غافر الذنب (اسم الله): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۴ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
اسم هشتاد و ششم: '''غافر الذنب'''
+
اسم '''«غافر الذنب»''' در [[قرآن]] یک بار آمده، و همراه با اسمهاى دیگر وصف [[خدا]] قرار گرفته است، چنانکه مى‌فرماید: {{متن قرآن|«...تَنْزِیلُ الکتابِ مِنَ اللّهِ العَزیز العَلیم * غافِر الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوبِ شَدیدِ العِقابِ ذِى الطَولِ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ إِلیهِ المَصیر»}}([[سوره غافر|غافر]]/۲ـ۳) «کتاب نازل شده از جانب خداى قدرتمند و دانا، آمرزنده گناه، پذیرنده توبه، سخت عقوبت، صاحب مکنت، خدایى جز او نیست بازگشت به سوى خدا است».
  
اين اسم در قرآن يك بار آمده، و همراه با اسمهاى ديگر وصف خدا قرار گرفته است، چنان كه مى فرمايد:
+
«غافر» به صورت جمع همراه با کلمه «خیر» یک بار در قرآن آمده است، و آن هم وصف خدا قرار گرفته است چنانکه مى فرماید: {{متن قرآن|«...فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَأَنْتَ خَیرُالغافِرینَ»}}([[سوره اعراف|اعراف]]/۱۵۵): «ما را ببخش وبر ما رحم کن تو بهترین آمرزندگانى».
  
{{متن قرآن|«...تَنْزِيلُ الكِتابِ مِنَ اللّهِ العَزيز العَليم*غافِر الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوبِ شَديدِ العِقابِ ذِى الطَولِ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ إِليهِ المَصير»}}.(غافر/2ـ3)
+
«غافر» از ماده «غفر» که به معنى سَتْر است، سه اسم براى خدا در قرآن مشتق شده است:
  
«كتاب نازل شده از جانب خداى قدرتمند و دانا، آمرزنده گناه، پذيرنده توبه، سخت عقوبت، صاحب مكنت، خدايى جز او نيست بازگشت به سوى خدا است».
+
* غافر: {{متن قرآن|«غافر الذَّنب...»}}([[سوره غافر|غافر]]/۳): «بخشنده گناه».
  
«غافر» به صورت جمع همراه با كلمه «خير» يك بار در قرآن آمده است آن هم وصف خدا قرار گرفته است چنانكه مى فرمايد:{{متن قرآن|«...فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَأَنْتَ خَيْرُالغافِرينَ»}}(اعراف/155)«ما را ببخش وبر ما رحم كن تو بهترين آمرزندگانى».
+
* [[غفور (اسم الله)|غفور]]: {{متن قرآن|«...رَبّک الغَفُورُ ذُو الرَّحمَة...»}}([[سوره کهف|کهف]]/۵۸): «پروردگار تو بخشنده و صاحب رحمت است».
  
از ماده «غفر» كه به معنى سَتْر است، سه اسم براى خدا در قرآن مشتق شده است:
+
* [[غفار (اسم الله)|غفّار]]: {{متن قرآن|«وَ إِنِّى لَغَفّار لِمَنْ تابَ...»}}([[سوره طه|طه]]/۸۲): «و من کسى را که توبه کند مى آمرزم».
  
1. غافر: {{متن قرآن|«غافر الذَّنب...»}}(غافر/3):«بخشنده گناه».
+
و شگفت این است که براى انسان گنهکار نیز سه اسم معادل اسم غفّار، از ماده «ظلم» یا معادل آن به کار رفته است:
  
2. غفور: {{متن قرآن|«...رَبّكَ الغَفُورُ ذُو الرَّحمَة...»}}(كهف/58): «پروردگار تو بخشنده و صاحب رحمت است».
+
* ظالم: {{متن قرآن|«... فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ...»}}([[سوره فاطر|فاطر]]/۳۲): «برخى از آنان بر خویش ستمگرند».
  
3. غفّار:{{متن قرآن|«وَ إِنِّى لَغَفّار لِمَنْ تابَ...»}}(طه/82):«و من كسى را كه توبه كند مى آمرزم».
+
* ظَلُوم: {{متن قرآن|«...إِنَّهُ کان ظَلُوماً جَهُولاً»}}([[سوره احزاب|احزاب]]/۷۲): «او ستم پیشه و نادان است».
  
و شگفت اين است كه براى انسان گنهكار سه اسم معادل اسم غفار، از ماده ظلم يا معادل آن به كار رفته است:
+
* ظلّام: {{متن قرآن|«...یا عِبادِىَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهمْ لاتَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ...»}}([[سوره زمر|زمر]]/۵۳): «اى بندگان من که در حق خود اسراف کرده اید از رحمت خدا مأیوس نباشید»، و اسراف بر [[نفس]] در حقیقت عبارت دیگرى از «ظلام» است.
  
1. ظالم:{{متن قرآن|«... فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ...»}}(فاطر/32): «برخى از آنان بر خويش ستمگرند».
+
با توجه به سه اسمى که خدا و انسان در قرآن دارند مى توان چنین گفت: خدا مى خواهد برساند که بنده من، تو در اثر [[گناه]] سه اسم دارى، و من هم از آن جهت که مبدء رحمت و مغفرت هستم سه اسم دارم: اگر تو ظالمى من غافرم. اگر تو ظلومى من غفورم. و اگر تو ظلاّمى من غفّارم.<ref>فخر رازى، لوامع البینات، ص ۲۱۲.</ref>
 
 
2. ظَلُوم: {{متن قرآن|«...إِنَّهُ كان ظَلُوماً جَهُولاً»}}(احزاب/72): «او ستم پيشه و نادان است».
 
 
 
3. ظلاّم:{{متن قرآن|«...يا عِبادِىَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهمْ لاتَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ...»}}(زمر/53):«اى بندگان من كه در حق خود اسراف كرده ايد از رحمت خدا مأيوس نباشيد»،و اسراف بر نفس در حقيقت عبارت ديگرى از «ظلام» است.
 
 
 
با توجه به سه اسمى كه خدا و انسان در قرآن دارند مى توان چنين گفت: خدا مى خواهد برساند كه بنده من، تو در اثر گناه سه اسم دارى، و من هم از آن جهت كه مبدء رحمت و مغفرت هستم سه اسم دارم:
 
 
 
اگر تو ظالمى من غافرم.
 
 
 
اگر تو ظلومى من غفورم.
 
 
 
و اگر تو ظلاّمى من غفّارم.(1)
 
 
 
درگذشته در معناى «غفر» سخن گفتيم ويادآور شديم كه معنى لغوى آن ستر و پوشاندن است. تو گويى خدا گناهان بنده را مى پوشاند.و ا گر هم به كلاهخُود «مِغْفَر» مى گويند چون سر را پوشانده و از آسيب حفظ مى كند.
 
 
 
وتفاوت «غفور» با «عفو» به هنگام بحث از اسم «عفو» بيان گرديد.
 
1 . رازى، لوامع البينات، ص 212.
 
<ref> [http://shia.ir/fa/persian/book?bookID=167&page=12#id301_p301  منشور جاوید، جعفر سبحانی، صفحه۳۰۱ و ۳۰۲،  پایگاه اطلاع رسانی آیت الله سبحانی] </ref>
 
 
 
 
 
== منبع ==
 
 
 
<references/>
 
  
 +
در گذشته در معناى «غفر» سخن گفتیم و یادآور شدیم که معنى لغوى آن ستر و پوشاندن است. تو گویى خدا گناهان بنده را مى پوشاند. و اگر هم به کلاهخُود «مِغْفَر» مى گویند، چون سر را پوشانده و از آسیب حفظ مى کند. و تفاوت «[[غفور (اسم الله)|غفور]]» با «[[عفوّ (اسم الله)|عَفُوّ]]» به هنگام بحث از اسم «عَفُوّ» بیان گردید.
 +
==پانویس==
 +
<references />
 +
== منابع ==
 +
* [https://tohid.ir/fa/index/book?bookID=167&page=12#id301_p301 منشور جاوید، جعفر سبحانی، صفحه ۳۰۱-۳۰۲، پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله سبحانی].
 
{{اسماء الله}}
 
{{اسماء الله}}
 
+
{{قرآن}}
 
[[رده:اسماء و صفات الهی]]
 
[[رده:اسماء و صفات الهی]]
 
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
[[رده:واژگان قرآنی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ اکتبر ۲۰۲۵، ساعت ۰۹:۳۶

اسم «غافر الذنب» در قرآن یک بار آمده، و همراه با اسمهاى دیگر وصف خدا قرار گرفته است، چنانکه مى‌فرماید: «...تَنْزِیلُ الکتابِ مِنَ اللّهِ العَزیز العَلیم * غافِر الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوبِ شَدیدِ العِقابِ ذِى الطَولِ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ إِلیهِ المَصیر»(غافر/۲ـ۳) «کتاب نازل شده از جانب خداى قدرتمند و دانا، آمرزنده گناه، پذیرنده توبه، سخت عقوبت، صاحب مکنت، خدایى جز او نیست بازگشت به سوى خدا است».

«غافر» به صورت جمع همراه با کلمه «خیر» یک بار در قرآن آمده است، و آن هم وصف خدا قرار گرفته است چنانکه مى فرماید: «...فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَأَنْتَ خَیرُالغافِرینَ»(اعراف/۱۵۵): «ما را ببخش وبر ما رحم کن تو بهترین آمرزندگانى».

«غافر» از ماده «غفر» که به معنى سَتْر است، سه اسم براى خدا در قرآن مشتق شده است:

  • غافر: «غافر الذَّنب...»(غافر/۳): «بخشنده گناه».
  • غفور: «...رَبّک الغَفُورُ ذُو الرَّحمَة...»(کهف/۵۸): «پروردگار تو بخشنده و صاحب رحمت است».
  • غفّار: «وَ إِنِّى لَغَفّار لِمَنْ تابَ...»(طه/۸۲): «و من کسى را که توبه کند مى آمرزم».

و شگفت این است که براى انسان گنهکار نیز سه اسم معادل اسم غفّار، از ماده «ظلم» یا معادل آن به کار رفته است:

  • ظالم: «... فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ...»(فاطر/۳۲): «برخى از آنان بر خویش ستمگرند».
  • ظَلُوم: «...إِنَّهُ کان ظَلُوماً جَهُولاً»(احزاب/۷۲): «او ستم پیشه و نادان است».
  • ظلّام: «...یا عِبادِىَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهمْ لاتَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ...»(زمر/۵۳): «اى بندگان من که در حق خود اسراف کرده اید از رحمت خدا مأیوس نباشید»، و اسراف بر نفس در حقیقت عبارت دیگرى از «ظلام» است.

با توجه به سه اسمى که خدا و انسان در قرآن دارند مى توان چنین گفت: خدا مى خواهد برساند که بنده من، تو در اثر گناه سه اسم دارى، و من هم از آن جهت که مبدء رحمت و مغفرت هستم سه اسم دارم: اگر تو ظالمى من غافرم. اگر تو ظلومى من غفورم. و اگر تو ظلاّمى من غفّارم.[۱]

در گذشته در معناى «غفر» سخن گفتیم و یادآور شدیم که معنى لغوى آن ستر و پوشاندن است. تو گویى خدا گناهان بنده را مى پوشاند. و اگر هم به کلاهخُود «مِغْفَر» مى گویند، چون سر را پوشانده و از آسیب حفظ مى کند. و تفاوت «غفور» با «عَفُوّ» به هنگام بحث از اسم «عَفُوّ» بیان گردید.

پانویس

  1. فخر رازى، لوامع البینات، ص ۲۱۲.

منابع

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.


قرآن
متن و ترجمه قرآن
اوصاف قرآن (اسامی و صفات قرآن، اعجاز قرآن، عدم تحریف در قرآن)
اجزاء قرآن آیه، سوره، جزء، حزب، حروف مقطعه
ترجمه و تفسیر قرآن تاریخ تفسیر، روشهای تفسیری قرآن، سیاق آیات، اسرائیلیات، تاویل، فهرست تفاسیر شیعه، فهرست تفاسیر اهل سنت، ترجمه های قرآن
علوم قرآنی تاریخ قرآن: نزول قرآن، جمع قرآن، شان نزول، کاتبان وحی، قراء سبعه
دلالت الفاظ قرآن: عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید، محکم و متشابه، مفهوم و منطوق، نص و ظاهر، ناسخ و منسوخ
تلاوت قرآن تجوید، آداب قرائت قرآن، تدبر در قرآن
رده ها: سوره های قرآن * آیات قرآن * واژگان قرآنی * شخصیت های قرآنی * قصه های قرآنی * علوم قرآنی * معارف قرآن
مسابقه از خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه