حلیم (اسم الله): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
 
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}
 
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}
'''«حلیم»''' از اسماء و صفات [[الله|خداوند]] متعال و به معنای مهلت دادن و شتاب نکردن بر عقوبت نسبت به [[گناه]] است.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ج ص 569، انتشارات ناصرخسرو، تهران، 1372ش.</ref> اين واژه در [[قرآن|قرآن کریم]] به صورت مرفوع و منصوب پانزده بار وارد شده، و يازده مورد آن مربوط به خدا و بقیه در مورد پيامبرانى مانند «[[حضرت ابراهیم علیه السلام|ابراهيم]]»، «[[حضرت اسماعیل علیه السلام|اسماعيل]]» و «[[حضرت شعیب علیه السلام|شعيب]]» علیهم السلام می باشد.  
+
'''«حلیم»''' از اسماء و صفات [[الله|خداوند]] متعال و به معنای مهلت دادن و شتاب نکردن بر عقوبت نسبت به [[گناه]] است.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ج ۲، ص ۵۶۹.</ref> این واژه در [[قرآن|قرآن کریم]] به صورت مرفوع و منصوب پانزده بار وارد شده، و یازده مورد آن مربوط به خدا و بقیه در مورد برخی از پیامبران الهى می باشد.  
  
 
==حلیم در قرآن==
 
==حلیم در قرآن==
در [[قرآن|قرآن کریم]] یازده مورد خدای متعال به عنوان «حلیم» همراه با اسامی دیگر مانند: «[[علیم (اسم الله)|علیم]]»، «[[غفور (اسم الله)|غفور]]»، «[[غنی (اسم الله)|غنی]]»، «[[شکور (اسم الله)|شکور]]» توصیف شده است، چنان كه مى فرمايد: «...وَاللّهُ يَعْلَمُ ما فِى قُلُوبِكُمْ وَ كانَ اللّهُ عَلِيماً حَلِيماً».<ref>[[سوره احزاب|احزاب]]/51.</ref> خدا از آنچه كه در دلهاى شما است، آگاه و خدا دانا و حليم است.  
+
در [[قرآن|قرآن کریم]] یازده مورد خدای متعال به عنوان «حلیم» همراه با اسامی دیگر مانند: «[[علیم (اسم الله)|علیم]]»، «[[غفور (اسم الله)|غفور]]»، «[[غنی (اسم الله)|غنی]]»، «[[شکور (اسم الله)|شکور]]» توصیف شده است، چنان که مى فرماید: {{متن قرآن|«...وَاللّهُ یعْلَمُ ما فِى قُلُوبِکمْ وَ کانَ اللّهُ عَلِیماً حَلِیماً»}}.<ref>[[سوره احزاب|احزاب]]/۵۱.</ref> خدا از آنچه که در دلهاى شما است، آگاه و خدا دانا و حلیم است.  
  
همچنین در قرآن پيامبرانى مانند [[حضرت ابراهیم]]، [[حضرت اسماعیل]] و [[حضرت شعیب]] علیهم السلام به این صفت نیکو ستوده شده اند:  
+
همچنین در قرآن پیامبرانى مانند [[حضرت ابراهیم]]، [[حضرت اسماعیل]] و [[حضرت شعیب]] علیهم السلام به این صفت نیکو ستوده شده اند:  
  
* {{متن قرآن|«إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لأوَّاهٌ حَلِيمٌ»}}؛ به یقین ابراهیم مهربان و بردبار بود.<ref>[[سوره توبه]]/114.</ref>
+
*{{متن قرآن|«إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لأوَّاهٌ حَلِیمٌ»}}؛ به یقین ابراهیم مهربان و بردبار بود.<ref>[[سوره توبه]]/۱۱۴.</ref>
  
*{{متن قرآن|«فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ»}}؛ ما ابراهیم را به نوجوانی بردبار و صبور بشارت دادیم.<ref>[[سوره صافات]]/101.</ref>
+
*{{متن قرآن|«فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِیمٍ»}}؛ ما ابراهیم را به نوجوانی بردبار و صبور بشارت دادیم.<ref>[[سوره صافات]]/۱۰۱.</ref>
*{{متن قرآن|«قَالُواْ يَا شُعَيْبُ ... إِنَّكَ لَأَنتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ»}}؛<ref>[[سوره هود]]/ 87.</ref> گفتند: ای شعیب! آیا نمازت به تو دستور می‌دهد که آنچه را پدرانمان می‌پرستیدند، ترک کنیم یا آنچه را می‌خواهیم در اموالمان انجام ندهیم؟! تو که مرد بردبار و فهمیده‌ای هستی!
+
*{{متن قرآن|«قَالُواْ یا شُعَیبُ ... إِنَّک لَأَنتَ الْحَلِیمُ الرَّشِیدُ»}}؛<ref>[[سوره هود]]/ ۸۷.</ref> گفتند: ای شعیب! آیا نمازت به تو دستور می‌دهد که آنچه را پدرانمان می‌پرستیدند، ترک کنیم یا آنچه را می‌خواهیم در اموالمان انجام ندهیم؟! تو که مرد بردبار و فهمیده‌ای هستی!
  
[[ابن فارس]] مى گويد: «حلم» در لغت عرب از نظر معنا سه ريشه دارد: 1. ترك عجله، 2. سوراخ شدن چيزى، 3. خواب ديدن. از آنجا كه اين سه معنا با هم تباين دارند، نمى توان آنها را به ريشه واحدى باز گرداند. اما [[راغب اصفهانی|راغب]] آن را به خويشتن دارى و بازداشتن نفس از هيجان خشم، [[تفسیر قرآن|تفسير]] مى كند.<ref> اصفهانی، راغب، مفردات ص 253، «حلم».</ref>
+
[[ابن فارس]] مى گوید: «[[حلم]]» در لغت عرب از نظر معنا سه ریشه دارد: ۱. ترک عجله، ۲. سوراخ شدن چیزى، ۳. خواب دیدن. از آنجا که این سه معنا با هم تباین دارند، نمى توان آنها را به ریشه واحدى باز گرداند. اما [[راغب اصفهانی|راغب]] آن را به خویشتن دارى و بازداشتن نفس از هیجان خشم، [[تفسیر قرآن|تفسیر]] مى کند.<ref> اصفهانی، راغب، مفردات ص ۲۵۳، «حلم».</ref>
  
آنچه كه از معانى سه گانه فوق با مقام ربوبى مناسب است، همان معنى اول است، چنان كه مى فرمايد: «وَ رَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَو يُؤاخِذُهُمْ بِما كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ العَذابَ بَلْ لَهُمْ مَوعِدٌ لَنْ يَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوئِلاً».<ref>[[سوره کهف|كهف]]/58.</ref> پروردگار تو آمرزنده مهربان است، اگر مى خواست آنها را به خاطر كردارشان بازخواست كند، در عذابشان شتاب مى كرد، ولى براى آنان وقت معيّنى مقرر شده است و در اين حالت جز او پناهگاهى نخواهند يافت.
+
آنچه که از معانى سه گانه فوق با مقام ربوبى مناسب است، همان معنى اول است، چنان که مى فرماید: {{متن قرآن|«وَ رَبُّک الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَو یؤاخِذُهُمْ بِما کسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ العَذابَ بَلْ لَهُمْ مَوعِدٌ لَنْ یجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوئِلاً»}}.<ref>[[سوره کهف|کهف]]/۵۸.</ref> پروردگار تو آمرزنده مهربان است، اگر مى خواست آنها را به خاطر کردارشان بازخواست کند، در عذابشان شتاب مى کرد، ولى براى آنان وقت معینى مقرر شده است و در این حالت جز او پناهگاهى نخواهند یافت.
  
بنابراين، گفتار ابن فارس، از گفتار راغب مناسب تر است، زيرا خويشتن دارى از خشم در معنى «حلم» نهفته نيست، بلكه اين خصوصيت از آن انسان است و در نتيجه اين ويژگى مقوم معناى حلم نيست، تا در توصيف خدا با اين صفت به تجريد از آن قيد نيازمند باشيم، بلكه كافى است كه حلم را به معناى پيراستگى از عجله و شتابزدگى بگيريم، و به همين معنى، همه را توصيف كنيم.
+
بنابراین، گفتار ابن فارس، از گفتار راغب مناسب تر است، زیرا خویشتن دارى از خشم در معنى «حلم» نهفته نیست، بلکه این خصوصیت از آن انسان است و در نتیجه این ویژگى مقوم معناى حلم نیست، تا در توصیف خدا با این صفت به تجرید از آن قید نیازمند باشیم، بلکه کافى است که حلم را به معناى پیراستگى از عجله و شتابزدگى بگیریم، و به همین معنى، همه را توصیف کنیم.
  
اتّفاقاً دو عالم [[شیعه|شيعى]] كه هر دو به تفسير اسماء و صفات الهى پرداخته اند، «حلم» را به گونه اى كه يادآور شديم [[تفسیر قرآن|تفسير]] كرده اند. [[شیخ صدوق]] مى گويد: «خدا حليم است يعنى در مؤاخذه بندگان عجله نمى كند».<ref>شیخ صدوق، توحيد، ص 202.</ref> نیز [[ابراهیم کفعمی|كفعمى]] مى گويد: حليم به كسى مى گويند كه داراى حلم و روى گردان از گناهان باشد كه بندگانش انجام مى دهند، و او (در عين قدرت) در انتقام، سرعت به خرج نمى دهد و هر روى گردانى حلم نيست، بلكه ناديده گرفتن در صورتى حلم است كه قادر بر بازخواست باشد.
+
اتّفاقاً دو عالم [[شیعه|شیعى]] که هر دو به تفسیر اسماء و صفات الهى پرداخته اند، «حلم» را به گونه اى که یادآور شدیم [[تفسیر قرآن|تفسیر]] کرده اند. [[شیخ صدوق]] مى گوید: «خدا حلیم است یعنى در مؤاخذه بندگان عجله نمى کند».<ref>شیخ صدوق، توحید، ص ۲۰۲.</ref> نیز [[ابراهیم کفعمی|کفعمى]] مى گوید: حلیم به کسى مى گویند که داراى حلم و روى گردان از گناهان باشد که بندگانش انجام مى دهند، و او (در عین قدرت) در انتقام، سرعت به خرج نمى دهد و هر روى گردانى حلم نیست، بلکه نادیده گرفتن در صورتى حلم است که قادر بر بازخواست باشد.
  
خداوند متعال در آیات 41 تا 44 [[سوره اسراء]] بعد از بیان اعتقادات و نسبت های ناروای مشرکین نسبت به انتخاب شدن [[فرشتگان ]] به عنوان دختران خدا و سرزنش آنان، در آخر می‌فرماید: {{متن قرآن|«...إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا»}}؛ یعنی خداوند حلم و حوصله‌اش بسیار است و در عقوبت مشرکان عجله نمی‌کند بلکه آنان را مهلت می‌دهد تا هر کسی را که [[توبه]] کرده و به سویش بازگردد، بیامرزد.<ref>محمدحسین طباطبائی، المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، ج 13، ص 154، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، قم، 1374ش.</ref>
+
خداوند متعال در آیات ۴۱ تا ۴۴ [[سوره اسراء]] بعد از بیان اعتقادات و نسبت های ناروای مشرکین نسبت به انتخاب شدن [[فرشتگان ]] به عنوان دختران خدا و سرزنش آنان، در آخر می‌فرماید: {{متن قرآن|«...إِنَّهُ کانَ حَلِیمًا غَفُورًا»}}؛ یعنی خداوند حلم و حوصله‌اش بسیار است و در عقوبت مشرکان عجله نمی‌کند بلکه آنان را مهلت می‌دهد تا هر کسی را که [[توبه]] کرده و به سویش بازگردد، بیامرزد.<ref>المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، ج ۱۳، ص ۱۵۴.</ref>
  
در پايان يادآور مى شويم اگر بنا باشد «حلم» را در [[انسان]] مطالعه كنيم، غالباً (نه هميشه) توأم با خويشتن دارى از هيجان خشم است، ولى آن گاه كه بخواهيم خدا را با آن توصيف كنيم، از اين قيد تجريد مى شود و عين اين روش در ديگر صفات الهى نيز جارى است. ولى علت اين كه ما قول ابن فارس را برگزيديم، اين است كه خويشتن دارى از هيجان غضب، مقوّم حلم نيست، چه بسا افرادى هستند كه نسبت به كارهاى ناشايست با ديده خونسردى مى نگرند و از اين نظر مى توان آنان را «حليم» خواند، هرچند خشمى دركار نباشد، تا آن را مهار كنند.
+
در پایان یادآور مى شویم اگر بنا باشد «[[حلم]]» را در [[انسان]] مطالعه کنیم، غالباً (نه همیشه) توأم با خویشتن دارى از هیجان خشم است، ولى آن گاه که بخواهیم خدا را با آن توصیف کنیم، از این قید تجرید مى شود و عین این روش در دیگر صفات الهى نیز جارى است. ولى علت این که ما قول ابن فارس را برگزیدیم، این است که خویشتن دارى از هیجان غضب، مقوّم حلم نیست، چه بسا افرادى هستند که نسبت به کارهاى ناشایست با دیده خونسردى مى نگرند و از این نظر مى توان آنان را «حلیم» خواند، هرچند خشمى درکار نباشد، تا آن را مهار کنند.
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
سطر ۲۹: سطر ۲۹:
 
==منابع==
 
==منابع==
  
* کاظم احمدزاده، "حلیم"، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، تاریخ بازیابی: 25 بهمن 1391.
+
*کاظم احمدزاده، "حلیم"، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، تاریخ بازیابی: ۲۵ بهمن ۱۳۹۱.
* [[جعفر سبحانی|آیت الله سبحانی]]، منشور جاوید، ج ۲ ص 201-203.
+
*[[جعفر سبحانی|آیت الله سبحانی]]، منشور جاوید، ج ۲ ص ۲۰۱-۲۰۳.
 +
 
 +
== مطالب مرتبط ==
 +
 
 +
* [[حلم]]
 
{{اسماء الله}}
 
{{اسماء الله}}
 
[[رده:اسماء و صفات الهی]]
 
[[رده:اسماء و صفات الهی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۰۷

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«حلیم» از اسماء و صفات خداوند متعال و به معنای مهلت دادن و شتاب نکردن بر عقوبت نسبت به گناه است.[۱] این واژه در قرآن کریم به صورت مرفوع و منصوب پانزده بار وارد شده، و یازده مورد آن مربوط به خدا و بقیه در مورد برخی از پیامبران الهى می باشد.

حلیم در قرآن

در قرآن کریم یازده مورد خدای متعال به عنوان «حلیم» همراه با اسامی دیگر مانند: «علیم»، «غفور»، «غنی»، «شکور» توصیف شده است، چنان که مى فرماید: «...وَاللّهُ یعْلَمُ ما فِى قُلُوبِکمْ وَ کانَ اللّهُ عَلِیماً حَلِیماً».[۲] خدا از آنچه که در دلهاى شما است، آگاه و خدا دانا و حلیم است.

همچنین در قرآن پیامبرانى مانند حضرت ابراهیم، حضرت اسماعیل و حضرت شعیب علیهم السلام به این صفت نیکو ستوده شده اند:

  • «إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لأوَّاهٌ حَلِیمٌ»؛ به یقین ابراهیم مهربان و بردبار بود.[۳]
  • «فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِیمٍ»؛ ما ابراهیم را به نوجوانی بردبار و صبور بشارت دادیم.[۴]
  • «قَالُواْ یا شُعَیبُ ... إِنَّک لَأَنتَ الْحَلِیمُ الرَّشِیدُ»؛[۵] گفتند: ای شعیب! آیا نمازت به تو دستور می‌دهد که آنچه را پدرانمان می‌پرستیدند، ترک کنیم یا آنچه را می‌خواهیم در اموالمان انجام ندهیم؟! تو که مرد بردبار و فهمیده‌ای هستی!

ابن فارس مى گوید: «حلم» در لغت عرب از نظر معنا سه ریشه دارد: ۱. ترک عجله، ۲. سوراخ شدن چیزى، ۳. خواب دیدن. از آنجا که این سه معنا با هم تباین دارند، نمى توان آنها را به ریشه واحدى باز گرداند. اما راغب آن را به خویشتن دارى و بازداشتن نفس از هیجان خشم، تفسیر مى کند.[۶]

آنچه که از معانى سه گانه فوق با مقام ربوبى مناسب است، همان معنى اول است، چنان که مى فرماید: «وَ رَبُّک الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَو یؤاخِذُهُمْ بِما کسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ العَذابَ بَلْ لَهُمْ مَوعِدٌ لَنْ یجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوئِلاً».[۷] پروردگار تو آمرزنده مهربان است، اگر مى خواست آنها را به خاطر کردارشان بازخواست کند، در عذابشان شتاب مى کرد، ولى براى آنان وقت معینى مقرر شده است و در این حالت جز او پناهگاهى نخواهند یافت.

بنابراین، گفتار ابن فارس، از گفتار راغب مناسب تر است، زیرا خویشتن دارى از خشم در معنى «حلم» نهفته نیست، بلکه این خصوصیت از آن انسان است و در نتیجه این ویژگى مقوم معناى حلم نیست، تا در توصیف خدا با این صفت به تجرید از آن قید نیازمند باشیم، بلکه کافى است که حلم را به معناى پیراستگى از عجله و شتابزدگى بگیریم، و به همین معنى، همه را توصیف کنیم.

اتّفاقاً دو عالم شیعى که هر دو به تفسیر اسماء و صفات الهى پرداخته اند، «حلم» را به گونه اى که یادآور شدیم تفسیر کرده اند. شیخ صدوق مى گوید: «خدا حلیم است یعنى در مؤاخذه بندگان عجله نمى کند».[۸] نیز کفعمى مى گوید: حلیم به کسى مى گویند که داراى حلم و روى گردان از گناهان باشد که بندگانش انجام مى دهند، و او (در عین قدرت) در انتقام، سرعت به خرج نمى دهد و هر روى گردانى حلم نیست، بلکه نادیده گرفتن در صورتى حلم است که قادر بر بازخواست باشد.

خداوند متعال در آیات ۴۱ تا ۴۴ سوره اسراء بعد از بیان اعتقادات و نسبت های ناروای مشرکین نسبت به انتخاب شدن فرشتگان به عنوان دختران خدا و سرزنش آنان، در آخر می‌فرماید: «...إِنَّهُ کانَ حَلِیمًا غَفُورًا»؛ یعنی خداوند حلم و حوصله‌اش بسیار است و در عقوبت مشرکان عجله نمی‌کند بلکه آنان را مهلت می‌دهد تا هر کسی را که توبه کرده و به سویش بازگردد، بیامرزد.[۹]

در پایان یادآور مى شویم اگر بنا باشد «حلم» را در انسان مطالعه کنیم، غالباً (نه همیشه) توأم با خویشتن دارى از هیجان خشم است، ولى آن گاه که بخواهیم خدا را با آن توصیف کنیم، از این قید تجرید مى شود و عین این روش در دیگر صفات الهى نیز جارى است. ولى علت این که ما قول ابن فارس را برگزیدیم، این است که خویشتن دارى از هیجان غضب، مقوّم حلم نیست، چه بسا افرادى هستند که نسبت به کارهاى ناشایست با دیده خونسردى مى نگرند و از این نظر مى توان آنان را «حلیم» خواند، هرچند خشمى درکار نباشد، تا آن را مهار کنند.

پانویس

  1. طبرسی، مجمع البیان، ج ۲، ص ۵۶۹.
  2. احزاب/۵۱.
  3. سوره توبه/۱۱۴.
  4. سوره صافات/۱۰۱.
  5. سوره هود/ ۸۷.
  6. اصفهانی، راغب، مفردات ص ۲۵۳، «حلم».
  7. کهف/۵۸.
  8. شیخ صدوق، توحید، ص ۲۰۲.
  9. المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، ج ۱۳، ص ۱۵۴.

منابع

مطالب مرتبط

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.