بریده اسلمی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«بُرَیده اسلمی» از صحابه بزرگوار پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) بود و در بیشتر غزوات شرکت داشت. او رئیس قبیله اَسْلَم بن اَفْصی بود و ایمان آوردن او سبب مسلمان شدن افراد زیادی از قبیله‌اش شد. بریده از جمله کسانی بود که پس از رحلت رسول خدا، به هواداری امام علی (علیه السلام)، از بیعت با ابوبکر امتناع ورزید. وی در دوران عثمان در گسترش اسلام در خراسان نیز مشارکت داشت. سپس در مرو ساکن شد و در همانجا درگذشت. مقبره بریده هم اکنون در شهر مرو ترکمنستان قرار دارد.

نسب

بُرَیده فرزند «حُصیب بن عبداللَّه بن حارث اسلمی» است. برخی نام او را «عامر» می گویند و «بریده» لقب اوست.[۱] نام پدر بریده در بیشتر منابع حُصَیب و در برخی از آثار شیعه[۲] خَضیب ذکر شده است. وی رئیس قبیله اَسْلَم بن اَفْصی بوده است. برای او کنیه‌های مختلفی از قبیل ابا عبدالله، أبا سهل، أبا الحصیب و أبا ساسان گفته‌اند که مشهورترین آن اباعبدالله است.[۳]

بریدة در عصر پیامبر اکرم

در هجرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) از مکه به مدینه، هنگامی که ایشان در منطقه کراع الغمیم توقف فرمود، بریده همراه با هشتاد خانواده از قبیله خود اسلام آورد و نماز عشاء را به امامت پیامبر خدا به جای آوردند. اما به گفته ابن حجر عسقلانی[۴] وی پس از غزوه بَدْر مسلمان شد.

بریدة در وطن خود (نزدیک مدینه) ماند و پس از غزوه اُحُد به مدینه آمد و به پیامبر(ص) پیوست و در آنجا اقامت گزید و در جنگ خیبر و فتح مکه و در سایر غزوات پیامبر(ص) شرکت کرد و نیز در صلح حدیبیه و بیعت رضوان حضور داشت.

وی در سال نهم هجری قمری، یک بار برای گرفتن خراج از قبایل اَسلَم و غِفار فرستاده شد، و بار دیگر برای دعوت آنان، که به غزوه تبوک بپیوندند.

بریدة اسلمی از پیامبر(ص) حدیث نقل کرده و ابو داوود صاحب مسند، از او روایت کرده است. فرزندش عبدالله بن بریده، و نوادگانش اوس بن عبدالله و سهل بن عبدالله نیز از او روایت کرده‌اند.[۵] در روایتی از او نقل شده: پیامبر(ص) به من، ابوبکر، عمر، طلحه و زبیر دستور داد تا به حضرت علی(ع) به عنوان امیرالمؤمنین سلام کنیم و ما چنین کردیم.[۶]

روایات دیگری نیز او از پیامبر(ص) در فضیلت حضرت علی(ع) نقل کرده‌ است، از جمله: ماجرای غدیر خم[۷] و نیز داستان گرفتن پرچم از ابوبکر و اعطای آن به حضرت علی توسط پیامبر(ص) در جریان جنگ خیبر،[۸] که پیامبر در این مورد فرمود: «فردا پرچم را به کسی خواهد داد که خدا و رسولش او را دوست می‌دارند و خداوند به دست او فتح را نصیب مسلمانان خواهد کرد و او گریزنده نیست.»[۹]

زندگی بریدة پس از پیامبر

بریدة اسلمی پس از رحلت پیامبر(ص)، به اقامت در مدینه تا زمان ساخته شدن بصره ادامه داد و سپس بدانجا نقل مکان کرد. ابن اثیر[۱۰] و بلاذری[۱۱] گفته‌اند که وی با ربیع بن زیاد جزو پنجاه هزار نفری بود که در سال ۵۱ ق. به فرمان زیاد بن ابیه همراه خانواده خود از بصره و کوفه به خراسان کوچ کردند.

وی در فتح خراسان و دیگر شهرهای ایران در زمان خلافت عثمان جزو سپاه مسلمانان بود و پس از گسترش اسلام به تمام نواحی ایران، در شهر مرو (از توابع خراسان) ساکن شد و عاقبت در زمان حکومت یزید بن معاویه (۶۰ـ۶۴ ق) در همان دیار درگذشت.[۱۲] به نوشته ابن حجر عسقلانی وی در ۶۳ قمری درگذشته است.[۱۳] آرامگاه او در شهر مرو در ترکمنستان امروزی است. حکم بن غفاری نیز که از اصحاب پیامبر اکرم(ص) است در کنار قبر برید دفن شده و این دو در بین مردم مسلمان این مرز و بوم به علمداران دوقلوی اسلام معروف هستند. طبرسی در اعلام الوری روایتی از پیامبر(ص) خطاب به بریده نقل می‌کند که مهاجرت وی و تعدادی دیگر را به مرو پیشگویی کرده بود.[۱۴]

فرزندان بریده نیز در مرو ماندگار شدند؛ ابن سعد در طبقات الکبری از شخصی به نام عبدالله یاد می‌کند که فرزند بریده اسلمی بوده و از پدرش حدیث نقل کرده‌ است.[۱۵] واقد، پدر بزرگ محمد بن عمر واقدی مورخ معروف، بنده آزاد کردۀ عبدالله بن بریده بوده‌ است.[۱۶]

رابطه بریدة با اهل‌البیت

علاقه بریده به حضرت علی:

علاقه او به حضرت علی(ع) به همراهی وی در مسافرت به یمن برمی‌گردد. در این سفر خالد بن ولید که از عملکرد حضرت علی ناراضی بود، بریده را پیش پیامبر(ص) فرستاد تا از حضرت علی شکایت کند.[۱۷] او وقتی نزد پیامبر(ص) آمد و سفارش پیامبر(ص) نسبت به حضرت علی(ع) را شنید از علاقه‌مندان آن حضرت شد.

ابن ابی الحدید در این مورد از بریده نقل می کند: رسول خدا صلی الله علیه و آله، حضرت علی علیه السلام را در سریه ای و خالد بن ولید را در سریه دیگری قرار داد و هر دو سریه را به جانب یمن اعزام نمود و به هر دو سریه فرمود: اگر شما دو گروه با هم جمع شدید، فرمانده کل هر دو گروه علی بن ابی طالب است، اما اگر از هم جدا بودید، فرماندهی یکی از آن گروه با علی علیه السلام و دیگری با خالد است؛ اما چون در یمن همه در قالب یک سپاه در آمدند، فرماندهی سپاه را علی علیه السلام به عهده گرفت و پس از پیروزی بر اهل یمن و به دست آوردن غنایم جنگی از اموال و اسیران، در این میان حضرت علی علیه السلام از غنایم جنگی جاریه ای را برای خود برداشت. خالد بن ولید چون از این کار ناراحت گردید به چهار نفر از جمله «بریده اسلمی» که همراه آن سپاه بود، گفت: شما به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بروید و این موضوع را به عرض او برسانید و بگویید: علی علیه السلام چنین کرد. پس از بازگشت سپاه از یمن، بریده و همراهان زودتر از همه خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیدند، یکی از آنها عرض کرد: علی علیه السلام چنین و چنان کرد و از غنایم، جاریه ای برای خود برداشته است! حضرت چون واقف به شأن علی بود و می دانست هرگز علی مرتکب خلاف نمی شود، لذا از آن شخص معترض روی برتافت، و دیگری پیش آمد باز همین موضوع را تکرار کرد و حضرت از او نیز روی برتافت، در آخر بریده جلو آمد و گفت: علی علیه السلام چنین و چنان کرد و از غنایم یمن، جاریه ای برای خود برداشت. حضرت در این نوبت به غضب رفت به طوری که رنگ صورتش سرخ گردید و فرمود: «دعوا لی علیاً - یکرّرها - إنّ علیاً منی و أنا مِن علی، و إنّ حظّه فی الخمس أکثر مما أخذ، و هو ولی کلِّ مؤمنٍ من بعدی»؛ علی را بیاورید (چندین بار تکرار کرد)، همانا علی از من است و من از علی و همانا سهم او از خمس غنایم، بیش از آن است که او برداشته، و او پیشوا و ولی هر مؤمنی بعد از من است.[۱۸]

اعتراض به خلافت ابوبکر:

بریدة اسلمی پس از درگذشت رسول اکرم صلّی اللّه علیه وآله، به هواداری حضرت علی علیه السّلام، از بیعت با ابوبکر امتناع ورزید.[۱۹] پس از انتخاب ابوبکر به خلافت او به میان قبیله بنی اسلم رفت و پرچمی در میان قبیله نصب کرده و مردم را به اعتراض و بیعت با حضرت علی(ع) دعوت کرد.[۲۰]

هنگامی که امیرالمؤمنین علی علیه السلام مشغول غسل و کفن پیکر مطهر رسول خدا صلی الله علیه و آله بود، جمعی در سقیفه بنی ساعده اجتماع کردند و با ابوبکر بیعت کردند. «بریدة بن حصیب» در آن روز در مدینه نبود (چون از پرچم داران سپاه اسامه در بیرون شهر بود)[۲۱] و به محض ورود به شهر با خبر شد که مردم با ابوبکر بیعت کرده و او را به جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله برگزیده اند. فوراً به منزل «عمران بن حصین» رفت و به او گفت: ای عمران، دیدی مردم آن چه از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله درباره علی علیه السلام در باغ و بستانِ بنی فلان از انصار شنیده بودند، چه زود فراموش کردند! آیا یادت هست که در آن باغ هر کس وارد می شد و به رسول خدا صلی الله علیه و آله سلام می کرد، حضرت پس از جواب سلام، به او می فرمود: «سلّم علی امیرالمؤمنین، علی بن أبی طالب؛ بر علی بن ابی طالب که امیر مؤمنان است، سلام کن.» همه سلام کردند و کسی جز «عمر بن خطاب» اعتراض نکرد که: آیا این سلام بر علی به عنوان امیرالمؤمنین به دستور خداست یا به دستور رسول خدا؟ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «بل من اللَّه و من رسوله؛ این دستور هم از جانب خداست و هم از جانب رسول خداست».

عمران گفت: آری چنین روزی را به یاد دارم. بریده گفت: پس اکنون برخیز با هم نزد ابوبکر برویم و سؤال کنیم: آیا پس از این داستان، خبر و دستور جدیدی از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیده است که ما از آن بی خبریم؟ چرا که اگر او خبری را نشنیده باشد، به پیامبر دروغ نمی بندد و به ما نیز دروغ نمی گوید. بریده و عمران با هم نزد ابوبکر رفتند و موضوع سلام بر امیرالمؤمنین علی علیه السلام در باغ یکی از انصار را یادآور شدند و گفتند: در آن روز خودت به علی علیه السلام به عنوان امیرالمؤمنین سلام کردی، دیگر سزاوار نیست کس دیگری بر او امارت و حکومت کند! آیا بعد از آن، دستور جدیدی از پیامبر شنیده ای که ما از آن بی خبریم؟ ابوبکر تصدیق کرد که آن روز را به یاد می آورم. بریده گفت: بنابراین چگونه کسی سزاوار حکومت بر امیرالمؤمنین است با این که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله او را امیر بر مؤمنان قرار داده است؟ ابوبکر گفت: راست می گویید، اما مسلمانان مرا انتخاب و با من بیعت کرده اند و من هم از رأی آنها پیروی می کنم. بُریده گفت: «و اللَّه ما ذلک لک و لا للمسلمین خلاف رسول اللَّه صلی الله علیه و آله؛ نه، سوگند به خدا برای شما و دیگر مسلمانان سزاوار نیست که با پیامبر مخالفت کنید...».

چون سخن به این جا رسید، ابوبکر گفت: باید با عمر در این باره مذاکره کنیم. وقتی عمر آمد، گفت: «لا یجتمع النبوة و الملک فی اهل بیت واحد؛ هیچ گاه نبوت و سلطنت در یک خانواده جمع نمی شود!». بریده که مردی دانا و پرجرأت در گفتار بود، گفت: ای عمر، چرا بر خلاف منطق قرآن سخن می گویی؟ مگر نمی دانی خداوند این ادعای تو را اشتباه و خطا خوانده و می فرماید: «أَم یحسُدونَ الناسُ علی ما آتاهُمُ اللَّه مِن فَضْلِه فَقَد آتَینَا آلَ إبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیناهُم مُّلْکاً عَظِیماً» (نساء، ۵۴) آیا مردم حسد می ورزند که خداوند از فضل خویش به آنان (پیامبران) عطا فرماید؟! همانا ما به خاندان ابراهیم کتاب و دانش و نیز حکومت بزرگی عطا کردیم».

بریده پس از قتل عثمان نیز همواره از ارادتمندان و حامیان امیرالمؤمنین علی علیه السلام و خاندان رسالت بود و در زمره کسانی که با حضرت علی علیه السلام تا پای جان بیعت کردند، قرار گرفت.[۲۲]

شرکت در تجهیز حضرت فاطمه:

بریدة در تمام شرایط طاقت فرسایی که پس از رحلت پیامبر اسلام بر علی بن ابی طالب علیه السلام و اولاد معصومش گذشت، ثابت قدم ماند و از حمایت و فداکاری لازم دریغ نکرد و حتی در نماز بر جنازه فاطمه زهرا علیها السلام و دفن پیکر مطهر آن حضرت که مخفیانه و محرمانه انجام شد، شرکت کرده است.

علامه مجلسی از «روضة الواعظین» فتال نیشابوری نقل می کند که: وقتی فاطمه زهرا علیها السلام در بستر بیماری قرار گرفت به علی علیه السلام وصیت کرد که جنازه او را شبانه غسل داده و نماز بخواند و شبانه به خاک بسپارد و هیچ کس از افرادی که به او ظلم کرده اند بر جنازه اش حاضر نشوند. چون فاطمه علیها السلام از دنیا رفت تمام اهل مدینه گریستند و صدای ضجه و ناله زنان بنی هاشم خانه فاطمه را فرا گرفته بود و همه منتظر شرکت در تشییع جنازه یادگار پیامبر بودند؛ اما ابوذر از خانه علی علیه السلام بیرون آمد و اعلام کرد همه بروند، تشییع جنازه دختر پیامبر علیها السلام به تأخیر افتاده است. همه مردم به خانه های خود رفتند تا فردا صبح برای تشییع جنازه و نماز و دفن حاضر شوند. اما پس از گذشت پاسی از شب که همه چشم ها به خواب رفت، امیر مؤمنان علیه السلام طبق وصیت فاطمه علیها السلام با جمع اندکی بر جنازه مطهرش نماز خواند و محرمانه جنازه آن مظلومه تاریخ را به خاک سپرد، تشییع کنندگان و نمازگزاران و همراهان علی علیه السلام عبارت بودند از: امام حسن و امام حسین علیهماالسلام، عمار یاسر، مقداد، ابوذر، سلمان، زبیر، عقیل، بریدة اسلمی و تعدادی از بنی هاشم و خواص آنان. امام علی علیه السلام تعداد هفت قبر در اطراف قبر فاطمه علیها السلام درست کرد تا قبر او شناخته نشود. و برخی گفته اند: قبر فاطمه را با زمین هموار کرد تا شناخته نشود.[۲۳]

پانویس

  1. اسد الغابه، ج ۱، ص ۱۷۵؛ الاصابه، ج ۱، ص ۲۸۶.
  2. مامقانی، تنقیح المقال، ۱۳۵۲ش، ج۱، بخش۲، ص۱۶۶؛ تستری.
  3. الاستیعاب، ج۱، ص۱۸۵.
  4. ابن حجر، الاصابة، ۱۳۲۸ق، ج۱، ص۱۴۶.
  5. کشّی، اختیار معرفة الرجال، ۱۳۴۸ش، ص۳۰، ۳۸، ۹۴؛ ابن قتیبه، عیون الاخبار، بی‌تا، ج۱، ص۳۸، ج۳، ص۱۱۹.
  6. ترجمه الإرشاد، ص۴۲.
  7. الاستیعاب، ج۱، ص۱۸۵.
  8. طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ۱۹۰۱م، ج۳، ص۱۱-۱۲.
  9. طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ۱۹۰۱م، ج۳، ص ۱۱-۱۲.
  10. ابن اثیر، الکامل، ۱۴۰۲ق، ج۳، ص۴۸۹.
  11. بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۵۶م، ص۵۰۷.
  12. اسد الغابه، ج ۱، ص ۱۷۵؛ الاصابه، ج ۱، ص ۲۸۶؛ تهذیب التهذیب، ج ۱، ص ۴۵۲.
  13. الاصابة فی تمییزالصحابة، ابن حَجَر عسقلانی ج۱، ص۱۴۶.
  14. ترجمه إعلام الوری، ص۴۵.
  15. ترجمه الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۳۳.
  16. تاریخ الإسلام، ج۱۴، ص۳۶۱.
  17. تاریخ تحقیقی اسلام، ج۴، ص۳۵۲.
  18. بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۸۳.
  19. قاموس الرجال، تستری، ج۲، ص۲۸۷ـ۲۸۸، ۲۹۱.قاموس الرجال، تستری، ج۲، ص۲۹۱.
  20. سید مرتضی، الشافی، ۱۴۱۰ ق، ج۳، ص ۲۴۳؛ شیخ طوسی، تلخیص الشافی، ۱۳۸۲ش، ج۳، ص ۷۸.
  21. شرح ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۱۶۰.
  22. الجمل، ص ۱۰۴.
  23. الجمل، ص۱۹۲.

منابع

  • "درجات بعضی اصحاب..."، محمد امینی گلستانی، پایگاه اندیشوران.