متعال (اسم الله)

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

لفظ «مُتَعال» در قرآن کریم يک بار و به عنوان وصف خداوند آمده است، چنانكه مى‌فرمايد: «عالِمُ الغَيْبِ وَالشَّهادَةِ الكَبيرُ المُتَعالِ».(سوره رعد/9) «داناى پنهان و آشكار بزرگ و برتر».

لفظ «متعال» از «عُلُوّ» به معنى بلندى گرفته شده است، و متعال مشتق از تعالى و آن به معنى مبالغه در «عُلُوّ» است، چنانكه مى فرمايد: «سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمّا يَقُولُونَ عُلُوّاً كَبيراً»(سوره اسراء/43) جمله «عُلُوّاً كَبيراً» جانشين مفعول مطلق است كه حذف شده و تقدير آيه چنين است: «تَعالى عمّا يَقُولون تعالياً» برتر است خدا از آنچه مى گويند نوعى برترى، آنگاه به جاى مفعول مطلق جمله «عُلُوّاً كَبيراً» آمده است.

در آيه مورد بحث، خداوند متعال با سه صفت توصيف شده است: 1. «عالم الغيب والشهادة» 2. «الكَبير» 3. «المُتعال».

بررسى معانى هر يك از اين سه صفت، ثابت مى كند كه خدا بر موجودات تسلط دارد، زيرا لازمه آگاهى از پنهان و آشكارا و بزرگى و برترى، تسلط بر ما سوى است.

ولى احتمال دارد كه تعالى به معنى برتر، كه ملازم با تسلط است نباشد، بلكه مقصود از برترى، برتر بودن از آنچه كه مشركان درباره آن مى انديشند باشد، مثلاً براى او فرزند فرض مى كردند و لذا قرآن در نفى اين نوع انديشه ها از ذات اقدس الهى از واژه «تعالى» بهره گرفته مى فرمايد: «وَ جَعَلُوا للّهِ شُرَكاءَ الجِنَّ وَخَلَقَهُمْ وَ خَرَقُوا لَهُ بَنِينَ وَ بَنات بِغَيْرِ عِلْم سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمّا يَصِفُونَ».(سوره انعام/100) «براى خدا شريكانى از جن قرار دادند در حالى كه جن مخلوق است، همچنين از روى نادانى دختران و پسرانى براى خدا تصور كرده اند، خدا منزه و برتر از توصيف آنها است».

همين گونه كه ملاحظه مى فرماييد، در مقام تنزيه و پيراستن از شريك و داشتن فرزند -كه همگى مايه نقص است-، كلمه «تعالى» بكار برده شده است. در واقع «متعال» اسمى است براى خداوند متعال، چون افعال او از سنخ افعال خلايق نيست.

منابع

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.