حلیم (اسم الله): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}
 
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}
==معنی حلیم==
+
'''«حلیم»''' از اسماء و صفات [[الله|خداوند]] متعال و به معنای مهلت دادن و شتاب نکردن بر عقوبت نسبت به [[گناه]] است.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ج 2، ص 569، انتشارات ناصرخسرو، تهران، 1372ش.</ref> اين واژه در [[قرآن|قرآن کریم]] به صورت مرفوع و منصوب پانزده بار وارد شده، و يازده مورد آن مربوط به خدا و بقیه در مورد پيامبرانى مانند «[[حضرت ابراهیم علیه السلام|ابراهيم]]»، «[[حضرت اسماعیل علیه السلام|اسماعيل]]» و «[[حضرت شعیب علیه السلام|شعيب]]» علیهم السلام می باشد.  
"حلیم" از اسماء و صفات خداوند متعال و به معنای مهلت دادن و شتاب نکردن بر عقوبت نسبت به گناه است.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ج 2، ص 569، انتشارات ناصرخسرو، تهران، 1372ش.</ref> و "حلم" در لغت به معنای نگهداری نفس و طبع از هیجان، خشم و غضب است.<ref> اصفهانی، راغب، مفردات ص 253، «حلم».</ref>
 
  
==موارد در قرآن==
+
==حلیم در قرآن==
در [[قرآن]] یازده مورد خدای متعال به عنوان "حلیم" همراه با اسامی دیگر مانند: «علیم»، «غفور»، «غنی»، «شکور» توصیف شده است، همچنین در قرآن [[حضرت ابراهیم]] علیه السلام و [[حضرت اسماعیل]] علیه السلام به این صفت نیکو ستوده شده اند:
+
در [[قرآن|قرآن کریم]] یازده مورد خدای متعال به عنوان «حلیم» همراه با اسامی دیگر مانند: «[[علیم (اسم الله)|علیم]]»، «[[غفور (اسم الله)|غفور]]»، «[[غنی (اسم الله)|غنی]]»، «[[شکور (اسم الله)|شکور]]» توصیف شده است، چنان كه مى فرمايد: «...وَاللّهُ يَعْلَمُ ما فِى قُلُوبِكُمْ وَ كانَ اللّهُ عَلِيماً حَلِيماً».<ref>[[سوره احزاب|احزاب]]/51.</ref> خدا از آنچه كه در دلهاى شما است، آگاه و خدا دانا و حليم است.
  
* {{متن قرآن|«إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لأوَّاهٌ حَلِيمٌ»}}؛<ref>[[سوره توبه]]/114.</ref> به یقین ابراهیم مهربان و بردبار بود.
+
همچنین در قرآن پيامبرانى مانند [[حضرت ابراهیم]]، [[حضرت اسماعیل]] و [[حضرت شعیب]] علیهم السلام به این صفت نیکو ستوده شده اند:
  
زمانی که ابراهیم علیه السلام فرزند صالحی را از درگاه احدیت درخواست می‌کند:
+
* {{متن قرآن|«إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لأوَّاهٌ حَلِيمٌ»}}؛ به یقین ابراهیم مهربان و بردبار بود.<ref>[[سوره توبه]]/114.</ref>
  
* {{متن قرآن|«رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ»}}؛ پروردگارا! به من از صالحان ببخش.<ref>[[سوره صافات]]/100.</ref>
+
*{{متن قرآن|«فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ»}}؛ ما ابراهیم را به نوجوانی بردبار و صبور بشارت دادیم.<ref>[[سوره صافات]]/101.</ref>
 +
*{{متن قرآن|«قَالُواْ يَا شُعَيْبُ ... إِنَّكَ لَأَنتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ»}}؛<ref>[[سوره هود]]/ 87.</ref> گفتند: ای شعیب! آیا نمازت به تو دستور می‌دهد که آنچه را پدرانمان می‌پرستیدند، ترک کنیم یا آنچه را می‌خواهیم در اموالمان انجام ندهیم؟! تو که مرد بردبار و فهمیده‌ای هستی!
  
حاجتش با بشارت فرزندی حلیم به اجابت می‌رسد:
+
[[ابن فارس]] مى گويد: «حلم» در لغت عرب از نظر معنا سه ريشه دارد: 1. ترك عجله، 2. سوراخ شدن چيزى، 3. خواب ديدن. از آنجا كه اين سه معنا با هم تباين دارند، نمى توان آنها را به ريشه واحدى باز گرداند. اما [[راغب اصفهانی|راغب]] آن را به خويشتن دارى و بازداشتن نفس از هيجان خشم، [[تفسیر قرآن|تفسير]] مى كند.<ref> اصفهانی، راغب، مفردات ص 253، «حلم».</ref>
  
* {{متن قرآن|«فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ»}}؛ ما ابراهیم را به نوجوانی بردبار و صبور بشارت دادیم.<ref>[[سوره صافات]]/101.</ref>
+
آنچه كه از معانى سه گانه فوق با مقام ربوبى مناسب است، همان معنى اول است، چنان كه مى فرمايد: «وَ رَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَو يُؤاخِذُهُمْ بِما كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ العَذابَ بَلْ لَهُمْ مَوعِدٌ لَنْ يَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوئِلاً».<ref>[[سوره کهف|كهف]]/58.</ref> پروردگار تو آمرزنده مهربان است، اگر مى خواست آنها را به خاطر كردارشان بازخواست كند، در عذابشان شتاب مى كرد، ولى براى آنان وقت معيّنى مقرر شده است و در اين حالت جز او پناهگاهى نخواهند يافت.
  
و در داستان ذبح اسماعیل علیه السلام آمده است که پدرش گفت:
+
بنابراين، گفتار ابن فارس، از گفتار راغب مناسب تر است، زيرا خويشتن دارى از خشم در معنى «حلم» نهفته نيست، بلكه اين خصوصيت از آن انسان است و در نتيجه اين ويژگى مقوم معناى حلم نيست، تا در توصيف خدا با اين صفت به تجريد از آن قيد نيازمند باشيم، بلكه كافى است كه حلم را به معناى پيراستگى از عجله و شتابزدگى بگيريم، و به همين معنى، همه را توصيف كنيم.
  
* {{متن قرآن|«سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ»}}؛ به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت.<ref>همان/102.</ref>
+
اتّفاقاً دو عالم [[شیعه|شيعى]] كه هر دو به تفسير اسماء و صفات الهى پرداخته اند، «حلم» را به گونه اى كه يادآور شديم [[تفسیر قرآن|تفسير]] كرده اند. [[شیخ صدوق]] مى گويد: «خدا حليم است يعنى در مؤاخذه بندگان عجله نمى كند».<ref>شیخ صدوق، توحيد، ص 202.</ref> نیز [[ابراهیم کفعمی|كفعمى]] مى گويد: حليم به كسى مى گويند كه داراى حلم و روى گردان از گناهان باشد كه بندگانش انجام مى دهند، و او (در عين قدرت) در انتقام، سرعت به خرج نمى دهد و هر روى گردانى حلم نيست، بلكه ناديده گرفتن در صورتى حلم است كه قادر بر بازخواست باشد.
  
و بعد از آزمون الهی معلوم شد که اسماعیل واقعاً حلیم و بردبار است،<ref>میرعلی اکبر قرشی، قاموس قرآن، ج2، ص167، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1371ش.</ref> بنابراین حلم از فضائل انسانهای صالح و شایسته بحساب می‌آید.
+
خداوند متعال در آیات 41 تا 44 [[سوره اسراء]] بعد از بیان اعتقادات و نسبت های ناروای مشرکین نسبت به انتخاب شدن [[فرشتگان ]] به عنوان دختران خدا و سرزنش آنان، در آخر می‌فرماید: {{متن قرآن|«...إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا»}}؛ یعنی خداوند حلم و حوصله‌اش بسیار است و در عقوبت مشرکان عجله نمی‌کند بلکه آنان را مهلت می‌دهد تا هر کسی را که [[توبه]] کرده و به سویش بازگردد، بیامرزد.<ref>محمدحسین طباطبائی، المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، ج 13، ص 154، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، قم، 1374ش.</ref>
  
==آثار حلیم بودن خداوند در دنیا==
+
در پايان يادآور مى شويم اگر بنا باشد «حلم» را در [[انسان]] مطالعه كنيم، غالباً (نه هميشه) توأم با خويشتن دارى از هيجان خشم است، ولى آن گاه كه بخواهيم خدا را با آن توصيف كنيم، از اين قيد تجريد مى شود و عين اين روش در ديگر صفات الهى نيز جارى است. ولى علت اين كه ما قول ابن فارس را برگزيديم، اين است كه خويشتن دارى از هيجان غضب، مقوّم حلم نيست، چه بسا افرادى هستند كه نسبت به كارهاى ناشايست با ديده خونسردى مى نگرند و از اين نظر مى توان آنان را «حليم» خواند، هرچند خشمى دركار نباشد، تا آن را مهار كنند.
 
 
===عذاب نکردن مشرکان و فرصت توبه برای آنان:===
 
 
 
خداوند متعال در آیات 41 تا 44 [[سوره اسراء]] بعد از بیان اعتقادات و نسبت های ناروای مشرکین نسبت به انتخاب شدن [[فرشتگان ]] به عنوان دختران خدا! و سرزنش آنان، در آخر می‌فرماید:
 
 
 
* {{متن قرآن|«...إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا»}} یعنی خداوند حلم و حوصله‌اش بسیار است و در عقوبت مشرکان عجله نمی‌کند بلکه آنان را مهلت می‌دهد تا هر کسی را که [[توبه]] کرده و به سویش بازگردد، بیامرزد.<ref>محمدحسین طباطبائی، المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، ج 13، ص 154، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، قم، 1374ش.</ref>
 
 
 
===متلاشی نشدن آسمانها و زمین تا مدت معین شان===
 
 
 
* {{متن قرآن|«إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَن تَزُولَا وَلَئِن زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا»}}؛<ref> [[سوره فاطر]]/41.</ref> خداوند آسمانها و زمین را نگه می‌دارد تا از نظام خود منحرف نشوند و هرگاه منحرف گردند کسی جز او نمی‌تواند آنها را نگه دارد، او بردبار و آمرزنده است.
 
 
 
مقتضای حلیم و غفور بودن این است که آسمان ها و زمین را از این که مشرف به زوال شوند تا مدتی معین نگه دارد.<ref>ترجمه المیزان، ج 17، ص 80، تفسیر نور، محسن قرائتی، ج 9، ص 510، مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن، تهران، 1383ش.</ref>
 
 
 
==اثر حلم و بردباری با دیگران==
 
 
 
* {{متن قرآن|«وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ»}}؛<ref>[[سوره فصلت]]/41.</ref> هرگز نیکی و بدی یکسان نیست بدی را با نیکی دفع کن ناگاه (خواهی دید) همان کسی که میان تو و او دشمنی است، گویی دوستی گرم و صمیمی است.
 
 
 
این آیه به یکی از آثار درخشان حلم و خویشتنداری اشاره می‌کند که به وسیله حلم و مدارا می­توان جهل و خشونت را دفع کرد و بدین وسیله دشمنان سرسخت را همچون دوستان، گرم و صمیمی کرد.<ref>ناصر مکارم شیرازی، نمونه، ج 20، ص 280، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1374ش، ترجمه المیزان، ج 17، ص 595.</ref>
 
 
 
==شعیب علیه السلام فردی حلیم و بردبار==
 
 
 
* {{متن قرآن|«قَالُواْ يَا شُعَيْبُ أَصَلاَتُكَ تَأْمُرُكَ أَن نَّتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَن نَّفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاء إِنَّكَ لَأَنتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ»}}؛<ref>[[سوره هود]]/ 87.</ref> گفتند: ای شعیب! آیا نمازت به تو دستور می‌دهد که آنچه را پدرانمان می‌پرستیدند، ترک کنیم یا آنچه را می‌خواهیم در اموالمان انجام ندهیم؟! تو که مورد بردبار و فهمیده‌ای هستی!
 
 
 
بعد از این که [[حضرت شعیب]] علیه السلام قوم خود را از پرستش بت ها، کم فروشی و نپرداختن حقوق مردم بازمی‌داشت. آنان این عمل وی را ناپسند تلقی کرده و با سخن خود «إِنَّكَ لَأَنتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ» که با سه تأکید همراه است (حرف انّ، لام تأکید، جمله اسمیه بودن، خبر انّ) خواسته‌اند به وجه قوی‌تری حلم و رشد را بر آن بزرگوار اثبات کنند تا به گمان خود ناپسند بودن ملامت و انکار آن حضرت را نسبت به عادات خرافی و اعمال زشت خود اعلام کنند زیرا عمل سفیهانه از هر کسی بد است ولی از کسی که حلیم و رشد یافته است بدتر و شخصی که هیچ شکلی در حلم و رشد او نیست هرگز نباید به چنین عملی دست بزند! و علیه حریت و استقلال فکری و عقیدتی مردم قیام نماید!
 
 
 
با این بیان روشن شد بسیاری از مفسران در تفسیر این آیه دچار اشتباه شده‌اند که توصیف آن جناب توسط قومش به حلم و رشد را نیز از باب استهزاء گرفته و گفته‌اند: منظور اهل مدین از این توصیف این بوده که بگویند تو نه حلم داری و نه رشد بلکه مردی جاهل و گمراه هستی.<ref>ترجمه المیزان، ج 10، ص 548. </ref>
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
کاظم احمدزاده، حلیم، [http://www.pajoohe.ir  دانشنامه پژوهه]، تاریخ بازیابی: 25 بهمن 1391.
 
  
 +
* کاظم احمدزاده، "حلیم"، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، تاریخ بازیابی: 25 بهمن 1391.
 +
* [[جعفر سبحانی|آیت الله سبحانی]]، منشور جاوید، ج ۲ ص 201-203.
 
{{اسماء الله}}
 
{{اسماء الله}}
 
[[رده:اسماء و صفات الهی]]
 
[[رده:اسماء و صفات الهی]]

نسخهٔ ‏۲۶ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۳۹

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«حلیم» از اسماء و صفات خداوند متعال و به معنای مهلت دادن و شتاب نکردن بر عقوبت نسبت به گناه است.[۱] اين واژه در قرآن کریم به صورت مرفوع و منصوب پانزده بار وارد شده، و يازده مورد آن مربوط به خدا و بقیه در مورد پيامبرانى مانند «ابراهيم»، «اسماعيل» و «شعيب» علیهم السلام می باشد.

حلیم در قرآن

در قرآن کریم یازده مورد خدای متعال به عنوان «حلیم» همراه با اسامی دیگر مانند: «علیم»، «غفور»، «غنی»، «شکور» توصیف شده است، چنان كه مى فرمايد: «...وَاللّهُ يَعْلَمُ ما فِى قُلُوبِكُمْ وَ كانَ اللّهُ عَلِيماً حَلِيماً».[۲] خدا از آنچه كه در دلهاى شما است، آگاه و خدا دانا و حليم است.

همچنین در قرآن پيامبرانى مانند حضرت ابراهیم، حضرت اسماعیل و حضرت شعیب علیهم السلام به این صفت نیکو ستوده شده اند:

  • «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لأوَّاهٌ حَلِيمٌ»؛ به یقین ابراهیم مهربان و بردبار بود.[۳]
  • «فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ»؛ ما ابراهیم را به نوجوانی بردبار و صبور بشارت دادیم.[۴]
  • «قَالُواْ يَا شُعَيْبُ ... إِنَّكَ لَأَنتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ»؛[۵] گفتند: ای شعیب! آیا نمازت به تو دستور می‌دهد که آنچه را پدرانمان می‌پرستیدند، ترک کنیم یا آنچه را می‌خواهیم در اموالمان انجام ندهیم؟! تو که مرد بردبار و فهمیده‌ای هستی!

ابن فارس مى گويد: «حلم» در لغت عرب از نظر معنا سه ريشه دارد: 1. ترك عجله، 2. سوراخ شدن چيزى، 3. خواب ديدن. از آنجا كه اين سه معنا با هم تباين دارند، نمى توان آنها را به ريشه واحدى باز گرداند. اما راغب آن را به خويشتن دارى و بازداشتن نفس از هيجان خشم، تفسير مى كند.[۶]

آنچه كه از معانى سه گانه فوق با مقام ربوبى مناسب است، همان معنى اول است، چنان كه مى فرمايد: «وَ رَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَو يُؤاخِذُهُمْ بِما كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ العَذابَ بَلْ لَهُمْ مَوعِدٌ لَنْ يَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوئِلاً».[۷] پروردگار تو آمرزنده مهربان است، اگر مى خواست آنها را به خاطر كردارشان بازخواست كند، در عذابشان شتاب مى كرد، ولى براى آنان وقت معيّنى مقرر شده است و در اين حالت جز او پناهگاهى نخواهند يافت.

بنابراين، گفتار ابن فارس، از گفتار راغب مناسب تر است، زيرا خويشتن دارى از خشم در معنى «حلم» نهفته نيست، بلكه اين خصوصيت از آن انسان است و در نتيجه اين ويژگى مقوم معناى حلم نيست، تا در توصيف خدا با اين صفت به تجريد از آن قيد نيازمند باشيم، بلكه كافى است كه حلم را به معناى پيراستگى از عجله و شتابزدگى بگيريم، و به همين معنى، همه را توصيف كنيم.

اتّفاقاً دو عالم شيعى كه هر دو به تفسير اسماء و صفات الهى پرداخته اند، «حلم» را به گونه اى كه يادآور شديم تفسير كرده اند. شیخ صدوق مى گويد: «خدا حليم است يعنى در مؤاخذه بندگان عجله نمى كند».[۸] نیز كفعمى مى گويد: حليم به كسى مى گويند كه داراى حلم و روى گردان از گناهان باشد كه بندگانش انجام مى دهند، و او (در عين قدرت) در انتقام، سرعت به خرج نمى دهد و هر روى گردانى حلم نيست، بلكه ناديده گرفتن در صورتى حلم است كه قادر بر بازخواست باشد.

خداوند متعال در آیات 41 تا 44 سوره اسراء بعد از بیان اعتقادات و نسبت های ناروای مشرکین نسبت به انتخاب شدن فرشتگان به عنوان دختران خدا و سرزنش آنان، در آخر می‌فرماید: «...إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا»؛ یعنی خداوند حلم و حوصله‌اش بسیار است و در عقوبت مشرکان عجله نمی‌کند بلکه آنان را مهلت می‌دهد تا هر کسی را که توبه کرده و به سویش بازگردد، بیامرزد.[۹]

در پايان يادآور مى شويم اگر بنا باشد «حلم» را در انسان مطالعه كنيم، غالباً (نه هميشه) توأم با خويشتن دارى از هيجان خشم است، ولى آن گاه كه بخواهيم خدا را با آن توصيف كنيم، از اين قيد تجريد مى شود و عين اين روش در ديگر صفات الهى نيز جارى است. ولى علت اين كه ما قول ابن فارس را برگزيديم، اين است كه خويشتن دارى از هيجان غضب، مقوّم حلم نيست، چه بسا افرادى هستند كه نسبت به كارهاى ناشايست با ديده خونسردى مى نگرند و از اين نظر مى توان آنان را «حليم» خواند، هرچند خشمى دركار نباشد، تا آن را مهار كنند.

پانویس

  1. طبرسی، مجمع البیان، ج 2، ص 569، انتشارات ناصرخسرو، تهران، 1372ش.
  2. احزاب/51.
  3. سوره توبه/114.
  4. سوره صافات/101.
  5. سوره هود/ 87.
  6. اصفهانی، راغب، مفردات ص 253، «حلم».
  7. كهف/58.
  8. شیخ صدوق، توحيد، ص 202.
  9. محمدحسین طباطبائی، المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، ج 13، ص 154، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، قم، 1374ش.

منابع

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.