متکبر (اسم الله)
لفظ «متكبّر» در قرآن کریم سه بار آمده و در يک مورد وصف خداوند قرار گرفته است، چنانكه مىفرمايد: «...السَّلامُ المُؤْمِنُ المُهَيْمِنُ العَزِيزُ الجَبّارُ المُتَكَبِّرُ سُبْحانَ اللّهِ عَمّا يُشْرِكُونَ»؛ (سوره حشر/23) «خداى منزه از نقص، ايمنى بخش، مراقب و نگهبان، قدرتمند، عظيم الشأن، شايسته تعظيم، منزه است خدا از آنچه براى او شريك قرار مى دهند».
«متكبّر» از اسماء حسنى خداوند است و آن بمعنى صاحب كبرياء و صاحب عظمت است، چنانكه زمخشرى گفته: «البليغ الكبرياء و العظمة». و در «اقرب الموارد» می گويد: «تكبّر الرّجل: كان ذا كبرياء».
متكبّر از «كِبر» به معنى عظمت گرفته شده است، و متكبر به كسى گويند كه خود را با عظمت و برتر ديده، و ديگران را حقير و كوچك مى داند، و مصداق منحصر به فرد آن خدا است، زيرا او است كه به خاطر عظمت واقعى، برتر بينى شايسته او خواهد بود.
غزالى مى گويد: متكبّر كسى است كه همه را نسبت به خود كوچك مى بيند، عظمت و كبريايى را فقط در وجود خود احساس مى كند، به ديگران مى نگرد، بسان نگريستن شاهان به زيردستان خود، هرگاه موجودى به حق چنين باشد، تكبر حق بوده و متكبر بودن آن بجا است، ولى اين جز در حق خدا صادق نيست. ولى هرگاه «بزرگ انديشى» اساس صحيحى نداشته باشد، تکبر باطل و مذموم است. از پیامبر (صلى الله عليه وآله) نقل شده كه خدا فرموده است: «عظمت و كبريايى دو لباس مخصوص است، هركس در يكى از آن دو به نزاع و رقابت برگيرد، به دوزخ مى افكنم»؛ گويا عظمت مخصوص خدا است، و اظهار آن كه همان كبريايى است نيز به او اختصاص دارد.
در «تفسیر الميزان» آمده: متكبّر آن است كه متلبّس بكبرياء و در آن ظاهر باشد. اين صفت در خداوند صادق است زيرا كبرياء و عظمت حقيقى از آن اوست. قرآن کریم می فرماید: «وَ لَهُ الْكِبْرِياءُ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ». (سوره جاثیه/27)
در اين جا نكته ديگرى نيز هست و آن اين كه اهل ادب تصور مى كنند كه باب تفعُّل پيوسته در تكلّف به كار مى رود، در حالى كه در مورد تكبر در حقّ خدا چنين نيست؛ اگر تكبر ديگران همراه با تكلّف است، تكبر الهى لازمه ذات و عظمت او است.
از نظر اخلاقى، تکبر در مخلوق منشأ سركشى است، انسان متكبّر گردن به حق نمى نهد، به قانون شكنى برمى خيزد، قهراً عاصى و گنهكار مى شود. تكبّر نخستين صفت ناپسندى بود كه پس از آفرينش آدم به وسيله شيطان اظهار شد و منشأ معصيت گرديد، چنان كه مى فرمايد: «إِلاّ إِبْلِيسَ أَبى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الكافِرينَ». (سوره بقره/34) «(همه فرشتگان سجده كردند) جز ابليس كه سرپيچى كرد و اظهار عظمت نمود و از كافران گشت». همچنین درباره فرعون مى فرمايد: «وَاسْتَكْبَرَ هُوَ وَ جُنُودُه فِى الأَرْض بِغَيْرِ الحَقّ...»؛ (سوره قصص/39) «او و سپاهيانش به ناحق در زمين اظهار برترى كردند».
امير مؤمنان (عليه السلام) در «خطبه قاصعه» درباره نكوهش تكبر سخنى دارد كه يادآور مى شويم: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَبِسَ الْعِزَّ وَ الْکبْرِیاءَ وَ اخْتَارَهُمَا لِنَفْسِهِ دُونَ خَلْقِهِ وَ جَعَلَهُمَا حِمًى وَ حَرَماً عَلَى غَیرِهِ وَ اصْطَفَاهُمَا لِجَلَالِهِ، وَ جَعَلَ اللَّعْنَةَ عَلَى مَنْ نَازَعَهُ فِیهِمَا مِنْ عِبَادِهِ، ثُمَّ اخْتَبَرَ بِذَلِک مَلَائِکتَهُ الْمُقَرَّبِینَ لِیمِیزَ الْمُتَوَاضِعِینَ مِنْهُمْ مِنَ الْمُسْتَکبِرِینَ.... اعْتَرَضَتْهُ الْحَمِیةُ فَافْتَخَرَ عَلَى آدَمَ بِخَلْقِهِ وَ تَعَصَّبَ عَلَیهِ لِأَصْلِهِ؛ فَعَدُوُّ اللَّهِ إِمَامُ الْمُتَعَصِّبِینَ وَ سَلَفُ الْمُسْتَکبِرِینَ الَّذِی وَضَعَ أَسَاسَ الْعَصَبِیةِ وَ نَازَعَ اللَّهَ رِدَاءَ الْجَبْرِیةِ وَ ادَّرَعَ لِبَاسَ التَّعَزُّزِ وَ خَلَعَ قِنَاعَ التَّذَلُّلِ. أَلَا تَرَوْنَ کیفَ صَغَّرَهُ اللَّهُ بِتَکبُّرِهِ وَ وَضَعَهُ بِتَرَفُّعِهِ فَجَعَلَهُ فِی الدُّنْیا مَدْحُوراً وَ أَعَدَّ لَهُ فِی الْآخِرَةِ سَعِیراً»؛ «سپاس خدايى را كه جامه عزت و عظمت پوشيد، و اين دو صفت را به خود اختصاص داد. و آنها را بر غير خود ممنوع وحرام گردانيد، و آنها را براى جلال خويش برگزيد، و لعنت خود را براى آن گروه از بندگان كه در اين دو صفت با او منازعه نمايند قرار داد. آنگاه به وسيله آن فرشتگان مقرب درگاه خود را آزمود، تا فرو تنان از آنها را از گردنكشان جدا سازد» سپس نافرمانى ابليس را يادآور شده مى فرمايد: «كبر و خودخواهى به او روى آورد وبا آفرينش خود بر آدم فخر فروخت،و بر اصل خويش كه ازآتش آفريده شده تعصب ورزيد، پس دشمن خدا شيطان پيشواى متعصبان، و پيشاهنگ گردنكشان است كه اساس عصبيت را پى ريزى كرد، و در جامه عظمت و بزرگى با خدا به نزاع برخاست، و لباس عزت و سربلندى را (كه شايسته او نبود) بر تن كرد، و پوشش ذلت و تواضع را رها كرد، نمى بينى كه چگونه خدا او را به خاطر تكبر، كوچك كرد و به خاطر برترى طلبى وبلند پروازى پست نمود و او را در دنيا از رحمت خود راند و در سراى ديگر آتش برافروخته براى او آماده كرد».
منابع
- منشور جاوید، جعفر سبحانی، ص355-356، پایگاه اطلاعرسانی آیتالله سبحانی.
- قاموس قرآن، سید علیاکبر قرشی، تهران، دارالكتب الإسلامية، 1371.