فالق الحب و النوی (اسم الله): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
سطر ۱: سطر ۱:
«فالق» اسم فاعل به معناى شكافنده است. اين اسم و صفت يك بار در [[قرآن]] به عنوان وصف [[الله|خدا]] وارد شده است:
+
'''«فالِقُ الحَبّ و النَوی»''' اسم فاعل به معناى شکافنده است. این اسم و صفت یک بار در [[قرآن]] به عنوان وصف [[الله|خدای تعالی]] وارد شده است:
  
*{{متن قرآن|«إِنَّ اللّهَ فالِقُ الحَبِّ وَالنَّوى يُخْرِجُ الحَىَّ مِنَ المَيِّتِ وَ مُخْرِجُ المَيِّتِ مِنَ الحَىّ ذِلِكُمُ اللّهُ فَأَنّى تُؤْفَكُونَ»}}. ([[سوره انعام]]، 95) «خدا شكافنده دانه و هسته خرما است، زنده را از مرده، و مرده را از زنده بيرون مى آورد، اين چنين است خدا چرا از حق سر مى پيچيد».
+
{{متن قرآن|«إِنَّ اللّهَ فالِقُ الحَبِّ وَالنَّوى یخْرِجُ الحَىَّ مِنَ المَیتِ وَ مُخْرِجُ المَیتِ مِنَ الحَىّ ذِلِکمُ اللّهُ فَأَنّى تُؤْفَکونَ»}}؛ ([[سوره انعام]]، ۹۵) «خدا شکافنده دانه و هسته خرما است، زنده را از مرده، و مرده را از زنده بیرون مى آورد، این چنین است خدا چرا از حق سر مى پیچید».
  
[[راغب اصفهانی|راغب]] مى گويد: «حبّ» و «حبّه» در گندم و جو و مانند آن به كار مى روند چنان كه مى فرمايد: «...كَمَثَلِ حَبَّة أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِى كُلِّ سُنْبُلَة مائةُ حَبَّة» ([[سوره بقره]]، 261). «مانند دانه اى كه هفت سنبل رويانده و در هر سنبل يكصد دانه است».
+
[[راغب اصفهانی|راغب]] مى گوید: «حبّ» و «حبّه» در گندم و جو و مانند آن به کار مى روند چنان که مى فرماید: {{متن قرآن|«...کمَثَلِ حَبَّة أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِى کلِّ سُنْبُلَة مائةُ حَبَّة»}}؛ ([[سوره بقره]]، ۲۶۱) «مانند دانه اى که هفت سنبل رویانده و در هر سنبل یکصد دانه است».
  
«نَوى» جمع «نواة» به معنى هسته خرما و مانند آن است. مقصود اين است كه خدا با شكافتن دانه و هسته موجودات، زنده اى به نام گياه و درخت پديد مى آورد و از اين طريق مردم را روزى مى دهد.
+
«نَوى» جمع «نواة» به معنى هسته خرما و مانند آن است. مقصود این است که خدا با شکافتن دانه و هسته موجودات، زنده اى به نام گیاه و درخت پدید مى آورد و از این طریق مردم را روزى مى دهد.
  
اكنون بايد ديد مقصود از بيرون آوردن مرده از زنده، و بالعكس خصوصاً در مورد دانه و هسته چيست؟ در اين جا مى توان دو بيان ارائه كرد:
+
اکنون باید دید مقصود از بیرون آوردن مرده از زنده، و بالعکس خصوصاً در مورد دانه و هسته چیست؟ در این جا مى توان دو بیان ارائه کرد:
  
1. دانه و هسته از حيات و زندگى فقط استعداد آن را دارند كه اگر تحت شرايطى قرار گيرند به صورت گياه تبديل مى شوند، و هرگز در درون آنها حيات نباتى به صورت بالفعل موجود نيست، و اگر دانه را بجوشانيم ديگر سبز نمى شود زيرا استعداد موجود در آن از بين مى رود.
+
۱. دانه و هسته از حیات و زندگى فقط استعداد آن را دارند که اگر تحت شرایطى قرار گیرند به صورت گیاه تبدیل مى شوند، و هرگز در درون آنها حیات نباتى به صورت بالفعل موجود نیست، و اگر دانه را بجوشانیم دیگر سبز نمى شود زیرا استعداد موجود در آن از بین مى رود.
  
2. گياه شناسى امروز مى گويد: اجزاى زنده اى در درون هسته و دانه هست، چيزى كه هست احتياج به شرايط خاصى دارد تا رشد و نمو كند.
+
۲. گیاه شناسى امروز مى گوید: اجزاى زنده اى در درون هسته و دانه هست، چیزى که هست احتیاج به شرایط خاصى دارد تا رشد و نمو کند.
  
بنابر تفسير دوم، مقصود از «مرده» قشر دانه و حبه است كه با شكافتن آن زنده بيرون مى آيد، درحالى كه بنابر بيان اوّل، خود هسته و دانه بر اثر داشتن استعداد تبديل به موجود زنده مى شود. و در هر حال از نظر بيان عرفى مى گويند: مرده را زنده كرد.
+
بنابر تفسیر دوم، مقصود از «مرده» قشر دانه و حبه است که با شکافتن آن زنده بیرون مى آید، درحالى که بنابر بیان اوّل، خود هسته و دانه بر اثر داشتن استعداد تبدیل به موجود زنده مى شود. و در هر حال از نظر بیان عرفى مى گویند: مرده را زنده کرد.
  
خلاصه اين آيه مانند آيات ديگر بيانگر سنتهاى الهى است، چنان كه مى فرمايد: «تُولِجُ اللَّيْلَ فِى النَّهار وَ تُولِجُ النَّهارَ فِى اللَّيلِ وَ تُخْرِجُ الحَىَّ مِنَ المَيِّتِ وَ تُخُرِجُ المَيِّتَ مِنَ الحَىّ وَ تَرْزُقُ مَن تَشاءُ بِغَيْرِ حِساب».([[سوره آل عمران]]، 27) «شب را در روز، روز را در شب وارد مى سازد، زنده را از مرده، و مرده را از زنده بيرون مى آوردو هركس را بخواهد روزى بى حساب مى دهد».
+
خلاصه این آیه مانند آیات دیگر بیانگر سنتهاى الهى است، چنان که مى فرماید: {{متن قرآن|«تُولِجُ اللَّیلَ فِى النَّهار وَ تُولِجُ النَّهارَ فِى اللَّیلِ وَ تُخْرِجُ الحَىَّ مِنَ المَیتِ وَ تُخُرِجُ المَیتَ مِنَ الحَىّ وَ تَرْزُقُ مَن تَشاءُ بِغَیرِ حِساب»}}؛ ([[سوره آل عمران]]، ۲۷) «شب را در روز، روز را در شب وارد مى سازد، زنده را از مرده، و مرده را از زنده بیرون مى آوردو هرکس را بخواهد روزى بى حساب مى دهد».
  
در اين جا دو احتمال ديگر نيز وجود دارد كه يادآور مى شويم:
+
در این جا دو احتمال دیگر نیز وجود دارد که یادآور مى شویم:
  
1. مقصود از مرده، گل و خاك است كه دانه و هسته در دل آنها پنهان است.
+
۱. مقصود از مرده، گل و خاک است که دانه و هسته در دل آنها پنهان است.
  
2. از آنجا كه گاهى از انسان مؤمن فرزند كافر، و از انسان كافر، فرزند مؤمن به وجود مى آيد، اين نوع توالد را مى توان اخراج حىّ از ميت و بالعكس دانست و قرآن [[ایمان|ايمان]] را حيات و نور، و [[کفر|كفر]] را مرگ و ظلمت مى داند، چنان كه مى فرمايد: «أَوَ مَنْ كانَ مَيْتاً فأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشى بِهِ فِى النّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِى الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِج مِنْها...». ([[سوره انعام]]، 122) «آيا آن كس كه مرده بود و او را زنده كرديم و براى او نورى قرار داديم كه در ميان مردم در پرتو آن راه مى رود مانند كسى است كه در تاريكى ها باشد و از آن بيرون نيايد؟».
+
۲. از آنجا که گاهى از انسان مؤمن، فرزند کافر و از انسان کافر، فرزند مؤمن به وجود مى آید، این نوع توالد را مى توان اخراج حىّ از میت و بالعکس دانست و قرآن [[ایمان|ایمان]] را حیات و نور، و [[کفر|کفر]] را مرگ و ظلمت مى داند، چنان که مى فرماید: {{متن قرآن|«أَوَ مَنْ کانَ مَیتاً فأَحْییناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یمْشى بِهِ فِى النّاسِ کمَنْ مَثَلُهُ فِى الظُّلُماتِ لَیسَ بِخارِج مِنْها...»}}؛ ([[سوره انعام]]، ۱۲۲) «آیا آن کس که مرده بود و او را زنده کردیم و براى او نورى قرار دادیم که در میان مردم در پرتو آن راه مى رود مانند کسى است که در تاریکى ها باشد و از آن بیرون نیاید؟».
  
 
==منابع==
 
==منابع==
  
* [[فرهنگ قرآن]]، ج 22، ص 46.
+
*[[فرهنگ قرآن]]، ج ۲۲، ص ۴۶.
  
* پایگاه اطلاع رسانی آیت الله سبحانی، منشور جاوید، ج ۲ ص 313-314.
+
*[[منشور جاوید (کتاب)|منشور جاوید]]، آیت الله جعفر سبحانی، ج ۲، ص ۳۱۳.
 +
 
 +
== مطالب مرتبط ==
 +
 
 +
* [[حَب|حَبّ]]
 
{{اسماء الله}}
 
{{اسماء الله}}
  
 
[[رده:اسماء و صفات الهی]]
 
[[رده:اسماء و صفات الهی]]
 
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
[[رده:واژگان قرآنی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۰۶:۵۸

«فالِقُ الحَبّ و النَوی» اسم فاعل به معناى شکافنده است. این اسم و صفت یک بار در قرآن به عنوان وصف خدای تعالی وارد شده است:

«إِنَّ اللّهَ فالِقُ الحَبِّ وَالنَّوى یخْرِجُ الحَىَّ مِنَ المَیتِ وَ مُخْرِجُ المَیتِ مِنَ الحَىّ ذِلِکمُ اللّهُ فَأَنّى تُؤْفَکونَ»؛ (سوره انعام، ۹۵) «خدا شکافنده دانه و هسته خرما است، زنده را از مرده، و مرده را از زنده بیرون مى آورد، این چنین است خدا چرا از حق سر مى پیچید».

راغب مى گوید: «حبّ» و «حبّه» در گندم و جو و مانند آن به کار مى روند چنان که مى فرماید: «...کمَثَلِ حَبَّة أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِى کلِّ سُنْبُلَة مائةُ حَبَّة»؛ (سوره بقره، ۲۶۱) «مانند دانه اى که هفت سنبل رویانده و در هر سنبل یکصد دانه است».

«نَوى» جمع «نواة» به معنى هسته خرما و مانند آن است. مقصود این است که خدا با شکافتن دانه و هسته موجودات، زنده اى به نام گیاه و درخت پدید مى آورد و از این طریق مردم را روزى مى دهد.

اکنون باید دید مقصود از بیرون آوردن مرده از زنده، و بالعکس خصوصاً در مورد دانه و هسته چیست؟ در این جا مى توان دو بیان ارائه کرد:

۱. دانه و هسته از حیات و زندگى فقط استعداد آن را دارند که اگر تحت شرایطى قرار گیرند به صورت گیاه تبدیل مى شوند، و هرگز در درون آنها حیات نباتى به صورت بالفعل موجود نیست، و اگر دانه را بجوشانیم دیگر سبز نمى شود زیرا استعداد موجود در آن از بین مى رود.

۲. گیاه شناسى امروز مى گوید: اجزاى زنده اى در درون هسته و دانه هست، چیزى که هست احتیاج به شرایط خاصى دارد تا رشد و نمو کند.

بنابر تفسیر دوم، مقصود از «مرده» قشر دانه و حبه است که با شکافتن آن زنده بیرون مى آید، درحالى که بنابر بیان اوّل، خود هسته و دانه بر اثر داشتن استعداد تبدیل به موجود زنده مى شود. و در هر حال از نظر بیان عرفى مى گویند: مرده را زنده کرد.

خلاصه این آیه مانند آیات دیگر بیانگر سنتهاى الهى است، چنان که مى فرماید: «تُولِجُ اللَّیلَ فِى النَّهار وَ تُولِجُ النَّهارَ فِى اللَّیلِ وَ تُخْرِجُ الحَىَّ مِنَ المَیتِ وَ تُخُرِجُ المَیتَ مِنَ الحَىّ وَ تَرْزُقُ مَن تَشاءُ بِغَیرِ حِساب»؛ (سوره آل عمران، ۲۷) «شب را در روز، روز را در شب وارد مى سازد، زنده را از مرده، و مرده را از زنده بیرون مى آوردو هرکس را بخواهد روزى بى حساب مى دهد».

در این جا دو احتمال دیگر نیز وجود دارد که یادآور مى شویم:

۱. مقصود از مرده، گل و خاک است که دانه و هسته در دل آنها پنهان است.

۲. از آنجا که گاهى از انسان مؤمن، فرزند کافر و از انسان کافر، فرزند مؤمن به وجود مى آید، این نوع توالد را مى توان اخراج حىّ از میت و بالعکس دانست و قرآن ایمان را حیات و نور، و کفر را مرگ و ظلمت مى داند، چنان که مى فرماید: «أَوَ مَنْ کانَ مَیتاً فأَحْییناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یمْشى بِهِ فِى النّاسِ کمَنْ مَثَلُهُ فِى الظُّلُماتِ لَیسَ بِخارِج مِنْها...»؛ (سوره انعام، ۱۲۲) «آیا آن کس که مرده بود و او را زنده کردیم و براى او نورى قرار دادیم که در میان مردم در پرتو آن راه مى رود مانند کسى است که در تاریکى ها باشد و از آن بیرون نیاید؟».

منابع

مطالب مرتبط

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.