مستعان (اسم الله)

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از مستعان)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

لفظ «المُستَعان» در قرآن کریم دو بار آمده و در هر دو مورد وصف خدا قرار گرفته است:

  • ۱. «وَ جاؤوا على قَمِيصِهِ بِدَم كَذِب قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَميلٌ وَ اللّهُ المُسْتَعانُ على ما تَصِفُونَ»؛(سوره يوسف/۱۸) «شبانگاه برادران يوسف با پيراهن خون آلود يوسف نزد يعقوب آمدند، يعقوب گفت نفس شما كارى را درنظرتان زيبا جلوه داده است، براى من صبر جميل، بهتر است، و از خدا استعانت مى شود بر آنچه شما بيان مى كنيد».
  • ۲. «قَالَ رَبِّ احْكُمْ بِالحَقِّ وَ ربُّنَا الرَّحْمنُ الْمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُونَ»؛(سوره انبياء/۱۱۲) «گفت پروردگارم به حق داورى كن، پروردگار ما رحمان و از او استعانت مى شود بر آنچه مى گوييد».

«مستعان» اسم مفعول از فعل «استعان» به معنى كمک خواستن است، چنان كه مى فرمايد: «وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِوَالصَّلوةِ...».(سوره بقره/۴۵) با پايدارى و نماز كمك بگيريد.

«مستعان‌» اسمى است براى خداوند تعالى، براى اين كه هيچ كس، انسان را كمك نمى‌كند، مگر اين كه او را از هدفش دور مى‌گرداند و فقط خداوند است كه شايسته كمك گرفتن مى‌باشد.

البته در اين كه فقط بايد از خدا كمك گرفت سخنى نيست و اين حقيقت در جمله: «وَ إِيّاكَ نَسْتَعين» (سوره حمد/۵) نهفته است، مقدم داشتن مفعول (إِيّاكَ) بر فعل (نَسْتَعين) به خاطر افاده همين حصر است؛ يك فرد موحّد تنها خدا را عبادت مى كند و تنها از او كمك مى طلبد. ولى اعتراف به حصر استعانت به خدا به معنى حذف اسباب و علل طبيعى و وسايط معنوى كه خداوند آنها را سبب قرار داده، نيست. به گواه اين كه همان خدايى كه خود را تنها مستعان مى خواند، در آيه ديگر دستور مى دهد از صبر و نماز استعانت بجوييم و «ذوالقرنين» اين مرد خدا براى ساختن سد مى گويد: «...ما مَكنّى فيهِ رَبِّى خَيْرٌ فَأَعينونى بِقُوَّة اجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ رَدْماً»؛ (سوره كهف/۹۵) آنچه پروردگارم را از آن متمكن ساخته است بهتر است، مرا به نيروى خويش كمك كنيد تا ميان شما و آنها سدى بسازم.

گروهی ناآگاه (وهابیون)، به ظاهر آيات حصر استعانت در خدا استناد كرده، هر نوع استعانت از ارواح مقدسه را شرک انگاشته اند؛ گرچه همين گروه وقتى به اسباب طبيعى مى رسند، بدون تأمل از آنها كمك مى گيرند، در حالى كه اگر استعانت منحصر به خدا است، اسباب طبيعى و غير طبيعى تفاوتى نخواهد داشت، از اين جهت يك فرد موحّد با حصر استعانت به خدا، از اسباب طبيعى و ارواح مقدسه كمك مى گيرد، زيرا كمك كننده واقعى را خدا مى داند، و به اينها از دريچه سببيت و وابستگى به خدا مى نگرد.

نمايش اين اسم در زندگى ما اين است كه اگر درمانده و ناتوانى از ما كمك خواست، از يارى كردن او دريغ نكنيم.

منابع

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.