اعلم (اسم الله): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی 'اعلم به معنای عالم ترین یا داناترین است. لفظ '''اعلم''' در قرآن بيست و نه بار آمد...' ایجاد کرد)
 
 
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
اعلم به معنای عالم ترین یا داناترین است.
+
'''«اَعلَم»''' به معنای عالم‌ترین یا داناترین است. این کلمه در [[قرآن]] ۲۹ بار آمده و در همه موارد به عنوان وصف [[خدا]] به کار رفته است.  
  
لفظ '''اعلم''' در [[قرآن]] بيست و نه بار آمده و در همه موارد به عنوان وصف خدا به كار رفته است. قال سبحانه:
+
قال سبحانه: {{متن قرآن|«...یقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَیسَ فِى قُلُوبِهِمْ وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِما یکتُمُونَ»}} ([[سوره آل عمران]]/۱۶۷)؛ «به زبان چیزى را مى گویند که در دل آنان نیست و خدا با آنچه که مکتوم مى دارند، آگاهتر است».
  
(...يَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَيْسَ فِى قُلُوبِهِمْ وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِما يَكْتُمُونَ).([[سوره آل عمران]]/167)
+
و نیز مى فرماید: {{متن قرآن|«وَ إِذا جائَتْهُمْ آیةٌ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتّى نُؤتَى مِثْلَ ما أُوتِىَ رُسُلُ اللّهِ اللّهُ أَعْلَمُ حَیثُ یجْعَلُ رِسالَتَهُ...»}} ([[سوره انعام]]/۱۲۴)؛ «و چون آیه و معجزه ای به سوی آنان آید، می گویند هرگز ایمان نمی آوریم تا نظیر آنچه به پیامبران خدا داده شده به ما هم داده شود. خدا داناتر است که رسالت خود را بر عهده چه کسى بگذارد».
  
«به زبان چيزى را مى گويند كه در دل آنان نيست و خدا با آنچه كه مكتوم مى دارند، آگاهتر است».
+
در این جا باید توجه نمود که «اعلم» صیغه افعل تفضیل است و مقتضاى آن، از نظر لغوى این است که مبدأ (علم) در هر دو طرف باشد، ولى یک طرف نسبت به طرف دیگر برترى داشته باشد، بنابر این باید در [[تفسیر]] آیه یاد شده چنین گفت: هم منکران [[نبوت]] داراى علمند و هم خدا، ولى علم خدا فزون تر بر علم آنهاست; البته این ظاهر آیه است، ولى اگر مجموع [[آیه]] را مطالعه کنیم روشن مى شود که دراین مورد، تفاضل وجود ندارد، بلکه هدف اثبات [[علم]] براى خدا و نفى علم از مشرکان است، زیرا مشرکان [[ایمان]] خود را بر حقانیت [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] (صلى الله علیه وآله) مشروط به این مى کردند که به آنان نیز [[وحى]] شود تا از طریق وحى بدانند که پیامبر راست مى گوید. و مى گفتند در این صورت ما ایمان مى آوریم و از آن جا که شرط آنان هیچ وقت تحقّق نخواهد پذیرفت، طبعاً ایمان نخواهند آورد و علمى نخواهند داشت، قرآن در این باره مى فرماید: خدا داناتر است که رسالت خود را بر عهده چه کسى بگذارد.  
  
و نيز مى فرمايد:
+
این نوع استعمال چندان بعید نیست و در قرآن «صیغه افعل» در موردى به کار رفته که فقط یک طرف داراى فضیلت بوده، نه دو طرف، چنان که [[حضرت لوط علیه السلام|حضرت لوط]] (علیه السلام) درباره دختران خود مى فرماید: {{متن قرآن|«...یا قَوْمِ هؤلاءِ بَناتى هُنَّ أَطْهَرُ لَکمْ...»}} ([[سوره هود]]/۷۸)؛ «اى قوم اینها دختران من هستند که پاکیزه اند». مسلماً «اطهر» در اینجا فاقد ویژگى تفضیل است، زیرا طرف مقابل فاقد هر نوع طهارت است.
  
(...اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَل رِسالتَهُ...). (انعام/124)
+
و روشنتر از آن این آیه است: {{متن قرآن|«قُلْ أَذلِک خَیرٌ أَمْ جَنَّةُ الخُلْدِ الَّتى وُعِدَ المُتَّقُونَ...»}} ([[سوره فرقان]]/۱۵)؛ «بگو آیا دوزخ خوب است یا بهشت جاودانى که پرهیزگاران به آن نوید داده شده اند؟».
  
«خدا داناتر است كه رسالت خود را بر عهده چه كسى بگذارد».
+
حتى در آیه اى که [[حضرت یوسف]] (علیه السلام) مى گوید: {{متن قرآن|«... ربِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَىَّ مِمّا یدْعُونَنى إِلَیهِ ...»}} ([[سوره یوسف]]/۳۳)؛ «پروردگارا زندان براى من از عمل حرام محبوبتر است»، مى توان گفت یک طرف فاقد وصف مفاضله است، زیرا هیچ گاه فحشا براى پیامبران محبوب نمى باشد واین که گاهى مى گویند مقصود از حب فحشا خواسته [[غریزه|غریزه]] جنسى بوده، دور از مضمون آیه است.<ref>
 
+
[https://tohid.ir/fa/index/book?bookID=167&page=6#id138_p138 منشور جاوید، ص ۱۳۸-۱۳۹، پایگاه اطلاع‌رسانی آیت الله سبحانی]. </ref>
در اين جا بايد توجه نمود كه «اعلم» صيغه افعل تفضيل است و مقتضاى آن، از نظر لغوى اين است كه مبدأ(علم) در هر دو طرف باشد، ولى يك طرف نسبت به طرف ديگر برترى داشته باشد، بنابر اين بايد در تفسير آيه ياد شده چنين گفت:هم منكران نبوت داراى علمند و هم خدا، ولى علم خدا فزون تر بر علم آنهاست; البته اين ظاهر آيه است، ولى اگر مجموع آيه را مطالعه كنيم روشن مى شود كه دراين مورد تفاضل وجود ندارد، بلكه هدف اثبات علم براى خدا و نفى علم از مشركان است، زيرا مشركان ايمان خود را بر حقانيت پيامبر مشروط به اين مى كردند كه به آنان نيز وحى شودتا از طريق وحى بدانند كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) راست مى گويد. و مى گفتند در اين صورت ما ايمان مى آوريم و از آن جا كه شرط آنان هيچ وقت تحقّق نخواهد پذيرفت، طبعاً ايمان نخواهند آورد و علمى نخواهند داشت، قرآن در اين باره مى فرمايد:
+
==منابع==
 
+
<references />
خدا داناتر است كه رسالت خود را بر عهده چه كسى بگذارد.
 
 
 
اينك مجموع آيه را مى آوريم:
 
 
 
(وَ إِذا جائَتْهُمْ آيَةٌ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتّى نُؤتَى مِثْلَ ما أُوتِىَ رُسُلُ اللّهِ اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ)
 
 
 
و اين نوع استعمال چندان بعيد نيست و در قرآن «صيغه افعل» در موردى به كار رفته كه فقط يك طرف داراى فضيلت بوده، نه دو طرف چنان كه لوط در باره دختران خود مى فرمايد:
 
 
 
(...يا قَوْمِ هؤلاءِ بَناتى هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ...).(هود/78)
 
 
 
«اى قوم اينها دختران من هستند كه پاكيزه اند».
 
 
 
مسلماً اطهر در اين جا فاقد ويژگى تفضيل است، زيرا طرف مقابل فاقد هر نوع طهارت است. و روشنتر از آن اين آيه است:
 
 
 
(قُلْ أَذلِكَ خَيْرٌ أَمْ جَنَّةُ الخُلْدِ الَّتى وُعِدَ المُتَّقُونَ...).(فرقان/15)
 
 
 
«بگو آيا دوزخ خوب است يا بهشت جاودانى كه پرهيزگاران به آن نويد داده شده اند؟»
 
 
 
حتى در آيه اى كه يوسف (عليه السلام) مى گويد:
 
 
 
(... ربِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَىَّ مِمّا يَدْعُونَنى إِلَيْهِ ...).(يوسف/33)
 
 
 
«پروردگارا زندان براى من از عمل حرام محبوبتر است».
 
 
 
مى توان گفت يك طرف فاقد وصف مفاضله است، زيرا هيچ گاه فحشا براى پيامبران محبوب نمى باشد واين كه گاهى مى گويند مقصود از حب فحشا خواسته غريزه جنسى بوده، دور از مضمون آيه است. <ref> [http://shia.ir/fa/persian/book?bookID=167&page=6 کتاب منشور جاوید-صفحه۱۳۸و۱۳۹ از پایگاه اطلاع رسانی آیت الله سبحانی] </ref>
 
 
 
 
 
== منابع ==
 
<references/>
 
  
 
{{اسماء الله}}
 
{{اسماء الله}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۵:۲۷

«اَعلَم» به معنای عالم‌ترین یا داناترین است. این کلمه در قرآن ۲۹ بار آمده و در همه موارد به عنوان وصف خدا به کار رفته است.

قال سبحانه: «...یقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَیسَ فِى قُلُوبِهِمْ وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِما یکتُمُونَ» (سوره آل عمران/۱۶۷)؛ «به زبان چیزى را مى گویند که در دل آنان نیست و خدا با آنچه که مکتوم مى دارند، آگاهتر است».

و نیز مى فرماید: «وَ إِذا جائَتْهُمْ آیةٌ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتّى نُؤتَى مِثْلَ ما أُوتِىَ رُسُلُ اللّهِ اللّهُ أَعْلَمُ حَیثُ یجْعَلُ رِسالَتَهُ...» (سوره انعام/۱۲۴)؛ «و چون آیه و معجزه ای به سوی آنان آید، می گویند هرگز ایمان نمی آوریم تا نظیر آنچه به پیامبران خدا داده شده به ما هم داده شود. خدا داناتر است که رسالت خود را بر عهده چه کسى بگذارد».

در این جا باید توجه نمود که «اعلم» صیغه افعل تفضیل است و مقتضاى آن، از نظر لغوى این است که مبدأ (علم) در هر دو طرف باشد، ولى یک طرف نسبت به طرف دیگر برترى داشته باشد، بنابر این باید در تفسیر آیه یاد شده چنین گفت: هم منکران نبوت داراى علمند و هم خدا، ولى علم خدا فزون تر بر علم آنهاست; البته این ظاهر آیه است، ولى اگر مجموع آیه را مطالعه کنیم روشن مى شود که دراین مورد، تفاضل وجود ندارد، بلکه هدف اثبات علم براى خدا و نفى علم از مشرکان است، زیرا مشرکان ایمان خود را بر حقانیت پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) مشروط به این مى کردند که به آنان نیز وحى شود تا از طریق وحى بدانند که پیامبر راست مى گوید. و مى گفتند در این صورت ما ایمان مى آوریم و از آن جا که شرط آنان هیچ وقت تحقّق نخواهد پذیرفت، طبعاً ایمان نخواهند آورد و علمى نخواهند داشت، قرآن در این باره مى فرماید: خدا داناتر است که رسالت خود را بر عهده چه کسى بگذارد.

این نوع استعمال چندان بعید نیست و در قرآن «صیغه افعل» در موردى به کار رفته که فقط یک طرف داراى فضیلت بوده، نه دو طرف، چنان که حضرت لوط (علیه السلام) درباره دختران خود مى فرماید: «...یا قَوْمِ هؤلاءِ بَناتى هُنَّ أَطْهَرُ لَکمْ...» (سوره هود/۷۸)؛ «اى قوم اینها دختران من هستند که پاکیزه اند». مسلماً «اطهر» در اینجا فاقد ویژگى تفضیل است، زیرا طرف مقابل فاقد هر نوع طهارت است.

و روشنتر از آن این آیه است: «قُلْ أَذلِک خَیرٌ أَمْ جَنَّةُ الخُلْدِ الَّتى وُعِدَ المُتَّقُونَ...» (سوره فرقان/۱۵)؛ «بگو آیا دوزخ خوب است یا بهشت جاودانى که پرهیزگاران به آن نوید داده شده اند؟».

حتى در آیه اى که حضرت یوسف (علیه السلام) مى گوید: «... ربِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَىَّ مِمّا یدْعُونَنى إِلَیهِ ...» (سوره یوسف/۳۳)؛ «پروردگارا زندان براى من از عمل حرام محبوبتر است»، مى توان گفت یک طرف فاقد وصف مفاضله است، زیرا هیچ گاه فحشا براى پیامبران محبوب نمى باشد واین که گاهى مى گویند مقصود از حب فحشا خواسته غریزه جنسى بوده، دور از مضمون آیه است.[۱]

منابع

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.