جامعیت مقاله متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

بدعت

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«بدعت» در مقابل «سنّت»، در اصطلاح به روشی در امر دین گفته می‌شود که پیروان دین از پیش خود و بی‌استناد به شریعت بنیان بگذارند،[۱] و چیزى را که در دین نیست به عنوان دین معرفى کنند. بدعتى که در قرآن و احادیث ممنوع و حرام دانسته شده، دخالت در امر دین و افزایش یا کاهش در آن و تصرف در تشریع اسلامى است.

بدعت در لغت و اصطلاح

«بدعت» در لغت به معناى نوآورى یا اختراع چیزى بدون نمونه پیشین است[۲] و در اصطلاح متون و منابع اسلامى عبارت است از عملى که اصل و پایه‌اى در شریعت نداشته باشد، یا وارد ساختن چیزى در دین که جزء دین به شمار نمى‌رود.[۳] برخى دیگر بدعت را اعم از زیاد کردن چیزى در دین یا کم کردن از آن دانسته‌اند.[۴]

در تعبیرات شرعی در مقابل بدعت، «سنّت» قرار دارد و سنت هر گونه رسم‌ دینی‌ است که برخواسته از روش و گفتار پیامبر و معصومان علیهم‌السلام است. بدعت شامل اختراعات و ابداعات در علوم و فنون و نوآوریهایى که در صحنه فرهنگ و ادبیات یا آداب و رسوم زندگى صورت می گیرد یا تطبیقات فقها در زمینه مسائل مستحدثه، نمی شود. بدعت آن است که حلالى را حرام و یا حرامى را حلال کنند و چیزى از آیین خدا بکاهند و یا بر آن بیفزایند یا آیین جدیدى اختراع و مردم را به آن دعوت نمایند، که از عظیمترین گناهان کبیره است.

فقها درباره اینکه بدعت فقط اعتقادات و احکام عبادى را در برمى‌گیرد یا شامل امور عادى نیز مى‌شود، اختلاف نظر دارند؛ از سخن برخى برمى‌آید که نوآورى در امور عادى زندگى نیز در صورتى که منتسب به شریعت نباشد، بدعت است؛ ولى برخى دیگر این‌گونه نوآوریها را بدعت ندانسته و گفته‌اند: در صورتى که نوآورى در امور عادى با آنچه خداوند منع کرده مخالف باشد، شخص تنها مرتکب عمل حرام گردیده است، نه بدعت؛ زیرا نوآورى او به نام دین نبوده است.[۵]

بدعت در قرآن کریم

«بدعت» در قرآن با واژه‌ها و تعبیرهاى گوناگونى آمده است؛ از جمله واژه «بدع» و مشتقات آن که در چهار آیه به کار رفته و در سه آیه (سوره بقره، ۱۱۷؛ سوره انعام، ۱۰۱؛ سوره احقاف، ۹) معناى لغوى بدعت مراد است؛ ولى در آیه ۲۷‌ سوره حدید: «وَرَهْبَانِیةً ابْتَدَعُوهَا» دو قول وجود دارد: برخى مقصود از آن را روشى جدید در پرستش خداوند دانسته‌اند (معناى لغوى)؛ اما شمارى دیگر آن را از مصادیق بدعت اصطلاحى شمرده‌اند.

در قرآن مفهوم بدعت با تعابیرى دیگر مانند: حلال کردن یا حرام کردن از سوی خود: «یحِلّونَهُ عامـًا و یحَرِّمونَهُ عامـًا»،[۶] نوشتن کتاب از جانب خود و انتساب آن به خدا: «یکتُبونَ الکتـابَ بِاَیدیهِم ثُمَّ یقولونَ هـذا مِن عِندِ اللّهِ» [۷] و عبارات دیگر مانند: «ما یکونُ لِى اَن اُبَدِّلَهُ مِن تِلقاء نَفسى» [۸] نیز مطرح شده است؛ همچنین در برخى آیات به برخى مصادیق بدعت به ویژه در شرایع پیشین اشاره شده است، مانند:

  • فرزند خدا دانستن عزیر: از بدعتهاى یهود آن بود که عُزَیْر را فرزند خدا شمردند: «و قالَتِ الیَهودُ عُزَیرٌ ابنُ‌اللّهِ ... ذلِکَ قَولُهُم بِاَفوهِهِم».[۹]
  • تثلیث و فرزند خدا دانستن عیسى: نصارا نیز پس از گذشت مدتى از غیبت عیسى علیه‌السلام از توحید رویگردان شده، به تثلیث روى آوردند: «و لا تَقولوا ثَلاثَةٌ انتَهوا خَیرًا لَکُم اِنَّمَا اللّهُ اِلهٌ واحِدٌ».[۱۰]
  • رهبانیت: قرآن در آیه ۲۷ سوره حدید به ابداع روش رهبانیت از سوى نصارا اشاره کرده است: «و رَهبانیَّةً اِبتَدَعوها ما کَتَبناها عَلَیهِم اِلاَّ ابتِغاءَ رِضوانِ اللّهِ».

در این آیات، قرآن ضمن اشاره به عوامل و انگیزه‌هاى بدعت‌ گذارى، از آثار و پیامدهاى دنیوى و اخروى این عمل نیز سخن به میان آورده و برخى احکام فقهى بدعت را هم یادآورى کرده است.

عوامل و انگیزه‌هاى بدعت

پیروی از شیطان:

شیطان که دشمن اصلى انسان است همواره مى‌کوشد وى را به ارتکاب انواع گناه از جمله بدعت‌ گذارى در دین بکشاند: «لا تَتَّبِعوا خُطُواتِ الشَّیطـنِ اِنَّهُ لَکم عَدُوٌّ مُبین اِنَّما یأمُرُکم بِالسُّوءِ والفَحشاءِ واَن تَقولوا عَلَى اللّهِ ما لاتَعلَمون» [۱۱]، ازاین‌رو در این آیه و نیز آیه‌ ۱۴۲ سوره انعام که در پى آن از بدعتهاى مشرکان سخن به میان آمده، مؤمنان از پیروى کردن شیطان منع شده‌اند.

دنیاطلبى و هواپرستى:

از نگاه قرآن کریم، رسیدن به مال و مقام دنیایى از انگیزه‌هاى بدعت‌گذاران در دین است: «فَوَیلٌ لِلَّذینَ یکتُبونَ الکتابَ بِاَیدیهِم ثُمَّ یقولونَ هـذا مِن عِندِ اللّهِ لِیشتَروا بِهِ ثَمَنـًا قَلِیلاً...».[۱۲] آیه مذکور در مورد عالمان اهل کتاب نازل شد که به انگیزه تحصیل اموالى که از عوام یهود مى‌گرفتند، یا استمرار ریاست خود بر آنان[۱۳] ویژگیهاى پیامبر را در تورات تغییر مى‌دادند.

در آیه ۷۵ سوره آل‌عمران نیز از بدعت دیگر اهل کتاب یاد شده است که به غرض تملک امانتهاى دیگران به بدعت متوسل مى‌شدند و این امر را حکمى الهى مى‌شمردند: «ومِن اَهلِ الکتاـبِ ... مَن اِن تَأمَنهُ بِدینار لایؤَدِّهِ اِلَیک... ذلِک بِاَنَّهُم قالوا لَیسَ عَلَینا فى اُمِّیینَ سَبیلٌ ویقولونَ عَلَى اللّهِ الکذِبَ».

جهل و نادانی:

از جمله عوامل بدعت، جهل انسانها به حقایق امور یا پیامدهاى بدعت است؛ ازاین‌رو آنگاه که بنى اسرائیل با مشاهده بت پرستان از حضرت موسی علیه السلام خواستند تا برایشان مانند بت‌پرستان خدایانى قرار دهد، آن حضرت این درخواست را ناشى از نادانى آنان برشمرد: «قالوا یـموسَى اجعَل لَنا اِلـهـًا کما لَهُم ءالِهَةٌ قالَ اِنَّکم قَومٌ تَجهَلون»؛[۱۴] همچنین در آیاتى دیگر از برخى بدعتهاى مشرکان سخن به میان آمده و نهایتاً «جهل» منشأ این بدعتها دانسته شده است: «فَمَن اَظلَمُ مِمَّنِ افتَرى عَلَى اللّهِ کذِبـًا لِیضِلَّ النّاسَ بِغَیرِ عِلم»؛[۱۵] این تفسیر از آیه مبتنى بر آن است که «بِغَیرِ عِلم» متعلق به «لِیضِلَّ» باشد.[۱۶]

تقلید کورکورانه و بدون تعقل:

قرآن در آیه ۱۰۳ سوره مائده بدعت گذاران را کسانى دانسته که از عقل و اندیشه خود استفاده نمى‌کنند: «ولـکنَّ الَّذینَ کفَروا یفتَرونَ عَلَى اللّهِ الکذِبَ واَکثَرُهُم لا یعقِلون»؛‌ همچنین در آیه بعد، از تقلید کورکورانه این افراد از نیاکان خود و پافشارى بر بدعتهاى آنها سخن به میان آمده است: «و اِذا قیلَ لَهُم تَعالَوا اِلى ما اَنزَلَ اللّهُ و اِلَى الرَّسولِ قالوا حَسبُنا ما وجَدنا عَلَیهِ ءَاباءَنا».[۱۷]

آثار و پیامدهاى بدعت

از «بدعت گذار» در روایات نکوهش شدیدى شده است، به خاطر خطراتى که بدعت براى اصالت دین دارد و اگر بابِ بدعت در دینِ خدا گشوده شود و مردم با افکار نارساى خود و سلیقه هاى مختلف دین خدا را تغییر دهند، بعد از مدّتى چیزى از دین خدا باقى نمى ماند و راه تغییرات براى هواپرستان و سودجویان گشوده مى شود و آیین حق همچون بازیچه اى در دست این و آن، پیوسته دستکارى خواهد شد. برخى از پیامدهاى ناگوار بدعت‌گذارى در دین که قرآن به آنها اشاره کرده عبارت است از:

گمراهى خود و دیگران:

بدعت‌گذارى هم موجب گمراهى شخص بدعت‌گذار از راه حق مى‌گردد: «و حَرَّموا ما رَزَقَهُمُ اللّهُ افتِراءً عَلَى اللّهِ قَد ضَلّوا و ما کانوا مُهتَدین»[۱۸] و هم به گمراه شدن دیگران مى‌انجامد: «فمن اَظلَمُ مِمَّنِ افتَرى عَلَى اللّهِ کَذِبـًا لِیُضِلَّ النّاسَ بِغَیرِ عِلمٍ»[۱۹]، زیرا به گمان اینکه بدعت مزبور جزو دین است، به آن ایمان آورده یا عمل مى‌کنند و ناآگاهانه به انحراف کشیده مى‌شوند.

افزایش گناه:

چون بدعت گذار عامل گمراهى دیگران است، افزون بر گناهکار بودن خود، در گناه دیگران نیز شریک است: «لِیَحمِلوا اَوزارَهُم کامِلَةً یَومَ القِیامَةِ و مِن اَوزارِ الَّذینَ یُضِلّونَهُم بِغَیرِ عِلمٍ اَلا ساءَ ما یَزِرون».[۲۰] بر پایه احادیث هم هرکس سنت ناپسندى را بنیان گذارد در گناه کار خود و همه کسانى که به آن سنت عمل کنند شریک خواهد بود.[۲۱]

قرار گرفتن در زمره ستمگران:

بدعت‌گذارى در دین، تجاوز از حدود الهى است: «لا تُحَرِّموا طَیِّباتِ ما اَحَلَّ اللّهُ لَکُم ولا تَعتَدوا اِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ المُعتَدین»[۲۲] و بدعت‌گذار با انجام دادن این کار در زمره ظالمان قرار مى‌گیرد: «فَمَنِ افتَرى عَلَى اللّهِ الکَذِبَ مِن بَعدِ ذلِکَ فَاُولکَ هُمُ الظّالِمون».[۲۳] زیرا بدعت در دین، در واقع نوعى دروغ بستن به خداوند است[۲۴] و این عمل از بالاترین گناهان به شمار مى‌رود یا بدان جهت که بدعت گزاران افزون بر ظلم به خود، به دیگران نیز ستم مى‌کنند.[۲۵]

محرومیت از محبت و هدایت خدا:

بدعت‌گذاران در دین الهى، از محبت خداوند محروم‌اند: «لا تُحَرِّموا طَیِّباتِ ما اَحَلَّ اللّهُ لَکُم ... اِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ المُعتَدین»[۲۶] و از هدایت الهى بهره‌اى نخواهند برد: «فَمَن اَظلَمُ مِمَّنِ افتَرى عَلَى اللّهِ کَذِبـًا ... اِنَّ اللّهَ لا یَهدِى القَومَ الظّالِمین».[۲۷]

خسران و کیفر الهى:

آنان که در دین خدا بدعت مى‌گذارند زیان خواهند دید: «قَد خَسِرَ الَّذینَ ... وحَرَّموا ما رَزَقَهُمُ اللّهُ افتِراءً عَلَى اللّهِ».[۲۸] زیانکار بودن این افراد بدان جهت است که با حرام کردن حلال خداوند عاقبت و آخرت خود را تباه مى‌کنند، ازاین‌رو قرآن در آیاتى دیگر اینان را محروم از رستگارى دانسته: «و لا تَقولوا لِما تَصِفُ اَلسِنَتُکُمُ الکَذِبَ هذا حَلالٌ و هذا حَرام ... اِنَّ الَّذینَ یَفتَرونَ عَلَى اللّهِ الکَذِبَ لا یُفلِحون»[۲۹] و به عذاب الهى تهدید کرده است: « فَوَیلٌ لِلَّذینَ یَکتُبونَ الکِتابَ بِاَیدیهِم ثُمَّ یَقولونَ هذا مِن عِندِ اللّهِ ... فَوَیلٌ لَهُم مِمّا کَتَبَت اَیدیهِم و ویلٌ لَهُم مِمّا یَکسِبون».[۳۰]

پانویس

  1. طباطبائی، المیزان، ج۱۹، ص۱۷۳ نقل از حسن طارمی، بدعت، دانشنامه جهان اسلام، ج۲
  2. لسان العرب، ج‌۱، ص‌۳۴۲؛ مقاییس اللغه، ج‌۱، ص‌۲۰۹، «بدع».
  3. الروضة البهیه، ج‌۱، ص‌۵۸۱‌؛ غنائم الایام، ج‌۱، ص‌۲۷۷.
  4. رسائل، ج‌۲، ص‌۲۶۴؛ البحرالرائق، ج‌۱، ص‌۶۱۱‌.
  5. فى ظلال التوحید، ص‌۱۱۳‌ـ‌۱۱۴؛ البدعه، سبحانى، ص‌۷۶.
  6. (سوره توبه/۹،۳۷؛ سوره انعام/۶‌،۱۴۰)
  7. (سوره بقره/۲، ۷۹)
  8. (سوره یونس/۱۰،۱۵)
  9. (سوره توبه، ۳۰)
  10. (سوره نساء، ۱۷۱)
  11. (سوره بقره/۲،۱۶۸ ـ ۱۶۹)
  12. (بقره/۲،۷۹)
  13. تفسیر قرطبى، ج ۲، ص‌۹؛ نمونه، ج ۱، ص‌۳۱۶ .
  14. (سوره اعراف/۷،۱۳۸)
  15. (سوره انعام/۶‌،۱۴۳ ـ ۱۴۴)
  16. المنیر، ج‌۸‌، ص‌۷۳؛ نمونه، ج‌۶‌، ص‌۱۱.
  17. (سوره مائده/۵‌،۱۰۴)
  18. (سوره انعام، ۱۴۰)
  19. (سوره انعام، ۱۴۴)
  20. (سوره نحل، ۲۵)
  21. بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۲۰۴.
  22. (سوره مائده، ۸۷)
  23. (سوره آل عمران، ۹۴)
  24. المیزان، ج ۷، ص ۳۶۵؛ تفسیر نمونه، ج ۶ ، ص ۱۱.
  25. تفسیر نمونه، ج ۶ ، ص ۱۱.
  26. (سوره مائده، ۸۷)
  27. (سوره انعام، ۱۴۴)
  28. (سوره انعام، ۱۴۰)
  29. (سوره نحل، ۱۱۶)
  30. (سوره بقره، ۷۹)

منابع