خیرالمنزلین (اسم الله)

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از خیرالمنزلین)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

اسم «خیر المُنزلِین» در قرآن کریم تنها دوبار در سوره‌هاى یوسف/۵۹ و مؤمنون/۲۹ آمده و فقط در یک مورد وصف خدا قرار گرفته است، آن جا که به حضرت نوح مى فرماید:

«...وَقُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِي مُنْزَلًا مُبَارَكًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ».(مؤمنون/۲۹) «بگو پروردگارا مرا به منزلگاه فرخنده فرود آور، که تو بهترین فرود آورندگانى».

«مُنْزَلاً» د ر این آیه دو احتمال دارد، یکى این که مصدر میمى به معنى انزال باشد؛ در این صورت مبارک وصف انزال خواهد بود، یعنى فرود آمدن فرخنده. و دیگرى این که اسم مکان باشد، یعنى در جایگاه مبارک که در آن آب و درختى باشد که از برکت آنها زندگى ادامه یابد.

با توجه به آنچه که اهل لغت مانند ابن فارس در «مقاییس» و راغب در «مفردات» گفته اند، «نزول» به فرود آمدن از نقطه بلند را مى گویند، مثلاً مى گویند «نزل عن دابته» از مرکب خود فرود آمد، و اگر حضرت یوسف خود را «خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ» خواند (یوسف/۵۹) براى این است که یوسف برادران خود را در منزلگاه خوبى فرود مى آورد.

بنابراین خدا به حضرت نوح آموزش مى دهد تا از او بخواهد که او را در جایگاه خوبى فرود آورد، زیرا او پیوسته به انسان محبت و کرم مى ورزد و لازمه مهربانى همان است که تعبیر «خیر المنزلین» در بردارد.

منابع

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.