به دلایل زیر خانه نشینی را انتخاب کردند:
 
*عدم یاری مسلمانان به جز چند نفر :حضرت وقتی دیدند مردم او را رها کردند و به سوی دنیا روآوردند، با آن که می توانستند با آنان درافتند و حقی را که از آن ایشان است بازستانند، لب فروبستند و چیزی نگفتند، چنان چه خودشان فرمودند: به صبر گراییدم حالی که در چشمانم خار بود و در گلویم استخوان و می دیدم که میراثم به غارت می رود. <ref>نهج البلاغه، خطبه 3</ref>
 
*جلوگیری از نفاق و دودستگی میان مسلمانان که موجب نابودی دین اسلام می شد.
 
*وجود خطرات خارجی مانند متنبیان و دشمنان اسلام : حضرت علی علیه السلام  می فرمودند: می دانید سزاوارتر از دیگران به خلافت منم به خدا سوگند بدان چه کردید گردن می نهم، چندان که مرزهای مسلمانان ایمن بود و کسی را جز من ستمی نرسد. من خود این ستم را پذیرفتم و اجر این گذشت و فضیلتش را چشم  می دارم و به زر و زیوری که بدان چشم دوخته اید دیده نمی گمارم. <ref>خطبه 74</ref>
 
*حفظ جان خویش و اصحاب خاصش که در صورت ادامه مبارزات علیه دستگاه خلافت ممکن بود به سرانجام [[سعد بن عباده]] دچار شوند.
 
البته با وجود دلایل بالا حضرت هرگاه که فرصت می یافتند، اعتراض خویش را نسبت به حق غصب شده از ایشان ابراز می کردند.
 
  
== امیرالمؤمنین (علیه اسلام) در زمان خلفا ==
+
==امام علی علیه‌السلام در عصر خلفا==
رویکرد امیرالمؤنین در برخورد با خلفا به دو صورت بود:
+
فعالیت های [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] (علیه السلام) عموما در این دوره در امور زیر خلاصه می شد:
*اگر خطری اسلام و مسلمین را تهدید می کرد و یا تصمیم اشتباهی از جانب خلفا موجب انحراف بیشتر در دین می شد،ایشان صرفاً به عنوان یک مشاور به خلفا مشورت می دانند تا اسلام بیش از این نابود نشود. مانند مشورت نظامی حضرت در نحوه مقابله با سپاه ایران در جنگ نهاوند یا کمک به خلفا در تصحیح برخی از احکام دینی که به اشتباه صادر می کردند.
 
*اگر کمک حضرت به خلفا موجب بالارفتن موقعیت این افراد در نزد مسلمین می شد و یا در جهت تامین منافع آنان بود از دادن کمک به آنها خودداری می کردند. مانند عدم همراهی عمر در سفر به شام که موجب شکایت عمر به ابن عباس شد.
 
  
البته این مشورت ها در طول مدت 25 سال خانه نشینی حضرت بسیار محدود است<ref>رجوع شود به کتاب دانشنامه روابط سیاسی حضرت علی علیه اسلام با خلفا نوشته علی لباف</ref> و بیشتر مربوط به زمان عمر بن خطاب می باشد.در بسیاری از موارد زمانی که خلفا از دادن حکمی فقهی و قضایی درمانده می شدند یا قادر به پاسخگویی سؤالات مردم و بعضاً اهل کتاب نبودند، اینان را به نزد امیرالمؤمنین (علیه اسلام) می فرستادند.
+
*[[عبادت]] خدا، آن هم به صورتی که در شأن شخصیتی مانند حضرت علی (علیه السلام) بود؛ تا آنجا که [[امام سجاد]] (علیه السلام) عبادت و [[تهجد]] شگفت انگیز خود را در برابر عبادت های امیرالمؤمنین (علیه السلام) ناچیز می دانست.
 +
*پاسخ به پرسش های دانشمندان ملل و نحل دیگر، بالاخص [[یهود|یهودیان]] و [[مسیحیت|مسیحیان]] که پس از درگذشت [[پیامبر اسلام|پیامبر]] (صلی الله علیه و آله) برای تحقیق درباره [[اسلام]] رهسپار [[مدینه]] می شدند و سؤالاتی مطرح می کردند که پاسخگویی جز حضرت علی علیه السلام، پیدا نمی کردند. اگر این خلاء به وسیله امام علیه السلام پر نمی شد، جامعه اسلامی دچار سرشکستگی شدیدی می شد.
 +
*بیان حکم بسیاری از رویدادهای نوظهور که در اسلام سابقه نداشت و در مورد آنها نصّی در [[قرآن مجید]] و [[حدیث|حدیثی]] از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله در دست نبود. قسمتی از داوری های امام علیه السلام و استفاده های ابتکاری و جالب وی از [[آیه|آیات]]، در کتاب های [[حدیث]] و تاریخ منعکس است.
 +
*تربیت و پرورش گروهی که ضمیر پاک و [[روح]] آماده ای برای [[سیر و سلوک]] داشتند، تا در پرتو رهبری و تصرف معنوی امام علیه السلام بتوانند قله های کمالات معنوی را فتح کنند و آن چه را که با دیده ظاهر نمی توان دید با دیده دل و چشم باطنی ببینند.
 +
*کار و کوشش برای تأمین زندگی بسیاری از بینوایان و درماندگان؛ تا آن جا که امام علیه السلام با دست خود باغ احداث می کرد و چاه و قنات حفر می نمود و سپس آنها را در راه خدا [[وقف]] می کرد.
  
===فعالیت های امام علیه السلام در دوران غاصبان خلافت===
+
اما رویکرد کلی امام در برخورد با [[خلفای نخستین|خلفا]] به دو صورت بود:
  
فعالیت های امام علیه السلام در این دوره در امور زیر خلاصه می شد:
+
*اگر خطری [[اسلام]] و مسلمین را تهدید می کرد و یا تصمیم اشتباهی از جانب خلفا موجب انحراف بیشتر در [[دین]] می شد، ایشان صرفاً به عنوان یک مشاور به خلفا مشورت می دانند تا اسلام بیش از این نابود نشود. مانند مشورت نظامی آن حضرت در نحوه مقابله با سپاه [[ایران]] در [[جنگ نهاوند]]، یا کمک به خلفا در تصحیح برخی از [[احکام|احکام]] دینی که به اشتباه صادر می کردند.
 +
*اگر کمک حضرت علی به خلفا موجب بالارفتن موقعیت این افراد در نزد مسلمین می شد و یا در جهت تامین منافع آنان بود، از دادن کمک به آنها خودداری می کردند. مانند عدم همراهی با [[عمر بن خطاب|عمر]] در سفر به [[شام]] که موجب شکایت عمر به [[ابن عباس]] شد.
  
# [[عبادت]] خدا آن هم به صورتی که در شأن شخصیتی مانند حضرت علی علیه السلام بود؛ تا آن جا که [[امام سجاد]] علیه السلام عبادت و تهجد شگفت انگیز خود را در برابر عبادت های جد بزرگوار خود ناچیز می دانست.
+
البته این مشورت ها در طول مدت ۲۵ سال خانه نشینی حضرت بسیار محدود است<ref>رجوع شود به کتاب دانشنامه روابط سیاسی حضرت علی علیه السلام با خلفا نوشته علی لباف</ref> و بیشتر مربوط به زمان [[عمر بن خطاب]] می باشد. در بسیاری از موارد، زمانی که خلفا از دادن حکمی [[فقه|فقهی]] و قضایی درمانده می شدند، یا قادر به پاسخگویی سؤالات مردم و بعضاً [[اهل کتاب]] نبودند، اینان را به نزد امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرستادند.  
# پاسخ به پرسش های دانشمندان ملل و نحل دیگر، بالاخص یهودیان و مسیحیان که پس از درگذشت پیامبر صلی الله علیه و آله برای تحقیق درباره ی [[اسلام]] رهسپار [[مدینه]] می شدند و سؤالاتی مطرح می کردند که پاسخگویی جز حضرت علی علیه السلام، پیدا نمی کردند. اگر این خلا به وسیله ی امام علیه السلام پر نمی شد جامعه ی اسلامی دچار سرشکستگی شدیدی می شد.
 
# بیان حکم بسیاری از رویدادهای نوظهور که در اسلام سابقه نداشت و در مورد آن ها نصی در [[قرآن مجید]] و حدیثی از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله در دست نبود. قسمتی از داوری های امام علیه السلام و استفاده های ابتکاری و جالب وی از آیات در کتاب های [[حدیث]] و تاریخ منعکس است.
 
# تربیت و پرورش گروهی که ضمیر پاک و [[روح]] آماده ای برای [[سیر و سلوک]] داشتند، تا در پرتو رهبری و تصرف معنوی امام علیه السلام بتوانند قله های کمالات معنوی را فتح کنند و آن چه را که با دیده ی ظاهر نمی توان دید با دیده ی دل و چشم باطنی ببینند.
 
# کار و کوشش برای تأمین زندگی بسیاری از بینوایان و درماندگان؛ تا آن جا که امام علیه السلام با دست خود باغ احداث می کرد و [[قنات]] استخراج می نمود و سپس آن ها را در راه خدا وقف می کرد.
 
  
 
===در دوران ابوبکر===
 
===در دوران ابوبکر===
* مناظره با دانشمندان بزرگ یهود. <ref>[[الارشاد]]، [[شیخ مفید]]، چاپ سنگی، ص 107</ref>
 
* پاسخ قانع کننده به دانشمند مسیحی. <ref>[[الدرالمنثور]]، ج 6، ص 317، الارشاد ص 106</ref>
 
* داوری حضرت علی درباره  یک مرد شرابخوار. <ref>[[بحارالانوار]]، ج 40، ص 224</ref>
 
  
=== در دوران عمر===
+
*مناظره با دانشمندان بزرگ [[یهود]].<ref>الارشاد، شیخ مفید، چاپ سنگی، ص ۱۰۷</ref>
در زمان خلافت خلیفه دوم،هرگاه که مشکلی او را در مانده می کرد و کسی قادر به پاسخگویی آن نبود،به نزد امیرالمؤنین علیه اسلام می رفت.خلیفه دوم در این باره می گوید:«ى ابو الحسن! من از زندگى با كسانى كه تو در ميانشان نباشى ، به خدا پناه مى برم<ref>المستدرك على الصحيحين : ج ۱ ص ۶۲۸ ح ۱۶۸۲ ، شعب الإيمان : ج ۳ ص ۴۵۱ ح ۴۰۴۰ ، تاريخ دمشق : ج ۴۲ ص ۴۰۵ ، الرياض النضرة : ج ۳ ص ۱۶۶ ؛ شرح الأخبار : ج ۲ ص ۳۱۷ ح ۶۵۲</ref>.» و یا در جایی دیگر می گوید:«اگر على نبود ، عمر هلاك مى شد<ref>الكافي : ج ۷ ص ۴۲۴ ح ۶ ، تهذيب الأحكام : ج ۶ ص ۳۰۶ ح ۸۴۹ و ج ۱۰ ص ۵۰ ح ۱۸۶ ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج ۴ ص ۳۶ ح ۵۰۲۵ ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص ۸۵ ، الإيضاح : ص ۱۹۱ و ۱۹۲ ، تفسير العيّاشي : ج ۱ ص ۷۵ ح ۱۵۵ ، الفضائل لابن شاذان : ص ۹۵ ، شرح الأخبار : ج ۲ ص ۳۱۹ ح ۶۵۵ ، المسترشد : ص ۵۸۳ ح ۲۵۳ ، المناقب لابن شهر آشوب : ج ۲ ص ۳۱ ؛ الاستيعاب : ج ۳ ص ۲۰۶ الرقم ۱۸۷۵ وفيه «فكان عمر يقول ...» ، ذخائر العقبى : ص ۱۴۹</ref>.»از جمله این مشورت ها عبارت اند از:
+
*پاسخ قانع کننده به دانشمند [[مسیحیت|مسیحی]].<ref>الدر المنثور، ج ۶، ص ۳۱۷، الارشاد ص ۱۰۶</ref>
* مشورت درباره نحوه مقابله با سپاه عظیم ایران در [[جنگ نهاوند]] . <ref>نهج البلاغه  عبده، خطبه  144؛ تاریخ [[طبری]]، ج 4، ص 238 تا 237 تاریخ کامل، ج ص 3؛ تاریخ [[ابن  کثیر]]، ج 7، ص 107؛ بحارالانوار، ج 9، ص 501، ط کمپانی</ref>
+
*داوری حضرت علی درباره یک مرد [[شراب خواری|شراب‌خوار]].<ref>بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۲۲۴</ref>
* مشورت در  فتح بیت المقدس. <ref>ثمرة الاوراق، در حاشیه ی المستطرف، نگارش تقی الدین حموی، ج 2، ص 15، ط مصر، 1368 ه.ق</ref>
 
* تعیین مبدأ تاریخ اسلام که حضرت.سعيد بن مُسَيَّب نقل می کند:«عمر ، مردم را گرد آورد و از آنان پرسيد : تاريخ ، از چه روزى نوشته شود؟على بن ابى طالب عليه السلام فرمود : «از روزى كه پيامبر خدا هجرت كرد و سرزمين شرك را ترك نمود.»و عمر نيز چنين كرد.<ref>المستدرك على الصحيحين : ج ۳ ص ۱۵ ح ۴۲۸۷ ، التاريخ الكبير : ج ۱ ص ۹ ، تاريخ الطبري : ج ۴ ص ۳۹ ، تاريخ المدينة : ج ۲ ص ۷۵۸ ؛ الإقبال : ج ۳ ص ۲۲ ، المناقب لابن شهر آشوب : ج ۲ ص ۱۴۴ كلّها نحوه وراجع التنبيه والإشراف : ص ۲۵۲ .
 
تعداد بازدید : 22592صفح</ref>»
 
*تقسیم زمین های کوفه<ref>عمر درباره زمين هاى حاصلخيز كوفه با اصحاب پيامبر خدا مشورت كرد . برخى به او گفتند : آنها را ميان ما قسمت كن .
 
سپس با على عليه السلام مشورت كرد . [ على عليه السلام ] فرمود : «اگر امروزْ آنها را تقسيم كنى ، براى افرادى كه پس از ما مى آيند ، چيزى نمى مانَد . آنها را به دست آنان وا گذار تا روى آن كار كنند و [ در اين صورت است كه ]خراج آنها ، هم براى ما مى شود و هم براى آيندگان ما» .  
 
عمر گفت : خدا تو را موفّق بدارد! اين نظر ، درست است .(تاريخ اليعقوبي : ج ۲ ص ۱۵۱ وراجع فتوح البلدان : ص ۳۷۱ والأموال : ص ۶۴ ح ۱۵۱ و ص ۶۵ ح ۱۵۳ .)</ref>
 
  
=== شورای شش نفره خلافت ===
+
===در دوران عمر===
در سال 23 هجری فیروز غلام ایرانی مغیرة بن شعبه ، عمر بن خطاب را مضروب ساخت. عمر تنها چند روز پس از این ضربت زنده ماند اما پیش از مرگ خود،[[شورای شش نفره خلافت |شورایی شش نفره]] متشکل از امام علی (علیه اسلام)،[[عثمان بن عفان]]،[[زبیر بن عوام]]،[[طلحة بن عبیدالله]]،[[عبدالرحمن بن عوف]] و [[سعد بن ابی وقاص]] تشکیل داد و به آنها دستور داد تا یک نفر را از بین خود به عنوان خلیفه انتخاب کنند.سعد از ابتدا رأی خود را به عبدالرحمان واگذار کرد. زبیر به طرفداری از علی (ع) از نامزدی خلافت انصراف داد. عبدالرحمان اعلام کرد که خواستار خلافت نیست. طلحه که پسرعموی ابوبکر و مخالف علی(ع) بود، به طرفداری از عثمان کنار رفت. بنابراین فقط علی (ع) و عثمان نامزد خلافت بودند <ref>تاریخ الامم و الملوک، ج ۳، ص ۲۹۶؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۱۸۸.</ref> و رأی و نظر عبدالرحمن بسیار حائز اهمیت شد.
+
[[عمر بن خطاب|خلیفه دوم]]، هرگاه که مشکلی او را در مانده می کرد و کسی قادر به پاسخگویی آن نبود، به نزد امیرالمؤمنین علیه السلام می رفت. [[عمر بن خطاب|عمر]] در این باره می گوید: «اى ابو الحسن! من از زندگى با کسانى که تو در میانشان نباشى، به خدا پناه مى برم».<ref>المستدرک على الصحیحین: ج ۱ ص ۶۲۸ ح ۱۶۸۲، شعب الإیمان: ج ۳ ص ۴۵۱ ح ۴۰۴۰، تاریخ دمشق: ج ۴۲ ص ۴۰۵، الریاض النضرة: ج ۳ ص ۱۶۶ ؛ شرح الأخبار: ج ۲ ص ۳۱۷ ح ۶۵۲</ref> و یا در جایی دیگر می گوید: «اگر على نبود، عمر هلاک مى شد».<ref>الکافی: ج ۷ ص ۴۲۴ ح ۶، تهذیب الأحکام: ج ۶ ص ۳۰۶ ح ۸۴۹ و ج ۱۰ ص ۵۰ ح ۱۸۶، کتاب من لا یحضره الفقیه: ج ۴ ص ۳۶ ح ۵۰۲۵، خصائص الأئمّة علیهم السلام: ص ۸۵، الإیضاح: ص ۱۹۱ و ۱۹۲، تفسیر العیاشی: ج ۱ ص ۷۵ ح ۱۵۵، الفضائل لابن شاذان: ص ۹۵، شرح الأخبار: ج ۲ ص ۳۱۹ ح ۶۵۵، المسترشد: ص ۵۸۳ ح ۲۵۳، المناقب لابن شهر آشوب: ج ۲ ص ۳۱ ؛ الاستیعاب: ج ۳ ص ۲۰۶ الرقم ۱۸۷۵ وفیه «فکان عمر یقول. . . »، ذخائر العقبى: ص ۱۴۹</ref> از جمله این مشورت ها عبارت اند از:
  
عبدالرحمن‌ بن عوف پس از ۳ روز رایزنی با مردم، به‌ویژه اشراف و امرا، ابتدا از علی (ع) خواست تا متعهد شود که در صورت نیل به مقام خلافت، به کتاب خدا، سیره پیامبر (ص) و ابوبکر و عمر عمل کند. علی (ع) در جواب گفت: «امید آن دارم که در محدوده دانش، توانایی و اجتهاد خود به کتاب خدا و سنت رسول خدا(ص) عمل کنم». سپس عبدالرحمن شرط خود را با عثمان در میان گذاشت و او بلافاصله پذیرفت. به همین جهت، ابن‌ عوف با عثمان بیعت کرد.
+
*مشورت درباره نحوه مقابله با سپاه عظیم [[ایران]] در [[جنگ نهاوند]].<ref>نهج البلاغه عبده، خطبه  ۱۴۴؛ تاریخ طبری، ج ۴، ص ۲۳۸ تا ۲۳۷ تاریخ کامل، ج ۳، ص ۳؛ تاریخ ابن  کثیر، ج ۷، ص ۱۰۷؛ بحارالانوار، ج ۹، ص ۵۰۱، ط کمپانی</ref>
 +
*مشورت در  فتح [[بیت المقدس]].<ref>ثمرة الاوراق، در حاشیه ی المستطرف، نگارش تقی الدین حموی، ج ۲، ص ۱۵، ط مصر، ۱۳۶۸ ه. ق</ref>
 +
*تعیین مبدأ [[تاریخ اسلام]]: [[سعید بن مسیب|سعید بن مُسَیب]] نقل می کند: «عمر، مردم را گرد آورد و از آنان پرسید: تاریخ، از چه روزى نوشته شود؟ علی بن ابى طالب علیه السلام فرمود: "از روزى که پیامبر خدا [[هجرت پیامبر اسلام به مدینه|هجرت]] کرد و سرزمین [[شرک|شرک]] را ترک نمود." و عمر نیز چنین کرد».<ref>المستدرک على الصحیحین: ج ۳ ص ۱۵ ح ۴۲۸۷، التاریخ الکبیر: ج ۱ ص ۹، تاریخ الطبری: ج ۴ ص ۳۹، تاریخ المدینة: ج ۲ ص ۷۵۸ ؛ الإقبال: ج ۳ ص ۲۲، المناقب لابن شهر آشوب: ج ۲ ص ۱۴۴ کلّها نحوه وراجع التنبیه والإشراف: ص ۲۵۲.</ref>
 +
*تقسیم زمین های [[کوفه]].<ref>عمر درباره زمین هاى حاصلخیز کوفه با اصحاب پیامبر مشورت کرد. برخى به او گفتند: آنها را میان ما قسمت کن.
 +
سپس با على علیه السلام مشورت کرد. او فرمود: «اگر امروز آنها را تقسیم کنى، براى افرادى که پس از ما مى آیند، چیزى نمى ماند. آنها را به دست آنان وا گذار تا روى آن کار کنند و [در این صورت است که] خراج آنها، هم براى ما مى شود و هم براى آیندگان ما».
 +
عمر گفت: خدا تو را موفّق بدارد! این نظر، درست است. (تاریخ الیعقوبی: ج ۲ ص ۱۵۱ وراجع فتوح البلدان: ص ۳۷۱ والأموال: ص ۶۴ ح ۱۵۱ و ص ۶۵ ح ۱۵۳. )</ref>
  
=== دوران عثمان ===
+
'''شورای شش نفره خلافت:'''
همکاری های امام با عثمان کم تر از دو خلیفه دیگر بود و بیشتر محدود به پاسخگویی سؤالات اعتقادی و احکام می شد.همجنین عثمان نسبت به عمر کمتر از مشورت های امام استفاده می کرد و بیشتر به نصیحت خویشاوندان اموی خویش گوش می داد.
 
  
=== شورش مسلمانان علیه عثمان ===
+
[[عمر بن خطاب]]، پیش از مرگ خود در سال ۲۳ هجری، [[شورای شش نفره خلافت |شورایی شش نفره]] متشکل از امام علی (علیه السلام)، [[عثمان بن عفان]]، [[زبیر بن عوام]]، [[طلحة بن عبیدالله]]، [[عبدالرحمن بن عوف]] و [[سعد بن ابی وقاص]] تشکیل داد تا آنها یک نفر را از بین خود به عنوان [[خلیفه|خلیفه]] انتخاب کنند. سعد از ابتدا رأی خود را به عبدالرحمان واگذار کرد. زبیر به طرفداری از امام علی (ع) از نامزدی [[خلافت]] انصراف داد. عبدالرحمان اعلام کرد که خواستار خلافت نیست. طلحه که پسر عموی [[ابوبکر]] و مخالف امام علی (ع) بود، به طرفداری از عثمان کنار رفت. بنابراین فقط امام علی (ع) و عثمان نامزد خلافت بودند<ref>تاریخ الامم و الملوک، ج ۳، ص ۲۹۶؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۱۸۸. </ref> و رأی و نظر عبدالرحمن بن عوف (چنانکه عمر گفته بود) بسیار حائز اهمیت شد. عبدالرحمن‌ پس از ۳ روز رایزنی با مردم، به‌ویژه اشراف و امرا، ابتدا از امام علی (ع) خواست تا متعهد شود که در صورت نیل به مقام خلافت، به کتاب خدا، سیره پیامبر (ص) و سیره [[ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] عمل کند. امام علی (ع) در جواب گفت: «امید آن دارم که در محدوده دانش، توانایی و اجتهاد خود به کتاب خدا و [[سنت]] رسول خدا (ص) عمل کنم». سپس عبدالرحمن شرط خود را با عثمان در میان گذاشت و او بلافاصله پذیرفت. به همین جهت، ابن‌ عوف با عثمان [[بیعت]] کرد.  
در سال 35 هجری مسلمانان معترض به سیاست های [[عثمان بن عفان]] و ظلم و ستم های کارگزاران وی در مدینه گردهم آمدند و خواستار اصلاح امور و یا عزل خلیفه شدند.عثمان که بسیار ترسیده بود،از حضرت علی (علیه اسلام) کمک خواست تا حضرت معترضان را آرام کنند.در ابتدا حضرت به شرط توبه عثمان از کارهای گذشته خویش ، عزل کارگزاران ظالم و کوتاه کردن دست آنها از بیت المال مسلمین و اصلاح امور و عمل به قرآن و بازگشت به سیره رسول خدا(ص) حاضر به کمک به وی شدند و پیمانی میان عثمان و معترضان امضا کردند.<ref>انساب الاشراف ج 5 ص 111-112</ref> همچنین عثمان در خطبه ای که در میان انصار و مهاجران در مسجد پیامبر(ص) خواند،ندامت و پشیمانی خویش را به مردم اعلام کرد.اما با کارشکنی های نزدیکانش به خصوص [[مروان بن حکم]] دوباره آتش شورشیان شعله ور شد و دگر بار به مدینه آمدند و به کمک انصار و مهاجرین خانه عثمان را محاصره کردند و حتی آب را نیز بر او بستند که با تلاش امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) ، آب به عثمان رسید.در نهایت شورشیان از طریق خانه همسایه عثمان به او حمله کردند و او را در ذی الحجه سال 35 کشتند.
 
  
== خلافت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) ==
+
===در دوران عثمان===
=== بیعت مردم با حضرت ===
+
همکاری‌های امام علی (علیه السلام) با [[عثمان بن عفان|عثمان بن عفان]] کم تر از دو خلیفه دیگر بود و بیشتر محدود به پاسخگویی سؤالات اعتقادی و [[احکام|احکام]] می‌شد. همچنین عثمان نسبت به عمر کمتر از مشورت های امام استفاده می کرد و بیشتر به نصیحت خویشاوندان [[امویان|اموی]] خویش گوش می‌داد.  
پس از کشته شدن عثمان مخالفان او که شامل انصار و مهاجران مخالف قریش ، مصریان و کوفیان بودند،همگی بر خلافت امیرالمؤمنین (علیه اسلام) اتفاق نظر داشتند. حضرت خود در این باره می فرمایند:«آن گاه چيزى مرا به وحشت نينداخت جز اينكه مردم همانند يال كفتار بر سرم ريختند، و از هر طرف به من هجوم آورند، به طورى كه دو فرزندم در آن ازدحام كوبيده شدند، و ردايم از دو جانب پاره شد،مردم چونان گله گوسپند محاصره ام كردند.<ref>نهج البلاغه،سید رضی/ترجمه حسین انصاریان،خطبه شماره 3 </ref>»بيعت مردم با امام ، در روز جمعه هيجدهم ذى الحجة الحرام سال ۳۵ هجرى بوده است.<ref>تاريخ دمشق : ۴۲ / ۴۳۷ ، تذكرة الخواصّ : ۵۶</ref>
 
  
در ابتدا حضرت از پذیرش امر خلافت سرباز می زدند.ایشان خطاب به مردم فرمودند : «مرا رها سازيد و ديگرى را بجوييد . به درستى كه حوادثى چند پهلو و چند رنگ در پيش داريم كه دل ها بر آن پايدار، و انديشه ها در آن ، استوار نمى مانَد»<ref>تاریخ الطبری، ج 4، ص 429؛ نک: انساب الاشراف، ج 2، ص 219</ref>.از جمله دلایل این عدم پذیرش می توان موارد زیر را اشاره کرد:
+
'''شورش مسلمانان علیه عثمان:'''
#چون امام زمام امور را به دست گيرد، با تحريف ها مبارزه خواهد كرد و در جهت نمودنِ چهره راستين دين از پسِ غبار تحريف ، خواهد كوشيد و اين همه ، بسى تنش هاى سياسى و اجتماعى به همراه خواهد داشت.
 
#عدم توجه امام به منافع نخبگان سیاسی آن زمان به خصوص قریش مانند طلحه و زبیر و مبارزه آنان با امام
 
#آگاهی از شرایط اجتماعی آن زمان و اینکه مردم او را در جهت اصلاحات علوی خویش یاری نخواهند داد.
 
  
==== بیعت علنی با امام ====
+
در سال ۳۵ هجری مسلمانان معترض به سیاست های عثمان و ظلم و ستم های کارگزاران وی در مدینه گرد هم آمدند و خواستار اصلاح امور و یا عزل خلیفه شدند. عثمان که بسیار ترسیده بود، از حضرت علی کمک خواست تا وی معترضان را آرام کنند. در ابتدا حضرت به شرط [[توبه]] عثمان از کارهای گذشته خویش، عزل کارگزاران ظالم و کوتاه کردن دست آنها از [[بیت المال]] مسلمین و اصلاح امور و عمل به [[قرآن]] و بازگشت به سیره رسول خدا (ص)، حاضر به کمک به وی شدند و پیمانی میان عثمان و معترضان امضا کردند.<ref>انساب الاشراف، ج۵، ص ۱۱۱-۱۱۲</ref> همچنین عثمان در خطبه‌ای که در میان [[انصار]] و [[مهاجرین|مهاجران]] در مسجد پیامبر (ص) خواند، ندامت و پشیمانی خویش را به مردم اعلام کرد. اما با کارشکنی‌های نزدیکانش به خصوص [[مروان بن حکم]]، دوباره آتش شورشیان شعله ور شد و دگر بار به مدینه آمدند و به کمک انصار و مهاجرین خانه عثمان را محاصره کردند و حتی آب را نیز بر او بستند که با تلاش امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، آب به عثمان رسید. در نهایت شورشیان از طریق خانه همسایه عثمان به او حمله کردند و او را در [[ذی الحجه]] سال ۳۵ ق. کشتند.  
پس آنکه امام خلافت را پذیرفتند،فرمودند : «پس (بیعت)در مسجد ؛ چرا كه بيعت من ، پنهانى نخواهد بود و جز در مسجد ، انجام نخواهد شد».سپس مردم برای بیعت به مسجد پیامبر(ص) رفتند.طلحة بن عبیدالله اولین کسی بود که با امام بیعت کرد.<ref>الكامل فى التاريخ : ۲ / ۳۰۲ ، تاريخ الطبرى : ۴ / ۴۲۸ ، نهاية الأرب : ۲۰ / ۱۰</ref>.و سپس مردم دسته دسته آمدند و باامیرالمؤمنین بیعت کردند و حضرت اولین خلیفه ای در اسلام بودند که تمام مردم در انتخاب ایشان شرکت داشتند.
 
  
=== اقدامات حضرت ===
+
==خلافت امام علی علیه‌السلام==
در زمان خلفای پیش از حضرت اقدامات اشتباه زیادی توسط آنان صورت گرفت که موجب شد،دین اسلام از مسیر اصلی خود خارج شود.به همین دلیل حضرت دست به یک سری اصلاحات زدند تا بتوانند، از انحرافات بیشتر جلوگیری کنند و اسلام را به مسیر اصلی خویش بازگردانند.<ref>رج:سیاست نامه امام علی (علیه السلام)/محمد محمدی ری شهری،انتشارات سازمان چاپ و نشر</ref>این اصلاحات در بخش های متعددی صورت گرفت که می توان به موارد زیر اشاره کرد:
+
===بیعت مردم با امیرالمؤمنین===
*اصلاحات و سیاست های اداری:
+
پس از کشته شدن عثمان، مخالفان او که شامل [[انصار]] و [[مهاجران]] مخالف [[قریش]]، مصریان و کوفیان بودند، همگی بر خلافت [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] (علیه السلام) اتفاق نظر داشتند. حضرت خود در این باره می فرمایند: «آن گاه چیزى مرا به وحشت نینداخت جز اینکه مردم همانند یال کفتار بر سرم ریختند، و از هر طرف به من هجوم آورند، به طورى که دو فرزندم در آن ازدحام کوبیده شدند، و ردایم از دو جانب پاره شد، مردم چونان گله گوسپند محاصره‌ام کردند».<ref>نهج البلاغه، سید رضی/ترجمه حسین انصاریان، خطبه شماره ۳ </ref> [[بیعت]] مردم با امام، در روز جمعه هیجدهم [[ماه ذی الحجه|ذى الحجة]] سال ۳۵ هجرى بوده است.<ref>تاریخ دمشق: ۴۲ / ۴۳۷، تذکرة الخواص: ۵۶</ref>  
#گزینش کارگزاران شایسته و برکناری کارگزاران بی لیاقت و به کار نگرفتن خائنان و ناتوانان
 
#برنامه ریزی و سازماندهی :حضرت در نامه معروف خویش به مالک اشتر می نویسند:«كار هرروز را در همان روز انجام بده؛ چرا كه هر روز، كار خود را دارد... از شتاب در كارهايى كه هنگام انجام دادن آن نرسيده، و از سستى در آن وقتى كه انجام دادنش ممكن گرديده ، يا اصرار بى جا به هنگامى كه ناشناخته و مبهم است، و يا سستى به هنگامى كه روشن و آشكار است، بپرهيز! هر كارى را در جاى آن بِنه و هر كارى را به هنگام آن ، بگزار<ref>نهج البلاغة : نامه ۵۳ ، تحف العقول : ۱۴۳ و ۱۴۷ ، دعائم الإسلام : ۱ / ۳۶۷ </ref>»
 
#قانون مداری
 
#برگزيدن ديده بان براى مراقبت از كارگزاران و گشاده دستی در روزی کارگزاران:حضرت در نامه به مالک می نویسند:«آن گاه بر آنان (کارگزاران) روزى را فراوان ساز؛ چرا كه اين ، نيرويى است براى اصلاح نفس آنان، و سبب بى نيازى است براى آنها، تا به مالى كه در اختيار دارند، دست نگشايند، و حجّتى است بر آنها، اگر فرمانت را نپذيرفتند يا در امانت ، خيانت ورزيدند »<ref>نهج البلاغة : نامه ۵۳</ref>
 
  
از جمله برخی از کارگزاران حضرت می توان به افراد زیر اشاره کرد:
+
در ابتدا آن حضرت از پذیرش امر [[خلافت]] سرباز می زدند. ایشان خطاب به مردم فرمودند: «مرا رها سازید و دیگرى را بجویید. به درستى که حوادثى چند پهلو و چند رنگ در پیش داریم که دل ها بر آن پایدار، و اندیشه ها در آن، استوار نمى ماند».<ref>تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۴۲۹؛ نک: انساب الاشراف، ج ۲، ص ۲۱۹</ref> اما در نهایت خلافت را پذیرفتند و مردم برای بیعت به مسجد پیامبر (ص) رفتند. [[طلحة بن عبیدالله]] اولین کسی بود که با امام بیعت کرد.<ref>الکامل فى التاریخ: ۲ / ۳۰۲، تاریخ الطبرى: ۴ / ۴۲۸، نهایة الأرب: ۲۰ / ۱۰</ref> و سپس مردم دسته دسته آمدند و باامیرالمؤمنین بیعت کردند و ایشان اولین [[خلیفه|خلیفه]] ای در اسلام بودند که تمام مردم در انتخاب ایشان شرکت داشتند.
*سیاست ها و اصلاحات اقتصادی :
 
#آبادانی شهرها:حضرت در این باره به حکمرانان خویش می فرمایند:«برترى حكمران، در آبادانى شهرهاست.<ref>غرر الحكم : ۶۵۶۲ ، عيون الحكم والمواعظ : ۳۵۷ / ۶۰۴۴</ref>»
 
#توسعه کشاورزی:از امام باقر عليه السلام روایت شده است كه على عليه السلام به فرماندهان لشكر مى نوشت «شما را به خدا سوگند كه مبادا كشاورزان، از جانب شما مورد ستم واقع شوند<ref>قرب الإسناد : ۱۳۸ / ۴۸۹ ، بحار الأنوار : ۱۰۰ / ۳۳ / ۱۰</ref>».همچنین از حضرت روایت شده است که:«خداوندِ سبحان، بندگانش را به آبادانى زمين، فرمان داده است تا گذرانِ زندگى شود با آنچه از زمين مى رويد از دانه ها ، ميوه ها و مانند آن از چيزهايى كه خداوند، سبب گذرانِ زندگى بندگان قرار داده است.<ref>وسائل الشيعة : ۱۳ / ۱۹۵ / ۱۰ ، بحار الأنوار : ۹۳ / ۴۶ و ۴۷</ref>»
 
#توسعه صنعت و تجارت:حضرت خطاب به مردم می فرمایند:«به تجارت بپردازيد كه تجارت، سبب بى نيازى شماست از آنچه در دست ديگران است.<ref>الكافى : ۵ / ۱۴۹ / ۹ ، من لا يحضره الفقيه : ۳ / ۱۹۳ / ۳۷۲۳ ، الخصال : ۶۲۱ / ۱۰</ref>» و یا می فرمایند:«حرفه آدمى گنج است.<ref>المواعظ العدديّة : ۵۵</ref>»
 
#بازرسی مستقیم بازار و جلوگیری از احتکار
 
#تقسيم برابر ثروت هاى عمومى و به تأخير نينداختن تقسيم آنها
 
# حمايت از طبقه هاى پايين جامعه
 
*سیاست ها و اصلاحات فرهنگی:
 
  
== جنگ های دوران خلافت امیرالمؤمنین ==
+
===سیاست‌های حکومتی===
 +
در زمان خلفای پیش از حضرت علی، اقدامات اشتباه زیادی توسط آنان صورت گرفت که موجب شد، دین [[اسلام]] از مسیر اصلی خود خارج شود. به همین دلیل امام دست به یک سری اصلاحات زدند تا بتوانند، از انحرافات بیشتر جلوگیری کنند و اسلام را به مسیر اصلی خویش بازگردانند.<ref>رج: سیاست نامه امام علی (علیه السلام)/محمد محمدی ری شهری، انتشارات سازمان چاپ و نشر</ref> این اصلاحات در بخش های متعددی صورت گرفت که می توان به موارد زیر اشاره کرد:
  
==بخشی از فضایل و سیره امیرالمومنین علیه السلام==
+
;<nowiki>سیاست‌ها و اصلاحات اداری:</nowiki>
  
[[بریده اسلمی]] نقل می کند: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند سلام کنید بر علی علیه السلام به عنوان امیرالمومنین، عمر پرسید: آیا این فرمان از جانب خداست یا رسولش؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:از جانب خدا و رسولش. <ref>[[مناقب]]، [[ابن شهر آشوب]]، 52:3</ref>  
+
#گزینش کارگزاران شایسته و برکناری کارگزاران بی لیاقت و به کار نگرفتن خائنان و ناتوانان؛
 +
#برنامه ریزی و سازماندهی: حضرت در نامه معروف خویش به [[مالک اشتر نخعی|مالک اشتر]] می نویسند: «کار هر روز را در همان روز انجام بده؛ چرا که هر روز، کار خود را دارد... از شتاب در کارهایى که هنگام انجام دادن آن نرسیده، و از سستى در آن وقتى که انجام دادنش ممکن گردیده، یا اصرار بى جا به هنگامى که ناشناخته و مبهم است، و یا سستى به هنگامى که روشن و آشکار است، بپرهیز! هر کارى را در جاى آن بِنه و هر کارى را به هنگام آن، بگزار»؛<ref>نهج البلاغة، نامه ۵۳؛ تحف العقول، ۱۴۳ و ۱۴۷؛ دعائم الإسلام: ۱ / ۳۶۷ </ref>
 +
#قانون مداری؛
 +
#برگزیدن دیده بان براى مراقبت از کارگزاران و گشاده دستی در روزی کارگزاران: امام در نامه به مالک می نویسند: «بر آنان (کارگزاران) روزى را فراوان ساز؛ چرا که این، نیرویى است براى اصلاح نفس آنان، و سبب بى نیازى است براى آنها، تا به مالى که در اختیار دارند، دست نگشایند، و حجّتى است بر آنها، اگر فرمانت را نپذیرفتند یا در [[امانت]] خیانت ورزیدند».<ref>نهج البلاغة: نامه ۵۳</ref>
  
[[عکرمه]] از [[ابن عباس]] نقل می کند که گفت: در قرآن آیه ای به این تعبیر «الذین آمنوا و عملوا الصالحات» وجود ندارد مگر این که علی علیه السلام امیر آن و شریف آن است و از اصحاب محمد صلی الله علیه و آله کسی نیست مگر این که خداوند او را مورد عتاب قرار داده اما علی علیه السلام را جز به نیکی یاد نکرده است. <ref>[[کنز العمال]]، ج 15 ص 94</ref>
+
;<nowiki>سیاست‌ها و اصلاحات اقتصادی:</nowiki>
  
محمد بن منصور گفت، از احمد بن حنبل شنیدم که گفت: برای هیچ یک از اصحاب پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فضایلی بیشتر از آن چه برای علی بن ابی طالب علیه السلام آمده، نقل نشده است. این سخن را حاکم نیز از [[ابن حنبل]] نقل کرده: <ref>المستدرک، ج 3، ص 107</ref>
+
#آبادانی شهرها: حضرت علی در این باره به حکمرانان خویش می فرمایند: «برترى حکمران، در آبادانى شهرهاست».<ref>غرر الحکم: ۶۵۶۲، عیون الحکم والمواعظ: ۳۵۷ / ۶۰۴۴</ref>
 +
#توسعه کشاورزی: از [[امام باقر علیه السلام|امام باقر]] علیه السلام روایت شده است که على علیه السلام به فرماندهان لشکر مى نوشت «شما را به خدا سوگند که مبادا کشاورزان، از جانب شما مورد ستم واقع شوند».<ref>قرب الإسناد: ۱۳۸ / ۴۸۹، بحار الأنوار: ۱۰۰ / ۳۳ / ۱۰</ref> همچنین از حضرت روایت شده است که: «خداوندِ سبحان، بندگانش را به آبادانى زمین، فرمان داده است تا گذرانِ زندگى شود با آنچه از زمین مى روید از دانه ها، میوه ها و مانند آن، از چیزهایى که خداوند سبب گذرانِ زندگى بندگان قرار داده است».<ref>وسائل الشیعة: ۱۳ / ۱۹۵ / ۱۰، بحار الأنوار: ۹۳ / ۴۶ و ۴۷</ref>
 +
#توسعه صنعت و تجارت: حضرت خطاب به مردم می فرمایند: «به تجارت بپردازید که تجارت، سبب بى نیازى شماست از آنچه در دست دیگران است.»<ref>الکافى: ۵ / ۱۴۹ / ۹، من لا یحضره الفقیه: ۳ / ۱۹۳ / ۳۷۲۳، الخصال: ۶۲۱ / ۱۰</ref> و یا می فرمایند: «حرفه آدمى گنج است.»<ref>المواعظ العددیة: ۵۵</ref>
 +
#بازرسی مستقیم بازار و جلوگیری از [[احتکار]]؛
 +
#تقسیم برابر ثروت هاى عمومى و به تأخیر نینداختن تقسیم آنها؛
 +
#حمایت از طبقه هاى پایین جامعه؛
  
چنان که [[ابن ابی الحدید]] در شرح [[نهج البلاغه]] می گوید: همه مردم اجماع کردند بر این که احدی از صحابه و علماء نگفته سلونی قبل ان تفقدونی مگر علی بن ابیطالب علیه السلام.
+
;<nowiki>سیاست‌ها و اصلاحات فرهنگی:</nowiki>
  
علی علیه السلام چهار درهم پول داشت یکی را در موقع شب [[انفاق]] نمود و یکی را در روز و یک درهم آشکارا و یک درهم در نهان آن گاه این آیه نازل شد که مفسرین شأن نزول آن را در مورد انفاق آن حضرت نوشته اند: «الذین ینفقون اموالهم باللیل والنهار سرا و علانیة فلهم اجرهم عند ربهم و لاخوف علیهم ولا هم یحزنون». <ref>[[سوره بقره]]، آیه 274. [[کشف الغمه]]، ص 93، [[ینابیع المودة]]، ص 92، مناقب ابن مغازلی، ص 280</ref>
+
#توسعه آموزش و پرورش: حضرت خطاب به قثم بن عباس حاکم [[مکه|مکه]] می فرمایند: «بامداد و شامگاه برایشان بنشین، به استفتا کنندگان [[فتوا]] ده، نادان را تعلیم کن، و با دانشمند مذاکره نما».<ref>نهج البلاغة: نامه ۶۷</ref> در منابع تاریخی نیز آمده است که هرگاه حضرت در جنگ فراغت پیدا مى کرد، به آموزش مردم و داورى در میان آنان مى پرداخت.
 +
#بازداشتن از برهم زدن [[سنت|سنّت]] هاى پسندیده و ستیز با سنّت هاى ناپسند؛
 +
#توجه به انتقاد و بی توجهی به ستایش دیگران.<ref>رج: سیاست نامه امام علی (علیه السلام)، محمد محمدی ری شهری، انتشارات سازمان چاپ و نشر دارالحدیث</ref>
  
حضرت علی علیه السلام به عثمان بن حنیف می فرمود: من در خوراک و پوشاک طوری هستم که اگر فقیرترین مردم مرا ببیند می تواند در برابر فقر و فاقه خود صبور و شکیبا باشد زیرا وقتی امام خود را چنین ببیند از وضع و حال خود راضی می شود. و باز می فرمود من می دانم که کسی مثل من نمی تواند زندگی کند اما هر وقت نان و خورشی خواستی به سرکه و یا نمک اکتفاء کن و اگر از این برتر خواستی. به سبزی و یا کمی شیر شتر قناعت نما و گوشت بسیار کم بخور و می فرمود: لاتجعلوا بطونکم مقابر الحیوان؛ شکمهایتان را گورستان حیوانات قرار می دهید. <ref>ینابیع المودة، باب 51، ص 150. [[بحارالانوار]]، جلد 41 ص 148</ref>
+
===جنگ‌های دوران خلافت امیرالمؤمنین===
 +
حضرت علی علیه السلام در خلافت چهار سال و نه ماهه خویش سه بار به پیکار با دشمنان خویش رفت. این پیکارها عبارتند از:  
  
من که امام شما هستم بدو جامه کهنه و دو قرص نان اکتفاء کرده ام در صورتی که می توانم از جامه های حریر لباسی فاخر بپوشم و از عسل مصفی و مغز گندم غذای لذیذ و مقوی تناول کنم ولی هیهات که هوی و هوس نفس بر من غلبه نماید! آیا به همین قناعت کنم که گویند من امام و خلیفه هستم اما در اندوه و پریشانی فقرا شرکت نکنم؟ <ref>نهج البلاغه، نامه 45</ref>
+
#[[جنگ جمل]] در سال ۳۶ هجری با [[ناکثین]]
 +
#[[جنگ صفین]] در سال ۳۷ هجری با [[قاسطین]]
 +
#[[جنگ نهروان]] در سال ۳۸ هجری با [[مارقین]]
  
'''بخشی از نامه حضرت به مالک:''' قلبا با مردم مهربان باش و با آن ها با دوستی و ملاطفت رفتار کن و مبادا با آنان چون حیوان درنده باشی که خوردن آن ها را غنیمت داند زیرا آنان دو گروهند یا برادر دینی تواند و یا (اگر همکیش تو نیستند) مانند تو مخلوق خدا هستند.
+
علت [[جنگ جمل]] (جنگ با ناکثین) آن بود که [[طلحه]] و [[زبیر]] از این که در حکومت علی علیه السلام به استانداری منطقه ای منصوب شوند، ناامید شدند. از طرف دیگر، از جانب [[معاویه]] به هر دو نفر نامه ای، تقریباً به یک مضمون رسید که آنان را به «امیرالمؤمنین» توصیف کرده و یادآور شده بود که از مردم [[شام]] برای آن دو [[بیعت]] گرفته است و باید هر چه زودتر شهرهای [[کوفه]] و [[بصره]] را اشغال کنند، پیش از آن که فرزند [[ابوطالب]] بر آن دو مسلط شود و شعار آنان در همه جا این باشد که خواهان خون [[عثمان بن عفان|عثمان]] هستند و مردم را بر گرفتن انتقام او دعوت کنند.
  
'''خلیفه ی دوم:''' ای کاش سه فضیلتی که نصیب علی علیه السلام شد نصیب من شده بود، و آن سه فضیلت عبارتند از: پیامبر دختر خود را در عقد علی درآورد، تمام درهایی را که به مسجد باز می شد بست، جز در خانه ی علی علیه السلام، در [[جنگ خبیر]] پیامبر صلی الله علیه و آله پرچم را بدست علی علیه السلام داد. <ref>مسند احمد، ج 2 ص</ref>
+
این دو [[صحابی]] ساده لوح، فریب نامه معاویه را خوردند و تصمیم گرفتند که از [[مدینه]] به [[مکه]] بروند و در آنجا به گردآوری افراد و ساز و برگ جنگ بپردازند و [[عایشه]] همسر [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله نیز همراه آنان  سوار بر شتر سرخ مو عازم جنگ شد. عایشه  می گفت: مردم! عثمان به ناحق کشته شده است و من انتقام خون او را می گیرم.<ref>تاریخ طبری، ج ۳، ص ۱۷۲</ref> در حالی که به گواهی تاریخ خود این سه نفر، بیشترین سهم را در قتل عثمان داشتند.
  
امیرمؤمنان علیه السلام  تمام آیات [[قرآن]] را، چه آن ها که در [[مکه]] نازل می شد و چه آن ها که در [[مدینه]]، در دوران حیات پیامبر صلی الله علیه و آله به دقت ضبط می کردند و از این جهت یکی از کاتبان [[وحی]] و حافظان قرآن بشمار می رفتند. همچنین در تنظیم اسناد سیاسی و تاریخی و نامه های تبلیغی، که هم اکنون متن بسیاری از آن ها در کتاب های سیره و تاریخ مضبوط است، آن حضرت نخستین دبیر اسلام بشمار می رود، حتی صلحنامه ی تاریخی حدیبیه به املای پیامبر صلی الله علیه و آله و خط علی علیه السلام تنظیم شد.  
+
جنگ جمل در یک درگیری یک روزه اما سخت، با دادن کشته بسیار از هر دو طرف و با شکست ناکثین پایان یافت و امام علی، عایشه را به همراه برادرش [[محمد بن ابی بکر|محمد بن ابی‌بکر]] به بصره و از آنجا توسط شماری زن و مرد بصری به مدینه فرستاد.<ref>سمط النجوم العوالی، ج۲، ص ۴۴۰.</ref>
  
درباره [[جنگ احد]]، [[ابن اثیر]] در تاریخ خود می نویسد: پیامبر صلی الله علیه و آله از هر طرف مورد هجوم دسته هایی از لشکر قریش قرار گرفت. هر دسته ای که به آن حضرت حمله می آوردند حضرت علی علیه السلام به فرمان پیامبر به آن ها حمله می برد و با کشتن بعضی از آن ها موجبات تفرقشان را فراهم می کرد و این جریان چند بار در احد تکرار شد.  
+
پس از جنگ جمل، حضرت علی [[کوفه]] را به عنوان مرکز خلافت برگزید و از آنجا که می دانست شورش پیمان شکنان، گناهی است از گناهان معاویه که آنان را به نقض میثاق تشویق کرده، با سپاهی عظیم از کوفه حرکت نمود و در بیابان صفین با معاویه برخورد کرد. و به این ترتیب، نبردی سخت و طولانی بین سپاه [[عراق]] و [[شام]] درگرفت.
  
به پاس این فداکاری، امین وحی نازل شد و ایثار حضرت علی علیه السلام را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله ستود و گفت: این نهایت فداکاری است که او از خود نشان می دهد. [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله امین وحی را تصدیق کرد و گفت: من از علی و او از من است. سپس ندایی در میدان شنیده شد که مضمون آن چنین بود: «لاسیف الا ذوالفقار، ولافتی الا علی».  
+
[[جنگ صفین]] هر چند به سود امام علیه السلام پیش رفت، ولی به علت جهالت عده ای و فریبکاری [[عمروعاص]]، کار به [[حکمیت]] کشید. در حکمیت هم [[ابوموسی اشعری]] که خلاف میل امام علی علیه السلام به عنوان حَکَم انتخاب شده بود، جهالت کرد و خلافت به عهده معاویه افتاد.
  
==بعضی آیات نازله در شان امیرالمومنین علیه السلام==
+
پس از جنگ صفین، جاهلانی که تن به حکمیت دادند گفتند [[گناه]] کرده ایم و [[توبه]] کردیم، «علی» نیز باید توبه کند! سپس در محلی به نام نهروان جمع شدند و شروع به ایجاد اخلال در کار امام علیه السلام نمودند. تلاش امام برای هدایتشان بی فایده بود، بنابراین لشگری را عازم جنگ با آنان کردند که در نهایت با شکست [[خوارج]] در [[جنگ نهروان]] پایان یافت.
  
* آیه «قل کفی بالله شهیدا بینی و بینکم و من عنده علم الکتاب». <ref>[[سوره رعد]]، آیه 13</ref>
+
==فضایل امام علی علیه‌السلام==
 +
بعد از [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] (صلی الله علیه و آله) هیچ کس در فضایل و [[مناقب]] در پایه امام علی (علیه السلام) نیست. علاوه بر [[احادیث]] متعددی از پیامبر که فضائل آن حضرت را بیان می کند، آیاتی از [[قرآن]] نیز در [[شأن نزول|شأن]] ایشان نازل شده است.
 +
===بعضی آیات نازله در شأن امیرالمؤمنین===
 +
به جز [[آیه ولایت]]، [[آیه اولی الامر|آیه اطاعت]] و [[آيه ليلة المبيت|آیه لیلةالمبیت]] -که پیش از بیان شد-، آیات فراوان دیگری از [[قرآن]] در شأن امام علی علیه السلام نازل شده، یا ایشان یکی از برترین مصادیق آن به شمار می آیند. برخی از این آیات عبارتند از:
  
کافران رسالت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله را انکار کرده و گفتند تو پیغمبر نیستی این آیه در پاسخ آنان به حضرتش نازل شد که بگو (من برای [[رسالت]] خود دو شاهد دارم یکی) خدا است که برای شهادت میان من و شما کافی است و دیگری کسی است که علم کتاب در نزد اوست. ثعلبی در تفسیر آیه مزبور می نویسد آن که علم کتاب در نزد اوست علی بن ابیطالب علیه السلام است.
+
*[[آیه تطهیر]]: {{متن قرآن|«...إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»}}؛<ref>[[سوره احزاب]]، آیه ۳۳</ref> جز این نیست که همواره خدا می خواهد هرگونه پلیدی را از شما [[اهل البیت|اهل بیت]] [که به روایت شیعه و سنی: پیامبر، علی، [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه]]، [[امام حسن علیه السلام|حسن]] و [[امام حسین علیه السلام|حسین]] علیهم السلام هستند] برطرف نماید، و شما را چنان که شایسته است [از همه گناهان] پاک و پاکیزه گرداند.
 +
*[[آیه مباهله]] که منظور آیه ۶۱ [[سوره آل عمران]] است: {{متن قرآن|«فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ...»}} (از آن پس که به آگاهی رسیده ای، هر کس درباره او [<nowiki/>[[حضرت عیسی علیه السلام|حضرت عیسی]](ع)] با تو مجادله کند، بگو: بیایید تا حاضر آوریم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما خودمان را و شما خودتان را. آنگاه دعا کنیم...)؛ که در جریان [[مباهله پیامبر اسلام با مسیحیان نجران|مباهله]] پیامبر با مسیحیان [[نجران]] نازل شد. پیامبر در این ماجرا حسنین علیهما السلام را به عنوان «ابناءنا» و [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه]] علیها السلام را به عنوان «نساءنا» و علی علیه السلام را به عنوان «انفسنا» با خود همراه نمود و این فضیلت بزرگی برای امام علی علیه السلام به شمار می آید که نفس رسول الله صلی الله علیه وآله است.
 +
*آیه {{متن قرآن|«  قُلْ كَفَىٰ بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ»}}.<ref>[[سوره رعد]]، آیه ۱۳</ref> کافران رسالت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله را انکار کرده و گفتند تو پیغمبر نیستی. این آیه در پاسخ آنان به حضرتش نازل شد که بگو (من برای [[رسالت]] خود دو شاهد دارم، یکی) خداوند، که برای شهادت میان من و شما کافی است و دیگری کسی است که علم کتاب در نزد اوست. ثعلبی در [[تفسیر قرآن|تفسیر]] آیه مزبور می نویسد آن که علم کتاب در نزد اوست علی بن ابیطالب علیه السلام است. همچنین [[ابوسعید خدری]] گوید از رسول خدا صلی الله علیه وآله پرسیدم آن کس که علم کتاب در نزد اوست کیست؟ فرمود: «آن کس برادرم علی بن ابی طالب است.» همچنین شیخ سلیمان بلخی از [[ابن عباس]] نقل می کند که گفت آن که علم کتاب در نزد اوست علی علیه السلام است زیرا او به تفسیر و [[تأویل]] و [[ناسخ و منسوخ]] آن عالم بود.
 +
*آیه: {{متن قرآن|«وَقِفُوهُمْ ۖ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ»}}؛ آن ها را نگهدارید که مورد سؤال خواهند بود.<ref>[[سوره صافات]]، آیه ۲۴</ref> ابوسعید خدری از پیغمبر صلی الله علیه و آله نقل می کند که: «آن چه مورد سؤال خواهد بود ولایت علی بن ابی طالب است.»<ref>شواهد التنزیل، جلد ۱، ص ۱۰۷؛ صواعق المحرقه، ص ۸۹</ref>
 +
*آیه: {{متن قرآن|«وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا»}}؛ و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید.<ref>[[سوره آل عمران]]، آیه ۱۰۳</ref> صاحب کتاب مناقب الفاخرة از [[ابن عباس|عبدالله بن عباس]] روایت کرده است که ما در خدمت [[رسول خدا]] صلی الله علیه وآله بودیم، عربی آمد و عرض کرد: یا رسول الله شنیدم که می فرمودی «اعتصموا بحبل الله» حبل خدا کدام است که به او تمسک جوئیم؟ رسول خدا صلی الله علیه وآله دست خود را بر دست علی علیه السلام زد و فرمود: «به این شخص تمسک جوئید که این حبل المتین است.»<ref>کفایة الخصام، ص ۳۴۳</ref>
 +
*آیه: {{متن قرآن|«ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ»}}؛ آن گاه در آن روز از نعمت ها پرسیده شوند.<ref>[[سوره تکاثر]]، آیه ۸</ref> [[ابونعیم اصفهانی|ابونعیم]] و [[حاکم حسکانی]] به سند خود از [[امام صادق]] علیه السلام نقل کرده اند که فرمود: «مقصود از نعیم در این آیه، ولایت امیرالمؤمنین و ما است که از آن پرسیده خواهد شد.»<ref>غایة المرام، باب ۴۸؛ شواهد التنزیل، جلد ۲، ص ۳۶۸</ref>
 +
*آیه: {{متن قرآن|«الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ»}}؛<ref>[[سوره بقره]]، آیه ۲۷۴.  </ref> علی علیه السلام چهار درهم پول داشت یکی را در موقع شب [[انفاق]] نمود و یکی را در روز و یک درهم آشکارا و یک درهم در نهان، آنگاه این آیه نازل شد. مفسرین [[شأن نزول]] آن را در مورد انفاق آن حضرت دانسته اند.<ref>کشف الغمه، ص ۹۳؛ ینابیع المودة، ص ۹۲؛ مناقب ابن مغازلی، ص ۲۸۰.
 +
</ref>
  
همچنین [[ابوسعید خدری]] گوید از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسیدم آن کس که علم کتاب در نزد اوست کیست؟ فرمود: آن کس برادرم علی بن ابیطالب علیه السلام است.
+
===برخی احادیث نبوی درباره امیرالمؤمنین===
  
[[شیخ سلیمان بلخی]] از [[ابن عباس]] نقل می کند که گفت آن که علم کتاب در نزد اوست علی علیه السلام است زیرا او به تفسیر و تأویل و ناسخ و منسوخ آن عالم بود.  
+
*علمای [[شیعه]] و [[اهل سنت]] به طرق مختلف نقل کرده اند که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: {{متن حدیث|«علی مع الحق والحق مع علی»}}، علی همیشه همراه با [[حق]] بوده و حق هم با علی است. [[سید هاشم بحرانی|بحرانی]] در «غایة المرام» پانزده حدیث از [[عامه]] و یازده حدیث از [[شیعه|خاصه]] در این مورد نقل کرده است.<ref>غایة المرام، باب ۳۶۰ - ۳۶۱</ref>
 +
*رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: {{متن حدیث|«ان علیا منی و انا منه و هو ولی کل مؤمن بعدی»}}<ref>کنوز الحقایق، ص۳۷؛ ذخائر العقبی، ص۶۸</ref>؛ علی از من و من هم از او هستم و او ولی هر مؤمنی است.
 +
*رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: {{متن حدیث|«من اطاعنی فقد اطاع الله و من عصانی فقد عصی الله، و من اطاع علیا فقد اطاعنی و من عصی علیا فقد عصانی.»}}<ref>مستدرک علی الصحیحین، ج ۳ ص ۱۲۶</ref> هر کس مرا اطاعت کند خدا را اطاعت کرده است و هر که مرا نافرمانی کند خدا را نافرمانی کرده است، و کسی که علی را اطاعت کند مرا اطاعت کرده و هر که علی را نافرمانی کند مرا نافرمانی کرده است.
 +
*رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: {{متن حدیث|«ان الله جعل ذریة کل نبی فی صلبه و جعل ذریتی فی صلب علی بن ابی طالب»}}<ref>فیض القدیر، جلد ۲، ص ۲۲۳. مناقب ابن مغازلی، ص ۴۹.</ref>؛ خداوند نسل و اولاد هر پیغمبری را در صلب او قرار داد و ذریه مرا در صلب علی بن ابی طالب گذاشت.
 +
*رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: {{متن حدیث|«حب علی بن ابیطالب یأکل السیئات کما تأکل النار الحطب»}}»<ref>تاریخ بغداد، جلد ۴، ص ۱۹۴.</ref>؛ دوستی علی بن ابی طالب بدی ها را می خورد (از بین می برد) همچنان که آتش هیزم را می سوزاند.
 +
*رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: {{متن حدیث|«انا مدینة العلم و علی بابها فمن اراد العلم فلیأت الباب»}}<ref>مناقب ابن مغازلی، ص ۸۳. جامع الصغیر، سیوطی، جلد ۱، ص ۳۷</ref>؛ من شهر علم هستم و علی هم دروازه آن است؛ پس هر که علم را بخواهد باید از در آن وارد شود.
 +
*رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: {{متن حدیث|«حق علی علیه السلام علی المسلمین کحق الوالد علی ولده»}}<ref>لسان المیزان، ج۵، ص۳۹۹؛ مناقب ابن مغازلی، ص ۴۸</ref>؛ حق علی بر مسلمین؛ مانند حق پدر بر فرزندش است.
 +
*[[حدیث سد الابواب|حدیث سدّ الابواب]]: رسول اکرم صلی الله علیه وآله درب خانه های [[ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] و [[عباس بن عبدالمطلب]] و دیگران را که به [[مسجد]] باز می شد مسدود کردند و فقط درب خانه حضرت امیر علیه السلام را بازگذاشتند، عباس علت این امر را از حضرتش پرسید: پیغمبر صلی الله علیه وآله چنین فرمود: {{متن حدیث|«ما انا سددت ابوابکم و فتحت باب علی ولکن الله فتح باب علی و سد ابوابکم»}} <ref>کنز العمال، جلد ۶، ص ۴۰۸</ref> من درهای خانه های شما را نبستم و در خانه علی را بازنگذاشتم، ولکن خداوند درهای شما را مسدود کرد و در خانه علی را بازگذاشت.
  
* «وقفوهم انهم مسئولون»؛ آن ها را نگهدارید که مورد سؤال خواهند بود. <ref>[[سوره صافات]]، آیه 24</ref>  
+
*رسول اکرم صلی الله علیه وآله میان هر دو نفر از اصحابش عقد [[اخوت]] بست. علی علیه السلام در حالی که چشمانش اشک آلود بود آمد و عرض کرد: یا رسول الله میان اصحاب عقد اخوت برقرار کردی و مرا با کسی برادر ننمودی، پیغمبر صلی الله علیه وآله فرمود: {{متن حدیث|«انت اخی فی الدنیا والآخرة»}}.<ref>مناقب ابن مغازلی، ص ۳۷. کفایة الطالب، ص ۱۹۴</ref> تو در دنیا و آخرت برادر من هستی.
  
ابوسعید خدری از پیغمبر صلی الله علیه و آله نقل می کند که آن چه مورد سؤال خواهد بود ولایت علی بن ابیطالب علیه السلام است. <ref>شواهد التنزیل، جلد 1، ص 107. [[صواعق المحرقه]]، ص 89</ref>
+
===سخن صحابه درباره امیرالمؤمنین===
  
* آیه «واعتصموا بحبل الله جمیعا»؛ و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید. <ref>[[سوره آل عمران]]، آیه 103</ref>
+
*[[حذیفه|حذیفه]] بعد از بیعت مردم با علی علیه السلام گفت: «إنّ الناس قد بایعوا علیا فعلیکم بتقوى اللّه و انصروا علیا و وازروه، فو اللّه إنّه لعلى الحق آخرا و أولا و إنّه لخیر من مضى بعد نبیکم و من بقی إلى یوم القیامة»؛ ای مردم! همانا مردم با علی بیعت کردند. بر شما باد [[تقوا|تقوای]] الهی، علی را یاری کنید و پشتیبان او باشید. قسم به خدا او از ابتدا تا آخر بر حق بوده و در میان گذشتگان و آیندگان تا روز [[قیامت]] بهترین فرد بعد از پیامبر شماست.<ref>أصحاب أمیر المؤمنین علیه السلام و الرواة عنه، ج‏۱، ص۱۵۳</ref>
 +
 
 +
*[[بریده اسلمی]] نقل می کند: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند سلام کنید بر علی علیه السلام به عنوان [[امیرالمومنین]]. [[عمر بن خطاب|عمر]] پرسید: آیا این فرمان از جانب خداست یا رسولش؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: از جانب خدا و رسولش.<ref>مناقب، ابن شهر آشوب، ج۳، ص۵۲</ref>
  
صاحب کتاب مناقب الفاخرة از عبدالله بن عباس روایت کرده است که ما در خدمت [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله بودیم عربی آمد و عرض کرد: یا رسول الله شنیدم که می فرمودی «اعتصموا بحبل الله» حبل خدا کدام است؟ که به او تمسک جوئیم؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله دست خود را بر دست علی علیه السلام زد و فرمود: به این شخص تمسک جوئید که این حبل المتین است. <ref>کفایة الخصام، ص 343</ref>
+
*عکرمه از [[ابن عباس]] نقل می کند که گفت: در قرآن [[آیه]] ای به این تعبیر «الذین آمنوا و عملوا الصالحات» وجود ندارد مگر این که علی علیه السلام امیر آن و شریف آن است و از [[صحابه|اصحاب]] محمد صلی الله علیه و آله کسی نیست مگر این که خداوند او را مورد عتاب قرار داده، اما علی علیه السلام را جز به نیکی یاد نکرده است.<ref>کنز العمال، ج۱۵، ص۹۴</ref>
  
* آیه «ثم لتسألن یومئذ عن النعیم»؛ آن گاه در آن روز از نعمت ها پرسیده شوند. <ref>[[سوره تكاثر]]، آیه 8</ref>  
+
*محمد بن منصور گفت، از [[احمد بن حنبل]] شنیدم که گفت: برای هیچ یک از اصحاب پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فضایلی بیشتر از آنچه برای علی بن ابی طالب علیه السلام آمده، نقل نشده است. این سخن را [[حاکم نیشابوری|حاکم نیشابوری]] نیز از ابن حنبل نقل کرده است.<ref>المستدرک، ج۳، ص۱۰۷</ref>
  
ابونعیم و حاکم حسکانی به سند خود از حضرت [[امام صادق]] علیه السلام نقل کرده اند که فرمود: مقصود از نعیم در این آیه ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام و ما است که از آن پرسیده خواهد شد. <ref>[[غایة المرام]]، باب 48. [[شواهد التنزیل]]، جلد 2، ص 368</ref>
+
*[[ابن ابی الحدید]] در شرح [[نهج البلاغه]] می گوید: همه مردم [[اجماع]] دارند بر این که احدی از [[صحابه]] و علماء نگفته «سَلونی قبل أن تفقدونی» مگر علی بن ابی طالب علیه السلام.
  
==برخی احادیث نبوی درباره امیرالمومنین علیه السلام==
+
*[[عمر بن خطاب]] می گوید: ای کاش سه فضیلتی که نصیب علی علیه السلام شد نصیب من شده بود، و آن سه فضیلت عبارتند از: پیامبر دختر خود را در عقد علی درآورد، تمام درهایی را که به مسجد باز می شد بست، جز در خانه علی، در [[جنگ خبیر]]، پیامبر صلی الله علیه و آله پرچم را بدست علی داد.<ref>مسند احمدبن حنبل ، ج ۲ ص..</ref>
 +
*ابو مسعود انصارى گفت: ما او را «خیر البشر»؛ (بهترین افراد بشر) می دانستیم.<ref>تذکرة الخواص، سبط بن الجوزی، ص۱۶۶</ref>
  
* حدیث سدالابواب: «ما انا سددت ابوابکم و فتحت باب علی علیه السلام ولکن الله فتح باب علی علیه السلام و سد ابوابکم». <ref>[[کنز العمال]]، جلد 6، ص 408</ref>
+
==شهادت امام علی علیه‌السلام==
 
+
بعد از شکست [[خوارج]] از سپاه امام علی (علیه السلام) در [[جنگ نهروان]]، گروهی سه نفره از آنها تصمیم گرفتند به طور همزمان [[معاویه]]، [[عمرو بن عاص|عمرو عاص]] و امیرالمؤمنین علی (ع) را ترور کنند، تا به زعم خودشان سه عامل اختلاف و [[فتنه]] در میان مسلمانان را از بین ببرند. [[ابن ملجم|ابن ملجم مرادی]] مأمور کشتن امام علیه السلام شد و با همدستی وردان بن مجالد و [[اشعث بن قیس|اشعث بن قیس‏]] و شبیب ابن بجره‏ که از خوارج نهروان بود تصمیمش را عملی کرد. ابن ملجم  در سحرگاه چهارشنبه نوزدهم ماه مبارک [[ماه رمضان|رمضان]] سال چهلم هجری در [[محراب]] [[مسجد کوفه]] در حال [[نماز]] با شمشیر زهرآگین، فرق مبارک امام را شکافت.<ref>طبرسی، إعلام الورى، ج‏۱، ص۳۰۹</ref> امام علی علیه السلام در شب بیست و یکم ماه رمضان در اثر همین ضربت به [[شهادت امام علی علیه السلام|شهادت]] رسید.<ref>طبرسی، إعلام الورى، ج‏۱، ص۳۰۹</ref>
رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: درب خانه های [[ابوبکر]] و [[عمر]] و عباس بن [[عبدالمطلب]] و دیگران را که به [[مسجد]] باز می شد مسدود کردند و فقط درب خانه حضرت امیر علیه السلام را بازگذاشتند، [[عباس بن عبدالمطلب]] علت این امر را از حضرتش پرسید: پیغمبر صلی الله علیه و آله چنین فرمود: من درهای خانه های شما را نبستم و در خانه علی را بازنگذاشتم ولکن خداوند درهای شما را مسدود کرد و در خانه علی را بازگذاشت.
+
[[پرونده:کوفه (2).jpg|بندانگشتی|محراب [[مسجد کوفه]]، محل ضربت خوردن حضرت علی علیه‌السلام]]
 
 
* «انت اخی فی الدنیا والآخرة». <ref>[[مناقب ابن مغازلی]]، ص 37. [[کفایة الطالب]]، ص 194</ref>
 
 
 
رسول اکرم صلی الله علیه و آله میان هر دو نفر از اصحابش عقد اخوت بست علی علیه السلام در حالی که چشمانش اشک آلود بود آمد و عرض کرد: یا رسول الله میان اصحاب عقد اخوت برقرار کردی و مرا با کسی برادر ننمودی پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: تو در [[دنیا]] و [[آخرت]] برادر منی.
 
 
 
* [[حدیث]] [[حق]]: علمای عامه و خاصه به طرق مختلفه نقل کرده اند که [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله فرمود: علی علیه السلام مع الحق والحق مع علی علیه السلام.
 
 
 
علی علیه السلام همیشه همراه با حق بوده و حق هم با علی علیه السلام است. بحرانی در [[غایة المرام]] پانزده حدیث از عامه و یازده حدیث از خاصه در این مورد نقل کرده است. <ref>غایة المرام، باب 360 - 361</ref>
 
 
 
* «ان علیا علیه السلام منی و انا منه و هو ولی کل مؤمن بعدی علی علیه السلام»؛ از من و من هم از او هستم و او ولی هر مؤمنی است. <ref>[[کنوز الحقایق]]، ص 37. [[ذخائر العقبی]]، ص 68</ref>
 
 
 
* «من اطاعنی فقد اطاع الله و من عصانی فقد عصی الله، و من اطاع علیا علیه السلام فقد اطاعنی و من عصی علیا علیه السلام فقد عصانی. <ref>[[مستدرک صحیحین]]، جلد 3 ص 126</ref>
 
 
 
هر کس مرا اطاعت کند خدا را اطاعت کرده است و هر که مرا نافرمانی کند خدا را نافرمانی کرده است، و کسی که علی علیه السلام را اطاعت کند مرا اطاعت کرده و هر که علی علیه السلام را نافرمانی کند مرا نافرمانی کرده است.
 
 
 
* «ان الله جعل ذریة کل نبی فی صلبه و جعل ذریتی فی صلب علی بن ابی طالب»؛ خداوند نسل و اولاد هر پیغمبری را در صلب او قرار داد و ذریه مرا در صلب علی بن ابیطالب علیه السلام گذاشت. <ref>[[فیض القدیر]]، جلد 2، ص 223. مناقب ابن مغازلی، ص 49</ref>
 
 
 
* «حب علی بن ابیطالب علیه السلام یأکل السیئات کما تأکل النار الحطب»؛ دوستی علی بن ابی طالب علیه السلام بدی ها را می خورد (از بین می برد) همچنان که آتش هیزم را می خورد می سوزاند. <ref>[[تاریخ بغداد]]، جلد 4، ص 194</ref>
 
 
 
* «انا مدینة العلم و علی علیه السلام بابها فمن اراد العلم فلیأت الباب»؛ من شهرستان علم هستم و علی علیه السلام هم دروازه آنست پس هر که [[علم]] را بخواهد باید از در آن وارد شود. <ref>مناقب ابن مغازلی، ص 83. [[جامع الصغیر]]، [[سیوطی]]، جلد 1، ص 37</ref>
 
 
 
* «حق علی علیه السلام علی المسلمین کحق الوالد علی ولده»؛ حق علی علیه السلام بر مسلمین مانند حق پدر بر فرزندش است. <ref>[[لسان المیزان]]، جلد 5، ص 399. [[مناقب ابن مغازلی]]، ص 48</ref>
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
سطر ۳۵۶: سطر ۲۴۹:
  
 
==منابع==
 
==منابع==
*دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن و حديث ، محمد محمدی ری شهری ،سازمان چاپ و نشر دارالحدیث،قم، 1386
 
*الصحیح من سیرة الامام علی(علیه السلام)،علامه جعفر مرتضی عاملی ،موسسه فرهنگی ولاء منتظر(عج) ، 1388
 
*امامت و سياست (تاريخ خلفاء)، ابن قتيبة دينوري (276)، ترجمه سيد ناصر طباطبايى، تهران، ققنوس، 1380ش.
 
*تاريخ اليعقوبى، احمد بن أبى يعقوب بن جعفر بن وهب واضح الكاتب العباسى المعروف باليعقوبى (م بعد 292)، بيروت ، دار صادر، بى تا.
 
*الكامل في التاريخ ، عز الدين أبو الحسن على بن ابى الكرم المعروف بابن الأثير (م 630)، بيروت، دار صادر - دار بيروت، 1385/1965.
 
*تاریخ سیاسی اسلام ج 2 (تاریخ خلفا)،رسول جعفریان،انتشارات دلیل ما،1392
 
{{چهارده معصوم علیهم السلام}}
 
  
 +
*دانش نامه امیرالمؤمنین (ع) بر پایه قرآن و حدیث، محمد محمدی ری شهری، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، قم، ۱۳۸۶.
 +
*الصحیح من سیرة الامام علی (علیه السلام)، علامه جعفر مرتضی عاملی، موسسه فرهنگی ولاء منتظر (عج)، ۱۳۸۸.
 +
*امامت و سیاست (تاریخ خلفاء)، ابن قتیبة دینوری (۲۷۶)، ترجمه سید ناصر طباطبایى، تهران، ققنوس، ۱۳۸۰ش.
 +
*تاریخ الیعقوبى، احمد بن أبى یعقوب بن جعفر بن وهب واضح الکاتب العباسى المعروف بالیعقوبى (م بعد ۲۹۲)، بیروت، دار صادر، بى تا.
 +
*الکامل فی التاریخ، عز الدین أبو الحسن على بن ابى الکرم المعروف بابن الأثیر (م ۶۳۰)، بیروت، دار صادر - دار بیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
 +
*تاریخ سیاسی اسلام ج ۲ (تاریخ خلفا)، رسول جعفریان، انتشارات دلیل ما، ۱۳۹۲.
 +
*سیاست نامه امام علی (علیه السلام)، محمد محمدی ری شهری، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، قم، ۱۳۸۱.
  
[[رده:امام علی علیه السلام]]
+
==پیوندها==
[[رده:ائمه اطهار]]
 
[[رده:اهل البیت]]
 
[[رده:خلفای نخستین]]
 
[[رده:کاتبان وحی]]
 
[[رده:آل عبا]]
 
  
==پیوندها==
+
*[http://ahlolbait.com/taxonomy/term/2234 بخش امام علی علیه السلام در پورتال اهل البیت علیهم السلام]
*[http://ahlolbait.com/%D9%88%DB%8C%DA%98%D9%87-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%87%D8%A7/%D9%88%DB%8C%DA%98%D9%87-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%B3%D8%A8%D8%AA%DB%8C/%D9%88%D9%84%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%8A%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85  ویژه نامه ولادت امیرمومنان علی علیه السلام]
+
*[[ولادت امام علی علیه السلام|ولادت امام علی علیه‌السلام]]
 +
*[[شهادت امام علی علیه السلام|شهادت امام علی علیه‌السلام]]
 +
{{چهارده معصوم علیهم السلام}}
 +
{{شناختنامه امام علی (ع)}}
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=نشده
 +
|شناسه= خوب
 +
|عنوان بندی مناسب=
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها=
 +
|رعایت سطح مخاطب عام=
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای=
 +
|جامعیت=
 +
|رعایت اختصار=
 +
|سیر منطقی=
 +
}}
 +
[[رده: امام علی علیه السلام]]
 +
[[رده: ائمه اطهار]]
 +
[[رده: اهل البیت]]
 +
[[رده: خلفای نخستین]]
 +
[[رده: کاتبان وحی]]
 +
[[رده: آل عبا]]
 +
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۰۶:۲۴

امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) امام اول شیعیان، پسر عمو و داماد حضرت محمد (صلی الله علیه وآله)، همسر حضرت زهرا (علیهاالسلام) و پدر امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) است. آن حضرت اولین مردی است که به پیامبر اسلام ایمان آورد و همواره یار و یاور ایشان بود. پیامبر اکرم حضرت علی را به دستور خدا در غدیر خم به عنوان جانشین خود تعیین نمود و از مردم برای او بیعت گرفت، اما پس از رحلت پیامبر در سال ۱۱ هجری، عده‌ای از مهاجرین و انصار از این دستور سرپیچی نموده و به طور خودسرانه در سقیفه بنی‌ساعده با ابوبکر به عنوان خلیفه مسلمانان بیعت نمودند! این واقعه موجب شد که آن حضرت عملا در سال ۳۵ هجری و پس از عثمان به خلافت برسد. دوران حکومت ایشان عموما به درگیری با معاویه، اصحاب جمل و خوارج گذشت و سرانجام آن حضرت در سال ۴۰ هجری در ۶۳ سالگی به دست یکی از خوارج به نام ابن ملجم مرادی به شهادت رسید. موضوع خلافت امام علی (علیه‌السلام) مسئله‌ای است که به سبب آن مسلمانان به دو گروه شیعه و سنی تقسیم می‌گردند؛ شیعیان، آن حضرت را خلیفه بلافصل پیامبر (صلی الله علیه وآله) و اهل سنت، چهارمین خلیفه می‌دانند.

H1151.jpg
مقام امام اول
نام علی
القاب امیرالمؤمنین، مرتضی، حیدر کرار، امام متقین
کنیه ابو الحسن، ابو تراب
پدر ابوطالب علیه السلام
مادر فاطمه بنت اسد
زادروز ۱۳ رجب سال ۳۰ عام الفیل
زادگاه مکه، خانه کعبه
مدت امامت ۳۰ سال
مدت عمر ۶۳ سال
تاریخ شهادت ۲۱ رمضان سال ۴۰ هجری
علت شهادت ضربت خوردن در محراب نماز
قاتل ابن ملجم مرادی لعنة الله علیه
مدفن نجف اشرف


ولادت و نسب

علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام در سی‌ام عام الفیل (۱۰ سال پیش از بعثت) در روز جمعه سیزدهم ماه رجب[۱] در خانه کعبه[۲] متولد شد. پدر ایشان ابوطالب عموی گرامی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و مادرش فاطمه بنت اسد نام داشتند، که هر دو از تیره بنی هاشم از قبیله قریش در مکه بودند.[۳]

مرقد امام علی علیه‌السلام در نجف اشرف

هنگامى که حضرت علی (علیه السلام) متولّد شد، مادرش فاطمه بنت اسد، او را «حیدرة» (به معنای شیر) نامید. سپس او و ابوطالب، به الهام الهى توافق کردند که وى را «على» بنامند.

فاطمه بنت اسد می گوید: «إنی دخلت بیت الله الحرام، وأکلت من ثمار الجنة وأرزاقها، فلما أردت أن أخرج هتف بی هاتف: یا فاطمة! سمّیه علیاً، فهو علیّ، والله العلی الأعلى یقول: إنی شققت اسمه من اسمی، وأدّبته بأدبی، ووقَّفته على غامض علمی، وهو الذی یکسّر الأصنام فی بیتی، وهو الذی یؤذّن فوق ظهر بیتی، ویقدسنی ویمجدنی، فطوبى لمن حبه وأطاعه، و ویل لمن عصاه وأبغضه»؛[۴] «من به درون کعبه رفتم و از میوه ها و روزى هاى بهشتى خوردم. پس چون خواستم بیرون بیایم، کسى مرا ندا داد: اى فاطمه! او را «على» بنام که او علىّ (بلند مرتبه) است و خداوندِ علىّ اعلى مى فرماید: نامش را از نام خود برگرفته ام و به ادب خود، تربیتش کرده ام و بر دشوارى هاى دانشم آگاهش کرده ام. اوست که بت ها را در خانه ام مى شکند، و اوست که بر بام خانه ام اذان مى گوید و مرا تقدیس و تمجید مى کند. پس خوشا به سعادت کسى که دوستش بدارد و اطاعتش کند، و واى بر کسى که سرپیچى اش کند و دشمنش بدارد!».

همسران و فرزندان

امام علی (علیه السلام) در ذى الحجّه سال دوم هجرى[۵] و در سن ۲۴ سالگی با حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) دختر پیامبر اسلام، ازدواج نمود. فرزندان آن حضرت از حضرت فاطمه علیها السلام عبارتند از: امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام، حضرت زینب علیهاالسلام و حضرت ام کلثوم علیهاالسلام.[۶]

ایشان تا زمان شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) همسر دیگری نداشتند. ولی پس از آن، همسرانی اختیار کرد؛ امامه دختر ابی العاص،[۷] اسماء دختر عمیس،[۸] فاطمه دختر حِزام (ام البنین)[۹] از همسران آن حضرت بودند.

در مورد تعداد فرزندان امام على (علیه السلام) مورّخان، بر عدد واحدى اتّفاق ندارند؛ شیخ مفید، آنان را ۲۷ پسر و دختر مى داند[۱۰] و ابن سعد، تعداد آنان را به ۳۴ نفر مى رساند[۱۱] و مِزّى، آنان را ۳۹ نفر مى شمارد.[۱۲] اختلاف موجود در کتاب هاى تاریخى را مى توان ناشى از تداخل نام ها و کنیه ها و تکرار برخى از آنها دانست. حضرت عباس علیه السلام فرزند ام البنین و محمد بن حنفیه فرزند خوله بنت جعفر، دو فرزند دیگر آن حضرت هستند که شهرت تاریخی دارند.

القاب و کنیه‌ها

امام علی علیه السلام، القاب و اوصاف بسیارى دارد که هر کدام، اشاره دارد به بُعدى از ابعاد والاى شخصیت ایشان دارد. بیشتر این القاب را پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) به ایشان داده بودند. برخى از این القاب چنین اند: «أمیرالمؤمنین»، «إمام المتّقین»، «قائد الغُرِّ المُحَجَّلین»، «سید المسلمین»، «سید المؤمنین»، «یعسوب المؤمنین»، «الأنزع البطین»، «أعلمُ الاُمّة»، «أقضَى الاُمّة»، «أوّلُ مَن أسلَمَ»، «أوّلُ مَن صلّى»، «خیر البشر»، «عمود الدین»، «سید العرب»، «رایة الهدى»، «باب الهدى»، «حَیدر»، «المرتضى»، «الولىّ» و «الوصىّ»[۱۳] و... .

بر اساس برخی روایات لقب «امیرالمؤمنین»، اختصاص به على علیه السلام داشته و دیگران حتی سایر امامان معصوم علیهم السلام را با این لقب نمی خوانند.[۱۴] به عنوان نمونه پیامبر خدا صلى الله علیه وآله فرمود: آن گاه که شبانه به آسمان برده شدم و میان من و پروردگارم فاصله اى جز به اندازه دو سرِ کمان یا کمتر از آن نبود، پروردگارم آنچه که باید به من وحى کند، وحى کرد و سپس فرمود: «اى محمّد! به على بن ابى طالب، امیر مؤمنان، سلام برسان، که پیش از او هیچ کس را به این نام ننامیده ام و پس از او نیز کسى را به این نام نمى نامم».[۱۵] در منابع اهل سنت نیز روایاتی وجود دارد که در آنها پیامبر او را به امیرالمؤمنین توصیف نموده است.[۱۶]

عنوان «الوصىّ» نیز، در زمان حیاتِ پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای على (علیه السلام) مشهور بود، زیرا رسول خدا در زمان حیات خود بارها ایشان را با این عنوان یاد کردند. به عنوان نمونه در روز دعوت خویشاوندان که به یوم الدار یا یوم الانذار معروف است فرمودند: «إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیی وَ خَلِیفَتِی فِیکُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَأَطِیعُوا»؛ این برادر، وصی و جانشین من در میان شماست. سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید».[۱۷]

همچنین امام علی (علیه السلام)، کنیه‌هاى متعدّدى داشته که مشهورترین آنها «ابوالحسن» است.[۱۸] کنیه های دیگر ایشان، ابوالحسین، ابوالسبطین،[۱۹] ابوالریحانتین و ابوتراب می باشد. از روایات، چنین بر مى آید که کنیه «ابوتراب»، محبوب ترین کنیه نزد امام علی علیه السلام بوده و هرگاه ایشان را با آن مى خوانده اند، شادمان مى شده است.[۲۰]

امام علی علیه‌السلام در عصر پیامبر

دوران کودکی حضرت علی

زمانی که علی (علیه السلام) خردسال بود قریش دچار قحطی شد. همین امر باعث شد پیامبر (صلی الله علیه و آله) به ابوطالب که فرزندان زیادی داشت و نگهداری آنها در شرایط قحطی برایش دشوار شده بود پیشنهاد بدهد که سرپرستی علی علیه السلام را به او بسپارد. ابوطالب این پیشنهاد را پذیرفت و علی علیه السلام به خانه پیامبر وارد شد.[۲۱]

رسول خدا (ص) محبت فراوانی به علی علیه السلام داشت و در تربیت او بسیار دقیق و کوشا بود. امیرالمؤمنین (ع) در مورد آموزش و پرورش خویش به دست رسول خدا (ص) در خطبه قاصعه می فرمایند: «شما موقعیت مرا نزد پیامبر خدا به سبب خویشاوندى نزدیک و منزلت ویژه‌ام مى‌دانید. به گاه کودکى‌ام مرا در دامنش مى‌نهاد و به سینه‌اش مى چسبانْد، و در بستر خویش جایم مى‌داد، و مرا به تن خویش مى‌سود، و بوى خوشش را به [مشام] من مى‌رسانْد، و غذا را مى‌جوید و لقمه لقمه در دهانم مى‌نهاد. از من نه سخن دروغى شنید و نه کار خطایى دید. بى تردید، خداوند از همان اَوانِ از شیر گرفته شدنِ پیامبر صلى الله علیه و آله، بزرگ ترین فرشته را از میان فرشتگانش شب و روز، همراه او ساخت تا راه بزرگوارى و محاسن اخلاقى جهان را بپیماید و من هماره در پى او بودم، همچون بچّه شتر از شیر گرفته شده در پىِ مادرش. هر روز از اخلاق خود، نشانه‌اى برایم بر پا مى‌داشت و مرا به پیروى‌اش وا‌مى‌داشت».[۲۲]

اولین ایمان‌آورنده به پیامبر

اولین مردی که بلافاصله پس از بعثت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با ایشان بیعت کرد و رسالت ایشان را پذیرفت، امام علی (علیه السلام) بود. رسول اکرم صلی الله علیه و آله، در این باره به اصحاب چنین فرمودند: «نخستین کسی که در روز رستاخیر با من در حوض (کوثر) ملاقات می کند پیش قدمترین شما در اسلام، علی بن ابی طالب است».[۲۳] علامه امینی احادیث و کلمات بسیاری از محدثان و مورخان اسلامی را پیرامون پیش قدم بودن علی علیه السلام در ایمان به پیامبر اکرم در «الغدیر» آورده است.[۲۴] بسیاری از محدثان و تاریخ نویسان نقل می کنند که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله روز دوشنبه به رسالت مبعوث شد و حضرت علی علیه السلام فردای آن روز ایمان آورد.

لیلة المبیت

در سال سیزدهم بعثت، با اوج گرفتن فشار مشرکان مکه بر مسلمانان و همچنین دعوت مردم یثرب (مدینه) از رسول خدا صلی الله علیه وآله، زمینه مهاجرت مسلمانان به یثرب فراهم شد. در این شرایط، مشرکان قریش تصمیم به قتل پیامبر اسلام گرفتند. آنها ۴۰ نفر از قبایل مختلف را برگزیدند تا شبانه به خانه پیامبر هجوم برده و ایشان را در بستر به قتل برسانند. رسول خدا به وحی الهی از این نقشه آگاهی یافته و از علی علیه السلام خواستند تا برای فریب قاتلان، در بستر ایشان بخوابد تا ایشان شبانه به سمت یثرب حرکت کنند. به این ترتیب در شبی که به «لیلة المبیت» معروف شد، علی علیه السلام فداکارانه در بستر پیامبر خوابید و پیامبر در غفلت مشرکان به مدینه هجرت نمود.[۲۵] آیه ۲۰۷ سوره بقره به مناسبت این واقعه در شأن علی علیه السلام نازل شد: «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ»؛ و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا می‌فروشد، و خدا نسبت به [این] بندگان مهربان است.

حضرت علی در جنگهای صدر اسلام

پس از هجرت مسلمانان به مدینه، غزوات پیامبر با مشرکین و منافقین و اهل کتاب آغاز شد. علی علیه السلام -به جز غزوه تبوک که به فرمان پیامبر برای جلوگیری از دسیسه مشرکان و فتنه احتمالی منافقان در مدینه ماند-،[۲۶] در همه این جنگها حضور داشت[۲۷] و در تمام این جنگها پرچمدار مسلمین بود.[۲۸] سیره نویسان از رشادتها و فداکاری های علی علیه السلام در این غزوات فراوان نوشته اند.

موقعیت کوه احد و مقبره شهدای احد
  • در جنگ بدر علی علیه السلام جلوتر از دیگران می جنگید و نیمی از کشتگان قریش با شمشیر او هلاک شدند.[۲۹]
  • در جنگ احد نافرمانی گروهی از مسلمانان از دستور پیامبر صلی الله علیه وآله موجب شد سپاه مشرکان از پشت سر به سپاه مسلمانان یورش برد. در این شرایط سخت که بسیاری از اصحاب از معرکه گریختند، علی علیه السلام فداکارانه به دفاع از پیامبر (ص) در برابر حمله مشرکان پرداخت.[۳۰] تا آنجا که زخمهای فراوان برداشت[۳۱] و شمشیرش شکست.[۳۲] در این جنگ پیامبر صلی الله علیه وآله درباره علی علیه السلام فرمود: «هُوَ مِنِّی وَ أَنَا مِنْه»‏؛ علی از من است و من از علی هستم.[۳۳] و جبرئیل در آسمان ندا داد: «لا سیف إلّا ذوالفقار و لا فتى إلّا علی».[۳۴]
  • در جنگ خندق (یا احزاب) مشرکان با سپاه ده هزار نفری به جنگ مسلمین آمدند و مسلمانان با کندن خندق در اطراف مدینه مانع یورش آنها شدند. با این وجود عمرو بن عبدود -که از زبده ترین جنگجویان عرب بود- از خندق گذشت و مبارز طلبید. جز علی علیه السلام کسی برای مبارزه برنخواست. رسول خدا صلى الله علیه وآله به دست خویش عمامه ‏اى بر سر امام نهاده او را دعا کرد و به سوى عمرو فرستاد. جنگ سختی در گرفت و در نهایت علی علیه السلام عمرو را از پای در آورد.[۳۵] رسول خدا درباره مبارزه علی علیه السلام در جنگ احزاب فرمود: «لمبارزة علی بن أبی طالب عمرو بن عبدود یوم الخندق أفضل من عمل أمتی إلى یوم القیامة»؛ مبارزه علی با عمرو بن عبدود در روز خندق از عبادت همه امت من تا روز قیامت بالاتر است.[۳۶]
  • در جنگ خیبر پس از اینکه سپاه مسلمین یک بار به فرماندهی ابوبکر و بار دیگر به فرماندهی عمر موفق به گشودن قلعه قموص نشده و از میدان گریختند،[۳۷] رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «فردا پرچم را به مردى خواهم داد که از میدان مبارزه فرار نمی کند، خداوند و رسول او را دوست دارند، و او نیز خدا و رسول را دوست دارد، وى هرگز از جنگ‏ فرار نمی کند تا آنگاه که خداوند قلعه‏ هاى محکم را به دست او بگشاید». فردا رسول خدا صلی الله علیه وآله پرچم را به دست علی علیه السلام سپرد و او با فتح و پیروزی بازگشت.[۳۸] در این جنگ پهلوان یهودیان به نام مرحب به دست علی علیه السلام کشته شد.[۳۹] همچنین در این جنگ، امیرالمؤمنین علی (ع) درب قلعه قموص که ۴۰ نفر به سختی قدرت جابجاکردنش را داشتند، با قدرت روحانی خویش از جا کند.[۴۰]
موقعیت جغرافیایی خیبر
  • پس از فتح مکه به دست مسلمانان، علی علیه السلام به همراه رسول خدا صلی الله علیه وآله وارد کعبه شده و به فرمان پیامبر بر دوش ایشان قرار گرفت و بتهای کعبه را سرنگون کرد و آنجا را از آلودگی بتها پاک نمود.[۴۱]
  • بعد از فتح مکه، قبایل هوازن و ثقیف از شهر طائف هم‌دست شده و تصمیم به جنگ با مسلمانان گرفتند. در این غزوه مسلمانان که از نظر تعداد رزمندگان و امکانات وضعیت خوبی داشتند، دچار عجب و غرور شدند، ولی با شبیخون دشمن غافلگیر شده و پیامبر خدا را رها کرده و از میدان گریختند؛ جز چند نفر از جمله علی بن ابی طالب علیه السلام که مردانه از رسول الله دفاع کردند. پایمردی این گروه باعث شد سایر مسلمان به میدان بازگشته و مسلمانان به پیروزی برسند.[۴۲]

امام علی علیه‌السلام و جانشینی پیامبر

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در طول ۲۳ سال رسالت خود، بارها به خلافت و جانشینی علی (علیه السلام) تأکید نمودند، از جمله:

ماجرای یوم الدار

سال سوم بعثت با نزول آیه «وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ»؛[۴۳] «و خویشان نزدیکت را بیم ده»، پیامبر خدا مأمور به ابلاغ رسالتش به خویشاوندان و نزدیکان خود شد. ایشان مجلسی با حضور فرزندان عبدالمطلب ترتیب داد و به ایشان فرمود: «اى بنى عبد المطّلب! به خدا سوگند، هیچ جوانى را در عرب نمى شناسم که براى قومش چیزى بهتر از آنچه من براى شما آورده ام، آورده باشد. من خیر دنیا و آخرت را براى شما آورده ام و خداى متعال به من فرمان داده که شما را به آن فرا بخوانم. پس کدامتان مرا بر این امر، یارى مى دهد تا برادر و وصى و جانشین من در میان شما باشد؟».

در این روز که به «یوم الدار» معروف است، جز علی بن ابی طالب علیه السلام، کسی پاسخ مثبت نداد. پیامبر صلی الله علیه وآله دست بر گردن علی علیه السلام انداخت و فرمود: «این، برادر و وصى و جانشینم در میان شماست. پس گوش به فرمان و مطیعش باشید».[۴۴]

واقعه غدیر خم

رسول اکرم صلی الله علیه و آله در سال دهم هجری مسلمین را فرمان دادند تا همراه ایشان در آخرین حج رسول خدا که به «حجة الوداع» معروف است، شرکت کنند. در راه بازگشت در منطقه ای به نام غدیر خم (جایی که کاروانیان از هم جدا می شدند) آیه ای نازل شد: « يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ».[۴۵] رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمان توقف دادند و در آن جا خطبه غدیر را قرائت فرمودند و حضرت علی علیه السلام را به عنوان خلیفه و جانشین خود معرفی نمودند.

موقعیت غدیر خم در مقاله دکتر الفضلی

خود حضرت علی در این باره می فرمایند: «پیامبر خدا به قصد حجة الوداع بیرون آمد. سپس (در بازگشت)، به غدیر خم رسید. به دستور او برایش چیزی شبیه منبر ساختند. سپس از آن، بالا آمد و بازوی مرا گرفت (و بالا برد)، تا آن جا که سفیدی زیر بغلش دیده شد و با صدای بلند، در همان جایگاه گفت: «هر که من مولای اویم، پس علی مولای اوست. خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار!». پس با ولایت من، ولایت خدا و با دشمنی با من، دشمنی با خدا محقق می شود. خداوند عزوجل در آن روز، نازل کرد:«الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا»[۴۶] پس، ولایت من مایه کمال دین و رضایت پروردگار بلند مرتبه است».[۴۷]

حدیث منزلت

حدیث منزلت، حدیث معتبری از پیامبر اکرم نزد اهل سنت و شیعه است که به علی علیه السلام فرمود: «أنتَ مِنّى بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسى، اِلّا أنه لانَبىَّ بَعدى»[۴۸] تو نسبت به من مثل هارون به موسی هستی، جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود. لازم به توضیح است که بر اساس آیات قرآن، هارون علیه السلام دارای ۵ جایگاه بود: وزارت، با توجه به آیه: «وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِيرًا»[۴۹]؛ برادری و اخوت، با توجه به کلام موسی علیه السلام در آیه: «هَارُونَ أَخِي»[۵۰]؛ قرابت، با توجه به واژه اهلی در آیه:«وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي‏»[۵۱]؛ خلافت؛ «قَالَ مُوسَىٰ لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي»[۵۲] موسى به برادر خود هارون گفت: تو اکنون جانشین من در قوم من باش‏؛ نبوت، با توجه به آیه: «وَوَهَبْنَا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِيًّا».[۵۳]

بر اساس حدیث منزلت و با توجه به این آیات، علی علیه السلام به جز نبوت، سایر مناصب هارون علیه السلام از جمله خلافت را داشته است.

آیه ولایت

آیه ۵۵ سوره مائده معروف به «آیه ولایت» است که در شأن امام علی علیه السلام نازل شد: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»؛ ولیّ شما فقط خدا، پیامبر و مؤمنانی هستند که نماز را به پا داشته، در رکوع زکات می‌دهند. و این آن زمانی بود که نیازمندی به مسجد آمد و درخواست کمک کرد؛ پس علی علیه السلام در حال رکوع انگشترش را به او بخشید. این شأن نزول در منابع حدیثی فراوان شیعه و اهل سنت بیان شده و همه مفسران شیعه و بسیاری از مفسران اهل سنت نزول این آیه را در شأن علی علیه السلام دانسته اند.[۵۴]

آیه اولی‌الأمر

آیه ۵۹ سوره نساء که به «آيه اطاعت» یا «آیه اولی الامر» نیز نامیده می شود، مؤمنان را به اطاعت از خدا، پیامبر صلى الله علیه وآله و اولى الأمر فرمان داده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ۖ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ...». در روایات فراوان منظور از اولی الامر، ائمه علیهم السلام دانسته شده است.[۵۵] از جمله حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله که در این باره فرمود: «هُوَ عَلِی بنُ أبی طالِبٍ».[۵۶]

سقیفه و غصب خلافت پیامبر

رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) در ۲۸ صفر سال ۱۱ هجری واقع شد و در حالیکه امام علی (علیه السلام) و برخی از اصحاب مشغول تجهیز پیکر پاک رسول الله بودند، عده ای از مهاجرین و انصار بدون توجه به سخنان و سفارشات مکرر پیامبر صلی الله علیه وآله نسبت به جانشینی علی علیه السلام -که بخشی از آن ذکر شد-، در مکانی به نام سقیفه بنی ساعده جمع شدند و ابوبکر را به خلافت برگزیدند.[۵۷]

حضرت علی علیه السلام در این باره می فرمایند: «به خدا قسم، فرزند ابوقحافه (ابوبکر) خلافت را مانند پیراهن در بر کرد هر چند که می داند من برای خلافت مانند محور آسیاب هستم که علم و فضیلت از سرچشمه من مانند سیل سرازیر می‌شود و پرندگان هوا به اوج مقام من نمی‌رسند».[۵۸]

امام علی علیه‌السلام در عصر خلفا

فعالیت های امیرالمؤمنین (علیه السلام) عموما در این دوره در امور زیر خلاصه می شد:

  • عبادت خدا، آن هم به صورتی که در شأن شخصیتی مانند حضرت علی (علیه السلام) بود؛ تا آنجا که امام سجاد (علیه السلام) عبادت و تهجد شگفت انگیز خود را در برابر عبادت های امیرالمؤمنین (علیه السلام) ناچیز می دانست.
  • پاسخ به پرسش های دانشمندان ملل و نحل دیگر، بالاخص یهودیان و مسیحیان که پس از درگذشت پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای تحقیق درباره اسلام رهسپار مدینه می شدند و سؤالاتی مطرح می کردند که پاسخگویی جز حضرت علی علیه السلام، پیدا نمی کردند. اگر این خلاء به وسیله امام علیه السلام پر نمی شد، جامعه اسلامی دچار سرشکستگی شدیدی می شد.
  • بیان حکم بسیاری از رویدادهای نوظهور که در اسلام سابقه نداشت و در مورد آنها نصّی در قرآن مجید و حدیثی از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله در دست نبود. قسمتی از داوری های امام علیه السلام و استفاده های ابتکاری و جالب وی از آیات، در کتاب های حدیث و تاریخ منعکس است.
  • تربیت و پرورش گروهی که ضمیر پاک و روح آماده ای برای سیر و سلوک داشتند، تا در پرتو رهبری و تصرف معنوی امام علیه السلام بتوانند قله های کمالات معنوی را فتح کنند و آن چه را که با دیده ظاهر نمی توان دید با دیده دل و چشم باطنی ببینند.
  • کار و کوشش برای تأمین زندگی بسیاری از بینوایان و درماندگان؛ تا آن جا که امام علیه السلام با دست خود باغ احداث می کرد و چاه و قنات حفر می نمود و سپس آنها را در راه خدا وقف می کرد.

اما رویکرد کلی امام در برخورد با خلفا به دو صورت بود:

  • اگر خطری اسلام و مسلمین را تهدید می کرد و یا تصمیم اشتباهی از جانب خلفا موجب انحراف بیشتر در دین می شد، ایشان صرفاً به عنوان یک مشاور به خلفا مشورت می دانند تا اسلام بیش از این نابود نشود. مانند مشورت نظامی آن حضرت در نحوه مقابله با سپاه ایران در جنگ نهاوند، یا کمک به خلفا در تصحیح برخی از احکام دینی که به اشتباه صادر می کردند.
  • اگر کمک حضرت علی به خلفا موجب بالارفتن موقعیت این افراد در نزد مسلمین می شد و یا در جهت تامین منافع آنان بود، از دادن کمک به آنها خودداری می کردند. مانند عدم همراهی با عمر در سفر به شام که موجب شکایت عمر به ابن عباس شد.

البته این مشورت ها در طول مدت ۲۵ سال خانه نشینی حضرت بسیار محدود است[۵۹] و بیشتر مربوط به زمان عمر بن خطاب می باشد. در بسیاری از موارد، زمانی که خلفا از دادن حکمی فقهی و قضایی درمانده می شدند، یا قادر به پاسخگویی سؤالات مردم و بعضاً اهل کتاب نبودند، اینان را به نزد امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرستادند.

در دوران ابوبکر

در دوران عمر

خلیفه دوم، هرگاه که مشکلی او را در مانده می کرد و کسی قادر به پاسخگویی آن نبود، به نزد امیرالمؤمنین علیه السلام می رفت. عمر در این باره می گوید: «اى ابو الحسن! من از زندگى با کسانى که تو در میانشان نباشى، به خدا پناه مى برم».[۶۳] و یا در جایی دیگر می گوید: «اگر على نبود، عمر هلاک مى شد».[۶۴] از جمله این مشورت ها عبارت اند از:

شورای شش نفره خلافت:

عمر بن خطاب، پیش از مرگ خود در سال ۲۳ هجری، شورایی شش نفره متشکل از امام علی (علیه السلام)، عثمان بن عفان، زبیر بن عوام، طلحة بن عبیدالله، عبدالرحمن بن عوف و سعد بن ابی وقاص تشکیل داد تا آنها یک نفر را از بین خود به عنوان خلیفه انتخاب کنند. سعد از ابتدا رأی خود را به عبدالرحمان واگذار کرد. زبیر به طرفداری از امام علی (ع) از نامزدی خلافت انصراف داد. عبدالرحمان اعلام کرد که خواستار خلافت نیست. طلحه که پسر عموی ابوبکر و مخالف امام علی (ع) بود، به طرفداری از عثمان کنار رفت. بنابراین فقط امام علی (ع) و عثمان نامزد خلافت بودند[۶۹] و رأی و نظر عبدالرحمن بن عوف (چنانکه عمر گفته بود) بسیار حائز اهمیت شد. عبدالرحمن‌ پس از ۳ روز رایزنی با مردم، به‌ویژه اشراف و امرا، ابتدا از امام علی (ع) خواست تا متعهد شود که در صورت نیل به مقام خلافت، به کتاب خدا، سیره پیامبر (ص) و سیره ابوبکر و عمر عمل کند. امام علی (ع) در جواب گفت: «امید آن دارم که در محدوده دانش، توانایی و اجتهاد خود به کتاب خدا و سنت رسول خدا (ص) عمل کنم». سپس عبدالرحمن شرط خود را با عثمان در میان گذاشت و او بلافاصله پذیرفت. به همین جهت، ابن‌ عوف با عثمان بیعت کرد.

در دوران عثمان

همکاری‌های امام علی (علیه السلام) با عثمان بن عفان کم تر از دو خلیفه دیگر بود و بیشتر محدود به پاسخگویی سؤالات اعتقادی و احکام می‌شد. همچنین عثمان نسبت به عمر کمتر از مشورت های امام استفاده می کرد و بیشتر به نصیحت خویشاوندان اموی خویش گوش می‌داد.

شورش مسلمانان علیه عثمان:

در سال ۳۵ هجری مسلمانان معترض به سیاست های عثمان و ظلم و ستم های کارگزاران وی در مدینه گرد هم آمدند و خواستار اصلاح امور و یا عزل خلیفه شدند. عثمان که بسیار ترسیده بود، از حضرت علی کمک خواست تا وی معترضان را آرام کنند. در ابتدا حضرت به شرط توبه عثمان از کارهای گذشته خویش، عزل کارگزاران ظالم و کوتاه کردن دست آنها از بیت المال مسلمین و اصلاح امور و عمل به قرآن و بازگشت به سیره رسول خدا (ص)، حاضر به کمک به وی شدند و پیمانی میان عثمان و معترضان امضا کردند.[۷۰] همچنین عثمان در خطبه‌ای که در میان انصار و مهاجران در مسجد پیامبر (ص) خواند، ندامت و پشیمانی خویش را به مردم اعلام کرد. اما با کارشکنی‌های نزدیکانش به خصوص مروان بن حکم، دوباره آتش شورشیان شعله ور شد و دگر بار به مدینه آمدند و به کمک انصار و مهاجرین خانه عثمان را محاصره کردند و حتی آب را نیز بر او بستند که با تلاش امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، آب به عثمان رسید. در نهایت شورشیان از طریق خانه همسایه عثمان به او حمله کردند و او را در ذی الحجه سال ۳۵ ق. کشتند.

خلافت امام علی علیه‌السلام

بیعت مردم با امیرالمؤمنین

پس از کشته شدن عثمان، مخالفان او که شامل انصار و مهاجران مخالف قریش، مصریان و کوفیان بودند، همگی بر خلافت امیرالمؤمنین (علیه السلام) اتفاق نظر داشتند. حضرت خود در این باره می فرمایند: «آن گاه چیزى مرا به وحشت نینداخت جز اینکه مردم همانند یال کفتار بر سرم ریختند، و از هر طرف به من هجوم آورند، به طورى که دو فرزندم در آن ازدحام کوبیده شدند، و ردایم از دو جانب پاره شد، مردم چونان گله گوسپند محاصره‌ام کردند».[۷۱] بیعت مردم با امام، در روز جمعه هیجدهم ذى الحجة سال ۳۵ هجرى بوده است.[۷۲]

در ابتدا آن حضرت از پذیرش امر خلافت سرباز می زدند. ایشان خطاب به مردم فرمودند: «مرا رها سازید و دیگرى را بجویید. به درستى که حوادثى چند پهلو و چند رنگ در پیش داریم که دل ها بر آن پایدار، و اندیشه ها در آن، استوار نمى ماند».[۷۳] اما در نهایت خلافت را پذیرفتند و مردم برای بیعت به مسجد پیامبر (ص) رفتند. طلحة بن عبیدالله اولین کسی بود که با امام بیعت کرد.[۷۴] و سپس مردم دسته دسته آمدند و باامیرالمؤمنین بیعت کردند و ایشان اولین خلیفه ای در اسلام بودند که تمام مردم در انتخاب ایشان شرکت داشتند.

سیاست‌های حکومتی

در زمان خلفای پیش از حضرت علی، اقدامات اشتباه زیادی توسط آنان صورت گرفت که موجب شد، دین اسلام از مسیر اصلی خود خارج شود. به همین دلیل امام دست به یک سری اصلاحات زدند تا بتوانند، از انحرافات بیشتر جلوگیری کنند و اسلام را به مسیر اصلی خویش بازگردانند.[۷۵] این اصلاحات در بخش های متعددی صورت گرفت که می توان به موارد زیر اشاره کرد:

سیاست‌ها و اصلاحات اداری:
  1. گزینش کارگزاران شایسته و برکناری کارگزاران بی لیاقت و به کار نگرفتن خائنان و ناتوانان؛
  2. برنامه ریزی و سازماندهی: حضرت در نامه معروف خویش به مالک اشتر می نویسند: «کار هر روز را در همان روز انجام بده؛ چرا که هر روز، کار خود را دارد... از شتاب در کارهایى که هنگام انجام دادن آن نرسیده، و از سستى در آن وقتى که انجام دادنش ممکن گردیده، یا اصرار بى جا به هنگامى که ناشناخته و مبهم است، و یا سستى به هنگامى که روشن و آشکار است، بپرهیز! هر کارى را در جاى آن بِنه و هر کارى را به هنگام آن، بگزار»؛[۷۶]
  3. قانون مداری؛
  4. برگزیدن دیده بان براى مراقبت از کارگزاران و گشاده دستی در روزی کارگزاران: امام در نامه به مالک می نویسند: «بر آنان (کارگزاران) روزى را فراوان ساز؛ چرا که این، نیرویى است براى اصلاح نفس آنان، و سبب بى نیازى است براى آنها، تا به مالى که در اختیار دارند، دست نگشایند، و حجّتى است بر آنها، اگر فرمانت را نپذیرفتند یا در امانت خیانت ورزیدند».[۷۷]
سیاست‌ها و اصلاحات اقتصادی:
  1. آبادانی شهرها: حضرت علی در این باره به حکمرانان خویش می فرمایند: «برترى حکمران، در آبادانى شهرهاست».[۷۸]
  2. توسعه کشاورزی: از امام باقر علیه السلام روایت شده است که على علیه السلام به فرماندهان لشکر مى نوشت «شما را به خدا سوگند که مبادا کشاورزان، از جانب شما مورد ستم واقع شوند».[۷۹] همچنین از حضرت روایت شده است که: «خداوندِ سبحان، بندگانش را به آبادانى زمین، فرمان داده است تا گذرانِ زندگى شود با آنچه از زمین مى روید از دانه ها، میوه ها و مانند آن، از چیزهایى که خداوند سبب گذرانِ زندگى بندگان قرار داده است».[۸۰]
  3. توسعه صنعت و تجارت: حضرت خطاب به مردم می فرمایند: «به تجارت بپردازید که تجارت، سبب بى نیازى شماست از آنچه در دست دیگران است.»[۸۱] و یا می فرمایند: «حرفه آدمى گنج است.»[۸۲]
  4. بازرسی مستقیم بازار و جلوگیری از احتکار؛
  5. تقسیم برابر ثروت هاى عمومى و به تأخیر نینداختن تقسیم آنها؛
  6. حمایت از طبقه هاى پایین جامعه؛
سیاست‌ها و اصلاحات فرهنگی:
  1. توسعه آموزش و پرورش: حضرت خطاب به قثم بن عباس حاکم مکه می فرمایند: «بامداد و شامگاه برایشان بنشین، به استفتا کنندگان فتوا ده، نادان را تعلیم کن، و با دانشمند مذاکره نما».[۸۳] در منابع تاریخی نیز آمده است که هرگاه حضرت در جنگ فراغت پیدا مى کرد، به آموزش مردم و داورى در میان آنان مى پرداخت.
  2. بازداشتن از برهم زدن سنّت هاى پسندیده و ستیز با سنّت هاى ناپسند؛
  3. توجه به انتقاد و بی توجهی به ستایش دیگران.[۸۴]

جنگ‌های دوران خلافت امیرالمؤمنین

حضرت علی علیه السلام در خلافت چهار سال و نه ماهه خویش سه بار به پیکار با دشمنان خویش رفت. این پیکارها عبارتند از:

  1. جنگ جمل در سال ۳۶ هجری با ناکثین
  2. جنگ صفین در سال ۳۷ هجری با قاسطین
  3. جنگ نهروان در سال ۳۸ هجری با مارقین

علت جنگ جمل (جنگ با ناکثین) آن بود که طلحه و زبیر از این که در حکومت علی علیه السلام به استانداری منطقه ای منصوب شوند، ناامید شدند. از طرف دیگر، از جانب معاویه به هر دو نفر نامه ای، تقریباً به یک مضمون رسید که آنان را به «امیرالمؤمنین» توصیف کرده و یادآور شده بود که از مردم شام برای آن دو بیعت گرفته است و باید هر چه زودتر شهرهای کوفه و بصره را اشغال کنند، پیش از آن که فرزند ابوطالب بر آن دو مسلط شود و شعار آنان در همه جا این باشد که خواهان خون عثمان هستند و مردم را بر گرفتن انتقام او دعوت کنند.

این دو صحابی ساده لوح، فریب نامه معاویه را خوردند و تصمیم گرفتند که از مدینه به مکه بروند و در آنجا به گردآوری افراد و ساز و برگ جنگ بپردازند و عایشه همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز همراه آنان سوار بر شتر سرخ مو عازم جنگ شد. عایشه می گفت: مردم! عثمان به ناحق کشته شده است و من انتقام خون او را می گیرم.[۸۵] در حالی که به گواهی تاریخ خود این سه نفر، بیشترین سهم را در قتل عثمان داشتند.

جنگ جمل در یک درگیری یک روزه اما سخت، با دادن کشته بسیار از هر دو طرف و با شکست ناکثین پایان یافت و امام علی، عایشه را به همراه برادرش محمد بن ابی‌بکر به بصره و از آنجا توسط شماری زن و مرد بصری به مدینه فرستاد.[۸۶]

پس از جنگ جمل، حضرت علی کوفه را به عنوان مرکز خلافت برگزید و از آنجا که می دانست شورش پیمان شکنان، گناهی است از گناهان معاویه که آنان را به نقض میثاق تشویق کرده، با سپاهی عظیم از کوفه حرکت نمود و در بیابان صفین با معاویه برخورد کرد. و به این ترتیب، نبردی سخت و طولانی بین سپاه عراق و شام درگرفت.

جنگ صفین هر چند به سود امام علیه السلام پیش رفت، ولی به علت جهالت عده ای و فریبکاری عمروعاص، کار به حکمیت کشید. در حکمیت هم ابوموسی اشعری که خلاف میل امام علی علیه السلام به عنوان حَکَم انتخاب شده بود، جهالت کرد و خلافت به عهده معاویه افتاد.

پس از جنگ صفین، جاهلانی که تن به حکمیت دادند گفتند گناه کرده ایم و توبه کردیم، «علی» نیز باید توبه کند! سپس در محلی به نام نهروان جمع شدند و شروع به ایجاد اخلال در کار امام علیه السلام نمودند. تلاش امام برای هدایتشان بی فایده بود، بنابراین لشگری را عازم جنگ با آنان کردند که در نهایت با شکست خوارج در جنگ نهروان پایان یافت.

فضایل امام علی علیه‌السلام

بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هیچ کس در فضایل و مناقب در پایه امام علی (علیه السلام) نیست. علاوه بر احادیث متعددی از پیامبر که فضائل آن حضرت را بیان می کند، آیاتی از قرآن نیز در شأن ایشان نازل شده است.

بعضی آیات نازله در شأن امیرالمؤمنین

به جز آیه ولایت، آیه اطاعت و آیه لیلةالمبیت -که پیش از بیان شد-، آیات فراوان دیگری از قرآن در شأن امام علی علیه السلام نازل شده، یا ایشان یکی از برترین مصادیق آن به شمار می آیند. برخی از این آیات عبارتند از:

  • آیه تطهیر: «...إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»؛[۸۷] جز این نیست که همواره خدا می خواهد هرگونه پلیدی را از شما اهل بیت [که به روایت شیعه و سنی: پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام هستند] برطرف نماید، و شما را چنان که شایسته است [از همه گناهان] پاک و پاکیزه گرداند.
  • آیه مباهله که منظور آیه ۶۱ سوره آل عمران است: «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ...» (از آن پس که به آگاهی رسیده ای، هر کس درباره او [حضرت عیسی(ع)] با تو مجادله کند، بگو: بیایید تا حاضر آوریم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما خودمان را و شما خودتان را. آنگاه دعا کنیم...)؛ که در جریان مباهله پیامبر با مسیحیان نجران نازل شد. پیامبر در این ماجرا حسنین علیهما السلام را به عنوان «ابناءنا» و فاطمه علیها السلام را به عنوان «نساءنا» و علی علیه السلام را به عنوان «انفسنا» با خود همراه نمود و این فضیلت بزرگی برای امام علی علیه السلام به شمار می آید که نفس رسول الله صلی الله علیه وآله است.
  • آیه «  قُلْ كَفَىٰ بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ».[۸۸] کافران رسالت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله را انکار کرده و گفتند تو پیغمبر نیستی. این آیه در پاسخ آنان به حضرتش نازل شد که بگو (من برای رسالت خود دو شاهد دارم، یکی) خداوند، که برای شهادت میان من و شما کافی است و دیگری کسی است که علم کتاب در نزد اوست. ثعلبی در تفسیر آیه مزبور می نویسد آن که علم کتاب در نزد اوست علی بن ابیطالب علیه السلام است. همچنین ابوسعید خدری گوید از رسول خدا صلی الله علیه وآله پرسیدم آن کس که علم کتاب در نزد اوست کیست؟ فرمود: «آن کس برادرم علی بن ابی طالب است.» همچنین شیخ سلیمان بلخی از ابن عباس نقل می کند که گفت آن که علم کتاب در نزد اوست علی علیه السلام است زیرا او به تفسیر و تأویل و ناسخ و منسوخ آن عالم بود.
  • آیه: «وَقِفُوهُمْ ۖ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ»؛ آن ها را نگهدارید که مورد سؤال خواهند بود.[۸۹] ابوسعید خدری از پیغمبر صلی الله علیه و آله نقل می کند که: «آن چه مورد سؤال خواهد بود ولایت علی بن ابی طالب است.»[۹۰]
  • آیه: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا»؛ و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید.[۹۱] صاحب کتاب مناقب الفاخرة از عبدالله بن عباس روایت کرده است که ما در خدمت رسول خدا صلی الله علیه وآله بودیم، عربی آمد و عرض کرد: یا رسول الله شنیدم که می فرمودی «اعتصموا بحبل الله» حبل خدا کدام است که به او تمسک جوئیم؟ رسول خدا صلی الله علیه وآله دست خود را بر دست علی علیه السلام زد و فرمود: «به این شخص تمسک جوئید که این حبل المتین است.»[۹۲]
  • آیه: «ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ»؛ آن گاه در آن روز از نعمت ها پرسیده شوند.[۹۳] ابونعیم و حاکم حسکانی به سند خود از امام صادق علیه السلام نقل کرده اند که فرمود: «مقصود از نعیم در این آیه، ولایت امیرالمؤمنین و ما است که از آن پرسیده خواهد شد.»[۹۴]
  • آیه: «الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ»؛[۹۵] علی علیه السلام چهار درهم پول داشت یکی را در موقع شب انفاق نمود و یکی را در روز و یک درهم آشکارا و یک درهم در نهان، آنگاه این آیه نازل شد. مفسرین شأن نزول آن را در مورد انفاق آن حضرت دانسته اند.[۹۶]

برخی احادیث نبوی درباره امیرالمؤمنین

  • علمای شیعه و اهل سنت به طرق مختلف نقل کرده اند که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «علی مع الحق والحق مع علی»، علی همیشه همراه با حق بوده و حق هم با علی است. بحرانی در «غایة المرام» پانزده حدیث از عامه و یازده حدیث از خاصه در این مورد نقل کرده است.[۹۷]
  • رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «ان علیا منی و انا منه و هو ولی کل مؤمن بعدی»[۹۸]؛ علی از من و من هم از او هستم و او ولی هر مؤمنی است.
  • رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «من اطاعنی فقد اطاع الله و من عصانی فقد عصی الله، و من اطاع علیا فقد اطاعنی و من عصی علیا فقد عصانی.»[۹۹] هر کس مرا اطاعت کند خدا را اطاعت کرده است و هر که مرا نافرمانی کند خدا را نافرمانی کرده است، و کسی که علی را اطاعت کند مرا اطاعت کرده و هر که علی را نافرمانی کند مرا نافرمانی کرده است.
  • رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «ان الله جعل ذریة کل نبی فی صلبه و جعل ذریتی فی صلب علی بن ابی طالب»[۱۰۰]؛ خداوند نسل و اولاد هر پیغمبری را در صلب او قرار داد و ذریه مرا در صلب علی بن ابی طالب گذاشت.
  • رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «حب علی بن ابیطالب یأکل السیئات کما تأکل النار الحطب»»[۱۰۱]؛ دوستی علی بن ابی طالب بدی ها را می خورد (از بین می برد) همچنان که آتش هیزم را می سوزاند.
  • رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «انا مدینة العلم و علی بابها فمن اراد العلم فلیأت الباب»[۱۰۲]؛ من شهر علم هستم و علی هم دروازه آن است؛ پس هر که علم را بخواهد باید از در آن وارد شود.
  • رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «حق علی علیه السلام علی المسلمین کحق الوالد علی ولده»[۱۰۳]؛ حق علی بر مسلمین؛ مانند حق پدر بر فرزندش است.
  • حدیث سدّ الابواب: رسول اکرم صلی الله علیه وآله درب خانه های ابوبکر و عمر و عباس بن عبدالمطلب و دیگران را که به مسجد باز می شد مسدود کردند و فقط درب خانه حضرت امیر علیه السلام را بازگذاشتند، عباس علت این امر را از حضرتش پرسید: پیغمبر صلی الله علیه وآله چنین فرمود: «ما انا سددت ابوابکم و فتحت باب علی ولکن الله فتح باب علی و سد ابوابکم» [۱۰۴] من درهای خانه های شما را نبستم و در خانه علی را بازنگذاشتم، ولکن خداوند درهای شما را مسدود کرد و در خانه علی را بازگذاشت.
  • رسول اکرم صلی الله علیه وآله میان هر دو نفر از اصحابش عقد اخوت بست. علی علیه السلام در حالی که چشمانش اشک آلود بود آمد و عرض کرد: یا رسول الله میان اصحاب عقد اخوت برقرار کردی و مرا با کسی برادر ننمودی، پیغمبر صلی الله علیه وآله فرمود: «انت اخی فی الدنیا والآخرة».[۱۰۵] تو در دنیا و آخرت برادر من هستی.

سخن صحابه درباره امیرالمؤمنین

  • حذیفه بعد از بیعت مردم با علی علیه السلام گفت: «إنّ الناس قد بایعوا علیا فعلیکم بتقوى اللّه و انصروا علیا و وازروه، فو اللّه إنّه لعلى الحق آخرا و أولا و إنّه لخیر من مضى بعد نبیکم و من بقی إلى یوم القیامة»؛ ای مردم! همانا مردم با علی بیعت کردند. بر شما باد تقوای الهی، علی را یاری کنید و پشتیبان او باشید. قسم به خدا او از ابتدا تا آخر بر حق بوده و در میان گذشتگان و آیندگان تا روز قیامت بهترین فرد بعد از پیامبر شماست.[۱۰۶]
  • بریده اسلمی نقل می کند: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند سلام کنید بر علی علیه السلام به عنوان امیرالمومنین. عمر پرسید: آیا این فرمان از جانب خداست یا رسولش؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: از جانب خدا و رسولش.[۱۰۷]
  • عکرمه از ابن عباس نقل می کند که گفت: در قرآن آیه ای به این تعبیر «الذین آمنوا و عملوا الصالحات» وجود ندارد مگر این که علی علیه السلام امیر آن و شریف آن است و از اصحاب محمد صلی الله علیه و آله کسی نیست مگر این که خداوند او را مورد عتاب قرار داده، اما علی علیه السلام را جز به نیکی یاد نکرده است.[۱۰۸]
  • محمد بن منصور گفت، از احمد بن حنبل شنیدم که گفت: برای هیچ یک از اصحاب پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فضایلی بیشتر از آنچه برای علی بن ابی طالب علیه السلام آمده، نقل نشده است. این سخن را حاکم نیشابوری نیز از ابن حنبل نقل کرده است.[۱۰۹]
  • عمر بن خطاب می گوید: ای کاش سه فضیلتی که نصیب علی علیه السلام شد نصیب من شده بود، و آن سه فضیلت عبارتند از: پیامبر دختر خود را در عقد علی درآورد، تمام درهایی را که به مسجد باز می شد بست، جز در خانه علی، در جنگ خبیر، پیامبر صلی الله علیه و آله پرچم را بدست علی داد.[۱۱۰]
  • ابو مسعود انصارى گفت: ما او را «خیر البشر»؛ (بهترین افراد بشر) می دانستیم.[۱۱۱]

شهادت امام علی علیه‌السلام

بعد از شکست خوارج از سپاه امام علی (علیه السلام) در جنگ نهروان، گروهی سه نفره از آنها تصمیم گرفتند به طور همزمان معاویه، عمرو عاص و امیرالمؤمنین علی (ع) را ترور کنند، تا به زعم خودشان سه عامل اختلاف و فتنه در میان مسلمانان را از بین ببرند. ابن ملجم مرادی مأمور کشتن امام علیه السلام شد و با همدستی وردان بن مجالد و اشعث بن قیس‏ و شبیب ابن بجره‏ که از خوارج نهروان بود تصمیمش را عملی کرد. ابن ملجم در سحرگاه چهارشنبه نوزدهم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجری در محراب مسجد کوفه در حال نماز با شمشیر زهرآگین، فرق مبارک امام را شکافت.[۱۱۲] امام علی علیه السلام در شب بیست و یکم ماه رمضان در اثر همین ضربت به شهادت رسید.[۱۱۳]

محراب مسجد کوفه، محل ضربت خوردن حضرت علی علیه‌السلام

پانویس


  1. الإرشاد، المفید ،ج‏۱،ص:۵؛إعلام الورى، الطبرسی ،ج‏۱،ص:۳۰۶
  2. إثبات الهداة، الحر العاملی ،ج‏۳،ص:۴۴۱ ؛ تذکرة الخواص، سبط بن الجوزی ،ص:۲۰؛ کشف الغمة ج۱ ص۱۲۵؛ إزالة الخفاء (ط باکستان) ص۲۵۱؛ مرآة المؤمنین (ط الهند) ص۲۱؛ حلیة الأبرار ج۲ ص۲۱
  3. الأئمة الإثنا عشر، ابن طولون ،ص:۴۷
  4. موسوعة الإمام علی بن أبی طالب علیه السلام فی الکتاب والسنة والتاریخ، ج۱ ص۷۶-۷۷؛ علل الشرائع، ج۱ ص۱۶۴؛ معانی الأخبار، ص۶۲ و ۶۳؛ روضة الواعظین، ص۷۷؛ الأمالی، شیخ الصدوق، ص۱۹۵؛ الأمالی للشیخ الطوسی، ص۷۰۷؛ الثاقب فی المناقب، ابن حمزة الطوسی ص۱۹۷ و ۱۹۸؛ الجواهر السنیة، شیخ حر العاملی، ص۲۳۰؛ حلیة الأبرار، سید هاشم البحرانی، ج۲ ص۲۲ ومدینة المعاجز ج۱ ص۴۸ وبحار الأنوار ج۳۵ ص۹؛ بشارة المصطفى، محمد بن علی الطبری، ص۲۷؛ کشف الغمة، إربلی، ج۱ ص۶۱؛ کشف الیقین، علامة الحلی، ص۱۹.
  5. إربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج ۱، ص ۳۶۴، مکتبة بنی هاشم، تبریز، ۱۳۸۱ق
  6. ارشاد، ج ۱، ص ۳۵۶
  7. این ازدواج بنا به وصیت زهرا سلام الله علیها انجام شد که به على علیه السلام گفت: «او براى فرزندانم همچون من است» نک:روضة الواعظین: ص ۱۶۸، کتاب سلیم بن قیس: ج ۲ ص ۸۷۰ ح ۴۸ وراجع علل الشرائع: ص ۱۸۸ ح ۲
  8. الطبقات الکبرى: ج۸ ص۲۸۵، تهذیب الکمال: ج۳۵ ص۱۲۷ الرقم ۷۷۸۴، تاریخ الطبری: ج ۵ ص ۱۵۴، الکامل فی التاریخ: ج ۲ ص ۴۴۰، حلیة الأولیاء: ج ۲ ص ۷۵ ح ۱۵۸، سیر أعلام النبلاء: ج ۲ ص ۲۸۳ الرقم ۵۱، اُسد الغابة: ج ۷ ص ۱۳ الرقم ۶۷۱۳، الاستیعاب: ج ۴ ص ۳۴۸ الرقم ۳۲۶۴، الإصابة: ج ۸ ص ۱۵ الرقم ۱۰۸۰۹
  9. مقاتل الطالبیین: ص ۹۰
  10. الإرشاد: ج ۱ ص ۳۵۴
  11. الطبقات الکبرى: ج ۳ ص ۲۰
  12. تهذیب الکمال: ج ۲۰ ص ۴۷۹ الرقم ۴۰۸۹
  13. تذکرة الخواصّ: ص ۵
  14. مجلسی، بحارالانوار، ج۳۷، ص۳۳۴؛ وسائل‌الشیعة، حر عاملی، ج۱۴، ص۶۰۰.
  15. الأمالی للصدوق: ص ۶۳۴ ح ۸۵۰ بحار الأنوار: ج ۳۸ ص ۱۰۶ ح ۳۴.
  16. برای نمونه بنگرید: مناقب ابن مردویه، ص ۶۲؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۲۵ق، ج۴۲، ص۳۰۳ و ۳۸۶
  17. بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏۳۸، ص: ۲۲۴
  18. الطبقات الکبرى: ج ۳ ص ۱۹، المعجم الکبیر: ج ۱ ص ۹۲، تاریخ بغداد: ج ۱ ص ۱۳۳، المعارف لابن قتیبة: ص ۲۰۳، تاریخ دمشق: ج ۴۲ ص ۷ و ص ۱۰ ـ ۱۴، مروج الذهب: ج ۲ ص ۳۵۹، الاستیعاب: ج ۳ ص ۱۹۷ الرقم ۱۸۷۵، اُسد الغابة: ج ۴ ص ۸۸ الرقم ۳۷۸۹، الإصابة: ج ۴ ص ۴۶۴ الرقم ۵۷۰۴، تاریخ الإسلام للذهبی: ج ۳ ص ۶۲۱، صفة الصفوة: ج ۱ ص ۱۳۰، البدایة والنهایة: ج ۷ ص ۲۲۳ ؛ تهذیب الأحکام: ج ۶ ص ۱۹، الإرشاد: ج ۱ ص ۵، تاج الموالید: ص ۸۷، تاریخ موالید الأئمّة علیهم السلام: ص ۱۶۹، المستجاد: ص ۲۹۴، روضة الواعظین: ص ۸۷، عمدة الطالب: ص ۵۹.
  19. الفصول المهمّة: ص ۱۲۹ ؛ تاج الموالید: ص ۸۸، إعلام الورى: ج ۱ ص ۳۰۷.
  20. المعجم الکبیر ج۶ ص۱۶۷ و ۱۴۹ وتاریخ مدینة دمشق ج۴۲ ص۱۷ و ۱۸ وتاریخ الأمم والملوک ج۲ ص۴۰۹ وتذکرة الخواص ج۱ ص۱۲۷ وکشف الغمة ج۱ ص۱۳۶ وبحار الأنوار ج۳۵ ص۶۰ ومناقب علی بن أبی طالب "علیه السلام" وما نزل من القرآن فی علی "علیه السلام" لابن مردویه الأصفهانی ص۵۳ ومناقب آل أبی طالب لابن شهرآشوب ج۲ ص۳۰۵ وجواهر المطالب ج۱ ص۳۰ وشرح إحقاق الحق (الملحقات) ج۱۵ ص۵۹۷ وج۳۰ ص۱۳۸ ومقاتل الطالبیین ص۲۵ و ۲۶ وعن البخاری، ومسلم، والسنن الکبرى للبیهقی ج۲ ص۶۲۵ وتاریخ الإسلام للذهبی ج۳ ص۲۶۲، وغیر ذلک.
  21. المستدرک على الصحیحین: ج ۳ ص ۶۶۶ ح ۶۴۶۳، السیرة النبویة لابن هشام: ج ۱ ص ۲۶۲، تاریخ الطبری: ج ۲ ص ۳۱۳، الکامل فی التاریخ: ج ۱ ص ۴۸۴، علل الشرائع: ص ۱۶۹ ح ۱، المناقب لابن شهر آشوب: ج ۲ ص ۱۷۹، إعلام الورى: ج ۱ ص ۱۰۵، روضة الواعظین: ص ۹۸
  22. نهج البلاغة: الخطبة ۱۹۲
  23. تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۴۱ و ۴۲ و ۴۳؛ میزان الإعتدال، ج۲، ص۳ و ۴۱۶؛ المعجم الکبیر للطبرانی، ج۶، ص۲۶۹.
  24. علامه امینی، الغدیر، ج ۳، ص ۱۹۱-۲۱۳.
  25. شیخ مفید، الإرشاد، ترجمه رسولى محلاتى، ج‏۱، ص۴۳؛ بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏۱۹، ص۶۰؛الأمالی (للطوسی)، النص، ص۴۶۳
  26. الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج‏۱، ص۱۵۴
  27. الأئمة الإثنا عشر، ابن طولون ،ص:۴۹ ؛الإصابة، ابن حجر العسقلانی ، ج‏۴، ص۴۶۴؛ تذکرة الخواص، سبط بن الجوزی، ص۲۸
  28. مناقب أهل البیت(ع)،ابن المغازلی جلد۱، صفحه۴۲۹؛إحقاق الحق و إزهاق الباطل،التستری، القاضی نور الله، جلد۳۰، صفحه۲۲۰؛الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج‏۱، ص: ۷۹
  29. زندگانى دوازده امام علیهم السلام ،ج‏۱،ص:۱۹۷؛أعیان الشیعة، محسن الأمین ،ج‏۱، ص۳۸۴
  30. إعلام الورى، الطبرسی ،ج‏۱، ص۱۷۶؛ الإرشاد، المفید ،ج‏۱، ص:۸۲
  31. سیره رسول خدا(ص)، جعفریان ،ص:۵۱۶
  32. بحار الأنوار، المجلسی ،ج‏۴۱،ص:۸۴
  33. الإرشاد، المفید ،ج‏۱،ص:۸۵ ؛ إعلام الورى، الطبرسی ،ج‏۱،ص:۱۷۸؛فرائد السمطین، الحموی الشافعی ،ج‏۱،ص:۲۵۸
  34. إعلام الورى، الطبرسی ،ج‏۱،ص:۳۷۸؛ فرائد السمطین، الحموی الشافعی ،ج‏۱،ص:۲۵۸
  35. سیره رسول خدا(ص)، جعفریان ،ص:۵۵۹ ؛الإرشاد، المفید ،ج‏۱،ص:۹۸
  36. فرائد السمطین، الحموی الشافعی ،ج‏۱،ص:۲۵۶؛ بحار الأنوار، المجلسی ،ج‏۳۹،ص:۱؛ إثبات الهداة، الحر العاملی ،ج‏۳،ص:۲۶۵
  37. إثبات الهداة، الحر العاملی ،ج‏۱،ص:۳۹۱؛ الإرشاد، المفید ،ج‏۱،ص:۱۲۵
  38. إعلام الورى، الطبرسی،ج‏۱، ص۲۰۷؛ ینابیع المودة، القندوزی ،ج‏۱، ص۱۵۴؛ الإصابة، ابن حجر العسقلانی ،ج‏۴،ص:۴۶۶؛
  39. أعیان الشیعة، محسن الأمین ،ج‏۱،ص:۳۳۱؛ الإصابة، ابن حجر العسقلانی ،ج‏۴،ص:۴۶۶
  40. ینابیع المودة، القندوزی، ج‏۲، ص۳۸۶ ؛ مناقب أمیر المؤمنین(ع)، الکوفی ، ج‏۲، ص۵۶۲؛ مدینة المعاجز، البحرانی، ج‏۱، ص۱۷۵
  41. علامه امینی در الغدیر دهها منبع تاریخی برای این واقعه گزارش نموده است. رک: الغدیر، ج۷، صص ۱۰-۱۴
  42. الإرشاد، المفید ،ج‏۱،ص۱۴۰ ؛ إعلام الورى، الطبرسی ،ج‏۱،ص۳۸۶ ؛المناقب، ابن شهرآشوب ،ج‏۳، ص۱۴۳ ؛
  43. سوره شعراء، ۲۱۴.
  44. تاریخ الطبری: ج ۲ ص۳۱۹ـ۳۲۱، تاریخ دمشق: ج ۴۲ ص ۴۸ ح ۸۳۸۱، تفسیر الطبری: ج ۱۱ الجزء۱۹ ص ۱۲۱، شرح نهج البلاغة: ج ۱۳ ص ۲۱۰، شواهد التنزیل: ج ۱ ص ۴۸۶ ح ۵۱۴؛ الکامل فی التاریخ: ج ۱ ص ۴۸۷، کنز العمّال: ج ۱۳ ص ۱۳۱ ح ۳۶۴۱۹ و ص ۱۱۴ ح ۳۶۳۷۱ ؛ مجمع البیان: ج ۷ ص ۳۲۲
  45. سوره مائده، آیه ۶۷
  46. سوره مائده، آیه ۳
  47. الکافی، کلینی، ۴/۲۷/۸
  48. صحیح بخاری، کتاب فضائل اصحاب النبی، باب ۹ حدیث ۳۷۰۶؛ صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابه، باب ۴، حدیث ۲۴۰۴، ص ۱۰۴۱؛ سنن ترمزی، کتاب المناقب، باب ۲۱ حدیث ۳۷۳۱، ص۹۸۱.
  49. سوره فرقان آیه ۳۵
  50. سوره طه، آیه ۳۰
  51. سوره طه آیه ۲۹
  52. سوره اعراف آیه ۱۴۲
  53. سوره مریم آیه ۵۳
  54. رک: حسن حکیم باشى، پژوهشهای قرآنی ۱۳۷۴، شماره ۲، ویژه نامه اسباب نزول؛ فتح الله نجارزادگان، نشریه طلوع، ۱۳۸۱، شماره ۱
  55. رک: مکارم شیرازی، آیات ولایت در قرآن، ۱۳۸۶ش، ص۱۱۶.
  56. تفسیر فرات : ص ۱۰۹ ح ۱۱۰ عن سلمان الفارسی ، الیقین : ص ۳۷۹ ح ۱۳۴ عن جابر بن عبد اللّه الأنصاری
  57. رک: کتاب سقیفه، علامه سید مرتضی عسکری،
  58. نهج البلاغه، خطبه ۳؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغة، مکتبه آیة الله المرعشی، ج۱، ص۱۵۱
  59. رجوع شود به کتاب دانشنامه روابط سیاسی حضرت علی علیه السلام با خلفا نوشته علی لباف
  60. الارشاد، شیخ مفید، چاپ سنگی، ص ۱۰۷
  61. الدر المنثور، ج ۶، ص ۳۱۷، الارشاد ص ۱۰۶
  62. بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۲۲۴
  63. المستدرک على الصحیحین: ج ۱ ص ۶۲۸ ح ۱۶۸۲، شعب الإیمان: ج ۳ ص ۴۵۱ ح ۴۰۴۰، تاریخ دمشق: ج ۴۲ ص ۴۰۵، الریاض النضرة: ج ۳ ص ۱۶۶ ؛ شرح الأخبار: ج ۲ ص ۳۱۷ ح ۶۵۲
  64. الکافی: ج ۷ ص ۴۲۴ ح ۶، تهذیب الأحکام: ج ۶ ص ۳۰۶ ح ۸۴۹ و ج ۱۰ ص ۵۰ ح ۱۸۶، کتاب من لا یحضره الفقیه: ج ۴ ص ۳۶ ح ۵۰۲۵، خصائص الأئمّة علیهم السلام: ص ۸۵، الإیضاح: ص ۱۹۱ و ۱۹۲، تفسیر العیاشی: ج ۱ ص ۷۵ ح ۱۵۵، الفضائل لابن شاذان: ص ۹۵، شرح الأخبار: ج ۲ ص ۳۱۹ ح ۶۵۵، المسترشد: ص ۵۸۳ ح ۲۵۳، المناقب لابن شهر آشوب: ج ۲ ص ۳۱ ؛ الاستیعاب: ج ۳ ص ۲۰۶ الرقم ۱۸۷۵ وفیه «فکان عمر یقول. . . »، ذخائر العقبى: ص ۱۴۹
  65. نهج البلاغه عبده، خطبه ۱۴۴؛ تاریخ طبری، ج ۴، ص ۲۳۸ تا ۲۳۷ تاریخ کامل، ج ۳، ص ۳؛ تاریخ ابن کثیر، ج ۷، ص ۱۰۷؛ بحارالانوار، ج ۹، ص ۵۰۱، ط کمپانی
  66. ثمرة الاوراق، در حاشیه ی المستطرف، نگارش تقی الدین حموی، ج ۲، ص ۱۵، ط مصر، ۱۳۶۸ ه. ق
  67. المستدرک على الصحیحین: ج ۳ ص ۱۵ ح ۴۲۸۷، التاریخ الکبیر: ج ۱ ص ۹، تاریخ الطبری: ج ۴ ص ۳۹، تاریخ المدینة: ج ۲ ص ۷۵۸ ؛ الإقبال: ج ۳ ص ۲۲، المناقب لابن شهر آشوب: ج ۲ ص ۱۴۴ کلّها نحوه وراجع التنبیه والإشراف: ص ۲۵۲.
  68. عمر درباره زمین هاى حاصلخیز کوفه با اصحاب پیامبر مشورت کرد. برخى به او گفتند: آنها را میان ما قسمت کن. سپس با على علیه السلام مشورت کرد. او فرمود: «اگر امروز آنها را تقسیم کنى، براى افرادى که پس از ما مى آیند، چیزى نمى ماند. آنها را به دست آنان وا گذار تا روى آن کار کنند و [در این صورت است که] خراج آنها، هم براى ما مى شود و هم براى آیندگان ما». عمر گفت: خدا تو را موفّق بدارد! این نظر، درست است. (تاریخ الیعقوبی: ج ۲ ص ۱۵۱ وراجع فتوح البلدان: ص ۳۷۱ والأموال: ص ۶۴ ح ۱۵۱ و ص ۶۵ ح ۱۵۳. )
  69. تاریخ الامم و الملوک، ج ۳، ص ۲۹۶؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۱۸۸.
  70. انساب الاشراف، ج۵، ص ۱۱۱-۱۱۲
  71. نهج البلاغه، سید رضی/ترجمه حسین انصاریان، خطبه شماره ۳
  72. تاریخ دمشق: ۴۲ / ۴۳۷، تذکرة الخواص: ۵۶
  73. تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۴۲۹؛ نک: انساب الاشراف، ج ۲، ص ۲۱۹
  74. الکامل فى التاریخ: ۲ / ۳۰۲، تاریخ الطبرى: ۴ / ۴۲۸، نهایة الأرب: ۲۰ / ۱۰
  75. رج: سیاست نامه امام علی (علیه السلام)/محمد محمدی ری شهری، انتشارات سازمان چاپ و نشر
  76. نهج البلاغة، نامه ۵۳؛ تحف العقول، ۱۴۳ و ۱۴۷؛ دعائم الإسلام: ۱ / ۳۶۷
  77. نهج البلاغة: نامه ۵۳
  78. غرر الحکم: ۶۵۶۲، عیون الحکم والمواعظ: ۳۵۷ / ۶۰۴۴
  79. قرب الإسناد: ۱۳۸ / ۴۸۹، بحار الأنوار: ۱۰۰ / ۳۳ / ۱۰
  80. وسائل الشیعة: ۱۳ / ۱۹۵ / ۱۰، بحار الأنوار: ۹۳ / ۴۶ و ۴۷
  81. الکافى: ۵ / ۱۴۹ / ۹، من لا یحضره الفقیه: ۳ / ۱۹۳ / ۳۷۲۳، الخصال: ۶۲۱ / ۱۰
  82. المواعظ العددیة: ۵۵
  83. نهج البلاغة: نامه ۶۷
  84. رج: سیاست نامه امام علی (علیه السلام)، محمد محمدی ری شهری، انتشارات سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
  85. تاریخ طبری، ج ۳، ص ۱۷۲
  86. سمط النجوم العوالی، ج۲، ص ۴۴۰.
  87. سوره احزاب، آیه ۳۳
  88. سوره رعد، آیه ۱۳
  89. سوره صافات، آیه ۲۴
  90. شواهد التنزیل، جلد ۱، ص ۱۰۷؛ صواعق المحرقه، ص ۸۹
  91. سوره آل عمران، آیه ۱۰۳
  92. کفایة الخصام، ص ۳۴۳
  93. سوره تکاثر، آیه ۸
  94. غایة المرام، باب ۴۸؛ شواهد التنزیل، جلد ۲، ص ۳۶۸
  95. سوره بقره، آیه ۲۷۴.
  96. کشف الغمه، ص ۹۳؛ ینابیع المودة، ص ۹۲؛ مناقب ابن مغازلی، ص ۲۸۰.
  97. غایة المرام، باب ۳۶۰ - ۳۶۱
  98. کنوز الحقایق، ص۳۷؛ ذخائر العقبی، ص۶۸
  99. مستدرک علی الصحیحین، ج ۳ ص ۱۲۶
  100. فیض القدیر، جلد ۲، ص ۲۲۳. مناقب ابن مغازلی، ص ۴۹.
  101. تاریخ بغداد، جلد ۴، ص ۱۹۴.
  102. مناقب ابن مغازلی، ص ۸۳. جامع الصغیر، سیوطی، جلد ۱، ص ۳۷
  103. لسان المیزان، ج۵، ص۳۹۹؛ مناقب ابن مغازلی، ص ۴۸
  104. کنز العمال، جلد ۶، ص ۴۰۸
  105. مناقب ابن مغازلی، ص ۳۷. کفایة الطالب، ص ۱۹۴
  106. أصحاب أمیر المؤمنین علیه السلام و الرواة عنه، ج‏۱، ص۱۵۳
  107. مناقب، ابن شهر آشوب، ج۳، ص۵۲
  108. کنز العمال، ج۱۵، ص۹۴
  109. المستدرک، ج۳، ص۱۰۷
  110. مسند احمدبن حنبل ، ج ۲ ص..
  111. تذکرة الخواص، سبط بن الجوزی، ص۱۶۶
  112. طبرسی، إعلام الورى، ج‏۱، ص۳۰۹
  113. طبرسی، إعلام الورى، ج‏۱، ص۳۰۹

منابع

  • دانش نامه امیرالمؤمنین (ع) بر پایه قرآن و حدیث، محمد محمدی ری شهری، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، قم، ۱۳۸۶.
  • الصحیح من سیرة الامام علی (علیه السلام)، علامه جعفر مرتضی عاملی، موسسه فرهنگی ولاء منتظر (عج)، ۱۳۸۸.
  • امامت و سیاست (تاریخ خلفاء)، ابن قتیبة دینوری (۲۷۶)، ترجمه سید ناصر طباطبایى، تهران، ققنوس، ۱۳۸۰ش.
  • تاریخ الیعقوبى، احمد بن أبى یعقوب بن جعفر بن وهب واضح الکاتب العباسى المعروف بالیعقوبى (م بعد ۲۹۲)، بیروت، دار صادر، بى تا.
  • الکامل فی التاریخ، عز الدین أبو الحسن على بن ابى الکرم المعروف بابن الأثیر (م ۶۳۰)، بیروت، دار صادر - دار بیروت، ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
  • تاریخ سیاسی اسلام ج ۲ (تاریخ خلفا)، رسول جعفریان، انتشارات دلیل ما، ۱۳۹۲.
  • سیاست نامه امام علی (علیه السلام)، محمد محمدی ری شهری، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، قم، ۱۳۸۱.

پیوندها

چهارده معصوم علیهم السلام
اسامی

حضرت محمد صلی الله علیه و آلهحضرت فاطمه سلام الله علیها

امام علی علیه السلامامام حسن علیه السلامامام حسین علیه السلامامام سجاد علیه السلامامام باقر علیه السلامامام صادق علیه السلامامام کاظم علیه السلامامام رضا علیه السلامامام جواد علیه السلامامام هادی علیه السلامامام حسن عسکری علیه السلامامام زمان عجل الله تعالی فرجه

مفاهیم وابسته
اهل البیت علیهم السلامعصمتپنج تنعترتساداتاهل الذکراکمال دیناولی الأمر
آیات و احادیث مرتبط
آیه تطهیرآیه امامتآیه اکمالحدیث ثقلینحدیث سفینهحدیث یوم الدارحدیث طیر مشوی