ارض مقدس: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
|||
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}} | {{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}} | ||
+ | مراد از «أرض مقدّس» بر اساس قرائن موجود در [[قرآن کریم]] و [[تورات]]، سرزمین [[فلسطین]] یا منطقه [[شام|شامات]] از آن روی که مهد [[پیامبران]] و محل ظهور و گسترش ادیان الهی بوده است، میباشد. وجه قداست و [[برکت|مبارک]] بودن آن سرزمین از هر دو جهت دینی و دنیایی بیان شده است. برخی [[یهود|یهودیان]] افراطی موسوم به صهیونیستها، وعدههای [[کتاب مقدس]] درباره مالکیت این سرزمین را دستآویزی برای کسب مشروعیت سلطه بر آن سرزمین میدانند. | ||
+ | ==تاریخچه== | ||
− | + | سابقه این سرزمین به پیش از هجرت [[حضرت ابراهیم]] علیه السلام به آن بازمیگردد و از دیرباز به سرزمین کنعانیان معروف بوده است.<ref>قاموس الکتاب المقدس، ص۷۸۹.</ref> برخی نیز از نگاه اسطورهای، سابقه آن را به آغاز ظهور بشر در زمین بازگرداندهاند.<ref>الانس الجلیل، ج۱، ص۷۸.</ref> | |
− | + | اورشلیم در نقش نمادی از تمام آن سرزمین مقدس، از مهمترین مناطق آن به شمار میرود که نخستین اثر باستانی آن به قرن ۱۹ و سپس ۱۴ قبل از میلاد بازمیگردد.<ref>قاموس الکتاب المقدس، «اورشلیم»؛ معجماللاهوت الکتابی، ص۱۲۴.</ref> این شهر در کتاب مقدس به نامهای یبوس،<ref>کتاب مقدّس، داوران ۱۹:۱۰۱۱.</ref> اریئیل،<ref>همان، اشعیا ۲۹:۱.</ref> شهر نیکی و عدالت و امان،<ref>همان، اشعیا ۱:۲۶.</ref> شهر پاکی،<ref>همان، اشعیا ۴۸:۲.</ref> شهر مقدّس،<ref>همان، متی ۴:۵.</ref> عروس خداوند،<ref>همان، اشعیا ۶۲:۴.</ref> سرزمین مقدّس،<ref>همان، زکریا ۲:۱۲.</ref> ارض موعود،<ref>همان، عبرانیان ۱۱:۹.</ref> و سرزمین اسرائیل<ref>همان، سموئیل دوم ۱:۱۳.</ref> یاد شده است. | |
− | + | [[بیت المقدس|بیتالمقدّس]] در طول تاریخ، ساکنان گوناگونی را به خود دیده است؛ کنعانیان، حثّیان، یبوسیان، اموریان<ref>همان، تکوین ۱۵:۱۸۲۱؛ عدد ۱۳:۲۹؛ التحریر والتنویر، ج۶، ص۱۶۳.</ref> عبرانیان ([[یهود]]) و سرانجام عربها هر یک در دورهای به آن روی آوردهاند. | |
− | + | تقدّس این سرزمین نزد پیروان هر یک از سه دین ابراهیمی معتبر است.<ref>الموسوعة الفلسطینیه «قدس»، ج۳، ص۵۱۰؛</ref> آثار و بناهای مذهبی فراوانی در این سرزمین برای هر یک از پیروان این سه دین وجود دارد که دیوار ندبه برای یهودیان، [[کلیسا|کلیسای]] قیامت برای مسیحیان و [[مسجدالاقصی]] برای مسلمانان از اهمّ آنها بوده و تداعیگر خاطرههای مذهبی هر یک از آن دیانتها هستند.<ref>مؤلفات جرجی زیدان، ج۱۹، ص۴۷۴۵۰۸؛ الموسوعة الفلسطینیه «قدس»، ج۳، ص۵۱۱.</ref> روایات بسیاری درباره برتری [[بیت المقدس|بیتالمقدس]] در منابع اسلامی آمده<ref>مختصر کتاب البلدان، ص۹۱۹۹؛ الانس الجلیل، ج۱، ص۲۳۸۲۴۳.</ref> و کتابهای بسیاری نیز به این منظور نگاشته شده است.<ref>بیتالمقدس شهر پیامبران، ص۱۱۱۶؛ الموسوعة الذهبیه، ج۸، ص۱۲۷-۱۲۹.</ref> | |
− | + | وجه قداست و [[برکت|مبارک]] بودن آن سرزمین از هر دو جهت دینی و دنیایی گزارش شده است. آن سرزمین پرنعمت، آب فراوان و زمین حاصلخیز داشته<ref>تفسیر قرطبی، ج۶، ص۸۳؛ کشفالأسرار، ج۵، ص۴۸۱؛ التفسیرالکبیر، ج۲۲، ص۱۹۰.</ref> و مهد پیامبران،<ref>مجمعالبیان، ج۳، ص۲۷۶؛ تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۴۲۱.</ref> محل نزول [[وحی]]،<ref>کشفالأسرار، ج۵، ص۴۸۱.</ref> معبد عابدان و مسکن صالحان،<ref>کشفالأسرار، ج۵، ص۴۸۱.</ref> مسکن [[حضرت یعقوب علیه السلام|یعقوب]] و [[حضرت اسحاق علیه السلام|اسحاق]] و [[حضرت یوسف علیه السلام|یوسف]]<ref>قصصالأنبیاء، ص۱۷۶؛ بحارالانوار، ج۱۳، ص۱۷۷.</ref> و محل دفن [[حضرت ابراهیم علیه السلام|ابراهیم]]<ref>التحریروالتنویر، ج۶، ص۱۶۲.</ref> علیهم السلام بوده و مردم آن در برهههای متعددی از تاریخ، سردمدار [[توحید]] و مبارزه با [[شرک]] و مظاهر آن بودهاند.<ref>مجمعالبیان، ج۴، ص۲۷۶.</ref> | |
− | + | برخی، وعدههای کتاب مقدس درباره مالکیت این سرزمین را دستآویزی برای برخی یهودیان افراطی موسوم به صهیونیستها، جهت کسب مشروعیت سلطه بر آن سرزمین میدانند که بر اثر آن (و موقعیت راهبردی [[فلسطین]] در [[خاورمیانه]]) موضوع سرزمین مقدس، صبغه سیاسی شدیدی یافته و نزاعهای درون طایفهای و بین الادیانی فراوانی را پدید آورده است.<ref>مقارنةالادیان، ج۱، ص۳۳۳۷؛ تاریخ یک ارتداد، ص۳۵۷۰.</ref> | |
− | + | فراتر از نگاه غیرمذهبی و سکولار رایج در جهان امروز که مشروعیّت اینگونه مالکیّتها را پذیرا نیست، آنچه از نگاه مطالعات تاریخی و کشفیّات [[باستان شناسی|باستانشناسی]] و نیز گزارشهای عهد عتیق مسلّم است، سرزمین مقدس در اصل از آن اقوام بومی دیگری (معروف به کنعانیان بیشتر از نژاد سامی و برخی از آنها از قبایل عرب [[شبه جزیره عربستان]]) غیر از [[بنیاسرائیل]] بوده است.<ref>قاموس الکتاب المقدس، ص۶۸۵ و ۶۹۱۶۹۴؛ مؤلفات جرجی زیدان، ج۱۹، ص۴۶۶-۴۶۷؛ الموسوعة الفلسطینیه، ج۳، ص۵۱۰ و ۵۱۱.</ref> و فقط در دورهای متأخّر در حدود ۱۰۰۰ قبل از میلاد به مرکز حکومت [[یهود]] تبدیل شده که آن نیز مدت زمان بسیاری نپاییده و این حکومت فقط در زمان [[حضرت داوود علیه السلام|حضرت داوود]] و [[حضرت سلیمان]] علیهماالسلام به طور مستقل وجود داشته و در دورههای بعد بر اثر حملات فرعونهای [[مصر]]، آشوریان، [[بابل|بابلیان]]، مقدونیان و رومیان همواره مستعمره قدرتی بیگانه بوده و سرانجام در دوره تیتوس و آدریانوس رومی در سال ۷۰ میلادی به کلی نابود شده است و یهودیان برای همیشه از آن به نقاط گوناگون جهان کوچ کردهاند. | |
− | + | افزون بر آن در دوره حضور یهودیان نیز نزاعهای مستمری میان ایشان و اقوام بومی آن سرزمین گزارش شده است.<ref>مقارنة الادیان، ج۱، ص۷۰۸۶؛ الموسوعة الفلسطینیه، «قدس» ج۳، ص۵۱۰-۵۱۱.</ref> نزاعهای مستمر مذهبی بر سر این سرزمین، بیشتر میان یهودیان و [[مسیحیت|مسیحیان]] در یک دوره و مسیحیان و مسلمانان در دوره دیگر (طی کشورگشاییهای اسلامی و سپس جنگهای صلیبی) جریان داشته و هیچ گاه -جز در عصر حاضر-، نزاعی میان مسلمانان و یهودیان بر سر حاکمیت این سرزمین وجود نداشته است.<ref>. EncycLopedia of IsLam،ALkuds.</ref> | |
− | + | در این میان، انگیزههای صرفاً سیاسی استعماری و غیرمذهبی از سوی گروهی از یهودیان افراطی به طور مشهود به چشم میخورد که یهودیان مذهبی بسیاری با آن مخالفت کردهاند. وعدهها و به طور کلی پیام کتاب مقدس از نگاه بسیاری از متألّهان یهود، درباره آرمان اخلاقی و سنت معنوی [[پیامبران]] بنیاسرائیل - و نه اندیشهای صرفاً نژادپرستانه و ملت محور - بوده و به ضرورت اتحاد مردم یهود با خدای پیامبرانشان اشاره دارد. | |
− | + | تقدّس این سرزمین از نگاه پیامبران یهود، نه از خاک و نژاد آن، بلکه از وحدت مردم آن با خداوند نشأت میگیرد که مالکیت الهی بر آن نیز تابعی از این اصل است. احساس تعارض جدی میان سنت معنوی پیامبران یهود با تشکیل دولتی سیاسی در فلسطین که مستلزم جنگ و خونریزی و اختلاف ادیان و مذاهب توحیدی است، از سوی بسیاری از شخصیتهای مذهبی، سیاسی و علمی یهود چون مارتین بوبر به صراحت ابراز شده و همچنان از سوی برخی محافل مذهبی یهود دنبال میشود.<ref>تاریخ یک ارتداد، ص۱۳۷۰.</ref> | |
− | + | ==محدوده ارض مقدس== | |
+ | اختلاف نظرهایی در تعیین حدود این سرزمین وجود دارد. محدوده این سرزمین در دورههای گوناگون حضور یهود در آن، همواره متغیر بوده است؛<ref>قاموس الکتاب المقدس، ص۶۸۵.</ref> امّا در [[تورات]]، مرزهای کاملاً مشخصی برای سرزمین موعود [[بنی اسرائیل|بنیاسراییل]] معیّن شده<ref>کتاب مقدّس، عدد ۳۴.</ref> که در برخی [[تفسیر قرآن|تفاسیر]] نیز منعکس شده است.<ref>التحریروالتنویر، ج۶، ص۱۶۲.</ref> با این حال، عموم مفسران و مورخان اسلامی که قداست آن را فراتر از جریان مالکیّت بنیاسرائیل بر آن مینگرند، با توجه به آیات گوناگون [[قرآن]]، نظریات متعددی درباره حدود آن ارائه دادهاند که میتوان آنها را سه دسته کرد: سرتاسر زمین [[شام]]<ref>جامعالبیان، مج۴، ج۶، ص۲۳۴؛ الکشاف، ج۱، ص۶۲۰ و ج۳، ص۱۲۶؛ کشفالأسرار، ج۳، ص۷۵.</ref> از [[مصر]] تا [[فرات]]،<ref>جامعالبیان، مج۴، ج۶، ص۲۳۵؛ الدرالمنثور، ج۳، ص۴۷.</ref> بخشهایی از [[فلسطین]] و شام،<ref>مجمعالبیان، ج۳، ص۲۷۶؛ التفسیرالکبیر، ج۱۱، ص۱۹۶-۱۹۷؛ الاشباه والنظائر، ص۲۰۱.</ref> مصر و شام.<ref>الکشاف، ج۲، ص۱۴۹؛ مجمعالبیان، ج۶، ص۶۸۶.</ref> | ||
− | + | گویا مرکز این سرزمین مقدس، همان اورشلیم یا [[بیت المقدس|بیتالمقدس]] و [[طور سینا]]، محل ملاقات [[حضرت موسی]] با خدا بوده؛ سپس قداست آن به مناطق اطراف نیز به مناسبتهای گوناگونی که برای پیامبران ابراهیمی رخ داده، تسری یافته است. برخی از این مناسبتها در [[دعای سمات]] یاد شدهاند؛<ref>جمالالاسبوع، ص۳۲۱؛ بحارالانوار، ج۸۷، ص۹۶-۱۰۰.</ref> بنابراین، همه منطقه شامات از آن روی که مهد پیامبران و محل ظهور و گسترش ادیان الهی بوده است، مقدس شمرده میشود<ref>تفسیر نمونه، ج۴، ص۳۳۷ و ج۱۲، ص۳۱۳.</ref> و هر یک از ماجراهای قرآنی درباره این سرزمین، به منطقهای از آن مربوط میگردد. | |
− | + | ==سرزمین مقدس در قرآن== | |
+ | همه مناطق کره زمین از جهت انتساب به آفریدگارشان از صبغهای قدسی برخوردارند ([[سوره عنکبوت]]/۲۹، ۵۶)، با این حال، در [[قرآن]] فقط یک سرزمین را مقدس دانسته ([[سوره مائده]]/۵، ۲۱؛ [[سوره طه]]/۲۰، ۱۲) و مناطق گوناگون آن، [[برکت|مبارک]] خوانده شده است.<ref>المیزان، ج۸، ص۲۲۸.</ref> ([[سوره اعراف]]/۷، ۱۳۷؛ [[سوره اسراء]]/۱۷، ۱؛ [[سوره انبیاء]]/۲۱، ۷۱ و ۸۱)؛ البتّه صفت مبارک در یک مورد دیگر نیز برای [[کعبه]] بکار رفته است ([[سوره آل عمران]]/۳، ۹۶). | ||
− | + | واژه «طور» ([[سوره طه]]/۲۰،۸۰؛ [[سوره مؤمنون]]/۲۳، ۲۰؛ [[سوره تین]]/۹۵، ۲) و گاهی «الارض» (سوره اسراء/۱۷، ۱۰۴)، به سرزمین مورد نظر اشاره دارند. این سرزمین در قرآن به «مُبَوَّأ صِدق» به معنای جایگاه صدق و راستی ([[سوره یونس]]/۱۰، ۹۳) و {{متن قرآن|«رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِینٍ»}} به معنای سرزمین مرتفع دارای امنیّت و دارای آب ([[سوره مؤمنون]]/۲۳، ۵۰) نیز وصف شده است. | |
− | + | نخستین یادکرد از سرزمین مقدس، به طور هماهنگ در [[قرآن|قرآن کریم]] و [[تورات]]، به ماجرای هجرت [[حضرت ابراهیم]] از [[بابل]] مربوط میشود. حضرت ابراهیم به همراه [[حضرت لوط]] پس از ماجراهایی که در بابل برایش رخ داد، به سوی سرزمینی به راه افتاد که از سوی [[خداوند]]، مبارک شناسانده شده است: {{متن قرآن|«وَنَجَّینَاهُ وَلُوطًا إِلَى الْأَرْضِ الَّتِی بَارَکنَا فِیهَا لِلْعَالَمِینَ»}}. ([[سوره انبیاء]]/۲۱، ۷۱) مفسران این سرزمین را [[فلسطین]] یا [[شام]] دانستهاند<ref>جامعالبیان، مج۱۰، ج۱۷، ص۶۱؛ الکشاف، ج۳، ص۱۲۶.</ref> و [[برکت]] آن را برای جهانیان از آن روی شمردهاند که [[شریعت|شرایع]] آسمانی و ادیان الهی از آن سرزمین به دیگر نقاط جهان گسترش یافت.<ref>الکشاف، ج۳، ص۱۲۶.</ref> این محل در [[تورات]]، سرزمین کنعان معرفی شده<ref>کتاب مقدّس، تکوین ۱۲:۵.</ref> و آن را در زمره سرزمینهای میان [[فرات]] تا نیل،<ref>همان، تکوین ۱۵:۷۹.</ref> هدیهای از سوی خدا به نسل حضرت ابراهیم دانسته<ref>همان، تکوین ۱۳:۱۴۱۷؛ تثنیه ۶:۱۰ و ۱۸.</ref> که گزارش آن در منابع اسلامی نیز راه یافته است.<ref>الکشاف، ج۱، ص۶۲۰؛ کشفالاسرار، ج۳، ص۷۶؛ التفسیرالکبیر، ج۱۱، ص۱۹۶-۱۹۷.</ref> | |
− | برخی پژوهشگران معاصر در اعتبار این دسته از گزارههای کتاب مقدس تشکیک کرده و آن را از اسطورههای یهود شمردهاند؛<ref>تاریخ یک ارتداد، | + | برخی پژوهشگران معاصر در اعتبار این دسته از گزارههای کتاب مقدس تشکیک کرده و آن را از اسطورههای [[یهود]] شمردهاند؛<ref>تاریخ یک ارتداد، ص۳۵-۵۴.</ref> از این روی، یهود به آن «سرزمین مواعید» گفتهاند.<ref>التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۱۹۶؛ المنار، ج۶، ص۳۲۵.</ref> گزارش نامشهوری نیز به استناد آیه {{متن قرآن|«إِنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکةَ مُبَارَکا وَهُدًى لِلْعَالَمِینَ»}} ([[سوره آل عمران]]/۳، ۹۶)، سرزمین هجرت ابراهیم را [[مکه]] دانسته است.<ref>مجمعالبیان، ج۷، ص۸۹.</ref> |
− | پس از ابراهیم، یعقوب و فرزندان وی به دنبال قدرت یافتن یوسف در [[مصر]] و پدید آمدن قحطی در کنعان، این سرزمین را ترک گفته، به سوی مصر روان شدند.<ref>قاموس الکتاب المقدس، | + | پس از حضرت ابراهیم، [[حضرت یعقوب علیه السلام|حضرت یعقوب]] و فرزندان وی به دنبال قدرت یافتن [[حضرت یوسف]] در [[مصر]] و پدید آمدن قحطی در کنعان، این سرزمین را ترک گفته، به سوی مصر روان شدند.<ref>قاموس الکتاب المقدس، ص۷۹۰.</ref> تا آنکه سالها بعد [[حضرت موسی]] در بازگشت از [[مدین]] به مصر، از بخشی از این سرزمین گذر میکند. او در منطقهای - که [[قرآن]] از آن با عنوان وادی مقدس که احتمالاً نام آن طوی بوده<ref>جامعالبیان، مج۹، ج۱۶، ص۱۸۲-۱۸۳.</ref> {{متن قرآن|«فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِی یا مُوسَىٰ * إِنِّی أَنَا رَبُّک فَاخْلَعْ نَعْلَیک إِنَّک بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى»}} ([[سوره طه]]/۲۰، ۱۱-۱۲) و وادی ایمن {{متن قرآن|«فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِی مِنْ شَاطِئِ الْوَادِ الْأَیمَنِ فِی الْبُقْعَةِ الْمُبَارَکةِ...»}} ([[سوره قصص]]/۲۸، ۳۰) یاد میکند -، در حال گذر بود که ماجرای سخن گفتن خداوند با وی در آن مکان رخ داد و به پیامبری به سوی [[فرعون]] فرستاده شد. در آیه ۲۰ [[سوره مؤمنون]]/۲۳ و ۲ [[سوره تین]]/۹۵ از منطقهای به نام [[طور سینا]] (طور سینین) یاد شده که به اعتقاد برخی مفسران، همان محل دیدار حضرت موسی با خدا بوده است.<ref>الکشاف، ج۳، ص۱۸۰ و ج۴، ص۷۷۳.</ref> این منطقه را نام کوهی در فلسطین یا سرزمین میان مصر و ایله دانستهاند.<ref>همان، ج۳، ص۱۸۰.</ref> |
− | موسی در ماجرای کوچ بنیاسرائیل از [[مصر]]، همواره آنان را به سکونت و استقرار در زمین موهوب از سوی خدا امید میداد: {{متن قرآن| | + | موسی در ماجرای کوچ [[بنی اسرائیل|بنیاسرائیل]] از [[مصر]]، همواره آنان را به سکونت و استقرار در زمین موهوب از سوی خدا امید میداد: {{متن قرآن|«قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ اسْتَعِینُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یورِثُهَا مَنْ یشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ... * قَالُوا أُوذِینَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِینَا وَمِنْ بَعْدِ مَا جِئْتَنَا قَالَ عَسَىٰ رَبُّکمْ أَنْ یهْلِک عَدُوَّکمْ وَیسْتَخْلِفَکمْ فِی الْأَرْضِ...»}}. ([[سوره اعراف]]/۷، ۱۲۸-۱۲۹) در آیات ۵-۶ [[سوره قصص]]/۲۸ نیز به اراده خداوند مبنی بر حاکمیت بنیاسرائیل در زمین، پس از استضعاف بدست [[فرعون|فرعونیان]] اشاره شده است: {{متن قرآن|«وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ * وَنُمَکنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَنُرِی فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا کانُوا یحْذَرُونَ»}}. مفسران، مقصود از این سرزمین موهوب را مصر یا عنوانی عام برای هر سرزمینی دانستهاند؛<ref>روحالمعانی، مج۶، ج۹، ص۴۵.</ref> اما با توجه به دیگر آیات مربوط به کوچ بنیاسرائیل، به نظر میرسد که مقصود، همان سرزمین موعود در فلسطین است. |
− | موسی پس از خروج از مصر و نابودی | + | موسی پس از خروج از مصر و نابودی [[فرعون]]، بنیاسرائیل را به سوی مشرق گسیل داشت و آنان را به فتح سرزمین مقدس فرمان داد که خداوند از آنِ ایشان ساخته بود: {{متن قرآن|«یا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِی کتَبَ اللَّهُ لَکمْ وَلَا تَرْتَدُّوا عَلَىٰ أَدْبَارِکمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِینَ»}}. ([[سوره مائده]]/۵، ۲۱) |
− | بنیاسرائیل از ساکنان نیرومند آن که در تفاسیر به نام عمالقه | + | اما بنیاسرائیل از ساکنان نیرومند آن -که در تفاسیر به نام عمالقه معروفند-،<ref>تفسیر قرطبی، ج۶، ص۸۳؛ الکشاف، ج۱، ص۶۲۰.</ref> هراسیدند و از رفتن به آن دیار پرهیز کردند: {{متن قرآن|«قَالُوا یا مُوسَىٰ إِنَّ فِیهَا قَوْمًا جَبَّارِینَ وَإِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا حَتَّىٰ یخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنْ یخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ»}}. ([[سوره مائده]]/۵، ۲۲) برخی مفسران ذیل این آیات به نقل گزارش [[تورات]]<ref>کتاب مقدس، عدد ۱۳-۱۴.</ref> مبنی بر فرستادن نقبای بنیاسرائیل برای تجسس از احوال مردم آن سرزمین پرداختهاند.<ref>تفسیر قرطبی، ج۶، ص۸۳؛ جامعالبیان، مج۴، ج۶، ص۲۳۷-۲۳۹؛ التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۱۹۷.</ref> آن ۱۲ نقیب با مشاهده هیکل تنومند و نیروی بسیار آن مردم به هراس آمده و به رغم فرمان موسی یا پیمان بین خویش مبنی بر کتمان این خبر، آن را میان قبایل خویش شایع کردند و بدین وسیله هراس را در دل آنها افکندند.<ref>کشفالاسرار، ج۳، ص۷۷.</ref> از میان نقبای دوازدهگانه فقط دو نفر به نام [[یوشع بن نون|یوشع بن نون]] و کالب بن یوفنا به آن فرمان یا پیمان وفادار ماندند. آنان مردم را به مبارزه با عمالقه تشویق کرده، پیروزی آنها را حتمی شمردند:<ref>تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۴۲۱-۴۲۲؛ مجمعالبیان، ج۳، ص۲۷۷؛ جامعالبیان، مج۴، ج۶، ص۲۳۹.</ref> {{متن قرآن|«قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِینَ یخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِمَا ادْخُلُوا عَلَیهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّکمْ غَالِبُونَ وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَکلُوا إِنْ کنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»}}. ([[سوره مائده]]/۵، ۲۳) |
− | + | مردم با بیاعتنایی به سفارش آن دو مرد و بنا به برخی روایات با تهدید آنها به مرگ،<ref>تفسیر قرطبی، ج۶، ص۸۴.</ref> از فرمان موسی سرپیچیدند: {{متن قرآن|«قَالُوا یا مُوسَىٰ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَدًا مَا دَامُوا فِیهَا فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّک فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ»}} ([[سوره مائده]]/۵، ۲۴) و خواهان بازگشت به سوی مصر شدند:<ref>جامعالبیان، مج۴، ج۶، ص۲۳۹؛ الکشاف، ج۱، ص۶۲۰.</ref>{{متن قرآن|«...قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَىٰ بِالَّذِی هُوَ خَیرٌ اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَکمْ مَا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَیهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکنَةُ...»}}. ([[سوره بقره]]/۲، ۶۱) موسی با دلی شکسته، شکایت قوم خود را نزد خدا برد و داوری او را درباره ایشان طلبید:<ref>الکشاف، ج۱، ص۶۲۲؛ تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۴۲۲.</ref> {{متن قرآن|«قَالَ رَبِّ إِنِّی لَا أَمْلِک إِلَّا نَفْسِی وَأَخِی فَافْرُقْ بَینَنَا وَبَینَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ»}} ([[سوره مائده]]/۵، ۲۵) و بدین ترتیب خداوند، سرگردانی ۴۰ ساله را در بیابانهای بین مصر و فلسطین برای آنان مقدر کرد: {{متن قرآن|«قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیهِمْ أَرْبَعِینَ سَنَةً یتِیهُونَ فِی الْأَرْضِ فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ»}}. ([[سوره مائده]]/۵، ۲۶) | |
− | + | در روایتی غیرمشهور به عزیمت موسی به همراه یاران اندکش برای جنگ با عمالقه اشاره شده و از فتح آن سرزمین بدست وی، خبر داده شده است؛ اما بنا به روایات مشهور که با گزارش تورات نیز سازگار است، یوشع بن نون جانشین موسی، پس از پایان دوره سرگردانی به فتح آن سرزمین موفق شد<ref>مجمعالبیان، ج۳، ص۲۷۷؛ الکشاف، ج۱، ص۶۲۲.</ref> و آن را میان [[اسباط]] بنیاسرائیل تقسیم کرد.<ref>کتاب مقدس، یشوع، ۱۸۱۹.</ref> خداوند پیش از فتح [[فلسطین]] به آنان فرمان داد تا هنگام ورود به آن سرزمین، عبارتی را به منظور سپاس از او و [[استغفار]] از گناهانشان بر زبان آورند؛<ref>الکشاف، ج۱، ص۱۴۲.</ref> اما آنان این بار نیز از فرمان خداوند سرپیچیدند: {{متن قرآن|«وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هَٰذِهِ الْقَرْیةَ فَکلُوا مِنْهَا حَیثُ شِئْتُمْ رَغَدًا وَادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا وَقُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَکمْ خَطَایاکمْ وَسَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ * فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَیرَ الَّذِی قِیلَ لَهُمْ...»}}. ([[سوره بقره]]/۲، ۵۸-۵۹) | |
− | + | واقعه فتح فلسطین و سکونت یهود در آن و مناطقی از [[اردن]] و [[شام]]، در آیات متعدد [[قرآن]]، یکی از نعمتهای بزرگ خداوند به بنیاسرائیل دانسته شده است: {{متن قرآن|«وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کانُوا یسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِی بَارَکنَا فِیهَا وَتَمَّتْ کلِمَتُ رَبِّک الْحُسْنَىٰ عَلَىٰ بَنِی إِسْرَائِیلَ بِمَا صَبَرُوا...»}}. ([[سوره اعراف]]/۷، ۱۳۷؛ نیز [[سوره یونس]]/۱۰، ۹۳؛ [[سوره اسراء]]/۱۷، ۱۰۴) در این آیات، ماجرای قدرت یافتن و تسلط بنیاسرائیل بر سرزمین موعود، پس از ماجرای غرق [[فرعون]] آمده و در آیه ۵۹ [[سوره شعراء]]/۲۶ نیز به صراحت از جانشینی بنیاسرائیل به جای فرعونیان یادشده است. به نظر میرسد با توجه به سلطه فرعونیان بر سرزمینهای اطرافشان، منظور از استخلاف بنیاسرائیل در جای فرعونیان، تسلط آنها بر مستعمراتشان در فلسطین و شام و اردن باشد.<ref>المنار، ج۹، ص۹۸؛ التفسیرالکبیر، ج۱۴، ص۲۲۱.</ref> | |
− | + | دانشمندان اسلامی هنگام بحث از تعارض دو فرمان خداوند مبنی بر واگذاری سرزمینهای مقدس به بنیاسرائیل و حرام شمردن آن سرزمینها برایشان ([[سوره مائده]]/۵، ۲۱ و ۲۶) در برابر گزارش [[تورات]] که در ملکیت دائم یهود بر سرزمینهای مقدس ظهور دارد،<ref>کتاب مقدس، تثنیه ۹:۴۶.</ref> آن را به استناد برخی آیات قرآن، مالکیتی مشروط به طاعت و بندگی خدا دانستهاند:<ref>التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۱۹۷؛ المیزان، ج۵، ص۲۸۹-۲۹۰.</ref> {{متن قرآن|«...وَیسْتَخْلِفَکمْ فِی الْأَرْضِ فَینْظُرَ کیفَ تَعْمَلُونَ»}}. ([[سوره اعراف]]/۷، ۱۲۹؛ [[سوره ابراهیم]]/۱۴، ۷) خداوند در آغاز [[سوره اسراء]] نیز از سلطه اقوامی دیگر بر سرزمینهای مقدس برای مجازات بنیاسرائیل یاد کرده و از تکرار این مجازات در صورت بدکرداری دوباره آنان خبر داده است: {{متن قرآن|«وَقَضَینَا إِلَىٰ بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَینِ... * فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَیکمْ عِبَادًا لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ... * ... فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِیسُوءُوا وُجُوهَکمْ وَلِیدْخُلُوا الْمَسْجِدَ ... * ...وَإِنْ عُدْتُمْ عُدْنَا...»}}. ([[سوره اسراء]]/۱۷، ۴-۸) | |
− | + | دیگر یادکرد سرزمین مقدس در [[قرآن]]، به تسخیر باد در دست [[حضرت سلیمان]] علیه السلام مربوط میشود. باد همانند برخی دیگر از پدیدهها در اختیار سلیمان قرار گرفته بود و او آن را در سرزمین بابرکت خداوند به گردش درمیآورد: {{متن قرآن|«وَوَلِسُلَیمَانَ الرِّیحَ عَاصِفَةً تَجْرِی بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِی بَارَکنَا فِیهَا...»}}. ([[سوره انبیاء]]/۲۱، ۸۱) برخی مفسران، ذیل این آیه گزارشی افسانه وار را از سوارشدن سلیمان و یارانش بر این پدیده طبیعی ذکر کردهاند<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۱۹۰؛ جامعالبیان، مج۱۰، ج۱۷،ص۷۳.</ref> که آیات قرآن گویای آن نیست. | |
− | + | پیوستگی سرزمین سبأ به شام و فلسطین در دوره آبادانی [[یمن]]، از دیگر یادکردهای سرزمین مقدس در قرآن است. [[قوم سبأ|مردم سبأ]] در سفر بازرگانی به شام و [[بیت المقدس|بیتالمقدس]] از روستایی به روستای دیگر درآمده، هرگز نیازمند گذر از بیابانهای گسترده و غیرمسکون نبودند:<ref>کشفالاسرار، ج۸، ص۱۲۹.</ref> {{متن قرآن|«وَجَعَلْنَا بَینَهُمْ وَبَینَ الْقُرَى الَّتِی بَارَکنَا فِیهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِیهَا السَّیرَ سِیرُوا فِیهَا لَیالِی وَأَیامًا آمِنِینَ»}}. ([[سوره سبأ]]/۳۴، ۱۸) آنان چون قدر این نعمت را ندانستند، خداوند آن را از ایشان گرفت و جاده بازرگانی آنها خراب و ناآباد شد و خود نیز پاره پاره و پراکنده شدند.<ref>الکشاف، ج۳، ص۵۷۷؛ مجمعالبیان، ج۸، ص۶۰۶.</ref> {{متن قرآن|«فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَینَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِیثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ کلَّ مُمَزَّقٍ...»}}. ([[سوره سبأ]]/۳۴، ۱۹) | |
− | + | مفسران، ذیل داستان [[حضرت عزیر]] یا [[حضرت ارمیا علیه السلام|حضرت ارمیا]] که هنگام گذر از اورشلیم خراب به یاد [[رستاخیز]] افتاد و به مرگی صد ساله فرورفت، از سرزمین مقدس یاد کردهاند.<ref>جامعالبیان، مج۳، ج۳، ص۴۳؛ البرهان، ج۱، ص۵۲۹ و ۵۳۲؛ مجمعالبیان، ج۱۲، ص۶۴۰.</ref> {{متن قرآن|«کالَّذِی مَرَّ عَلَىٰ قَرْیةٍ... قَالَ أَنَّىٰ یحْیی هَٰذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا...»}}. ([[سوره بقره]]/۲، ۲۵۹) در آیه ۵۰ [[سوره مؤمنون]] از مأوا گزیدن [[حضرت عیسی]] و مادرش [[حضرت مریم علیهاالسلام|مریم]] در مکانی بلند و امن و دارای آب، یادشده که به بیتالمقدس یا برخی مناطق اطراف آن تفسیر شده<ref>تفسیر عبدالرزاق، ج۲، ص۴۱۶؛ جامعالبیان، مج۱۰، ج۱۸، ص۳۴۳۶؛ التبیان، ج۷، ص۳۷۳.</ref> و به جریان ولادت آن حضرت مربوط دانسته شده است.<ref>المیزان، ج۱۵، ص۳۵.</ref> | |
− | |||
− | |||
+ | یادکرد دیگر سرزمین مقدس در قرآن به ماجرای [[معراج]] [[پیامبر اسلام]] از [[مکه]] به [[مسجدالاقصی]] در مرحله اول و پس از آنجا به آسمان در مرحله دوم مربوط میشود:<ref>الکشاف، ج۲، ص۶۴۶.</ref> {{متن قرآن|«سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَیلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَکنَا حَوْلَهُ لِنُرِیهُ مِنْ آیاتِنَا...»}}. ([[سوره اسراء]]/۱۷، ۱) | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
+ | ==منابع== | ||
− | + | *[http://www.maarefquran.org/index.php/page,viewArticle/LinkID,4773 "ارض مقدس"، دانشنامه موضوعی قرآن]، علی معموری، تاریخ بازیابی: ۷ مهر ۱۳۹۲. | |
− | * | ||
+ | [[رده: واژگان قرآنی]] | ||
[[رده: اماکن ذکر شده در قرآن]] | [[رده: اماکن ذکر شده در قرآن]] | ||
[[رده:فلسطین]] | [[رده:فلسطین]] | ||
+ | <references /> |
نسخهٔ کنونی تا ۱۷ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۱۱
این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.
(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)
مراد از «أرض مقدّس» بر اساس قرائن موجود در قرآن کریم و تورات، سرزمین فلسطین یا منطقه شامات از آن روی که مهد پیامبران و محل ظهور و گسترش ادیان الهی بوده است، میباشد. وجه قداست و مبارک بودن آن سرزمین از هر دو جهت دینی و دنیایی بیان شده است. برخی یهودیان افراطی موسوم به صهیونیستها، وعدههای کتاب مقدس درباره مالکیت این سرزمین را دستآویزی برای کسب مشروعیت سلطه بر آن سرزمین میدانند.
تاریخچه
سابقه این سرزمین به پیش از هجرت حضرت ابراهیم علیه السلام به آن بازمیگردد و از دیرباز به سرزمین کنعانیان معروف بوده است.[۱] برخی نیز از نگاه اسطورهای، سابقه آن را به آغاز ظهور بشر در زمین بازگرداندهاند.[۲]
اورشلیم در نقش نمادی از تمام آن سرزمین مقدس، از مهمترین مناطق آن به شمار میرود که نخستین اثر باستانی آن به قرن ۱۹ و سپس ۱۴ قبل از میلاد بازمیگردد.[۳] این شهر در کتاب مقدس به نامهای یبوس،[۴] اریئیل،[۵] شهر نیکی و عدالت و امان،[۶] شهر پاکی،[۷] شهر مقدّس،[۸] عروس خداوند،[۹] سرزمین مقدّس،[۱۰] ارض موعود،[۱۱] و سرزمین اسرائیل[۱۲] یاد شده است.
بیتالمقدّس در طول تاریخ، ساکنان گوناگونی را به خود دیده است؛ کنعانیان، حثّیان، یبوسیان، اموریان[۱۳] عبرانیان (یهود) و سرانجام عربها هر یک در دورهای به آن روی آوردهاند.
تقدّس این سرزمین نزد پیروان هر یک از سه دین ابراهیمی معتبر است.[۱۴] آثار و بناهای مذهبی فراوانی در این سرزمین برای هر یک از پیروان این سه دین وجود دارد که دیوار ندبه برای یهودیان، کلیسای قیامت برای مسیحیان و مسجدالاقصی برای مسلمانان از اهمّ آنها بوده و تداعیگر خاطرههای مذهبی هر یک از آن دیانتها هستند.[۱۵] روایات بسیاری درباره برتری بیتالمقدس در منابع اسلامی آمده[۱۶] و کتابهای بسیاری نیز به این منظور نگاشته شده است.[۱۷]
وجه قداست و مبارک بودن آن سرزمین از هر دو جهت دینی و دنیایی گزارش شده است. آن سرزمین پرنعمت، آب فراوان و زمین حاصلخیز داشته[۱۸] و مهد پیامبران،[۱۹] محل نزول وحی،[۲۰] معبد عابدان و مسکن صالحان،[۲۱] مسکن یعقوب و اسحاق و یوسف[۲۲] و محل دفن ابراهیم[۲۳] علیهم السلام بوده و مردم آن در برهههای متعددی از تاریخ، سردمدار توحید و مبارزه با شرک و مظاهر آن بودهاند.[۲۴]
برخی، وعدههای کتاب مقدس درباره مالکیت این سرزمین را دستآویزی برای برخی یهودیان افراطی موسوم به صهیونیستها، جهت کسب مشروعیت سلطه بر آن سرزمین میدانند که بر اثر آن (و موقعیت راهبردی فلسطین در خاورمیانه) موضوع سرزمین مقدس، صبغه سیاسی شدیدی یافته و نزاعهای درون طایفهای و بین الادیانی فراوانی را پدید آورده است.[۲۵]
فراتر از نگاه غیرمذهبی و سکولار رایج در جهان امروز که مشروعیّت اینگونه مالکیّتها را پذیرا نیست، آنچه از نگاه مطالعات تاریخی و کشفیّات باستانشناسی و نیز گزارشهای عهد عتیق مسلّم است، سرزمین مقدس در اصل از آن اقوام بومی دیگری (معروف به کنعانیان بیشتر از نژاد سامی و برخی از آنها از قبایل عرب شبه جزیره عربستان) غیر از بنیاسرائیل بوده است.[۲۶] و فقط در دورهای متأخّر در حدود ۱۰۰۰ قبل از میلاد به مرکز حکومت یهود تبدیل شده که آن نیز مدت زمان بسیاری نپاییده و این حکومت فقط در زمان حضرت داوود و حضرت سلیمان علیهماالسلام به طور مستقل وجود داشته و در دورههای بعد بر اثر حملات فرعونهای مصر، آشوریان، بابلیان، مقدونیان و رومیان همواره مستعمره قدرتی بیگانه بوده و سرانجام در دوره تیتوس و آدریانوس رومی در سال ۷۰ میلادی به کلی نابود شده است و یهودیان برای همیشه از آن به نقاط گوناگون جهان کوچ کردهاند.
افزون بر آن در دوره حضور یهودیان نیز نزاعهای مستمری میان ایشان و اقوام بومی آن سرزمین گزارش شده است.[۲۷] نزاعهای مستمر مذهبی بر سر این سرزمین، بیشتر میان یهودیان و مسیحیان در یک دوره و مسیحیان و مسلمانان در دوره دیگر (طی کشورگشاییهای اسلامی و سپس جنگهای صلیبی) جریان داشته و هیچ گاه -جز در عصر حاضر-، نزاعی میان مسلمانان و یهودیان بر سر حاکمیت این سرزمین وجود نداشته است.[۲۸]
در این میان، انگیزههای صرفاً سیاسی استعماری و غیرمذهبی از سوی گروهی از یهودیان افراطی به طور مشهود به چشم میخورد که یهودیان مذهبی بسیاری با آن مخالفت کردهاند. وعدهها و به طور کلی پیام کتاب مقدس از نگاه بسیاری از متألّهان یهود، درباره آرمان اخلاقی و سنت معنوی پیامبران بنیاسرائیل - و نه اندیشهای صرفاً نژادپرستانه و ملت محور - بوده و به ضرورت اتحاد مردم یهود با خدای پیامبرانشان اشاره دارد.
تقدّس این سرزمین از نگاه پیامبران یهود، نه از خاک و نژاد آن، بلکه از وحدت مردم آن با خداوند نشأت میگیرد که مالکیت الهی بر آن نیز تابعی از این اصل است. احساس تعارض جدی میان سنت معنوی پیامبران یهود با تشکیل دولتی سیاسی در فلسطین که مستلزم جنگ و خونریزی و اختلاف ادیان و مذاهب توحیدی است، از سوی بسیاری از شخصیتهای مذهبی، سیاسی و علمی یهود چون مارتین بوبر به صراحت ابراز شده و همچنان از سوی برخی محافل مذهبی یهود دنبال میشود.[۲۹]
محدوده ارض مقدس
اختلاف نظرهایی در تعیین حدود این سرزمین وجود دارد. محدوده این سرزمین در دورههای گوناگون حضور یهود در آن، همواره متغیر بوده است؛[۳۰] امّا در تورات، مرزهای کاملاً مشخصی برای سرزمین موعود بنیاسراییل معیّن شده[۳۱] که در برخی تفاسیر نیز منعکس شده است.[۳۲] با این حال، عموم مفسران و مورخان اسلامی که قداست آن را فراتر از جریان مالکیّت بنیاسرائیل بر آن مینگرند، با توجه به آیات گوناگون قرآن، نظریات متعددی درباره حدود آن ارائه دادهاند که میتوان آنها را سه دسته کرد: سرتاسر زمین شام[۳۳] از مصر تا فرات،[۳۴] بخشهایی از فلسطین و شام،[۳۵] مصر و شام.[۳۶]
گویا مرکز این سرزمین مقدس، همان اورشلیم یا بیتالمقدس و طور سینا، محل ملاقات حضرت موسی با خدا بوده؛ سپس قداست آن به مناطق اطراف نیز به مناسبتهای گوناگونی که برای پیامبران ابراهیمی رخ داده، تسری یافته است. برخی از این مناسبتها در دعای سمات یاد شدهاند؛[۳۷] بنابراین، همه منطقه شامات از آن روی که مهد پیامبران و محل ظهور و گسترش ادیان الهی بوده است، مقدس شمرده میشود[۳۸] و هر یک از ماجراهای قرآنی درباره این سرزمین، به منطقهای از آن مربوط میگردد.
سرزمین مقدس در قرآن
همه مناطق کره زمین از جهت انتساب به آفریدگارشان از صبغهای قدسی برخوردارند (سوره عنکبوت/۲۹، ۵۶)، با این حال، در قرآن فقط یک سرزمین را مقدس دانسته (سوره مائده/۵، ۲۱؛ سوره طه/۲۰، ۱۲) و مناطق گوناگون آن، مبارک خوانده شده است.[۳۹] (سوره اعراف/۷، ۱۳۷؛ سوره اسراء/۱۷، ۱؛ سوره انبیاء/۲۱، ۷۱ و ۸۱)؛ البتّه صفت مبارک در یک مورد دیگر نیز برای کعبه بکار رفته است (سوره آل عمران/۳، ۹۶).
واژه «طور» (سوره طه/۲۰،۸۰؛ سوره مؤمنون/۲۳، ۲۰؛ سوره تین/۹۵، ۲) و گاهی «الارض» (سوره اسراء/۱۷، ۱۰۴)، به سرزمین مورد نظر اشاره دارند. این سرزمین در قرآن به «مُبَوَّأ صِدق» به معنای جایگاه صدق و راستی (سوره یونس/۱۰، ۹۳) و «رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِینٍ» به معنای سرزمین مرتفع دارای امنیّت و دارای آب (سوره مؤمنون/۲۳، ۵۰) نیز وصف شده است.
نخستین یادکرد از سرزمین مقدس، به طور هماهنگ در قرآن کریم و تورات، به ماجرای هجرت حضرت ابراهیم از بابل مربوط میشود. حضرت ابراهیم به همراه حضرت لوط پس از ماجراهایی که در بابل برایش رخ داد، به سوی سرزمینی به راه افتاد که از سوی خداوند، مبارک شناسانده شده است: «وَنَجَّینَاهُ وَلُوطًا إِلَى الْأَرْضِ الَّتِی بَارَکنَا فِیهَا لِلْعَالَمِینَ». (سوره انبیاء/۲۱، ۷۱) مفسران این سرزمین را فلسطین یا شام دانستهاند[۴۰] و برکت آن را برای جهانیان از آن روی شمردهاند که شرایع آسمانی و ادیان الهی از آن سرزمین به دیگر نقاط جهان گسترش یافت.[۴۱] این محل در تورات، سرزمین کنعان معرفی شده[۴۲] و آن را در زمره سرزمینهای میان فرات تا نیل،[۴۳] هدیهای از سوی خدا به نسل حضرت ابراهیم دانسته[۴۴] که گزارش آن در منابع اسلامی نیز راه یافته است.[۴۵]
برخی پژوهشگران معاصر در اعتبار این دسته از گزارههای کتاب مقدس تشکیک کرده و آن را از اسطورههای یهود شمردهاند؛[۴۶] از این روی، یهود به آن «سرزمین مواعید» گفتهاند.[۴۷] گزارش نامشهوری نیز به استناد آیه «إِنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکةَ مُبَارَکا وَهُدًى لِلْعَالَمِینَ» (سوره آل عمران/۳، ۹۶)، سرزمین هجرت ابراهیم را مکه دانسته است.[۴۸]
پس از حضرت ابراهیم، حضرت یعقوب و فرزندان وی به دنبال قدرت یافتن حضرت یوسف در مصر و پدید آمدن قحطی در کنعان، این سرزمین را ترک گفته، به سوی مصر روان شدند.[۴۹] تا آنکه سالها بعد حضرت موسی در بازگشت از مدین به مصر، از بخشی از این سرزمین گذر میکند. او در منطقهای - که قرآن از آن با عنوان وادی مقدس که احتمالاً نام آن طوی بوده[۵۰] «فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِی یا مُوسَىٰ * إِنِّی أَنَا رَبُّک فَاخْلَعْ نَعْلَیک إِنَّک بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى» (سوره طه/۲۰، ۱۱-۱۲) و وادی ایمن «فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِی مِنْ شَاطِئِ الْوَادِ الْأَیمَنِ فِی الْبُقْعَةِ الْمُبَارَکةِ...» (سوره قصص/۲۸، ۳۰) یاد میکند -، در حال گذر بود که ماجرای سخن گفتن خداوند با وی در آن مکان رخ داد و به پیامبری به سوی فرعون فرستاده شد. در آیه ۲۰ سوره مؤمنون/۲۳ و ۲ سوره تین/۹۵ از منطقهای به نام طور سینا (طور سینین) یاد شده که به اعتقاد برخی مفسران، همان محل دیدار حضرت موسی با خدا بوده است.[۵۱] این منطقه را نام کوهی در فلسطین یا سرزمین میان مصر و ایله دانستهاند.[۵۲]
موسی در ماجرای کوچ بنیاسرائیل از مصر، همواره آنان را به سکونت و استقرار در زمین موهوب از سوی خدا امید میداد: «قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ اسْتَعِینُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یورِثُهَا مَنْ یشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ... * قَالُوا أُوذِینَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِینَا وَمِنْ بَعْدِ مَا جِئْتَنَا قَالَ عَسَىٰ رَبُّکمْ أَنْ یهْلِک عَدُوَّکمْ وَیسْتَخْلِفَکمْ فِی الْأَرْضِ...». (سوره اعراف/۷، ۱۲۸-۱۲۹) در آیات ۵-۶ سوره قصص/۲۸ نیز به اراده خداوند مبنی بر حاکمیت بنیاسرائیل در زمین، پس از استضعاف بدست فرعونیان اشاره شده است: «وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ * وَنُمَکنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَنُرِی فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا کانُوا یحْذَرُونَ». مفسران، مقصود از این سرزمین موهوب را مصر یا عنوانی عام برای هر سرزمینی دانستهاند؛[۵۳] اما با توجه به دیگر آیات مربوط به کوچ بنیاسرائیل، به نظر میرسد که مقصود، همان سرزمین موعود در فلسطین است.
موسی پس از خروج از مصر و نابودی فرعون، بنیاسرائیل را به سوی مشرق گسیل داشت و آنان را به فتح سرزمین مقدس فرمان داد که خداوند از آنِ ایشان ساخته بود: «یا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِی کتَبَ اللَّهُ لَکمْ وَلَا تَرْتَدُّوا عَلَىٰ أَدْبَارِکمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِینَ». (سوره مائده/۵، ۲۱)
اما بنیاسرائیل از ساکنان نیرومند آن -که در تفاسیر به نام عمالقه معروفند-،[۵۴] هراسیدند و از رفتن به آن دیار پرهیز کردند: «قَالُوا یا مُوسَىٰ إِنَّ فِیهَا قَوْمًا جَبَّارِینَ وَإِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا حَتَّىٰ یخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنْ یخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ». (سوره مائده/۵، ۲۲) برخی مفسران ذیل این آیات به نقل گزارش تورات[۵۵] مبنی بر فرستادن نقبای بنیاسرائیل برای تجسس از احوال مردم آن سرزمین پرداختهاند.[۵۶] آن ۱۲ نقیب با مشاهده هیکل تنومند و نیروی بسیار آن مردم به هراس آمده و به رغم فرمان موسی یا پیمان بین خویش مبنی بر کتمان این خبر، آن را میان قبایل خویش شایع کردند و بدین وسیله هراس را در دل آنها افکندند.[۵۷] از میان نقبای دوازدهگانه فقط دو نفر به نام یوشع بن نون و کالب بن یوفنا به آن فرمان یا پیمان وفادار ماندند. آنان مردم را به مبارزه با عمالقه تشویق کرده، پیروزی آنها را حتمی شمردند:[۵۸] «قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِینَ یخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِمَا ادْخُلُوا عَلَیهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّکمْ غَالِبُونَ وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَکلُوا إِنْ کنْتُمْ مُؤْمِنِینَ». (سوره مائده/۵، ۲۳)
مردم با بیاعتنایی به سفارش آن دو مرد و بنا به برخی روایات با تهدید آنها به مرگ،[۵۹] از فرمان موسی سرپیچیدند: «قَالُوا یا مُوسَىٰ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَدًا مَا دَامُوا فِیهَا فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّک فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ» (سوره مائده/۵، ۲۴) و خواهان بازگشت به سوی مصر شدند:[۶۰]«...قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَىٰ بِالَّذِی هُوَ خَیرٌ اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَکمْ مَا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَیهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکنَةُ...». (سوره بقره/۲، ۶۱) موسی با دلی شکسته، شکایت قوم خود را نزد خدا برد و داوری او را درباره ایشان طلبید:[۶۱] «قَالَ رَبِّ إِنِّی لَا أَمْلِک إِلَّا نَفْسِی وَأَخِی فَافْرُقْ بَینَنَا وَبَینَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ» (سوره مائده/۵، ۲۵) و بدین ترتیب خداوند، سرگردانی ۴۰ ساله را در بیابانهای بین مصر و فلسطین برای آنان مقدر کرد: «قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیهِمْ أَرْبَعِینَ سَنَةً یتِیهُونَ فِی الْأَرْضِ فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ». (سوره مائده/۵، ۲۶)
در روایتی غیرمشهور به عزیمت موسی به همراه یاران اندکش برای جنگ با عمالقه اشاره شده و از فتح آن سرزمین بدست وی، خبر داده شده است؛ اما بنا به روایات مشهور که با گزارش تورات نیز سازگار است، یوشع بن نون جانشین موسی، پس از پایان دوره سرگردانی به فتح آن سرزمین موفق شد[۶۲] و آن را میان اسباط بنیاسرائیل تقسیم کرد.[۶۳] خداوند پیش از فتح فلسطین به آنان فرمان داد تا هنگام ورود به آن سرزمین، عبارتی را به منظور سپاس از او و استغفار از گناهانشان بر زبان آورند؛[۶۴] اما آنان این بار نیز از فرمان خداوند سرپیچیدند: «وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هَٰذِهِ الْقَرْیةَ فَکلُوا مِنْهَا حَیثُ شِئْتُمْ رَغَدًا وَادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا وَقُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَکمْ خَطَایاکمْ وَسَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ * فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَیرَ الَّذِی قِیلَ لَهُمْ...». (سوره بقره/۲، ۵۸-۵۹)
واقعه فتح فلسطین و سکونت یهود در آن و مناطقی از اردن و شام، در آیات متعدد قرآن، یکی از نعمتهای بزرگ خداوند به بنیاسرائیل دانسته شده است: «وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کانُوا یسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِی بَارَکنَا فِیهَا وَتَمَّتْ کلِمَتُ رَبِّک الْحُسْنَىٰ عَلَىٰ بَنِی إِسْرَائِیلَ بِمَا صَبَرُوا...». (سوره اعراف/۷، ۱۳۷؛ نیز سوره یونس/۱۰، ۹۳؛ سوره اسراء/۱۷، ۱۰۴) در این آیات، ماجرای قدرت یافتن و تسلط بنیاسرائیل بر سرزمین موعود، پس از ماجرای غرق فرعون آمده و در آیه ۵۹ سوره شعراء/۲۶ نیز به صراحت از جانشینی بنیاسرائیل به جای فرعونیان یادشده است. به نظر میرسد با توجه به سلطه فرعونیان بر سرزمینهای اطرافشان، منظور از استخلاف بنیاسرائیل در جای فرعونیان، تسلط آنها بر مستعمراتشان در فلسطین و شام و اردن باشد.[۶۵]
دانشمندان اسلامی هنگام بحث از تعارض دو فرمان خداوند مبنی بر واگذاری سرزمینهای مقدس به بنیاسرائیل و حرام شمردن آن سرزمینها برایشان (سوره مائده/۵، ۲۱ و ۲۶) در برابر گزارش تورات که در ملکیت دائم یهود بر سرزمینهای مقدس ظهور دارد،[۶۶] آن را به استناد برخی آیات قرآن، مالکیتی مشروط به طاعت و بندگی خدا دانستهاند:[۶۷] «...وَیسْتَخْلِفَکمْ فِی الْأَرْضِ فَینْظُرَ کیفَ تَعْمَلُونَ». (سوره اعراف/۷، ۱۲۹؛ سوره ابراهیم/۱۴، ۷) خداوند در آغاز سوره اسراء نیز از سلطه اقوامی دیگر بر سرزمینهای مقدس برای مجازات بنیاسرائیل یاد کرده و از تکرار این مجازات در صورت بدکرداری دوباره آنان خبر داده است: «وَقَضَینَا إِلَىٰ بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَینِ... * فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَیکمْ عِبَادًا لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ... * ... فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِیسُوءُوا وُجُوهَکمْ وَلِیدْخُلُوا الْمَسْجِدَ ... * ...وَإِنْ عُدْتُمْ عُدْنَا...». (سوره اسراء/۱۷، ۴-۸)
دیگر یادکرد سرزمین مقدس در قرآن، به تسخیر باد در دست حضرت سلیمان علیه السلام مربوط میشود. باد همانند برخی دیگر از پدیدهها در اختیار سلیمان قرار گرفته بود و او آن را در سرزمین بابرکت خداوند به گردش درمیآورد: «وَوَلِسُلَیمَانَ الرِّیحَ عَاصِفَةً تَجْرِی بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِی بَارَکنَا فِیهَا...». (سوره انبیاء/۲۱، ۸۱) برخی مفسران، ذیل این آیه گزارشی افسانه وار را از سوارشدن سلیمان و یارانش بر این پدیده طبیعی ذکر کردهاند[۶۸] که آیات قرآن گویای آن نیست.
پیوستگی سرزمین سبأ به شام و فلسطین در دوره آبادانی یمن، از دیگر یادکردهای سرزمین مقدس در قرآن است. مردم سبأ در سفر بازرگانی به شام و بیتالمقدس از روستایی به روستای دیگر درآمده، هرگز نیازمند گذر از بیابانهای گسترده و غیرمسکون نبودند:[۶۹] «وَجَعَلْنَا بَینَهُمْ وَبَینَ الْقُرَى الَّتِی بَارَکنَا فِیهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِیهَا السَّیرَ سِیرُوا فِیهَا لَیالِی وَأَیامًا آمِنِینَ». (سوره سبأ/۳۴، ۱۸) آنان چون قدر این نعمت را ندانستند، خداوند آن را از ایشان گرفت و جاده بازرگانی آنها خراب و ناآباد شد و خود نیز پاره پاره و پراکنده شدند.[۷۰] «فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَینَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِیثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ کلَّ مُمَزَّقٍ...». (سوره سبأ/۳۴، ۱۹)
مفسران، ذیل داستان حضرت عزیر یا حضرت ارمیا که هنگام گذر از اورشلیم خراب به یاد رستاخیز افتاد و به مرگی صد ساله فرورفت، از سرزمین مقدس یاد کردهاند.[۷۱] «کالَّذِی مَرَّ عَلَىٰ قَرْیةٍ... قَالَ أَنَّىٰ یحْیی هَٰذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا...». (سوره بقره/۲، ۲۵۹) در آیه ۵۰ سوره مؤمنون از مأوا گزیدن حضرت عیسی و مادرش مریم در مکانی بلند و امن و دارای آب، یادشده که به بیتالمقدس یا برخی مناطق اطراف آن تفسیر شده[۷۲] و به جریان ولادت آن حضرت مربوط دانسته شده است.[۷۳]
یادکرد دیگر سرزمین مقدس در قرآن به ماجرای معراج پیامبر اسلام از مکه به مسجدالاقصی در مرحله اول و پس از آنجا به آسمان در مرحله دوم مربوط میشود:[۷۴] «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَیلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَکنَا حَوْلَهُ لِنُرِیهُ مِنْ آیاتِنَا...». (سوره اسراء/۱۷، ۱)
پانویس
- ↑ قاموس الکتاب المقدس، ص۷۸۹.
- ↑ الانس الجلیل، ج۱، ص۷۸.
- ↑ قاموس الکتاب المقدس، «اورشلیم»؛ معجماللاهوت الکتابی، ص۱۲۴.
- ↑ کتاب مقدّس، داوران ۱۹:۱۰۱۱.
- ↑ همان، اشعیا ۲۹:۱.
- ↑ همان، اشعیا ۱:۲۶.
- ↑ همان، اشعیا ۴۸:۲.
- ↑ همان، متی ۴:۵.
- ↑ همان، اشعیا ۶۲:۴.
- ↑ همان، زکریا ۲:۱۲.
- ↑ همان، عبرانیان ۱۱:۹.
- ↑ همان، سموئیل دوم ۱:۱۳.
- ↑ همان، تکوین ۱۵:۱۸۲۱؛ عدد ۱۳:۲۹؛ التحریر والتنویر، ج۶، ص۱۶۳.
- ↑ الموسوعة الفلسطینیه «قدس»، ج۳، ص۵۱۰؛
- ↑ مؤلفات جرجی زیدان، ج۱۹، ص۴۷۴۵۰۸؛ الموسوعة الفلسطینیه «قدس»، ج۳، ص۵۱۱.
- ↑ مختصر کتاب البلدان، ص۹۱۹۹؛ الانس الجلیل، ج۱، ص۲۳۸۲۴۳.
- ↑ بیتالمقدس شهر پیامبران، ص۱۱۱۶؛ الموسوعة الذهبیه، ج۸، ص۱۲۷-۱۲۹.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۸۳؛ کشفالأسرار، ج۵، ص۴۸۱؛ التفسیرالکبیر، ج۲۲، ص۱۹۰.
- ↑ مجمعالبیان، ج۳، ص۲۷۶؛ تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۴۲۱.
- ↑ کشفالأسرار، ج۵، ص۴۸۱.
- ↑ کشفالأسرار، ج۵، ص۴۸۱.
- ↑ قصصالأنبیاء، ص۱۷۶؛ بحارالانوار، ج۱۳، ص۱۷۷.
- ↑ التحریروالتنویر، ج۶، ص۱۶۲.
- ↑ مجمعالبیان، ج۴، ص۲۷۶.
- ↑ مقارنةالادیان، ج۱، ص۳۳۳۷؛ تاریخ یک ارتداد، ص۳۵۷۰.
- ↑ قاموس الکتاب المقدس، ص۶۸۵ و ۶۹۱۶۹۴؛ مؤلفات جرجی زیدان، ج۱۹، ص۴۶۶-۴۶۷؛ الموسوعة الفلسطینیه، ج۳، ص۵۱۰ و ۵۱۱.
- ↑ مقارنة الادیان، ج۱، ص۷۰۸۶؛ الموسوعة الفلسطینیه، «قدس» ج۳، ص۵۱۰-۵۱۱.
- ↑ . EncycLopedia of IsLam،ALkuds.
- ↑ تاریخ یک ارتداد، ص۱۳۷۰.
- ↑ قاموس الکتاب المقدس، ص۶۸۵.
- ↑ کتاب مقدّس، عدد ۳۴.
- ↑ التحریروالتنویر، ج۶، ص۱۶۲.
- ↑ جامعالبیان، مج۴، ج۶، ص۲۳۴؛ الکشاف، ج۱، ص۶۲۰ و ج۳، ص۱۲۶؛ کشفالأسرار، ج۳، ص۷۵.
- ↑ جامعالبیان، مج۴، ج۶، ص۲۳۵؛ الدرالمنثور، ج۳، ص۴۷.
- ↑ مجمعالبیان، ج۳، ص۲۷۶؛ التفسیرالکبیر، ج۱۱، ص۱۹۶-۱۹۷؛ الاشباه والنظائر، ص۲۰۱.
- ↑ الکشاف، ج۲، ص۱۴۹؛ مجمعالبیان، ج۶، ص۶۸۶.
- ↑ جمالالاسبوع، ص۳۲۱؛ بحارالانوار، ج۸۷، ص۹۶-۱۰۰.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۴، ص۳۳۷ و ج۱۲، ص۳۱۳.
- ↑ المیزان، ج۸، ص۲۲۸.
- ↑ جامعالبیان، مج۱۰، ج۱۷، ص۶۱؛ الکشاف، ج۳، ص۱۲۶.
- ↑ الکشاف، ج۳، ص۱۲۶.
- ↑ کتاب مقدّس، تکوین ۱۲:۵.
- ↑ همان، تکوین ۱۵:۷۹.
- ↑ همان، تکوین ۱۳:۱۴۱۷؛ تثنیه ۶:۱۰ و ۱۸.
- ↑ الکشاف، ج۱، ص۶۲۰؛ کشفالاسرار، ج۳، ص۷۶؛ التفسیرالکبیر، ج۱۱، ص۱۹۶-۱۹۷.
- ↑ تاریخ یک ارتداد، ص۳۵-۵۴.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۱۹۶؛ المنار، ج۶، ص۳۲۵.
- ↑ مجمعالبیان، ج۷، ص۸۹.
- ↑ قاموس الکتاب المقدس، ص۷۹۰.
- ↑ جامعالبیان، مج۹، ج۱۶، ص۱۸۲-۱۸۳.
- ↑ الکشاف، ج۳، ص۱۸۰ و ج۴، ص۷۷۳.
- ↑ همان، ج۳، ص۱۸۰.
- ↑ روحالمعانی، مج۶، ج۹، ص۴۵.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۸۳؛ الکشاف، ج۱، ص۶۲۰.
- ↑ کتاب مقدس، عدد ۱۳-۱۴.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۸۳؛ جامعالبیان، مج۴، ج۶، ص۲۳۷-۲۳۹؛ التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۱۹۷.
- ↑ کشفالاسرار، ج۳، ص۷۷.
- ↑ تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۴۲۱-۴۲۲؛ مجمعالبیان، ج۳، ص۲۷۷؛ جامعالبیان، مج۴، ج۶، ص۲۳۹.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۸۴.
- ↑ جامعالبیان، مج۴، ج۶، ص۲۳۹؛ الکشاف، ج۱، ص۶۲۰.
- ↑ الکشاف، ج۱، ص۶۲۲؛ تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۴۲۲.
- ↑ مجمعالبیان، ج۳، ص۲۷۷؛ الکشاف، ج۱، ص۶۲۲.
- ↑ کتاب مقدس، یشوع، ۱۸۱۹.
- ↑ الکشاف، ج۱، ص۱۴۲.
- ↑ المنار، ج۹، ص۹۸؛ التفسیرالکبیر، ج۱۴، ص۲۲۱.
- ↑ کتاب مقدس، تثنیه ۹:۴۶.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۱۹۷؛ المیزان، ج۵، ص۲۸۹-۲۹۰.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۱۹۰؛ جامعالبیان، مج۱۰، ج۱۷،ص۷۳.
- ↑ کشفالاسرار، ج۸، ص۱۲۹.
- ↑ الکشاف، ج۳، ص۵۷۷؛ مجمعالبیان، ج۸، ص۶۰۶.
- ↑ جامعالبیان، مج۳، ج۳، ص۴۳؛ البرهان، ج۱، ص۵۲۹ و ۵۳۲؛ مجمعالبیان، ج۱۲، ص۶۴۰.
- ↑ تفسیر عبدالرزاق، ج۲، ص۴۱۶؛ جامعالبیان، مج۱۰، ج۱۸، ص۳۴۳۶؛ التبیان، ج۷، ص۳۷۳.
- ↑ المیزان، ج۱۵، ص۳۵.
- ↑ الکشاف، ج۲، ص۶۴۶.
منابع
- "ارض مقدس"، دانشنامه موضوعی قرآن، علی معموری، تاریخ بازیابی: ۷ مهر ۱۳۹۲.