رزاق (اسم الله)

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۴۷ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (ویرایش)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«رَزّاق» به معنی «روزی‌رسان» یا «بسیار روزی‌دهنده»، از صفت‌های خداوند متعال است. نام رزّاق تنها برای خدا به‌کار می‌رود و ویژهٔ اوست و در دیگر موارد کاربرد ندارد.

واژه «رزّاق» در قرآن کریم یک بار آمده است، چنان که مى فرماید: (إِنَّ اللّهَ هُوَ الرَزّاقُ ذُو القوَّةِ المَتین) (ذاریات/۵۸) «خدا روزى دهنده توانا و نیرومند است». و تعبیر «خیر الرازقین» در قرآن پنج بار وارد شده و در همه جا وصف خدا قرار گرفته است. بنابر این خدا هم «رزاق» و هم «خیر الرازقین» است. اکنون به آیاتى که پیرامون رزق وارد شده است، توجه کنیم.

قرآن یادآور مى شود که روزى همه جنبدگان بر عهده خدا است، چنان که مى فرماید: (وَ ما مِنْ دابَّة فِى الأَرْضِ إِلاّ عَلَى اللّهِ رِزْقُها) (هود/۶) «هیچ جنبده اى در زمین نیست مگر این که روزى او بر عهده خدا است».

و در جاى دیگر یادآور مى شود که منشأ روزى ها در آسمان است، چنان که مى فرماید: (وَفِى السَّماءِ رِزْقُکمْ وَ ما تُوعَدُونَ) (ذاریات/۲۲) «روزى و وعده هایى که داده مى شوید، در آسمان است».

هرگاه مراد از آسمان همین آسمان محسوس ومرئى باشد، مقصود از روزى همان باران است، چنان که مى فرماید: (...وَ ما أَنْزَلَ اللّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ رِزْق فَأَحْیا بِهِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها...) (جاثیه/۵) «رزقى (باران) که خدا از آسمان فرو فرستاد و به وسیله آن زمین مرده را زنده کرد».

ممکن است بگوییم مقصود از آن اعم از باران و انوار و اشعه حیاتى است که از آسمان به سوى زمین فرود مى آید، اکنون ببینیم معنى رزق چیست؟

راغب مى گوید: «رزق» عطاى الهى است اعم از دنیوى و اخروى و گاهى رزق در نصیب و سهم و احیاناً آنچه که انسان مى خورد، به کار مى رود. اوّلى مانند: «أعطى السلطانُ رزقَ الجند; یعنى: سلطان جیره سپاهیان را داد». دومى مانند آیه (وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَکمْ انّکمْ تُکذِّبُونَ) (واقعه/۸۲) «بهره شما از قرآن تکذیب کردن آن است»، و سومى مانند: (... فَلْیأْتِکمْ بِرِزْق مِنْهُ...) (کهف/۱۹) یعنى: «برود یک نفر از شما و از بازار غذایى تهیه کند و بیاورد».

همین طورکه یادآور شدیم، رزق گاهى در روزى اخروى به کار مى رود، چنان که درباره شهدا مى فرماید: (... بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرزقُون) (آل عمران/۱۶۹) «بلکه نزد پروردگارشان زنده اند و روزى مى خورند».

با تجزیه و تحلیل مى توان گفت: روزى منحصر به خوراک و پوشاک و مسکن نیست، بلکه هر نوع عطاى الهى که انسان در زندگى مادى و معنوى خود به آن نیاز دارد، روزى خدا است; روزى بدن و جسم همان غذاى مادى است که در سایه آن رشد نموده و پا برجا مى ماند و روزى قواى حسى، ادراک محسوسات، و روزى قوه خیال، درک صورتهاى برزخى و روزى قوه واهمه، درک معانى جزئى و روزى خرد درک مفاهیم کلى است. حتى علوم و معارف حقه مربوط به مبدأ و معاد نوعى روزى است از جانب خدا.[۱]

«رزاق» اسم خاص خدا است و اگر نتوانیم این اسم را بر دیگران اطلاق کنیم، ولى مى توان «رزق» را به بندگان خدا نسبت داد، زیرا برخى از برخى دیگر روزى مى خورند و در خود قرآن نیز در این مورد به کار رفته است، چنان که مى فرماید: (... وَارْزُقُوهُمْ فِیها وَاکسُوهُمْ...) (نساء/۵) «بندگان را خوراک دهید و بپوشانید».

سرانجام بهره ما از این اسم این است که از انواع مختلف رزق خدا که در اختیار ما است، به دیگران انفاق کنیم؛ قرآن مى فرماید: (وَ لا تَنْسَ نَصِیبَک مِنَ الدُّنیا وَ أَحسِنْ کما أَحْسَنَ اللّهُ إِلَیک...) (قصص/۷۷) «بهره ات را از دنیا فراموش مکن و همان گونه که خدا به تو نیکى کرده است، نیکى نما».

پانویس

  1. سبزوارى، شرح الأسماء الحسنى، ص ۶.

منابع

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.