سوره انعام: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
(ویرایش)
 
(۱۶ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۸ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
نام ششمين سوره [[قرآن كريم]].
+
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
  
اين سوره به اتفاق قرآن پژوهان مكى<ref> التحرير والتنوير، ج 7، ص 121؛ الميزان، ج 7، ص 2؛ المكى والمدنى فى القرآن، ج 1، ص 305.</ref> و ششمين سوره در ترتيب مصحف است كه بين دو سوره مائده و اعراف قرار گرفته و پنجاه و پنجمين سوره در ترتيب نزول است كه پس از [[سوره حجر]] و پيش از [[سوره صافات]] شبانه در [[مكه]] نازل شده است.<ref> البرهان فى علوم القرآن، ج 1، ص 281؛ روح‌المعانى، مج 5، ج 7، ص 109؛ التمهيد، ج 1، ص 132ـ136.</ref>
+
{{شناسنامه سوره
 +
|نام=انعام
 +
|قبلی=مائده
 +
|بعدی=اعراف
 +
|شماره=۶
 +
|جزء=۷و ۸
 +
|محل نزول=مکه
 +
|ترتیب نزول=۵۵
 +
|تعداد آیه=۱۶۵
 +
}}
 +
'''سوره انعام''' ششمین [[سوره]] از سوره های [[قرآن|قرآن کریم]] و دارای ۱۶۵ [[آیه]] است.
  
در روايات ترتيب نزول، رديف‌هاى 43 تا 69 را براى آن ذكر كرده‌اند.<ref> تاريخ قرآن، راميار، ص 670.</ref> برخى معاصران و مستشرقان بر اساس اجتهاد، رديفِ 81، 89، 90 و 113 را براى آن حدس زده‌اند<ref> همان، ص 671.</ref> كه سه قول اخير ملازم مدنى بودن سوره است و برخى مفسران بدان معتقدند.<ref> تفسير المعين، ج 1، ص 325.</ref>
+
==نزول سوره ==
  
جمعى به اختلاف تا 9 آيه اين سوره را (آيات 20،23،91 ـ 93،114، 151 ـ 153)<ref> تفسير جلالين، ص 131؛ التمهيد، ج 1، ص 171ـ178.</ref> به اجتهاد يا با تكيه بر رواياتى ضعيف استثنا كرده و آن‌ها را مدنى دانسته‌اند؛<ref> روح المعانى، مج 5، ج ص 109؛ تفسير مراغى، مج 3، ج ص 69؛ التمهيد، ج ص 171ـ178.</ref> ليكن هماهنگى موجود بين آيات اين سوره<ref> التفسير الحديث، ج 4، ص 64؛ الميزان، ج 7، ص 6.</ref> و نيز روايات فراوانى كه نزول همه سوره را به يكباره در [[مكه]] مى‌داند اين نظر را سست مى‌كند،<ref> الدرالمنثور، ج 3، ص 243ـ346؛ نورالثقلين، ج 1، ص 696؛ المكى والمدنى فى القرآن، ج 1، ص 290، 297.</ref> افزون بر اين وجود آيات مدنى در سوره‌هاى مكى و عكس آن برخلاف اصل است و تا روايت صحيحى آن را تاييد نكند پذيرفتنى نيست.<ref> تفسير المنار، ج ص 284؛ التمهيد، ج ص 170.</ref>
+
«سوره انعام» به اتفاق قرآن پژوهان [[مکی|مکى]] است.<ref> التحریر والتنویر، ج ۷، ص ۱۲۱؛ المیزان، ج ۷، ص ۲؛ المکى والمدنى فى القرآن، ج ۱، ص ۳۰۵.</ref> این سوره در ترتیب مصحف، ششمین سوره است و بین دو [[سوره مائده]] و [[سوره اعراف|اعراف]] قرار گرفته و در [[ترتیب نزول سوره ها|ترتیب نزول]]، پنجاه و پنجمین سوره [[قرآن|قرآن کریم]] است که پیش از آن [[سوره صافات]] و پس از آن [[سوره حجر]] نازل شده است.<ref> البرهان فى علوم القرآن، ج ۱، ص ۲۸۱؛ روح‌المعانى، مج ۵، ج ۷، ص ۱۰۹؛ التمهید، ج ۱، ص ۱۳۲ـ۱۳۶.</ref>
  
برخى معاصران با استناد به شواهدى ضعيف بخش عظيمى از اين سوره را مدنى دانسته‌اند.<ref> نظم قرآن، ج‌ 1، ص‌ 132؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج‌ 9، ص‌ 393.</ref> درباره زمان نزول اين سوره برخى با توجه به اين كه اين سوره پس از [[سوره حجر]] نازل شده است و مشتمل بر آيه «فَاصدَع بِما تُؤمَرُ = آنچه را بدان مأمورى آشكارا بيان كن» ([[سوره حجر]]/15،94) است كه پس از علنى شدن دعوت پيامبر صلى الله عليه و آله (پس از سه سال از بعثت<ref> السيرة‌النبويه، ج 1، ص 261؛ فروغ ابديت، ج 1، ص 264.</ref>) نازل شده، نزول [[سوره انعام]] را در سال چهارم يا پنجم بعثت به واقع نزديك‌تر مى‌دانند.<ref> التحرير والتنوير، ج 14، ص 6؛ الموسوعة القرآنيه، ج ص 4.</ref>
+
در روایات ترتیب نزول، ردیف‌هاى ۴۳ تا ۶۹ را براى آن ذکر کرده‌اند.<ref> تاریخ قرآن، رامیار، ص ۶۷۰.</ref> برخى معاصران و مستشرقان بر اساس اجتهاد، ردیفِ ۸۱، ۸۹، ۹۰ و ۱۱۳ را براى آن حدس زده‌اند<ref> همان، ص ۶۷۱.</ref> که سه قول اخیر ملازم [[سوره های مکی و مدنی|مدنى]] بودن سوره است و برخى مفسران بدان معتقدند.<ref> تفسیر المعین، ج ۱، ص ۳۲۵.</ref>
  
احتجاجات اين سوره با مشركان و مباحث عقيدتى و ديگر موضوعات مطرح شده در آن نيز بيشتر با اين فضا سازگارى دارد.<ref> احسن الحديث، ج 3، 172؛ تفسير سورة الانعام، ص 11.</ref> برخى زمان نزول اين سوره را پيش از سال دهم بعثت<ref> التحرير والتنوير، ج ص 121.</ref> و برخى ديگر با استناد به برخى رواياتِ ترتيب نزول، فرود آمدن آن را اندكى پيش از هجرت مى‌دانند<ref> الموسوعة القرآنيه، ج ص 17؛ ج ص 205.</ref>؛ ولى با توجه به اختلاف روايات، تعيين زمان خاص براى نزول سوره دشوار است. اين سوره داراى 165 آيه و 3055 كلمه است.<ref> المعجم الاحصائى، ج ص 299ـ301.</ref>
+
جمعى به اختلاف، تا ۹ [[آیه]] این سوره را (آیات ۲۰،۲۳،۹۱ ـ ۹۳،۱۱۴، ۱۵۱ ـ ۱۵۳)<ref> تفسیر جلالین، ص ۱۳۱؛ التمهید، ج ۱، ص ۱۷۱ـ۱۷۸.</ref> به اجتهاد یا با تکیه بر روایاتى ضعیف استثنا کرده و آن‌ها را مدنى دانسته‌اند؛<ref> روح المعانى، مج ۵، ج ۷، ص ۱۰۹؛ تفسیر مراغى، مج ۳، ج ۷، ص ۶۹؛ التمهید، ج ۱، ص ۱۷۱ـ۱۷۸.</ref> لیکن هماهنگى موجود بین آیات این سوره<ref> التفسیر الحدیث، ج ۴، ص ۶۴؛ المیزان، ج ۷، ص ۶.</ref> و نیز روایات فراوانى که نزول همه سوره را به یکباره در [[مکه]] مى‌داند، این نظر را سست مى‌کند،<ref> الدرالمنثور، ج ۳، ص ۲۴۳ـ۳۴۶؛ نورالثقلین، ج ۱، ص ۶۹۶؛ المکى والمدنى فى القرآن، ج ۱، ص ۲۹۰، ۲۹۷.</ref> افزون بر این، وجود آیات مدنى در سوره‌هاى مکى و عکس آن، برخلاف اصل است و تا روایت صحیحى آن را تایید نکند پذیرفتنى نیست.<ref> تفسیر المنار، ج ۷، ص ۲۸۴؛ التمهید، ج ۱، ص ۱۷۰.</ref>
  
قاريان بصره و شام شمار آياتش را 166 دانسته‌اند زيرا آن‌ها هر چند آيه 66: «لَستُ عَلَيكُم بِوَكيل» را آيه‌اى مستقل به حساب نياورده‌اند ولى برخلاف كوفي‌ها بر «كُن فَيَكون» در آيه 73 و «اِلى صِراط مُستَقيم» در آيه 161 ايستاده و آن را آيه‌اى مستقل به شمار آورده‌اند. قاريان حجاز نيز «لَستُ عَلَيكُم بِوَكيل» در آيه 66 را آيه‌اى مستقل به شمار نياورده‌اند و مانند بصريان و شامي‌ها دو مورد پيشين را آيه به حساب آورده‌اند، افزون بر اين بر «جَعَلَ الظُّلُمتِ والنُّور» در آيه اول سوره وقف و آن را آيه‌اى مستقل دانسته‌اند، از اين‌رو آيات سوره را 167 شمرده‌اند.<ref> مجمع‌البيان، ج ص 421؛ بصائر ذوى التمييز، ج 1، ص 186؛ البيان فى عد آى القرآن، ص 151.</ref>
+
برخى معاصران با استناد به شواهدى ضعیف بخش عظیمى از این سوره را مدنى دانسته‌اند.<ref> نظم قرآن، ج‌ ۱، ص‌ ۱۳۲؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج‌ ۹، ص‌ ۳۹۳.</ref> درباره زمان [[نزول قرآن|نزول]] این سوره، برخى با توجه به این که این سوره پس از [[سوره حجر]] نازل شده است و مشتمل بر آیه {{متن قرآن|«فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ}}؛ آنچه را بدان مأمورى آشکارا بیان کن» (حجر، ۹۴) است که پس از علنى شدن [[دعوت علنی پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله|دعوت پیامبر]] صلى الله علیه و آله (پس از سه سال از [[مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله|بعثت]])<ref> السیرة‌النبویه، ج ۱، ص ۲۶۱؛ فروغ ابدیت، ج ۱، ص ۲۶۴.</ref> نازل شده، نزول سوره انعام را در سال چهارم یا پنجم بعثت به واقع نزدیک‌تر مى‌دانند.<ref> التحریر والتنویر، ج ۱۴، ص ۶؛ الموسوعة القرآنیه، ج ۳، ص ۴.</ref>
  
اين سوره از زمان پيامبر صلى الله عليه و آله به [[سوره انعام]] (جمع «نَعَم» به معناى چارپايان) خوانده مى‌شده و به احتمال اين نامگذارى از زبان آن حضرت بوده است<ref> تفسير ابن كثير، ج 2، ص 127؛ التحرير والتنوير، ج 7، ص 121؛ احسن الحديث، ج ص 171.</ref> زيرا واژه «انعام» 6 بار در آيات 135 ـ 142 تكرار شده است<ref> التحرير والتنوير، ج ص 121.</ref> و نيز [[احكام]] مربوط به آن‌ها در ضمن 15 آيه اين سوره (136 ـ 150) بيان شده است.<ref> الموسوعة القرآنيه، ج ص 4.</ref>
+
احتجاجات این سوره با مشرکان و مباحث عقیدتى و دیگر موضوعات مطرح شده در آن نیز بیشتر با این فضا سازگارى دارد.<ref> احسن الحدیث، ج ۳، ۱۷۲؛ تفسیر سورة الانعام، ص ۱۱.</ref> برخى زمان نزول این سوره را پیش از سال دهم بعثت<ref> التحریر والتنویر، ج ۷، ص ۱۲۱.</ref> و برخى دیگر با استناد به برخى روایاتِ ترتیب نزول، فرود آمدن آن را اندکى پیش از [[هجرت پیامبر اسلام به مدینه|هجرت]] مى‌دانند<ref> الموسوعة القرآنیه، ج ۳، ص ۱۷؛ ج ۷، ص ۲۰۵.</ref>؛ ولى با توجه به اختلاف روایات، تعیین زمان خاص براى نزول سوره دشوار است.
  
در برخى منابع از آن به سوره «حجت» نيز ياد شده است زيرا در اين سوره به دلايل نبوت پرداخته شده است. واژه حجت نيز در آيات 83 و 189 آن سه بار آمده است.<ref> بصائر ذوى التمييز، ج ص 187.</ref> سوره انعام پنجمين سوره از سبع طوال ([[سوره بقره]] تا [[سوره توبه]] يا سوره بقره تا [[سوره يونس]]، بدون احتساب [[سوره انفال]] و سوره توبه)<ref> فضائل القرآن و معالمه، ج 2، ص 30.</ref> و دومين سوره از سور حامدات ([[سوره حمد]]، [[سوره انعام]]، [[سوره كهف]]، [[سوره سبا]] و [[سوره فاطر]] كه با «اَلحَمدُلِلّهِ» آغاز شده) است.<ref> الاتقان، ج ص 125؛ تاريخ قرآن، حجتى، ص 105.</ref>
+
== تعدا آیات ==
 +
سوره انعام داراى ۱۶۵ [[آیه]] و ۳۰۵۵ کلمه است.<ref> المعجم الاحصائى، ج ۱، ص ۲۹۹ـ۳۰۱.</ref> قاریان [[بصره]] و [[شام]] شمار آیاتش را ۱۶۶ دانسته‌اند، زیرا آن‌ها هر چند آیه ۶۶: {{متن قرآن|«لَستُ عَلَیکم بِوَکیل»}} را آیه‌اى مستقل به حساب نیاورده‌اند، ولى برخلاف [[کوفه|کوفی‌ها]] بر {{متن قرآن|«کن فَیَکون»}} در آیه ۷۳ و {{متن قرآن|«اِلى صِراط مُستَقیم»}} در آیه ۱۶۱ ایستاده و آن را آیه‌اى مستقل به شمار آورده‌اند. قاریان [[حجاز]] نیز عبارت {{متن قرآن|«لَستُ عَلَیکم بِوَکیل»}} در آیه ۶۶ را آیه‌اى مستقل به شمار نیاورده‌اند و مانند بصریان و شامی‌ها دو مورد پیشین را آیه به حساب آورده‌اند، افزون بر این، بر جمله {{متن قرآن|«جَعَلَ الظُّلُمتِ والنُّور»}} در آیه اول سوره، وقف و آن را آیه‌اى مستقل دانسته‌اند، از این‌رو آیات سوره را ۱۶۷ شمرده‌اند.<ref> مجمع‌البیان، ج ۴، ص ۴۲۱؛ بصائر ذوى التمییز، ج ۱، ص ۱۸۶؛ البیان فى عد آى القرآن، ص ۱۵۱.</ref>
  
'''فضاى نزول سوره:'''
+
== نام‌های دیگر سوره ==
 +
این سوره از زمان [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلى الله علیه و آله به [[سوره انعام]] (جمع «نَعَم» به معناى چارپایان) خوانده مى‌شده و به احتمال این نامگذارى از زبان آن حضرت بوده است<ref> تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۱۲۷؛ التحریر والتنویر، ج ۷، ص ۱۲۱؛ احسن الحدیث، ج ۳، ص ۱۷۱.</ref> زیرا واژه «انعام» ۶ بار در آیات ۱۳۵ ـ ۱۴۲ تکرار شده است<ref> التحریر والتنویر، ج ۷، ص ۱۲۱.</ref> و نیز [[احکام]] مربوط به آن‌ها در ضمن ۱۵ آیه این سوره (۱۳۶ ـ ۱۵۰) بیان شده است.<ref> الموسوعة القرآنیه، ج ۳، ص ۴.</ref>
  
چنان كه پيشتر اشاره شد به احتمال قوى سوره مباركه انعام در سال چهارم يا پنجم بعثت، يعنى يك يا دو سال پس از آن كه پيامبر صلى الله عليه و آله مأمور به آشكار كردن دعوت خود شد فرود آمد.<ref> اهداف كل سوره، ج ص 125.</ref>
+
در برخى منابع از آن به سوره «حجت» نیز یاد شده است، زیرا در این سوره به دلایل [[نبوت]] پرداخته شده است. واژه حجت نیز در آیات ۸۳ و ۱۸۹ آن سه بار آمده است.<ref> بصائر ذوى التمییز، ج ۱، ص ۱۸۷.</ref> سوره انعام پنجمین سوره از [[سبع طوال]] ([[سوره بقره]] تا [[سوره توبه]] یا سوره بقره تا [[سوره یونس]]، بدون احتساب [[سوره انفال]] و سوره توبه)<ref> فضائل القرآن و معالمه، ج ۲، ص ۳۰.</ref> و دومین سوره از سور حامدات ([[سوره حمد]]، [[سوره انعام]]، [[سوره کهف]]، [[سوره سبا]] و [[سوره فاطر]] که با «اَلحَمدُلِلّهِ» آغاز شده) است.<ref> الاتقان، ج ۱، ص ۱۲۵؛ تاریخ قرآن، حجتى، ص ۱۰۵.</ref>
  
مشركان كه با سخنان و تعاليم جديدى مواجه شده بودند و تأثير شگرف آن را بر مردم مشاهده مى‌كردند تلاش گسترده‌اى را براى تخريب شخصيت پيامبر صلى الله عليه و آله و روياروئى با تعاليم حياتبخش اسلام سامان دادند و با شبهه‌افكنى درباره آموزه‌هاى قرآنى مانع از [[ايمان]] آوردن عموم مردم و گسترش دين اسلام در جامعه خود شدند.
+
==فضاى نزول سوره ==
  
مشركان مكه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را به دروغگويى متهم و اعلام كردند كه [[پيامبران]] بايد از [[فرشتگان]] باشند؛ نه از نوع انسان. آنان [[معاد]] را انكار كرده، آن را به سخره مى‌گرفتند و شرك و بت‌پرستى را برتر از يگانه‌پرستى مى‌دانستند. آيات خدا را تكذيب مى‌كردند، اعجاز قرآن را زير سؤال برده و مى‌گفتند: قرآن چيزى جز سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله نيست و تقاضاى معجزات ديگرى مى‌كردند. در چنين فضايى سوره مباركه انعام نازل شد و ضمن ارائه پاسخ‌هاى منطقى و مستدل به شبهات مشركان و ابطال عقايد نادرست آنها، اصول و بنيادهاى دين اسلام را بيان كرد.
+
چنان که پیشتر اشاره شد، به احتمال قوى سوره مبارکه انعام در سال چهارم یا پنجم [[مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله|بعثت]]، یعنى یک یا دو سال پس از آن که [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلى الله علیه و آله مأمور به آشکار کردن [[دعوت علنی پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله|دعوت]] خود شد فرود آمد.<ref> اهداف کل سوره، ج ۱، ص ۱۲۵.</ref>
  
'''غرض و محتواى سوره:'''
+
مشرکان که با سخنان و تعالیم جدیدى مواجه شده بودند و تأثیر شگرف آن را بر مردم مشاهده مى‌کردند، تلاش گسترده‌اى را براى تخریب شخصیت پیامبر صلى الله علیه و آله و رویاروئى با تعالیم حیاتبخش [[اسلام]] سامان دادند و با شبهه‌افکنى درباره آموزه‌هاى [[قرآن|قرآنى]] مانع از [[ایمان]] آوردن عموم مردم و گسترش [[دین]] در جامعه خود شدند.
  
با توجه به سياق سوره بسيارى از مفسران معتقدند كه هدف اساسى اين سوره بيان اصول يگانه‌پرستى و مبارزه با شرك و بت‌پرستى است.<ref> مجمع البيان، ج 4، ص 421؛ روح المعانى، مج 5، ج 7، ص 112؛ اهداف كل سوره، ج 1، ص 131.</ref> آيات نخست (1 ـ 7) سوره به حمد و ستايش پروردگار و اثبات يگانگى خداوند از طريق يادآورى خلقت آسمان‌ها و زمين و چگونگى آفرينش انسان اختصاص دارد و مى‌افزايد كه دلايل روشن و غيرقابل انكارى بر برترى و حاكميت خداوند بر جهان هستى دلالت مى‌كند؛ اما كافران كه جز بهانه‌جويى كارى ندارند از اين نشانه‌هاى آشكار روى برتافته، پيامبران را استهزا مى‌كنند و از عذاب الهى كه پيشينيان آن‌ها را دربرگرفت غفلت مى‌كنند، در حالى كه آنان از قدرت و ثروتى بيش از مشركان مكه برخوردار بودند؛ اما به سبب رفتار ناشايستشان به عذاب الهى دچار شدند.
+
مشرکان [[مکه|مکه]] پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله را به دروغگویى متهم و اعلام کردند که [[پیامبران]] باید از [[فرشتگان]] باشند؛ نه از نوع [[انسان]]. آنان [[معاد]] را انکار کرده، آن را به سخره مى‌گرفتند و [[شرک|شرک]] و [[بت پرستی|بت‌پرستى]] را برتر از یگانه‌پرستى مى‌دانستند. آیات [[خدا]] را تکذیب مى‌کردند، [[اعجاز قرآن]] را زیر سؤال برده و مى‌گفتند: قرآن چیزى جز سخنان پیامبر صلى الله علیه و آله نیست و تقاضاى [[معجزه|معجزات]] دیگرى مى‌کردند.  
  
پس از اين مقدمه كوتاه ساير آيات اين سوره به بيان انحرافات فكرى و رفتارى مشركان و پاسخ‌گويى به شبهات آنان مى‌پردازد و به مناسبت، اصولى از توحيد و هدايت را مطرح مى‌كند، بر اين اساس آيات 8 ـ 135 انحرافات فكرى و شبهات مطرح شده از سوى مشركان را بررسى مى‌كند و آيات 136 ـ 152 رفتارهاى ناشايست و بدعت‌هايى را كه در آيين ابراهيم پديد آورده بودند بيان و [[احكام]] الهى را تشريح مى‌كند و در انتها با جمع‌بندى اين مطالب در آيات 153 ـ 165 سوره به پايان مى‌رسد.
+
در چنین فضایى سوره مبارکه انعام نازل شد و ضمن ارائه پاسخ‌هاى منطقى و مستدل به شبهات مشرکان و ابطال عقاید نادرست آنها، اصول و بنیادهاى دین اسلام را بیان کرد.
  
'''''1. انحرافات فكرى مشركان:'''''
+
==محتواى سوره ==
  
آيات 8 ـ 36 به بيان نخستين شبهه كافران و پاسخ آن اختصاص دارد. مشركان مى‌گفتند: اگر به راستى [[حضرت ‌محمد]] صلى الله عليه و آله پيامبر خداست چرا خداوند فرشته‌اى بر او نازل نمى‌كند تا پيامبر را تصديق كرده و ما با مشاهده [[فرشتگان]] به [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله ايمان آوريم. آنان با طرح اين شبهه در صدد استهزاى پيامبر، اثبات ناتوانى خداوند و انكار نبوت رسول ‌اكرم بودند.
+
با توجه به [[سیاق]] سوره، بسیارى از مفسران معتقدند که هدف اساسى این سوره، بیان اصول [[توحید|یگانه‌پرستى]] و مبارزه با [[شرک|شرک]] و [[بت پرستی|بت‌پرستى]] است.<ref> مجمع البیان، ج ۴، ص ۴۲۱؛ روح المعانى، مج ۵، ج ۷، ص ۱۱۲؛ اهداف کل سوره، ج ۱، ص ۱۳۱.</ref> آیات نخست (۱ ـ ۷) سوره به حمد و ستایش پروردگار و اثبات یگانگى [[الله|خداوند]] از طریق یادآورى خلقت آسمان‌ها و زمین و چگونگى آفرینش [[انسان]] اختصاص دارد و مى‌افزاید که دلایل روشن و غیرقابل انکارى بر برترى و حاکمیت خداوند بر جهان هستى دلالت مى‌کند؛ اما [[کفر|کافران]] که جز بهانه‌جویى کارى ندارند از این نشانه‌هاى آشکار روى برتافته، [[پیامبران|پیامبران]] را [[استهزاء|استهزا]] مى‌کنند و از [[عذاب]] الهى که پیشینیان آن‌ها را دربرگرفت [[غفلت]] مى‌کنند، در حالى که آنان از قدرت و ثروتى بیش از مشرکان [[مکه|مکه]] برخوردار بودند؛ اما به سبب رفتار ناشایستشان به عذاب الهى دچار شدند.
  
در آيات مورد بحث به طور منطقى و مستدل پاسخ آنان ارائه مى‌شود و سپس اهداف سه‌گانه آن‌ها را از طرح اين شبهه تحليل كرده و پاسخ مى‌دهد. آيات 8 ـ 9 در بررسى استدلالى اين شبهه مى‌فرمايند: اين تقاضا براى كافران هيچ سودى ندارد زيرا اگر فرشته‌اى بر آنان مى‌فرستاديم و [[ايمان]] نمى‌آوردند به حيات آنان پايان داده مى‌شد و نابود مى‌شدند<ref> الميزان، ج 7، ص 20؛ نمونه، ج 5، ص 161.</ref> زيرا سنت الهى بر اين است كه پس از معجزات پيشنهادى و نپذيرفتن آن از سوى پيشنهاد دهندگان، عذاب نازل مى‌شود،<ref> روح المعانى، مج 5، ج 7، ص 141.</ref> افزون بر اين اگر خداى متعالى تقاضاى كافران را مى‌پذيرفت و فرشته‌اى به عنوان رسول بر آنان نازل مى‌كرد باز هم حكمت الهى اقتضا مى‌كرد كه همان فرشته را نيز به صورت بشرى مانند خودشان فرود آورد.
+
پس از این مقدمه کوتاه، سایر آیات این سوره به بیان انحرافات فکرى و رفتارى مشرکان و پاسخ‌گویى به شبهات آنان مى‌پردازد و به مناسبت، اصولى از [[توحید]] و هدایت را مطرح مى‌کند. بر این اساس، آیات ۸ ـ ۱۳۵ انحرافات فکرى و شبهات مطرح شده از سوى مشرکان را بررسى مى‌کند و آیات ۱۳۶ ـ ۱۵۲ رفتارهاى ناشایست و [[بدعت|بدعت‌هایى]] را که در آیین [[حضرت ابراهیم علیه السلام|ابراهیم]] علیه السلام پدید آورده بودند بیان و [[احکام]] الهى را تشریح مى‌کند و در انتها با جمع‌بندى این مطالب در آیات ۱۵۳ ـ ۱۶۵ سوره به پایان مى‌رسد.
  
پس از پاسخ‌گويى به اشكال آن‌ها به بررسى انگيزه آن‌ها از طرح اين شبهه مى‌پردازد و مى‌فرمايد: اگر قصد استهزاى پيامبر را دارند بدانند كه به عذاب استهزاكنندگان پيامبران پيشين دچار مى‌شوند و سودى به حال آنان ندارد (آيه 10) و اگر مى‌خواهند ناتوانى خدا را ثابت كنند به آنان بگو: چه كسى مالك و آفريننده آسمان‌ها و زمين است؟ اوست كه تدبير جهان را در دست دارد و روزى همگان را مى‌رساند و هر خيرى به هر كس مى‌رسد از جانب اوست و در يك كلمه «هُوَ القاهِرُ فَوقَ عِباده»(آيه 18)
+
'''''۱. انحرافات فکرى مشرکان:'''''
  
و اگر قصد انكار پيامبر را دارند به آن‌ها بگو: خداوند گواه ميان من و شماست و دليل آن نيز اين است كه خداوند اين قرآن را بر من وحى كرده است،(آيه 19) افزون بر اين اهل كتاب نيز پيامبر را همچون فرزندانشان مى‌شناسند و به نبوت پيامبر گواهى مى‌دهند.(آيه 20)
+
آیات ۸ ـ ۳۶ به بیان نخستین شبهه کافران و پاسخ آن اختصاص دارد. مشرکان مى‌گفتند: اگر به راستى [[حضرت ‌محمد|‌محمد]] [صلى الله علیه و آله] پیامبر خداست، چرا خداوند فرشته‌اى بر او نازل نمى‌کند تا پیامبر را تصدیق کرده و ما با مشاهده [[فرشتگان]] به [[رسول خدا]] [صلی الله علیه و آله] [[ایمان]] آوریم. آنان با طرح این شبهه در صدد استهزاى [[پیامبر اسلام|پیامبر]]، اثبات ناتوانى خداوند و انکار [[نبوت]] رسول ‌اکرم بودند.
  
پس از آن كه با دلايل منطقى و بررسى همه جوانب ادعاى مشركان را پاسخ گفت و حجت را بر آنان تمام كرد، به فرجام دردناك كافران اشاره كرده و از پشيمانى (آيه 27) و حسرت آنها بر گذشته خود (آيه 31) خبر مى‌دهد.
+
در آیات مورد بحث، به طور منطقى و مستدل پاسخ آنان ارائه مى‌شود و سپس اهداف سه‌گانه آن‌ها را از طرح این شبهه تحلیل کرده و پاسخ مى‌دهد. آیات ۸ ـ ۹ در بررسى استدلالى این شبهه مى‌فرمایند: این تقاضا براى کافران هیچ سودى ندارد، زیرا اگر فرشته‌اى بر آنان مى‌فرستادیم و [[ایمان]] نمى‌آوردند، به حیات آنان پایان داده مى‌شد و نابود مى‌شدند<ref> المیزان، ج ۷، ص ۲۰؛ نمونه، ج ۵، ص ۱۶۱.</ref> زیرا سنت الهى بر این است که پس از [[معجزه|معجزات]] پیشنهادى و نپذیرفتن آن از سوى پیشنهاد دهندگان، [[عذاب]] نازل مى‌شود.<ref> روح المعانى، مج ۵، ج ۷، ص ۱۴۱.</ref> افزون بر این اگر خداى متعالى تقاضاى کافران را مى‌پذیرفت و فرشته‌اى به عنوان رسول بر آنان نازل مى‌کرد باز هم حکمت الهى اقتضا مى‌کرد که همان فرشته را نیز به صورت بشرى مانند خودشان فرود آورد.
  
در انتها خداوند، پيامبرش را در برابر مخالفت‌ها و لجاجت‌هاى مشركان دلدارى داده و به آن حضرت مى‌گويد كه از سخنان آن‌ها غمگين مباش، زيرا كافران پيامبران پيشين را هم تكذيب كرده؛ اما پيامبران در برابر سخنان آن‌ها صبر پيشه كردند و نصرت و پيروزى الهى فرارسيد.(آيه 34)
+
پس از پاسخ‌گویى به اشکال آن‌ها به بررسى انگیزه آن‌ها از طرح این شبهه مى‌پردازد و مى‌فرماید: اگر قصد استهزاى پیامبر را دارند بدانند که به عذاب استهزاکنندگان پیامبران پیشین دچار مى‌شوند و سودى به حال آنان ندارد (آیه ۱۰) و اگر مى‌خواهند ناتوانى [[الله|خدا]] را ثابت کنند به آنان بگو: چه کسى مالک و آفریننده آسمان‌ها و زمین است؟ اوست که تدبیر جهان را در دست دارد و روزى همگان را مى‌رساند و هر خیرى به هر کس مى‌رسد از جانب اوست و در یک کلمه {{متن قرآن|«هُوَ القاهِرُ فَوقَ عِباده»}} (آیه ۱۸).
  
دومين شبهه مشركان درباره [[توحيد]] و [[نبوت]] در آيات 37 ـ 90 مطرح شده و به تفصيل پاسخ داده شده است. مشركان مى‌گفتند: چرا پيامبر با معجزه‌اى از ناحيه پروردگارش تأييد نمى‌شود. آن‌ها اين سخن را در حالى مى‌گفتند كه بهترين آيات و معجزات الهى يعنى قرآن در دسترس آنان بود، از اين‌رو معلوم مى‌شود كه غرض آن‌ها از اين سخن اين است كه نه تنها قرآن را معجزه‌اى قانع‌كننده نمى‌دانستند بلكه مى‌پنداشتند كه خداوند نمى‌تواند معجزه‌اى را كه بر نفى ربوبيت خدايان و بت‌ها دلالت كند بر كسى نازل كند<ref> الميزان، ج 7، ص 69.</ref> و با اين سخن در صدد نفى ربوبيت الهى و اثبات ربوبيت بتها بودند، ازاين‌رو خداوند در پاسخ آنان به آيات و نشانه‌هايى چند اشاره مى‌كند كه همگى از توانايى خداوند در تدبير و اداره جهان هستى حكايت دارد و در مقابل، دلايل ناتوانى بت‌ها و خدايان پندارى را در صحنه‌هاى گوناگون زندگى و مرگ بيان مى‌كند.
+
و اگر قصد انکار پیامبر را دارند به آن‌ها بگو: خداوند گواه میان من و شماست و دلیل آن نیز این است که خداوند این قرآن را بر من [[وحی|وحى]] کرده است (آیه ۱۹)، افزون بر این [[اهل کتاب|اهل کتاب]] نیز پیامبر را همچون فرزندانشان مى‌شناسند و به نبوت پیامبر گواهى مى‌دهند (آیه ۲۰).
  
نخستين نشانه ربوبيت الهى و قدرت و حكمت<ref> مجمع البيان، ج 2، ص 297.</ref> اين است كه خداوند هر چيزى را كه براى زندگى جنبندگان زمين در پرندگان آسمان لازم است به طور غريزى در اختيارشان قرار داده است، چنان ‌كه براى انسان‌ها نيز همين كار را كرده است؛<ref> الميزان، ج 7، ص 71.</ref> اما كافران چشم و گوش خود را در برابر اين واقعيت بسته، آن را انكار مى‌كنند. (آيات 38 ـ 39)
+
پس از آن که با دلایل منطقى و بررسى همه جوانب، ادعاى مشرکان را پاسخ گفت و حجت را بر آنان تمام کرد، به فرجام دردناک کافران اشاره کرده و از پشیمانى (آیه ۲۷) و حسرت آنها بر گذشته خود (آیه ۳۱) خبر مى‌دهد.
  
دومين نشانه ربوبيت الهى اين است كه عذاب و رحمت در دنيا و [[آخرت]] تنها در دست قدرت اوست و هيچ يك از بت‌ها يا شريكانى كه براى خدا قرار داده‌اند نمى‌تواند عذاب الهى را دفع كنند و تنها اوست كه مى‌تواند درخواست عاجزانه اهل عذاب را اجابت كرده و عذاب را از آن‌ها برطرف كند. به همین دليل در هنگام عذاب تنها او را مى‌خوانيد، چنان‌كه امت‌هاى پيشين نيز چنين بودند. (آيات 40 ـ 49)
+
در انتها خداوند، پیامبرش را در برابر مخالفت‌ها و لجاجت‌هاى مشرکان دلدارى داده و به آن حضرت مى‌گوید که از سخنان آن‌ها غمگین مباش، زیرا کافران پیامبران پیشین را هم تکذیب کرده؛ اما پیامبران در برابر سخنان آن‌ها [[صبر]] پیشه کردند و نصرت و پیروزى الهى فرارسید (آیه ۳۴).
  
در ادامه آيات درخواست معجزات رنگارنگ را از پيامبر نادرست مى‌شمرد و به سومين جلوه ربوبيت الهى كه همان هدايت تشريعى است، اشاره كرده از پيامبر مى‌خواهد كه به آنان بگويد: من صاحب خزاين الهى يا فرشته يا عالم به غيب نيستم بلكه مأمور شده‌ام تا از آنچه به من [[وحى]] مى‌شود پيروى كنم و به وسيله آن راه درست را به شما نشان دهم.(آيه 50)
+
دومین شبهه مشرکان درباره [[توحید]] و [[نبوت]] در آیات ۳۷ ـ ۹۰ مطرح شده و به تفصیل پاسخ داده شده است. مشرکان مى‌گفتند: چرا پیامبر با معجزه‌اى از ناحیه پروردگارش تأیید نمى‌شود. آن‌ها این سخن را در حالى مى‌گفتند که بهترین آیات و معجزات الهى یعنى [[قرآن]] در دسترس آنان بود، از این‌رو معلوم مى‌شود که غرض آن‌ها از این سخن این است که نه تنها قرآن را معجزه‌اى قانع‌کننده نمى‌دانستند، بلکه مى‌پنداشتند که خداوند نمى‌تواند معجزه‌اى را که بر نفى ربوبیت خدایان و بت‌ها دلالت کند بر کسى نازل کند<ref> المیزان، ج ۷، ص ۶۹.</ref> و با این سخن در صدد نفى ربوبیت الهى و اثبات ربوبیت بتها بودند، ازاین‌رو خداوند در پاسخ آنان به آیات و نشانه‌هایى چند اشاره مى‌کند که همگى از توانایى خداوند در تدبیر و اداره جهان هستى حکایت دارد و در مقابل، دلایل ناتوانى بت‌ها و خدایان پندارى را در صحنه‌هاى گوناگون زندگى و مرگ بیان مى‌کند.
  
من براى شما معجزه و دليل روشنى آورده‌ام؛ اما شما آن را نپذيرفتيد و معجزه ديگرى مى‌خواهيد كه در اختيار من نيست<ref> همان، ص 115.</ref> و از اين‌رو داورى درباره شما بر عهده خدايى است كه كليدهاى غيب در دست اوست و از هر چه در جهان مى‌گذرد<ref> همان، ص 126.</ref> از جمله اعمال انسان در روز و شب آگاه است و بر بندگان خود سيطره دارد.(آيه 59)
+
نخستین نشانه [[ربوبیت]] الهى و قدرت و حکمت<ref> مجمع البیان، ج ۲، ص ۲۹۷.</ref> این است که خداوند هر چیزى را که براى زندگى جنبندگان زمین در پرندگان آسمان لازم است به طور غریزى در اختیارشان قرار داده است، چنان ‌که براى انسان‌ها نیز همین کار را کرده است؛<ref> المیزان، ج ۷، ص ۷۱.</ref> اما کافران چشم و گوش خود را در برابر این واقعیت بسته، آن را انکار مى‌کنند (آیات ۳۸ ـ ۳۹).
  
چهارمين نشانه ربوبيت خداوند اين است كه او تنها كسى است كه مشكلات فردى و اجتماعى انسان را حل مى‌كند و او را از بحران‌ها و مصائب زندگى نجات مى‌دهد،(آيه 64) آنگاه رو به پيامبر كرده و مى‌فرمايد: كسانى را كه دين را به بازى و سرگرمى و استهزا گرفته‌اند و زندگى دنيا آن‌ها را مغرور ساخته رها كن و به آن‌ها هشدار ده تا گرفتار عواقب شوم اعمال خود نشوند.(آيه 70)
+
دومین نشانه ربوبیت الهى این است که عذاب و رحمت در دنیا و [[آخرت]] تنها در دست قدرت اوست و هیچ یک از بت‌ها یا شریکانى که براى خدا قرار داده‌اند نمى‌تواند عذاب الهى را دفع کنند و تنها اوست که مى‌تواند درخواست عاجزانه اهل عذاب را اجابت کرده و عذاب را از آن‌ها برطرف کند. به همین دلیل در هنگام عذاب تنها او را مى‌خوانید، چنان‌که امت‌هاى پیشین نیز چنین بودند (آیات ۴۰ ـ ۴۹).
  
ناتوانى بت‌ها و زوال‌پذيرى ساير معبودهاى خيالى پنجمين نشانه بر عدم شايستگى آن‌ها براى مشاركت با خداوند سبحان در ربوبيت است كه در آيه 71 به آن اشاره مى‌شود و براى آن كه نشان دهد در ناتوانى معبودان خيالى تفاوتى بين پرستش بت، ستاره، ماه و خورشيد نيست به داستان [[حضرت ابراهيم]] علیه‌السلام و احتجاج او با مشركان زمان خود از بت‌پرستان تا ستاره‌پرستان و ماه و خورشيدپرستان اشاره مى‌كند كه به آن‌ها گفت: من به جاى پرستش اين خدايان زوال‌پذير خداى آفريننده آسمان و زمين را مى‌پرستم و از شريكانى كه براى خدا قرار داده‌ايد هيچ هراسى ندارم.
+
در ادامه آیات، درخواست معجزات رنگارنگ را از پیامبر نادرست مى‌شمرد و به سومین جلوه ربوبیت الهى که همان هدایت تشریعى است، اشاره کرده از پیامبر مى‌خواهد که به آنان بگوید: من صاحب خزاین الهى یا فرشته یا عالم به غیب نیستم بلکه مأمور شده‌ام تا از آنچه به من [[وحى]] مى‌شود پیروى کنم و به وسیله آن راه درست را به شما نشان دهم (آیه ۵۰). من براى شما معجزه و دلیل روشنى آورده‌ام؛ اما شما آن را نپذیرفتید و معجزه دیگرى مى‌خواهید که در اختیار من نیست<ref> همان، ص ۱۱۵.</ref> و از این‌رو داورى درباره شما بر عهده خدایى است که کلیدهاى غیب در دست اوست و از هر چه در جهان مى‌گذرد<ref> همان، ص ۱۲۶.</ref> از جمله اعمال انسان در روز و شب آگاه است و بر بندگان خود سیطره دارد (آیه ۵۹).
  
خداوند ضمن تأييد سخنان وى مى‌فرمايد: اين‌ها حجت و برهانى بود كه ما به او داديم و بدين‌سان او را همانند ساير انبياء ـ اسامى 17 نفر از انبياى عظيم‌الشأن در اين آيات ذكر مى‌شود ـ مورد لطف و هدايت خاصه خود قرار داديم. (آيات 71 ـ 90)
+
چهارمین نشانه ربوبیت خداوند این است که او تنها کسى است که مشکلات فردى و اجتماعى انسان را حل مى‌کند و او را از بحران‌ها و مصائب زندگى نجات مى‌دهد (آیه ۶۴)، آنگاه رو به پیامبر کرده و مى‌فرماید: کسانى را که دین را به بازى و سرگرمى و استهزا گرفته‌اند و زندگى دنیا آن‌ها را مغرور ساخته رها کن و به آن‌ها هشدار ده تا گرفتار عواقب شوم اعمال خود نشوند (آیه ۷۰).
  
پس از آن كه دومين شبهه مشركان پاسخ داده شد آيات 91 ـ 108 به بررسى سومين شبهه و اشكال اساسى آنان مى‌پردازد. مشركان براى آن كه [[رسالت]] پيامبر را به طور كلى زير سؤال برند، ادعا كردند كه [[قرآن]] و ساير تعاليم پيامبر غير وحيانى است و خداوند هيچ كتابى بر انسان فرو نفرستاده: «اِذ قالوا ما اَنزَلَ اللّهُ عَلى بَشَر مِن شَىء» (6/91) و براى هدايت انسان كارى نكرده است زيرا چنين كارى اصلاً وظيفه خدا نيست.
+
ناتوانى بت‌ها و زوال‌پذیرى سایر معبودهاى خیالى، پنجمین نشانه بر عدم شایستگى آن‌ها براى مشارکت با خداوند سبحان در ربوبیت است که در آیه ۷۱ به آن اشاره مى‌شود و براى آن که نشان دهد در ناتوانى معبودان خیالى تفاوتى بین پرستش بت، ستاره، ماه و خورشید نیست، به داستان [[حضرت ابراهیم]] علیه‌السلام و احتجاج او با مشرکان زمان خود از بت‌پرستان تا ستاره‌پرستان و ماه و خورشیدپرستان اشاره مى‌کند که به آن‌ها گفت: من به جاى پرستش این خدایان زوال‌پذیر، خداى آفریننده آسمان و زمین را مى‌پرستم و از شریکانى که براى خدا قرار داده‌اید هیچ هراسى ندارم.
  
آنان با بيان اين سخن به صراحت و برخلاف شواهد فراوان به خداوند سبحان افترا زده و [[قرآن]] و كتب [[پيامبران]] پيشين را انكار كرده‌اند و افزون بر اين معتقد شدند كه موجود ديگرى غير از خداوند وظيفه تعليم و تربيت انسان را بر عهده گرفته است، از اين‌رو ابتدا خداوند در عبارتى كوتاه به سخنان آنان پاسخ مى‌دهد و مى‌فرمايد: گويندگان چنين سخنى عظمت و شأن خدا را چنان كه شايسته اوست نشناخته‌اند: «ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدرِهِ» زيرا لازمه ربوبيت خدا اين است كه انسان را به سوى صراط مستقيم هدايت كند و به همين منظور [[وحى]] را بر بندگان برگزيده خود نازل مى‌كند.
+
خداوند ضمن تأیید سخنان وى مى‌فرماید: این‌ها حجت و برهانى بود که ما به او دادیم و بدین‌سان او را همانند سایر [[انبیاء]] ـ اسامى ۱۷ نفر از انبیاى عظیم‌الشأن در این آیات ذکر مى‌شود ـ مورد لطف و هدایت خاصه خود قرار دادیم (آیات ۷۱ ـ ۹۰).
  
در ادامه، اين شبهه را در دو بخش پاسخ مى‌دهد: ابتدا شواهد و دلايلى را كه نشان دهنده نزول كتاب الهى بر افرادى از بشر است ذكر مى‌گردد و سپس گوشه‌اى از عظمت مقام الهى را كه به اقتضاى آن هدايت انسان را بر عهده گرفته است بيان مى‌فرمايد. در همين رابطه ناتوانى موجودات ديگر از جمله جن را براى تعليم و هدايت انسان ثابت مى‌كند.
+
پس از آن که دومین شبهه مشرکان پاسخ داده شد، آیات ۹۱ ـ ۱۰۸ به بررسى سومین شبهه و اشکال اساسى آنان مى‌پردازد. مشرکان براى آن که [[رسالت]] پیامبر را به طور کلى زیر سؤال برند، ادعا کردند که [[قرآن]] و سایر تعالیم پیامبر، غیر [[وحی|وحیانى]] است و خداوند هیچ کتابى بر انسان فرو نفرستاده: {{متن قرآن|«اِذ قالوا ما اَنزَلَ اللّهُ عَلى بَشَر مِن شَىء»}} (۶/۹۱) و براى هدایت انسان کارى نکرده است زیرا چنین کارى اصلاً وظیفه خدا نیست.
  
بر اين اساس آيات 91 ـ 94 به عنوان بخش نخست پاسخ، از پيامبر صلى الله عليه و آله مى‌خواهد تا از مشركان بپرسد كه چه كسى [[تورات]] را بر [[حضرت موسى]] عليه‌السلام فروفرستاد و آنچه را كه شما و پدرانتان نمى‌دانستيد به شما آموخت و همچنين قرآن را نازل كرد و به راستى كسانى كه اين كتب آسمانى را انكار كرده و بر خدا افتراء زده و مى‌گويند: خداوند چيزى بر بشر نازل نكرده است، ستمكارترين افراد نيستند؟ آنگاه به عذاب ستمگران اشاره كرده و به آنان هشدار مى‌دهد كه مبادا به اتكاى خدايان پندارى به حق پشت كرده و مردم را گمراه كنيد كه همه شما به تنهايى در دادگاه حساب الهى حاضر خواهيد شد.
+
آنان با بیان این سخن به صراحت و برخلاف شواهد فراوان به خداوند سبحان افترا زده و [[قرآن]] و کتب [[پیامبران]] پیشین را انکار کرده‌اند و افزون بر این معتقد شدند که موجود دیگرى غیر از خداوند وظیفه تعلیم و تربیت انسان را بر عهده گرفته است، از این‌رو ابتدا خداوند در عبارتى کوتاه به سخنان آنان پاسخ مى‌دهد و مى‌فرماید: گویندگان چنین سخنى عظمت و شأن خدا را چنان که شایسته اوست نشناخته‌اند: {{متن قرآن|«ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدرِهِ»}} زیرا لازمه ربوبیت خدا این است که انسان را به سوى [[صراط]] مستقیم هدایت کند و به همین منظور [[وحى]] را بر بندگان برگزیده خود نازل مى‌کند.
  
در بخش دوم از پاسخ به اين شبهه (آيات 95 ـ 108) به دلايلى كه نشان انحصار شأن هدايتگرى در خداوند سبحان است اشاره كرده و مى‌فرمايد: خداوند تدبير همه جهان را در دست دارد و همه لوازم زندگى انسان را فراهم كرده است. آيا ممكن است او از هدايت و تعليم غفلت كند؟ او خدايى است كه دانه گياهان را مى‌شكافد، مرده را از زنده و زنده را از مرده خارج مى‌كند و شب و روز و حركت ماه و خورشيد را بر اساس نظم و حكمت تدبير مى‌كند، با ستارگان راه را در تاريكى شب به شما مى‌نماياند و نسل انسان را در زمين مستقر كرده است و براى او از آسمان باران فرو مى‌فرستد تا به وسيله آن روزى او فراهم شود.
+
در ادامه، این شبهه را در دو بخش پاسخ مى‌دهد: ابتدا شواهد و دلایلى را که نشان دهنده [[نزول قرآن|نزول]] کتاب الهى بر افرادى از بشر است ذکر مى‌گردد و سپس گوشه‌اى از عظمت مقام الهى را که به اقتضاى آن هدایت انسان را بر عهده گرفته است بیان مى‌فرماید. در همین رابطه ناتوانى موجودات دیگر از جمله [[جن]] را براى تعلیم و هدایت [[انسان]] ثابت مى‌کند.
  
براى چنين خدايى چگونه ممكن است شريكى در آفرينش يا هدايت قرار داد؟ چنان‌كه برخى جن را شريك خدا دانسته يا براى او دختر و پسرى قائل شدند. او خداى آفريننده همه چيز است پس او را [[عبادت]] كرده و به نشانه‌هاى روشنى كه براى هدايت شما قرار داده است، ايمان بياوريد، آنگاه به پيامبر صلى الله عليه و آله مى‌فرمايد: با همه دلايل آشكارى كه براى اثبات نبوت تو داديم ممكن است بگويند: آنچه مى‌گويى از ديگران آموخته‌اى؛ اما تو از آنان روى برگردان و از آنچه به تو [[وحى]] شده است پيروى كن.
+
بر این اساس، آیات ۹۱ ـ ۹۴ به عنوان بخش نخست پاسخ، از [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلى الله علیه و آله مى‌خواهد تا از مشرکان بپرسد که چه کسى [[تورات]] را بر [[حضرت موسى]] علیه‌السلام فروفرستاد و آنچه را که شما و پدرانتان نمى‌دانستید به شما آموخت و همچنین قرآن را نازل کرد؟ و به راستى کسانى که این کتب آسمانى را انکار کرده و بر خدا افتراء زده و مى‌گویند: خداوند چیزى بر بشر نازل نکرده است، ستمکارترین افراد نیستند؟ آنگاه به عذاب ستمگران اشاره کرده و به آنان هشدار مى‌دهد که مبادا به اتکاى خدایان پندارى، به [[حق]] پشت کرده و مردم را گمراه کنید که همه شما به تنهایى در دادگاه حساب الهى حاضر خواهید شد.
  
چهارمين شبهه‌اى كه سران شرك و كفر براى گمراه كردن مردم به آن دست مى‌يازيدند اين بود كه مى‌گفتند: نشانه‌هايى كه پيامبر بر [[نبوت]] خود ارائه مى‌دهد روشن و آشكار نيست و با سوگند مى‌گفتند: اگر خداوند نشانه‌اى بفرستد كه بر صدق ادعاى [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله و نبوت وى به روشنى دلالت كند ايمان خواهند آورد. (آيه 109)
+
در بخش دوم از پاسخ به این شبهه (آیات ۹۵ ـ ۱۰۸) به دلایلى که نشان انحصار شأن هدایتگرى در خداوند سبحان است اشاره کرده و مى‌فرماید: خداوند تدبیر همه جهان را در دست دارد و همه لوازم زندگى انسان را فراهم کرده است. آیا ممکن است او از هدایت و تعلیم غفلت کند؟ او خدایى است که دانه گیاهان را مى‌شکافد، مرده را از زنده و زنده را از مرده خارج مى‌کند و شب و روز و حرکت ماه و خورشید را بر اساس نظم و حکمت تدبیر مى‌کند، با ستارگان راه را در تاریکى شب به شما مى‌نمایاند و نسل انسان را در زمین مستقر کرده است و براى او از آسمان باران فرو مى‌فرستد تا به وسیله آن روزى او فراهم شود.
  
پس از بيان اين شبهه پاسخ آنان را در آيات 109 ـ 123 ذكر مى‌كند و مى‌فرمايد: اولاً روحيات و سوابق آنان نشان مى‌دهد كه اگر نشانه كاملاً آشكارى را هم ببينند ايمان نخواهند آورد حتى اگر فرشتگان بر آنان نازل شوند يا مردگان با آن‌ها سخن بگويند باز هم ايمان نمى‌آورند، ثانياً چه نشانه‌اى محكم‌تر و گوياتر از اين قرآن كه حتى اهل كتاب نيز آن را تصديق كرده و آيات آن را از سوى خدا مى‌دانند. اگر واقعاً در پى آيه‌اى مى‌گردند پس به اين كتاب ايمان آورده و به احكامش عمل كنند.
+
براى چنین خدایى چگونه ممکن است شریکى در آفرینش یا هدایت قرار داد؟ چنان‌که برخى جن را شریک خدا دانسته یا براى او دختر و پسرى قائل شدند. او خداى آفریننده همه چیز است پس او را [[عبادت]] کرده و به نشانه‌هاى روشنى که براى هدایت شما قرار داده است، ایمان بیاورید، آنگاه به پیامبر صلى الله علیه و آله مى‌فرماید: با همه دلایل آشکارى که براى اثبات [[نبوت]] تو دادیم ممکن است بگویند: آنچه مى‌گویى از دیگران آموخته‌اى؛ اما تو از آنان روى برگردان و از آنچه به تو [[وحى]] شده است پیروى کن.
  
آيات 124 ـ 135 به پنجمين و آخرين شبهه آنان در [[توحيد]] و نبوت اشاره كرده و مى‌فرمايد: آن‌ها وقتى اين آيات روشن و غيرقابل انكار را مى‌بينند بهانه ديگرى مى‌تراشند و مى‌گويند: ما ايمان نمى‌آوريم مگر اين كه ما نيز به مقام رسالت برسيم و آنچه بر پيامبران نازل مى‌شود بر ما نيز نازل شود: «قالوا لَن نُؤمِنَ حَتّى نُؤتى مِثلَ ما اوتِىَ رُسُلُ اللّهِ» در ادامه ابتدا در پاسخى كوتاه به آنان مى‌گويد: خداوند خود مى‌داند چه كسى را به رسالت برانگيزد و امانت رسالت را به او بسپارد.
+
چهارمین شبهه‌اى که سران [[شرک|شرک]] و [[کفر|کفر]] براى گمراه کردن مردم به آن دست مى‌یازیدند این بود که مى‌گفتند: نشانه‌هایى که پیامبر بر نبوت خود ارائه مى‌دهد، روشن و آشکار نیست و با سوگند مى‌گفتند: اگر خداوند نشانه‌اى بفرستد که بر صدق ادعاى [[رسول خدا]] و نبوت وى به روشنى دلالت کند [[ایمان]] خواهند آورد (آیه ۱۰۹).
  
سپس با اشاره به سنت هدايت و گمراهى، پاسخ آن‌ها را به تفصيل بيان مى‌دارد و مى‌فرمايد: اگر خداوند بخواهد كسى را هدايت كند قلب او را براى ادراك حق آماده مى‌سازد و آن كس را كه بخواهد گمراه كند سينه او را از ادراك حقايق، تنگ و ناتوان مى‌كند و كسانى كه [[ايمان]] نمى‌آوردند افرادى پليد هستند.(آيه 120) البته در اين گمراهى مقصر اصلى خود آنان هستند كه شياطين (جن) را پيشواى خود قرار داده و از آن‌ها پيروى كردند<ref> الكشاف، ج 2، ص 64.</ref> و در روز قيامت نيز به آن اعتراف خواهند كرد و به فرجام شوم آن‌ها نيز دچار خواهند شد،(آيه 128) خلاصه آن كه هر كس به سبب اعمال و رفتارش از درجه خاصى برخوردار است: «لِكُلّ دَرَجتٌ مِمّا عَمِلوا».(آيه 132)
+
پس از بیان این شبهه، پاسخ آنان را در آیات ۱۰۹ ـ ۱۲۳ ذکر مى‌کند و مى‌فرماید: اولاً روحیات و سوابق آنان نشان مى‌دهد که اگر نشانه کاملاً آشکارى را هم ببینند ایمان نخواهند آورد، حتى اگر [[فرشتگان]] بر آنان نازل شوند یا مردگان با آن‌ها سخن بگویند باز هم ایمان نمى‌آورند، ثانیاً چه نشانه‌اى محکم‌تر و گویاتر از این [[قرآن]] که حتى [[اهل کتاب|اهل کتاب]] نیز آن را تصدیق کرده و آیات آن را از سوى خدا مى‌دانند. اگر واقعاً در پى آیه‌اى مى‌گردند، پس به این کتاب ایمان آورده و به احکامش عمل کنند.
  
'''''2. اعتقادات خرافى مشركان و تغيير احكام دينى:'''''
+
آیات ۱۲۴ ـ ۱۳۵ به پنجمین و آخرین شبهه آنان در [[توحید]] و نبوت اشاره کرده و مى‌فرماید: آن‌ها وقتى این آیات روشن و غیرقابل انکار را مى‌بینند بهانه دیگرى مى‌تراشند و مى‌گویند: ما ایمان نمى‌آوریم مگر این که ما نیز به مقام رسالت برسیم و آنچه بر پیامبران نازل مى‌شود بر ما نیز نازل شود: {{متن قرآن|«قالوا لَن نُؤمِنَ حَتّى نُؤتى مِثلَ ما اوتِىَ رُسُلُ اللّهِ»}}. در ادامه ابتدا در پاسخى کوتاه به آنان مى‌گوید: خداوند خود مى‌داند چه کسى را به رسالت برانگیزد و امانت رسالت را به او بسپارد.
  
قرآن پس از آن كه در آيات گذشته به تفصيل انحرافات اعتقادى و بهانه‌جويي‌هاى آن‌ها را به صورت شبهات فكرى مطرح كرد (آيات 136 ـ 152) به بيان رفتارهاى ناپسند و اعمال زشت آنان و تغييراتى كه در دين خدا و آيين ابراهيم داده و [[حلال]] آن را [[حرام]] كردند پرداخته و احكام الهى را در اين رابطه بيان مى‌كند.
+
سپس با اشاره به سنت هدایت و گمراهى، پاسخ آن‌ها را به تفصیل بیان مى‌دارد و مى‌فرماید: اگر خداوند بخواهد کسى را هدایت کند قلب او را براى ادراک حق آماده مى‌سازد و آن کس را که بخواهد گمراه کند سینه او را از ادراک حقایق، تنگ و ناتوان مى‌کند و کسانى که [[ایمان]] نمى‌آوردند افرادى پلید هستند (آیه ۱۲۰). البته در این گمراهى مقصر اصلى خود آنان هستند که [[شیطان|شیاطین]] ([[جن]]) را پیشواى خود قرار داده و از آن‌ها پیروى کردند<ref> الکشاف، ج ۲، ص ۶۴.</ref> و در روز [[قیامت]] نیز به آن اعتراف خواهند کرد و به فرجام شوم آن‌ها نیز دچار خواهند شد (آیه ۱۲۸)، خلاصه آن که هر کس به سبب اعمال و رفتارش از درجه خاصى برخوردار است: {{متن قرآن|«لِکلّ دَرَجتٌ مِمّا عَمِلوا»}} (آیه ۱۳۲).
  
به گزارش اين آيات مشركان براى خدا از روييدني‌ها و حيواناتى كه خداوند آفريده نصيبى معين كرده و مى‌گفتند: اين سهم براى خدا و اين سهم براى بت‌ها و اگر سهم بت‌ها از بين مى‌رفت سهم خدا را به جاى آن قرار مى‌دادند؛ اما عكس آن را مجاز نمى‌شمردند<ref> مجمع البيان، ج 4، ص 571.</ref>(6/136) يا براى بتها فرزندان خود را قربانى مى‌كردند و [[احكام]] ظالمانه و خرافى در دين خدا وضع مى‌كردند و آن‌ها را به خدا نسبت مى‌دادند؛ مثلاً مى‌گفتند: اين قرباني‌ها و صدقات مخصوص بتان است<ref> نمونه، ج 25، ص 455.</ref> و تنها افراد خاصى كه ما مشخص مى‌كنيم مى‌توانند از آنها استفاده كنند يا سوار شدن بر چهارپايان را حرام مى‌كردند، چهارپايان را بدون بردن نام خدا ذبح مى‌كردند و زنانشان را از خوردن گوشت بچه شترهاى تازه به دنيا آمده منع مى‌كردند،<ref> الميزان، ج 7، ص 384؛ احسن‌الحديث، ج 3، ص 323.</ref> مگر اين كه مرده به دنيا آيند.
+
'''''۲. اعتقادات خرافى مشرکان و تغییر احکام دینى:'''''
  
خداى سبحان ضمن تقبيح رفتار زشت آنان، نسبت دادن اين [[احكام]] را به خداوند افترا دانسته و راه درست زندگى را تشريح كرده، مى‌فرمايد: خداوند نعمت‌هاى فراوانى به شما داده است تا از آن استفاده كرده به فقيران دهيد و اسراف نكنيد و نر و ماده حيواناتى همچون گوسفند، بز، شتر و گاو و بچه‌هايى كه در شكم ماده اين حيوانات است، حلال كرده است.
+
قرآن پس از آن که در آیات گذشته به تفصیل انحرافات اعتقادى و بهانه‌جویی‌هاى آن‌ها را به صورت شبهات فکرى مطرح کرد (آیات ۱۳۶ ـ ۱۵۲)، به بیان رفتارهاى ناپسند و اعمال زشت آنان و تغییراتى که در [[دین]] خدا و آیین [[حضرت ابراهیم علیه السلام|ابراهیم]] داده و [[حلال]] آن را [[حرام]] کردند پرداخته و [[احکام شرعی|احکام]] الهى را در این رابطه بیان مى‌کند.
  
از سوى ديگر حيوان مرده، خون ريخته، گوشت خوك و گوشت حيوانى كه بدون ذكر نام خدا ذبح شده باشد، حرام است. اين‌ها [[احكام]] خداست كه مشركان به پيروى از هواى نفس و بدون هيچ دليل شرعى آن‌ها را تغيير داده و حلال خدا را حرام كرده بودند، آنگاه در آيات 151 ـ 152 خلاصه‌اى از احكام الهى را كه مورد تأكيد همه [[پيامبران]] و مورد پذيرش همه شرايع و بيانگر راه صحيح هدايت است، بيان مى‌كند و آن‌ها را راه مستقيم الهى مى‌نامد كه تنها راه نجات است.
+
به گزارش این آیات، مشرکان براى خدا از روییدنی‌ها و حیواناتى که خداوند آفریده نصیبى معین کرده و مى‌گفتند: این سهم براى خدا و این سهم براى بت‌ها و اگر سهم بت‌ها از بین مى‌رفت سهم خدا را به جاى آن قرار مى‌دادند؛ اما عکس آن را مجاز نمى‌شمردند<ref> مجمع البیان، ج ۴، ص ۵۷۱.</ref>(۱۳۶)، یا براى بتها فرزندان خود را قربانى مى‌کردند و احکام ظالمانه و خرافى در دین خدا وضع مى‌کردند و آن‌ها را به خدا نسبت مى‌دادند؛ مثلاً مى‌گفتند: این قربانی‌ها و صدقات مخصوص بتان است<ref> نمونه، ج ۲۵، ص ۴۵۵.</ref> و تنها افراد خاصى که ما مشخص مى‌کنیم مى‌توانند از آنها استفاده کنند یا سوار شدن بر چهارپایان را حرام مى‌کردند، چهارپایان را بدون بردن نام خدا [[ذبح]] مى‌کردند و زنانشان را از خوردن گوشت بچه شترهاى تازه به دنیا آمده منع مى‌کردند،<ref> المیزان، ج ۷، ص ۳۸۴؛ احسن‌الحدیث، ج ۳، ص ۳۲۳.</ref> مگر این که مرده به دنیا آیند.
  
اين [[احكام]] كه در 9 فرمان خلاصه شده عبارت است از شرك نورزيدن به خدا، احسان به والدين، نكشتن فرزندان، دورى از كارهاى زشت در آشكار و نهان، نكشتن همديگر مگر به حكم حق و قصاص، تجاوز نكردن به مال يتيم، پرهيز از گرانفروشى و كم‌فروشى، عادلانه سخن گفتن و وفاى به عهد الهى.
+
خداى سبحان ضمن تقبیح رفتار زشت آنان، نسبت دادن این احکام را به خداوند افترا دانسته و راه درست زندگى را تشریح کرده، مى‌فرماید: خداوند نعمت‌هاى فراوانى به شما داده است تا از آن استفاده کرده به فقیران دهید و [[اسراف]] نکنید و نر و ماده حیواناتى همچون گوسفند، بز، شتر و گاو و بچه‌هایى که در شکم ماده این حیوانات است، حلال کرده است.
  
'''نتيجه‌گيرى:'''
+
از سوى دیگر حیوان مرده، خون ریخته، گوشت خوک و گوشت حیوانى که بدون ذکر نام خدا ذبح شده باشد، حرام است. این‌ها [[احکام]] خداست که مشرکان به پیروى از [[هوای نفس]] و بدون هیچ دلیل [[شرع|شرعى]] آن‌ها را تغییر داده و حلال خدا را حرام کرده بودند. آنگاه در آیات ۱۵۱ ـ ۱۵۲ خلاصه‌اى از احکام الهى را که مورد تأکید همه [[پیامبران]] و مورد پذیرش همه شرایع و بیانگر راه صحیح هدایت است، بیان مى‌کند و آن‌ها را راه مستقیم الهى مى‌نامد که تنها راه نجات است.
  
با بيان اين احكام، آيات پايانى سوره (153 ـ 165) به جمع‌بندى معارف تبيين شده در سوره پرداخته، مى‌فرمايد: سعادت و خوشبختى انسان در پيروى از تعاليم پيامبران است كه خداوند آن‌ها را به صورت كتاب بر رسولان حق نازل كرد و چنان‌كه خداوند به حضرت موسى كتاب كاملى براى تكميل نفوس و بيان احكام نازل كرد، قرآن پر بركتى را نيز براى هدايت شما فرو فرستاد: «هذا كِتبٌ اَنزَلنهُ مُبارَكٌ فَاتَّبِعوهُ» (آيه 155) تا نگوييد چرا براى يهود و نصارا كتاب فرود آمده؛ اما براى ما هيچ كتابى نازل نشده و اگر ما هم كتاب داشتيم بيش از آن‌ها به آن عمل كرده و هدايت مى‌شديم.
+
این [[احکام]] که در ۹ فرمان خلاصه شده عبارت است از [[شرک|شرک]] نورزیدن به خدا، [[احسان]] به والدین، نکشتن فرزندان، دورى از کارهاى زشت در آشکار و نهان، نکشتن همدیگر مگر به حکم حق و [[قصاص]]، تجاوز نکردن به مال یتیم، پرهیز از گرانفروشى و کم‌فروشى، عادلانه سخن گفتن و وفاى به عهد الهى.
  
اكنون حجت و دليلى روشنگر براى شما نازل شده است، پس شما نيز آيات آن را تكذيب نكرده و با بهانه‌جويي‌هاى متعدد همچون درخواست نزول [[فرشتگان]] گمراهى خود را افزون نكنيد كه اگر خدا فرشتگان عذاب را بر شما نازل كند ديگر فرصتى براى [[توبه]] و [[ايمان]] آوردن نخواهد ماند. در آيات پايانى [[سوره انعام]] (161 ـ 163) خداوند از پيامبر صلى الله عليه و آله مى‌خواهد تا اصول اعتقادى و رفتارى خود را در چند جمله كوتاه براى مشركان بيان كرده و با دعوت مجدد آنان به دين توحيدى آن‌ها را از مخالفت بر حذر دارد و به آنان بگويد كه من از راه مستقيم كه همان آيين [[حضرت ابراهيم]] علیه‌السلام است، پيروى مى‌كنم و همه اعمالم را براى خدا انجام داده و هيچ شريكى براى او قائل نيستم زيرا او پروردگار همه جهان است. منكران و كافران نيز بايد بدانند كه هر كس بار عمل خود را بر دوش مى‌كشد و بازگشت همه به سوى خداست و او درباره آنچه انسان‌ها درباره آن اختلاف دارند، داورى مى‌كند.
+
با بیان این احکام، آیات پایانى سوره (۱۵۳ ـ ۱۶۵) به جمع‌بندى معارف تبیین شده در سوره پرداخته، مى‌فرماید: سعادت و خوشبختى انسان در پیروى از تعالیم پیامبران است که خداوند آن‌ها را به صورت کتاب بر رسولان حق نازل کرد و چنان‌که خداوند به [[حضرت موسی علیه السلام|حضرت موسى]] کتاب کاملى براى تکمیل نفوس و بیان احکام نازل کرد، [[قرآن]] پر برکتى را نیز براى هدایت شما فرو فرستاد: {{متن قرآن|«هذا کتبٌ اَنزَلنهُ مُبارَک فَاتَّبِعوهُ»}} (آیه ۱۵۵) تا نگویید چرا براى [[یهود]] و [[نصاری|نصارا]] کتاب فرود آمده؛ اما براى ما هیچ کتابى نازل نشده و اگر ما هم کتاب داشتیم بیش از آن‌ها به آن عمل کرده و هدایت مى‌شدیم.
  
'''فضيلت سوره:'''
+
اکنون [[حجت]] و دلیلى روشنگر براى شما نازل شده است، پس شما نیز آیات آن را تکذیب نکرده و با بهانه‌جویی‌هاى متعدد همچون درخواست نزول [[فرشتگان]] گمراهى خود را افزون نکنید که اگر خدا فرشتگان عذاب را بر شما نازل کند، دیگر فرصتى براى [[توبه]] و [[ایمان]] آوردن نخواهد ماند.
  
روايات پرشمارى در فضيلت و آثار تلاوت [[سوره انعام]] گزارش شده است.<ref> روح المعانى، مج 5، ج 7، ص 109ـ 110؛ التحرير والتنوير، ج 7، ص 125.</ref> علما نزول دفعى و مشايعت فرشتگان در زمان نزولش را دو ويژگى اين سوره دانسته‌اند.<ref> التفسير الكبير، ج 12، ص 141.</ref> از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده است كه فرمودند: همه سوره انعام به يكباره بر من فرود آمده و 70000 فرشته در حالى كه با آواز بلند حمد و تسبيح پروردگار مى‌گفتند، آن را همراهى مى‌كردند.<ref> تفسير ابن‌كثير، ج‌ 2، ص‌ 127؛ الدرالمنثور، ج‌ 3، ص‌ 243ـ‌244.</ref>
+
در آیات پایانى سوره انعام (۱۶۱ ـ ۱۶۳) خداوند از [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلى الله علیه و آله مى‌خواهد تا اصول [[عقاید|اعتقادى]] و رفتارى خود را در چند جمله کوتاه براى مشرکان بیان کرده و با دعوت مجدد آنان به دین [[توحید|توحیدى]]، آن‌ها را از مخالفت بر حذر دارد و به آنان بگوید که من از راه مستقیم که همان آیین [[حضرت ابراهیم]] علیه‌السلام است، پیروى مى‌کنم و همه اعمالم را براى خدا انجام داده و هیچ شریکى براى او قائل نیستم زیرا او پروردگار همه جهان است. منکران و کافران نیز باید بدانند که هر کس بار عمل خود را بر دوش مى‌کشد و بازگشت همه به سوى خداست و او درباره آنچه انسان‌ها درباره آن اختلاف دارند، داورى مى‌کند.
  
همزمان با نزول آن، پيامبر صلى الله عليه و آله در حالى كه «سبحان الله العظيم و بحمده» را تكرار مى‌كردند به [[سجده]] افتادند و در همان شب نزولش نويسندگان [[وحى]] را فراخواندند تا آن را بنويسند؛<ref> مجمع البيان، ج 4، ص 421؛ الدرالمنثور، ج 3، ص 243 ـ 244؛ التحرير والتنوير، ج 7، ص 122.</ref> همچنين آن حضرت فرمودند: خداوند به وسيله اين سوره به من و مسلمانان عزتى داد كه هرگز پس از آن خوار نگردند.<ref> التبيان، ج‌ 4، ص‌ 75؛ منهج‌الصادقين، ج 3، ص 344.</ref>
+
==فضیلت سوره ==
  
[[امام صادق]] عليه‌السلام فرمود: اين سوره در حالى كه 70000 فرشته آن را بدرقه مى‌كردند، فرود آمد پس شما آن را تعظيم و تكريم كنيد،<ref> ثواب‌الاعمال، ص 224؛ لمحات‌الانوار، ج ص 744.</ref> زيرا نام پروردگار در 70 جاى آن آمده است. اگر مردم فضليت آن را بدانند قرائت آن را ترك نكنند.<ref> تفسير عياشى، ج‌ ص‌ 354.</ref>
+
روایات پرشمارى در فضیلت و آثار [[تلاوت قرآن|تلاوت]] [[سوره انعام]] گزارش شده است.<ref> روح المعانى، مج ۵، ج ۷، ص ۱۰۹ـ ۱۱۰؛ التحریر والتنویر، ج ۷، ص ۱۲۵.</ref> علما، نزول دفعى و مشایعت [[فرشتگان]] در زمان نزولش را دو ویژگى این سوره دانسته‌اند.<ref> التفسیر الکبیر، ج ۱۲، ص ۱۴۱.</ref> از [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلى الله علیه و آله نقل شده است که فرمودند: همه سوره انعام به یکباره بر من فرود آمده و ۷۰۰۰۰ فرشته در حالى که با آواز بلند حمد و [[تسبیح]] پروردگار مى‌گفتند، آن را همراهى مى‌کردند.<ref> تفسیر ابن‌کثیر، ج‌ ۲، ص‌ ۱۲۷؛ الدرالمنثور، ج‌ ۳، ص‌ ۲۴۳ـ‌۲۴۴.</ref>
  
در روايات متعدد از آمرزش،<ref> لمحات الانوار، ج 2، ص 744.</ref> ايمنى در قيامت،<ref> تفسير عياشى، ج 1، ص 354؛ ثواب‌الاعمال، ص 224.</ref> خشنودى پروردگار،<ref> لمحات الانوار، ج 2، ص 744ـ745.</ref> تسبيح<ref> الكافى، ج 2، ص 455؛ البرهان، ج 2، ص 396.</ref> و استغفار [[فرشتگان]] براى خواننده اين سوره تا قيامت،<ref> تفسير قمى، ج ص 201.</ref> به عنوان ثواب قرائت ياد شده است. در برخى روايات به خواندن سه آيه نخست اين سوره پس از [[نماز صبح]] سفارش شده و براى آن ثواب و آثار فراوانى بيان شده است.<ref> تفسير قرطبى، ج 6، ص 247؛ الدرالمنثور، ج 2، ص 245ـ246؛ كنزالدقائق، ج ص 278.</ref>
+
همزمان با نزول آن، پیامبر صلى الله علیه و آله در حالى که «سبحان الله العظیم و بحمده» را تکرار مى‌کردند به [[سجده]] افتادند و در همان شب نزولش، نویسندگان [[وحى]] را فراخواندند تا آن را بنویسند؛<ref> مجمع البیان، ج ۴، ص ۴۲۱؛ الدرالمنثور، ج ۳، ص ۲۴۳ ـ ۲۴۴؛ التحریر والتنویر، ج ۷، ص ۱۲۲.</ref> همچنین آن حضرت فرمودند: خداوند به وسیله این سوره به من و مسلمانان عزتى داد که هرگز پس از آن خوار نگردند.<ref> التبیان، ج‌ ۴، ص‌ ۷۵؛ منهج‌الصادقین، ج ۳، ص ۳۴۴.</ref>
  
از [[امام صادق]] عليه‌السلام روايت شده: هر حاجتمندى 4 ركعت نماز (با دو سلام) بگزارد و پس از حمدِ آن [[سوره انعام]] و پس از نماز دعاى «يا كريم يا كريم...» را بخواند، سوگند به كسى كه جانم در دست اوست خداوند حاجتش را برآورده سازد.<ref> تفسير عياشى، ج 1، ص 353؛ اطيب‌البيان، ج ص 2.</ref> البته ثواب‌ها و آثار ياد شده مشروط به اعتقاد و عمل به اين آيات نورانى است وگرنه قرائت بدون عمل ثواب‌هاى موعود را ندارد.<ref> تفسير اثنى عشرى، ج 3، ص 218.</ref>
+
[[امام صادق]] علیه‌السلام فرمود: این سوره در حالى که ۷۰۰۰۰ فرشته آن را بدرقه مى‌کردند، فرود آمد پس شما آن را تعظیم و تکریم کنید،<ref> ثواب‌الاعمال، ص ۲۲۴؛ لمحات‌الانوار، ج ۲، ص ۷۴۴.</ref> زیرا نام پروردگار در ۷۰ جاى آن آمده است. اگر مردم فضلیت آن را بدانند قرائت آن را ترک نکنند.<ref> تفسیر عیاشى، ج‌ ۱، ص‌ ۳۵۴.</ref>
  
==پانویس ==
+
در روایات متعدد، از [[آمرزش]]،<ref> لمحات الانوار، ج ۲، ص ۷۴۴.</ref> ایمنى در [[قیامت]]،<ref> تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۳۵۴؛ ثواب‌الاعمال، ص ۲۲۴.</ref> خشنودى پروردگار،<ref> لمحات الانوار، ج ۲، ص ۷۴۴ـ۷۴۵.</ref> [[تسبیح]]<ref> الکافى، ج ۲، ص ۴۵۵؛ البرهان، ج ۲، ص ۳۹۶.</ref> و [[استغفار]] فرشتگان براى خواننده این سوره تا قیامت،<ref> تفسیر قمى، ج ۱، ص ۲۰۱.</ref> به عنوان [[ثواب]] قرائت یاد شده است. در برخى روایات به خواندن سه آیه نخست این سوره پس از [[نماز صبح]] سفارش شده و براى آن ثواب و آثار فراوانى بیان شده است.<ref> تفسیر قرطبى، ج ۶، ص ۲۴۷؛ الدرالمنثور، ج ۲، ص ۲۴۵ـ۲۴۶؛ کنزالدقائق، ج ۴، ص ۲۷۸.</ref>
 +
 
 +
از [[امام صادق]] علیه‌السلام روایت شده: هر حاجتمندى ۴ رکعت [[نماز]] (با دو سلام) بگزارد و پس از حمدِ آن، [[سوره انعام]] و پس از نماز دعاى «یا کریم یا کریم...» را بخواند، سوگند به کسى که جانم در دست اوست، خداوند حاجتش را برآورده سازد.<ref> تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۳۵۳؛ اطیب‌البیان، ج ۵، ص ۲.</ref> البته ثواب‌ها و آثار یاد شده مشروط به اعتقاد و عمل به این آیات نورانى است، وگرنه قرائت بدون عمل ثواب‌هاى موعود را ندارد.<ref> تفسیر اثنى عشرى، ج ۳، ص ۲۱۸.</ref>
 +
 
 +
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
===منابع===
 
  
سيد عبدالرسول حسينى‌زاده، محمد خامه‌گر؛ دائرة المعارف قرآن کریم، جلد صفحه 547-557.
+
==منابع==
 +
 
 +
* سید عبدالرسول حسینى‌زاده، محمد خامه‌گر؛ دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۴، صفحه ۵۴۷-۵۵۷.
 +
 
 +
==پیوست==
 +
 
 +
[[سوره انعام/متن و ترجمه|'''سوره انعام/متن و ترجمه''']]
 +
{{فهرست سوره های قرآن
 +
|سوره=۶.[[سوره انعام|الأنعام]]
 +
|قبلی=۵.[[سوره مائده|المائدة]]
 +
|بعدی=۷.[[سوره اعراف|الأعراف]]
 +
}}
 +
{{قرآن}}
  
 
[[رده: سوره های قرآن]]
 
[[رده: سوره های قرآن]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۱۱

Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


<<مائده انعام اعراف>>
شماره: ۶
جزء : ۷و ۸
محل نزول: مکه
ترتيب نزول : ۵۵
تعداد آیه : ۱۶۵
متن و ترجمه سوره

فهرست سوره‌های قرآن

سوره انعام ششمین سوره از سوره های قرآن کریم و دارای ۱۶۵ آیه است.

نزول سوره

«سوره انعام» به اتفاق قرآن پژوهان مکى است.[۱] این سوره در ترتیب مصحف، ششمین سوره است و بین دو سوره مائده و اعراف قرار گرفته و در ترتیب نزول، پنجاه و پنجمین سوره قرآن کریم است که پیش از آن سوره صافات و پس از آن سوره حجر نازل شده است.[۲]

در روایات ترتیب نزول، ردیف‌هاى ۴۳ تا ۶۹ را براى آن ذکر کرده‌اند.[۳] برخى معاصران و مستشرقان بر اساس اجتهاد، ردیفِ ۸۱، ۸۹، ۹۰ و ۱۱۳ را براى آن حدس زده‌اند[۴] که سه قول اخیر ملازم مدنى بودن سوره است و برخى مفسران بدان معتقدند.[۵]

جمعى به اختلاف، تا ۹ آیه این سوره را (آیات ۲۰،۲۳،۹۱ ـ ۹۳،۱۱۴، ۱۵۱ ـ ۱۵۳)[۶] به اجتهاد یا با تکیه بر روایاتى ضعیف استثنا کرده و آن‌ها را مدنى دانسته‌اند؛[۷] لیکن هماهنگى موجود بین آیات این سوره[۸] و نیز روایات فراوانى که نزول همه سوره را به یکباره در مکه مى‌داند، این نظر را سست مى‌کند،[۹] افزون بر این، وجود آیات مدنى در سوره‌هاى مکى و عکس آن، برخلاف اصل است و تا روایت صحیحى آن را تایید نکند پذیرفتنى نیست.[۱۰]

برخى معاصران با استناد به شواهدى ضعیف بخش عظیمى از این سوره را مدنى دانسته‌اند.[۱۱] درباره زمان نزول این سوره، برخى با توجه به این که این سوره پس از سوره حجر نازل شده است و مشتمل بر آیه «فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ؛ آنچه را بدان مأمورى آشکارا بیان کن» (حجر، ۹۴) است که پس از علنى شدن دعوت پیامبر صلى الله علیه و آله (پس از سه سال از بعثت)[۱۲] نازل شده، نزول سوره انعام را در سال چهارم یا پنجم بعثت به واقع نزدیک‌تر مى‌دانند.[۱۳]

احتجاجات این سوره با مشرکان و مباحث عقیدتى و دیگر موضوعات مطرح شده در آن نیز بیشتر با این فضا سازگارى دارد.[۱۴] برخى زمان نزول این سوره را پیش از سال دهم بعثت[۱۵] و برخى دیگر با استناد به برخى روایاتِ ترتیب نزول، فرود آمدن آن را اندکى پیش از هجرت مى‌دانند[۱۶]؛ ولى با توجه به اختلاف روایات، تعیین زمان خاص براى نزول سوره دشوار است.

تعدا آیات

سوره انعام داراى ۱۶۵ آیه و ۳۰۵۵ کلمه است.[۱۷] قاریان بصره و شام شمار آیاتش را ۱۶۶ دانسته‌اند، زیرا آن‌ها هر چند آیه ۶۶: «لَستُ عَلَیکم بِوَکیل» را آیه‌اى مستقل به حساب نیاورده‌اند، ولى برخلاف کوفی‌ها بر «کن فَیَکون» در آیه ۷۳ و «اِلى صِراط مُستَقیم» در آیه ۱۶۱ ایستاده و آن را آیه‌اى مستقل به شمار آورده‌اند. قاریان حجاز نیز عبارت «لَستُ عَلَیکم بِوَکیل» در آیه ۶۶ را آیه‌اى مستقل به شمار نیاورده‌اند و مانند بصریان و شامی‌ها دو مورد پیشین را آیه به حساب آورده‌اند، افزون بر این، بر جمله «جَعَلَ الظُّلُمتِ والنُّور» در آیه اول سوره، وقف و آن را آیه‌اى مستقل دانسته‌اند، از این‌رو آیات سوره را ۱۶۷ شمرده‌اند.[۱۸]

نام‌های دیگر سوره

این سوره از زمان پیامبر صلى الله علیه و آله به سوره انعام (جمع «نَعَم» به معناى چارپایان) خوانده مى‌شده و به احتمال این نامگذارى از زبان آن حضرت بوده است[۱۹] زیرا واژه «انعام» ۶ بار در آیات ۱۳۵ ـ ۱۴۲ تکرار شده است[۲۰] و نیز احکام مربوط به آن‌ها در ضمن ۱۵ آیه این سوره (۱۳۶ ـ ۱۵۰) بیان شده است.[۲۱]

در برخى منابع از آن به سوره «حجت» نیز یاد شده است، زیرا در این سوره به دلایل نبوت پرداخته شده است. واژه حجت نیز در آیات ۸۳ و ۱۸۹ آن سه بار آمده است.[۲۲] سوره انعام پنجمین سوره از سبع طوال (سوره بقره تا سوره توبه یا سوره بقره تا سوره یونس، بدون احتساب سوره انفال و سوره توبه)[۲۳] و دومین سوره از سور حامدات (سوره حمد، سوره انعام، سوره کهف، سوره سبا و سوره فاطر که با «اَلحَمدُلِلّهِ» آغاز شده) است.[۲۴]

فضاى نزول سوره

چنان که پیشتر اشاره شد، به احتمال قوى سوره مبارکه انعام در سال چهارم یا پنجم بعثت، یعنى یک یا دو سال پس از آن که پیامبر صلى الله علیه و آله مأمور به آشکار کردن دعوت خود شد فرود آمد.[۲۵]

مشرکان که با سخنان و تعالیم جدیدى مواجه شده بودند و تأثیر شگرف آن را بر مردم مشاهده مى‌کردند، تلاش گسترده‌اى را براى تخریب شخصیت پیامبر صلى الله علیه و آله و رویاروئى با تعالیم حیاتبخش اسلام سامان دادند و با شبهه‌افکنى درباره آموزه‌هاى قرآنى مانع از ایمان آوردن عموم مردم و گسترش دین در جامعه خود شدند.

مشرکان مکه پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله را به دروغگویى متهم و اعلام کردند که پیامبران باید از فرشتگان باشند؛ نه از نوع انسان. آنان معاد را انکار کرده، آن را به سخره مى‌گرفتند و شرک و بت‌پرستى را برتر از یگانه‌پرستى مى‌دانستند. آیات خدا را تکذیب مى‌کردند، اعجاز قرآن را زیر سؤال برده و مى‌گفتند: قرآن چیزى جز سخنان پیامبر صلى الله علیه و آله نیست و تقاضاى معجزات دیگرى مى‌کردند.

در چنین فضایى سوره مبارکه انعام نازل شد و ضمن ارائه پاسخ‌هاى منطقى و مستدل به شبهات مشرکان و ابطال عقاید نادرست آنها، اصول و بنیادهاى دین اسلام را بیان کرد.

محتواى سوره

با توجه به سیاق سوره، بسیارى از مفسران معتقدند که هدف اساسى این سوره، بیان اصول یگانه‌پرستى و مبارزه با شرک و بت‌پرستى است.[۲۶] آیات نخست (۱ ـ ۷) سوره به حمد و ستایش پروردگار و اثبات یگانگى خداوند از طریق یادآورى خلقت آسمان‌ها و زمین و چگونگى آفرینش انسان اختصاص دارد و مى‌افزاید که دلایل روشن و غیرقابل انکارى بر برترى و حاکمیت خداوند بر جهان هستى دلالت مى‌کند؛ اما کافران که جز بهانه‌جویى کارى ندارند از این نشانه‌هاى آشکار روى برتافته، پیامبران را استهزا مى‌کنند و از عذاب الهى که پیشینیان آن‌ها را دربرگرفت غفلت مى‌کنند، در حالى که آنان از قدرت و ثروتى بیش از مشرکان مکه برخوردار بودند؛ اما به سبب رفتار ناشایستشان به عذاب الهى دچار شدند.

پس از این مقدمه کوتاه، سایر آیات این سوره به بیان انحرافات فکرى و رفتارى مشرکان و پاسخ‌گویى به شبهات آنان مى‌پردازد و به مناسبت، اصولى از توحید و هدایت را مطرح مى‌کند. بر این اساس، آیات ۸ ـ ۱۳۵ انحرافات فکرى و شبهات مطرح شده از سوى مشرکان را بررسى مى‌کند و آیات ۱۳۶ ـ ۱۵۲ رفتارهاى ناشایست و بدعت‌هایى را که در آیین ابراهیم علیه السلام پدید آورده بودند بیان و احکام الهى را تشریح مى‌کند و در انتها با جمع‌بندى این مطالب در آیات ۱۵۳ ـ ۱۶۵ سوره به پایان مى‌رسد.

۱. انحرافات فکرى مشرکان:

آیات ۸ ـ ۳۶ به بیان نخستین شبهه کافران و پاسخ آن اختصاص دارد. مشرکان مى‌گفتند: اگر به راستى ‌محمد [صلى الله علیه و آله] پیامبر خداست، چرا خداوند فرشته‌اى بر او نازل نمى‌کند تا پیامبر را تصدیق کرده و ما با مشاهده فرشتگان به رسول خدا [صلی الله علیه و آله] ایمان آوریم. آنان با طرح این شبهه در صدد استهزاى پیامبر، اثبات ناتوانى خداوند و انکار نبوت رسول ‌اکرم بودند.

در آیات مورد بحث، به طور منطقى و مستدل پاسخ آنان ارائه مى‌شود و سپس اهداف سه‌گانه آن‌ها را از طرح این شبهه تحلیل کرده و پاسخ مى‌دهد. آیات ۸ ـ ۹ در بررسى استدلالى این شبهه مى‌فرمایند: این تقاضا براى کافران هیچ سودى ندارد، زیرا اگر فرشته‌اى بر آنان مى‌فرستادیم و ایمان نمى‌آوردند، به حیات آنان پایان داده مى‌شد و نابود مى‌شدند[۲۷] زیرا سنت الهى بر این است که پس از معجزات پیشنهادى و نپذیرفتن آن از سوى پیشنهاد دهندگان، عذاب نازل مى‌شود.[۲۸] افزون بر این اگر خداى متعالى تقاضاى کافران را مى‌پذیرفت و فرشته‌اى به عنوان رسول بر آنان نازل مى‌کرد باز هم حکمت الهى اقتضا مى‌کرد که همان فرشته را نیز به صورت بشرى مانند خودشان فرود آورد.

پس از پاسخ‌گویى به اشکال آن‌ها به بررسى انگیزه آن‌ها از طرح این شبهه مى‌پردازد و مى‌فرماید: اگر قصد استهزاى پیامبر را دارند بدانند که به عذاب استهزاکنندگان پیامبران پیشین دچار مى‌شوند و سودى به حال آنان ندارد (آیه ۱۰) و اگر مى‌خواهند ناتوانى خدا را ثابت کنند به آنان بگو: چه کسى مالک و آفریننده آسمان‌ها و زمین است؟ اوست که تدبیر جهان را در دست دارد و روزى همگان را مى‌رساند و هر خیرى به هر کس مى‌رسد از جانب اوست و در یک کلمه «هُوَ القاهِرُ فَوقَ عِباده» (آیه ۱۸).

و اگر قصد انکار پیامبر را دارند به آن‌ها بگو: خداوند گواه میان من و شماست و دلیل آن نیز این است که خداوند این قرآن را بر من وحى کرده است (آیه ۱۹)، افزون بر این اهل کتاب نیز پیامبر را همچون فرزندانشان مى‌شناسند و به نبوت پیامبر گواهى مى‌دهند (آیه ۲۰).

پس از آن که با دلایل منطقى و بررسى همه جوانب، ادعاى مشرکان را پاسخ گفت و حجت را بر آنان تمام کرد، به فرجام دردناک کافران اشاره کرده و از پشیمانى (آیه ۲۷) و حسرت آنها بر گذشته خود (آیه ۳۱) خبر مى‌دهد.

در انتها خداوند، پیامبرش را در برابر مخالفت‌ها و لجاجت‌هاى مشرکان دلدارى داده و به آن حضرت مى‌گوید که از سخنان آن‌ها غمگین مباش، زیرا کافران پیامبران پیشین را هم تکذیب کرده؛ اما پیامبران در برابر سخنان آن‌ها صبر پیشه کردند و نصرت و پیروزى الهى فرارسید (آیه ۳۴).

دومین شبهه مشرکان درباره توحید و نبوت در آیات ۳۷ ـ ۹۰ مطرح شده و به تفصیل پاسخ داده شده است. مشرکان مى‌گفتند: چرا پیامبر با معجزه‌اى از ناحیه پروردگارش تأیید نمى‌شود. آن‌ها این سخن را در حالى مى‌گفتند که بهترین آیات و معجزات الهى یعنى قرآن در دسترس آنان بود، از این‌رو معلوم مى‌شود که غرض آن‌ها از این سخن این است که نه تنها قرآن را معجزه‌اى قانع‌کننده نمى‌دانستند، بلکه مى‌پنداشتند که خداوند نمى‌تواند معجزه‌اى را که بر نفى ربوبیت خدایان و بت‌ها دلالت کند بر کسى نازل کند[۲۹] و با این سخن در صدد نفى ربوبیت الهى و اثبات ربوبیت بتها بودند، ازاین‌رو خداوند در پاسخ آنان به آیات و نشانه‌هایى چند اشاره مى‌کند که همگى از توانایى خداوند در تدبیر و اداره جهان هستى حکایت دارد و در مقابل، دلایل ناتوانى بت‌ها و خدایان پندارى را در صحنه‌هاى گوناگون زندگى و مرگ بیان مى‌کند.

نخستین نشانه ربوبیت الهى و قدرت و حکمت[۳۰] این است که خداوند هر چیزى را که براى زندگى جنبندگان زمین در پرندگان آسمان لازم است به طور غریزى در اختیارشان قرار داده است، چنان ‌که براى انسان‌ها نیز همین کار را کرده است؛[۳۱] اما کافران چشم و گوش خود را در برابر این واقعیت بسته، آن را انکار مى‌کنند (آیات ۳۸ ـ ۳۹).

دومین نشانه ربوبیت الهى این است که عذاب و رحمت در دنیا و آخرت تنها در دست قدرت اوست و هیچ یک از بت‌ها یا شریکانى که براى خدا قرار داده‌اند نمى‌تواند عذاب الهى را دفع کنند و تنها اوست که مى‌تواند درخواست عاجزانه اهل عذاب را اجابت کرده و عذاب را از آن‌ها برطرف کند. به همین دلیل در هنگام عذاب تنها او را مى‌خوانید، چنان‌که امت‌هاى پیشین نیز چنین بودند (آیات ۴۰ ـ ۴۹).

در ادامه آیات، درخواست معجزات رنگارنگ را از پیامبر نادرست مى‌شمرد و به سومین جلوه ربوبیت الهى که همان هدایت تشریعى است، اشاره کرده از پیامبر مى‌خواهد که به آنان بگوید: من صاحب خزاین الهى یا فرشته یا عالم به غیب نیستم بلکه مأمور شده‌ام تا از آنچه به من وحى مى‌شود پیروى کنم و به وسیله آن راه درست را به شما نشان دهم (آیه ۵۰). من براى شما معجزه و دلیل روشنى آورده‌ام؛ اما شما آن را نپذیرفتید و معجزه دیگرى مى‌خواهید که در اختیار من نیست[۳۲] و از این‌رو داورى درباره شما بر عهده خدایى است که کلیدهاى غیب در دست اوست و از هر چه در جهان مى‌گذرد[۳۳] از جمله اعمال انسان در روز و شب آگاه است و بر بندگان خود سیطره دارد (آیه ۵۹).

چهارمین نشانه ربوبیت خداوند این است که او تنها کسى است که مشکلات فردى و اجتماعى انسان را حل مى‌کند و او را از بحران‌ها و مصائب زندگى نجات مى‌دهد (آیه ۶۴)، آنگاه رو به پیامبر کرده و مى‌فرماید: کسانى را که دین را به بازى و سرگرمى و استهزا گرفته‌اند و زندگى دنیا آن‌ها را مغرور ساخته رها کن و به آن‌ها هشدار ده تا گرفتار عواقب شوم اعمال خود نشوند (آیه ۷۰).

ناتوانى بت‌ها و زوال‌پذیرى سایر معبودهاى خیالى، پنجمین نشانه بر عدم شایستگى آن‌ها براى مشارکت با خداوند سبحان در ربوبیت است که در آیه ۷۱ به آن اشاره مى‌شود و براى آن که نشان دهد در ناتوانى معبودان خیالى تفاوتى بین پرستش بت، ستاره، ماه و خورشید نیست، به داستان حضرت ابراهیم علیه‌السلام و احتجاج او با مشرکان زمان خود از بت‌پرستان تا ستاره‌پرستان و ماه و خورشیدپرستان اشاره مى‌کند که به آن‌ها گفت: من به جاى پرستش این خدایان زوال‌پذیر، خداى آفریننده آسمان و زمین را مى‌پرستم و از شریکانى که براى خدا قرار داده‌اید هیچ هراسى ندارم.

خداوند ضمن تأیید سخنان وى مى‌فرماید: این‌ها حجت و برهانى بود که ما به او دادیم و بدین‌سان او را همانند سایر انبیاء ـ اسامى ۱۷ نفر از انبیاى عظیم‌الشأن در این آیات ذکر مى‌شود ـ مورد لطف و هدایت خاصه خود قرار دادیم (آیات ۷۱ ـ ۹۰).

پس از آن که دومین شبهه مشرکان پاسخ داده شد، آیات ۹۱ ـ ۱۰۸ به بررسى سومین شبهه و اشکال اساسى آنان مى‌پردازد. مشرکان براى آن که رسالت پیامبر را به طور کلى زیر سؤال برند، ادعا کردند که قرآن و سایر تعالیم پیامبر، غیر وحیانى است و خداوند هیچ کتابى بر انسان فرو نفرستاده: «اِذ قالوا ما اَنزَلَ اللّهُ عَلى بَشَر مِن شَىء» (۶/۹۱) و براى هدایت انسان کارى نکرده است زیرا چنین کارى اصلاً وظیفه خدا نیست.

آنان با بیان این سخن به صراحت و برخلاف شواهد فراوان به خداوند سبحان افترا زده و قرآن و کتب پیامبران پیشین را انکار کرده‌اند و افزون بر این معتقد شدند که موجود دیگرى غیر از خداوند وظیفه تعلیم و تربیت انسان را بر عهده گرفته است، از این‌رو ابتدا خداوند در عبارتى کوتاه به سخنان آنان پاسخ مى‌دهد و مى‌فرماید: گویندگان چنین سخنى عظمت و شأن خدا را چنان که شایسته اوست نشناخته‌اند: «ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدرِهِ» زیرا لازمه ربوبیت خدا این است که انسان را به سوى صراط مستقیم هدایت کند و به همین منظور وحى را بر بندگان برگزیده خود نازل مى‌کند.

در ادامه، این شبهه را در دو بخش پاسخ مى‌دهد: ابتدا شواهد و دلایلى را که نشان دهنده نزول کتاب الهى بر افرادى از بشر است ذکر مى‌گردد و سپس گوشه‌اى از عظمت مقام الهى را که به اقتضاى آن هدایت انسان را بر عهده گرفته است بیان مى‌فرماید. در همین رابطه ناتوانى موجودات دیگر از جمله جن را براى تعلیم و هدایت انسان ثابت مى‌کند.

بر این اساس، آیات ۹۱ ـ ۹۴ به عنوان بخش نخست پاسخ، از پیامبر صلى الله علیه و آله مى‌خواهد تا از مشرکان بپرسد که چه کسى تورات را بر حضرت موسى علیه‌السلام فروفرستاد و آنچه را که شما و پدرانتان نمى‌دانستید به شما آموخت و همچنین قرآن را نازل کرد؟ و به راستى کسانى که این کتب آسمانى را انکار کرده و بر خدا افتراء زده و مى‌گویند: خداوند چیزى بر بشر نازل نکرده است، ستمکارترین افراد نیستند؟ آنگاه به عذاب ستمگران اشاره کرده و به آنان هشدار مى‌دهد که مبادا به اتکاى خدایان پندارى، به حق پشت کرده و مردم را گمراه کنید که همه شما به تنهایى در دادگاه حساب الهى حاضر خواهید شد.

در بخش دوم از پاسخ به این شبهه (آیات ۹۵ ـ ۱۰۸) به دلایلى که نشان انحصار شأن هدایتگرى در خداوند سبحان است اشاره کرده و مى‌فرماید: خداوند تدبیر همه جهان را در دست دارد و همه لوازم زندگى انسان را فراهم کرده است. آیا ممکن است او از هدایت و تعلیم غفلت کند؟ او خدایى است که دانه گیاهان را مى‌شکافد، مرده را از زنده و زنده را از مرده خارج مى‌کند و شب و روز و حرکت ماه و خورشید را بر اساس نظم و حکمت تدبیر مى‌کند، با ستارگان راه را در تاریکى شب به شما مى‌نمایاند و نسل انسان را در زمین مستقر کرده است و براى او از آسمان باران فرو مى‌فرستد تا به وسیله آن روزى او فراهم شود.

براى چنین خدایى چگونه ممکن است شریکى در آفرینش یا هدایت قرار داد؟ چنان‌که برخى جن را شریک خدا دانسته یا براى او دختر و پسرى قائل شدند. او خداى آفریننده همه چیز است پس او را عبادت کرده و به نشانه‌هاى روشنى که براى هدایت شما قرار داده است، ایمان بیاورید، آنگاه به پیامبر صلى الله علیه و آله مى‌فرماید: با همه دلایل آشکارى که براى اثبات نبوت تو دادیم ممکن است بگویند: آنچه مى‌گویى از دیگران آموخته‌اى؛ اما تو از آنان روى برگردان و از آنچه به تو وحى شده است پیروى کن.

چهارمین شبهه‌اى که سران شرک و کفر براى گمراه کردن مردم به آن دست مى‌یازیدند این بود که مى‌گفتند: نشانه‌هایى که پیامبر بر نبوت خود ارائه مى‌دهد، روشن و آشکار نیست و با سوگند مى‌گفتند: اگر خداوند نشانه‌اى بفرستد که بر صدق ادعاى رسول خدا و نبوت وى به روشنى دلالت کند ایمان خواهند آورد (آیه ۱۰۹).

پس از بیان این شبهه، پاسخ آنان را در آیات ۱۰۹ ـ ۱۲۳ ذکر مى‌کند و مى‌فرماید: اولاً روحیات و سوابق آنان نشان مى‌دهد که اگر نشانه کاملاً آشکارى را هم ببینند ایمان نخواهند آورد، حتى اگر فرشتگان بر آنان نازل شوند یا مردگان با آن‌ها سخن بگویند باز هم ایمان نمى‌آورند، ثانیاً چه نشانه‌اى محکم‌تر و گویاتر از این قرآن که حتى اهل کتاب نیز آن را تصدیق کرده و آیات آن را از سوى خدا مى‌دانند. اگر واقعاً در پى آیه‌اى مى‌گردند، پس به این کتاب ایمان آورده و به احکامش عمل کنند.

آیات ۱۲۴ ـ ۱۳۵ به پنجمین و آخرین شبهه آنان در توحید و نبوت اشاره کرده و مى‌فرماید: آن‌ها وقتى این آیات روشن و غیرقابل انکار را مى‌بینند بهانه دیگرى مى‌تراشند و مى‌گویند: ما ایمان نمى‌آوریم مگر این که ما نیز به مقام رسالت برسیم و آنچه بر پیامبران نازل مى‌شود بر ما نیز نازل شود: «قالوا لَن نُؤمِنَ حَتّى نُؤتى مِثلَ ما اوتِىَ رُسُلُ اللّهِ». در ادامه ابتدا در پاسخى کوتاه به آنان مى‌گوید: خداوند خود مى‌داند چه کسى را به رسالت برانگیزد و امانت رسالت را به او بسپارد.

سپس با اشاره به سنت هدایت و گمراهى، پاسخ آن‌ها را به تفصیل بیان مى‌دارد و مى‌فرماید: اگر خداوند بخواهد کسى را هدایت کند قلب او را براى ادراک حق آماده مى‌سازد و آن کس را که بخواهد گمراه کند سینه او را از ادراک حقایق، تنگ و ناتوان مى‌کند و کسانى که ایمان نمى‌آوردند افرادى پلید هستند (آیه ۱۲۰). البته در این گمراهى مقصر اصلى خود آنان هستند که شیاطین (جن) را پیشواى خود قرار داده و از آن‌ها پیروى کردند[۳۴] و در روز قیامت نیز به آن اعتراف خواهند کرد و به فرجام شوم آن‌ها نیز دچار خواهند شد (آیه ۱۲۸)، خلاصه آن که هر کس به سبب اعمال و رفتارش از درجه خاصى برخوردار است: «لِکلّ دَرَجتٌ مِمّا عَمِلوا» (آیه ۱۳۲).

۲. اعتقادات خرافى مشرکان و تغییر احکام دینى:

قرآن پس از آن که در آیات گذشته به تفصیل انحرافات اعتقادى و بهانه‌جویی‌هاى آن‌ها را به صورت شبهات فکرى مطرح کرد (آیات ۱۳۶ ـ ۱۵۲)، به بیان رفتارهاى ناپسند و اعمال زشت آنان و تغییراتى که در دین خدا و آیین ابراهیم داده و حلال آن را حرام کردند پرداخته و احکام الهى را در این رابطه بیان مى‌کند.

به گزارش این آیات، مشرکان براى خدا از روییدنی‌ها و حیواناتى که خداوند آفریده نصیبى معین کرده و مى‌گفتند: این سهم براى خدا و این سهم براى بت‌ها و اگر سهم بت‌ها از بین مى‌رفت سهم خدا را به جاى آن قرار مى‌دادند؛ اما عکس آن را مجاز نمى‌شمردند[۳۵](۱۳۶)، یا براى بتها فرزندان خود را قربانى مى‌کردند و احکام ظالمانه و خرافى در دین خدا وضع مى‌کردند و آن‌ها را به خدا نسبت مى‌دادند؛ مثلاً مى‌گفتند: این قربانی‌ها و صدقات مخصوص بتان است[۳۶] و تنها افراد خاصى که ما مشخص مى‌کنیم مى‌توانند از آنها استفاده کنند یا سوار شدن بر چهارپایان را حرام مى‌کردند، چهارپایان را بدون بردن نام خدا ذبح مى‌کردند و زنانشان را از خوردن گوشت بچه شترهاى تازه به دنیا آمده منع مى‌کردند،[۳۷] مگر این که مرده به دنیا آیند.

خداى سبحان ضمن تقبیح رفتار زشت آنان، نسبت دادن این احکام را به خداوند افترا دانسته و راه درست زندگى را تشریح کرده، مى‌فرماید: خداوند نعمت‌هاى فراوانى به شما داده است تا از آن استفاده کرده به فقیران دهید و اسراف نکنید و نر و ماده حیواناتى همچون گوسفند، بز، شتر و گاو و بچه‌هایى که در شکم ماده این حیوانات است، حلال کرده است.

از سوى دیگر حیوان مرده، خون ریخته، گوشت خوک و گوشت حیوانى که بدون ذکر نام خدا ذبح شده باشد، حرام است. این‌ها احکام خداست که مشرکان به پیروى از هوای نفس و بدون هیچ دلیل شرعى آن‌ها را تغییر داده و حلال خدا را حرام کرده بودند. آنگاه در آیات ۱۵۱ ـ ۱۵۲ خلاصه‌اى از احکام الهى را که مورد تأکید همه پیامبران و مورد پذیرش همه شرایع و بیانگر راه صحیح هدایت است، بیان مى‌کند و آن‌ها را راه مستقیم الهى مى‌نامد که تنها راه نجات است.

این احکام که در ۹ فرمان خلاصه شده عبارت است از شرک نورزیدن به خدا، احسان به والدین، نکشتن فرزندان، دورى از کارهاى زشت در آشکار و نهان، نکشتن همدیگر مگر به حکم حق و قصاص، تجاوز نکردن به مال یتیم، پرهیز از گرانفروشى و کم‌فروشى، عادلانه سخن گفتن و وفاى به عهد الهى.

با بیان این احکام، آیات پایانى سوره (۱۵۳ ـ ۱۶۵) به جمع‌بندى معارف تبیین شده در سوره پرداخته، مى‌فرماید: سعادت و خوشبختى انسان در پیروى از تعالیم پیامبران است که خداوند آن‌ها را به صورت کتاب بر رسولان حق نازل کرد و چنان‌که خداوند به حضرت موسى کتاب کاملى براى تکمیل نفوس و بیان احکام نازل کرد، قرآن پر برکتى را نیز براى هدایت شما فرو فرستاد: «هذا کتبٌ اَنزَلنهُ مُبارَک فَاتَّبِعوهُ» (آیه ۱۵۵) تا نگویید چرا براى یهود و نصارا کتاب فرود آمده؛ اما براى ما هیچ کتابى نازل نشده و اگر ما هم کتاب داشتیم بیش از آن‌ها به آن عمل کرده و هدایت مى‌شدیم.

اکنون حجت و دلیلى روشنگر براى شما نازل شده است، پس شما نیز آیات آن را تکذیب نکرده و با بهانه‌جویی‌هاى متعدد همچون درخواست نزول فرشتگان گمراهى خود را افزون نکنید که اگر خدا فرشتگان عذاب را بر شما نازل کند، دیگر فرصتى براى توبه و ایمان آوردن نخواهد ماند.

در آیات پایانى سوره انعام (۱۶۱ ـ ۱۶۳) خداوند از پیامبر صلى الله علیه و آله مى‌خواهد تا اصول اعتقادى و رفتارى خود را در چند جمله کوتاه براى مشرکان بیان کرده و با دعوت مجدد آنان به دین توحیدى، آن‌ها را از مخالفت بر حذر دارد و به آنان بگوید که من از راه مستقیم که همان آیین حضرت ابراهیم علیه‌السلام است، پیروى مى‌کنم و همه اعمالم را براى خدا انجام داده و هیچ شریکى براى او قائل نیستم زیرا او پروردگار همه جهان است. منکران و کافران نیز باید بدانند که هر کس بار عمل خود را بر دوش مى‌کشد و بازگشت همه به سوى خداست و او درباره آنچه انسان‌ها درباره آن اختلاف دارند، داورى مى‌کند.

فضیلت سوره

روایات پرشمارى در فضیلت و آثار تلاوت سوره انعام گزارش شده است.[۳۸] علما، نزول دفعى و مشایعت فرشتگان در زمان نزولش را دو ویژگى این سوره دانسته‌اند.[۳۹] از پیامبر صلى الله علیه و آله نقل شده است که فرمودند: همه سوره انعام به یکباره بر من فرود آمده و ۷۰۰۰۰ فرشته در حالى که با آواز بلند حمد و تسبیح پروردگار مى‌گفتند، آن را همراهى مى‌کردند.[۴۰]

همزمان با نزول آن، پیامبر صلى الله علیه و آله در حالى که «سبحان الله العظیم و بحمده» را تکرار مى‌کردند به سجده افتادند و در همان شب نزولش، نویسندگان وحى را فراخواندند تا آن را بنویسند؛[۴۱] همچنین آن حضرت فرمودند: خداوند به وسیله این سوره به من و مسلمانان عزتى داد که هرگز پس از آن خوار نگردند.[۴۲]

امام صادق علیه‌السلام فرمود: این سوره در حالى که ۷۰۰۰۰ فرشته آن را بدرقه مى‌کردند، فرود آمد پس شما آن را تعظیم و تکریم کنید،[۴۳] زیرا نام پروردگار در ۷۰ جاى آن آمده است. اگر مردم فضلیت آن را بدانند قرائت آن را ترک نکنند.[۴۴]

در روایات متعدد، از آمرزش،[۴۵] ایمنى در قیامت،[۴۶] خشنودى پروردگار،[۴۷] تسبیح[۴۸] و استغفار فرشتگان براى خواننده این سوره تا قیامت،[۴۹] به عنوان ثواب قرائت یاد شده است. در برخى روایات به خواندن سه آیه نخست این سوره پس از نماز صبح سفارش شده و براى آن ثواب و آثار فراوانى بیان شده است.[۵۰]

از امام صادق علیه‌السلام روایت شده: هر حاجتمندى ۴ رکعت نماز (با دو سلام) بگزارد و پس از حمدِ آن، سوره انعام و پس از نماز دعاى «یا کریم یا کریم...» را بخواند، سوگند به کسى که جانم در دست اوست، خداوند حاجتش را برآورده سازد.[۵۱] البته ثواب‌ها و آثار یاد شده مشروط به اعتقاد و عمل به این آیات نورانى است، وگرنه قرائت بدون عمل ثواب‌هاى موعود را ندارد.[۵۲]

پانویس

  1. التحریر والتنویر، ج ۷، ص ۱۲۱؛ المیزان، ج ۷، ص ۲؛ المکى والمدنى فى القرآن، ج ۱، ص ۳۰۵.
  2. البرهان فى علوم القرآن، ج ۱، ص ۲۸۱؛ روح‌المعانى، مج ۵، ج ۷، ص ۱۰۹؛ التمهید، ج ۱، ص ۱۳۲ـ۱۳۶.
  3. تاریخ قرآن، رامیار، ص ۶۷۰.
  4. همان، ص ۶۷۱.
  5. تفسیر المعین، ج ۱، ص ۳۲۵.
  6. تفسیر جلالین، ص ۱۳۱؛ التمهید، ج ۱، ص ۱۷۱ـ۱۷۸.
  7. روح المعانى، مج ۵، ج ۷، ص ۱۰۹؛ تفسیر مراغى، مج ۳، ج ۷، ص ۶۹؛ التمهید، ج ۱، ص ۱۷۱ـ۱۷۸.
  8. التفسیر الحدیث، ج ۴، ص ۶۴؛ المیزان، ج ۷، ص ۶.
  9. الدرالمنثور، ج ۳، ص ۲۴۳ـ۳۴۶؛ نورالثقلین، ج ۱، ص ۶۹۶؛ المکى والمدنى فى القرآن، ج ۱، ص ۲۹۰، ۲۹۷.
  10. تفسیر المنار، ج ۷، ص ۲۸۴؛ التمهید، ج ۱، ص ۱۷۰.
  11. نظم قرآن، ج‌ ۱، ص‌ ۱۳۲؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج‌ ۹، ص‌ ۳۹۳.
  12. السیرة‌النبویه، ج ۱، ص ۲۶۱؛ فروغ ابدیت، ج ۱، ص ۲۶۴.
  13. التحریر والتنویر، ج ۱۴، ص ۶؛ الموسوعة القرآنیه، ج ۳، ص ۴.
  14. احسن الحدیث، ج ۳، ۱۷۲؛ تفسیر سورة الانعام، ص ۱۱.
  15. التحریر والتنویر، ج ۷، ص ۱۲۱.
  16. الموسوعة القرآنیه، ج ۳، ص ۱۷؛ ج ۷، ص ۲۰۵.
  17. المعجم الاحصائى، ج ۱، ص ۲۹۹ـ۳۰۱.
  18. مجمع‌البیان، ج ۴، ص ۴۲۱؛ بصائر ذوى التمییز، ج ۱، ص ۱۸۶؛ البیان فى عد آى القرآن، ص ۱۵۱.
  19. تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۱۲۷؛ التحریر والتنویر، ج ۷، ص ۱۲۱؛ احسن الحدیث، ج ۳، ص ۱۷۱.
  20. التحریر والتنویر، ج ۷، ص ۱۲۱.
  21. الموسوعة القرآنیه، ج ۳، ص ۴.
  22. بصائر ذوى التمییز، ج ۱، ص ۱۸۷.
  23. فضائل القرآن و معالمه، ج ۲، ص ۳۰.
  24. الاتقان، ج ۱، ص ۱۲۵؛ تاریخ قرآن، حجتى، ص ۱۰۵.
  25. اهداف کل سوره، ج ۱، ص ۱۲۵.
  26. مجمع البیان، ج ۴، ص ۴۲۱؛ روح المعانى، مج ۵، ج ۷، ص ۱۱۲؛ اهداف کل سوره، ج ۱، ص ۱۳۱.
  27. المیزان، ج ۷، ص ۲۰؛ نمونه، ج ۵، ص ۱۶۱.
  28. روح المعانى، مج ۵، ج ۷، ص ۱۴۱.
  29. المیزان، ج ۷، ص ۶۹.
  30. مجمع البیان، ج ۲، ص ۲۹۷.
  31. المیزان، ج ۷، ص ۷۱.
  32. همان، ص ۱۱۵.
  33. همان، ص ۱۲۶.
  34. الکشاف، ج ۲، ص ۶۴.
  35. مجمع البیان، ج ۴، ص ۵۷۱.
  36. نمونه، ج ۲۵، ص ۴۵۵.
  37. المیزان، ج ۷، ص ۳۸۴؛ احسن‌الحدیث، ج ۳، ص ۳۲۳.
  38. روح المعانى، مج ۵، ج ۷، ص ۱۰۹ـ ۱۱۰؛ التحریر والتنویر، ج ۷، ص ۱۲۵.
  39. التفسیر الکبیر، ج ۱۲، ص ۱۴۱.
  40. تفسیر ابن‌کثیر، ج‌ ۲، ص‌ ۱۲۷؛ الدرالمنثور، ج‌ ۳، ص‌ ۲۴۳ـ‌۲۴۴.
  41. مجمع البیان، ج ۴، ص ۴۲۱؛ الدرالمنثور، ج ۳، ص ۲۴۳ ـ ۲۴۴؛ التحریر والتنویر، ج ۷، ص ۱۲۲.
  42. التبیان، ج‌ ۴، ص‌ ۷۵؛ منهج‌الصادقین، ج ۳، ص ۳۴۴.
  43. ثواب‌الاعمال، ص ۲۲۴؛ لمحات‌الانوار، ج ۲، ص ۷۴۴.
  44. تفسیر عیاشى، ج‌ ۱، ص‌ ۳۵۴.
  45. لمحات الانوار، ج ۲، ص ۷۴۴.
  46. تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۳۵۴؛ ثواب‌الاعمال، ص ۲۲۴.
  47. لمحات الانوار، ج ۲، ص ۷۴۴ـ۷۴۵.
  48. الکافى، ج ۲، ص ۴۵۵؛ البرهان، ج ۲، ص ۳۹۶.
  49. تفسیر قمى، ج ۱، ص ۲۰۱.
  50. تفسیر قرطبى، ج ۶، ص ۲۴۷؛ الدرالمنثور، ج ۲، ص ۲۴۵ـ۲۴۶؛ کنزالدقائق، ج ۴، ص ۲۷۸.
  51. تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۳۵۳؛ اطیب‌البیان، ج ۵، ص ۲.
  52. تفسیر اثنى عشرى، ج ۳، ص ۲۱۸.

منابع

  • سید عبدالرسول حسینى‌زاده، محمد خامه‌گر؛ دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۴، صفحه ۵۴۷-۵۵۷.

پیوست

سوره انعام/متن و ترجمه

سوره قبلی:

۵.المائدة

۶.الأنعام سوره بعدی:

۷.الأعراف

۱.سوره فاتحه ۲.سوره بقره ۳.سوره آل عمران ۴.سوره نساء ۵.سوره مائده ۶.سوره انعام ۷.سوره اعراف ۸.سوره انفال ۹.سوره توبه ۱۰.سوره یونس ۱۱.سوره هود ۱۲.سوره یوسف ۱۳.سوره رعد ۱۴.سوره ابراهیم ۱۵.سوره حجر ۱۶.سوره نحل ۱۷.سوره اسراء ۱۸.سوره کهف ۱۹.سوره مریم ۲۰.سوره طه ۲۱.سوره انبیاء ۲۲.سوره حج ۲۳.سوره مومنون ۲۴.سوره نور ۲۵.سوره فرقان ۲۶.سوره شعراء ۲۷.سوره نمل ۲۸.سوره قصص ۲۹.سوره عنکبوت ۳۰.سوره روم ۳۱.سوره لقمان ۳۲.سوره سجده ۳۳.سوره احزاب ۳۴.سوره سبأ ۳۵.سوره فاطر ۳۶.سوره یس ۳۷.سوره صافات ۳۸.سوره ص ۳۹.سوره زمر ۴۰.سوره غافر ۴۱.سوره فصلت ۴۲.سوره شوری ۴۳.سوره زخرف ۴۴.سوره دخان ۴۵.سوره جاثیه ۴۶.سوره احقاف ۴۷.سوره محمد ۴۸.سوره فتح ۴۹.سوره حجرات ۵۰.سوره ق ۵۱.سوره ذاریات ۵۲.سوره طور ۵۳.سوره نجم ۵۴.سوره قمر ۵۵.سوره الرحمن ۵۶.سوره واقعه ۵۷.سوره حدید ۵۸.سوره مجادله ۵۹.سوره حشر ۶۰.سوره ممتحنه ۶۱.سوره صف ۶۲.سوره جمعه ۶۳.سوره منافقون ۶۴.سوره تغابن ۶۵.سوره طلاق ۶۶.سوره تحریم ۶۷.سوره ملک ۶۸.سوره قلم ۶۹.سوره الحاقه ۷۰.سوره معارج ۷۱.سوره نوح ۷۲.سوره جن ۷۳.سوره مزمل ۷۴.سوره مدثر ۷۵.سوره قیامه ۷۶.سوره انسان ۷۷.سوره مرسلات ۷۸.سوره نبأ ۷۹.سوره نازعات ۸۰.سوره عبس ۸۱.سوره تکویر ۸۲.سوره انفطار ۸۳.سوره مطففین ۸۴.سوره انشقاق ۸۵.سوره بروج ۸۶.سوره طارق ۸۷.سوره اعلی ۸۸.سوره غاشیه ۸۹.سوره فجر ۹۰.سوره بلد ۹۱.سوره شمس ۹۲.سوره لیل ۹۳.سوره ضحی ۹۴.سوره انشراح ۹۵.سوره تین ۹۶.سوره علق ۹۷.سوره قدر ۹۸.سوره بینه ۹۹.سوره زلزال ۱۰۰.سوره عادیات ۱۰۱.سوره قارعه ۱۰۲.سوره تکاثر ۱۰۳.سوره عصر ۱۰۴.سوره همزه ۱۰۵.سوره فیل ۱۰۶.سوره قریش ۱۰۷.سوره ماعون ۱۰۸.سوره کوثر ۱۰۹.سوره کافرون ۱۱۰.سوره نصر ۱۱۱.سوره مسد ۱۱۲.سوره اخلاص ۱۱۳.سوره فلق ۱۱۴.سوره ناس

قرآن
متن و ترجمه قرآن
اوصاف قرآن (اسامی و صفات قرآن، اعجاز قرآن، عدم تحریف در قرآن)
اجزاء قرآن آیه، سوره، جزء، حزب، حروف مقطعه
ترجمه و تفسیر قرآن تاریخ تفسیر، روشهای تفسیری قرآن، سیاق آیات، اسرائیلیات، تاویل، فهرست تفاسیر شیعه، فهرست تفاسیر اهل سنت، ترجمه های قرآن
علوم قرآنی تاریخ قرآن: نزول قرآن، جمع قرآن، شان نزول، کاتبان وحی، قراء سبعه
دلالت الفاظ قرآن: عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید، محکم و متشابه، مفهوم و منطوق، نص و ظاهر، ناسخ و منسوخ
تلاوت قرآن تجوید، آداب قرائت قرآن، تدبر در قرآن
رده ها: سوره های قرآن * آیات قرآن * واژگان قرآنی * شخصیت های قرآنی * قصه های قرآنی * علوم قرآنی * معارف قرآن