غفور (اسم الله)

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

اسم نودم: الغفور

«غفور» از صفات خداوند متعال است که به صورت مرفوع و منصوب ۹۱ بار در قرآن آمده و با صفاتى مانند: «رحیم»، «عفوّ»، «عزیز»، «شکور»، «ودود» و «حلیم» همراه مى باشد، چنانکه مى فرماید:

۱. «ثُمَّ یتُوبُ اللّهُ مِنْ بَعْدِ ذلِک عَلى مَنْ یشاءُ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ».(توبه/۲۷)

«خداوند پس از آن توبه هرکس را بخواهد مى پذیرد، خداوند آمرزنده و مهربان است».

۲. «...وَ مَنْ عاقَبَ بِمِثْلِ ما عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغىَ عَلَیهِ لینْصُرَنَّهُ اللّه إِنَّ اللّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ».(حج/۶۰)

«هرکس به همان اندازه که ستم دیده است مجازات کند آنگاه باز بر او ستم کنند، خدا او را یارى خواهد کرد، خدا بخشایشگر و آمرزنده است».

۳. «...إِنَّما یخْشَى اللّهَ مِنْ عِبادِهِ العُلَماء إِنَّ اللّهَ عَزیزٌ غَفُور».(فاطر/۲۸)

«فقط بندگان دانا از خدا مى ترسند، حقا که خدا توانا و آمرزنده است».

۴. «لیوفِّیهُمْ أُجُورهُمْ وَ یزیدهُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَکورٌ».(فاطر/۳۰)

«خدا پاداش آنها را به تمامى بدهد و از فضل خود بر آن بیفزاید، خدا آمرزنده و شکرپذیر است».

۵. «إِنَّهُ هُوَ هُوَ یبدئُ وَ یعید * وَ هُوَ الغَفُور الوَدُود».(بروج/۱۳ـ۱۴)

«او است که ایجاد و ابداع مى کند (و پس از میراندن) باز مى گرداند، او است آمرزنده، و بسیار مهربان».

۶. «...وَ لئن زالَتا إِنْ أَمْسَکهُما مِنْ أَحَد مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ کانَ حَلِیماً غَفُوراً».(فاطر/۴۱)

«اگر (آسمان و زمین) فرو ریزد جز او کسى نمى تواند آنها را نگه دارد، خدا بردبار و آمرزنده است».

سرانجام یادآور مى شویم که «غفور» بر وزن رسول از الفاظى است که دلالت بر مبالغه دارد، و معناى اصلى آن به هنگام بحث از غافر گذشت.[۱]

منبع

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.