امام علی علیه السلام: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۲۰: | سطر ۲۰: | ||
|قاتل = ابن ملجم مرادی لعنة الله علیه | |قاتل = ابن ملجم مرادی لعنة الله علیه | ||
|محل دفن = [[نجف اشرف]]}} | |محل دفن = [[نجف اشرف]]}} | ||
− | ==نام و نسب== | + | ==نام و نسب امام علی علیه السلام== |
پدر ایشان [[ابوطالب]] عموی گرامی [[رسول خدا]] (صلی الله علیه و آله) و مادرش [[فاطمه بنت اسد]] نام داشتند که هر دو از تیره [[بنی هاشم]] از قبیله [[قریش]] در [[مکه]] بودند.<ref>الأئمة الإثنا عشر، ابن طولون ،ص:47</ref> علی بن ابی طالب 10 سال پیش از [[بعثت]] رسول خدا در روز جمعه سیزدهم ماه [[رجب]]<ref>الإرشاد، المفيد ،ج1،ص:5؛إعلام الورى، الطبرسي ،ج1،ص:306</ref> در خانه [[کعبه]]<ref>إثبات الهداة، الحر العاملي ،ج3،ص:441 ؛ تذكرة الخواص، سبط بن الجوزي ،ص:20؛ كشف الغمة ج1 ص125؛ إزالة الخفاء (ط باكستان) ص251؛ مرآة المؤمنين (ط الهند) ص21؛ حلية الأبرار ج2 ص21 </ref> متولد شد. | پدر ایشان [[ابوطالب]] عموی گرامی [[رسول خدا]] (صلی الله علیه و آله) و مادرش [[فاطمه بنت اسد]] نام داشتند که هر دو از تیره [[بنی هاشم]] از قبیله [[قریش]] در [[مکه]] بودند.<ref>الأئمة الإثنا عشر، ابن طولون ،ص:47</ref> علی بن ابی طالب 10 سال پیش از [[بعثت]] رسول خدا در روز جمعه سیزدهم ماه [[رجب]]<ref>الإرشاد، المفيد ،ج1،ص:5؛إعلام الورى، الطبرسي ،ج1،ص:306</ref> در خانه [[کعبه]]<ref>إثبات الهداة، الحر العاملي ،ج3،ص:441 ؛ تذكرة الخواص، سبط بن الجوزي ،ص:20؛ كشف الغمة ج1 ص125؛ إزالة الخفاء (ط باكستان) ص251؛ مرآة المؤمنين (ط الهند) ص21؛ حلية الأبرار ج2 ص21 </ref> متولد شد. | ||
سطر ۳۲: | سطر ۳۲: | ||
از روايات، چنين بر مى آيد كه كنيه «ابوتراب»، محبوب ترين كنيه نزد امام عليه السلام بوده است و هرگاه ايشان را با آن مى خوانده اند، شادمان مى شده است.<ref>المعجم الكبير ج6 ص167 و 149 وتاريخ مدينة دمشق ج42 ص17 و 18 وتاريخ الأمم والملوك ج2 ص409 وتذكرة الخواص ج1 ص127 وكشف الغمة ج1 ص136 وبحار الأنوار ج35 ص60 ومناقب علي بن أبي طالب "عليه السلام" وما نزل من القرآن في علي "عليه السلام" لابن مردويه الأصفهاني ص53 ومناقب آل أبي طالب لابن شهرآشوب ج2 ص305 وجواهر المطالب ج1 ص30 وشرح إحقاق الحق (الملحقات) ج15 ص597 وج30 ص138 ومقاتل الطالبيين ص25 و 26 وعن البخاري، ومسلم، والسنن الكبرى للبيهقي ج2 ص625 وتاريخ الإسلام للذهبي ج3 ص262، وغير ذلك. </ref> | از روايات، چنين بر مى آيد كه كنيه «ابوتراب»، محبوب ترين كنيه نزد امام عليه السلام بوده است و هرگاه ايشان را با آن مى خوانده اند، شادمان مى شده است.<ref>المعجم الكبير ج6 ص167 و 149 وتاريخ مدينة دمشق ج42 ص17 و 18 وتاريخ الأمم والملوك ج2 ص409 وتذكرة الخواص ج1 ص127 وكشف الغمة ج1 ص136 وبحار الأنوار ج35 ص60 ومناقب علي بن أبي طالب "عليه السلام" وما نزل من القرآن في علي "عليه السلام" لابن مردويه الأصفهاني ص53 ومناقب آل أبي طالب لابن شهرآشوب ج2 ص305 وجواهر المطالب ج1 ص30 وشرح إحقاق الحق (الملحقات) ج15 ص597 وج30 ص138 ومقاتل الطالبيين ص25 و 26 وعن البخاري، ومسلم، والسنن الكبرى للبيهقي ج2 ص625 وتاريخ الإسلام للذهبي ج3 ص262، وغير ذلك. </ref> | ||
− | ==همسران و فرزندان== | + | ==همسران و فرزندان امام علی علیه السلام== |
امام علی (عليه السلام) در [[ذی الحجه|ذى حجّه]] سال دوم هجرى<ref>إربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج 1، ص 364، مکتبة بنی هاشم، تبریز، 1381ق</ref> و در سن 24 سالگی با [[حضرت فاطمه زهرا]] (سلام الله علیها) دختر [[پیامبر اسلام]] ازدواج نمود. فرزندان آن حضرت از حضرت فاطمه سلام الله علیها عبارتند از: | امام علی (عليه السلام) در [[ذی الحجه|ذى حجّه]] سال دوم هجرى<ref>إربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج 1، ص 364، مکتبة بنی هاشم، تبریز، 1381ق</ref> و در سن 24 سالگی با [[حضرت فاطمه زهرا]] (سلام الله علیها) دختر [[پیامبر اسلام]] ازدواج نمود. فرزندان آن حضرت از حضرت فاطمه سلام الله علیها عبارتند از: | ||
سطر ۴۵: | سطر ۴۵: | ||
[[حضرت عباس]] علیه السلام فرزند [[ام البنین]] و [[محمد بن حنفیه]] فرزند [[خوله بنت جعفر]]، دو فرزند دیگر آن حضرت هستند که شهرت تاریخی دارند. | [[حضرت عباس]] علیه السلام فرزند [[ام البنین]] و [[محمد بن حنفیه]] فرزند [[خوله بنت جعفر]]، دو فرزند دیگر آن حضرت هستند که شهرت تاریخی دارند. | ||
− | ==القاب امام== | + | ==القاب امام علی علیه السلام== |
امام علی عليه السلام، القاب و اوصاف بسيارى دارد كه هر كدام، اشاره دارد به بُعدى از ابعاد والاى شخصیت ایشان دارد. بیشتر این القاب را [[پيامبر خدا]] (صلی الله علیه و آله و سلم) به ایشان داده بودند. | امام علی عليه السلام، القاب و اوصاف بسيارى دارد كه هر كدام، اشاره دارد به بُعدى از ابعاد والاى شخصیت ایشان دارد. بیشتر این القاب را [[پيامبر خدا]] (صلی الله علیه و آله و سلم) به ایشان داده بودند. | ||
برخى از اين القاب چنين اند: «أعلمُ الاُمّة»، «أقضَى الاُمّة»، «أوّلُ مَن أسلَمَ»، «أوّلُ مَن صلّى»، «خير البشر»، «أمير المؤمنين»، «إمام المتّقين»، «قائد الغُرِّ المُحَجَّلين»، «سيّد المسلمين»، «سيّد المؤمنين»، «يعسوب المؤمنين»، «الأنزع البطين»، «عمود الدين»، «سيّد الشهداء»، «سيّد العرب»، «راية الهدى»، «باب الهدى»، «حَيدر»، «المرتضى»، «الولىّ» و «الوصىّ»<ref>تذكرة الخواصّ: ص ۵ </ref> و... . | برخى از اين القاب چنين اند: «أعلمُ الاُمّة»، «أقضَى الاُمّة»، «أوّلُ مَن أسلَمَ»، «أوّلُ مَن صلّى»، «خير البشر»، «أمير المؤمنين»، «إمام المتّقين»، «قائد الغُرِّ المُحَجَّلين»، «سيّد المسلمين»، «سيّد المؤمنين»، «يعسوب المؤمنين»، «الأنزع البطين»، «عمود الدين»، «سيّد الشهداء»، «سيّد العرب»، «راية الهدى»، «باب الهدى»، «حَيدر»، «المرتضى»، «الولىّ» و «الوصىّ»<ref>تذكرة الخواصّ: ص ۵ </ref> و... . | ||
سطر ۵۸: | سطر ۵۸: | ||
*''' وصی''': | *''' وصی''': | ||
− | اين عنوان، در زمان حياتِ پيامبر صلی الله علیه و آله برای على عليه السلام مشهور بود زیرا رسول خدا صلى الله عليه و آله در زمان حیات خود بارها و بارها ایشان را با این عنوان یاد کردند. به عنوان نمونه در روز دعوت خویشاوندان که به [[یوم الدار]] یا یوم الانذار معروف است فرمودند: {{متن حدیث|«إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیی وَ خَلِیفَتِی فِیکُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَأَطِیعُوا»}}؛ این برادر، وصی و جانشین من در میان شماست. سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید».<ref>بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج38، ص: 224</ref> | + | اين عنوان، در زمان حياتِ پيامبر صلی الله علیه و آله برای على عليه السلام مشهور بود زیرا رسول خدا صلى الله عليه و آله در زمان حیات خود بارها و بارها ایشان را با این عنوان یاد کردند. به عنوان نمونه در روز دعوت خویشاوندان که به [[حدیث یوم الدار|یوم الدار]] یا یوم الانذار معروف است فرمودند: {{متن حدیث|«إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیی وَ خَلِیفَتِی فِیکُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَأَطِیعُوا»}}؛ این برادر، وصی و جانشین من در میان شماست. سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید».<ref>بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج38، ص: 224</ref> |
==دوران کودکی امام علی علیه السلام== | ==دوران کودکی امام علی علیه السلام== | ||
سطر ۶۵: | سطر ۶۵: | ||
رسول خدا (ص) محبت فراوانی به علی علیه السلام داشت و در تربیت او بسیار دقیق و کوشا بود. امیرالمؤمنین (ع) در مورد آموزش و پرورش خویش به دست رسول خدا (ص) در [[خطبه قاصعه]] می فرمایند: «شما موقعيت مرا نزد پيامبر خدا به سبب خويشاوندى نزديك و منزلت ويژهام مىدانيد. به گاه كودكىام مرا در دامنش مىنهاد و به سينهاش مى چسبانْد، و در بستر خويش جايم مىداد، و مرا به تن خويش مىسود، و بوى خوشش را به [مشام] من مىرسانْد، و غذا را مىجويد و لقمه لقمه در دهانم مىنهاد. از من نه سخن دروغى شنيد و نه كار خطايى ديد. بى ترديد، خداوند از همان اَوانِ از شير گرفته شدنِ پيامبر صلى الله عليه و آله، بزرگ ترين فرشته را از ميان فرشتگانش شب و روز، همراه او ساخت تا راه بزرگوارى و محاسن اخلاقى جهان را بپيمايد و من هماره در پى او بودم، همچون بچّه شتر از شير گرفته شده در پىِ مادرش. هر روز از اخلاق خود، نشانهاى برايم بر پا مىداشت و مرا به پيروىاش وامىداشت».<ref>نهج البلاغة: الخطبة ۱۹۲</ref> | رسول خدا (ص) محبت فراوانی به علی علیه السلام داشت و در تربیت او بسیار دقیق و کوشا بود. امیرالمؤمنین (ع) در مورد آموزش و پرورش خویش به دست رسول خدا (ص) در [[خطبه قاصعه]] می فرمایند: «شما موقعيت مرا نزد پيامبر خدا به سبب خويشاوندى نزديك و منزلت ويژهام مىدانيد. به گاه كودكىام مرا در دامنش مىنهاد و به سينهاش مى چسبانْد، و در بستر خويش جايم مىداد، و مرا به تن خويش مىسود، و بوى خوشش را به [مشام] من مىرسانْد، و غذا را مىجويد و لقمه لقمه در دهانم مىنهاد. از من نه سخن دروغى شنيد و نه كار خطايى ديد. بى ترديد، خداوند از همان اَوانِ از شير گرفته شدنِ پيامبر صلى الله عليه و آله، بزرگ ترين فرشته را از ميان فرشتگانش شب و روز، همراه او ساخت تا راه بزرگوارى و محاسن اخلاقى جهان را بپيمايد و من هماره در پى او بودم، همچون بچّه شتر از شير گرفته شده در پىِ مادرش. هر روز از اخلاق خود، نشانهاى برايم بر پا مىداشت و مرا به پيروىاش وامىداشت».<ref>نهج البلاغة: الخطبة ۱۹۲</ref> | ||
− | == | + | ==امام علی علیه السلام در دوران رسالت پیامبر== |
اولین مردی که بلافاصله پس از [[مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله|بعثت]] رسول خدا (ص) با ایشان بیعت کرد و [[رسالت]] ایشان را پذیرفت، امام علی (علیه السلام) بود.<ref>مرحوم علامه امینی متون احادیث و کلمات بسیاری از محدثان و مورخان اسلامی را پیرامون پیش قدم بودن علی علیه السلام در [[ایمان]] به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در جلد سوم الغدیر، صفحات 191 تا 213 (چاپ [[نجف]]) آورده است. بسیاری از محدثان و تاریخ نویسان نقل می کنند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روز دوشنبه به رسالت مبعوث شد و حضرت علی علیه السلام فردای آن روز ایمان آورد. | اولین مردی که بلافاصله پس از [[مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله|بعثت]] رسول خدا (ص) با ایشان بیعت کرد و [[رسالت]] ایشان را پذیرفت، امام علی (علیه السلام) بود.<ref>مرحوم علامه امینی متون احادیث و کلمات بسیاری از محدثان و مورخان اسلامی را پیرامون پیش قدم بودن علی علیه السلام در [[ایمان]] به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در جلد سوم الغدیر، صفحات 191 تا 213 (چاپ [[نجف]]) آورده است. بسیاری از محدثان و تاریخ نویسان نقل می کنند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روز دوشنبه به رسالت مبعوث شد و حضرت علی علیه السلام فردای آن روز ایمان آورد. | ||
</ref> | </ref> | ||
رسول اکرم صلی الله علیه و آله، در این باره به اصحاب چنین فرمودند: «{{متن حدیث|نخستین کسی که در روز رستاخیر با من در حوض ([[کوثر]]) ملاقات می کند پیش قدمترین شما در اسلام، علی بن ابی طالب است}}». <ref>تاريخ مدينة دمشق، ج42، ص41 و 42 و 43؛ ميزان الإعتدال، ج2، ص3 و 416؛ المعجم الكبير للطبراني، ج6، ص269.</ref> | رسول اکرم صلی الله علیه و آله، در این باره به اصحاب چنین فرمودند: «{{متن حدیث|نخستین کسی که در روز رستاخیر با من در حوض ([[کوثر]]) ملاقات می کند پیش قدمترین شما در اسلام، علی بن ابی طالب است}}». <ref>تاريخ مدينة دمشق، ج42، ص41 و 42 و 43؛ ميزان الإعتدال، ج2، ص3 و 416؛ المعجم الكبير للطبراني، ج6، ص269.</ref> | ||
− | ===نجات جان پیامبر | + | ===نجات جان پیامبر در شعب ابی طالب=== |
در مدت سه سالی که مسلمانان [[مكه|مکه]] تحت محاصره اقتصادی [[قریش]] بودند و در [[شعب ابوطالب|شعب ابی طالب]] اسکان داشتند، علی علیه السلام که نوجوان بود به فرمان پدرش ابوطالب در بستر پیامبر می خوابید تا در صورت هجوم شبانه قریش پیامبر خدا صلی الله علیه و اله آسیبی نبیند.<ref>نک: تفسیر نمونه ج5، ص198</ref> | در مدت سه سالی که مسلمانان [[مكه|مکه]] تحت محاصره اقتصادی [[قریش]] بودند و در [[شعب ابوطالب|شعب ابی طالب]] اسکان داشتند، علی علیه السلام که نوجوان بود به فرمان پدرش ابوطالب در بستر پیامبر می خوابید تا در صورت هجوم شبانه قریش پیامبر خدا صلی الله علیه و اله آسیبی نبیند.<ref>نک: تفسیر نمونه ج5، ص198</ref> | ||
سطر ۸۴: | سطر ۸۴: | ||
*در [[جنگ بدر]] علی علیه السلام جلوتر از دیگران می جنگید و نیمی از کشتگان قریش با شمشیر او هلاک شدند.<ref>زندگانى دوازده امام عليهم السلام ،ج1،ص:197؛أعيان الشيعة، محسن الأمين ،ج1، ص384 </ref> | *در [[جنگ بدر]] علی علیه السلام جلوتر از دیگران می جنگید و نیمی از کشتگان قریش با شمشیر او هلاک شدند.<ref>زندگانى دوازده امام عليهم السلام ،ج1،ص:197؛أعيان الشيعة، محسن الأمين ،ج1، ص384 </ref> | ||
− | *در [[غزوه احد|جنگ احد]] نافرمانی گروهی از مسلمانان از دستور پیامبر صلی الله علیه و اله موجب شد سپاه مشرکان از پشت سر به سپاه مسلمانان یورش برد. در این شرایط سخت که بسیاری از [[صحابه|اصحاب]] از معرکه گریختند، علی علیه السلام فداکارانه به دفاع از پیامبر (ص) در برابر حمله مشرکان پرداخت.<ref>إعلام الورى، الطبرسي ،ج1، ص176؛ الإرشاد، المفيد ،ج1، ص:82</ref> تا آنجا که زخمهای فراوان برداشت<ref>سيره رسول خدا(ص)، جعفريان ،ص:516</ref> و شمشیرش شکست.<ref>بحار الأنوار، المجلسي ،ج41،ص:84</ref> در این جنگ پیامبر صلی الله علیه و اله درباره علی علیه السلام فرمود: {{متن حدیث|«هُوَ مِنِّي وَ أَنَا مِنْه»}}؛ علی از من است و من از علی هستم.<ref>الإرشاد، المفيد ،ج1،ص:85 ؛ إعلام الورى، الطبرسي ،ج1،ص:178؛فرائد السمطين، الحموي الشافعي ،ج1،ص:258</ref> و [[جبرئیل]] در آسمان ندا داد: {{متن حدیث|«لا سيف إلّا ذوالفقار و لا فتى إلّا عليّ»}} | + | *در [[غزوه احد|جنگ احد]] نافرمانی گروهی از مسلمانان از دستور پیامبر صلی الله علیه و اله موجب شد سپاه مشرکان از پشت سر به سپاه مسلمانان یورش برد. در این شرایط سخت که بسیاری از [[صحابه|اصحاب]] از معرکه گریختند، علی علیه السلام فداکارانه به دفاع از پیامبر (ص) در برابر حمله مشرکان پرداخت.<ref>إعلام الورى، الطبرسي ،ج1، ص176؛ الإرشاد، المفيد ،ج1، ص:82</ref> تا آنجا که زخمهای فراوان برداشت<ref>سيره رسول خدا(ص)، جعفريان ،ص:516</ref> و شمشیرش شکست.<ref>بحار الأنوار، المجلسي ،ج41،ص:84</ref> در این جنگ پیامبر صلی الله علیه و اله درباره علی علیه السلام فرمود: {{متن حدیث|«هُوَ مِنِّي وَ أَنَا مِنْه»}}؛ علی از من است و من از علی هستم.<ref>الإرشاد، المفيد ،ج1،ص:85 ؛ إعلام الورى، الطبرسي ،ج1،ص:178؛فرائد السمطين، الحموي الشافعي ،ج1،ص:258</ref> و [[جبرئیل]] در آسمان ندا داد: {{متن حدیث|«لا سيف إلّا ذوالفقار و لا فتى إلّا عليّ»}}<ref>إعلام الورى، الطبرسي ،ج1،ص:378؛ فرائد السمطين، الحموي الشافعي ،ج1،ص:258</ref> |
*در [[جنگ خندق]] (یا احزاب) مشرکان با سپاه ده هزار نفری به جنگ مسلمین آمدند و مسلمانان با کندن خندق در اطراف مدینه مانع یورش آنها شدند. با این وجود [[عمر بن عبدود]] که از زبده ترین جنگجویان عرب بود از خندق گذشت و مبارز طلبید. جز علی علیه السلام کسی برای مبارزه برنخواست. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به دست خويش عمامه اى بر سر امام نهاده او را دعا كرد و به سوى عمرو فرستاد. جنگ سختی در گرفت و در نهایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام عمر را از پای در آورد.<ref>سيره رسول خدا(ص)، جعفريان ،ص:559 ؛الإرشاد، المفيد ،ج1،ص:98</ref> رسول خدا درباره مبارزه علی علیه السلام در [[جنگ احزاب]] فرمود: {{متن حدیث|«لمبارزة علي بن أبي طالب عمرو بن عبدود يوم الخندق أفضل من عمل أمتي إلى يوم القيامة»}}؛ مبارزه علی با عمر بن عبدود در روز خندق از عبادت همه امت من تا روز قیامت بالاتر است.<ref>فرائد السمطين، الحموي الشافعي ،ج1،ص:256؛ بحار الأنوار، المجلسي ،ج39،ص:1؛ إثبات الهداة، الحر العاملي ،ج3،ص:265</ref> | *در [[جنگ خندق]] (یا احزاب) مشرکان با سپاه ده هزار نفری به جنگ مسلمین آمدند و مسلمانان با کندن خندق در اطراف مدینه مانع یورش آنها شدند. با این وجود [[عمر بن عبدود]] که از زبده ترین جنگجویان عرب بود از خندق گذشت و مبارز طلبید. جز علی علیه السلام کسی برای مبارزه برنخواست. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به دست خويش عمامه اى بر سر امام نهاده او را دعا كرد و به سوى عمرو فرستاد. جنگ سختی در گرفت و در نهایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام عمر را از پای در آورد.<ref>سيره رسول خدا(ص)، جعفريان ،ص:559 ؛الإرشاد، المفيد ،ج1،ص:98</ref> رسول خدا درباره مبارزه علی علیه السلام در [[جنگ احزاب]] فرمود: {{متن حدیث|«لمبارزة علي بن أبي طالب عمرو بن عبدود يوم الخندق أفضل من عمل أمتي إلى يوم القيامة»}}؛ مبارزه علی با عمر بن عبدود در روز خندق از عبادت همه امت من تا روز قیامت بالاتر است.<ref>فرائد السمطين، الحموي الشافعي ،ج1،ص:256؛ بحار الأنوار، المجلسي ،ج39،ص:1؛ إثبات الهداة، الحر العاملي ،ج3،ص:265</ref> | ||
*در [[غزوه خیبر|جنگ خیبر]] پس از اینکه سپاه مسلمین یک بار به فرماندهی [[ابوبکر]] و بار دیگر به فرماندهی [[عمر بن خطاب|عمر]] موفق به گشودن قلعه قموص نشده و از میدان گریختند،<ref>إثبات الهداة، الحر العاملي ،ج1،ص:391؛ الإرشاد، المفيد ،ج1،ص:125</ref> رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: {{متن حدیث|«فردا پرچم را به مردى خواهم داد كه از ميدان مبارزه فرار نمي كند، خداوند و رسول او را دوست دارند، و او نيز خدا و رسول را دوست دارد، وى هرگز از جنگ فرار نمی كند تا آنگاه كه خداوند قلعه هاى محكم را به دست او بگشايد»}}. فردا رسول خدا صلی الله علیه و آله پرچم را به دست علی علیه السلام سپرد و او با فتح و پیروزی بازگشت.<ref>إعلام الورى، الطبرسي،ج1، ص207؛ ينابيع المودة، القندوزي ،ج1، ص154؛ الإصابة، ابن حجر العسقلاني ،ج4،ص:466؛</ref> در این جنگ پهلوان یهودیان به نام مرحب به دست علی علیه السلام کشته شد.<ref>أعيان الشيعة، محسن الأمين ،ج1،ص:331؛ الإصابة، ابن حجر العسقلاني ،ج4،ص:466</ref> همچنین در این جنگ امیرالمؤمنین علی (ع) درب قلعه قموص که 40 نفر به سختی قدرت جابجاکردنش را داشتند با قدرت روحانی خویش از جا کند.<ref>ينابيع المودة، القندوزي، ج2، ص386 ؛ مناقب أمير المؤمنين(ع)، الكوفي ، ج2، ص562؛ مدينة المعاجز، البحراني، ج1، ص175</ref> | *در [[غزوه خیبر|جنگ خیبر]] پس از اینکه سپاه مسلمین یک بار به فرماندهی [[ابوبکر]] و بار دیگر به فرماندهی [[عمر بن خطاب|عمر]] موفق به گشودن قلعه قموص نشده و از میدان گریختند،<ref>إثبات الهداة، الحر العاملي ،ج1،ص:391؛ الإرشاد، المفيد ،ج1،ص:125</ref> رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: {{متن حدیث|«فردا پرچم را به مردى خواهم داد كه از ميدان مبارزه فرار نمي كند، خداوند و رسول او را دوست دارند، و او نيز خدا و رسول را دوست دارد، وى هرگز از جنگ فرار نمی كند تا آنگاه كه خداوند قلعه هاى محكم را به دست او بگشايد»}}. فردا رسول خدا صلی الله علیه و آله پرچم را به دست علی علیه السلام سپرد و او با فتح و پیروزی بازگشت.<ref>إعلام الورى، الطبرسي،ج1، ص207؛ ينابيع المودة، القندوزي ،ج1، ص154؛ الإصابة، ابن حجر العسقلاني ،ج4،ص:466؛</ref> در این جنگ پهلوان یهودیان به نام مرحب به دست علی علیه السلام کشته شد.<ref>أعيان الشيعة، محسن الأمين ،ج1،ص:331؛ الإصابة، ابن حجر العسقلاني ،ج4،ص:466</ref> همچنین در این جنگ امیرالمؤمنین علی (ع) درب قلعه قموص که 40 نفر به سختی قدرت جابجاکردنش را داشتند با قدرت روحانی خویش از جا کند.<ref>ينابيع المودة، القندوزي، ج2، ص386 ؛ مناقب أمير المؤمنين(ع)، الكوفي ، ج2، ص562؛ مدينة المعاجز، البحراني، ج1، ص175</ref> | ||
سطر ۹۰: | سطر ۹۰: | ||
*بعد از فتح مکه قبایل هوازن و [[قبیله ثقیف|ثقیف]] از شهر [[طائف]] همدست شده و تصمیم به جنگ با مسلمانان گرفتند. در این غزوه مسلمانان که از نظر تعداد رزمندگان و امکانات وضعیت خوبی داشتند دچار [[عجب]] و [[غرور]] شدند، ولی با شبیخون دشمن غافلگیر شده و پیامبر خدا را رها کرده و از میدان گریختند؛ جز چند نفر از جمله علی بن ابی طالب علیه السلام که مردانه از رسول الله دفاع کردند. پایمردی این گروه باعث شد سایر مسلمان به میدان بازگشته و مسلمانان به پیروزی برسند.<ref>الإرشاد، المفيد ،ج1،ص140 ؛ إعلام الورى، الطبرسي ،ج1،ص386 ؛المناقب، ابن شهرآشوب ،ج3، ص143 ؛</ref> | *بعد از فتح مکه قبایل هوازن و [[قبیله ثقیف|ثقیف]] از شهر [[طائف]] همدست شده و تصمیم به جنگ با مسلمانان گرفتند. در این غزوه مسلمانان که از نظر تعداد رزمندگان و امکانات وضعیت خوبی داشتند دچار [[عجب]] و [[غرور]] شدند، ولی با شبیخون دشمن غافلگیر شده و پیامبر خدا را رها کرده و از میدان گریختند؛ جز چند نفر از جمله علی بن ابی طالب علیه السلام که مردانه از رسول الله دفاع کردند. پایمردی این گروه باعث شد سایر مسلمان به میدان بازگشته و مسلمانان به پیروزی برسند.<ref>الإرشاد، المفيد ،ج1،ص140 ؛ إعلام الورى، الطبرسي ،ج1،ص386 ؛المناقب، ابن شهرآشوب ،ج3، ص143 ؛</ref> | ||
− | ==امام علی و جانشینی پیامبر اکرم== | + | ==امام علی علیه السلام و جانشینی پیامبر اکرم== |
− | [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] (صلی الله علیه و آله) در طول 23 سال رسالتشان بارها به جانشینی و [[خلافت]] علی علیه السلام تأکید نمودند، از جمله: | + | [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] (صلی الله علیه و آله) در طول 23 سال رسالتشان بارها به جانشینی و [[خلافت]] علی (علیه السلام) تأکید نمودند، از جمله: |
+ | |||
+ | ===تعیین جانشین در یوم الدار=== | ||
+ | سال سوم [[مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله|بعثت]] با نزول آيه {{متن قرآن|«وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ»}}؛<ref>[[سوره شعراء]]، 214.</ref> «و خويشان نزديكت را بيم ده»، پيامبر خدا مأمور به ابلاغ رسالتش به خویشاوندان و نزدیکان خود شد. ایشان مجلسی با حضور فرزندان [[عبدالمطلب]] ترتیب داد و به ایشان فرمود: «{{متن حدیث|اى بنى عبد المطّلب! به خدا سوگند، هيچ جوانى را در عرب نمى شناسم كه براى قومش چيزى بهتر از آنچه من براى شما آورده ام، آورده باشد. من خير دنيا و آخرت را براى شما آورده ام و خداى متعال به من فرمان داده كه شما را به آن فرا بخوانم. پس كدامتان مرا بر اين امر، يارى مى دهد تا برادر و وصى و جانشين من در ميان شما باشد؟}}». | ||
− | |||
− | |||
جز علی بن ابی طالب علیه السلام کسی پاسخ مثبت نداد. پیامبر صلی الله علیه و آله دست بر گردن علی علیه السلام انداخت و فرمود: «{{متن حدیث|اين، برادر و وصى و جانشينم در ميان شماست. پس گوش به فرمان و مطيعش باشيد}}».<ref>تاريخ الطبري: ج ۲ ص۳۱۹ـ۳۲۱، تاريخ دمشق: ج ۴۲ ص ۴۸ ح ۸۳۸۱، تفسير الطبري: ج ۱۱ الجزء۱۹ ص ۱۲۱، شرح نهج البلاغة: ج ۱۳ ص ۲۱۰، شواهد التنزيل: ج ۱ ص ۴۸۶ ح ۵۱۴؛ الكامل في التاريخ: ج ۱ ص ۴۸۷، كنز العمّال: ج ۱۳ ص ۱۳۱ ح ۳۶۴۱۹ و ص ۱۱۴ ح ۳۶۳۷۱ ؛ مجمع البيان: ج ۷ ص ۳۲۲</ref> | جز علی بن ابی طالب علیه السلام کسی پاسخ مثبت نداد. پیامبر صلی الله علیه و آله دست بر گردن علی علیه السلام انداخت و فرمود: «{{متن حدیث|اين، برادر و وصى و جانشينم در ميان شماست. پس گوش به فرمان و مطيعش باشيد}}».<ref>تاريخ الطبري: ج ۲ ص۳۱۹ـ۳۲۱، تاريخ دمشق: ج ۴۲ ص ۴۸ ح ۸۳۸۱، تفسير الطبري: ج ۱۱ الجزء۱۹ ص ۱۲۱، شرح نهج البلاغة: ج ۱۳ ص ۲۱۰، شواهد التنزيل: ج ۱ ص ۴۸۶ ح ۵۱۴؛ الكامل في التاريخ: ج ۱ ص ۴۸۷، كنز العمّال: ج ۱۳ ص ۱۳۱ ح ۳۶۴۱۹ و ص ۱۱۴ ح ۳۶۳۷۱ ؛ مجمع البيان: ج ۷ ص ۳۲۲</ref> | ||
===غدیر خم=== | ===غدیر خم=== | ||
− | رسول اکرم صلی الله علیه و آله در سال دهم هجری مسلمین را فرمان دادند تا همراه ایشان در آخرین [[حج]] رسول خدا شرکت کنند. در راه بازگشت در منطقه ای به نام [[واقعه غدیر|غدیر]] (جایی که کاروانیان از هم جدا می شدند) آیه ای نازل شد: {{متن قرآن|«يَأَيهَُّا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَايهَْدِى الْقَوْمَ الْكَافِرِين»}} <ref>([[سوره مائده]]، آیه 67)</ref> | + | رسول اکرم صلی الله علیه و آله در سال دهم هجری مسلمین را فرمان دادند تا همراه ایشان در آخرین [[حج]] رسول خدا شرکت کنند. در راه بازگشت در منطقه ای به نام [[واقعه غدیر|غدیر]] (جایی که کاروانیان از هم جدا می شدند) آیه ای نازل شد: {{متن قرآن|«يَأَيهَُّا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَايهَْدِى الْقَوْمَ الْكَافِرِين»}}.<ref>([[سوره مائده]]، آیه 67)</ref> رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمان توقف دادند و در آن جا خطبه معروف [[خطبه غدیر|غدیر]] را قرائت فرمودند و حضرت علی علیه السلام را به عنوان [[خليفه|خلیفه]] و جانشین خود معرفی نمودند. |
− | + | خود حضرت در این باره می فرمایند: «پیامبر خدا به قصد [[حجة الوداع]] بیرون آمد. سپس (در بازگشت)، به [[غدیرخم]] رسید. به دستور او برایش چیزی شبیه منبر ساختند. سپس از آن، بالا آمد و بازوی مرا گرفت (و بالا برد)، تا آن جا که سفیدی زیر بغلش دیده شد و با صدای بلند، در همان جایگاه گفت: «هر که من مولای اویم، پس علی مولای اوست. خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار!». پس با [[ولايت|ولایت]] من، ولایت خدا و با دشمنی با من، دشمنی با خدا محقق می شود. [[الله|خداوند]] عزوجل در آن روز، نازل کرد:{{متن قرآن|«الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا»}}<ref>([[ آیه 3 سوره مائده]])</ref> پس، ولایت من مایه کمال دین و رضایت پروردگار بلند مرتبه است.<ref>[[الکافی]]: 4/27/8</ref> | |
===حدیث منزلت=== | ===حدیث منزلت=== | ||
سطر ۱۲۲: | سطر ۱۲۳: | ||
==سقیفه و غصب خلافت پیامبر== | ==سقیفه و غصب خلافت پیامبر== | ||
[[رحلت پيامبر اسلام|رحلت پیامبر]] صلی الله علیه و آله در 28 [[صفر]] سال 11 هجری واقع شد. در حالیکه علی علیه السلام و برخی از اصحاب مشغول [[تجهیز میت|تجهیز]] پیکر پاک رسول الله بودند عده ای از [[مهاجرین]] و [[انصار]] بدون توجه به سفارشات مکرر پیامبر صلی الله علیه و اله نسبت به جانشینی علی علیه السلام در مکانی به نام [[سقیفه بنی ساعده]] جمع شدند و ابوبکر را به خلافت برگزیدند.<ref>رک: کتاب سقیفه، علامه سید مرتضی عسگری،</ref> | [[رحلت پيامبر اسلام|رحلت پیامبر]] صلی الله علیه و آله در 28 [[صفر]] سال 11 هجری واقع شد. در حالیکه علی علیه السلام و برخی از اصحاب مشغول [[تجهیز میت|تجهیز]] پیکر پاک رسول الله بودند عده ای از [[مهاجرین]] و [[انصار]] بدون توجه به سفارشات مکرر پیامبر صلی الله علیه و اله نسبت به جانشینی علی علیه السلام در مکانی به نام [[سقیفه بنی ساعده]] جمع شدند و ابوبکر را به خلافت برگزیدند.<ref>رک: کتاب سقیفه، علامه سید مرتضی عسگری،</ref> | ||
+ | |||
حضرت علی علیه السلام در این باره می فرمایند: «به خدا قسم، فرزند ابوقحافه ([[ابوبکر]]) خلافت را مانند پیراهن در بر کرد هر چند که علم دارد من برای خلافت مانند محور آسیاب هستم که علم و فضیلت از سر چشمه من مانند سیل سرازیر میشود و پرندگان هوا به اوج مقام من نمیرسند».<ref>[[نهج البلاغه]]، خطبه 3؛ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغة، مکتبه آیة الله المرعشی، ج۱، ص۱۵۱</ref> | حضرت علی علیه السلام در این باره می فرمایند: «به خدا قسم، فرزند ابوقحافه ([[ابوبکر]]) خلافت را مانند پیراهن در بر کرد هر چند که علم دارد من برای خلافت مانند محور آسیاب هستم که علم و فضیلت از سر چشمه من مانند سیل سرازیر میشود و پرندگان هوا به اوج مقام من نمیرسند».<ref>[[نهج البلاغه]]، خطبه 3؛ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغة، مکتبه آیة الله المرعشی، ج۱، ص۱۵۱</ref> | ||
− | == | + | ==امام علی علیه السلام در زمان خلفا== |
رویکرد [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] در برخورد با [[خلفای نخستین|خلفا]] به دو صورت بود: | رویکرد [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] در برخورد با [[خلفای نخستین|خلفا]] به دو صورت بود: | ||
سطر ۱۳۲: | سطر ۱۳۴: | ||
البته این مشورت ها در طول مدت 25 سال خانه نشینی حضرت بسیار محدود است<ref>رجوع شود به کتاب دانشنامه روابط سیاسی حضرت علی علیه اسلام با خلفا نوشته علی لباف</ref> و بیشتر مربوط به زمان [[عمر بن خطاب]] می باشد. در بسیاری از موارد زمانی که خلفا از دادن حکمی [[فقه|فقهی]] و قضایی درمانده می شدند یا قادر به پاسخگویی سؤالات مردم و بعضاً [[اهل کتاب]] نبودند، اینان را به نزد امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرستادند. | البته این مشورت ها در طول مدت 25 سال خانه نشینی حضرت بسیار محدود است<ref>رجوع شود به کتاب دانشنامه روابط سیاسی حضرت علی علیه اسلام با خلفا نوشته علی لباف</ref> و بیشتر مربوط به زمان [[عمر بن خطاب]] می باشد. در بسیاری از موارد زمانی که خلفا از دادن حکمی [[فقه|فقهی]] و قضایی درمانده می شدند یا قادر به پاسخگویی سؤالات مردم و بعضاً [[اهل کتاب]] نبودند، اینان را به نزد امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرستادند. | ||
− | === | + | ===فعالیتهای امام از رحلت پیامبر تا خلافت=== |
فعالیت های امام علیه السلام در این دوره در امور زیر خلاصه می شد: | فعالیت های امام علیه السلام در این دوره در امور زیر خلاصه می شد: | ||
سطر ۱۶۲: | سطر ۱۶۴: | ||
[[عمر بن خطاب]]، پیش از مرگ خود در سال 23 هجری، [[شورای شش نفره خلافت |شورایی شش نفره]] متشکل از امام علی (علیه السلام)، [[عثمان بن عفان]]، [[زبیر بن عوام]]، [[طلحة بن عبیدالله]]، [[عبدالرحمن بن عوف]] و [[سعد بن ابی وقاص]] تشکیل داد تا آنها یک نفر را از بین خود به عنوان [[خليفه|خلیفه]] انتخاب کنند. سعد از ابتدا رأی خود را به عبدالرحمان واگذار کرد. زبیر به طرفداری از علی (ع) از نامزدی [[خلافت]] انصراف داد. عبدالرحمان اعلام کرد که خواستار خلافت نیست. طلحه که پسر عموی [[ابوبکر]] و مخالف علی (ع) بود، به طرفداری از عثمان کنار رفت. بنابراین فقط علی (ع) و عثمان نامزد خلافت بودند<ref>تاریخ الامم و الملوک، ج ۳، ص ۲۹۶؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۱۸۸. </ref> و رأی و نظر عبدالرحمن بن عوف (چنانکه عمر گفته بود) بسیار حائز اهمیت شد. | [[عمر بن خطاب]]، پیش از مرگ خود در سال 23 هجری، [[شورای شش نفره خلافت |شورایی شش نفره]] متشکل از امام علی (علیه السلام)، [[عثمان بن عفان]]، [[زبیر بن عوام]]، [[طلحة بن عبیدالله]]، [[عبدالرحمن بن عوف]] و [[سعد بن ابی وقاص]] تشکیل داد تا آنها یک نفر را از بین خود به عنوان [[خليفه|خلیفه]] انتخاب کنند. سعد از ابتدا رأی خود را به عبدالرحمان واگذار کرد. زبیر به طرفداری از علی (ع) از نامزدی [[خلافت]] انصراف داد. عبدالرحمان اعلام کرد که خواستار خلافت نیست. طلحه که پسر عموی [[ابوبکر]] و مخالف علی (ع) بود، به طرفداری از عثمان کنار رفت. بنابراین فقط علی (ع) و عثمان نامزد خلافت بودند<ref>تاریخ الامم و الملوک، ج ۳، ص ۲۹۶؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۱۸۸. </ref> و رأی و نظر عبدالرحمن بن عوف (چنانکه عمر گفته بود) بسیار حائز اهمیت شد. | ||
− | عبدالرحمن پس از ۳ روز رایزنی با مردم، بهویژه اشراف و امرا، ابتدا از علی (ع) خواست تا متعهد شود که در صورت نیل به مقام خلافت، به کتاب خدا، سیره پیامبر (ص) و سیره ابوبکر و عمر عمل کند. علی (ع) در جواب گفت: «امید آن دارم که در محدوده دانش، توانایی و اجتهاد خود به کتاب خدا و [[سنت]] رسول خدا (ص) عمل کنم». سپس عبدالرحمن شرط خود را با عثمان در میان گذاشت و او بلافاصله پذیرفت. به همین جهت، ابن عوف با عثمان بیعت کرد. | + | عبدالرحمن پس از ۳ روز رایزنی با مردم، بهویژه اشراف و امرا، ابتدا از علی (ع) خواست تا متعهد شود که در صورت نیل به مقام خلافت، به کتاب خدا، سیره پیامبر (ص) و سیره [[ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] عمل کند. علی (ع) در جواب گفت: «امید آن دارم که در محدوده دانش، توانایی و اجتهاد خود به کتاب خدا و [[سنت]] رسول خدا (ص) عمل کنم». سپس عبدالرحمن شرط خود را با عثمان در میان گذاشت و او بلافاصله پذیرفت. به همین جهت، ابن عوف با عثمان بیعت کرد. |
− | ===دوران عثمان=== | + | ===در دوران عثمان=== |
همکاریهای امام با [[عثمان بن عفان|عثمان]] کم تر از دو خلیفه دیگر بود و بیشتر محدود به پاسخگویی سؤالات اعتقادی و [[احكام|احکام]] میشد. همچنین عثمان نسبت به عمر کمتر از مشورت های امام استفاده می کرد و بیشتر به نصیحت خویشاوندان [[امویان|اموی]] خویش گوش میداد. | همکاریهای امام با [[عثمان بن عفان|عثمان]] کم تر از دو خلیفه دیگر بود و بیشتر محدود به پاسخگویی سؤالات اعتقادی و [[احكام|احکام]] میشد. همچنین عثمان نسبت به عمر کمتر از مشورت های امام استفاده می کرد و بیشتر به نصیحت خویشاوندان [[امویان|اموی]] خویش گوش میداد. | ||
سطر ۱۷۱: | سطر ۱۷۳: | ||
در سال 35 هجری مسلمانان معترض به سیاست های [[عثمان بن عفان]] و ظلم و ستم های کارگزاران وی در مدینه گردهم آمدند و خواستار اصلاح امور و یا عزل خلیفه شدند. عثمان که بسیار ترسیده بود، از حضرت علی (علیه اسلام) کمک خواست تا حضرت معترضان را آرام کنند. در ابتدا حضرت به شرط [[توبه]] عثمان از کارهای گذشته خویش، عزل کارگزاران ظالم و کوتاه کردن دست آنها از [[بیت المال]] مسلمین و اصلاح امور و عمل به [[قرآن]] و بازگشت به سیره رسول خدا (ص)، حاضر به کمک به وی شدند و پیمانی میان عثمان و معترضان امضا کردند.<ref>انساب الاشراف، ج5، ص 111-112</ref> همچنین عثمان در خطبهای که در میان [[انصار]] و [[مهاجرین|مهاجران]] در مسجد پیامبر (ص) خواند، ندامت و پشیمانی خویش را به مردم اعلام کرد. اما با کارشکنیهای نزدیکانش به خصوص [[مروان بن حکم]] دوباره آتش شورشیان شعله ور شد و دگر بار به مدینه آمدند و به کمک انصار و مهاجرین خانه عثمان را محاصره کردند و حتی آب را نیز بر او بستند که با تلاش امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، آب به عثمان رسید. در نهایت شورشیان از طریق خانه همسایه عثمان به او حمله کردند و او را در [[ذی الحجه]] سال 35 کشتند. | در سال 35 هجری مسلمانان معترض به سیاست های [[عثمان بن عفان]] و ظلم و ستم های کارگزاران وی در مدینه گردهم آمدند و خواستار اصلاح امور و یا عزل خلیفه شدند. عثمان که بسیار ترسیده بود، از حضرت علی (علیه اسلام) کمک خواست تا حضرت معترضان را آرام کنند. در ابتدا حضرت به شرط [[توبه]] عثمان از کارهای گذشته خویش، عزل کارگزاران ظالم و کوتاه کردن دست آنها از [[بیت المال]] مسلمین و اصلاح امور و عمل به [[قرآن]] و بازگشت به سیره رسول خدا (ص)، حاضر به کمک به وی شدند و پیمانی میان عثمان و معترضان امضا کردند.<ref>انساب الاشراف، ج5، ص 111-112</ref> همچنین عثمان در خطبهای که در میان [[انصار]] و [[مهاجرین|مهاجران]] در مسجد پیامبر (ص) خواند، ندامت و پشیمانی خویش را به مردم اعلام کرد. اما با کارشکنیهای نزدیکانش به خصوص [[مروان بن حکم]] دوباره آتش شورشیان شعله ور شد و دگر بار به مدینه آمدند و به کمک انصار و مهاجرین خانه عثمان را محاصره کردند و حتی آب را نیز بر او بستند که با تلاش امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، آب به عثمان رسید. در نهایت شورشیان از طریق خانه همسایه عثمان به او حمله کردند و او را در [[ذی الحجه]] سال 35 کشتند. | ||
− | ==خلافت | + | ==خلافت امام علی علیه السلام== |
===بیعت مردم با حضرت=== | ===بیعت مردم با حضرت=== | ||
پس از کشته شدن عثمان، مخالفان او که شامل [[انصار]] و [[مهاجران]] مخالف [[قریش]]، مصریان و کوفیان بودند، همگی بر خلافت امیرالمؤمنین (علیه السلام) اتفاق نظر داشتند. حضرت خود در این باره می فرمایند: «آن گاه چيزى مرا به وحشت نينداخت جز اينكه مردم همانند يال كفتار بر سرم ريختند، و از هر طرف به من هجوم آورند، به طورى كه دو فرزندم در آن ازدحام كوبيده شدند، و ردايم از دو جانب پاره شد، مردم چونان گله گوسپند محاصرهام كردند».<ref>نهج البلاغه، سید رضی/ترجمه حسین انصاریان، خطبه شماره 3 </ref> [[بيعت]] مردم با امام، در روز جمعه هيجدهم ذى الحجة الحرام سال ۳۵ هجرى بوده است.<ref>تاريخ دمشق: ۴۲ / ۴۳۷، تذكرة الخواصّ: ۵۶</ref> | پس از کشته شدن عثمان، مخالفان او که شامل [[انصار]] و [[مهاجران]] مخالف [[قریش]]، مصریان و کوفیان بودند، همگی بر خلافت امیرالمؤمنین (علیه السلام) اتفاق نظر داشتند. حضرت خود در این باره می فرمایند: «آن گاه چيزى مرا به وحشت نينداخت جز اينكه مردم همانند يال كفتار بر سرم ريختند، و از هر طرف به من هجوم آورند، به طورى كه دو فرزندم در آن ازدحام كوبيده شدند، و ردايم از دو جانب پاره شد، مردم چونان گله گوسپند محاصرهام كردند».<ref>نهج البلاغه، سید رضی/ترجمه حسین انصاریان، خطبه شماره 3 </ref> [[بيعت]] مردم با امام، در روز جمعه هيجدهم ذى الحجة الحرام سال ۳۵ هجرى بوده است.<ref>تاريخ دمشق: ۴۲ / ۴۳۷، تذكرة الخواصّ: ۵۶</ref> | ||
سطر ۱۷۷: | سطر ۱۷۹: | ||
در ابتدا حضرت از پذیرش امر [[خلافت]] سرباز می زدند. ایشان خطاب به مردم فرمودند: «مرا رها سازيد و ديگرى را بجوييد. به درستى كه حوادثى چند پهلو و چند رنگ در پيش داريم كه دل ها بر آن پايدار، و انديشه ها در آن، استوار نمى ماند».<ref>تاریخ الطبری، ج 4، ص 429؛ نک: انساب الاشراف، ج 2، ص 219</ref> اما در نهایت خلافت را پذیرفتند و مردم برای بیعت به مسجد پیامبر (ص) رفتند. [[طلحة بن عبیدالله]] اولین کسی بود که با امام بیعت کرد.<ref>الكامل فى التاريخ: ۲ / ۳۰۲، تاريخ الطبرى: ۴ / ۴۲۸، نهاية الأرب: ۲۰ / ۱۰</ref> و سپس مردم دسته دسته آمدند و باامیرالمؤمنین بیعت کردند و حضرت اولین [[خليفه|خلیفه]] ای در اسلام بودند که تمام مردم در انتخاب ایشان شرکت داشتند. | در ابتدا حضرت از پذیرش امر [[خلافت]] سرباز می زدند. ایشان خطاب به مردم فرمودند: «مرا رها سازيد و ديگرى را بجوييد. به درستى كه حوادثى چند پهلو و چند رنگ در پيش داريم كه دل ها بر آن پايدار، و انديشه ها در آن، استوار نمى ماند».<ref>تاریخ الطبری، ج 4، ص 429؛ نک: انساب الاشراف، ج 2، ص 219</ref> اما در نهایت خلافت را پذیرفتند و مردم برای بیعت به مسجد پیامبر (ص) رفتند. [[طلحة بن عبیدالله]] اولین کسی بود که با امام بیعت کرد.<ref>الكامل فى التاريخ: ۲ / ۳۰۲، تاريخ الطبرى: ۴ / ۴۲۸، نهاية الأرب: ۲۰ / ۱۰</ref> و سپس مردم دسته دسته آمدند و باامیرالمؤمنین بیعت کردند و حضرت اولین [[خليفه|خلیفه]] ای در اسلام بودند که تمام مردم در انتخاب ایشان شرکت داشتند. | ||
− | === | + | ===سیاستهای حکومتی=== |
در زمان خلفای پیش از حضرت اقدامات اشتباه زیادی توسط آنان صورت گرفت که موجب شد، دین [[اسلام]] از مسیر اصلی خود خارج شود. به همین دلیل حضرت دست به یک سری اصلاحات زدند تا بتوانند، از انحرافات بیشتر جلوگیری کنند و اسلام را به مسیر اصلی خویش بازگردانند.<ref>رج: سیاست نامه امام علی (علیه السلام)/محمد محمدی ری شهری، انتشارات سازمان چاپ و نشر</ref> این اصلاحات در بخش های متعددی صورت گرفت که می توان به موارد زیر اشاره کرد: | در زمان خلفای پیش از حضرت اقدامات اشتباه زیادی توسط آنان صورت گرفت که موجب شد، دین [[اسلام]] از مسیر اصلی خود خارج شود. به همین دلیل حضرت دست به یک سری اصلاحات زدند تا بتوانند، از انحرافات بیشتر جلوگیری کنند و اسلام را به مسیر اصلی خویش بازگردانند.<ref>رج: سیاست نامه امام علی (علیه السلام)/محمد محمدی ری شهری، انتشارات سازمان چاپ و نشر</ref> این اصلاحات در بخش های متعددی صورت گرفت که می توان به موارد زیر اشاره کرد: | ||
سطر ۲۰۲: | سطر ۲۰۴: | ||
#توجه به انتقاد و بی توجهی به ستایش کردن.<ref>رج: سیاست نامه امام علی (علیه اسلام)، محمد محمدی ری شهری، انتشارات سازمان چاپ و نشر دارالحدیث</ref> | #توجه به انتقاد و بی توجهی به ستایش کردن.<ref>رج: سیاست نامه امام علی (علیه اسلام)، محمد محمدی ری شهری، انتشارات سازمان چاپ و نشر دارالحدیث</ref> | ||
− | === | + | ===جنگهای دوران خلافت امیرالمؤمنین=== |
− | حضرت در خلافت چهار سال و نه ماهه خویش سه بار به پیکار با دشمنان خویش | + | حضرت در خلافت چهار سال و نه ماهه خویش سه بار به پیکار با دشمنان خویش رفت. این پیکارها عبارتند از: |
#[[جنگ جمل]] در سال 36 هجری با [[ناکثین]] | #[[جنگ جمل]] در سال 36 هجری با [[ناکثین]] | ||
سطر ۲۰۹: | سطر ۲۱۱: | ||
#[[جنگ نهروان]] در سال 38 هجری با [[مارقین]] | #[[جنگ نهروان]] در سال 38 هجری با [[مارقین]] | ||
− | علت [[جنگ جمل]] (جنگ با ناکثین) آن بود که [[طلحه]] و [[زبیر]] از این که در حکومت علی علیه السلام به استانداری منطقه ای منصوب شوند مأیوس و نومید شدند. از طرف دیگر، از جانب [[معاویه]] به هر دو نفر نامه ای، تقریباً به یک | + | علت [[جنگ جمل]] (جنگ با ناکثین) آن بود که [[طلحه]] و [[زبیر]] از این که در حکومت علی علیه السلام به استانداری منطقه ای منصوب شوند مأیوس و نومید شدند. از طرف دیگر، از جانب [[معاویه]] به هر دو نفر نامه ای، تقریباً به یک مضمون رسید که آنان را به «امیرالمؤمنین» توصیف کرده و یادآور شده بود که از مردم [[شام]] برای آن دو [[بیعت]] گرفته است و باید هر چه زودتر شهرهای [[کوفه]] و [[بصره]] را اشتغال کنند، پیش از آن که فرزند [[ابوطالب]] بر آن دو مسلط شود و شعار آنان در همه جا این باشد که خواهان خون [[عثمان بن عفان|عثمان]] هستند و مردم را بر گرفتن انتقام او دعوت کنند. |
− | این دو صحابی ساده لوح فریب نامه | + | این دو [[صحابی]] ساده لوح فریب نامه معاویه را خوردند و تصمیم گرفتند که از [[مدینه]] به [[مکه]] بروند و در آنجا به گردآوری افراد و ساز و برگ جنگ بپردازند و [[عایشه]] همسر [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله نیز همراه آنان سوار بر شتر سرخ مو عازم جنگ شد. عایشه می گفت: مردم! عثمان به ناحق کشته شده است و من انتقام خون او را می گیرم.<ref>[[تاریخ طبری]]، ج 3، ص 172</ref> در حالی که به گواهی تاریخ خود این سه نفر بیشترین سهم را در قتل عثمان داشتند. |
− | جنگ جمل در یک درگیری یک روزه اما سخت با دادن کشته بسیار از هر دو طرف و با شکست ناکثین پایان یافت و امام عایشه را به همراه برادرش محمد بن ابیبکر به بصره و از آنجا توسط شماری زن و مرد بصری به مدینه فرستاد.<ref>سمط النجوم العوالی، ج2، ص 440.</ref> | + | جنگ جمل در یک درگیری یک روزه اما سخت با دادن کشته بسیار از هر دو طرف و با شکست ناکثین پایان یافت و امام عایشه را به همراه برادرش [[محمد بن ابی بکر|محمد بن ابیبکر]] به بصره و از آنجا توسط شماری زن و مرد بصری به مدینه فرستاد.<ref>سمط النجوم العوالی، ج2، ص 440.</ref> |
− | پس از جنگ جمل، حضرت [[کوفه]] را به عنوان مرکز خلافت برگزید و از آنجا که می دانست شورش پیمان شکنان گناهی است از گناهان معاویه که آنان را به نقض میثاق تشویق | + | پس از جنگ جمل، حضرت [[کوفه]] را به عنوان مرکز خلافت برگزید و از آنجا که می دانست شورش پیمان شکنان گناهی است از گناهان معاویه که آنان را به نقض میثاق تشویق کرده، با سپاهی عظیم از کوفه حرکت فرمود و در بیابان صفین با معاویه برخورد کرد. و به این ترتیب، نبردی سخت و طولانی بین سپاه [[عراق]] و [[شام]] درگرفت. |
− | [[جنگ صفین]] هر چند به سود امام علیه السلام پیش رفت ولی به علت جهالت عده ای و فریبکاری [[عمروعاص]] کار به حکمیت کشید. در حکمیت هم [[ابوموسی اشعری]] | + | [[جنگ صفین]] هر چند به سود امام علیه السلام پیش رفت ولی به علت جهالت عده ای و فریبکاری [[عمروعاص]] کار به حکمیت کشید. در حکمیت هم [[ابوموسی اشعری]] که خلاف میل امام علی علیه السلام به عنوان حَکَم انتخاب شده بود جهالت کرد و خلافت به عهده معاویه افتاد. |
− | پس از جنگ صفین جهالی که تن به حکمیت دادند گفتند [[گناه]] کرده ایم و [[توبه]] کردیم، | + | پس از جنگ صفین جهالی که تن به حکمیت دادند گفتند [[گناه]] کرده ایم و [[توبه]] کردیم، «علی» نیز باید توبه کند. سپس در محلی به نام نهروان جمع شدند و شروع به ایجاد اخلال در کار امام علیه السلام نمودند. تلاش امام برای هدایتشان بی فایده بود، بنابراین لشگری را عازم جنگ با آنان کردند که در نهایت با شکست [[خوارج]] در [[جنگ نهروان]] پایان یافت. |
==شهادت امام علی علیه السلام== | ==شهادت امام علی علیه السلام== | ||
− | بعد از شکست خوارج از سپاه امام علی علیه السلام در جنگ | + | بعد از شکست [[خوارج]] از سپاه امام علی (علیه السلام) در جنگ نهروان، گروهی سه نفره از آنها تصمیم گرفتند به طور همزمان [[معاویه]]، [[عمرو بن عاص|عمرو عاص]] و امیرالمؤمنین علی (ع) را ترور کنند تا به زعم خودشان سه عامل اختلاف و فتنه در میان مسلمانان را از بین ببرند. [[ابن ملجم|ابن ملجم مرادی]] مأمور کشتن امام علیه السلام شد و با همدستی وردان بن مجالد و [[اشعث بن قیس|اشعث بن قيس]] و شبيب ابن بجره که از خوارج نهروان بود تصمیمش را عملی کرد. ابن ملجم در سحرگاه چهارشنبه نوزدهم ماه مبارك [[ماه رمضان|رمضان]] سال چهلم هجری در محراب [[مسجد کوفه]] در حال نماز با شمشیر زهرآگین فرق مبارک امام را شکافت.<ref>طبرسی، إعلام الورى، ج1، ص309</ref> امام علی علیه السلام در شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان در اثر همین به شهادت رسید.<ref>طبرسی، إعلام الورى، ج1، ص309</ref> |
− | ==فضایل | + | ==فضایل امام علی علیه السلام== |
− | بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله هیچ کس در فضایل و مناقب در پایه امام علی علیه السلام نیست. علاوه بر احادیث متعددی از پیامبر که فضائل آن حضرت را بیان می | + | بعد از [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] (صلی الله علیه و آله) هیچ کس در فضایل و [[مناقب]] در پایه امام علی (علیه السلام) نیست. علاوه بر احادیث متعددی از پیامبر که فضائل آن حضرت را بیان می کند، آیاتی از [[قرآن]] نیز در [[شأن نزول|شأن]] ایشان نازل شده است. |
− | ===برخی احادیث نبوی درباره | + | ===برخی احادیث نبوی درباره امیرالمؤمنین === |
− | *علمای شیعه و اهل سنت به طرق مختلفه نقل کرده اند که | + | *علمای [[شیعه]] و [[اهل سنت]] به طرق مختلفه نقل کرده اند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: {{متن حدیث|«علی مع الحق والحق مع علی»}}، علی همیشه همراه با [[حق]] بوده و حق هم با علی است. [[سید هاشم بحرانی|بحرانی]] در [[غایة المرام]] پانزده حدیث از [[عامه]] و یازده حدیث از خاصه در این مورد نقل کرده است.<ref>غایة المرام، باب 360 - 361</ref> |
− | *رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: {{متن حدیث|«ان علیا منی و انا منه و هو ولی کل مؤمن بعدی»}}<ref>[[کنوز الحقایق]]، ص37؛ [[ذخائر العقبی]]، ص68</ref>؛ از من و من هم از او هستم و او ولی هر مؤمنی است. | + | *رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: {{متن حدیث|«ان علیا منی و انا منه و هو ولی کل مؤمن بعدی»}}<ref>[[کنوز الحقایق]]، ص37؛ [[ذخائر العقبی]]، ص68</ref>؛ علی از من و من هم از او هستم و او ولی هر مؤمنی است. |
− | *رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: {{متن حدیث|«من اطاعنی فقد اطاع الله و من عصانی فقد عصی الله، و من اطاع علیا | + | *رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: {{متن حدیث|«من اطاعنی فقد اطاع الله و من عصانی فقد عصی الله، و من اطاع علیا فقد اطاعنی و من عصی علیا فقد عصانی.»}}<ref>[[مستدرک صحیحین]]، جلد 3 ص 126</ref> هر کس مرا اطاعت کند خدا را اطاعت کرده است و هر که مرا نافرمانی کند خدا را نافرمانی کرده است، و کسی که علی را اطاعت کند مرا اطاعت کرده و هر که علی را نافرمانی کند مرا نافرمانی کرده است. |
− | *رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:{{متن حدیث|«ان الله جعل ذریة کل نبی فی صلبه و جعل ذریتی فی صلب علی بن ابی طالب»}}<ref>[[فیض القدیر]]، جلد 2، ص 223. مناقب ابن مغازلی، ص 49</ref>؛ خداوند نسل و اولاد هر پیغمبری را در صلب او قرار داد و ذریه مرا در صلب علی بن ابیطالب | + | *رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: {{متن حدیث|«ان الله جعل ذریة کل نبی فی صلبه و جعل ذریتی فی صلب علی بن ابی طالب»}}<ref>[[فیض القدیر]]، جلد 2، ص 223. مناقب ابن مغازلی، ص 49</ref>؛ خداوند نسل و اولاد هر پیغمبری را در صلب او قرار داد و ذریه مرا در صلب علی بن ابیطالب گذاشت. |
− | *رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: {{متن حدیث|«حب علی بن ابیطالب | + | *رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: {{متن حدیث|«حب علی بن ابیطالب یأکل السیئات کما تأکل النار الحطب»}}»<ref>[[تاریخ بغداد]]، جلد 4، ص 194</ref>؛ دوستی علی بن ابی طالب بدی ها را می خورد (از بین می برد) همچنان که آتش هیزم را می خورد می سوزاند. |
− | *رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: {{متن حدیث|«انا مدینة العلم و علی | + | *رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: {{متن حدیث|«انا مدینة العلم و علی بابها فمن اراد العلم فلیأت الباب»}}<ref>مناقب ابن مغازلی، ص 83. [[جامع الصغیر]]، [[سیوطی]]، جلد 1، ص 37</ref>؛ من شهر علم هستم و علی هم دروازه آنست پس هر که [[علم]] را بخواهد باید از در آن وارد شود. |
− | *رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: {{متن حدیث|«حق علی علیه السلام علی المسلمین کحق الوالد علی ولده»}}<ref>[[لسان المیزان]]، ج5، ص399؛ [[مناقب ابن مغازلی]]، ص 48</ref>؛ حق علی | + | *رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: {{متن حدیث|«حق علی علیه السلام علی المسلمین کحق الوالد علی ولده»}}<ref>[[لسان المیزان]]، ج5، ص399؛ [[مناقب ابن مغازلی]]، ص 48</ref>؛ حق علی بر مسلمین مانند حق پدر بر فرزندش است. |
− | *[[حدیث سدالابواب]]: رسول اکرم صلی الله علیه و آله درب خانه های [[ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] و عباس بن | + | *[[حدیث سدالابواب]]: رسول اکرم صلی الله علیه و آله درب خانه های [[ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] و [[عباس بن عبدالمطلب]] و دیگران را که به [[مسجد]] باز می شد مسدود کردند و فقط درب خانه حضرت امیر علیه السلام را بازگذاشتند، عباس بن عبدالمطلب علت این امر را از حضرتش پرسید: پیغمبر صلی الله علیه و آله چنین فرمود: {{متن حدیث|«ما انا سددت ابوابکم و فتحت باب علی ولکن الله فتح باب علی و سد ابوابکم»}} <ref>[[کنز العمال]]، جلد 6، ص 408</ref> من درهای خانه های شما را نبستم و در خانه علی را بازنگذاشتم ولکن خداوند درهای شما را مسدود کرد و در خانه علی را بازگذاشت. |
− | *رسول اکرم صلی الله علیه و آله میان هر دو نفر از اصحابش عقد اخوت بست علی علیه السلام در حالی که چشمانش اشک آلود بود آمد و عرض کرد: یا رسول الله میان اصحاب عقد اخوت برقرار کردی و مرا با کسی برادر | + | *رسول اکرم صلی الله علیه و آله میان هر دو نفر از اصحابش عقد اخوت بست. علی علیه السلام در حالی که چشمانش اشک آلود بود آمد و عرض کرد: یا رسول الله میان اصحاب عقد اخوت برقرار کردی و مرا با کسی برادر ننمودی، پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: {{متن حدیث|«انت اخی فی الدنیا والآخرة»}}.<ref>[[مناقب ابن مغازلی]]، ص 37. [[کفایة الطالب]]، ص 194</ref> تو در دنیا و آخرت برادر من هستی. |
− | ===بعضی آیات نازله در | + | ===بعضی آیات نازله در شأن امیرالمؤمنین === |
− | به جز آیه ولایت و آیه لیله المبیت آیات فراوان دیگری از قرآن در شأن امام علی علیه السلام نازل | + | به جز [[آیه ولایت]] و [[آيه ليلة المبيت|آیه لیله المبیت]]، آیات فراوان دیگری از [[قرآن]] در شأن امام علی علیه السلام نازل شده، یا ایشان یکی از برترین مصادیق آن به شمار می آیند. برخی از این ایات عبارتند از: |
− | *آیه تطهیر: {{متن قرآن|«...إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»}}؛<ref>سوره احزاب آیه 33</ref> جز این نیست که همواره خدا می خواهد هرگونه پلیدی را از شما اهل بیت [که به روایت شیعه و سنی محمّد، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام اند] برطرف نماید، و شما را چنان که شایسته است [از همه گناهان و معاصی] پاک و پاکیزه گرداند. | + | *[[آیه تطهیر]]: {{متن قرآن|«...إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»}}؛<ref>سوره احزاب آیه 33</ref> جز این نیست که همواره خدا می خواهد هرگونه پلیدی را از شما [[اهل البیت|اهل بیت]] [که به روایت شیعه و سنی محمّد، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام اند] برطرف نماید، و شما را چنان که شایسته است [از همه گناهان و معاصی] پاک و پاکیزه گرداند. |
− | *آیه مباهله که منظور آیه ۶۱ سوره آل عمران است | + | *[[آیه مباهله]] که منظور آیه ۶۱ [[سوره آل عمران]] است: {{متن قرآن|«فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ...»}} (از آن پس که به آگاهی رسیده ای، هر کس درباره او [<nowiki/>[[حضرت عیسی علیه السلام|حضرت عیسی]](ع)] با تو مجادله کند، بگو: بیایید تا حاضر آوریم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما خودمان را و شما خودتان را. آنگاه دعا کنیم...) که در جریان [[مباهله پیامبر اسلام با مسیحیان نجران|مباهله]] پیامبر با مسیحیان [[نجران]] نزل شد. پیامبر در این ماجرا حسنین علیهما السلام را به عنوان «ابناءنا» و [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه]] سلام الله علیها را به عنوان «نساءنا» و علی علیه السلام را به عنوان «انفسنا» با خود همراه نمود و این فضیلت بزرگی برای امام علی علیه السلام به شمار می آید که نفس رسول الله صلی الله علیه و آله است. |
− | *آیه {{متن قرآن|« قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ»}}. <ref>[[سوره رعد]]، آیه 13</ref>کافران رسالت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله را انکار کرده و گفتند تو پیغمبر نیستی این آیه در پاسخ آنان به حضرتش نازل شد که بگو (من برای [[رسالت]] خود دو شاهد دارم یکی) خدا است که برای شهادت میان من و شما کافی است و دیگری کسی است که علم کتاب در نزد اوست. ثعلبی در تفسیر آیه مزبور می نویسد آن که علم کتاب در نزد اوست علی بن ابیطالب علیه السلام است. همچنین [[ابوسعید خدری]] گوید از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسیدم آن کس که علم کتاب در نزد اوست کیست؟ فرمود: {{متن حدیث|«آن کس برادرم علی بن ابیطالب است.»}} | + | *آیه {{متن قرآن|« قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ»}}.<ref>[[سوره رعد]]، آیه 13</ref> کافران رسالت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله را انکار کرده و گفتند تو پیغمبر نیستی. این آیه در پاسخ آنان به حضرتش نازل شد که بگو (من برای [[رسالت]] خود دو شاهد دارم یکی) خدا است که برای شهادت میان من و شما کافی است و دیگری کسی است که علم کتاب در نزد اوست. ثعلبی در [[تفسیر قرآن|تفسیر]] آیه مزبور می نویسد آن که علم کتاب در نزد اوست علی بن ابیطالب علیه السلام است. همچنین [[ابوسعید خدری]] گوید از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسیدم آن کس که علم کتاب در نزد اوست کیست؟ فرمود: {{متن حدیث|«آن کس برادرم علی بن ابیطالب است.»}} همچنین شیخ سلیمان بلخی از [[ابن عباس]] نقل می کند که گفت آن که علم کتاب در نزد اوست علی علیه السلام است زیرا او به تفسیر و [[تأویل]] و [[ناسخ و منسوخ]] آن عالم بود. |
− | *آیه: {{متن قرآن|«وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ»}}؛ آن ها را نگهدارید که مورد سؤال خواهند بود. <ref>[[سوره صافات]]، آیه 24</ref>ابوسعید خدری از پیغمبر صلی الله علیه و آله نقل می کند که: {{متن حدیث|«آن چه مورد سؤال خواهد بود ولایت علی بن ابیطالب است.»}} <ref>شواهد التنزیل، جلد 1، ص 107. [[صواعق المحرقه]]، ص 89</ref> | + | *آیه: {{متن قرآن|«وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ»}}؛ آن ها را نگهدارید که مورد سؤال خواهند بود.<ref>[[سوره صافات]]، آیه 24</ref> ابوسعید خدری از پیغمبر صلی الله علیه و آله نقل می کند که: {{متن حدیث|«آن چه مورد سؤال خواهد بود ولایت علی بن ابیطالب است.»}}<ref>شواهد التنزیل، جلد 1، ص 107. [[صواعق المحرقه]]، ص 89</ref> |
− | *آیه: {{متن قرآن|«وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا»}}؛ و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید. <ref>[[سوره آل عمران]]، آیه 103</ref> صاحب کتاب مناقب الفاخرة از عبدالله بن عباس روایت کرده است که ما در خدمت [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله | + | *آیه: {{متن قرآن|«وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا»}}؛ و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید.<ref>[[سوره آل عمران]]، آیه 103</ref> صاحب کتاب مناقب الفاخرة از [[ابن عباس|عبدالله بن عباس]] روایت کرده است که ما در خدمت [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله بودیم، عربی آمد و عرض کرد: یا رسول الله شنیدم که می فرمودی «اعتصموا بحبل الله» حبل خدا کدام است که به او تمسک جوئیم؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله دست خود را بر دست علی علیه السلام زد و فرمود: {{متن حدیث|«به این شخص تمسک جوئید که این حبل المتین است.»}}<ref>کفایة الخصام، ص 343</ref> |
− | *آیه: {{متن قرآن|«ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ»}}؛ آن گاه در آن روز از نعمت ها پرسیده شوند. <ref>[[سوره تكاثر]]، آیه 8</ref> ابونعیم و حاکم حسکانی به سند خود از حضرت [[امام صادق]] علیه السلام نقل کرده اند که فرمود: {{متن حدیث|«مقصود از نعیم در این آیه ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام و ما است که از آن پرسیده خواهد شد.»}} <ref>[[غایة المرام]]، باب 48. [[شواهد التنزیل]]، جلد 2، ص 368</ref> | + | *آیه: {{متن قرآن|«ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ»}}؛ آن گاه در آن روز از نعمت ها پرسیده شوند.<ref>[[سوره تكاثر]]، آیه 8</ref> [[ابونعیم اصفهانی|ابونعیم]] و [[حاکم حسکانی]] به سند خود از حضرت [[امام صادق]] علیه السلام نقل کرده اند که فرمود: {{متن حدیث|«مقصود از نعیم در این آیه ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام و ما است که از آن پرسیده خواهد شد.»}}<ref>[[غایة المرام]]، باب 48. [[شواهد التنزیل]]، جلد 2، ص 368</ref> |
− | *علی علیه السلام چهار درهم پول داشت یکی را در موقع شب [[انفاق]] نمود و یکی را در روز و یک درهم آشکارا و یک درهم در | + | *علی علیه السلام چهار درهم پول داشت یکی را در موقع شب [[انفاق]] نمود و یکی را در روز و یک درهم آشکارا و یک درهم در نهان، آنگاه این آیه نازل شد که: {{متن قرآن|«الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ»}}.<ref>[[سوره بقره]]، آیه 274. </ref> مفسرین [[شأن نزول]] آن را در مورد انفاق آن حضرت دانسته اند.<ref>[[کشف الغمه]]، ص 93، [[ینابیع المودة]]، ص 92، مناقب ابن مغازلی، ص 280: |
</ref> | </ref> | ||
− | ===سخن | + | ===سخن صحابه درباره امیرالمؤمنین === |
− | *حذیفه بعد از بیعت مردم با علی علیه السلام گفت:«{{متن حدیث|إنّ الناس قد بايعوا عليا فعليكم بتقوى اللّه و انصروا عليا و وازروه، فو اللّه إنّه لعلى الحق آخرا و أولا و إنّه لخير من مضى بعد نبيّكم و من بقي إلى يوم القيامة}}»؛ ای مردم! همانا مردم با علی بیعت کردند. بر شما باد تقوای الهی، علی را یاری کنید و پشتیبان او باشید. قسم به خدا او از ابتدا تا آخر بر حق بوده و و در میان گذشتگان و آیندگان تا روز قیامت بهترين فرد بعد از پيامبر شماست.<ref>أصحاب أمير المؤمنين عليه السلام و الرواة عنه ،ج1،ص:153</ref> | + | *[[حذيفه|حذیفه]] بعد از بیعت مردم با علی علیه السلام گفت: «{{متن حدیث|إنّ الناس قد بايعوا عليا فعليكم بتقوى اللّه و انصروا عليا و وازروه، فو اللّه إنّه لعلى الحق آخرا و أولا و إنّه لخير من مضى بعد نبيّكم و من بقي إلى يوم القيامة}}»؛ ای مردم! همانا مردم با علی بیعت کردند. بر شما باد [[تقوا|تقوای]] الهی، علی را یاری کنید و پشتیبان او باشید. قسم به خدا او از ابتدا تا آخر بر حق بوده و و در میان گذشتگان و آیندگان تا روز قیامت بهترين فرد بعد از پيامبر شماست.<ref>أصحاب أمير المؤمنين عليه السلام و الرواة عنه ،ج1،ص:153</ref> |
− | *[[بریده اسلمی]] نقل می کند: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند سلام کنید بر علی علیه السلام به عنوان امیرالمومنین، عمر پرسید: آیا این فرمان از جانب خداست یا رسولش؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: از جانب خدا و رسولش. <ref>[[مناقب]]، [[ابن شهر آشوب]]، ج3، ص52</ref> | + | *[[بریده اسلمی]] نقل می کند: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند سلام کنید بر علی علیه السلام به عنوان امیرالمومنین، [[عمر بن خطاب|عمر]] پرسید: آیا این فرمان از جانب خداست یا رسولش؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: از جانب خدا و رسولش.<ref>[[مناقب]]، [[ابن شهر آشوب]]، ج3، ص52</ref> |
− | * | + | *عکرمه از [[ابن عباس]] نقل می کند که گفت: در قرآن [[آیه]] ای به این تعبیر «الذین آمنوا و عملوا الصالحات» وجود ندارد مگر این که علی علیه السلام امیر آن و شریف آن است و از [[صحابه|اصحاب]] محمد صلی الله علیه و آله کسی نیست مگر این که خداوند او را مورد عتاب قرار داده، اما علی علیه السلام را جز به نیکی یاد نکرده است.<ref>[[کنز العمال]]، ج15، ص94</ref> |
− | *محمد بن منصور گفت، از احمد بن حنبل شنیدم که گفت: برای هیچ یک از اصحاب پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فضایلی بیشتر از آن چه برای علی بن ابی طالب علیه السلام آمده، نقل نشده است. این سخن را حاکم نیز از | + | *محمد بن منصور گفت، از [[احمد بن حنبل]] شنیدم که گفت: برای هیچ یک از اصحاب پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فضایلی بیشتر از آن چه برای علی بن ابی طالب علیه السلام آمده، نقل نشده است. این سخن را [[حاکم نیشابوری|حاکم]] نیز از ابن حنبل نقل کرده است.<ref>المستدرک، ج3، ص107</ref> |
− | *[[ابن ابی الحدید]] در شرح [[نهج البلاغه]] می گوید: همه مردم اجماع کردند بر این که احدی از صحابه و علماء نگفته | + | *[[ابن ابی الحدید]] در شرح [[نهج البلاغه]] می گوید: همه مردم اجماع کردند بر این که احدی از [[صحابه]] و علماء نگفته «سلونی قبل ان تفقدونی» مگر علی بن ابیطالب علیه السلام. |
− | *عمر بن خطاب می گوید: ای کاش سه فضیلتی که نصیب علی علیه السلام شد نصیب من شده بود، و آن سه فضیلت عبارتند از: پیامبر دختر خود را در عقد علی درآورد، تمام درهایی را که به مسجد باز می شد بست، جز در خانه | + | *[[عمر بن خطاب]] می گوید: ای کاش سه فضیلتی که نصیب علی علیه السلام شد نصیب من شده بود، و آن سه فضیلت عبارتند از: پیامبر دختر خود را در عقد علی درآورد، تمام درهایی را که به مسجد باز می شد بست، جز در خانه علی علیه السلام، در [[جنگ خبیر]] پیامبر صلی الله علیه و آله پرچم را بدست علی علیه السلام داد.<ref>مسند احمد، ج 2 ص</ref> |
− | *ابو مسعود انصارى گفت: ما او | + | *ابو مسعود انصارى گفت: ما او را «خیر البشر»؛ (بهترين افراد بشر) می دانستيم.<ref>تذكرة الخواص، سبط بن الجوزي، ص166</ref> |
==پانویس== | ==پانویس== | ||
سطر ۲۷۱: | سطر ۲۷۳: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | *دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن و حديث، محمد محمدی ری شهری، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، قم، 1386 | + | *دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن و حديث، محمد محمدی ری شهری، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، قم، 1386. |
− | *الصحیح من سیرة الامام علی (علیه السلام)، علامه جعفر مرتضی عاملی، موسسه فرهنگی ولاء منتظر (عج)، 1388 | + | *الصحیح من سیرة الامام علی (علیه السلام)، علامه جعفر مرتضی عاملی، موسسه فرهنگی ولاء منتظر (عج)، 1388. |
*امامت و سياست (تاريخ خلفاء)، ابن قتيبة دينوري (276)، ترجمه سيد ناصر طباطبايى، تهران، ققنوس، 1380ش. | *امامت و سياست (تاريخ خلفاء)، ابن قتيبة دينوري (276)، ترجمه سيد ناصر طباطبايى، تهران، ققنوس، 1380ش. | ||
*تاريخ اليعقوبى، احمد بن أبى يعقوب بن جعفر بن وهب واضح الكاتب العباسى المعروف باليعقوبى (م بعد 292)، بيروت، دار صادر، بى تا. | *تاريخ اليعقوبى، احمد بن أبى يعقوب بن جعفر بن وهب واضح الكاتب العباسى المعروف باليعقوبى (م بعد 292)، بيروت، دار صادر، بى تا. | ||
*الكامل في التاريخ، عز الدين أبو الحسن على بن ابى الكرم المعروف بابن الأثير (م 630)، بيروت، دار صادر - دار بيروت، 1385/1965. | *الكامل في التاريخ، عز الدين أبو الحسن على بن ابى الكرم المعروف بابن الأثير (م 630)، بيروت، دار صادر - دار بيروت، 1385/1965. | ||
− | *تاریخ سیاسی اسلام ج 2 (تاریخ خلفا)، رسول جعفریان، انتشارات دلیل ما، 1392 | + | *تاریخ سیاسی اسلام ج 2 (تاریخ خلفا)، رسول جعفریان، انتشارات دلیل ما، 1392. |
− | *سیاست نامه امام علی (علیه السلام)، محمد محمدی ری شهری، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، قم، 1381 | + | *سیاست نامه امام علی (علیه السلام)، محمد محمدی ری شهری، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، قم، 1381. |
{{چهارده معصوم علیهم السلام}} | {{چهارده معصوم علیهم السلام}} |
نسخهٔ ۳ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۴۶
امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) امام اول شیعیان، چهارمین خلیفه اهل سنت، پسر عموی حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)، همسر حضرت زهرا (سلام الله علیها) و پدر امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) است. آن حضرت اولین مردی است که به پیامبر اسلام ایمان آورد و همواره یار و یاور ایشان بود. پیامبر اکرم آن حضرت را به دستور خدا به عنوان جانشین خود تعیین نمود و از مردم برای او بیعت گرفت اما پس از رحلت پیامبر در سال 11 هجری عده ای از مهاجرین و انصار در واقعه ای موسوم به واقعه سقیفه از این دستور سرپیچی نموده و با ابوبکر به عنوان خلیفه مسلمانان بیعت نمودند. این واقعه موجب شد که آن حضرت عملا از سال 35 هجری قمری و پس از عثمان به خلافت برسد. دوران ریاست ایشان بر حکومت اسلامی عموما به درگیری با معاویه، اصحاب جمل و خوارج گذشت و سرانجام آن حضرت در سال 40 هجری در 63 سالگی به دست یکی از خوارج به نام ابن ملجم مرادی به شهادت رسید.
موضوع خلافت آن حضرت مسئله ای است که به سبب آن مسلمانان به دو گروه شیعه و سنی تقسیم می گردند. شیعیان، امام علی (علیه السلام) را خلیفه بلافصل پیامبر و اهل سنت ایشان را خلیفه چهارم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می دانند.
مقام | امام اول |
نام | علی |
القاب | امیرالمؤمنین، مرتضی، حیدر کرار، امام متقین |
کنیه | ابو الحسن، ابوتراب |
پدر | ابوطالب علیه السلام |
مادر | |
زادروز | 13 رجب سال 30 عام الفیل |
زادگاه | مکه، خانه کعبه |
مدت امامت | 30 سال |
مدت عمر | 63 سال |
تاریخ شهادت | 21 رمضان سال 40 هجری |
علت شهادت | ضربت خوردن در محراب نماز |
قاتل | ابن ملجم مرادی لعنة الله علیه |
مدفن | نجف اشرف |
محتویات
- ۱ نام و نسب امام علی علیه السلام
- ۲ همسران و فرزندان امام علی علیه السلام
- ۳ القاب امام علی علیه السلام
- ۴ دوران کودکی امام علی علیه السلام
- ۵ امام علی علیه السلام در دوران رسالت پیامبر
- ۶ امام علی علیه السلام و جانشینی پیامبر اکرم
- ۷ سقیفه و غصب خلافت پیامبر
- ۸ امام علی علیه السلام در زمان خلفا
- ۹ خلافت امام علی علیه السلام
- ۱۰ شهادت امام علی علیه السلام
- ۱۱ فضایل امام علی علیه السلام
- ۱۲ پانویس
- ۱۳ منابع
- ۱۴ پیوندها
نام و نسب امام علی علیه السلام
پدر ایشان ابوطالب عموی گرامی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و مادرش فاطمه بنت اسد نام داشتند که هر دو از تیره بنی هاشم از قبیله قریش در مکه بودند.[۱] علی بن ابی طالب 10 سال پیش از بعثت رسول خدا در روز جمعه سیزدهم ماه رجب[۲] در خانه کعبه[۳] متولد شد.
هنگامى كه امام علی (عليه السلام) متولّد شد، مادرش فاطمه بنت اسد، او را «حيدرة» (به معنای شیر) ناميد. سپس او و ابوطالب، به الهام الهى توافق كردند كه وى را «على» بنامند.
به نقل از فاطمه بنت اسد: من به درون كعبه رفتم و از ميوه ها و روزى هاى بهشتى خوردم. پس چون خواستم بيرون بيايم، كسى مرا ندا داد: «اى فاطمه! او را «على» بنام كه او على (بلند مرتبه) است و خداوندِ علىّ اعلى مى فرمايد: «نامش را از نام خود برگرفته ام و به ادب خود، تربيتش كرده ام و بر دشوارى هاى دانشم آگاهش كرده ام. اوست كه بت ها را در خانه ام مى شكند، و اوست كه بر بام خانه ام اذان مى گويد و مرا تقديس و تمجيد مى كند. پس خوشا به سعادت كسى كه دوستش بدارد و اطاعتش كند، و واى بر كسى كه سرپيچى اش كند و دشمنش بدارد!»». [۴]
علی (علیه السلام)، كنيه هاى متعدّدى داشته كه مشهورترين آنها «ابوالحسن» است.[۵] کنیه های دیگر ایشان، ابو الحسين، ابوالسبطين،[۶] ابوالريحانتين و ابوتراب است. از روايات، چنين بر مى آيد كه كنيه «ابوتراب»، محبوب ترين كنيه نزد امام عليه السلام بوده است و هرگاه ايشان را با آن مى خوانده اند، شادمان مى شده است.[۷]
همسران و فرزندان امام علی علیه السلام
امام علی (عليه السلام) در ذى حجّه سال دوم هجرى[۸] و در سن 24 سالگی با حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) دختر پیامبر اسلام ازدواج نمود. فرزندان آن حضرت از حضرت فاطمه سلام الله علیها عبارتند از:
- امام حسن علیه السلام
- امام حسین علیه السلام
- حضرت زینب سلام الله علیها
- حضرت ام کلثوم سلام الله علیها[۹]
ایشان تا زمان شهادت فاطمه (سلام الله علیها) همسر دیگری نداشتند. ولی پس از شهادت ایشان همسرانی اختیار کرد؛ امامه دختر ابی العاص،[۱۰] اسماء دختر عمیس،[۱۱] فاطمه دختر حِزام (ام البنين)[۱۲] از همسران آن حضرت بودند. در مورد تعداد فرزندان امام على علیه السلام مورّخان، بر عدد واحدى اتّفاق ندارند. شيخ مفيد، آنان را ۲۷ پسر و دختر مى داند[۱۳] و ابن سعد، تعداد آنان را به ۳۴ نفر مى رساند[۱۴] و مِزّى، آنان را ۳۹ نفر مى شمارد[۱۵]. اختلاف موجود در كتاب هاى تاريخى را مى توان ناشى از تداخل نام ها و كنيه ها و تكرار برخى از آنها دانست.
حضرت عباس علیه السلام فرزند ام البنین و محمد بن حنفیه فرزند خوله بنت جعفر، دو فرزند دیگر آن حضرت هستند که شهرت تاریخی دارند.
القاب امام علی علیه السلام
امام علی عليه السلام، القاب و اوصاف بسيارى دارد كه هر كدام، اشاره دارد به بُعدى از ابعاد والاى شخصیت ایشان دارد. بیشتر این القاب را پيامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به ایشان داده بودند. برخى از اين القاب چنين اند: «أعلمُ الاُمّة»، «أقضَى الاُمّة»، «أوّلُ مَن أسلَمَ»، «أوّلُ مَن صلّى»، «خير البشر»، «أمير المؤمنين»، «إمام المتّقين»، «قائد الغُرِّ المُحَجَّلين»، «سيّد المسلمين»، «سيّد المؤمنين»، «يعسوب المؤمنين»، «الأنزع البطين»، «عمود الدين»، «سيّد الشهداء»، «سيّد العرب»، «راية الهدى»، «باب الهدى»، «حَيدر»، «المرتضى»، «الولىّ» و «الوصىّ»[۱۶] و... .
در ميان القاب على عليه السلام، دو لقب از بقيه مشهورتر است:
- امیرالمؤمنین:
بر اساس برخی روایات لقب «اميرالمؤمنين»، اختصاص به على عليه السلام داشته و دیگران حتی ساير امامان معصوم عليهم السلام را با این لقب نمی خوانند.[۱۷] به عنوان نمونه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: آن گاه كه شبانه به آسمان برده شدم و ميان من و پروردگارم فاصله اى جز به اندازه دو سرِ كمان يا كمتر از آن نبود، پروردگارم آنچه كه بايد به من وحى كند، وحى كرد و سپس فرمود: «اى محمّد! به على بن ابى طالب، امير مؤمنان، سلام برسان، كه پيش از او هيچ كس را به اين نام نناميده ام و پس از او نيز كسى را به اين نام نمى نامم».[۱۸] در منابع اهل سنت نیز روایاتی وجود دارد که در آنها پیامبر او را به امیرالمومنین توصیف نموده است.[۱۹]
- وصی:
اين عنوان، در زمان حياتِ پيامبر صلی الله علیه و آله برای على عليه السلام مشهور بود زیرا رسول خدا صلى الله عليه و آله در زمان حیات خود بارها و بارها ایشان را با این عنوان یاد کردند. به عنوان نمونه در روز دعوت خویشاوندان که به یوم الدار یا یوم الانذار معروف است فرمودند: «إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیی وَ خَلِیفَتِی فِیکُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَأَطِیعُوا»؛ این برادر، وصی و جانشین من در میان شماست. سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید».[۲۰]
دوران کودکی امام علی علیه السلام
زمانی که علی (ع) خردسال بود قریش دچار قحطی شد. همین امر باعث شد پیامبر صلی الله علیه و آله به ابوطالب که فرزندان زیادی داشت و نگهداری آنها در شرایط قحطی برایش دشوار شده بود پیشنهاد بدهد که سرپرستی علی علیه السلام را به او بسپارد. ابوطالب این پیشنهاد را پذیرفت و علی علیه السلام به خانه پیامبر وارد شد.[۲۱]
رسول خدا (ص) محبت فراوانی به علی علیه السلام داشت و در تربیت او بسیار دقیق و کوشا بود. امیرالمؤمنین (ع) در مورد آموزش و پرورش خویش به دست رسول خدا (ص) در خطبه قاصعه می فرمایند: «شما موقعيت مرا نزد پيامبر خدا به سبب خويشاوندى نزديك و منزلت ويژهام مىدانيد. به گاه كودكىام مرا در دامنش مىنهاد و به سينهاش مى چسبانْد، و در بستر خويش جايم مىداد، و مرا به تن خويش مىسود، و بوى خوشش را به [مشام] من مىرسانْد، و غذا را مىجويد و لقمه لقمه در دهانم مىنهاد. از من نه سخن دروغى شنيد و نه كار خطايى ديد. بى ترديد، خداوند از همان اَوانِ از شير گرفته شدنِ پيامبر صلى الله عليه و آله، بزرگ ترين فرشته را از ميان فرشتگانش شب و روز، همراه او ساخت تا راه بزرگوارى و محاسن اخلاقى جهان را بپيمايد و من هماره در پى او بودم، همچون بچّه شتر از شير گرفته شده در پىِ مادرش. هر روز از اخلاق خود، نشانهاى برايم بر پا مىداشت و مرا به پيروىاش وامىداشت».[۲۲]
امام علی علیه السلام در دوران رسالت پیامبر
اولین مردی که بلافاصله پس از بعثت رسول خدا (ص) با ایشان بیعت کرد و رسالت ایشان را پذیرفت، امام علی (علیه السلام) بود.[۲۳] رسول اکرم صلی الله علیه و آله، در این باره به اصحاب چنین فرمودند: «نخستین کسی که در روز رستاخیر با من در حوض (کوثر) ملاقات می کند پیش قدمترین شما در اسلام، علی بن ابی طالب است». [۲۴]
نجات جان پیامبر در شعب ابی طالب
در مدت سه سالی که مسلمانان مکه تحت محاصره اقتصادی قریش بودند و در شعب ابی طالب اسکان داشتند، علی علیه السلام که نوجوان بود به فرمان پدرش ابوطالب در بستر پیامبر می خوابید تا در صورت هجوم شبانه قریش پیامبر خدا صلی الله علیه و اله آسیبی نبیند.[۲۵]
لیلة المبیت
در سال سیزدهم بعثت، با اوج گرفتن فشار مشرکان مکه بر مسلمانان و همچنین دعوت مردم یثرب (مدینه) از رسول خدا صلی الله علیه و آله زمینه مهاجرت مسلمانان به یثرب فراهم شد. در این شرایط مشرکان قریش تصمیم به قتل پیامبر صلی الله علیه و آله گرفتند. آنها 40 نفر از قبایل مختلف را برگزیدند تا شبانه به خانه پیامبر هجوم برده و ایشان را در بستر به قتل برسانند. رسول خدا به وحی الهی از این نقشه آگاهی یافته و از علی علیه السلام خواستند تا برای فریب قاتلان، در بستر ایشان بخوابد تا ایشان شبانه به سمت یثرب حرکت کنند. به این ترتیب در شبی که به «لیلة المبیت» معروف شد، علی علیه السلام فداکارانه در بستر پیامبر خوابید و پیامبر در غفلت مشرکان به مدینه مهاجرت نمود.[۲۶] آیه 207 سوره بقره به مناسبت این واقعه در شأن علی علیه السلام نازل شد: «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ»؛ و از میان مردم كسی است كه جان خود را برای طلب خشنودی خدا میفروشد، و خدا نسبت به [این] بندگان مهربان است.
حضرت علی در جنگهای صدر اسلام
پس از هجرت مسلمانان به مدینه، غزوات پیامبر با مشرکین و منافقین و اهل کتاب آغاز شد. علی علیه السلام به جز غزوه تبوک که به فرمان پیامبر برای جلوگیری از دسیسه مشرکان و فتنه احتمالی منافقان در مدینه ماند،[۲۷] در همه این جنگها حضور داشت[۲۸] و در تمام این جنگها پرچمدار مسلمین بود.[۲۹] سیره نویسان از رشادتها و فداکاری های علی علیه السلام در این غزوات فراوان نوشته اند.
- در جنگ بدر علی علیه السلام جلوتر از دیگران می جنگید و نیمی از کشتگان قریش با شمشیر او هلاک شدند.[۳۰]
- در جنگ احد نافرمانی گروهی از مسلمانان از دستور پیامبر صلی الله علیه و اله موجب شد سپاه مشرکان از پشت سر به سپاه مسلمانان یورش برد. در این شرایط سخت که بسیاری از اصحاب از معرکه گریختند، علی علیه السلام فداکارانه به دفاع از پیامبر (ص) در برابر حمله مشرکان پرداخت.[۳۱] تا آنجا که زخمهای فراوان برداشت[۳۲] و شمشیرش شکست.[۳۳] در این جنگ پیامبر صلی الله علیه و اله درباره علی علیه السلام فرمود: «هُوَ مِنِّي وَ أَنَا مِنْه»؛ علی از من است و من از علی هستم.[۳۴] و جبرئیل در آسمان ندا داد: «لا سيف إلّا ذوالفقار و لا فتى إلّا عليّ»[۳۵]
- در جنگ خندق (یا احزاب) مشرکان با سپاه ده هزار نفری به جنگ مسلمین آمدند و مسلمانان با کندن خندق در اطراف مدینه مانع یورش آنها شدند. با این وجود عمر بن عبدود که از زبده ترین جنگجویان عرب بود از خندق گذشت و مبارز طلبید. جز علی علیه السلام کسی برای مبارزه برنخواست. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به دست خويش عمامه اى بر سر امام نهاده او را دعا كرد و به سوى عمرو فرستاد. جنگ سختی در گرفت و در نهایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام عمر را از پای در آورد.[۳۶] رسول خدا درباره مبارزه علی علیه السلام در جنگ احزاب فرمود: «لمبارزة علي بن أبي طالب عمرو بن عبدود يوم الخندق أفضل من عمل أمتي إلى يوم القيامة»؛ مبارزه علی با عمر بن عبدود در روز خندق از عبادت همه امت من تا روز قیامت بالاتر است.[۳۷]
- در جنگ خیبر پس از اینکه سپاه مسلمین یک بار به فرماندهی ابوبکر و بار دیگر به فرماندهی عمر موفق به گشودن قلعه قموص نشده و از میدان گریختند،[۳۸] رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «فردا پرچم را به مردى خواهم داد كه از ميدان مبارزه فرار نمي كند، خداوند و رسول او را دوست دارند، و او نيز خدا و رسول را دوست دارد، وى هرگز از جنگ فرار نمی كند تا آنگاه كه خداوند قلعه هاى محكم را به دست او بگشايد». فردا رسول خدا صلی الله علیه و آله پرچم را به دست علی علیه السلام سپرد و او با فتح و پیروزی بازگشت.[۳۹] در این جنگ پهلوان یهودیان به نام مرحب به دست علی علیه السلام کشته شد.[۴۰] همچنین در این جنگ امیرالمؤمنین علی (ع) درب قلعه قموص که 40 نفر به سختی قدرت جابجاکردنش را داشتند با قدرت روحانی خویش از جا کند.[۴۱]
- پس از فتح مکه به دست مسلمانان، علی علیه السلام به همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد کعبه شده و به فرمان پیامبر بر دوش ایشان قرار گرفت و بتهای کعبه را سرنگون کرد و کعبه را از آلودگی بتها پاک نمود.[۴۲]
- بعد از فتح مکه قبایل هوازن و ثقیف از شهر طائف همدست شده و تصمیم به جنگ با مسلمانان گرفتند. در این غزوه مسلمانان که از نظر تعداد رزمندگان و امکانات وضعیت خوبی داشتند دچار عجب و غرور شدند، ولی با شبیخون دشمن غافلگیر شده و پیامبر خدا را رها کرده و از میدان گریختند؛ جز چند نفر از جمله علی بن ابی طالب علیه السلام که مردانه از رسول الله دفاع کردند. پایمردی این گروه باعث شد سایر مسلمان به میدان بازگشته و مسلمانان به پیروزی برسند.[۴۳]
امام علی علیه السلام و جانشینی پیامبر اکرم
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در طول 23 سال رسالتشان بارها به جانشینی و خلافت علی (علیه السلام) تأکید نمودند، از جمله:
تعیین جانشین در یوم الدار
سال سوم بعثت با نزول آيه «وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ»؛[۴۴] «و خويشان نزديكت را بيم ده»، پيامبر خدا مأمور به ابلاغ رسالتش به خویشاوندان و نزدیکان خود شد. ایشان مجلسی با حضور فرزندان عبدالمطلب ترتیب داد و به ایشان فرمود: «اى بنى عبد المطّلب! به خدا سوگند، هيچ جوانى را در عرب نمى شناسم كه براى قومش چيزى بهتر از آنچه من براى شما آورده ام، آورده باشد. من خير دنيا و آخرت را براى شما آورده ام و خداى متعال به من فرمان داده كه شما را به آن فرا بخوانم. پس كدامتان مرا بر اين امر، يارى مى دهد تا برادر و وصى و جانشين من در ميان شما باشد؟».
جز علی بن ابی طالب علیه السلام کسی پاسخ مثبت نداد. پیامبر صلی الله علیه و آله دست بر گردن علی علیه السلام انداخت و فرمود: «اين، برادر و وصى و جانشينم در ميان شماست. پس گوش به فرمان و مطيعش باشيد».[۴۵]
غدیر خم
رسول اکرم صلی الله علیه و آله در سال دهم هجری مسلمین را فرمان دادند تا همراه ایشان در آخرین حج رسول خدا شرکت کنند. در راه بازگشت در منطقه ای به نام غدیر (جایی که کاروانیان از هم جدا می شدند) آیه ای نازل شد: «يَأَيهَُّا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَايهَْدِى الْقَوْمَ الْكَافِرِين».[۴۶] رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمان توقف دادند و در آن جا خطبه معروف غدیر را قرائت فرمودند و حضرت علی علیه السلام را به عنوان خلیفه و جانشین خود معرفی نمودند.
خود حضرت در این باره می فرمایند: «پیامبر خدا به قصد حجة الوداع بیرون آمد. سپس (در بازگشت)، به غدیرخم رسید. به دستور او برایش چیزی شبیه منبر ساختند. سپس از آن، بالا آمد و بازوی مرا گرفت (و بالا برد)، تا آن جا که سفیدی زیر بغلش دیده شد و با صدای بلند، در همان جایگاه گفت: «هر که من مولای اویم، پس علی مولای اوست. خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار!». پس با ولایت من، ولایت خدا و با دشمنی با من، دشمنی با خدا محقق می شود. خداوند عزوجل در آن روز، نازل کرد:«الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا»[۴۷] پس، ولایت من مایه کمال دین و رضایت پروردگار بلند مرتبه است.[۴۸]
حدیث منزلت
حدیث منزلت، حدیث معتبر پیامبر نزد اهل سنت و شیعه است که به علی علیه السلام فرمود: «أنتَ مِنّى بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسى، اِلّا أنه لانَبىَّ بَعدى»[۴۹] تو نسبت به من مثل هارون به موسی هستی به جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود. لازم به توضیح است که بر اساس آیات قرآن هارون علیه السلام دارای 5 جایگاه بود:
- وزارت: با توجه به آیه: «وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ جَعَلْنا مَعَهُ أَخاهُ هارُونَ وَزيراً»[۵۰]
- برادری و اخوت با توجه به کلام موسی علیه السلام در آیه: «هارُونَ أَخي»[۵۱]
- قرابت: با توجه به واژه اهلی در آیه:«وَ اجْعَلْ لي وَزيراً مِنْ أَهْلي»[۵۲]
- خلافت: «قالَ مُوسى لِأَخيهِ هارُونَ اخْلُفْني في قَوْمي»[۵۳] موسى به برادر خود هارون گفت: تو اكنون جانشين من در قوم من باش
- نبوت: با توجه به آیه: «وَ وَهَبْنا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنا أَخاهُ هارُونَ نَبِيًّا»[۵۴]
بر اساس حدیث منزلت و با توجه به این آیات، علی علیه السلام به جز نبوت سایر مناسب هارون علیه السلام از جمله خلافت را داشته است.
آیه ولایت
آیه 55 سوره مائده است که در شأن علی علیه السلام نازل شد: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ» ولیّ شما فقط خدا، پیامبر و مؤمنانی هستند که نماز را به پا داشته، در رکوع زکات میدهند. و این آن زمانی بود که نیازمندی به مسجد آمد و علی علیه السلام در حال رکوع انگشترش را به او بخشید. این شأن نزول در منابع حدیثی فراوان شیعه و اهل سنت بیان شده و همه مفسران شیعه و بسیاری از مفسران اهل سنت نزول این آیه را در شأن علی علیه السلام دانسته اند.[۵۵]
آیه اولی الامر
آیه 59 سوره نساء که به آيه اطاعت نیز نامیده می شود و مؤمنان را به اطاعت از خدا، پیامبر صلى الله علیه و آله و اولى الأمر فرمان داده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَ أَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ...» که در روایات فراوان منظور از اولی الامر، ائمه علیهم السلام دانسته شده است.[۵۶] از جمله حدیث پیامبر صلی الله علیه و اله که فرمود: «هُوَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ».[۵۷]
سقیفه و غصب خلافت پیامبر
رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله در 28 صفر سال 11 هجری واقع شد. در حالیکه علی علیه السلام و برخی از اصحاب مشغول تجهیز پیکر پاک رسول الله بودند عده ای از مهاجرین و انصار بدون توجه به سفارشات مکرر پیامبر صلی الله علیه و اله نسبت به جانشینی علی علیه السلام در مکانی به نام سقیفه بنی ساعده جمع شدند و ابوبکر را به خلافت برگزیدند.[۵۸]
حضرت علی علیه السلام در این باره می فرمایند: «به خدا قسم، فرزند ابوقحافه (ابوبکر) خلافت را مانند پیراهن در بر کرد هر چند که علم دارد من برای خلافت مانند محور آسیاب هستم که علم و فضیلت از سر چشمه من مانند سیل سرازیر میشود و پرندگان هوا به اوج مقام من نمیرسند».[۵۹]
امام علی علیه السلام در زمان خلفا
رویکرد امیرالمؤمنین در برخورد با خلفا به دو صورت بود:
- اگر خطری اسلام و مسلمین را تهدید می کرد و یا تصمیم اشتباهی از جانب خلفا موجب انحراف بیشتر در دین می شد، ایشان صرفاً به عنوان یک مشاور به خلفا مشورت می دانند تا اسلام بیش از این نابود نشود. مانند مشورت نظامی حضرت در نحوه مقابله با سپاه ایران در جنگ نهاوند، یا کمک به خلفا در تصحیح برخی از احکام دینی که به اشتباه صادر می کردند.
- اگر کمک حضرت به خلفا موجب بالارفتن موقعیت این افراد در نزد مسلمین می شد و یا در جهت تامین منافع آنان بود از دادن کمک به آنها خودداری می کردند. مانند عدم همراهی با عمر در سفر به شام که موجب شکایت عمر به ابن عباس شد.
البته این مشورت ها در طول مدت 25 سال خانه نشینی حضرت بسیار محدود است[۶۰] و بیشتر مربوط به زمان عمر بن خطاب می باشد. در بسیاری از موارد زمانی که خلفا از دادن حکمی فقهی و قضایی درمانده می شدند یا قادر به پاسخگویی سؤالات مردم و بعضاً اهل کتاب نبودند، اینان را به نزد امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرستادند.
فعالیتهای امام از رحلت پیامبر تا خلافت
فعالیت های امام علیه السلام در این دوره در امور زیر خلاصه می شد:
- عبادت خدا آن هم به صورتی که در شأن شخصیتی مانند حضرت علی علیه السلام بود؛ تا آن جا که امام سجاد علیه السلام عبادت و تهجد شگفت انگیز خود را در برابر عبادت های جد بزرگوار خود ناچیز می دانست.
- پاسخ به پرسش های دانشمندان ملل و نحل دیگر، بالاخص یهودیان و مسیحیان که پس از درگذشت پیامبر صلی الله علیه و آله برای تحقیق درباره ی اسلام رهسپار مدینه می شدند و سؤالاتی مطرح می کردند که پاسخگویی جز حضرت علی علیه السلام، پیدا نمی کردند. اگر این خلاء به وسیله ی امام علیه السلام پر نمی شد جامعه اسلامی دچار سرشکستگی شدیدی می شد.
- بیان حکم بسیاری از رویدادهای نوظهور که در اسلام سابقه نداشت و در مورد آنها نصی در قرآن مجید و حدیثی از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله در دست نبود. قسمتی از داوری های امام علیه السلام و استفاده های ابتکاری و جالب وی از آیات در کتاب های حدیث و تاریخ منعکس است.
- تربیت و پرورش گروهی که ضمیر پاک و روح آماده ای برای سیر و سلوک داشتند، تا در پرتو رهبری و تصرف معنوی امام علیه السلام بتوانند قله های کمالات معنوی را فتح کنند و آن چه را که با دیده ظاهر نمی توان دید با دیده دل و چشم باطنی ببینند.
- کار و کوشش برای تأمین زندگی بسیاری از بینوایان و درماندگان؛ تا آن جا که امام علیه السلام با دست خود باغ احداث می کرد و قنات استخراج می نمود و سپس آن ها را در راه خدا وقف می کرد.
در دوران ابوبکر
- مناظره با دانشمندان بزرگ یهود.[۶۱]
- پاسخ قانع کننده به دانشمند مسیحی.[۶۲]
- داوری حضرت علی درباره یک مرد شرابخوار.[۶۳]
در دوران عمر
در زمان خلافت خلیفه دوم، هرگاه که مشکلی او را در مانده می کرد و کسی قادر به پاسخگویی آن نبود، به نزد امیرالمؤنین علیه السلام می رفت. عمر در این باره می گوید: «اى ابو الحسن! من از زندگى با كسانى كه تو در ميانشان نباشى، به خدا پناه مى برم».[۶۴] و یا در جایی دیگر می گوید: «اگر على نبود، عمر هلاك مى شد».[۶۵] از جمله این مشورت ها عبارت اند از:
- مشورت درباره نحوه مقابله با سپاه عظیم ایران در جنگ نهاوند.[۶۶]
- مشورت در فتح بیت المقدس.[۶۷]
- تعیین مبدأ تاریخ اسلام: سعيد بن مُسَيَّب نقل می کند: «عمر، مردم را گرد آورد و از آنان پرسيد: تاريخ، از چه روزى نوشته شود؟ علی بن ابى طالب عليه السلام فرمود: «از روزى كه پيامبر خدا هجرت كرد و سرزمين شرك را ترك نمود.» و عمر نيز چنين كرد».[۶۸]
- تقسیم زمین های کوفه.[۶۹]
شورای شش نفره خلافت:
عمر بن خطاب، پیش از مرگ خود در سال 23 هجری، شورایی شش نفره متشکل از امام علی (علیه السلام)، عثمان بن عفان، زبیر بن عوام، طلحة بن عبیدالله، عبدالرحمن بن عوف و سعد بن ابی وقاص تشکیل داد تا آنها یک نفر را از بین خود به عنوان خلیفه انتخاب کنند. سعد از ابتدا رأی خود را به عبدالرحمان واگذار کرد. زبیر به طرفداری از علی (ع) از نامزدی خلافت انصراف داد. عبدالرحمان اعلام کرد که خواستار خلافت نیست. طلحه که پسر عموی ابوبکر و مخالف علی (ع) بود، به طرفداری از عثمان کنار رفت. بنابراین فقط علی (ع) و عثمان نامزد خلافت بودند[۷۰] و رأی و نظر عبدالرحمن بن عوف (چنانکه عمر گفته بود) بسیار حائز اهمیت شد.
عبدالرحمن پس از ۳ روز رایزنی با مردم، بهویژه اشراف و امرا، ابتدا از علی (ع) خواست تا متعهد شود که در صورت نیل به مقام خلافت، به کتاب خدا، سیره پیامبر (ص) و سیره ابوبکر و عمر عمل کند. علی (ع) در جواب گفت: «امید آن دارم که در محدوده دانش، توانایی و اجتهاد خود به کتاب خدا و سنت رسول خدا (ص) عمل کنم». سپس عبدالرحمن شرط خود را با عثمان در میان گذاشت و او بلافاصله پذیرفت. به همین جهت، ابن عوف با عثمان بیعت کرد.
در دوران عثمان
همکاریهای امام با عثمان کم تر از دو خلیفه دیگر بود و بیشتر محدود به پاسخگویی سؤالات اعتقادی و احکام میشد. همچنین عثمان نسبت به عمر کمتر از مشورت های امام استفاده می کرد و بیشتر به نصیحت خویشاوندان اموی خویش گوش میداد.
شورش مسلمانان علیه عثمان:
در سال 35 هجری مسلمانان معترض به سیاست های عثمان بن عفان و ظلم و ستم های کارگزاران وی در مدینه گردهم آمدند و خواستار اصلاح امور و یا عزل خلیفه شدند. عثمان که بسیار ترسیده بود، از حضرت علی (علیه اسلام) کمک خواست تا حضرت معترضان را آرام کنند. در ابتدا حضرت به شرط توبه عثمان از کارهای گذشته خویش، عزل کارگزاران ظالم و کوتاه کردن دست آنها از بیت المال مسلمین و اصلاح امور و عمل به قرآن و بازگشت به سیره رسول خدا (ص)، حاضر به کمک به وی شدند و پیمانی میان عثمان و معترضان امضا کردند.[۷۱] همچنین عثمان در خطبهای که در میان انصار و مهاجران در مسجد پیامبر (ص) خواند، ندامت و پشیمانی خویش را به مردم اعلام کرد. اما با کارشکنیهای نزدیکانش به خصوص مروان بن حکم دوباره آتش شورشیان شعله ور شد و دگر بار به مدینه آمدند و به کمک انصار و مهاجرین خانه عثمان را محاصره کردند و حتی آب را نیز بر او بستند که با تلاش امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، آب به عثمان رسید. در نهایت شورشیان از طریق خانه همسایه عثمان به او حمله کردند و او را در ذی الحجه سال 35 کشتند.
خلافت امام علی علیه السلام
بیعت مردم با حضرت
پس از کشته شدن عثمان، مخالفان او که شامل انصار و مهاجران مخالف قریش، مصریان و کوفیان بودند، همگی بر خلافت امیرالمؤمنین (علیه السلام) اتفاق نظر داشتند. حضرت خود در این باره می فرمایند: «آن گاه چيزى مرا به وحشت نينداخت جز اينكه مردم همانند يال كفتار بر سرم ريختند، و از هر طرف به من هجوم آورند، به طورى كه دو فرزندم در آن ازدحام كوبيده شدند، و ردايم از دو جانب پاره شد، مردم چونان گله گوسپند محاصرهام كردند».[۷۲] بيعت مردم با امام، در روز جمعه هيجدهم ذى الحجة الحرام سال ۳۵ هجرى بوده است.[۷۳]
در ابتدا حضرت از پذیرش امر خلافت سرباز می زدند. ایشان خطاب به مردم فرمودند: «مرا رها سازيد و ديگرى را بجوييد. به درستى كه حوادثى چند پهلو و چند رنگ در پيش داريم كه دل ها بر آن پايدار، و انديشه ها در آن، استوار نمى ماند».[۷۴] اما در نهایت خلافت را پذیرفتند و مردم برای بیعت به مسجد پیامبر (ص) رفتند. طلحة بن عبیدالله اولین کسی بود که با امام بیعت کرد.[۷۵] و سپس مردم دسته دسته آمدند و باامیرالمؤمنین بیعت کردند و حضرت اولین خلیفه ای در اسلام بودند که تمام مردم در انتخاب ایشان شرکت داشتند.
سیاستهای حکومتی
در زمان خلفای پیش از حضرت اقدامات اشتباه زیادی توسط آنان صورت گرفت که موجب شد، دین اسلام از مسیر اصلی خود خارج شود. به همین دلیل حضرت دست به یک سری اصلاحات زدند تا بتوانند، از انحرافات بیشتر جلوگیری کنند و اسلام را به مسیر اصلی خویش بازگردانند.[۷۶] این اصلاحات در بخش های متعددی صورت گرفت که می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- سیاست ها و اصلاحات اداری:
- گزینش کارگزاران شایسته و برکناری کارگزاران بی لیاقت و به کار نگرفتن خائنان و ناتوانان؛
- برنامه ریزی و سازماندهی: حضرت در نامه معروف خویش به مالک اشتر می نویسند: «كار هر روز را در همان روز انجام بده؛ چرا كه هر روز، كار خود را دارد... از شتاب در كارهايى كه هنگام انجام دادن آن نرسيده، و از سستى در آن وقتى كه انجام دادنش ممكن گرديده، يا اصرار بى جا به هنگامى كه ناشناخته و مبهم است، و يا سستى به هنگامى كه روشن و آشكار است، بپرهيز! هر كارى را در جاى آن بِنه و هر كارى را به هنگام آن، بگزار»؛[۷۷]
- قانون مداری؛
- برگزيدن ديده بان براى مراقبت از كارگزاران و گشاده دستی در روزی کارگزاران: حضرت در نامه به مالک می نویسند: «آن گاه بر آنان (کارگزاران) روزى را فراوان ساز؛ چرا كه اين، نيرويى است براى اصلاح نفس آنان، و سبب بى نيازى است براى آنها، تا به مالى كه در اختيار دارند، دست نگشايند، و حجّتى است بر آنها، اگر فرمانت را نپذيرفتند يا در امانت، خيانت ورزيدند»؛[۷۸]
- سیاست ها و اصلاحات اقتصادی:
- آبادانی شهرها: حضرت در این باره به حکمرانان خویش می فرمایند: «برترى حكمران، در آبادانى شهرهاست».[۷۹]
- توسعه کشاورزی: از امام باقر عليه السلام روایت شده است كه على عليه السلام به فرماندهان لشكر مى نوشت «شما را به خدا سوگند كه مبادا كشاورزان، از جانب شما مورد ستم واقع شوند».[۸۰] همچنین از حضرت روایت شده است که: «خداوندِ سبحان، بندگانش را به آبادانى زمين، فرمان داده است تا گذرانِ زندگى شود با آنچه از زمين مى رويد از دانه ها، ميوه ها و مانند آن از چيزهايى كه خداوند، سبب گذرانِ زندگى بندگان قرار داده است».[۸۱]
- توسعه صنعت و تجارت: حضرت خطاب به مردم می فرمایند: «به تجارت بپردازيد كه تجارت، سبب بى نيازى شماست از آنچه در دست ديگران است.»[۸۲] و یا می فرمایند: «حرفه آدمى گنج است.»[۸۳]
- بازرسی مستقیم بازار و جلوگیری از احتکار؛
- تقسيم برابر ثروت هاى عمومى و به تأخير نينداختن تقسيم آنها؛
- حمايت از طبقه هاى پايين جامعه؛
- سیاست ها و اصلاحات فرهنگی:
- توسعه آموزش و پرورش: حضرت خطاب به قثم بن عباس حاکم مکه می فرمایند: «بامداد و شامگاه برايشان بنشين، به استفتا كنندگان فتوا ده، نادان را تعليم كن، و با دانشمند، مذاكره نما».[۸۴] در منابع تاریخی نیز آمده است که هرگاه حضرت در جنگ فراغت پيدا مى كرد، به آموزش مردم و داورى در ميان آنان مى پرداخت.
- بازداشتن از برهم زدن سنّت هاى پسنديده و ستيز با سنّت هاى ناپسند؛
- توجه به انتقاد و بی توجهی به ستایش کردن.[۸۵]
جنگهای دوران خلافت امیرالمؤمنین
حضرت در خلافت چهار سال و نه ماهه خویش سه بار به پیکار با دشمنان خویش رفت. این پیکارها عبارتند از:
- جنگ جمل در سال 36 هجری با ناکثین
- جنگ صفین در سال 37 هجری با قاسطین
- جنگ نهروان در سال 38 هجری با مارقین
علت جنگ جمل (جنگ با ناکثین) آن بود که طلحه و زبیر از این که در حکومت علی علیه السلام به استانداری منطقه ای منصوب شوند مأیوس و نومید شدند. از طرف دیگر، از جانب معاویه به هر دو نفر نامه ای، تقریباً به یک مضمون رسید که آنان را به «امیرالمؤمنین» توصیف کرده و یادآور شده بود که از مردم شام برای آن دو بیعت گرفته است و باید هر چه زودتر شهرهای کوفه و بصره را اشتغال کنند، پیش از آن که فرزند ابوطالب بر آن دو مسلط شود و شعار آنان در همه جا این باشد که خواهان خون عثمان هستند و مردم را بر گرفتن انتقام او دعوت کنند.
این دو صحابی ساده لوح فریب نامه معاویه را خوردند و تصمیم گرفتند که از مدینه به مکه بروند و در آنجا به گردآوری افراد و ساز و برگ جنگ بپردازند و عایشه همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز همراه آنان سوار بر شتر سرخ مو عازم جنگ شد. عایشه می گفت: مردم! عثمان به ناحق کشته شده است و من انتقام خون او را می گیرم.[۸۶] در حالی که به گواهی تاریخ خود این سه نفر بیشترین سهم را در قتل عثمان داشتند.
جنگ جمل در یک درگیری یک روزه اما سخت با دادن کشته بسیار از هر دو طرف و با شکست ناکثین پایان یافت و امام عایشه را به همراه برادرش محمد بن ابیبکر به بصره و از آنجا توسط شماری زن و مرد بصری به مدینه فرستاد.[۸۷]
پس از جنگ جمل، حضرت کوفه را به عنوان مرکز خلافت برگزید و از آنجا که می دانست شورش پیمان شکنان گناهی است از گناهان معاویه که آنان را به نقض میثاق تشویق کرده، با سپاهی عظیم از کوفه حرکت فرمود و در بیابان صفین با معاویه برخورد کرد. و به این ترتیب، نبردی سخت و طولانی بین سپاه عراق و شام درگرفت.
جنگ صفین هر چند به سود امام علیه السلام پیش رفت ولی به علت جهالت عده ای و فریبکاری عمروعاص کار به حکمیت کشید. در حکمیت هم ابوموسی اشعری که خلاف میل امام علی علیه السلام به عنوان حَکَم انتخاب شده بود جهالت کرد و خلافت به عهده معاویه افتاد.
پس از جنگ صفین جهالی که تن به حکمیت دادند گفتند گناه کرده ایم و توبه کردیم، «علی» نیز باید توبه کند. سپس در محلی به نام نهروان جمع شدند و شروع به ایجاد اخلال در کار امام علیه السلام نمودند. تلاش امام برای هدایتشان بی فایده بود، بنابراین لشگری را عازم جنگ با آنان کردند که در نهایت با شکست خوارج در جنگ نهروان پایان یافت.
شهادت امام علی علیه السلام
بعد از شکست خوارج از سپاه امام علی (علیه السلام) در جنگ نهروان، گروهی سه نفره از آنها تصمیم گرفتند به طور همزمان معاویه، عمرو عاص و امیرالمؤمنین علی (ع) را ترور کنند تا به زعم خودشان سه عامل اختلاف و فتنه در میان مسلمانان را از بین ببرند. ابن ملجم مرادی مأمور کشتن امام علیه السلام شد و با همدستی وردان بن مجالد و اشعث بن قيس و شبيب ابن بجره که از خوارج نهروان بود تصمیمش را عملی کرد. ابن ملجم در سحرگاه چهارشنبه نوزدهم ماه مبارك رمضان سال چهلم هجری در محراب مسجد کوفه در حال نماز با شمشیر زهرآگین فرق مبارک امام را شکافت.[۸۸] امام علی علیه السلام در شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان در اثر همین به شهادت رسید.[۸۹]
فضایل امام علی علیه السلام
بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هیچ کس در فضایل و مناقب در پایه امام علی (علیه السلام) نیست. علاوه بر احادیث متعددی از پیامبر که فضائل آن حضرت را بیان می کند، آیاتی از قرآن نیز در شأن ایشان نازل شده است.
برخی احادیث نبوی درباره امیرالمؤمنین
- علمای شیعه و اهل سنت به طرق مختلفه نقل کرده اند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «علی مع الحق والحق مع علی»، علی همیشه همراه با حق بوده و حق هم با علی است. بحرانی در غایة المرام پانزده حدیث از عامه و یازده حدیث از خاصه در این مورد نقل کرده است.[۹۰]
- رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «ان علیا منی و انا منه و هو ولی کل مؤمن بعدی»[۹۱]؛ علی از من و من هم از او هستم و او ولی هر مؤمنی است.
- رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «من اطاعنی فقد اطاع الله و من عصانی فقد عصی الله، و من اطاع علیا فقد اطاعنی و من عصی علیا فقد عصانی.»[۹۲] هر کس مرا اطاعت کند خدا را اطاعت کرده است و هر که مرا نافرمانی کند خدا را نافرمانی کرده است، و کسی که علی را اطاعت کند مرا اطاعت کرده و هر که علی را نافرمانی کند مرا نافرمانی کرده است.
- رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «ان الله جعل ذریة کل نبی فی صلبه و جعل ذریتی فی صلب علی بن ابی طالب»[۹۳]؛ خداوند نسل و اولاد هر پیغمبری را در صلب او قرار داد و ذریه مرا در صلب علی بن ابیطالب گذاشت.
- رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «حب علی بن ابیطالب یأکل السیئات کما تأکل النار الحطب»»[۹۴]؛ دوستی علی بن ابی طالب بدی ها را می خورد (از بین می برد) همچنان که آتش هیزم را می خورد می سوزاند.
- رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «انا مدینة العلم و علی بابها فمن اراد العلم فلیأت الباب»[۹۵]؛ من شهر علم هستم و علی هم دروازه آنست پس هر که علم را بخواهد باید از در آن وارد شود.
- رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «حق علی علیه السلام علی المسلمین کحق الوالد علی ولده»[۹۶]؛ حق علی بر مسلمین مانند حق پدر بر فرزندش است.
- حدیث سدالابواب: رسول اکرم صلی الله علیه و آله درب خانه های ابوبکر و عمر و عباس بن عبدالمطلب و دیگران را که به مسجد باز می شد مسدود کردند و فقط درب خانه حضرت امیر علیه السلام را بازگذاشتند، عباس بن عبدالمطلب علت این امر را از حضرتش پرسید: پیغمبر صلی الله علیه و آله چنین فرمود: «ما انا سددت ابوابکم و فتحت باب علی ولکن الله فتح باب علی و سد ابوابکم» [۹۷] من درهای خانه های شما را نبستم و در خانه علی را بازنگذاشتم ولکن خداوند درهای شما را مسدود کرد و در خانه علی را بازگذاشت.
- رسول اکرم صلی الله علیه و آله میان هر دو نفر از اصحابش عقد اخوت بست. علی علیه السلام در حالی که چشمانش اشک آلود بود آمد و عرض کرد: یا رسول الله میان اصحاب عقد اخوت برقرار کردی و مرا با کسی برادر ننمودی، پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: «انت اخی فی الدنیا والآخرة».[۹۸] تو در دنیا و آخرت برادر من هستی.
بعضی آیات نازله در شأن امیرالمؤمنین
به جز آیه ولایت و آیه لیله المبیت، آیات فراوان دیگری از قرآن در شأن امام علی علیه السلام نازل شده، یا ایشان یکی از برترین مصادیق آن به شمار می آیند. برخی از این ایات عبارتند از:
- آیه تطهیر: «...إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»؛[۹۹] جز این نیست که همواره خدا می خواهد هرگونه پلیدی را از شما اهل بیت [که به روایت شیعه و سنی محمّد، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام اند] برطرف نماید، و شما را چنان که شایسته است [از همه گناهان و معاصی] پاک و پاکیزه گرداند.
- آیه مباهله که منظور آیه ۶۱ سوره آل عمران است: «فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ...» (از آن پس که به آگاهی رسیده ای، هر کس درباره او [حضرت عیسی(ع)] با تو مجادله کند، بگو: بیایید تا حاضر آوریم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما خودمان را و شما خودتان را. آنگاه دعا کنیم...) که در جریان مباهله پیامبر با مسیحیان نجران نزل شد. پیامبر در این ماجرا حسنین علیهما السلام را به عنوان «ابناءنا» و فاطمه سلام الله علیها را به عنوان «نساءنا» و علی علیه السلام را به عنوان «انفسنا» با خود همراه نمود و این فضیلت بزرگی برای امام علی علیه السلام به شمار می آید که نفس رسول الله صلی الله علیه و آله است.
- آیه « قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ».[۱۰۰] کافران رسالت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله را انکار کرده و گفتند تو پیغمبر نیستی. این آیه در پاسخ آنان به حضرتش نازل شد که بگو (من برای رسالت خود دو شاهد دارم یکی) خدا است که برای شهادت میان من و شما کافی است و دیگری کسی است که علم کتاب در نزد اوست. ثعلبی در تفسیر آیه مزبور می نویسد آن که علم کتاب در نزد اوست علی بن ابیطالب علیه السلام است. همچنین ابوسعید خدری گوید از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسیدم آن کس که علم کتاب در نزد اوست کیست؟ فرمود: «آن کس برادرم علی بن ابیطالب است.» همچنین شیخ سلیمان بلخی از ابن عباس نقل می کند که گفت آن که علم کتاب در نزد اوست علی علیه السلام است زیرا او به تفسیر و تأویل و ناسخ و منسوخ آن عالم بود.
- آیه: «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ»؛ آن ها را نگهدارید که مورد سؤال خواهند بود.[۱۰۱] ابوسعید خدری از پیغمبر صلی الله علیه و آله نقل می کند که: «آن چه مورد سؤال خواهد بود ولایت علی بن ابیطالب است.»[۱۰۲]
- آیه: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا»؛ و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید.[۱۰۳] صاحب کتاب مناقب الفاخرة از عبدالله بن عباس روایت کرده است که ما در خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله بودیم، عربی آمد و عرض کرد: یا رسول الله شنیدم که می فرمودی «اعتصموا بحبل الله» حبل خدا کدام است که به او تمسک جوئیم؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله دست خود را بر دست علی علیه السلام زد و فرمود: «به این شخص تمسک جوئید که این حبل المتین است.»[۱۰۴]
- آیه: «ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ»؛ آن گاه در آن روز از نعمت ها پرسیده شوند.[۱۰۵] ابونعیم و حاکم حسکانی به سند خود از حضرت امام صادق علیه السلام نقل کرده اند که فرمود: «مقصود از نعیم در این آیه ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام و ما است که از آن پرسیده خواهد شد.»[۱۰۶]
- علی علیه السلام چهار درهم پول داشت یکی را در موقع شب انفاق نمود و یکی را در روز و یک درهم آشکارا و یک درهم در نهان، آنگاه این آیه نازل شد که: «الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ».[۱۰۷] مفسرین شأن نزول آن را در مورد انفاق آن حضرت دانسته اند.[۱۰۸]
سخن صحابه درباره امیرالمؤمنین
- حذیفه بعد از بیعت مردم با علی علیه السلام گفت: «إنّ الناس قد بايعوا عليا فعليكم بتقوى اللّه و انصروا عليا و وازروه، فو اللّه إنّه لعلى الحق آخرا و أولا و إنّه لخير من مضى بعد نبيّكم و من بقي إلى يوم القيامة»؛ ای مردم! همانا مردم با علی بیعت کردند. بر شما باد تقوای الهی، علی را یاری کنید و پشتیبان او باشید. قسم به خدا او از ابتدا تا آخر بر حق بوده و و در میان گذشتگان و آیندگان تا روز قیامت بهترين فرد بعد از پيامبر شماست.[۱۰۹]
- بریده اسلمی نقل می کند: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند سلام کنید بر علی علیه السلام به عنوان امیرالمومنین، عمر پرسید: آیا این فرمان از جانب خداست یا رسولش؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: از جانب خدا و رسولش.[۱۱۰]
- عکرمه از ابن عباس نقل می کند که گفت: در قرآن آیه ای به این تعبیر «الذین آمنوا و عملوا الصالحات» وجود ندارد مگر این که علی علیه السلام امیر آن و شریف آن است و از اصحاب محمد صلی الله علیه و آله کسی نیست مگر این که خداوند او را مورد عتاب قرار داده، اما علی علیه السلام را جز به نیکی یاد نکرده است.[۱۱۱]
- محمد بن منصور گفت، از احمد بن حنبل شنیدم که گفت: برای هیچ یک از اصحاب پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فضایلی بیشتر از آن چه برای علی بن ابی طالب علیه السلام آمده، نقل نشده است. این سخن را حاکم نیز از ابن حنبل نقل کرده است.[۱۱۲]
- ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه می گوید: همه مردم اجماع کردند بر این که احدی از صحابه و علماء نگفته «سلونی قبل ان تفقدونی» مگر علی بن ابیطالب علیه السلام.
- عمر بن خطاب می گوید: ای کاش سه فضیلتی که نصیب علی علیه السلام شد نصیب من شده بود، و آن سه فضیلت عبارتند از: پیامبر دختر خود را در عقد علی درآورد، تمام درهایی را که به مسجد باز می شد بست، جز در خانه علی علیه السلام، در جنگ خبیر پیامبر صلی الله علیه و آله پرچم را بدست علی علیه السلام داد.[۱۱۳]
- ابو مسعود انصارى گفت: ما او را «خیر البشر»؛ (بهترين افراد بشر) می دانستيم.[۱۱۴]
پانویس
- ↑ الأئمة الإثنا عشر، ابن طولون ،ص:47
- ↑ الإرشاد، المفيد ،ج1،ص:5؛إعلام الورى، الطبرسي ،ج1،ص:306
- ↑ إثبات الهداة، الحر العاملي ،ج3،ص:441 ؛ تذكرة الخواص، سبط بن الجوزي ،ص:20؛ كشف الغمة ج1 ص125؛ إزالة الخفاء (ط باكستان) ص251؛ مرآة المؤمنين (ط الهند) ص21؛ حلية الأبرار ج2 ص21
- ↑ وقد روي عن فاطمة بنت أسد أنها قالت: إني دخلت بيت الله الحرام، وأكلت من ثمار الجنة وأرزاقها، فلما أردت أن أخرج هتف بي هاتف: يا فاطمة! سميه علياً، فهو علي، والله العلي الأعلى يقول: إني شققت اسمه من اسمي، وأدبته بأدبي، ووقَّفته على غامض علمي، وهو الذي يكسر الأصنام في بيتي، وهو الذي يؤذن فوق ظهر بيتي، ويقدسني ويمجدني، فطوبى لمنحبه وأطاعه، و ويل لمن عصاه وأبغضه (موسوعة الإمام علي بن أبي طالب "عليه السلام" في الكتاب والسنة والتاريخ ج1 ص76 و 77 وعلل الشرائع ج1 ص164 و (ط المطبعة الحيدرية) ج1 ص136 ومعاني الأخبار ص62 و 63 وروضة الواعظين ص77 والأمالي للشيخ الصدوق ص195 والأمالي للشيخ الطوسي ص707 والثاقب في المناقب لابن حمزة الطوسي ص197 و 198 والمحتضر لحسن بن سليمان الحلي ص264 وكتاب الأربعين للشيرازي ص61 والجواهر السنية للحر العاملي ص230 وحلية الأبرار للسيد هاشم البحراني ج2 ص22 ومدينة المعاجز ج1 ص48 وبحار الأنوار ج35 ص9 و 37 والأنوار البهية ص68 والإمام علي بن أبي طالب "عليه السلام" لأحمد الرحماني الهمداني ص636 وبشارة المصطفى لمحمد بن علي الطبري ص27 والدر النظيم لابن حاتم العاملي ص235 وكشف الغمة للإربلي ج1 ص61 وكشف اليقين للعلامة الحلي ص19 والخصائص الفاطمية للكجوري ج2 ص99 وشرح إحقاق الحق (الملحقات) ج5 ص57. )
- ↑ الطبقات الكبرى: ج ۳ ص ۱۹، المعجم الكبير: ج ۱ ص ۹۲، تاريخ بغداد: ج ۱ ص ۱۳۳، المعارف لابن قتيبة: ص ۲۰۳، تاريخ دمشق: ج ۴۲ ص ۷ و ص ۱۰ ـ ۱۴، مروج الذهب: ج ۲ ص ۳۵۹، الاستيعاب: ج ۳ ص ۱۹۷ الرقم ۱۸۷۵، اُسد الغابة: ج ۴ ص ۸۸ الرقم ۳۷۸۹، الإصابة: ج ۴ ص ۴۶۴ الرقم ۵۷۰۴، تاريخ الإسلام للذهبي: ج ۳ ص ۶۲۱، صفة الصفوة: ج ۱ ص ۱۳۰، البداية والنهاية: ج ۷ ص ۲۲۳ ؛ تهذيب الأحكام: ج ۶ ص ۱۹، الإرشاد: ج ۱ ص ۵، تاج المواليد: ص ۸۷، تاريخ مواليد الأئمّة عليهم السلام: ص ۱۶۹، المستجاد: ص ۲۹۴، روضة الواعظين: ص ۸۷، عمدة الطالب: ص ۵۹.
- ↑ الفصول المهمّة: ص ۱۲۹ ؛ تاج المواليد: ص ۸۸، إعلام الورى: ج ۱ ص ۳۰۷.
- ↑ المعجم الكبير ج6 ص167 و 149 وتاريخ مدينة دمشق ج42 ص17 و 18 وتاريخ الأمم والملوك ج2 ص409 وتذكرة الخواص ج1 ص127 وكشف الغمة ج1 ص136 وبحار الأنوار ج35 ص60 ومناقب علي بن أبي طالب "عليه السلام" وما نزل من القرآن في علي "عليه السلام" لابن مردويه الأصفهاني ص53 ومناقب آل أبي طالب لابن شهرآشوب ج2 ص305 وجواهر المطالب ج1 ص30 وشرح إحقاق الحق (الملحقات) ج15 ص597 وج30 ص138 ومقاتل الطالبيين ص25 و 26 وعن البخاري، ومسلم، والسنن الكبرى للبيهقي ج2 ص625 وتاريخ الإسلام للذهبي ج3 ص262، وغير ذلك.
- ↑ إربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج 1، ص 364، مکتبة بنی هاشم، تبریز، 1381ق
- ↑ ارشاد، ج 1، ص 356
- ↑ این ازدواج بنا به وصيّت زهرا سلام الله علیها انجام شد که به على عليه السلام گفت: «او براى فرزندانم همچون من است» نک:روضة الواعظين: ص ۱۶۸، كتاب سليم بن قيس: ج ۲ ص ۸۷۰ ح ۴۸ وراجع علل الشرائع: ص ۱۸۸ ح ۲
- ↑ الطبقات الكبرى: ج۸ ص۲۸۵، تهذيب الكمال: ج۳۵ ص۱۲۷ الرقم ۷۷۸۴، تاريخ الطبري: ج ۵ ص ۱۵۴، الكامل في التاريخ: ج ۲ ص ۴۴۰، حلية الأولياء: ج ۲ ص ۷۵ ح ۱۵۸، سير أعلام النبلاء: ج ۲ ص ۲۸۳ الرقم ۵۱، اُسد الغابة: ج ۷ ص ۱۳ الرقم ۶۷۱۳، الاستيعاب: ج ۴ ص ۳۴۸ الرقم ۳۲۶۴، الإصابة: ج ۸ ص ۱۵ الرقم ۱۰۸۰۹
- ↑ مقاتل الطالبيّين: ص ۹۰
- ↑ الإرشاد: ج ۱ ص ۳۵۴
- ↑ الطبقات الكبرى: ج ۳ ص ۲۰
- ↑ تهذيب الكمال: ج ۲۰ ص ۴۷۹ الرقم ۴۰۸۹
- ↑ تذكرة الخواصّ: ص ۵
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ج۳۷، ص۳۳۴؛ وسائلالشیعة، حر عاملی، ج۱۴، ص۶۰۰.
- ↑ الأمالي للصدوق: ص ۶۳۴ ح ۸۵۰ بحار الأنوار: ج ۳۸ ص ۱۰۶ ح ۳۴.
- ↑ برای نمونه بنگرید: مناقب ابن مردویه، ص ۶۲؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۲۵ق، ج۴۲، ص۳۰۳ و ۳۸۶
- ↑ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج38، ص: 224
- ↑ المستدرك على الصحيحين: ج ۳ ص ۶۶۶ ح ۶۴۶۳، السيرة النبويّة لابن هشام: ج ۱ ص ۲۶۲، تاريخ الطبري: ج ۲ ص ۳۱۳، الكامل في التاريخ: ج ۱ ص ۴۸۴، علل الشرائع: ص ۱۶۹ ح ۱، المناقب لابن شهر آشوب: ج ۲ ص ۱۷۹، إعلام الورى: ج ۱ ص ۱۰۵، روضة الواعظين: ص ۹۸
- ↑ نهج البلاغة: الخطبة ۱۹۲
- ↑ مرحوم علامه امینی متون احادیث و کلمات بسیاری از محدثان و مورخان اسلامی را پیرامون پیش قدم بودن علی علیه السلام در ایمان به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در جلد سوم الغدیر، صفحات 191 تا 213 (چاپ نجف) آورده است. بسیاری از محدثان و تاریخ نویسان نقل می کنند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روز دوشنبه به رسالت مبعوث شد و حضرت علی علیه السلام فردای آن روز ایمان آورد.
- ↑ تاريخ مدينة دمشق، ج42، ص41 و 42 و 43؛ ميزان الإعتدال، ج2، ص3 و 416؛ المعجم الكبير للطبراني، ج6، ص269.
- ↑ نک: تفسیر نمونه ج5، ص198
- ↑ شیخ مفید، الإرشاد، ترجمه رسولى محلاتى، ج1، ص43؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج19، ص60؛الأمالي (للطوسي)، النص، ص463
- ↑ الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج1، ص154
- ↑ الأئمة الإثنا عشر، ابن طولون ،ص:49 ؛الإصابة، ابن حجر العسقلاني ، ج4، ص464؛ تذكرة الخواص، سبط بن الجوزي، ص28
- ↑ مناقب أهل البيت(ع)،ابن المغازلي جلد1، صفحه429؛إحقاق الحق و إزهاق الباطل،التستري، القاضي نور الله، جلد30، صفحه220؛الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج1، ص: 79
- ↑ زندگانى دوازده امام عليهم السلام ،ج1،ص:197؛أعيان الشيعة، محسن الأمين ،ج1، ص384
- ↑ إعلام الورى، الطبرسي ،ج1، ص176؛ الإرشاد، المفيد ،ج1، ص:82
- ↑ سيره رسول خدا(ص)، جعفريان ،ص:516
- ↑ بحار الأنوار، المجلسي ،ج41،ص:84
- ↑ الإرشاد، المفيد ،ج1،ص:85 ؛ إعلام الورى، الطبرسي ،ج1،ص:178؛فرائد السمطين، الحموي الشافعي ،ج1،ص:258
- ↑ إعلام الورى، الطبرسي ،ج1،ص:378؛ فرائد السمطين، الحموي الشافعي ،ج1،ص:258
- ↑ سيره رسول خدا(ص)، جعفريان ،ص:559 ؛الإرشاد، المفيد ،ج1،ص:98
- ↑ فرائد السمطين، الحموي الشافعي ،ج1،ص:256؛ بحار الأنوار، المجلسي ،ج39،ص:1؛ إثبات الهداة، الحر العاملي ،ج3،ص:265
- ↑ إثبات الهداة، الحر العاملي ،ج1،ص:391؛ الإرشاد، المفيد ،ج1،ص:125
- ↑ إعلام الورى، الطبرسي،ج1، ص207؛ ينابيع المودة، القندوزي ،ج1، ص154؛ الإصابة، ابن حجر العسقلاني ،ج4،ص:466؛
- ↑ أعيان الشيعة، محسن الأمين ،ج1،ص:331؛ الإصابة، ابن حجر العسقلاني ،ج4،ص:466
- ↑ ينابيع المودة، القندوزي، ج2، ص386 ؛ مناقب أمير المؤمنين(ع)، الكوفي ، ج2، ص562؛ مدينة المعاجز، البحراني، ج1، ص175
- ↑ علامه امینی در الغدیر دهها منبع تاریخی برای این واقعه گزارش نموده است. رک: الغدیر، ج7، صص 10-14
- ↑ الإرشاد، المفيد ،ج1،ص140 ؛ إعلام الورى، الطبرسي ،ج1،ص386 ؛المناقب، ابن شهرآشوب ،ج3، ص143 ؛
- ↑ سوره شعراء، 214.
- ↑ تاريخ الطبري: ج ۲ ص۳۱۹ـ۳۲۱، تاريخ دمشق: ج ۴۲ ص ۴۸ ح ۸۳۸۱، تفسير الطبري: ج ۱۱ الجزء۱۹ ص ۱۲۱، شرح نهج البلاغة: ج ۱۳ ص ۲۱۰، شواهد التنزيل: ج ۱ ص ۴۸۶ ح ۵۱۴؛ الكامل في التاريخ: ج ۱ ص ۴۸۷، كنز العمّال: ج ۱۳ ص ۱۳۱ ح ۳۶۴۱۹ و ص ۱۱۴ ح ۳۶۳۷۱ ؛ مجمع البيان: ج ۷ ص ۳۲۲
- ↑ (سوره مائده، آیه 67)
- ↑ (آیه 3 سوره مائده)
- ↑ الکافی: 4/27/8
- ↑ صحیح بخاری، کتاب فضائل اصحاب النبی، باب 9 حدیث 3706؛ صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابه، باب 4، حدیث 2404، ص 1041؛ سنن ترمزی، کتاب المناقب، باب 21 حدیث 3731، ص981.
- ↑ سوره فرقان آیه 35
- ↑ سوره طه آیه 30
- ↑ سوره طه آیه 29
- ↑ سوره اعراف آیه 142
- ↑ سوره مریم آیه 53
- ↑ رک: حسن حکیم باشى، پژوهشهای قرآنی 1374، شماره 2، ویژه نامه اسباب نزول؛ فتح الله نجارزادگان، نشریه طلوع، 1381، شماره 1
- ↑ رک: مکارم شیرازی، آیات ولایت در قرآن، ۱۳۸۶ش، ص۱۱۶.
- ↑ تفسير فرات : ص 109 ح 110 عن سلمان الفارسي ، اليقين : ص 379 ح 134 عن جابر بن عبد اللّه الأنصاري
- ↑ رک: کتاب سقیفه، علامه سید مرتضی عسگری،
- ↑ نهج البلاغه، خطبه 3؛ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغة، مکتبه آیة الله المرعشی، ج۱، ص۱۵۱
- ↑ رجوع شود به کتاب دانشنامه روابط سیاسی حضرت علی علیه اسلام با خلفا نوشته علی لباف
- ↑ الارشاد، شیخ مفید، چاپ سنگی، ص 107
- ↑ الدر المنثور، ج 6، ص 317، الارشاد ص 106
- ↑ بحارالانوار، ج 40، ص 224
- ↑ المستدرك على الصحيحين: ج ۱ ص ۶۲۸ ح ۱۶۸۲، شعب الإيمان: ج ۳ ص ۴۵۱ ح ۴۰۴۰، تاريخ دمشق: ج ۴۲ ص ۴۰۵، الرياض النضرة: ج ۳ ص ۱۶۶ ؛ شرح الأخبار: ج ۲ ص ۳۱۷ ح ۶۵۲
- ↑ الكافي: ج ۷ ص ۴۲۴ ح ۶، تهذيب الأحكام: ج ۶ ص ۳۰۶ ح ۸۴۹ و ج ۱۰ ص ۵۰ ح ۱۸۶، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج ۴ ص ۳۶ ح ۵۰۲۵، خصائص الأئمّة عليهم السلام: ص ۸۵، الإيضاح: ص ۱۹۱ و ۱۹۲، تفسير العيّاشي: ج ۱ ص ۷۵ ح ۱۵۵، الفضائل لابن شاذان: ص ۹۵، شرح الأخبار: ج ۲ ص ۳۱۹ ح ۶۵۵، المسترشد: ص ۵۸۳ ح ۲۵۳، المناقب لابن شهر آشوب: ج ۲ ص ۳۱ ؛ الاستيعاب: ج ۳ ص ۲۰۶ الرقم ۱۸۷۵ وفيه «فكان عمر يقول. . . »، ذخائر العقبى: ص ۱۴۹
- ↑ نهج البلاغه عبده، خطبه 144؛ تاریخ طبری، ج 4، ص 238 تا 237 تاریخ کامل، ج 3، ص 3؛ تاریخ ابن کثیر، ج 7، ص 107؛ بحارالانوار، ج 9، ص 501، ط کمپانی
- ↑ ثمرة الاوراق، در حاشیه ی المستطرف، نگارش تقی الدین حموی، ج 2، ص 15، ط مصر، 1368 ه. ق
- ↑ المستدرك على الصحيحين: ج ۳ ص ۱۵ ح ۴۲۸۷، التاريخ الكبير: ج ۱ ص ۹، تاريخ الطبري: ج ۴ ص ۳۹، تاريخ المدينة: ج ۲ ص ۷۵۸ ؛ الإقبال: ج ۳ ص ۲۲، المناقب لابن شهر آشوب: ج ۲ ص ۱۴۴ كلّها نحوه وراجع التنبيه والإشراف: ص ۲۵۲.
- ↑ عمر درباره زمين هاى حاصلخيز كوفه با اصحاب پيامبر مشورت كرد. برخى به او گفتند: آنها را ميان ما قسمت كن. سپس با على عليه السلام مشورت كرد. او فرمود: «اگر امروز آنها را تقسيم كنى، براى افرادى كه پس از ما مى آيند، چيزى نمى ماند. آنها را به دست آنان وا گذار تا روى آن كار كنند و [در اين صورت است كه] خراج آنها، هم براى ما مى شود و هم براى آيندگان ما». عمر گفت: خدا تو را موفّق بدارد! اين نظر، درست است. (تاريخ اليعقوبي: ج ۲ ص ۱۵۱ وراجع فتوح البلدان: ص ۳۷۱ والأموال: ص ۶۴ ح ۱۵۱ و ص ۶۵ ح ۱۵۳. )
- ↑ تاریخ الامم و الملوک، ج ۳، ص ۲۹۶؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۱۸۸.
- ↑ انساب الاشراف، ج5، ص 111-112
- ↑ نهج البلاغه، سید رضی/ترجمه حسین انصاریان، خطبه شماره 3
- ↑ تاريخ دمشق: ۴۲ / ۴۳۷، تذكرة الخواصّ: ۵۶
- ↑ تاریخ الطبری، ج 4، ص 429؛ نک: انساب الاشراف، ج 2، ص 219
- ↑ الكامل فى التاريخ: ۲ / ۳۰۲، تاريخ الطبرى: ۴ / ۴۲۸، نهاية الأرب: ۲۰ / ۱۰
- ↑ رج: سیاست نامه امام علی (علیه السلام)/محمد محمدی ری شهری، انتشارات سازمان چاپ و نشر
- ↑ نهج البلاغة، نامه ۵۳؛ تحف العقول، ۱۴۳ و ۱۴۷؛ دعائم الإسلام: ۱ / ۳۶۷
- ↑ نهج البلاغة: نامه ۵۳
- ↑ غرر الحكم: ۶۵۶۲، عيون الحكم والمواعظ: ۳۵۷ / ۶۰۴۴
- ↑ قرب الإسناد: ۱۳۸ / ۴۸۹، بحار الأنوار: ۱۰۰ / ۳۳ / ۱۰
- ↑ وسائل الشيعة: ۱۳ / ۱۹۵ / ۱۰، بحار الأنوار: ۹۳ / ۴۶ و ۴۷
- ↑ الكافى: ۵ / ۱۴۹ / ۹، من لا يحضره الفقيه: ۳ / ۱۹۳ / ۳۷۲۳، الخصال: ۶۲۱ / ۱۰
- ↑ المواعظ العدديّة: ۵۵
- ↑ نهج البلاغة: نامه 67
- ↑ رج: سیاست نامه امام علی (علیه اسلام)، محمد محمدی ری شهری، انتشارات سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
- ↑ تاریخ طبری، ج 3، ص 172
- ↑ سمط النجوم العوالی، ج2، ص 440.
- ↑ طبرسی، إعلام الورى، ج1، ص309
- ↑ طبرسی، إعلام الورى، ج1، ص309
- ↑ غایة المرام، باب 360 - 361
- ↑ کنوز الحقایق، ص37؛ ذخائر العقبی، ص68
- ↑ مستدرک صحیحین، جلد 3 ص 126
- ↑ فیض القدیر، جلد 2، ص 223. مناقب ابن مغازلی، ص 49
- ↑ تاریخ بغداد، جلد 4، ص 194
- ↑ مناقب ابن مغازلی، ص 83. جامع الصغیر، سیوطی، جلد 1، ص 37
- ↑ لسان المیزان، ج5، ص399؛ مناقب ابن مغازلی، ص 48
- ↑ کنز العمال، جلد 6، ص 408
- ↑ مناقب ابن مغازلی، ص 37. کفایة الطالب، ص 194
- ↑ سوره احزاب آیه 33
- ↑ سوره رعد، آیه 13
- ↑ سوره صافات، آیه 24
- ↑ شواهد التنزیل، جلد 1، ص 107. صواعق المحرقه، ص 89
- ↑ سوره آل عمران، آیه 103
- ↑ کفایة الخصام، ص 343
- ↑ سوره تكاثر، آیه 8
- ↑ غایة المرام، باب 48. شواهد التنزیل، جلد 2، ص 368
- ↑ سوره بقره، آیه 274.
- ↑ کشف الغمه، ص 93، ینابیع المودة، ص 92، مناقب ابن مغازلی، ص 280:
- ↑ أصحاب أمير المؤمنين عليه السلام و الرواة عنه ،ج1،ص:153
- ↑ مناقب، ابن شهر آشوب، ج3، ص52
- ↑ کنز العمال، ج15، ص94
- ↑ المستدرک، ج3، ص107
- ↑ مسند احمد، ج 2 ص
- ↑ تذكرة الخواص، سبط بن الجوزي، ص166
منابع
- دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن و حديث، محمد محمدی ری شهری، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، قم، 1386.
- الصحیح من سیرة الامام علی (علیه السلام)، علامه جعفر مرتضی عاملی، موسسه فرهنگی ولاء منتظر (عج)، 1388.
- امامت و سياست (تاريخ خلفاء)، ابن قتيبة دينوري (276)، ترجمه سيد ناصر طباطبايى، تهران، ققنوس، 1380ش.
- تاريخ اليعقوبى، احمد بن أبى يعقوب بن جعفر بن وهب واضح الكاتب العباسى المعروف باليعقوبى (م بعد 292)، بيروت، دار صادر، بى تا.
- الكامل في التاريخ، عز الدين أبو الحسن على بن ابى الكرم المعروف بابن الأثير (م 630)، بيروت، دار صادر - دار بيروت، 1385/1965.
- تاریخ سیاسی اسلام ج 2 (تاریخ خلفا)، رسول جعفریان، انتشارات دلیل ما، 1392.
- سیاست نامه امام علی (علیه السلام)، محمد محمدی ری شهری، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، قم، 1381.
چهارده معصوم علیهم السلام |
↓ اسامی ↓ |
حضرت محمد صلی الله علیه و آله • حضرت فاطمه سلام الله علیها امام علی علیه السلام • امام حسن علیه السلام • امام حسین علیه السلام • امام سجاد علیه السلام • امام باقر علیه السلام • امام صادق علیه السلام • امام کاظم علیه السلام • امام رضا علیه السلام • امام جواد علیه السلام • امام هادی علیه السلام • امام حسن عسکری علیه السلام • امام زمان عجل الله تعالی فرجه |
↓ مفاهیم وابسته ↓ |
اهل البیت علیهم السلام • عصمت • پنج تن • عترت • سادات • اهل الذکر • اکمال دین • اولی الأمر |
↓ آیات و احادیث مرتبط ↓ |
آیه تطهیر • آیه امامت • آیه اکمال • حدیث ثقلین • حدیث سفینه • حدیث یوم الدار • حدیث طیر مشوی |
پیوندها