آیه ولایت

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

آیه 55 سوره مائده به «آیه ولایت» شهرت یافته است.[۱] در این آیه آمده است: «ولیّ» شما فقط خدا، پیامبر و مؤمنانی هستند که نماز را به پا داشته و در حال رکوع، زکات می‌دهند. بر اساس روایات فراوانی در منابع شیعه و اهل‌سنت، این آیه در شأن امام علی علیه‌السلام نازل شده؛ از این رو، دلیلی محکم بر ولایت و امامت آن حضرت است.

مشاهده آیه در سوره

«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»

سرپرست و دوست شما فقط خدا و رسول اوست و مؤمنانی [مانند علی بن ابی‌طالب‌‌اند] که همواره نماز را برپا می دارند و در حالی که در رکوعند [به تهیدستان] زکات می دهند.

مشاهده آیه در سوره


شأن نزول آیه

بر پایه روایات متعدد در منابع شیعه و اهل سنت، که برخی از آن‌ها با اندکی تفاوت نقل شده، فقیری وارد مسجد پیامبر صلی الله علیه وآله شد و تقاضای کمک کرد؛ ولی کسی چیزی به او نداد. او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم؛ ولی کسی به من چیزی نداد. در همین حال، علی علیه السلام که در حال رکوع بود، با انگشت دست راست خود اشاره کرد. فقیر نزدیک آمد و انگشتر را از دست حضرت بیرون آورد و این آیه نازل شد.[۲]

ابوذر غفاری نیز همین شأن نزول را روایت کرده و در ادامه آورده است: در آن هنگام، پیامبر صلی الله علیه وآله در حال نماز بود و این ماجرا را مشاهده کرد. هنگامی که از نماز فارغ شد، سر به سوی آسمان برداشت و گفت: خدایا! برادرم موسی از تو خواست که روح او را وسیع و‌ کارها را بر او آسان کنی و گره از زبانش بگشایی تا مردم گفتارش را درک کنند و نیز تقاضا کرد هارون را که برادرش بود، وزیر و یاورش قرار دهی و به وسیله او بر نیرویش بیفزایی و در کارهایش شریک سازی. خداوندا! من پیامبر و برگزیده توام. سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز. از خاندانم، علی علیه السلام را وزیر من گردان تا به وسیله‌اش پشتم قوی و محکم شود. هنوز دعای پیامبر صلی الله علیه وآله پایان نیافته بود که جبرئیل «آیه ولایت» را نازل کرد.[۳]

از جمله اصحابی‌ که این حادثه را نقل‌ کرده‌اند، عبارتند از: امام علی علیه السلام،[۴] عبداللّه بن عباس،[۵] ابورافع مدنی،[۶] عمار بن یاسر[۷] ابوذر غفاری،[۸] انس‌ بن مالک، [۹] و مقداد بن اسود.[۱۰] از تابعان نیز مسلمة بن کهیل،[۱۱] عتبة‌ بن ابی حکیم،[۱۲] سُدّی[۱۳] و مجاهد[۱۴] به نقل این حادثه پرداخته‌اند. در کتاب غایة المرام تعداد 24 حدیث در این باره از اهل تسنن و 19 حدیث از شیعه نقل شده است.[۱۵]

در هر صورت، از نظر شیعه تردیدی نیست که این آیه درباره امام علی علیه السلام فرود آمده و از نظر اهل سنت نیز شهرت این روایات به حدی است که متکلم معروف اهل سنّت، قاضی ایجی در کتاب مواقف خود تصریح کرده است که مفسران بر نزول این آیه در شأن علی علیه السلام اجماع دارند.[۱۶] جرجانی در شرح مواقف،[۱۷] سعدالدین تفتازانی در شرح مقاصد[۱۸] و قوشچی در شرح تجرید[۱۹] نیز بر این اجماع اعتراف دارند.

محدّثان بزرگی از اهل سنت در اعصار گوناگون، مانند حافظ عبدالرزاق صنعانی (شیخ بخاری)، حافظ عبد بن حمید، حافظ رزین بن معاویه، نسائی (مؤلف سنن نسائیمحمد بن جریر طبری، ابن‌ ابی‌ حاتم، ابن عساکر، ابوبکر بن‌ مردویه، ابوالقاسم طبرانی، خطیب بغدادی، هیثمی، ابن‌جوزی، محبّ طبری، جلال الدین سیوطی و متّقی هندی، این روایت را در کتاب‌هایشان آورده‌اند.[۲۰] آلوسی هم گفته است: بیشتر اخباریان برآنند که این آیه در شأن امام‌ علی علیه السلام نازل شده[۲۱] و شهرت این خبر به‌ حدی بوده که حسان‌ بن‌ ثابت -شاعر رسول خدا صلی الله علیه وآله- نیز این منقبت علی علیه السلام را به‌ نظم آورده است:

فانت الّذی اعطیت اذ کنت راکعاً زکاة فدتک النفس یا خیر راکع

فانزل فیک اللّه خیر ولایة و اثبتها اثنی کتاب الشرایع

بنابراین با وجود نقل این روایت از راه‌های گوناگون، سستی سخن ابن تیمیّه که مدعی شده این روایت از جعلیّات است، روشن می‌شود.

دلالت آیه بر ولایت امام علی

شیعه با این آیه بر خلافت و ولایت امام علی علیه السلام استدلال کرده است[۲۲] و حتی برخی آن را قوی‌ترین دلیل بر امامت آن حضرت برشمرده‌اند.[۲۳]

وجه استدلال چنین است که این آیه با «إِنّما» آغاز شده که به تصریح لغویان دلالت بر حصر دارد.[۲۴] کلمه «ولیّ» مشتق از «ولی» و «ولایت» و به معنای سرپرستی و صاحب اختیار است. ابن منظور در تعریف ولیّ می‌گوید: ولیِ یتیم، کسی است که عهده‌دار کار یتیم است و به امور او قیام می‌کند و ولیِّ زن کسی است که سرپرستی عقد ازدواج او را بر عهده دارد.[۲۵]

«فیّومی» نیز می‌گوید: ولیِّ شخص کسی است که به امر او قیام کند و آیه «اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ» (سوره بقره، 257) از همین قبیل است.[۲۶] بنابراین از گفتار لغویان می‌توان استفاده کرد که معنای «ولایت»، همان سرپرستی و عهده‌دار بودن کار دیگری است و معانی دیگری که برای آن گفته‌اند، از قلمرو همین معنا است؛ پس وقتی گفته می‌شود: دوست، هم‌سایه، هم‌پیمان، پدر، خدا و پیامبر، ولیّ هستند، در همه موارد، این معنا (اولویت در قیام به امور) موجود است و چنان‌که ادیبان تصریح کرده‌اند، اصل، عدم اشتراک لفظی است[۲۷] و در صورتی که اشتراک لفظی را بپذیریم -یعنی معانی متعددی برای لفظ ولایت قائل شویم-، قراین حالی و لفظی دلالت می‌کند بر این‌که مقصود از «ولایت» در این آیه، همان سرپرستی است؛ زیرا ولایت که به صورت مفرد و با یک تعبیر، به همه (خدا، پیامبر، مؤمنانی که...) نسبت داده شده، به یک معنا است و چنان‌که خداوند «اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ» (سوره بقره/2، 257) و پیامبر «النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ» (سوره احزاب/33، 6) ولایت به معنای سرپرستی بر مؤمنان را دارا هستند، «الّذین ءَامنوا...» در آیه مورد بحث نیز همان ولایت خدا و پیامبر را دارد؛ البته این ولایت برای خداوند بالاصاله و برای پیامبر و «الّذینَ ءَامنوا...» تبعی و با اذن پروردگار است.

از سوی دیگر، پیامبر صلی الله علیه وآله که وظیفه تبیین آیات را بر عهده دارد -« وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ» (سوره نحل/16، 44)- خود به روشنی ولایت در این آیه را تفسیر کرده است؛ از جمله در روایتی که شیخ کلینی آن را در کتاب الکافی خود آورده، از امام باقر علیه السلام چنین نقل شده است: خداوند پیامبرش را به ولایت امام علی علیه السلام فرمان داد و بر او چنین نازل کرد: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ...» (سوره مائده/5‌، 55) و خداوند ولایت «اولی‌الامر» را واجب ساخت. آنان نمی‌دانند این ولایت چیست؟ پس خداوند به محمد صلی الله علیه وآله فرمان داد ولایت را برای آنان تفسیر نماید؛ همان گونه که نماز و زکات و روزه و حج را تفسیر می‌کند. چون این فرمان رسید، حضرت دل‌تنگ شد و نگران بود که مردم از دینشان برگردند و وی را تکذیب کنند؛ پس به پروردگارش رجوع نمود و‌ خداوند چنین وحی کرد: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ». (سوره مائده/5‌، 67) آن حضرت امر ولایت را به فرمان خدا آشکار ساخت و به معرفی ولایت علی علیه السلام در روز غدیر خم پرداخت... و به مردم دستور داد تا حاضران به اطلاع غایبان برسانند.[۲۸] عیاشی نیز روایتی نزدیک به همین مضمون را از امام صادق علیه السلام نقل می‌کند.[۲۹]

در برخی منابع اهل سنت نیز این تفسیر مشاهده می‌شود؛ از جمله، طبرانی از عمار یاسر نقل می‌کند که رسول خدا صلی الله علیه وآله پس از نزول آیه، آن را قرائت کرد و فرمود: «من کنت مولاه فعلیّ مولاه اللهمّ والِ من والاه و عادِ من عاداه».[۳۰]

پاسخ به برخی شبهات

الف. برخی از اهل سنّت گفته‌اند: «ولیّ» در این آیه به معنای دوستی است و نمی‌تواند به معنای ناصر باشد.

اما این معنا با انحصاری که از «إنّما» استفاده می‌شود، ناسازگار است و چنین ولایتی به مؤمنانی اختصاص ندارد که نماز می‌خوانند و در حال رکوع، زکات می‌دهند؛ بلکه حکم عمومی است که همه مؤمنان را دربرمی‌گیرد و همه وظیفه دارند یکدیگر را دوست داشته، به هم یاری رسانند.[۳۱] افزون بر آن‌چه گفته شد، بررسی موارد کاربرد این واژه در قرآن نشان می‌دهد که در بیشتر موارد، ولیّ به معنای سرپرست به کار رفته است.

ب. برخی با استناد به وحدت سیاق احتمال داده‌اند که «ولیّ» در آیه مورد بحث، به معنای دوست و یاور باشد؛ چنان‌که در آیه 51 مائده «یَأیُّهَا الّذینَ ءَامَنوا لاَ تَتّخِذوا الیَهودَ والنَّصاری أولِیاء» به معنای دوست و یاور است.[۳۲]

این احتمال با توضیحاتی که در واژه «ولیّ» داده شد، غیر قابل قبول است؛ افزون بر این‌که انعقاد سیاق در آیه منتفی است؛ زیرا آیه ولایت، شأن نزول مستقلّی دارد؛ بنابراین از نظر محتوا و مضمون به آیه پیشین مربوط نیست. از سوی دیگر، شکّی نیست که تنظیم آیات به گونه موجود، با ترتیب آن از نظر نزول مغایر است و وحدت سیاق در صورتی است که بدانیم آیات با هم نازل شده است و بر فرض که سیاق هم منعقد باشد، در آیه پیش نیز محرز نیست که ولیّ به معنای دوست یا ناصر باشد؛ بلکه در آن آیه نیز می‌تواند معنای سرپرست و صاحب اختیار داشته باشد.

ج. برخی از اهل سنت خواسته‌اند «و‌هُم راکِعونَ» در این آیه را به معنای «و‌هُم خَاضِعونَ» بگیرند و نتیجه بگیرند که آیه در مقام وصف مؤمنان است که نماز اقامه می‌کنند و هنگام پرداخت زکات خاضعند.[۳۳] ابن کثیر می‌گوید: اگر رکوع به معنای خم شدن در نماز باشد، باید دفع زکات در حال رکوع از حالت‌های دیگر برتر باشد و این در بین دانشمندان اهل فتوا شناخته شده نیست.[۳۴]

در پاسخ این اشکال گفته‌اند که رکوع در لغت به معنای انحنا و خم شدن و به صورت فروافتادن است و بدین لحاظ، خم شدن در نماز را رکوع می‌گویند[۳۵] و اگر در معنای دیگری مانند خضوع به کار رود، مَجاز است[۳۶] و به قرینه نیاز دارد و در آیات مورد بحث، نه تنها قرینه‌ای موجود نیست، بلکه روایات شأن نزول، کاربرد رکوع در معنای لغوی‌اش را تأیید می‌کند. چون علی علیه السلام که در حال رکوع به نیازمند زکات داده، ستایش شده است، وگرنه عنوان رکوع خصوصیتی ندارد.

د. از جمله اشکالات بر روایاتی که در شأن نزول این آیه وارد شده، این است که «الَّذینَ ءَامَنوا» به صورت جمع بیان شده و تطبیق آن بر فرد خلاف ظاهر است. فخر رازی می‌گوید: حمل لفظ جمع بر واحد، برای تعظیم روا است؛ اما مَجاز است و به دلیل نیاز دارد.[۳۷]

زمخشری در پاسخ به این اشکال گفته: آمدن لفظ جمع در این مورد، برای تشویق دیگران است که همانند علی علیه السلام عمل کنند و بر احسان به فقیران و مسکینان حتی در بین نماز حریص باشند.[۳۸] برخی نیز گفته‌اند: خداوند با آوردن لفظ جمع در این‌جا این منقبت و کرامت امام علی علیه السلام را بزرگ شمرده است.[۳۹] علامه طباطبایی در پاسخ به این اشکال گفته است: در جایی که لفظ جمع گفته شود و در معنای مفرد به کار رود، استعمال لفظ مجازی است؛ ولی در موردی که لفظ جمع در معنای خودش به کار می‌رود، اما فقط بر یک مصداق تطبیق می‌شود، این کاربرد مجازی نخواهد بود.[۴۰] در ادبیات عرب نیز مکرر دیده می‌شود که از مفرد به لفظ جمع تعبیر شده است.[۴۱] از طرف دیگر، بر فرض بپذیریم که استعمال «الّذینَ ءَامَنوا» بر فرد مجازی است، احادیثی که در شأن نزول آیه وارد شده می‌تواند قرینه این کاربرد مجازی باشد.

علاوه بر این، امام صادق عليه السلام فرمودند: منظور از «الّذینَ ءَامَنوا»، على عليه السلام و اولاد او تا روز قيامت هستند. پس هركس از اولاد او به جايگاه امامت رسيد با اين ويژگى مثل اوست، آنان در حال ركوع صدقه مى‌دهند.[۴۲] مرحوم فيض كاشانى در كتاب نوادر، حديثى را نقل مى‌كند كه بر اساس آن، ساير امامان معصوم نيز در حال نماز و ركوع به فقرا صدقه داده‌اند، كه اين عمل با جمع بودن كلمات‌ «يُقِيمُونَ‌، يُؤْتُونَ، راكِعُونَ» سازگارتر است.

ه. برخی گفته‌اند: اگر ولیّ به معنای متصرّف در امور و امامت باشد، در حال نزول آیه این امر محقق نمی‌شود؛ چون علی بن ابی طالب علیه السلام در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه وآله امام و متصرف در امور نبوده است.[۴۳]

در پاسخ این اشکال گفته‌اند: در تعبیرهای ادبی، بسیار دیده می‌شود که اسم یا عنوانی به افرادی گفته می‌شود که آن را بالقوه دارا هستند؛ به طور مثال، شخص کسی را «وصیّ» خود یا «قیّم» اطفال خویش قرار می‌دهد و در حالی که هنوز زنده است، بر آن کس عنوان وصی و قیّم صدق می‌کند. در قرآن نیز این گونه تعبیرها دیده می‌شود؛ از جمله حضرت زکریا از خداوند می‌خواهد: «...فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا * يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ...». (سوره مریم/19، 5و6) در حالی که روشن است مقصود از «ولیّ» در این‌جا سرپرستی برای بعد از مرگ منظور است.[۴۴] افزون بر این‌که بر اساس دلیل‌های بسیاری، علی علیه السلام در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه وآله دارای ولایت بوده است؛ اما این سرپرستی عنوان خلافت داشته؛ یعنی در غیاب پیامبر، علی جانشین حضرت بود؛ چنان‌ که هارون در حیات موسی علیه السلام خلیفه وی بود و بر اساس حدیث منزلت، تمام منزلت‌های هارون نزد موسی برای علی علیه السلام نزد پیامبر صلی الله علیه وآله ثابت است.[۴۵]

شایان ذکر است که:

الف. بر اساس منابع شیعه و سنی، امام علی علیه السلام ضمن احتجاج‌های خود بر حقانیت خویش، به این آیه استناد کرده است. از جمله شیخ صدوق از عالمان شیعه در کتاب کمال‌الدین[۴۶] و ابراهیم بن محمد جوینی از عالمان سنی در کتاب فرائد السمطین[۴۷] استناد آن حضرت به «آیه ولایت» را نقل کرده‌اند؛ افزون بر این‌ که خود حضرت نیز از جمله ناقلان این روایت به شمار می‌رود[۴۸] که خود به منزله استدلال به آیه است؛ از این رو، سخن برخی[۴۹] که مدّعی شده‌اند حضرت علی بر امامت خود به آیه ولایت استدلال نکرده، بی‌پایه است.

ب. شنیدن صدای فقیر و کمک به او، توجه به خویشتن نیست و با توجه حضرت علی به خدا منافاتی ندارد؛ زیرا پرداختن زکات در نماز، انجام عبادت در ضمن عبادت دیگری است و توجه به آن‌چه در مسیر رضای خدا است، به طور کامل با روح عبادت سازگاری دارد.[۵۰]

ج. انفاق انگشتر در حال نماز، «فعل کثیر» به شمار نمی‌رود و فقیهان شیعه و سنّی، این گونه کارها را موجب بطلان نماز نمی‌دانند.[۵۱]

د. زکات در این آیه، زکات مستحبی است و زکات الزاماً بر زکات واجب اطلاق نمی‌شود؛ بلکه به واجب و مستحب قابل تقسیم است؛ مانند «صلوة» که به نماز واجب اختصاص ندارد و نماز مستحب را نیز دربرمی‌گیرد.[۵۲]

پانویس

  1. المراجعات، ص‌226 و 229.
  2. احقاق الحق، ج2، ص399؛ شواهد التنزیل، ج1، ص‌209‌-‌239.
  3. مجمع البیان، ج‌3، ص‌324 و 325.
  4. شواهدالتنزیل، ج‌1، ص‌226؛ الدرّالمنثور، ج‌3، ص‌106؛ المراجعات، ص‌230.
  5. شواهد التنزیل، ج‌1، ص‌232.
  6. الدرّالمنثور، ج3، ص106.
  7. فرائد السمطین، ج‌1، ص‌194.
  8. التفسیر الکبیر، ج‌12، ص‌26؛ شواهد التنزیل، ج‌1، ص‌230.
  9. شواهد التنزیل، ج‌1، ص‌225.
  10. همان، ص‌228.
  11. الدرّالمنثور، ج‌3، ص‌105.
  12. جامع البیان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌390.
  13. همان، ص‌389.
  14. همان، ص390.
  15. منهاج البراعة، ج‌2، ص‌350.
  16. شرح المواقف، ج‌8‌، ص‌360.
  17. همان.
  18. شرح المقاصد، ج‌5‌، ص‌207.
  19. شرح تجرید، قوشچی، ص‌368.
  20. آیة الولایة، ص‌12؛ احقاق الحق، ج‌2، ص‌399-407.
  21. روح‌المعانی، مج‌4، ج‌6‌، ص‌244.
  22. الافصاح فی الامامة، ص‌134 و 217؛ التبیان، ج‌3، ص‌559‌؛ روح‌المعانی، مج‌4، ج‌6‌، ص‌245.
  23. تلخیص الشافی، ج‌2، ص‌10.
  24. لسان العرب، ج‌1، ص‌245؛ الصحاح، ج‌5‌، ص‌2073.
  25. لسان العرب، ج15، ص401.
  26. المصباح المنیر، ج‌2، ص‌672‌.
  27. مغنی اللبیب، باب پنجم، ص‌791 و 792.
  28. الکافی، ج‌1، ص‌289.
  29. عیّاشی، ج‌1، ص‌333.
  30. المعجم الأوسط، ج‌7، ص‌129 و 130؛ فرائد السمطین، ج‌1، ص‌194 و 195.
  31. تفسیر نمونه، ج‌4، ص‌429.
  32. امامت و عصمت امامان در قرآن، ج‌3، ص‌27 و 28.
  33. فتح‌القدیر، ج2، ص51‌؛ الکشّاف، ج‌1، ص‌649‌؛ بیضاوی، ج‌1، ص‌439.
  34. ابن کثیر، ج‌2، ص‌73.
  35. الصحاح، ج‌3، ص‌1222؛ القاموس المحیط، ج‌3، ص‌31؛ ترتیب کتاب العین، ج‌1، ص‌200.
  36. تاج العروس، ج‌11، ص‌176؛ امامت و عصمت امامان در قرآن، ص‌21.
  37. التفسیر الکبیر، ج‌12، ص‌28.
  38. الکشّاف، ج‌1، ص‌649‌.
  39. آیة‌الولایة، ص‌34 و 35.
  40. المیزان، ج‌6‌، ص‌9.
  41. تفسیر نمونه، ج‌4، ص‌426.
  42. الكافى، ج 1، ص 288.
  43. التفسیر الکبیر، ج‌12، ص‌28.
  44. نمونه، ج‌4، ص‌430.
  45. امامت و عصمت امامان در قرآن، ج‌3، ص‌42.
  46. کمال الدین، ج‌1، ص‌262.
  47. فرائد السمطین، ج‌1، ص‌312 و 313.
  48. الدرّالمنثور، ج‌3، ص‌105؛ المراجعات، ص‌230.
  49. التفسیرالکبیر، ج‌12، ص‌28 و 29.
  50. نمونه، ج‌4، ص‌428.
  51. احکام‌القرآن، جصّاص، ج2، ص625 و626‌؛ قرطبی، ج‌6‌، ص‌144.
  52. احکام القرآن، جصّاص، ج‌2، ص‌626‌.


منابع

قرآن
متن و ترجمه قرآن
اوصاف قرآن (اسامی و صفات قرآن، اعجاز قرآن، عدم تحریف در قرآن)
اجزاء قرآن آیه، سوره، جزء، حزب، حروف مقطعه
ترجمه و تفسیر قرآن تاریخ تفسیر، روشهای تفسیری قرآن، سیاق آیات، اسرائیلیات، تاویل، فهرست تفاسیر شیعه، فهرست تفاسیر اهل سنت، ترجمه های قرآن
علوم قرآنی تاریخ قرآن: نزول قرآن، جمع قرآن، شان نزول، کاتبان وحی، قراء سبعه
دلالت الفاظ قرآن: عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید، محکم و متشابه، مفهوم و منطوق، نص و ظاهر، ناسخ و منسوخ
تلاوت قرآن تجوید، آداب قرائت قرآن، تدبر در قرآن
رده ها: سوره های قرآن * آیات قرآن * واژگان قرآنی * شخصیت های قرآنی * قصه های قرآنی * علوم قرآنی * معارف قرآن