احمد بن حنبل

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«احمد بن حنبل» (۱۶۴-۲۴۱ ق) پیشوای مذهب «حنبلی»، از فقها و محدثان نامدار اهل سنت و یکی از شاخص‌‌ترین افراد مکتب اهل حدیث است. کتاب «مُسند» او از کتب معتبر نزد اهل سنت می‌باشد، که در آن احادیث متعددی از جمله در فضایل امام علی (علیه‌السلام) نقل کرده است.

نام کامل احمد بن محمد بن حنبل شیبانى
زادروز ۱۶۴ هجری
زادگاه بغداد
وفات ۲۴۱ هجری
مدفن بغداد

Line.png

اساتید

محمد بن ادریس شافعی،...

شاگردان

محمد بن اسماعیل بخاری، مسلم بن حجاج نیشابوری، ابوداود سجستانی،...

آثار

المُسند، الفضائل، الزهد، الملل، التفسیر، الایمان، الأشربة،...

زندگی‌نامه

احمد بن محمد بن حنبل شیبانى، در ربیع الاول سال ۱۶۴ قمرى دیده به جهان گشود. پدر و مادرش از اهالى "مَرو" (در ترکمنستان امروزی) بوده و به دلایلی، به بغداد کوچ کردند. هنگامى که به بغداد مى‌ رفتند، مادر احمد بن حنبل وى را حامله بود و در بغداد او را به دنیا آورد. روایت دیگرى حاکى است که وى در "مرو" به دنیا آمد و در ایام نوزادیش، پدر و مادرش وى را برداشته و به بغداد مهاجرت نمودند. به هر روى وى در میان عرب‌ ها رشد و بر مذهب اهل سنت تربیت یافت.

زندگى هفتاد و هفت ساله وى با خلافت هشت تن از خلفاى بنی‌عباس (یعنی از مهدى عباسى تا متوکل عباسى) معاصر بود. وى مورد پذیرش و تقویت دستگاه خلافت عباسى بود و جز در عصر معتصم و واثق که براى وى ناراحتى‌هایى به وجود آوردند، در بقیه عمر از احترام عباسیان برخوردار بود.

در عصر وى بحث اختلاف ازلى بودن قرآن و یا مخلوق بودن آن، بسیار گرم بوده و دانشمندان و عامه مردم را به خود سرگرم کرده بود. برخى مى‌ گفتند که قرآن از ازل بوده و ایجاد تازه اى نداشت و برخى دیگر مى‌ گفتند که قرآن همانند سایر مخلوقات از سوى خداوند متعال آفریده شد و خلق تازه اى داشت. خلفاى عباسى نیز در این رابطه بر دو دسته بودند؛ مأمون و معتصم عباسى از جمله قائلین به خلق قرآن بودند. در زمان معتصم از احمد بن حنبل خواسته شد که به خلق قرآن فتوا دهد؛ ولی او از این کار امتناع ورزید و در مناظره با سایر درباریان معتصم عباسى به این گفتار رضا نداد. معتصم دستور داد وى را دستگیر و بر او تازیانه زنند و سپس وى را زندانى نمود و به مدت بیست و هشت روز در زندان نگه داشت. آنگاه، وى را از زندان آزاد کرد.

احمد پس از مرگ معتصم در حاکمیت واثق عباسى نیز در خانه خویش محصور بود و اجازه بیرون آمدن از آن را نداشت. تا این که در سال ۲۳۲ قمرى، واثق وفات یافت و متوکل عباسى به حکومت رسید. متوکل به او اکرام و احترام زیادى نمود و بدرفتارى ‌هاى معتصم و واثق عباسى را جبران کرد.

احمد بن حنبل، سرانجام در ۱۲ یا ۲۳ ربیع الاول سال ۲۴۱ قمرى در ۷۷ سالگی در بغداد وفات یافت و در مقبره "باب حرب" به خاک سپرده شد. گفته شده که در تشییع جنازه وى حدود هشتصد هزار مرد و شصت هزار زن شرکت نمودند.[۱] ولیکن همه آنان از دوستان وى نبوده و بسیارى از آن‌ها از مخالفان و دشمنان او بودند که در میان آن‌ها، کسى را گماشته بودند که با صداى بلند مى‌ گفت: اى مردم! لعنت کنید این کس را که بر ضد احکام شریعت حکم مى‌ داد. گفته شده که احمد بن حنبل، لعنت کردن بر یزید بن معاویه را جایز مى‌ شمرد.[۲]

فعالیت‌های علمی

احمد بن حنبل در نزد مدرسانى چند به فراگیرى دانش پرداخت و از اساتید مبرزى بهره یافت. وى براى تحصیل علوم اسلامى به برخى از شهرهاى اسلامى مانند کوفه، بصره، مکه، مدینه، یمن، شام، جزیره و مصر سفر نمود. برخى از تاریخ‌نگاران نوشته اند، وى از شاگردان نزدیک محمد بن ادریس شافعی (بنیانگذار مکتب شافعى، از مذاهب چهارگانه اهل سنت) و همیشه با وى همراه بود تا این که شافعى در مصر وفات یافت.

ابن حنبل پس از شافعى، خود به ایجاد مکتب تازه اى در فقه اسلامى پرداخت و پیشوای «حنبلیان» - یکی از چهار مذهب فقهی اهل سنت - گردید. او در رشته حدیث، مهارتى ستودنى داشت و در همین رشته کتاب گرانسنگ «المُسند» را تألیف نمود و در آن احادیث و روایات زیادى که دیگران به آن دست نیافته بودند، گردآورى کرد. از ویژگی های بارز این کتاب، ذکر احادیث متعددی در فضیلت امام علی (علیه‌السلام) توسط مؤلف آن است.

علاوه بر «مسند»، کتب دیگر احمد بن حنبل عبارتند از: الفضائل، الزهد، الملل، التفسیر، الایمان، الأشربة و السنّة.

از میان محدّثان اهل‌سنّت، محمد بن اسماعیل بخاری، مسلم بن حجاج نیشابوری، ابوداود سجستانی و بسیاری دیگر از او روایت کرده‌اند. پس از وی، اصحاب حدیث بیش از هرکس به گفته‌ها و نوشته‌های وی در تأیید افکار خویش استناد جسته‌اند.

ابن‌حنبل و امیرالمؤمنین

احمد بن حنبل سخنانی درخور توجه در مورد حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) دارد، از جمله:

  • در تاریخ دمشق به نقل از احمد بن سعید رِباطى آمده است: از احمد بن حنبل شنیدم که مى گفت: «لَم یزَل عَلیُ بنُ أبی طالِبٍ مَعَ الحَقِّ وَالحَقُّ مَعَهُ حَیثُ کانَ»؛ على بن ابى طالب، همواره با حق بود و حق با او بود، هر جا که بود.[۳]
  • همچنین از پسرش عبداللّه بن احمد بن حنبل نقل می کند: روزى نزد پدرم نشسته بودم که گروهى از کرْخیان آمدند و از خلافت ابوبکر، عمر بن خطّاب و عثمان بن عفّان یاد کردند و بسیار سخن گفتند و از خلافت على بن ابى طالب علیه السلام یاد کردند و درباره آن، بسیار سخن گفتند. پدرم سرش را به طرف آنان گردانید و گفت: اى مردم! درباره رابطه على با خلافت و خلافت با على، بسیار سخن گفتید. خلافت، على را نیاراست، بلکه على، خلافت را آراست.[۴]
  • و در الصواعق المُحرقة آمده است: عبداللّه بن احمد بن حنبل گفت: از پدرم درباره على علیه السلام و معاویه پرسیدم. گفت: على علیه السلام دشمنان بسیارى داشت. دشمنانش بسیار کوشیدند چیزى علیه او پیدا کنند و نیافتند. پس به سوى مردى (معاویه) آمدند که با او جنگیده و درگیر شده بود و از روى مکر علیه على، به ستایش بیجاى او پرداختند.[۵]
  • محمد بن منصور طوسى می گوید: از احمد بن حنبل شنیدم که مى گفت: براى هیچ کدام از یاران پیامبر خدا، فضایلى که براى على نقل شده، نقل نشده است.[۶]
  • شخصی از احمد بن حنبل پرسید: نظر تو در مورد این حدیث که خود آن‌را نقل کرده‌ای چیست که علی(ع) فرمود: «أنا قسیم النار و الجنة» احمد گفت: چه چیزی را انکار می‌کنید! آیا ندیده‌اید روایتی را که ما نیز نقل کرده‌ایم که پیامبر(ص) به حضرت علی(ع) فرمود: «لا یحبّک إلّا مؤمن و لا یبغضُک إلّا منافق»؛[۷] (ای علی، تو را کسی دوست ندارد مگر مؤمن و تو را دشمن نمی‌دارد مگر منافق). گفتند: بله! شنیده‌ایم. احمد گفت: مؤمن در کجاست؟ پاسخ دادند: بهشت. احمد گفت: منافق در کجاست؟ گفتند: جهنم. بنابراین علی(ع) تقسیم کننده آتش جهنم است.[۸]

پانویس

  1. نک: وفیات الاعیان، ج ۱، ص ۴۰؛ الانساب، ج ۲، ص ۲۲۷.
  2. وقایع الایام، ص ۲۱۳.
  3. تاریخ دمشق، ج ۴۲ ص ۴۱۹ .
  4. همان، ج۴۲ ص۴۴۶.
  5. ابن حجر هیثمی، الصواعق المحرقة، ص ۱۲۷ .
  6. المستدرک على الصحیحین، ج ۳ ص ۱۱۶؛ تاریخ دمشق، ج ۴۲ ص ۴۱۸ ؛ الکامل فی التاریخ، ج ۲ ص ۴۴۱.
  7. مسند أحمد بن حنبل، ج ۲، ص ۳۱۶.
  8. منتجب الدین رازی، الأربعون حدیثا عن أربعین شیخا من أربعین صحابیا فی فضائل الإمام أمیرالمؤمنین، ص۸۷.


منابع