حسیب
از نامهاى نیكوى خدااست و در وصف انسان به معناى فرد بسیار بخشندهآمده است.
حسیب در لغت
حسیب از حَسَب گرفته شده كه به معناى شرف، كرم و چیزى است كه مایه فخر و مباهات انسان است. در این صورت، حسیب در وصف انسان، به معناى فرد بسیار بخشنده، شریف و كریم، داراى اهل و فرزندان فراوان یا دارنده فضائل اخلاقى بسیار است [۱]. همچنین لغویان حسیب را برگرفته از أحسَبَ (كافى بودن) یا حَسَبَ (شمردن) دانستهاند كه در معناى اول، فَعیل در معناى مُفعِل به معناى كافى و در معناى دوم، فَعیل در معناى مُفاعِل یعنى مُحاسِب است [۲].
حسیب در قرآن و روایات
واژه حسیب چهار بار در قرآن به كار رفته است: سه بار به عنوان نام خدا در سوره نساء(4)/آیات 6 و 86 و سوره احزاب(33)/آیه 39 و یكبار درباره انسان در روز قیامت (اسراء: 14).
در احادیث نیز الحسیب در شمار 99 نام نیكوى خدا (أسماءالحسنى) آمده است [۳].
حسیب به عنوان نام یا صفت خداوند
درباره معناى حسیب، به عنوان نام یا صفت خدا، چند قول هست. یكى از رایجترین معانى آن در میان مفسران و مؤلفانِ كتابهاى شرح اسماءاللّه، كافى و بسنده بودن است [۴]؛ به این معنا كه خداوند براى مشاهده اعمال بندگان و حسابرسى و جزادهى به آنها كافى است [۵]. مؤید این معنا، كاربرد قرآنى این واژه همراه با فعل «كَفى» [۶] و نیز تعابیرى چون «حَسبُنا اللّهُ» (رجوع کنید به آلعمران: 173)، «فَإنَّ حَسبَكاللّهُ» (انفال: 62) و «فَهُوَ حَسبُهُ» (طلاق: 3) است [۷]. به گفته قشیرى [۸] خدا در همه احوال و امور، بندگانش را كفایت میكند. از نظر غزالى كفایت واقعى براى هر شىء، كفایت در وجود بخشى و دوام وجود و كمال وجودْ شىء است و از اینرو تنها خدا میتواند كافى و حسیب نامیده شود [۹]. نتیجه توجه بنده به این معنا، رضایت به خواست الهى و توكل بر او و نهراسیدن از اِعراض مردم و دلنبستن به قبول آنان است [۱۰].
برخى مفسران حسیب را، با توجه به معناى شمردن، دالّ بر حسابگرى كامل و مطلق خدا در تشریع احكام [۱۱] یا در جزا دادن كامل و تام به اعمال بندگان و داورى میان آنها دانستهاند[۱۲] و برخى، در توسعى معنایى و احتمالاً براساس برخى احادیث تفسیرى درباره معناى حسیب [۱۳]، آن را مرتبط با علم مطلق خدا و مترادف یا همخانواده معنایى با صفات حفیظ، شهید، شاهد و رقیب دانستهاند [۱۴]. در این صورت، نام حسیب با اشتقاقهاى قرآنى دیگر از همین مادّه ــ نظیر حساب (رجوع کنید به بقره: 202؛ رعد: 40، و جاهاى دیگر)، حاسبین [۱۵] و حاسَبْنا (طلاق: 8)ــ كه بر حسابرسى خدا نسبت به اعمال انسان دلالت دارند، پیوند میخورد. به نوشته قشیرى ، نتیجه توجه بنده به این نام خدا، مراقبت از اعمال خود و حسابرسى از آنها پیش از فرارسیدن روز حساب است، چنان كه در برخى احادیث بر این معنا تأكید شده است [۱۶].
همچنین حسیب را به معناى مُحصى دانستهاند، هر چند درباره مفهوم آن اختلاف هست. برخى آن را به معناى عالِم مطلقى میدانند كه هیچ چیز از او پنهان نیست [۱۷]. برخى عرفا حسیب را، همراه با شهید و رقیب، از لوازم اسم علیم خدا میدانند [۱۸]. برخى نیز مُحصى را عالِم به اجزا و مقادیر اشیا تعبیر كردهاند [۱۹]. اما به نظر حلیمى [۲۰]، نام حسیب به نحو متناقضنمایى حاكى از آن است كه علم خدا به اشیا، برخلاف علم انسانها، مستلزم شمارش اشیا و اجزاى آنها نیست.
قرطبى (ص 503)، با توجه به اشتقاق حسیب از حَسَب، آن را تجلى مجد و شرف ذاتى خداوند دانسته است [۲۱]، چنان كه نام حسیب، حاكى از فخر و شرف بندگان در عبادت و طاعت خدا نیز هست [۲۲]. ابنعربى [۲۳] نام حسیب را از یك سو منشأ كثرت اسماء الهى و از سوى دیگر موجِّه شرافت و حسن تمامى اسامى نیكوى خداوند میشمارد.
مفسران در تفسیر آیه 14 سوره اسراء نیز ــ كه در آن واژه حسیب در وصف انسان در روز قیامت به هنگام خواندن كتاب اعمالش به كار رفته است ــ حسیب را به معناى داور [۲۴]، محاسبهگر [۲۵] و كافى براى شهادت دادن بر اعمال خود (طبرى؛ زمخشرى، ذیل آیه) دانستهاند.
حسیب را در شمار نامهاى نافىِ تشبیه خدا آوردهاند [۲۶]. با توجه به معانى پیش گفته، حسیب را از یك سو اسم ذات خدا و از سوى دیگر، اسم فعل او دانستهاند. به عقیده جوینى [۲۷]، اگر حسیب به معناى كافى باشد، اسم فعل خداست و اگر به معناى مُحاسِب باشد، اسم ذات اوست. اما قرطبى (ص 503ـ504) حسیب به معناى مُحصى را، كه ناظر به علم خداست، اسم ذات و به معناى مُحاسِب را، كه ناظر به پاداش و عقاب اخروى انسانهاست، اسم فعل او دانسته است [۲۸].
پانویس
- ↑ (خلیلبن احمد، ذیل «حسب»؛ زجاجى، ص 129؛ ازهرى؛ ابنمنظور، ذیل «حسب»؛ نیز رجوع کنید به حسب و نسب)
- ↑ (رجوع کنید به همانجاها؛ نیز رجوع کنید به زجاج، ص 49؛ قشیرى، 1968، ص 61)
- ↑ (رجوع کنید به ترمذى، ج 5، ص 192؛ ابنبابویه، ص 194؛ ابونعیم اصفهانى، ص 101)
- ↑ (براى نمونه رجوع کنید به زجاج؛ قشیرى، 1968، همانجاها؛ جوینى، ص 143؛ ژیماره، ص 261ـ262)
- ↑ (زمخشرى، ذیل نساء: 6)
- ↑ (رجوع کنید به نساء: 6؛ احزاب: 39؛ اسراء: 14)
- ↑ (براى بحث مبسوط درباره این معناى حسیب و شواهد لغوى، شعرى و قرآنى آن رجوع کنید به زجاجى، ص 129ـ131)
- ↑ (همانجا؛ نیز رجوع کنید به غزالى، ص 123)
- ↑ (نیز رجوع کنید به سبزوارى، ص 529ـ530؛ براى بحث مبسوط در اینباره رجوع کنید به غزالى، ص 124ـ125)
- ↑ (قشیرى، همانجا؛ غزالى، ص 125)
- ↑ (رجوع کنید به سیدقطب؛ طباطبائى، ذیل نساء: 6)
- ↑ (زمخشرى؛ طبرسى؛ فخررازى، ذیل نساء: 6)
- ↑ (رجوع کنید به طبرى؛ سیوطى، ذیل نساء: 6، 86)
- ↑ (رجوع کنید به طبرى؛ طبرسى؛ سیدقطب، ذیل نساء: 6، 86)
- ↑ (انعام: 62؛ انبیاء: 47)
- ↑ (رجوع کنید به حرّعاملى، ج 16، ص 95ـ100)
- ↑ (رجوع کنید به ابنبابویه، ص 202؛ قشیرى، 1968، همانجا؛ همو، 1983، ص 68؛ ژیماره، همانجا)
- ↑ (رجوع کنید به ابنعربى، ج 1، ص 174؛ صدرالدین قونیوى، ص 242؛ فنارى، ص 285)
- ↑ (رجوع کنید به حلیمى، ج 1، ص 200؛ ابنفورك، ص 50؛ ژیماره، همانجا)
- ↑ (همانجا؛ نیز رجوع کنید به بیهقى، 1423، ج1، ص91)
- ↑ (نیز رجوع کنید به جبلى، ص 133)
- ↑ (سلیمان سامى محمود، ص 256)
- ↑ (ج 4، ص 249ـ250)
- ↑ (رجوع کنید به طوسى، ذیل آیه)
- ↑ (طبرى؛ طبرسى؛ فخررازى، ذیلآیه)
- ↑ (رجوع کنید به حلیمى؛ بیهقى، همانجاها)
- ↑ (ص 143؛ نیز رجوع کنید به ابنمیمون، ص 328)
- ↑ (قس بیهقى، 1421، ج 1، ص 123، كه حسیب را فقط در زمره صفاتِ فعل خدا آورده است)
منابع
- فرهنگ قرآن، جلد 10.
- دانشنامه جهان اسلام، مدخل"حسیب" از سیده زهرا مبلّغ.