قهّار (اسم الله): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (مهدی موسوی صفحهٔ قهّار را به قهّار (اسم الله) منتقل کرد)
 
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{مدخل دائرة المعارف|[[فرهنگ قرآن]]}}
+
لفظ '''«قَهّار»''' در قرآن در شش مورد آمده و در همه موارد وصف خدا قرار گرفته، و پيوسته با اسم «الواحد» همراه مى باشد. چنانكه مى فرمايد:
  
اين اسم و صفت الهى صيغه مبالغه به معناى غلبه و برترى يافتن و خوار ساختن آمده است. اين وصف در [[قرآن]] 6 بار آمده و در هر 6 مورد به عنوان وصف «الواحد» آمده است:<ref>شرح اسماء اللّه الحسنى، رازى، ص 230؛ اسما و صفات الهى فقط در قرآن، ج 2، ص 1106-1110. </ref>
+
*{{متن قرآن|«...ءَأَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللّه الواحِد القَهّار»}}؛ ([[سوره يوسف]]/۳۹) «آيا خدايان پراكنده خوب است يا خداى يگانه غالب».
  
* {{متن قرآن|«يصحِبَىِ السِّجنِ ءَاَربابٌ مُتَفَرِّقونَ خَيرٌ اَمِ اللّهُ الوحِدُ القَهّار»}}. ([[سوره يوسف]](12)/ 39)
+
*{{متن قرآن|«...قُلِ اللّهُ خالِقُ كُلِّ شَىء وَ هُوَ الواحِدُ القَهّار»}}؛ ([[سوره رعد]]/۱۶) «بگو خدا آفريدگار همه چيز است و او است يگانه و غالب».
  
و نيز در این آیات =>
+
*{{متن قرآن|«...وَ بَرَزُوا للّه الواحد القَهّار»}}؛ ([[سوره ابراهيم]]/۴۸) «آنها در پيشگاه خداوند يكتاى قهار آشكار مى شوند».
  
{| class="wikitable" style="margin: 3em auto 1em auto"
+
*{{متن قرآن|«قُلْ إِنَّمَا أَنَا مُنْذِرٌ ۖ وَمَا مِنْ إِلَٰهٍ إِلَّا اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ»}}؛ ([[سوره ص]]/۶۵) بگو: من فقط بیم دهنده ام، و هیچ معبودی جز خدای یگانه قهّار نیست.  
! شماره || نام سوره || آیات
 
|-
 
|1||[[سوره رعد]](13)||آیه 16.
 
|-
 
|2||[[سوره ابراهیم]](14)||آیه 48.
 
|-
 
|3||[[سوره ص]](38)||آیه 65.
 
|-
 
|4||[[سوره زمر]](39)||آیه 4.
 
|-
 
|5||[[سوره غافر]](40)||آیه 16.
 
|}
 
  
و «'''قاهر'''» نيز دو بار در قرآن آمده است:
+
*{{متن قرآن|«لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَدًا لَاصْطَفَىٰ مِمَّا يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ ۚ سُبْحَانَهُ ۖ هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ»}}؛ ([[سوره زمر]]/۴) اگر [بر فرض محال] خدا می خواست برای خود فرزندی بگیرد، همانا از میان آفریده هایش آنچه را خودش می خواست برمی گزید [نه اینکه شما برای او انتخاب کنید]؛ منزّه است او [از آنکه برای او فرزندی باشد] اوست خدای یگانه و قهّار.
  
* {{متن قرآن|«وهُوَ القاهِرُ فَوقَ عِبادِهِ...»}}. ([[سوره انعام]](6)/ 18)
+
*{{متن قرآن|«يَوْمَ هُمْ بَارِزُونَ ۖ لَا يَخْفَىٰ عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَيْءٌ ۚ لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ۖ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ»}}؛ ([[سوره غافر]]/۱۶) روزی که همه آنان آشکار می شوند، [و] چیزی از آنان بر خدا پوشیده نمی ماند. [و ندا آید:] امروز فرمانروایی ویژه کیست؟ ویژه خدای یکتای قهّار است.
* {{متن قرآن|«وهُوَ القاهِرُ فَوقَ عِبادِهِ...»}}. ([[سوره انعام]](6)/ 61)
 
  
==پانویس==
+
اين اسم و صفت الهى (قَهّار) صيغه مبالغه به معناى غلبه و برترى يافتن و خوار ساختن آمده است.<ref>شرح اسماء اللّه الحسنى، رازى، ص ۲۳۰؛ اسما و صفات الهى فقط در قرآن، ج ۲، ص ۱۱۰۶-۱۱۱۰. </ref>
{{پانویس}}
+
 
 +
اسم «[[قاهر (اسم الله)|القاهر]]» نیز که در [[قرآن]] آمده، وصف [[خدا]] قرار گرفته است، چنان كه مى فرمايد: {{متن قرآن|«وَ هُوَ القاهِرُ فَوقَ عِبادِهِ وَ هُوَ الحَكِيمُ الخَبيرُ»}}؛ ([[سوره انعام]]/۱۸) «او است غالب و بالاى (برتر از) بندگانش و او است فرزانه و آگاه».
 +
 
 +
[[ابن فارس]] در باره معنى «قهر» -كه قاهر و '''قهّار''' از آن گرفته شده است- مى گويد، اين كلمه بر پيروزى و برترى دلالت مى كند. و قاهر به معنى غالب است.
 +
 
 +
[[راغب اصفهانی]] مى گويد: «قهر» به معنى غلبه و ذليل كردن طرف مقابل است، چنان كه مى فرمايد: {{متن قرآن|«فَأَمَّا اليَتِيمَ فَلا تَقْهَر»}}؛ ([[سوره ضحى]]/۹) «امّا يتيم را ذليل مكن».
 +
 
 +
ولى ظاهر اين است كه «ذلّت» معنى مستقيم «قهر» نيست، بلكه از لوازم آن مى باشد، زيرا لازمه غلبه بر كسى ذليل و سركوب كردن او است كه ملازم با ذلت است.
 +
 
 +
[[شیخ صدوق]] مى گويد: قدير و قاهر دو معنى نزديك به هم دارند، و آن اين كه اشياء در مقابل آن دو سرپيچى نمى كنند، و پذيراى اراده او مى شوند.<ref>شیخ صدوق، التوحيد، ص۱۹۸.</ref>
 +
 
 +
[[علامه طباطبايى]] مى گويد: قهر نوعى از غلبه است و آن اين كه چيزى بر چيزى پيروز گردد و او را به پيروى از اثر خود مجبور سازد، اثرى كه با طبع او سازگار نيست، مانند غلبه آب بر آتش كه آن را خاموش مى سازد. اسم «قاهر» همان گونه كه بر ديگران صدق مى كند، بر [[خدا]] نيز صدق مى كند، ولى با اين تفاوت كه در غير خدا قاهر و مقهور از نظر وجودى در رتبه واحدى قرار دارند. مثلاً آب و آتش هر دو موجود طبيعى است، در حالى كه قاهريت خدا بر جهان يا بر بندگان از اين مقوله نيست، قاهريت او معلول برترى و احاطه او است، درست است که خدا بربندگانش غالب است، لكن چون از نظر وجودى برتر است، از اين جهت در قرآن لفظ قاهر با جمله «فوقَ عِبادِهِ» همراه مى باشد، و عنايت دارد كه اين مطلب را با بكار بردن كلمه «فوق عِباده» بيان كند تا برساند نه تنها خدا قاهر بر بندگان است، بلكه در درجه بالا و برتر از آنها قرار دارد.<ref>علامه طباطبايى، تفسیر الميزان، ج۷، ص۳۳-۳۴.</ref>
 +
 
 +
شگفت اين جا است كه برخى از [[حنبلی|حنابله]] از جمله {{متن قرآن|«فَوقَ عِبادِهِ»}} استنباط مى كنند كه خدا در جهتى فوق بندگان قرار گرفته است، در حالى كه اين جمله براى بيان علت قاهريت است، و ناگفته پيدا است که علت قاهريت خدا به خاطر برترى حسى نيست، -مثلاً او در افق بالاتر قرار گيرد-، بلكه به خاطر برترى وجودى است و [[آيه]] مورد بحث، نظير دو آيه ياد شده در زير است:
 +
 
 +
*{{متن قرآن|«...وَ جاعِلُ الّذينَ اتَّبَعُوكَ فَوقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلى يَومِ القِيامَةِ...»}}؛ ([[سوره آل عمران]]/۵۵) «كسانى را كه از تو پيروى كرده اند تا روز قيامت فوق كسانى قرار مى دهيم كه كفر ورزيده اند». مسلّماً فوق در اين جا، فوق حسى نيست، بلكه فوق معنوى است.
 +
 
 +
*{{متن قرآن|«...سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُمْ وَ نَسْتَحْیى نِساءَهُمْ وَ إِنّا فَوقَهُمْ قاهِرُونَ»}}؛ ([[سوره اعراف]]/۱۲۷) «فرزندانشان را خواهيم كشت، زنانشان را اسير خواهيم كرد، و ما برتر از آنان و غالبيم».
  
==منابع==
+
گاهى گفته مى شود: «[[قهّار]]» مبالغه قاهر است، و علاوه بر اين تفاوت جوهرى، توصيف خدا به «قهّار» به اعتبار ذات است، در حالى كه توصيف او به «قاهر» به اعتبار فعل است.<ref>سيد حسين همدانى، شرح اسماء الحسنى، ص۸۶.</ref>
فرهنگ قرآن، جلد 23، ص 564.
 
  
 +
و امّا نمايش اسم «قاهر» یا «قهّار» در زندگى ما اين است كه بر دشمنان خود قاهر و پيروز شويم، و بدترين دشمنها [[نفس اماره]] است، آنگاه كه بر [[شهوت رانی|شهوت]] و [[خشم]] غلبه كرديم بر دشمن خود پيروز شده ايم.
 +
==پانویس==
 +
<references/>
 +
== منابع ==
 +
*منشور جاوید، جعفر سبحانی، ج ۲ ص ۳۲۱-۳۲۴، [https://tohid.ir/fa/index/book?bookID=167&page=13#id321_p321 پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله سبحانی].
 +
*[[فرهنگ قرآن]]، اکبر هاشمی رفسنجانی، ج ۲۳، ص ۵۶۴.
 
{{اسماء الله}}
 
{{اسماء الله}}
 
+
{{قرآن}}
[[رده:اسماء و صفات الهی]]
+
[[رده:واژگان قرآنی]][[رده:اسماء و صفات الهی]]
[[رده:واژگان قرآنی]]
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۶:۵۹

لفظ «قَهّار» در قرآن در شش مورد آمده و در همه موارد وصف خدا قرار گرفته، و پيوسته با اسم «الواحد» همراه مى باشد. چنانكه مى فرمايد:

  • «...ءَأَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللّه الواحِد القَهّار»؛ (سوره يوسف/۳۹) «آيا خدايان پراكنده خوب است يا خداى يگانه غالب».
  • «...قُلِ اللّهُ خالِقُ كُلِّ شَىء وَ هُوَ الواحِدُ القَهّار»؛ (سوره رعد/۱۶) «بگو خدا آفريدگار همه چيز است و او است يگانه و غالب».
  • «...وَ بَرَزُوا للّه الواحد القَهّار»؛ (سوره ابراهيم/۴۸) «آنها در پيشگاه خداوند يكتاى قهار آشكار مى شوند».
  • «قُلْ إِنَّمَا أَنَا مُنْذِرٌ ۖ وَمَا مِنْ إِلَٰهٍ إِلَّا اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ»؛ (سوره ص/۶۵) بگو: من فقط بیم دهنده ام، و هیچ معبودی جز خدای یگانه قهّار نیست.
  • «لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَدًا لَاصْطَفَىٰ مِمَّا يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ ۚ سُبْحَانَهُ ۖ هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ»؛ (سوره زمر/۴) اگر [بر فرض محال] خدا می خواست برای خود فرزندی بگیرد، همانا از میان آفریده هایش آنچه را خودش می خواست برمی گزید [نه اینکه شما برای او انتخاب کنید]؛ منزّه است او [از آنکه برای او فرزندی باشد] اوست خدای یگانه و قهّار.
  • «يَوْمَ هُمْ بَارِزُونَ ۖ لَا يَخْفَىٰ عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَيْءٌ ۚ لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ۖ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ»؛ (سوره غافر/۱۶) روزی که همه آنان آشکار می شوند، [و] چیزی از آنان بر خدا پوشیده نمی ماند. [و ندا آید:] امروز فرمانروایی ویژه کیست؟ ویژه خدای یکتای قهّار است.

اين اسم و صفت الهى (قَهّار) صيغه مبالغه به معناى غلبه و برترى يافتن و خوار ساختن آمده است.[۱]

اسم «القاهر» نیز که در قرآن آمده، وصف خدا قرار گرفته است، چنان كه مى فرمايد: «وَ هُوَ القاهِرُ فَوقَ عِبادِهِ وَ هُوَ الحَكِيمُ الخَبيرُ»؛ (سوره انعام/۱۸) «او است غالب و بالاى (برتر از) بندگانش و او است فرزانه و آگاه».

ابن فارس در باره معنى «قهر» -كه قاهر و قهّار از آن گرفته شده است- مى گويد، اين كلمه بر پيروزى و برترى دلالت مى كند. و قاهر به معنى غالب است.

راغب اصفهانی مى گويد: «قهر» به معنى غلبه و ذليل كردن طرف مقابل است، چنان كه مى فرمايد: «فَأَمَّا اليَتِيمَ فَلا تَقْهَر»؛ (سوره ضحى/۹) «امّا يتيم را ذليل مكن».

ولى ظاهر اين است كه «ذلّت» معنى مستقيم «قهر» نيست، بلكه از لوازم آن مى باشد، زيرا لازمه غلبه بر كسى ذليل و سركوب كردن او است كه ملازم با ذلت است.

شیخ صدوق مى گويد: قدير و قاهر دو معنى نزديك به هم دارند، و آن اين كه اشياء در مقابل آن دو سرپيچى نمى كنند، و پذيراى اراده او مى شوند.[۲]

علامه طباطبايى مى گويد: قهر نوعى از غلبه است و آن اين كه چيزى بر چيزى پيروز گردد و او را به پيروى از اثر خود مجبور سازد، اثرى كه با طبع او سازگار نيست، مانند غلبه آب بر آتش كه آن را خاموش مى سازد. اسم «قاهر» همان گونه كه بر ديگران صدق مى كند، بر خدا نيز صدق مى كند، ولى با اين تفاوت كه در غير خدا قاهر و مقهور از نظر وجودى در رتبه واحدى قرار دارند. مثلاً آب و آتش هر دو موجود طبيعى است، در حالى كه قاهريت خدا بر جهان يا بر بندگان از اين مقوله نيست، قاهريت او معلول برترى و احاطه او است، درست است که خدا بربندگانش غالب است، لكن چون از نظر وجودى برتر است، از اين جهت در قرآن لفظ قاهر با جمله «فوقَ عِبادِهِ» همراه مى باشد، و عنايت دارد كه اين مطلب را با بكار بردن كلمه «فوق عِباده» بيان كند تا برساند نه تنها خدا قاهر بر بندگان است، بلكه در درجه بالا و برتر از آنها قرار دارد.[۳]

شگفت اين جا است كه برخى از حنابله از جمله «فَوقَ عِبادِهِ» استنباط مى كنند كه خدا در جهتى فوق بندگان قرار گرفته است، در حالى كه اين جمله براى بيان علت قاهريت است، و ناگفته پيدا است که علت قاهريت خدا به خاطر برترى حسى نيست، -مثلاً او در افق بالاتر قرار گيرد-، بلكه به خاطر برترى وجودى است و آيه مورد بحث، نظير دو آيه ياد شده در زير است:

  • «...وَ جاعِلُ الّذينَ اتَّبَعُوكَ فَوقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلى يَومِ القِيامَةِ...»؛ (سوره آل عمران/۵۵) «كسانى را كه از تو پيروى كرده اند تا روز قيامت فوق كسانى قرار مى دهيم كه كفر ورزيده اند». مسلّماً فوق در اين جا، فوق حسى نيست، بلكه فوق معنوى است.
  • «...سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُمْ وَ نَسْتَحْیى نِساءَهُمْ وَ إِنّا فَوقَهُمْ قاهِرُونَ»؛ (سوره اعراف/۱۲۷) «فرزندانشان را خواهيم كشت، زنانشان را اسير خواهيم كرد، و ما برتر از آنان و غالبيم».

گاهى گفته مى شود: «قهّار» مبالغه قاهر است، و علاوه بر اين تفاوت جوهرى، توصيف خدا به «قهّار» به اعتبار ذات است، در حالى كه توصيف او به «قاهر» به اعتبار فعل است.[۴]

و امّا نمايش اسم «قاهر» یا «قهّار» در زندگى ما اين است كه بر دشمنان خود قاهر و پيروز شويم، و بدترين دشمنها نفس اماره است، آنگاه كه بر شهوت و خشم غلبه كرديم بر دشمن خود پيروز شده ايم.

پانویس

  1. شرح اسماء اللّه الحسنى، رازى، ص ۲۳۰؛ اسما و صفات الهى فقط در قرآن، ج ۲، ص ۱۱۰۶-۱۱۱۰.
  2. شیخ صدوق، التوحيد، ص۱۹۸.
  3. علامه طباطبايى، تفسیر الميزان، ج۷، ص۳۳-۳۴.
  4. سيد حسين همدانى، شرح اسماء الحسنى، ص۸۶.

منابع

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.


قرآن
متن و ترجمه قرآن
اوصاف قرآن (اسامی و صفات قرآن، اعجاز قرآن، عدم تحریف در قرآن)
اجزاء قرآن آیه، سوره، جزء، حزب، حروف مقطعه
ترجمه و تفسیر قرآن تاریخ تفسیر، روشهای تفسیری قرآن، سیاق آیات، اسرائیلیات، تاویل، فهرست تفاسیر شیعه، فهرست تفاسیر اهل سنت، ترجمه های قرآن
علوم قرآنی تاریخ قرآن: نزول قرآن، جمع قرآن، شان نزول، کاتبان وحی، قراء سبعه
دلالت الفاظ قرآن: عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید، محکم و متشابه، مفهوم و منطوق، نص و ظاهر، ناسخ و منسوخ
تلاوت قرآن تجوید، آداب قرائت قرآن، تدبر در قرآن
رده ها: سوره های قرآن * آیات قرآن * واژگان قرآنی * شخصیت های قرآنی * قصه های قرآنی * علوم قرآنی * معارف قرآن
مسابقه از خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه