سوره بقره: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(تعیین رده)
جز
 
(۲۷ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۹ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
==سوره 2 / البقرة==
+
{{شناسنامه سوره
 +
|نام=بقره
 +
|قبلی=فاتحه
 +
|بعدی=آل عمران
 +
|شماره=۲
 +
|جزء=۱و۲و۳
 +
|محل نزول=مدینه
 +
|ترتیب نزول=۸۷
 +
|تعداد آیه=۲۸۶
 +
}}
 +
'''«سوره بقره»''' دومین سوره [[قرآن کریم]] و بزرگترین [[سوره]] آن است، به نحوی که از [[جزء (قرآن)|جزء]] اول قرآن شروع شده و در جزء سوم پایان می پذیرد.
  
'''<I>بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ</I>''' / به نام خداوند رحمتگر مهربان
+
==نزول سوره==
 +
«سوره بقره» به اتفاق مفسران [[سوره های مدنی|مدنى]] است<ref> اسباب النزول، ص‌ ۱۳؛ المکى والمدنى فى القرآن، ج‌ ۱، ص‌ ۳۷۳‌ـ‌۳۷۶.</ref> و روایاتِ [[سبب نزول]] نیز آن را تأیید مى‌کند.<ref> ر.ک: المکى والمدنى فى القرآن، ج‌ ۱، ص‌ ۳۷۳‌ـ‌۳۷۶.</ref>
  
'''<I>الم ﴿1﴾</I>''' / الف لام ميم(1)
+
این سوره در ترتیب مصحف، دومین و در ترتیب نزول، ۸۵ <ref> جمال القراء، ج‌ ۱، ص‌ ۱۳۸؛ البیان فى عد آى القرآن، ص‌ ۱۳۳؛ البرهان، ج‌ ۱، ص‌۲۸۱.</ref>، ۸۶ <ref> سیرة الرسول، ج‌ ۲، ص‌ ۱۵.</ref>، یا هشتاد و هفتمین سوره است<ref> ر.ک: مجمع البیان، ج‌ ۱۰، ص‌ ۶۱۳‌؛ التحریر والتنویر، ج‌ ۱، ص‌ ۲۰۲؛ التمهید، ج‌ ۱، ص‌ ۱۳۷.</ref> که پیش از آن [[سوره مطففین]] و پس از آن [[سوره انفال]] یا [[سوره آل ‌عمران]]<ref> مفاتیح‌الاسرار، ج‌ ۱، ص‌ ۱۳۱؛ الاتقان، ج‌ ۱، ص‌ ۲۰؛ التحریر والتنویر، ج‌ ۱، ص‌ ۲۰۲.</ref> نازل شده است.<ref> بصائر ذوى التمییز، ج‌ ۱، ص‌ ۹۹؛ الاتقان، ج‌ ۱، ص‌ ۲۰؛ التمهید، ج‌ ۱، ص‌ ۱۳۷.</ref> در ترتیب مصحف [[امیرالمومنین|امیرمؤمنان]] علیه السلام، نخستین سوره از اولین جزء از ۷‌ جزء این مصحف شریف است.<ref> الفهرست، ج‌ ۱، ص‌ ۳۸؛ تاریخ یعقوبى، ج‌ ۲، ص‌ ۱۱۳؛ تاریخ القرآن، ص‌ ۱۳۹.</ref>
  
'''<I>ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَرَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ ﴿2﴾</I>''' / اين است كتابى كه در حقانيت آن هيچ ترديدى نيست و مايه هدايت [[تقوا]] پيشگان است.(2)
+
[[سوره بقره]] اولین سوره مدنى است که پس از [[هجرت پیامبر اسلام به مدینه|هجرت پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله به [[مدینه]] به تدریج و در زمان‌هاى پراکنده<ref> تفسیر قرطبى، ج‌ ۱، ص‌ ۱۰۷؛ اللباب، ج‌ ۱، ص‌ ۲۵۰.</ref> نازل شده است.<ref> الاتقان، ج‌ ۱، ص‌ ۲۰؛ المیزان، ج‌ ۱، ص‌ ۵۲‌؛ البرهان فى علوم القرآن، ج‌ ۱، ص‌ ۱۹۴.</ref> برخى سوره مطففین را اولین و [[سوره بقره]] را دومین سوره مدنى شمرده‌اند.<ref> الاتقان، ج‌ ۱، ص‌ ۱۸؛ التحریر والتنویر، ج‌ ۱، ص‌ ۲۰۱.</ref>
  
'''<I>الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ ﴿3﴾</I>''' / آنان كه به غيب [[ايمان]] مى  آورند و [[نماز]] را بر پا مى  دارند و از آن چه به ايشان روزى داده ايم [[انفاق]] مى  كنند.(3)
+
زمان شروع [[نزول قرآن|نزول]] سوره به درستى روشن نیست و برخى گفته‌اند: ۶ ماه پس از هجرت نبوى نزول آن آغاز شده است.<ref> ر.ک: المیزان، ۱۹، ص‌ ۲۸۸؛ تسنیم، ج‌ ۲، ص‌ ۳۹.</ref> درباره پایان نزول سوره نیز گفته‌اند: نزول بخشى از آیات آن در ماه [[رمضان]] سال دوم هجرى همزمان با [[جنگ بدر]] پایان یافته و پس از آن سوره انفال نازل شده است. بنابراین قول، مقطع زمانى نزول [[سوره بقره]] یا ۱۸ ماه آغاز هجرت است (از [[ربیع الاول]] سال یکم هجرى تا ماه [[رمضان]] سال دوم)، یا ۱۲ ماه (از ماه رمضان سال اول تا ماه رمضان سال دوم).<ref> تسنیم، ج‌ ۲، ص‌ ۳۹.</ref>
  
'''<I>والَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَ بِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ ﴿4﴾</I>''' / و آنان كه بدان چه به سوى تو فرود آمده و به آن چه پيش از تو نازل شده است ايمان مى آورند و آنانند كه به [[آخرت]] يقين دارند.(4)
+
بخش اندکى از آیات آن نیز پس از این تاریخ نازل شده است؛ از جمله آیات ۱۹۶ ـ ۲۰۳ که در [[حجة الوداع]] نازل شده و «[[حج تمتع]]» را تشریع مى‌کند<ref> المیزان، ج‌ ۲، ص‌ ۷۵؛ تسنیم، ج‌ ۲، ص‌ ۴۰.</ref> و آیات ۲۷۵ ـ ۲۸۰ که بر حرمت [[ربا]] تأکید دارد و پس از [[سوره آل عمران|سوره آل ‌عمران]] نازل شده است،<ref> المیزان، ج‌ ۲، ص‌ ۴۰۸؛ مجمع البیان، ج‌ ۲، ص‌ ۶۶۸‌ـ‌۶۷۶‌؛ تسنیم، ج‌ ۲، ص‌ ۴۰.</ref> حتى برخى این آیات را جزو آخرین آیات نازل شده از [[قرآن]] یاد کرده‌اند؛<ref> فى ظلال القرآن، ج‌ ۱، ص‌ ۲۷.</ref> همچنین [[آیه 281 سوره بقره|آیه ۲۸۱]] که در حجة‌الوداع نازل شده و آخرین [[آیه]] فرود آمده بر [[پیامبر اسلام|پیامبر ‌اکرم]] صلی الله علیه و آله است.<ref> التحریر والتنویر، ج‌ ۱، ص‌ ۲۰۲؛ المیزان، ج‌ ۲، ص‌ ۴۲۴؛ مجمع‌البیان، ج‌ ۲، ص‌ ۶۷۶‌ـ‌۶۷۷‌؛ الدرالمنثور، ج‌ ۱، ص‌ ۴۶.</ref>
  
'''<I>أُوْلَئِكَ عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿5﴾</I>''' / آنان برخوردار از هدايتى از سوى پروردگار خويشند و آنان همان رستگارانند.(5)
+
تأمل در مضامین این سوره نیز نزول آن را در مقطع زمانى مذکور تأیید مى‌کند، زیرا حوادث و مناسبت‌هاى سال اول و دوم هجرت مانند [[تغییر قبله]] در آن سوره منعکس شده است.<ref> تسنیم، ج‌ ۲، ص‌ ۴۱.</ref>
  
'''<I>إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَيُؤْمِنُونَ ﴿6﴾</I>''' / در حقيقت كسانى كه [[كفر]] ورزيدند چه بيمشان دهى چه بيمشان ندهى برايشان يكسان است آن ها نخواهند گرويد.(6)
+
==تعداد آیات سوره==
 +
سوره بقره از «[[سبع طوال|سور طوال]]» قرآن، بلکه طولانى‌ترین سور قرآن و داراى ۶۱۴۳ کلمه است.<ref> المعجم الاحصائى، ج‌ ۱، ص‌ ۳۱۰.</ref> تعداد آیاتش بنابر شمارش قاریان [[کوفه]] ۲۸۶ [[آیه]] است که این تعداد مشهورترین عدد و مطابق با مصحف رایج و شمارش [[امام علی علیه السلام|امیرمؤمنان على]] علیه‌السلام است.<ref> مجمع البیان، ج ۱، ص ۷۷.</ref> بر اساس شمارش [[بصره|بصریان]]، [[حجاز|حجازیان]] و [[شام|شامیان]]، [[سوره بقره]] به ترتیب داراى ۲۸۷، ۲۸۵ و ۲۸۴ آیه است. البته منشأ این اختلاف صرف شمارش است.<ref> همان، ص‌ ۱۱۱؛ بصائر ذوى التمییز، ج‌ ۱، ص‌ ۱۳۳.</ref>
  
'''<I>خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَ عَلَى سَمْعِهِمْ وَ عَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عظِيمٌ ﴿7﴾</I>''' / خداوند بر دل هاى آنان و بر شنوايى ايشان مهر نهاده و بر ديدگانشان پرده اى است و آنان را عذابى دردناك است.(7)
+
==نام‌های سوره==
 +
معروف‌ترین نام این [[سوره]]، «بقره» است که معناى گاو ماده دارد<ref> مفردات، ص‌ ۵۴‌، «بقر».</ref> و برگرفته از آیات ۶۷ـ۷۳ است که داستان گاو [[بنی اسرائیل|بنى‌اسرائیل]] را بیان مى‌کند. از [[احادیث]] چنین برمى‌آید که در زمان [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله نیز این سوره بدین نام خوانده مى‌شده است.<ref> معانى الاخبار، ص‌ ۵۱‌.</ref>
  
'''<I>وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَ مَا هُم بِمُؤْمِنِينَ ﴿8﴾</I>''' / و برخى از مردم مى  گويند ما به خدا و روز بازپسين ايمان آورده  ايم ولى گروندگان راستين نيستند.(8)
+
نام‌هاى دیگر این سوره «ذُروة القرآن» و «سنام القرآن» و به معناى بلندترین و برجسته‌ترین بخش [[قرآن]] است.<ref> لسان العرب، ج‌ ۶‌، ص‌ ۳۹۴، «سنم».</ref> این نام به استناد حدیثى از پیامبر ‌اکرم صلی الله علیه و آله که فرموده: «إِن لکل شیء سناماً و سنام القرآن سورة البقره»<ref> مجمع البیان، ج‌ ۱، ص‌ ۱۱۱؛ روض الجنان، ج‌ ۱، ص‌ ۹۱.</ref> و همچنین حدیث «البقرة سنام القرآن و ذُروته»<ref> الدرالمنثور، ج‌ ۱، ص‌ ۵۰‌.</ref> بر سوره بقره نهاده شده است.  
  
'''<I>يُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَ مَا يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَ مَا يَشْعُرُونَ ﴿9﴾ </I>''' / با خدا و مؤمنان نيرنگ مى  بازند ولى جز بر خويشتن نيرنگ نمى  زنند و نمى  فهمند.(9)
+
نام دیگرى که پشتوانه روایى دارد «فسطاط القرآن» است.<ref> تفسیر قرطبى، ج‌ ۱، ص‌ ۱۰۷؛ روض‌الجنان، ج‌ ۱، ص‌ ۹۲.</ref> «فُسطاط» به معناى خیمه و سراپرده است<ref> لغت‌نامه، ج‌ ۱۰، ص‌ ۱۵۱۳۱.</ref> و به سبب اشتمال سوره بر [[احکام]] و امثال فراوان بر آن نهاده شده است.<ref> کشف الاسرار، ج‌ ۱، ص‌ ۳۹؛ التحریر والتنویر، ج‌ ۱، ص‌ ۲۰۱.</ref>
  
'''<I>فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً وَ لَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ ﴿10﴾</I>''' / در دلهايشان مرضى است و خدا بر مرضشان افزود و به سزاى آن چه به [[دروغ]] مى گفتند عذابى دردناك در پيش خواهند داشت.(10)
+
براى این سوره اسامى دیگرى همچون: «سید القرآن»،<ref> الکشاف، ج‌ ۱، ص‌ ۳۰۳؛ روض الجنان، ج‌ ۱، ص‌ ۹۳.</ref> «الکرسى»، بر اثر در برداشتن «[[آیة الکرسی|آیة‌الکرسى]]»<ref> بصائر ذوى التمییز، ج‌ ۱، ص‌ ۱۳۴.</ref> و «الزهراء» به دلیل روایت [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله: «اقرئوا الزهراوین البقرة و آل ‌عمران»<ref> همان؛ جوامع الجامع، ج‌ ۱، ص‌ ۱۶۹؛ تسنیم، ج‌ ۲، ص‌ ۲۹.</ref> یا به سبب آن که راه هدایت را روشن مى‌کند<ref> تفسیر بقاعى، ج‌ ۱، ص‌ ۲۴.</ref> برشمرده‌اند.
  
'''<I>وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ لاَتُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ ﴿11﴾</I>''' / و چون به آنان گفته شود در زمين فساد مكنيد مى  گويند ما خود اصلاحگريم.(11)
+
==ناسخ و منسوخ در سوره==
  
'''<I>أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِن لاَّيَشْعُرُونَ ﴿12﴾</I>''' / بهوش باشيد كه آنان فسادگرانند ليكن نمى  فهمند.(12)
+
برخى قرآن پژوهان، ۲۶ [[آیه]] از [[سوره بقره]] را در شمار آیات [[ناسخ و منسوخ|منسوخ]] آورده؛<ref> بصائر ذوى التمییز، ج‌ ۱، ص‌ ۱۳۵؛ ر.ک: التمهید، ج‌ ۲، ص‌ ۳۱۸.</ref> اما غالب قرآن‌پژوهان، همه<ref> اثبات‌الآیات، ص ۵۰‌ـ۸۷‌؛ البیان، ص ۲۸۷‌ـ‌۳۰۸؛ نظرات فى القرآن، ص‌ ۲۳۰.</ref> یا بیشتر موارد را از قبیل تخصیص در حکم یا استثنا در افراد دانسته‌اند.<ref> التمهید، ج ‌۲، ص‌ ۳۱۸‌ـ‌۳۲۸.</ref>
  
'''<I>وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُواْ كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاء أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَكِن لاَّيَعْلَمُونَ ﴿13﴾</I>'''
+
برخى تنها [[نسخ]] آیه ۲۴۰ را پذیرفته‌اند که می فرماید:<ref> همان، ص‌ ۳۲۶.</ref> {{متن قرآن|«وَالَّذِینَ یتَوَفَّوْنَ مِنْکمْ وَیذَرُونَ أَزْوَاجًا وَصِیةً لِأَزْوَاجِهِمْ مَتَاعًا إِلَى الْحَوْلِ غَیرَ إِخْرَاجٍ...»}}. این آیه به کسانى که در آستانه [[مرگ]] قرار مى‌گیرند، فرمان مى‌دهد براى همسران خود وصیت کنند که تا یک سال آن‌ها را با پرداختن هزینه زندگى بهره‌مند سازند به شرط این که آن‌ها از خانه شوهر بیرون نروند (و ازدواج مجدد نکنند).<ref> مجمع البیان، ج‌ ۲، ص‌ ۶۰۲‌؛ نمونه، ج‌ ۲، ص‌ ۲۱۱.</ref>
  
و چون به آنان گفته شود همان گونه كه مردم ايمان آوردند شما هم ايمان بياوريد مى  گويند آيا همان گونه كه كم خردان ايمان آورده اند ايمان بياوريم هشدار كه آنان همان كم  خردانند ولى نمى  دانند.(13)
+
گفته‌اند: این آیه به دلیل برخى روایات،<ref> تفسیر عیاشى، ج‌ ۱، ص‌ ۱۲۹؛ جامع البیان، مج‌ ۲، ج‌ ۲، ص‌ ۷۸۵‌ـ‌۸۸۸‌.</ref> و [[اجماع]]<ref> تفسیر شبر، ص‌ ۴۷؛ مجمع‌البیان، ج‌ ۲، ص‌ ۶۰۲‌.</ref> یا اتفاق اکثر مفسران،<ref> التفسیر الکبیر، ج‌ ۶‌، ص‌ ۱۶۹؛ التبیان، ج‌ ۲، ص‌ ۲۷۸.</ref> با [[آیه 234 سوره بقره|آیه ۲۳۴]] همین سوره که عده وفات را ۴ ماه و ۱۰ روز اعلام مى‌کند و [[آیه ارث|آیات ارث]] که براى همسر متوفا ۱/۴ در صورت نداشتن فرزند یا ۱/۸ در صورت داشتن فرزند از مال شوهر را مشخص کرده نسخ شده است.<ref> مجمع البیان، ج‌ ۲، ص‌ ۶۰۲‌؛ المیزان، ج ‌۲، ص‌ ۲۴۷.</ref> جمعى از مفسران، مفاد آیه امتاع را حکمى [[استحباب|استحبابى]] و پابرجا مى‌دانند که هیچ‌گونه منافاتى با آیات ارث و [[آیه عده وفات|عده]] ندارد. روایات مورد استناد مدعیانِ نسخ را نیز به دلیل ضعف [[سند حدیث|سند]] و اجماع را بر اثر مدرکى بودن (بدین معنا که اجماع دلیل مستقل نیست بلکه مستند به همان روایات ضعیف است) فاقد اعتبار دانسته و از این‌رو نسخ آیه را نپذیرفته‌اند.<ref> علوم قرآنى، ص‌ ۱۹۳.</ref>
  
'''<I>وَ إِذَا لَقُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَ إِذَا خَلَوْاْ إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَكْمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُونَ ﴿14﴾</I>'''
+
==آیات مشهور سوره==
  
و چون با كسانى كه ايمان آورده اند برخورد كنند مى  گويند ايمان آورديم و چون با [[شيطان]] هاى خود خلوت كنند مى  گويند در حقيقت ما با شماييم ما فقط آنان را ريشخند مى  كنيم.(14)
+
سوره بقره مشتمل بر آیاتى است که بر اثر اهمیت و کاربرد فراوان، از شهرت خاصى برخوردار شده است، به گونه‌اى که ۳۱ [[آیه]] از آیات آن در شمار آیات نامدار ذکر شده است؛<ref> دائرة المعارف قرآن، ج‌ ۱، ص‌ ۳۶۵‌ـ‌۴۰۷، ۴۱۸‌ـ‌۴۲۸.</ref> مانند [[آیه اخراج|اخراج]] (آیه ۲۴۰)، [[آیه استرجاع|استرجاع]] (آیه ۱۵۶)، اعتداء (آیه ۱۹۴)، [[آیه انفاق|انفاق]] (آیه ۲۷۴)، [[آیه ایلاء|ایلاء]] (آیه ۲۲۶)، [[آیه بِرّ|بِرّ]] (آیه ۱۷۷)، [[آیه تحویل قبله|تحویل قبله]] (آیه ۱۴۴)، [[آیه تربّص|تربّص]] (آیه ۲۳۴)، [[آیه تهلکه|تَهْلُکه]] (آیه ۱۹۵)، [[آیه خلافت|خلافت]] (آیه ۳۰)، خلع (آیه ۲۲۹)، [[آیه تداین|دَین]] (آیه ۲۸۲)، [[آیه رضاع|رضاع]] (آیه ۲۳۳)، [[آیه سحر|سحر]] (آیه ۱۰۲)، [[آیه صفح|صفح]] (آیه ۱۰۹)، [[آیه صوم (روزه)|صوم]] (آیه ۱۸۳)، [[آیه طلاق|طلاق]] (آیه ۲۲۹)، [[آیه قصاص|قصاص]] (آیه ۱۷۹)، [[آیه لیلة المبیت|لیلة المبیت]] (آیه ۲۰۷) و [[آیه نسخ|نسخ]] (آیه ۱۰۶).
  
'''<I>اللّهُ يَسْتَهْزِىءُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ ﴿15﴾</I>''' خدا است كه ريشخندشان مى  كند و آنان را در طغيانشان فرو مى  گذارد تا سرگردان شوند.(15)
+
مشهورترین و بافضیلت‌ترین آیه این سوره، [[آیه 255 سوره بقره|آیه ۲۵۵]] آن است که به «[[آیة الکرسی|آیة الکرسى]]» شهرت یافته است. جامعیت آیة‌الکرسى در بیان صفات الهى و ترسیم رابطه [[الله|خداوند]] با آفریدگانش به ویژه [[انسان]]، موجب امتیاز این آیه بر دیگر آیات شده است.<ref> دائرة المعارف قرآن، ج‌ ۱، ص‌ ۴۲۶.</ref>
  
'''<I>أُوْلَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرُوُاْ الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَت تِّجَارَتُهُمْ وَ مَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ ﴿16﴾</I>''' / همين كسانند كه گمراهى را به بهاى هدايت  خريدند در نتيجه داد و ستدشان سودى به بار نياورد و هدايت  يافته نبودند.(16)
+
درباره فضیلت و منزلت این آیه از [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه و آله نقل شده که آیة الکرسى برترین آیه [[قرآن]]<ref> نورالثقلین، ج‌ ۱، ص‌ ۲۶.</ref> و دربردارنده همه خیرهاى دنیا و [[آخرت]] است<ref> الدرالمنثور، ج‌ ۲، ص‌ ۸‌.</ref> و از گنجینه رحمت در زیر [[عرش]] الهى نازل و به پیامبر اعطا شده است.<ref> البرهان، ج‌ ۱، ص‌ ۵۲۷‌.</ref> از حضرت [[امام صادق]] علیه‌السلام نیز نقل شده که آیة الکرسى قله بلند قرآن است.<ref> تفسیر عیاشى، ج‌ ۱، ص‌ ۱۳۶.</ref>
  
'''<I>مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَاراً فَلَمَّا أَضَاءتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لاَّيُبْصِرُونَ ﴿17﴾ </I>'''
+
از دیگر آیات برجسته و ممتاز سوره بقره، آیات پایانى آن است که در روایات از آن به گنج عرشى تعبیر شده است.<ref> بحارالانوار، ج ۸۹، ص ۲۶۳.</ref>  
  
مثل آنان هم چون مثل كسانى است كه آتشى افروختند و چون پيرامون آنان را روشنايى داد خدا نورشان را برد و در ميان تاريكي هايى كه نمى  بينند رهايشان كرد.(17)
+
==فضاى نزول سوره==
  
'''<I>صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَيَرْجِعُونَ ﴿18﴾</I>''' / كرند لالند كورند بنابراين به راه نمى  آيند.(18)
+
با توجه به [[سوره های مدنی|مدنى]] بودن [[سوره بقره]] و مقطع زمانى نزول آن در [[مدینه]] که دوران تشکیل حکومت اسلامى و استقبال مردم از دین [[اسلام]] بود، محتواى این سوره جهت‌گیرى خاصى دارد. یکى از قرآن‌پژوهان معاصر درباره فضاى نزول این سوره گفته است: محتواى سوره بقره در درجه نخست تحت تأثیر موقعیت اجتماعى و فرهنگى [[مدینه]] پس از [[هجرت پیامبر اسلام به مدینه|هجرت]] است. در این زمان ساکنان مدینه را ۴ گروه تشکیل مى‌دادند:
  
'''<I>أَوْ كَصَيِّبٍ مِّنَ السَّمَاء فِيهِ ظُلُمَاتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصْابِعَهُمْ فِي آذَانِهِم مِّنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ واللّهُ مُحِيطٌ بِالْكافِرِينَ ﴿19﴾</I>'''
+
#مسلمانان [[مهاجرین|مهاجر]] که خانه و کاشانه خود را در [[مکه]] رها کرده، با فقر در [[مدینه]] زندگى مى‌کردند.
 +
#مسلمانان [[انصار]] که از دو گروه [[اوس]] و [[خزرج]] تشکیل شده بودند و با وجود سابقه دشمنى دیرینه با هم، در پرتو اسلام با یکدیگر متحد و برادر شده بودند.
 +
#[[یهود|یهودیان]] که از ثروت و امکانات فراوانى برخوردار و با ظهور اسلام نفوذ و برترى خود را در میان مردم امى از دست داده بودند.
 +
#[[نفاق|منافقان]] که با اسلام عناد داشتند؛ ولى اقتدار مسلمانان در مدینه مانع از آن مى‌شد که [[شرک|شرک]] خود را اظهار کنند و براى حفظ منافع خود به ظاهر [[ایمان]] آورده بودند.
  
يا چون كسانى كه در معرض رگبارى از آسمان كه در آن تاريكي ها و رعد و برقى است قرار گرفته اند از نهيب آذرخش و بيم [[مرگ]] سر انگشتان خود را در گوش هايشان نهند ولى خدا بر [[كافران]] احاطه دارد.(19)
+
هر یک از این گروه‌ها و فعالیت‌هاى آن‌ها، زمینه‌ساز نزول آیاتى از [[سوره بقره]] شد؛ براى مثال ترکیب خاص اجتماعى [[مدینه]] در مقطع نزول، زمینه‌ساز نزول آیاتى درباره گروه‌هاى مزبور و اوصاف آنها در آیات ۳ ـ ۲۰ شد که اوصاف پرهیزگاران، کافران و منافقان را بیان مى‌کند؛<ref> تسنیم، ج‌ ۲، ص‌ ۴۵‌ـ‌۶۲‌.</ref> اما چون [[نفاق]] هنوز چندان آشکار نشده بود، تنها در چند آیه، آن هم با تعبیر «مِنَ الناسِ» از منافقان یاد شده است. یهودیان نیز چون مهم‌ترین گروه مخالف اسلام و نظام اسلامى بودند، بیش از ۳۱ آیه از سوره بقره (آیات ۴۰ ـ ۱۵۲)<ref> همان، ص‌ ۵۵‌.</ref> درباره آنان نازل شده است؛ همچنین فراهم شدن زمینه مناسب براى تشریع [[احکام شرعی|احکام]] فقهى بر اثر استقرار نظام اسلامى و استقبال مردم از اسلام موجب نزول آیات فراوانى درباره احکام فرعى شد.
  
'''<I>يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ كُلَّمَا أَضَاء لَهُم مَّشَوْاْ فِيهِ وَ إِذَا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُواْ وَلَوْ شَاء اللّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّه عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿20﴾</I>'''
+
از این‌رو مسائل عبادى، خانوادگى، اقتصادى، اجتماعى و کیفرى فراوانى در این سوره آمده است (آیات ۱۶۸ ـ ۲۸۴). در اثناى آیات سوره، برخى موضوعات دیگر نیز مطرح شده است که به ظاهر پیوندى با فضاى نزول آن ندارد؛ ولى به اعتقاد مفسران چنین نیست، مثلاً داستان [[حضرت ابراهیم]] علیه‌السلام در آیات ۱۲۴ ـ ۱۴۱ به تعبیر [[علامه طباطبایى]] به منزله مقدمه و زمینه‌ساز آیات [[تغییر قبله]] و آیات احکام [[حج]] است.<ref> المیزان، ج‌ ۱، ص‌ ۱۵۱.</ref>
  
نزديك است كه برق چشمانشان را بربايد هر گاه كه بر آنان روشنى بخشد در آن گام زنند و چون راهشان را تاريك كند بر جاى خود بايستند و اگر خدا مى  خواست  شنوايى و بينايى  شان را برمى  گرفت كه خدا بر همه چيز تواناست.(20)
+
==هدف سوره==
  
'''<I>يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿21﴾</I>''' / اى مردم پروردگارتان را كه شما و كسانى را كه پيش از شما بوده اند آفريده است پرستش كنيد باشد كه به [[تقوا]] گراييد.(21)
+
از آنجا که [[سوره بقره]] به تدریج<ref> همان، ص‌ ۴۳؛ نمونه، ج ‌۱، ص‌ ۵۸ و...؛ فى ظلال القرآن، ج‌ ۱، ص‌ ۲۷.</ref> و هر بخش از آیات آن درباره موضوعى نازل شده است، شاید به سادگى نتوان غرض واحدى براى این سوره بزرگ در نظر گرفت، از این‌رو درباره غرض سوره بقره دیدگاه‌هاى متفاوتى اظهار شده است؛ برخى مفسران آن را فاقد غرض واحد دانسته و براى سوره اغراض متعددى ذکر کرده‌اند.<ref> اهداف کل سوره، ج‌ ۱، ص‌ ۲۰.</ref>
  
'''<I>الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ فِرَاشاً وَالسَّمَاء بِنَاء وَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقاً لَّكُمْ فَلاَ تَجْعَلُواْ لِلّهِ أَندَاداً وَ أَنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿22﴾</I>'''
+
برخى دیگر هدف سوره را بیان آثار [[ایمان]] به غیب دانسته و دلیل آن را نامگذارى سوره به بقره گفته‌اند، زیرا محور اصلى داستان گاو [[بنی اسرائیل|بنى‌اسرائیل]] نیز ایمان به غیب است.<ref> تفسیر بقاعى، ج‌ ۱، ص‌ ۲۴.</ref>
  
همان خدايى كه زمين را براى شما فرشى گسترده و آسمان را بنايى افراشته قرار داد و از آسمان آبى فرود آورد و بدان از ميوه  ها رزقى براى شما بيرون آورد پس براى خدا همتايانى قرار ندهيد در حالى كه خود مى  دانيد.(22)
+
[[علامه طباطبایى|علامه ‌طباطبایى]] معتقد است که این سوره غرض واحدى ندارد؛ اما بیشتر آیات آن درباره این موضوع سخن مى‌گوید که لازمه بندگى [[الله|خداوند]] این است که بندگان او به آنچه خداوند بر رسولانش نازل کرده است، ایمان بیاورند و بین [[پیامبران]] الهى تفاوتى قائل نشوند، از این‌رو بخش عمده‌اى از این سوره درباره مذمت کافران و منافقان و گروهى از [[اهل کتاب|اهل کتاب]] است که در [[دین]] خدا [[بدعت]] آوردند و در ایمان به رسولان الهى تردید کرده، تعالیم آن‌ها را نادیده گرفتند. پایان سوره نیز به بیان بخشى از [[احکام شرعی|احکام]] الهى اختصاص دارد.<ref>المیزان، ج‌ ۱، ص‌ ۴۳.</ref>
  
'''<I>وَ إِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءكُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿23﴾</I>''' / و اگر در آن چه بر بنده خود نازل كرده  ايم شك داريد پس اگر راست مى  گوييد [[سوره]] اى مانند آن بياوريد و گواهان خود را غير خدا فراخوانيد.(23)
+
بنابراین نظر، محور اصلى سوره بقره، لزوم [[ایمان]] به تعالیم [[پیامبران|پیامبران]] است.
  
'''<I>فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ ﴿24﴾</I>''' / پس اگر نكرديد و هرگز نمى  توانيد كرد از آن آتشى كه سوختش مردمان و سنگ ها هستند و براى كافران آماده شده بپرهيزيد.(24)
+
==محتواى سوره==
  
'''<I>وَ بَشِّرِ الَّذِين آمَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُواْ مِنْهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقاً قَالُواْ هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَأُتُواْ بِهِ مُتَشَابِهاً وَ لَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿25﴾ </I>'''
+
سوره بقره با تأکید بر اهمیت و نقش [[ایمان]] در سعادت فردى و اجتماعى [[انسان]]، اعلام مى‌دارد که تنها راه سعادت، ایمان به [[الله|خدا]] و پایبندى به تعالیم [[انبیاء]] ست. این سوره از سه بخش تشکیل شده است: در بخش نخست اهمیت و جایگاه ایمان و بندگى خدا در زندگى انسان بیان مى‌گردد. بخش دوم به سرگذشت قوم [[بنی اسرائیل|بنى اسرائیل]] اختصاص دارد و در آن پیامدهاى ذلت‌بار مخالفت این قوم با خدا و پیامبران بیان شده و تلاش‌هاى آن‌ها در شکست دادن [[پیامبر اسلام]] خنثی مى‌گردد. سومین بخش سوره نیز به معرفى دین [[توحید|توحیدى]] [[اسلام]] مى‌پردازد و بسیارى از [[احکام]] و مقررات دینى را همراه با معارف [[عقاید|اعتقادى]] و [[اخلاق|اخلاقى]] اسلام بیان مى‌کند.
  
و كسانى را كه ايمان آورده اند و كارهاى شايسته انجام داده اند مژده ده كه ايشان را باغ هايى خواهد بود كه از زير درختان آن ها جوي ها روان است هر گاه ميوه  اى از آن روزى ايشان شود مى  گويند اين همان است كه پيش از اين نيز روزى ما بوده و مانند آن نعمت ها به ايشان داده شود و در آن جا همسرانى پاكيزه خواهند داشت و در آن جا جاودانه بمانند.(25)
+
تفصیل بخش‌هاى سه‌گانه بدین قرار است:
  
'''<I>إِنَّ اللَّهَ لاَيَسْتَحْيِي أَن يَضْرِبَ مَثَلاً مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُواْ فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهْدِي بِهِ كَثِيراً وَ مَا يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِينَ ﴿26﴾</I>'''  
+
'''''۱. اهمیت و جایگاه ایمان در زندگى انسان:'''''
  
خداى را از اين كه به پشه  اى يا فروتر يا فراتر از آن مثل زند شرم نيايد پس كسانى كه ايمان آورده  اند مى  دانند كه آن مثل از جانب پروردگارشان بجاست ولى كسانى كه به كفر گراييده اند مى  گويند خدا از اين مثل چه قصد داشته است خدا بسيارى را با آن گمراه و بسيارى را با آن راهنمايى مى  كند ولى جز نافرمانان را با آن گمراه نمى  كند.(26)
+
۳۹ آیه نخست این سوره اهمیت و جایگاه [[ایمان]] به خدا و بندگى او را در زندگى فردى و اجتماعى انسان بیان مى‌کند. در این بخش مباحث زیر مطرح مى‌شود:
  
'''<I>الَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَاللَّهِ مِن بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ مَا أَمَرَاللَّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الأَرْضِ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿27﴾ </I>''' / همانانى كه پيمان خدا را پس از بستن آن مى  شكنند و آن چه را خداوند به پيوستنش امر فرموده مى  گسلند و در زمين به فساد مى  پردازند آنانند كه زيانكارانند.(27)
+
الف. انسان‌ها در برابر دعوت توحیدى انبیا سه ‌گونه موضع‌گیرى دارند: گروهى که در پى [[حق|حقیقت]] هستند به خدا و تعالیم [[پیامبران]] ایمان آورده، به آن عمل مى‌کنند. [[قرآن]] این گروه را اهل [[تقوا]] نامیده،<ref> المیزان، ج‌ ۱، ص‌ ۴۳.</ref> آنان را رستگار مى‌داند. در ‌برابر اهل [[تقوا]] که با تمام وجود آماده پذیرش حق‌اند، کسانى مانند سران [[شرک|شرک]] و [[کفر|کفر]]<ref> همان، ص‌ ۵۲‌.</ref> قرار دارند که بى‌ایمانى در اعماق جانشان نفوذ کرده و به هیچ روى حقیقت را نمى‌پذیرند.
  
'''<I>كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ كُنتُمْ أَمْوَاتاً فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿28﴾</I>''' / چگونه خدا را منكريد با آن كه مردگانى بوديد و شما را زنده كرد باز شما را مى ميراند و باز زنده مى  كند و آن گاه به سوى او بازگردانده مى  شويد.(28)
+
گروه سوم [[نفاق|منافقان]] ‌اند که به زبان مى‌گویند: به خدا و روز [[رستاخیز]] ایمان آورده‌ایم، در حالى که اصلاً ایمان ندارند. در آیات مورد بحث منافقان با ویژگی‌هایى چون [[حیله|حیله‌گرى]] و فریبکارى، خودفریبى، ابتلا به بیمارى روحى، دروغگویى، ادعاى اصلاح‌گرى، [[فساد]] در زمین و نادانى و بى‌خردى وصف شده‌اند. برخى مفسران راز توجه ویژه سوره بقره به ویژگی‌هاى منافقان و اختصاص ۱۳ آیه (آیات ۸ـ۲۰) را به آنان، وضعیت خاص برخى از نومسلمانان [[مدینه]] مى‌دانند که خدا و رسولش را با تمام وجود باور نکرده بودند.<ref> احسن‌الحدیث، ج ۱، ص ۵۱‌؛ التبیان، ج‌ ۱، ص‌ ۶۷‌.</ref>
  
'''<I>هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿29﴾</I>''' / اوست آن كسى كه آن چه در زمين است همه را براى شما آفريد سپس به [[آفرينش آسمان]] پرداخت و [[هفت آسمان]] را استوار كرد و او به هر چيزى داناست.(29)
+
ب. در آیات بعد از عموم انسان‌ها مى‌خواهد تا خدایى را پرستش کنند که آنان را آفرید و نعمت‌هاى بسیارى به آنان داد. در آیات ۲۳ ـ ۲۴ براى چهارمین و آخرین بار از زمان [[مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله|بعثت]] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، مخالفان را به [[تحدی در قرآن|تحدى]] با [[قرآن]] فرامى‌خواند<ref> تفسیر المنار، ج‌ ۱، ص‌ ۱۹۱‌ـ‌۱۹۳.</ref> و از آنان مى‌خواهد اگر در الهى بودن قرآن شک دارند تنها متنى همانند یک [[سوره]] قرآن بیاورند.
  
'''<I>وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِكُ الدِّمَاء وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَتَعْلَمُونَ ﴿30﴾</I>'''
+
برخى مفسران مرجع ضمیر «مِن مِثلِه» را ماى موصوله در «مِما نَزَّلنا» دانسته‌اند.<ref> مجمع‌البیان، ج‌ ۱، ص‌ ۱۵۷؛ التفسیر الکبیر، ج‌ ۲، ص‌ ۱۱۸؛ المیزان، ج‌ ۱، ص‌ ۵۸‌.</ref> برخى نیز مرجع آن را کلمه «عَبدِنا» مى‌دانند.<ref> مجمع‌البیان، ج‌ ۱، ص‌ ۱۵۷؛ التفسیر الکبیر، ج‌ ۲، ص‌ ۱۱۸؛ المیزان، ج‌ ۱، ص‌ ۵۸‌.</ref> در بعضى از روایات هم هر دو احتمال به عنوان [[تفسیر قرآن|تفسیر]] آیه ذکر شده است.<ref> المیزان، ج‌ ۱، ص‌ ۵۸‌.</ref> بنابراین تفسیر، آیه مورد بحث از همگان مى‌خواهد تا اگر مى‌توانند به دست فردى امى و درس ناخوانده همچون [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله متنى که از هر جهت از جمله اتقان محتوا و [[بلاغت]] و فصاحت الفاظ همانند قرآن باشد، بیاورند.<ref> التبیان، ج‌ ۱، ص‌ ۱۰۲؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج‌ ۲، ص‌ ۱۳۶‌ـ‌۱۳۷؛ المنیر، ج‌ ۱، ص‌ ۱۰۱.</ref>
  
و چون پروردگار تو به [[فرشتگان]] گفت من در زمين جانشينى خواهم گماشت فرشتگان گفتند: آيا در آن كسى را مى  گمارى كه در آن فساد انگيزد و خون ها بريزد و حال آن كه ما با ستايش تو، تو را [[تنزيه]] مى  كنيم و به تقديست مى  پردازيم فرمود من چيزى مى  دانم كه شما نمى  دانيد.(30)
+
ج. در آیات ۲۸-۳۹ ابتدا به آفرینش انسان اشاره مى‌کند که چگونه خداوند او را از عدم آفرید و استعدادهایى در وجود او به ودیعت نهاد تا مراحل کمال را به تدریج در دنیا و پس از آن در عالم پس از [[مرگ]] بپیماید و به این منظور زمین و آسمان رابراى او آفرید،<ref> المیزان، ج‌ ۱، ص‌ ۱۱۱‌ـ‌۱۱۳.</ref> آنگاه داستان [[حضرت آدم]] علیه‌السلام را بیان مى‌کند و اعلام مى‌دارد که انسان براى جانشینى خدا به زمین آمده است و این مقام به سبب آگاهى یافتن وى از اسما و حقایق و اسرار آفرینش جهان هستى است.<ref> نمونه، ۱، ص ‌۱۸۹؛ تفسیر روشن، ج‌ ۱، ص‌ ۱۶۸.</ref>
  
'''<I>وَ عَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿31﴾</I>''' / و خدا همه معانى نام ها را به آدم آموخت  سپس آن ها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود اگر راست مى  گوييد از اسامى اين ها به من خبر دهيد.(31)
+
سپس [[وسوسه|وسوسه‌اى]] که باعث هبوط انسان از مقام خود شد یعنى خوردن از میوه درخت ممنوع را بازگو کرده (آیه‌ ۳۶) و راه جبران این اشتباه یعنى [[توبه]] به سوى خدا را نیز بیان مى‌کند ‌(آیه ۳۷).
  
'''<I>قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَعِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ﴿32﴾</I>''' / گفتند منزهى تو ما را جز آن چه خود به ما آموخته  اى هيچ دانشى نيست تويى داناى حكيم(32)
+
درباره معناى اسماء که رمز برترى انسان بر [[فرشتگان]] است مفسران آراى گوناگونى دارند:
  
'''<I>قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَآئِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُمْ بِأَسْمَآئِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَ مَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ ﴿33﴾</I>'''
+
*یک. ‌اسماء کلیدهاى علم و معرفت و کمالات مادى و معنوى انسان است.<ref> الکاشف، ج‌ ۱، ص‌ ۶۸‌.</ref>
 +
*دو. ‌منظور از تعلیم اسماء ایجاد استعدادهاى گوناگون در انسان است.<ref> احسن الحدیث، ج ۱، ص ۹۲؛ پرتوى از قرآن، ج ۱، ص ۱۱۸.</ref>
 +
*سه. ‌اسماء، نام‌هاى همه موجودات جهان است.<ref> اطیب البیان، ج‌ ۱، ص‌ ۵۰۵‌؛ بیان السعاده، ج‌ ۱، ص‌ ۶۲۱‌؛ تفسیر روشن، ج‌ ۱، ص‌ ۱۶۸.</ref>
 +
*چهار. اسرار عالم غیب است.<ref> تفسیر صفى، ص‌ ۱۹.</ref>
 +
*پنج. موجوداتى هستند که وجودى حقیقى و واقعى داشته، در عالم غیب قرار دارند.<ref> المیزان، ج‌ ۱، ص‌ ۱۱۶.</ref>
 +
*شش.‌ [[اسماء حسنی|اسماى حسناى]] الهى است.<ref> اطیب البیان، ج‌ ۱، ص‌ ۵۰۵‌.</ref>
 +
*هفت. اسماى [[ائمه اطهار|امامان معصوم]] است.<ref> آلاءالرحمن، ج‌ ۱، ص‌ ۸۴‌.</ref>
 +
*هشت. اسماى [[انبیاء|انبیا]] و اولیاى الهى است.<ref> الفرقان، ج ۱، ص‌ ۲۸۹.</ref>
  
فرمود اى آدم ايشان را از اسامى آنان خبر ده و چون آدم ايشان را از اسماءشان خبر داد فرمود آيا به شما نگفتم كه من نهفته آسمان ها و زمين را مى  دانم و آن چه را آشكار مى  كنيد و آن چه را پنهان مى  داشتيد مى  دانم.(33)
+
'''''۲. یهودیان مدینه، مهم‌ترین مانع ایمان:'''''
  
'''<I>وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ ﴿34﴾</I>''' / و چون فرشتگان را فرموديم براى آدم [[سجده]] كنيد پس به جز [[ابليس]] كه سر باز زد و كبر ورزيد و از كافران شد همه به سجده درافتادند.(34)
+
در بخش دوم سوره با بررسى موانع گسترش [[دین]] در جامعه اسلامى به مقابله با اشکال‌تراشی‌ها و بهانه‌جویی‌هاى [[یهود|یهودیان]] مدینه مى‌پردازد. آنان مهم‌ترین مخالفان آیین [[توحید|توحیدى]] و برپایى حکومت دینى در شهر [[مدینه]] بودند. این بخش با دعوت یهویان به ایمان به [[پیامبر اسلام]] ـ که بخشى از پیمان خدا با [[بنی اسرائیل|بنى‌اسرائیل]] است ـ آغاز مى‌شود.
  
'''<I>وَ قُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلاَ مِنْهَا رَغَداً حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الْظَّالِمِينَ ﴿35﴾</I>''' / و گفتيم اى آدم خود و همسرت در اين باغ سكونت گيريد و از هر كجاى آن خواهيد فراوان بخوريد ولى به اين درخت نزديك نشويد كه از ستمكاران خواهيد بود.(35)
+
در ادامه با یادآورى نعمت‌هاى الهى به بنى‌اسراییل به یهودیان مدینه گوشزد مى‌کند که بهانه‌جویی‌ها و پیمان‌شکنی‌هاى نیاکان آن‌ها در طول تاریخ جز ذلت و خوارى هیچ ثمرى براى آن‌ها نداشته و ایشان نیز بهتر است از پیمودن این راه بپرهیزند. در انتها به بررسى بهانه‌ها و اشکالات یهودیان درباره [[اسلام]] و ‌[[نبوت]] پیامبر پرداخته به آن‌ها پاسخ مى‌دهد.
  
'''<I>فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتَاعٌ إِلَى حِينٍ ﴿36﴾</I>''' / پس شيطان هر دو را از آن بلغزانيد و از آن چه در آن بودند ايشان را به درآورد و فرموديم فرود آييد شما دشمن همديگريد و براى شما در زمين قرارگاه و تا چندى برخوردارى خواهد بود.(36)
+
مهم‌ترین مباحثى که در این بخش از سوره مطرح مى‌گردد به شرح زیر ‌است:
  
'''<I>فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿37﴾</I>''' / سپس آدم از پروردگارش كلماتى را دريافت نمود و خدا بر او ببخشود آرى اوست كه [[توبه]] پذير مهربان است.(37)
+
الف. آیات ۴۰ ـ ۴۶ ضمن دعوت یهودیان به [[اسلام]] از آنان مى‌خواهد با ایمان به [[پیامبر اسلام]] پایبندى خود را به عهد و پیمانى که با خدا بسته‌اند نشان دهند و براى دستیابى به منافع ناچیز دنیوى حقانیت [[قرآن]] و پیامبر را انکار نکنند (آیه ۴۰ـ۴۱).
  
'''<I>قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿38﴾</I>''' / فرموديم جملگى از آن فرود آييد پس اگر از جانب من شما را هدايتى رسد آنان كه هدايتم را پيروى كنند برايشان بيمى نيست و غمگين نخواهند شد.(38)
+
ب. آیات ۴۷ ـ ۶۱ نعمت‌هاى خدا به بنى‌اسرائیل و بهانه‌جویی‌ها و سرکشی‌هاى آن‌ها را در برابر این نعمت‌ها برمى‌شمرد تا یادآور شود که چگونه نیاکان آن‌ها بر اثر مخالفت با [[حق]] از قله برترى بر همه انسان‌هاى زمان خودشان: {{متن قرآن|«اَنّى فَضَّلتُکم عَلَى العلَمین»}} (آیه ۴۷) به حضیض ذلت و حقارت کشانده شدند: {{متن قرآن|«ضُرِبَت عَلَیهِمُ الذِّلَّةُ والمَسکنَةُ»}} (آیه ۶۱). در این آیات نعمت‌هایى همچون نجات بنى‌اسرائیل از شکنجه‌ها و ظلم‌هاى [[فرعون|فرعونیان]] (آیه ‌۴۹)، شکافته شدن دریا و نجات [[حضرت موسی علیه السلام|حضرت موسى]] علیه‌السلام و همراهانش (آیه ۵۰)، نزول [[تورات]] براى هدایت بنى‌اسرائیل (آیه ۵۳)، زنده شدن گروهى از قوم بنى‌اسرائیل پس از آن که بر اثر تقاضاى رویت خدا به [[مرگ]] محکوم شده بودند (آیه ۵۶)، مهیا شدن نعمت‌هاى مادى مانند سایه ابر و آشامیدنى و خوراکیهاى لذیذ (منّ و سلوى)<ref> جوامع الجامع، ج‌ ۱ ص‌ ۵۳‌.</ref> در بیابان (آیه ۵۷) و سرانجام سیراب شدن همراهان [[حضرت موسى]] از ۱۲ چشمه آب که به درخواست موسى و [[معجزه]] الهى جارى شد (آیه ۶۰) برشمرده شده است.
  
'''<I>وَالَّذِينَ كَفَرواْ وَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿39﴾</I>''' / ولى كسانى كه كفر ورزيدند و نشانه  هاى ما را [[دروغ]] انگاشتند آنانند كه اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.(39)
+
به گزارش این آیات، قوم بنى‌اسرائیل به جاى قدردانى از این نعمت‌ها و سپاسگزارى به درگاه الهى، از فرمان خدا سرپیچى (آیه ‌۶۱) و گوساله‌پرستى را پیشه کردند (آیه ۵۱). و غذاهاى رنگانگ از موسى درخواست کردند (آیه ۶۱) و حتى معجزات الهى را انکار کرده، [[پیامبران|پیامبران]] خدا را که براى هدایت آن‌ها آمده بودند کشتند (آیه ۶۱).
  
'''<I>يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُواْ بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَ إِيَّايَ فَارْهَبُونِ ﴿40﴾</I>''' / اى فرزندان اسرائيل نعمت هايم را كه بر شما ارزانى داشتم به ياد آريد و به پيمانم وفا كنيد تا به پيمانتان وفا كنم و تنها از من بترسيد.(40)
+
در ادامه، ویژگی‌هاى عمومى و شاخصه‌هاى فکرى و رفتارى بنى‌اسرائیل را برمى‌شمرد تا نشان دهد علت اصلى مخالفت آنان با تعالیم [[پیامبر اسلام]]، گمراهى و حق‌ستیزى آن‌هاست؛ نه وجود کاستى و نقصان در آیین خدایى [[اسلام]].
  
'''<I>وَ آمِنُواْ بِمَا أَنزَلْتُ مُصَدِّقاً لِّمَا مَعَكُمْ وَلاَ تَكُونُواْ أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآيَاتِي ثَمَناً قَلِيلاً وَ إِيَّايَ فَاتَّقُونِ ﴿41﴾</I>''' / و بدان چه نازل كرده ام كه مؤيد همان چيزى است كه با شماست ايمان آريد و نخستين منكر آن نباشيد و آيات مرا به بهايى ناچيز نفروشيد و تنها از من پروا كنيد.(41)
+
به گزارش این آیات، خصلت‌هاى ناشایستى مانند [[پیمان شکنی|پیمان شکنى]] (آیات ۶۴‌، ۸۳)، حیله‌گرى (آیه ۶۵)، [[قساوت قلب]] (آیه ۷۴)، باور نداشتن سخنان انبیاء و نداشتن روح [[تسلیم]] در برابر آن‌ها (آیه ۶۷)، تحریف کلام خدا (آیه ۷۵)، اعتقاد به مصونیت قوم [[یهود]] در برابر آتش [[غضب]] الهى (آیه ۸۰)، عمل کردن به برخى از وظایف دینى و رهاکردن سایر وظایف (آیه‌ ۸۵)، مخالفت با پیامبرانى که سخنى برخلاف میل آن‌ها بگویند و کشتن برخى از انبیاء (آیه‌ ۸۷) از ویژگی‌هاى قوم بنى‌اسرائیل بوده و همین خصلت‌ها مانع از [[ایمان]] یهودیان مدینه به پیامبر اسلام شده است، هر چند پیش از این در انتظار بعثت آن حضرت بودند (آیه ۸۹).
  
'''<I>وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَ تَكْتُمُواْ الْحَقَّ وَ أَنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿42﴾</I>''' / و [[حق]] را به [[باطل]] درنياميزيد و حقيقت را با آن كه خود مى  دانيد كتمان نكنيد.(42)
+
براى نشان دادن ویژگی‌ها و روحیات بنى‌اسراییل آیات مذکور داستان‌هایى از زندگى قوم یهود را در گذشته یادآور مى‌شود و در برخى موارد رفتارهاى یهودیان زمان پیامبر را با رفتار آن‌ها مقایسه مى‌کند تا نشان دهد خصلت‌هاى اساسى بنى‌اسراییل در طول تاریخ تفاوتى نکرده است.
  
'''<I>وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ وَارْكَعُواْ مَعَ الرَّاكِعِينَ ﴿43﴾</I>''' / و [[نماز]] را بر پا داريد و [[زكات]] را بدهيد و با ركوع  كنندگان [[ركوع]] كنيد.(43)
+
مهم‌ترین رخدادهاى تاریخى و رفتارهایى که در این آیات به آن‌ها اشاره شده به شرح زیر است: قرار گرفتن [[طور سینا|کوه طور]] بر بالاى سر قوم یهود از روى [[معجزه|اعجاز]]<ref> المیزان، ج‌ ۱، ص‌ ۱۹۸.</ref> و گرفتن پیمان از آنان مبنى بر عمل کردن به دستورات [[تورات]]، (آیه ۶۳) داستان کسانى که حکم تعطیلى روز شنبه را با حیله‌گرى نقض کردند،(آیه ۶۵) بهانه‌جویى و مقاومت قوم یهود در برابر دستور خدا براى کشتن گاوى که قاتل فرد بی‌گناهى را مشخص مى‌کرد (آیه ۶۷ ـ ۷۱).
  
'''<I>أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ وَ أَنتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ﴿44﴾</I>''' / آيا مردم را به نيكى فرمان مى  دهيد و خود را فراموش مى  كنيد با اين كه شما كتاب خدا را مى  خوانيد آيا هيچ نمى  انديشيد.(44)
+
داستان گروهى از بنى‌اسراییل که با گوش خود فرمان خدا را شنیدند؛ اما آن را تحریف کردند و یهودیانى که در زمان پیامبر از روش آنان پیروى مى‌کنند (آیات ۷۵ ـ ۷۹) و بیان برخى دیگر از خصلت‌هاى این قوم (آیات ۸۰ ـ ۸۶) و سرانجام گزارشى از مخالفت‌هاى پى در پى بنى‌اسرائیل با انبیاى الهى و تکذیب و کشتار آن‌ها به سبب ناسازگارى تعالیم انبیا با خواهش‌هاى نفسانى آنها (آیات ۸۷ ـ ۸۸).
  
'''<I>وَاسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَ إِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِينَ ﴿45﴾</I>''' / از شكيبايى و نماز يارى جوييد و به راستى اين كار گران است مگر بر فروتنان(45)
+
پس از ارائه گزارشى از خصلت‌ها و ویژگی‌هاى قوم بنى‌‌اسرائیل و یادآورى داستان‌هاى تاریخى، به بیان رفتارها و تلاش‌هاى مذبوحانه یهودیان زمان پیامبر مى‌پردازد و بهانه‌جویى و اشکال تراشی‌هاى آنان را برمى‌شمارد. یهودیان با تکیه بر این بهانه‌ها کوشش مى‌کردند، بى‌ایمانى خود و مخالفتشان را با پیامبر اسلام موجه جلوه دهند و افزون بر این از گرویدن اعراب به [[اسلام]] مانع شوند.
  
'''<I>الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاَقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ ﴿46﴾'''</I> / همان كسانى كه مى  دانند با پروردگار خود ديدار خواهند كرد و به سوى او باز خواهند گشت.(46)
+
در این آیات پس از طرح هر ایراد با دقت ابعاد آن بررسى و پاسخ داده شده است. در آیات آغازین این قسمت به یهودیان [[مدینه]] یادآور مى‌شود که شما همان کسانى هستید که بى‌صبرانه در انتظار [[مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله|بعثت]] پیامبر بودید تا با یارى او بر اعراب کافر پیروز شوید؛ اما اکنون که هنگام یارى رساندن و ایمان آوردن به اوست با این که کاملاً وى را مى‌شناسید و همه ویژگی‌هاى او را با آنچه در تورات آمده بود هماهنگ مى‌یابید، صرفاً به سبب آن که وى از بنى‌اسرائیل نیست<ref> نمونه، ج ‌۱، ص‌ ۳۴۵.</ref> به مخالفت با او پرداخته، او را انکار مى‌کنید (آیات ۱۴۶، ۸۹ ـ ۹۰).<ref> مجمع البیان، ج‌ ۱، ص‌ ۳۱۰‌ـ‌۳۱۱.</ref>
  
'''<I>يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿47﴾</I>''' / اى فرزندان اسرائيل از نعمت هايم كه بر شما ارزانى داشتم و از اين كه من شما را بر جهانيان برترى دادم ياد كنيد.(47)
+
بنابراین شما هیچ دلیل قانع کننده‌اى براى مخالفت با او ندارید، آنگاه سخنان کفرآمیز و بهانه‌هاى بى‌پایه آنان را یکایک بیان مى‌کند؛ از جمله این که مى‌گفتند: ما فقط به آنچه بر بنى‌اسرائیل نازل شده است، ایمان مى‌آوریم (آیه ‌۹۱)، یا مى‌گفتند: ما با [[جبرئیل]] که آورنده [[وحى]] بر پیامبر اسلام است دشمنیم زیرا او همواره دستورات دشوار همچون جنگ و  را براى بنى‌اسرائیل مى‌آورد<ref> مجمع البیان، ج‌ ۱، ص‌ ۳۲۵‌ـ‌۳۲۶.</ref> (آیات ۹۷ ـ ۹۸) یا [[نسخ]] شدن برخى [[احکام]] دین یهود توسط پیامبر را نشانه غیرخدایى بودن آیین اسلام مى‌دانستند.<ref> همان، ص‌ ۳۴۷.</ref>
  
'''<I>وَاتَّقُواْ يَوْماً لاَّ تَجْزِي نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيْئاً وَلاَ يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ ﴿48﴾</I>''' / و بترسيد از روزى كه هيچ كس چيزى از عذاب خدا را از كسى دفع نمى  كند و نه از او شفاعتى پذيرفته و نه به جاى وى بدلى گرفته مى  شود و نه يارى خواهند شد.(48)
+
برخى از آن‌ها تقاضاهاى نامعقولى همچون رؤیت خدا را از پیامبر داشتند و مسلمانان را نیز تحریک مى‌کردند که این خواسته را تکرار کنند و در صورت اظهار عجزِ پیامبر از او روى برتابند.<ref> همان، ص‌ ۳۵۱‌ـ‌۳۵۲.</ref>
  
'''<I>وَإِذْ نَجَّيْنَاكُم مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوَءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِسَاءكُمْ وَ فِي ذَلِكُم بَلاء مِّن رَّبِّكُمْ عَظِيمٌ ﴿49﴾</I>'''
+
در ادامه از قول یهودیان و [[مسیحیت|مسیحیان]] نقل مى‌کند که هر یک از آنان تنها خود را شایسته ورود به [[بهشت]] معرفى مى‌کردند (آیات ۱۱۱ ـ ۱۱۲) و به این ادعاى بى‌اساس نیز پاسخ مى‌دهد. بهانه دیگر یهودیان این بود که به پیروى از مشرکان ناآگاه<ref> المیزان، ج ۱، ص‌ ۲۶۳.</ref> مى‌گفتند: چرا خدا به طور مستقیم با ما سخن نمى‌گوید یا آیه و [[معجزه|معجزه‌اى]] بر خود ما نازل نمى‌شود؟ (آیه ۱۱۸) یا آنان و مسیحیان هر یک از مسلمانان را به [[دین]] خود دعوت مى‌کردند (آیه ۱۳۵) چنان که [[حضرت ابراهیم علیه السلام|حضرت ابراهیم]] علیه‌السلام و پیامبرانى که از نسل او بودند همگى [[یهود|یهودى]] یا [[نصاری|نصرانى]] بودند (آیه ۱۴۰).
  
و به ياد آريد آن گاه كه شما را از چنگ فرعونيان رهانيديم آنان شما را سخت  شكنجه مى  كردند پسران شما را سر مى  بريدند و زن هايتان را زنده مى  گذاشتند و در آن امر بلا و آزمايش بزرگى از جانب پروردگارتان بود.(49)
+
خداوند به آنان پاسخ مى‌دهد که هدایت واقعى در پیروى از آیین حضرت ابراهیم علیه‌السلام است؛ نه کیش یهود و نصارا (آیه ۱۳۵). این پاسخ پس از آن است که در آیات ۱۲۴ ـ ۱۳۴ به تفصیل شخصیت حضرت ابراهیم و آیین او معرفى و اعلام شده است که جز سفیهان کسى از آیین و روش ابراهیم علیه‌السلام روى برنمى‌گرداند (آیه ۱۳۰) و این همان آیینى است که [[حضرت یعقوب علیه السلام|حضرت یعقوب]] علیه‌السلام ـ که بنى‌اسراییل همگى از نسل او هستند ـ به آن سفارش کرده بود (آیه ۱۳۲).
  
'''<I>وَإِذْ فَرَقْنَا بِكُمُ الْبَحْرَ فَأَنجَيْنَاكُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَ أَنتُمْ تَنظُرُونَ ﴿50﴾</I>''' / و هنگامى كه دريا را براى شما شكافتيم و شما را نجات بخشيديم و فرعونيان را در حالى كه شما نظاره مى  كرديد غرق كرديم.(50)
+
بهانه و اشکال دیگرى که یهودیان بر پیامبر و مسلمانان داشتند درباره [[تغییر قبله]] بود. یهودیان که بارها مسلمانان را به سبب نداشتن قبله مستقل مورد طعن و سرزنش قرار داده بودند،<ref> مجمع البیان، ج‌ ۲، ص‌ ۴۱۲.</ref> با تغییر قبله، بهانه دیگرى را مطرح کردند و گروهى از یهودیان سبک مغز مى‌گفتند: چرا مسلمانان از [[بیت المقدس]] که مورد توجه همه انبیاى گذشته و تاکنون نیز [[قبله]] آنها بوده به سوى [[کعبه|کعبه]] بازگشتند؟!(آیه ۱۴۲) پاسخ این سوال نیز در آیات‌ ۱۴۲ـ۱۵۰ داده شده است و ضمن آن به حکمت تغییر قبله و وظایف مسلمانان پس از تغییر قبله همچون [[جهاد]] و [[صبر]] بر مصائب اشاره شده است.<ref> المیزان، ج‌ ۱، ص‌ ۳۴۳.</ref>
  
'''<I>وَ إِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَ أَنتُمْ ظَالِمُونَ ﴿51﴾</I>''' / و آن گاه كه با موسى چهل شب قرار گذاشتيم آن گاه در غياب وى شما گوساله را به پرستش گرفتيد در حالى كه ستمكار بوديد.(51)
+
پس از پاسخ به همه شبهات و بهانه‌هاى یهود، آیات پایانى این بخش آخرین هشدارها را به یهودیان و پیشوایان گمراهشان مى‌دهد و از آنان مى‌خواهد از کتمان حقایق بپرهیزند (آیه ۱۵۹) زیرا کسانى که آنچه را خدا نازل کرده است، کتمان مى‌کنند به [[عذاب]] دردناکى دچار خواهند شد (آیه ‌۱۷۴).
  
'''<I>ثُمَّ عَفَوْنَا عَنكُمِ مِّن بَعْدِ ذَلِكَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿52﴾</I>''' / پس از آن بر شما بخشوديم باشد كه شكرگزارى كنيد.(52)
+
'''''۳. اصول عقاید و مقررات دین اسلام:'''''
  
'''<I>وَ إِذْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ ﴿53﴾</I>''' / و آن گاه كه موسى را كتاب و فرقان (=جدا كننده [[حق]] از [[باطل]]) داديم شايد هدايت  يابيد.(53)
+
بخش سوم این سوره به ترسیم آیین و دین [[اسلام]] مى‌پردازد تا مبناى استوارى براى پى‌ریزى جامعه دینى در [[مدینه]] باشد. در این بخش مسائل مهمى از [[احکام]] فقهى، [[عقاید]] و [[اخلاق]] اسلامى بیان مى‌گردد. در آیه نخست این بخش، کلیاتِ عقاید، اخلاق و وظایف عملى هر مسلمان بیان شده و در سایر آیات تا پایان سوره این مباحث با تفصیل بیشترى مطرح شده است.<ref> المیزان، ج‌ ۱، ص‌ ۴۲۹؛ الکاشف، ج ‌۱، ص‌ ۱۷۸.</ref>
  
'''<I>وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُواْ إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُواْ أَنفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ عِندَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿54﴾</I>'''
+
در آیات ۱۷۷ ـ ۲۴۲ [[احکام]] و مقررات دین اسلام در بیش از ۲۰ موضوع مطرح مى‌گردد. در بیان احکام شرعى، توجه به مبارزه با افکار و آداب و رسوم دوران [[جاهلیت]] و افراط و تفریط‌هاى آن زمان کاملاً مشهود است. در این قسمت قوانین اسلام درباره [[قصاص]]، [[وصیت]]، [[روزه]] ماه [[رمضان]]، کسب مال از راه [[حلال]]، [[جهاد]] با دشمنان خدا، [[حج]] و زیارت [[خانه خدا]]، حکم [[شراب خواری|شراب]] و [[قمار]]، مقدار [[انفاق]] و موارد مصرف آن، سرپرستى یتیمان، [[ازدواج]] با مشرکان، عادت ماهانه زنان، [[سوگند]] خوردن به خدا، انواع و احکام [[طلاق]]، ازدواج زنان پس از طلاق، حقوق فرزندان طلاق، عده وفات، [[مهریه]] زنان و [[نفقه]] زنان مطلّقه و شوهر مرده بیان مى‌گردد.
  
و چون موسى به قوم خود گفت اى قوم من شما با به پرستش گرفتن گوساله بر خود ستم كرديد پس به درگاه آفريننده خود [[توبه]] كنيد و خطاكاران خودتان را به قتل برسانيد كه اين كار نزد آفريدگارتان براى شما بهتر است پس خدا توبه شما را پذيرفت كه او توبه  پذير مهربان است.(54)
+
در بررسى مسئله قصاص، مباحثى همچون مشروعیت قصاص، برابرى قاتل و مقتول در قصاص، تشریع دیه به جاى قصاص و فلسفه قصاص مطرح مى‌شود (آیات ۱۷۸ ـ ۱۷۹).<ref> تسنیم، ج‌ ۲، ص‌ ۵۸‌.</ref> در بیان [[احکام]] وصیت، نکاتى درباره توصیه به وصیت، حرمت تغییر مفاد وصیت و موارد استثناى این حکم ذکر مى‌گردد (آیات ۱۸۰ ـ ۱۸۲).
  
'''<I>وَ إِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنتُمْ تَنظُرُونَ ﴿55﴾</I>''' / و چون گفتيد اى موسى تا خدا را آشكارا نبينيم هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد پس در حالى كه مى  نگريستيد صاعقه شما را فرو گرفت.(55)
+
در ذکر احکام [[روزه]] مباحث متعددى همچون وجوب روزه [[ماه رمضان]]، موارد جواز [[افطار]] در ماه رمضان مانند سفر و بیمارى، جواز آمیزش جنسى در شب‌هاى این ماه، ساعات وجوب امساک در شبانه‌روز بیان مى‌گردد (آیات ۱۸۳ ـ ۱۸۷). پس از بیان این احکام، به حرمت کسب مال از راه [[حرام]] اشاره  شده (آیه ۱۸۸) و به پرسشى که درباره فایده و حکمت هلال‌هاى ماه و تاثیر آن در انجام تکالیف شرعى مطرح بوده است، پاسخ مى‌دهد (آیه ۱۸۹).
  
'''<I>ثُمَّ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿56﴾</I>''' / سپس شما را پس از مرگتان برانگيختيم باشد كه شكرگزارى كنيد.(56)
+
آنگاه به تشریع حکم [[جهاد]] و مسائل مربوط به آن مى‌پردازد. احکام و مقررات جهاد با مشرکان [[مکه‌|مکه]] در دو قسمت از سوره بقره بیان شده است: یکى در آیات ۱۹۰ ـ ۱۹۴ و دیگرى در آیات ۲۱۶ ـ ۲۱۸.
  
'''<I>وَ ظَلَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْغَمَامَ وَ أَنزَلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى كُلُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَ مَا ظَلَمُونَا وَلَكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ ﴿57﴾</I>'''
+
از آنجا که برخى از احکام و نکات مطرح شده در دو بخش فوق یکسان است ـ مانند تاکید بر وجوب جهاد، جنگ در ماه‌هاى حرام و پیکار در [[مسجدالحرام]]<ref> تسنیم، ج‌ ۲، ص‌ ۵۸‌.</ref> ـ و با توجه به این که در بخش دوم تأکید مى‌کند که جهاد بر مسلمانان واجب است هر چند خوشایند برخى نباشد، مى‌توان استنباط کرد که به رغم صدور فرمان جهاد در مرحله نخست، برخى مسلمانان هنوز آمادگى لازم را براى انجام این تکلیف الهى کسب نکرده بودند.
  
و بر شما ابر را سايه  گستر كرديم و بر شما گزانگبين و بلدرچين فرو فرستاديم و گفتيم از خوراكي هاى پاكيزه  اى كه به شما روزى داده ايم بخوريد ولى آنان بر ما ستم نكردند بلكه بر خويشتن ستم روا مى  داشتند.(57)
+
در ادامه، آیات ۱۹۶ ـ ۲۰۳ به بیان برخى از [[احکام]] و مسائل [[حج تمتع]] مى‌پردازد. بنابر برخى روایات این آیات در سال دهم هجرت نازل و طى آن [[حج تمتع]] تشریع شده است.<ref> مجمع‌البیان، ج‌ ۲، ص‌ ۵۱۸‌؛ المیزان، ج‌ ۲، ص‌ ۷۵؛ تسنیم، ج‌ ۲، ص‌ ۴۰.</ref> در این آیات ابتدا به اتمام [[حج]] همراه با [[عمره]] فرمان داده شده است. سپس نکاتى درباره قربانى و تقصیر در حالت اضطرار، زمان حج و امورى که براى مُحرم جایز نیست تذکر داده مى‌شود، آنگاه به انتقاد از برخى آداب و رسومى مى‌پردازد که به پیروى از آیین [[جاهلیت|جاهلى]] به اعمال حج افزوده شده است و از مسلمانان مى‌خواهد با کنار گذاشتن این [[خرافات]]، تنها به آنچه [[الله|خداوند]] بدان امر کرده است عمل کنند؛ از جمله بنابر رسوم جاهلى تجارت در ایام حج ممنوع بود<ref> الکشاف، ج ۱، ص ۲۴۵؛ مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۵۲۷‌؛ نمونه، ج‌ ۲، ص‌ ۵۶‌.</ref> یا [[قریش]] بر پایه امتیاز بى‌موردى که براى خود قائل بودند از وقوف در [[عرفات]] همراه با سایر حجگزاران امتناع مى‌کردند<ref> مجمع البیان، ج‌ ۲، ص‌ ۵۲۷‌ـ‌۵۲۸‌؛ روح المعانى، مج‌ ۲، ج‌ ۲، ص ‌۱۳۴؛ آلاء الرحمن، ج‌ ۱، ص‌ ۳۴۰.</ref> یا پس از تمام شدن اعمال حج ساعتى در [[منا]] توقف مى‌کردند و در آنجا با [[شعر]] و خطابه به بیان افتخارات پدرانشان پرداخته بر یکدیگر فخر مى‌فروختند.<ref> الکشاف، ج ۱، ص ۲۴۶؛ مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۵۲۹‌؛ روح المعانى، مج‌ ۲، ج‌ ۲، ص‌ ۱۳۵.</ref> در آیات ۱۹۸ ـ ۲۰۰ مسلمانان از این رفتارها و آداب جاهلانه منع شده‌اند.
  
'''<I>وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُواْ هَذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُواْ مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَادْخُلُواْ الْبَابَ سُجَّداً وَ قُولُواْ حِطَّةٌ نَّغْفِرْ لَكُمْ خَطَايَاكُمْ وَ سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ ﴿58﴾</I>'''
+
پس از اتمام آیاتى که مقررات دینى و وظایف عملى مسلمانان را بیان مى‌کرد، آیات ۲۴۳ ـ ۲۵۶ با ذکر دو داستان از [[بنی اسرائیل|بنى‌اسرائیل]] مومنان را به [[جهاد]] در راه خدا و نهراسیدن از [[مرگ]] ترغیب مى‌کند.
  
و نيز به ياد آريد هنگامى را كه گفتيم بدين شهر درآييد و از نعمت هاى آن هر گونه خواستيد فراوان بخوريد و [[سجده]] كنان از در بزرگ درآييد و بگوييد خداوندا [[گناهان]] ما را بريز تا خطاهاى شما را ببخشاييم و پاداش نيكوكاران را خواهيم افزود.(58)
+
داستان نخست درباره گروهى از بنى‌اسرائیل است که به بهانه بیمارى وبا، از جنگ با دشمن خوددارى<ref> مجمع البیان، ج‌ ۲، ص‌ ۶۰۵‌.</ref> و خانه و کاشانه خود را رها کردند و خداوند همه آن‌ها را میراند و سپس زنده کرد (آیه‌ ۲۴۳) و داستان دیگر درباره گروهى دیگر از بنى‌اسرائیل است که از پیامبر خود خواستند تا فرماندهى را براى رهبرى آن‌ها در جنگ با دشمنان مشخص کند تا با پیروى از او بر دشمنان پیروز شوند. چون آن پیامبر [[طالوت]] را به آنان معرفى کرد، جز گروهى اندک همگى از یارى او سرپیچى کردند؛ اما طالوت با کمک همین گروه اندک از مؤمنان، بر [[جالوت]] و سپاهیانش پیروز شد (آیات ۲۴۶ ـ ۲۵۲).
  
'''<I>فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ قَوْلاً غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَنزَلْنَا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ رِجْزاً مِّنَ السَّمَاء بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ ﴿59﴾</I>'''
+
به گفته برخى از مفسران، آیات ۲۵۵ ـ ۲۶۰ این سوره به تبیین مهم‌ترین اصول اعتقادى [[اسلام]] یعنى [[توحید]] و [[معاد]] مى‌پردازد؛<ref> الکاشف، ج‌ ۱، ص‌ ۳۹۱، ۴۱۰.</ref> اما [[علامه طباطبایى]] معتقد است که تمامى این آیات درباره توحید است.<ref> المیزان، ج‌ ۲، ص‌ ۳۴۸.</ref>
  
اما كسانى كه ستم كرده بودند آن سخن را به سخن ديگرى غير از آن چه به ايشان گفته شده بود تبديل كردند و ما نيز بر آنان كه ستم كردند به سزاى اين كه نافرمانى پيشه كرده بودند عذابى از آسمان فرو فرستاديم.(59)
+
این آیات با [[آیة الکرسی|آیة‌الکرسى]] آغاز مى‌شود. در این آیه ۵۰ کلمه‌اى<ref> الفرقان، ج‌ ۳‌ـ‌۲؛ ص‌ ۱۹۳.</ref>، ۱۶ بار نام [[الله|خداوند]] به صورت ضمیر یا اسم ظاهر آمده<ref> الکشاف، ج‌ ۱، ص‌ ۳۰۲.</ref> و در آن به ۱۰ صفت ثبوتى و ۴ صفت سلبى خداوند<ref> الفرقان، ج‌ ۴، ص‌ ۱۹۳.</ref> از جمله وحدانیت، مالکیت مطلق و گسترده الهى و علم بى‌پایان او اشاره شده است (آیه ۲۵۵). آیات بعدى نیز جلوه‌هایى دیگر از [[توحید]] از جمله [[ولایت|ولایت]] و سرپرستى خدا بر مؤمنان (آیه ۲۵۷) و [[قدرت الهی|قدرت خداوند]] بر احیا و میراندن انسان‌ها بیان مى‌شود.
  
'''<I>وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِب بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْناً قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ كُلُواْ وَاشْرَبُواْ مِن رِّزْقِ اللَّهِ وَلاَ تَعْثَوْاْ فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ ﴿60﴾</I>'''
+
نکته اخیر در ضمن بیان سه داستان درباره زنده شدن مردگان به دست خداوند یعنى داستان احتجاج [[حضرت ابراهیم]] علیه‌السلام با یکى از حکام زمانش (نمرود)، داستان [[حضرت عزیر علیه السلام|عُزَیْر نبى]]<ref> تفسیر عیاشى، ج‌ ۱، ص‌ ۱۴۱.</ref> و داستان ۴‌ مرغ [[حضرت ابراهیم علیه السلام|حضرت ابراهیم]] بیان شده است (آیات ۲۵۸ـ۲۶۰).
  
و هنگامى كه موسى براى قوم خود در پى آب برآمد گفتيم با عصايت بر آن تخته  سنگ بزن پس دوازده چشمه از آن جوشيدن گرفت به گونه  اى كه هر قبيله  اى آبشخور خود را مى  دانست و گفتيم از روزى خدا بخوريد و بياشاميد ولى در زمين سر به فساد برمداريد.(60)
+
در آیات پایانى این سوره (آیات ۲۶۱ ـ ۲۸۲)، مقررات مربوط به سه موضوع دیگر یعنى [[انفاق]]، [[ربا]] و دَیْن بیان مى‌شود. وجه اشتراک این [[احکام]] در این است که همگى جنبه مالى دارد، با این تفاوت که انفاق بخشش بدون عوض و ربا دریافت بدون عوض ‌است.<ref> المیزان، ج‌ ۲ ص‌ ۴۰۹.</ref>
  
'''<I>وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نَّصْبِرَ عَلَىَ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الأَرْضُ مِن بَقْلِهَا وَ قِثَّآئِهَا وَ فُومِهَا وَ عَدَسِهَا وَ بَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُواْ مِصْراً فَإِنَّ لَكُم مَّا سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَ بَآؤُوْاْ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُواْ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَواْ وَّ كَانُواْ يَعْتَدُونَ ﴿61﴾</I>'''
+
در این آیات افزون بر جنبه [[فقه|فقهى]]، به جنبه [[اخلاق|اخلاقى]] و آثار اجتماعى [[انفاق]] و [[ربا خواری|ربا]] نیز توجه شده است. در این میان آیات ۲۶۱ ـ ۲۷۴ به موضوع انفاق مربوط مى‌شود. در این آیات ابتدا با ذکر مثالى ثمرات فراوان انفاق را بیان کرده، سپس درباره کیفیت انفاق که باید براى خدا و از منت و اذیت به دور باشد و وضعیت مالى که انفاق مى‌شود که باید از مال طیب و پاک باشد و محل مصرف انفاق یعنى فقرا و زمان انفاق که شب یا روز و آشکار و پنهان باشد و سرانجام اجر و [[ثواب]] انفاق توضیح مى‌دهد.
  
و چون گفتيد اى موسى هرگز بر يك نوع خوراك تاب نياوريم از خداى خود براى ما بخواه تا از آن چه زمين مى  روياند از قبيل سبزى و خيار و سير و عدس و پياز براى ما بروياند موسى گفت آيا به جاى چيز بهتر خواهان چيز پست  تريد پس به شهر فرود آييد كه آن چه را خواسته  ايد براى شما در آن جا مهياست و داغ خوارى و نادارى بر پيشانى آنان زده شد و به خشم خدا گرفتار آمدند چرا كه آنان به نشانه  هاى خدا كفر ورزيده بودند و [[پيامبران]] را به ناحق مى  كشتند اين از آن روى بود كه سركشى نموده و از حد درگذرانيده بودند.(61)
+
آیات ۲۷۵ ـ ۲۸۱ درباره حرمت ربا و آثار منفى آن و شدیدترین آیه‌اى است که درباره ربا نازل شده است و طى آن خداوند به کسانى که ربا مى‌گیرند اعلام جنگ کرده است (آیه ۲۷۹). در [[قرآن کریم]] درباره هیچ یک از [[فروع دین]] چنین تعبیرى بکار نرفته است.<ref> المیزان، ج‌ ۲ ص‌ ۴۰۹.</ref>
  
'''<I>إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَ عَمِلَ صَالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿62﴾</I>'''
+
به نظر مى‌رسد که این ‌آیه پس از [[آیه 130 سوره آل عمران|آیه ۱۳۰ سوره آل ‌عمران]] که در آن حکم تحریم ربا بیان شده بود نازل شده باشد و از آنجا که با نزول آیه ۱۳۰ سوره آل ‌عمران عمل زشت ربا به طور کامل از جامعه اسلامى برچیده نشده بود، این آیه نازل شد و با شدت بیشترى از آن نهى ‌کرد.<ref> همان، ج‌ ۲، ص‌ ۴۰۸.</ref>
  
در حقيقت كسانى كه به [[اسلام]] ايمان آورده و كسانى كه يهودى شده اند و ترسايان و صابئان هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان داشت و كار شايسته كرد پس اجرشان را پيش پروردگارشان خواهند داشت و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهناك خواهند شد.(62)
+
پس از بیان اهمیت [[انفاق]] و حرمت ربا که دستور نخست با فعالیت سودآور اقتصادى و دومى با کسب درآمد مشروع منافات دارد، در آیه ۲۸۲ و ۲۸۳ نکاتى را درباره احکام [[قرض]] و [[رهن]] بیان کرده و در آن راه کسب [[حلال]] و حفظ اموال را ذکر ‌مى‌کند.<ref> التفسیر الکبیر، ج‌ ۷، ص‌ ۱۱۵.</ref> در [[آیه 282 سوره بقره|آیه ‌۲۸۲]] که طولانى‌ترین آیه [[قرآن]] است،<ref> مجمع البیان، ج‌ ۲، ص‌ ۶۸۱‌؛ الاتقان، ج‌ ۱، ص‌ ۳۵۷.</ref> ۱۹ دستور مهم درباره داد و ستد مالى بیان شده است.<ref> نمونه، ج‌ ۲، ص‌ ۳۸۲.</ref>
  
'''<I>وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَ رَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُواْ مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُواْ مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿63﴾</I>''' / و چون از شما پيمان محكم گرفتيم و [[كوه طور]] را بر فراز شما افراشتيم و فرموديم آن چه را به شما داده ايم به جد و جهد بگيريد و آن چه را در آن است به خاطر داشته باشيد باشد كه به [[تقوا]] گراييد.(63)
+
دو آیه پایانى [[سوره بقره]] با بیان ویژگی‌هاى مؤمنان واقعى به منزله جمع‌بندى و نتیجه‌گیرى از مجموع تعالیم این سوره است. آنچه از ویژگی‌هاى مؤمنان در این آیات به میان آمده است با هدف و جهت‌گیرى اصلى سوره بقره کاملاً هماهنگ است زیرا در این سوره بارها از اقوام و افرادى یاد شده که تنها به بخشى از دستورات انبیا [[ایمان]] مى‌آوردند و هرگاه در عمل به تکالیف دینى زحمت و مشقتى مى‌دیدند. آن‌ها را تغییر داده، دین خدا را تحریف مى‌کردند؛ اما مؤمنان واقعى برخلاف آن‌ها رفتار مى‌کنند؛ آنان به همه آنچه که خداوند بر [[پیامبران]] نازل کرده است، ایمان دارند و در این جهت تفاوتى بین پیامبران قائل نیستند (آیه ۲۸۵).
  
'''<I>ثُمَّ تَوَلَّيْتُم مِّن بَعْدِ ذَلِكَ فَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَكُنتُم مِّنَ الْخَاسِرِينَ ﴿64﴾</I>''' / سپس شما بعد از آن پيمان رويگردان شديد و اگر فضل خدا و رحمت او بر شما نبود مسلما از زيانكاران بوديد.(64)
+
آنان تلاش خود را براى انجام تکالیف الهى بکار مى‌برند و در مواردى که بر اثر خطا و نسیان و ناتوانى، از انجام تکالیف باز مى‌مانند از خداوند طلب [[عفو]] و بخشش مى‌کنند (آیه ۲۸۶).
  
'''<I>وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَواْ مِنكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُواْ قِرَدَةً خَاسِئِينَ ﴿65﴾</I>''' / و كسانى از شما را كه در روز شنبه از فرمان خدا تجاوز كردند نيك شناختيد پس ايشان را گفتيم بوزينگانى طرد شده باشيد.(65)
+
==فضیلت سوره==
  
'''<I>فَجَعَلْنَاهَا نَكَالاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهَا وَ مَا خَلْفَهَا وَ مَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِينَ ﴿66﴾ </I>''' / و ما آن عقوبت را براى حاضران و نسل هاى پس از آن عبرتى و براى پرهيزگاران پندى قرار داديم.(66)
+
سوره مبارکه بقره در سخنان [[پیامبر اسلام|رسول اکرم]] صلی الله علیه و آله و [[اهل البیت|اهل ‌بیت]] آن حضرت با اوصافى ستوده شده که حاکى از جایگاه بلند این سوره است. همچنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: ۷ سوره طولانى قرآن به جاى [[تورات]] به من عطا شده است،<ref> تفسیر عیاشى، ج‌ ۱، ص‌ ۲۵؛ البرهان، ج ‌۱، ص‌ ۱۲۱.</ref> چنان که «[[مئین|مِئین]]» به جاى [[انجیل]] و «[[مثانی (اسامی و اوصاف قرآن)|مثانى]]» به جاى [[زبور]] به من عطا شده و با دریافت «[[مفصلات|مُفَّصلات]]» (که ‌تقریباً ۶۷ سوره است) بر دیگران برترى یافتم.<ref> البرهان، ج‌ ۱، ص‌ ۱۲۱.</ref>
  
'''<I>وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُواْ بَقَرَةً قَالُواْ أَتَتَّخِذُنَا هُزُواً قَالَ أَعُوذُ بِاللّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ ﴿67﴾</I>''' / و هنگامى كه موسى به قوم خود گفت  خدا به شما فرمان مى  دهد كه ماده گاوى را سر ببريد گفتند آيا ما را به ريشخند مى  گيرى گفت پناه مى  برم به خدا كه مبادا از جاهلان باشم.(67)
+
در پاسخ پرسش از برترین سوره [[قرآن]]، از سوره بقره نام برده‌اند.<ref> نورالثقلین، ج‌ ۱، ص‌ ۲۶.</ref> سفارش مؤکد اهل‌بیت درباره فضیلت یادگیرى این سوره نیز نشان دیگرى از عظمت آن است. [[امام صادق]] علیه‌السلام فرمودند: [[سوره بقره]] و [[سوره آل ‌عمران]] در روز [[قیامت]] مانند دو قطعه ابر ‌بر سر قارى خود سایه مى‌افکنند.<ref> ثواب الاعمال، ص‌ ۲۲۰؛ زادالمسیر، ج‌ ۱، ص‌ ۱۹؛ بحارالانوار، ج‌ ۸۹‌، ص ‌۲۶۵.</ref>
  
'''<I>قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لّنَا مَا هِيَ قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لاَّفَارِضٌ وَ لاَبِكْرٌ عَوَانٌ بَيْنَ ذَلِكَ فَافْعَلُواْ مَا تُؤْمَرونَ ﴿68﴾</I>'''
+
پیامبر ‌اکرم صلی الله علیه و آله  فرمودند: هر کس یک روز، سوره بقره را در خانه خود قرائت کند، سه روز آن خانه از گزند [[شیطان|اهریمن]] مصون است؛ همچنین اگر یک شب آن را در خانه خود [[تلاوت قرآن|تلاوت]] کند، سه شب آن خانه از آسیب شیطان محفوظ است و شیطان به آنجا درنمى‌آید.<ref> مجمع البیان، ج‌ ۱، ص‌ ۱۱۱.</ref>
  
گفتند: پروردگارت را براى ما بخوان تا بر ما روشن سازد كه آن چگونه گاوى است گفت: وى مى  فرمايد آن ماده گاوى است نه پير و نه خردسال بلكه ميانسالى است بين اين دو پس آن چه را بدان ماموريد به جاى آريد.(68)
+
در برخى روایات آمده ‌است که تهى‌ترین خانه‌ها از خیر، خانه‌اى است که در آن سوره بقره تلاوت نشود.<ref> روض الجنان، ج‌ ۱، ص‌ ۳۷.</ref> در برخى روایات به تلاوت آیات خاصى از این سوره مانند ۴ آیه نخست، [[آیة الکرسی|آیة الکرسى]] و سه آیه پایانى آن ترغیب شده است.<ref> بحارالانوار، ج‌ ۸۹‌، ص‌ ۲۶۵؛ نورالثقلین، ج‌ ۱، ص‌ ۲۶.</ref>
  
'''<I>قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاء فَاقِعٌ لَّوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِينَ ﴿69﴾</I>''' / گفتند: از پروردگارت بخواه تا بر ما روشن كند كه رنگش چگونه است گفت: وى مى  فرمايد آن ماده گاوى است زرد يكدست و خالص كه رنگش بينندگان را شاد مى  كند.(69)
+
در جوامع روایى، احادیث فراوانى درباره تأثیر تلاوت سوره بقره و نیز خصوص آیة‌الکرسى در درمان بیماری‌هاى جسمى، فقرزدایى و تأمین نیازهاى دنیوى نقل شده است؛<ref> بحارالانوار، ج‌ ۸۹‌، ص‌ ۲۶۲ به بعد.</ref> اما باید توجه داشت که تبیین این گونه فواید و آثار در روایات [[معصوم|معصومان]] علیهم‌السلام براى مؤمنان متوسط است و این گونه [[احادیث]] هرگز در صدد حصر رسالت اصلى و اساسى قرآن نیست.<ref> تسنیم، ج‌ ۲، ص‌ ۳۵.</ref>
  
'''<I>قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا هِيَ إِنَّ البَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا وَ إِنَّآ إِن شَاء اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ ﴿70﴾</I>''' / گفتند: از پروردگارت بخواه تا بر ما روشن گرداند كه آن چگونه گاوى باشد زيرا چگونگى اين ماده گاو بر ما مشتبه شده ولى با توضيحات بيشتر تو ما ان شاء الله حتما دايت  خواهيم شد.(70)
+
==پانویس==
 +
<references />
 +
==منابع==
  
'''<I>قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لاَّ ذَلُولٌ تُثِيرُ الأَرْضَ وَ لاَتَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لاَّ شِيَةَ فِيهَا قَالُواْ الآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوهَا وَ مَا كَادُواْ يَفْعَلُونَ ﴿71﴾</I>'''
+
*محمد خامه‌گر، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۵، صفحه ۵۹۸-۶۱۲.
 +
*[http://www.alketab.org/ سایت الکتاب].
  
گفت: وى مى  فرمايد در حقيقت آن ماده گاوى است كه نه رام است تا زمين را شخم زند و نه كشتزار را آبيارى كند بى  نقص است و هيچ لكه  اى در آن نيست گفتند: اينك سخن درست آوردى پس آن را سر بريدند و چيزى نمانده بود كه نكنند.(71)
+
==پیوست==
 +
[[سوره بقره/متن و ترجمه|'''سوره بقره/متن و ترجمه''']]
 +
{{فهرست سوره های قرآن
 +
|سوره=۲.[[سوره بقره|البقرة]]
 +
|قبلی=۱.[[سوره حمد|الفاتحة]]
 +
|بعدی=۳.[[سوره آل عمران|آل عمران]]
 +
}}
 +
{{قرآن}}
  
'''<I>وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللّهُ مُخْرِجٌ مَّا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ ﴿72﴾</I>''' / و چون شخصى را كشتيد و درباره او با يكديگر به ستيزه برخاستيد و حال آن كه خدا آن چه را كتمان مى  كرديد آشكار گردانيد.(72)
+
[[رده: سوره های قرآن]]
 
 
'''<I>فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللّهُ الْمَوْتَى وَ يُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ﴿73﴾</I>''' / پس فرموديم پاره اى از آن گاو سر بريده را به آن مقتول بزنيد تا زنده شود اين گونه خدا مردگان را زنده مى  كند و آيات خود را به شما مى  نماياند باشد كه بينديشيد.(73)
 
 
 
'''<I>ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُم مِّن بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الأَنْهَارُ وَ إِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاء وَ إِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللّهِ وَ مَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿74﴾</I>'''
 
 
 
سپس دل هاى شما بعد از اين واقعه سخت گرديد همانند سنگ يا سخت  تر از آن چرا كه از برخى سنگ ها جوي هايى بيرون مى  زند و پاره اى از آن ها مى  شكافد و آب از آن خارج مى  شود و برخى از آن ها از بيم خدا فرو مى  ريزد و خدا از آن چه مى  كنيد غافل نيست.(74)
 
 
 
'''<I>أَفَتَطْمَعُونَ أَن يُؤْمِنُواْ لَكُمْ وَ قَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ ﴿75﴾</I>''' / آيا طمع داريد كه اينان به شما ايمان بياورند با آن كه گروهى از آنان سخنان خدا را مى  شنيدند سپس آن را بعد از فهميدنش تحريف مى  كردند و خودشان هم مى  دانستند.(75)
 
 
 
'''<I>وَ إِذَا لَقُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَ إِذَا خَلاَ بَعْضُهُمْ إِلَىَ بَعْضٍ قَالُواْ أَتُحَدِّثُونَهُم بِمَا فَتَحَ اللّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَآجُّوكُم بِهِ عِندَ رَبِّكُمْ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ﴿76﴾</I>'''
 
 
 
و همين يهوديان چون با كسانى كه ايمان آورده  اند برخورد كنند مى  گويند ما ايمان آورده  ايم و وقتى با همديگر خلوت مى  كنند مى  گويند چرا از آن چه خداوند بر شما گشوده است براى آنان حكايت مى  كنيد تا آنان به استناد آن پيش پروردگارتان بر ضد شما استدلال كنند آيا فكر نمى  كنيد.(76)
 
 
 
'''<I>أَوَ لاَيَعْلَمُونَ أَنَّ اللّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَ مَا يُعْلِنُونَ ﴿77﴾</I>''' / آيا نمى  دانند كه خداوند آن چه را پوشيده مى  دارند و آن چه را آشكار مى  كنند مى  داند.(77)
 
 
 
'''<I>وَ مِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لاَيَعْلَمُونَ الْكِتَابَ إِلاَّ أَمَانِيَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَظُنُّونَ ﴿78﴾</I>''' / و بعضى از آنان بى  سوادانى هستند كه كتاب خدا را جز خيالات خامى نمى  دانند و فقط گمان مى  برند.(78)
 
 
 
'''<I>فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِاللّهِ لِيَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَ وَيْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا يَكْسِبُونَ ﴿79﴾</I>'''
 
 
 
پس واى بر كسانى كه كتاب تحريف  شده  اى با دست هاى خود مى  نويسند سپس مى  گويند اين از جانب خداست تا بدان بهاى ناچيزى به دست آرند پس واى برايشان از آن چه دست هايشان نوشته و واى برايشان از آن چه از اين راه به دست مى  آورند.(79)
 
 
 
'''<I>وَ قَالُواْ لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَيَّاماً مَّعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِندَاللّهِ عَهْدًا فَلَن يُخْلِفَ اللّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللّهِ مَا لاَتَعْلَمُونَ ﴿80﴾</I>'''
 
 
 
و گفتند جز روزهايى چند هرگز آتش به ما نخواهد رسيد بگو مگر پيمانى از خدا گرفته  ايد كه خدا پيمان خود را هرگز خلاف نخواهد كرد يا آن چه را نمى  دانيد به [[دروغ]] به خدا نسبت مى  دهيد.(80)
 
 
 
'''<I>بَلَى مَن كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحَاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿81﴾</I>''' / آرى كسى كه بدى به دست آورد و گناهش او را در ميان گيرد پس چنين كسانى اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.(81)
 
 
 
'''<I>وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿82﴾</I>''' / و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده  اند آنان اهل بهشتند و در آن جاودان خواهند ماند.(82)
 
 
 
'''<I>وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لاَتَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً وَ ذِي الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ قُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْناً وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَ آتُواْ الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنكُمْ وَ أَنتُم مِّعْرِضُونَ ﴿83﴾</I>'''
 
 
 
و چون از فرزندان اسرائيل پيمان محكم گرفتيم كه جز خدا را نپرستيد و به پدر و مادر و خويشان و يتيمان و مستمندان احسان كنيد و با مردم به زبان خوش سخن بگوييد و نماز را به پا داريد و [[زكات]] را بدهيد آن گاه جز اندكى از شما همگى به حالت اعراض روى برتافتيد.(83)
 
 
 
'''<I>وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لاَتَسْفِكُونَ دِمَاءكُمْ وَ لاَتُخْرِجُونَ أَنفُسَكُم مِّن دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنتُمْ تَشْهَدُونَ ﴿84﴾</I>''' / و چون از شما پيمان محكم گرفتيم كه خون همديگر را مريزيد و يكديگر را از سرزمين خود بيرون نكنيد سپس به اين پيمان اقرار كرديد و خود گواهيد.(84)
 
 
 
'''<I>ثُمَّ أَنتُمْ هَؤُلاء تَقْتُلُونَ أَنفُسَكُمْ وَ تُخْرِجُونَ فَرِيقاً مِّنكُم مِّن دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِم بِالإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَ إِن يَأتُوكُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاء مَن يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَ مَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿85﴾</I>'''
 
 
 
ولى باز همين شما هستيد كه يكديگر را مى  كشيد و گروهى از خودتان را از ديارشان بيرون مى  رانيد و به [[گناه]] و تجاوز بر ضد آنان به يكديگر كمك مى  كنيد و اگر به اسارت پيش شما آيند به دادن فديه آنان را آزاد مى  كنيد با آن كه نه تنها كشتن بلكه بيرون كردن آنان بر شما [[حرام]] شده است آيا شما به پاره اى از كتاب [[تورات]] ايمان مى  آوريد و به پاره  اى كفر مى  ورزيد پس جزاى هر كس از شما كه چنين كند جز خوارى در زندگى دنيا چيزى نخواهد بود و [[روز رستاخيز]] ايشان را به سخت  ترين عذاب ها باز برند و خداوند از آن چه مى  كنيد غافل نيست.(85)
 
 
 
'''<I>أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُاْ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالآَخِرَةِ فَلاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَ لاَ هُمْ يُنصَرُونَ ﴿86﴾</I>''' / همين كسانند كه زندگى دنيا را به بهاى جهان ديگر خريدند پس نه عذاب آنان سبك گردد و نه ايشان يارى شوند.(86)
 
 
 
'''<I>وَ لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَ قَفَّيْنَا مِن بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ آتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَ أَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءكُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَتَهْوَى أَنفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَ فَرِيقاً تَقْتُلُونَ ﴿87﴾</I>'''
 
 
 
و همانا به موسى كتاب تورات را داديم و پس از او پيامبرانى را پشت  سر هم فرستاديم و عيسى پسر مريم را معجزه  هاى آشكار بخشيديم و او را با [[روح القدس]] تاييد كرديم پس چرا هر گاه پيامبرى چيزى را كه خوشايند شما نبود برايتان آورد كبر ورزيديد گروهى را دروغگو خوانديد و گروهى را كشتيد.(87)
 
 
 
'''<I>وَ قَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَل لَّعَنَهُمُ اللَّه بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلاً مَّا يُؤْمِنُونَ ﴿88﴾</I>''' / و گفتند دل هاى ما در غلاف است نه چنين نيست بلكه خدا به سزاى كفرشان لعنت شان كرده است پس آنان كه ايمان مى  آورند چه اندك  شماره  اند.(88)
 
 
 
'''<I>وَلَمَّا جَاءهُمْ كِتَابٌ مِّنْ عِندِاللّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَ كَانُواْ مِن قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُواْ فَلَمَّا جَاءهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّه عَلَى الْكَافِرِينَ ﴿89﴾</I>'''
 
 
 
و هنگامى كه از جانب خداوند كتابى كه مؤيد آن چه نزد آنان است برايشان آمد و از ديرباز در انتظارش بر كسانى كه كافر شده بودند پيروزى مى  جستند ولى همين كه آن چه كه اوصافش را مى  شناختند برايشان آمد انكارش كردند پس لعنت  خدا بر كافران باد.(89)
 
 
 
'''<I>بِئْسَمَا اشْتَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ أَن يَكْفُرُواْ بِمَا أنَزَلَ اللّهُ بَغْياً أَن يُنَزِّلُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ عَلَى مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ فَبَآؤُواْ بِغَضَبٍ عَلَى غَضَبٍ وَ لِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ مُّهِينٌ ﴿90﴾</I>'''
 
 
 
وه كه به چه بد بهايى خود را فروختند كه به آن چه خدا نازل كرده بود از سر رشك انكار آوردند كه چرا خداوند از فضل خويش بر هر كس از بندگانش كه بخواهد آياتى فرو مى  فرستد پس به خشمى بر خشم ديگر گرفتار آمدند و براى كافران عذابى خفت  آور است.(90)
 
 
 
'''<I>وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُواْ بِمَا أَنزَلَ اللّهُ قَالُواْ نُؤْمِنُ بِمَآ أُنزِلَ عَلَيْنَا وَ يَكْفُرونَ بِمَا وَرَاءهُ وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِّمَا مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنبِيَاء اللّهِ مِن قَبْلُ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴿91﴾</I>'''
 
 
 
و چون به آنان گفته شود به آن چه خدا نازل كرده ايمان آوريد مى  گويند ما به آن چه بر پيامبر خودمان نازل شده ايمان مى  آوريم و غير آن را با آن كه كاملا حق و مؤيد همان چيزى است كه با آنان است انكار مى  كنند بگو اگر [[مؤمن]] بوديد پس چرا پيش از اين [[پيامبران]] خدا را مى  كشتيد.(91)
 
 
 
'''<I>وَ لَقَدْ جَاءكُم مُّوسَى بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَ أَنتُمْ ظَالِمُونَ ﴿92﴾</I>''' / و قطعا موسى براى شما [[معجزات]] آشكارى آورد سپس آن گوساله را در غياب وى به خدايى گرفتيد و ستمكار شديد.(92)
 
 
 
'''<I>وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَ رَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُواْ مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُواْ قَالُواْ سَمِعْنَا وَ عَصَيْنَا وَأُشْرِبُواْ فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمَا يَأْمُرُكُمْ بِهِ إِيمَانُكُمْ إِن كُنتُمْ مُّؤْمِنِينَ ﴿93﴾</I>'''
 
 
 
و آن گاه كه از شما پيمان محكم گرفتيم و [[كوه طور]] را بر فراز شما برافراشتيم و گفتيم آن چه را به شما داده ايم به جد و جهد بگيريد و به دستورهاى آن گوش فرا دهيد گفتند شنيديم و نافرمانى كرديم و بر اثر كفرشان مهر گوساله در دلشان سرشته شد بگو اگر مؤمنيد بدانيد كه ايمانتان شما را به بد چيزى وامى  دارد.(93)
 
 
 
'''<I>قُلْ إِن كَانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الآَخِرَةُ عِندَاللّهِ خَالِصَةً مِّن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿94﴾</I>''' / بگو اگر در نزد خدا سراى بازپسين يكسر به شما اختصاص دارد نه ديگر مردم پس اگر راست مى  گوييد آرزوى [[مرگ]] كنيد.(94)
 
 
 
'''<I>وَلَن يَتَمَنَّوْهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمينَ ﴿95﴾</I>''' / ولى به سبب كارهايى كه از پيش كرده اند هرگز آن را آرزو نخواهند كرد و خدا به حال ستمگران داناست.(95)
 
 
 
'''<I>وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَاةٍ وَ مِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَ مَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَن يُعَمَّرَ وَاللّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ ﴿96﴾</I>'''
 
 
 
و آنان را مسلما آزمندترين مردم به زندگى و حتى حريص  تر از كسانى كه [[شرك]] مى  ورزند خواهى يافت هر يك از ايشان آرزو دارد كه كاش هزار سال عمر كند با آن كه اگر چنين عمرى هم به او داده شود وى را از عذاب دور نتواند داشت و خدا بر آن چه مى  كنند بيناست.(96)
 
 
 
'''<I>قُلْ مَن كَانَ عَدُوًّا لِّجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللّهِ مُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَ هُدًى وَ بُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ ﴿97﴾</I>'''
 
 
 
بگو كسى كه دشمن [[جبرئيل]] است در واقع دشمن خداست چرا كه او به فرمان خدا [[قرآن]] را بر قلبت نازل كرده است در حالى كه مؤيد كتاب هاى آسمانى پيش از آن و هدايت و بشارتى براى مؤمنان است.(97)
 
 
 
'''<I>مَن كَانَ عَدُوًّا لِّلّهِ وَ مَلآئِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِيلَ وَ مِيكَالَ فَإِنَّ اللّهَ عَدُوٌّ لِّلْكَافِرِينَ ﴿98﴾</I>''' / هر كه دشمن خدا و [[فرشتگان]] و فرستادگان او و جبرئيل و [[ميكائيل]] است بداند كه خدا يقينا دشمن كافران است.(98)
 
 
 
'''<I>وَ لَقَدْ أَنزَلْنَآ إِلَيْكَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ وَ مَا يَكْفُرُ بِهَا إِلاَّ الْفَاسِقُونَ ﴿99﴾</I>''' / و همانا بر تو آياتى روشن فرو فرستاديم و جز [[فاسقان]] كسى آن ها را انكار نمى  كند.(99)
 
 
 
'''<I>أَوَ كُلَّمَا عَاهَدُواْ عَهْداً نَّبَذَهُ فَرِيقٌ مِّنْهُم بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَيُؤْمِنُونَ ﴿100﴾</I>''' / و مگر نه اين بود كه [[يهود]] هر گاه پيمانى بستند گروهى از ايشان آن را دور افكندند بلكه حقيقت اين است كه بيشترشان ايمان نمى  آورند.(100)
 
 
 
'''<I>وَ لَمَّا جَاءهُمْ رَسُولٌ مِّنْ عِندِاللّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِيقٌ مِّنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ كِتَابَ اللّهِ وَرَاء ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لاَيَعْلَمُونَ ﴿101﴾</I>'''
 
 
 
و آن گاه كه فرستاده  اى از جانب خداوند برايشان آمد كه آن چه را با آنان بود تصديق مى  داشت گروهى از اهل كتاب، كتاب خدا را پشت  سر افكندند چنان كه گويى از آن هيچ نمى  دانند.(101)
 
 
 
'''<I>وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَ مَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيْاطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ مَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَ مَارُوتَ وَ مَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَ مَا هُم بِضَآرِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَ يَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ وَ لَبِئْسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ ﴿102﴾</I>'''
 
 
 
و آن چه را كه [[شيطان]] صفت ها در سلطنت  سليمان خوانده و درس گرفته بودند پيروى كردند و سليمان كفر نورزيد ليكن آن شيطان صفت ها به كفر گراييدند كه به مردم سحر مى  آموختند و نيز از آن چه بر آن دو فرشته [[هاروت]] و [[ماروت]] در بابل فرو فرستاده شده بود پيروى كردند با اينكه آن دو [[فرشته]] هيچ كس را تعليم سحر نمى  كردند مگر آن كه قبلا به او مى  گفتند ما وسيله آزمايشى براى شما هستيم پس زنهار كافر نشوى ولى آن ها از آن دو فرشته چيزهايى مى  آموختند كه به وسيله آن ميان مرد و همسرش جدايى بيفكنند هر چند بدون فرمان خدا نمى  توانستند به وسيله آن به احدى زيان برسانند و خلاصه چيزى مى  آموختند كه برايشان زيان داشت و سودى بديشان نمى  رسانيد و قطعا يهوديان دريافته بودند كه هر كس خريدار اين متاع باشد در [[آخرت]] بهره  اى ندارد وه كه چه بد بود آن چه به جان خريدند اگر مى  دانستند.(102)
 
 
 
'''<I>وَلَوْ أَنَّهُمْ آمَنُواْ واتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِّنْ عِندِاللَّه خَيْرٌ لَّوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ ﴿103﴾</I>''' / اگر آن ها گرويده و پرهيزگارى كرده بودند قطعا پاداشى كه از جانب خدا مى  يافتند بهتر بود اگر مى  دانستند.(103)
 
 
 
'''<I>يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَتَقُولُواْ رَاعِنَا وَ قُولُواْ انظُرْنَا وَاسْمَعُوا ْوَلِلكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿104﴾</I>''' / اى كسانى كه [[ايمان]] آورده ايد نگوييد راعنا و بگوييد انظرنا و اين توصيه را بشنويد وگرنه كافران را عذابى دردناك است.(104)
 
 
 
'''<I>مَّا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَلاَ الْمُشْرِكِينَ أَن يُنَزَّلَ عَلَيْكُم مِّنْ خَيْرٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَاللّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن يَشَاء وَاللّهُ ذُوالْفَضْلِ الْعَظِيمِ ﴿105﴾</I>'''
 
 
 
نه كسانى كه از اهل كتاب كافر شده اند و نه مشركان هيچ كدام دوست نمى  دارند خيرى از جانب پروردگارتان بر شما فرود آيد با آن كه خدا هر كه را خواهد به رحمت  خود اختصاص دهد و خدا داراى فزون  بخشى عظيم است.(105)
 
 
 
'''<I>مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿106﴾</I>''' / هر حكمى را نسخ كنيم يا آن را به دست فراموشى بسپاريم بهتر از آن يا مانندش را مى  آوريم مگر ندانستى كه خدا بر هر كارى تواناست.(106)
 
 
 
'''<I>أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَ مَا لَكُم مِّن دُونِ اللّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ نَصِيرٍ ﴿107﴾</I>''' / مگر ندانستى كه فرمانروايى آسمان ها و زمين از آن خداست و شما جز خدا سرور و ياورى نداريد.(107)
 
 
 
'''<I>أَمْ تُرِيدُونَ أَن تَسْأَلُواْ رَسُولَكُمْ كَمَا سُئِلَ مُوسَى مِن قَبْلُ وَ مَن يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالإِيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِيلِ ﴿108﴾</I>''' / آيا مى  خواهيد از پيامبر خود همان را بخواهيد كه قبلا از موسى خواسته شد و هر كس كفر را با ايمان عوض كند مسلما از راه درست گمراه شده است.(108)
 
 
 
'''<I>وَدَّ كَثِيرٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُم مِّن بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّاراً حَسَدًا مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُواْ وَاصْفَحُواْ حَتَّى يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿109﴾</I>'''
 
 
 
بسيارى از اهل كتاب پس از اين كه [[حق]] برايشان آشكار شد از روى حسدى كه در وجودشان بود آرزو مى  كردند كه شما را بعد از ايمانتان كافر گردانند پس عفو كنيد و درگذريد تا خدا فرمان خويش را بياورد كه خدا بر هر كارى تواناست.(109)
 
 
 
'''<I>وَ أَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَ آتُواْ الزَّكَاةَ وَ مَا تُقَدِّمُواْ لأَنفُسِكُم مِّنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَاللّهِ إِنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿110﴾</I>''' / و [[نماز]] را به پا داريد و [[زكات]] را بدهيد و هر گونه نيكى كه براى خويش از پيش فرستيد آن را نزد خدا باز خواهيد يافت آرى خدا به آن چه مى  كنيد بيناست.(110)
 
 
 
'''<I>وَ قَالُواْ لَن يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَن كَانَ هُوداً أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿111﴾ </I>''' / و گفتند هرگز كسى به [[بهشت]] درنيايد مگر آن كه يهودى يا ترسا باشد اين آرزوهاى واهى ايشان است بگو اگر راست مى  گوييد دليل خود را بياوريد.(111)
 
 
 
'''<I>بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿112﴾</I>''' / آرى هر كس كه خود را با تمام وجود به خدا تسليم كند و نيكوكار باشد پس مزد وى پيش پروردگار اوست و بيمى بر آنان نيست و غمگين نخواهند شد.(112)
 
 
 
'''<I>وَ قَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَى عَلَىَ شَيْءٍ وَ قَالَتِ النَّصَارَى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَى شَيْءٍ وَ هُمْ يَتْلُونَ الْكِتَابَ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ لاَيَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُواْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ ﴿113﴾</I>'''
 
 
 
و يهوديان گفتند [[ترسايان]] بر حق نيستند و ترسايان گفتند يهوديان بر حق نيستند با آنكه آنان كتاب آسمانى را مى  خوانند افراد نادان نيز سخنى همانند گفته ايشان گفتند پس خداوند [[روز رستاخيز]] در آن چه با هم اختلاف مى  كردند ميان آنان داورى خواهد كرد.(113)
 
 
 
'''<I>وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَاجِدَ اللّهِ أَن يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَ سَعَى فِي خَرَابِهَا أُوْلَئِكَ مَا كَانَ لَهُمْ أَن يَدْخُلُوهَا إِلاَّ خَآئِفِينَ لهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿114﴾ </I>'''
 
 
 
و كيست بيدادگرتر از آن كس كه نگذارد در مساجد خدا نام وى برده شود و در ويرانى آن ها بكوشد آنان حق ندارند جز ترسان  لرزان در آن [[مسجد]]ها درآيند در اين دنيا ايشان را خوارى و در [[آخرت]] عذابى بزرگ است.(114)
 
 
 
'''<I>وَلِلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿115﴾</I>''' / و مشرق و مغرب از آن خداست پس به هر سو رو كنيد آن جا روى به خداست آرى خدا گشايشگر داناست.(115)
 
 
 
'''<I>وَ قَالُواْ اتَّخَذَاللّهُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَل لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ كُلٌّ لَّهُ قَانِتُونَ ﴿116﴾</I>''' / و گفتند خداوند فرزندى براى خود اختيار كرده است او منزه است بلكه هر چه در آسمان ها و زمين است از آن اوست و همه فرمانپذير اويند.(116)
 
 
 
'''<I>بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَ إِذَا قَضَى أَمْراً فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ ﴿117﴾</I>''' / او پديد آورنده آسمان ها و زمين است و چون به كارى اراده فرمايد فقط مى  گويد موجود باش پس فورا موجود مى  شود.(117)
 
 
 
'''<I>وَ قَالَ الَّذِينَ لاَيَعْلَمُونَ لَوْلاَ يُكَلِّمُنَا اللّهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ ﴿118﴾</I>'''
 
 
 
افراد نادان گفتند چرا خدا با ما سخن نمى  گويد يا براى ما معجزه  اى نمى  آيد كسانى كه پيش از اينان بودند نيز مثل همين گفته ايشان را مى  گفتند دل ها و افكارشان به هم مى  ماند ما نشانه  هاى خود را براى گروهى كه يقين دارند نيك روشن گردانيده  ايم.(118)
 
 
 
'''<I>إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَ نَذِيرًا وَلاَ تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِيمِ ﴿119﴾</I>''' / ما تو را به حق فرستاديم تا بشارتگر و بيم  دهنده باشى ولى درباره دوزخيان از تو پرسشى نخواهد شد.(119)
 
 
 
'''<I>وَلَن تَرْضَى عَنكَ الْيَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ الَّذِي جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ مَالَكَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِيٍّ وَ لاَنَصِيرٍ ﴿120﴾</I>'''
 
 
 
و هرگز يهوديان و ترسايان از تو راضى نمى  شوند مگر آن كه از كيش آنان پيروى كنى بگو در حقيقت تنها هدايت  خداست كه هدايت واقعى است و چنان چه پس از آن علمى كه تو را حاصل شد باز از هوس هاى آنان پيروى كنى در برابر خدا سرور و ياورى نخواهى داشت.(120)
 
 
 
'''<I>الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاَوَتِهِ أُوْلَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ من يَكْفُرْ بِهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿121﴾</I>''' / كسانى كه كتاب آسمانى به آنان داده  ايم و آن را چنان كه بايد مى  خوانند ايشانند كه بدان ايمان دارند ولى كسانى كه بدان كفر ورزند همانانند كه زيانكارانند.(121)
 
 
 
'''<I>يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿122﴾</I>''' / اى فرزندان اسرائيل نعمتم را كه بر شما ارزانى داشتم و اين كه شما را بر جهانيان برترى دادم ياد كنيد.(122)
 
 
 
'''<I>وَاتَّقُواْ يَوْماً لاَّتَجْزِي نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيْئاً وَلاَ يُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ تَنفَعُهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ ﴿123﴾</I>''' / و بترسيد از روزى كه هيچ كس چيزى از [[عذاب خدا]] را از كسى دفع نمى  كند و نه بدل و بلاگردانى از وى پذيرفته شود و نه او را ميانجيگرى سودمند افتد و نه يارى شوند.(123)
 
 
 
'''<I>وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَيَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ﴿124﴾</I>'''
 
 
 
و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود و وى آن همه را به انجام رسانيد خدا به او فرمود من تو را پيشواى مردم قرار دادم ابراهيم پرسيد از دودمانم چطور فرمود پيمان من به بيدادگران نمى  رسد.(124)
 
 
 
'''<I>وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَأَمْناً وَاتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ أَن طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ ﴿125﴾ </I>'''
 
 
 
و چون خانه [[كعبه]] را براى مردم محل اجتماع و جاى امنى قرار داديم و فرموديم در مقام ابراهيم نمازگاهى براى خود اختيار كنيد و به ابراهيم و اسماعيل فرمان داديم كه خانه مرا براى [[طواف]]  كنندگان و معتكفان و [[ركوع]] و سجودكنندگان پاكيزه كنيد.(125)
 
 
 
'''<I>وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُم بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ قَالَ وَ مَن كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ ﴿126﴾</I>'''
 
 
 
و چون ابراهيم گفت پروردگارا اين سرزمين را شهرى امن گردان و مردمش را هر كس از آنان كه به خدا و روز بازپسين ايمان بياورد از فرآورده  ها روزى بخش فرمود ولى هر كس كفر بورزد اندكى برخوردارش مى  كنم سپس او را با خوارى به سوى عذاب آتش [[دوزخ]] مى  كشانم و چه بد سرانجامى است.(126)
 
 
 
'''<I>وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿127﴾</I>''' / و هنگامى كه ابراهيم و اسماعيل پايه  هاى خانه [[كعبه]] را بالا مى  بردند مى  گفتند اى پروردگار ما از ما بپذير كه در حقيقت تو شنواى دانايى.(127)
 
 
 
'''<I>رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَ أَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَ تُبْ عَلَيْنَآ إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿128﴾</I>''' / پروردگارا ما را تسليم فرمان خود قرار ده و از نسل ما امتى فرمانبردار خود پديدآر و آداب دينى ما را به ما نشان ده و بر ما ببخشاى كه تويى توبه  پذير مهربان.(128)
 
 
 
'''<I>رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ العَزِيزُ الحَكِيمُ ﴿129﴾</I>''' / پروردگارا در ميان آنان فرستاده  اى از خودشان برانگيز تا آيات تو را بر آنان بخواند و كتاب و [[حكمت]] به آنان بياموزد و پاكيزه  شان كند زيرا كه تو خود شكست  ناپذير حكيمى.(129)
 
 
 
'''<I>وَ مَن يَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلاَّ مَن سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَ إِنَّهُ فِي الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ ﴿130﴾</I>''' / و چه كسى جز آن كه به سبك  مغزى گرايد از آيين ابراهيم روى برمى  تابد و ما او را در اين دنيا برگزيديم و البته در [[آخرت]] نيز از شايستگان خواهد بود.(130)
 
 
 
'''<I>إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿131﴾</I>''' / هنگامى كه پروردگارش به او فرمود تسليم شو گفت به پروردگار جهانيان تسليم شدم.(131)
 
 
 
'''<I>وَ وَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَ يَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إَلاَّ وَ أَنتُم مُّسْلِمُونَ ﴿132﴾</I>''' / و ابراهيم و يعقوب پسران خود را به همان آيين سفارش كردند و هر دو در وصيتشان چنين گفتند اى پسران من خداوند براى شما اين [[دين]] را برگزيد پس البته نبايد جز مسلمان بميريد.(132)
 
 
 
'''<I>أَمْ كُنتُمْ شُهَدَاء إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِن بَعْدِي قَالُواْ نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَ إِلَهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ إِسْحَقَ إِلَهًا وَاحِدًا وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿133﴾</I>'''
 
 
 
آيا وقتى كه يعقوب را [[مرگ]] فرا رسيد حاضر بوديد هنگامى كه به پسران خود گفت پس از من چه را خواهيد پرستيد گفتند معبود تو و معبود پدرانت ابراهيم و اسماعيل و اسحاق معبودى يگانه را مى  پرستيم و در برابر او تسليم هستيم.(133)
 
 
 
'''<I>تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَ لَكُم مَّا كَسَبْتُمْ وَلاَ تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿134﴾</I>''' / آن جماعت را روزگار به سر آمد دستاورد آنان براى آنان و دستاورد شما براى شماست و از آن چه آنان مى  كرده اند شما بازخواست نخواهيد شد.(134)
 
 
 
'''<I>وَ قَالُواْ كُونُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُواْ قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَ مَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿135﴾</I>''' / و اهل كتاب گفتند يهودى يا مسيحى باشيد تا هدايت  يابيد بگو نه بلكه بر آيين ابراهيم حق  گرا هستم و وى از مشركان نبود.(135)
 
 
 
'''<I>قُولُواْ آمَنَّا بِاللّهِ وَ مَآ أُنزِلَ إِلَيْنَا وَ مَا أُنزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ إِسْحَقَ وَ يَعْقُوبَ وَالأسْبَاطِ وَ مَا أُوتِيَ مُوسَى وَ عِيسَى وَ مَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَنُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿136﴾</I>'''
 
 
 
بگوييد ما به خدا و به آن چه بر ما نازل شده و به آن چه بر ابراهيم و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل آمده و به آن چه به موسى و عيسى داده شده و به آن چه به همه [[پيامبران]] از سوى پروردگارشان داده شده ايمان آورده ايم ميان هيچ يك از ايشان فرق نمى  گذاريم و در برابر او تسليم هستيم.(136)
 
 
 
'''<I>فَإِنْ آمَنُواْ بِمِثْلِ مَا آمَنتُم بِهِ فَقَدِ اهْتَدَواْ وَّ إِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللّهُ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿137﴾</I>'''
 
 
 
پس اگر آنان هم به آن چه شما بدان ايمان آورده  ايد [[ايمان]] آوردند قطعا هدايت  شده  اند ولى اگر روى برتافتند جز اين نيست كه سر ستيز و جدايى دارند و بزودى خداوند شر آنان را از تو كفايت  خواهد كرد كه او شنواى داناست.(137)
 
 
 
'''<I>صِبْغَةَ اللّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عَابِدونَ ﴿138﴾</I>''' / اين است نگارگرى الهى و كيست  خوش  نگارتر از خدا و ما او را پرستندگانيم.(138)
 
 
 
'''<I>قُلْ أَتُحَآجُّونَنَا فِي اللّهِ وَ هُوَ رَبُّنَا وَ رَبُّكُمْ وَ لَنَا أَعْمَالُنَا وَ لَكُمْ أَعْمَالُكُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ ﴿139﴾</I>''' / بگو آيا درباره خدا با ما بحث و گفتگو مى  كنيد با آن كه او پروردگار ما و پروردگار شماست و كردارهاى ما از آن ما و كردارهاى شما از آن شماست و ما براى او اخلاص مى  ورزيم.(139)
 
 
 
'''<I>أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ إِسْحَقَ وَ يَعْقُوبَ وَالأسْبَاطَ كَانُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى قُلْ أَأَنتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللّهُ وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّن كَتَمَ شَهَادَةً عِندَهُ مِنَ اللّهِ وَ مَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿140﴾</I>'''
 
 
 
يا مى  گوييد ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط دوازده  گانه يهودى يا نصرانى بوده اند بگو آيا شما بهتر مى  دانيد يا خدا و كيست  ستمكارتر از آن كس كه شهادتى از خدا را در نزد خويش پوشيده دارد و خدا از آن چه مى  كنيد غافل نيست.(140)
 
 
 
'''<I>تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَ لَكُم مَّا كَسَبْتُمْ وَلاَ تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ﴿141﴾</I>''' / آن جماعت را روزگار سپرى شد براى ايشان است آن چه به دست آورده  اند و براى شماست آن چه به دست آورده  ايد و از آن چه آنان مى  كرده اند شما بازخواست نخواهيد شد.(141)
 
 
 
'''<I>سَيَقُولُ السُّفَهَاء مِنَ النَّاسِ مَا وَلاَّهُمْ عَن قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كَانُواْ عَلَيْهَا قُل لِّلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ يَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿142﴾</I>''' / بزودى مردم كم خرد خواهند گفت چه چيز آنان را از قبله  اى كه بر آن بودند رويگردان كرد بگو مشرق و مغرب از آن خداست هر كه را خواهد به راه راست هدايت مى  كند.(142)
 
 
 
'''<I>وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَ مَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنتَ عَلَيْهَا إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَ إِن كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلاَّ عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللّهُ وَ مَا كَانَ اللّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ ﴿143﴾</I>'''
 
 
 
و بدين گونه شما را امتى ميانه قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد و قبله  اى را كه چندى بر آن بودى مقرر نكرديم جز براى آن كه كسى را كه از پيامبر پيروى مى  كند از آن كس كه از عقيده خود برمى  گردد بازشناسيم هر چند اين كار جز بر كسانى كه خدا هدايت شان كرده سخت گران بود و خدا بر آن نبود كه ايمان شما را ضايع گرداند زيرا خدا نسبت به مردم دلسوز و مهربان است.(143)
 
 
 
'''<I>قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاء فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ حَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوِهَكُمْ شَطْرَهُ وَ إِنَّ الَّذِينَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَ مَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ ﴿144﴾</I>'''
 
 
 
ما به هر سو گردانيدن رويت در آسمان را نيك مى  بينيم پس باش تا تو را به قبله  اى كه بدان خشنود شوى برگردانيم پس روى خود را به سوى [[مسجدالحرام]] كن و هر جا بوديد روى خود را به سوى آن بگردانيد در حقيقت اهل كتاب نيك مى  دانند كه اين تغيير قبله از جانب پروردگارشان به جا و درست است و خدا از آن چه مى  كنند غافل نيست. (144)
 
 
 
'''<I>وَلَئِنْ أَتَيْتَ الَّذِينَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ بِكُلِّ آيَةٍ مَّا تَبِعُواْ قِبْلَتَكَ وَ مَا أَنتَ بِتَابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَ مَا بَعْضُهُم بِتَابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم مِّن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذَاً لَّمِنَ الظَّالِمِينَ ﴿145﴾</I>'''
 
 
 
و اگر هر گونه معجزه  اى براى اهل كتاب بياورى باز قبله تو را پيروى نمى  كنند و تو نيز پيرو قبله آنان نيستى و خود آنان پيرو قبله يكديگر نيستند و پس از علمى كه تو را حاصل آمده اگر از هوس هاى ايشان پيروى كنى در آن صورت جدا از ستمكاران خواهى بود.(145)
 
 
 
'''<I>الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمْ وَ إِنَّ فَرِيقاً مِّنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ ﴿146﴾</I>''' / كسانى كه به ايشان كتاب آسمانى داده ايم همان گونه كه پسران خود را مى  شناسند او (=محمد) را مى  شناسند و مسلما گروهى از ايشان حقيقت را نهفته مى  دارند و خودشان هم مى  دانند.(146)
 
 
 
'''<I>الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ ﴿147﴾</I>''' / حق از جانب پروردگار توست پس مبادا از ترديدكنندگان باشى.(147)
 
 
 
'''<I>وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُواْ الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُونُواْ يَأْتِ بِكُمُ اللّهُ جَمِيعًا إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿148﴾</I>''' / و براى هر كسى قبله  اى است كه وى روى خود را به آن سوى مى  گرداند پس در كارهاى نيك بر يكديگر پيشى گيريد هر كجا كه باشيد خداوند همگى شما را به سوى خود باز مى  آورد در حقيقت  خدا بر همه چيز تواناست.(148)
 
 
 
'''<I>وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ إِنَّهُ لَلْحَقُّ مِن رَّبِّكَ وَ مَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿149﴾</I>''' / و از هر كجا بيرون آمدى روى خود را به سوى مسجدالحرام بگردان و البته اين فرمان حق است و از جانب پروردگار تو است و خداوند از آن چه مى  كنيد غافل نيست.(149)
 
 
 
'''<I>وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ حَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ إِلاَّ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنْهُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِي وَلأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ ﴿150﴾</I>'''
 
 
 
و از هر كجا بيرون آمدى به هنگام [[نماز]] روى خود را به سمت مسجدالحرام بگردان و هر كجا بوديد روي هاى خود را به سوى آن بگردانيد تا براى مردم غير از ستمگرانشان بر شما حجتى نباشد پس از آنان نترسيد و از من بترسيد تا نعمت  خود را بر شما كامل گردانم و باشد كه هدايت  شويد.(150)
 
 
 
'''<I>كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولاً مِّنكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَ يُزَكِّيكُمْ وَ يُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَ يُعَلِّمُكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ ﴿151﴾</I>''' / همان طور كه در ميان شما فرستاده  اى از خودتان روانه كرديم كه آيات ما را بر شما مى  خواند و شما را پاك مى  گرداند و به شما كتاب و [[حكمت]] مى  آموزد و آن چه را نمى  دانستيد به شما ياد مى  دهد.(151)
 
 
 
'''<I>فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُواْلِي وَلاَ تَكْفُرُونِ ﴿152﴾</I>''' / پس مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم و شكرانه  ام را به جاى آريد و با من ناسپاسى نكنيد.(152)
 
 
 
'''<I>يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ ﴿153﴾</I>''' / اى كسانى كه ايمان آورده ايد از شكيبايى و [[نماز]] يارى جوييد زيرا خدا با شكيبايان است.(153)
 
 
 
'''<I>وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبيلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاء وَلَكِن لاَّتَشْعُرُونَ ﴿154﴾</I>''' / و كسانى را كه در راه خدا كشته مى  شوند مرده نخوانيد بلكه زنده  اند ولى شما نمى  دانيد.(154)
 
 
 
'''<I>وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ ﴿155﴾</I>''' / و قطعا شما را به چيزى از قبيل ترس و گرسنگى و كاهشى در اموال و جان ها و محصولات مى  آزماييم و مژده ده شكيبايان را.(155)
 
 
 
'''<I>الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ ﴿156﴾</I>''' / همان كسانى كه چون مصيبتى به آنان برسد مى  گويند ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مى  گرديم.(156)
 
 
 
'''<I>أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ ﴿157﴾</I>''' / برايشان درودها و رحمتى از پروردگارشان باد و راه  يافتگان هم خود ايشانند.(157)
 
 
 
'''<I>إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَآئِرِ اللّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَ مَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ ﴿158﴾</I>'''
 
 
 
در حقيقت [[صفا و مروه]] از شعاير خداست كه يادآور اوست پس هر كه خانه خدا را [[حج]] كند يا عمره گزارد بر او گناهى نيست كه ميان آن دو سعى به جاى آورد و هر كه افزون بر فريضه كار نيكى كند خدا حق شناس و داناست.(158)
 
 
 
'''<I>إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلعَنُهُمُ اللّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ ﴿159﴾</I>'''
 
 
 
كسانى كه نشانه  هاى روشن و رهنمودى را كه فرو فرستاده  ايم بعد از آن كه آن را براى مردم در كتاب توضيح داده  ايم نهفته مى  دارند آنان را خدا لعنت مى  كند و لعنت  كنندگان لعنتشان مى  كنند.(159)
 
 
 
'''<I>إِلاَّ الَّذِينَ تَابُواْ وَ أَصْلَحُواْ وَ بَيَّنُواْ فَأُوْلَئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿160﴾</I>''' / مگر كسانى كه [[توبه]] كردند و خود را اصلاح نمودند و حقيقت را آشكار كردند پس بر آنان خواهم بخشود و من توبه  پذير مهربانم.(160)
 
 
 
'''<I>إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ مَاتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَالْمَلآئِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ ﴿161﴾</I>''' / كسانى كه كافر شدند و در حال كفر مردند لعنت  خدا و [[فرشتگان]] و تمام مردم بر آنان باد.(161)
 
 
 
'''<I>خَالِدِينَ فِيهَا لاَيُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَ لاَهُمْ يُنظَرُونَ ﴿162﴾</I>''' / در آن لعنت جاودانه بمانند نه عذابشان كاسته گردد و نه مهلت  يابند.(162)
 
 
 
'''<I>وَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لاَّ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ ﴿163﴾</I>''' / و معبود شما معبود يگانه  اى است كه جز او هيچ معبودى نيست و اوست بخشايشگر مهربان.(163)
 
 
 
'''<I>إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنفَعُ النَّاسَ وَ مَا أَنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّمَاء مِن مَّاء فَأَحْيَا بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَآبَّةٍ وَ تَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخِّرِ بَيْنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ لآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ ﴿164﴾</I>'''
 
 
 
راستى كه در [[آفرينش آسمان ها و زمين]] و در پى يكديگر آمدن شب و روز و كشتي هايى كه در دريا روانند با آن چه به مردم سود مى  رساند و همچنين آبى كه خدا از آسمان فرو فرستاده و با آن زمين را پس از مردنش زنده گردانيده و در آن هر گونه جنبنده  اى پراكنده كرده و نيز در گردانيدن بادها و ابرى كه ميان آسمان و زمين آرميده است براى گروهى كه مى  انديشند واقعا نشانه  هايى گويا وجود دارد.(164)
 
 
 
'''<I>وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَاداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً وَ أَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ ﴿165﴾</I>'''
 
 
 
و برخى از مردم در برابر خدا همانندهايى براى او برمى  گزينند و آن ها را چون دوستى خدا دوست مى  دارند ولى كسانى كه ايمان آورده اند به خدا محبت بيشترى دارند كسانى كه با برگزيدن بت ها به خود ستم نموده  اند اگر مى  دانستند هنگامى كه عذاب را مشاهده كنند تمام نيروها از آن خداست و خدا سخت  كيفر است.(165)
 
 
 
'''<I>إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُواْ مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُواْ وَرَأَوُاْ الْعَذَابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الأَسْبَابُ ﴿166﴾</I>''' / آن گاه كه پيشوايان از پيروان بيزارى جويند و عذاب را مشاهده كنند و ميانشان پيوندها بريده گردد.(166)
 
 
 
'''<I>وَ قَالَ الَّذِينَ اتَّبَعُواْ لَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَمَا تَبَرَّؤُواْ مِنَّا كَذَلِكَ يُرِيهِمُ اللّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَيْهِمْ وَ مَا هُم بِخَارِجِينَ مِنَ النَّارِ ﴿167﴾</I>'''
 
 
 
و پيروان مى  گويند كاش براى ما بازگشتى بود تا همان گونه كه آنان از ما بيزارى جستند ما نيز از آنان بيزارى مى  جستيم اين گونه خداوند كارهايشان را كه بر آنان مايه حسرت هاست به ايشان مى  نماياند و از آتش بيرون  آمدنى نيستند.(167)
 
 
 
'''<I>يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُواْ مِمَّا فِي الأَرْضِ حَلاَلاً طَيِّباً وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ ﴿168﴾</I>''' / اى مردم از آن چه در زمين است  [[حلال]] و پاكيزه را بخوريد و از گام هاى [[شيطان]] پيروى مكنيد كه او دشمن آشكار شماست.(168)
 
 
 
'''<I>إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاء وَ أَن تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ مَا لاَتَعْلَمُونَ ﴿169﴾</I>''' / او شما را فقط به بدى و زشتى فرمان مى  دهد و وامى  دارد تا بر خدا چيزى را كه نمى  دانيد بربنديد.(169)
 
 
 
'''<I>وَ إِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لاَيَعْقِلُونَ شَيْئاً وَلاَ يَهْتَدُونَ ﴿170﴾</I>'''
 
 
 
و چون به آنان گفته شود از آن چه خدا نازل كرده است پيروى كنيد مى  گويند نه بلكه از چيزى كه پدران خود را بر آن يافته  ايم پيروى مى  كنيم آيا هر چند پدرانشان چيزى را درك نمى  كرده و به راه صواب نمى  رفته  اند باز هم در خور پيروى هستند.(170)
 
 
 
'''<I>وَ مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُواْ كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لاَيَسْمَعُ إِلاَّ دُعَاء وَ نِدَاء صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَيَعْقِلُونَ ﴿171﴾</I>''' / و مثل دعوت  كننده كافران چون مثل كسى است كه حيوانى را كه جز صدا و ندايى مبهم چيزى نمى  شنود بانگ مى  زند آرى كرند، لالند، كورند و درنمى  يابند.(171)
 
 
 
'''<I>يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُلُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُواْ لِلّهِ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ ﴿172﴾</I>''' / اى كسانى كه ايمان آورده  ايد از نعمت هاى پاكيزه  اى كه روزى شما كرده ايم بخوريد و اگر تنها او را مى  پرستيد خدا را شكر كنيد.(172)
 
 
 
'''<I>إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنزِيرِ وَ مَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِاللّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَ لاَ عَادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿173﴾ </I>'''
 
 
 
خداوند تنها مردار و خون و گوشت  خوك و آن چه را كه هنگام سر بريدن نام غير خدا بر آن برده شده بر شما [[حرام]] گردانيده است ولى كسى كه براى حفظ جان خود به خوردن آن ها ناچار شود در صورتى كه ستمگر و متجاوز نباشد بر او گناهى نيست زيرا خدا آمرزنده و مهربان است.(173)
 
 
 
'''<I>إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلَ اللّهُ مِنَ الْكِتَابِ وَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلاً أُولَئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَلاَ يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلاَ يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿174﴾</I>'''
 
 
 
كسانى كه آن چه را خداوند از كتاب نازل كرده پنهان مى  دارند و بدان بهاى ناچيزى به دست مى  آورند آنان جز آتش در شكم هاى خويش فرو نبرند و خدا [[روز قيامت]] با ايشان سخن نخواهد گفت و پاكشان نخواهد كرد و عذابى دردناك خواهند داشت.(174)
 
 
 
'''<I>أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُاْ الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَى وَالْعَذَابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَمَآ أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ ﴿175﴾</I>''' / آنان همان كسانى هستند كه گمراهى را به بهاى هدايت و عذاب را به ازاى آمرزش خريدند پس به راستى چه اندازه بايد بر آتش شكيبا باشند.(175)
 
 
 
'''<I>ذَلِكَ بِأَنَّ اللّهَ نَزَّلَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُواْ فِي الْكِتَابِ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ ﴿176﴾</I>''' / چرا كه خداوند كتاب [[تورات]] را به [[حق]] نازل كرده است و كسانى كه در باره كتاب خدا با يكديگر به اختلاف پرداختند در ستيزه اى دور و درازند.(176)
 
 
 
'''<I>لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلآئِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّآئِلِينَ وَ فِي الرِّقَابِ وَ أَقَامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء والضَّرَّاء وَ حِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ أُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ ﴿177﴾</I>'''
 
 
 
نيكوكارى آن نيست كه روى خود را به سوى مشرق و يا مغرب بگردانيد بلكه نيكى آن است كه كسى به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب آسمانى و [[پيامبران]] ايمان آورد و مال خود را با وجود دوست داشتنش به خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و در راه  ماندگان و گدايان و در راه آزاد كردن بندگان بدهد و [[نماز]] را برپاى دارد و [[زكات]] را بدهد و آنان كه چون عهد بندند به عهد خود وفادارانند و در سختى و زيان و به هنگام جنگ شكيبايانند آنانند كسانى كه راست گفته اند و آنان همان پرهيزگارانند.(177)
 
 
 
'''<I>يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالأُنثَى بِالأُنثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاء إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَ رَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿178﴾</I>'''
 
 
 
اى كسانى كه ايمان آورده ايد درباره كشتگان بر شما حق قصاص مقرر شده آزاد عوض آزاد و بنده عوض بنده و زن عوض زن و هر كس كه از جانب برادر دينى اش (يعنى ولى مقتول) چيزى (از حق [[قصاص]]) به او گذشت  شود بايد از گذشت ولى مقتول به طور پسنديده پيروى كند و با رعايت [[احسان]] خون بها را به او بپردازد اين حكم تخفيف و رحمتى از پروردگار شماست پس هر كس بعد از آن از اندازه درگذرد وى را عذابى دردناك است.(178)
 
 
 
'''<I>وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَاْ أُولِيْ الأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿179﴾</I>''' / و اى خردمندان شما را در قصاص زندگانى است باشد كه به [[تقوا]] گراييد.(179)
 
 
 
'''<I>كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالأقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ ﴿180﴾</I>''' / بر شما مقرر شده است كه چون يكى از شما را [[مرگ]] فرا رسد اگر مالى بر جاى گذارد براى پدر و مادر و خويشاوندان خود به طور پسنديده وصيت كند اين كار حقى است بر پرهيزگاران.(180)
 
 
 
'''<I>فَمَن بَدَّلَهُ بَعْدَمَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَا إِثْمُهُ عَلَى الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿181﴾</I>''' / پس هر كس آن وصيت را بعد از شنيدنش تغيير دهد گناهش تنها بر گردن كسانى است كه آن را تغيير مى  دهند آرى خدا شنواى داناست.(181)
 
 
 
'''<I>فَمَنْ خَافَ مِن مُّوصٍ جَنَفًا أَوْ إِثْمًا فَأَصْلَحَ بَيْنَهُمْ فَلاَ إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿182﴾</I>''' / ولى كسى كه از انحراف و تمايل بي جاى وصيت  كننده  اى نسبت به ورثه  اش يا از گناه او در وصيت به كار خلاف بيم داشته باشد و ميان شان را سازش دهد بر او گناهى نيست كه خدا آمرزنده مهربان است.(182)
 
 
 
'''<I>يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿183﴾</I>''' / اى كسانى كه ايمان آورده  ايد [[روزه]] بر شما مقرر شده است همان گونه كه بر كسانى كه پيش از شما بودند مقرر شده بود باشد كه پرهيزگارى كنيد.(183)
 
 
 
'''<I>أَيَّامًا مَّعْدُودَاتٍ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَ عَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ وَ أَن تَصُومُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿184﴾</I>'''
 
 
 
روزه در روزهاى معدودى بر شما مقرر شده است ولى هر كس از شما بيمار يا در سفر باشد به همان شماره تعدادى از روزهاى ديگر را روزه بدارد و بر كسانى كه روزه طاقت  فرساست كفاره  اى است كه خوراك دادن به بينوايى است و هر كس به ميل خود بيشتر نيكى كند پس آن براى او بهتر است و اگر بدانيد روزه گرفتن براى شما بهتر است.(184)
 
 
 
'''<I>شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَ بَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَ مَن كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُواْ اللّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿185﴾</I>'''
 
 
 
ماه [[رمضان]] همان ماه است كه در آن [[قرآن]] فرو فرستاده شده است كتابى كه مردم را راهبر و متضمن دلايل آشكار هدايت و [[ميزان]] تشخيص [[حق]] از [[باطل]] است پس هر كس از شما اين ماه را درك كند بايد آن را روزه بدارد و كسى كه بيمار يا در سفر است بايد به شماره آن تعدادى از روزهاى ديگر را روزه بدارد خدا براى شما آسانى مى  خواهد و براى شما دشوارى نمى  خواهد تا شماره مقرر را تكميل كنيد و خدا را به پاس آن كه رهنمونيتان كرده است به بزرگى بستاييد و باشد كه شكرگزارى كنيد.(185)
 
 
 
'''<I>وَ إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ ﴿186﴾</I>''' / و هر گاه بندگان من از تو درباره من بپرسند بگو من نزديكم و دعاى دعا كننده را به هنگامى كه مرا بخواند اجابت مى  كنم پس آنان بايد فرمان مرا گردن نهند و به من [[ايمان]] آورند باشد كه راه يابند.(186)
 
 
 
'''<I>أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَآئِكُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ عَلِمَ اللّهُ أَنَّكُمْ كُنتُمْ تَخْتانُونَ أَنفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ وَ عَفَا عَنكُمْ فَالآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُواْ مَا كَتَبَ اللّهُ لَكُمْ وَكُلُواْ وَاشْرَبُواْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّواْ الصِّيَامَ إِلَى الَّليْلِ وَلاَ تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنتُمْ عَاكِفُونَ فِي الْمَسَاجِدِ تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ فَلاَ تَقْرَبُوهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ ﴿187﴾</I>'''
 
 
 
در شب هاى روزه هم خوابگى با زنانتان بر شما [[حلال]] گرديده است آنان براى شما لباسى هستند و شما براى آنان لباسى هستيد خدا مى  دانست كه شما با خودتان ناراستى مى  كرديد پس توبه شما را پذيرفت و از شما درگذشت پس اكنون در شبهاى ماه [[رمضان]] مى  توانيد با آنان هم خوابگى كنيد و آن چه را خدا براى شما مقرر داشته طلب كنيد و بخوريد و بياشاميد تا رشته سپيد بامداد از رشته سياه شب بر شما نمودار شود سپس روزه را تا فرا رسيدن شب به اتمام رسانيد و در حالى كه در مساجد [[معتكف]] هستيد با زنان در نياميزيد اين است  حدود [[احكام]] الهى پس زنهار به قصد [[گناه]] بدان نزديك نشويد اين گونه خداوند آيات خود را براى مردم بيان مى  كند باشد كه پروا پيشه كنند.(187)
 
 
 
'''<I>وَلاَ تَأْكُلُواْ أَمْوَالَكُم بَيْنَكُم بِالْبَاطِلِ وَ تُدْلُواْ بِهَا إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُواْ فَرِيقًا مِّنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالإِثْمِ وَ أَنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿188﴾</I>''' / و اموالتان را ميان خودتان به ناروا مخوريد و به عنوان رشوه قسمتى از آن را به قضات مدهيد تا بخشى از اموال مردم را به گناه بخوريد در حالى كه خودتان هم خوب مى  دانيد.(188)
 
 
 
'''<I>يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَ لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْاْ الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿189﴾</I>'''
 
 
 
درباره [[حكمت]] هلال هاى ماه از تو مى  پرسند بگو آن ها شاخص گاه  شمارى براى مردم و موسم [[حج]]  اند و نيكى آن نيست كه از پشت  خانه  ها درآييد بلكه نيكى آن است كه كسى [[تقوا]] پيشه كند و به خانه  ها از در ورودى آن ها درآييد و از خدا بترسيد باشد كه رستگار گرديد.(189)
 
 
 
'''<I>وَ قَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَيُحِبِّ الْمُعْتَدِينَ ﴿190﴾</I>''' / و در راه خدا با كسانى كه با شما مى  جنگند بجنگيد ولى از اندازه درنگذريد زيرا خداوند تجاوزكاران را دوست نمى  دارد.(190)
 
 
 
'''<I>وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِن قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاء الْكَافِرِينَ ﴿191﴾</I>'''
 
 
 
و هر كجا برايشان دست  يافتيد آنان را بكشيد و همان گونه كه شما را بيرون راندند آنان را بيرون برانيد چرا كه فتنه (=شرك) از قتل بدتر است با اين همه در كنار [[مسجدالحرام]] با آنان جنگ مكنيد مگر آن كه با شما در آن جا به جنگ درآيند پس اگر با شما جنگيدند آنان را بكشيد كه كيفر كافران چنين است.(191)
 
 
 
'''<I>فَإِنِ انتَهَوْاْ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿192﴾</I>''' / و اگر بازايستادند البته خدا آمرزنده مهربان است.(192)
 
 
 
'''<I>وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَتَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِينَ ﴿193﴾</I>''' / با آنان بجنگيد تا ديگر فتنه  اى نباشد و دين مخصوص خدا شود پس اگر دست برداشتند تجاوز جز بر ستمكاران روا نيست.(193)
 
 
 
'''<I>الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ ﴿194﴾</I>'''
 
 
 
اين ماه حرام در برابر آن ماه حرام است و هتك حرمت ها قصاص دارد پس هر كس بر شما تعدى كرد همان گونه كه بر شما تعدى كرده بر او تعدى كنيد و از خدا پروا بداريد و بدانيد كه خدا با تقوا پيشگان است.(194)
 
 
 
'''<I>وَ أَنفِقُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَ أَحْسِنُوَاْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ﴿195﴾</I>''' / و در راه خدا [[انفاق]] كنيد و خود را با دست  خود به هلاكت ميفكنيد و نيكى كنيد كه خدا نيكوكاران را دوست مى  دارد.(195)
 
 
 
'''<I>وَأَتِمُّواْ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَلاَ تَحْلِقُواْ رُؤُوسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضاً أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِّن صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذَا أَمِنتُمْ فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَ سَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَلِكَ لِمَن لَّمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ ﴿196﴾ </I>'''
 
 
 
و براى خدا [[حج]] و [[عمره]] را به پايان رسانيد و اگر به علت موانعى بازداشته شديد آن چه از قربانى ميسر است قربانى كنيد و تا قربانى به قربانگاه نرسيده سر خود را متراشيد و هر كس از شما بيمار باشد يا در سر ناراحتيى داشته باشد و ناچار شود در احرام سر بتراشد به [[كفاره]] آن بايد روزه  اى بدارد يا [[صدقه]]  اى دهد يا قربانيى بكند و چون ايمنى يافتيد پس هر كس از اعمال عمره به حج پرداخت بايد آن چه از قربانى ميسر است قربانى كند و آن كس كه قربانى نيافت بايد در هنگام حج  سه روز روزه بدارد و چون برگشتيد هفت روز ديگر روزه بداريد اين ده روز تمام است اين حج تمتع براى كسى است كه اهل مسجدالحرام (=مكه) نباشد و از خدا بترسيد و بدانيد كه خدا سخت  كيفر است.(196)
 
 
 
'''<I>الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَّعْلُومَاتٌ فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِي الْحَجِّ وَ مَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللّهُ وَ تَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ يَا أُوْلِي الأَلْبَابِ ﴿197﴾</I>'''
 
 
 
حج در ماه هاى معينى است پس هر كس در اين ماه ها حج را بر خود واجب گرداند بداند كه در اثناى حج همبسترى و گناه و جدال روا نيست و هر كار نيكى انجام مى  دهيد خدا آن را مى  داند و براى خود توشه برگيريد كه در حقيقت بهترين توشه پرهيزگارى است و اى خردمندان از من پروا كنيد.(197)
 
 
 
'''<I>لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّكُمْ فَإِذَا أَفَضْتُم مِّنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُواْ اللّهَ عِندَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَ إِن كُنتُم مِّن قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّآلِّينَ ﴿198﴾</I>'''
 
 
 
بر شما گناهى نيست كه در سفر حج از فضل پروردگارتان روزى خويش بجوييد پس چون از [[عرفات]] كوچ نموديد خدا را در [[مشعرالحرام]] ياد كنيد و يادش كنيد كه شما را كه پيش تر از بي راهان بوديد فرا راه آورد.(198)
 
 
 
'''<I>ثُمَّ أَفِيضُواْ مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿199﴾</I>''' / پس از همان جا كه انبوه مردم روانه مى  شوند شما نيز روانه شويد و از خداوند آمرزش خواهيد كه خدا آمرزنده مهربان است.(199)
 
 
 
'''<I>فَإِذَا قَضَيْتُم مَّنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُواْ اللّهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا فَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا وَ مَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ ﴿200﴾</I>'''
 
 
 
و چون آداب ويژه حج  خود را به جاى آورديد همان گونه كه پدران خود را به ياد مى  آوريد يا با ياد كردنى بيشتر خدا را به ياد آوريد و از مردم كسى است كه مى  گويد پروردگارا به ما در همين دنيا عطا كن و حال آن كه براى او در [[آخرت]] نصيبى نيست.(200)
 
 
 
'''<I>وِ مِنْهُم مَّن يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَ فِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴿201﴾</I>''' / و برخى از آنان مى  گويند پروردگارا در اين دنيا به ما نيكى و در آخرت نيز نيكى عطا كن و ما را از عذاب آتش دور نگه دار.(201)
 
 
 
'''<I>أُولَئِكَ لَهُمْ نَصِيبٌ مِّمَّا كَسَبُواْ وَاللّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ ﴿202﴾</I>''' / آنانند كه از دستاوردشان بهره اى خواهند داشت و خدا زود شمار است.(202)
 
 
 
'''<I>وَاذْكُرُواْ اللّهَ فِي أَيَّامٍ مَّعْدُودَاتٍ فَمَن تَعَجَّلَ فِي يَوْمَيْنِ فَلاَ إِثْمَ عَلَيْهِ وَ مَن تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ لِمَنِ اتَّقَى وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ ﴿203﴾</I>'''
 
 
 
و خدا را در روزهايى معين ياد كنيد پس هر كس شتاب كند و اعمال را در دو روز انجام دهد گناهى بر او نيست و هر كه تاخير كند و اعمال را در سه روز انجام دهد گناهى بر او نيست اين اختيار براى كسى است كه از [[محرمات]] پرهيز كرده باشد و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه شما را به سوى او گرد خواهد آورد.(203)
 
 
 
'''<I>وَ مِنَ النَّاسِ مَن يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ يُشْهِدُ اللّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ ﴿204﴾</I>''' / و از ميان مردم كسى است كه در زندگى اين دنيا سخنش تو را به تعجب وامى  دارد و خدا را بر آن چه در دل دارد گواه مى  گيرد و حال آن كه او سخت  ترين دشمنان است.(204)
 
 
 
'''<I>وَ إِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيِهَا وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللّهُ لاَيُحِبُّ الفَسَادَ ﴿205﴾</I>''' / و چون برگردد يا رياستى يابد كوشش مى  كند كه در زمين فساد نمايد و كشت و نسل را نابود سازد و خداوند تباهكارى را دوست ندارد.(205)
 
 
 
'''<I>وَ إِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ ﴿206﴾</I>''' / و چون به او گفته شود از خدا پروا كن نخوت وى را به گناه كشاند پس [[جهنم]] براى او بس است و چه بد بسترى است.(206)
 
 
 
'''<I>وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ ﴿207﴾</I>''' / و از ميان مردم كسى است كه جان خود را براى طلب خشنودى خدا مى  فروشد و خدا نسبت به اين بندگان مهربان است.(207)
 
 
 
'''<I>يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ ادْخُلُواْ فِي السِّلْمِ كَآفَّةً وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ ﴿208﴾</I>''' / اى كسانى كه ايمان آورده  ايد همگى به اطاعت خدا درآييد و گام هاى شيطان را دنبال مكنيد كه او براى شما دشمنى آشكار است.(208)
 
 
 
'''<I>فَإِن زَلَلْتُمْ مِّن بَعْدِ مَا جَاءتْكُمُ الْبَيِّنَاتُ فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿209﴾</I>''' / و اگر پس از آن كه براى شما دلايل آشكار آمد دستخوش لغزش شديد بدانيد كه خداوند تواناى حكيم است.(209)
 
 
 
'''<I>هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ أَن يَأْتِيَهُمُ اللّهُ فِي ظُلَلٍ مِّنَ الْغَمَامِ وَالْمَلآئِكَةُ وَ قُضِيَ الأَمْرُ وَ إِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الأمُورُ ﴿210﴾</I>''' / مگر انتظار آنان غير از اين است كه خدا و [[فرشتگان]] در زير سايبان هايى از ابر سپيد به سوى آنان بيايند و كار داورى يكسره شود و كارها به سوى خدا بازگردانده مى  شود.(210)
 
 
 
'''<I>سَلْ بَنِي إِسْرَائِيلَ كَمْ آتَيْنَاهُم مِّنْ آيَةٍ بَيِّنَةٍ وَ مَن يُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللّهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُ فَإِنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ ﴿211﴾</I>''' / از فرزندان اسرائيل بپرس چه بسيار نشانه  هاى روشنى به آنان داديم و هر كس نعمت  خدا را پس از آن كه براى او آمد به كفران بدل كند خدا سخت  كيفر است.(211)
 
 
 
'''<I>زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَ يَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ اتَّقَواْ فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَاللّهُ يَرْزُقُ مَن يَشَاء بِغَيْرِ حِسَابٍ ﴿212﴾</I>'''
 
 
 
زندگى دنيا در چشم كافران آراسته شده است و مؤمنان را ريشخند مى  كنند و حال آن كه كسانى كه [[تقوا]] پيشه بوده اند در روز رستاخيز از آنان برترند و خدا به هر كه بخواهد بى  شمار روزى مى  دهد.(212)
 
 
 
'''<I>كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنذِرِينَ وَ أَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللّهُ يَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿213﴾</I>'''
 
 
 
مردم امتى يگانه بودند پس خداوند [[پيامبران]] را نويد آور و بيم  دهنده برانگيخت و با آنان كتاب خود را به حق فرو فرستاد تا ميان مردم در آن چه با هم اختلاف داشتند داورى كند و جز كسانى كه كتاب به آنان داده شد پس از آن كه دلايل روشن براى آنان آمد به خاطر ستم و حسدى كه ميان شان بود هيچ كس در آن اختلاف نكرد پس خداوند آنان را كه ايمان آورده بودند به توفيق خويش به حقيقت آن چه كه در آن اختلاف داشتند هدايت كرد و خدا هر كه را بخواهد به راه راست هدايت مى  كند.(213)
 
 
 
'''<I>أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَأْتِكُم مَّثَلُ الَّذِينَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِكُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَ زُلْزِلُواْ حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ مَتَى نَصْرُاللّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَاللّهِ قَرِيبٌ ﴿214﴾ </I>'''
 
 
 
آيا پنداشتيد كه داخل [[بهشت]] مى  شويد و حال آن كه هنوز مانند آن چه بر سر پيشينيان شما آمد بر سر شما نيامده است آنان دچار سختى و زيان شدند و به هول و تكان درآمدند تا جايى كه [[پيامبر خدا]] و كسانى كه با وى [[ايمان]] آورده بودند گفتند پيروزى خدا كى خواهد بود هشدار كه پيروزى خدا نزديك است.(214)
 
 
 
'''<I>يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَ قُلْ مَا أَنفَقْتُم مِّنْ خَيْرٍ فَلِلْوَالِدَيْنِ وَالأَقْرَبِينَ وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَ مَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ ﴿215﴾</I>'''
 
 
 
از تو مى  پرسند چه چيزى [[انفاق]] كنند و به چه كسى بدهند بگو هر مالى انفاق كنيد به پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و مسكينان و به در راه  مانده تعلق دارد و هر گونه نيكى كنيد البته خدا به آن داناست.(215)
 
 
 
'''<I>كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَ عَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَ عَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَ أَنتُمْ لاَتَعْلَمُونَ ﴿216﴾ </I>'''
 
 
 
بر شما كارزار واجب شده است در حالى كه براى شما ناگوار است و بسا چيزى را خوش نمى  داريد و آن براى شما خوب است و بسا چيزى را دوست مى  داريد و آن براى شما بد است و خدا مى  داند و شما نمى  دانيد.(216)
 
 
 
'''<I>يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَ صَدٌّ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَ كُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِندَاللّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىَ يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ وَ مَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كَافِرٌ فَأُوْلَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَ أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿217﴾</I>'''
 
 
 
از تو درباره ماهى كه كارزار در آن حرام است مى  پرسند بگو كارزار در آن گناهى بزرگ و بازداشتن از راه خدا و كفر ورزيدن به او و باز داشتن از مسجدالحرام (=حج) و بيرون راندن اهل آن از آن جا نزد خدا گناهى بزرگتر و فتنه (=شرك) از كشتار بزرگتر است و آنان پيوسته با شما مى  جنگند تا اگر بتوانند شما را از دينتان برگردانند و كسانى از شما كه از دين خود برگردند و در حال كفر بميرند آنان كردارهايشان در دنيا و آخرت تباه مى  شود و ايشان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.(217)
 
 
 
'''<I>إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَ جَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أُوْلَئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿218﴾</I>''' / آنان كه ايمان آورده و كسانى كه هجرت كرده و راه خدا جهاد نموده  اند آنان به رحمت  خدا اميدوارند خداوند آمرزنده مهربان است.(218)
 
 
 
'''<I>يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُمَآ أَكْبَرُ مِن نَّفْعِهِمَا وَ يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذَلِكَ يُبيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ ﴿219﴾</I>'''
 
 
 
درباره شراب و قمار از تو مى  پرسند بگو در آن دو گناهى بزرك و سودهايى براى مردم است ولى گناهشان از سودشان بزرگتر است و از تو مى  پرسند چه چيزى انفاق كنند بگو مازاد بر نيازمندى خود را اين گونه خداوند آيات خود را براى شما روشن مى  گرداند باشد كه در كار دنيا و آخرت بينديشيد.(219)
 
 
 
'''<I>فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَى قُلْ إِصْلاَحٌ لَّهُمْ خَيْرٌ وَ إِنْ تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَلَوْ شَاء اللّهُ لأعْنَتَكُمْ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿220﴾ </I>'''
 
 
 
و درباره يتيمان از تو مى  پرسند بگو به صلاح آنان كار كردن بهتر است و اگر با آنان همزيستى كنيد برادران دينى شما هستند و خدا تباهكار را از درستكار باز مى  شناسد و اگر خدا مى  خواست در اين باره شما را به دشوارى مى  انداخت آرى خداوند توانا و حكيم است.(220)
 
 
 
'''<I>وَلاَ تَنكِحُواْ الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَلأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلاَ تُنكِحُواْ الْمُشِرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُواْ وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُمْ أُوْلَئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللّهُ يَدْعُوَ إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَ يُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ﴿221﴾</I>'''
 
 
 
و با زنان مشرك [[ازدواج]] مكنيد تا [[ايمان]] بياورند قطعا كنيز با ايمان بهتر از زن مشرك است هر چند زيبايى او شما را به شگفت آورد و به مردان مشرك زن مدهيد تا ايمان بياورند قطعا برده با ايمان بهتر از مرد آزاد مشرك است هر چند شما را به شگفت آورد آنان شما را به سوى آتش فرا مى  خوانند و خدا به فرمان خود شما را به سوى [[بهشت]] و آمرزش مى  خواند و آيات خود را براى مردم روشن مى  گرداند باشد كه متذكر شوند.(221)
 
 
 
'''<I>وَ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُواْ النِّسَاء فِي الْمَحِيضِ وَلاَ تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىَ يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ ﴿222﴾</I>'''
 
 
 
از تو درباره عادت ماهانه زنان مى  پرسند بگو آن رنجى است پس هنگام عادت ماهانه از آميزش با زنان كناره گيرى كنيد و به آنان نزديك نشويد تا پاك شوند پس چون پاك شدند از همان جا كه خدا به شما فرمان داده است با آنان آميزش كنيد خداوند توبه  كاران و پاكيزگان را دوست مى  دارد.(222)
 
 
 
'''<I>نِسَآؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُواْ حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَ قَدِّمُواْ لأَنفُسِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّكُم مُّلاَقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ ﴿223﴾</I>'''
 
 
 
زنان شما كشتزار شما هستند پس از هر جا و هر گونه كه خواهيد به كشتزار خود درآييد و آن ها را براى خودتان مقدم داريد و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه او را ديدار خواهيد كرد و مؤمنان را به اين ديدار مژده ده.(223)
 
 
 
'''<I>وَلاَ تَجْعَلُواْ اللّهَ عُرْضَةً لِّأَيْمَانِكُمْ أَن تَبَرُّواْ وَ تَتَّقُواْ وَ تُصْلِحُواْ بَيْنَ النَّاسِ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿224﴾</I>''' / و خدا را دستاويز سوگندهاى خود قرار مدهيد تا بدين بهانه از نيكوكارى و پرهيزگارى و سازش  دادن ميان مردم باز ايستيد و خدا شنواى داناست.(224)
 
 
 
'''<I>لاَّ يُؤَاخِذُكُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فِيَ أَيْمَانِكُمْ وَلَكِن يُؤَاخِذُكُم بِمَا كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ ﴿225﴾</I>''' / خداوند شما را به سوگندهاى لغوتان مؤاخذه نمى  كند ولى شما را بدان چه دل هايتان از روى عمد فراهم آورده است مؤاخذه مى  كند و خدا آمرزنده بردبار است.(225)
 
 
 
'''<I>لِّلَّذِينَ يُؤْلُونَ مِن نِّسَآئِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَإِنْ فَآؤُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿226﴾</I>''' / براى كسانى كه به ترك هم خوابگى با زنان خود سوگند مى  خورند (=ايلاء) چهار ماه انتظار و مهلت است پس اگر به آشتى بازآمدند خداوند آمرزنده مهربان است.(226)
 
 
 
'''<I>وَ إِنْ عَزَمُواْ الطَّلاَقَ فَإِنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿227﴾</I>''' / و اگر آهنگ [[طلاق]] كردند در حقيقت  خدا شنواى داناست.(227)
 
 
 
'''<I>وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلاَثَةَ قُرُوَءٍ وَلاَ يَحِلُّ لَهُنَّ أَن يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِن كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُواْ إِصْلاَحًا وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكُيمٌ ﴿228﴾</I>'''
 
 
 
و زنان طلاق داده شده بايد مدت سه پاكى انتظار كشند و اگر به خدا و روز بازپسين ايمان دارند براى آنان روا نيست كه آن چه را خداوند در رحم آنان آفريده پوشيده دارند و شوهرانشان اگر سر آشتى دارند به باز آوردن آنان در اين مدت سزاوارترند و مانند همان وظايفى كه بر عهده زنان است به طور شايسته به نفع آنان بر عهده مردان است و مردان بر آنان درجه برترى دارند و خداوند توانا و حكيم است.(228)
 
 
 
'''<I>الطَّلاَقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ وَلاَ يَحِلُّ لَكُمْ أَن تَأْخُذُواْ مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا إِلاَّ أَن يَخَافَا أَلاَّ يُقِيمَا حُدُودَ اللّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ يُقِيمَا حُدُودَ اللّهِ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ فَلاَ تَعْتَدُوهَا وَ مَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿229﴾</I>'''
 
 
 
طلاق رجعى دو بار است پس از آن يا بايد زن را به خوبى نگاه داشتن يا به شايستگى آزاد كردن و براى شما روا نيست كه از آن چه به آنان داده  ايد چيزى بازستانيد مگر آن كه طرفين در به پا داشتن حدود خدا بيمناك باشند پس اگر بيم داريد كه آن دو حدود خدا را برپاى نمى  دارند در آن چه كه زن براى آزاد كردن خود فديه دهد گناهى بر ايشان نيست اين ست  حدود احكام الهى پس از آن تجاوز مكنيد و كسانى كه از حدود احكام الهى تجاوز كنند آنان همان ستمكارانند.(229)
 
 
 
'''<I>فَإِن طَلَّقَهَا فَلاَ تَحِلُّ لَهُ مِن بَعْدُ حَتَّىَ تَنكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ فَإِن طَلَّقَهَا فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَن يَتَرَاجَعَا إِن ظَنَّا أَن يُقِيمَا حُدُودَ اللّهِ وَ تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ يُبَيِّنُهَا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ﴿230﴾</I>'''
 
 
 
و اگر شوهر براى بار سوم او را طلاق گفت پس از آن ديگر آن زن براى او حلال نيست تا اين كه با شوهرى غير از او ازدواج كند و با او هم خوابگى نمايد پس اگر شوهر دوم وى را طلاق گفت اگر آن دو همسر سابق پندارند كه حدود خدا را برپا مى  دارند گناهى بر آن دو نيست كه به يكديگر بازگردند و اين ها حدود احكام الهى است كه آن را براى قومى كه مى  دانند بيان مى  كند.(230)
 
 
 
'''<I>وَ إِذَا طَلَّقْتُمُ النَّسَاء فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلاَ تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لَّتَعْتَدُواْ وَ مَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَلاَ تَتَّخِذُوَاْ آيَاتِ اللّهِ هُزُوًا وَاذْكُرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَ مَا أَنزَلَ عَلَيْكُمْ مِّنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ يَعِظُكُم بِهِ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿231﴾</I>'''
 
 
 
و چون آنان را طلاق گفتيد و به پايان عده خويش رسيدند پس به خوبى نگاهشان داريد يا به خوبى آزادشان كنيد ولى آنان را براى آزار و زيان رساندن به ايشان نگاه مداريد تا به حقوقشان تعدى كنيد و هر كس چنين كند قطعا بر خود ستم نموده است و آيات خدا را به ريشخند مگيريد و نعمت  خدا را بر خود و آن چه را كه از كتاب و حكمت بر شما نازل كرده و به وسيله آن به شما اندرز مى  دهد به ياد آوريد و از خدا پروا داشته باشيد و بدانيد كه خدا به هر چيزى داناست.(231)
 
 
 
'''<I>وَ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاء فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلاَ تَعْضُلُوهُنَّ أَن يَنكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْاْ بَيْنَهُم بِالْمَعْرُوفِ ذَلِكَ يُوعَظُ بِهِ مَن كَانَ مِنكُمْ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكُمْ أَزْكَى لَكُمْ وَأَطْهَرُ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَتَعْلَمُونَ ﴿232﴾</I>'''
 
 
 
و چون زنان را طلاق گفتيد وعده خود را به پايان رساندند آنان را از ازدواج با همسران سابق خود چنان چه به خوبى با يكديگر تراضى نمايند جلوگيرى مكنيد هر كس از شما به خدا و روز بازپسين ايمان دارد به اين دستورها پند داده مى  شود مراعات اين امر براى شما پربركت  تر و پاكيزه  تر است و خدا مى  داند و شما نمى  دانيد.(232)
 
 
 
'''<I>وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَن يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَ علَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ كِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لاَتُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلاَّ وُسْعَهَا لاَتُضَآرَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَ لاَمَوْلُودٌ لَّهُ بِوَلَدِهِ وَ عَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِكَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالاً عَن تَرَاضٍ مِّنْهُمَا وَ تَشَاوُرٍ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِمَا وَ إِنْ أَرَدتُّمْ أَن تَسْتَرْضِعُواْ أَوْلاَدَكُمْ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُم مَّآ آتَيْتُم بِالْمَعْرُوفِ وَ اتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿233﴾</I>'''
 
 
 
و مادران بايد فرزندان خود را دو سال تمام شير دهند اين حكم براى كسى است كه بخواهد دوران شيرخوارگى را تكميل كند و خوراك و پوشاك آنان (=مادران) به طور شايسته بر عهده پدر است هيچ كس جز به قدر وسعش مكلف نمى  شود هيچ مادرى نبايد به سبب فرزندش زيان ببيند و هيچ پدرى نيز نبايد به خاطر فرزندش ضرر ببيند و مانند همين [[احكام]] بر عهده وارث نيز هست پس اگر پدر و مادر بخواهند با رضايت و صوابديد يكديگر كودك را زودتر از شير بازگيرند گناهى بر آن دو نيست و اگر خواستيد براى فرزندان خود دايه بگيريد بر شما گناهى نيست به شرط آن كه چيزى را كه پرداخت آن را به عهده گرفته  ايد به طور شايسته بپردازيد و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه خداوند به آن چه انجام مى  دهيد بيناست.(233)
 
 
 
'''<I>وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَ يَذَرُونَ أَزْوَاجًا يَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْرًا فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا فَعَلْنَ فِي أَنفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ﴿234﴾</I>'''
 
 
 
و كسانى از شما كه مى  ميرند و همسرانى بر جاى مى  گذارند همسران چهار ماه و ده روز انتظار مى  برند پس هرگاه عده خود را به پايان رساندند در آن چه آنان به نحو پسنديده درباره خود انجام دهند گناهى بر شما نيست و خداوند به آنچه انجام مى  دهيد آگاه است.(234)
 
 
 
'''<I>وَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا عَرَّضْتُم بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاء أَوْ أَكْنَنتُمْ فِي أَنفُسِكُمْ عَلِمَ اللّهُ أَنَّكُمْ سَتَذْكُرُونَهُنَّ وَلَكِن لاَّ تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلاَّ أَن تَقُولُواْ قَوْلاً مَّعْرُوفًا وَلاَ تَعْزِمُواْ عُقْدَةَ النِّكَاحِ حَتَّىَ يَبْلُغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ يَعْلَمُ مَا فِي أَنفُسِكُمْ فَاحْذَرُوهُ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ ﴿235﴾ </I>'''
 
 
 
و درباره آن چه شما به طور سربسته از آنان در عده وفات خواستگارى كرده يا آن را در دل پوشيده داشته ايد بر شما گناهى نيست  خدا مى  دانست كه شما بزودى به ياد آنان خواهيد افتاد ولى با آنان قول و قرار پنهانى مگذاريد مگر آن كه سخنى پسنديده بگوييد و به عقد زناشويى تصميم مگيريد تا زمان مقرر به سرآيد و بدانيد كه خداوند آن چه را در دل داريد مى  داند پس از مخالفت او بترسيد و بدانيد كه خداوند آمرزنده و بردبار است.(235)
 
 
 
'''<I>لاَّ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِن طَلَّقْتُمُ النِّسَاء مَا لَمْ تَمَسُّوهُنُّ أَوْ تَفْرِضُواْ لَهُنَّ فَرِيضَةً وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدْرُهُ مَتَاعًا بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ ﴿236﴾</I>'''
 
 
 
اگر زنان را مادامى كه با آنان نزديكى نكرده و برايشان مهرى نيز معين نكرده ايد طلاق گوييد بر شما گناهى نيست و آنان را به طور پسنديده به نوعى بهره  مند كنيد توانگر به اندازه توان خود و تنگدست به اندازه وسع خود اين كارى است شايسته نيكوكاران.(236)
 
 
 
'''<I>وَ إِن طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إَلاَّ أَن يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ وَ أَن تَعْفُواْ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَلاَ تَنسَوُاْ الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ إِنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿237﴾ </I>'''
 
 
 
و اگر پيش از آن كه با آنان نزديكى كنيد طلاقشان گفتيد در حالى كه براى آنان مهرى معين كرده  ايد پس نصف آن چه را تعيين نموده  ايد به آنان بدهيد مگر اين كه آنان خود ببخشند يا كسى كه پيوند نكاح به دست اوست ببخشد و گذشت كردن شما به تقوا نزديكتر است و در ميان يكديگر بزرگوارى را فراموش مكنيد زيرا خداوند به آن چه انجام مى  دهيد بيناست.(237)
 
 
 
'''<I>حَافِظُواْ عَلَى الصَّلَوَاتِ والصَّلاَةِ الْوُسْطَى وَ قُومُواْ لِلّهِ قَانِتِينَ ﴿238﴾</I>''' / بر نمازها و نماز ميانه مواظبت كنيد و خاضعانه براى خدا به پا خيزيد.(238)
 
 
 
'''<I>فَإنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رُكْبَانًا فَإِذَا أَمِنتُمْ فَاذْكُرُواْ اللّهَ كَمَا عَلَّمَكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ ﴿239﴾</I>''' / پس اگر بيم داشتيد پياده يا سواره نماز كنيد و چون ايمن شديد خدا را ياد كنيد كه آن چه نمى  دانستيد به شما آموخت.(239)
 
 
 
'''<I>وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَ يَذَرُونَ أَزْوَاجًا وَصِيَّةً لِّأَزْوَاجِهِم مَّتَاعًا إِلَى الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْرَاجٍ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِي مَا فَعَلْنَ فِيَ أَنفُسِهِنَّ مِن مَّعْرُوفٍ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿240﴾</I>'''
 
 
 
و كسانى از شما كه مرگشان فرا مى  رسد و همسرانى بر جاى مى  گذارند بايد براى همسران خويش وصيت كنند كه آنان را تا يك سال بهره مند سازند و از خانه شوهر بيرون نكنند پس اگر بيرون بروند در آن چه آنان به طور پسنديده درباره خود انجام دهند گناهى بر شما نيست و خداوند توانا و حكيم است.(240)
 
 
 
'''<I>وَلِلْمُطَلَّقَاتِ مَتَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ ﴿241﴾</I>''' / و فرض است بر مردان پرهيزگار كه زنان طلاق داده شده را به شايستگى چيزى دهند.(241)
 
 
 
'''<I>كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ﴿242﴾</I>''' / بدين گونه خداوند آيات خود را براى شما بيان مى  كند باشد كه بينديشيد.(242)
 
 
 
'''<I>أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَيَشْكُرُونَ ﴿243﴾</I>'''
 
 
 
آيا از حال كسانى كه از بيم [[مرگ]] از خانه  هاى خود خارج شدند و هزاران تن بودند خبر نيافتى پس خداوند به آنان گفت تن به مرگ بسپاريد آن گاه آنان را زنده ساخت آرى خداوند نسبت به مردم صاحب بخشش است ولى بيشتر مردم سپاسگزارى نمى  كنند.(243)
 
 
 
'''<I>وَقَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿244﴾</I>''' / و در راه خدا كارزار كنيد و بدانيد كه خداوند شنواى داناست.(244)
 
 
 
'''<I>مَّن ذَاالَّذِي يُقْرِضُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْسُطُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿245﴾</I>''' / كيست آن كس كه به بندگان خدا وام نيكويى دهد تا خدا آن را براى او چند برابر بيفزايد و خداست كه در معيشت بندگان تنگى و گشايش پديد مى  آورد و به سوى او بازگردانده مى  شويد.(245)
 
 
 
'''<I>أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلإِ مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ مِن بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُواْ لِنَبِيٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُّقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِن كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلاَّ تُقَاتِلُواْ قَالُواْ وَ مَا لَنَا أَلاَّ نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِيَارِنَا وَ أَبْنَآئِنَا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْاْ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ ﴿246﴾</I>'''
 
 
 
آيا از حال سران [[بنى اسرائيل]] پس از موسى خبر نيافتى آن گاه كه به پيامبرى از خود گفتند پادشاهى براى ما بگمار تا در راه خدا پيكار كنيم آن پيامبر گفت اگر جنگيدن بر شما مقرر گردد چه بسا پيكار نكنيد گفتند چرا در راه خدا نجنگيم با آن كه ما از ديارمان و از نزد فرزندانمان بيرون رانده شده  ايم پس هنگامى كه جنگ بر آنان مقرر شد جز شمارى اندك از آنان همگى پشت كردند و خداوند به حال ستمكاران داناست.(246)
 
 
 
'''<I>وَ قَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوَاْ أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَ زَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿247﴾</I>'''
 
 
 
و پيامبرشان به آنان گفت در حقيقت  خداوند [[طالوت]] را بر شما به پادشاهى گماشته است گفتند چگونه او را بر ما پادشاهى باشد با آن كه ما به پادشاهى از وى سزاوارتريم و به او از حيث مال گشايشى داده نشده است پيامبرشان گفت در حقيقت  خدا او را بر شما برترى داده و او را در دانش و نيروى بدنى بر شما برترى بخشيده است و خداوند پادشاهى خود را به هر كس كه بخواهد مى  دهد و خدا گشايشگر داناست.(247)
 
 
 
'''<I>وَ قَالَ لَهُمْ نِبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَن يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَ بَقِيَّةٌ مِّمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَ آلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلآئِكَةُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴿248﴾</I>'''
 
 
 
و پيامبرشان بديشان گفت در حقيقت نشانه پادشاهى او اين است كه آن صندوق عهد كه در آن آرامش خاطرى از جانب پروردگارتان و بازمانده اى از آن چه خاندان موسى و خاندان هارون در آن بر جاى نهاده اند در حالى كه [[فرشتگان]] آن را حمل مى  كنند به سوى شما خواهد آمد مسلما اگر مؤمن باشيد براى شما در اين رويداد نشانه  اى است.(248)
 
 
 
'''<I>فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللّهَ مُبْتَلِيكُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَ مَن لَّمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُواْ مِنْهُ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ قَالُواْ لاَ طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَ جُنودِهِ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاَقُو اللّهِ كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ ﴿249﴾</I>'''
 
 
 
و چون طالوت با لشكريان خود بيرون شد گفت  خداوند شما را به وسيله رودخانه  اى خواهد آزمود پس هر كس از آن بنوشد از پيروان من نيست و هر كس از آن نخورد قطعا او از پيروان من است مگر كسى كه با دستش كفى برگيرد پس همگى جز اندكى از آن ها از آن نوشيدند و هنگامى كه طالوت با كسانى كه همراه وى ايمان آورده بودند از آن نهر گذشتند گفتند امروز ما را ياراى مقابله با [[جالوت]] و سپاهيانش نيست كسانى كه به ديدار خداوند يقين داشتند گفتند بسا گروهى اندك كه بر گروهى بسيار به اذن خدا پيروز شدند و خداوند با شكيبايان است.(249)
 
 
 
'''<I>وَ لَمَّا بَرَزُواْ لِجَالُوتَ وَ جُنُودِهِ قَالُواْ رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَ ثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ ﴿250﴾</I>''' / و هنگامى كه با جالوت و سپاهيانش روبرو شدند گفتند پروردگارا بر دل هاى ما شكيبايى فرو ريز و گام هاى ما را استوار دار و ما را بر گروه كافران پيروز فرماى.(250)
 
 
 
'''<I>فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللّهِ وَ قَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاء وَ لَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلَكِنَّ اللّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿251﴾</I>'''
 
 
 
پس آنان را به اذن خدا شكست دادند و داوود جالوت را كشت و خداوند به او پادشاهى و [[حكمت]] ارزانى داشت و از آن چه مى  خواست به او آموخت و اگر خداوند برخى از مردم را به وسيله برخى ديگر دفع نمى  كرد قطعا زمين تباه مى  گرديد ولى خداوند نسبت به جهانيان تفضل دارد.(251)
 
 
 
'''<I>تِلْكَ آيَاتُ اللّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿252﴾</I>''' / اين ها آيات خداست كه ما آن را به حق بر تو مى  خوانيم و به راستى تو از جمله پيامبرانی.(252)
 
 
 
'''<I>تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن كَلَّمَ اللّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِن بَعْدِهِم مِّن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَلَكِنِ اخْتَلَفُواْ فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ وَ مِنْهُم مَّن كَفَرَ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلُواْ وَلَكِنَّ اللّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ ﴿253﴾</I>'''
 
 
 
برخى از آن [[پيامبران]] را بر برخى ديگر برترى بخشيديم از آنان كسى بود كه خدا با او سخن گفت و درجات بعضى از آنان را بالا برد و به عيسى پسر مريم دلايل آشكار داديم و او را به وسيله روح القدس تاييد كرديم و اگر خدا مى  خواست كسانى كه پس از آنان بودند بعد از آن همه دلايل روشن كه برايشان آمد به كشتار يكديگر نمى  پرداختند ولى با هم اختلاف كردند پس بعضى از آنان كسانى بودند كه ايمان آوردند و بعضى از آنان كسانى بودند كه [[كفر]] ورزيدند و اگر خدا مى  خواست با يكديگر جنگ نمى  كردند ولى خداوند آن چه را مى  خواهد انجام مى  دهد.(253)
 
 
 
'''<I>يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لاَّبَيْعٌ فِيهِ وَلاَ خُلَّةٌ وَلاَ شَفَاعَةٌ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿254﴾</I>'''
 
 
 
اى كسانى كه ايمان آورده ايد از آن چه به شما روزى داده ايم [[انفاق]] كنيد پيش از آن كه روزى فرا رسد كه در آن نه داد و ستدى است و نه دوستى و نه شفاعتى و كافران خود ستمكارانند.(254)
 
 
 
'''<I>اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاَتَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الأَرْضِ مَن ذَاالَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَاشَاء وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ ﴿255﴾</I>'''
 
 
 
خداست كه معبودى جز او نيست زنده و برپا دارنده است نه خوابى سبك او را فرو مى  گيرد و نه خوابى گران آن چه در آسمان ها و آن چه در زمين است از آن اوست كيست آن كس كه جز به اذن او در پيشگاهش شفاعت كند آن چه در پيش روى آنان و آن چه در پشت  سرشان است مى  داند و به چيزى از علم او جز به آن چه بخواهد احاطه نمى  يابند كرسى او آسمان ها و زمين را در بر گرفته و نگهدارى آن ها بر او دشوار نيست و اوست والاى بزرگ.(255)
 
 
 
'''<I>لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَانفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿256﴾</I>'''
 
 
 
در دين هيچ اجبارى نيست و راه از بيراهه به خوبى آشكار شده است پس هر كس به طاغوت كفر ورزد و به خدا ايمان آورد به يقين به دستاويزى استوار كه آن را گسستن نيست چنگ زده است و خداوند شنواى داناست.(256)
 
 
 
'''<I>اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿257﴾</I>'''
 
 
 
خداوند سرور كسانى است كه ايمان آورده اند آنان را از تاريكي ها به سوى روشنايى به در مى  برد ولى كسانى كه كفر ورزيده  اند سرورانشان (همان عصيانگران=) طاغوتند كه آنان را از روشنايى به سوى تاريكي ها به در مى  برند آنان اهل آتشند كه خود در آن جاودانند.(257)
 
 
 
'''<I>أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَآجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رِبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَ يُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللّهُ لاَيَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿258﴾</I>'''
 
 
 
آيا از (حال ) آن كس كه چون خدا به او پادشاهى داده بود (و بدان مى  نازيد، و) درباره پروردگار خود با ابراهيم محاجه (مى) كرد، خبر نيافتى ؟ آن گاه كه ابراهيم گفت : (پروردگار من همان كسى است كه زنده مى  كند و مى  ميراند.) گفت : (من (هم ) زنده مى  كنم و (هم ) مى  ميرانم .) ابراهيم گفت : (خدا(ى من ) خورشيد را از خاور برمى  آورد، تو آن را از باختر برآور.) پس آن كس كه كفر ورزيده بود مبهوت ماند. و خداوند قوم ستمكار را هدايت نمى  كند.(258)
 
 
 
'''<I>أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَ هِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىَ يُحْيِي هَذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللّهُ مِئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِئَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَ شَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِّلنَّاسِ وَانظُرْ إِلَى العِظَامِ كَيْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿259﴾</I>'''
 
 
 
يا چون آن كس كه به شهرى كه بام هايش يكسر فرو ريخته بود، عبور كرد؛ (و با خود مى )گفت : (چگونه خداوند، (اهل ) اين (ويرانكده ) را پس از مرگشان زنده مى  كند؟). پس خداوند، او را (به مدت ) صد سال ميراند. آن گاه او را برانگيخت ، (و به او) گفت : (چقدر درنگ كردى ؟) گفت : (يك روز يا پاره  اى از روز را درنگ كردم .) گفت : ((نه ) بلكه صد سال درنگ كردى ، به خوراك و نوشيدنى خود بنگر (كه طعم و رنگ آن ) تغيير نكرده است ، و به درازگوش خود نگاه كن (كه چگونه متلاشى شده است . اين ماجرا براى آن است كه هم به تو پاسخ گوييم ) و هم تو را (در مورد [[معاد]]) نشانه  اى براى مردم قرار دهيم . و به (اين ) استخوان ها بنگر، چگونه آن ها را برداشته به هم پيوند مى  دهيم ؛ سپس گوشت بر آن مى  پوشانيم .) پس هنگامى كه (چگونگى زنده ساختن مرده ) براى او آشكار شد، گفت : ((اكنون ) مى  دانم كه خداوند بر هر چيزى تواناست .)(259)
 
 
 
'''<I>وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَ لَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَى وَلَكِن لِّيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِّنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿260﴾</I>'''
 
 
 
و (ياد كن ) آن گاه كه ابراهيم گفت : (پروردگارا، به من نشان ده ؛ چگونه مردگان را زنده مى  كنى ؟) فرمود: (مگر ايمان نياورده اى ؟) گفت : (چرا، ولى تا دلم آرامش يابد.) فرمود: (پس ، چهار پرنده برگير، و آن ها را پيش خود، ريز ريز گردان ؛ سپس بر هر كوهى پاره اى از آن ها را قرار ده ؛ آن گاه آن ها را فراخوان ، شتابان به سوى تو مى  آيند، و بدان كه خداوند توانا و حكيم است .)(260)
 
 
 
'''<I>مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنبُلَةٍ مِّئَةُ حَبَّةٍ وَاللّهُ يُضَاعِفُ لِمَن يَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿261﴾</I>'''
 
 
 
مَثَل (صدقات ) كسانى كه اموال خود را در راه خدا [[انفاق]] مى  كنند همانند دانه  اى است كه هفت خوشه بروياند كه در هر خوشه  اى صد دانه باشد؛ و خداوند براى هر كس كه بخواهد (آن را) چند برابر مى  كند، و خداوند گشايشگر داناست .(261)
 
 
 
'''<I>الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ثُمَّ لاَيُتْبِعُونَ مَا أَنفَقُواُ مَنًّا وَلاَ أَذًى لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿262﴾</I>'''
 
 
 
كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى  كنند، سپس در پى آن چه انفاق كرده اند، منت و آزارى روا نمى  دارند، پاداش آنان برايشان نزد پروردگارشان (محفوظ) است ، و بيمى بر آنان نيست و اندوهگين نمى  شوند.(262)
 
 
 
'''<I>قَوْلٌ مَّعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِّن صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَآ أَذًى وَاللّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ ﴿263﴾</I>''' / گفتارى پسنديده (در برابر نيازمندان ) و گذشت (از اصرار و تندىِ آنان ) بهتر از صدقه  اى است كه آزارى به دنبال آن باشد، و خداوند بى  نياز بردبار است .(263)
 
 
 
'''<I>يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَتُبْطِلُواْ صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالأذَى كَالَّذِي يُنفِقُ مَالَهُ رِئَاء النَّاسِ وَلاَ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لاَّيَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِّمَّا كَسَبُواْ وَاللّهُ لاَيَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ ﴿264﴾</I>'''
 
 
 
اى كسانى كه ايمان آورده  ايد، صدقه  هاى خود را با منت و آزار، باطل مكنيد، مانند كسى كه مالش را براى خودنمايى به مردم ، انفاق مى  كند و به خدا و روز بازپسين ايمان ندارد. پس مَثَل او همچون مَثَل سنگ خارايى است كه بر روى آن ، خاكى (نشسته ) است ، و رگبارى به آن رسيده و آن (سنگ ) را سخت و صاف بر جاى نهاده است . آنان (=رياكاران ) نيز از آن چه به دست آورده اند، بهره اى نمى  برند؛ و خداوند، گروه كافران را هدايت نمى  كند.(264)
 
 
 
'''<I>وَ مَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَ تَثْبِيتًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِن لَّمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿265﴾</I>'''
 
 
 
و مَثَل (صدقات ) كسانى كه اموال خويش را براى طلب خشنودى خدا و استوارى روحشان انفاق مى  كنند، همچون مَثَل باغى است كه بر فراز پشته  اى قرار دارد (كه اگر) رگبارى بر آن برسد، دو چندان محصول برآورد، و اگر رگبارى هم بر آن نرسد، بارانِ ريزى (براى آن بس است )، و خداوند به آن چه انجام مى  دهيد بيناست .(265)
 
 
 
'''<I>أَيَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَن تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ لَهُ فِيهَا مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْكِبَرُ وَلَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَاء فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ ﴿266﴾</I>'''
 
 
 
آيا كسى از شما دوست دارد كه باغى از درختان خرما و انگور داشته باشد كه از زير آن ها نهرها روان است ، و براى او در آن (باغ ) از هر گونه ميوه  اى (فراهم ) باشد، و در حالى كه او را پيرى رسيده و فرزندانى خردسال دارد، (ناگهان ) گردبادى آتشين بر آن (باغ ) زند و (باغ يكسر) بسوزد؟ اين گونه ، خداوند آيات (خود) را براى شما روشن مى  گرداند، باشد كه شما بينديشيد.(266)
 
 
 
'''<I>يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَلاَ تَيَمَّمُواْ الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنفِقُونَ وَلَسْتُم بِآخِذِيهِ إِلاَّ أَن تُغْمِضُواْ فِيهِ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ ﴿267﴾</I>'''
 
 
 
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از چيزهاى پاكيزه  اى كه به دست آورده ايد، و از آن چه براى شما از زمين برآورده ايم ، انفاق كنيد، و در پى ناپاك آن نرويد كه (از آن ) انفاق نماييد، در حالى كه آن را (اگر به خودتان مى  دادند) جز با چشم  پوشى (و بى  ميلى ) نسبت به آن ، نمى  گرفتيد، و بدانيد كه خداوند، بى  نيازِ ستوده (صفات ) است .(267)
 
 
 
'''<I>الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاء وَاللّهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَ فَضْلاً وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿268﴾</I>''' / [[شيطان]] شما را از تهيدستى بيم مى  دهد و شما را به زشتى وامى  دارد؛ و(لى)  خداوند از جانب خود به شما وعده آمرزش و بخشش مى  دهد، و خداوند گشايشگر داناست .(268)
 
 
 
'''<I>يُؤتِي الْحِكْمَةَ مَن يَشَاء وَ مَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَ مَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ ﴿269﴾</I>''' / (خدا) به هر كس كه بخواهد حكمت مى  بخشد، و به هر كس حكمت داده شود، به يقين ، خيرى فراوان داده شده است ؛ و جز خردمندان ، كسى پند نمى  گيرد.(269)
 
 
 
'''<I>وَ مَا أَنفَقْتُم مِّن نَّفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُم مِّن نَّذْرٍ فَإِنَّ اللّهَ يَعْلَمُهُ وَ مَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ ﴿270﴾</I>''' / و هر نفقه  اى را كه انفاق ، يا هر نذرى را كه عهد كرده ايد، قطعاً خداوند آن را مى  داند، و براى ستمكاران هيچ ياورى نيست .(270)
 
 
 
'''<I>إِن تُبْدُواْ الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَ إِن تُخْفُوهَا وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَرَاء فَهُوَ خَيْرٌ لُّكُمْ وَ يُكَفِّرُ عَنكُم مِّن سَيِّئَاتِكُمْ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ﴿271﴾</I>'''
 
 
 
اگر صدقه  ها را آشكار كنيد، اين ، كار خوبى است ، و اگر آن را پنهان داريد و به مستمندان بدهيد، اين براى شما بهتر است ؛ و بخشى از گناهانتان را مى  زدايد، و خداوند به آن چه انجام مى  دهيد آگاه است .(271)
 
 
 
'''<I>لَّيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَكِنَّ اللّهَ يَهْدِي مَن يَشَاء وَ مَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ فَلأنفُسِكُمْ وَ مَا تُنفِقُونَ إِلاَّ ابْتِغَاء وَجْهِ اللّهِ وَ مَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَ أَنتُمْ لاَتُظْلَمُونَ ﴿272﴾</I>'''
 
 
 
هدايت آنان بر عهده تو نيست ، بلكه خدا هر كه را بخواهد هدايت مى  كند، و هر مالى كه انفاق كنيد، به سود خود شماست ، و(لى ) جز براى طلب خشنودى خدا انفاق مكنيد، و هر مالى را كه انفاق كنيد (پاداش آن ) به طور كامل به شما داده خواهد شد و ستمى بر شما نخواهد رفت .(272)
 
 
 
'''<I>لِلْفُقَرَاء الَّذِينَ أُحصِرُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ لاَيَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاء مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِيمَاهُمْ لاَيَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَ مَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ ﴿273﴾</I>'''
 
 
 
(اين صدقات ) براى آن (دسته از) نيازمندانى است كه در راه خدا فرومانده اند، و نمى  توانند (براى تأمين هزينه زندگى ) در زمين سفر كنند. از شدت خويشتن  دارى ، فرد بى  اطلاع ، آنان را توانگر مى  پندارد. آن ها را از سيمايشان مى  شناسى . با اصرار، (چيزى ) از مردم نمى  خواهند. و هر مالى (به آنان ) انفاق كنيد، قطعاً خدا از آن آگاه است .(273)
 
 
 
'''<I>الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَ عَلاَنِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿274﴾</I>''' / كسانى كه اموال خود را شب و روز، و نهان و آشكارا، انفاق مى  كنند، پاداش آنان نزد پروردگارشان براى آنان خواهد بود؛ و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين مى  شوند.(274)
 
 
 
'''<I>الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لاَيَقُومُونَ إِلاَّ كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبَا فَمَن جَاءهُ مَوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَانتَهَىَ فَلَهُ مَا سَلَفَ وَ أَمْرُهُ إِلَى اللّهِ وَ مَنْ عَادَ فَأُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿275﴾</I>'''
 
 
 
كسانى كه ربا مى  خورند، (از گور) برنمى  خيزند مگر مانند برخاستن كسى كه شيطان بر اثر تماس ، آشفته  سرش كرده است . اين بدان سبب است كه آنان گفتند: (داد و ستد صرفاً مانند رباست .) و حال آن كه خدا داد و ستد را [[حلال ]]، و ربا را [[حرام]] گردانيده است . پس ، هر كس ، اندرزى از جانب پروردگارش بدو رسيد، و (از رباخوارى ) باز ايستاد، آن چه گذشته ، از آنِ اوست ، و كارش به خدا واگذار مى  شود، و كسانى كه (به ربا خوارى ) بازگردند، آنان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.(275)
 
 
 
'''<I>يَمْحَقُ اللّهُ الْرِّبَا وَ يُرْبِي الصَّدَقَاتِ وَاللّهُ لاَيُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ ﴿276﴾</I>''' / خدا از (بركت ) ربا مى  كاهد، و بر صدقات مى  افزايد، و خداوند هيچ ناسپاس گناهكارى را دوست نمى  دارد.(276)
 
 
 
'''<I>إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿277﴾</I>'''
 
 
 
كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده و [[نماز]] بر پا داشته و [[زكات]] داده اند، پاداش آنان نزد پروردگارشان براى آنان خواهد بود؛ و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين مى  شوند.(277)
 
 
 
'''<I>يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَ ذَرُواْ مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴿278﴾</I>''' / اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از خدا پروا كنيد؛ و اگر مؤمنيد، آن چه از ربا باقى مانده است واگذاريد.(278)
 
 
 
'''<I>فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِن تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُوسُ أَمْوَالِكُمْ لاَتَظْلِمُونَ وَ لاَتُظْلَمُونَ ﴿279﴾</I>''' / و اگر (چنين ) نكرديد، بدانيد به جنگ با خدا و فرستاده وى ، برخاسته ايد؛ و اگر [[توبه]] كنيد، سرمايه  هاى شما از خودتان است . نه ستم مى  كنيد و نه ستم مى  بينيد.(279)
 
 
 
'''<I>وَ إِن كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَةٍ وَ أَن تَصَدَّقُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿280﴾</I>''' / و اگر (بدهكارتان ) تنگدست باشد، پس تا (هنگام ) گشايش ، مهلتى (به او دهيد)؛ و (اگر به راستى قدرت پرداخت ندارد،) بخشيدن آن براى شما بهتر است  - اگر بدانيد.(280)
 
 
 
'''<I>وَاتَّقُواْ يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللّهِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَ هُمْ لاَيُظْلَمُونَ ﴿281﴾</I>''' / و بترسيد از روزى كه در آن ، به سوى خدا بازگردانده مى  شويد، سپس به هر كسى (پاداش ) آن چه به دست آورده ، تمام داده شود؛ و آنان مورد ستم قرار نمى  گيرند.(281)
 
 
 
'''<I>يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا تَدَايَنتُم بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُب بَّيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلاَ يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَلاَ يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإن كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لاَيَسْتَطِيعُ أَن يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُواْ شَهِيدَيْنِ من رِّجَالِكُمْ فَإِن لَّمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاء أَن تَضِلَّ إْحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى وَلاَ يَأْبَ الشُّهَدَاء إِذَا مَا دُعُواْ وَلاَ تَسْأَمُوْاْ أَن تَكْتُبُوْهُ صَغِيرًا أَو كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِندَاللّهِ وَ أَقْومُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلاَّ تَرْتَابُواْ إِلاَّ أَن تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلاَّ تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوْاْ إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلاَ يُضَآرَّ كَاتِبٌ وَلاَ شَهِيدٌ وَ إِن تَفْعَلُواْ فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللّهُ وَاللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿282﴾</I>'''
 
 
 
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، هر گاه به وامى تا سررسيدى معين ، با يكديگر معامله كرديد، آن را بنويسيد. و بايد نويسنده  اى (صورت معامله را) بر اساس [[عدالت ]]، ميان شما بنويسد. و هيچ نويسنده اى نبايد از نوشتن خوددارى كند؛ همان گونه (و به شكرانه آن ) كه خدا او را آموزش داده است . و كسى كه بدهكار است بايد املا كند، و او (=نويسنده ) بنويسد. و از خدا كه پروردگار اوست پروا نمايد، و از آن ، چيزى نكاهد. پس اگر كسى كه [[حق]] بر ذمه اوست ، سفيه يا ناتوان است ، يا خود نمى  تواند املا كند، پس ولى او بايد با (رعايت ) عدالت ، املا نمايد. و دو شاهد از مردانتان را به [[شهادت]] طلبيد، پس اگر دو مرد نبودند، مردى را با دو زن ، از ميان گواهانى كه (به عدالت آنان ) رضايت داريد (گواه بگيريد)، تا (اگر) يكى از آن دو (زن ) فراموش كرد، (زنِ ) ديگر، وى را يادآورى كند. و چون گواهان احضار شوند، نبايد خوددارى ورزند. و از نوشتن (بدهى ) چه خرد باشد يا بزرگ ، ملول نشويد، تا سررسيدش (فرا رسد). اين (نوشتنِ ) شما، نزد خدا عادلانه  تر، و براى شهادت استوارتر، و براى اين كه دچار شك نشويد (به احتياط) نزديكتر است ، مگر آن كه داد و ستدى نقدى باشد كه آن را ميان خود (دست به دست ) برگزار مى  كنيد؛ در اين صورت ، بر شما گناهى نيست كه آن را ننويسيد. و (در هر حال ) هر گاه داد و ستد كرديد گواه بگيريد. و هيچ نويسنده و گواهى نبايد زيان ببيند، و اگر چنين كنيد، از نافرمانى شما خواهد بود. و از خدا پروا كنيد، و خدا (بدين گونه ) به شما آموزش مى  دهد، و خدا به هر چيزى داناست .(282)
 
 
 
'''<I>وَ إِن كُنتُمْ عَلَى سَفَرٍ وَ لَمْ تَجِدُواْ كَاتِبًا فَرِهَانٌ مَّقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُم بَعْضًا فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمَانَتَهُ وَلْيَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَلاَ تَكْتُمُواْ الشَّهَادَةَ وَ مَن يَكْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ ﴿283﴾</I>'''
 
 
 
و اگر در سفر بوديد و نويسنده  اى نيافتيد وثيقه  اى بگيريد؛ و اگر برخى از شما برخى ديگر را امين دانست ، پس آن كس كه امين شمرده شده ، بايد سپرده وى را بازپس دهد؛ و بايد از خداوند كه پروردگار اوست ، پروا كند. و شهادت را كتمان مكنيد، و هر كه آن را كتمان كند قلبش گناهكار است ، و خداوند به آن چه انجام مى  دهيد داناست .(283)
 
 
 
'''<I>لِّلَّهِ ما فِي السَّمَاواتِ وَ مَا فِي الأَرْضِ وَ إِن تُبْدُواْ مَا فِي أَنفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُم بِهِ اللّهُ فَيَغْفِرُ لِمَن يَشَاء وَ يُعَذِّبُ مَن يَشَاء وَاللّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿284﴾</I>'''
 
 
 
آن چه در آسمان ها و آن چه در زمين است از آنِ خداست . و اگر آن چه در دل هاى خود داريد، آشكار يا پنهان كنيد، خداوند شما را به آن محاسبه مى  كند؛ آن گاه هر كه را بخواهد مى  بخشد، و هر كه را بخواهد عذاب مى  كند، و خداوند بر هر چيزى تواناست .(284)
 
 
 
'''<I>آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَ مَلآئِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لاَنُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَ قَالُواْ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ ﴿285﴾</I>'''
 
 
 
پيامبر (خدا) بدان چه از جانب پروردگارش بر او نازل شده است ايمان آورده است ، و مؤمنان همگى به خدا و فرشتگان و كتاب ها و فرستادگانش ايمان آورده اند (و گفتند:) (ميان هيچ يك از فرستادگانش فرق نمى  گذاريم ) و گفتند: (شنيديم و گردن نهاديم ، پروردگارا، آمرزش تو را (خواستاريم ) و فرجام به سوى تو است .)(285)
 
 
 
'''<I>لاَيُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَ عَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لاَتُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَطَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَآ أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ ﴿286﴾</I>'''
 
 
 
خداوند هيچ كس را جز به قدر توانايى  اش تكليف نمى  كند. آن چه (از خوبى ) به دست آورده به سود او، و آن چه (از بدى ) به دست آورده به زيان اوست . پروردگارا، اگر فراموش كرديم يا به خطا رفتيم بر ما مگير، پروردگارا، هيچ بار گرانى بر (دوش ) ما مگذار؛ همچنان كه بر (دوش ) كسانى كه پيش از ما بودند نهادى . پروردگارا، و آن چه تاب آن نداريم بر ما تحميل مكن ؛ و از ما درگذر؛ و ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور؛ سرور ما تويى ؛ پس ما را بر گروه كافران پيروز كن .(286)
 
[[رده:مشخصات کامل سوره‌های قرآن]]
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۴۲

<<فاتحه بقره آل عمران>>
شماره: ۲
جزء : ۱و۲و۳
محل نزول: مدینه
ترتيب نزول : ۸۷
تعداد آیه : ۲۸۶
متن و ترجمه سوره

فهرست سوره‌های قرآن

«سوره بقره» دومین سوره قرآن کریم و بزرگترین سوره آن است، به نحوی که از جزء اول قرآن شروع شده و در جزء سوم پایان می پذیرد.

نزول سوره

«سوره بقره» به اتفاق مفسران مدنى است[۱] و روایاتِ سبب نزول نیز آن را تأیید مى‌کند.[۲]

این سوره در ترتیب مصحف، دومین و در ترتیب نزول، ۸۵ [۳]، ۸۶ [۴]، یا هشتاد و هفتمین سوره است[۵] که پیش از آن سوره مطففین و پس از آن سوره انفال یا سوره آل ‌عمران[۶] نازل شده است.[۷] در ترتیب مصحف امیرمؤمنان علیه السلام، نخستین سوره از اولین جزء از ۷‌ جزء این مصحف شریف است.[۸]

سوره بقره اولین سوره مدنى است که پس از هجرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به مدینه به تدریج و در زمان‌هاى پراکنده[۹] نازل شده است.[۱۰] برخى سوره مطففین را اولین و سوره بقره را دومین سوره مدنى شمرده‌اند.[۱۱]

زمان شروع نزول سوره به درستى روشن نیست و برخى گفته‌اند: ۶ ماه پس از هجرت نبوى نزول آن آغاز شده است.[۱۲] درباره پایان نزول سوره نیز گفته‌اند: نزول بخشى از آیات آن در ماه رمضان سال دوم هجرى همزمان با جنگ بدر پایان یافته و پس از آن سوره انفال نازل شده است. بنابراین قول، مقطع زمانى نزول سوره بقره یا ۱۸ ماه آغاز هجرت است (از ربیع الاول سال یکم هجرى تا ماه رمضان سال دوم)، یا ۱۲ ماه (از ماه رمضان سال اول تا ماه رمضان سال دوم).[۱۳]

بخش اندکى از آیات آن نیز پس از این تاریخ نازل شده است؛ از جمله آیات ۱۹۶ ـ ۲۰۳ که در حجة الوداع نازل شده و «حج تمتع» را تشریع مى‌کند[۱۴] و آیات ۲۷۵ ـ ۲۸۰ که بر حرمت ربا تأکید دارد و پس از سوره آل ‌عمران نازل شده است،[۱۵] حتى برخى این آیات را جزو آخرین آیات نازل شده از قرآن یاد کرده‌اند؛[۱۶] همچنین آیه ۲۸۱ که در حجة‌الوداع نازل شده و آخرین آیه فرود آمده بر پیامبر ‌اکرم صلی الله علیه و آله است.[۱۷]

تأمل در مضامین این سوره نیز نزول آن را در مقطع زمانى مذکور تأیید مى‌کند، زیرا حوادث و مناسبت‌هاى سال اول و دوم هجرت مانند تغییر قبله در آن سوره منعکس شده است.[۱۸]

تعداد آیات سوره

سوره بقره از «سور طوال» قرآن، بلکه طولانى‌ترین سور قرآن و داراى ۶۱۴۳ کلمه است.[۱۹] تعداد آیاتش بنابر شمارش قاریان کوفه ۲۸۶ آیه است که این تعداد مشهورترین عدد و مطابق با مصحف رایج و شمارش امیرمؤمنان على علیه‌السلام است.[۲۰] بر اساس شمارش بصریان، حجازیان و شامیان، سوره بقره به ترتیب داراى ۲۸۷، ۲۸۵ و ۲۸۴ آیه است. البته منشأ این اختلاف صرف شمارش است.[۲۱]

نام‌های سوره

معروف‌ترین نام این سوره، «بقره» است که معناى گاو ماده دارد[۲۲] و برگرفته از آیات ۶۷ـ۷۳ است که داستان گاو بنى‌اسرائیل را بیان مى‌کند. از احادیث چنین برمى‌آید که در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز این سوره بدین نام خوانده مى‌شده است.[۲۳]

نام‌هاى دیگر این سوره «ذُروة القرآن» و «سنام القرآن» و به معناى بلندترین و برجسته‌ترین بخش قرآن است.[۲۴] این نام به استناد حدیثى از پیامبر ‌اکرم صلی الله علیه و آله که فرموده: «إِن لکل شیء سناماً و سنام القرآن سورة البقره»[۲۵] و همچنین حدیث «البقرة سنام القرآن و ذُروته»[۲۶] بر سوره بقره نهاده شده است.

نام دیگرى که پشتوانه روایى دارد «فسطاط القرآن» است.[۲۷] «فُسطاط» به معناى خیمه و سراپرده است[۲۸] و به سبب اشتمال سوره بر احکام و امثال فراوان بر آن نهاده شده است.[۲۹]

براى این سوره اسامى دیگرى همچون: «سید القرآن»،[۳۰] «الکرسى»، بر اثر در برداشتن «آیة‌الکرسى»[۳۱] و «الزهراء» به دلیل روایت رسول خدا صلی الله علیه و آله: «اقرئوا الزهراوین البقرة و آل ‌عمران»[۳۲] یا به سبب آن که راه هدایت را روشن مى‌کند[۳۳] برشمرده‌اند.

ناسخ و منسوخ در سوره

برخى قرآن پژوهان، ۲۶ آیه از سوره بقره را در شمار آیات منسوخ آورده؛[۳۴] اما غالب قرآن‌پژوهان، همه[۳۵] یا بیشتر موارد را از قبیل تخصیص در حکم یا استثنا در افراد دانسته‌اند.[۳۶]

برخى تنها نسخ آیه ۲۴۰ را پذیرفته‌اند که می فرماید:[۳۷] «وَالَّذِینَ یتَوَفَّوْنَ مِنْکمْ وَیذَرُونَ أَزْوَاجًا وَصِیةً لِأَزْوَاجِهِمْ مَتَاعًا إِلَى الْحَوْلِ غَیرَ إِخْرَاجٍ...». این آیه به کسانى که در آستانه مرگ قرار مى‌گیرند، فرمان مى‌دهد براى همسران خود وصیت کنند که تا یک سال آن‌ها را با پرداختن هزینه زندگى بهره‌مند سازند به شرط این که آن‌ها از خانه شوهر بیرون نروند (و ازدواج مجدد نکنند).[۳۸]

گفته‌اند: این آیه به دلیل برخى روایات،[۳۹] و اجماع[۴۰] یا اتفاق اکثر مفسران،[۴۱] با آیه ۲۳۴ همین سوره که عده وفات را ۴ ماه و ۱۰ روز اعلام مى‌کند و آیات ارث که براى همسر متوفا ۱/۴ در صورت نداشتن فرزند یا ۱/۸ در صورت داشتن فرزند از مال شوهر را مشخص کرده نسخ شده است.[۴۲] جمعى از مفسران، مفاد آیه امتاع را حکمى استحبابى و پابرجا مى‌دانند که هیچ‌گونه منافاتى با آیات ارث و عده ندارد. روایات مورد استناد مدعیانِ نسخ را نیز به دلیل ضعف سند و اجماع را بر اثر مدرکى بودن (بدین معنا که اجماع دلیل مستقل نیست بلکه مستند به همان روایات ضعیف است) فاقد اعتبار دانسته و از این‌رو نسخ آیه را نپذیرفته‌اند.[۴۳]

آیات مشهور سوره

سوره بقره مشتمل بر آیاتى است که بر اثر اهمیت و کاربرد فراوان، از شهرت خاصى برخوردار شده است، به گونه‌اى که ۳۱ آیه از آیات آن در شمار آیات نامدار ذکر شده است؛[۴۴] مانند اخراج (آیه ۲۴۰)، استرجاع (آیه ۱۵۶)، اعتداء (آیه ۱۹۴)، انفاق (آیه ۲۷۴)، ایلاء (آیه ۲۲۶)، بِرّ (آیه ۱۷۷)، تحویل قبله (آیه ۱۴۴)، تربّص (آیه ۲۳۴)، تَهْلُکه (آیه ۱۹۵)، خلافت (آیه ۳۰)، خلع (آیه ۲۲۹)، دَین (آیه ۲۸۲)، رضاع (آیه ۲۳۳)، سحر (آیه ۱۰۲)، صفح (آیه ۱۰۹)، صوم (آیه ۱۸۳)، طلاق (آیه ۲۲۹)، قصاص (آیه ۱۷۹)، لیلة المبیت (آیه ۲۰۷) و نسخ (آیه ۱۰۶).

مشهورترین و بافضیلت‌ترین آیه این سوره، آیه ۲۵۵ آن است که به «آیة الکرسى» شهرت یافته است. جامعیت آیة‌الکرسى در بیان صفات الهى و ترسیم رابطه خداوند با آفریدگانش به ویژه انسان، موجب امتیاز این آیه بر دیگر آیات شده است.[۴۵]

درباره فضیلت و منزلت این آیه از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که آیة الکرسى برترین آیه قرآن[۴۶] و دربردارنده همه خیرهاى دنیا و آخرت است[۴۷] و از گنجینه رحمت در زیر عرش الهى نازل و به پیامبر اعطا شده است.[۴۸] از حضرت امام صادق علیه‌السلام نیز نقل شده که آیة الکرسى قله بلند قرآن است.[۴۹]

از دیگر آیات برجسته و ممتاز سوره بقره، آیات پایانى آن است که در روایات از آن به گنج عرشى تعبیر شده است.[۵۰]

فضاى نزول سوره

با توجه به مدنى بودن سوره بقره و مقطع زمانى نزول آن در مدینه که دوران تشکیل حکومت اسلامى و استقبال مردم از دین اسلام بود، محتواى این سوره جهت‌گیرى خاصى دارد. یکى از قرآن‌پژوهان معاصر درباره فضاى نزول این سوره گفته است: محتواى سوره بقره در درجه نخست تحت تأثیر موقعیت اجتماعى و فرهنگى مدینه پس از هجرت است. در این زمان ساکنان مدینه را ۴ گروه تشکیل مى‌دادند:

  1. مسلمانان مهاجر که خانه و کاشانه خود را در مکه رها کرده، با فقر در مدینه زندگى مى‌کردند.
  2. مسلمانان انصار که از دو گروه اوس و خزرج تشکیل شده بودند و با وجود سابقه دشمنى دیرینه با هم، در پرتو اسلام با یکدیگر متحد و برادر شده بودند.
  3. یهودیان که از ثروت و امکانات فراوانى برخوردار و با ظهور اسلام نفوذ و برترى خود را در میان مردم امى از دست داده بودند.
  4. منافقان که با اسلام عناد داشتند؛ ولى اقتدار مسلمانان در مدینه مانع از آن مى‌شد که شرک خود را اظهار کنند و براى حفظ منافع خود به ظاهر ایمان آورده بودند.

هر یک از این گروه‌ها و فعالیت‌هاى آن‌ها، زمینه‌ساز نزول آیاتى از سوره بقره شد؛ براى مثال ترکیب خاص اجتماعى مدینه در مقطع نزول، زمینه‌ساز نزول آیاتى درباره گروه‌هاى مزبور و اوصاف آنها در آیات ۳ ـ ۲۰ شد که اوصاف پرهیزگاران، کافران و منافقان را بیان مى‌کند؛[۵۱] اما چون نفاق هنوز چندان آشکار نشده بود، تنها در چند آیه، آن هم با تعبیر «مِنَ الناسِ» از منافقان یاد شده است. یهودیان نیز چون مهم‌ترین گروه مخالف اسلام و نظام اسلامى بودند، بیش از ۳۱ آیه از سوره بقره (آیات ۴۰ ـ ۱۵۲)[۵۲] درباره آنان نازل شده است؛ همچنین فراهم شدن زمینه مناسب براى تشریع احکام فقهى بر اثر استقرار نظام اسلامى و استقبال مردم از اسلام موجب نزول آیات فراوانى درباره احکام فرعى شد.

از این‌رو مسائل عبادى، خانوادگى، اقتصادى، اجتماعى و کیفرى فراوانى در این سوره آمده است (آیات ۱۶۸ ـ ۲۸۴). در اثناى آیات سوره، برخى موضوعات دیگر نیز مطرح شده است که به ظاهر پیوندى با فضاى نزول آن ندارد؛ ولى به اعتقاد مفسران چنین نیست، مثلاً داستان حضرت ابراهیم علیه‌السلام در آیات ۱۲۴ ـ ۱۴۱ به تعبیر علامه طباطبایى به منزله مقدمه و زمینه‌ساز آیات تغییر قبله و آیات احکام حج است.[۵۳]

هدف سوره

از آنجا که سوره بقره به تدریج[۵۴] و هر بخش از آیات آن درباره موضوعى نازل شده است، شاید به سادگى نتوان غرض واحدى براى این سوره بزرگ در نظر گرفت، از این‌رو درباره غرض سوره بقره دیدگاه‌هاى متفاوتى اظهار شده است؛ برخى مفسران آن را فاقد غرض واحد دانسته و براى سوره اغراض متعددى ذکر کرده‌اند.[۵۵]

برخى دیگر هدف سوره را بیان آثار ایمان به غیب دانسته و دلیل آن را نامگذارى سوره به بقره گفته‌اند، زیرا محور اصلى داستان گاو بنى‌اسرائیل نیز ایمان به غیب است.[۵۶]

علامه ‌طباطبایى معتقد است که این سوره غرض واحدى ندارد؛ اما بیشتر آیات آن درباره این موضوع سخن مى‌گوید که لازمه بندگى خداوند این است که بندگان او به آنچه خداوند بر رسولانش نازل کرده است، ایمان بیاورند و بین پیامبران الهى تفاوتى قائل نشوند، از این‌رو بخش عمده‌اى از این سوره درباره مذمت کافران و منافقان و گروهى از اهل کتاب است که در دین خدا بدعت آوردند و در ایمان به رسولان الهى تردید کرده، تعالیم آن‌ها را نادیده گرفتند. پایان سوره نیز به بیان بخشى از احکام الهى اختصاص دارد.[۵۷]

بنابراین نظر، محور اصلى سوره بقره، لزوم ایمان به تعالیم پیامبران است.

محتواى سوره

سوره بقره با تأکید بر اهمیت و نقش ایمان در سعادت فردى و اجتماعى انسان، اعلام مى‌دارد که تنها راه سعادت، ایمان به خدا و پایبندى به تعالیم انبیاء ست. این سوره از سه بخش تشکیل شده است: در بخش نخست اهمیت و جایگاه ایمان و بندگى خدا در زندگى انسان بیان مى‌گردد. بخش دوم به سرگذشت قوم بنى اسرائیل اختصاص دارد و در آن پیامدهاى ذلت‌بار مخالفت این قوم با خدا و پیامبران بیان شده و تلاش‌هاى آن‌ها در شکست دادن پیامبر اسلام خنثی مى‌گردد. سومین بخش سوره نیز به معرفى دین توحیدى اسلام مى‌پردازد و بسیارى از احکام و مقررات دینى را همراه با معارف اعتقادى و اخلاقى اسلام بیان مى‌کند.

تفصیل بخش‌هاى سه‌گانه بدین قرار است:

۱. اهمیت و جایگاه ایمان در زندگى انسان:

۳۹ آیه نخست این سوره اهمیت و جایگاه ایمان به خدا و بندگى او را در زندگى فردى و اجتماعى انسان بیان مى‌کند. در این بخش مباحث زیر مطرح مى‌شود:

الف. انسان‌ها در برابر دعوت توحیدى انبیا سه ‌گونه موضع‌گیرى دارند: گروهى که در پى حقیقت هستند به خدا و تعالیم پیامبران ایمان آورده، به آن عمل مى‌کنند. قرآن این گروه را اهل تقوا نامیده،[۵۸] آنان را رستگار مى‌داند. در ‌برابر اهل تقوا که با تمام وجود آماده پذیرش حق‌اند، کسانى مانند سران شرک و کفر[۵۹] قرار دارند که بى‌ایمانى در اعماق جانشان نفوذ کرده و به هیچ روى حقیقت را نمى‌پذیرند.

گروه سوم منافقان ‌اند که به زبان مى‌گویند: به خدا و روز رستاخیز ایمان آورده‌ایم، در حالى که اصلاً ایمان ندارند. در آیات مورد بحث منافقان با ویژگی‌هایى چون حیله‌گرى و فریبکارى، خودفریبى، ابتلا به بیمارى روحى، دروغگویى، ادعاى اصلاح‌گرى، فساد در زمین و نادانى و بى‌خردى وصف شده‌اند. برخى مفسران راز توجه ویژه سوره بقره به ویژگی‌هاى منافقان و اختصاص ۱۳ آیه (آیات ۸ـ۲۰) را به آنان، وضعیت خاص برخى از نومسلمانان مدینه مى‌دانند که خدا و رسولش را با تمام وجود باور نکرده بودند.[۶۰]

ب. در آیات بعد از عموم انسان‌ها مى‌خواهد تا خدایى را پرستش کنند که آنان را آفرید و نعمت‌هاى بسیارى به آنان داد. در آیات ۲۳ ـ ۲۴ براى چهارمین و آخرین بار از زمان بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، مخالفان را به تحدى با قرآن فرامى‌خواند[۶۱] و از آنان مى‌خواهد اگر در الهى بودن قرآن شک دارند تنها متنى همانند یک سوره قرآن بیاورند.

برخى مفسران مرجع ضمیر «مِن مِثلِه» را ماى موصوله در «مِما نَزَّلنا» دانسته‌اند.[۶۲] برخى نیز مرجع آن را کلمه «عَبدِنا» مى‌دانند.[۶۳] در بعضى از روایات هم هر دو احتمال به عنوان تفسیر آیه ذکر شده است.[۶۴] بنابراین تفسیر، آیه مورد بحث از همگان مى‌خواهد تا اگر مى‌توانند به دست فردى امى و درس ناخوانده همچون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله متنى که از هر جهت از جمله اتقان محتوا و بلاغت و فصاحت الفاظ همانند قرآن باشد، بیاورند.[۶۵]

ج. در آیات ۲۸-۳۹ ابتدا به آفرینش انسان اشاره مى‌کند که چگونه خداوند او را از عدم آفرید و استعدادهایى در وجود او به ودیعت نهاد تا مراحل کمال را به تدریج در دنیا و پس از آن در عالم پس از مرگ بپیماید و به این منظور زمین و آسمان رابراى او آفرید،[۶۶] آنگاه داستان حضرت آدم علیه‌السلام را بیان مى‌کند و اعلام مى‌دارد که انسان براى جانشینى خدا به زمین آمده است و این مقام به سبب آگاهى یافتن وى از اسما و حقایق و اسرار آفرینش جهان هستى است.[۶۷]

سپس وسوسه‌اى که باعث هبوط انسان از مقام خود شد یعنى خوردن از میوه درخت ممنوع را بازگو کرده (آیه‌ ۳۶) و راه جبران این اشتباه یعنى توبه به سوى خدا را نیز بیان مى‌کند ‌(آیه ۳۷).

درباره معناى اسماء که رمز برترى انسان بر فرشتگان است مفسران آراى گوناگونى دارند:

  • یک. ‌اسماء کلیدهاى علم و معرفت و کمالات مادى و معنوى انسان است.[۶۸]
  • دو. ‌منظور از تعلیم اسماء ایجاد استعدادهاى گوناگون در انسان است.[۶۹]
  • سه. ‌اسماء، نام‌هاى همه موجودات جهان است.[۷۰]
  • چهار. اسرار عالم غیب است.[۷۱]
  • پنج. موجوداتى هستند که وجودى حقیقى و واقعى داشته، در عالم غیب قرار دارند.[۷۲]
  • شش.‌ اسماى حسناى الهى است.[۷۳]
  • هفت. اسماى امامان معصوم است.[۷۴]
  • هشت. اسماى انبیا و اولیاى الهى است.[۷۵]

۲. یهودیان مدینه، مهم‌ترین مانع ایمان:

در بخش دوم سوره با بررسى موانع گسترش دین در جامعه اسلامى به مقابله با اشکال‌تراشی‌ها و بهانه‌جویی‌هاى یهودیان مدینه مى‌پردازد. آنان مهم‌ترین مخالفان آیین توحیدى و برپایى حکومت دینى در شهر مدینه بودند. این بخش با دعوت یهویان به ایمان به پیامبر اسلام ـ که بخشى از پیمان خدا با بنى‌اسرائیل است ـ آغاز مى‌شود.

در ادامه با یادآورى نعمت‌هاى الهى به بنى‌اسراییل به یهودیان مدینه گوشزد مى‌کند که بهانه‌جویی‌ها و پیمان‌شکنی‌هاى نیاکان آن‌ها در طول تاریخ جز ذلت و خوارى هیچ ثمرى براى آن‌ها نداشته و ایشان نیز بهتر است از پیمودن این راه بپرهیزند. در انتها به بررسى بهانه‌ها و اشکالات یهودیان درباره اسلام و ‌نبوت پیامبر پرداخته به آن‌ها پاسخ مى‌دهد.

مهم‌ترین مباحثى که در این بخش از سوره مطرح مى‌گردد به شرح زیر ‌است:

الف. آیات ۴۰ ـ ۴۶ ضمن دعوت یهودیان به اسلام از آنان مى‌خواهد با ایمان به پیامبر اسلام پایبندى خود را به عهد و پیمانى که با خدا بسته‌اند نشان دهند و براى دستیابى به منافع ناچیز دنیوى حقانیت قرآن و پیامبر را انکار نکنند (آیه ۴۰ـ۴۱).

ب. آیات ۴۷ ـ ۶۱ نعمت‌هاى خدا به بنى‌اسرائیل و بهانه‌جویی‌ها و سرکشی‌هاى آن‌ها را در برابر این نعمت‌ها برمى‌شمرد تا یادآور شود که چگونه نیاکان آن‌ها بر اثر مخالفت با حق از قله برترى بر همه انسان‌هاى زمان خودشان: «اَنّى فَضَّلتُکم عَلَى العلَمین» (آیه ۴۷) به حضیض ذلت و حقارت کشانده شدند: «ضُرِبَت عَلَیهِمُ الذِّلَّةُ والمَسکنَةُ» (آیه ۶۱). در این آیات نعمت‌هایى همچون نجات بنى‌اسرائیل از شکنجه‌ها و ظلم‌هاى فرعونیان (آیه ‌۴۹)، شکافته شدن دریا و نجات حضرت موسى علیه‌السلام و همراهانش (آیه ۵۰)، نزول تورات براى هدایت بنى‌اسرائیل (آیه ۵۳)، زنده شدن گروهى از قوم بنى‌اسرائیل پس از آن که بر اثر تقاضاى رویت خدا به مرگ محکوم شده بودند (آیه ۵۶)، مهیا شدن نعمت‌هاى مادى مانند سایه ابر و آشامیدنى و خوراکیهاى لذیذ (منّ و سلوى)[۷۶] در بیابان (آیه ۵۷) و سرانجام سیراب شدن همراهان حضرت موسى از ۱۲ چشمه آب که به درخواست موسى و معجزه الهى جارى شد (آیه ۶۰) برشمرده شده است.

به گزارش این آیات، قوم بنى‌اسرائیل به جاى قدردانى از این نعمت‌ها و سپاسگزارى به درگاه الهى، از فرمان خدا سرپیچى (آیه ‌۶۱) و گوساله‌پرستى را پیشه کردند (آیه ۵۱). و غذاهاى رنگانگ از موسى درخواست کردند (آیه ۶۱) و حتى معجزات الهى را انکار کرده، پیامبران خدا را که براى هدایت آن‌ها آمده بودند کشتند (آیه ۶۱).

در ادامه، ویژگی‌هاى عمومى و شاخصه‌هاى فکرى و رفتارى بنى‌اسرائیل را برمى‌شمرد تا نشان دهد علت اصلى مخالفت آنان با تعالیم پیامبر اسلام، گمراهى و حق‌ستیزى آن‌هاست؛ نه وجود کاستى و نقصان در آیین خدایى اسلام.

به گزارش این آیات، خصلت‌هاى ناشایستى مانند پیمان شکنى (آیات ۶۴‌، ۸۳)، حیله‌گرى (آیه ۶۵)، قساوت قلب (آیه ۷۴)، باور نداشتن سخنان انبیاء و نداشتن روح تسلیم در برابر آن‌ها (آیه ۶۷)، تحریف کلام خدا (آیه ۷۵)، اعتقاد به مصونیت قوم یهود در برابر آتش غضب الهى (آیه ۸۰)، عمل کردن به برخى از وظایف دینى و رهاکردن سایر وظایف (آیه‌ ۸۵)، مخالفت با پیامبرانى که سخنى برخلاف میل آن‌ها بگویند و کشتن برخى از انبیاء (آیه‌ ۸۷) از ویژگی‌هاى قوم بنى‌اسرائیل بوده و همین خصلت‌ها مانع از ایمان یهودیان مدینه به پیامبر اسلام شده است، هر چند پیش از این در انتظار بعثت آن حضرت بودند (آیه ۸۹).

براى نشان دادن ویژگی‌ها و روحیات بنى‌اسراییل آیات مذکور داستان‌هایى از زندگى قوم یهود را در گذشته یادآور مى‌شود و در برخى موارد رفتارهاى یهودیان زمان پیامبر را با رفتار آن‌ها مقایسه مى‌کند تا نشان دهد خصلت‌هاى اساسى بنى‌اسراییل در طول تاریخ تفاوتى نکرده است.

مهم‌ترین رخدادهاى تاریخى و رفتارهایى که در این آیات به آن‌ها اشاره شده به شرح زیر است: قرار گرفتن کوه طور بر بالاى سر قوم یهود از روى اعجاز[۷۷] و گرفتن پیمان از آنان مبنى بر عمل کردن به دستورات تورات، (آیه ۶۳) داستان کسانى که حکم تعطیلى روز شنبه را با حیله‌گرى نقض کردند،(آیه ۶۵) بهانه‌جویى و مقاومت قوم یهود در برابر دستور خدا براى کشتن گاوى که قاتل فرد بی‌گناهى را مشخص مى‌کرد (آیه ۶۷ ـ ۷۱).

داستان گروهى از بنى‌اسراییل که با گوش خود فرمان خدا را شنیدند؛ اما آن را تحریف کردند و یهودیانى که در زمان پیامبر از روش آنان پیروى مى‌کنند (آیات ۷۵ ـ ۷۹) و بیان برخى دیگر از خصلت‌هاى این قوم (آیات ۸۰ ـ ۸۶) و سرانجام گزارشى از مخالفت‌هاى پى در پى بنى‌اسرائیل با انبیاى الهى و تکذیب و کشتار آن‌ها به سبب ناسازگارى تعالیم انبیا با خواهش‌هاى نفسانى آنها (آیات ۸۷ ـ ۸۸).

پس از ارائه گزارشى از خصلت‌ها و ویژگی‌هاى قوم بنى‌‌اسرائیل و یادآورى داستان‌هاى تاریخى، به بیان رفتارها و تلاش‌هاى مذبوحانه یهودیان زمان پیامبر مى‌پردازد و بهانه‌جویى و اشکال تراشی‌هاى آنان را برمى‌شمارد. یهودیان با تکیه بر این بهانه‌ها کوشش مى‌کردند، بى‌ایمانى خود و مخالفتشان را با پیامبر اسلام موجه جلوه دهند و افزون بر این از گرویدن اعراب به اسلام مانع شوند.

در این آیات پس از طرح هر ایراد با دقت ابعاد آن بررسى و پاسخ داده شده است. در آیات آغازین این قسمت به یهودیان مدینه یادآور مى‌شود که شما همان کسانى هستید که بى‌صبرانه در انتظار بعثت پیامبر بودید تا با یارى او بر اعراب کافر پیروز شوید؛ اما اکنون که هنگام یارى رساندن و ایمان آوردن به اوست با این که کاملاً وى را مى‌شناسید و همه ویژگی‌هاى او را با آنچه در تورات آمده بود هماهنگ مى‌یابید، صرفاً به سبب آن که وى از بنى‌اسرائیل نیست[۷۸] به مخالفت با او پرداخته، او را انکار مى‌کنید (آیات ۱۴۶، ۸۹ ـ ۹۰).[۷۹]

بنابراین شما هیچ دلیل قانع کننده‌اى براى مخالفت با او ندارید، آنگاه سخنان کفرآمیز و بهانه‌هاى بى‌پایه آنان را یکایک بیان مى‌کند؛ از جمله این که مى‌گفتند: ما فقط به آنچه بر بنى‌اسرائیل نازل شده است، ایمان مى‌آوریم (آیه ‌۹۱)، یا مى‌گفتند: ما با جبرئیل که آورنده وحى بر پیامبر اسلام است دشمنیم زیرا او همواره دستورات دشوار همچون جنگ و را براى بنى‌اسرائیل مى‌آورد[۸۰] (آیات ۹۷ ـ ۹۸) یا نسخ شدن برخى احکام دین یهود توسط پیامبر را نشانه غیرخدایى بودن آیین اسلام مى‌دانستند.[۸۱]

برخى از آن‌ها تقاضاهاى نامعقولى همچون رؤیت خدا را از پیامبر داشتند و مسلمانان را نیز تحریک مى‌کردند که این خواسته را تکرار کنند و در صورت اظهار عجزِ پیامبر از او روى برتابند.[۸۲]

در ادامه از قول یهودیان و مسیحیان نقل مى‌کند که هر یک از آنان تنها خود را شایسته ورود به بهشت معرفى مى‌کردند (آیات ۱۱۱ ـ ۱۱۲) و به این ادعاى بى‌اساس نیز پاسخ مى‌دهد. بهانه دیگر یهودیان این بود که به پیروى از مشرکان ناآگاه[۸۳] مى‌گفتند: چرا خدا به طور مستقیم با ما سخن نمى‌گوید یا آیه و معجزه‌اى بر خود ما نازل نمى‌شود؟ (آیه ۱۱۸) یا آنان و مسیحیان هر یک از مسلمانان را به دین خود دعوت مى‌کردند (آیه ۱۳۵) چنان که حضرت ابراهیم علیه‌السلام و پیامبرانى که از نسل او بودند همگى یهودى یا نصرانى بودند (آیه ۱۴۰).

خداوند به آنان پاسخ مى‌دهد که هدایت واقعى در پیروى از آیین حضرت ابراهیم علیه‌السلام است؛ نه کیش یهود و نصارا (آیه ۱۳۵). این پاسخ پس از آن است که در آیات ۱۲۴ ـ ۱۳۴ به تفصیل شخصیت حضرت ابراهیم و آیین او معرفى و اعلام شده است که جز سفیهان کسى از آیین و روش ابراهیم علیه‌السلام روى برنمى‌گرداند (آیه ۱۳۰) و این همان آیینى است که حضرت یعقوب علیه‌السلام ـ که بنى‌اسراییل همگى از نسل او هستند ـ به آن سفارش کرده بود (آیه ۱۳۲).

بهانه و اشکال دیگرى که یهودیان بر پیامبر و مسلمانان داشتند درباره تغییر قبله بود. یهودیان که بارها مسلمانان را به سبب نداشتن قبله مستقل مورد طعن و سرزنش قرار داده بودند،[۸۴] با تغییر قبله، بهانه دیگرى را مطرح کردند و گروهى از یهودیان سبک مغز مى‌گفتند: چرا مسلمانان از بیت المقدس که مورد توجه همه انبیاى گذشته و تاکنون نیز قبله آنها بوده به سوى کعبه بازگشتند؟!(آیه ۱۴۲) پاسخ این سوال نیز در آیات‌ ۱۴۲ـ۱۵۰ داده شده است و ضمن آن به حکمت تغییر قبله و وظایف مسلمانان پس از تغییر قبله همچون جهاد و صبر بر مصائب اشاره شده است.[۸۵]

پس از پاسخ به همه شبهات و بهانه‌هاى یهود، آیات پایانى این بخش آخرین هشدارها را به یهودیان و پیشوایان گمراهشان مى‌دهد و از آنان مى‌خواهد از کتمان حقایق بپرهیزند (آیه ۱۵۹) زیرا کسانى که آنچه را خدا نازل کرده است، کتمان مى‌کنند به عذاب دردناکى دچار خواهند شد (آیه ‌۱۷۴).

۳. اصول عقاید و مقررات دین اسلام:

بخش سوم این سوره به ترسیم آیین و دین اسلام مى‌پردازد تا مبناى استوارى براى پى‌ریزى جامعه دینى در مدینه باشد. در این بخش مسائل مهمى از احکام فقهى، عقاید و اخلاق اسلامى بیان مى‌گردد. در آیه نخست این بخش، کلیاتِ عقاید، اخلاق و وظایف عملى هر مسلمان بیان شده و در سایر آیات تا پایان سوره این مباحث با تفصیل بیشترى مطرح شده است.[۸۶]

در آیات ۱۷۷ ـ ۲۴۲ احکام و مقررات دین اسلام در بیش از ۲۰ موضوع مطرح مى‌گردد. در بیان احکام شرعى، توجه به مبارزه با افکار و آداب و رسوم دوران جاهلیت و افراط و تفریط‌هاى آن زمان کاملاً مشهود است. در این قسمت قوانین اسلام درباره قصاص، وصیت، روزه ماه رمضان، کسب مال از راه حلال، جهاد با دشمنان خدا، حج و زیارت خانه خدا، حکم شراب و قمار، مقدار انفاق و موارد مصرف آن، سرپرستى یتیمان، ازدواج با مشرکان، عادت ماهانه زنان، سوگند خوردن به خدا، انواع و احکام طلاق، ازدواج زنان پس از طلاق، حقوق فرزندان طلاق، عده وفات، مهریه زنان و نفقه زنان مطلّقه و شوهر مرده بیان مى‌گردد.

در بررسى مسئله قصاص، مباحثى همچون مشروعیت قصاص، برابرى قاتل و مقتول در قصاص، تشریع دیه به جاى قصاص و فلسفه قصاص مطرح مى‌شود (آیات ۱۷۸ ـ ۱۷۹).[۸۷] در بیان احکام وصیت، نکاتى درباره توصیه به وصیت، حرمت تغییر مفاد وصیت و موارد استثناى این حکم ذکر مى‌گردد (آیات ۱۸۰ ـ ۱۸۲).

در ذکر احکام روزه مباحث متعددى همچون وجوب روزه ماه رمضان، موارد جواز افطار در ماه رمضان مانند سفر و بیمارى، جواز آمیزش جنسى در شب‌هاى این ماه، ساعات وجوب امساک در شبانه‌روز بیان مى‌گردد (آیات ۱۸۳ ـ ۱۸۷). پس از بیان این احکام، به حرمت کسب مال از راه حرام اشاره شده (آیه ۱۸۸) و به پرسشى که درباره فایده و حکمت هلال‌هاى ماه و تاثیر آن در انجام تکالیف شرعى مطرح بوده است، پاسخ مى‌دهد (آیه ۱۸۹).

آنگاه به تشریع حکم جهاد و مسائل مربوط به آن مى‌پردازد. احکام و مقررات جهاد با مشرکان مکه در دو قسمت از سوره بقره بیان شده است: یکى در آیات ۱۹۰ ـ ۱۹۴ و دیگرى در آیات ۲۱۶ ـ ۲۱۸.

از آنجا که برخى از احکام و نکات مطرح شده در دو بخش فوق یکسان است ـ مانند تاکید بر وجوب جهاد، جنگ در ماه‌هاى حرام و پیکار در مسجدالحرام[۸۸] ـ و با توجه به این که در بخش دوم تأکید مى‌کند که جهاد بر مسلمانان واجب است هر چند خوشایند برخى نباشد، مى‌توان استنباط کرد که به رغم صدور فرمان جهاد در مرحله نخست، برخى مسلمانان هنوز آمادگى لازم را براى انجام این تکلیف الهى کسب نکرده بودند.

در ادامه، آیات ۱۹۶ ـ ۲۰۳ به بیان برخى از احکام و مسائل حج تمتع مى‌پردازد. بنابر برخى روایات این آیات در سال دهم هجرت نازل و طى آن حج تمتع تشریع شده است.[۸۹] در این آیات ابتدا به اتمام حج همراه با عمره فرمان داده شده است. سپس نکاتى درباره قربانى و تقصیر در حالت اضطرار، زمان حج و امورى که براى مُحرم جایز نیست تذکر داده مى‌شود، آنگاه به انتقاد از برخى آداب و رسومى مى‌پردازد که به پیروى از آیین جاهلى به اعمال حج افزوده شده است و از مسلمانان مى‌خواهد با کنار گذاشتن این خرافات، تنها به آنچه خداوند بدان امر کرده است عمل کنند؛ از جمله بنابر رسوم جاهلى تجارت در ایام حج ممنوع بود[۹۰] یا قریش بر پایه امتیاز بى‌موردى که براى خود قائل بودند از وقوف در عرفات همراه با سایر حجگزاران امتناع مى‌کردند[۹۱] یا پس از تمام شدن اعمال حج ساعتى در منا توقف مى‌کردند و در آنجا با شعر و خطابه به بیان افتخارات پدرانشان پرداخته بر یکدیگر فخر مى‌فروختند.[۹۲] در آیات ۱۹۸ ـ ۲۰۰ مسلمانان از این رفتارها و آداب جاهلانه منع شده‌اند.

پس از اتمام آیاتى که مقررات دینى و وظایف عملى مسلمانان را بیان مى‌کرد، آیات ۲۴۳ ـ ۲۵۶ با ذکر دو داستان از بنى‌اسرائیل مومنان را به جهاد در راه خدا و نهراسیدن از مرگ ترغیب مى‌کند.

داستان نخست درباره گروهى از بنى‌اسرائیل است که به بهانه بیمارى وبا، از جنگ با دشمن خوددارى[۹۳] و خانه و کاشانه خود را رها کردند و خداوند همه آن‌ها را میراند و سپس زنده کرد (آیه‌ ۲۴۳) و داستان دیگر درباره گروهى دیگر از بنى‌اسرائیل است که از پیامبر خود خواستند تا فرماندهى را براى رهبرى آن‌ها در جنگ با دشمنان مشخص کند تا با پیروى از او بر دشمنان پیروز شوند. چون آن پیامبر طالوت را به آنان معرفى کرد، جز گروهى اندک همگى از یارى او سرپیچى کردند؛ اما طالوت با کمک همین گروه اندک از مؤمنان، بر جالوت و سپاهیانش پیروز شد (آیات ۲۴۶ ـ ۲۵۲).

به گفته برخى از مفسران، آیات ۲۵۵ ـ ۲۶۰ این سوره به تبیین مهم‌ترین اصول اعتقادى اسلام یعنى توحید و معاد مى‌پردازد؛[۹۴] اما علامه طباطبایى معتقد است که تمامى این آیات درباره توحید است.[۹۵]

این آیات با آیة‌الکرسى آغاز مى‌شود. در این آیه ۵۰ کلمه‌اى[۹۶]، ۱۶ بار نام خداوند به صورت ضمیر یا اسم ظاهر آمده[۹۷] و در آن به ۱۰ صفت ثبوتى و ۴ صفت سلبى خداوند[۹۸] از جمله وحدانیت، مالکیت مطلق و گسترده الهى و علم بى‌پایان او اشاره شده است (آیه ۲۵۵). آیات بعدى نیز جلوه‌هایى دیگر از توحید از جمله ولایت و سرپرستى خدا بر مؤمنان (آیه ۲۵۷) و قدرت خداوند بر احیا و میراندن انسان‌ها بیان مى‌شود.

نکته اخیر در ضمن بیان سه داستان درباره زنده شدن مردگان به دست خداوند یعنى داستان احتجاج حضرت ابراهیم علیه‌السلام با یکى از حکام زمانش (نمرود)، داستان عُزَیْر نبى[۹۹] و داستان ۴‌ مرغ حضرت ابراهیم بیان شده است (آیات ۲۵۸ـ۲۶۰).

در آیات پایانى این سوره (آیات ۲۶۱ ـ ۲۸۲)، مقررات مربوط به سه موضوع دیگر یعنى انفاق، ربا و دَیْن بیان مى‌شود. وجه اشتراک این احکام در این است که همگى جنبه مالى دارد، با این تفاوت که انفاق بخشش بدون عوض و ربا دریافت بدون عوض ‌است.[۱۰۰]

در این آیات افزون بر جنبه فقهى، به جنبه اخلاقى و آثار اجتماعى انفاق و ربا نیز توجه شده است. در این میان آیات ۲۶۱ ـ ۲۷۴ به موضوع انفاق مربوط مى‌شود. در این آیات ابتدا با ذکر مثالى ثمرات فراوان انفاق را بیان کرده، سپس درباره کیفیت انفاق که باید براى خدا و از منت و اذیت به دور باشد و وضعیت مالى که انفاق مى‌شود که باید از مال طیب و پاک باشد و محل مصرف انفاق یعنى فقرا و زمان انفاق که شب یا روز و آشکار و پنهان باشد و سرانجام اجر و ثواب انفاق توضیح مى‌دهد.

آیات ۲۷۵ ـ ۲۸۱ درباره حرمت ربا و آثار منفى آن و شدیدترین آیه‌اى است که درباره ربا نازل شده است و طى آن خداوند به کسانى که ربا مى‌گیرند اعلام جنگ کرده است (آیه ۲۷۹). در قرآن کریم درباره هیچ یک از فروع دین چنین تعبیرى بکار نرفته است.[۱۰۱]

به نظر مى‌رسد که این ‌آیه پس از آیه ۱۳۰ سوره آل ‌عمران که در آن حکم تحریم ربا بیان شده بود نازل شده باشد و از آنجا که با نزول آیه ۱۳۰ سوره آل ‌عمران عمل زشت ربا به طور کامل از جامعه اسلامى برچیده نشده بود، این آیه نازل شد و با شدت بیشترى از آن نهى ‌کرد.[۱۰۲]

پس از بیان اهمیت انفاق و حرمت ربا که دستور نخست با فعالیت سودآور اقتصادى و دومى با کسب درآمد مشروع منافات دارد، در آیه ۲۸۲ و ۲۸۳ نکاتى را درباره احکام قرض و رهن بیان کرده و در آن راه کسب حلال و حفظ اموال را ذکر ‌مى‌کند.[۱۰۳] در آیه ‌۲۸۲ که طولانى‌ترین آیه قرآن است،[۱۰۴] ۱۹ دستور مهم درباره داد و ستد مالى بیان شده است.[۱۰۵]

دو آیه پایانى سوره بقره با بیان ویژگی‌هاى مؤمنان واقعى به منزله جمع‌بندى و نتیجه‌گیرى از مجموع تعالیم این سوره است. آنچه از ویژگی‌هاى مؤمنان در این آیات به میان آمده است با هدف و جهت‌گیرى اصلى سوره بقره کاملاً هماهنگ است زیرا در این سوره بارها از اقوام و افرادى یاد شده که تنها به بخشى از دستورات انبیا ایمان مى‌آوردند و هرگاه در عمل به تکالیف دینى زحمت و مشقتى مى‌دیدند. آن‌ها را تغییر داده، دین خدا را تحریف مى‌کردند؛ اما مؤمنان واقعى برخلاف آن‌ها رفتار مى‌کنند؛ آنان به همه آنچه که خداوند بر پیامبران نازل کرده است، ایمان دارند و در این جهت تفاوتى بین پیامبران قائل نیستند (آیه ۲۸۵).

آنان تلاش خود را براى انجام تکالیف الهى بکار مى‌برند و در مواردى که بر اثر خطا و نسیان و ناتوانى، از انجام تکالیف باز مى‌مانند از خداوند طلب عفو و بخشش مى‌کنند (آیه ۲۸۶).

فضیلت سوره

سوره مبارکه بقره در سخنان رسول اکرم صلی الله علیه و آله و اهل ‌بیت آن حضرت با اوصافى ستوده شده که حاکى از جایگاه بلند این سوره است. همچنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: ۷ سوره طولانى قرآن به جاى تورات به من عطا شده است،[۱۰۶] چنان که «مِئین» به جاى انجیل و «مثانى» به جاى زبور به من عطا شده و با دریافت «مُفَّصلات» (که ‌تقریباً ۶۷ سوره است) بر دیگران برترى یافتم.[۱۰۷]

در پاسخ پرسش از برترین سوره قرآن، از سوره بقره نام برده‌اند.[۱۰۸] سفارش مؤکد اهل‌بیت درباره فضیلت یادگیرى این سوره نیز نشان دیگرى از عظمت آن است. امام صادق علیه‌السلام فرمودند: سوره بقره و سوره آل ‌عمران در روز قیامت مانند دو قطعه ابر ‌بر سر قارى خود سایه مى‌افکنند.[۱۰۹]

پیامبر ‌اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: هر کس یک روز، سوره بقره را در خانه خود قرائت کند، سه روز آن خانه از گزند اهریمن مصون است؛ همچنین اگر یک شب آن را در خانه خود تلاوت کند، سه شب آن خانه از آسیب شیطان محفوظ است و شیطان به آنجا درنمى‌آید.[۱۱۰]

در برخى روایات آمده ‌است که تهى‌ترین خانه‌ها از خیر، خانه‌اى است که در آن سوره بقره تلاوت نشود.[۱۱۱] در برخى روایات به تلاوت آیات خاصى از این سوره مانند ۴ آیه نخست، آیة الکرسى و سه آیه پایانى آن ترغیب شده است.[۱۱۲]

در جوامع روایى، احادیث فراوانى درباره تأثیر تلاوت سوره بقره و نیز خصوص آیة‌الکرسى در درمان بیماری‌هاى جسمى، فقرزدایى و تأمین نیازهاى دنیوى نقل شده است؛[۱۱۳] اما باید توجه داشت که تبیین این گونه فواید و آثار در روایات معصومان علیهم‌السلام براى مؤمنان متوسط است و این گونه احادیث هرگز در صدد حصر رسالت اصلى و اساسى قرآن نیست.[۱۱۴]

پانویس

  1. اسباب النزول، ص‌ ۱۳؛ المکى والمدنى فى القرآن، ج‌ ۱، ص‌ ۳۷۳‌ـ‌۳۷۶.
  2. ر.ک: المکى والمدنى فى القرآن، ج‌ ۱، ص‌ ۳۷۳‌ـ‌۳۷۶.
  3. جمال القراء، ج‌ ۱، ص‌ ۱۳۸؛ البیان فى عد آى القرآن، ص‌ ۱۳۳؛ البرهان، ج‌ ۱، ص‌۲۸۱.
  4. سیرة الرسول، ج‌ ۲، ص‌ ۱۵.
  5. ر.ک: مجمع البیان، ج‌ ۱۰، ص‌ ۶۱۳‌؛ التحریر والتنویر، ج‌ ۱، ص‌ ۲۰۲؛ التمهید، ج‌ ۱، ص‌ ۱۳۷.
  6. مفاتیح‌الاسرار، ج‌ ۱، ص‌ ۱۳۱؛ الاتقان، ج‌ ۱، ص‌ ۲۰؛ التحریر والتنویر، ج‌ ۱، ص‌ ۲۰۲.
  7. بصائر ذوى التمییز، ج‌ ۱، ص‌ ۹۹؛ الاتقان، ج‌ ۱، ص‌ ۲۰؛ التمهید، ج‌ ۱، ص‌ ۱۳۷.
  8. الفهرست، ج‌ ۱، ص‌ ۳۸؛ تاریخ یعقوبى، ج‌ ۲، ص‌ ۱۱۳؛ تاریخ القرآن، ص‌ ۱۳۹.
  9. تفسیر قرطبى، ج‌ ۱، ص‌ ۱۰۷؛ اللباب، ج‌ ۱، ص‌ ۲۵۰.
  10. الاتقان، ج‌ ۱، ص‌ ۲۰؛ المیزان، ج‌ ۱، ص‌ ۵۲‌؛ البرهان فى علوم القرآن، ج‌ ۱، ص‌ ۱۹۴.
  11. الاتقان، ج‌ ۱، ص‌ ۱۸؛ التحریر والتنویر، ج‌ ۱، ص‌ ۲۰۱.
  12. ر.ک: المیزان، ۱۹، ص‌ ۲۸۸؛ تسنیم، ج‌ ۲، ص‌ ۳۹.
  13. تسنیم، ج‌ ۲، ص‌ ۳۹.
  14. المیزان، ج‌ ۲، ص‌ ۷۵؛ تسنیم، ج‌ ۲، ص‌ ۴۰.
  15. المیزان، ج‌ ۲، ص‌ ۴۰۸؛ مجمع البیان، ج‌ ۲، ص‌ ۶۶۸‌ـ‌۶۷۶‌؛ تسنیم، ج‌ ۲، ص‌ ۴۰.
  16. فى ظلال القرآن، ج‌ ۱، ص‌ ۲۷.
  17. التحریر والتنویر، ج‌ ۱، ص‌ ۲۰۲؛ المیزان، ج‌ ۲، ص‌ ۴۲۴؛ مجمع‌البیان، ج‌ ۲، ص‌ ۶۷۶‌ـ‌۶۷۷‌؛ الدرالمنثور، ج‌ ۱، ص‌ ۴۶.
  18. تسنیم، ج‌ ۲، ص‌ ۴۱.
  19. المعجم الاحصائى، ج‌ ۱، ص‌ ۳۱۰.
  20. مجمع البیان، ج ۱، ص ۷۷.
  21. همان، ص‌ ۱۱۱؛ بصائر ذوى التمییز، ج‌ ۱، ص‌ ۱۳۳.
  22. مفردات، ص‌ ۵۴‌، «بقر».
  23. معانى الاخبار، ص‌ ۵۱‌.
  24. لسان العرب، ج‌ ۶‌، ص‌ ۳۹۴، «سنم».
  25. مجمع البیان، ج‌ ۱، ص‌ ۱۱۱؛ روض الجنان، ج‌ ۱، ص‌ ۹۱.
  26. الدرالمنثور، ج‌ ۱، ص‌ ۵۰‌.
  27. تفسیر قرطبى، ج‌ ۱، ص‌ ۱۰۷؛ روض‌الجنان، ج‌ ۱، ص‌ ۹۲.
  28. لغت‌نامه، ج‌ ۱۰، ص‌ ۱۵۱۳۱.
  29. کشف الاسرار، ج‌ ۱، ص‌ ۳۹؛ التحریر والتنویر، ج‌ ۱، ص‌ ۲۰۱.
  30. الکشاف، ج‌ ۱، ص‌ ۳۰۳؛ روض الجنان، ج‌ ۱، ص‌ ۹۳.
  31. بصائر ذوى التمییز، ج‌ ۱، ص‌ ۱۳۴.
  32. همان؛ جوامع الجامع، ج‌ ۱، ص‌ ۱۶۹؛ تسنیم، ج‌ ۲، ص‌ ۲۹.
  33. تفسیر بقاعى، ج‌ ۱، ص‌ ۲۴.
  34. بصائر ذوى التمییز، ج‌ ۱، ص‌ ۱۳۵؛ ر.ک: التمهید، ج‌ ۲، ص‌ ۳۱۸.
  35. اثبات‌الآیات، ص ۵۰‌ـ۸۷‌؛ البیان، ص ۲۸۷‌ـ‌۳۰۸؛ نظرات فى القرآن، ص‌ ۲۳۰.
  36. التمهید، ج ‌۲، ص‌ ۳۱۸‌ـ‌۳۲۸.
  37. همان، ص‌ ۳۲۶.
  38. مجمع البیان، ج‌ ۲، ص‌ ۶۰۲‌؛ نمونه، ج‌ ۲، ص‌ ۲۱۱.
  39. تفسیر عیاشى، ج‌ ۱، ص‌ ۱۲۹؛ جامع البیان، مج‌ ۲، ج‌ ۲، ص‌ ۷۸۵‌ـ‌۸۸۸‌.
  40. تفسیر شبر، ص‌ ۴۷؛ مجمع‌البیان، ج‌ ۲، ص‌ ۶۰۲‌.
  41. التفسیر الکبیر، ج‌ ۶‌، ص‌ ۱۶۹؛ التبیان، ج‌ ۲، ص‌ ۲۷۸.
  42. مجمع البیان، ج‌ ۲، ص‌ ۶۰۲‌؛ المیزان، ج ‌۲، ص‌ ۲۴۷.
  43. علوم قرآنى، ص‌ ۱۹۳.
  44. دائرة المعارف قرآن، ج‌ ۱، ص‌ ۳۶۵‌ـ‌۴۰۷، ۴۱۸‌ـ‌۴۲۸.
  45. دائرة المعارف قرآن، ج‌ ۱، ص‌ ۴۲۶.
  46. نورالثقلین، ج‌ ۱، ص‌ ۲۶.
  47. الدرالمنثور، ج‌ ۲، ص‌ ۸‌.
  48. البرهان، ج‌ ۱، ص‌ ۵۲۷‌.
  49. تفسیر عیاشى، ج‌ ۱، ص‌ ۱۳۶.
  50. بحارالانوار، ج ۸۹، ص ۲۶۳.
  51. تسنیم، ج‌ ۲، ص‌ ۴۵‌ـ‌۶۲‌.
  52. همان، ص‌ ۵۵‌.
  53. المیزان، ج‌ ۱، ص‌ ۱۵۱.
  54. همان، ص‌ ۴۳؛ نمونه، ج ‌۱، ص‌ ۵۸ و...؛ فى ظلال القرآن، ج‌ ۱، ص‌ ۲۷.
  55. اهداف کل سوره، ج‌ ۱، ص‌ ۲۰.
  56. تفسیر بقاعى، ج‌ ۱، ص‌ ۲۴.
  57. المیزان، ج‌ ۱، ص‌ ۴۳.
  58. المیزان، ج‌ ۱، ص‌ ۴۳.
  59. همان، ص‌ ۵۲‌.
  60. احسن‌الحدیث، ج ۱، ص ۵۱‌؛ التبیان، ج‌ ۱، ص‌ ۶۷‌.
  61. تفسیر المنار، ج‌ ۱، ص‌ ۱۹۱‌ـ‌۱۹۳.
  62. مجمع‌البیان، ج‌ ۱، ص‌ ۱۵۷؛ التفسیر الکبیر، ج‌ ۲، ص‌ ۱۱۸؛ المیزان، ج‌ ۱، ص‌ ۵۸‌.
  63. مجمع‌البیان، ج‌ ۱، ص‌ ۱۵۷؛ التفسیر الکبیر، ج‌ ۲، ص‌ ۱۱۸؛ المیزان، ج‌ ۱، ص‌ ۵۸‌.
  64. المیزان، ج‌ ۱، ص‌ ۵۸‌.
  65. التبیان، ج‌ ۱، ص‌ ۱۰۲؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج‌ ۲، ص‌ ۱۳۶‌ـ‌۱۳۷؛ المنیر، ج‌ ۱، ص‌ ۱۰۱.
  66. المیزان، ج‌ ۱، ص‌ ۱۱۱‌ـ‌۱۱۳.
  67. نمونه، ۱، ص ‌۱۸۹؛ تفسیر روشن، ج‌ ۱، ص‌ ۱۶۸.
  68. الکاشف، ج‌ ۱، ص‌ ۶۸‌.
  69. احسن الحدیث، ج ۱، ص ۹۲؛ پرتوى از قرآن، ج ۱، ص ۱۱۸.
  70. اطیب البیان، ج‌ ۱، ص‌ ۵۰۵‌؛ بیان السعاده، ج‌ ۱، ص‌ ۶۲۱‌؛ تفسیر روشن، ج‌ ۱، ص‌ ۱۶۸.
  71. تفسیر صفى، ص‌ ۱۹.
  72. المیزان، ج‌ ۱، ص‌ ۱۱۶.
  73. اطیب البیان، ج‌ ۱، ص‌ ۵۰۵‌.
  74. آلاءالرحمن، ج‌ ۱، ص‌ ۸۴‌.
  75. الفرقان، ج ۱، ص‌ ۲۸۹.
  76. جوامع الجامع، ج‌ ۱ ص‌ ۵۳‌.
  77. المیزان، ج‌ ۱، ص‌ ۱۹۸.
  78. نمونه، ج ‌۱، ص‌ ۳۴۵.
  79. مجمع البیان، ج‌ ۱، ص‌ ۳۱۰‌ـ‌۳۱۱.
  80. مجمع البیان، ج‌ ۱، ص‌ ۳۲۵‌ـ‌۳۲۶.
  81. همان، ص‌ ۳۴۷.
  82. همان، ص‌ ۳۵۱‌ـ‌۳۵۲.
  83. المیزان، ج ۱، ص‌ ۲۶۳.
  84. مجمع البیان، ج‌ ۲، ص‌ ۴۱۲.
  85. المیزان، ج‌ ۱، ص‌ ۳۴۳.
  86. المیزان، ج‌ ۱، ص‌ ۴۲۹؛ الکاشف، ج ‌۱، ص‌ ۱۷۸.
  87. تسنیم، ج‌ ۲، ص‌ ۵۸‌.
  88. تسنیم، ج‌ ۲، ص‌ ۵۸‌.
  89. مجمع‌البیان، ج‌ ۲، ص‌ ۵۱۸‌؛ المیزان، ج‌ ۲، ص‌ ۷۵؛ تسنیم، ج‌ ۲، ص‌ ۴۰.
  90. الکشاف، ج ۱، ص ۲۴۵؛ مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۵۲۷‌؛ نمونه، ج‌ ۲، ص‌ ۵۶‌.
  91. مجمع البیان، ج‌ ۲، ص‌ ۵۲۷‌ـ‌۵۲۸‌؛ روح المعانى، مج‌ ۲، ج‌ ۲، ص ‌۱۳۴؛ آلاء الرحمن، ج‌ ۱، ص‌ ۳۴۰.
  92. الکشاف، ج ۱، ص ۲۴۶؛ مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۵۲۹‌؛ روح المعانى، مج‌ ۲، ج‌ ۲، ص‌ ۱۳۵.
  93. مجمع البیان، ج‌ ۲، ص‌ ۶۰۵‌.
  94. الکاشف، ج‌ ۱، ص‌ ۳۹۱، ۴۱۰.
  95. المیزان، ج‌ ۲، ص‌ ۳۴۸.
  96. الفرقان، ج‌ ۳‌ـ‌۲؛ ص‌ ۱۹۳.
  97. الکشاف، ج‌ ۱، ص‌ ۳۰۲.
  98. الفرقان، ج‌ ۴، ص‌ ۱۹۳.
  99. تفسیر عیاشى، ج‌ ۱، ص‌ ۱۴۱.
  100. المیزان، ج‌ ۲ ص‌ ۴۰۹.
  101. المیزان، ج‌ ۲ ص‌ ۴۰۹.
  102. همان، ج‌ ۲، ص‌ ۴۰۸.
  103. التفسیر الکبیر، ج‌ ۷، ص‌ ۱۱۵.
  104. مجمع البیان، ج‌ ۲، ص‌ ۶۸۱‌؛ الاتقان، ج‌ ۱، ص‌ ۳۵۷.
  105. نمونه، ج‌ ۲، ص‌ ۳۸۲.
  106. تفسیر عیاشى، ج‌ ۱، ص‌ ۲۵؛ البرهان، ج ‌۱، ص‌ ۱۲۱.
  107. البرهان، ج‌ ۱، ص‌ ۱۲۱.
  108. نورالثقلین، ج‌ ۱، ص‌ ۲۶.
  109. ثواب الاعمال، ص‌ ۲۲۰؛ زادالمسیر، ج‌ ۱، ص‌ ۱۹؛ بحارالانوار، ج‌ ۸۹‌، ص ‌۲۶۵.
  110. مجمع البیان، ج‌ ۱، ص‌ ۱۱۱.
  111. روض الجنان، ج‌ ۱، ص‌ ۳۷.
  112. بحارالانوار، ج‌ ۸۹‌، ص‌ ۲۶۵؛ نورالثقلین، ج‌ ۱، ص‌ ۲۶.
  113. بحارالانوار، ج‌ ۸۹‌، ص‌ ۲۶۲ به بعد.
  114. تسنیم، ج‌ ۲، ص‌ ۳۵.

منابع

  • محمد خامه‌گر، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۵، صفحه ۵۹۸-۶۱۲.
  • سایت الکتاب.

پیوست

سوره بقره/متن و ترجمه

سوره قبلی:

۱.الفاتحة

۲.البقرة سوره بعدی:

۳.آل عمران

۱.سوره فاتحه ۲.سوره بقره ۳.سوره آل عمران ۴.سوره نساء ۵.سوره مائده ۶.سوره انعام ۷.سوره اعراف ۸.سوره انفال ۹.سوره توبه ۱۰.سوره یونس ۱۱.سوره هود ۱۲.سوره یوسف ۱۳.سوره رعد ۱۴.سوره ابراهیم ۱۵.سوره حجر ۱۶.سوره نحل ۱۷.سوره اسراء ۱۸.سوره کهف ۱۹.سوره مریم ۲۰.سوره طه ۲۱.سوره انبیاء ۲۲.سوره حج ۲۳.سوره مومنون ۲۴.سوره نور ۲۵.سوره فرقان ۲۶.سوره شعراء ۲۷.سوره نمل ۲۸.سوره قصص ۲۹.سوره عنکبوت ۳۰.سوره روم ۳۱.سوره لقمان ۳۲.سوره سجده ۳۳.سوره احزاب ۳۴.سوره سبأ ۳۵.سوره فاطر ۳۶.سوره یس ۳۷.سوره صافات ۳۸.سوره ص ۳۹.سوره زمر ۴۰.سوره غافر ۴۱.سوره فصلت ۴۲.سوره شوری ۴۳.سوره زخرف ۴۴.سوره دخان ۴۵.سوره جاثیه ۴۶.سوره احقاف ۴۷.سوره محمد ۴۸.سوره فتح ۴۹.سوره حجرات ۵۰.سوره ق ۵۱.سوره ذاریات ۵۲.سوره طور ۵۳.سوره نجم ۵۴.سوره قمر ۵۵.سوره الرحمن ۵۶.سوره واقعه ۵۷.سوره حدید ۵۸.سوره مجادله ۵۹.سوره حشر ۶۰.سوره ممتحنه ۶۱.سوره صف ۶۲.سوره جمعه ۶۳.سوره منافقون ۶۴.سوره تغابن ۶۵.سوره طلاق ۶۶.سوره تحریم ۶۷.سوره ملک ۶۸.سوره قلم ۶۹.سوره الحاقه ۷۰.سوره معارج ۷۱.سوره نوح ۷۲.سوره جن ۷۳.سوره مزمل ۷۴.سوره مدثر ۷۵.سوره قیامه ۷۶.سوره انسان ۷۷.سوره مرسلات ۷۸.سوره نبأ ۷۹.سوره نازعات ۸۰.سوره عبس ۸۱.سوره تکویر ۸۲.سوره انفطار ۸۳.سوره مطففین ۸۴.سوره انشقاق ۸۵.سوره بروج ۸۶.سوره طارق ۸۷.سوره اعلی ۸۸.سوره غاشیه ۸۹.سوره فجر ۹۰.سوره بلد ۹۱.سوره شمس ۹۲.سوره لیل ۹۳.سوره ضحی ۹۴.سوره انشراح ۹۵.سوره تین ۹۶.سوره علق ۹۷.سوره قدر ۹۸.سوره بینه ۹۹.سوره زلزال ۱۰۰.سوره عادیات ۱۰۱.سوره قارعه ۱۰۲.سوره تکاثر ۱۰۳.سوره عصر ۱۰۴.سوره همزه ۱۰۵.سوره فیل ۱۰۶.سوره قریش ۱۰۷.سوره ماعون ۱۰۸.سوره کوثر ۱۰۹.سوره کافرون ۱۱۰.سوره نصر ۱۱۱.سوره مسد ۱۱۲.سوره اخلاص ۱۱۳.سوره فلق ۱۱۴.سوره ناس

قرآن
متن و ترجمه قرآن
اوصاف قرآن (اسامی و صفات قرآن، اعجاز قرآن، عدم تحریف در قرآن)
اجزاء قرآن آیه، سوره، جزء، حزب، حروف مقطعه
ترجمه و تفسیر قرآن تاریخ تفسیر، روشهای تفسیری قرآن، سیاق آیات، اسرائیلیات، تاویل، فهرست تفاسیر شیعه، فهرست تفاسیر اهل سنت، ترجمه های قرآن
علوم قرآنی تاریخ قرآن: نزول قرآن، جمع قرآن، شان نزول، کاتبان وحی، قراء سبعه
دلالت الفاظ قرآن: عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید، محکم و متشابه، مفهوم و منطوق، نص و ظاهر، ناسخ و منسوخ
تلاوت قرآن تجوید، آداب قرائت قرآن، تدبر در قرآن
رده ها: سوره های قرآن * آیات قرآن * واژگان قرآنی * شخصیت های قرآنی * قصه های قرآنی * علوم قرآنی * معارف قرآن